مناسبت یکصد و دو ساله
دکتر مهراب رجبی
رییس بنیاد البرزشناسی
یکصد و دو سال پیش - بیستم مهر ماه سال 1296 - «دبستان برزگران» اولین مرکز آموزش عالی کشاورزی در ایران و غرب آسیا، در کرج تاسیس شد. این دبستان که از کارآموزان واجد شرایط سنین 18 تا 25 سال ثبت نام به عمل می آورد حدود هشت سال بعد به منطقه چهاردانگه تهران منتقل و با نام مدرسه فلاحت، به فعالیتهای علمی و آموزشی خود که اینک علاوه بر کشاورزی، رشته های دامداری و دامپزشکی نیز به آن افزوده شده بود ادامه داد. مدرسه فلاحت در در سال 1307 (شش سال قبل از تاسیس دانشگاه تهران) مجدداً به کرج منتقل و تبدیل به دانشکده کشاورزی کرج گردید. توضیح لازم آنکه برخی از محققان و البرزپژوهان سال 1285 (مقارن با دوران حکومت مظفرالدین شاه قاجار) را تاریخ اولیه تاسیس مدرسه فلاحت (مظفری) می دانند که این نظریه به منظور تحقیق بیشتر، در دست بررسی می باشد. از حدود پنج سال قبل، روز بیستم مهر ماه از سوی بنیاد البرز شناسی (و با نظارت استانداری البرز) به عنوان روز ملی البرز معرفی و در دو سال گذشته (سالهای 97 و 96) طی مراسمی (همایش گونه) سالروز تاسیس دبستان برزگران و روز ملی البرز گرامی داشته می شد. شورای فرهنگ عمومی استان البرز در ماه های گذشته اقدام به بازنگری در برخی از تصمیم گیری ها و رویدادهای مهم شهر و استان کرد. در این جلسات که گزارش های آن تقدیم همگان گردید، اعضای محترم و فرهیخته شورا پس از بحث و تبادل نظر، مساله المان استان (دژ مادها، محوطه ازبکی)، نماد گیاهی استان (درخت ارس، هورس) و نماد جانوری استان (عقاب پر طلایی) را به اتفاق آراء مورد تایید و تصویب قرار دادند. بحث و تبادل نظر در خصوص تصویب بیستم مهر ماه به عنوان روز ملی البرز نیمه تمام ماند و به نتیجه کامل نرسید و با وجود نظرخواهی از دانشگاهها و مراکز علمی و پژوهشی استان - که جملگی بر آن (بیستم مهرماه) صحه گذاشته و به صورت مکتوب نظر خود را اعلام کرده بودند، مقرر گردید به منظور ارایه نقطه نظرات کارشناسانه تکمیلی، این تصمیم گیری به جلسه یاجلسات آینده موکول گردد.
با وجود چنین شرایطی ، حقیر - مهراب رجبی مسئول بنیاد البرزشناسی - اعلام کردم بنا بر اصول علمی و پژوهشی و همچنین براساس احترام به نقطه نظرات و تصمیمات شورای محترم فرهنگ عمومی، شایسته است از برپایی مراسم بزرگداشت روز ملی البرز در سال جاری - تا اعلام نظر قطعی و تصویب نهایی آن در شورای فوق الاشعار - خودداری شود اما برخی از اندیشمندان و از جمله تعدادی از اعضای شورای محترم مذکور، بر برپایی مراسم تاکید و اعتقاد داشتند - براساس رویه سالهای گذشته - انجام چنین مراسمی مغایر با تصمیمات شورا نخواهد بود. در این ارتباط بر اساس نظر جناب آقای استاندار طی دو هفته گذشته جلسات بحث و تبادل نظر در این خصوص تشکیل و تصمیماتی نیز اخذ شد. علی ایحال با تاکید بر لزوم و اهمیت تصمیم گیری ها براساس خرد جمعی و براساس ضرورت احترام گذاشتن به تصمیمات شورای محترم فرهنگ عمومی، همانگونه که طی نامه ای از آقای استاندار نیز تقاضا شد، اعلام می دارم مراسم بزرگداشت روز ملی البرز در سال جاری برگزار نخواهد شد، اما از آنجا که در برخی خبرها مساله نشست های مقدماتی و قاعده رویه سالهای گذشته موجب درج اخباری در فضای مجازی، مبنی بر برپایی مراسمی در محل کاروانسرای شاه عباسی شده بود، این حقیر ان شاءالله و به شرط بقاء از ساعت 10 تا 12 روز شنبه بیستم مهرماه به منظور عذرخواهی از اندسته از ارجمندانی که احتمالاً از این نوشته آگاهی نیافته و به کاروانسرا مراجعه خواهند فرمود، در این محل حاضر و عذرخواه خواهم بود.
مصلحت دید من آن است که یاران همه کار
بگذارند و خم طره یاری گیرند
فسبح باسم ربک العظیم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
با احترام - مهراب رجبی
15مهر 1398
قابل توجه استاندار و امام جمعه محترم کرج
رضا قاسمپور
روزنامه نگار و فعال فرهنگی
امروز 14 مهرماه روز ملی تهران بود. در این روز علاوه بر همایشها، مراسمات مختلفی در بازشناسی و معرفی تهران بزرگ برای جهانیان صورت گرفت. با این که تهران پایتخت و ویترین مملکت است، لیکن انتخاب و نکوداشت روز ملی حتی برای پایتخت نیز شایسته و بایسته میباشد. استانهایی چون اصفهان (یکم آذر سالروز تاسیس باروی بزرگ اصفهان)، قزوین (نهم اردیبهشت اعلام پایتخت شدن قزوین توسط شاه طهماسب)، اردبیل (چهارم مرداد سالروز استقرار سلسله صفویه)، هجدهم اسفند روز ملی بوشهر (تأسیس مدرسه سعادت)، پانزدهم اردیبشت روز ملی شیراز و بالاخره چهاردهم مهرماه روز ملی تهران (تاجگذاری آغا محمدخان قاجار) روزی را در تقویم شمسی به نام خود ثبت کردهاند. روز 20 مهرماه نیز به طور غیر رسمی (علیرغم مصوب نشدن در شورای فرهنگ عمومی استان) به نام روز ملی البرز نامگذاری شده و هر سال در چنین روزی برنامههای فرهنگی مختلف فرهنگی برپا میگردد. دکتر مهراب رجبی رییس بنیاد البرزشناسی نماد جانوری البرز را عقاب پرطلایی، نماد گیاهی را درخت هشتهزار ساله ارس و نشانه تمدنی را منطقه باستانی یوزبیگی (تپه باستانی ازبکی نظرآباد) بیان میکند. سال گذشته نیز به یمن یکصد سالگی دبستان برزگران کرج (دبستان هدایت سابق و دانشکده کشاورزی فعلی) روز ملی البرز به همت بنیاد البرز شناسی برگزار گردید. به دلیل ظرفیت بالای مهاجرپذیری کرج (ایران کوچک) بافت قدیمی و بومی این شهر دستخوش تغییر و تحولات بنیادین شده و میتوان گفت که کرج فعلی صاحب هویت خاصی نبوده و متأثر از برایند فرهنگ ساکنین استان می باشد. به اذعان استاندار سابق البرز به خاطر درهم تنیدگی چند لایه عملا مسائل البرز و تهران قابل تمیز و تفکیک نیست.
تراکم 11 برابری نسبت به نرم کشوری و همچنین ظرفیت مهاجرپذیری، کرج با مشکلاتی اساسی چون: حاشیه نشینی، اختلاف شدید طبقاتی، آسیبهای اجتماعی، جرمخیزی، ترافیک، آلودگی هوا، بحران آب و... روبه روست. از طرفی ارتباط با 15 استان کشور، وجود دامنههای سر به فلک کشیده البرز، جاده توریستی چالوس، تنوع قومی و فراوانی و ارزانی دستمزدها و... در صورت برنامهریزی مدون فرصتی مغتنم برای رشد و توسعه میباشد. در صورتی که به هر دلیل روز ملی البرز لوث شده و از حیظ انتفاع افتد و از این ظرفیتها به صورت صحیح استفاده نشود، قطعا تبدیل به تهدیدی برای امنیت و رفاه و سبب نقض هنجارهای اجتماعی خواهد شد. لذا انتظار میرود با همراهی امام جمعه محترم به عنوان پدر معنوی استان و رییس فرهنگ عمومی و همچنین استاندار فرهنگدوست، برنامه روز ملی با قدرت و صلابت بیشتری برگزار گردیده و خروجی برنامههای روز ملی البرز تدارک تمهیدات لازم جهت بهرهمندی حداکثری از فرصتها و کاهش تهدیدات احتمالی برای ساکنین البرز بوده و در هویت بخشی به اقوام متکثر ساکن در کرج موثر افتد.
اندر مضرات عدم برگزاری آیین روز ملی البرز
حسین عسکری
نویسنده و البرزپژوه
روز ملّی و هفته فرهنگی شهرها، شهرستان ها و استان ها، پدیدهای مبارک و اثرگذار در راستای هویتبخشی و تقویت فرهنگ بومی در این روزگار پرآشوب و الیناسیون فرهنگی است. پنج سال است به همت گروهی از البرز دوستان و البرزشناسان به ویژه جناب آقای دکتر مهراب رجبی و دوستانش، آیین روز ملی البرز در بیستم مهر ماه برگزار میشود. متاسفانه اخیراً با مخالفت های ابراز شده از سوی برخی اعضای شورای فرهنگ عمومی استان البرز با این مناسبت یکصد و دو ساله یعنی سالگشت تأسیس دبستان برزگران کرج، آیین روز ملی البرز هم لغو شده است. در این مجال نمی خواهم درباره صائب بودن این مناسبت در سپهر فرهنگ و تاریخ استان البرز سخن بگویم. بیشترین دغدغه ام آن است که چرا این گسست و توقف فرهنگی در حال وقوع است. در کشوری که به دلیل تهاجم فرهنگی بدخواهانش و بیتدبیری مسئولان و مدیرانش، پر از گسست های فرهنگی و اجتماعی است، ایجاد گسستی کوچک هم میتواند زیانبار و فاجعه انگیز باشد.
پرسش آن است وقتی که شورای فرهنگ عمومی استان، بدیلی برای بیستم مهر ندارد چرا این مناسبت با سابقه را کنار گذاشته است؟ البته هنوز هم دیر نشده است. امیدواریم بزرگان دین و فرهنگ در شورای فرهنگ عمومی استان با هوشمندی تمام اجازه دهند و خود نیز پیشگام برگزاری آیین روز ملی البرز در سال 1398 شوند. پس از برگزاری آن با مشورتهای عالمانه و بررسی دیگر پیشنهادها، از طریق خرد جمعی و کارشناسی به تایید این مناسبت یا انتخاب بدیل آن مبادرت کنند. به هوش باشیم که بدخواهان این آب و خاک، نقشه های شومی را برای زیست ایرانی - اسلامی ما در سر دارند...
