در چهاردهم خرداد 1398، یازده تشکّل و 578 تن از فعالان فرهنگی گیلانی و غیرگیلانی طی نامه ای سرگشاده به شورای اسلامی شهر رشت، خواستار مرمت خانه حاج میرزا خلیل رفیع و راه اندازی خانه مشروطه گیلان شدند. پیشنهاد دهنده نگارش این نامه سرگشاده، آقای هومن یوسفدهی پژوهشگر تاریخ و مدیر موزه خوشنویسی ایران است. حسین عسکری (البرزپژوه) از جمله امضا کنندگان این نامه است. متن کامل نامه به همراه اسامی، در روزنامه گیلان امروز (شماره 5219، دوشنبه 20 خرداد 1398، صفحه 3) منتشر شده است.
__________________
نامه سرگشاده 578 نفر از اهالی فرهنگ و هنر و 11 انجمن و موسسه به اعضای شورای شهر رشت:
با مرمت عمارت حاج میرزا خلیل رفیع، خانه مشروطه گیلان را تشکیل دهید
گیلان امروز - 578 نفر از اهالی فرهنگ و هنر و 11انجمن و موسسه در نامهای سرگشاده به اعضای شورای اسلامی شهر رشت خواستار مرمت خانه حاج میرزا خلیل رفیع و راهاندازی خانه مشروطه گیلان شدند . متن نامه به این شرح است:
اعضای محترم شورای اسلامی شهر رشت
با سلام و احترام. به پیوست متن درخواست و اسامی 578 تن از هموطنان گیلانی و غیرگیلانی و 11 انجمن و موسسه و نهاد که در فضای مجازی موافقت خود را با محتوای آن اعلام کردهاند، تقدیم میگردد. با تشکر.
هومن یوسفدهی
پژوهشگر تاریخ و ادبیات
مدیر موزه خوشنویسی ایران
از رزکان کرج تا رزکان نظرآباد
در استان البرز وقتی نام «رزکان» را می شنویم غالباً به یاد روستایی خوش آب و هوا می افتیم که در سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، فراوانی آب دریاچه سد بزرگ امیرکبیر آن را به جنوب شهر کرج رانده است. سرتیپ حسینعلی رزم آرا رییس دایره جغرافیایی ستاد ارتش حکومت پهلوی در نخستین جلد از کتاب «فرهنگ جغرافیایی ایران» که در سال 1328 خورشیدی منتشر شده، این روستا را از توابع دهستان ارنگه واقع در بخش کرج و جزو شهرستان تهران دانسته است. روستایی در 30 کیلومتری شمال شرق کرج که متصل به راه شوسه کرج - چالوس است. در آن روزگار، دویست تن سکنه داشته که به زراعت، دامداری و کرباس بافی مشغول بودند. سد کرج که به نام مصلح بزرگ ایرانی جناب میرزا تقی خان فراهانی مشهور به امیرکبیر نامیده شده، بین سال های 1337 تا 1342 خورشیدی در تنگه واریان با طول تاج 390 متر و ارتفاع 180 متر با هدف تأمین آب مصرفی کلان شهر تهران ساخته شده است. پس از آبگیری سد کرج، به ناچار اهالی رزکان از منطقه کوهستانی شمال کرج به دشت جنوبی کرج کوچیدند و روستایی به نام «رزکان نو» شکل گرفت که هم اکنون از توابع شهرستان فردیس است. این روستا گرچه جدید است اما در نزدیکی آن، محوطه باستانی ارزشمندی متعلق به هزاره اول پیش از میلاد مسیح و برج 12 متری آب متعلق به دوره پهلوی قرار دارد.
مدتی پیش، برادرم علی عسکری که صفحه ای پر مخاطب در اینستاگرام دارد، عکسی از جوانان روستای رزکان از توابع شهرستان نظرآباد را برایم فرستاد و پرسید مگر چنین روستایی در نظرآباد بوده و چه فرقی با رزکان کرج دارد؟ عکس ارسالی که متعلق به سال 1344 خورشیدی است، چهره هشت تن از جوانان رزکانی را در خود جای داده است. تا سال 1365 خورشیدی بخش ساوجبلاغ از توابع شهرستان کرج، دارای سه دهستان «افشاریه»، «اکراد» و «برغان» بود. اکراد وسیع ترین دهستان بخش ساوجبلاغ به شمار می رفت که با محاسبات امروزی، همه شهرستان نظرآباد و بخشی از شهرستان ساوجبلاغ فعلی را شامل می شد. براساس نوشته سرتیپ رزم آرا، روستایی به نام رزکان در دهستان اکراد ساوجبلاغ و در 48 کیلومتری شمال غرب کرج و 8 کیلومتری جنوب راه شوسه کرج - قزوین بوده که هم اکنون اثری از آن نیست. با توجه به اینکه در سال 1328 خورشیدی، 18 نفر سکنه داشته، به نظر می رسد که از سال های پیش از آن، روند متروکه شدن آن روستا آغاز شده بود.
سعید صالحی که ریشه در این روستا دارد، در این باره می گوید: «روستای رزکان تقریباً در محل فعلی شرکت بستان ایران واقع در جنوب شهر نظرآباد و نزدیکی روستای خسروآباد قرار داشت. این روستا به صورت قلعه بوده که اهالی آن در سال های پیش از پیروزی انقلاب، با فشار ارباب روستا، آنجا را ترک کردند و در روستاهای اطراف ساکن شدند. رزکانی ها هم اکنون در محل فعلی روستای خود مشغول کشاورزی و باغداری هستند.» سرنوشت روستاهای رزکان کرج و نظرآباد چقدر شبیه به هم است. کوچ ناخواسته بر اثر جبر توسعه و زور ارباب و رزکان های «نو» که پس از آن شکل گرفته اند. با این تفاوت که یکی مسکونی و دیگری کشاورزی است؛ یکی از شهرستان اصلی خود دور افتاده اما دیگری همچنان در آغوش شهرستان خود است.
منابع: حسینعلی رزم آرا، فرهنگ جغرافیایی ایران، ج 1، ص 98؛ جعفر کوهزاده، درآمدی بر فرهنگ و پیشینه کرج، ص 66، 205؛ حسن شاه محمدی و ابوالقاسم غلامی مایانی، گردشگری ویژه استان البرز، ص 369؛ علی مقیم و عبدالله عباس زاده، سیمای فرهنگ و طبیعت استان البرز، ص 99، 207؛ حسین عسکری، دشتی به وسعت تاریخ، ص 367 و تحقیقات میدانی نگارنده.
- نشر نخست مقاله فوق در: حسین عسکری، «از رزکان کرج تا رزکان نظرآباد»، هفته نامه تریبون شهر، سال دوم، ش 11، 5 خرداد 1398، ص 3.
