سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

 

غدیر در آیینه البرز

از قیام اهالی طالقان علیه حکومت عباسی تا تلاش برای عروسی‌ در عید غدیر

 

سه شنبه 29 مرداد 1398 - 11:30

دسته بندی: فرهنگی و هنری

کد خبر: 985-1594-5

منبع خبر: خبرگزاری ایسنا منطقه البرز

یک البرزپژوه از وجود 13 رسم و آیین در استان البرز برای عید غدیر خبر داد و گفت: عید غدیر و عید نوروز پیوندهایی با یکدیگر دارند که موجب  اشتراکاتی میان این دو عید شده است. دکتر حسین عسکری در گفت و گو با خبرنگار ایسنا منطقه البرز با بیان اینکه نکته مهم در خصوص غدیر، تلاقی آن با عید نوروز است گفت: با استناد به کتاب مفاتیح الحیا‌ة نوشته آیت الله جوادی آملی،  واقعه غدیر 27 اسفند روی داده و سه روز هم بیعت با حضرت علی (ع) طول کشیده که مصادف با اول فروردین ماه  می‌شود. وی با اشاره به 13 رسم و آیین در استان البرز برای عید غدیر و سادات گفت: اولین رسم، تکریم و تجلیل از سادات و بوسیدن دست سادات ریش سپید و گفتن جمله عربی «الحمد الله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیر المومنین و ائمة المعصومین» بوده است. وی افزود: دومین رسم، پذیرایی و دادن سکه یا اسکناس منقوش به نام سید بوده است که به آن، «ته دخل» و یا «ته کیف» می‌گفتند که هیچگاه آن پول یا اسکناس را خرج نمی‌کردند و فقط میان پول‌های خود برای افزایش برکت نگه می‌داشتند. در این روز سیدها مانند عید نوروز سفره ای با میوه، شمع، شیرینی و گل می‌چیدند و از چند روز قبل از عید غدیر همانند عید نوروز خانه تکانی می‌کردند. وی سومین رسم را اطعام اعلام کرد و افزود: احسان و اطعام بین سیدها و مردم عادی رواج داشته است که جلوه امروزی آن ایستگاه‌های صلواتی است که در سطح شهر می‌بینیم، البته در این روز به زیارت امام زادگان به خصوص امام زاده یوسف بادامستان و امام زاده هارون جوستان در منطقه طالقان می‌رفتند که این رسم پیش از انقلاب هم رواج داشته است و آیت الله طالقانی شخصاً به زیارت امام زاده یوسف بادامستان می‌رفتند. عسکری در خصوص چهارمین رسم گفت: آیین و رسمی  که از گذشته وجود داشته، آیین‌های مربوط به عقد و عروسی است، از جمله رسم های این بخش شامل هدیه و عیدی بردن برای نوعروس و تازه داماد است از جمله پارچه، لباس، طلا، آجیل و شیرینی که بسیار مرسوم است، اگر یکی از زوجین و یا هر دو آنها سید بودند تلاش می‌کردند تا در روز عید غدیر، عقد و عروسی خود را انجام دهند.

این البرزپژوه افزود: البته عروسی‌های عید قربان تا عید غدیر هم بسیار مرسوم بوده است و مردم البرز تمایل زیادی برای عروسی در این روزها داشتند. وی ادامه داد: رسم بعدی پوشیدن جامه عطرآگین و نو بوده است که از گذشته میان سادات و غیر سادات البرزی رواج داشته است. این البرزپژوه، از اعتقاد البرزی‌ها به گرفتن روزه مستحبی سخن گفت و عنوان کرد: البرزی‌ها در این روز، روزه مستحبی می‌گرفتند و معتقد بودند روزه عید غدیر برابر با تمام عمر انسان است و  به تبع روزه، افطار دادن هم بسیار مهم بوده و رواج داشته است. وی خاطرنشان کرد: رسم بعدی که البرزیان به آن معتقد بودند زیارت اهل قبور است که مردم در روز عید با رفتن به آرامستان‌ها برای تازه در گذشته‌ها و سیدها فاتحه می‌خواندند و به جای  خرما، شیرینی خیرات می‌کردند و به یکدیگر تبریک می‌گفتتد. عسکری اضافه کرد: برگزاری جشن شب عید غدیر در تکایا، حسینیه‌ها و مساجد و همچنین‌ منازل سادات مشهور، خطبه خوانی غدیر و اشعاری در وصف اهل بیت به ویژه امام علی (ع) هم در این روز برگزار می‌شده است و همچنین البرزی ها تمایل داشتند تا نذرهای خود را در روز عید غدیر ادا کنند.

عسکری در ادامه از انعقاد پیمان برادری یا عقد اخوت با الهام از پیمان برادری پیامبر اعظم (ص) و امام علی (ع) در این روز خبر داد و گفت: به این صورت که دو مرد دارای دوستی صمیمی و علایق معنوی، دست راست خود را برهم می گذاشتند و الفاظی خاص به زبان عربی به زبان می آوردند. البته این برادری، برادری نسبی نیست بلکه معنوی است. الفاظ و احکام این پیمان شرعی در کتب فقهی آمده است، یکی از بهترین کتاب های فقهی درباره پیمان برادری، نوشته یکی از علمای البرزی به نام ملاعلی قارپوزآبادی است که در منابع تاریخی به زنجانی و قزوینی هم معروف است. این فقیه متولد روستای صالحیه شهرستان نظرآباد است و 19 اثر در زمینه کلام، فقه، اصول و علوم قرآنی دارد. وی از فقیهان دوره ناصری است که دارای رساله عملیه و فتوایی علیه فئودالیسم و تمایز آن با عقد مزارعه دارد. در ضمن کتاب مفصلی به فارسی درباره عقود اسلامی از جمله عقد اخوت به نام «صیغ العقود و الایقاعات» دارد. عسکری در ادامه به باقی رسومات البرزی‌ها در عید غدیر پرداخت و گفت: نام گذاری نوزادان پسر به نام مبارک حضرت علی (ع) با پسوند و یا پیشوند، آذین بندی و تمیز کردن معابر و خیابان ها از دیگر رسومات البرزی ها بوده است و همچنین اسباب کشی در این روز بسیار انجام می‌شده است زیرا آن را خوش یمن می‌دانستند.

عسکری در بخش دیگری از صحبت‌های خود در خصوص مقاطع تاریخی حضور سادات در البرز سخن گفت و اظهار کرد: البرز از گذشته منطقه‌ای راهبردی بوده و به نظر می‌رسد که سادات عالی رتبه در قرون اولیه اسلامی برای رسیدن به مناطق ری، دیلمان، طبرستان و خراسان از البرز استفاده می‌کردند، منطقه طبرستان و دیلمان در قرن سوم و چهارم مرکز حکومت شیعی زیدیان در طالقان و مناطق کوهستانی البرز بوده است، سادات برای رسیدن به مناطق تحت نفوذ حکومت شیعی، البرز را انتخاب می‌کردند که معمولاً در راه، توسط عوامل حکومتی، زخمی، مجروح و شهید می‌شدند، برای مثال طبق کتب تاریخی اولین علوی که به منطقه دیلمان به ویژه طالقان آمد، یحیی بن عبدالله در حدود سال 176 هجری قمری است، این علوی فاضل و شجاع که معروف به یحیی دیلمی است با استفاده از کتب تاریخی و شجره نامه ها، نتیجه یا فرزند نوه امام حسن مجتبی (ع) محسوب می شود.  وی در ادامه صحبت های خود به سرکوب قیام یحیی دیلمی اشاره کرد و افزود: در آن مقطع تاریخی حاکم عباسی، هارون الرشید عباسی بوده که به فضل بن یحیی برمکی، دستور سرکوب قیام یحیی دیلمی را در منطقه طالقان می دهد، برمکی برای فریب یحیی دیلمی ابتدا از در گفت و گو وارد می شود. این گفت و گو در حالی بوده که برمکی 50 هزار نیروی نظامی با خود به آن منطقه برده بود. طی این گفت و گو در محلی به نام آشب از توابع طالقان قدیم، برمکی امان نامه ای به دیلمی می دهد و یحیی دیلمی هم به او اعتماد می کند، در ادامه، برمکی، یحیی دیلمی را با امان نامه دروغین خلیفه عباسی به بغداد می برد که در آنجا هارون الرشید نقض پیمان کرده و یحیی دیلمی را به زندان می اندازد. یحیی دیلمی بعد از تحمل دو ماه زندان، مظلومانه به شهادت می رسد. عسکری تأثیر این شهادت بر مردم طبرستان و طالقان را مهم دانست و افزود: این شهادت در طالقان بازخوردی همانند عاشورا داشت و مردم طالقان سال ها برای یحیی عزاداری می کردند.

