افتخار همکاری با دایره المعارف تشیّع
دایره المعارف تشیع دانشنامه ای فارسی است که درباره موضوعات مختلف دینی، کلامی، اعتقادی، فقهی، اصولی، تاریخی، جغرافیایی، علمی و فرهنگی جهان تشیع به نگارش درآمده است. تدوین آن از سال 1360 با طرح دکتر مهدی محقق و با حمایت مالی بنیاد طاهر (موقوفات سید ابوالفضل تولیت) آغاز گردید سپس با حمایت مالی شادروان فهیمه محبی دنبال شد. این دانشنامه، برگزیده دوره سیزدهم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران است. نزدیک به 400 نویسنده در تالیف بیش از 15 هزار مدخل با این دایره المعارف همکاری داشتند. جلد شانزدهم و پایانی آن همزمان با سی و سومین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در اردیبهشت 1401 به همت موسسه انتشارات حکمت و زیر نظر استاد کامران فانی، استاد بهاءالدین خرمشاهی و دکتر حسین خندق آبادی منتشر شد.
جلد یازدهم:
عاشورای قدیم؛ عنقا، جلال الدین علی میرزا ابوالفضل؛ عنقای طالقانی، صادق؛ عنقای طالقانی، محمد.
جلد دوازدهم:
فشند.
جلد سیزدهم:
قتیل العبرات؛ قُدَما؛ قدیمین؛ قراجه داغی (قره داغی)، حاج میرزا محمدعلی؛ قراجه داغی تبریزی، حاج میرزا احمد مجتهد؛ قراجه داغی کلیبری، حاج میرزا عبدالرحیم انصاری؛ قران السعدین فی زواج ابی الحسن و ام الحسین؛ قره العین؛ قَرَن؛ قزوینی، بوداق منشی؛ قزوینی، شیخ عبدالکریم (خویینی قزوینی)؛ قزوینی، حاج ملاعبدالوهاب؛ قزوینی، شیخ فضل علی؛ قَسْم؛ قشلاقی، علی بن محمدصادق؛ قشلاقی ساوجبلاغی، محمدابراهیم؛ قصّه فاطمه زهرا (س)؛ قُطّاع الریق؛ قلعه جوقی، شیخ ابراهیم؛ قمه زنی؛ قمی، میرزا محمد اشراقی (ارباب قمی)؛ قمی، شیخ محمدتقی؛ قمی حاج سید محمدتقی (جواد قمی)؛ قمی، شیخ میرزا محمّدحسن؛ قمی، ملا محمدصادق؛ قمی چهارمردانی، شیخ محمدحسن نادی؛ قول لغوی؛ قیس بن مُسَهّر صیداوی؛ کاشانی، ابوالحسن علی بن محمد بن شیره؛ کانون اسلام؛ کانون نشر حقایق اسلامی؛ کتاب علی (ع)؛ کتابنامه های حضرت زهرا (س)؛ کتب ضلال؛ کحل الناضرین فی تفضیل الزهرا علی الانبیا و المرسلین؛ کثیر قنبری، ابوطارق؛ کبیر قمی، حاج میرزا محمد نجفی.
جلد چهاردهم:
کرت امام حسین (ع)؛ کرکبود؛ کرودی طالقانی، شیخ حسین؛ کشاورز، کریم؛ کشاورز صدر، سید محمدعلی؛ کشف الآیات المشکله؛ کشف الاسرار (نوشته ملا کمال الدین حسین الهی اردبیلی)؛ کشف الاسرار (نوشته امام خمینی)؛ کشف حجاب؛ کفایه المهتدی فی معرفه المهدی (عج)؛ کفو؛ الکلمه الغرا فی تفضیل الزهرا (س)؛ کمالی، حیدرعلی؛ کمره؛ کمره ای، نقی؛ کوی منتظران، کیایی نژاد، زین الدین؛ گروه فرقان؛ گلزاده غفوری، علی؛ گلیرد؛ گلیردی طالقانی، سید ابوالحسن؛ گنبدی همدانی، حاج شیخ علی؛ گودال قتلگاه؛ گوهرین، سیدصادق؛ لرزاده، حسین؛ لنگرودی، سیدمرتضی؛ لؤلؤ و مرجان.
جلد پانزدهم:
مالکیّت؛ ماه شرف خانم؛ مجتهد نجم آبادی، محمدتقی؛ مخصّص؛ مرکّب؛ مستقلات عقلیّه؛ مسعود بن حجاج؛ مشتق؛ مشکّک؛ مشهدی کاظمی، سید امداد حسین؛ مصالح مرسله؛ مصلحت؛ مطبوعات شیعی؛ مطلق و مقیّد؛ معاطات؛ معدّ؛ مغنیه، محمدجواد؛ مفهوم و منطوق؛ مقدّمه؛ مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم؛ ملل اسلامی (حزب)؛ منیع بن زیاد؛ میرخانی، سیداحمد؛ میرخانی، سیدحسن؛ میرخانی، سیدحسین؛ میرخانی، سیدحمید؛ میرخانی، سید مصطفی.
