احداث کارخانه سیمان با وضو و اقامه دو رکعت نماز و توسل
کارخانه سیمان آبیک از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرزدر سال 1347 خورشیدی در کیلومتر هشتاد اتوبان تهران - قزوین تاسیس شده و از اردیبهشت 1352 سیمان تولیدی آن به دست مصرف کننده رسید. حاج مصطفی بازرگان (1) درباره چگونگی تاسیس این کارخانه می نویسد: «در فروردین 1346 مهندس منوچهر سالور (2) مدیرعامل وقت شرکت سیمان فارس و خوزستان از من خواست برای احداث کارخانه سیمان قبول همکاری کنم، در 26 اردیبهشت همان سال به محل آمدیم؛ پس از انجام تمام تشریفات مقدماتی همانند خرید زمین، سنداژ اراضی به عمق 8متر در 150 نقطه برای آزمایش مواد موجود در اراضی و دو سنداژ در کوره آهکی هر کدام به عمق 100 متر روزی با همکارم مهندس میرحسین جلالی در اراضی می گشتیم که برای هر واحدی محل مناسبی را انتخاب کنیم هوا سرد و زمین گل آلود بود ماشین جیپ ای که داشتیم به گل فرو رفت و من رفتم سر جاده و کمک آوردم. اتفاقاً مناسب ترین محل برای استقرار کوره که در نظر گرفتیم، علامت بتنی در آن بود که این علامت مسیر اتوبان را نشان می داد. با موافقت وزارت راه و با همکاری مهندسی یونانی به نام ژرار و با رعایت استاندارد لازم انحرافی را در جاده در دست مطالعه ترسیم کردیم. به همین جهت اگر اتوبان را به طرف قزوین ادامه دهید، چند کیلومتری به کارخانه سیمان مانده، مسیر راه را چنان می بینید که مستقیم به داخل کارخانه سیمان می رود اما در مقابل کوه دوبرار که محل نصب ایستگاه تقویت امواج رادیو و تلویزیون است؛ انحرافی در اتوبان مشاهده میکنید این همان انحرافی است که ما در روند جاده به وجود آوردیم. در خرداد 1347 بنا به نظر مهندس سالور با تحصیل وضو و اقامه دو رکعت نماز و توسل، اولین کلنگ عملیات ساختمانی کارخانه سیمان را بر زمین زدیم. در اثر مدیریت مدبرانه مدیرعامل وقت و تلاش شبانه روزی صادقانه و صالحانه مهندسان در راس همه میر حسین جلالی،کار با چنان سرعتی پیشرفت که در بهمن 1351 (یعنی کمتر از 4 سال) نمونه کلینکر از کوره اول به دست آمد و از اردیبهشت 1352 سیمان به دست مصرف کننده رسید.»
دو تصویر فوق که متعلق به آرشیو صفحه اینستاگرامی برادرم علی عسکری می باشد، مربوط به همان سال های آغازین احداث کارخانه سیمان آبیک و عملیات حفر چاه در آن کارخانه است. در این تصاویر، حاج مصطفی بازرگان، مهندس رزی و همچنین قاسم رباط جزی دیده می شوند.
____________________
1. حاج مصطفی بازرگان (درگذشت 1389ش) قرآن پژوه و فعّال اجتماعی است که در توسعه شهر نظرآباد نقش فراوانی داشت. او در یک خانواده مذهبی و نیمه مرفّه آذربایجانی متولد شد. پدرش حاج عباسقلی تبریزی به تجارت اشتغال داشت. پس از گذراندن دوره دبستان، وارد دبیرستان دارالفنون شد و از دانش آموزان درس خوان و دلبسته تحصیل آن مدرسه بود. پس از دوره دبیرستان در حال تکمیل تحصیلات خود در دانشکده کشاورزی کرج بود که همزمان با خریداری روستای نظرآباد به وسیله میرزا عبدالله مقدّم از دوستان نزدیک پدرش، به این روستا آمد. در همان سال های نخستین حضورش در نظرآباد، مقدّم همه اختیارات آبادانی این روستا را براساس اسناد رسمی به وی سپرد. احیای اراضی شوره زار جنوب نظرآباد و ایجاد روستای مصطفی آباد، بازسازی مسجد جامع نظرآباد، ساماندهی وضعیت بهداشتی، احیای قنوات، راه اندازی آسیاب، ساماندهی باغداری و کشاورزی، درختکاری بلوار ورودی شهر، کمک به دامپروران ساکن در نظرآباد (آلیکایی ها)، تلاش در جهت افزایش بصیرت دینی جوانان و دانشجویان و انجام خاک شناسی کارخانه سیمان آبیک در سال 1346ش از مهّم ترین فعالیّت های بازرگان در شهرستان نظرآباد است. بازرگان از همان اوان کودکی با قرآن کریم انس داشت و حاصل این دوستی با کلام وحی، نگارش حدود 150 مقاله بلند و کوتاه چاپ نشده و شش عنوان کتاب است که بیشتر به وسیله شرکت سهامی انتشار منتشر شده است: لیلاج (در حرمت موسیقی غنایی)؛ سه مقاله (حجاب، نماز و روزه)؛ یادگاری از پدر؛ اختیارات و اراده ها (مَن تشاهای قرآن)؛ شیعه و مستنداتش؛ قُلّک. مصطفی بازرگان برادر کوچک مهندس مهدی بازرگان (درگذشت 1373ش) رییس دولت موقّت انقلاب اسلامی ایران است. «مختصر تاریخ معاصر نظرآباد» مجموعه خاطرات چاپ نشده او از روند توسعه شهر نظرآباد و خدمات میرزا عبدالله مقدّم است که انتشار بخشی از آن به وسیله نگارنده این کتاب در سال 1381ش، واکنش های متفاوتی را برانگیخت.
2. مهندس منوچهر سالور (درگذشت 1389ش) پدر صنعت سیمان ایران و بنیانگذار کارخانه سیمان آبیک در شهرستان نظرآباد است. دوره تحصیلات متوسطه را در دبیرستان صنعتی ایران و آلمان به پایان رساند سپس در هنرسرای عالی در رشته برق مشغول تحصیل شد. در سال 1317ش تحصیلات دانشگاهی را در رشته مهندسی برق و ماشین آلات در دانشکده صنعتی (علم و صنعت کنونی) به پایان رساند و کار خود را در کارخانه سیمان ری - که در سال 1312ش به وسیله یک شرکت آلمانی راه اندازی شده بود - آغاز کرد. کوشش های فراوان او برای جبران خرابی و عقب ماندگی های ناشی از پیامدهای جنگ جهانی دوّم باعث شد که حتّی شب ها را نیز در کارخانه سپری کند. ایجاد کارخانه سیمان آبیک از جمله اقدامات مهندس سالور است. واحد نخست این کارخانه در سال 1352ش با ظرفیّت 3500 تُن در روز و واحد دوّم آن در سال 1357ش با ظرفیّت 4000 تن سیمان پرتلند راه اندازی گردید. این کارخانه در روز سه شنبه هفتم آبان 1353ش با حضور محمّدرضا شاه پهلوی افتتاح شد. ریاست انجمن اسلامی مهندسین، مدیرعامل و رییس هئیت مدیره کارخانه قند مرودشت، مدیرعامل شرکت سهامی عام سیمان فارس و خوزستان، سرپرست بنیاد علوی در سال 1357ش، مهندس برجسته ایران در سال 1376ش و راه اندازی شرکت سهامی شیراز، کارخانه های سیمان شیراز، دورود و بهبهان، کارخانه های قند پارس، قهستان و فسا در استان های فارس، خراسان و کرمان، هنرستان کارآموزی نارمک تهران و معدن پنبه سوز در اطراف بیرجند از جمله فعالیّت های عمرانی و اجتماعی او به شمار می رود. «خاطرات و خدمات» در دو جلد، «ارمغان حجاز» و «مناجات فرزانگان» از آثار مکتوب او است. او با روحانیون مبارز روزگار خود از جمله آیت الله شهید سیّد عبدالحسین دستغیب شیرازی، آیت الله شهید سیّد اسدالله مدنی، آیت الله شیخ بهاالدین محلاتی و آیت الله سیّد محمود طالقانی در ارتباط بود. سالور همچنین از دوستان صمیمی مهندس مهدی بازرگان بود.