16 مهر 1398
- منبع یادداشت های فوق: کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
اطلاعیه اداره کل فلاحت زیر مجموعه وزارت «فلاحت، تجارت و فواید عامه» در سال 1310 شمسی در خصوص جذب دانشجو برای تحصیل در «مدرسه عالی فلاحت کرج». این مدرسه در سال 1296ش و با نام «دبستان برزگران» در کرج و در محل کنونی دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی تاسیس شده بود.
محوطه باستانی ازبکی نماد فرهنگ و تاریخ البرز شد
شهاب شریعت و نام آوران البرزی
آیت الله سیّد شهاب الدین حسینی مرعشی نجفی (متولد 1276 - درگذشت 1369ش)، مرجع بزرگ دینی شیعیان و بنیانگذار یکی از بزرگترین کتابخانه های جهان اسلام در شهر قم است. تدریس شصت و هشت ساله در حوزه های علمیه نجف اشرف و قم و تربیت هزاران شاگرد، چاپ و نشر صدها اثر ارزنده از علمای مسلمان، نگارش بیش از یکصد کتاب و رساله علمی در فنون و علوم مختلف و دریافت بیش از دویست اجازه روایتی از علمای بزرگ شیعه، اهل سنّت و زیدیه از جمله خدمات علمی آن فقیه فرهنگبان است. آیت الله مرعشی نجفی جهت گردآوری و تهیه منابع کتابخانه، در طول زندگانی متحمل تنگناهای فراوان گردید. ایشان از محل دریافت دستمزد و روزه استیجاری، اغلب کتاب ها را خریداری کرد و در مدتی که در نجف اشرف به سر می برد، به منظور تهیه منابع و کتب، در یک کارگاه برنج کوبی، شبها به کار اشتغال داشت تا دریافتی خود را صرف خرید کتاب نماید.
همه جهان اسلام به ویژه مکتب تشیّع به وجود چنین دانشمندی افتخار می کنند. استان البرز نیز به عنوان بخشی از ایران اسلامی، نشانه های ماندگاری از ایشان دارد. نام آورانی که افتخار استادی یا شاگردی ایشان را دارند و یا از مشایخ اجازه این دانشمند پارسا به شمار می روند. از دیگر سو، وجود آثار خطی تعداد قابل توجهی از مشاهیر این استان در کتابخانه بزرگ آیت الله مرعشی نجفی،دلیلی دیگر بر پیوند عمیق علمی و فرهنگی البرز با شهاب شریعت و فضیلت است. البته با ادامه جست و جوها، امکان افزایش فهرست زیر وجود دارد.
1.آیت الله حسین نجم آبادی (درگذشت 1307ش) فقیه و متکلّم معاصر و دانش آموخته حوزه علمیه نجف اشرف، از استادان آیت الله مرعشی نجفی است.
2. آیت الله شیخ مرتضی دیزانی طالقانی (درگذشت 1363ق) فقیه، عارف و از مدرسان حکمت صدرایی در حوزه علمیه نجف اشرف است. او از استادان آیت الله مرعشی نجفی به شمار می رود.
3. آیت الله شیخ محمدباقر مجتهد نجم آبادی تهرانی (درگذشت 1307ش) از مجتهدان و زاهدان نامدار تهران در روزگار قاجار است. او دانش آموخته حوزه علمیه نجف اشرف است که پس از مرگ برادرش آیت الله شیخ هادی نجم آبادی، ریاست خاندان نجم آبادی را عهده دار شد. در اخلاق و عرفان، از شاگردان خاص ملا حسینقلی همدانی بود. آیت الله مرعشی نجفی از او اجازه روایت دارد.
4. آیت الله شیخ فتح الله شهیدی (درگذشت 1336ش) نوه آیت الله شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث و از مجتهدان روزگار قاجار و پهلوی و دانش آموخته حوزه علمیه نجف اشرف است. آیت الله مرعشی نجفی از او اجازه روایت دارد.
5. میرزا هدایت الله شهیدی معروف به حاج مجتهد (درگذشت 1324ش)، قرآن پژوه و از مجتهدان منتقد مشروطه در حوزه علمیه نجف اشرف است. او از مشایخ اجازه شرعی به آیت الله مرعشی نجفی به شمار می رود.
6. آیت الله میرزا ابوتراب شهیدی (درگذشت 1335ش) فقیه، مفسر، منتقد مشروطه و نظریه پرداز جنبش مشروعه خواهی است. آیت الله مرعشی نجفی از او اجازه روایت دارد.
7. آیت الله حاج میرزا عبدالله شهیدی امام جمعه (درگذشت 1373ش) مجتهد و فعّال سیاسی و اجتماعی دوره پهلوی و انقلاب اسلامی و از شاگردان برجسته آیت الله مرعشی نجفی است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نزدیک به دو سال امام جمعه قزوین و عضو مؤثر «هئیت علمیه قزوین» بود تا اینکه به درخواست آیت الله مرعشی نجفی به شهر قم مهاجرت کرد. او بسیار مورد توجه استادش بود، به گونه ای که علاوه بر عضویت در هئیت استفتای فقهی و گروه تدوین کتاب «ملحقات الاحقاق» نوشته قاضی نورالله مرعشی شوشتری، مدیریت مدارس علمیه آن مرجع تقلید شیعه را برعهده داشت. مدیریت او بر چهار مدرسه «مرعشیه»، «مؤمنیه»، «شهابیه» و «مهدیه» در شهر قم، هنوز هم زبانزد است.
8. آیت الله سیّد احمد میرخانی (درگذشت 1372ش) فقیه و قرآن پژوه معاصر و از شاگردان آیت الله مرعشی نجفی است. 32 عنوان اثر چاپ شده و چاپ نشده و تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن از جمله فعالیت های علمی و اجتماعی این فقیه البرزی به شمار می رود.
9. آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی (درگذشت 1387ش) از شاگردان آیت الله مرعشی نجفی در حوزه علمیه قم بود. از او 80 اثر چاپ شده و دست نویس در زمینه علوم اسلامی بر جای مانده است.
10. آیت الله شیخ یحیی عبادی طالقانی (درگذشت 1359ش) از شاگردان آیت الله مرعشی نجفی در حوزه علمیه قم به شمار میرود. او از مجتهدان طرفدار جمعیت فداییان اسلام بود.
11. آیت الله سید محمود علایی طالقانی (درگذشت 1358ش) از مجتهدان مبارز دوره پهلوی و عضو برجسته شورای انقلاب اسلامی ایران است. او اجازه نقل حدیث از آیت الله مرعشی نجفی داشت.
12. استاد عبدالحسین شهیدی صالحی (درگذشت 1393ش) مشهور به شیخ عبود، قرآن پژوه و از نویسندگان اصلی دایره المعارف تشیّع است. ایشان سه اجازه از آیت الله مرعشی نجفی شامل سه طریق روایت از امامیه، زیدیه و اهل سنّت دریافت کرده است.
13. دکتر محمود نجم آبادی (درگذشت 1379ش) پزشک، مترجم، روزنامه نگار و نخستین پژوهشگری که تاریخ پزشکی ایران را تدوین کرده است. از طرف مادر، نوه شیخ هادی نجم آبادی است. از دکتر نجم آبادی بیش از 45 کتاب و رساله و پانصد مقاله به زبان های فارسی و فرانسه منتشر شده است. او از ملازمان خاص آیت الله مرعشی نجفی بود به طوری که بخشی از کتاب های چاپی و مجلات فارسی و لاتین خود از جمله آثار دست نویس خواجه نصیرالدین طوسی را به کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی واگذار کرد.
دانلود شماره 16 نشریه تریبون شهر
منبع مقاله فوق: حسین عسکری،«شهاب شریعت و نام آوران البرزی»، نشریه تریبون شهر، شماره 16، مهر 1398، ص 6
خوشنویسان البرزی سبک کلهر
سوم مهر برابر با 25 محرم براساس تقویم هجری قمری، یکصد و سی و یکمین سالگرد درگذشت استاد میرزا محمدرضا کلهر کرمانشاهی خوشنویس صاحب سبک ایرانی در قلم نستعلیق و بنیانگذار «سبک کلهر» و همچنین یکصد و شانزدهمین سالگشت تولد استاد سید حسین میرخانی از بنیانگذران البرزی انجمن خوشنویسان ایران است. استاد کلهر که در 25 محرم سال 1310ق درگذشت، چون در هنر خوشنویسی سرآمد بود، بارها مورد تشویق ناصرالدین شاه قاجار قرار گرفت. شاه قاجار گاهی از او خط می گرفت و در سفر دوّم شاه به خراسان همراهش بود و رویدادهای روزانه آن ایام را به خط خود می نوشت و چاپ می کرد.
امروزه در خوشنویسی نستعلیق ایرانی با دو قالب و ساختار متمایز با نام های «سبک قدیم یا سبک میرعماد» و «سبک جدید یا سبک کلهر» روبرو هستیم. در توضیح سبک جدید خوشنویسی در مقایسه با سبک قدیم (میرعماد)، باید گفت ورود صنعت چاپ سنگی در دوره قاجار به ایران، باعث شد که تغییرات جدیدی در شیوه کتابت به وسیله استاد کلهر ایجاد شود که به چاپی نویسی معروف شد. مرکب این گونه کتابت بسیار غلیظ بود و نوشتن با آن بسیار مشکل. همچنین برای زیباتر شدن دوایر و کشیده ها در چاپ، دانگ قلم و اندازه دوایر و کشیده ها تقلیل یافت که در نهایت این سبک به نام زنده یاد کلهر ثبت شد. ظرافت کاری ها و نازکی (ضعف) برخی از قسمت های حروف و کلمات به ویژه آخر دوایر، برخی اتصالات و ارسال ها و... در سبک میرعماد با ساختار و عمل چاپ سنگی هماهنگ نبود چرا که به هنگام چاپ، این نواحی چاپ نمی شدند و در اصطلاح صنعت چاپ، خورده می شدند یا می ریختند. در سبک قدیم (میرعماد)، خوشنویس دارای آزادی عمل بیشتر بوده و قوانین کمتری بر آن مستولی گشته است اما در سبک جدید (کلهر) خط دارای پختگی بیشتری است و به دلیل کاربردی شدن آن برای استفاده در روزنامه ها و مجلات، قوانین ویرایشی بیشتری برای آن وضع گردید که هم نوشتن را سهولت می بخشید و هم اینکه سرعت را به کار می افزود. در زیر مجموعه سبک کلهر، دو سبک هم عصر دیگر تولد یافته که یکی مربوط به استاد عمادالکتّاب و پیروان او و دیگری مربوط به استاد سید مرتضی حسینی برغانی و پیروان او است.
استاد کلهر روحیه ای آزادی خواهانه داشت و از منتقدان حکومت قاجار به شمار می رفت. به همین جهت از پیروان آیت الله شیخ هادی نجم آبادی روحانی نواندیش، آزادی خواه و قرآن پژوه عقلگرای البرزی بود. وقتی در سن 65 سالگی بر اثر بیماری وبا درگذشت، مرحوم شیخ هادی بر پیکر او نماز گزارد و پیکرش را در آرامستان محله حسن آباد تهران به خاک سپرد.