جلد شانزدهم:
نجم آبادی، خاندان؛ نجمی، ناصر؛ نشوز؛ نورعلی الهی؛ ولایت فقیه (کتاب)؛ ولیان؛ هشتگرد؛ هلال بن حجاج؛ شهیدی صالحی، عبدالحسین.
گرامی داشت ها هنگامی شادناک و سور و سرورانگیز هستند که…
یادداشت دکتر حکمت اله ملاصالحی(استاد دانشگاه تهران و عضو هیأت امنای بنیاد ایرانشناسی) به مناسبت گرامی داشت های هفته پایانی اردیبهشت 1401 (2022 میلادی)
28 اردیبهشت ماه 1401 روز جهانی گرامی داشت موزه هاست. در کشور ما روز 25 و هفته پایانی اردیبهشت ماه مقارن شده است با گرامی داشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و هفته میراث فرهنگی.
گرامی داشت ها هنگامی شادناک و سور و سرورانگیز هستند که برگزارکنندگان هم شایسته و برازنده چنین مناسبت هایی باشند هم کارنامه درخشانی از کرده ها و کردارهای خود در کف داشته باشند. وقتی چنین کارنامه درخشان و شایستگی را انسان در برگزارکنندگان نمی بیند و مروری در کارنامه مدیریت ناموفق و مردودشان می کند شادناکی و سور و سرورِ رسم نیکوی گرامی داشت ها به ویژه وقتی جامه تشریفات بر تن می پوشند تا سرپوش و درپوش بر زخم های عمیق و آسیب های سنگین و سهمگینی که بر مواریث فرهنگی کشور وارد آمده است؛ جایشان را به حسی سوگناک و غم انگیز می دهند. چهار دهه در ترازوی زمان تاریخی، زمان کوتاهیست. لیکن در ترازوی عمر بشری ما طومار زندگی یک نسل از فرزندان جامعه پسا انقلاب میهن ما در آن رقم خورده است. در چهار دهه بیش از چهار هزاره منابع طبیعی و حیاتی کشور و مواریث فرهنگی مُلک و ملت را مدیران فرودستی بر باد داده اند که چونان خوابگردان تاریخ در خواب و رویاهای خوش بر صدر نشسته اند و فرادستی می کنند و نه گوش و هوشی تندرست برای شنیدن دارند و نه چشمی بینا و با بینش و بصیرت در دیدن واقعیت ها.
بی تردید و بی اغراق دوره جدید یکی از زلزله خیزترین روزگاران در تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما بوده است. زلزله ها آن چنان سنگین اتفاق افتاده است و گسل ها و مغاک ها آن چنان سهمگین و نفسگیر است که احساس می کنیم زیر آوارهای سنگین قیامتی از ریزش و فروپاشی پی به پی ساختارهای کهن چندین هزارساله فکری و فرهنگی و اعتقادی و کیهان شناسی ها و هستی شناسی ها و نظام های ارزشی و هنجارهای دیرینه و دیرپا گرفتار آمده ایم. سنت های اعتقادی و فکری و فرهنگی که زمانی بر صحنه فرهنگ و زندگی و افکار و اقوال و افعال و نحوه بودن جامعه ها و جمعیت های گذشته نقش و سهم و مشارکت فعال داشتند؛ اینک چونان اثر می بینیمشان و چونان مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی می باید زیر سقف موزه های عالم مدرن صیانتشان کنیم و پاسشان بداریم.