- منبع متن: حسین عسکری، دشتی به وسعت تاریخ، تهران: نشر شهید سعید محبی، 1386، ص 81.
- منبع پانوشت ها: حسین عسکری، بیداری دشت کهن، تهران: انتشارات سوره مهر، 1397، ص 267.
مبارزات سیاسی در کارخانه و شهرک سیمان آبیک
آیین یازدهم شب های روشن قرآن
سخنرانان نشست:
حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمدصفر جبرئیلی: نقد شیعیان التقاطی
دکتر منوچهر صدوقی سها: حضرت رسول اکرم در قرآن
دکتر انشاءالله رحمتی: تاملی در نکات حکمی و عرفانی قرآن
دکتر حکمت الله ملاصالحی: حضرت عیسی بن مریم در قرآن
25 ماه مبارک رمضان،جمعه دهم خرداد 1398
استان البرز، شهر نظرآباد، فرهنگسرای هنر، سالن اجتماعات استاد حجتی پریشان، ساعت هفده
اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان نظرآباد
موسسه رخسار قرآن
مجتهد سرشناس کرج
آیت الله حاج سید حسن مدرسی سریزدی مشهور به مدرسی یزدی از مجتهدان سرشناس کرج در دوره حکومت پهلوی است. او که فرزند سید زین العابدین طباطبایی یزدی معروف به سریزدی است، در روستای سریزد از توابع شهرستان مهریز زاده شد. پس از فراگیری مقدمات علوم اسلامی، به شهر یزد رفت و در آنجا از دانش سید حسین حسینی مدرسی باغ گندمی، سید احمد مدرس طباطبایی، ملا حسن اردکانی و سید مهدی سیبویه یزدی بهره مند شد. در ادامه، به حوزه علمیه قم رفت و نزد آیات حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی (درگذشت 1315ش)، سید محمد حجت کوه کمری تبریزی (درگذشت 1331ش)، سید محمدتقی خوانساری (درگذشت 1331ش)، سید صدرالدین صدر (درگذشت 332ش)، سید علی یثربی کاشانی (درگذشت 1338ش)، میرزا محمد همدانی (درگذشت 1324ش) و سید حسین طباطبایی بروجردی (درگذشت 1340ش) شاگردی کرد تا به درجه اجتهاد رسید. او در آن ایام به تدریس برخی کتاب های حوزوی برای طلاب جوان پرداخت .
پس از درگذشت آیتالله آقا سید میرزا موسوی جندقی دیگر روحانی سرشناس کرج، در سال 1335ش به دستور آیت الله بروجردی به شهر کرج آمد و در مسجد جامع به اقامه جماعت و انجام امور دینی پرداخت. در یکی از اسناد سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی (ساواک) به تاریخ 28 شهریور 1341، از او و آیت الله شیخ حسین لنکرانی (درگذشت 1368ش) با عنوان «دو روحانی تقریباً بانفوذ کرج» یاد شده است. محمد مدرسی (متولد 1318ش) فرزند آیت الله مدرسی سریزدی درباره او می گوید: «پدر من اهل سیاست نبود... دو یا سه مرتبه در راهپیمایی های سال 1357 و اوایل سال 1358ش حضور داشتند.»
دیدار با امام خمینی بین سال های 1339 تا 1342ش وقتی به واسطه درمان بیماری و آشنایی با آیت الله شیخ حسین لنکرانی به کرج می آمد، برگزاری آیین میلاد امام مهدی (عج) در مسجد جامع کرج در دی 1341 با دعوت از شیخ عباسعلی اسلامی که به گزارش ساواک مراسمی سیاسی و ضد حکومتی بود، دعوت مکرر از خطیب مشهور شیخ محمدتقی فلسفی در مناسبت های مذهبی به کرج که موجب حساسیت ساواک شده بود، برگزاری مراسمی به مناسبت شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی در 10 آبان 1356 در مسجد جامع کرج و نظارت شرعی بر عملکرد برخی کمیته های انقلاب اسلامی در سال های آغازین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از جمله فعالیت های سیاسی و مبارزاتی او به شمار می رود. حسین شاه حسینی (درگذشت 1396ش) مبارز سیاسی دوره پهلوی، درباره ارتباط آیت الله مدرسی یزدی با امام خمینی می گوید: «من اولین بار در همین باغ شیخ حسین لنکرانی، خدمت مرحوم آیت الله خمینی رسیدم... ایشان در باغش از حضرت آیت الله خمینی و رجال دیگر پذیرایی می کرد. در تابستان یک سال، که تاریخش الان یادم نیست، ایشان آقای [سید حسن] مدرسی [سریزدی] و آقای خمینی را در باغ خود مهمان کرده بود. چون آقای خمینی جزو شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری [یزدی] بود و این آقای مدرسی هم که در کرج می زیست، در جرگه شاگردان مرحوم حایری قرار داشت. حاج آقا مصطفی و همچنین حاج احمد آقای خمینی هم کراراً به باغ آقای لنکرانی می آمدند.»
آیت الله سید حسن مدرسی سریزدی در 19 بهمن 1361 در سن 85 سالگی در کرج درگذشت و پیکرش در صحن حضرت فاطمه معصومه (قم) به خاک سپرده شد. نویسنده معروف شیخ محمد شریف رازی، او را عالمی متین و بزرگوار و دور از هرگونه خودنمایی و موصوف به فضل و تقوا دانسته است.
منابع: عبدالحسین جواهرکلام، تربت پاکان قم، ج 1، ص 567؛ ج 4، ص 2119؛ حمید کرمی پور، انقلاب اسلامی در کرج، ص 97، 103، 121، 175، 246؛ سعیده محرمی و سمیر کتف، آفتاب حصار، ص 32، 123؛ شیخ حسین لنکرانی به روایت اسناد ساواک، ص 36؛ علی دوانی، مفاخر اسلام، ج 13، ص 318؛ محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج 4، ص 671؛ محمد الوانساز خویی، حجّت فقیهان، ص 133؛ سید محمدکاظم مدرسی، نسل نور، ص 389؛ علی ابوالحسنی (منذر)، «روابط و مناسبات آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی و امام خمینی 1324 - 1368ش»، قسمت اول، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، ش 21 و 22، ص 7، 38، 41.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «مجتهد سرشناس کرج»، هفته نامه تریبون شهر، سال دوم، شماره 10، 26 اردیبهشت 1398، ص 3.
