روز سه شنبه 6 اردیبهشت 1401 ادمین صفحه اینستاگرامی «تاریخ و تمدن طالقان»، ویدئویی 7 دقیقهای از روستا ایستای طالقان (محل زندگی گروهی از تجددگریزان سنتی مقلد آیت الله میرزا صادق مجتهد تبریزی) منتشر کرده است. ویدئویی که دارای تصاویری واضح از منازل، مزارع و حریم خصوصی ساکنان روستای ایستا با مدد از «فناوری هلی شات» است.
آیا این گونه سرک کشیدن های کنجکاوانه به حریم خصوصی افراد، اشکال شرعی و اخلاقی ندارد؟ آیا نوعی خشونت و آزار اجتماعی به شمار نمی رود؟ این در حالی است که در تابلوهای نصب شده در ورودی روستا، اهل توقف طالقان اعلام کرده اند که به ورود بدون اذن و عکس برداری از محل سکونت خود راضی نیستند.
بر اساس اخلاق پژوهش و اصول مطالعات اجتماعی، ما حق نداریم به بهانه شناخت یک پدیده و ارضای کنجکاوی مخاطبان رسانه خود، حقوق مسلم افراد و حریم خصوصی آن را نادیده بگیریم. اگر این گونه رفتارها نسبت به منزل، خانواده و حریم خصوصی ما انجام شود چه واکنشی از خود نشان خواهیم داد؟
نوشتن و سخن گفتن درباره یک روستای تجددگریز در رسانهها، فی نفسه اشکال اخلاقی و حقوقی ندارد اما سرک کشیدن به حریم خصوصی آنان، حتماً بار حقوقی و شرعی دارد و می تواند عقوبت این جهانی و آن جهانی در پی داشته باشد. لطفاً اگر باور دینی داریم، «حق الناس» و اگر عرفی می اندیشیم، «حق شهروندی» اقلیت های مذهبی و فرهنگی کشور عزیزمان ایران را نادیده نگیریم. به گمانم شادروان آیت الله طالقانی می تواند الگوی عملی خوبی برایمان باشد.
حسین عسکری
(نویسنده کتاب روستای ایستا)
7 اردیبهشت 1401
تصویری از فیلم تهیه شده با هلی شات از روستای ایستای طالقان
دو تابلوی نصب شده در ورودی روستای ایستای طالقان
نخستین و تنها کتاب منتشر شده درباره اهل توقف طالقان
___________________________________
توضیح ضروری
ادمین محترم صفحه اینستاگرامی «تاریخ و تمدن طالقان» پس از انتشار پست فوق، فیلم ضبط شده با هلی شات از روستای ایستای طالقان را از صفحه خود حذف کردند. از اقدام مسؤلانه ایشان صمیمانه سپاسگزاریم.
روز دوشنبه 5 اردیبهشت 1401 میهمان «کانون وکلای دادگستری استان البرز» بودم. آقای دکتر حسین تفویضی رئیس این کانون - که خود از فرزندان خوش نام و فرهیخته البرز است - با اهدای لوح تقدیر، بنده را به جهت فعالیتهای ناچیزم در حوزه «البرزپژوهی» مورد لطف قرار دادند.
مدتی پیش خدمت آقای دکتر عرض کردم که در روند بررسی اسناد مربوط به استان البرز، تعداد قابلتوجهی سند درباره وکالت و قضاوت در محاکم شرعی و عرفی و حقوقدانان نامی البرز دیدهام که قابلیت دارد در قالب کتابی مستقل با عنوان «تاریخ قضاوت و وکالت در البرز» تالیف و منتشر شود. همچنین پیشنهاد طراحی و برگزاری «جایزه و جشنواره ملی شادروان استاد دکتر مهدی شهیدی» با محوریت البرز در زمینه «تعالی دانش و اخلاق در نهاد وکالت» ارائه کردم. ایشان مشتاقانه از این پیشنهادهای فرهنگی - پژوهشی استقبال کردند و در ادامه درباره چند نمونه از این اسناد و چهره ها، گفت و گو کردیم. بار دیگر از میزبانی گرم و مهر کانون وکلای دادگستری استان البرز، صمیمانه سپاسگزارم.