تحولات عظیم تاریخی و فکری و فرهنگی و علمی و فنی و مدنی دوره جدید نوع نوینی از آگاهی نوع جدیدی از دانش و دانایی تاریخی و منظر و معرفت و فهم انسان روزگار ما را از مفهوم میراث، مواریث فرهنگی، مآثر تاریخی، فرهنگ های مادی به دنبال داشته است که در فرهنگ ها و جامعه ها و نظام های فکری و دانش و دانایی گذشته شناخته نبوده است. اصلاً و اساساً برای حتی مورخان و متفکران و اصحاب فکر و فلسفه، مسئله نبود و موضوعیت و مدخلیت نداشت. برای آغازین بار تمامیت تاریخ بشر از متأخرترین تا دیرینه و متقدم ترین روزگاران در روشنگاه اندیشه و دانش و دانایی تاریخی انسان مدرن وجب به وجب، لایه به لایه، دوره به دوره جراحی باستان شناسانه می شود و آثار و اثقال و اجساد و اجسام و ماده های بجای ماده از گذشته چونان منبع و ماده شناخت بازخوانی و تعریف می شوند. باستان شناسان شانه به شانه دیرین انسان شناسان و علوم مرتبط و متخصصان میان و چند رشته ای در صف مقدم دانش و دانایی تاریخی انسان روزگار ما ایستاده اند. برکشیدن معرفت از مشتی زباله و دورریز و تفاله از این یا آن لایه و نهشت باستان شناختی کاریست کارستان و به غایت دشوار و پیجیده و عمرخوار. تصادفی نیست که می بینیم برای فروید روانشناس کاوش ها و لایه نگاری های با دقت و مراقبت باستان شناسی الگوی عالی برای لایه نگاری روان و رفتار بیمارانش بود. کشف منابع جدید شناخت، طرح پرسش های نو، حساس و بیدار کردن کردن ذهن و فکر و عقل و هوش و آگاهی و کشش ها و کنش ها و خیزش های معرفت ورزانه انسان روزگار ما به هستی و چیستی انسان بودن و انسانی شدن خویش، توجه و تفطن به صیانت از مواریث تاریخ و فرهنگ بشری و گشودن افق ها و چشم اندازهای نو به تاریخ در مقیاس تاریخ جهانی و نگارش و نقد تاریخ بشر در مقیاس تاریخ بشری و جهانی و گفتگو و گفتمان میان فرهنگ ها و جامعه ها و جمعیت های جامعه و جهان بشری را در دوره جدید بیش از هر رشته و دانش دیگر مدیون دانش باستان شناسی و مرهون پژوهش ها و کاوش ها و مطالعات با دقت و مراقبت و پرهزینه و عمرخوار باستان شناسان بوده ایم و همچنان هستیم. رخدادی بی سابقه در نوع خود و به غایت تاریخی و تاریخ اندیش.
دریغ و صد دریغ! در جامعه پسا انقلاب ما این دانش و روش شناخت نوبیناد و فوق العاده مهم و تأثیرگذار بر نحوه نگاه و اندیشه و آگاهی تاریخی انسان روزگار ما از انسان بودن خویش سخت مورد بی مهری قرار می گیرد و از کانون و از صف مقدم صیانت از مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی کشور به پیرامون رانده می شود تا راه برای میراث فروشان هموارتر شود و آسوده خاطر و زیر چتر حمایت و امنیت زور، ناموس میراث ملک و ملت خود را ارزان به دیگری بفروشند. تصادفی نیست که می بینیم پس از چهار دهه، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری پیشین و وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی پسین همچنان جولانگاه میراث ناشناسان و ناباستان شناسانیست که در همه نظام های سیاسی و حکومت ها و دولت ها و با همه نظام های سیاسی و حکومت ها و دولت ها هماره هستند و فرصت را غنیمت مطلبند و می دارند و مطامع و منافع شان را همیشه بر مصلحت و منفعت کشور مقدم داشته اند. تناقض در رفتار مدیران و حاکمان و نودولتیان جامعه پسا انقلاب ما را ببینید! با دستی رسم تشریفات بجای می آورند و مدعی نکوداشت زبان فارسی و مفاخر ملک و ملت می شوند و هفته میراث بپای می دارند و با دستی دیگر طرح شرم آور و فضاحت بار فروش میراث کشور را که برایشان اشیاء عتیقه و دفینه و گنج ها و غنیمت های بادآورده است و زیر خاکی، زیر سقف مجلس درمی اندازند!
آنکه در توهم آگاهیست؛ پیشاپیش همه پاسخ ها را در باب هستی و چیستی عالم و آدم یافته است و همه کلیدها را در گشودن فقل های ناگشوده در دست و دامن دارد. پرسیدن برایش بیهوده و بی معناست. سنجشگری و پرسشگری، اراده و عزم و دلیری ورود به آوردگاه دست و پنجه فشردن فکرها و عقل ها و هوش ها و فهم ها و باورها کار پهلوان پنبه های تاریخ نیست. کارِ کارستانِ پهلوانان مجهز به دانش و دانایی تاریخی و ذهن ها و هوش های تیز و فکرها و عقل های چالاک و فهم های حساس و چابک است. کارِ کارستانِ پهلوانان اندیشه و دانش و بینش تاریخیست. اندیشه و دانش و دانایی تاریخی که در روشنگاه آن بتوانی بپرسی و بجویی و بکاوی و بیابی و بدانی و بشناسی و بفهمی در کجای تاریخ و جهان ایستاده ای؟ بر کدام سنت و میراثی تکیه زده ای؟ در چگونه روزگاری زندگی می کنی؟ چه نسبتی با خویش و با جهانی که در آن زندگی می کنی داری؟ رخدادها و تحولات عصری که چهره تاریخ و فرهنگ و زندگیت را تغییر داده اند و زیر و زِبَر کرده اند؛ چگونه و چرا اتفاق افتاده اند و چرا آنگونه و در آن منطقه و جغرافیا و مقطع یا برهه و زمان خاص تاریخی؟ در منطقه و قاره غربی تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما؟ اینها همه را چگونه می بینی؟ چطور می فهمی؟ چگونه می توانی با آنچه در درون و بیرون مرزهای تاریخ و فرهنگت اتفاق افتاده است نسبت و رابطه ای واقعی و خردمندانه برقرار کنی؟ هوشمندانه و خردمندانه رصدشان کنی؟ هوشمندانه و خردمندانه نقد و تحلیل و تفسیرشان کنی و بفهمی؟ باستان شناسان شانه به شانه مورخان و اصحاب فکر و فلسفه و دیگر دانش های انسانی همچنان در صف مقدم طرح پرسش ها و مسئله های خُرد و کلان و ریشه ای از این دست و سنخ و جنس ایستاده اند. اتفاقاً دست و دامنشان پر از داده ها و مدارک و منابع و شواهد باستان شناختیست که با کلنگ باستان شناسی در کف کشف کرده اند و با قلم باستان شناسانه در دست به رشته تحریر کشیده اند و نوشته اند .