این البرزپژوه در خصوص دیر قبول واقع شدن اسلام توسط مردم دیلمان و طبرستان گفت: همانطور که در کتب تاریخی آمده، مردم دیلمان و طبرستان که شامل مناطق کوهستانی البرز هم می شده، به نسبت دیرتر از سایر نواحی، اسلام آورده اند. دلیلش این است که اسلام اموی و عباسی را قبول نداشتند اما با حضور یحیی و معرفی اسلام علوی، مردم متوجه تمایزات اساسی اسلام علوی با اسلام اموی و عباسی می شوند. مقاومت مردم این منطقه در برابر اسلام اموی و عباسی،‌ ثمره خوبی برای آنان داشت، آن هم اینکه به طور مستقیم از آیین زرتشت به مسلمان شیعه علوی پیوستند. وی افزود: البته از اهمیت منطقه ری نباید گذر کرد، ری منطقه مهمی از نظر اقتصادی، سیاسی، تجاری و در عین حال از مراکز با ارزش علمی و آموزشی شیعه بوده است اما بازهم در راه رسیدن به این منطقه، سادات در منطقه البرز مورد حمله عوامل حکومت قرار گرفته، مجروح یا شهید می شدند.

عسکری بخش بعدی را مربوط به روزگار ولایت عهدی امام رضا (ع) دانست و اظهار داشت: امام رضا (ع)، با اجبار و به عنوان ولایت عهدی به خراسان آورده شد و سادات برای نزدیکی و پیوستن به ایشان از راه منطقه البرز عبور و به خراسان می رسیدند و در راه مورد حمله عوامل حکومت عباسی قرار می گرفتند. در کتاب «ریاض الانساب» که در مورد نسب امام زادگان است گفته شده که حدود صد نفر از نوادگان امام موسی کاظم (ع) در منطقه ساوجبلاغ و اطراف  آن به شهادت رسیده اند. در کتاب دیگری به نام «کنزالانساب» که منسوب به عالم قرن چهارم هجری قمری، سید مرتضی علم الهدی است، گفته شده؛ امام زاده جعفری که در پیشوا ورامین است و بارگاهی باشکوه دارد، در ساوجبلاغ مجروح و در آنجا به شهادت رسیده است. وی در ادامه صحبت هایش در خصوص حضور سادات در البرز گفت: در کتاب تاریخ یعقوبی آمده است که، اهالی طالقان همزمان با مردمان دیلمان، طبرستان و دماوند، در دوران حکومت منصور خلیفه عباسی که مصادف با دوره امامت امام جعفر صادق (ع) است، علیه حکومت عباسی قیام کردند‌‌. به نظر می رسد این قیام نیز تحت تاثیر حضور سادات در این مناطق و تبلیغات فرهنگی آنان بوده است. در تاریخ یعقوبی آمده که طی این قیام خونین حدود 11 هزار و 500 نفر کشته شده اند.

وی در ادامه صحبت هایش از روستاهایی که سادات البرز ساکن آن بودند و در کتب تاریخی هم از آن ها یاد شده سخن گفت و اظهار کرد: اورازان یا روستای سادات در شهرستان طالقان، میزبان بقعه دو امامزاده به نام های سید علاءالدین و فرزندش سید شرف الدین است که اهالی روستا درباره آنها بیشتر از لفظ معصوم زاده استفاده می کنند. اهالی روستا قائل به این هستند که این دو معصوم زاده از مدینه به طالقان آمده اند. دلیل اینکه به روستای سادات شهرت دارد این است که همه زمین های این روستا وقف اولاد ذکور سید است. طبق شجره نامه و اطلاعاتی که در کتب تاریخی و همچنین کتاب اورازان جلال آل احمد آمده، نسب این امام زادگان به امام محمدباقر (ع) برمی گردد. البته در سلسله نسب سادات اورازان،  امام زاده های بزرگی مانند امام زاده سلطانعلی که بقعه ایشان در مشهد اردهال کاشان است و یا امام زاده دیگری که در محله پاچنار تهران به نام امام زاده سید نصرالدین وجود دارد.

وی در ادامه در خصوص ساداتی که ریشه آنان در اورازان است، گفت: سادات یرک الموت که فرزندان سید ضیاءالدین فرزند سید علاءالدین مدفون در روستای اورازان هستند؛ سادات شهرستان طالقان مانند روستاهای گلیرد، سوهان، زیدشت؛ سادات منطقه ساوجبلاغ و نظرآباد همانند روستاهای شیخ حسن، صفرخواجه، هرجاب، اغشت؛ سادات شهرستان آبیک و زیاران و حتی شهرهایی مانند قزوین، لاهیجان، رشت، تنکابن، نجف و قم هم سادات اورازان را در خود جای داده اند‌. روستای دومی که اکثریت ساکنان آن سید هستند، روستایی در منطقه طالقان؛ به نام سیدآباد که ساکنان آن از فرزندان قاضی میرسعید که بقعه اش در همان روستا است. قاضی میرسعید فرزند سید علاء الدین مدفون در اورزان است. سیدهایی که نام خانوادگی آنان قاضی میرسعید است همگی نسبشان به روستای سیدآباد برمی گردد. این روستا تا دوران قاجار، دایر بوده اما پس از آن، سادات روستای سیدآباد به روستای حسنجون طالقان و یا نواحی شمالی ایران مهاجرت می کنند. امروزه سیدآباد در روستای حسنجون ادغام شده است.

‌عسکری سومین روستا را سنقرآباد معرفی کرد و افزود: روستای سنقرآباد از توابع شهرستان ساوجبلاغ است که در کتاب نزهة القلوب نوشته حمدالله مستوفی قزوینی که یکی از منابع مهم جغرافیای تاریخی است به آن اشاره شده است. مستوفی قزوینی به هنگام معرفی منطقه ساوجبلاغ در کتابش می نویسد سادات عالی نسب در روستا سنقرآباد ساکن هستند. البته وقف نامه ای هم وجود دارد به نام وقف نامه سوهان مربوط به قرن 10 هجری قمری که مربوط به دوره صفویه است، وقفی است برای سادات منطقه طالقان که با تلاش مرحوم سید اشرف الدین کیایی طالقانی احیا شده و به تایید آیت الله مرعشی نجفی هم رسیده است. این وقف نامه یا نسب نامه متعلق به سادات اورازان است که در سیدآباد و سوهان ساکن شده اند و این سند مکتوب، طریق نسب آن ها تا امام محمدباقر (ع) را تایید می کند.

وی در خصوص مشاهیر سادات که البرزی هستند، گفت: برای بررسی مشاهیر البرزی سادات باید مشاهیر را به دو دسته خاندانی و فردی تقسیم کنیم تا بتوانیم بررسی موثری داشته باشیم. چهار خاندان بزرگ سادات البرزی هستند که از نظر علمی و فرهنگی به صورت مستمر در تاریخ حضور داشته اند. خاندان اول، خاندان رفیعی که از سادات عالی رتبه و از نسب سیدی به نام میر رفیع طالقانی هستند. ایشان از علمای نامدار دوره قاجار بوده و در مباحث سیاسی و عمومی هم فعالیت داشتند. از جمله فعالیت های ایشان حضور در جنگ دوم ایران و روس در زمان فتحعلی شاه قاجار است. وی افزود: یکی دیگر از سیدهای این خاندان، میر محمدباقر رفیعی از علمای بلندمرتبه قزوین در دوران ناصرالدین شاه قاجار است؛ در همان دوران زمانی که امیر اصلان خان مجدالدوله، حاکم قزوین و دایی ناصرالدین شاه به مردم ستم می کند، میر محمدباقر رفیعی وی را با خواری از شهر قزوین بیرون می کند. وی مهم ترین چهره خاندان رفیعی را اینگونه معرفی می کند: آیت الله سید ابوالحسن رفیعی طالقانی که معروف است به رفیعی قزوینی چون در قزوین ساکن بوده است. ایشان استاد حکمت و فلسفه امام خمینی (ره) بوده اند که در سال 1353 هم فوت می کنند.

عسکری در ادامه، دومین خاندان از سادات را خاندان میرخانی معرفی می کند و می گوید: این خاندان، خاندانی هستند که در عرصه فرهنگ و هنر ایران شناخته شده اند. این خاندان سبک جدیدی از خوشنویسی نستعلیق را ایجاد کرده اند که به نام سبک برغانی یا میرخانی معروف است. ایجاد انجمن خوشنویسان ایران هم ثمره تلاش بی وقفه مشاهیر این خاندان است. سید مرتضی برغانی که شاگرد مرحوم کلهر بوده، استاد دو فرزند خود سید حسن و سید حسین میرخانی بوده است که ثمره تلاش این دو برادر هنرمند بنیان گذاری انجمن خوشنویسان ایران است. برای اولین بار قرآن نستعلیق در این خاندان و توسط استاد سید حسین میرخانی کتابت شده است. وی ادامه داد: چهره دیگر این خاندان چهره ای سیاسی است، سید مصطفی حسینی برغانی یا میرخانی که در دوران مجلس اول مشروطه، نماینده بوده و سفرنامه ای هم با نام «گوهر مقصود» در دوران استبداد صغیر در مشهد نوشته است. آیت الله سید احمد میرخانی، قرآن پژوه و بنیان گذار دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن دیگر چهره های برجسته این خاندان است. البته مرحوم دکتر سید حمید میرخانی بنیان گذار نخستین بانک اعصای پیوندی ایران، نیز از این خاندان بزرگ هستند.