ما بدان مقصدِ عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نَهَد لطفِ شما گامی چند
حسین عسکری
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
البرزیان فیضیه تهران
دوست عزیزم آقا اسماعیل آل احمد در 10بهمن 1400از سفر زیارتی مشهد مقدس، تحفه ای 592صفحهای آورد به نام «فیضیه تهران» نوشته حمید سبحانی صدر (متولد 1362ش) که دانشنامه بیش از 154تن از طلاب، متولیان و مدرسان مدرسه علمیه مروی و سپهسالار قدیم شهر تهران است. مدرسهای شناخته شده که در روزگار فتحعلی شاه قاجار به همت وزیرش محمد حسین خان قاجار مروی (درگذشت 1197ش) ساخته شد. کتاب فیضیه تهران در تابستان 1400در شمارگان هزار نسخه به چاپ رسیده است. نام 9البرزی هم در این کتاب دیده می شود:
1. ملا نظرعلی طالقانی (درگذشت 1267ش)؛
2. شیخ مسیح طالقانی (درگذشت 1299ش)؛
3. آیت الله سید ابوالحسن گلیردی طالقانی (درگذشت 1310ش)؛
4. آیت الله حاج سید هادی طالقانی ورامینی (درگذشت 1324ش)؛
5. آیت الله سید محمدتقی آل احمد طالقانی (شهادت 1332ش)؛
6. آیت الله حاج سید احمد طالقانی (درگذشت 1340ش)؛
7. آیت الله میرزا ابوالفضل نجم آبادی (درگذشت 1344ش)؛
8. آیت الله سید محی الدین علوی طالقانی (درگذشت 1347ش)؛
9. آیت الله سید ابوالحسن رفیعی طالقانی قزوینی (درگذشت 1353ش).
باعث افتخار بنده است که نویسنده کتاب فیضیه تهران، از یکی از مقالاتم به عنوان منبع استفاده کرده است: «مجتهد ساعت ساز»، روزنامه اطلاعات، ضمیمه فرهنگی، شماره 357، چهارشنبه 9خرداد 1397.
حسین عسکری
12بهمن 1400
__________________________
قرآن پژوهان البرزی در سرزمین قزوین
پیوندهای فرهنگی و تاریخی استان های قزوین و البرز موجب شده که در تاریخ نویسی و معرفی مشاهیر این دو استان همسایه، اشتراکاتی رخ دهد که از نظر مطالعات تاریخی، فرهنگی و جغرافیای تاریخی، اشکالی بر آن وارد نیست. اخیراً آقای نعمت الله یوسفی رامندی (متولد 1342) نویسنده قزوینی، در کتاب 543 صفحه ای «قرآن پژوهان معاصر استان قزوین» با مقدمه استاد بهاءالدین خرمشاهی، به معرفی چهره های قرآنی البرزی زیر هم پرداخته است:
1. آیت الله سید محمود علایی طالقانی (درگذشت 1358) نویسنده تفسیر پرتوی از قرآن؛
2. آیت الله سید ابوالحسن رفیعی طالقانی قزوینی (درگذشت 1353) حکیم قرآن پژوه معاصر؛
3. آیتالله میرزا ابوتراب شهیدی (درگذشت 1335) نویسنده تفسیری به زبان فارسی در پنج جلد؛
4. شیخ حسن صالحی (درگذشت 1359) نویسنده تفسیر سوره واقعه؛
5. استاد عبدالحسین شهیدی صالحی (درگذشت 1393) نویسنده کتاب تفسیر و تفاسیر شیعه؛
6. دکتر حسن شهیدی صالحی (متولد 1360) نویسنده دو کتاب قرآنی به زبان های عربی و فارسی؛
7. رقیه خانم شهیدی صالحی (درگذشت 1358) نویسنده دو رساله قرآنی دست نویس؛
8. استاد علیرضا تک دهقان (متولد 1336) خوشنویس و کاتب قرآن کریم به خط نسخ هندی.
از افتخاراتم آن که آقای یوسفی رامندی در نگارش کتابش از یکی از آثار ناقابل بنده (علمای مجاهد استان البرز، کرج: نشر شاهدان البرز، 1397) در معرفی چهره های قرآنی البرزی استفاده کرده است. جا دارد در این ماه معنوی به مدیران محترم ادارات کل تبلیغات اسلامی و فرهنگ و ارشاد اسلامی استان البرز پیشنهاد دهم که به فکر نگارش کتاب «قرآن پژوهان استان البرز» باشند. با توجه به دانسته هایم از چهره ها و آثار چاپی و دست نویس این حوزه، یقین دارم اثری خواندنی و قابل توجه خواهد شد.
حسین عسکری
18فروردین 1401 / 5 رمضان 1443
تغییر نام یا تغییر هویت؟!
روز پنج شنبه 25 فروردین 1401 در وب سایت خبرگزاری ایرنا خواندم که با موافقت استاندار البرز، نام «شهر جدید هشتگرد» به «مِهستان» تغییر یافته است. به جهت دانسته هایم از «تاریخ هشتگرد»، این را یک تغییر نام معمولی نمی دانم، بلکه آن را تصمیمی شتاب زده، تبلیغاتی، احساسی، غیر فرهنگی، غیرکارشناسی و بی حاصل میدانم که به هویت این شهر نو، آسیب های جدی خواهد زد. اما دلایلم:
1. بین شهر جدید و قدیم هشتگرد، فقط به اندازه عرض چند متری یک شاهراه (اتوبان) فاصله است و چند سال آینده به همراه چند روستای اطراف، کاملاً به یکدیگر خواهند رسید. البته الان هم رسیده اند چون فضای خالی عمده ای بین دو شهر وجود ندارد. در واقع، هشتگرد یکپارچه، کلان شهری بین شهرهای بزرگ کرج و قزوین به شمار می رود.
