سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

پاسدار مسجد قاجاری البرز 

 

متاسفانه چند ساعت مانده به تحویل سال 1401 خورشیدی، «کربلایی محمدنبی روزبان» عضو هیئت امنای مسجد حضرت ابوالفضل (ع) روستای نجم آباد شهرستان نظرآباد از توابع استان البرز - که در سال 1386ش به شماره 19166 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده - در راه انتقال به بیمارستان درگذشت. این سوگ را صمیمانه به خانواده گرامی آن مرحوم تسلیت عرض می کنم. از سال های نگارش کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» یعنی از حدود سال 1380، کربلایی را می شناسم. برای آخرین بار هم ایشان را روز جمعه 26 آبان 1400 در آیین «لبخند صبح» در کتابخانه عمومی نجم آباد دیدم. همچنان با شوق و حرارت از مسجد قدیمی نجم‌آباد - که نمازگاه آخوند ملا ابراهیم نجم آبادی (درگذشت 1245ق) مدرس حکمت متعالیه در اوایل حکومت قاجاریه و آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی (درگذشت 1320ق) قرآن پژوه و فقیه آزادی‌خواه صدر مشروطیت به شمار می رود - سخن گفت. در آن شب خاطره انگیز، نامه‌نگاری‌های خود با تعدادی از مراجع معظم تقلید شیعه همانند آیات عظام آقا سید علی خامنه ای، آقا شیخ محمدعلی اراکی، آقا شیخ محمد فاضل لنکرانی و شیخ جواد آقا تبریزی را نشانم داد. در آن نامه ها که متعلق به سال های 1370 تا 1374 است، هیئت امنای مسجد به اصرار برخی از اهالی، از مراجع استفتاء کرده اند «آیا امکان دارد بخشی از مسجد قدیمی نجم آباد را تخریب کرده و آن را به کوچه اضافه کنند تا به اصطلاح عبور و مرور خودروها و عابرین به آسانی انجام شود!» پاسخ های مراجع تقلید، قابل توجه و متنوع است. در نخستین استفتاء، شیخ الفقها آیت الله شیخ محمدعلی اراکی (درگذشت 1373) در تیر ماه 1370 مرقوم کرده اند: «الحاق زمین مسجد به کوچه کم باشد یا زیاد، جایز نیست و آنچه را که ذکر نمودید مجوز برای الحاق مسجد به کوچه نیست.» مرحوم کربلایی و دیگر اعضای هیئت امنا با استناد به همین «ابراز نظر شرعی»، مانع تخریب مسجد قدیمی می شوند. فتوایی که «حفظ میراث فرهنگی» هم در آن لحاظ شده است.

به گمان بنده، در «رویکردهای نوین اجتماعی و نظام ساز به فقه و فقاهت»، همچنان جای «فقه میراث فرهنگی» در پروهش ها و دروس عالی حوزوی و رساله های عملیه خالی است. هنوز هم برخی متشرعین بر این باورند که با پرداخت خمس، می توان مالک اشیای تاریخی و باستانی (بخوانید گنج) شد. بر مبنای این نگرش فقهی، تخریب و تصاحب میراث فرهنگی، «گناه» نیست! البته به تصریح قانون مجازات اسلامی، «جرم» است. اگر بر مبنای «فقه پویا» (روش اجتهادی امام خمینی)، عبور خودرو از چراغ قرمز، حرام است چرا ویرانی عناصر تاریخی، هویتی و معنوی یک ملت بزرگ، گناه شرعی نباشد...

حسین عسکری

اول فرودین 1401

 

بازنشر یادداشت فوق در خبرگزاری شبستان

 

آیت الله شیخ محمدعلی اراکی

 

کربلایی محمدنبی روزبان

 

استفتاء کربلایی محمدنبی روزبان از آیت الله شیخ محمدعلی اراکی درباره تخریب مسجد قاجاری نجم آباد استان البرز، 22 تیر 1370

 

تخریب سقف  مسجد تاریخی نجم آباد به روایت روزنامه جام جام، چهار‌شنبه 3 اردیبهشت 1399، شماره 5641، صفحه 16

 


نوشته شده در  جمعه 101/1/5ساعت  10:1 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

از دبستان برزگران کرج تا تحصن کبیر

به دعوت معاونت دانشجویی و فرهنگی دانشکدگان کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران، با شماره چهارم فصلنامه جان جهان (پاییز 1400) به گفت و گوی البرزپژوهانه نشستم. این فصلنامه خواندنی و البته دیدنی به مدیرمسئولی آقای دکتر مصطفی اویسی و سردبیری آقای مهندس اکبر فضل الهی منتشر می شود. پیش از این استاد نوراله نریمانی (نیرن) و آقای دکتر مهراب رجبی درباره فرهنگ و تاریخ استان البرز با محوریت دانشکده کشاورزی کرج، با این فصلنامه سخن گفته اند.

حسین عسکری

_________________________________

 

- لطفاً با معرفی خودتان شروع بفرمایید.

- بنده فرزند پنجم کشاورزی زحمت­کش هستم که همزمان با کار زراعت به کار مکتب ­داری (آموزش و پرورش سنتّی) می­پرداخت. در اول فروردین 1353 در محله قدیمی شهر نظرآباد متولد شدم اما در شناسنامه ­ام محل تولد، کرج قید شده است. برخلاف مرحوم پدرم که اهل کتاب و دانش بود، مرحوم مادرم سواد اندکی داشت. در سال­ های کودکی همیشه فکر می ­کردم، زادگاهم آخر دنیاست چون در شمال آن کوه­ های البرز را می­ دیدم و در جنوب، ارتفاعات حلقه­ دره را. در نوجوانی، پس از آشنایی با نشریه «میقات کرج» به نوشتن و روزنامه­ نگاری علاقه­ مند شدم. تعدادی مطلب کوتاه هم از قلم نوجوانی بنده در آن نشریه چاپ شده است. پس از آن، فعالیتم را در «ماهنامه تصویر ساوجبلاغ» ادامه دادم. در آن نشریه که بیش از 70 شماره چاپ شد، به سردبیری هم رسیدم. از همان نوجوانی به شناخت فرهنگ و پیشینه زادگاهم سپس شهرستان ساوجبلاغ و در ادامه استان البرز پرداختم و چندسالی است که به صورت روشمند و متمرکز، فعالیت­ های مکتوب و پژوهشی ­ام بیشتر معطوف به «البرزپژوهی» است. هفت عنوان کتاب و تعدادی مقاله در این زمینه از بنده چاپ شده است. رشته دانشگاهی ­ام در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد، «فقه و مبانی حقوق اسلامی» و در مقطع دکتری، «مدیریت راهبردی دانش» است اما البرزپژوهی برایم بیشتر جذابیت دارد. نام کتاب­ های چاپ شده ­ام به این شرح است: بیداری دشت کهن، دشتی به وسعت تاریخ، روستای ایستا، علمای مجاهد استان البرز، کهن­ دشت، کتابشناسی ساوجبلاغ، نقد دل. حدود 120 مدخل در جلدهای 11 تا 16 دایره ­المعارف تشیع نوشتم و چندتایی هم مقاله علمی - پژوهشی که در پیوند با مدیریت دانش است. هم اکنون کتابی با عنوان «روستازادگان دانشمند» در دست چاپ دارم و این روزها، بیشتر مشغول نگارش کتاب «تاریخ هشتگرد: از آغاز تا انقلاب اسلامی» هستم. مدیر مسئول نشر شاهدان البرز، عضو انجمن میراث فرهنگی استان البرز، عضو انجمن کتابخانه ­های عمومی شهرستان ساوجبلاغ، عضو هیئت موسس موسسه فرهنگی و هنری شمیم جوان البرز و موسسه رخسار قرآن و همکاری با رادیو و تلویزیون البرز از دیگر فعالیت فرهنگی و اجتماعی­ ام در سال­ های اخیر است.


- شما چگونه با دانشکده آشنا شدید و اولین باری که تشریف آوردید دانشکده چه زمانی بود؟

- در اوایل دهه هفتاد خورشیدی برای دسترسی به منابع بومی کتابخانه دانشکده کشاورزی به ویژه کتاب «کرج ­نامه» نوشته مرحوم دکتر پرویز نیلوفری و دیگر آثار مربوط به شهرستان کرج و حومه، وارد دانشکده شدم. پس از آن چندبار به همراه گروهی از البرزپژوهان، میهمان دانشکده بودیم. چندسال پیش هم به همراه خانواده، دیدار نوروزی از کاخ سلیمانیه و نقاشی ­های منحصر به فردش و موزه جانورشناسی داشتیم. محیط دانشکده بسیار زیبا، چشم­ نواز، خاطره­ انگیز و آرام­بخش و به قول امروزی­ ها، انرژی­ اش مثبت است.


