سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

حسین عسکری: چندی پیش در «کانال تلگرامی برغان روستای کهن» یادداشت اعتراضی دوست عزیزم آقای زکریا مهرور (البرزپژوه) در روایت نمونه ای از وقوع انتحال درباره یکی از کتاب هایش به نام «برغان اقلیمی دیگر» را خواندم. انتحال یعنی «نوشته دیگری را بر خویش بستن» و به زبان ساده یعنی همان «سرقت ادبی». بدون هیچ توضیحی، بنده هم به دو مورد از این نوع برداشت های غیر قانونی و غیر اخلاقی نسبت به نوشته هایم در حوزه البرزشناسی اشاره می کنم. البته این روند را ادامه خواهم داد تا شاید این بدعت در حوزه دانش و پژوهش استان البرز، ریشه کن و یا دست کم، کاهش یابد. خواهشمندم البرزپژوهان گرامی نیز تجربیات خود در این زمینه را منتشر کنند تا اهل انتحال متنبه شده و از تکرار این نقض امانت ها و زیر پا گذاشتن حقوق مالکیت معنوی اهل قلم و پژوهش تا اندازه ای کاسته شود

 

- مقاله چاپ شده «حسین عسکری» در روزنامه جام جم، پس از گذشت حدود 9 ماه به نام «علیرضا عطاریانی» در صفحه 42 ماهنامه بین المللی زائر (شماره 105، شهریور 1382) منتشر شده است!


- مقاله حسین عسکری که در صفحه 16 روزنامه جام جم (شماره 740) در روز پنج شنبه 7 آذر 1381 منتشر شده است.


انتحال عجیب، یک مقدمه دو کتاب!

نزدیک بیست سطر از مقدمه کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» نوشته حسین عسکری (چاپ بهار 1386، انتشارات شهید سعید محبی) بدون هیچ کم و کاستی به عنوان مقدمه کتاب «روزی با بزرگان: گشت و گذاری در نظرآباد قدیم» نوشته داوود نخبه زعیم (چاپ سال 1395، انتشارات رهام اندیشه) منتشر شده است! این انتحال عجیب را اضافه کنید به مطالبی که در کتاب پیش گفته، بدون ذکر منبع درج شده است.

 

- مقدمه حسین عسکری نویسنده کتاب «دشتی به وسعت تاریخ»، بهار 1386، انتشارات شهید سعید محبی، صفحه 33


- مقدمه داوود نخبه زعیم نویسنده کتاب «روزی با بزرگان: گشت و گذاری در نظرآباد قدیم»، 1395، انتشارات رهام اندیشه، صفحه 13


انتحال خبرنگار روزنامه همشهری در برغان

زکریا مهرور

برخی می پندارند دزدی فقط بردن مال و ثروت دیگران است حال آنکه دزدی های ادبی نیز یکی از انواع دزدی است و قابل پیگرد قانونی. امید است در این باره، نظر کارشناسی آقای میرجلالی بیاید اما مقصود بنده آن است که پس از چاپ کتاب برغان عده ای از قلم به دست های فرصت طلب برای اظهار فضل به طرح مسایلی درباره برغان پرداختند بدون آنکه ذکری از منبع گفتار خویش و مولف اصلی کنند. بگذریم که برخی همشهریان نیز با دیدن مطالب کتاب یک شبه عالم شدند و در باب تاریخ و عالمان برغان داد سخن دادند. برگردیم به سرقت ادبی یکی از نویسندگان روزنامه همشهری. آقایی به نام محمود رضا عباسی مقاله ای نوشته با عنوان «حکایت روستایی که گردشگری شد» نوشته وی از نوع «انتحال» است. توضیح آنکه شادروان جلال همایی در کتاب فنون بلاغت و صناعات ادبی سرقات ادبی را یازده نوع دانسته و بدترینش را انتحال و درباره انتحال نوشته: «انتحال به معنی سخن دیگری بر خویش بستن است و در اصطلاح آن است که گفته یا نوشته دیگری را عینا حرف به حرف و بی کم و زیاد و بدون تصرف و تغییر یا با اندک تصرفی به خود نسبت دهند (صفحه 358).» آقای عباسی نیز چنین کرده یعنی در مقاله ای که به نام خود نوشته پس از یک مقدمه کوتاه از روی کتاب «برغان اقلیمی دیگر» از صفحه 7 تا صفحه 16 رونویسی کرده و آن در روزنامه مذکور به چاپ رسانده است. نمونه های دیگر را می توان در اینترنت ذیل برغان و نیز حسنیه اعظم به دست آورد. امید است ضمن ارزش گذاری به زحمات دیگران حقوق همشهریان را حفظ نماییم. در ضمن بزرگ شده این مقاله در املاک آقای جهانگیر خدیوی بر دیوار نصب شده است. دوستدار همه همشهریان (کانال برغان روستای کهن).