سه خوشنویس مشهور البرزیبه ترتیب از سه شهرستان ساوجبلاغ، نظرآباد و طالقان را می توان از شاگردان اصلی و اثرگذار سبک کلهر به شمار آورد: استاد سید مرتضی حسینی برغانی (درگذشت 1318ش)؛ استاد میرزا مرتضی نجم آبادی (درگذشت 1326ش)؛ استاد ابراهیم بوذری طالقانی (درگذشت 1365ش).
استاد سید مرتضی حسینی برغانی مشهور به سید مرتضی میرخانی، خوشنویس نامدار و صاحب سبک اواخر دوره قاجار است. او تعلیمات خود از استاد کلهر را به دو فرزندش استاد سید حسین میرخانی و استاد سید حسن میرخانی مشهور به سراج الکتّاب منتقل کرد و موجب ایجاد سبکی ذیل سبک کلهر شد که از آن با عنوان «سبک برغانی» یاد می شود. میرزا مرتضی نجم آبادی شاگرد و داماد شیخ هادی نجم آبادی است. او علاوه بر خوشنویسی، حقوقدان و روزنامه نگار هم بود. استاد کلهر در پایان عمر، کارهای نوشتنی خود را به میرزا مرتضی میسپرد. استاد ابراهیم بوذری طالقانی خوشنویس، ادیب، تعزیه پژوه و کارشناس ردیف های آواز موسیقی سنّتی ایران است. مشارکت در تأسیس انجمن خوشنویسان ایران و خوشنویسی کتیبه های هفتگانه آرامگاه سعدی در شیراز از جمله فعالیت های هنری او به شمار می رود.
تاسیس انجمن خوشنویسان ایران به عنوان پرسابقه ترین تشکّل هنری مستقل ایران، با مشارکت مستقیم سه خوشنویس البرزی یعنی استادان سید حسین و سید حسن میرخانی و ابراهیم بوذری طالقانی در کنار دو خوشنویس دیگر استادان علی اکبر کاوه و دکتر مهدی بیانی تایید کننده این گزاره پژوهشی است که تاسیس انجمن خوشنویسان ایران نیز حاصل تلاش خوشنویسان نامدار البرزی است. از دیگر سو، سبک خوشنویسی استاد غلامحسین امیرخانی دیگر خوشنویس نامدار البرزی در خط نستعلیق، ترکیبی هنرمندانه و خلاقانه از دو سبک قدیم و جدید یعنی سبک های استاد میرعماد حسنی قزوینی خوشنویس برجسته دوره صفوی و استاد محمدرضا کلهر خوشنویس توانای دوره قاجاریه است.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «خوشنویسان البرزی سبک کلهر»، روزنامه پیام آشنا، سال ششم، ش 1469، چهارشنبه 3 مهر 1398، ص 8.
کتیبههای آرامگاه سعدی را یک البرزی خوشنویسی کرده است
بخش اول
مدتی است به همت بلند آقای دکتر حسین محمدی (مدیر گروه تاریخ دانشگاه خوارزمی)، دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری آن دانشگاه تشویق و راهنمایی می شوند که پایان نامه خود را درباره تاریخ و فرهنگ استان البرز بنویسند. در این راستا، موضوعاتی به شرح زیر خدمت دکتر محمدی عزیز تقدیم می کنم. امیدوارم که مقبول افتد.
حسین عسکری
______________________________
1. حضور و تحرکات فدائیان اسماعیلی در محدوده جغرافیایی استان البرز به ویژه قلاع منطقه طالقان
2. تاریخ تشیع در استان البرز
3. زندگی، زمانه و آرمان های علمی حاسب کرجی
4. اندیشه اصلاح و نواندیشی دینی از دیدگاه شیخ هادی نجم آبادی
5. نقش دانشکده کشاورزی کرج در انقلاب اسلامی براساس اسناد ساواک
6. زندگی، زمانه و آرمان های شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث
7. حضور و فعالیت جمعیت فداییان اسلام در استان البرز
8. سیر تاریخی توسعه صنعت در استان البرز با تاکید بر نقش فاتح، مقدم و نمازی
9. نقش دکتر ابراهیم حشمت طالقانی در نهضت جنگل
10. مواجهه علمای خاندان برغانی با شیخیه و بابیت
11. مقاطع تاریخی حضور سادات علوی در استان البرز
12. بررسی درگیری دهکده کرج به هنگام فتح تهران به وسیله مشروطه خواهان
13. بازتاب اجرای اصلاحات ارضی حکومت پهلوی در استان البرز
14. سیر تاریخی انتخابات مجلس شورای ملی در استان البرز
15. علمای البرزی در انقلاب مشروطیت
16. زندگی، زمانه و آرمان های میرزا صادق مجتهد تبریزی مرجع اهل توقف طالقان
17. نقش اتحادیه طالقانیان در رویدادهای اجتماعی و سیاسی معاصر
18. حضور امام خمینی در کرج و آثار آن
19. مشروعه خواهی از دیدگاه میرزا ابوتراب شهیدی براساس کتاب تذکره الغافل و ارشاد الجاهل
20. مبارزات ملی علیه حکومت پهلوی با محوریت روستای احمدآباد
21. بازخوانی تاریخ دوره مادی براساس یافته های باستان شناختی در استان البرز
22. نقش ایل افشار ساوجبلاغ در رویدادهای تاریخ معاصر ایران
23. نقش خاندان های علمی و فرهنگی استان البرز در رویدادهای تاریخ معاصر ایران
- یادداشت حسین عسکری درباره دکتر محمدی https://t.me/alborzology/329
آزمودگان مردود را بار دیگر آزمودن جایز نیست
مجلسیان نگذارند دست و دامن وزارت جدیدالتاسیس میراث فرهنگی،صنایع دستی وگردشگری به رئیسان و مدیران مردود دولتیان اسبق واکنون آلوده شود. آن ها که نه سال ها که دهه ها کوشیدند به صد حیله و نیرنگ از هر در و پنجره ای درآیند و از هر راه و بیراهه ای بگریزند و بگذرند و وارد شوند تا نگذارند طرح وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به تایید شورای نگهبان و تصویب مجلسیان برسد و سازمان را همچنان حیاط خلوت و شرکتکده سود و سودای جماعتی کاسب پیشه و منفعت طلب و زرپرست بی مسئولیت نگاه بدارند؛ اینک نیز فرصت را غنیمت گرفته و به صد نیرنگ و فریب از در و دروازه دیگر درآمده اند تا شاید بتوانند و موفق بشوند از مجلسیان رای بستانند و زهری وسمّی دیگر و به طریقی دیگر بر کام مُلک و ملت بریزند. این جماعت آلوده به زر و نام و نان های حرام، لیاقت و شایستگی در کف گرفتن سرپرستی حتی یک روز را در وزارت جدید التاسیس ندارند چه رسد به سرپرستی رسمی و در مقام وزارت به مجلسیان معرفی شوند و از مجلسیان رای بستانند و بخواهند سال ها بر کرسی وزارت جدید التاسیس تکیه بزنند و بنشینند. آن هم بر کرسی و مقام رفیع وزارت مواریث فرهنگی و مآثر تاریخی ملتی که مرزهای تاریخ و فرهنگ و مواریث فرهنگی و مآثر تاریخی اش در مقیاسی سیاره ای با یک جهان درتنیده است. در یک جهان در مقیاسی سیاره ای دامن گسترده است. کارنامه مردود هم آن رئیسان و مدیران دولتیان اسبق هم این رئیسان و مدیران دولتیان اکنون بر جامعه میراثیان و باستان شناسان پوشیده نیست. مجلسیان آزمودگان مردود را بار دیگر محک نزنند و نیازمایند و رای موافق در انبان اینان نریزند که اگر چنین کنند هم بر خود هم بر مُلک و ملت ستمی بزرگ روا داشته اند و مهر تایید بر خطاها و خیانت های بزرگ نهاده اند. به فارغ التحصیلان کارآزموده و جوان و خوشفکر و فرهنگ شناس دانش باستان شناسی و رشته های خویشاوند و مرتبط که میراثبانان آگاه و صدیق تاریخ و فرهنگ و مواریث فرهنگی و مآثر تاریخی میهن هستند اعتماد کنند و آراء خود را به پای اینان بریزند و و اینان را بر کرسی رفیع وزارت میراث فرهنگی بنشانند و دست رد بر سینه رئیسان و مدیران مردود و کاسب پیشه دولتیان اسبق و اکنون سازمان که به مجلسیان معرفی می شوند بگذارند و نگذارند وزارت جدید التاسیس گام در تکرار راه و بیراهه ای بگذارد و برگیرد و برود که برای کشور پرهزینه و پرخسارت بوده است و بسیار غم انگیز و جبران ناپذیر. آزمودگان مردود را بار دیگر آزمودن جایز نیست .
حکمت اله ملاصالحی، دانشگاه تهران 7/6/1398 هجری خورشدی
مصایب داریوش اسدزاده برای یک کاندیدا در ساوجبلاغ
روز یک شنبه سوم شهریور 1398 داریوش اسدزاده بازیگر پیش کسوت تئاتر، سینما و تلویزیون ایران در سن 96 سالگی درگذشت. او که متولد اول آذر 1302 در کرمانشاه بود، نخستین بار در بیست سالگی بازیگری را تجربه کرد. از اوایل دهه 1330ش پایش به سینما باز شد و تا آخرین روزهای زندگی در بیش از هشتاد فیلم مقابل دوربین رفت. «دو نیمه سیب» کیانوش عیاری، «روز شیطان» بهروز افخمی، «بوی کافور عطر یاس» بهمن فرمان آرا، «یتیم خانه ایران» ابوالقاسم طالبی و «50کیلو آلبالو» مانی حقیقی از مهم ترین فیلم های کارنامه او در سینما است. به مناسبت درگذشت «سروخوش پوش سینمای ایران»، مشاهدات او از چند و چون برگزاری انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورای ملّی در «حوزه انتخابیه ساوجبلاغ، شهریار و کُردان» که همزمان با نخست وزیری احمد قوام (قوام السلطنه) است را مروری تاریخی می کنیم.