پیوند تاریخ و طبیعت در ولیان
ولیان روستایی تاریخی و آباد در بخش چِندار شهرستان ساوجبلاغ از توابع استان البرز است. این روستای هدفِ گردشگری در 35 کیلومتری شهر کرج و در دامنه جنوبی رشته کوه های البرز واقع شده است. ارتفاع آن از سطح دریا 1830 متر است. اهالی این روستا، شیعه و به زبان فارسی سخن می گویند. درآمد بیشتر اهالی از زراعت، باغداری و دامداری تأمین می شود و توت خشک از تولیدات اصلی آن به شمار می رود. در سال 1390 خورشیدی، 966 نفر در قالب 328 خانوار ساکن این روستا بوده اند. از محوطه باستانی «کلاغ دره» واقع در جنوب روستای ولیان، سفال های قرمز و نخودی رنگ مشابه سفال های دوران تاریخی و اوایل اسلام به دست آمده و درخت چنار هزارساله در حیاط مسجد جامع ولیان نیز از دیگر جاذبه های طبیعی و تاریخی این روستا است. نام آوران برخاسته از روستایولیان را این چنین می توان برشمرد:
1. سید شرف الدین محمود ولیانی طالقانی (درگذشت حدود 918ق) از فقیهان و متکلمان قرن دهم هجری قمری و نیای برخی سادات مناطق طالقان، ساوجبلاغ و آبیک است. نسب آیت الله سید محمود طالقانی (درگذشت 1358ش) و جلال آل احمد (درگذشت 1348ش) به او می رسد. فقیه نامدار شیعه ابن ابی جمهور احسایی در سال 912ق برای سیّد شرف الدین محمود، اجازه روایی نوشته است. از این اجازه چهار نسخه موجود است. در مجموعه اجازات شیخ نعمت الله بن حسین عاملی (تاریخ کتابت قرن 11ق)، شیخ ابراهیم بن محمّد حرفوشی (درگذشت 1080ق) و سیّد حسین کرکی، پسوند «ولیانی» در کنار نام جدّ او (سیّد جلال الدین) آمده اما کاتب نسخه بحارالانوار نوشته علامه محمّدباقر مجلسی (درگذشت 1110ق) به علّت آشنا نبودن و عدم دقّت، کلمه ولیانی را از قلم انداخته است. سیّد شرف الدین محمود همچنین کرسی تدریس فلسفه و کلام اسلامی را در شهر قزوین عهده دار بود. شرحی بر حواشی خواجه نصیرالدین طوسی بر کتاب فلسفی «الاشارات و التنبیهات» نوشته بوعلی سینا از آثار او است. برخی بر این نظرند که نام دیگر او «قاضی نجم الدین محمود طالقانی» و یا «امیر نجم الدین» و به احتمال، آرامگاهش در روستای یَرَک از توابع شهرستان الموت قزوین واقع است.
2. ملا شاه مراد ولیانی از روحانیون هم روزگار با شیخ مرتضی انصاری که قرآن کریم را به زبان فارسی برگردانده است. محمدزمان ولیانی فرزند او، سازنده ضریح امامزاده یحیی واقع در روستای دوزعنبر ساوجبلاغ است.
3. ملا جواد ولیانی قزوینی از مشاهیر شیخیه و از شاگردان سید کاظم رشتی (درگذشت 1259ق) است که زمینه گرایش دختر خاله اش زرین تاج برغانی مشهور به قره العین (درگذشت 1268ق) را به شیخیه فراهم ساخت. او از نخستین کسانی است که علیه سید علی محمد شیرازی مشهور به باب بنیانگذار فرقه بابیت، ردیه نوشت.
4. میرزا محمد ولیانی (زنده در سال 1280ق) نویسنده کتاب «هادی المظلّین» درباره کلام و عقاید شیعه که نسخه دست نویس آن در کتابخانه آیت الله گلپایگانی قم نگهداری می شود.
5. استاد علی اشرف والی (درگذشت 1389ش) عارف، شاعر، خوشنویس، نقاش مکتب کمال الملک و نویسنده کتاب «طلوع دوباره شمس».
6. استاد جعفر والی (درگذشت 1395ش) کارگردان، نویسنده، بازیگر و گوینده گفتار متن سینما و تئاتر ایران.
نام ولیان به جهت تردد آیت الله طالقانی از آنجا به منطقه طالقان، در اسناد سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی (ساواک) آمده است. مواقعی که او در زادگاهش روستای گلیرد طالقان به سر می برد، چهره های مذهبی و سیاسی مخالف حکومت پهلوی به دیدارش می رفتند. دکتر علی شریعتی (درگذشت 1356ش) از آن جمله بود که از طریق روستای ولیان به دیدار آیت الله طالقانی رفت و یک شب میهمان او بود. همچنین سید مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی (شهادت 1334ش) رهبر جمعیت فداییان اسلام، به هنگام سکونت در طالقان، از طریق ولیان با شاگردان و اعضای جمعیت فداییان اسلام دیدارهای مخفیانه ای داشت. برخی بر این نظرند که نواب صفوی موافقت خود با قتل نورالدین فتح اعظم رییس وقت محفل ملّی بهاییان ایران را در این روستا به اعضای فداییان اسلام اعلام کرده است. فتح اعظم در سال 1331ش بر اثر هجوم شبانه 17 تن از روستاییان، در خانه اش واقع در روستای رامجین از توابع شهرستان ساوجبلاغ به قتل رسید.
منابع: آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 4، ص 126؛ ابوالقاسم حاتمی، آثار تاریخی ساوجبلاغ و نظرآباد، ص 81؛ حسینعلی رزم آرا، فرهنگ جغرافیایی ایران، ج 1، ص 234؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 105، ص 11؛ مصطفی درایتی، فهرستواره دست نوشت های ایران (دنا)، ج 10، ص 1128؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت الله سید محمود طالقانی، ج 3، ص 436؛ یارمحمد نبیل زرندی، مطالع الانوار، ص 136، 138؛ سید اشرف الدین کیایی طالقانی، قاضی نجم الدین محمود طالقانی یا برگی در تاریخ تشیع، ص 4، 8، 19؛ حسین عسکری، بیداری دشت کهن، ص 243، 247، 249؛ بهرام چوبینه، دکتر محمد مصدق و بهاییان، ص 31؛ پرتو حسنی زاده و همکاران، روستاهای هدف گردشگری استان تهران، ص 28؛ مجله حوزه، ش 58، ص 174؛ فصلنامه وقف میراث جاویدان، ش 11 و 12، ص 119؛ احمد گل محمدی، جمعیت فداییان اسلام به روایت اسناد، ج 2، ص 467.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «پیوند تاریخ و طبیعت در ولیان»، هفته نامه تریبون شهر، سال دوم، ش 9، چهارشنبه 18 اردیبهشت 1398، ص 3.
صد سالگی شهادت سردار البرزی نهضت جنگل
کد خبر: 83287043 | تاریخ خبر: 02/02/1398 - 11:29
کرج - ایرنا - چهارم اردیبهشت، یکصدمین سالگشت شهادت دکتر ابراهیم حشمت طالقانی از یاران میرزا کوچک خان جنگلی و از رهبران نهضت جنگل موسوم به هیات اتحاد اسلام است. دکتر حسین عسکری البرز پژوه روز دوشنبه در گفت وگو با خبرنگار ایرنا، اظهار داشت: این مبارز البرزی در روستای شهراسر از توابع شهرستان طالقان زاده شد و پس از تحصیلات مقدماتی، موفق به دریافت دوره طب از دارالفنون شد. به گفته وی، دکتر حشمت به جهت علاقه اش به مباحث اجتماعی و سیاسی، بخشی از فراغت خود را به تحصیل در «مدرسه سیاسی» اختصاص داد، او که به هنگام وقوع جنبش مشروطیت، در درمان مجاهدان مجروح همکاری داشت، در یکی از نبردهای مشروطیت در اردبیل با میرزا کوچک خان آشنا شد. در سال 1293 هجری شمسی میرزا کوچک خان ایده تشکیل نهضت جنگل را در شهر لاهیجان با دکتر حشمت در میان گذاشت.