کتابخانه ای رو به آسمان
رضا قاسم پور
امروز به شوق دیدن مردی که طبقه دوم منزلش را به کتابخانه برای بهره مندی عموم اختصاص داده راهی شهرستان نظرآباد کرج شدم. کتابخانه ای با بیش از شش هزار جلد کتاب در موضوعات مختلف در طبقه دوم منزل این فرد روحانی آرام گرفته و درب منزلش برای استفاده علاقه مندان باز است . حجت الاسلام اسماعیل آل احمد متولد 1354 شهرستان نظرآباد، طالقانی الاصل بوده و علاوه بر تحصیلات حوزوی، فوق لیسانس علوم قرآنی دارد و در منطقه به تدریس، تحقیق و تفحص روزگار می گذراند و البته دستی در شعر و شاعری نیز دارد. وی و دوستانش در سال 1386 مجوز موسسه قرآن و عترت رخسار قرآن را دریافت کرده و سالانه به کمک هم دو برنامه چهارشنبه آخر سال ـ با نام سور سوره های قرآن ـ و نیز آیین شب های روشن قرآن را در میلاد امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ در ماه مبارک رمضان برگزار می نمایند.
برای این استاد ارجمند که در این وانفسای روزگار به فکر تعالی فرهنگ و مدنیت ماست، از صمیم قلب آرزوی سلامتی و توفیقات روز افزون می نمایم. لازم به ذکر است که شهرستان سرسبز نظرآباد یکی از شهرستان های به شدت سیاسی البرز با پانصد و هفتاد و هشت کیلومتر مربع مساحت و حدود صد و پنجاه هزار نفر جمعیت در 45 کیلومتری کرج قرار دارد. زبان رایج اکثریت مردم شهرستان های نظرآباد و ساوجبلاغ، ترکی ساوجبلاغی ـ یکی از شاخه های ترکی آذربایجانی ـ می باشد. تپه باستانی اوزبکی با قدمت بیش از نه هزار سال یکی از آثار قدیمی ایران در نظر آباد واقع است.
استاد آل احمد ضمن ذکر خیر از کارهای مثبت و ارزنده مهندس میرزا عبدالله مقدم بنیانگذار نظرآباد نوین، از مسئولین فرهنگی منطقه در خصوص تخریب فرهنگسرای مهر نظرآباد به شدت شاکی است.از آل احمد تاکنون سه کتاب با عنوان صداقت ساقی (دانشمندان و علمای نظر آباد) بنفشه زار کمند (بازکاوی حماسه غدیرخم از زاویه نو) و الاعراب و تعامل النبی معهم به زیور چاپ آراسته شده اند. همچنین اسکن نسخ خطی برخی از بزرگان این خطه در کتابخانه ایشان آرام گرفته اند
در پایان یکی از غزل های استاد آل احمد را با هم زمزمه می کنیم:
کَمَکی رخصت دیدار بده زود نرو
آتشی را که زدی خوب بِدم دود نرو
در سراشیب جهان تا قدم آخر مرگ
قیمت بوسی اگر هستی ما بود نرو
سومین جنگ جهان بر سر آب است و عطش
از کویر دل دریایی ام ای رود نرو
حرف های تو؛ سکوت تو؛ اشارت هایت
داغ دل کندن تو بر دلم افزود نرو
شاهد صدق من این خواب نبردن ها نیست؟!
جانم از این سفر دور تو فرسود نرو
با درختی ز خیالت که خودم کاشته ام
سایه ات سهم حیاط قفسم بود نرو
پیوند تاریخ و طبیعت در ولیان
ولیان روستایی تاریخی و آباد در بخش چِندار شهرستان ساوجبلاغ از توابع استان البرز است. این روستای هدفِ گردشگری در 35 کیلومتری شهر کرج و در دامنه جنوبی رشته کوه های البرز واقع شده است. ارتفاع آن از سطح دریا 1830 متر است. اهالی این روستا، شیعه و به زبان فارسی سخن می گویند. درآمد بیشتر اهالی از زراعت، باغداری و دامداری تأمین می شود و توت خشک از تولیدات اصلی آن به شمار می رود. در سال 1390 خورشیدی، 966 نفر در قالب 328 خانوار ساکن این روستا بوده اند. از محوطه باستانی «کلاغ دره» واقع در جنوب روستای ولیان، سفال های قرمز و نخودی رنگ مشابه سفال های دوران تاریخی و اوایل اسلام به دست آمده و درخت چنار هزارساله در حیاط مسجد جامع ولیان نیز از دیگر جاذبه های طبیعی و تاریخی این روستا است. نام آوران برخاسته از روستایولیان را این چنین می توان برشمرد:
1. سید شرف الدین محمود ولیانی طالقانی (درگذشت حدود 918ق) از فقیهان و متکلمان قرن دهم هجری قمری و نیای برخی سادات مناطق طالقان، ساوجبلاغ و آبیک است. نسب آیت الله سید محمود طالقانی (درگذشت 1358ش) و جلال آل احمد (درگذشت 1348ش) به او می رسد. فقیه نامدار شیعه ابن ابی جمهور احسایی در سال 912ق برای سیّد شرف الدین محمود، اجازه روایی نوشته است. از این اجازه چهار نسخه موجود است. در مجموعه اجازات شیخ نعمت الله بن حسین عاملی (تاریخ کتابت قرن 11ق)، شیخ ابراهیم بن محمّد حرفوشی (درگذشت 1080ق) و سیّد حسین کرکی، پسوند «ولیانی» در کنار نام جدّ او (سیّد جلال الدین) آمده اما کاتب نسخه بحارالانوار نوشته علامه محمّدباقر مجلسی (درگذشت 1110ق) به علّت آشنا نبودن و عدم دقّت، کلمه ولیانی را از قلم انداخته است. سیّد شرف الدین محمود همچنین کرسی تدریس فلسفه و کلام اسلامی را در شهر قزوین عهده دار بود. شرحی بر حواشی خواجه نصیرالدین طوسی بر کتاب فلسفی «الاشارات و التنبیهات» نوشته بوعلی سینا از آثار او است. برخی بر این نظرند که نام دیگر او «قاضی نجم الدین محمود طالقانی» و یا «امیر نجم الدین» و به احتمال، آرامگاهش در روستای یَرَک از توابع شهرستان الموت قزوین واقع است.
2. ملا شاه مراد ولیانی از روحانیون هم روزگار با شیخ مرتضی انصاری که قرآن کریم را به زبان فارسی برگردانده است. محمدزمان ولیانی فرزند او، سازنده ضریح امامزاده یحیی واقع در روستای دوزعنبر ساوجبلاغ است.
3. ملا جواد ولیانی قزوینی از مشاهیر شیخیه و از شاگردان سید کاظم رشتی (درگذشت 1259ق) است که زمینه گرایش دختر خاله اش زرین تاج برغانی مشهور به قره العین (درگذشت 1268ق) را به شیخیه فراهم ساخت. او از نخستین کسانی است که علیه سید علی محمد شیرازی مشهور به باب بنیانگذار فرقه بابیت، ردیه نوشت.
4. میرزا محمد ولیانی (زنده در سال 1280ق) نویسنده کتاب «هادی المظلّین» درباره کلام و عقاید شیعه که نسخه دست نویس آن در کتابخانه آیت الله گلپایگانی قم نگهداری می شود.