1. مرحوم اسدزاده در 29 فروردین 1396 به درخواست «موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران»، مشاهدات خود از آن انتخابات پر حاشیه را این گونه قلمی کرده است: «درست به یاد دارم که در سال های نخستین دهه 20 شمسی و در زمان نخستوزیری قوام السلطنه بود که بنده به عنوان ریاست کارگزینی اداره کل اموال دولتی و شهرداریها در وزارت دارایی انتخاب شدم، ریاست اداره کل آقای شیخ اسلامی نامی بود که توجه خاصی نیز به بنده داشت. روزی از روزها مرا احضار کرد و با کمال خلوص نیت فرمود که باید مأموریت خاصی را انجام دهی. موضوع چنین است که دوران انتخابات مجلس شورای ملّی است و نظر دستگاه و اعلیحضرت همایونی (محمد رضا شاه پهلوی) این است که از ساوجبلاغ و شهریار، سید محمدصادق طباطبایی انتخاب شود ولی به عقیده جناب نخست وزیر قوام السلطنه باید [بهاءالدین] کهبد به مجلس راه یابد. از قرار معلوم (پشت پرده) آقای کهبد مبلغی قرار است به عنوان محبت به ایشان پرداخت نماید. حال چون بنده شناخت کاملی راجع به شما دارم باید با دوستان و یا کارمندان مورد نظرتان بدان سو حرکت کرده و کمک لازم را راجع به انتخاب فرد مورد نظر (آقای سید محمدصادق طباطبایی) بفرمایید. بالاخره بعد از چند روز همراه شش نفر از کارمندان اداره و چهار تن از دوستان به طرف شهریار حرکت کردیم. از آنجا که «کبودین» مرکزیت داشت خودم در آنجا ساکن شدم و دیگران را به قصبات مختلف اعزام کردم و چون بوق و کرنا و سر و صدای تبلیغات شروع شده بود، به همراهان متذکر شده بودم که باید بیانات شما عامیانه و خداپسندانه باشد. مثلاً قرار بود برای جلب نظر مردم به سمت محمدصادق طباطبایی بگویند: «سید بزرگوار آقای سید محمدصادق طباطبایی که مردی مؤمن و خداپرست و با آل عبا هر شب محشور است و برای خدمت به مردم از درگاه خداوند متعال آرزوی سلامتی و فراوانی درخواست میکند را انتخاب کنید که هم دنیا را دارید و هم آخرتتان را» و در مقابل برای ریزش رأی کهبد بگویند ای مردم به کهبد کچل و شکم گنده که زمینهایتان را غصب و به شماها اجحاف کرده رأی ندهید. خلاصه قرار بود گفتهها در این حدود باشد که اگر بهشت را میخواهید، به این بزرگوار یعنی سید محمدصادق طباطبایی رأی دهید و اگر جهنم را می خواهید به کهبد غاصب زمینهایتان رأی دهید. بالاخره رأی گیری آغاز شد و بعد از چند روز صندوق آرا جمعآوری شد. با توجه به تبلیغات احتمال انتخاب شدن سید محمدصادق طباطبایی زیاد بود به همین خاطر برای حفاظت از صندوقها قرار بود که شب در فرمانداری یا بخشداری بمانند تا روز بعد خوانده شوند. طبق قانون قرار بر این بود که مأمورین دولت و متولیان صندوق از اوضاع مراقبت نمایند که یکباره اختلاف و نزاع بین ژاندارمها و نمایندگان مردمی صندوق درگرفت که در این کتکاری بعضی از کارمندان اداره زخمی شدند و راه فرار به طرف فرمانداری بسته شد. من که در پشت یک درخت شاهد ماجرا بودم و راه فرار نداشتم اجباراً برای اختفا بالای درخت رفتم و تا سپیده صبح از سرما لرزیدم. نتیجه انتخابات آن شد که کهبد به مجلس راه یافت و کارمندانی که در این ماجرا به تبلیغ صادق طباطبایی پرداخته بودند همگی شناسایی و اخراج شدند ولی من که هدایت تبلیغات را برعهده داشتم چون به نام طباطبایی در این ماجرا معروف شده بودم به همین نام بازنشسته شدم و نهایتاً هم معلوم نشد شخص طباطبایی کیست؟»
2. در توضیح و رمزگشایی از خاطره شادروان داریوش اسدزاده از انتخابات جنجالی دوره پانزدهم مجلس شورای ملّی، دانستن نکات تاریخی زیر ضروری است:
الف) با به سلطنت رسیدن مظفرالدین شاه، دوره جدیدی در حیات سیاسی ایران معاصر پدید آمد که منجر به تشکیل نهاد پارلمان شد. در 16 شهریور 1285 نخستین نظامنامه انتخابات در 32 ماده به امضای شاه قاجار رسید و دو ماه پس از تصویب آن، نخستین دوره مجلس شورای ملّی افتتاح شد. در دوره های اوّل و دوّم، هیچ کدام از مناطق استان البرز فعلی، نماینده ای در مجلس نداشتند. در آخرین ماه های دوره دوّم یعنی در 22 مهر 1290 انتخاب نماینده ای برای حوزه انتخابیه «شهریار، ساوجبلاغ، اشتهارد، برغان و فشند» به تصویب نمایندگان رسید. این عنوان تقریباً بر همه گستره جغرافیایی استان البرز و بخشی از استان تهران فعلی دلالت می کرد. برغان و فشند از روستاهای آباد و قدیمی ساوجبلاغ به شمار می روند. این عنوان پس از مدّتی به حوزه انتخابیه «شهریار، ساوجبلاغ و کُردان» تغییر یافت و تا پایان دوره نوزدهم باقی بود تا اینکه در دوره بیستم به «حوزه انتخابیه کرج» تغییر نام داد.
ب) گستره فعلی استان البرز در دوره های اول و دوم، فاقد نماینده بود؛ اما نام نمایندگان دوره سوم تا نوزدهم حوزه انتخابیه شهریار، ساوجبلاغ و کردان به این شرح است: دوره سوم: میرزا قاسم خان تبریزی مشهور به صور اسرافیل (درگذشت 1327ش)؛ دوره چهارم: سید محمدصادق طباطبایی (درگذشت 1340ش)؛ دوره پنجم تا چهاردهم: میرزا یدالله خان دهستانی (درگذشت 1336ش)؛ دوره پانزدهم تا هفدهم: بهاءالدین کهبد (درگذشت 1361ش)؛ دوره هجدهم: دکتر سیّد جواد حمزوی (متولد 1300ش)؛ دوره نوزدهم: مهندس عبدالعلی دهستانی (درگذشت 1386ش).
ج) سید محمدصادق طباطبایی فرزند آیت الله سید محمد طباطبایی (از رهبران اصلی مشروطیت و شاگرد شیخ هادی نجم آبادی) است. تحصیلات خود را از شش سالگی زیر نظر پدرش و معلّمان خصوصی در سامرا آغاز کرد و در نوجوانی به کسوت روحانیت درآمد. او که سری پرشور داشت از سال 1284ش در کنار پدرش وارد مبارزه با حکومت قاجار شد و در راه استقرار مشروطه به کوشش هایی دست زد. تشکیل انجمن های سیاسی «مخفی» و «کتابخانه»، حضور در واقعه مهاجرت روحانیون به حرم حضرت عبدالعظیم و کوچیدن به قم، دیدار و گفت و گوی چندباره با دولتیان و پناهندگان سفارت انگلیس از طرف پدر، از جمله فعالیّت های سیاسی او بود. روزنامه مجلس را در سوّم آذر 1285ش پایه گذاری کرد. پس از به توپ بسته شدن مجلس در سال 1287ش، محکوم به تبعید از ایران شد و نزدیک به ده ماه در شش کشور اروپایی به سر برد. با برکناری محمّدعلی شاه ششمین پادشاه قاجار و پیروزی دگرباره مشروطه خواهان، او به اتّفاق پدر به تهران آمد و در انتخابات دوره دوّم مجلس شورای ملّی به نمایندگی مردم مشهد برگزیده شد. در آن ایام، «حزب اجتماعیون اعتدالیون» را تأسیس نمود و گروهی از مجلسیان را با روش سیاسی خود همراه کرد. همچنین در سال 1293ش در دوره سوّم مجلس از تهران به نمایندگی انتخاب شد. طباطبایی در سال 1298ش در انتخابات دوره چهارم با کسب 6756 رأی از 8098 رأی از حوزه انتخابیه شهریار، ساوجبلاغ و کردان به نمایندگی مجلس برگزیده شد اما این مجلس به علّت جنگ جهانی اول و نابسامانی اوضاع داخلی تا سال 1300ش افتتاح نشد. پس از افتتاح مجلس چهارم با همکاری سلیمان میرزا اسکندری، حزب سوسیالیست را به وجود آورد. طباطبایی در طول عمر دو ساله مجلس چهارم همچون میرزا قاسم خان تبریزی مشهور به صوراسرافیل نماینده دوره سوّم شهریار و ساوجبلاغ، از محل نمایندگی خود کمتر یاد کرد. البته در این دوره، لایحه راه شوسه تهران به شهریار را دولت به مجلس ارایه کرد. سفیر ایران در ترکیه در سال 1303ش و کنار گذاشتن لباس روحانیّت در آنجا، ریاست انجمن مرکزی نظارت بر انتخابات تهران در سال 1322ش، نماینده مردم تهران در دوره چهاردهم مجلس و ریاست آن مجلس در سال 1322ش، تأسیس حزب مردم و کمک به انتشار روزنامه صدای مردم از فعالیّت های سیاسی او پس از نمایندگی مردم ساوجبلاغ و شهریار بود.
د) سید محمدصادق طباطبایی در سال 1326ش به همراه بهاءالدین کهبد در انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورای ملّی، نامزد نمایندگی مردم ساوجبلاغ و شهریار شد. می گویند کهبد برای پیروزی در آن انتخابات به برخی چهره های اثرگذار حکومت پهلوی همانند اعضای اصلی حزب دمکرات ایران به دبیرکلّی احمد قوام معروف به قوام السلطنه پول هایی به عنوان هدیه پرداخت و با کسب 12913 رأی از 16918 رأی مأخوذه به مجلس راه یافت. طباطبایی که نتوانست به مجلس راه یابد با هدف اعتراض به سلامت انتخابات، بیانیه ای صادر کرد و چند روز هم به همراه گروهی از همفکرانش تحصّن کرد ولی راه به جایی نبرد. در بخشی از بیانیه سیاسی او که در 26 مهر 1326ش در شماره فوق العاده روزنامه ناخدا به چاپ رسیده، آمده است: «چون در این موقع جماعتی از آزادی خواهان که دوستان نزدیک اینجانب اند خواستند گوشه ای از این اوضاع عجیب یعنی شمه ای از جریان انتخابات اخیر ساوجبلاغ و شهریار را به استحضار عامه برسانم تا قاطبه مردم ایران به نمونه بارز دیگری از آزادی انتخابات که بزرگ ترین حق ملّی می باشد، متوجه شده [و] بدانند که با وجود مجلس و توجه خاص بسیاری از آقایان نمایندگان و صدور اعلامیه های مکرّر، چگونه افراد ژاندارم و مأموران وزارت کشور که وظیفه دار حفظ حقوق مردم هستند، بر ناموس ملّی و حق طبیعی یعنی آرای مردم تجاوز نموده، روز و شب به تهدید کشاورزان و تعویض صندوق های انتخابات آنان مشغول [هستند.] و عشق و علاقه به پول تا چه حد آنها را به رعایت اصول بی اعتنا ساخته است... صندوق «برغان» را که در عرض سه روز بیش از هشتصد رأی نداشت، طی یک ساعت از روی دفتر کوپن قند و شکر به نفع خود و برخلاف رضای مردم عوض نمودند... و صندوق «رامجین» را هم که مردم آن با علاقه و ایمان مخصوص رأی داده اند شب یکشنبه 26 [مهر 1326ش] به کلی تغییر دادند... این بود نمونه ای از انتخابات آزاد که در ساوجبلاغ و شهریار چند فرسخی شهر تهران، در مقابل توجه اکثر نمایندگان مجلس شورای ملّی انجام گردید.» شهربانی حکومت پهلوی در شانزدهم مهر 1326ش در گزارشی محرمانه درباره اعتراض گروهی از مردم ساوجبلاغ به نتیجه انتخابات مجلس پانزدهم نوشته است: «عده ای از رعایای ساوجبلاغ اخیراً به منظور تحصن در مجلس شورای ملّی برای آزاد گذاردن انتخابات آنجا به مرکز آمده و یکی از آنها در سالن حزب اتّحاد (حزب وحدت ایران) اظهار می نمود: اخیراً عده ای از چاقوکش های حزب دمکرات ایران به ساوجبلاغ آمده، برای کهبد رأی خریداری می نمایند. ولی در مقابل آنها تمام افرادی که امروز به تهران آمده و شکایت نموده اند، تصمیم گرفته و خود را آماده کرده اند که اگر دولت به حرف آنها گوش ندهد و انتخابات آزاد نباشد، با وسایلی که در ساوجبلاغ قبلاً فراهم ساخته اند، زد و خورد و کُشت و کشتار نمایند تا انتخابات آزاد گردد و در صورت آزاد بودن انتخابات به طور حتم سید محمدصادق طباطبایی وکیل ساوجبلاغ خواهد بود.» اعتراض گسترده طباطبایی و گروهی از مردم ساوجبلاغ موجب رد اعتبارنامه کهبد در جلسه هشتم مجلس پانزدهم (بیست و نهم امرداد 1326ش) شد اما کهبد در انتخابات میان دوره ای به مجلس راه یافت و در سیزدهم اسفند 1326ش اعتبارنامه اش به عنوان نماینده شهریار، ساوجبلاغ و کردان به تصویب نمایندگان رسید...