عسکری خاطر نشان کرد: فرماندهی مجاهدان جنگل در شرق گیلان به مرکزیت لاهیجان با دکتر حشمت بود و در مقابله با قوای حکومتی واپسین شاه قاجار و نیروهای متجاوز خارجی به ویژه انگلیس، پیروزی هایی نیز به دست آورد. وی گفت: در اواخر سال 1297 هجری شمسی وقتی نهضت جنگل ضعیف شده بود، دکتر حشمت به وعده های صلح و امان نامه عبدالحسین تیمورتاش حاکم وقت گیلان اعتماد کرد و به همراه گروهی از نیروهایش تسلیم شد. این پژوهشگر اظهار داشت: البته میرزا کوچک خان که به دروغ بودن این وعده ها یقین داشت طی گفت و گویی با دکتر حشمت، تلاش کرد که او را از این تصمیم منصرف کند، اما موفق نشد. وی ادامه داد: چنانکه میرزا کوچک خان پیش بینی کرده بود، قوای دولتی پس از شکنجه و برگزاری یک دادگاه فرمایشی و صوری کوتاه، دکتر حشمت را محکوم به اعدام کرده و در 36 سالگی او را در شهر رشت به دار آویختند. میرزا کوچک خان که به صداقت و مظلومیت دکتر حشمت اعتقاد داشت، در نخستین سالگرد دکتر حشمت بر مزارش حاضر شد و او را «شهید بزرگ قیام جنگل» نامید و وعده انتقام داد.
این البرز پژوه ادامه داد: دکتر حشمت یکی از 6 نفر هسته مرکزی اولیه گروه چریکی جنگل به شمار می رود که به مرد شماره 2 نهضت جنگل مشهور شده است. وی گفت: اگرچه حاج احمد کسمایی یکی دیگر از 6 نفر اصلی نهضت، همزمان با دکتر حشمت تسلیم قوای دولتی شد اما شهادت مظلومانه دکتر حشمت او را به یک قهرمان تبدیل کرد لیکن در مقابل تسلیم شدن کسمایی، مورد سرزنش جنگلیان و مردم گیلان قرار گرفت. قهرمان بودن دکتر حشمت و سازشکار بودن کسمایی تحلیلی تاریخی است که تا روزگار ما نیز ادامه داشته است.
کانال «حشمت رود» از 10 کیلومتری غرب سیاهکل تا ساحل خزر به طول تقریبی 40 کیلومتر از یادگاری های دکتر حشمت است که با ایده او و همیاری مردم ساکن در مناطق شرقی سفیدرود احداث شده است. با گذشت 100 سال از شهادت این مبارز البرزی، تاکنون کنگره و مراسمی برای بزرگداشت دکتر حشمت طالقانی برگزار نشده است. عسکری اظهار داشت: پیشنهاد می شود که با همکاری نهادهای فرهنگی مرتبط همانند اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، شورای فرهنگ عمومی، بنیاد البرزشناسی و حوزه هنری استان البرز ضمن برگزاری کنگره ای درباره دکتر حشمت و بررسی روشمند نقش او در نهضت جنگل و مشروطیت، فیلم مستند و آثار مکتوبی در این باره تدوین و منتشر شود. وی گفت: همچنین به جهت پاسداشت، یکی از معابر عمومی شهر کرج به نام این شهید نامگذاری شود، متاسفانه خانه پدری و محل تولد دکتر حشمت در روستای شهراسر طالقان که تا اواخر دهه هفتاد شمسی پابرجا بود، هم اینک ویران شده است. در سال 1264ش دکتر حشمت در این خانه زاده شده است. میرزا عباسقلی حشمت الاطباء پدر دکتر حشمت نیز از طبیبان خوشنام منطقه طالقان و برخی شهرهای شمالی همانند تنکابن، رودسر، نور و لاهیجان بود. عسکری بیان داشت: انتظار می رود اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان البرز به سرعت دست به کار شده و ضمن بازسازی این خانه 200 ساله، آن را به موزه روستایی با رویکرد معرفی نهضت جنگل تبدیل کند.7410/ 6155 انتهای پیام /*
گفت و گوی فوق در وب سایت خبرگزاری ایرنا
حضور موثر مبارزان البرزی در نهضت جنگل
بازتاب گفت و گویم با خبرگزاری ایرنا درباره البرزی های نهضت جنگل
روزنامه پیام آشنا، سال 5، ش 1366، سه شنبه 3 اردیبهشت 1398، ص 2
دکتر ابراهیم حشمت طالقانی مرد شماره 2 نهضت جنگل
دکتر ابراهیم حشمت طالقانی (نفر سوم از راست)
دکتر ابراهیم حشمت طالقانی در کنار میرزا کوچک خان جنگلی
بقایای خانه پدری و زادگاه دکتر حشمت طالقانی در روستای شهراسر طالقان
دکتر ابراهیم حشمت طالقانی (نفر اول از چپ)
سردیس دکتر ابراهیم حشمت طالقانی در شهر رشت
مزار دکتر ابراهیم حشمت طالقانی در آرامستان مسجد محله چله خانه شهر رشت
رود کردان، پیش از ظهر دوشنبه 12 فروردین 1398
عکس: علی عسکری
این رود پس از رود کرج، مهم ترین رود دشت های کرج، هشتگرد و نظرآباد است که شاخه اصلی آن از ارتفاعات جنوب قله کهار با ارتفاع 4108سرچشمه می گیرد. حوضه آبریز رود کردان با وسعتی برابر 358 کیلومتر مربع در شمال شرق حوضه آبخیز رودخانه شور واقع است. طول تقریبی آن از ارتفاعات شمال کرج تا رودخانه شور در غرب روستای نجم آباد از توابع شهرستان نظرآباد حدود صد کیلومتر است که انشعاب اصلی رود پس از طی مسیری با جهت شمال شرقی -جنوب غربی در حوالی روستای قشلاق محمدلو از توابع دهستان نجم آباد وارد رودخانه شور می شود. این رود دارای سرشاخه های متعددی مانند رودخانه برغان، رودخانه سنج و رودخانه ورده است. ملاحظات آماری نشان می دهد که بالا بودن دبی لحظه ای این رود در برخی از سال ها باعث بروز سیلاب های مهیبی در دشت های ساوجبلاغ و نظرآباد شده است. در واقع، بالا بودن بیشترین دبی لحظه ای رودخانه ها، خود تابعی از بیشترین بارش 24 ساعته می باشد که با بررسی آمار بارش، این ارقام به دست می آید.
- منبع: کتاب دشتی به وسعت تاریخ، نوشته حسین عسکری، ص 20.
رودخانه کُردان مستعد سیلابی شدن است
تحلیل نقش و فرم سفالهای تپه اسماعیلآباد
دکتر احمدعلی یاری؛ دکتر حسن طلایی، «تحلیل نقش و فرم سفالهای تپه اسماعیلآباد»، مجله مطالعات باستان شناسی، مقاله 11، دوره 10، شماره 1 - شماره پیاپی 17، بهار و تابستان 1397، صفحه 189 - 205.
چکیده: با توجه به وضعیت لایههای تپه اسماعیلآباد و فراگیری سفال افق چشمهعلی و شناسایی طبقات استقراری با معماری مشخص، همچنین طول مدت استقرار و تداوم این فرهنگ در تپه، مهمترین و دقیقترین اطلاعات را در اختیار میگذارد که با دادههای حاصل از آن می توان روند تغییرات و تحولات فن آورانه، هنری، اجتماعی، اقتصادی و باورهای آیینی را بررسی و مطالعه نمود. هدف این است که سنجیده شود در یک محوطه باستانی با ویژگیهای تپه اسماعیلآباد روند تغییر، تحول، رشد و بالندگی فرهنگ از لایه فرهنگی اول تا آخرین لایه براساس دادهها بویژه سفالها چقدر قابل سنجش است. دگرگونیهای سفال که بخشی از آن بر اثر تطور و رشد درونی فرهنگ در طول زمان به وجود میآید و بخش دیگر به علت پیوندهای فرهنگی و اقتصادی با جوامع دور و نزدیک پدیدار میشود. در این مقاله تمام سعی و تلاش برای شناخت این تغییرات تحولات درونی سفال و سیر دقیق آن شده است. در تحلیلهای آماری نقوش، فرم، با استفاده از پایگاه دادهها کامپیوتری مشخص شد که ظروف سفالی تپه اسماعیلآباد یک سیر تکاملی را طی کردهاند. در طبقات میانی همانند پیشرفت و تغییرات ملموس معماری از یک دوره درخشان تولید سفال و شکوفایی هنری نیز برخودار بودهاند .