5. استاد علی اشرف والی (درگذشت 1389ش) عارف، شاعر، خوشنویس، نقاش مکتب کمال الملک و نویسنده کتاب «طلوع دوباره شمس».
6. استاد جعفر والی (درگذشت 1395ش) کارگردان، نویسنده، بازیگر و گوینده گفتار متن سینما و تئاتر ایران.
نام ولیان به جهت تردد آیت الله طالقانی از آنجا به منطقه طالقان، در اسناد سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی (ساواک) آمده است. مواقعی که او در زادگاهش روستای گلیرد طالقان به سر می برد، چهره های مذهبی و سیاسی مخالف حکومت پهلوی به دیدارش می رفتند. دکتر علی شریعتی (درگذشت 1356ش) از آن جمله بود که از طریق روستای ولیان به دیدار آیت الله طالقانی رفت و یک شب میهمان او بود. همچنین سید مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی (شهادت 1334ش) رهبر جمعیت فداییان اسلام، به هنگام سکونت در طالقان، از طریق ولیان با شاگردان و اعضای جمعیت فداییان اسلام دیدارهای مخفیانه ای داشت. برخی بر این نظرند که نواب صفوی موافقت خود با قتل نورالدین فتح اعظم رییس وقت محفل ملّی بهاییان ایران را در این روستا به اعضای فداییان اسلام اعلام کرده است. فتح اعظم در سال 1331ش بر اثر هجوم شبانه 17 تن از روستاییان، در خانه اش واقع در روستای رامجین از توابع شهرستان ساوجبلاغ به قتل رسید.
منابع: آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 4، ص 126؛ ابوالقاسم حاتمی، آثار تاریخی ساوجبلاغ و نظرآباد، ص 81؛ حسینعلی رزم آرا، فرهنگ جغرافیایی ایران، ج 1، ص 234؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 105، ص 11؛ مصطفی درایتی، فهرستواره دست نوشت های ایران (دنا)، ج 10، ص 1128؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت الله سید محمود طالقانی، ج 3، ص 436؛ یارمحمد نبیل زرندی، مطالع الانوار، ص 136، 138؛ سید اشرف الدین کیایی طالقانی، قاضی نجم الدین محمود طالقانی یا برگی در تاریخ تشیع، ص 4، 8، 19؛ حسین عسکری، بیداری دشت کهن، ص 243، 247، 249؛ بهرام چوبینه، دکتر محمد مصدق و بهاییان، ص 31؛ پرتو حسنی زاده و همکاران، روستاهای هدف گردشگری استان تهران، ص 28؛ مجله حوزه، ش 58، ص 174؛ فصلنامه وقف میراث جاویدان، ش 11 و 12، ص 119؛ احمد گل محمدی، جمعیت فداییان اسلام به روایت اسناد، ج 2، ص 467.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «پیوند تاریخ و طبیعت در ولیان»، هفته نامه تریبون شهر، سال دوم، ش 9، چهارشنبه 18 اردیبهشت 1398، ص 3.
روستای ایستا و آخرالزمان / منتظران ظهور در روستای بدون تکنولوژی
سهیل کریمی، پژوهشگر و مستندساز، در صفحه شخصی خود گزارشی از سفر به روستای ایستا در طالقان منتشر کرده است. به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر گزارش بازدید سهیل کریمی و چند نفر از دوستان وی از روستای ایستا است که اعتقادات خاصی در مورد آخرالزمان و انتظار ظهور دارند.
20 -30 خانهوارند. کسی از اتفاقات داخل قلعهشان خبر ندارد. اهالی میگویند اسماعیلیهاند. شاید چیزی مثل قلاع حسن صباح و حشاشین. بعضی هم میگویند شیعهی دوازده امامیاند. با تفکراتی خاص. عابدند و پرهیزگار. خود میکارند و خود میخورند. با دیگران هم کاری ندارند. کسی را به جمع خود راه نمیدهند و با بیرون از قلعه هم ارتباط نگرفتهاند. کسی ندیده عضوی از آنان بیرون بیاید یا در جایی دیگر دیده شود. تفکرات صوفیمآبانه دارند و رهبانیت پیشه کردهاند. حدود 40 سال پیش پس از سالها مطالعه احادیث و روایات و اینکه اتفاقات مهمی در طالقان میافتد به این منطقه آمدم. اول به اورازان رفتم که میدانستم همه از سادات هستند. در بین آنها دنبال کسی گشتم که نشانههای روایات را داشته باشد. کسی را نیافتم. ما همه مسلمانیم و شیعه. اعتقاداتمان مثل شماست. مرجع تقلید هم داریم. مثل همه امامیه. فقط معتقدتر از دیگرانیم. نگران ظهوریم و اینجا جمع شدهایم که خودمان را از بلایای آخرالزمان نجات دهیم...
متن کامل گزارش فوق را در «وبلاگ روستای ایستای طالقان» بخوانید
کتابی در این باره
کتاب «روستای ایستا: پژوهشی درباره اهل توقف در طالقان» نوشته حسین عسکری در 144 صفحه و شمارگان 2100 نسخه در بهار 1389 به همت «نشر شهید سعید محبی» منتشر شده است. این کتاب نخستین پژوهش درباره طایفه تجددگریز ساکن در منطقه طالقان است که بر تقلید از میرزا صادق مجتهد تبریزی (از عالمان دوره مشروطیت) باقی مانده اند و با الهام از آرای فقهی او روستایی سنتی و ایستا در طالقان سامان داده اند. آنان شیعه اثنی عشری هستند که بر زندگی دویست سال پیش ایرانیان توقف کرده اند. همچنین شناسنامه ندارند و از امکانات رفاهی جدید مانند آب لوله کشی، گاز، برق، تلفن، مطبوعات، رادیو و تلویزیون، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و یارانه استفاده نمی کنند. یادآوری می شود میرزا صادق مجتهد تبریزی (متوفای 1311 خورشیدی) از آن فقیهانی است که در هر دو حیطه نظر و عمل بر طرد مطلق اندیشه تجدد و دستاوردهایش فراوان تأکید می کرد و تا پایان عمر بر عدم جواز استفاده از ابزار تکنولوژیک و امور جدید و مدرن فتوا می داد و از مخالفان سرسخت مشروطیت بود.
چه هدفی در بابی معرفی کردن بزرگان فرهنگ ایران نهفته است؟
به گزارش محمد آسیابانی خبرنگار خبرگزاری مهر، کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» مجموعه دو جلدی به قلم سید مقداد نبوی رضوی است که در آن جنبشهای اصلاح دین از دوران قاجار تا پهلوی بررسی شده است. نویسنده در جلد نخست این مجموعه به دوره قاجار و در جلد دوم به دوره پهلوی پرداخته است. سرویس فرهنگ خبرگزاری مهر قصد داشت درباره این کتاب گفتوگویی تفصیلی با مقداد نبوی رضوی را داشته باشد که در صحبت تلفنی خبرنگار با این نویسنده، این گفتوگو مورد موافقت او قرار نگرفت .