وی سومین خاندان از خاندان های سادات البرزی را، سادات اورازان معرفی کرد و اظهار داشت: خاندان سادات اورازان از طریق دو امام زاده مدفون در روستای اورازان به امام محمدباقر (ع) نسب می رسانند. مرحوم جلال آل احمد و آیت الله طالقانی را می توان به سادات اورازان منسوب کرد. چهره مهم دیگر این خاندان که در قرن  دهم هجری قمری زندگی می کرده سید شرف الدین محمود ولیانی طالقانی است که فقیه و متکلم بوده، عنوان ولیان در نام خانوادگی وی به سبب زندگی وی در روستای ولیان از توابع ساوجبلاغ بوده است. به اجازه نامه هایی از وی در کتاب بحارالانوار نوشته علامه مجلسی اشاره شده اما به نظر می رسد چون کسی که  آن اثر را کتابت می کرده قادر به تلفظ ولیان نبوده، به همین جهت این بخش را از نام ایشان حذف کرده است. پدر آیت الله طالقانی یعنی سید ابوالحسن گلیردی طالقانی از چهره های مهم دیگر این خاندان و از روحانیون مشروطه خواه بوده است. عسکری خاطرنشان کرد: آیت الله سید محمدتقی آل احمد طالقانی برادر جلال آل احمد که در سال های پیش از انقلاب نماینده آیت الله بروجردی بین شیعیان مدینه بوده و بر اثر مرگ مشکوکی فوت کرده و در قبرستان بقیع دفن شده است. چهره سرشناس دیگر این خاندان، دکتر سید حسن حسینی شاعر معاصر است.

عسکری در خصوص چهارمین خاندان از سادات البرز می گوید: خاندان طالقانی چهارمین خاندان از سادات است، که برای جلوگیری از اشتباه و تمایز با خاندان طالقانی غیر سادات، به آن خاندان طالقانی سادات می گوییم. این خاندان از ذریه قاضی میر جلال  حسینی هستند که در قرن دهم هجری قمری زندگی ‌می کردند و خاستگاه آنان نیز روستای اورازان است. عده ای از این خاندان به عراق به ویژه نجف اشرف مهاجرت کرده اند و به زبان عربی سخن می گویند اما نام خانوادگی طالقانی دارند و سید هستند.

عسکری در ادامه در خصوص افراد سرشناس و سیدی که از البرز برخاسته اند گفت: سید قریش حسینی ساوجبلاغی از عرفای برجسته قرن 13 هجری قمری است که مدتی را در قزوین زندگی می کرده است. آیت الله سید موسی حسینی نجم آبادی مشهور به آقانجفی از چهره های روستای شیخ حسن از توابع نظرآباد البرز است که در دوران رضا خان مبارزاتی در مقوله کشف حجاب داشت. آیت الله‌ سید حسن مدرسی سریزدی معروف به مدرسی یزدی مجتهد فاضل و پرهیزگار که بنیان گذار حوزه علمیه کرج هستند و در سال 1361 فوت کرده اند، مواقعی که در دهه چهل امام خمینی (ره) به کرج می آمدند، وی یکی از کسانی بود که از امام پذیرایی می کردند. شخص دیگری که چهره برجسته ای دارد، سید آقا تالیانی است، تالیان یکی از روستاهای شهرستان ساوجبلاغ است، سید آقا، شبیه خوان تکیه دولت در روزگار قاجار بوده است. آیت الله سید میرزا موسوی جندقی پیش از آیت الله مدرسی یزدی از روحانیون معروف کرج بودند و خدمات علمی و فرهنگی زیادی در این شهر داشته اند.

عسکری در خصوص آثار مشاهیرالبرزی درباره غدیر و سادات گفت: در خصوص امام زادگان شریف محدوده البرز منابعی توسط سازمان میراث فرهنگی و سازمان اوقاف و امور خیریه نوشته شده اما بهترین مرجع در این خصوص، کتابی دوجلدی به نام «امام زادگان استان های تهران و البرز» است که زیر نظر مرحوم دکتر حسن حبیبی نوشته شده است.  اطلاعات این کتاب به دو روش میدانی و کتابخانه ای جمع آوری شده و بسیار مفید است. یکی از منابع مهم کتاب «الغدیریة العینیه» است که به زبان عربی توسط مرحوم آیت الله شیخ محمد صالح برغانی نوشته شده این کتاب شرح قصیده حمیری است که در باب غدیر سروده شده است. سید حمیری از علمای قرن دوم هجری قمری است. این کتاب در سال 1424 قمری توسط موسسه البلاغ در بیروت منتشر شده است. مرحوم عبدالحسین شهیدی صالحی از نوادگان شیخ محمدصالح هستند که تحقیقی به این کتاب اضافه کرده و مقدمه ای درباره خاندان برغانی به ویژه نویسنده اثر نوشته اند. شیخ محمد صالح برغانی، 300 عنوان کتاب و رساله داشته و بنیان گذار مدرسه صالحیه قزوین است. در برخی کتاب ها، وی را علامه خوانده اند. وی افزود: شرح دیگری از «قصیده عینیه حمیری» متعلق به شیخ حسن برغانی حائری است. این شخص از علمای معاصر و پدر عبدالحسین شهیدی صالحی است، نسخه ای از این‌ کتاب وجود دارد که خطی است و حال باید بررسی کرد که این اثر دست نویس، همین کتاب الغدیریة العینیه متعلق به شیخ محمد صالح برغانی است یا خیر؟

عسکری اضافه کرد: صاحب بن عباد طالقانی از دیگر مشاهیر البرز است که منسوب به طالقان است، آن هم به دلیل قصیده ای عربی در خصوص غدیر که علامه امینی آن را در جلد دوم کتاب الغدیر آورده است. وی وزیر شیعه آل بویه در قرن چهارم قمری و بسیار عالم و فاضل بوده است. البته برخی صاحب بن عباد را به طالقان اصفهان نسبت می دهند. وی در ادامه، به معرفی دیگر آثار مشاهیر استان البرز پرداخته و افزود: آیت الله محمد محمدی اشتهاردی که از عالمان هم روزگار ما هستند، کتابی به نام  «چهل حدیث پیرامون غدیر» در سال 1379 در قم به چاپ رسانده اند. سید اشرف الدین کیایی طالقانی که روحانی و دبیر مدارس قم بوده و ریشه در روستای سوهان از توابع طالقان دارد، حدود ده جلد کتاب قطع جیبی درباره سلسله سادات در استان البرز دارند. وی همچنین وقف نامه سوهان که مربوط به قرن 10 قمری است را تحقیق کرده و آن را به تایید علمایی مانند آیت الله مرعشی نجفی رسانده است. کتابی به نام «زندگی نامه امام زاده هارون در جوستان طالقان» منتشر شده که متعلق به بهروز محمدبیگی است. در پیوست این کتاب به علل مهاجرت امام زادگان به ایران به ویژه البرز و طالقان پرداخته شده است. کتاب «غدیر در شعر فارسی»، کتابی است که به نظر می رسد نویسنده آن متعلق به منطقه الموت باشد اما وی خودش را در شناسنامه کتاب، سید مصطفی گرمارودی موسوی طالقانی معرفی کرده است. وی در پایان، کتابی مربوط به دوران حکومت شاه سلطان حسین صفوی معرفی می کند و می گوید: کتاب «فضائل الغدیر» نوشته سید محمد حسینی اصفهانی است و بهاالدین طالقانی آن را در سال 1125 قمری کتابت و خوشنویسی کرده است. البته تلاش خوشنویسان و کاتبان البرزی در کتابت آثاری درباره غدیر و امام علی (ع) فراوان است و در اینجا از جهت نمونه به کتاب فضائل الغدیر اشاره شده است.



متن گفت و گوی فوق در وب سایت خبرگزاری ایسنا

 


نوشته شده در  سه شنبه 98/5/29ساعت  2:28 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

 

بانوی شکسته نویس البرزی

بانو میرزا ماه شرف خانم برغانی ملقب به «منشیه» از خوشنویسان استان البرز در روزگار قاجار است. در مدخل «ماه شرف خانم» نوشته حسین عسکری، چاپ شده در جلد پانزدهم دایره المعارف تشیع (تهران: موسسه انتشارات حکمت، 1394، ص 38) این بانوی هنرمند معرفی شده است.

دانلود مدخل ماه شرف خانم

 


نوشته شده در  یکشنبه 98/5/27ساعت  11:40 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری از تایید و تصویب تا تاسیس و تکوین 

جهد و جهاد مجدانه و مصرانه و سلحشورانه و تحسین برانگیز سرکار خانم سلحشوری و برخی از همکاران و همکسوتان هوشمندشان در مجلس شورای اسلامی به ثمر نشست و سرانجام پس از چهار دهه درنگ و تاخیر و پرهزینه و پرخسارت برای مُلک و ملت و میهن ما تاسیس وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به تایید شورای نگهبان و تصویب مجلسیان رسید. تایید و تصویب و تصمیم  مهم و مبارکی که به مذاق برخی دولتیان کاسبکار زرپرست علی الخصوص مدیران سودازده و زراندوز سازمان خوش نیامد و کامشا ن را تلخ کرد و تلاش های نامعقول و نامطلوب و ناموجه نهان و آشکارشان را نامراد و ناکام و ناموفق گذاشت. مردم ما هم آن مهر تایید و تصویب مهم و مبارک تاسیس وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری را به یاد خواهند داشت هم این مخالفت ها و معاندت های ضد ملی برخی دولتیان و رئیسان و مدیران کاسبکار کاسب پیشه زرپرست سازمان را که مصلحت و منفعت و مطامع خُرد خود را بر منافع و مصالح کلان مُلک و ملت و میهن  مقدم داشته اند به خاطرخواهند سپرد و به خاطر و به یاد خواهند داشت.