- به نقل از: کانال البرزپژوهی: @alborzology

 


نوشته شده در  جمعه 98/3/31ساعت  8:0 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

غمنامه کاخ قجری استان البرز

امروز یکی از دوستان شفیق، عکس بالا را برایم فرستاد. قسمت فوقانی تصویر، مربوط به دوره ناصری و سال های رونق کاخ است و دو تصویر کوچک زیرین، حال فعلی آن را روایت می کند. کاخی رو به ویرانی که گردشگران وطنی با خط نازیبای خود به اصطلاح یادگاری بر در و دیوار آن نوشته اند. این چه وضعیت فاجعه انگیزی است که یقه فرهنگ و سنت غنی ما را گرفته است. چرا با دست خود میراثمان را ویران می کنیم و عذاب وجدان هم نداریم. نمی دانم تاریخ درباره ما چگونه داوری خواهد کرد. ای کاش ننویسند مردمانی که مغول وار با میراث فرهنگی ملموس و ناملموس خود رفتار کردند! گفتنی است این کاخ ییلاقی واقع در شهرستانک از توابع شهرستان کرج به دستور ناصرالدین شاه قاجار بین سال های 1295 تا 1298ق در کنار رودخانه ساخته شده و در 16 شهریور 1376 به شماره 1925 در فهرست آثار ملّی ایران به ثبت رسیده است.

- کانال البرزپژوهی @alborzology

 


نوشته شده در  جمعه 98/3/31ساعت  7:36 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

دکتر خودم را پیدا کردم...

امام خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران، پس از ابتلاء به بیماری تب مالت، سه ماه تابستان 1339ش را به جهت آب و هوای مناسب کرج، در خانه یکی از معتمدین به نام حاج محمدعلی ملک خانی (درگذشت 1379ش) گذراند. او همچنین بین سال های 1339 تا 1342ش به واسطه آشنایی با آیت الله شیخ حسین لنکرانی (درگذشت 1368ش) فعال سیاسی و اجتماعی دوره پهلوی، به این شهر رفت وآمد می کرد. آیت الله شیخ محمد فاضلی اشتهاردی (درگذشت 1391ش) از شاگردان امام خمینی، مقدمات سکونت استادش در محله حصار کرج را فراهم کرد و چهره هایی همانند حاج عمادالدین شهیدی (درگذشت 1357ش)، آیت الله حاج سید حسن مدرسی سریزدی مشهور به مدرسی یزدی (درگذشت 1361ش)، آیت الله شیخ حسین لنکرانی و آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی (درگذشت 1387ش) در این شهر با امام دیدار و گفت و گو داشتند.

آیت الله فاضلی اشتهاردی طی گفت و گویی در سال 1362ش در این باره گفته است: «گویا سال 1338ش بود که حضرت امام روحی له الفدا مریض شدند و به پزشکان قم مراجعه کردند ولی کسالت معظم له را تشخیص ندادند و پیشنهاد دادند که در منطقه ای خوش آب و هوا استراحت کنید؛ شاید بر اثر درس و بحث زیاد عارضه ای پیش آمده باشد. حضرت امام در آن موقع صبح و عصر دو درس داشتند که مطالعه آن دو درس حداقل 5 تا 8 ساعت وقت لازم داشت تا صدها شاگرد را از نظر درسی و مطلب بی نیاز دارند و وقت آنان تلف نشود و ایشان مسئول اتلاف وقت آنان نباشد. عده ای از شاگردان معظم له ایشان، پیشنهاد دادند به کرج مسافرت نمایند و تابستان را در کرج بگذرانند و از امکانات پزشکی تهران نیز برخوردار گردند. معظم له سکونت در کرج را پذیرفتند و اینجانب هم مأمور شدم که منزلی برای ایشان تهیه نمایم.»

آیت الله فاضلی اشتهاردی منزل حاج محمدعلی ملک خانی از ارادتمندان امام خمینی در کرج را برای استادش در نظر می گیرد. او با آیت الله سید مصطفی خمینی (شهادت 1356ش) و حاج سید احمد خمینی (درگذشت 1373ش) که آن زمان پانزده ساله بود، به کرج می آید و خانه را تحویل فرزند ارشد امام می دهد و دو روز بعد امام وارد کرج می شود.  او درباره رویدادهای پس از ورود امام به کرج گفته است: «پس از انتشار خبر ورود حضرت استاد به کرج، اینجانب مورد اعتراض قرار گرفتم که چرا بدون اطلاع، حضرت امام وارد کرج گردیده و از ایشان استقبال نشده است. در این مورد حجت الاسلام حاج شیخ حسین لنکرانی گفتند شما به روحانیت تهران اهانت کرده اید که اطلاع نداده اید تا آمدن ایشان را به تهران و کرج در روزنامه اعلام کنیم و از معظم له به طور شایسته استقبال شود. شما مرجعی را به کرج آورده اید که بی نظیر و یا کم نظیر است... در همان روز اول ورود حضرت امام به کرج که حجت الاسلام حاج شیخ حسین لنکرانی به دیدارشان آمد عرض کرد: من لایق نیستم دست شما را ببوسم اجازه بفرمایید پای شما را ببوسم و باز گلایه خود را عنوان کرد که بی خبر آمده اید و بدون استقبال، و ما به این روش اعتراض داریم. حضرت امام فرمودند: من یک طلبه بیش نیستم و شایسته این مطالب شما نمی باشم... پس از چند روز استراحت، حضرت استاد به پزشک مراجعه کردند و پس از آزمایش های لازم، پزشکان تشخیص دادند که حضرت استاد به تب مالت مبتلا گردیده اند