- چه خاطره ­ای از دانشکده دارید؟

- این دانشکده، سندی زنده و پویا از دیرپایی دانش و فرهنگ در شهر کرج و استان البرز است. از سال 1396 به همت آقای دکتر مهراب رجبی (البرزپژوه)، 20 مهر به عنوان «روز البرز» جهت تصویب نهایی به شورای فرهنگ عمومی استان البرز پیشنهاد شده است. در مهر ماه 1296، «دبستان برزگران» با پیگیری وزارت فلاحت و تجارت و مدیریت فنی یک مهندس آلمانی به نام «هانس شریکر» در قریه کرج تأسیس شد. سیر تاریخی «پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران» که دبستان برزگران بخشی از آن است عبارتند از:

1. تاسیس مدرسه فلاحت مظفری در سال 1279؛

2. انحلال مدرسه فلاحت مظفری در سال 1285؛

3. تاسیس دبستان برزگران کرج در سال 1296؛

4. انحلال دبستان برزگران در سال 1300؛

5. گشایش مدرسه ابتدایی و متوسطه فلاحتی در پارک امین ­الملک تهران در سال 1301؛

6. تاسیس مدرسه عالی فلاحت کرج در سال 1306؛

7. تاسیس بنگاه‌های علمی فلاحتی کرج در سال 1314؛

8. تغییر نام مدرسه عالی فلاحت کرج به دانشکده کشاورزی در سال 1319؛

9. پیوستن دانشکده کشاورزی کرج به دانشگاه تهران در سال 1325؛

10. تغییر نام دانشکده کشاورزی کرج به دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران در سال 1345؛

11. تاسیس پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران در سال 1383؛

12. نکوداشت یکصد و بیستمین سال تاسیس پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران در سال 1399.


- درباره دبستان برزگران کرج بیشتر توضیح دهید.

- این دبستان در واقع همان «مکتب عملی فلاحتی» بود که با حضور 35 شاگرد بالای 15 سال، از طریق آزمون ورودی آغاز به کار کرد. این مدرسه، شبانه ­روزی و دوره تحصیل در آن یک ساله بود.بر اساس پروگرام دبستان برزگران که در سال 1297 چاپ شده، این درس‌ها تعلیم داده می‌شد: فارسی، شرعیات، حساب، سیاق، هندسه، فیزیک، علم زراعت، حیوان داری، پرورش و تربیت درختان میوه، کائنات جو (هواشناسی کشاورزی)، شناسایی اراضی، دایر کردن اراضی، کوت و رشوه (کودشناسی)، دفترداری مختصر، مساحی (اندازه گیری مساحت اراضی)، گیاه شناسی، پرورش زنبور عسل، ساختن ابنیه دهاتی، تربیت جنگل به طور عموم، ثروت روستایی، قوانین جاریه روستایی، ماشین‌های زراعتی به طور عموم. از دیگر سو، اقامه نمازهای واجب، ورزش، عملیات زراعتی در مزارع، در فهرست برنامه‌های شبانه روزی این مدرسه دیده می‌شود. حتی در صفحه 9 پروگرام دبستان برزگران آمده است: «در مواقع نماز، اذان هم گفته می‌شود.» همچنین در صفحه 11 آن ذیل «درس شرعیات» درج شده است: «اصول دین؛ فروع دین (مخصوصاً ذکر اهمیت امر به معروف و نهی از منکر)؛ تقسیمات اولیه ارث؛ مکاسب حلال و حرام.»


- دوست دارید صد یا دویست سال دیگر اینجا (دانشکده) چه شکلی باشد؟ یا خوب است به همین شکل حفظ شود؟

- زیبنده است که این مجموعه فرهنگی و تاریخی، با رعایت استانداردهای معماری و حفاظت آثار تاریخی به همین شکل امروزین حفظ شود. تا آنجا که اطلاع دارم این مجموعه به شماره 14665 در 16 اسفند 1384 در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است. هدف از این ثبت، حفظ هویت و اصالت آن است تا آیندگان هم این شکوه و تاریخ علم کشاورزی در ایران و علوم وابسته به آن را به تماشا بنشینند.


- نقش و جایگاه دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی در شهر کرج و استان البرز را چگونه توصیف می­ کنید؟

- به نظرم دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، یکی از عناصر اصلی و محوری توسعه شهر کرج و در پی آن استان البرز بوده است. علاوه بر آموزش، پژوهش و تربیت دانشجویان در رشته کشاورزی و دیگر رشته­ های هم­پیوند با آن، در رویدادهای مهم فرهنگی، اجتماعی، مذهبی و... حضوری جدی و اثرگذار داشته است. همان­گونه که در 20 بهمن 1399 در میزگرد تحلیلی «نقش دانشکده کشاورزی در انقلاب اسلامی» عرض کردم، بر اساس مجموعه اسناد برجای مانده از سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی (ساواک)، این دانشکده در رویدادهای مربوط به انقلاب اسلامی حضور موثری داشته است.


- با توجه به مجال کوتاه این گفت­ و ­گو، می ­توانید به فرازهایی از مبارزات استادان، دانشجویان و کارکنان دانشکده در دوران انقلاب اسلامی اشاره کنید؟

- دانشکده کشاورزی با توجه به موقعیت مهم و قابل توجه­ اش در شهر کرج و نزدیکی­ اش به مدارس فارابی و دهخدا، مساجد جامع و اعظم و امامزاده حسن، یکی از کانون­ های اصلی مبارزاتی علیه حکومت پهلوی بود. در بین دانش ­آموختگان دانشکده کشاورزی، می­ توان به استادان و دانشجویان مبارز (مثل دکتر منصور عطایی از نیروهای ملی مخالف حکومت پهلوی و محمد حنیف ­نژاد از دانشجویان مبارز نزدیک به جبهه ملی و نهضت آزادی) و برخی کارگزاران حکومت پهلوی (مثل امیر اسدالله علم نخست­ وزیر حکومت پهلوی در سال ­های 1341 و 1342) اشاره کرد که اهمیت تقابل­ های سیاسی و مذهبی در آن را دو چندان می­ کرد. ردّ پای سه نوع جریان مبارزاتی اسلامی، ملی و اشتراکی در دانشکده قابل شناسایی است. سندی وجود دارد که نشان­ دهنده دیدار دانشجویان مبارز دانشکده با امام خمینی در سال 1342 پیش از وقوع قیام 15خرداد است. در 16 خرداد 1342 هم گروهی از دانشجویان علیه حکومت پهلوی تظاهرات کردند و خواستار آزادی امام خمینی شدند. براساس گزارش­ های ساواک، در 10 و 24 تیر 1342 هم فضای دانشکده ملتهب بوده و مخفیانه اعلامیه­ های اعتراضی در آن پخش می­شد. همچنین دانشجویان سیاسی دانشکده کشاورزی کرج با روحانیون مبارز و آگاه آن سال­ ها همانند آیت­ الله سید محمود طالقانی، شهید سید عبدالکریم هاشمی ­نژاد و علامه محمدتقی جعفری ارتباط گرمی داشتند و از آنها برای سخنرانی در دانشکده دعوت می­ کردند. آنها با مهندس مهدی بازرگان هم ارتباط داشتند.


- در آن سال­ های مبارزه، چه تشکّل­ها و گروه­ های سیاسی در دانشکده فعال بودند؟

- برخی استادان و دانشجویان یا کارمندان دانشکده با گروه­ها و تشکّل ­هایی همچون انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران، سازمان مجاهدین خلق ایران (اولیه)، جبهه ملی ایران، نهضت آزادی ایران، سازمان چریک­ های فدایی خلق، حزب توده ایران و سازمان ملی دانشگاهیان مرتبط بودند و به تبع آن در مبارزه با حکومت پهلوی، بینش و کنش آن گروه ­های سیاسی را به فضای دانشکده می ­کشاندند.


- «سازمان ملی دانشگاهیان» چگونه تشکلّی بود، سیاسی بود یا صنفی؟

- از شیوه ­های مبارزاتی استادان، دانشجویان و کارکنان دانشکده کشاورزی می­ توان به برپایی تظاهرات، تکبیرهای شبانه، فعالیت­ های هنری مثل اجرای تئاتر و نمایش فیلم، اعتصاب غذا، پخش اعلامیه و برگزاری نمایشگاه و تحصن اشاره کرد. دانشجویان این دانشکده بودند که برای نخستین بار، تکبیرهای شبانه را در کرج رواج دادند. تحصن استادان دانشکده­ های کشاورزی و منابع طبیعی را هم می­ توان به تحصن صغیر (یک روزه) و تحصن کبیر (25 روزه) تقسیم کرد. تحصن یک روزه در 7 آبان 1357 برگزار شد و تحصن 25 روزه از 29 آذر شروع شد و تا   23 دی 1357 ادامه پیدا کرد. در واقع، «سازمان ملی دانشگاهیان» در آن دو تحصن، فعال بود.