چهار دهه در ترازوی عمر کوتاه بشری ما زمان اندکی نیست. عمر یک نسل را فراپوشانده است. کارنامه  سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در چهار دهه جامعه پساانقلاب میهن ما نه تنها درخشان و مقبول و موفق نبوده است که دهه به دهه از هنگام تاسیسش تیره تر و مردودتر و مطرودتر نیز شده است. سازمانی که انتظار می رفت و می توانست کانون شکوفان و درخشان و فروزان شدن هرچه بیشتر و بیشتر وحدت و انسجام و اقتدار و اعتبار ملی و عزّت و منزلت مدنی و شوکت و شکوه معنوی مُلک و ملت ما بشود نه تنها چنین نشد و چنین اتفاق نیافتاد و چنین نکرد و چنین نیاندیشید و چنین گام برنگرفت که متاسفانه حیات خلوت و خانه امنی شد برای نودولتیان نوکیسه و رئیسان و مدیران زرپرست زراندوزی که نه احساسی از ایرانی بودن در ذهن و ضمیرشان بود نه عقل و هوشی از مفهوم ملت و هویت ملی در فکر و در سر داشتند و نه اصلاً و اساساً بهره ای از دانش و دانایی دولتداری و کشورداری و آگاهی تاریخی از عقبه تاریخی و پیشینه مدنی و سابقه معنوی مردم و ملت و میهن خویش در جانشان آشیانه داشت. مخالفت معاون رئیس جمهور دولتیان دوازدهم آقای امیری با مصوبه مجلسیان شورای اسلامی که در آن تاسیس وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به دولت اعلام شده است یک اتفاق ساده نیست؛ مهر تایید و انگشت تاکید دیگریست بر بی خبری تاریخی و فرهنگ ناشناسی نودولتیان و مدیرانی که نه می دانند بر چه تاریخ و فرهنگ و میراثی تکیه زده اند نه می فهمند ایرانی بودن محمل چه معنائیست. برزخ و بی خبری تاریخی و فرهنگ ناشناسی معضلیست که اینک بیش از هر زمان گریبان جامعه ما را گرفته است و گلوی ملت ما را می فشارد.

تاسیس و تکوین وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در کشوری که بر جغرافیای تاریخی و فرهنگی و مدنی و معنویش هیچ مرزی مترتب نیست و تاریخ و فرهنگ و میراثش چنان با تاریخ، فرهنگ،  و میراث جامعه و جهان بشری هم در مقیاسی منطقه ای هم سیاره ای درهم تنیده و درپیچیده است تصمیمی بوده است به غایت مهم و بسیار هوشمندانه و خردمندانه در ابعادی ملی. باید مراقب بود مخالفان و معاندان این تصمیم و مصوبه مبارک، نیش و زهر و سمشان را در جای دیگر بر پیکر وزارت جدیدالتاسیس نپاشند. مجلسیان نمی باید تن به هر وزیر فرهنگ ناشناس سوازده بی تاریخی که به آنها معرفی می شود ندهند. وزیر وزارت جدیدالتاسیس سازمان میراث فرهنگی و... می باید بداند و بشناسد و بفهمد که وزیر تاریخ و فرهنگ ومیراث ملتیست تاریخی ومیراثدار مآثر تاریخی و امانتدار صدیق مواریث فرهنگی ملتی بزرگ. بزرگ و تاریخی، نبوی و با عقبه تاریخی و فرهنگی و مدنی و معنوی بسیار غنی و تاثیرگذار بر تاریخ جهانی. او می باید بداند و بشناسد و بفهمد ایرانی بودن مسئولیتیست بس خطیر بس سنگین و بس عظیم. باید بداند و بشناسد و بفهمد که ما ملتی هستیم نبوی با سنت و میراثی نبوی در قلب خاورمیانه نبوی. وزیر وازارت جدیدالتاسیس می باید نیک بداند و نیک ببیند و نیک بشناسد و عمیق بفهمد که تقدیر تاریخ ما با تقدیر تاریخ همه ملت های منطقه علی الخصوص خاورمیانه نبوی درهم تنیده است و همه بر خوان ضیافت میراث مشترک بشری گردآمده ایم و از آن قوت و قوّت گرفته ایم و ستانده ایم. بایدبداند و بیند و بشناسد و بفهمد ایران یک نام نیست. ایران یک جغرافیای طبیعی محصور در جعرافیای سیاسی اکنونش نیست. ایران یک جهان تاریخ است و اقلیم و عالم معنوی پرمایه و غنی و زنده و تاثیرگذار بر تاریخ و فرهنگ جهانی بشری ما. برای شناختن و شناساندن و معرفی بی طرفانه و صادقانه و پیراسته از تعصبات قومی این اقلیم و عالم معنوی می باید برنامه ریخت می باید به پایش عمر و اندیشه هزینه و عالمی را به خوان ضیافت آن فراخواند. بساط مدیریت ها و معاونت های سود و سودا و شرکتده های باستان شناسی یکبار و برای همیشه از وزارت جدیدالتاسیس می بایست برچیده شود. فارغ التحصیلان زُبده رشته باستان شناسی علی الخصوص فارغ التحصیلال دوره های کارشناسی ارشد و دکتری که به دلیل بی کفایتی و عملکرد غلط رئیسان و مدیران نامتخصص سازمان برای امرار معاش و زنده ماندن به شغل ها و حرفه های نامرتبط و نامانوس به رشته و دانشی که سرمایه عمر خویش را به پایش ریخته اند؛ پناه برده اند می باید در وزارتخانه جدید به خدمت فراخوانده شوند و دانش و دانایی و تجربیات علمی و حرفه ای  آنها  را در خدمت صیانت از مواریث فرهنگی و معرفی تاریخ و فرهنگ کشور در مقیاسی جهانی به جهانیان به کار انداخت و به کار گرفت.

ایران امارات و سرزمین آلاسکا نیست. کشور جدیدالتاسیس دیروز امروز هم نیست. ایران یک جهان تاریخ است و یک جهان مواریث فرهنگی و مآثر تاریخی. به هر میزان بیشتر و بیشتر بشناسیمش بیشتر و بیشتر دوستش خواهیم داشت. عمیق تر با آن احساس دلبستگی خواهیم کرد. مصمم تر مواریثش را پاس خواهیم داشت. «قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری». ایران شناسان بزرگ و بنام جهان ایران را دوست داشته اند. با تاریخ و فرهنگ غنی آن عمیقاً احساس دلبستگی کرده اند. ریچارد فرای فقید دوست می داشت در ایران به خاک سپرده شود که متاسفانه چنین نشد. هانری کربن جانی و ضمیری عمیقاً ایرانی داشت. به صراحت به آن ایمان داشت و اعتراف می کرد. انسان جاهل، یک جامعه و جهان جاهل و بی خبر از اقلیم و عالم و جغرافیایی که در آن زندگی می کند و درآن به سر می برد حتی ناتوان و ناکام از دوست داشتن و همدلی با خویش است چه رسد به  همدلی با اقلیم و عالمی که در آن زندگی می کند. پیوندو پیوستگی میان دوست داشتن و صیانت کردن میان صیانت کردن و مراقبت کردن سرشتین و گوهرین است. نمی توان کسی را و چیزی را دوست داشت و در صیانت و مراقت از آن بی تفاوت بود و بی تفاوت ماند و بی تفاوت از کنارش گذشت.

از جفایی که مدیران دولتیان نامحمود سلف نهم و دهم به مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی کشور کردند درس عبرت بیاموزیم و جبران مافات کنیم و طرح وزارتی نو را با ساختاری نو و برنامه های نو دراندازیم و خادمان مُلک و ملت را به خدمت بطلبیم و بساط خائنان را از سازمان پیشین و وزارتخانه جدید برچینیم. رئیس ناباستان شناس و فرهنگ ناشناس سازمان به جای لشکرکشی به مجلس و تطمیع ناکام مجلسیان و مانع افکندن بر سرراه طرح تصویب و تاسیس و تکوین وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری معقول تر این است میراث و میراثیان را به سنگربانان و میراث دارانش وانهند و به حجره پیشین خودبازگردند که هم سودش برایشان فراوان تر است هم انبانشان از زر پرتر! سنگر میراث و میراثیان سنگر نام و نان نیست. شما چنانکه شماری از دولتیان و مدیران و مسئولان کشور ما به اشتباه یا به زور و به زر و به تطمیع و تزویر و قوّت بازو سنگرهایی را غصب و اشغال کرده اید که نه در صلاحیتتان است و نه به مصلحت و منفعت مُلک و ملت و میهن.