کلیدواژهها: سفال؛ باستانشناسی؛ علوم کامپیوتری؛ پایگاه دادهها؛ تپه اسماعیلآباد.
سفال به دست آمده از محوطه باستانی موشه لان اسماعیل آباد واقع در شهرستان ساوجبلاغ که متعلق به هزاره پنجم پیش از میلاد مسیح است.
بانیانِ البرزی دو لوحِ مقابر ری
کتیبه، نوشتاری بر روی ماده بادوام است. فن و هنر ساخت آن را کتیبه نگاری گویند (دانشنامه دانش گستر، 1393، ص 851). به دیگر سخن، کتیبه اسمی عربی است که به مفهوم سنگ نوشته، کتابت، نوشته خطی، اهداییه، تقدیم نامه، نوشته ای بر بدنه کوه یا تخته سنگ، حاشیه دور سر در عمارت ها، دیوار مساجد، آرامگاه ها و بقعه ها، گوشه های پارچه ای همچون سفره، بیرق، جامه، جامه خانه کعبه، زرین پوش اسب، پوشش تکیه ها و اماکن متبرکه آمده است (راهپیما، 1392، ص 33). در استان البرز و خارج از آن تعدادی کتیبه تاریخی متعلّق به قرون میانی دوره اسلامی به چشم می خورد که روایتگر دیرپایی تاریخ و فرهنگ کتابت در این استان است.
از آن جمله، دو لوح آهنی با کتیبه های کوفی متعلق به درهای قدیمی آستان حضرت عبدالعظیم حسنی و برج طغرل (مقبره ابراهیم خَوّاص صوفی مشهور قرن سوم هجری قمری) است که آنها را دو چهره شیعی متعلق به استان البرز یعنی جمال الدین عبدالصمد و عبدالوهاب هشتجردی (هشتگردی) فرزندان دهخدای فخرآور هشتجردی در قرن ششم هجری قمری تدارک دیده اند. این دو اثر ارزشمند به ترتیب در موزه آستان حضرت عبدالعظیم و موزه هنر میشیگان (آمریکا) نگهداری می شوند (خامه یار، 1395، ص 152).
رییس جمال الدین عبدالصمد هشتجردی از شخصیت های مذهبی و اجتماعی شیعه در قرن ششم هجری قمری است که ریشه در هشتگرد (مرکز شهرستان ساوجبلاغ) دارد. او به همراه پدرش که مستوفی ری بود، با اسماعیلیان الموت درگیری مسلحانه و عقیدتی داشت. عبدالجلیل قزوینی رازی متکلم و فقیه شیعه در قرن ششم هجری قمری، در معرفی خواجگان و روسای شیعه، از او با عنوان «جمال الدین عبدالصمد غازی شهید رحمت الله علیه» یاد کرده و در کتاب «نقض» در این باره نوشته که «ابو اسحاق صاحب خراج ملاحده» نیز «که ملحد شد» به وسیله «امیر قایماز... به گفت جمال الدین عبدالصمد شیعی رحمت الله علیه» کشته شد. آن گونه که به نظر می رسد، جمال الدین عبدالصمد در نهایت به شهادت رسیده اما منابع تاریخی درباره چگونگی شهادت او مطلبی نگفته اند (رازی قزوینی، 1358، ص 130، 223). منتجب الدین رازی از نویسندگان شیعه در قرن ششم هجری قمری، در ردیف 319 کتاب الفهرست با عنوان «الرییس عبدالصمد بن فخرآور الهشتجردی: دَیِّن، فاضل» از او نام برده است (رازی، 1366، ص 93، 329).
منابع: خامه یار، احمد، «دو لوح آهنی کتیبه دار متعلّق به مقابر ری از سده ششم هجری»، فصلنامه پیام بهارستان، دوره دوم، سال 9، ش 28، پاییز و زمستان 1395؛ دانشنامه دانش گستر (تک جلدی)، زیر نظر کامران فانی، محمّدعلی سادات، تهران، دانش گستر روز، 1393؛ رازی قزوینی، نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل، بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضایح الروافض معروف به نقض، تصحیح میرجلال الدین حسینی ارموی (محدّث)، تهران، انتشارات انجمن آثار ملّی، 1358؛ رازی، منتجب الدین علی بن بابویه، الفهرست، تحقیق و مقدمه: سید جلال الدین محدث ارموی، به کوشش محمد سمامی حایری، زیر نظر سید محمود مرعشی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1366؛ راه پیما، غلامرضا، «بررسی کتیبه های تاریخی ایران»، مجله نامه بهارستان، ضمیمه ش 2 (ویژه نامه کتیبه)، زمستان 1392.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «بانیانِ البرزی دو لوح مقابر ری»، ماهنامه همیار البرز، سال 5، ش 13، دی 1397، ص 8.
قصهای غمانگیز. تجربهای پرهزینه و خسارتبار برای مُلک و ملت و میهن با اثرات و تبعات منفی و مزمن بر روان و رفتار لایهها و اقشار مختلف اجتماعی از هر گروه سنی و جنسی. دوری باطل و پرخسارت و پرهزینه و قصهای غم انگیز. چهار دهه در ترازوی عمر متوسط و کوتاه بشری ما زمان اندکی نیست. تجربه زندگی یک نسل در آن درگنجیده است. تجربه برنامه و کارنامه مردود تربیت و تعلیم نادرست و ناراست و معوجی که عمر گرانبها و بیبدیل یک نسل از فرزندان کشور را بر باد داده است. تجربه و کارنامه نسلی که اینک در میان مغاکهای عمیق و خلاءهای مدنی و معنوی گرفتار آمده است و برای رهایی از آن از هر نردبان فرسوده و شکستهای بر میشود و به هر ریسمان پوسیدهای چنگ میافکند. تجربهای که کارنامه مردودش قهقرای فرهنگی و فقر معنوی نسلی است که اینک گریبان و گلو جامعه ما را گرفته است و میفشارد و میخراشد و زخم میزند و میآزارد. تجربه طرحها و برنامههای تعلیمی و تربیتی شکست خورده و ناکامی که زیر سقفهای ترک خورده و مدرسههای آموزش و پرورش جامعه بعد انقلاب ما عمر یک نسل از فرزندان کشور را به بازی گرفته است.
نسلی که نه احساسی از ایرانی بودن و نه اراده و عزم و غیرت و همت میهن دوستی در سر دارد نه ایمان دینی و انگیزه و اشتیاقی معنوی در دل و نه فروغ حسی از پاکیزگی و زیبایی و پایبندی به نظم و مراعات قوانین اجتماعی و آداب و ادب زندگی پیچیده شهری در جانش روشن است و در فکر و فاهمهاش بیدار و فعال. نسلی ناکام و نامراد میکوشد با پناه بردن به قهر اقتصادی و اندوختن زر هرچه بیشتر و بیشتر و برکندن و برگرفتن زر هرچه فراوانتر از پیکر منابع طبیعی و مواریث تاریخی و فرهنگی کشور و پرکردن و انباشتن غنیمت هرچه فراوانتر و فراوانتر در انبانهای جان تهی از معنویتش به هر بهایی و با هر هزینهای که برای مُک و ملت و میهنش تمام شود پرکند. قصهای غم انگیز و پرغصه با بازیگرانی که بر سر میهن و کشور و میراث مردم خویش قمارمیبازند به خمار خویش مینازند.