متأسفانه ما مادام که با نادانی و بی خبری تاریخی دست در گریبان هستیم؛ جایی و مجالی و زمینه و امکان و امیدی به در انداختن طرح پرسش های ریشه ای و کلیدی و کلان از این جنس و سنخ نیست. جهل تاریخی از هر جهلی خطرخیزتر است. دیگر جهل ها یکجا در آن جمعند. هفته میراث گرامیداشت میراث و مواریث فرهنگی هنگامی شادناک و سرور و سور انگیز است که در جامعه ای زندگی کنیم که دولتیان و مجلسیان و روحانیان و نظامیان و قضائیان و فرهنگیان و مردمانش به چنان حکمت، خرد، منطق، معرفت و فربهی و فهم تاریخی و اراده و عزم استوار در صیانت از میراث تاریخ و فرهنگ خود رسیده باشند که کسی فکر حتی تجاوز و تصرف و تخریب وجبی از حریم مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی کشور را در سر نپزد. گرامیداشت هفته میراث فرهنگی آنگاه و آن زمان شادناک و واقعیست که بساط ناباستان شناسان و میراث ناشناسان نامتخصص از وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی برای همیشه برچیده شود و شاهد بر صدر نشستن هیچ ناباستان شناس و میراث ناشناس ناکارآزموده و نامتخصص بر کرسی های مدیریت و معاونت های وزارت میراث فرهنگی... و مدیریت میراث مراکز استانی نباشیم. هفته گرامیداشت میراث فرهنگی آن زمان امید در جان انسان می دمد که ایران را در صف مقدم گفتگوی میان فرهنگ ها و تمدن ها ببینیم. اتفاقاً قوّتتعیین کننده ایرانیان در آوردگاه های تاریخ و در بزنگاه ها و کوره پیچ ها و گلوگاه های تاریخ فرهنگ غنی بوده است که تجهیزش می کرده است. این میراث غنی حکمت و خرد و فکر و فلسفه وادب و اخلاق و عرفان و اشراقست که هر بار ایرانیان را چونان دمدعی به آوردگاه فرا می خواند.
25/2/1401 هجری خورشیدی
آقای وزیر! دلیری کنید و سکوت را بشکنید
نامه دکتر حکمت اله ملاصالحی (استاد دانشگاه تهران و عضو هیأت امنای بنیاد ایرانشناسی) درباره طرح 46 نماینده مجلس با عنوان «استفاده بهینه از اشیاء باستانی و گنجها»
«الْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ: ولی امروز، بدنت را (از آب) نجات میدهیم، تا عبرتی برای آیندگان باشی و بسیاری از مردم، از آیات ما غافلند (سوره یونس / 92)»
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه بر نگذرد
با سلام و دعای خیر
جناب آقای وزیر محترم میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی! آقای مهندس ضرغامی، سکوت را بشکنید و دلیری کنید و خاموش ننشینید و مانع به بحث نهاده شدن طرح پیشنهادی ضد ملی و فاجعه بار و خطرناک و خطرخیز جماعتی نامجلسی خفته و خوابگرد تاریخ به مجلس نشینان همکسوتشان، بشوید که اگر روزی به تصویب برسد؛ آن روز را می باید خیانت بارترین روز در تاریخ مُلک و ملت ما به ثبت رساند و بیاد و خاطره فاجعه فضاحت ننگین و شرم آورش هزاره ها می باید در سوگ نشست؛ البته و صد البته اگر تا آن زمان با این همه خیانت های پی به پی در امانت و تبدیل ایران به قتلگاه منابع حیاتی و طبیعی و مواریث فرهنگی، ایرانی بجای و برپای مانده باشد!
آقای وزیر محترم! انتظار می رود و امیدوارم بدانید بر چه جایگاه رفیعی تکیه زده اید و بگوش و به هوش و بیدار باشید؛ چه مسئولیت سنگین و خطیری را بر شانه گرفته اید و میراثدار و سنگربان چه سرزمین عظیمی از مواریث تاریخ و فرهنگ بشری هستید. اینجا ایران است. آلاسکا و ایسلند و این امارت و آن شیخ نشین و این شاخ نشین و آن شاه نشان ساخته و پرداخته نظام های سلطه جهانی نیست. ایرانِ تاریخیست. ایران ِملتی کهن و تأثیرگذار بر تاریخ و فرهنگ بشری در مقیاسی جهانی و تأثیرپذیر در مقیاسی کلان. ایران، مدعی یک جهان حکمت و خرد و فکر و فلسفه و معنویت و هنر و ذوق و زیبایی و شعر و ادب و اخلاق است.