و هیچ ستمی اهریمنی تر از این نیست که بر کرسی و بر جایگاهی  به زور و به زر و به تطمیع و تزویر  تکیه بزنی و بنشینی که برازنده اش نیستی و شایستگی و لیافت و برازندگیش در تو نیست. «در زمین دیگری خانه کردن» و کار دیگری را انجام دادن و سنگر دیگران اشغال و تسخیر کردن معضل بزرگیست که متاسفانه و متاثرانه در جامعه پساانقلاب ما نهادینه شده است و به صورت یک رسم یک سنت و نحوه زندگی و طریق زیستن درآمده است. باید مراقب بود در معرفی وزیر به وزارت جدید چنین نشود و مداحان و بقالان سر کوچه و خیابان به مجلسیان معرفی نشوند که از چاله درآمدن و به چاه افتادن است.

حکمت الله ملاصالحی، دانشگاه تهران

16/5/1398 هجری خورشیدی

 


نوشته شده در  جمعه 98/5/18ساعت  10:34 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()


 

 

وصیت‌نامه‌ای که مصدق در نظرآباد نوشت در تهران سوخت 

چهارشنبه 2 مرداد ماه، 1398 - 11:40

دسته بندی: فرهنگی و هنری

کد خبر: 985 -194-5

منبع خبر: خبرگزاری ایسنا منطقه البرز

متاسفانه در آتش سوزی چند روز پیش در میدان حسن آباد تهران، اصل وصیت نامه دکتر محمد مصدق که در روستای احمدآباد از توابع استان البرز نوشته شده بود، سوخت و از بین رفت. دکتر حسین عسکری پژوهشگر و البرزپژوه در گفت و گو با خبرنگار ایسنا منطقه البرز، گفت: این وصیت نامه را دکتر مصدق در 20 آذر 1344 به هنگام تبعید و سکونت اجباری در روستای احمدآباد از توابع شهرستان نظرآباد نوشته و آن را در دفتر اسناد رسمی شماره 39 تهران به ثبت رسانده بود. عسکری افزود: وصیت به خاکسپاری پیکر مصدق کنار مزار شهدای 30 تیر 1331 از جمله فرازهای مهم آن سند تاریخی است. وی ادامه داد: در این آتش‌سوزی حدود 700 دفتر ثبتی دفترخانه شماره 39 تهران از جمله اسناد ارزشمند مربوط به دکتر محمد مصدق و آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی از رهبران نهضت ملی شدن صنعت نفت از بین رفته است.

این پژوهشگر خاطرنشان کرد: دکتر مصدق پس از کودتای آمریکایی - انگلیسی 28 مرداد 1332 از سوی حکومت پهلوی به سه سال زندان محکوم شد و پس از آن در 13 مرداد 1335 به روستای احمدآباد تبعید و نزدیک 10 سال زیر نظر سازمان اطلاعات و امنیت (ساواک) در آن روستا به سر برد. وی با بیان اینکه دکتر مصدق یک سال پیش از مرگش در سال 1345، وصیت نامه‌اش را تنظیم کرد بود گفت: از بین رفتن این سند تاریخی متعلق به استان البرز، ضرورت ساماندهی مجموعه تاریخی - گردشگری قلعه احمدآباد که تبعیدگاه و مدفن دکتر مصدق است، را به عنوان «موزه ملی مبارزه ایرانیان با استعمار و استبداد» را دوچندان می‌کند. عسکری اعلام کرد: من تعدادی از اسناد ملکی با امضای دکتر مصدق را در اداره ثبت اسناد و املاک شهرستان ساوجبلاغ دیده‌ام که ضرورت دارد این اسناد تاریخی هم به موزه مورد اشاره انتقال یابد، البته باید زیر نظر کارشناسان فنی، ایمنی و نگهداری روشمند اسناد در قلعه احمدآباد را تضمین کرد. |انتهای پیام.


خبر فوق در وب سایت خبرگزاری دانشچویان ایران (ایسنا)

به مناسبت 13 مرداد 1335 سالروز تبعید دکتر مصدق به احمدآباد 

مصدق با توصیه سیا به احمدآباد تبعید شد 

 

وصیت نامه دکتر محمد مصدق که در 20 آذر 1344 در روستای احمدآباد از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز نوشته شده است

 


نوشته شده در  چهارشنبه 98/5/2ساعت  12:42 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

اشاره: در 20 امرداد 1395 مقاله ای با عنوان کشکول انتقاد درباره «خاطره دیدار با آیت الله موسوی دهسرخی؛ فقیه تجددگریز» به قلم حسین عسکری در روزنامه اطلاعات (ش 26508، ضمیمه فرهنگی، ش 275، ص 1) منتشر شد. در پی آن، طلبه ای به نام «سید» با رایانامه maxx_110@yahoo.com در روز 8 شهریور 1394 نسبت به مطلب پیش گفته، ابرازنظر کرد. پس از گذشت چهار سال، در 10 تیر 1398 استاد اسماعیل یعقوبی نویسنده کتاب «آشنایی با مشاهیر طالقان» و مدرس حوزه علمیه امام جعفر صادق (ع) هشتگرد درباره مقاله منتشر شده در روزنامه اطلاعات و همچنین دیدگاه طلبه سید، به شرح زیر ابراز نظر کردند. البته باب نقد درباره سه یادداشت مورد اشاره، همچنان باز است.

 

 

شگفت از ایشان که اگر سکوت می کرد چه می شد؟!

آقای دکتر عسکری با عرض سلام. شما در مورد آقای دهسرخی با عنوان «عالم تجددگریز اخباری مسلک» یاد کرده اید و آن «طلبه سید» در نقد و اعتراض یادداشت شما، یک بار ملاقات کردن و سخنی کوتاه از ایشان شنیدن را در انتخاب این عنوان از جانب شما تقبیح کرده؛ تعجب از این که خود ایشان تنها بر شنیده های خود از یک شخص مجهول در این نقد اکتفا و با مخاطب خود با روشی دور از ادب و با عبارتی اهانت آمیز سخن گفته. بنده آقای دهسرخی را ندیده ام و دوست می داشتم آن روز که حقیر نیز همراه رفقای برگزارکننده کنگره شهید ثالث به قم مشرف شده بودم ایشان را از نزدیک زیارت می کردم، از طرفی با رفاقتی که سالهاست با دوست محققم جناب آقای دکتر حسین عسکری دارم به احتمال قوی می دانم که انتخاب این عنوان برای آقای دهسرخی کاملاً صحیح و درست است زیرا:

اولاً آقای عسکری با دوست عزیز و محقق نسخه شناس معاصر جناب آقای علی اکبر صفری که خود در قم ساکن بوده و از نزدیک با صورت و سیرت و زبان علمای دیار آشناست به دیدار ایشان رفته؛ ثانیاً سیرت و روش اخباریان چه در گذشته و چه هم اکنون خود مقتضی این عنوان می باشد. ثالثاً: سید بزرگوار منتقد اگر از آقازاده ای مجهول که به امور بین الملل اشتغال دارد از فضایل آقای دهسرخی شنیده؛ آقای عسکری (عن حس) او را ملاقات کرده. رابعاً: صرف نوشتن چند کتاب و خبرگی در طب سنّتی و علوم متعددی که نامی از آنها برده نشده و کثرت اولاد!!! و در سختی و فاقه عمر گذراندن و در نجف سکونت گزیدن، جناب سید! در کدامین زمین و زمان و طبق کدام معیار شناخت رجال، از فضایل بوده؟! سید منتقد سکوت خود را خیانت به علما دانسته!!! شگفت از ایشان که اگر سکوت می کرد چه می شد؟! حتماً و یقیناً به ساحت علما خیانت می شد و این نقد ارزشمند به دست ما بیچارگان بی سواد نمی رسید و روح آقای دهسرخی در قبر می لرزید!!! خامساً: یک منتقد وارسته با زبانی آراسته سخن می گوید و از هرگونه جانبداری و گریز از انصاف می پرهیزد. سادساً: یادداشت آقای سید هادی طباطبایی خود گواه روشنی است از درست بودن این عنوان. سابعاً: سید بزرگوار منتقد حتماً می دانند که در این عنوان نشانی از خیانت و بی احترامی و کژاندیشی نیست؛ در مطالعاتی که داشتم فراموش نمی کنم که بزرگانی از نافیان علم رجال به این دلیل واهی که که شخصیت محدثان و راویان مورد خدشه قرار می گرد این علم را رد می کردند. ثامناً: درافتادن با آلات و اسباب تکنولوژی بدون هیچ گونه اطلاع و تخصص در آنها چه مشکلی از ملت اسلام حل کرده و چه گره کوری را گشوده؟!!! تاسعاً: گویا اخباریان به یک باره از گذر و گذشت زمان بازمانده اند و اگر آنها بین ابتدای تاریخ که خط و نوشتار و آهن پدید آمد و ماقبل آن قرار می گرفتند حتماً از خط و نوشتار و آهن پرهیز می کردند!!!

 

نامه محرمانه شیخ احمد کافی (واعظ معروف) به آیت الله سید محمود موسوی دهسرخی در سال 1394 قمری. مرحوم کافی در این نامه رازآلود از خواب معنوی خود درباره آیت الله دهسرخی خبر داده است.