منابع: منوچهر نظری، رجال پارلمانی ایران، ص 696؛ معین الدین محرابی، تاریخ و فرهنگ شفاهی ملارد قدیم، ص 272؛ گزارش های محرمانه شهربانی (1326 - 1324 شمسی)، ج 1، ص 414؛ وب سایت موسسهمطالعاتتاریخ معاصر ایران، 29/1/1396؛ حسین عسکری، بیداری دشت کهن، ص 94.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «مصایب داریوش اسدزاده برای یک کاندیدا در ساوجبلاغ»، روزنامه پیام آشنا، سال ششم، شماره 1451، 5 شهریور 1398، ص 8.
سید محمدصادق طباطبایی
بهاءالدین کهبد
بیانیه اعتراضی سید محمدصادق طباطبایی
مسجد شیعیِ پیش از صفویه در استان البرز
مسجد جامع برغان در پایین محلّه روستای برغان از توابع بخش چِندار شهرستان ساوجبلاغ واقع است. فاصله این روستای هدفِ گردشگری، از شهر کرج 13 کیلومتر و از تهران 50 کیلومتر است. کهن ترین سفالینه های به دست آمده از محوطه باستانی کِش کلا واقع در شمال روستای برغان، متعلّق به دوره ایلخانی تا دوره قاجار است. این مسجد، یکی از شواهد پنجگانه حضور مذهب تشیّع پیش از دوره صفویه در استان البرز به شمار می رود. مسجد تاریخی برغان به دست جلال الدوله کیومرث پسر بیستون پسر گستهم (درگذشت 857ق) از ملوک رُستمدار طبرستان ساخته شده است. ملوک رستمدار یا پادوسپانان، سلسله کوچکی در اطراف دریای خزر بودند که از سده چهارم هجری قمری تا سال 1006ق در ناحیه طبرستان و رویان حکومت کردند. آنها نخست، بر آیین زرتشت بودند امّا پس از جلال الدوله کیومرث پسر بیستون به مذهب تشیّع گرویدند.
بر سر درِ مسجد، کتیبه سه سطری به نسبت طولانی نصب شده که به زبان فارسی، تاریخچه مسجد جامع برغان را این گونه روایت می کند: کیومرث پسر بیستون که زرتشتی بود، پس از قتل پدرش به دست اسماعیلیان طالقان در سال 787ق، به مازندران می گریزد و پس از مدّتی به دست سپاهیان امیر تیمور گورکانی (درگذشت 807ق) اسیر شده و به فارس تبعید می شود. شبی در تبعیدگاه خود، امام علی علیه السلام را در خواب می بیند و بر اثر آن رویا، از آیین زرتشت دست کشیده و به مذهب شیعه جعفری می گرود. پس از به حکومت رسیدن در منطقه رستمدار طبرستان (از سال 807 تا 857ق) در ترویج مذهب تشیّع تلاش فراوان می کند. کیومرث در سال821ق به هنگام سرکشی یا عبور از روستاهای کوهستانی ساوجبلاغ، دستور ساخت این مسجد را در روستای برغان می دهد. به نظر می رسد تشیّع اهالی این بخش از ساوجبلاغ نیز از همان زمان آغاز شده باشد. مسجد برغان در آخرین سال سلطنت شاه سلیمان صفوی (درگذشت 1105ق) بازسازی شده است.
از آن جایی که در روزگار قاجار، نماز جمعه منطقه ساوجبلاغ واقع در استان البرز در روستای برغان برگزار می شد، شیخ محمّد ملایکه برغانی (درگذشت 1200ق) پدر شیخ محمّدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث دستور توسعه مسجد را می دهد. در محرّم سال 1357ق (1316ش) مسجد بر اثر آتش سوزی، ویران می شود تا این که بار دیگر به کوشش شیخ محمّد شهیدی برغانی (درگذشت 1344ش) به صورت خشت و چوب ساخته می شود. بنای فعلی مسجد، در سال 1354ش با پشتیبانی آیت الله سیّد محمّدهادی میلانی (درگذشت 1354ش) و به همّت حاج ذبیح الله رفیعی برغانی ساخته شده است.
دو درخت کهن سال در حیاط کوچک مسجد همچنان پابرجا است. درخت ضلع شمالی - به قول اهالی درختِ هزار ساله - قطورتر و طول محیط آن 12 متر است. هم اکنون درون این درخت به طور کامل خالی شده و به شکل اتاقی است که گنجایش حدود ده نفر را دارد. در میان این اتاق، حوضی نصب شده و اطراف حوض، سکوهای سنگی برای نشستن تعبیه شده است. اهالی به دلیل اعتقادی که به این درخت دارند به آن دخیل می بندند. دور درختِ جنوبی حیاط مسجد، ده متر است. این درخت، توپُر و سبز است. از کنار ریشه بسیار قطور آن، شاخه ها و جوانه های زیادی روییده که همین جوانه ها خود درختانی کهن شده اند. رودخانه فصلی کنار مسجد در رشد و پایداری این درختان کهن سال، نقش به سزایی داشته است.
منابع: ابوالقاسم حاتمی، آثار تاریخی ساوجبلاغ و نظرآباد، ص 57؛ زکریا مهرور، برغان اقلیمی دیگر، ص 33؛ حسین عسکری، کتابشناسی ساوجبلاغ، ص 18؛ عباس قدیانی، فرهنگ جامع تاریخ ایران، ص 207؛ دایره المعارف تشیّع، ج 2، ص 122؛ ذکرالله زنجانی، شناسنامه تاریخی ساوجبلاغ، ص 139؛ موسوعه طبقات الفقها، ج 12، ص 322؛ ماهنامه تصویر ساوجبلاغ، ش 2، ص 9؛ پرتو حسنی زاده و همکاران، روستاهای هدف گردشگری استان تهران، ص 14.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «مسجد شیعیِ پیش از صفویه در استان البرز»، هفته نامه تریبون شهر، سال دوم، شماره پانزدهم، 5 شهریور 1398، ص 6.
غدیر در آیینه البرز
از قیام اهالی طالقان علیه حکومت عباسی تا تلاش برای عروسی در عید غدیر
سه شنبه 29 مرداد 1398 - 11:30
دسته بندی: فرهنگی و هنری
کد خبر: 985-1594-5
منبع خبر: خبرگزاری ایسنا منطقه البرز
یک البرزپژوه از وجود 13 رسم و آیین در استان البرز برای عید غدیر خبر داد و گفت: عید غدیر و عید نوروز پیوندهایی با یکدیگر دارند که موجب اشتراکاتی میان این دو عید شده است. دکتر حسین عسکری در گفت و گو با خبرنگار ایسنا منطقه البرز با بیان اینکه نکته مهم در خصوص غدیر، تلاقی آن با عید نوروز است گفت: با استناد به کتاب مفاتیح الحیاة نوشته آیت الله جوادی آملی، واقعه غدیر 27 اسفند روی داده و سه روز هم بیعت با حضرت علی (ع) طول کشیده که مصادف با اول فروردین ماه میشود. وی با اشاره به 13 رسم و آیین در استان البرز برای عید غدیر و سادات گفت: اولین رسم، تکریم و تجلیل از سادات و بوسیدن دست سادات ریش سپید و گفتن جمله عربی «الحمد الله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیر المومنین و ائمة المعصومین» بوده است. وی افزود: دومین رسم، پذیرایی و دادن سکه یا اسکناس منقوش به نام سید بوده است که به آن، «ته دخل» و یا «ته کیف» میگفتند که هیچگاه آن پول یا اسکناس را خرج نمیکردند و فقط میان پولهای خود برای افزایش برکت نگه میداشتند. در این روز سیدها مانند عید نوروز سفره ای با میوه، شمع، شیرینی و گل میچیدند و از چند روز قبل از عید غدیر همانند عید نوروز خانه تکانی میکردند. وی سومین رسم را اطعام اعلام کرد و افزود: احسان و اطعام بین سیدها و مردم عادی رواج داشته است که جلوه امروزی آن ایستگاههای صلواتی است که در سطح شهر میبینیم، البته در این روز به زیارت امام زادگان به خصوص امام زاده یوسف بادامستان و امام زاده هارون جوستان در منطقه طالقان میرفتند که این رسم پیش از انقلاب هم رواج داشته است و آیت الله طالقانی شخصاً به زیارت امام زاده یوسف بادامستان میرفتند. عسکری در خصوص چهارمین رسم گفت: آیین و رسمی که از گذشته وجود داشته، آیینهای مربوط به عقد و عروسی است، از جمله رسم های این بخش شامل هدیه و عیدی بردن برای نوعروس و تازه داماد است از جمله پارچه، لباس، طلا، آجیل و شیرینی که بسیار مرسوم است، اگر یکی از زوجین و یا هر دو آنها سید بودند تلاش میکردند تا در روز عید غدیر، عقد و عروسی خود را انجام دهند.