همچنین آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی فقیه نامدار البرزی درباره ارتباط امام خمینی و آیت الله لنکرانی در کرج می گوید: «مرحوم لنکرانی خیلی علاقه مفرطی نسبت به حضرت امام خمینی که در تابستان سال 1341ش مدتی در شهرستان کرج در [محله] حصار منزل کرده بود، ابراز می داشت و برای احترام امام که او را دعوت کرده بود، از کثیری از معاریف کرج، از روحانی و اداری، دعوت به عمل آورده بود. مرحوم آیت الله لنکرانی در مدت توقف حضرت امام در کرج، اکثر ایام را پیش امام می رفت و مفاسد اعمال پهلوی را برای ایشان بازگو می کرد و قطعاً بدین وسیله اطلاعات حضرت امام نسبت به دستگاه فاسد بیشتر می شد... من خودم از مرحوم آیت الله لنکرانی به دو گوش خود شنیدم که می فرمود: قربانِ خاک پای حاج آقا روح الله بروم. با اینکه چندین سال مسن تر از ایشان بود.»

حسین شاه حسینی (درگذشت 1396ش) مبارز سیاسی دوره پهلوی نیز درباره حضور امام در کرج می گوید: «من اولین بار در همین باغ شیخ حسین لنکرانی، خدمت مرحوم آیت الله خمینی رسیدم... ایشان در باغش از حضرت آیت الله خمینی و رجال دیگر پذیرایی می کرد. در تابستان یک سال، که تاریخش الان یادم نیست، ایشان آقای [سید حسن] مدرسی [سریزدی] و آقای خمینی را در باغ خود مهمان کرده بود. چون آقای خمینی جزو شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری [یزدی] بود و این آقای مدرسی هم که در کرج می زیست، در جرگه شاگردان مرحوم حایری قرار داشت. حاج آقا مصطفی و همچنین حاج احمد آقای خمینی هم کراراً به باغ آقای لنکرانی می آمدند.»

اصغر سلطانی (متولّد 1317ش) که از سال 1338ش در کرج ساکن شده است درباره دیدارش با امام خمینی به همراه حاج عمادالدین شهیدی می گوید: «عمادالدین شهیدی اهل ذوق بود. با او به منزل آیت الله لنکرانی در [محلّه] حصار [کرج] خدمت امام می رفتیم. اواخر سال 1339ش بود. به امام می گفتیم حاج آقا روح الله... امام میهمان ایشان بود. ما با آقای شهیدی رفتیم و من شاهد بودم که برای آقا آب آوردند. گفتند از کجا آوردید؟ گفتند: از سدّ کرج، گفتند: آنقدر در سدّ کرج جنازه هست که این آب گوشت است! رفتند از چشمه حصار برایشان آب آوردند... تازه شاعر شده بودم، شعری را که درباره حضرت زهرا علیهاالسلام گفته بودم، برای امام خواندم. ایشان مرا خیلی تشویق کردند.»

مشعوف شهیدی (متولّد 1318ش) دیدارهای پدرش حاج عمادالدین شهیدی با امام خمینی را این گونه به خاطر می آورد: «کوچک که بودم پدرم خیلی مرا دوست داشت و می گفت تو یوسف اولاد من هستی! یادم می آید یک روز گفت می خواهیم برویم دیدار حاج آقا روح الله. ایشان مریض هستند، به همین جهت او را از قم به تهران آورده اند. تاریخ دقیق این دیدار یادم نیست. بزرگان کرج از جمله حاج محمّد خان زکیخانی و حدود 15 - 14 نفر با ماشین رفتیم تهران. باغی بود در خیابان شمیران که امام در گوشه ای از آن نشسته بود و مردم گروه گروه می آمدند به دیدارش. من هم کنار پدرم برای اوّلین بار امام خمینی را در آنجا دیدم. در آن سال ها به دلیل بیماری امام، چند نفر دکتر جمع می شوند و نظر می دهند که ایشان را ببرند به یک جای خوش آب و هوا. آیت الله لنکرانی، امام را می آورد به کرج و دو اتاق برای سکونت ایشان اختصاص می دهد. باز یادم است که یک روز آقای لنکرانی با پدرم تماس گرفت و گفت: بجنب که آقا از دست رفت! داماد ما آقای دکتر احمد میرزازاده جواهری، پزشک بود. صبح ها می رفت تهران به درمانگاه امیراعلم و بعدازظهرها در بالای میدان کرج مطب داشت. آقای لنکرانی گفت دکتر جواهری را هم بیاور. پدرم گفت: دکتر صبح ها در تهران است. ایشان به جای دامادمان، به دکتر شریف فرزند شریف الملک (از شاهزاده های قاجار) که رییس سرم سازی حصارک کرج و دکتر خانوادگی ما بود، اطلاع داد و با هم رفتند حصار. امام بی هوش شده بود. دکتر شریف پس از معاینه، آمپول تقویتی به امام می زند. پدرم به دکتر شریف می گوید: درمان آقا را از تو می خواهم! دکتر شریف که از علاقه مندان به پدرم بود از آنجا تلفن می کند به سرم سازی حصارک. کسی می آید و خون امام را می گیرد. پس از آزمایش معلوم می شود که ایشان تب مالت دارد. دکتر شریف پس از آن به درمان امام اقدام می کند و حال ایشان خوب می شود. امام هر سه ماه یک بار منزل دکتر شریف می آمدند و می گفتند من دکتر خودم را پیدا کردم. آقای خزایی که نزدیک منزل دکتر شریف، مغازه عطاری داشت با بزرگان کرج از جمله پدرم تماس می گرفت و این جمع در خانه دکتر شریف، خدمت امام می رسیدند و گفت و گو می کردند. همچنین به یاد دارم در آن سال ها امام خمینی به دعوت پدرم به منزل ما هم می آمدند البته آقای لنکرانی واسطه دعوت می شدند. یک روز امام خمینی و آقای لنکرانی و گروهی از علاقه مندانشان جهت صرف ناهار به منزل ما آمدند. امام در آن جلسه به صراحت از شاه بد گفت و انتقاد کرد. برادر من آن موقع افسر وظیفه توپخانه در زنجان بود و درجه هم داشت. آن روز به مرخصی آمده بود. پدرم او را به جمع میهمانان معرفی کرد. برادرم که با تعجب سخنان صریح و اعتراضی امام را شنید، پدرم را کنار کشید و پرسید این آقا کیست که این همه شجاع است؟ پدرم گفت: حاج آقا روح الله خمینی است و در میان علما، در شجاعت و رشادت معروف است. برادرم که متوجّه شخصیت امام شد، اظهار ادب فراوان کرد. در آن نشست، آیت الله لنکرانی که مجلس را در دست گرفته بود، سخنان تازه ای را گفت که هنوز صدایش در گوشم است. آن روز مادرم هم ناهار مفصّلی را برای میهمانان تدارک دیده بود.»