 

عبدالوهاب فراتی در صفحه 172 کتاب «گونه شناسی فکری سیاسی حوزه علمیه قم» به خاطره دیدار حسین عسکری با آیت الله سید محمود موسوی دهسرخی فقیه اخباری و تجددگریز پرداخته است. پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی این کتاب را در سال 1395 منتشر کرده است.

 

مقاله سید هادی طباطبایی - 1 

مقاله سید هادی طباطبایی - 2  

 


نوشته شده در  جمعه 98/4/14ساعت  11:41 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

وزش نسیمی از فقه پویا در ساوجبلاغ

حسین عسکری: از روز جمعه 31 خرداد 1398 با بیانات امیدبخش و نواندیشانه حجت الاسلام والمسلمین آقای روح الله مختاری امام جمعه جدید و جوان ساوجبلاغ، فصلی تازه و پر نشاط در فضای فرهنگی و اجتماعی استان البرز به ویژه شهرستان ساوجبلاغ گشوده شده است. دو گروه از این اعلام مواضع فرهنگی - اجتماعی امام جمعه خوش فکر، شگفت زده و بعضاً بی تاب شده اند:

گروهی که همچنان بر برداشت های سنّتی از فقه، پافشاری می کنند و عناصر زمان، مکان و مصلحت را در مواجهه با فرهنگ و هنر و مسایل اجتماعی در نظر نمی گیرند. اینان حتی تفاوت های نسلی و نیاز مبرم جوانان به «شادی» به قول آقای مختاری «شادی حلال» را نادیده می گیرند. گروه دیگر، سنّت ستیزان هستند که گمان می برند امام جمعه جوان ساوجبلاغ به اصطلاح «روشنفکر» شده و از ارزش های اسلامی و انقلابی کوتاه آمده است. اینان از ظرفیت های مکتب فقهی مورد نظر گفتمان انقلاب اسلامی (= جریان حکمت نوصدرایی یا جریان عقلانیت اسلامی) که همان فقه پویا است، آگاهی ندارند. فقهی که عقلانی، عادلانه، روزآمد و در نظرگیرنده همه نیازهای انسان امروزی است. فقهی که در آن، هم حقوق خداوند ادا می شود و هم حقوق انسان. متحجرین بی اعتنا به دنیای جدید و متجددین بی اعتنا به سنّت، آگاهی داشته باشند که مواجهه آقای مختاری عزیز با مقوله های هنری همانند تئاتر، موسیقی، سینما و پدیده های اجتماعی همانند نشاط و شادی های حلال، نسیمی از فقه پویا و مکتب فقهی امام خمینی رحمت الله علیه و رهبر فرزانه انقلاب است. امید آن داریم این تغییر گفتمان از «فقه سنّتی» به «فقه پویا» بین دیگر امامان جمعه شهرستان های استان البرز که عهده دار مسئولیت مهم و اثرگذار شورای فرهنگ عمومی هستند، فراگیر شود.

------------------

نظرات فرهنگی و اجتماعی اخیرامام جمعه ساوجبلاغ

خطبه های نماز جمعه ساوجبلاغ، 31 خرداد 1398 و شورای فرهنگ عمومی شهرستان ساوجبلاغ، 4 تیر 1398

(به نقل از: پایگاه خبری فرمانداری شهرستان ساوجبلاغ)

- بنده به عنوان کسی که مسئولیت فرهنگی دارد اولاً از خداوند متعال و بعد از مردم و جوانان عذرخواهی می کنم و به عنوان امام جمعه و مسئول شورای فرهنگ عمومی شهرستان از همه فعالان فرهنگی، هنرمندان و هر کسی که انقلاب و کشورش را دوست دارد دعوت می کنم بیاید دست به دست هم بدهیم بستر شادی و تفریح حلال را فراهم کنیم و از هر ایده و طرح خلاقانه ای در این زمینه حمایت می کنیم. البته ما از همان ماه اول حضور در شهرستان این کار را شروع کرده ایم، مصلای هشتگرد اولین مصلای کشور است که هر جمعه قبل از نماز تئاتر و طنز اجتماعی را برگزار می کند، اما این ها قطعاً کافی نیست.

- اخیراً نگرانی نسبت به برگزاری کنسرت ها در شهرستان مطرح شده است، اولاً هر کنسرتی مشکل ندارد اما اگر کنسرتی متضمن گناه و معصیت باشد چه در نوع موسیقی و چه در نوع اجرا و چه در حال و هوای سالن و یا بسترساز ناهنجاری های اجتماعی و یا ناامنی اخلاقی باشد مسئولین امر باید از برگزاری آن ممانعت کنند.

- یادمان باشد مردم نیاز به شادی و خنده حلال و تفریح و سرگرمی غیرمخرب دارند، ما چه کرده ایم برای شادی و تفریح حلال مردم؟ اسلام دین شادی و نشاط و سرزندگی است و دلمردگی و افسردگی را نمی پسندد.

- حرف بنده این است، همه عزیزانی که نگران هستید، بیایید دست به دست هم بدهیم برای مردم شادی و تفریح حلال ایجاد کنیم، نمی شود دایماً به مردم و جوانان بگوییم فلان کار را نکنید، جایگزین را هم باید به مردم معرفی کرد. ما در این مساله کوتاهی کرده ایم.

- باید به نقطه ای برسیم که همه مردم شهر بدون دغدغه از ناامنی اجتماعی و آثار مخرب فرهنگی در برنامه های شاد شرکت کنند و یک شهر شاد و بانشاط و به دور از مشکلات اخلاقی و ناامنی اجتماعی داشته باشیم، این مسیری است که ما چند ماه است شروع کردیم و به جدّ ادامه خواهیم داد ان شاءالله.

- شادی حلال، خنده حلال، اگر این خلا را پر نکنیم دشمن این کار را خواهد کرد.

- دست به دست هم بدهیم بستر شادی حلال را برای مردم ایجاد بکنیم.

- رهبران ما (امام خمینی و رهبر معظّم انقلاب) آنچه که ضرورت اشاعه موسیقی در جامعه را به صورت مفصل بیان فرمودند و ضروری است ما تابع آن باشیم.

- ما در دهه کرامت بزرگترین استندآپ کمدی را در مصلی نماز جمعه با حضور برترین های تلویزیون انجام می دهیم و زیباترین جشن را برای دخترانمان در گرامیداشت روز دختر خواهیم داشت.

- ما هنرمند متعهد فراوان داریم و این فرصت است که از آن به خوبی بهره گیری کنیم.

- با بزه و مسایلی که موجب تشویش اذهان عمومی می شود باید مقابله کرد شهرستان ما بیش از هر چیزی به وحدت و همدلی نیاز دارد و همه موظف هستند در این خط قرار بگیرند.

نشر نخست این یادداشت در کانال البرزپژوهی: @alborzology

 

نمونه ای از بازتاب نظرات امام جمعه ساوجبلاغ

 فایل صوتی خطبه دوم نماز جمعه ساوجبلاغ، 31 خرداد 1398

 


نوشته شده در  سه شنبه 98/4/4ساعت  5:57 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

اول تیر روزی ماندگار در تقویم استان البرز

حسین عسکری: اول تابستان سال 1398 برای البرزنشینان و البرزپژوهان روزی بهاری بود چون در چهل و هشتمین جلسه شورای فرهنگ عمومی استان البرز، سه نماد تاریخی، گیاهی و جانوری البرز تصویب شد. از این پس به طور قانونی، محوطه باستانی ازبکی واقع در شهرستان نظرآباد نماد تاریخی، درخت ارس (هورس) نماد گیاهی و عقاب پر طلایی نماد جانوری استان البرز است. سه نمادی که در آن دیرپایی، نجابت و برکت موجود در سنت و فرهنگ ایرانیان حضور دارد. این مهم، مدیون تلاش های همه البرزنشینان فهیم و فرهنگ دوست و البرزپژوهان کوشا به ویژه جناب آقای دکتر مهراب رجبی است. امیدوارم با تصویب هوشمندانه «روز ملی البرز» در جلسه آتی شورای فرهنگ عمومی، این تلاش های فرهنگ سازانه به سرانجام رسد. بنده با شادی و افتخار در تقویم کوچک البرزپژوهی ام نوشتم: «اول تیر 1398، روز تصویب نمادهای سه گانه تاریخی، گیاهی و جانوری استان البرز در شورای فرهنگ عمومی».

- کانال البرزپژوهی @alborzology


نوشته شده در  دوشنبه 98/4/3ساعت  9:55 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

حسین عسکری: چندی پیش در «کانال تلگرامی برغان روستای کهن» یادداشت اعتراضی دوست عزیزم آقای زکریا مهرور (البرزپژوه) در روایت نمونه ای از وقوع انتحال درباره یکی از کتاب هایش به نام «برغان اقلیمی دیگر» را خواندم. انتحال یعنی «نوشته دیگری را بر خویش بستن» و به زبان ساده یعنی همان «سرقت ادبی». بدون هیچ توضیحی، بنده هم به دو مورد از این نوع برداشت های غیر قانونی و غیر اخلاقی نسبت به نوشته هایم در حوزه البرزشناسی اشاره می کنم. البته این روند را ادامه خواهم داد تا شاید این بدعت در حوزه دانش و پژوهش استان البرز، ریشه کن و یا دست کم، کاهش یابد. خواهشمندم البرزپژوهان گرامی نیز تجربیات خود در این زمینه را منتشر کنند تا اهل انتحال متنبه شده و از تکرار این نقض امانت ها و زیر پا گذاشتن حقوق مالکیت معنوی اهل قلم و پژوهش تا اندازه ای کاسته شود

 

- مقاله چاپ شده «حسین عسکری» در روزنامه جام جم، پس از گذشت حدود 9 ماه به نام «علیرضا عطاریانی» در صفحه 42 ماهنامه بین المللی زائر (شماره 105، شهریور 1382) منتشر شده است!