- درباره تحصن کبیر، اسنادی برجای مانده است؟

- در این باره علاوه بر تعدادی اسناد، کتابی 338 صفحه­ ای به قلم آقای مهندس سید محمدکاظم نایینی از استادان حاضر در تحصن برجای مانده که در سال 1391 به همت آقای سید جواد میرسلیمی (آل طاهر) با عنوان «از تحصن تا بازگشایی» به چاپ رسیده است. در این تحصن 25 روزه از 2200 مدرس دانشگاه تهران، 71 نفر شرکت کردند که 25 نفر از کرج بودند، 15 نفر از دانشکده کشاورزی و 10 نفر از دانشکده منابع طبیعی. از استادان حاضر در آن اعتراض سیاسی به حکومت پهلوی می­ توان به دکتر عباسعلی زالی، دکتر جمشید خیرابی، دکتر عزیز خرازی پاکدل، دکتر حسین حبیبی کاسب و خانم دکتر پوران سلیمانی اشاره کرد. روحانیون مبارز تهران، جمعیت حقوق­دانان ایران، کمیته همبستگی اعضای وزارت امور خارجه، سازمان تحقیقات زمین­ شناسی و معدنی، جامعه اصناف گمرک، سندیکای مشترک کارکنان صنعت نفت و جبهه ملی ایران از حامیان این تحصن بودند. آیت ­الله طالقانی هم در نوزدهمین روز تحصن، با استادان انقلابی دیدار و گفت­ و­ گو کردند.


- آیا دانشجویان مبارز دانشکده با مساجد شهر کرج هم در ارتباط بودند؟

- بله، پیوند عمیقی داشتند. به طور نمونه، بر اساس اسناد ساواک گروهی از دانشجویان در 23 اردیبهشت 1357 در مسجد اعظم کرج تجمع کردند. در آن مراسم سیاسی و مذهبی، سخنران مراسم دستگیر شد. در پایان این گفت ­و­ گو، پیشنهاد می­ کنم که کتاب و فیلم مستندی درباره مبارزات سیاسی و اجتماعی دانشکده­ های کشاورزی و منابع طبیعی کرج در سال ­های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، تدوین و منتشر شود تا نسل جوان و دانشجویان با آن فعالیت­ ها و کارکردهای سیاسی و اجتماعی دانشکده هم آشنا شوند.


- منبع: جان جهان (فصلنامه فرهنگی - اجتماعی دانشکدگان کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران)، سال اول، شماره 4، پاییز 1400، صفحه 6.

 

 

 


نوشته شده در  جمعه 100/12/27ساعت  6:3 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

سریال «هزار دستان» به نویسندگی و کارگردانی شادروان علی حاتمی (درگذشت 1375)، به سفارش شبکه اول سیما بین سال‌های 1358تا 1366ساخته شد. مرحوم حاتمی دو فیلم سینمایی «کمیته مجازات» و «طهران روزگار نو» هم از آن بیرون کشید. این اثر تلویزیونی فاخر در سال 1397 به مناسبت «روز جهانی میراث دیداری و شنیداری»، در «فهرست حافظه جهانی یا میراث مستند جهانی یونسکو» به ثبت رسیده است. محور داستان‌ این سریال، برداشتی آزاد از کارنامه «کمیته مجازات» و چهره های سیاسی و مذهبی مرتبط با آن است. این تشکّل مخفی در شهریور 1295مقارن با حکومت آخرین پادشاه سلسله قاجاریه یعنی احمد شاه اقدام به ترور افرادی کردند که به نظرشان ایادی بیگانه و عامل فقر و بدبختی ایران و ایرانیان بودند. به خاطر دارم بیشتر مردم در دهه های شصت و هفتاد خورشیدی، جمعه ها غروب پای تلویزیون می نشستند تا هزاردستان را با شوق تماشا کنند. تیتراژ و موسیقی آغازین و پایانی سریال هم هنوز در گوشم طنین انداز است. چندی پیش در پیوند با «البرزپژوهی» به ذهنم خطور کرد که ربط البرزی این سریال تاریخی و به یادماندنی را شناسایی کنم؛ تا کنون موارد زیر را دریافتم:

 الف) سه بازیگر این سریال، البرزی هستند: 1. استاد عزت الله انتظامی (درگذشت 1397) در نقش «خان مظفر»، ریشه در شهر اشتهارد دارد؛ 2. استاد جعفر والی (درگذشت 1395) در نقش «رئیس نظمیه»، فرزند روستای ولیان ساوجبلاغ است؛ 3. اسماعیل محرابی (متولد 1323) در نقش «مامور سرشماری»، خاستگاهش روستای امیرنان طالقان است.

ب) موسیقی زیبای هزاردستان، حاصل هنرنمایی ماندگار شادروان «استاد مرتضی حنانه» موسیقیدان و آهنگساز نامدار ایرانی است که در 24مهر 1368بر اثر بیماری سرطان درگذشت و پیکرش در آرامستان امامزاده طاهر شهر کرج به خاک سپرده شد.

ج) استاد علی نصیریان (متولد 1313) نقش «ابوالفتح صحاف» را در این سریال بازی کرده که ترکیبی از شخصیت سه تن از اعضای اصلی کمیته مجازات یعنی «سرتیپ اسدالله خان ابوالفتح زاده»، «میرزا ابراهیم خان منشی زاده» و «محمد نظر خان مشکات الممالک» است. ابوالفتح زاده که از مهاجران قفقازی مشروطه خواه بود پس از فتح تهران، با حکم رئیس بلژیکی خزانه داری کل ایران، مامور مالیات ساوجبلاغ و شهریار شد اما به جهت بدرفتاری با رعایا برکنار شد. برخی منابع تبلیغ و گرایش او به بهائیت را در این عزل بی‌تاثیر نمی‌دانند. پس از شناسایی کمیته مجازات، ابوالفتح زاده به همراه منشی زاده محکوم به تبعید به شهر مرزی کلات نادری در خراسان شدند اما در میانه راه در امرداد 1297در 12کیلومتری سمنان هدف گلوله قرار گرفته و کشته شدند. مأموران حکومت قاجار در گزارش خود آورده اند که آنها قصد فرار داشتند.

د) استاد جمشید مشایخی (درگذشت 1398) در سریال هزار دستان به خوبی از پس نقش «رضا تفنگچی / خوشنویس» برآمده است. به گفته مرحوم علی حاتمی این نقش، ترکیبی از شخصیت خود کارگردان، میرزا محمدحسین سیفی قزوینی (درگذشت 1315) ملقب به عمادالکتاب، استاد میرزا محمدرضا کلهر کرمانشاهی (درگذشت 1271) و کریم دواتگر (درگذشت 1296) است. عمادالکتاب دایی مادر مرحوم حاج احمد صالحی (درگذشت 1381) بازرگان خوشنام و پرهیزگار تهران و بیروت در دهه پنجاه شمسی است که ریشه در «خاندان علمی و فرهنگی برغانی» دارد. احداث حسینیه کربلایی‌ها در تهران، تأمین هزینه چاپ کتاب «موسوعه البرغانی فی فقه‌ الشیعه» نوشته جدش آیت الله شیخ محمد صالح برغانی، کمک به بازسازی بخشی از بقعه امامزاده حسین و مسجد محمدخان بک قزوین از جمله اقدامات مرحوم حاج احمد (پدر دانشمند هسته ای استاد دکتر علی اکبر صالحی) به شمار می رود. مرحوم کلهر هم حق استادی بر تعدادی از خوشنویسان البرزی همانند سید مرتضی حسینی برغانی (درگذشت 1318) پدر استادان سید حسین و سید حسن میرخانی، استاد میرزا مرتضی نجم آبادی (درگذشت 1326) و استاد ابراهیم بوذری طالقانی (درگذشت 1365) دارد. استاد کلهر منش آزادی‌خواهانه ای داشت و از منتقدان حکومت قاجار به شمار می رفت. او از پیروان فکری آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی روحانی نواندیش و آزادی خواه صدر مشروطیت بود. وقتی استاد کلهر در  65 سالگی بر اثر بیماری وبا درگذشت، شیخ هادی بر او نماز گزارد و پیکرش را در آرامستان محله حسن آباد تهران به خاک سپرد.

-  منابع و پانوشت های این مقاله در دفتر روزنامه محفوظ است.

- حسین عسکری، «نسبت های البرزی هزاردستان»، روزنامه پیام آشنا، سال هشتم، شماره 2027، چهارشنبه 25 اسفند 1400، صفحه 3

 

 تصاویر مقاله در وب سایت روزنامه پیام آشنا

 

تصحیح و پوزش

جناب استاد دکتر علی اکبر صالحی پس از مطالعه مقاله فوق در 25 اسفند 1400، مرقوم کردند: «شادروان استاد عمادالکتاب، دایی مادر مرحوم حاج احمد صالحی پدر آقای دکتر هستند.» ضمن پوزش، این کاستی که پیش از این در برخی منابع مکتوب هم آمده است، اصلاح می گردد.

 


نوشته شده در  چهارشنبه 100/12/25ساعت  3:47 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

 

دکتر نازک صادق الملائکه مشهور به نازک الملائکه (درگذشت 1386ش / 2007م) شاعر نامدار و بنیانگذار شعر نو عرب است که نَسبش به ایران و خاندان برغانی می رسد. این خاندان علمی و فرهنگی، ریشه در روستای برغان از توابع شهرستان ساوجبلاغ دارد. پدر نازک الملائکه، ابونزار صادق الملائکه بغدادی فرزند جواد فرزند عبدالرزاق کاظمی از نوادگان شیخ محمدجعفر فرشته ملقب به ملائکه است. از این خاندان، پیکر شیخ محمد ملائکه برغانی (درگذشت 1200ق) رهبر اصولیون قزوین و نوه شیخ محمدجعفر فرشته در روستای برغان مدفون است. استاد عبدالحسین شهیدی صالحی (درگذشت 1393ش) در این باره نوشته است: «شیخ محمدجعفر فرشته ملقب به ملائکه متوفی سنه 1133ق از نوابغ فلاسفه و مجتهدین عصر خود... کرسی تدریس را در کربلا و قزوین به خود اختصاص داد و دارای چند فرزند بود. یکی از شاخه های این سلسله، کاظمین را مسکن خویش قرار دادند و تا عصر حاضر به خاندان ملائکه معروف هستند و جماعتی از ادبا و شعرا از این شاخه ظهور کردند که مشهورترین آنها نازک الملائکه می باشد.» 