- منابع: سعیده محرمی، سمیر کتف، آفتاب حصار، ص 9، 37، 109، 116؛ رضا شعرباف، سرگذشت های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی به روایت جمعی از فضلا، ج 5، ص 93؛ علی ابوالحسنی (منذر)، «روابط و مناسبات آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی و امام خمینی 1324 - 1368ش»، قسمت اول، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، ش 21 و22، ص 7، 38، 41؛ گفت و گوی حسین عسکری با مشعوف شهیدی، 15 اسفند 1395.



 - نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «امام خمینی در کرج»، هفته نامه تریبون شهر، سال دوم، شماره 12، 28 خرداد 1398، ص 3.

دانلود شماره 12 هفته نامه تریبون شهر 

___________________________

 

دیدارکنندگان با امام خمینی در کرج بین سال های 1339 تا 1342ش



آیت الله شیخ حسین لنکرانی

 

آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی

 

حاج عمادالدین شهیدی

 

آیت الله سید حسن مدرسی سریزدی

 

حسین شاه حسینی

 


نوشته شده در  پنج شنبه 98/3/30ساعت  11:43 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

دانشمند البرزی علم ژنتیک جهان

در روز دوشنبه 27 خرداد 1398 آن کوچه سرسبز شهرک غرب پایتخت را که به سمت محل قرارمان قدم به قدم طی می‌ کردیم، زیر سایه درخت توتی کهنسال، عطر توت، مشام جان ما را در نشاطی ناگفتنی غرق کرد. در پایان این کوچه، تابلوی «مرکز پاتولوژی و ژنتیک کریمی نژاد - نجم آبادی»، ما را از یافتن نشانی درست، مطمئن کرد. بعد از لحظاتی انتظار در دفتر، آقای پروفسور دکتر حسین نجم آبادی در نهایت تواضع و با گرمی تمام، وارد اتاق شدند. با همگی ما به گرمی تمام، دست دادند و احوالپرسی کردند. ما هم گویا سالهاست که او را می‌شناسیم و مراوده داریم سر صحبت را باز کردیم. از اهمیت «کنگره روستا زادگان دانشمند» در تبیین نقش خاندان های علمی و فرهنگی نجم آبادی و دبیران در تعالی فرهنگ و دانش ایران و برنامه هایی که تا امروز ریخته شده گفتیم.آقای دکتر نجم آبادی هم از زحماتی که در این رشته مهم و البته جوان در ایران کشیده بودند نکاتی را با ما در میان نهادند. آن چنان این مرد، متواضعانه سخن می گفت که تعجب همه ما برانگیخته شد. امیدوارم به زودی در کنگره روستازادگان دانشمند در همین شهر، میزبان وجود نازنین این مرد بزرگ بی نظیر باشیم.

 

شهرک غرب تهران، مرکز پاتولوژی و ژنتیک کریمی نژاد - نجم آبادی، از راست: حسین روزبان (فرهنگی و دهیار نجم آباد)، نظرعلی شماخی (عضو شورای اسلامی نجم آباد)، حسین عسکری (البرزپژوه)، اسماعیل آل احمد (دبیر کمیته علمی کنگره روستازادگان دانشمند)، پروفسور حسین نجم آبادی (از دانشمندان نامدار ژنتیک در جهان)، اکبر شماخی (عضو شورای اسلامی نجم آباد)، 27 خرداد 1398

 

از خدمات ارزشمند مرکز پاتولوژی و ژنتیک کریمی نژاد - نجم آبادی واقع در شهرک غرب تهران که در سال 1358 تاسیس شده است.