2. نام «هشتگرد»، گرانبار از معنا و دلالت های فرهنگی و تاریخی است. از تپه جنوبی آن به نام «چال تپه» (محل استقرار اولیه و کهن هشتگرد)، سفال های دوره اشکانی به دست آمده است. پس دست کم مدنیت در آن، قدمت 2200 ساله دارد. از دیگر سو، در مکتوبات شناخته شده 900 ساله ای همانند «نقض» نوشته عبدالجلیل رازی قزوینی، «التدوین فی اخبار قزوین» نوشته عبدالکریم رافعی قزوینی و «الفهرست» نوشته شیخ منتجب الدین رازی، نام هشتگرد (= هشتجرد) و تعدادی از نام آوران آن همانند دهخدای فخرآور هشتجردی، شهید جمال الدین عبدالصمد هشتجردی، عبدالرحیم هشتجردی و محمد قاضی هشتجردی آمده است. تشیع دوازده امامی در هشتگرد، قدمت هزار ساله دارد. پیشینه کاروانسرای ینگی امام در شهر هشتگرد، به روزگار صفویه باز میگردد که در مسیر جاده ابریشم قرار داشته و قرار است به زودی به عنوان یکی از مصادیق «کاروانسرای ایرانی» در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شود. از نام هشتگرد و آثارش (امامزادگان جعفر، هادی و علی النقی، چال تپه و تپه و کاروانسرای ینگی امام)، فراوان در متون مکتوب دوره قاجاریه (نوشته های نویسندگان، جهانگردان و فرستاده های سیاسی ایرانی و خارجی) یاد شده است. دست کم 50 سفرنامه را در این راستا دیده ام. همچنین در اسناد تاریخی مربوط به صدر قاجاریه، جنبش مشروطیت، استبداد صغیر و فتح تهران، نهضت جنگل، کودتای سوم اسفند 1299، جنگ های جهانی اول و دوم، انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و... کم و بیش به نام هشتگرد و آثارش اشاره شده است.
3. به جهت کثرت استعمال و بازتاب گسترده آن در رسانه های جمعی و منابع مکتوب، نام «هشتگرد» برای «شهر جدید هشتگرد»، کاملاً جا افتاده است، انتظار میرود مجریان این تغییر نام - که بیشتر اهل سیاست و قدرت هستند - با اهل فرهنگ و البرزپژوهان مشورت و همفکری می کردند. چون «تغییر نام» شهر جدید هشتگرد منجر به «گسیختگی هویتی» و در ادامه، به «بحران هویت» در این شهر منتهی خواهد شد؛ به طوری که پیوند آن با ریشه های تاریخی و دلالت های هویتی «هشتگرد کهن» قطع خواهد شد. شهر فقط خیابان، جدول، میدان و پارک نیست؛ بلکه نیازمند هویت فرهنگی و تاریخی هم است تا بین ساکنانش، زیستی دلچسب و پیوندهای عمیق شهروندی مبتنی بر ارزش های معنوی و فرهنگی برقرار شود.
4. با توجه به تجربه ام در تغییر نام برخی شهرها و روستاهای استان البرز، هشدار می دهم که نام جدید «مِهستان» جا نخواهد افتاد و به جای آن نام آزار دهنده و نامأنوس «شهر جدید مَهستان هشتگرد» رایج خواهد شد. در همین قدم های آغازین، خبرگزاری ایرنا در خبر روز 25 فروردین 1401 از عنوان عجیب «شهر مهستان هشتگرد» استفاده کرده است! آن وقت است که خواهند گفت: «آمدند ابرویش را درست کنند، زدند چشمش را هم کور کردند!»
5. به گمانم، باید تلاش کرد تا به مرور، پیشوند «قدیم و جدید» از نام این دو شهر پیوسته به هم، حذف شده و یکپارچه به آن «هشتگرد» اطلاق شود. اگر چه کاربرد این پیشوند زمانی، اشکال چندانی هم ندارد چون نشان دهنده محله های قدیم و جدیدِ کلان شهری به نام هشتگرد در استان البرز است.