این البرزپژوه افزود: البته عروسیهای عید قربان تا عید غدیر هم بسیار مرسوم بوده است و مردم البرز تمایل زیادی برای عروسی در این روزها داشتند. وی ادامه داد: رسم بعدی پوشیدن جامه عطرآگین و نو بوده است که از گذشته میان سادات و غیر سادات البرزی رواج داشته است. این البرزپژوه، از اعتقاد البرزیها به گرفتن روزه مستحبی سخن گفت و عنوان کرد: البرزیها در این روز، روزه مستحبی میگرفتند و معتقد بودند روزه عید غدیر برابر با تمام عمر انسان است و به تبع روزه، افطار دادن هم بسیار مهم بوده و رواج داشته است. وی خاطرنشان کرد: رسم بعدی که البرزیان به آن معتقد بودند زیارت اهل قبور است که مردم در روز عید با رفتن به آرامستانها برای تازه در گذشتهها و سیدها فاتحه میخواندند و به جای خرما، شیرینی خیرات میکردند و به یکدیگر تبریک میگفتتد. عسکری اضافه کرد: برگزاری جشن شب عید غدیر در تکایا، حسینیهها و مساجد و همچنین منازل سادات مشهور، خطبه خوانی غدیر و اشعاری در وصف اهل بیت به ویژه امام علی (ع) هم در این روز برگزار میشده است و همچنین البرزی ها تمایل داشتند تا نذرهای خود را در روز عید غدیر ادا کنند.
عسکری در ادامه از انعقاد پیمان برادری یا عقد اخوت با الهام از پیمان برادری پیامبر اعظم (ص) و امام علی (ع) در این روز خبر داد و گفت: به این صورت که دو مرد دارای دوستی صمیمی و علایق معنوی، دست راست خود را برهم می گذاشتند و الفاظی خاص به زبان عربی به زبان می آوردند. البته این برادری، برادری نسبی نیست بلکه معنوی است. الفاظ و احکام این پیمان شرعی در کتب فقهی آمده است، یکی از بهترین کتاب های فقهی درباره پیمان برادری، نوشته یکی از علمای البرزی به نام ملاعلی قارپوزآبادی است که در منابع تاریخی به زنجانی و قزوینی هم معروف است. این فقیه متولد روستای صالحیه شهرستان نظرآباد است و 19 اثر در زمینه کلام، فقه، اصول و علوم قرآنی دارد. وی از فقیهان دوره ناصری است که دارای رساله عملیه و فتوایی علیه فئودالیسم و تمایز آن با عقد مزارعه دارد. در ضمن کتاب مفصلی به فارسی درباره عقود اسلامی از جمله عقد اخوت به نام «صیغ العقود و الایقاعات» دارد. عسکری در ادامه به باقی رسومات البرزیها در عید غدیر پرداخت و گفت: نام گذاری نوزادان پسر به نام مبارک حضرت علی (ع) با پسوند و یا پیشوند، آذین بندی و تمیز کردن معابر و خیابان ها از دیگر رسومات البرزی ها بوده است و همچنین اسباب کشی در این روز بسیار انجام میشده است زیرا آن را خوش یمن میدانستند.
عسکری در بخش دیگری از صحبتهای خود در خصوص مقاطع تاریخی حضور سادات در البرز سخن گفت و اظهار کرد: البرز از گذشته منطقهای راهبردی بوده و به نظر میرسد که سادات عالی رتبه در قرون اولیه اسلامی برای رسیدن به مناطق ری، دیلمان، طبرستان و خراسان از البرز استفاده میکردند، منطقه طبرستان و دیلمان در قرن سوم و چهارم مرکز حکومت شیعی زیدیان در طالقان و مناطق کوهستانی البرز بوده است، سادات برای رسیدن به مناطق تحت نفوذ حکومت شیعی، البرز را انتخاب میکردند که معمولاً در راه، توسط عوامل حکومتی، زخمی، مجروح و شهید میشدند، برای مثال طبق کتب تاریخی اولین علوی که به منطقه دیلمان به ویژه طالقان آمد، یحیی بن عبدالله در حدود سال 176 هجری قمری است، این علوی فاضل و شجاع که معروف به یحیی دیلمی است با استفاده از کتب تاریخی و شجره نامه ها، نتیجه یا فرزند نوه امام حسن مجتبی (ع) محسوب می شود. وی در ادامه صحبت های خود به سرکوب قیام یحیی دیلمی اشاره کرد و افزود: در آن مقطع تاریخی حاکم عباسی، هارون الرشید عباسی بوده که به فضل بن یحیی برمکی، دستور سرکوب قیام یحیی دیلمی را در منطقه طالقان می دهد، برمکی برای فریب یحیی دیلمی ابتدا از در گفت و گو وارد می شود. این گفت و گو در حالی بوده که برمکی 50 هزار نیروی نظامی با خود به آن منطقه برده بود. طی این گفت و گو در محلی به نام آشب از توابع طالقان قدیم، برمکی امان نامه ای به دیلمی می دهد و یحیی دیلمی هم به او اعتماد می کند، در ادامه، برمکی، یحیی دیلمی را با امان نامه دروغین خلیفه عباسی به بغداد می برد که در آنجا هارون الرشید نقض پیمان کرده و یحیی دیلمی را به زندان می اندازد. یحیی دیلمی بعد از تحمل دو ماه زندان، مظلومانه به شهادت می رسد. عسکری تأثیر این شهادت بر مردم طبرستان و طالقان را مهم دانست و افزود: این شهادت در طالقان بازخوردی همانند عاشورا داشت و مردم طالقان سال ها برای یحیی عزاداری می کردند.
این البرزپژوه در خصوص دیر قبول واقع شدن اسلام توسط مردم دیلمان و طبرستان گفت: همانطور که در کتب تاریخی آمده، مردم دیلمان و طبرستان که شامل مناطق کوهستانی البرز هم می شده، به نسبت دیرتر از سایر نواحی، اسلام آورده اند. دلیلش این است که اسلام اموی و عباسی را قبول نداشتند اما با حضور یحیی و معرفی اسلام علوی، مردم متوجه تمایزات اساسی اسلام علوی با اسلام اموی و عباسی می شوند. مقاومت مردم این منطقه در برابر اسلام اموی و عباسی، ثمره خوبی برای آنان داشت، آن هم اینکه به طور مستقیم از آیین زرتشت به مسلمان شیعه علوی پیوستند. وی افزود: البته از اهمیت منطقه ری نباید گذر کرد، ری منطقه مهمی از نظر اقتصادی، سیاسی، تجاری و در عین حال از مراکز با ارزش علمی و آموزشی شیعه بوده است اما بازهم در راه رسیدن به این منطقه، سادات در منطقه البرز مورد حمله عوامل حکومت قرار گرفته، مجروح یا شهید می شدند.
عسکری بخش بعدی را مربوط به روزگار ولایت عهدی امام رضا (ع) دانست و اظهار داشت: امام رضا (ع)، با اجبار و به عنوان ولایت عهدی به خراسان آورده شد و سادات برای نزدیکی و پیوستن به ایشان از راه منطقه البرز عبور و به خراسان می رسیدند و در راه مورد حمله عوامل حکومت عباسی قرار می گرفتند. در کتاب «ریاض الانساب» که در مورد نسب امام زادگان است گفته شده که حدود صد نفر از نوادگان امام موسی کاظم (ع) در منطقه ساوجبلاغ و اطراف آن به شهادت رسیده اند. در کتاب دیگری به نام «کنزالانساب» که منسوب به عالم قرن چهارم هجری قمری، سید مرتضی علم الهدی است، گفته شده؛ امام زاده جعفری که در پیشوا ورامین است و بارگاهی باشکوه دارد، در ساوجبلاغ مجروح و در آنجا به شهادت رسیده است. وی در ادامه صحبت هایش در خصوص حضور سادات در البرز گفت: در کتاب تاریخ یعقوبی آمده است که، اهالی طالقان همزمان با مردمان دیلمان، طبرستان و دماوند، در دوران حکومت منصور خلیفه عباسی که مصادف با دوره امامت امام جعفر صادق (ع) است، علیه حکومت عباسی قیام کردند. به نظر می رسد این قیام نیز تحت تاثیر حضور سادات در این مناطق و تبلیغات فرهنگی آنان بوده است. در تاریخ یعقوبی آمده که طی این قیام خونین حدود 11 هزار و 500 نفر کشته شده اند.
وی در ادامه صحبت هایش از روستاهایی که سادات البرز ساکن آن بودند و در کتب تاریخی هم از آن ها یاد شده سخن گفت و اظهار کرد: اورازان یا روستای سادات در شهرستان طالقان، میزبان بقعه دو امامزاده به نام های سید علاءالدین و فرزندش سید شرف الدین است که اهالی روستا درباره آنها بیشتر از لفظ معصوم زاده استفاده می کنند. اهالی روستا قائل به این هستند که این دو معصوم زاده از مدینه به طالقان آمده اند. دلیل اینکه به روستای سادات شهرت دارد این است که همه زمین های این روستا وقف اولاد ذکور سید است. طبق شجره نامه و اطلاعاتی که در کتب تاریخی و همچنین کتاب اورازان جلال آل احمد آمده، نسب این امام زادگان به امام محمدباقر (ع) برمی گردد. البته در سلسله نسب سادات اورازان، امام زاده های بزرگی مانند امام زاده سلطانعلی که بقعه ایشان در مشهد اردهال کاشان است و یا امام زاده دیگری که در محله پاچنار تهران به نام امام زاده سید نصرالدین وجود دارد.
وی در ادامه در خصوص ساداتی که ریشه آنان در اورازان است، گفت: سادات یرک الموت که فرزندان سید ضیاءالدین فرزند سید علاءالدین مدفون در روستای اورازان هستند؛ سادات شهرستان طالقان مانند روستاهای گلیرد، سوهان، زیدشت؛ سادات منطقه ساوجبلاغ و نظرآباد همانند روستاهای شیخ حسن، صفرخواجه، هرجاب، اغشت؛ سادات شهرستان آبیک و زیاران و حتی شهرهایی مانند قزوین، لاهیجان، رشت، تنکابن، نجف و قم هم سادات اورازان را در خود جای داده اند. روستای دومی که اکثریت ساکنان آن سید هستند، روستایی در منطقه طالقان؛ به نام سیدآباد که ساکنان آن از فرزندان قاضی میرسعید که بقعه اش در همان روستا است. قاضی میرسعید فرزند سید علاء الدین مدفون در اورزان است. سیدهایی که نام خانوادگی آنان قاضی میرسعید است همگی نسبشان به روستای سیدآباد برمی گردد. این روستا تا دوران قاجار، دایر بوده اما پس از آن، سادات روستای سیدآباد به روستای حسنجون طالقان و یا نواحی شمالی ایران مهاجرت می کنند. امروزه سیدآباد در روستای حسنجون ادغام شده است.
عسکری سومین روستا را سنقرآباد معرفی کرد و افزود: روستای سنقرآباد از توابع شهرستان ساوجبلاغ است که در کتاب نزهة القلوب نوشته حمدالله مستوفی قزوینی که یکی از منابع مهم جغرافیای تاریخی است به آن اشاره شده است. مستوفی قزوینی به هنگام معرفی منطقه ساوجبلاغ در کتابش می نویسد سادات عالی نسب در روستا سنقرآباد ساکن هستند. البته وقف نامه ای هم وجود دارد به نام وقف نامه سوهان مربوط به قرن 10 هجری قمری که مربوط به دوره صفویه است، وقفی است برای سادات منطقه طالقان که با تلاش مرحوم سید اشرف الدین کیایی طالقانی احیا شده و به تایید آیت الله مرعشی نجفی هم رسیده است. این وقف نامه یا نسب نامه متعلق به سادات اورازان است که در سیدآباد و سوهان ساکن شده اند و این سند مکتوب، طریق نسب آن ها تا امام محمدباقر (ع) را تایید می کند.