آنچه از پی میرسد تنها و تنها حکایت و روایت یک مورد و مصداق از میان شمار کثیری از موارد و مصادیق تجربه نه تنها یک نسل که دو نسلی است که دیگر نه انگیزه و نه اندیشه و آرمانی ملی و میهنی برای آبادی واعتلا و اقتدار و عزّت و عظمت مُلک و ملت در سر دارد و نه اساساً ملت و میهن و کشور برایش مساله است و نه عقیده و ایمان و پایبندی به ارزشهایی که چهار دهه پیش چونان طوفان به پا خاست و چونان آوار بر سر انقلابیون و جامعه انقلابی فرو پاشید، در دل دارد. وقتی پای پایبندی به ارزشهایی و دست تعهدی به پیمانی و وفاداری به عهدی در میان نیست، وقتی فروغ عقیده و آرمانی در خانه جانت فروزان نیست، هنرپیشهای و بازیگر هر نقشی در هر پردهی نمایشی معیار منفعت و مصلحت توست نه منفعت و مصلحت ملت و میهنت.
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری یکی از میان صدها سازمان و تشکیلات به ظاهر نوبنیادیست که پس از انقلاب بهمن پنجاهوهفت با برنامههای متفاوت از مرکز باستان شناسی پیشین بر صحنه میآید. سرگذشتش علیرغم عمر کوتاهش از بسیاری از نهادها و سازمانها و تشکیلات نوپدید و نوبنیاد جامعه بعد انقلاب میهن ما غمانگیزتر و پرحاشیهتر و پرحدیث و حادثهخیزتر بوده است. پرحادثه و حادثهخیز با خسارات و تلفات مدنی و معنوی سخت و سنگین و جبران ناپذیربرای کشور. این سازمان نخست یک سازمان و تشکیلات فرهنگیست. به غایت فرهنگی و بغایت مهم از همین منظر و با چنین ماهیتی. در میان معاونتهای این سازمان و تشکیلات مصدوم و مقهور، پژوهشگاه سازمان در قیاس با دیگر معاونتها و زیرمجموعهها دستش همیشه هم از نان تهیتر بوده است هم از نام کوتاهتر و هم از جاه بستهتر. سنگرش سنگر جان ارتشیان و سپاهیان و سربازان ثغور و سرحدات هم نیست.در یک کلام سنگر سربازانش سنگر تیغ و تیر و شمشیر و تفنگ و توپ و تانک نیست.سپاهیان و سربازانش، سربازان سنگر تاریخ و فرهنگ و مآثری تاریخی و مواریث فرهنگی مُلک و ملت و میهناند. سنگری به غایت مهم. مسئولیتی بس عظیم و امانتی بس خطیر و شریف بر شانه سربازان مُلک و ملت و میهن.
پژوهشکده باستانشناسی زیر خیمه همین پژوهشگاه سکنی دارد و بیشترین سربازان و سنگربانانش را اعضا علمی و پژوهشیای تشکیل میدهند که دانش آموختگان و فارغالتحصیلان رشته باستانشناسی و دیگررشتهها و تخصصهای خویشاوند و مرتبط با علوم باستانشناسی هستند. قطار طرحها و برنامههای آن هم علیالقاعده میباید روی ریلهای مطالعات میدانی باستان شناسان و هیاتهای باستانشناسی اعم از انواع و اطوار بررسیها و کاوشها و حفاظت محوطهها و ارائه گزارشهای باستانشناختی به مقصد شناختن و شناساندن هرچه اصولیتر و عالمانهتر تاریخ فرهنگ و مآثرتاریخی و مواریث فرهنگی کشور به ایرانیان و در مقیاسی فراختر و انسانشمولتر به جامعه جهانی و دیگر جوامع سیاره ما حرکت کند.در سالهای پرهزینه و خسارتبار دولتیان نامحمود نهم و دهم علیالخصوص در سالهای مدیریت نامیمون ناحمید بغایی زخمهای التیامناپذیر سخت و سنگینی بر پیکر سازمان و میراث و میراثیان وارد آمد.
باری و به هر روی آن سالهای شوم و نامحمود و نامیمون به ظاهر بهسرآمد و دولتیانی دیگر با شعار تدبیر و امید برلب و کلید قفلگشا بر کف از در دولت درآمدند. جامعه باستانشناسان و میراثیان مصدوم و مجروح و مقهور و مرعوب دولتیان سلف چونان دیگر اقشار اجتماعی چشم در انتظار بهبود اوضاع و احوال دوخته بودند و امید و اشتیاق سالهای خوشتری را در دل چشیده و در سر میپختند.انتظارمیرفت پس از آن همه قهر و بیمهری و جفا بر مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی کشور و تجاوز و تخریب وسیع محوطههای باستانی و اشیا و اموال و اسناد فرهنگی از پیکر بناها و از زیر سقف و پشت ویترین و انبار و آرشیو موزههای کشور، مدیران دولتیان جدید گام برگام مدیران دولتیان نامحمود پیشین نگذارند و از کارنامه مردود و سیاه آن تیره بختان تیره روز درست عبرت بیاموزند و طرحی نو در سازمان در اندازند و جان تازهای به پیکر مجروح و مصدوم و مقهور سازمان بدمند و بدهند.
امّا دریغ و صد دریغ که چنین نشد و حال میراث و میراثیان وخیمتر و بحرانیتر هم شد و عرصه بر سربازان و سنگربانان مواریث فرهنگی کشور تنگتر و تنگتر شد و بازار مکاره سودوسودا بر سر ناموس میراث مُلک و ملت رونق و رمق بیشتر و شتاب بیشتر و وسعت بیشتر گرفت و ویروسهای مزمن خیانت به امانت و امانتداری در درون مراکز سازمان هم رخنه کرد و شیوع یافت. اخبار فاجعهبار و گوشخراش دستگیری مدیران و معاونان و کارکنان مراکز استانی سازمان را هر روز در رسانههای جمعی کشور و در فضای مجازی بیش از پیش میشنویم و قصه غمانگیز و پرغصه میراث و میراثیان برجانمان زخم میزند و از قهقرای مدنی و معنوی که دچارش شدهایم خون دل میخوریم و خون در دل میگرییم.
غمانگیزتر آن که این بار بر کرسی رفیع معاونت پژوهشگاه سازمان کسی را گماشته و نشانده بودند که هم مدعی بود هم تجربه دو نسل قبل و بعد انقلاب را در کارنامه خود داشت. ظاهری موجه داشت و ادا و اطوار روشنفکران میهنی از دود چپقش برمیخاست و از فرصتها نیک بهره میجست و در صف مقدم مناسبتها و خط نخست مراسم بزرگداشتها و نکوداشتها و تودیعها و معارفهها و تشییع اهل هنر و ذوق و زیبایی و فرهنگ و دانش و دانایی حضور مییافت و از تاریخ و فرهنگ و سنت و میراث اهل هنر و اصحاب سینما و موسیقی و معماری سخن میگفت. اینک که آن سالهای خوش و شیرین و پرزر و غنیمت فرماندهی و فرمانروایی دلال منشانه و کاسبکارانه به فشار قانون عدم استفاده از بازنشستگان پایان گرفته است، در خیال نه فرمانده و نه همیاران و همکاران کاسبکارش درنمیگنجید روزی صندلی معاونت و مدیریت پژوهشگاه سازمان را با چنان کارنامهای مردود ترک کند که در درون و بیرون مقر فرماندهیای طرح برگزاری مراسم برایش زمزه کنند و کارنامه مردودش را در غربال نقد نهند و دادورانه داوری کنند.سخن نغز و مغز و حکیمانه معلم بنام شعر و ادب و اخلاق ما سعدی علیه الرحمه قصه غم انگیز چنین مدیرانی است:
آن که چون پسته دیدمش همه مغز / پوست بر پوست بود همچو پیاز
چه فرصتها که در ظل مدیریت اینان از کف نرفت و زیر خیمه اینان عناصر فرصت طلب کاسبکار و زر اندوز و غنیمت بر، چه سهمخواهیها و دلالیها که در درون و بیرون سازمان به راه نیانداختند و چه زخمها که بر پیکر میراث و میراثیان مُلک و ملت نزدند.