6. پیشنهاد می کنم تا دیر نشده، استاندار محترم در قدم اول، اجرای این مصوبه غیر فرهنگی را متوقف کرده و در این راستا با گروهی از کارشناسان تاریخ و باستان شناسی (البرزپژوهی)، جامعه شناسی، روان شناسی اجتماعی، شهرسازی، مدیریت و برنامه ریزی شهری، زبان و ادبیات فارسی و... به گفت و گو، همفکری و مشورت بنشیند. به گمانم، نام «مِهستان»، مسمایی جز مِه آلود بودن شهر جدید هشتگرد در روزهایی از سال ندارد اما نام هشتگرد دلالت های قابل توجه و ارزشمندی در زمینه های فرهنگی و تاریخی دارد که به زوایایی از آن اشاره شد. البته عدم رواج تلفظ یکسان از نام مهستان هم یکی از مشکلات آینده خواهد بود: مِهستان/ مَهستان. اگر هم منظور تغییر دهندگان نام شهر جدید هشتگرد، اشاره به معنای «بزرگ» و «بزرگترین» (مُغستان) و مجلس (پارلمان) ایرانیان در دوره اشکانیان است؛ این معنی و مقصود در نام هشتگرد نهفته است. بر همین مبنا، استاد فرزانه جناب آقای دکتر حکمت اله ملاصالحی بر این نظرند که هشتگرد در اصل، «اَشک کَرد» بوده به معنای «محلی که به وسیله اشکانیان ساخته شده» و به مرور زمان به «هشتگرد» و «هشتجرد» تغییر یافته است. همان گونه که اشاره شد، اطلاعات باستان شناختی موجود در «چال تپه هشتگرد»، از این نام شناخت و دیدگاه عالمانه استاد پشتیبانی می کند.
در پایان، بار دیگر تاکید می کنم که تصمیم روز پنج شنبه 25 فروردین 1401 یک تغییر نام معمولی نیست بلکه محروم کردن آگاهانه و ناآگاهانه اهالی شریف شهر جدید هشتگرد از تاریخ و فرهنگ دیرپا و افتخارآمیز 2200 ساله «هشتگرد» است. تغییر هویتی که در آینده ای نزدیک به «بحران هویت شهری» هم منتهی خواهد شد...
- نشر نخست این یادداشت در: حسین عسکری، «تغییر نام یا تغییر هویت؟!»، روزنامه پیام آشنا، سال هشتم، شماره 2036، شنبه 27فروردین 1401، صفحه 3
یادداشت فوق در وب سایت روزنامه پیام آشنا
خبرگزاری ایرنا، 25 فروردین 1401
شهر جدید هشتگرد/ مهستان
______________________
بازتاب...
مردم شهر جدید هشتگرد از تغییر نام شهرشان به مِهستان استقبال خواهند کرد؟
محمدتقی قیاسی
مدیر مسؤل و صاحب امتیاز ساوجبلاغ نیوز
تنها چند روز از این اتفاق مهم می گذرد و همه جا سخن از نام جدید شهر جدید هشتگرد است که به یک باره همه گفتند با دستور استاندار به مِهستان تغییر نام پیدا کرده است! موافقان و مخالفان این اقدام هرکدام نظراتی دارند برخی از اهالی فشند معتقد هستند باید آثاری از فشند در نام دیده میشد به هرحال زمینهای این شهر روزی متعلق به فشند بودند و برخی هم ایراد های ادبی و زیباشناسی می گیرند و می گویند نمی دانیم مَهستان بگوییم یا مِهستان!! از طرفی دکتر حسین عسگری البرز پژوه نامی با دلایل متقن تاریخی و فرهنگی و با اشاره به تجربیات گذشته خود از تغییر نام شهرها و روستاها این تغییر نام را به صلاح این شهر نمیداند و معتقد است با انتخاب نام مِهستان ممکن است این شهر دچار گسست هویتی و یا حتی بی هویتی شود چون ریشه های فرهنگی و تاریخی این بخش وابسته به هشتگرد کهن بوده و سالهاست در کنار این شهر هویت گرفته است که البته این موضوع را می شود از سخنان افراد پایتخت نشین و یا خبرگزاری های بیرون از این منطقه به خوبی فهمید، که برخی این شهر را «هشتگرد جدید» و یا حتی «هشتگرد!» خطاب می کنند.