وی در خصوص مشاهیر سادات که البرزی هستند، گفت: برای بررسی مشاهیر البرزی سادات باید مشاهیر را به دو دسته خاندانی و فردی تقسیم کنیم تا بتوانیم بررسی موثری داشته باشیم. چهار خاندان بزرگ سادات البرزی هستند که از نظر علمی و فرهنگی به صورت مستمر در تاریخ حضور داشته اند. خاندان اول، خاندان رفیعی که از سادات عالی رتبه و از نسب سیدی به نام میر رفیع طالقانی هستند. ایشان از علمای نامدار دوره قاجار بوده و در مباحث سیاسی و عمومی هم فعالیت داشتند. از جمله فعالیت های ایشان حضور در جنگ دوم ایران و روس در زمان فتحعلی شاه قاجار است. وی افزود: یکی دیگر از سیدهای این خاندان، میر محمدباقر رفیعی از علمای بلندمرتبه قزوین در دوران ناصرالدین شاه قاجار است؛ در همان دوران زمانی که امیر اصلان خان مجدالدوله، حاکم قزوین و دایی ناصرالدین شاه به مردم ستم می کند، میر محمدباقر رفیعی وی را با خواری از شهر قزوین بیرون می کند. وی مهم ترین چهره خاندان رفیعی را اینگونه معرفی می کند: آیت الله سید ابوالحسن رفیعی طالقانی که معروف است به رفیعی قزوینی چون در قزوین ساکن بوده است. ایشان استاد حکمت و فلسفه امام خمینی (ره) بوده اند که در سال 1353 هم فوت می کنند.
عسکری در ادامه، دومین خاندان از سادات را خاندان میرخانی معرفی می کند و می گوید: این خاندان، خاندانی هستند که در عرصه فرهنگ و هنر ایران شناخته شده اند. این خاندان سبک جدیدی از خوشنویسی نستعلیق را ایجاد کرده اند که به نام سبک برغانی یا میرخانی معروف است. ایجاد انجمن خوشنویسان ایران هم ثمره تلاش بی وقفه مشاهیر این خاندان است. سید مرتضی برغانی که شاگرد مرحوم کلهر بوده، استاد دو فرزند خود سید حسن و سید حسین میرخانی بوده است که ثمره تلاش این دو برادر هنرمند بنیان گذاری انجمن خوشنویسان ایران است. برای اولین بار قرآن نستعلیق در این خاندان و توسط استاد سید حسین میرخانی کتابت شده است. وی ادامه داد: چهره دیگر این خاندان چهره ای سیاسی است، سید مصطفی حسینی برغانی یا میرخانی که در دوران مجلس اول مشروطه، نماینده بوده و سفرنامه ای هم با نام «گوهر مقصود» در دوران استبداد صغیر در مشهد نوشته است. آیت الله سید احمد میرخانی، قرآن پژوه و بنیان گذار دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن دیگر چهره های برجسته این خاندان است. البته مرحوم دکتر سید حمید میرخانی بنیان گذار نخستین بانک اعصای پیوندی ایران، نیز از این خاندان بزرگ هستند.
وی سومین خاندان از خاندان های سادات البرزی را، سادات اورازان معرفی کرد و اظهار داشت: خاندان سادات اورازان از طریق دو امام زاده مدفون در روستای اورازان به امام محمدباقر (ع) نسب می رسانند. مرحوم جلال آل احمد و آیت الله طالقانی را می توان به سادات اورازان منسوب کرد. چهره مهم دیگر این خاندان که در قرن دهم هجری قمری زندگی می کرده سید شرف الدین محمود ولیانی طالقانی است که فقیه و متکلم بوده، عنوان ولیان در نام خانوادگی وی به سبب زندگی وی در روستای ولیان از توابع ساوجبلاغ بوده است. به اجازه نامه هایی از وی در کتاب بحارالانوار نوشته علامه مجلسی اشاره شده اما به نظر می رسد چون کسی که آن اثر را کتابت می کرده قادر به تلفظ ولیان نبوده، به همین جهت این بخش را از نام ایشان حذف کرده است. پدر آیت الله طالقانی یعنی سید ابوالحسن گلیردی طالقانی از چهره های مهم دیگر این خاندان و از روحانیون مشروطه خواه بوده است. عسکری خاطرنشان کرد: آیت الله سید محمدتقی آل احمد طالقانی برادر جلال آل احمد که در سال های پیش از انقلاب نماینده آیت الله بروجردی بین شیعیان مدینه بوده و بر اثر مرگ مشکوکی فوت کرده و در قبرستان بقیع دفن شده است. چهره سرشناس دیگر این خاندان، دکتر سید حسن حسینی شاعر معاصر است.
عسکری در خصوص چهارمین خاندان از سادات البرز می گوید: خاندان طالقانی چهارمین خاندان از سادات است، که برای جلوگیری از اشتباه و تمایز با خاندان طالقانی غیر سادات، به آن خاندان طالقانی سادات می گوییم. این خاندان از ذریه قاضی میر جلال حسینی هستند که در قرن دهم هجری قمری زندگی می کردند و خاستگاه آنان نیز روستای اورازان است. عده ای از این خاندان به عراق به ویژه نجف اشرف مهاجرت کرده اند و به زبان عربی سخن می گویند اما نام خانوادگی طالقانی دارند و سید هستند.
عسکری در ادامه در خصوص افراد سرشناس و سیدی که از البرز برخاسته اند گفت: سید قریش حسینی ساوجبلاغی از عرفای برجسته قرن 13 هجری قمری است که مدتی را در قزوین زندگی می کرده است. آیت الله سید موسی حسینی نجم آبادی مشهور به آقانجفی از چهره های روستای شیخ حسن از توابع نظرآباد البرز است که در دوران رضا خان مبارزاتی در مقوله کشف حجاب داشت. آیت الله سید حسن مدرسی سریزدی معروف به مدرسی یزدی مجتهد فاضل و پرهیزگار که بنیان گذار حوزه علمیه کرج هستند و در سال 1361 فوت کرده اند، مواقعی که در دهه چهل امام خمینی (ره) به کرج می آمدند، وی یکی از کسانی بود که از امام پذیرایی می کردند. شخص دیگری که چهره برجسته ای دارد، سید آقا تالیانی است، تالیان یکی از روستاهای شهرستان ساوجبلاغ است، سید آقا، شبیه خوان تکیه دولت در روزگار قاجار بوده است. آیت الله سید میرزا موسوی جندقی پیش از آیت الله مدرسی یزدی از روحانیون معروف کرج بودند و خدمات علمی و فرهنگی زیادی در این شهر داشته اند.
عسکری در خصوص آثار مشاهیرالبرزی درباره غدیر و سادات گفت: در خصوص امام زادگان شریف محدوده البرز منابعی توسط سازمان میراث فرهنگی و سازمان اوقاف و امور خیریه نوشته شده اما بهترین مرجع در این خصوص، کتابی دوجلدی به نام «امام زادگان استان های تهران و البرز» است که زیر نظر مرحوم دکتر حسن حبیبی نوشته شده است. اطلاعات این کتاب به دو روش میدانی و کتابخانه ای جمع آوری شده و بسیار مفید است. یکی از منابع مهم کتاب «الغدیریة العینیه» است که به زبان عربی توسط مرحوم آیت الله شیخ محمد صالح برغانی نوشته شده این کتاب شرح قصیده حمیری است که در باب غدیر سروده شده است. سید حمیری از علمای قرن دوم هجری قمری است. این کتاب در سال 1424 قمری توسط موسسه البلاغ در بیروت منتشر شده است. مرحوم عبدالحسین شهیدی صالحی از نوادگان شیخ محمدصالح هستند که تحقیقی به این کتاب اضافه کرده و مقدمه ای درباره خاندان برغانی به ویژه نویسنده اثر نوشته اند. شیخ محمد صالح برغانی، 300 عنوان کتاب و رساله داشته و بنیان گذار مدرسه صالحیه قزوین است. در برخی کتاب ها، وی را علامه خوانده اند. وی افزود: شرح دیگری از «قصیده عینیه حمیری» متعلق به شیخ حسن برغانی حائری است. این شخص از علمای معاصر و پدر عبدالحسین شهیدی صالحی است، نسخه ای از این کتاب وجود دارد که خطی است و حال باید بررسی کرد که این اثر دست نویس، همین کتاب الغدیریة العینیه متعلق به شیخ محمد صالح برغانی است یا خیر؟
عسکری اضافه کرد: صاحب بن عباد طالقانی از دیگر مشاهیر البرز است که منسوب به طالقان است، آن هم به دلیل قصیده ای عربی در خصوص غدیر که علامه امینی آن را در جلد دوم کتاب الغدیر آورده است. وی وزیر شیعه آل بویه در قرن چهارم قمری و بسیار عالم و فاضل بوده است. البته برخی صاحب بن عباد را به طالقان اصفهان نسبت می دهند. وی در ادامه، به معرفی دیگر آثار مشاهیر استان البرز پرداخته و افزود: آیت الله محمد محمدی اشتهاردی که از عالمان هم روزگار ما هستند، کتابی به نام «چهل حدیث پیرامون غدیر» در سال 1379 در قم به چاپ رسانده اند. سید اشرف الدین کیایی طالقانی که روحانی و دبیر مدارس قم بوده و ریشه در روستای سوهان از توابع طالقان دارد، حدود ده جلد کتاب قطع جیبی درباره سلسله سادات در استان البرز دارند. وی همچنین وقف نامه سوهان که مربوط به قرن 10 قمری است را تحقیق کرده و آن را به تایید علمایی مانند آیت الله مرعشی نجفی رسانده است. کتابی به نام «زندگی نامه امام زاده هارون در جوستان طالقان» منتشر شده که متعلق به بهروز محمدبیگی است. در پیوست این کتاب به علل مهاجرت امام زادگان به ایران به ویژه البرز و طالقان پرداخته شده است. کتاب «غدیر در شعر فارسی»، کتابی است که به نظر می رسد نویسنده آن متعلق به منطقه الموت باشد اما وی خودش را در شناسنامه کتاب، سید مصطفی گرمارودی موسوی طالقانی معرفی کرده است. وی در پایان، کتابی مربوط به دوران حکومت شاه سلطان حسین صفوی معرفی می کند و می گوید: کتاب «فضائل الغدیر» نوشته سید محمد حسینی اصفهانی است و بهاالدین طالقانی آن را در سال 1125 قمری کتابت و خوشنویسی کرده است. البته تلاش خوشنویسان و کاتبان البرزی در کتابت آثاری درباره غدیر و امام علی (ع) فراوان است و در اینجا از جهت نمونه به کتاب فضائل الغدیر اشاره شده است.