 

 گفت و گویم با خبرگزاری ایرنا درباره پروفسور حسین نجم آبادی 

 


نوشته شده در  چهارشنبه 98/3/29ساعت  2:2 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

شیخ حسین لنکرانی روحانی با نفوذ کرج، مرد دین و سیاست

شناسه خبر: 797938تاریخ مخابره : 1398/3/19 - 09:13

گزارشگر ساواک در 5بهمن سال 1340نوشت: «شیخ حسین لنکرانی در بین اهالی کرج معروفیت دارد و حسن شهرت. اهالی کرج عموماً به وی احترام می گذارند و بعضی مواقع در محافل سخنرانی می کند.»

خبرگزاری شبستان - البرز: آیت الله شیخ حسین لنکرانی از روحانیون با نفوذ کرج در دوران پهلوی است که مصادف با 19خرداد سال 98در سن 100سالگی دارفانی را وداع گفت.وی یکی از فعالان سیاسی و اجتماعی دوران پهلوی و مشهور به «مرد دین و سیاست» است که بخشی از عمر صد ساله خود را در شهر کرج و در شهرستان ساوجبلاغ گذراند. حسین عسکری در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری شبستان از البرز در خصوص این عالم روحانی، گفت: این روحانی مبارز یکی از شخصیت های برجسته استان البرز است که در بحث البرز شناسی می توان از وی نام برد. این البرزشناس و مجقق افزود: آیت الله لنکرانی از اواخر دوره قاجار و پهلوی تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی داشتند. وی توضیح داد: این مجتهد در مدارس حوزه علمیه نجف اشرف، تهران و قم تحصیل کرده بودند و به خوبی با زبان های انگلیسی، روسی و عربی به خوبی آشنا بودند. عسکری افزود: این مبارز نستوه منزلی در حصار کرج در دوران پهلوی داشتند که حضرت امام خمینی (ره) بین سال های 1339تا 1342به منزل ایشان می آمدند. وی با اشاره به فعالیت سیاسی این مجتهد عالی مقام در دوران احمدشاه قاجار، بیان کرد: در آن برهه زمانی این عالم مبارز اعتراض به قرارداد وثوق الدوله داشتند تا اینکه نماینده مردم اردبیل در مجلس شورای ملی شدند. وی به تبعید این عالم روحانی به مشهد مقدس در دوران رضاخان اشاره کرد و گفت: ارتباط آیت الله لنکرانی با شهید نواب صفوی و آیت الله کاشانی در عرصه سیاست، زمینه پر رنگ شدن مبارزات بود که در قیام 15خرداد و نهضت ملی شدن صنعت نفت حایز اهمیت است.

هویت استان البرز وابسته به مردمانی است که روزگاری در این استان زیسته اند و هر یک به نحوی در اعتلای فرهنگی آن نقش موثری داشته اند. آن چنان که تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی البرز گوشه ای از این فراز هویتی است که نسل امروز با آگاهی از آن نسبت به خاک این استان احساس تعلق و هویت می کند. گفتنی است، برای آگاهی از زندگی نامه شیخ حسین لنکرانی می توان به کتاب علمای مجاهد استان البرز نوشته حسین عسکری مراجعه کرد. 

خبر فوق در وب سایت خبرگزاری شیستان

 

مسجد جامع کرج، از سمت چپ: آیت الله سید محمود علایی طالقانی، آیت الله شیخ حسین لنکرانی، حجت الاسلام والمسلمین ابوذر بیدار. 1348ش

 


نوشته شده در  دوشنبه 98/3/20ساعت  2:55 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

در چهاردهم خرداد 1398، یازده تشکّل و 578 تن از فعالان فرهنگی گیلانی و غیرگیلانی طی نامه ‌ای سرگشاده به شورای اسلامی شهر رشت، خواستار مرمت خانه حاج میرزا خلیل رفیع و راه اندازی خانه مشروطه گیلان شدند. پیشنهاد دهنده نگارش این نامه سرگشاده، آقای هومن یوسفدهی پژوهشگر تاریخ و مدیر موزه خوشنویسی ایران است. حسین عسکری (البرزپژوه) از جمله امضا کنندگان این نامه است. متن کامل نامه به همراه اسامی، در روزنامه گیلان امروز (شماره 5219، دوشنبه 20 خرداد 1398، صفحه 3) منتشر شده است.

__________________

نامه سرگشاده 578 نفر از اهالی فرهنگ و هنر و 11 انجمن و موسسه به اعضای شورای شهر رشت:

با مرمت عمارت حاج میرزا خلیل رفیع، خانه مشروطه گیلان را تشکیل دهید

گیلان امروز - 578 نفر از اهالی فرهنگ و هنر و 11انجمن و موسسه در نامه‌ای سرگشاده به اعضای شورای اسلامی شهر رشت خواستار مرمت خانه حاج میرزا خلیل رفیع و راه‌اندازی خانه مشروطه گیلان شدند . متن نامه به این شرح است:

اعضای محترم شورای اسلامی شهر رشت

با سلام و احترام. به پیوست متن درخواست و اسامی 578 تن از هموطنان گیلانی و غیرگیلانی و 11 انجمن و موسسه و نهاد که در فضای مجازی موافقت خود را با محتوای آن اعلام کرده‌اند،‌ تقدیم می‌گردد. با تشکر.