درباره کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی»
محتوای جلد نخست با مبحث تاریخی «بابیان و دعوت اصلاح دین» شروع میشود. این مجلد دو فصل دیگر دارد. در فصل دوم با عنوان «شیخ هادی نجم آبادی: معلم فکر اصلاح دین در دوره قاجار» اندیشه شیخ هادی نجم آبادی و کتاب «تحریر العقلا»ی او بررسی شده و در ادامه جنبش اصلاح دینی باب معرفی میشود. به باور نویسنده شیخ هادی نجم آبادی از شهدای بیان و یکی از بزرگان بابی ازلی در تهران دوران قاجار است. نویسنده در فصل سوم این مجلد نیز با عنوان «سید اسدالله خرقانی و دوره طلایی مشروطیت» مرحوم خرقانی را در ادامه جنبش باب معرفی میکند. نویسنده مباحث جلد دوم را با صحبتی تاریخی در پیرامون اندیشههای شریعت سنگلجی به عنوان معلم اندیشه اصلاح دین در دوره پهلوی اول، آغاز میکند. این مجلد دو فصل دیگر نیز دارد: «دعوت اصلاح دین پس از شریعت سنگلجی» و «جمع بندی و نتیجه گیری». پیوستهای پنجگانه کتاب نیز در این مجلد منتشر شده که عناوین آن به ترتیب به این شرح است: «شجره نامه فکری داعیان اصلاح دین در ایران»، «انحطاط توحیدی مسلمانان و ظهور سید علی محمد باب از دیدگاه ازلیان»، «نمودهایی از اندیشه اصلاح دینی سید جمال الدین افغانی»، «پیشنهادهای سید اسدالله خرقانی به روزنامه صوراسرافیل» و «گفتارهایی در نسبت شریعت سنگلجی با اصلاح گرایان ایرانی و وهابیان عرب.»
آیا سیدجمال الدین اسدآبادی بابی بود؟
مقداد نبوی رضوی نویسنده این کتاب پیشتر کتاب «تاریخ مکتوم: نگاهی به تلاشهای سیاسی فعالان ازلی در مخالفت با حکومت قاجار و تدارک انقلاب مشروطه» را نیز نوشته بود و در آن همه کوشندگان در راه انقلاب مشروطیت را ازلی خوانده بود. نبوی رضوی در «تاریخ مکتوم» به صورتی تلویحی سیدجمال الدین اسدآبادی را نیز ازلی خواند و در کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» بر غیرمسلمان بود سیدجمال تاکید کرد. او همچنین با تاکید بر پسوند افغانی سیدجمال بر هویت ایرانی او تشکیک کرد. نبوی رضوی بعدها با نگارش دو کتاب «میرزا مهدی اصفهانی» و «مکتب شیخیه: در نگاه مکتب معارف خراسان» علقه خود را به انجمن حجتیه مهدویه نشان داده است. نویسنده در «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» مانند «تاریخ مکتوم» عموم مشروطه خواهان که به دلیل تعلق به مشروطه دست به اصلاح دین برای هماهنگی میان شرع و دموکراسی زده بودند، ازلی خوانده است. به باور او چهرههایی چون شیخ هادی نجم آبادی و سید اسدالله خرقانی ازلی هستند و معلم پیشرو اندیشه اصلاح دین در دوران پهلوی یعنی شریعت سنگلجی نیز دارای دو خاستگاه فکری بابی ازلی و وهابیت است. در شیوه پژوهشی نویسنده نحوه مواجههاش با اسناد تاریخی دوگانه است. به عنوان مثال نبوی رضوی با مراجعه به کتاب «باب کیست و سخن او چیست؟» نوشته مرحوم نورالدین مدرسی چهاردهی، سیدجمال واعظ و ملک المتکلمین را از بزرگان بابی ازلی شمرده است. مرحوم مدرسی چهاردهی تحقیقات فراوان درباره بابیها و ازلیها داشت و با بسیاری از ازلیها نیز دوستی نزدیک داشت و توانست با همین ارتباطات خود کتاب مهم «باب کیست و سخن او چیست؟» را در رد بابیه و بیآبرو کردن آنها بنویسد. مدرسی چهاردهی در همین کتاب و در همان صفحاتی که سیدجمال واعظ و ملک المتکلمین را بابی ازلی خوانده نوشته که تهمتهایی هم مبنی بر ازلی بودن شیخ هادی نجم آبادی در افواه شایع بود، اما این کار دشمنانش بود و دامن آن مرد بزرگ از این تهمت و گناه مبراست. حال رویکرد نبوی رضوی در این باره مبهم است. او بر اساس چه سندهایی حرف مدرسی چهاردهی را در بابی بودن سیدجمال و ملکالمتکلمین را میپذیرد، اما حرف قاطع او در رد ازلی بودن شیخ هادی مورد تاییدش نیست؟ همچنین درباره نسبت شریعت سنگلجی و تفکر وهابیون هم نوشتهاند که او در سالهای آخر عمر با سفر حجاش با تفکرات وهابیون آشنا شد و کتابهای مهم خود از جمله «کلید فهم قرآن» را پیش از آن آشنایی نوشته بود. به طور کل نبوی رضوی همه کوشندگان راه مشروطیت و همه کسانی را که تا دوره پهلوی دوم دم از اصلاح اندیشه دینی زدهاند، یا بابی و ازلی خوانده یا وهابی و وهابی زده خوانده است.
رضا بابایی: این کتاب توهم توطئه است
رضا بابایی، مدرس حوزه و دانشگاه و پژوهشگر قرآنی درباره کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» به خبرنگار مهر گفت: نویسنده در کل کتاب دچار توهم توطئه است. به طور کل صحبت و گفتوگو درباره این کتاب چندان ارزشی ندارد. به نظر من تنها دلیل برای ازلی خواندن بزرگانی چون سیدجمال الدین اسدآبادی، شیخ هادی نجم آبادی و... دشمنی با نواندیشی دینی و روشنفکری است. اکنون از راههای مختلف با نواندیشی مقابله میکنند و یکی از این راهها منتسب کردن آنها به گروههای بدنام است. وی افزود: نویسنده از ابهامهایی که در این میان وجود دارد، سواستفاده کرده است. اکنون اگر از میلیونها ایرانی سوال کنید که ازلی چیست یا کیست؟ هیچ پاسخی به شما نمیدهند، چون نمیدانند. برای آن معدودی که میدانند نشانههای ازلی بودن را بیان کرده و در کمال بیانصافی بزرگانی چون شیخ هادی نجم آبادی را به آن نشانهها کوبیده است. بابایی ادامه داد: نبوی رضوی از کل کتاب «تحریر العقلا» شیخ هادی نجم آبادی که کلی مطالب در رد بابیه دارد، یک نکته کوچکی را پیدا کرده و آن را به بدترین وجه تفسیر کرده و به مخاطبان ناآگاه قبولانده که شیخ هادی بابی است. در صورتی که اگر حسن ظن داشت واقعا میتوانست آن نکات را به روشهای دیگری نیز تفسیر کند و نتایج دیگری را به دست بیاورد.