متن گفت و گوی فوق در وب سایت خبرگزاری ایسنا
بانوی شکسته نویس البرزی
بانو میرزا ماه شرف خانم برغانی ملقب به «منشیه» از خوشنویسان استان البرز در روزگار قاجار است. در مدخل «ماه شرف خانم» نوشته حسین عسکری، چاپ شده در جلد پانزدهم دایره المعارف تشیع (تهران: موسسه انتشارات حکمت، 1394، ص 38) این بانوی هنرمند معرفی شده است.
وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری از تایید و تصویب تا تاسیس و تکوین
جهد و جهاد مجدانه و مصرانه و سلحشورانه و تحسین برانگیز سرکار خانم سلحشوری و برخی از همکاران و همکسوتان هوشمندشان در مجلس شورای اسلامی به ثمر نشست و سرانجام پس از چهار دهه درنگ و تاخیر و پرهزینه و پرخسارت برای مُلک و ملت و میهن ما تاسیس وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به تایید شورای نگهبان و تصویب مجلسیان رسید. تایید و تصویب و تصمیم مهم و مبارکی که به مذاق برخی دولتیان کاسبکار زرپرست علی الخصوص مدیران سودازده و زراندوز سازمان خوش نیامد و کامشا ن را تلخ کرد و تلاش های نامعقول و نامطلوب و ناموجه نهان و آشکارشان را نامراد و ناکام و ناموفق گذاشت. مردم ما هم آن مهر تایید و تصویب مهم و مبارک تاسیس وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری را به یاد خواهند داشت هم این مخالفت ها و معاندت های ضد ملی برخی دولتیان و رئیسان و مدیران کاسبکار کاسب پیشه زرپرست سازمان را که مصلحت و منفعت و مطامع خُرد خود را بر منافع و مصالح کلان مُلک و ملت و میهن مقدم داشته اند به خاطرخواهند سپرد و به خاطر و به یاد خواهند داشت.
چهار دهه در ترازوی عمر کوتاه بشری ما زمان اندکی نیست. عمر یک نسل را فراپوشانده است. کارنامه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در چهار دهه جامعه پساانقلاب میهن ما نه تنها درخشان و مقبول و موفق نبوده است که دهه به دهه از هنگام تاسیسش تیره تر و مردودتر و مطرودتر نیز شده است. سازمانی که انتظار می رفت و می توانست کانون شکوفان و درخشان و فروزان شدن هرچه بیشتر و بیشتر وحدت و انسجام و اقتدار و اعتبار ملی و عزّت و منزلت مدنی و شوکت و شکوه معنوی مُلک و ملت ما بشود نه تنها چنین نشد و چنین اتفاق نیافتاد و چنین نکرد و چنین نیاندیشید و چنین گام برنگرفت که متاسفانه حیات خلوت و خانه امنی شد برای نودولتیان نوکیسه و رئیسان و مدیران زرپرست زراندوزی که نه احساسی از ایرانی بودن در ذهن و ضمیرشان بود نه عقل و هوشی از مفهوم ملت و هویت ملی در فکر و در سر داشتند و نه اصلاً و اساساً بهره ای از دانش و دانایی دولتداری و کشورداری و آگاهی تاریخی از عقبه تاریخی و پیشینه مدنی و سابقه معنوی مردم و ملت و میهن خویش در جانشان آشیانه داشت. مخالفت معاون رئیس جمهور دولتیان دوازدهم آقای امیری با مصوبه مجلسیان شورای اسلامی که در آن تاسیس وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به دولت اعلام شده است یک اتفاق ساده نیست؛ مهر تایید و انگشت تاکید دیگریست بر بی خبری تاریخی و فرهنگ ناشناسی نودولتیان و مدیرانی که نه می دانند بر چه تاریخ و فرهنگ و میراثی تکیه زده اند نه می فهمند ایرانی بودن محمل چه معنائیست. برزخ و بی خبری تاریخی و فرهنگ ناشناسی معضلیست که اینک بیش از هر زمان گریبان جامعه ما را گرفته است و گلوی ملت ما را می فشارد.
تاسیس و تکوین وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در کشوری که بر جغرافیای تاریخی و فرهنگی و مدنی و معنویش هیچ مرزی مترتب نیست و تاریخ و فرهنگ و میراثش چنان با تاریخ، فرهنگ، و میراث جامعه و جهان بشری هم در مقیاسی منطقه ای هم سیاره ای درهم تنیده و درپیچیده است تصمیمی بوده است به غایت مهم و بسیار هوشمندانه و خردمندانه در ابعادی ملی. باید مراقب بود مخالفان و معاندان این تصمیم و مصوبه مبارک، نیش و زهر و سمشان را در جای دیگر بر پیکر وزارت جدیدالتاسیس نپاشند. مجلسیان نمی باید تن به هر وزیر فرهنگ ناشناس سوازده بی تاریخی که به آنها معرفی می شود ندهند. وزیر وزارت جدیدالتاسیس سازمان میراث فرهنگی و... می باید بداند و بشناسد و بفهمد که وزیر تاریخ و فرهنگ ومیراث ملتیست تاریخی ومیراثدار مآثر تاریخی و امانتدار صدیق مواریث فرهنگی ملتی بزرگ. بزرگ و تاریخی، نبوی و با عقبه تاریخی و فرهنگی و مدنی و معنوی بسیار غنی و تاثیرگذار بر تاریخ جهانی. او می باید بداند و بشناسد و بفهمد ایرانی بودن مسئولیتیست بس خطیر بس سنگین و بس عظیم. باید بداند و بشناسد و بفهمد که ما ملتی هستیم نبوی با سنت و میراثی نبوی در قلب خاورمیانه نبوی. وزیر وازارت جدیدالتاسیس می باید نیک بداند و نیک ببیند و نیک بشناسد و عمیق بفهمد که تقدیر تاریخ ما با تقدیر تاریخ همه ملت های منطقه علی الخصوص خاورمیانه نبوی درهم تنیده است و همه بر خوان ضیافت میراث مشترک بشری گردآمده ایم و از آن قوت و قوّت گرفته ایم و ستانده ایم. بایدبداند و بیند و بشناسد و بفهمد ایران یک نام نیست. ایران یک جغرافیای طبیعی محصور در جعرافیای سیاسی اکنونش نیست. ایران یک جهان تاریخ است و اقلیم و عالم معنوی پرمایه و غنی و زنده و تاثیرگذار بر تاریخ و فرهنگ جهانی بشری ما. برای شناختن و شناساندن و معرفی بی طرفانه و صادقانه و پیراسته از تعصبات قومی این اقلیم و عالم معنوی می باید برنامه ریخت می باید به پایش عمر و اندیشه هزینه و عالمی را به خوان ضیافت آن فراخواند. بساط مدیریت ها و معاونت های سود و سودا و شرکتده های باستان شناسی یکبار و برای همیشه از وزارت جدیدالتاسیس می بایست برچیده شود. فارغ التحصیلان زُبده رشته باستان شناسی علی الخصوص فارغ التحصیلال دوره های کارشناسی ارشد و دکتری که به دلیل بی کفایتی و عملکرد غلط رئیسان و مدیران نامتخصص سازمان برای امرار معاش و زنده ماندن به شغل ها و حرفه های نامرتبط و نامانوس به رشته و دانشی که سرمایه عمر خویش را به پایش ریخته اند؛ پناه برده اند می باید در وزارتخانه جدید به خدمت فراخوانده شوند و دانش و دانایی و تجربیات علمی و حرفه ای آنها را در خدمت صیانت از مواریث فرهنگی و معرفی تاریخ و فرهنگ کشور در مقیاسی جهانی به جهانیان به کار انداخت و به کار گرفت.
ایران امارات و سرزمین آلاسکا نیست. کشور جدیدالتاسیس دیروز امروز هم نیست. ایران یک جهان تاریخ است و یک جهان مواریث فرهنگی و مآثر تاریخی. به هر میزان بیشتر و بیشتر بشناسیمش بیشتر و بیشتر دوستش خواهیم داشت. عمیق تر با آن احساس دلبستگی خواهیم کرد. مصمم تر مواریثش را پاس خواهیم داشت. «قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری». ایران شناسان بزرگ و بنام جهان ایران را دوست داشته اند. با تاریخ و فرهنگ غنی آن عمیقاً احساس دلبستگی کرده اند. ریچارد فرای فقید دوست می داشت در ایران به خاک سپرده شود که متاسفانه چنین نشد. هانری کربن جانی و ضمیری عمیقاً ایرانی داشت. به صراحت به آن ایمان داشت و اعتراف می کرد. انسان جاهل، یک جامعه و جهان جاهل و بی خبر از اقلیم و عالم و جغرافیایی که در آن زندگی می کند و درآن به سر می برد حتی ناتوان و ناکام از دوست داشتن و همدلی با خویش است چه رسد به همدلی با اقلیم و عالمی که در آن زندگی می کند. پیوندو پیوستگی میان دوست داشتن و صیانت کردن میان صیانت کردن و مراقبت کردن سرشتین و گوهرین است. نمی توان کسی را و چیزی را دوست داشت و در صیانت و مراقت از آن بی تفاوت بود و بی تفاوت ماند و بی تفاوت از کنارش گذشت.
از جفایی که مدیران دولتیان نامحمود سلف نهم و دهم به مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی کشور کردند درس عبرت بیاموزیم و جبران مافات کنیم و طرح وزارتی نو را با ساختاری نو و برنامه های نو دراندازیم و خادمان مُلک و ملت را به خدمت بطلبیم و بساط خائنان را از سازمان پیشین و وزارتخانه جدید برچینیم. رئیس ناباستان شناس و فرهنگ ناشناس سازمان به جای لشکرکشی به مجلس و تطمیع ناکام مجلسیان و مانع افکندن بر سرراه طرح تصویب و تاسیس و تکوین وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری معقول تر این است میراث و میراثیان را به سنگربانان و میراث دارانش وانهند و به حجره پیشین خودبازگردند که هم سودش برایشان فراوان تر است هم انبانشان از زر پرتر! سنگر میراث و میراثیان سنگر نام و نان نیست. شما چنانکه شماری از دولتیان و مدیران و مسئولان کشور ما به اشتباه یا به زور و به زر و به تطمیع و تزویر و قوّت بازو سنگرهایی را غصب و اشغال کرده اید که نه در صلاحیتتان است و نه به مصلحت و منفعت مُلک و ملت و میهن.
و هیچ ستمی اهریمنی تر از این نیست که بر کرسی و بر جایگاهی به زور و به زر و به تطمیع و تزویر تکیه بزنی و بنشینی که برازنده اش نیستی و شایستگی و لیافت و برازندگیش در تو نیست. «در زمین دیگری خانه کردن» و کار دیگری را انجام دادن و سنگر دیگران اشغال و تسخیر کردن معضل بزرگیست که متاسفانه و متاثرانه در جامعه پساانقلاب ما نهادینه شده است و به صورت یک رسم یک سنت و نحوه زندگی و طریق زیستن درآمده است. باید مراقب بود در معرفی وزیر به وزارت جدید چنین نشود و مداحان و بقالان سر کوچه و خیابان به مجلسیان معرفی نشوند که از چاله درآمدن و به چاه افتادن است.
حکمت الله ملاصالحی، دانشگاه تهران
16/5/1398 هجری خورشیدی