آیا مردم از تغییر نام این شهر به مِهستان استقبال خواهند کرد؟ در جواب این سوال گریزی به پاراگراف اول می زنم که به نظر می رسد جواب این سوال مهم در آنجا مستتر است! چرا با دستور استاندار؟ مگر استاندار مسؤل تغییر نام یک شهر بزرگ آن هم به صورت دستوری است؟ که به این صورت و به قول دکتر حسین عسگری شتابزده اقدام به این کار کند؟! اما باید اذعان کرد که شروع این تغییر نام از سالهای دور بوده و افراد بسیاری پیگیر این اتفاق بودند و در کش و قوسهای فراوان و حتی در برهه ای از زمان تبدیل به مطالبات جدی این شهر شد، عده ای در راهروهای وزارت کشور به دنبال تثبیت آن و عده ای هم به دنبال لغو آن بودند هر چند که عده ای هم از آن به عنوان ابزار تبلیغاتی در پی اخذ آرای مردم در انتخابات شورا و مجلس بودند. به نظر می رسد خوشحالی موافقان این تغییرنام یک فریاد حاوی انتقاد و انتقام از مسؤلین محلی علی الخصوص نماینده های ادوار مجلس، فرمانداران ادوار منطقه و تمامی کسانی بود که در سی سال گذشته شهر جدید هشتگرد را نادیده گرفته بودند، اینها معتقد هستند که عدم توسعه و پیشرفت شهر مِهستان در زیر سایه شهر هشتگرد رقم خورده است و مسؤلین منطقه توجه زیادی به این شهر نداشته اند. حالا که مسؤلین منطقه نتوانسته اند پیوست فرهنگی و تاریخی شهر هشتگرد را با مِهستان رقم بزنند و اغلب مردم نام جدید خود را دوست دارند و به عنوان یک شهر جدید در پی یافتن هویت تازه و مستقل هستند مسولیت دغدغه مندان این شهر از جمله مسؤلین فرهنگی، مدیریت شهری، فعالان اجتماعی و رسانه های فعال این شهر بیش از پیش شده تا این نام جدید جایگاه واقعی خود را به عنوان یک شهر و حتی شهرستان مستقل پیدا کند و نام مِهستان در قلب و فکر ساکنین حک شود.
شنبه 27 فروردین 1401
یادداشت فوق در وب سایت ساوجبلاغ نیوز
تیغ ثمود مدرنیته بر حلقوم ناقه طبیعت
12 ماه رمضان 1443
پنج شنبه 25 فروردین 1401
ساعت 17
استان البرز، شهر نظرآباد، فرهنگسرای هنر
در محضر استادان
دکتر حکمت اله ملاصالحی
دکتر منوچهر صدوقی سها
دکتر انشاءالله رحمتی
دکتر رستم فلاح
دکتر سمیه رفیعی
دکتر مهدی اسماعیلی بیدهندی
موسسه رخسار قرآن
با همکاری موسسه مکتب القرآن و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان نظرآباد
روز دوشنبه 22 فروردین 1401ساعت 10:30صبح مهمان نشست نقد و بررسی کتاب «برده سور» نوشته آقای کیانوش گلزار راغب نویسنده البرزی هستم. این آیین نقد کتاب به مناسبت «هفته هنر انقلاب اسلامی» و با برنامهریزی دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری استان البرز و همکاری اداره کل کتابخانه های عمومی استان البرز و انتشارات سوره مهر در سالن کنفرانس باشگاه میلاد شهر کرج برگزار میشود.«برده سور» روایتی جذاب از خاطرات معلمی رزمنده به نام «یدالله خداداد مطلق» است که اسیر «گروه کومله» می شود و در زندانی در حوالی سردشت، برای او اتفاقات شگفتی رخ می دهد...
حسین عسکری
پخش زنده برنامه در فضای مجازی در بستر اسکای روم به نشانی:
https://www.skyroom.online/ch/alborzpl/mahfelkaraj
_________________________________
گزارشی از آیین نقد کتاب «برده سور»
پاسدار مسجد قاجاری البرز
متاسفانه چند ساعت مانده به تحویل سال 1401 خورشیدی، «کربلایی محمدنبی روزبان» عضو هیئت امنای مسجد حضرت ابوالفضل (ع) روستای نجم آباد شهرستان نظرآباد از توابع استان البرز - که در سال 1386ش به شماره 19166 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده - در راه انتقال به بیمارستان درگذشت. این سوگ را صمیمانه به خانواده گرامی آن مرحوم تسلیت عرض می کنم. از سال های نگارش کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» یعنی از حدود سال 1380، کربلایی را می شناسم. برای آخرین بار هم ایشان را روز جمعه 26 آبان 1400 در آیین «لبخند صبح» در کتابخانه عمومی نجم آباد دیدم. همچنان با شوق و حرارت از مسجد قدیمی نجمآباد - که نمازگاه آخوند ملا ابراهیم نجم آبادی (درگذشت 1245ق) مدرس حکمت متعالیه در اوایل حکومت قاجاریه و آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی (درگذشت 1320ق) قرآن پژوه و فقیه آزادیخواه صدر مشروطیت به شمار می رود - سخن گفت. در آن شب خاطره انگیز، نامهنگاریهای خود با تعدادی از مراجع معظم تقلید شیعه همانند آیات عظام آقا سید علی خامنه ای، آقا شیخ محمدعلی اراکی، آقا شیخ محمد فاضل لنکرانی و شیخ جواد آقا تبریزی را نشانم داد. در آن نامه ها که متعلق به سال های 1370 تا 1374 است، هیئت امنای مسجد به اصرار برخی از اهالی، از مراجع استفتاء کرده اند «آیا امکان دارد بخشی از مسجد قدیمی نجم آباد را تخریب کرده و آن را به کوچه اضافه کنند تا به اصطلاح عبور و مرور خودروها و عابرین به آسانی انجام شود!» پاسخ های مراجع تقلید، قابل توجه و متنوع است. در نخستین استفتاء، شیخ الفقها آیت الله شیخ محمدعلی اراکی (درگذشت 1373) در تیر ماه 1370 مرقوم کرده اند: «الحاق زمین مسجد به کوچه کم باشد یا زیاد، جایز نیست و آنچه را که ذکر نمودید مجوز برای الحاق مسجد به کوچه نیست.» مرحوم کربلایی و دیگر اعضای هیئت امنا با استناد به همین «ابراز نظر شرعی»، مانع تخریب مسجد قدیمی می شوند. فتوایی که «حفظ میراث فرهنگی» هم در آن لحاظ شده است.