حسینی طباطبایی: شیخ هادی بارها بابیه را نقد کرده است
همچنین مصطفی حسینی طباطبایی، قرآن پژوه معاصر که مقداد نبوی رضوی مدتی را نیز نزد او تلمذ می کرد، در نقد کتاب در نقد کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» به خبرنگار مهر گفت: در زمان ناصرالدین شاه به دلیل تبلیغ گسترده باب توسط بابیون و خطر آنها برای جامعه اسلامی، باب توسط امیرکبیر اعدام شد. به همین دلیل برخی از بابیها در دوشان تپه اقدام به ترور شاه میکنند. از آن تاریخ به بعد یک حالت ضد بابی در میان مردم پیدا شد و به هر کسی که انگ بابی بودن میزدند، آن شخص تحقیر بسیار میشد. مردم هم در آن دوران مانند امروز ارادت فوق العاده به امام زمان داشتند. وی افزود: پس از ترور ناموفق ناصرالدین شاه، دستگاه حکومت بهترین راه را در آن دید که هرکسی را که با دستگاه مخالفت میکند به او تهمت بابیگری بزند.از جمله کسانی که این مارک به او زده شد سیدجمال الدین اسدآبادی بود که در دومین نوبت حضورش در ایران با خفت و خاری از بستش به بیرون کشیده و تبعید شد. او بعد از این تبعید به اروپا رفت و منشا بسیاری از کارها بر علیه استبداد ناصرالدین شاه شد. حسینی طباطبایی در ادامه شیخ هادی نجم آبادی را هم یکی از مخالفان سرسخت دستگاه ناصرالدین شاه معرفی کرد و گفت: مرحوم شیخ هادی یکی از مخالفان سرسخت دیکتاتوری ناصرالدین شاه بود که فکری مترقی داشت. همه مورخان نوشتهاند تنها کسی که برای قاتل ناصرالدین شاه مجلس ترحیم گرفت، مرحوم نجم آبادی بود، این در صورتی بود که در آن دوران قاتل ناصرالدین شاه هم بابی خوانده شده و بسیار مورد لعنت بود. شیخ حتی حتی برای میرزا رضا کرمانی مراسم سالگرد هم گرفت. این جریان را را جاسوسان راپورت میدادند و چون شیخ بسیار ذینفوذ بود، بهتر را در این دیدند که تهمت بابیگری به او بزنند. اگر متون دوران قاجاریه را بخوانید تنها در یادداشتهای شاهزادهها و وابستگان دربار تهمت بابیگری به شیخ زده شده است. این قرآن پژوه در بخشی دیگری از سخنان خود به نقدهای شیخ هادی بر بابیها اشاره کرد که دانسته یا نادانسته از دید نویسنده کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» پنهان مانده است: شیخ در تنها کتابش یعنی «تحریر العقلا» به مخالفت با باب بارها تصریح میکند. سه آیه در سوره مبارکه قیامت به این شرح آمده: «إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ* فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ» که معنای آن چنین است: «جمع کردن و خواندن قرآن بر عهده ماست پس هر گاه آن را خواندیم از خواندن آن پیروی کن و بیان و توضیحش هم بر عهده خود ماست.» به دلیل آنکه علی محمد باب اسم کتابش را «بیان» گذاشته بود، بابیها در تفسیر این آیه اعتقاد داشتند که قران میگوید کتابی به اسم بیان در دورهای از تاریخ میآید. مرحوم نجم آبادی در «تحریر العقلا» نوشته ای بابیها این بیانی که قرآن تصریح کرده غیر از بیان شماست و و ربطی به شما ندارد و قران سراسر توحید است، اما بیان شما سراسر شرک. حسینی طباطبایی اضافه کرد: همچنین شیخ هادی نجم آبادی در «تحریر العقلا» مدام از پیغمبر مکرم اسلام با عنوان حضرت خاتم یاد کرده است. حتی در صفحه 237این کتاب گفته که کلام قرآنی کلامی ابدی است. این در صورتی است که بابیها اعتقاد داشتند که نعوذبالله قرآن نسخ شده است. البته در این کتاب حرفهایی هم زده که روحانیون سنتی آن را برنمیتافتند. مثلا نوشته که تفسیر قرآن با «خبر واحد» جایز نیست. شیخ همچنین در صفحه 177به مخالفت شدید با نسخ احکام و آیات قرآن توسط باب میپردازد. حتی در صفحه 210هم در رد بابیه و غلات شیعه مباحث مهمی دارد. حال چطور ممکن است شخص که افکارش این گونه بوده، بابی باشد؟ من معتقدم شیخ هادی نجم آبادی شانش اجل از این بوده است که به بابیگری منسوب شود. مطالبی که ایشان به عربی نوشته در همین کتاب تحریر العقلا، 100برابر فصیحتر و بلیغتر و معقولتر از کلام باب است. مگر ممکن است چنین شخصی که هزار درجه از باب بالاتر بوده به لحاظ علمی و اخلاقی پیرو باب باشد؟ او به شدت عقلگرا بود و به همین دلیل هم روبهروی بابیه قرار میگیرد.
تاکنون چهرههای دیگری نیز چون دکتر حسن انصاری به نقد این کتاب دو جلدی پرداختهاند. استاد اکبر ثبوت هم به نقد اندیشههای نبوی رضوی در کتاب «تاریخ مکتوم» بویژه در نقد بابی بودن و ازلی ماندن میرزا یحیی دولت آبادی، پرداخته است. حال سوال اینجاست که هجمه مشکوک به هویت شیعی بزرگانی چون سید جمال الدین اسدآبادی و شیخ هادی نجم آبادی با چه هدفی انجام می گیرد؟ چرا ما باید مفاخر خود را بابی و ازلی بخوانیم؟ سرویس فرهنگ خبرگزاری مهر آماده انتشار پاسخ سید مقداد نبوی رضوی به این گزارش است.
متن گزارش فوق در وب سایت خبرگزاری مهر
مثلث هجمه علیه ایمان شیعی شیخ هادی نجم آبادی
پیوند بهاییت و انجمن حجّتیه علیه ایمان شیعی شیخ هادی نجم آبادی
دیدگاه آیت الله شبیری زنجانی درباره تکفیر شیخ هادی نجم آبادی
مذهب موبد بیدگلی کاشانی پیش از آشنایی با شیخ هادی نجم آبادی
تصحیح روایت دیدار آیت الله صافی گلپایگانی با شیخ فضل الله نوری
شیخ هادی نجم آبادی و «تاریخ مکتوم»
میرزا عبدالله مقدم از «دشتی به وسعت تاریخ» تا «بیداری دشت کهن»
علیرضا گروسی
پژوهشگر و رییس کمیسیون علمی مجمع جوانان البرز
روش تحقیق و پژوهش در علم به عنوان یکی از مبانی اصلی و اولیه هر دانشی به شمار میآید. روش تحقیق در کتاب های تاریخی و کتاب های تاریخ معاصر را بازگو می کنند بیشتر متأثر از داده ها و مستندات موجود است تا نوع نگرش و جهان بینی نویسنده. دو کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» (1386) و «بیداری دشت کهن: انقلاب اسلامی در ساوجبلاغ و نظرآباد» (1397) و بیشتر درباره تاریخ معاصر توسط دوست دانشمندم دکتر حسین عسکری نگاشته شده است. یکی از سرفصلها یا مباحث اصلی مطرح شده در این دو کتاب میرزا عبدالله مقدم و عملکرد او می باشد. به نظر می رسد که نویسنده در دو کتاب، دو دیدگاه متفاوت درباره این شخصیت مؤثر ارایه می دهد.