جناب مهندس ضرغامی، آقای وزیر محترم!
سکوت و کتمان حقیقت از انکار راستی هماره به لحاظ اخلاقی ناپسندیده تر و در تاریخ فاجعه بارتر بوده است. آن کس که آبرو و مصلحت و منفعت و عزت و عظمت و منزلت و اقتدار و اعتبار خود را به پای مُلک و ملتش هزینه می کند و می ریزد؛ کارنامه درخشان کرده ها و کردارهای نیکش در یادها و خاطره ها و حافظه ها می ماند دوستش می دارند. یادش را پاس و گرامی و عزیز می دارند. قرآن را ببینید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا: خداى رحمان کسانى را که ایمان آوردهاند و کارهاى شایسته کردهاند، محبوب همه گرداند (سوره مریم/96).»
برای جامعه باستان شناسان و همه فرهنگ دوستان و میراثبانان هوشمند و دلسوز و نگران میهن، غم انگیز است حتی در قامت تنگ و ننگ و انگ شایعه بشنوند، طرح پیشنهادی جمعی از نامجلسیان به مجلس نشینان همکسوتشان به مقصد شوم و خفت بار و سهمگین به تصویت رساندن فروش آثار باستانی که برایشان عتیقه و دفینه است و گنج های بادآورده و زیرخاکی با حمایت و مشورت ضمنی صدرنشینان وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی آماده شده است. امیدوارم چنین نباشد. سکوت را بشکنید و دلیری کنید و نامجلسیان و دست های خیانت باندهای قاچاقچیان حرفه ای پشت صحنه و پرده را از هر تشکیلات و نهاد و بنیادی اعم از لشکری و کشوری افشا و کوتاه کنید. در مسیرهای کژ صدرنشینان و مدیران پیشین وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی گام برنگیرید. کارنامه سیاه میراث ستیزیِ میراث فروشی شان را ملت ما از یاد نخواهد برد. دلیرانه گام در میدان نهید و از مواریث فرهنگی و مدنی و معنوی مُلک و ملت و میهن و کشور خود چونان سنگربانی هشیار و بیدار دفاع کنید. بدانید و بپذیرید در روزگاری زندگی می کنیم که لحظه ای غفلت و دمی محاسبه نادرست و سکوت سیاه در بزنگاه های تصمیم گیری هوشمندانه و سرنوشت ساز، در جامعه گرگ های مدرن می تواند تاروپود تاریخ و فرهنگ و ادامه و استمرار حیات و حضور تاریخی و فرهنگی و مدنی و معنوی یک ملت را برای همیشه متوقف و تعطیل کند. بدانید و بپذیرید متأسفانه جوامع غرب آسیا به ویژه و بالمعنی الاخص خاورمیانه نبوی این تأثیرگذارترین قلمرو تاریخ و جغرافیای فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما تا پیش از بپاخاستن توفان تحولات عظیم و بی سابقه دوره جدید، اینک روزگار زوال تاریخی غم انگیزش را از سر می گذارد. عبور از کوره پیچ ها و گلوگاه های سنگین و سهمگین و صعب العبور تاریخ بدون هوشمندی و حکمت و خِرد و منطق و دانش و دانایی و بینش و بصیرت تاریخی آنهم در عصری تاریخمدار و جهانی و جهان گستر و سیطره و سیادت یکی از تاریخی ترین تمدن ها در تاریخ بشر، ناممکن است و خطر لغزیدن و سقوط کردن در پرتگاه ها، هماره و همچنان پیشارو و در کمین. بدانید که بیش از 99 درصد آگاهی ما درباره و در باب پیشینه تاریخی و عقبه فرهنگی و سابقه اجتماعی و مدنی و معنوی جامعه و جهانی بشری ما برای آغازین بار با اتکا و به مدد منابع و ماده های فرهنگی عظیم و بی بدیلی را که باستان شناسان به کمک و به همراهی و همکاری دانش های مرتبط و میان رشته ای و چند رشته ای به هزینه سرمایه سال های طولانی عمرشان در بیابان و پژوهش های پر هزینه و عمرخوار میدانی، به پای روشن کردن برگی از تاریخ بشری ما ریخته اند و نوشته اند. ماده های فرهنگی، منابع عظیم و بی بدیل و جایگزین ناپذیر آگاهی تاریخی و دانش و دانایی و فهم ما از جایگاه و موقعیت و منزلت انسان بودن ما چونان هستندگانی تاریخمند هستند. شما بدون دانش و دانایی باستان شناختی بدون حکمت و خرد و بینش و بصیرت تاریخی در آوردگاه های سهمگین تاریخ دوره جدید نهایتاً شکست خواهید خورد و ناتوان و ناکام در دفاع از ارزش ها و باورها و آرمان هایی که چونان مدعی، رویاروی حریف ایستاده اید؛ میدان را به دیگری واخواهید نهاد. و این سوگناکترین حالت و غم انگیز و فاجعه بارترین رخداد برای یک ملت و کشور می تواند باشد.