به گمان بنده، در «رویکردهای نوین اجتماعی و نظام ساز به فقه و فقاهت»، همچنان جای «فقه میراث فرهنگی» در پروهش ها و دروس عالی حوزوی و رساله های عملیه خالی است. هنوز هم برخی متشرعین بر این باورند که با پرداخت خمس، می توان مالک اشیای تاریخی و باستانی (بخوانید گنج) شد. بر مبنای این نگرش فقهی، تخریب و تصاحب میراث فرهنگی، «گناه» نیست! البته به تصریح قانون مجازات اسلامی، «جرم» است. اگر بر مبنای «فقه پویا» (روش اجتهادی امام خمینی)، عبور خودرو از چراغ قرمز، حرام است چرا ویرانی عناصر تاریخی، هویتی و معنوی یک ملت بزرگ، گناه شرعی نباشد...
حسین عسکری
اول فرودین 1401
بازنشر یادداشت فوق در خبرگزاری شبستان
آیت الله شیخ محمدعلی اراکی
کربلایی محمدنبی روزبان
استفتاء کربلایی محمدنبی روزبان از آیت الله شیخ محمدعلی اراکی درباره تخریب مسجد قاجاری نجم آباد استان البرز، 22 تیر 1370
تخریب سقف مسجد تاریخی نجم آباد به روایت روزنامه جام جام، چهارشنبه 3 اردیبهشت 1399، شماره 5641، صفحه 16
سریال «هزار دستان» به نویسندگی و کارگردانی شادروان علی حاتمی (درگذشت 1375)، به سفارش شبکه اول سیما بین سالهای 1358تا 1366ساخته شد. مرحوم حاتمی دو فیلم سینمایی «کمیته مجازات» و «طهران روزگار نو» هم از آن بیرون کشید. این اثر تلویزیونی فاخر در سال 1397 به مناسبت «روز جهانی میراث دیداری و شنیداری»، در «فهرست حافظه جهانی یا میراث مستند جهانی یونسکو» به ثبت رسیده است. محور داستان این سریال، برداشتی آزاد از کارنامه «کمیته مجازات» و چهره های سیاسی و مذهبی مرتبط با آن است. این تشکّل مخفی در شهریور 1295مقارن با حکومت آخرین پادشاه سلسله قاجاریه یعنی احمد شاه اقدام به ترور افرادی کردند که به نظرشان ایادی بیگانه و عامل فقر و بدبختی ایران و ایرانیان بودند. به خاطر دارم بیشتر مردم در دهه های شصت و هفتاد خورشیدی، جمعه ها غروب پای تلویزیون می نشستند تا هزاردستان را با شوق تماشا کنند. تیتراژ و موسیقی آغازین و پایانی سریال هم هنوز در گوشم طنین انداز است. چندی پیش در پیوند با «البرزپژوهی» به ذهنم خطور کرد که ربط البرزی این سریال تاریخی و به یادماندنی را شناسایی کنم؛ تا کنون موارد زیر را دریافتم:
الف) سه بازیگر این سریال، البرزی هستند: 1. استاد عزت الله انتظامی (درگذشت 1397) در نقش «خان مظفر»، ریشه در شهر اشتهارد دارد؛ 2. استاد جعفر والی (درگذشت 1395) در نقش «رئیس نظمیه»، فرزند روستای ولیان ساوجبلاغ است؛ 3. اسماعیل محرابی (متولد 1323) در نقش «مامور سرشماری»، خاستگاهش روستای امیرنان طالقان است.