در کتاب دشتی به وسعت تاریخ، نگاه مؤلف به «کارکرد محلّی» مقدم معطوف شده و تأثیرات او را صرفاً بر منطقه نظرآباد بررسی و بازگو می کند. در واقع تقسیم تاریخ شهر نظرآباد به قبل و بعد از سال 1332 که همان سال خریداری نظرآباد توسط مقدم می باشد، نشان از اهمیت تأثیرگذاری این شخصیت در منطقه نظرآباد از دیدگاه نویسنده کتاب است. به بیان دیگر فعالیت های عمرانی مقدم در نظرآباد و در رأس آن تأسیس کارخانه نساجی مقدم سبب ایجاد یک نگرش مثبت در مؤلف کتاب شده است که البته باید اذعان داشت که تأثیرات مرحوم مقدم در دگرگون شدن نظرآباد و پیشروی این منطقه در حوزه صنعت از تأثیرات مثبت این شخصیت می باشد.
در واقع توسعه نظرآباد در دهه 40 شمسی و در سال های بعدی سبب شده است که در کتاب دشتی به وسعت تاریخ نگاه مثبت به مقدم در ذهن نویسنده نقش ببندد و این نگاه طبیعی است. البته نکته مهم دیگر این است که احتمالاً اطلاعات یا مستندات محکمی درباره مخالفت جامعه محلّی با مقدم وجود نداشته یا از سوی جامعه مخالف مقدم ارایه نشده است. در کتاب بیداری دشت کهن به ناچار مؤلف نگاه کلان (ملّی) به موضوع و به ویژه عبدالله مقدم دارد. در این نگاه مقدم با توجه به اینکه یک سرمایه دار بزرگ بوده است، لذا در مباحث سیاسی کلان کشور نیز دخیل و تأثیرگذار می باشد و نوعی نگاه انتقادی از سوی مؤلف متوجه مرحوم مقدم می باشد. انتقاد و مخالفت با سیاست های دولت مصدق، دعوت از محمدرضا شاه پهلوی و نوع سخنرانی مقدم در حضور شاه و وزیران در افتتاح کارخانجات نساجی مقدم در نظرآباد، نشان از ارتباطات عمیق وی با دربار رژیم پهلوی دارد. درخواست مقابله و سرکوب اعتراضات دانشجویان معترض به سیاستهای اقتصادی و صنعتی دولت دکتر علی امینی نخست وزیر حکومت پهلوی، نشان از این داشت که اقتصاد کلان جاری در آن دوران که از سوی دربار و شخصیت هایی مثل مقدم در پیش گرفته می شد.
البته در زمینه مذهبی بودن مرحوم مقدم و احترام به اخلاق مذهبی مردم نظرآباد شکی نیست که او فردی محترم می باشد و دیدگاه مؤلف نسبت به وی مثبت و مطلوب می باشد. یک نقد اساسی که البته با توجه به کلیات دو کتاب مؤلف شاید در قالب پیشنهاد ارایه شود بهتر باشد، این است که مطالعه و نوشتن درباره شخصیت هایی مثل مرحوم عبدالله مقدم باید تحت لوای جریان های اقتصادی، سیاسی و حتی حاکمیتی زمان مورد نظر انجام پذیرد. برای نمونه نگرش توسعه محوری مرحوم مقدم بر کسی پوشیده نیست، اما وابستگی اقتصادی و سیاسی او به دربار رژیم پهلوی و همچنین نگاه سرمایه داری وی به جامعه نیز قابل کتمان نیست. در انتها باید گفت از یک سو شناخت و معرفی جریان های غالب و کلان سیاسی - اقتصادی تاریخ معاصر کشور و از سوی دیگر داشتن مستندات بیشتر برای شناخت جامع و کامل مرحوم مقدم و عملکرد وی در نظرآباد نگاه مؤلف در دو کتاب را متفاوت کرده است.
یادداشت فوق در پایگاه خبری اصل ماجرا
نامه روحانی البرزی به نویسنده کتاب بیداری دشت کهن
صد سالگی شهادت سردار البرزی نهضت جنگل
کد خبر: 83287043 | تاریخ خبر: 02/02/1398 - 11:29
کرج - ایرنا - چهارم اردیبهشت، یکصدمین سالگشت شهادت دکتر ابراهیم حشمت طالقانی از یاران میرزا کوچک خان جنگلی و از رهبران نهضت جنگل موسوم به هیات اتحاد اسلام است. دکتر حسین عسکری البرز پژوه روز دوشنبه در گفت وگو با خبرنگار ایرنا، اظهار داشت: این مبارز البرزی در روستای شهراسر از توابع شهرستان طالقان زاده شد و پس از تحصیلات مقدماتی، موفق به دریافت دوره طب از دارالفنون شد. به گفته وی، دکتر حشمت به جهت علاقه اش به مباحث اجتماعی و سیاسی، بخشی از فراغت خود را به تحصیل در «مدرسه سیاسی» اختصاص داد، او که به هنگام وقوع جنبش مشروطیت، در درمان مجاهدان مجروح همکاری داشت، در یکی از نبردهای مشروطیت در اردبیل با میرزا کوچک خان آشنا شد. در سال 1293 هجری شمسی میرزا کوچک خان ایده تشکیل نهضت جنگل را در شهر لاهیجان با دکتر حشمت در میان گذاشت.
عسکری خاطر نشان کرد: فرماندهی مجاهدان جنگل در شرق گیلان به مرکزیت لاهیجان با دکتر حشمت بود و در مقابله با قوای حکومتی واپسین شاه قاجار و نیروهای متجاوز خارجی به ویژه انگلیس، پیروزی هایی نیز به دست آورد. وی گفت: در اواخر سال 1297 هجری شمسی وقتی نهضت جنگل ضعیف شده بود، دکتر حشمت به وعده های صلح و امان نامه عبدالحسین تیمورتاش حاکم وقت گیلان اعتماد کرد و به همراه گروهی از نیروهایش تسلیم شد. این پژوهشگر اظهار داشت: البته میرزا کوچک خان که به دروغ بودن این وعده ها یقین داشت طی گفت و گویی با دکتر حشمت، تلاش کرد که او را از این تصمیم منصرف کند، اما موفق نشد. وی ادامه داد: چنانکه میرزا کوچک خان پیش بینی کرده بود، قوای دولتی پس از شکنجه و برگزاری یک دادگاه فرمایشی و صوری کوتاه، دکتر حشمت را محکوم به اعدام کرده و در 36 سالگی او را در شهر رشت به دار آویختند. میرزا کوچک خان که به صداقت و مظلومیت دکتر حشمت اعتقاد داشت، در نخستین سالگرد دکتر حشمت بر مزارش حاضر شد و او را «شهید بزرگ قیام جنگل» نامید و وعده انتقام داد.
این البرز پژوه ادامه داد: دکتر حشمت یکی از 6 نفر هسته مرکزی اولیه گروه چریکی جنگل به شمار می رود که به مرد شماره 2 نهضت جنگل مشهور شده است. وی گفت: اگرچه حاج احمد کسمایی یکی دیگر از 6 نفر اصلی نهضت، همزمان با دکتر حشمت تسلیم قوای دولتی شد اما شهادت مظلومانه دکتر حشمت او را به یک قهرمان تبدیل کرد لیکن در مقابل تسلیم شدن کسمایی، مورد سرزنش جنگلیان و مردم گیلان قرار گرفت. قهرمان بودن دکتر حشمت و سازشکار بودن کسمایی تحلیلی تاریخی است که تا روزگار ما نیز ادامه داشته است.