مدیریت ریا و فریبکاری. مدیریت نمایشها و شوهای تهوعآور و مضحک به اصطلاح افتتاح نمایش اشیا موزه لوور در پژوهشکده سازمان برای سرپوش و در پوش نهادن افکار و افعال و اعمال دلالان کاسبکار و زرپرست و زورگو و فریبکاری که معاونتی فرهنگی و سنگری شریف را تا شرکتکده سود و سودا تقلیل دادند. و چنین است تجربه شوم و نامحمود و نامیمون مدیرانی که بر شاخ میراث مُلک وملت خویش نشستهاند و برمیچنیند و برمیبرند و بُن میبُرند. چنین است که از زبان اینان میشنویم عمارت مسعودیه که طوماری از میراث مدنی و معنوی و رخدادهای مهم تاریخی و فرهنگی تاریخ معاصر کشور را زیرسقف بلند خود داشت از برج دمل میلاد حقیرتر و فقیرتر و بیاهمیتتر معرفی و تعریف میشود تا تبانیهای پشت پرده و پنهانی که این عمارت تاریخی و به غایت خوش فرم و زیبا را در قلب پایتخت - شهر تهران - به طمع زر به زرپرستان وامینهاد به میراثیان بازگردانده نشود و خیانت در امانت توجیه شود.
چنین است کارنامه مدعیانی که با دهان و زبان و قلم خود آنچه در دل دارند و درسر پختهاند ناخواسته اظهار و آشکار کرده و عرض خود برده و زحمت ما را کم کردهاند و جنگهای ایران و روس را که فرزندان دلاور ایران از کیلومترها آنسوتر کرانههای ارس گرفته تا اروند و از کرانههای اروند تا هیرمند و از هیرمند تا کرانههای آنسوتر اترک در آن مشارکت داشتند و دلاورانه زیر پرچم ایران به فرماندهی عباس میرزا دلیر در مقابل دشمن در خط مقدم ایستاده بودند و میجنگیدند؛ جنگ میان روس و آذربایجان معرفی و تعریف میشود!
مدعیان ناباستانشناس و میراث ناشناسی که آمده بودند سرمه در چشم میراث و میراثیان کنند اما نه تنها چنین نکردند که هم زخمها را عمیقتر کردند هم چشمهای بیشتری را کور کردند هم آسوده خاطر و در پناه سپر امنیت کامل رفتند! ممکن است پرسیده شود جامعه میراثیان و باستان شناسان کشور که خود سالها هم شاهدان عینی هم قربانیان چنین رئیسان و مدیرانی بودهاند چرا خاموش نشستند و دلیری نکردند و همت نورزیدند نقاب از چهره فریبکاران و مدعیان ریاکار برگیرند و خاطیان را ملامت کنند و خائنان را از خیانت در امانت برحذر دارند؟! این همه سکوت سرد و سیاه چرا؟! این همه موضع بیطرفانه و منفعلانه چرا؟ میتوان پاسخها و تبیینهای سیاسی و جناحی و جامعه شناختی و انسان شناختی و روان و رفتارشناختی فراوان به پرسشهایی از این جنس داد؛ علی رغم اهمیتی که برای چنین پاسخهایی قائل هستیم لیکن ریشهای وعمیق نیستند و نمیتوان به آنها بسنده کرد. ریشههای تاریخی مسئله آنقدر عمیق است که بدون فکر و فهمی فلسفیتر نمیتوان به کنه مسئله پی برد و دست یافت.ریشههای تاریخی که چندان مورد توجه قرار نگرفته است.
به هر روی جامعه معاصر ما بمانند بسیاری از جوامع دیگر روزگار ما دانش باستانشناسی و بسیاری از رشتهها و دانشها یا علوم و فنون مدرن را از قاره و منطقه غربی تاریخ که خاستگاه تحولات دوره جدید بوده است وام ستانده و برگرفته است. از شواهد و قرائن فراوان تاریخی چنین استنباط میشود که ستاندن این یا آن علم این یا آن سبک زندگی و سنّت اعتقادی و نظام فکری یا مسلک و مشرب و نظام ارزشی از این یا آن جامعه از این یا آن منطقه و قاره فرهنگی برای ایجاد تحول برای حرکت و عزیمت به سوی انفتاح و افتتاح عالم و آدمی نو به تنهایی کافی و بخودی خود بسنده نیست.
یک علم یک فکر یک عقیده یک نظام ارزشی یا یک کلام و کتاب و پیام نو حتی اگر یک جهان آنرا بپذیرد و به آن متشرف شود مادام که وارد سپهر آگاهی و فضا وجودی ما نشده است و تا هنگامی که بفهم درنیامده است و دستگاه گوارش ذهن و فکر و عقل و فهم ما آن را هضم و جذب نکرده است هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. نزدیک به یک قرن از آشنایی جامعه ما با دانش باستان شناسی میگذرد.
بر همین سیاق هم بیش از یک قرن از آشنایی ما با پدیده موزه و تشکیل و تاسیس موزه و تشکیلات موزهای در کشور ما میگذرد. هم آن دانش نوبنیاد در دانشگاهها و موسسات کشور ما تدریس و تحصیل میشود هم این پدیده و تشکیلات عالم مدرن هم در بسیاری از شهرهای میهن ما تاسیس شده و بنیاد پذیرفته و همچنان هم در دیگر شهرهای کشور دامن میگسترد و پی به پی تاسیس و افتتاح میشود. به رغم اینها همه نه علوم باستانشناسی نه پدیده موزه و رویکرد موزهای به منابع و مادهها و مدارک و مواریث فرهنگی و مستندات تاریخی وارد سپهر آگاهی و اندیشه تاریخی ما شده است و نه اساسا" چنین پدیدههایی در جامعه معاصرما پدیدههای درست تفهیم و تعریف شده هستند.
باستان شناسی ابزارمعیشت نیست؛ اسباب معرفت است. متاسفانه در جامعه ما باستانشناسی دست مایه معیشت است و ابزار امرار معاش نه اسباب معرفت ارباب معرفت. از یک باستانشناسی بیسر و بیهدف و بدون غایتی اصیل که نمیتوان انتظاراتی اصیل و واقعی و رفیع داشت. پزشکان به هر میزان حاذقتر و داناتر، به سلامت و بهبود بیماران خود حساستر و جدیتر ومصممتر. نه تنها علوم باستانشناسی بلکه بسیاری از رشتهها و دانشها و تخصصهای خویشاوند و همتبار باستانشناسی که بند نافشان با رگ و پی تحولات عظیم و بیسابقه تاریخی و فکری و فرهنگی و مدنی و معنوی که طی قرون اخیر در منطقه و قاره غربی اتفاق افتاده در هم تنیده است که با اندیشه و رویکردهای تاریخی انسان مدرن و اندیشه وعقلانیت و ارزشهای مدرنیه هم ربط وثیق و پیوند و پیوستگی عمیق دارند؛ و تا اینها همه عمیق و وثیق فهیده نشوند آن علوم و البته و صد البته علوم باستانشناختی هم همچنان نافهمیده و تعریف و تفهیم ناشده بیرون از افق اندیشه و آگاهی ما خواهند ماند.