ب) موسیقی زیبای هزاردستان، حاصل هنرنمایی ماندگار شادروان «استاد مرتضی حنانه» موسیقیدان و آهنگساز نامدار ایرانی است که در 24مهر 1368بر اثر بیماری سرطان درگذشت و پیکرش در آرامستان امامزاده طاهر شهر کرج به خاک سپرده شد.
ج) استاد علی نصیریان (متولد 1313) نقش «ابوالفتح صحاف» را در این سریال بازی کرده که ترکیبی از شخصیت سه تن از اعضای اصلی کمیته مجازات یعنی «سرتیپ اسدالله خان ابوالفتح زاده»، «میرزا ابراهیم خان منشی زاده» و «محمد نظر خان مشکات الممالک» است. ابوالفتح زاده که از مهاجران قفقازی مشروطه خواه بود پس از فتح تهران، با حکم رئیس بلژیکی خزانه داری کل ایران، مامور مالیات ساوجبلاغ و شهریار شد اما به جهت بدرفتاری با رعایا برکنار شد. برخی منابع تبلیغ و گرایش او به بهائیت را در این عزل بیتاثیر نمیدانند. پس از شناسایی کمیته مجازات، ابوالفتح زاده به همراه منشی زاده محکوم به تبعید به شهر مرزی کلات نادری در خراسان شدند اما در میانه راه در امرداد 1297در 12کیلومتری سمنان هدف گلوله قرار گرفته و کشته شدند. مأموران حکومت قاجار در گزارش خود آورده اند که آنها قصد فرار داشتند.
د) استاد جمشید مشایخی (درگذشت 1398) در سریال هزار دستان به خوبی از پس نقش «رضا تفنگچی / خوشنویس» برآمده است. به گفته مرحوم علی حاتمی این نقش، ترکیبی از شخصیت خود کارگردان، میرزا محمدحسین سیفی قزوینی (درگذشت 1315) ملقب به عمادالکتاب، استاد میرزا محمدرضا کلهر کرمانشاهی (درگذشت 1271) و کریم دواتگر (درگذشت 1296) است. عمادالکتاب دایی مادر مرحوم حاج احمد صالحی (درگذشت 1381) بازرگان خوشنام و پرهیزگار تهران و بیروت در دهه پنجاه شمسی است که ریشه در «خاندان علمی و فرهنگی برغانی» دارد. احداث حسینیه کربلاییها در تهران، تأمین هزینه چاپ کتاب «موسوعه البرغانی فی فقه الشیعه» نوشته جدش آیت الله شیخ محمد صالح برغانی، کمک به بازسازی بخشی از بقعه امامزاده حسین و مسجد محمدخان بک قزوین از جمله اقدامات مرحوم حاج احمد (پدر دانشمند هسته ای استاد دکتر علی اکبر صالحی) به شمار می رود. مرحوم کلهر هم حق استادی بر تعدادی از خوشنویسان البرزی همانند سید مرتضی حسینی برغانی (درگذشت 1318) پدر استادان سید حسین و سید حسن میرخانی، استاد میرزا مرتضی نجم آبادی (درگذشت 1326) و استاد ابراهیم بوذری طالقانی (درگذشت 1365) دارد. استاد کلهر منش آزادیخواهانه ای داشت و از منتقدان حکومت قاجار به شمار می رفت. او از پیروان فکری آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی روحانی نواندیش و آزادی خواه صدر مشروطیت بود. وقتی استاد کلهر در 65 سالگی بر اثر بیماری وبا درگذشت، شیخ هادی بر او نماز گزارد و پیکرش را در آرامستان محله حسن آباد تهران به خاک سپرد.
- منابع و پانوشت های این مقاله در دفتر روزنامه محفوظ است.
- حسین عسکری، «نسبت های البرزی هزاردستان»، روزنامه پیام آشنا، سال هشتم، شماره 2027، چهارشنبه 25 اسفند 1400، صفحه 3
تصاویر مقاله در وب سایت روزنامه پیام آشنا
تصحیح و پوزش
جناب استاد دکتر علی اکبر صالحی پس از مطالعه مقاله فوق در 25 اسفند 1400، مرقوم کردند: «شادروان استاد عمادالکتاب، دایی مادر مرحوم حاج احمد صالحی پدر آقای دکتر هستند.» ضمن پوزش، این کاستی که پیش از این در برخی منابع مکتوب هم آمده است، اصلاح می گردد.