نازک الملائکه در سال 1923م در محله عاقولیه شهر بغداد پایتخت عراق زاده شد. او که پدر و مادرش شاعر بودند، در رشته ادبیات عرب در دانشسرای عالی بغداد به تحصیل پرداخت. پس از فراگیری موسیقی در موسسه هنرهای زیبای بغداد، چند سال در آمریکا برای مطالعه در ادبیات انگلیسی اقامت گزید. در سال 1959م موفق به دریافت کارشناسی ارشد در رشته ادبیات تطبیقی از دانشگاه ویسکانسین آمریکا گردید. پس از مدتی وارد مقطع دکتری دانشگاه کمبیریج شد. اشتغال اصلی وی، تدریس در دانشگاه های بغداد، بصره و کویت بود و تا پایان عمر به همین امر پرداخت. 

نازک الملائکه با به هم ریختن قالب و قافیه شعرها، طرحی نو در شعر عربی ایجاد کرد. به همین جهت در سال 1996م موفق به دریافت جایزه نوآوری در شعر گردید. از سال 1941م که دانشجو بود، به طور جدی به شعر روی آورد و در سال 1947م نخستین مجموعه شعر خود را با نام «عاشقه اللیل» منتشر کرد. در سال 1947م شعر الکولیرا (وبا) را سرود که از نخستین شعرهای آزاد در ادبیات عرب به شمار می رود. او این شعر را پس از شنیدن خبر مرگ هزار مصری بر اثر شیوع بیماری وبا سرود. این اثر برخلاف شعر کلاسیک عرب، مصراع های کوتاه و بلند داشت. با این که پدر نازک الملائکه با آن مخالفت کرد اما وی این شیوه را از آن پس سرمشق خود قرار داد. برخی پژوهشگران بر این نظرند که پیدایش شعر نو در جهان عرب پس از ظهور این قالب شعری در ایران و زبان فارسی رخ داده است. بر همین مبنا می توان گفت که نازک الملائکه از علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج (درگذشت 1338ش) پدر شعر نو ایران تأثیر پذیرفته است به ویژه آن که او و پدرش به جهت نسب ایرانی، با زبان و ادبیات فارسی و آثار شاعران معاصر ایران آشنا بوده اند.

نازک الملائکه پس از به قدرت رسیدن حزب بعث، در سال 1970م با همسر خود دکتر عبدالهادی محبوبه (درگذشت 2002م) رییس وقت دانشگاه بصره، عراق را ترک کرد و به کویت رفت. در سال 1990م به هنگام حمله صدام حسین به کویت، آن کشور را هم ترک کرد و به مصر رفت و تا پایان عمر هشتاد و پنج ساله خود، در آنجا ماند. او دارای یازده اثر چاپ شده است که سه مجموعه شعر آن معروف است: عاشقه اللیل (زنی عاشق شب) چاپ 1947م در بغداد؛ شظایا و رماد (شراره ها و خاکستر) چاپ 1949م در بغداد؛ قراره الموجه (ژرفای موج) چاپ 1957م در بیروت. کتاب «قضایا الشعر المعاصر» مهم ترین اثر وی درباره تئوری شعر نو است که در آن به نقد شعر سنتی از حیث عروض پرداخته است.

دکتر نازک الملائکه در 20 ژوئن 2007 برابر با 30 خرداد 1386 پس از یک دوره بیماری و انزوا درگذشت و در آرامستان «ششم تشرین» در اطراف شهر قاهره به خاک سپرده شد. چند هفته پیش از مرگ نازک الملائکه، گروهی از فعالان فرهنگی عراق در نامه ای به دولت عراق، وی را بزرگ ترین نماد زنده ادبیات خواندند و نسبت به نادیده گرفتن این شاعر، اعتراض کردند. از شعرهای معروف نازک الملائکه که بیش از همه شعرهای وی جنبه وجودی دارد، شعر «أنا» است. شاعر در این شعر به پاسخ های متعددی که پدیده هایی چون شب، باد، روزگار و خویشتنِ آدمی درباره «من» می دهند، می پردازد:

من کیستم؟

شب از من می‌پرسد کیستم؟

من همان راز ژرفای سیاهی‌های اویم

من همان سکوت طغیانگر اویم

اعماق درونم را به عدم نقاب بستم

و دلم را با گمان گره بستم

و حال من شتری گم‌گشته در این بیابان

خیره گشته‌ام و می‌پرسند از من اعصار

من کیستم؟

آن اویم در فراموشی زمان

من همچو اویم فاقد ‌مکان

هماره می‌رویم و پایانی نیست

می‌گذریم و ماندنی نیست

چون به آن بلندی رسیم

پندار که پایان رنج‌هاست

آن فضا!

روزگار نیز می‌پرسد کیستم؟

من بسانش سخت در پیچش اعصار

و در بازگشت رستاخیز زمان‌ها

آن گذشته دور را من می‌آفرینم

از درون فتنه‌‌های دلنشین آرزوها

و دوباره من آن را در گور می‌کنم

تا که دیروزی نو برایم بسازم

دیروزی که فردای سخت آن در پیش است

خود نیز می‌پرسم کیستم؟

من همانندش غرق در حیرت و خیره در تاریکی

نیست چیزی که از آن آرامش ارمغان گیرم

و چنان هماره در پرسش و پاسخم

پاسخی در زیر پوشش سراب

پندار که می‌شود نزدیک

اما چون رسد هیچ است

پنهان و ناپیدا و نیست است

منابع: آقا بزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 9، ص 1151؛ مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت شهید ثالث، به کوشش عبدالحسین شهیدی صالحی، ص 23؛ سید حسین سیدی، نیما و نازک الملائکه (بررسی تطبیقی نظریه ادبی)، ص 147، 198؛ مرتضی کاظم شیرودی، آغارگر شعر نو نازک الملائکه یا نیما یوشیج، ص 38؛ فصلنامه تخصّصی زبان و ادبیات فارسی، ش 4، ص 127؛ فصلنامه مطالعات ادبیات تطبیقی، ش 17، ص 55.


 

- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، مادر البرزی شعر نو عرب»، روزنامه پیام آشنا، سال هشتم، شماره 2006، شنبه 23 بهمن 1400، صفحه 3.

 عکس مقاله در وب سایت روزنامه پیام آشنا


 

انتشار مقاله فوق در وب سایت خبرگزاری مهر

 

 


نوشته شده در  یکشنبه 100/11/24ساعت  3:40 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

ضرورت عذرخواهی از آن پیام ناپخته توییتری  

آقای ضرغامی پای درس حکمت این مرد بزرگ بنشیند 

 

در پیوند با آن چه در روزهای اخیر پس از پندنامه و یادداشت انتقادی استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی و پاسخ توییتری آقای عزت اله ضرغامی، رخ داده است باید به چند نکته تصریح کنیم

1. لطفاً در این عبارت که خبرگزاری ها از جمله خبرگزاری فارس از قول آقای ضرغامی نقل کرده‌اند دقت بفرمایید: «باید زیر میز خیلی از فرایندهای غلط و ناکارآمد بزنیم زیرا عده‌ای در پشت پرده این فرایندهای نادرست، معرکه گرفته‌اند... و جیغ بنفش می کشند...» هرچه به صدر و ذیل این عبارت بیشتر دقت می‌کنیم با نهایت تعجب در می یابیم که ظاهراً خود جناب آقای ضرغامی یکی از بهترین مصداق های همین دیدگاه هستند. در «فرایند ناکارآمد» است که در دولت پیشین، کسی وزیر میراث فرهنگی می شود که همه تلاش خود را کرد که آن سازمان به وزارتخانه تبدیل نشود و در این دولت کسی وزیر میراث فرهنگی می شود که سر سوزنی در این رشته سابقه و شناخت و تخصص ندارد.

2. از این که بگذریم و همه این رنج ها و خون دل ها را به جان بخریم می ماند سخن بعدی: آیا واقعاً اگر بنا بر گفتار و کردار و پندار نیک است یک وزیر می‌تواند از ادبیات «کافه ای» و «چاله میدانی» استفاده کند؟!

3. راستی اگر آقای ضرغامی، انسانی با عظمت و فرهیختگی و دانایی و دانشمندی و اخلاص و دلسوختگی و پیشتازی در فضای غبارآلود حفظ میراث فرهنگی را نمی‌شناسند و درباره ایشان تعبیر حفظ «چند جلد محفوظات» به کار می برند پس دیگر چه کسی را می شناسند و در صدد همکاری گرفتن از چه کسانی هستند؟!