کانال «حشمت رود» از 10 کیلومتری غرب سیاهکل تا ساحل خزر به طول تقریبی 40 کیلومتر از یادگاری های دکتر حشمت است که با ایده او و همیاری مردم ساکن در مناطق شرقی سفیدرود احداث شده است. با گذشت 100 سال از شهادت این مبارز البرزی، تاکنون کنگره و مراسمی برای بزرگداشت دکتر حشمت طالقانی برگزار نشده است. عسکری اظهار داشت: پیشنهاد می شود که با همکاری نهادهای فرهنگی مرتبط همانند اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، شورای فرهنگ عمومی، بنیاد البرزشناسی و حوزه هنری استان البرز ضمن برگزاری کنگره ای درباره دکتر حشمت و بررسی روشمند نقش او در نهضت جنگل و مشروطیت، فیلم مستند و آثار مکتوبی در این باره تدوین و منتشر شود. وی گفت: همچنین به جهت پاسداشت، یکی از معابر عمومی شهر کرج به نام این شهید نامگذاری شود، متاسفانه خانه پدری و محل تولد دکتر حشمت در روستای شهراسر طالقان که تا اواخر دهه هفتاد شمسی پابرجا بود، هم اینک ویران شده است. در سال 1264ش دکتر حشمت در این خانه زاده شده است. میرزا عباسقلی حشمت الاطباء پدر دکتر حشمت نیز از طبیبان خوشنام منطقه طالقان و برخی شهرهای شمالی همانند تنکابن، رودسر، نور و لاهیجان بود. عسکری بیان داشت: انتظار می رود اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان البرز به سرعت دست به کار شده و ضمن بازسازی این خانه 200 ساله، آن را به موزه روستایی با رویکرد معرفی نهضت جنگل تبدیل کند.7410/ 6155 انتهای پیام /*
گفت و گوی فوق در وب سایت خبرگزاری ایرنا
حضور موثر مبارزان البرزی در نهضت جنگل
بازتاب گفت و گویم با خبرگزاری ایرنا درباره البرزی های نهضت جنگل
روزنامه پیام آشنا، سال 5، ش 1366، سه شنبه 3 اردیبهشت 1398، ص 2
دکتر ابراهیم حشمت طالقانی مرد شماره 2 نهضت جنگل
دکتر ابراهیم حشمت طالقانی (نفر سوم از راست)
دکتر ابراهیم حشمت طالقانی در کنار میرزا کوچک خان جنگلی
بقایای خانه پدری و زادگاه دکتر حشمت طالقانی در روستای شهراسر طالقان
دکتر ابراهیم حشمت طالقانی (نفر اول از چپ)
سردیس دکتر ابراهیم حشمت طالقانی در شهر رشت
مزار دکتر ابراهیم حشمت طالقانی در آرامستان مسجد محله چله خانه شهر رشت
هم فکریست محمود، هم حرکتی مسعود
اشاره: متن زیر پیام استاد دکتر حکمت الله ملاصالحی استاد فرزانه دانشگاه تهران و عضو هیات امنای بنیاد ایران شناسی به آیین اختتامیه نخستین جشنواره فرهنگی - هنری هشتگرد است که در روز چهارشنبه 28 فروردین 1398 در شهر هشتگرد (مرکز شهرستان ساوجبلاغ) از توابع استان البرز توسط حسین عسکری قرائت شد.
__________________
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام صدق و دعای خیر ما بدرقه راه اصحاب ارجمند فرهنگ و هنر و ذوق و زیبایی. جشنواره بزرگ فرهنگی - هنری هشتگرد که اینک به پاست و با نام بلند و به پاسداشت شماری از مفاخر و مشاهیر بنام ایران به ویژه مفاخر استان البرز آذین بسته است و مراسمش در بیست و هشتمین روز از فروردین ماه سال 1398هجری خورشیدی با مشارکت جمعی از فرزندان هنرمند و خوشفکر و خوش ذوق میهن ما در بهارستانی پرطراوت و بارانی برگزار می شود؛ هم فکریست محمود، هم حرکتی مسعود، هم عملی نیک و ستودنی، هم گام نهادن و گام برگرفتن و ره سپردن در صراطی مستقیم و با نیات و اهدافی مبارک برای مُلک و ملت و میهن ما.
یک جامعه و جهان آراسته به هنر و ذوق و زیبایی و خلاقیت و شور و شعور و نشاط و آفرینندگی و پرمایه و غنی از اخلاق و آداب و ادب درست زیستن و مجهز به توشه و تجهیز دانش دانایی و بهرهمند از حکمت و خرد و منطقِ نیک زیستن و یک فرهنگ و زندگی پرمایه و غنی از ارزش های اصیل و مشترک و پذیرفته شده جهانی در آوردگاههای خطرخیز تاریخ، هم ایمنتر، هم مقاوم تر، هم استوارتر، هم پایدارتر و ماندنی تر از یک جامعه و جهان تهی و بیبهره از چنین ارزشها و موهبتها و دستاوردهای بزرگ بشریست.
اینجانب دستهای توانا و پربار و برکت فرزندان برومند و خوشفکر و خوش ذوق شهرستان ساوجبلاغ که موفق شدهاند جشنوارهای را در مقیاسی فراتر از قامت یک استان بهپا دارند و برگزار کنند، گرم میفشارم و گرم تحسینشان میکنم. تأسف میخورم و از همه دوستان با همت و نیکخواه و نیک اندیش بهویژه جناب آقای حسین جوادان عزیز که طراح و معمار بزرگ چنین طرحها و برنامهها و جشنوارههایی در شهر و شهرستان زیبای ما هستند، پوزش میخواهم از اینکه این بار نیز بهدلیل مقارنت زمانی مراسم جشنواره با سخنرانی بنده در دانشگاه هنر اصفهان، بخت، یار نشده است و توفیق دست نداده است که در خدمت میزبانان معزز و میهمانان گرانمایه و ارجمند مراسم باشم.
ما در سرزمینی زندگی میکنیم که وارث یک سنّت و میراث و حکمت و خِرَدی هستیم که در آن هنوز رشتههای اتصال معنوی و حلقههای پیوند باطنی میان آسمانیان و زمینیان، میان ارض تاریخ و ارض ملکوت، نگسسته است و قطع نشده است. صیانت از این پیوند و پیمان، مسئولیتیست بس خطیر، بس عظیم و بس سنگین بر شانه همه ما. هر انسانی به اندازه سنگینی بار مسئولیتی که بر شانه گرفته است و بر شانه می کشد، بزرگ است و شایسته ستودن. ایران یک جغرافیای محصور در مرزهای طبیعی نیست، یک اقلیم و عالم فراخ معنویست. صیانت از این اقلیم و عالم معنوی، صیانت از کرامت انسان است و نحوه حضور معنوی و اصیل او در جهان. به سخن حضرت حافط:
گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند
نگاه دار سرِ رشته تا نگه دارد
باقی بقایتان. حکمت الله ملاصالحی، دانشگاه تهران، فروردین 1398 هجری خورشیدی
عکس یادگاری بنده و استاد سید عباس میرخانی با سردیس استاد سید حسین میرخانی (ره)