هومن یوسفدهی

پژوهشگر تاریخ و ادبیات

مدیر موزه خوشنویسی ایران

متن کامل نامه + اسامی امضا کنندگان

نوشته شده در  دوشنبه 98/3/20ساعت  1:48 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

خشونت گرایان کازرون نسبتی با اهل توقف طالقان ندارند 

در 9 خرداد 1398 حجت ‌الاسلام علی سهراب ‌پور استاد حوزه علمیه شهرستان کازرون در گفت و گو با خبرگزاری فارس ضمن اشاره به قتل حجت ‌الاسلام محمد خرسند امام جمعه کازرون توسط فردی به نام حمید درخشنده گفت: «این شخص در یک سالی که در کازرون نبود با گروه‌ های ضاله در طالقان ارتباط داشته است...» ایشان در ادامه گفته اند که قاتل چند روزی با لباس عربی، شال سبز روی سر، نقاب و سوار بر اسب در سطح شهر کازرون رفت و آمد داشته است. باشگاه خبرنگاران جوان سازمان صدا و سیما هم در همان روز، طی خبری نوشت: «قاتلِ امام ‌جمعه کازرون، تحت تأثیر یکی از گروه‌ های انحرافی مدعی ارتباط با امام زمان دست به این قتل زده است این فرقه انحرافی که در شهر طالقان فعال هستند، ادعا دارند امام زمان از غیبت کبری خارج شده و روحانیون مانع ظهور کامل هستند.» متأسفانه انعکاس گسترده این دو خبر، همچنین انتشار فیلم و خبر درج شده در کانال تلگرامی یازده هزار نفری «شمارش معکوس ظهور» باعث شده که ذهن برخی مخاطبان آن رسانه ها، متوجه «اهل توقف طالقان» شود.

بر همین مبنا، نکاتی در این باره قابل توجه است: 1. اهل توقف طالقان یا اهالی روستای ایستا، از مقلدان امروزین آیت الله میرزا صادق مجتهد تبریزی فقیه تجددگریز اواخر دوره قاجار هستند. آنان از اواخر دهه شصت خورشیدی، با تفسیری خاص از آرای مرحوم میرزا صادق درباره جنبش مشروطیت، چنین زندگی انزواگرایانه ای را در شهرستان طالقان واقع در استان البرز بنا کرده اند. 2. اهالی روستای ایستا، نظراً و عملاً اهل خشونت نیستند و از آن به شدت دوری می کنند. 3. سنّت اسب گردانی و پوشیدن لباس عربی در بین آنان وجود ندارد. 4. دال مرکزی اعتقاد اهل توقف طالقان، پرهیز از عالم مدرن و دستاوردهایش به عنوان فتنه آخرالزمان است. 5. این طایفه تجددگریز فقط در حومه شهر طالقان و حومه شهر سردرود از توابع استان آذربایجان شرقی ساکن هستند. کازرونی ها هیچ ربطی به آنها ندارند. 6. روحانیت را مانع ظهور نمی دانند چه رسد به آنکه قایل بر حذف فیزیکی آنان باشند. اهل توقف طالقان، مدرنیته را مانع اصلی ظهور می دانند. 7. اهل توقف طالقان کسی از «اهل بیرون» را برای زندگی در روستایشان نمی پذیرند و عقاید خود را تبلیغ نمی کنند. 8. بی تردید انتشار مبهم این اخبار در اینترنت و کانال های پرشمار در تلگرام و دیگر شبکه های اجتماعی، از مصادیق ظلم و تهمت به این طایفه تجددگریز است که دسترسی به این گونه رسانه های جدید ندارند تا از خود رفع اتهام نمایند. 9. جهت آشنایی صحیح و بیشتر با اهل توقف طالقان رجوع کنید به: کتاب روستای ایستا نوشته حسین عسکری یا وبلاگی به همین نام در نشانی زیر:

http://www.savojbolaghi.blogfa.com/

 


نوشته شده در  دوشنبه 98/3/13ساعت  9:32 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

در اواخر قرن نوزدهم میلادی، یهودیان اروپا که از پراکندگی و فروپاشی جامعه کوچک مذهبی خود بیمناک بودند، اندیشه ای را شکل دادند که پیش از این، سابقه سیاسی در دین یهودیت نداشت و نام آن را صهیونیسم گذاشتند. صهیون نام تپه ای در بیت المقدس است که به باور یهودیان، محل استقرار تخت پادشاهی حضرت سلیمان، یکی از پیامبران بنی اسراییل بوده است. صهیونیست ها به دنبال ایجاد کشوری یهودی نشین در خاک فلسطین بودند. تئودور هرتسل مجارستانی، از پیشتازان این عقیده بود. در 24 اردیبهشت 1327، بن گوریون از صهیونیست های باسابقه با حمایت آمریکا و انگلیس، تشکیل دولت اسراییل در خاک فلسطین را اعلام کرد و خود به عنوان اولین نخست وزیر آن شناخته شد. محمد ساعد نخست وزیر وقت حکومت پهلوی در 23 اسفند 1328، اسراییل را به صورت مشروط به رسمیت شناخت. این کار او با واکنش منفی مردم و روحانیت مواجه شد. در پی این مخالفت ها، در 15 تیر 1330 دولت دکتر محمد مصدق ضمن قطع ارتباط، به رسمیت شناختن اسراییل را پس گرفت اما پس از کودتای 28 مرداد 1332، روابط حکومت پهلوی و اسراییل از سر گرفته شد و در زمینه های مختلف به طور نیمه رسمی گسترش یافت. از اواسط دهه 1330ش حکومت پهلوی برای تقویت دستگاه امنیتی تازه تأسیس خود رو به اسراییل آورد و ساواک و موساد همکاری های بسیاری نزدیکی با هم داشتند. در نهایت، با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357، سفارت اسراییل در تهران تعطیل و به سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) واگذار شد.