4. راستی آقای ضرغامی، آن زمان که استاد دکتر ملاصالحی، اندیشه‌های ناب و آسمانی امام (ره) را در قلب اروپا، ترویج و تبیین می‌کردند کجا بودند؟! و آن زمان که ایشان با عده‌ای دیگر حوزه اندیشه و هنر اسلامی را راه اندازی کردند آقای ضرغامی، مشغول کدام تخصص بودند؟! و آن زمان که در اعتراض به ساخت و ساز غیرمجاز هتل نصف جهان در اصفهان فریاد بر می آوردند آقای ضرغامی پشت کدام میز و بر روی کدام صندلی، تکیه افتخار زده بودند؟! و آن زمان که استاد ملاصالحی به یغما رفتن اسناد میراث فرهنگی در دولت دهم و یازدهم را به مویه می نشستند آقای ضرغامی، دست در دست چه کسانی بودند؟! و آن زمان که بر سر کار آمدن مخالف وزارتخانه میراث فرهنگی به عنوان وزیر میراث فرهنگی را عیب بزرگی برای شأن نظام برشمرده و تذکر می دادند آقای ضرغامی با چه کسانی برای صندلی ریاست جمهوری، چانه زنی می کردند؟!

5. ما دو شاگرد کوچک استاد ملاصالحی و دو برادر دینی آقای ضرغامی، به ایشان پیشنهاد می کنیم که در اولین فرصت به محضر استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی شرفیاب شود و ضمن عذرخواهی از آن پیام ناپخته توییتری، پای درس حکمت این مرد بزرگ بنشیند و برای رونق وزارتخانه نوپا و مهم و در عین حال مظلوم میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی خوشه چینی کند.

اسماعیل آل احمد (پژوهشگر و مدرس حوزه) - حسین عسکری (نویسنده و البرزپژوه) 

 12 آبان 1400

- به نقل از کانال البرزپژوهی ttps://t.me/alborzology

 


واکنش بی ادبانه «وزیر میراث فرهنگی» به یادداشت انتقادی و پندنامه دکتر حکمت اله ملاصالحی استاد دانشگاه تهران، 12 آبان 1400

 

پاسخ دکتر وحید عسکرپور باستان شناس و استادیار دانشگاه هنر اسلامی تبریز به توئیت وزیر میراث فرهنگی، 12 آبان 1400

 

تازه ترین توییت آقای ضرغامی در واکنش به اعتراض شدید جامعه باستان شناسی و فعالان فرهنگی، رسانه ای و دانشگاهی، 12 آبان 1400

 



نوشته شده در  پنج شنبه 100/8/13ساعت  1:22 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

البرز و تاریخ دانشکده کشاورزی؛

ضرورت و عدم ضرورت روز البرز 

عسکری نوشته است: «با توجه به روند تصویب روزهای فرهنگی شهرستان‌های هفتگانه استان البرز، دیگر تصویب «روز البرز» را امری ضروری و فوری نمی‌دانم.»

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: حسین عسکری، تاریخنگار و البرزپژوه و نویسنده کتاب‌هایی چون «کتابشناسی ساوجبلاغ»، «نقد دل»، «بیداری دشت کهن»، «علمای مجاهد استان البرز»، «دشتی به وسعت تاریخ»، «کهن دشت»، «روستای ایستا» و «روستازادگان دانشمند» به مناسبت 20 مهر که روز البرز نام گرفته، یادداشتی را در اختیار مهر قرار داده است که در ادامه آن را خواهید خواند:

از سال 1396 به پیشنهاد دکتر مهراب رجبی، 20 مهر، «روز ملی البرز» نامیده شده است. در زمستان 1399 با توصیه هوشمندانه استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی، کاربرد واژه «ملی» از عنوان این روز حذف شد چون این کشورها هستند که روز ملی دارند. شهرها، شهرستان‌ها و استان‌ها، ملت مستقل نیستند که روز ملی داشته باشند بلکه آنان صاحب روز یا هفته فرهنگی می‌شوند. در مهر 1296 «دبستان برزگران» با پیگیری وزارت فلاحت و تجارت و مدیریت فنی «هانس شریکر» (آلمانی) در قریه کرج تاسیس شد. این دبستان در واقع همان «مکتب عملی فلاحتی» بود که با حضور 35 شاگرد بالای 15 سال، از طریق آزمون ورودی آغاز به کار کرد. این مدرسه، شبانه روزی و دوره تحصیل در آن یک ساله بود.

بر اساس پروگرام دبستان برزگران که در سال 1297 چاپ شده، این درس‌ها تعلیم داده می‌شد: فارسی، شرعیات، حساب، سیاق، هندسه، فیزیک، علم زراعت، حیوان داری، پرورش و تربیت درختان میوه، کائنات جو (هواشناسی کشاورزی)، شناسایی اراضی، دایر کردن اراضی، کوت و رشوه، دفترداری مختصر، مساحی (اندازه گیری مساحت اراضی)، گیاه شناسی، پرورش زنبور عسل، ساختن ابنیه دهاتی، تربیت جنگل به طور عموم، ثروت روستایی، قوانین جاریه روستایی، ماشین‌های زراعتی به طور عموم. از دیگر سو، اقامه نمازهای واجب، ورزش، عملیات زراعتی در مزارع، در فهرست برنامه‌های شبانه روزی این مدرسه دیده می‌شود. حتی در صفحه 9 پروگرام دبستان برزگران آمده است: «در مواقع نماز، اذان هم گفته می‌شود.» همچنین در صفحه 11 آن ذیل «درس شرعیات» درج شده است: «اصول دین؛ فروع دین (مخصوصاً ذکر اهمیت امر به معروف و نهی از منکر)؛ تقسیمات اولیه ارث؛ مکاسب حلال و حرام.»

و اما سیر تاریخی «پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران» که «دبستان برزگران کرج» بخشی از آن است:

1. تاسیس مدرسه فلاحت مظفری در سال 1279

2. انحلال مدرسه فلاحت مظفری در سال 1285

3. تاسیس دبستان برزگران کرج در سال 1296

4. انحلال دبستان برزگران در سال 1300

5. گشایش مدرسه ابتدایی و متوسطه فلاحتی در پارک امین الملک تهران در سال 1301

6. تاسیس مدرسه عالی فلاحت کرج در سال 1306

7. تاسیس بنگاه‌های علمی فلاحتی کرج در سال 1314

8. تغییر نام مدرسه عالی فلاحت کرج به دانشکده کشاورزی در سال 1319

9. پیوستن دانشکده کشاورزی کرج به دانشگاه تهران در سال 1325

10. تغییر نام دانشکده کشاورزی کرج به دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران در سال 1345

11. تاسیس پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران در سال 1383

12. نکوداشت یکصد و بیستمین سال تاسیس پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران در سال 1399.

نمی‌دانم به چه دلایلی، در چند سال اخیر، «طرح پیشنهادی روز البرز» در شورای فرهنگ عمومی استان مسکوت مانده است. این در حالی است که روز فرهنگی هشتگرد (17 آذر) و روز فرهنگی نظرآباد (8 مهر) به تصویب شورای فرهنگ عمومی شهرستان‌های متبوع رسیده و روز فرهنگی کرج (21 فروردین) هم در شورای اسلامی شهر کرج تصویب شده است. با توجه به روند تصویب روزهای فرهنگی شهرستان‌های هفتگانه استان البرز، دیگر تصویب «روز البرز» را امری ضروری و فوری نمی‌دانم. زیرا تصویب و برگزاری این روزهای فرهنگی، می‌تواند اهداف مورد نظر طرح پیشنهادی روز البرز را تامین کند و بدیل مناسبی برای آن باشد. در همین راستا، ضمن سپاس از اعضای محترم شورای فرهنگ عمومی استان البرز، تقاضامندیم که خود را بیش از این به مشقت نیاندازند؛ چون در یکی دو سال اخیر، «روز البرز» از دغدغه‌های اولیه و اصلی بیشتر فعالان فرهنگی و اجتماعی استان به ویژه البرزپژوهان خارج شده است. در گفت‌وگوی زنده اینستاگرامی ساعت 21 روز دوشنبه 19 مهر 1400 با آقایان دکتر مهراب رجبی و دکتر حمید حشمدار، در این باره بیشتر سخن خواهیم گفت.

منابع: تقی بهرامی، تاریخ کشاورزی ایران (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1330)، صص 155 - 163؛ پروگرام دبستان برزگران در کرج: مکتب عملی فلاحتی (تهران: شرکت مطبعه بوسفور، 1297)، صفحات مختلف؛ پردیس کشاورزی و منابع طبیعی از آغاز تا کنون: از مدرسه فلاحت مظفری (دیروز) تا پردیس (امروز)، مهر 1394، صص 4 - 21.