- مقاله حسین عسکری که در صفحه 16 روزنامه جام جم (شماره 740) در روز پنج شنبه 7 آذر 1381 منتشر شده است.


انتحال عجیب، یک مقدمه دو کتاب!

نزدیک بیست سطر از مقدمه کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» نوشته حسین عسکری (چاپ بهار 1386، انتشارات شهید سعید محبی) بدون هیچ کم و کاستی به عنوان مقدمه کتاب «روزی با بزرگان: گشت و گذاری در نظرآباد قدیم» نوشته داوود نخبه زعیم (چاپ سال 1395، انتشارات رهام اندیشه) منتشر شده است! این انتحال عجیب را اضافه کنید به مطالبی که در کتاب پیش گفته، بدون ذکر منبع درج شده است.

 

- مقدمه حسین عسکری نویسنده کتاب «دشتی به وسعت تاریخ»، بهار 1386، انتشارات شهید سعید محبی، صفحه 33


- مقدمه داوود نخبه زعیم نویسنده کتاب «روزی با بزرگان: گشت و گذاری در نظرآباد قدیم»، 1395، انتشارات رهام اندیشه، صفحه 13


انتحال خبرنگار روزنامه همشهری در برغان

زکریا مهرور

برخی می پندارند دزدی فقط بردن مال و ثروت دیگران است حال آنکه دزدی های ادبی نیز یکی از انواع دزدی است و قابل پیگرد قانونی. امید است در این باره، نظر کارشناسی آقای میرجلالی بیاید اما مقصود بنده آن است که پس از چاپ کتاب برغان عده ای از قلم به دست های فرصت طلب برای اظهار فضل به طرح مسایلی درباره برغان پرداختند بدون آنکه ذکری از منبع گفتار خویش و مولف اصلی کنند. بگذریم که برخی همشهریان نیز با دیدن مطالب کتاب یک شبه عالم شدند و در باب تاریخ و عالمان برغان داد سخن دادند. برگردیم به سرقت ادبی یکی از نویسندگان روزنامه همشهری. آقایی به نام محمود رضا عباسی مقاله ای نوشته با عنوان «حکایت روستایی که گردشگری شد» نوشته وی از نوع «انتحال» است. توضیح آنکه شادروان جلال همایی در کتاب فنون بلاغت و صناعات ادبی سرقات ادبی را یازده نوع دانسته و بدترینش را انتحال و درباره انتحال نوشته: «انتحال به معنی سخن دیگری بر خویش بستن است و در اصطلاح آن است که گفته یا نوشته دیگری را عینا حرف به حرف و بی کم و زیاد و بدون تصرف و تغییر یا با اندک تصرفی به خود نسبت دهند (صفحه 358).» آقای عباسی نیز چنین کرده یعنی در مقاله ای که به نام خود نوشته پس از یک مقدمه کوتاه از روی کتاب «برغان اقلیمی دیگر» از صفحه 7 تا صفحه 16 رونویسی کرده و آن در روزنامه مذکور به چاپ رسانده است. نمونه های دیگر را می توان در اینترنت ذیل برغان و نیز حسنیه اعظم به دست آورد. امید است ضمن ارزش گذاری به زحمات دیگران حقوق همشهریان را حفظ نماییم. در ضمن بزرگ شده این مقاله در املاک آقای جهانگیر خدیوی بر دیوار نصب شده است. دوستدار همه همشهریان (کانال برغان روستای کهن).

- به نقل از: کانال البرزپژوهی: @alborzology

 


نوشته شده در  جمعه 98/3/31ساعت  8:0 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

غمنامه کاخ قجری استان البرز

امروز یکی از دوستان شفیق، عکس بالا را برایم فرستاد. قسمت فوقانی تصویر، مربوط به دوره ناصری و سال های رونق کاخ است و دو تصویر کوچک زیرین، حال فعلی آن را روایت می کند. کاخی رو به ویرانی که گردشگران وطنی با خط نازیبای خود به اصطلاح یادگاری بر در و دیوار آن نوشته اند. این چه وضعیت فاجعه انگیزی است که یقه فرهنگ و سنت غنی ما را گرفته است. چرا با دست خود میراثمان را ویران می کنیم و عذاب وجدان هم نداریم. نمی دانم تاریخ درباره ما چگونه داوری خواهد کرد. ای کاش ننویسند مردمانی که مغول وار با میراث فرهنگی ملموس و ناملموس خود رفتار کردند! گفتنی است این کاخ ییلاقی واقع در شهرستانک از توابع شهرستان کرج به دستور ناصرالدین شاه قاجار بین سال های 1295 تا 1298ق در کنار رودخانه ساخته شده و در 16 شهریور 1376 به شماره 1925 در فهرست آثار ملّی ایران به ثبت رسیده است.

- کانال البرزپژوهی @alborzology

 


نوشته شده در  جمعه 98/3/31ساعت  7:36 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

دکتر خودم را پیدا کردم...

امام خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران، پس از ابتلاء به بیماری تب مالت، سه ماه تابستان 1339ش را به جهت آب و هوای مناسب کرج، در خانه یکی از معتمدین به نام حاج محمدعلی ملک خانی (درگذشت 1379ش) گذراند. او همچنین بین سال های 1339 تا 1342ش به واسطه آشنایی با آیت الله شیخ حسین لنکرانی (درگذشت 1368ش) فعال سیاسی و اجتماعی دوره پهلوی، به این شهر رفت وآمد می کرد. آیت الله شیخ محمد فاضلی اشتهاردی (درگذشت 1391ش) از شاگردان امام خمینی، مقدمات سکونت استادش در محله حصار کرج را فراهم کرد و چهره هایی همانند حاج عمادالدین شهیدی (درگذشت 1357ش)، آیت الله حاج سید حسن مدرسی سریزدی مشهور به مدرسی یزدی (درگذشت 1361ش)، آیت الله شیخ حسین لنکرانی و آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی (درگذشت 1387ش) در این شهر با امام دیدار و گفت و گو داشتند.

آیت الله فاضلی اشتهاردی طی گفت و گویی در سال 1362ش در این باره گفته است: «گویا سال 1338ش بود که حضرت امام روحی له الفدا مریض شدند و به پزشکان قم مراجعه کردند ولی کسالت معظم له را تشخیص ندادند و پیشنهاد دادند که در منطقه ای خوش آب و هوا استراحت کنید؛ شاید بر اثر درس و بحث زیاد عارضه ای پیش آمده باشد. حضرت امام در آن موقع صبح و عصر دو درس داشتند که مطالعه آن دو درس حداقل 5 تا 8 ساعت وقت لازم داشت تا صدها شاگرد را از نظر درسی و مطلب بی نیاز دارند و وقت آنان تلف نشود و ایشان مسئول اتلاف وقت آنان نباشد. عده ای از شاگردان معظم له ایشان، پیشنهاد دادند به کرج مسافرت نمایند و تابستان را در کرج بگذرانند و از امکانات پزشکی تهران نیز برخوردار گردند. معظم له سکونت در کرج را پذیرفتند و اینجانب هم مأمور شدم که منزلی برای ایشان تهیه نمایم.»