چینیها و ژاپنیهای سدههای هفده و هجده با کاوشهای باستانشناسی آشنا بودند و آثار مکشوف از لایههای باستانی را هم پس از کاوش در توالی زمانی قرار میدادند و اصل تقدم و تاخر لایههایی را میشناختند. با این همه در میان چینیها و ژاپنیها باستان شناسی به مفهوم مدرن آن چونان ملغمهای از علوم باستان شناختی، چونان نسبت باستان شناسانه با گذشته، چونان نوعی حس از گذشته، چونان ماده و منبع و اسباب معرفت اندیشه تاریخی انسان تاریخی عالم مدرن شناخته شده نبود.
سه دهه پیش پایگاه باستانشناسی شوش از هیات باستان شناسی فرانسوی بازستانده شد. انتظار میرفت سازمان میراث فرهنگی با طرحها، برنامههای پژوهشی منسجمتر و مصممتر هیاتهای باستانشناسی میهنی فعالتر و پیوستهتر و پیگیرتر از گذشته گام در میدان نهد و محوطه عظیم باستانی شوش این شهر ریشهها را که به ثبت جهانی هم رسیده و نامش در فهرست ثبت جهانی مندرج است به ایرانیان و جهانیان هرچه بیشتر و بیشتر بشناساند. متاسفانه نه تنها چنین نشد که هم به دلیل بیکفایتی و بیتدبیری هم بیدرایتی مدیران و برخی معاونتهای کاسبکار و ناباستان شناس و میراث ناشناس سازمان و خاموش نشستن جامعه میراثیان و باستان شناسان و حتی مورخان و اصحاب فکر و فلسفه و فرهنگ جامعه ما محوطه عظیمی که حریمش طبق مصوبات پیشبینی شده سازمان در درون محدوده حفاظتی قرار گرفته است اینک در معرض تجاوز و تخریب است و هردفعه به بهانهای تازه در سکوت و سیاهی شب به پیکرش زخم میزنند و تخریبش میکنند! وقتی حفاظت ابنیه تاریخی، آثارباستانی برای باستان شناس ما مسئله نیست. موضوعیت ندارد طبیعتا" مهم هم نمیتواند باشد.
مهم زمانی میتواند باشد که در افق آگاهی و اندیشه تاریخی ما حضورش و اهمیتش احساس شود. اینکه هرکسی برای خودش باستانشناس باشد و برای خودش باستان شناسی بکند اینکه نمیشود باستان شناسی. اتفاقا هدف و غایت، رکن رکین هر علمیست و یا به مفهوم دقیقتر یکی از ارکان رکین هر علمیست. به هر روی یک باستان شناسی که نه قطارش بسوی و به مقصد شناخت تاریخ ملی و صیانت از میراث ملی یا در مقیاسی فراختر تاریخ و میراث مشترک بشری حرکت نمیکند باستان شناسی بیسر است و بیهدف و بیغایت.
چنین باستانشناسی بیهدف و بیمقصد و بیغایتی با فرهنگ و تاریخ و مسائل تاریخی و فرهنگی درگیر نمیشود. و طبیعیست که درگیر نمیشود. دور از انتظار هم نیست که به هر نامدیر و مهندس و نامهندس و ناباستان شناس و فرهنگ ناشناسی تن در دهد. هر مدیر خفته و خام و تاریخ ناخوانده و فرهنگ ناشناسی را بر شانهاش بنشانند و تحمیل کنند. چنین حجم عظیم و سنگین و بیسابقه تجاوز و تخریب و نابودی ابنیه تاریخی و آثار و محوطههای باستانی که طی دهههای اخیر در کشور شاهدش بودهایم اگر در کشور فرانسه و آلمان و ایتالیای اکنون اتفاق میافتاد آیا میراثیان و باستان شناسان و مورخان و اصحاب فکر و فلسفه و فرهنگ و رسانه و دولتیان ومجلسیان این کشورها هم در مواجهه با آن همه تجاوز و آسیب و تخریب خاموش مینشستند و بیتفاوت از کنار آن همه ویرانیها میگذشتند؟
ابنیه تاریخی و محوطهها و مکانها و آثار باستانی از هر جنس و نوع اعم از غار نگارها و کنده نگارهها و صخره نگارهها و سنگ نبشتهها و کتیبهها و بناهای یادبود و یادمانی و تپهها و تلها و گورستانها و دژستانها و ارگ شهرها و مانند اینها همه چونان مادهها، و منابع طبیعی چونان پدیدارهای طبیعی به لحاظ فیزیکی وضعی مشابه دارند و به مرور زمان فرسوده و فاسد و تجزیه میشوند و از بین میروند چنانکه و چه بسا که بسیارشان در گذشته چنین سرنوشتی داشته و به مرور زمان در معرض حوادث طبیعی و اتفاقات تاریخی تخریب شده و از بین رفتهاند. در روشنگاه آگاهی و افق اندیشه ماست که آنها کشف میشوند و چونان ماده و منبع شناخت وارد سپهر آگاهی و اندیشه تاریخی ما میشوند.کتیبه بیستون دوهزاره نیم، پیشاروی ما بود لیکن کسی نه آنرا چونان انسان عالم مدرن دید و نه کشف و نه رمزگشایی کرد. همین طور سنگ نبشتههای اردشیر و خشایارشاه هخامنشی در گنجنامه همدان. برهمین سیاق آثار معماری تخت جمشید و ویرانهها و آثار شهر مدفون تروا در تپه حصار لیک در آناتولی وآکروپل میسینه در شبه جزیره پله پونز یونان و صدها و صدها موارد و مصادیق مشابه دیگر که مجال ذکر یک به یکشان در این مقال نیست.
چه بسا اگر هشدارها و فشارهای یونسکو نبود هم برج دُمل جهان نما در اصفهان ساخته میشد هم بسیاری از مآثرتاریخی و محوطههای مهم به ثبت رسیده و مندرج در فهرست ثبت جهانی را تخریب میکردیم و روی آوارشان برجهای نازیبا و بیریشه و بی بنیاد سود و سودا بپا میکردیم. چنین است وقتی یک علم، یک فکر، یک نظام ارزشی وارد سپهر آگاهی و افق اندیشه ما نشده است. وقتی نمیدانیم و نمیفهمیم از آن علم چه میجوییم؟ در آن علم بدرستی بدنبال چه میگردیم؟ براستی و درستی میخواهیم؟ برایمان تفهیم و تعریف شده نیست.ادا و اطوار یا کاریکاتورش سرما را گرم کرده و دل ما را خوش داشته است.چون از فکر وفلسفهای که در پس پشت و هدف و غایت واقعی که پیشاروی آن است شناخت عمیق و فهم وثیقی نداریم. هستی و چیستی و حدود معرفتیاش برایمان درست تفهیم و تعریف شده نیست.میراث ما منبع و ماده شناخت ما نیست.ماده آگاهی و منبع شناخت و اندیشه تاریخی دیگریست.ماده آگاهی و منبع شناخت اندیشه تاریخی و نظام دانایی عصری که به عالم مدرن متصف و به اندیشه و عقل و ارزشهای مدرنیهاش شهره است. هانری کربن و ریچارد فرای پرورده دامن اوست و ناصر پورپیرارها پرورده دامن جامعه بعد انقلاب ما!
سخن آخر آن که: هرکه میخواهی باش و در هرکجا این عالم که میخواهی باش، دانش آموخته هر رشته و دانشی که میخواهی باش: حکمت و عرفان، یزدان شناسی و کلام، فقه و اصول، فکر و فلسفه، تاریخ و فرهنگ، باستان شناسی و انسان شناسی، جامعه شناسی و اقتصاد، روان شناسی و رفتارشناسی، زبان شناسی وگویش شناسی، شعر و ادب، حقوق و اخلاق، هنر و خلاقیت، ذوق و زیبایی، سیاست و دیانت، دینداری و دولتداری، وقتی نمیدانی در کجای تاریخ ایستادهای بر کدام سنت و میراثی تکیه زدهای، متعلق به کدام اقلیم و عالم و جغرافیای تاریخی هستی، زیر کدام آسمان زندگی میکنی و گام برسینه چه ارضی نهادهای، زیرگامهایت چه اتفاق افتاده است، ارض تاریخت چگونه ارضیست، آسمان ملکوتت چگونه آسمانیست، خفتهای و خوابی و خطر خیزهم برای ملتت هم برای عالمی!