کد خبر: 5324286 

 

یادداشت فوق در وب سایت خبرگزاری مهر


گروهی از دانشجویان و مدرسان مدرسه عالی فلاحت کرج 

 

 

آگهی جذب دانشجو برای مدرسه عالی فلاحت کرج، 1310ش

______________________________

 


 گفت و گویی زنده به مناسبت 20 مهر روز البرز

 

با حضور:

دکتر مهراب رجبی (رئیس بنیاد البرزشناسی) 

دکتر حمید حشمدار (البرزپژوه و مدرس دانشگاه) 

دکتر حسین عسکری (نویسنده و البرزپژوه)

 

در صفحه های اینستاگرامی:

@hamid_hashamdar

@hosein_askari53

@abtin_resane

 دوشنبه 19 مهر 1400، ساعت 21

 


نوشته شده در  دوشنبه 100/7/19ساعت  7:23 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 آتش سوزی سینما رکس آبادان، رخدادی است که در شامگاه 28امرداد 1357 (مصادف با نیمه ماه رمضان 1398ق) در یکی از سینماهای شهر آبادان از توابع استان خوزستان پیش آمد و در آن 377تن کشته شدند. در آن روز که 700تن از آبادانی ها سرگرم تماشای فیلم سینمایی «گوزن ها» ساخته مسعود کیمیایی بودند، ناگهان سینما به آتش کشیده و درهای خروجی آن نیز بسته شد. سه روز پس از این حادثه، امام خمینی که در پاریس به سر می برد پیامی برای مردم آبادان فرستاد و آن واقعه را برای بدنام کردن انقلابیون و کار عوامل حکومت پهلوی دانست و آن را محکوم کرد. این واقعه دردناک یکی از علت های سقوط دولت جمشید آموزگار (درگذشت 1395ش) و بر سرکار آمدن دولت جعفر شریف امامی (درگذشت 1377ش) شد. در سال های اخیر پس از گذشت بیش از چهل سال از فاجعه سینما رکس آبادان و انتشار اسناد مکتوب و شفاهی، تحلیل های نسبتاً متفاوتی درباره هویت و هدف عوامل این فاجعه در جریان است. نتیجه گیری قطعی و روشمند از این بحث ها را باید در مجالی فراخ تر و با دقت پژوهشی بالا پی گرفت.

اما در این فرصت، برای نخستین بار، به یکی از بازتاب های فاجعه سینما رکس آبادان در استان البرز می پردازیم. بر اساس سندی که اصل آن در مرکز اسناد نهاد ریاست جمهوری نگهداری می شود، در 2شهریور 1357محمدابراهیم روزبان مدیر شرکت تعاونی روستای نجم آباد، با ارسال تلگرافی 62کلمه ای از «هشتگرد» خطاب به جمشید آموزگار نخست وزیر و دبیرکل حزب رستاخیز ملت ایران نوشت: «بدین وسیله از طرف خود و کانون های حزب رستاخیز بخش ساوجبلاغ، انزجار خود نسبت [به] اعمال وحشیانه آشوبگران در آبادان ابراز داشته و این فاجعه غم انگیز را تسلیت گفته و انتظار دارد هرچه سریع تر نسبت به دستگیری و مجازات محرکین و عوامل ضد ملی اقدام نمایند. دیگر صبر و تحمل ملت به پایان رسیده است.» همزمان رونوشت این تلگراف به خبرگزاری پارس و روزنامه رستاخیز هم ارسال شده بود.

حاج محمدابراهیم روزبان در سال 1307ش زاده شده و در 28 تیر 1396درگذشت. پیکر او در آرامستان روستای نجم آباد از توابع شهرستان نظرآباد به خاک سپرده شده است.

منابع: ایرج محمدی، اسنادی از حزب رستاخیز ملت ایران، ج 2، ص 523؛ روزنامه اطلاعات، 29 امرداد 1357؛ روزنامه کیهان، 5 شهریور 1357؛ دانشنامه دانش گستر، ج 17، ص 288.

حسین عسکری  -30 امرداد 1400

- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology

 

حاج محمد ابراهیم روزبان

 

جمشید آموزگار

 


نوشته شده در  جمعه 100/6/5ساعت  2:58 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

داستان،متنی است که لزوماً منطبق بر واقعیت نیست و نویسنده به کمک تخیل تلاش می کند بر احساس خواننده تأثیر بگذارد. این دو خصیصه «تخیل» و « برانگیختن احساس» سبب می شود تا داستان به متنی هنری بدل شود. صرف نظر از معنای قدیم داستان، در میان انواع جدید داستان به اصطلاحاتی چون رمانس، رمان، داستان کوتاه، داستان بلند، برمی خوریم. در این نوشتار به معرفی سه داستان نویس ساوجبلاغی پرداخته شده که از شهرت ملی برخوردارند. البته تعیین سهم و نقش آنان در سپهر ادبیات داستانی ایران را بایستی پژوهشگران این حوزه در مجالی دیگر پی گیرند.


راوی «خانواده میکاییل و اعقاب» در برغان 

 

بانو مهین دانشور (متولد 1315ش) داستان نویس، مترجم و پژوهشگر متولد روستای برغان است. پدرش یوسف دانشور (درگذشت 1327ش) شاعر و بنیانگذار نخستین مدرسه نوین روستای برغان در سال 1305ش است. اجداد او در روزگار صفویه از گلپایگان به روستای برغان از توابع شهرستان ساوجبلاغ آمده و از مسیحیت به اسلام گرویدند. آنها در گسترش فرهنگ و آموزش و پرورش نوین در منطقه ساوجبلاغ نقش داشته اند. نگارش مجموعه داستان «در رودخانه ما» و رمان های «خانواده میکاییل و اعقاب» و «جور هندوستان می کشیدم» و ترجمه «شنل و داستان های دیگر» نوشته نیکلای واسیلویچ گوگول، «سیسیل مردی که گُلی در دهان داشت» نوشته ژان آنوی، «سرود کریسمس» نوشته چارلز دیکنز، «درختان» نوشته آلن پاترسن، «فرهنگ نو در آمریکای لاتین: جامعه و هنرمند» نوشته جین فرانکو، «آمارکورد (تصویر یک شهر)» نوشته فدریکو فلینی، «بدن انسان» نوشته مارتین کین و همکاری در ترجمه «ادبیات و سنت های کلاسیک: تأثیر یونان و روم بر ادبیات غرب» نوشته گیلبرت هایت از آثار مهین دانشور است. او در رمان خانواده میکاییل و اعقاب، تصویری داستانی و آرمانی از زادگاه خود ارایه می دهد. به گمان یکی از منتقدان ادبیات داستانی، این رمان «سوگنامه زوال اصالت دهقانی و جایگزینی سوداگری رباخوار به جای آن در سال 1300 شمسی به بعد است.» مهین دانشور نوه دختری آیت الله شیخ محمد شهیدی برغانی (درگذشت 1344ش) است که در سال 1338ش با ابراهیم شهیدی (درگذشت 1348ش) پسر عموی مادرش ازدواج کرد. همسر او هم داستان نویس بود که در 33 سالگی در بندرعباس درگذشت. کتاب «خر دجال» و چندین داستان چاپ شده در مجله «پیام نو» از جمله آثار ابراهیم شهیدی است.

 

راوی «نامیرا» در «دشت های سوزان» ولیان

 

صادق کرمیار، داستان نویس و کارگردان سینما و تلویزیون ایران است. در 26 آذر 1338 در تهران زاده شد. پدرش اهل روستای وِلیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ و مادرش اهل روستای دُنبلید از توابع شهرستان طالقان است. او در داستان «بوی شیر» به این دو روستا و ویژگی هایش اشاره کرده است. پس از دریافت دیپلم، وارد امورتربیتی آموزش و پرورش شد سپس به عنوان خبرنگار روزنامه اطلاعات مشغول به کار شد. همزمان در رشته الهیات دانشگاه آزاد اسلامی به تحصیل پرداخت. وی اکنون دارای گواهی نامه درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی معادل دکتری هنر است. مسئول ویژه نامه «اطلاعات جبهه» از سال 1365 تا 1367ش، مسئول صفحه ادبی «جوانه های اندیشه» روزنامه اطلاعات از سال 1372 تا 1375ش، معاون سردبیر نشریه «مردم و سینما» وابسته به بنیاد سینمایی فارابی، مدیر مرکز آفرینش های ادبی سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران به مدت پنج سال، مدیر باشگاه نویسندگان و هنرمندان شهرداری تهران، طراح و مدیر جشنواره های ادبی و هنری همچون «جشنواره سراسرس شعر ایران ما»، «جشنواره طنز طهران» و «جایزه نقد ادب و هنر»، عضو هیأت علمی هفتمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد، نویسنده و سردبیر برنامه ادبی «در انتهای شب» در رادیو ایران از جمله فعالیت های فرهنگی و هنری او است. نخستین داستان خود را در سال 1367ش در روزنامه اطلاعات به چاپ رساند. در سال 1369ش مجموعه داستان او به نام «فریاد در خاکستر» منتشر شد و پس از یک سال، مجموعه داستان نوجوانان به نام «انتقام در اردوگاه» را به دست چاپ سپرد. رمان های «نامیرا»، «غنیمت»، «دشت های سوزان»، «درد» و «خداحافظ دوکوهه» از آثار او در زمینه ادبیات داستانی است. رمان نامیرا درباره دختر و پسر جوانی است که در آستانه واقعه عاشورا برای حمایت از امام حسین علیه السلام یا یزید بن معاویه تردید دارند.فعالیت های سینمایی و تلویزیونی صادق کرمیار به این شرح است: نگارش فیلم نامه های «اشک کوسه»، «سجده بر آب»، «جان سخت»، «دریا در غربت»، «گارد ساحلی»، «ویروس 2000»؛ نویسندگی و کارگردانی فیلم های کوتاه «نشاط» و «تولد» و فیلم های بلند سینمایی «زیارت»، «کرانه های کبود»، «رویا»، «خانه ساحلی»، «سیم آخر»، «بهانه های عاشقی»، «وقت طلایی»؛ نویسندگی و کارگردانی سریال تلویزیونی «یک روز قبل» و کارگردانی سریال تلویزیونی «خاطرات مرد ناتمام» در 26 قسمت.