نام علمای البرزی که در دوره حکومت پهلوی با صهیونیسم و دولت اشغالگر اسراییل مبارزه کرده اند، به این شرح است: آیت الله سید ابوالحسن رفیعی طالقانی قزوینی (درگذشت 1353ش)؛ شیخ  علاءالدین علوی شهیدی (درگذشت 1353ش)؛ آیت الله سید محمود علایی طالقانی (درگذشت 1358ش)؛ شیخ حسن صالحی (درگذشت 1359ش)؛ آیت الله شیخ محمد رفیعی طالقانی (درگذشت 1362ش)؛ آیت الله حاج شیخ حسین تقوی اشتهاردی (درگذشت 1379ش)؛ شیخ مصطفی رهنمایی مشهور به رهنما (درگذشت 1392ش).

- جهت آشنایی تفصیلی با زندگی و اندیشه علمای البرزی مخالف صهیونیسم در دوره حکومت پهلوی ر.ک: حسین عسکری، علمای مجاهد استان البرز، کرج: نشر شاهدان البرز، چاپ سوم، اردیبهشت 1398.

اعتراض 49 سال پیش عالم البرزی به آتش کشیدن مسجد الاقصی

 


نوشته شده در  جمعه 98/3/10ساعت  3:25 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

از رزکان کرج تا رزکان نظرآباد

در استان البرز وقتی نام «رزکان» را می شنویم غالباً به یاد روستایی خوش آب و هوا می افتیم که در سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، فراوانی آب دریاچه سد بزرگ امیرکبیر آن را به جنوب شهر کرج رانده است. سرتیپ حسینعلی رزم آرا رییس دایره جغرافیایی ستاد ارتش حکومت پهلوی در نخستین جلد از کتاب «فرهنگ جغرافیایی ایران» که در سال 1328 خورشیدی منتشر شده، این روستا را از توابع دهستان ارنگه واقع در بخش کرج و جزو شهرستان تهران دانسته است. روستایی در 30 کیلومتری شمال شرق کرج که متصل به راه شوسه کرج - چالوس است. در آن روزگار، دویست تن سکنه داشته که به زراعت، دامداری و کرباس بافی مشغول بودند. سد کرج که به نام مصلح بزرگ ایرانی جناب میرزا تقی خان فراهانی مشهور به امیرکبیر نامیده شده، بین سال های 1337 تا 1342 خورشیدی در تنگه واریان با طول تاج 390 متر و ارتفاع 180 متر با هدف تأمین آب مصرفی کلان شهر تهران ساخته شده است. پس از آبگیری سد کرج، به ناچار اهالی رزکان از منطقه کوهستانی شمال کرج به دشت جنوبی کرج کوچیدند و روستایی به نام «رزکان نو» شکل گرفت که هم اکنون از توابع شهرستان فردیس است. این روستا گرچه جدید است اما در نزدیکی آن، محوطه باستانی ارزشمندی متعلق به هزاره اول پیش از میلاد مسیح و برج 12 متری آب متعلق به دوره پهلوی قرار دارد.

مدتی پیش، برادرم علی عسکری که صفحه ای پر مخاطب در اینستاگرام دارد، عکسی از جوانان روستای رزکان از توابع شهرستان نظرآباد را برایم فرستاد و پرسید مگر چنین روستایی در نظرآباد بوده و چه فرقی با رزکان کرج دارد؟ عکس ارسالی که متعلق به سال 1344 خورشیدی است، چهره هشت تن از جوانان رزکانی را در خود جای داده است.  تا سال 1365 خورشیدی بخش ساوجبلاغ از توابع شهرستان کرج، دارای سه دهستان «افشاریه»، «اکراد» و «برغان» بود. اکراد وسیع ترین دهستان بخش ساوجبلاغ به شمار می رفت که با محاسبات امروزی، همه شهرستان نظرآباد و بخشی از شهرستان ساوجبلاغ فعلی را شامل می شد. براساس نوشته سرتیپ رزم آرا، روستایی به نام رزکان در دهستان اکراد ساوجبلاغ و در 48 کیلومتری شمال غرب کرج و 8 کیلومتری جنوب راه شوسه کرج - قزوین بوده که هم اکنون اثری از آن نیست. با توجه به اینکه در سال 1328 خورشیدی، 18 نفر سکنه داشته، به نظر می رسد که از سال های پیش از آن، روند متروکه شدن آن روستا آغاز شده بود.