انتشار تازه ترین کتاب استاد حکمت الله ملاصالحی
مبادی و مبانی باستانشناسی شناختی
نویسندگان: دکتر حکمت الله ملاصالحی؛ دکتر وحید عسکرپور / شابک: 978-9640372906 / ناشر: دانشگاه تهران / تعداد صفحات: 168 / نوبت چاپ: اول / تاریخ انتشار: 1397 / قیمت: 230,000 ریال / نوع جلد: شومیز / اندازه: وزیری.
دژ مادها، گوهر ناشناخته البرز
کد خبر: 82984561 | تاریخ خبر: 07/05/1397 - 8:54
کرج - ایرنا - البرز سی و یکمین استان کشور، تاریخ و تمدن متنوع و 9 هزار ساله ای را در خود دارد که به دلیل ناشناخته ماندن، با چندان اقبالی از سوی گردشگران و دوستداران این نوع اماکن مواجه نشده و ضروری است برنامه ای مدون برای معرفی ظرفیت های بالای موجود در آن تهیه شود. استان البرز علاوه بر اینکه دارای تنوع اقلیمی کم نظیر از آب و هوای کوهستانی گرفته تا بیابان و کویر را در اختیار دارد، از وجود بناهای کم نظیر تاریخی بهره مند که نشان از زندگی هزاران ساله انسان ها در این نقطه از ایران دارد. این استان برغم وسعت کم اما رنگین کمانی ازجاذبه های تاریخی، طبیعی و گردشگری منحصر به فرد را در خود جای داده است.
البرز را به عنوان بخشی از شناسنامه تمدن ایران باستان در جهان می شناسند، با این توصیف و با این وجود، منطقه ای که کهن خشت آن در سازمان ملل متحد نگهداری می شود، جاذبه هایش از نگاه جمعیت میلیونی گردشگران پنهان مانده است. تپه ازبکی یا دژ مادها تنها یکی از محوطه های باستانی ارزشمند تاریخی فلات ایران واقع در شهرستان نظرآباد از شهرستان های استان البرز قرار دارد. این تپه تاریخی با قدمت 9 هزار ساله به عنوان قدیمی ترین بنای خشتی جهان مطرح است. بسیاری از کشورها که امروز توانسته اند جایگاهی در صنعت گردشگری جهان برای خود دست و پا کنند یا فاقد سابقه تمدنی نظیر ایران و به ویژه استان البرز هستند و یا اینکه سابقه آثار تمدنی آنها به 500 سال هم نمی رسد. امروز با فشارها و تحریم های دشمن و احتمال کاهش درآمدهای نفتی، می توان از داشته های فراوان این سرزمین به ویژه ظرفیت های بالای موجود برای جذب گردشگر نهایت بهره برای درآمدزایی و ایجاد اشتغال برد، این وظیفه ما است بیش از هر زمان دیگری این سابقه تمدنی، تاریخی و فرهنگی را به جهان معرفی کنیم.
پرونده ثبت تپه ازبکی در حال تهیه و برنامه ایجاد پایگاه پژوهشی آن در دست اقدام است. محوطه ازبکی با قدمتی 9 هزار ساله یکی از محوطه های ارزشمند کشور و به عنوان سایت معتبر باستان شناسی است. محوطه ازبکی یکی از محوطه های تاریخی، فرهنگی شهرستان نظرآباد که توسط دکتر مجید زاده در 6 فصل کاوش شده که محوطه شامل یان تپه، جیران تپه، مارال تپه و غیره است که براساس کاوش ها تپه هفت هزار ساله ما می باشد که خشت آن به سازمان ملل هدیه شده است. محوطه باستانی ازبکی شامل تپه اصلی و تپه اقماری است که از نظرتاریخی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.این مجموعه کتاب تاریخ ایران است چرا که از 9 هزار سال پیش اولین معابد بشر و روستاهای پیش از تاریخ و دوره مادها را در آن داریم، تپه تاریخی ازبکی از ابتدای سال 96 بار دیگر بر روی گردشگران در شهرستان نظرآباد استان البرز گشوده شد اما گام های مناسبی برای معرفی این اثر ارزشمند به علاقمندان در ایران و جهان برداشته نشده است.بر اساس اعلام مسئولان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی البرز میزان بازدید گردشگران و مسافران نوروزی از محوطه باستانی 9 هزار ساله ازبکی بی سابقه و کم نظیر بود.
براساس پژوهش های انجام شده، صنعت گردشگری در برخی کشورها، به منبع کسب درآمد ملّی تبدیل شده، به طوری که گروهی از پژوهشگران بر این باورند که صنعت گردشگری سومین پدیده اقتصاد پویا، پررونق و روبه توسعه در جهان است اما کشور ما با وجود سابقه ذکر شده و ظرفیت های موجود جایگاه مناسبی در صنعت گردشگری جهان ندارد. در استان البرز از مناطقی نظیر شهرستانک، دیزین، عظیمیه، آسارا، گرمدره، پارک طبیعت و حیات وحش ایران، باغستان، اشتهارد، کوهسار، چهارباغ، ایران توسعه، فرودگاه پیام، برغان و سنج، سیبان دره، طالقان، آسمان سو طالقان، یاس زیدشت طالقان، فرودگاه آزادی نظرآباد به عنوان مناطق خاص برای توسعه گردشگری استان نام برد.
حسین عسکری پژوهشگر البرزی در این باره به خبرنگار ایرنا، گفت: مناطق نمونه گردشگری در کنار جاذبه های تاریخی، فرهنگی و تمدنی می توانند تاثیر بسزایی در جذب گردشگران و علاقمندان به تاریخ و اماکن تاریخی داشته باشند.علاوه بر دژ مادها البرز دارای جذابیت های بسیار در حوزه طبیعی و تاریخی شامل مناطق بکر کوهستانی و مراتع چشم نواز است. بقعه امامزادگان، قلعه ها، آبشارها، آثار تاریخی، خانه های قدیمی، حیات وحش و روستاهای سنّتی از ظرفیت های موجود برای توسعه گردشگری در این استان است.
محراب رجبی رییس انجمن البرز شناسی نیز به خبرنگار ایرنا گفت: آثار و شواهد موجود در استان البرز نشان از تاریخ کهن و تمدن دیرین آن دارد که در صورت معرفی آن می توان بهره های بسیاری از آن برد. وی خاطرنشان کرد: علاوه بر جذب گردشگران علاقمند به آثار تاریخی و تمدنی طبیعت کم نظیر البرز در رشته های کوه های البرز فرصت مغتنمی است که با ایجاد ارتباط متقابل با طبیعت و زیست بوم و انسان ها، طبیعت گردی را در آن گسترش داد.
همه ساله میلیون نفر از مردم ایران برای عزیمت به 14 استان کشور از البرز می گذرند و سهم این استان از این جمعیت عظیم تنها ترافیک و مشکلات دیگر ناشی از آن است، با اینکه می توان با برنامه ریزی تعداد قابل توجهی از مسافران در ایام نوروز و تابستان را به آثار کم نظیر تاریخی و تمدنی البرز جذب کرد.البته گردشگران بیشتر تنها جاده کرج - چالوس و برخی جاذبه های آن را می شناسند و از کنار دیگر مجموعه های تاریخی و طبیعی البرز به سادگی می گذرند که این ناشی از ناشناخته ماندن آنها است.
1535 انتهای پیام /*
متن گزارش فوق در وب سایت خبرگزاری ایرنا