راوی «ستاره توس» در «روستاى کودکى» فشند

 

 محمدحسین کیان پور در سال 1335ش در روستاى فشند از توابع شهرستان ساوجبلاغ زاده شد. در سال 1361ش وارد رادیو شد و در گروه کودک و نوجوان، کار نویسندگى را آغاز کرد. کار او در آن زمان، نوشتن مطالب گوناگون از جمله نمایش هاى رادیویی، خاطره نویسی و قصه براى گروه کودک و برنامه «بچه هاى انقلاب» رادیو بود که همه روزه پخش مى شد. کیان پور در سال 1367ش به سردبیرى «قصه ظهر جمعه» منصوب شد و از همان سال نیز نوشتن داستان را به طور حرفه اى آغاز کرد. از او تاکنون نزدیک به بیست عنوان کتاب در زمینه داستان کوتاه و بلند به چاپ رسیده است. داستان بلندی از او به نام «ستاره توس: داستان زندگی خواجه نصیرالدین توسی» در سال 1379 در جشنواره کتاب رشد، موفق به دریافت جایزه شد. «داستان سیاوش و چهار داستان دیگر از شاهنامه فردوسی»، «قصه های نظامی: خسرو و شیرین»، «پهلوان صفدر و هشت داستان دیگر»، «شب بارانی»، «گزیده ادبیات معاصر: مجموعه داستان»، «داستان‌ های شاهنامه: هفت‌ خوان رستم»، «داستان های شاهنامه: رستم و شغاد (مرگ رستم)»، «قصه‌ های شاهنامه: نبرد رستم و برزو»، «بالاى کوه»، «حکایت آن مرد»، «شکار بزرگ»، «روستاى کودکى»،‌ «شاخه ‌ها‌ى شکسته» و «قصه‌هاى پدربزرگ»، عناوین آثار او در حوزه ادبیات داستانی است.

منابع: روح الله مهدی پور عمرانی، آموزش داستان نویسی، ص 65؛ زکریا مهرور، برغان اقلیمی دیگر، ص 99؛ حسن میرعابدینی، صد سال داستان نویسی در ایران،‌ ج 3 و 4، ص 1363؛ مجله ادبیات داستانی، ش 84، ص 34؛ یحیی شهیدی، شجره خانواده های شهیدی، صالحی و علوی شهیدی، ج 1، ص 460؛ پوران فرخ زاد، کارنمای زنان کارای ایران، ص 335، محمدباقر نجف زاده بارفروش، زنان داستان نویس در ایران، ص 44؛ روزنامه جام جم، ش 3563، ص10؛ روزنامه رسالت، ش 7702، ص 20؛ وبگاه تاجیکی نیوز، 18 فروردین 1394؛ وبگاه بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، 20 اسفند 1393؛ وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی،30 مهر 1394؛ وب سایت انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، 10 تیر 1400.

 

- نشر نخست این مقاله در:  حسین عسکری، «این سه داستان نویس ساوجبلاغی»، روزنامه پیام آشنا، شماره 1891، چهارشنبه 13 امرداد 1400، صفحه 8.

 

مقاله فوق در وب سایت روزنامه پیام آشنا

 


نوشته شده در  چهارشنبه 100/5/13ساعت  1:42 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 


  

 

انتخابات؛ اولین باب معموره کفر

 این روزها در محافل فکری و فرهنگی کشورمان، بار دیگر مباحث مربوط به نسبت «اسلام و تشیّع» با «دمکراسی و مردم سالاری» و به تبع آن مقوله «انتخابات» داغ شده است. از آنجا که دغدغه اصلی بنده البرز و البرزپژوهی است، قصد دارم تا 28 خرداد 1400، «امکان سنجی انتخابات» را از نگاه «جریان ها و چهره های فکری و فرهنگی» و نه «سیاسی» استان البرز، روایت کنم. برای آغاز این سلسله مباحث، می رویم به «روستای ایستای طالقان» و از نگاه مرجع تقلید این طایفه تجددگریز، یعنی آیت الله میرزا صادق مجتهد تبریزی (درگذشت 1311ش) نگاهی می اندازیم به امکان سنجی انتخابات. میرزا صادق که همه محصولات و مفاهیم برآمده از مشروطه و پسامشروطه را بدعت می دانست، به شدت به مقوله های «دموکراسی»، «پارلمان»، «قانونگذاری عرفی» و «انتخابات» بدبین بود و آنها را در تضاد با اسلام به ویژه مذهب تشیع ارزیابی می کرد. از دیدگاه مرجع اهل توقف طالقان، حکومت که قانونگذار و مجری قانون است از آنِ خداوند است سپس رسول او و آنگاه به دوازده امام منصوص و منصوب انتقال یافته است. در عصر غیبت کبری (از سال 329 قمری تاکنون به ویژه دوره مشروطیت) حکومت های عرفی، غاصب به شمار می روند چرا که مقام معصوم و حاکم الهی را غصب کرده اند. از دیگر سو، او بر این باور بود که نظام قانونگذاری جدید و عرفی مورد نظر مشروطیت با تمام مبانی و لوازم و فلسفه اش به طور اساسی و بنیادین با نظام حقوقی و فقهی شیعه در تعارض است و اولی نمی تواند از درون دومی استخراج شود. شارع در فقه، خداوند و رسول و معصومان هستند و در قوانین موضوعه، انسان ها و جوامع اند.

میرزا صادق در بررسی انتقادی رساله های «مجلس شورای آسمانی» به قلم عبدالرحیم الهی قراجه داغی و «فوائد مجلس شورای ملّی» نوشته سید نصرالله تقوی تهرانی، دو رساله تألیف کرده که در آنها با صراحت، مشروطیت و پیامدهایش را نقد کرده است. فرازهایی از دو رساله انتقادی میرزا صادق را ببینید:

- انتخاب [= انتخابات] اولین باب معموره [:آبادان] کفر و نخستین خشت بنیان اساس طریقه و آیین دهری و طبیعی مذهبان است... انتخاب، نخستین دخول در آیین کفر است، چه مناسبت با دین و شرع دارد.

- سؤال: انتخاب کنندگان چه حکم [و] چه حیثیت دارند؟

- جواب: اقامه کنندگان اساس کفر و ازاله کنندگان اساس دین و اسلام اند.

- سؤال: اعانت [:یاری] و تقویت کنندگان این امر چه حکم دارند؟

- جواب: حکم آنها حکم اعانت کننده بر کفر است که از اعانت بر اثم [:گناه] هزاران مرتبه بالاتر است.

- سؤال: اعضا منتخبه مجلس چه حیثیت و چه حکم دارند؟

- جواب: رؤسا و اولیای کفرند و اجزای سلطنت جوریة کفریه هستند لااقل [مأموران] اجرای دولت جایره [:ستمکار] می باشند.

- سؤال: اگر عادلی به این رشته داخل شود حکم او چیست؟

- جواب: عدالت و احکام عدالـت مثل قبـول شهـادت و امثـال اینها از او ساقط می شود اگر اسلامیت از او منتفی نشود.

- سؤال: اگر مجتهد جامع الشرایط داخل این رشته شود، حال او چون است؟

- جواب: از منصب قضا و افتا ساقط می شود اگر اسلام از او منتفی نشود و سبب بدعتی در دین می شود که احدی تا به حال نشده است زیرا که دخول او باعث این می شود که کفر به اسم اسلام برقرار شود.

- سؤال: منشی ها و عمّال آن مجلس چه طورند؟

- جواب: عملة سلطنت کفریّه هستند و هزاران مرتبه از عمّال سلاطین و حکّام وضع استبداد بدترند زیرا که آنها اعانت بر اثم می نمودند [اما] اینها اعانت بر کفر می نمایند.

- سؤال: اجرتی اگر بگیرند حکم او چیست؟

- جواب: حرام است و حرمت اجرت گرفتن بر کفر را دارد.

- سؤال: منتخبین ملّت که از بلد خود یا از جای دیگر حرکت و سفر به سوی مجلس شورا نمایند که در آن جا اعضا خواهند شد، حکم سفر آنها چیست؟

- جواب: سفر آنها معصیت و روزه باید گرفته و نماز را باید اتمام نمایند. این حکم بر فرض اسلامیت است.