سعید صالحی که ریشه در این روستا دارد، در این باره می گوید: «روستای رزکان تقریباً در محل فعلی شرکت بستان ایران واقع در جنوب شهر نظرآباد و نزدیکی روستای خسروآباد قرار داشت. این روستا به صورت قلعه بوده که اهالی آن در سال های پیش از پیروزی انقلاب، با فشار ارباب روستا، آنجا را ترک کردند و در روستاهای اطراف ساکن شدند. رزکانی ها هم اکنون در محل فعلی روستای خود مشغول کشاورزی و باغداری هستند.» سرنوشت روستاهای رزکان کرج و نظرآباد چقدر شبیه به هم است. کوچ ناخواسته بر اثر جبر توسعه و زور ارباب و رزکان های «نو» که پس از آن شکل گرفته اند. با این تفاوت که یکی مسکونی و دیگری کشاورزی است؛ یکی از شهرستان اصلی خود دور افتاده اما دیگری همچنان در آغوش شهرستان خود است.

منابع: حسینعلی رزم آرا، فرهنگ جغرافیایی ایران، ج 1، ص 98؛ جعفر کوهزاده، درآمدی بر فرهنگ و پیشینه کرج، ص 66، 205؛ حسن شاه محمدی و ابوالقاسم غلامی مایانی، گردشگری ویژه استان البرز، ص 369؛ علی مقیم و عبدالله عباس زاده، سیمای فرهنگ و طبیعت استان البرز، ص 99، 207؛ حسین عسکری، دشتی به وسعت تاریخ، ص 367 و تحقیقات میدانی نگارنده.

- نشر نخست مقاله فوق در: حسین عسکری، «از رزکان کرج تا رزکان نظرآباد»، هفته نامه تریبون شهر، سال دوم، ش 11، 5 خرداد 1398، ص 3.



 


نوشته شده در  دوشنبه 98/3/6ساعت  11:21 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

روحانی باسواد و با تقوایی به نام شیخ مرتضی ربانی

وقتی در سال 1384 مشغول نگارش پایان نامه کارشناسی ارشد بودم، گذرم به کتابخانه امام جعفر صادق علیه السلام شهر نظرآباد از توابع استان البرز افتاد. گمان می کردم منبع چندانی را در این کتابخانه پیدا نکنم؛ اما با رجوع به قفسه های فقه، حدیث، تفسیر، حقوق و تاریخ اسلام، خیلی تعجب کردم چون همه منابع فارسی و عربی مورد نظرم در این کتابخانه بود. کتابدار که از شوق و تعجب من جا نخورده بود، گفت: «فراوانی و تنوع منابع دینی این کتابخانه، مدیون روحانی باسواد و با تقوایی به نام شیخ مرتضی ربانی است.» این نام از آن سال ها در ذهنم نقش بست تا اینکه در چند محفل مذهبی شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد ایشان را زیارت کردم. چهره ای آرام و جذاب داشت و لبخندی ملیح که زیبایی چهره اش را دوچندان می کرد. شب 21 ماه مبارک رمضان 1440 از طریق دوست عزیزم آقای علی منصورزارع مطلع شدم که این عالم فرهنگ دوست، در شهر قم به دیار باقی شتافته و قرار است روز دوشنبه 6 خرداد 1398 پیکرش در آرامستان امامزاده علی ابن جعفر قم به خاک سپرده شود.

در کارنامه شادروان حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ مرتضی ربانی، نمایندگی امام خمینی و امامت جمعه شهر بوئنوس آیرس (Buenos Aires) پایتخت آرژانتین در سال 1361ش، امامت جمعه شهرستان شازند از توابع استان مرکزی، امامت جماعت مسجد تکیه بزرگ شهر قم، تدریس در حوزه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام شهر هشتگرد، تبلیغ دینی در شهرها و روستاهای منطقه ساوجبلاغ به ویژه شهر نظرآباد و روستاهای سُرخاب و خور به مدت بیست سال، رییس هیئت مدیره موسسه خیریه ایتام امام حسن مجتبی علیه السلام ساوجبلاغ دیده می شود. او از دوستان صمیمی حجت الاسلام والمسلمین شهید شیخ عباس صبایی (1319- 1386ش) نخستین امام جمعه منطقه ساوجبلاغ و بنیانگذار حوزه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام هشتگرد بود. بی تردید نام این دو روحانی در سپهر فرهنگ شیعی غرب استان البرز ماندگار است. روحشان شاد و قرین رحمت الهی باد.



منبع یادداشت فوق: حسین عسکری، «از بوئنوس آیرس تا ساوجبلاغ»، روزنامه پیام آشنا، سال ششم، ش 1392، یک شنبه 12 خرداد 1398، ص 2.



نوشته شده در  دوشنبه 98/3/6ساعت  12:27 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
آیین نقد و بررسی کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری
نشست علمی درباره کتاب اشتهارد نوشته محمد پارسانسب
بازتاب انتشار کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری - 1
یادداشت های حسین عسکری درباره محمدصادق فاتح یزدی
سندی تازه از سردار شهید شعبان علی نژادفلاح
اهل توقف طالقان به روایت استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی
به مناسبت درگذشت دکتر محمود مصدق
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]