آیت الله فاضلی اشتهاردی منزل حاج محمدعلی ملک خانی از ارادتمندان امام خمینی در کرج را برای استادش در نظر می گیرد. او با آیت الله سید مصطفی خمینی (شهادت 1356ش) و حاج سید احمد خمینی (درگذشت 1373ش) که آن زمان پانزده ساله بود، به کرج می آید و خانه را تحویل فرزند ارشد امام می دهد و دو روز بعد امام وارد کرج می شود.  او درباره رویدادهای پس از ورود امام به کرج گفته است: «پس از انتشار خبر ورود حضرت استاد به کرج، اینجانب مورد اعتراض قرار گرفتم که چرا بدون اطلاع، حضرت امام وارد کرج گردیده و از ایشان استقبال نشده است. در این مورد حجت الاسلام حاج شیخ حسین لنکرانی گفتند شما به روحانیت تهران اهانت کرده اید که اطلاع نداده اید تا آمدن ایشان را به تهران و کرج در روزنامه اعلام کنیم و از معظم له به طور شایسته استقبال شود. شما مرجعی را به کرج آورده اید که بی نظیر و یا کم نظیر است... در همان روز اول ورود حضرت امام به کرج که حجت الاسلام حاج شیخ حسین لنکرانی به دیدارشان آمد عرض کرد: من لایق نیستم دست شما را ببوسم اجازه بفرمایید پای شما را ببوسم و باز گلایه خود را عنوان کرد که بی خبر آمده اید و بدون استقبال، و ما به این روش اعتراض داریم. حضرت امام فرمودند: من یک طلبه بیش نیستم و شایسته این مطالب شما نمی باشم... پس از چند روز استراحت، حضرت استاد به پزشک مراجعه کردند و پس از آزمایش های لازم، پزشکان تشخیص دادند که حضرت استاد به تب مالت مبتلا گردیده اند

همچنین آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی فقیه نامدار البرزی درباره ارتباط امام خمینی و آیت الله لنکرانی در کرج می گوید: «مرحوم لنکرانی خیلی علاقه مفرطی نسبت به حضرت امام خمینی که در تابستان سال 1341ش مدتی در شهرستان کرج در [محله] حصار منزل کرده بود، ابراز می داشت و برای احترام امام که او را دعوت کرده بود، از کثیری از معاریف کرج، از روحانی و اداری، دعوت به عمل آورده بود. مرحوم آیت الله لنکرانی در مدت توقف حضرت امام در کرج، اکثر ایام را پیش امام می رفت و مفاسد اعمال پهلوی را برای ایشان بازگو می کرد و قطعاً بدین وسیله اطلاعات حضرت امام نسبت به دستگاه فاسد بیشتر می شد... من خودم از مرحوم آیت الله لنکرانی به دو گوش خود شنیدم که می فرمود: قربانِ خاک پای حاج آقا روح الله بروم. با اینکه چندین سال مسن تر از ایشان بود.»

حسین شاه حسینی (درگذشت 1396ش) مبارز سیاسی دوره پهلوی نیز درباره حضور امام در کرج می گوید: «من اولین بار در همین باغ شیخ حسین لنکرانی، خدمت مرحوم آیت الله خمینی رسیدم... ایشان در باغش از حضرت آیت الله خمینی و رجال دیگر پذیرایی می کرد. در تابستان یک سال، که تاریخش الان یادم نیست، ایشان آقای [سید حسن] مدرسی [سریزدی] و آقای خمینی را در باغ خود مهمان کرده بود. چون آقای خمینی جزو شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری [یزدی] بود و این آقای مدرسی هم که در کرج می زیست، در جرگه شاگردان مرحوم حایری قرار داشت. حاج آقا مصطفی و همچنین حاج احمد آقای خمینی هم کراراً به باغ آقای لنکرانی می آمدند.»

اصغر سلطانی (متولّد 1317ش) که از سال 1338ش در کرج ساکن شده است درباره دیدارش با امام خمینی به همراه حاج عمادالدین شهیدی می گوید: «عمادالدین شهیدی اهل ذوق بود. با او به منزل آیت الله لنکرانی در [محلّه] حصار [کرج] خدمت امام می رفتیم. اواخر سال 1339ش بود. به امام می گفتیم حاج آقا روح الله... امام میهمان ایشان بود. ما با آقای شهیدی رفتیم و من شاهد بودم که برای آقا آب آوردند. گفتند از کجا آوردید؟ گفتند: از سدّ کرج، گفتند: آنقدر در سدّ کرج جنازه هست که این آب گوشت است! رفتند از چشمه حصار برایشان آب آوردند... تازه شاعر شده بودم، شعری را که درباره حضرت زهرا علیهاالسلام گفته بودم، برای امام خواندم. ایشان مرا خیلی تشویق کردند.»

مشعوف شهیدی (متولّد 1318ش) دیدارهای پدرش حاج عمادالدین شهیدی با امام خمینی را این گونه به خاطر می آورد: «کوچک که بودم پدرم خیلی مرا دوست داشت و می گفت تو یوسف اولاد من هستی! یادم می آید یک روز گفت می خواهیم برویم دیدار حاج آقا روح الله. ایشان مریض هستند، به همین جهت او را از قم به تهران آورده اند. تاریخ دقیق این دیدار یادم نیست. بزرگان کرج از جمله حاج محمّد خان زکیخانی و حدود 15 - 14 نفر با ماشین رفتیم تهران. باغی بود در خیابان شمیران که امام در گوشه ای از آن نشسته بود و مردم گروه گروه می آمدند به دیدارش. من هم کنار پدرم برای اوّلین بار امام خمینی را در آنجا دیدم. در آن سال ها به دلیل بیماری امام، چند نفر دکتر جمع می شوند و نظر می دهند که ایشان را ببرند به یک جای خوش آب و هوا. آیت الله لنکرانی، امام را می آورد به کرج و دو اتاق برای سکونت ایشان اختصاص می دهد. باز یادم است که یک روز آقای لنکرانی با پدرم تماس گرفت و گفت: بجنب که آقا از دست رفت! داماد ما آقای دکتر احمد میرزازاده جواهری، پزشک بود. صبح ها می رفت تهران به درمانگاه امیراعلم و بعدازظهرها در بالای میدان کرج مطب داشت. آقای لنکرانی گفت دکتر جواهری را هم بیاور. پدرم گفت: دکتر صبح ها در تهران است. ایشان به جای دامادمان، به دکتر شریف فرزند شریف الملک (از شاهزاده های قاجار) که رییس سرم سازی حصارک کرج و دکتر خانوادگی ما بود، اطلاع داد و با هم رفتند حصار. امام بی هوش شده بود. دکتر شریف پس از معاینه، آمپول تقویتی به امام می زند. پدرم به دکتر شریف می گوید: درمان آقا را از تو می خواهم! دکتر شریف که از علاقه مندان به پدرم بود از آنجا تلفن می کند به سرم سازی حصارک. کسی می آید و خون امام را می گیرد. پس از آزمایش معلوم می شود که ایشان تب مالت دارد. دکتر شریف پس از آن به درمان امام اقدام می کند و حال ایشان خوب می شود. امام هر سه ماه یک بار منزل دکتر شریف می آمدند و می گفتند من دکتر خودم را پیدا کردم. آقای خزایی که نزدیک منزل دکتر شریف، مغازه عطاری داشت با بزرگان کرج از جمله پدرم تماس می گرفت و این جمع در خانه دکتر شریف، خدمت امام می رسیدند و گفت و گو می کردند. همچنین به یاد دارم در آن سال ها امام خمینی به دعوت پدرم به منزل ما هم می آمدند البته آقای لنکرانی واسطه دعوت می شدند. یک روز امام خمینی و آقای لنکرانی و گروهی از علاقه مندانشان جهت صرف ناهار به منزل ما آمدند. امام در آن جلسه به صراحت از شاه بد گفت و انتقاد کرد. برادر من آن موقع افسر وظیفه توپخانه در زنجان بود و درجه هم داشت. آن روز به مرخصی آمده بود. پدرم او را به جمع میهمانان معرفی کرد. برادرم که با تعجب سخنان صریح و اعتراضی امام را شنید، پدرم را کنار کشید و پرسید این آقا کیست که این همه شجاع است؟ پدرم گفت: حاج آقا روح الله خمینی است و در میان علما، در شجاعت و رشادت معروف است. برادرم که متوجّه شخصیت امام شد، اظهار ادب فراوان کرد. در آن نشست، آیت الله لنکرانی که مجلس را در دست گرفته بود، سخنان تازه ای را گفت که هنوز صدایش در گوشم است. آن روز مادرم هم ناهار مفصّلی را برای میهمانان تدارک دیده بود.»

- منابع: سعیده محرمی، سمیر کتف، آفتاب حصار، ص 9، 37، 109، 116؛ رضا شعرباف، سرگذشت های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی به روایت جمعی از فضلا، ج 5، ص 93؛ علی ابوالحسنی (منذر)، «روابط و مناسبات آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی و امام خمینی 1324 - 1368ش»، قسمت اول، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، ش 21 و22، ص 7، 38، 41؛ گفت و گوی حسین عسکری با مشعوف شهیدی، 15 اسفند 1395.



 - نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «امام خمینی در کرج»، هفته نامه تریبون شهر، سال دوم، شماره 12، 28 خرداد 1398، ص 3.

دانلود شماره 12 هفته نامه تریبون شهر 

___________________________

 

دیدارکنندگان با امام خمینی در کرج بین سال های 1339 تا 1342ش



آیت الله شیخ حسین لنکرانی

 

آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی

 

حاج عمادالدین شهیدی

 

آیت الله سید حسن مدرسی سریزدی

 

حسین شاه حسینی

 


نوشته شده در  پنج شنبه 98/3/30ساعت  11:43 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
مطالب کانال تلگرامی البرز پژوهی درباره روستای ایستای طالقان - 8
مطالب کانال تلگرامی البرز پژوهی درباره روستای ایستای طالقان - 7
درباره پیوندهای فرهنگی و تاریخی استان های قزوین و البرز
گفت و گو با بهروز رمضانی نویسنده کتاب «ونوس الموت» + دانلود کتاب
مطالب کانال تلگرامی البرز پژوهی درباره روستای ایستای طالقان - 6
مطالب کانال تلگرامی البرز پژوهی درباره روستای ایستای طالقان - 5
کوتاه نوشته های حسین عسکری در کانال تلگرامی البرزپژوهی - 5
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]