- سؤال: اعانت و حمایت آنها موجب فسق است یا ارتداد؟

- جواب: اعانت و حمایت بی تمکین و انقیاد [:تن دادن] بر آن موجب فسق و با تمکین و انقیاد و امضا بر آن خروج است از ولایت خدا و اولیای او و دخول است در طریقه و آیین کفر.

- سوال: انجمن های ولایتی در بلاد و قصبات چه حالت دارند؟

-جواب: حالت آنها در جمیع احکام، حالت مجلس شورای ملّی و پارلمنت های اروپایی و ملل کفر است.

- سؤال: بعضی از وعّاظ و خطبا که در مساجد و منابر تشیّد [:محکم کردن] مبانی او را و مردم را بر او ترغیب و دعوت می نمایند، حال آنها چگونه است؟

- جواب: حال آنها، دعات کفر بودن است و آنها ضالّ [:گمراه] و مضلّ [:گمراه کننده] و مبدع [:بدعت گذار] در دین و مفسد فی الارض هستند و مساجد که خانه خدا است و بنا شده است به جهت اقامة دین و ذکر و عبادت پروردگار، او را ملوّث [:آلوده] به نجاسات کفر نمودن است.

- جهت آگاهی های بیشتر درباره زندگی، زمانه و آرمان های آیت الله میرزا صادق مجتهد تبریزی، رجوع کنید به: روستای ایستا: پژوهشی درباره اهل توقف در طالقان، نوشته حسین عسکری، تهران: نشر شهید سعید محبی، 1389

.


نوشته شده در  یکشنبه 100/3/16ساعت  12:19 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 


دوره سلطنت رضاشاه پهلوی شکل اجرایی حکومت، استبداد شرقی در قالب نظامی غرب گرا بود. شاه در رأس هرم قدرت قرار داشت و بر هر سه قوه مجریه، مقننه و قضاییه ریاست می کرد. (1) البته سیاست شاه در تمرکزگرایی و برهم زدن مراکز قدرت سیاسی، قرین موفقیت بود. مجلس از جمله کانون های قدرت بود که در عصر پهلوی استقلال خود را از دست داد و حکومت فردی، جانشین نظام پارلمانی شد. او پس از سلطنت با مداخله در انتخابات، مجلس را مطیع اوامر خود ساخت. از آن پس بود که مجلس نقش مستقل خود را در قانونگذاری از دست داد. (2)

در فاصله سال های 1304 تا 1320ش هفت دوره قانونگذاری (مجلس ششم تا دوازدهم) تشکیل شد. اسناد وزارت دربار پهلوی که سال های 1304 تا 1311ش را دربر می گیرد مربوط به دوره ای است که عبدالحسین تیمورتاش مسئولیت این وزارتخانه را برعهده داشت. (3) در این مدت سرنوشت انتخابات دوره های ششم تا نهم مجلس را تیمورتاش رقم می زد. اسنادی موجود است که ثابت می کند او و همفکرانش، انتخابات آن سال ها را مهندسیکرده اند.

 محمدتقی اسعد بختیاری نماینده مجلس شورای ملی، در 25 بهمن 1306 گزارش محرمانه ای را خطاب به رضاشاه درباره ویژگی های اخلاقی و گرایش سیاسی نمایندگان مجلس ششم ارسال کرده است. (4) او در تحلیل هایش یدالله دهستانی نماینده حوزه انتخابیه «شهریار، ساوجبلاغ و کُردان» را فردی «موافق با حکومت» و «احمق» توصیف کرده است. (5) از دیگر سو، تیمورتاش هم فهرست تعیین و جابجایی نامزدهای مورد نظر حکومت را برای دوره نهم مجلس شورای ملی تدوین کرده است. (6) در آن فهرست عجیب، قرار شده که نام دهستانی بار دیگر از صندوق های رأی خارج شود. (7)

 

پانوشت ها:

1. پروین قدسی زاد و دیگران، پهلوی ها، ص 26.

2.  همان، ص 30.

3. عبدالحسین تیمورتاش (درگذشت 1312ش) ملقّب به سردار معززالملک و سردار معظم خراسانی از جمله کسانی بود که در برانداختن سلسله قاجار و روی کار آوردن پهلوی، کوشش بسیار کرد. وقتی حاکم گیلان بود. در سرکوب نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی نقش داشت. او همچنین عامل شهادت دکتر ابراهیم حشمت طالقانی (شهادت 1298ش) مرد شماره نهضت جنگل به شمار می رود. تیمورتاش در نهایت مورد غضب رضاشاه قرار گرفت و در 9 مهر 1312 در زندان قصر به دست پزشک احمدی کشته شد.

4.محمدتقی اسعد بختیاری معروف به امیر جنگ فرزند علی قلی خان سردار اسعد بختیاری، نماینده دوره های پنجم تا نهم مجلس شورای ملی بود. در دوره نهم به دنبال دستگیری برادرش جعفرقلی خان بختیاری معروف به سردار بهادر وزیر جنگ در حکومت پهلوی دوم، از او سلب مصونیت شد و به زندان افتاد. به مدت هشت سال در زندان به سر برد و پس از شهریور 1320 رهایی یافت و در انتخابات دوره چهاردهم، بار دیگر نماینده مجلس شورای ملی شد.

5. اسنادی از انتخابات مجلس شورای ملی در دوره پهلوی اول، ص 36، 40 / میرزا یدالله خان نظامی معروف به دهستانی (درگذشت 1349ش) نماینده مردم ساوجبلاغ، کُردان و شهریار از دوره پنجم تا چهاردهم مجلس شورای ملی بود. در کودکی اندک سوادی در حد خواندن و نوشتن فراگرفت و در جوانی در منطقه ساوجبلاغ به کشاورزی پرداخت. پس از مدتی امین مالیه شهریار شد و موقعیتی پیدا کرد و در سال 1302ش با کسب 3382 رأی نماینده مردم ساوجبلاغ، کردان و شهریار در دوره پنجم مجلس شورای ملی شد. میرزا احمد آذری و حاج افخم الدوله رقیبان او بودند. در آذر 1304ش با کسب 2563 رأی، از منطقه ساوجبلاغ به نمایندگی مجلس موسسان اول انتخاب شد و در ماجرای تغییر سلطنت و انقراض قاجار، طرفدار سردار سپه (رضاخان) بود. تلاش های سیاسی او در به قدرت رسیدن سلسله پهلوی موجب شد که تا دوره چهاردهم قانونگذاری همچنان به عنوان نماینده مردم ساوجبلاغ، کردان و شهریار برگزیده شود. دهستانی در مجموع حدود بیست سال نماینده مجلس بود آن هم نماینده ای بی سروصدا و مطیع. او مشاور رضاشاه پهلوی در امور کشاورزی و آبادانی روستاها بود و در این راستا چندین ملک مرغوب در کرج برای خاندان پهلوی از جمله شمس پهلوی خریداری کرد. در سال 1325ش در انتخابات دوره پانزدهم مجلس از بهاءالدین کُهبد (درگذشت 1361ش) شکست خورد و از راهیابی به مجلس بازماند. چون ده دوره نماینده مجلس بود، وکالت را حق قانونی خود می دانست. به همین جهت، برای رد اعتبارنامه کهبد فراوان تلاش کرد و در این راه موفق شد اما کهبد بار دیگر به نمایندگی مردم ساوجبلاغ، کردان و شهریار انتخاب شد. دهستانی در سال 1332ش سناتور انتصابی قزوین در دوره دوم مجلس سنا شد. در کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی شکایت هایی از عملکرد دهستانی موجود است؛ از جمله: شکایت اهالی روستای کردان در قالب 12 نامه بین سال های 1333 تا 1334ش در اعتراض به اِعمال نفوذ مالک روستا با حمایت مأموران فرمانداری نظامی تهران و اذیت و آزار اهالی؛ شکایت محرم علی صیادی از اهالی روستای کردان در سال 1319ش مبنی بر فحاشی دهستانی به او. سید محمدرضا میرزاده عشقی (درگذشت 1303ش) شاعر نامی، در هزلیات خود از بی سوادی و فرصت طلبی دهستانی به شدت انتقاد کرده است.  

6. دوره نهم مجلس شورای ملی در 24 اسفند 1311 بازگشایی شد و در 24 فروردین 1314 به پایان رسید. قانون تأسیس دانشگاه تهران و اعطای امتیاز نفت به شرکت نفت ایران و انگلیس از مصوبات این مجلس است.

7. اسنادی از انتخابات مجلس شورای ملی در دوره پهلوی اول، ص 142.

 

- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «مهندسی انتخابات در ساوجبلاغ»، روزنامه پیام آشنا، ش 1847، یک شنبه 2 خرداد 1400، صفحه 8

 

مقاله فوق در روزنامه پیام آشنا

 

 

 


نوشته شده در  یکشنبه 100/3/2ساعت  7:43 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3   4   5   >>   >

فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
آیین نقد و بررسی کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری
نشست علمی درباره کتاب اشتهارد نوشته محمد پارسانسب
بازتاب انتشار کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری - 1
یادداشت های حسین عسکری درباره محمدصادق فاتح یزدی
سندی تازه از سردار شهید شعبان علی نژادفلاح
اهل توقف طالقان به روایت استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی
به مناسبت درگذشت دکتر محمود مصدق
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]