جناب آقای ضرغامی! کاوش های باستان شناختی از جراحی های پزشکی حساس تر هستند. یک بار بیش اتفاق نمی افتند. وقتی لایه ای تخریب می شود و به ناباستان شناسان نامتخصص اجازه کاوش داده می شود برای همیشه به طرز جبران ناپذیر، برگ های عظیمی از کتاب قطور تاریخ و فرهنگ بشری ما از کف رفته است. هیچ جبرانی و بدیلی برایش متصور نیست. هر محوطه باستان شناختی یک کتابخانه عظیم و غنی و مستور و ناخوانده است. هزاره هایی از تاریخ و فرهنگ و هنر و آیین و اقتصاد و حیات فکری بشری ما را در بطنش دارد که می باید هم کشف باستان شناسانه هم خوانش باستان شناسانه و انسان شناسانه شود. هیچ مرجع دیگری مجاز به حفاری محوطه های باستان شناختی نیست. مگر با مجوز رسمی پژوهشگاه باستان شناسی و متخصصان مرتبط با دانش باستان شناسی، زیر خیمه و تحت نظارت تام باستان شناسان متبحر و کارآزموده در وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی. گناهیست نابخشودنی و خطایی بزرگ و خسارتی عظیم که می بینیم در سکوت و حمایت های ضمنی صدرنشینان وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، محوطه های باستان شناختی کشور یله و بی مهار جولانگاه قاچاقچیان حرفه ای شده است و هرگاه که اراده کنند و هرجا را که بخواهند می روند و می کاوند! چنین رفتاری را در هیچ جای جهان متمدن با مواریث کشورشان نمی بینیم! سکوت در برابر این همه تجاوز و تخریب و جفای به مواریث کشور، به لحاظ شرع و شریعت گناهیست نابخشودنی و به لحاظ اخلاقی ناپسند و به لحاظ اجتماعی ستم به هزاران دانش آموخته باستان شناسی متخصص و استعداد درخشان دانشگاه های کشور که برای امرار معاش به شغل ها و اشتغالاتی پناه برده اند که نه در شأن و منزلت و مقام علمی و حرفه ای و تخصص آنهاست و نه به منفعت مُلک و ملت. وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی را جولانگاه افراد نامتخصصِ فرصت طلبِ کاسب کار نکنیم. این جماعت کاسبکار فرصت طلب، همیشه در همه نظام ها و با همه نظام ها هستند و بار بر شانه ملت و خار بر سر راه مردم!
سر چشمه شاید گرفتن به بیل
چو پر شد نشاید گذشتن به پیل
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
حکمت اله ملاصالحی
22/ 2/ 1401 هجری خورشیدی
____________________________
نمایندگان کرج و امضای طرحی برای تخریب و غارت میراث فرهنگی ایران
روز سه شنبه 20اردیبهشت 1401از طریق خبرگزاری ها مطلع شدم که «46نماینده مجلس» از جمله آقایان «مهدی عسکری» و «علیرضا عباسی» (نمایندگان کرج)، طرح 21ماده ای «استفاده بهینه از اشیاء باستانی و گنجها» را امضا کرده اند که نتیجهاش قبح زدایی و قانونی کردن؟! غارت و تخریب میراث فرهنگی ایران عزیز است. این طرح در واقع کپی طرح مردود و مطرود «حمید بقایی» رئیس بدنام و سابقه دار سازمان میراث فرهنگی در سال 1389است که قصد داشت در جزیره های کیش و قشم بازار خرید و فروش اشیای عتیقه راه اندازی کند! و حالا نمی دانیم که چگونه این طرح و نگاه سوداگرانه به میراث، این بار از مجلس انقلابی سر بر آورده است! در ماده 3طرح مورد اشاره، برای دانشآموختگان کارشناسی ارشد و دکتری رشته های باستان شناسی و تاریخ همانند تاریخ طب و تاریخ ادیان، پروانه مسئولیت فنی (بخوانید مجوز خصوصی غارت و تخریب میراث فرهنگی) صادر خواهد شد. در ماده 4هم برای دانش آموختگان رشته های غیر مرتبط با باستان شناسی و تاریخ، دوره های کوتاه مدت کاوشگری و حفاری (بخوانید دوره های غارت و تخریب میراث فرهنگی) از سوی وزارت میراث فرهنگی برگزار خواهد شد. بر اساس این طرح ضد فرهنگی و خجالت آور، حفاران محوطههای باستانی می توانند اشیاء یافته شده را در اینترنت به مشتریان داخلی و خارجی بفروشند.