بازدید سه میلیونی از«ساوجبلاغ پژوهی»
وبلاگ «ساوجبلاغ پژوهی» را در 20 آبان 1386 با هدف انتشار و بررسی پژوهش های انجام شده درباره ساوجبلاغ تاریخی (شامل شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد استان البرز) راه اندازی کردم. البته چند سالی است، «ساوجبلاغ پژوهی» به «البرزپژوهی» تبدیل شده است. هم اکنون 1590 عنوان مطلب، در این رسانه مجازی منتشر شده است. به توصیه یکی از دوستان، این وبلاگ را در 25 دی 1389 در «ستاد ساماندهی پایگاه های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» به ثبت رساندم. خوشبختانه در چند روز اخیر، بازدیدهای این وبلاگ به سه میلیون رسیده است. بنا دارم در سال پیش رو، این وبلاگ را بیشتر به روز نگه دارم چون در برخی آثار مکتوب شامل کتاب، پایان نامه های دانشجویی و نشریات، به مطالب آن ارجاع داده شده است.
حسین عسکری - 19 اسفند 1400
__________________________
نسبت های البرزی سید مصلح
18 اسفند در تقویم ایران، روز بزرگداشت مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی (بیدارگر شرق و احیاگر اندیشه دینی در پایان سده سیزدهم و آغاز سده چهاردهم هجری قمری) نامیده شده است. به همین مناسبت حدود 40 دقیقه از صفحه اینستاگرام البرزپژوهی درباره این مصلح مسلمان و پیوندش با استان البرز سخن گفتم. امیدوارم این تکاپوها در شناخت تاریخ استان البرز مفید باشد.
حسین عسکری - 18 اسفند 1400
فایل این برنامه در صفحه اینستاگرام البرزپژوهی
__________________________
روزنامه اقتصاد البرز، سال دوم، شماره 90، پنج شنبه 18 دی 1399، صفحه 8
آیت الله شیخ محمد صالح برغانی (درگذشت 1271ق) از فقیهان و مفسران نامدار روزگار قاجار است که ریشه در روستای برغان شهرستان ساوجبلاغ دارد. ایشان که در جنگ دوم ایران و روس (1241 - 1243ق) به لزوم جهاد علیه روس ها فتوا داده بود، به همراه گروهی از فقیهان از جمله استادش سید محمّد طباطبایی اصفهانی مشهور به سید مجاهد (درگذشت 1242ق) در جبهه جنگ حاضر شد. در آن جنگ ها، روس ها سپاه ایران را درهم شکسته و بسیاری از شهرهای شمالی ایران به اشغال روسیه تزاری درآمده بود. انگلستان نیز می رفت تا نفوذ خود را در سراسر جنوب ایران بگستراند. شیخ محمدصالح برغانی، به ناکارآمدی حکومت قاجاریه یورش آورد و فتوا داد که هرگونه جنگ و صلح و گفت و گو با دولت های خارجی، نیاز به اذن فقها دارد. این دیدگاه فقهی و تحمیل عهدنامه ننگین ترکمانچای، فتحعلی شاه قاجار (درگذشت 1250ق) را ناگزیر کرد که روحانیون طراز اول را به کاخ گلستان فراخواند... شیخ محمدصالح برغانی، بنیانگذار مدرسه صالحیه در سال های پیش از 1228ق در محله قُملاق شهر قزوین است. ایشان بیش از سیصد کتاب، رساله و حاشیه در شاخه های مختلف علوم اسلامی به ویژه در علوم قرآنی نوشته است. شیخ آقابزرگ تهرانی (درگذشت 1348ش) در کتاب الذریعه الی تصانیف الشیعه، گروهی از عالمان شیعه که به علوم قرآنی اهتمام ورزیده اند و بیش از سه تفسیر بر قرآن کریم دارند را نام برده که یکی از آنان شیخ محمّدصالح برغانی با هفت اثر تفسیری است.
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار روحانیون قزوین در 25آذر 1382 فرموده اند: «علمای بزرگ فراوانی از این شهر برخاسته اند؛ شهید ثالث مرحوم محمّدتقی برغانی و برادر او ملا محمّدصالح برغانی؛ فقهای مبارز، نه فقهای گوشه گیر، نه آدم های منزوی؛ مردانِ دین که به سرنوشت مردم می اندیشیدند؛ برای آنها مبارزه می کردند و جان خود را هم در این راه فدا می کردند... همین دو برادر بزرگواری که من امروز از آنها اسم آوردم جزء برجستگانند. آنها فقیه بودند. عده ای از روی خباثت و عناد نگذاشتند نام علمایی که در کار علمی خود انگیزه سیاسی هم داشتند، مطرح شود؛ این دو برادر از این قبیل بودند. اینها به پادشاه وقت گفته بودند حکومت تو باید تابع نظر ولی فقیه باشد... چند سال پیش چند جلد کتاب فقهی از مرحوم ملا [محمّد]صالح درآمد به نام موسوعه البرغانی؛ نمی دانم ادامه آن را چاپ نکردند؛ یا چاپ کردند اما برای ما نفرستادند. کتاب خیلی خوبی است.»
- منبع: علمای مجاهد استان البرز، نوشته حسین عسکری، کرج: نشر شاهدان البرز، 1397، صفحه 54.