آقایان نماینده! که خود را مرد قانون و قانون گذاری می دانید آیا این طرح سوداگرانه و خطرناک در تعارض آشکار با ماده 562قانون مجازات اسلامی نیست که تصریح می کند: «هر گونه حفاری و کاوش به قصد به دست آوردن اموال تاریخی - فرهنگی ممنوع بوده و مرتکب به حبس از شش ماه تا سه سال و ضبط اشیاء مکشوفه به نفع سازمان میراث فرهنگی کشور و آلات و ادوات حفاری به نفع دولت محکوم می شود. چنانچه حفاری در اماکن و محوطههای تاریخی که در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است، یا در بقاع متبرکه و اماکن مذهبی صورت گیرد علاوه بر ضبط اشیاء مکشوفه و آلات و ادوات حفاری مرتکب به حداکثر مجازات مقرر محکوم می شود.
تبصره 1 - هر کس اموال تاریخی - فرهنگی موضوع این ماده را حسب تصادف به دست آورد و طبق مقررات سازمان میراث فرهنگی کشور نسبت به تحویل آن اقدام ننماید به ضبط اموال مکشوفه محکوم می گردد.
تبصره 2 - خرید و فروش اموال تاریخی - فرهنگی حاصله از حفاری غیر مجاز ممنوع است و خریدار و فروشنده علاوه بر ضبط اموال فرهنگی مذکور، به حبس از شش ماه تا سه سال محکوم می شوند. هر گاه فروش اموال مذکور تحت هر عنوان از عناوین به طور مستقیم یا غیر مستقیم به اتباع خارجی صورت گیرد، مرتکب به حداکثر مجازات مقرر محکوم می شود.»
امروز بسیار ترسیدم و لرزیدم از نگاه سطحی، کودکانه، ماتریالیستی (مادی) و یوتیلیتاریسمی (اصالت نفع و سود) آن جنابان به میراث فرهنگی ایران عزیز. در سالهای اخیر، «تجاریسازی» همهچیز را دیده و شنیده بودیم الا «تجاریسازی هویت و تاریخ ملت مظلوم و بزرگ ایران» که شما داعیه دار نمایندگی بخشی از آنان هستید. پیشنهاد می کنم با پس گرفتن فوری امضای خود به فکر آبرویتان نزد ایرانیان به ویژه البرزیان فهیم و فرهیخته باشید که «میراث دار فرهنگ و مدنیتی 9هزار ساله» هستند. آقایان! بیش از این نا امیدمان نکنید...
حسین عسکری
20اردیبهشت 1401
یادداشت فوق در پایگاه خبری - تحلیلی صدای معلم
____________________________
صورت و مخرج مشترک با سوداگران یهودی در مواجهه با میراث فرهنگی ایران
«توهم توطئه» ندارم اما با توجه به یافته ها و دقت هایم در «اسناد باستان شناسی ایران»، رد پای یهودیان و وابستگانشان به ویژه یهودیان وفادار به ایدئولوژی صهیونیسم در تخریب، غارت و خروج میراث فرهنگی ایران عزیز در روزگار قاجار و پهلوی، قابل شناسایی است. 46نماینده امضا کننده طرح «استفاده بهینه از اشیاء باستانی و گنجها» به ویژه آقایان مهدی عسگری و علیرضا عباسی (نمایندگان کرج) توجه داشته باشند که این طرح خام و کودکانه، خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه، آشکارا یا پنهان، زمینه حضور به ظاهر قانونی!؟ سوداگران و دلال های وابسته به محافل صهیونیسم جهانی را در مکان ها و محوطه های باستانی و تاریخی ایران عزیز فراهم خواهد کرد.
از جهت نمونه یکی از اسناد غارتگری یهودیان در منطقه باستانی ساوجبلاغ استان البرز را منتشر می کنم. این سند قبلاً در صفحه 102کتاب «بیداری دشت کهن» (1397ش) چاپ شده است. بی تردید «صورت و مخرج» این طرح ضد فرهنگی، سوداگرانه و ننگین، شباهت شگفتی با طرح ها و قراردادهای دوران قاجار و پهلوی به نفع صهیونیسم و محافل ماسونی وابسته به نظام سلطه دارد... و اما می پردازم به سند مورد اشاره.
در 5تیر 1289وزارت فواید عامه طی نامه ای به شماره 3117/1849خطاب به وزارت داخله نوشته است: «از قراری که معلوم گردیده جمعی از کلیمیان در ساوجبلاغ تهران مشغول به حفر اراضی و کاوش اشیای عتیقه اند. لزوماً خواهش دارم، حکم تلگرافی خطاب به حکومت آنجا صادر فرمایند که اولاً موافق قانون کلّی و اخطاری که سابق شده است هر قدر زودتر مشارالیهم را از اقدام در حفر اراضی ممانعت نمایند و ثانیاً آنچه از عتیقاتی را که استخراج کرده توقیف و به توسط پست به وزارت معارف ارسال دارند تا بازدید شده، حقوق دیوانی آن اخذ و مابقی به صاحبانش ردّ شود...»
من آنچه شرط بلاغست با تو میگویم
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
حسین عسکری
21اردیبهشت 1401
- به نقل از کانال تلگرامی البرزپژوهی https://t.me/alborzology
____________________________
استوری های علیرضا طهماسبی (باستان شناس البرزی) در واکنش به طرح «استفاده بهینه از آثار باستانی و گنجها»؟! در مجلس شورای اسلامی
23اردیبهشت 1401
تصویر 1) نمادی از سفال تپه گرجیان روستای ایقربلاغ از توابع شهرستان ساوجبلاغ، هزاره چهارم پیش از میلاد مسیح، ساخته شده توسط اداره سیما، منظر و فضای سبز شهرداری هشتگرد
تصویر 2) بقایای امامزاده چهل دختران در روستای نجم آباد از توابع شهرستان نظرآباد
____________________________
گزارش خبرگزاری ایسنا در این باره
گزارش پایگاه خبری تحلیلی صدای میراث
گزارش خبرگزاری مهر در این باره
به یاد آن سرو سهی
بسمک اللهم یا رفیق
یاد ده ما را سخن های دقیق
همیشه در زندگی ات غرق در نعمت های بی شمار آسمانی و الاهی هستی اما به اهمیت برخی نعمت ها اشراف و توجه داری و برخی بلکه بسیاری را هم اصلاً نمی بینی و درنمی یابی. یکی از این نعمت های لذیذ بی مانند، حضور در نمایشگاه بین المللی کتاب است. آن سال ها نمایشگاه در بزرگراه شهید چمران - خیابان سئول در انبوهی از دار و درخت، غرق بود. اردیبهشت و درخت و کتاب. حال و هوای نمایشگاه با آن چه اکنون در فضای مصلی رخ می دهد تفاوتی اساسی داشت. این نعمت را اکنون که سالیانی است از آن محرومی بهتر و بیشتر، درک می کنی. این نعمت، زمانی آسمانی تر و بی بدیل تر می شود که با دیدار دانشمندی از دانشمندان یکی یک دانه این مرز و بوم، همراه باشد. سال 1381که با دکتر حسین عسکری و آقای محمد فلاح نژاد، کوچه باغ های بهشتی نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران را مست از عطر شکوفه های رنگارنگ کتاب، می چمیدیم با سرو سهی استاد دکتر محمدعلی اسلامی نُدوشن، روبه رو شدیم. ذوق زده از این دیدار ناب، گرم صحبت با استاد شدیم. آن چه اکنون از آن دیدار در خاطر دارم یکی این پرسش است که چرا با آن سابقه دراز شاعری، شعر را کنار گذاشتید و به سراغ نثر رفتید؟ استاد فرمودند که دیدم دیگر نمی توان با زبان شعر، جهانی حرف زد. دیگری هم پرسش درباره شاعر یک بیت معروف بود. آن بیت معروف را حضرت امام در کتاب «مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه» استفاده کرده بودند. حضرت امام با آن که کتاب را به عربی نبشته بودند اما این بیت فارسی را در مقدمه آن کتاب، آورده بودند. استخراج کننده منابع آن کتاب در پانوشت، شاعر آن بیت را حضرت سعدی دانسته بود و به امثال و حکم مرحوم دهخدا استناد جسته بود اما انس ناچیزم با کلیات حضرت شیخ اجلّ، نمی گذاشت این استناد را بپذیرم. جست وجویم در کلیات شیخ هم به جایی نرسید. در کتابخانه امام صادق - علیه الصلاه و السلام - مقدم شهر نظرآباد، امثال و حکم استاد دهخدا را یافتم و با کمال تعجب دیدم که آن مرحوم آن بیت را بی نام شاعر، آورده اما چون بیت بعدی از شیخ اجلّ است استخراج کننده منابع کتاب حضرت امام (ره) به سهو، پنداشته این هردو بیت از فرمانروای ملک سخن است. آن بیت را برای استاد اسلامی نُدوشن، خواندم:
«من، گنگ خواب دیده و عالم تمام، کر
من، عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش»
استاد اسلامی نُدوشن، کمی تامل کردند و گفتند: این شعر باید برای اواخر زندیه و اوایل قاجاریه باشد. در سررسیدی که بعدها پدرخانم ارجمندم آقای سید محمد سادات رسول به من هدیه کردند این بیت به موبد هندی نسبت داده شده بود اما تا کنون، نام و نشانی از این شاعر در زندگی نامه های شاعران، نیافته ام. عکس فوق و یادداشت پشت آن، گزارش ماندگار و یادگار آن روز و آن لحظه است. مدتی بعد برای نوشتن مقدمه ای بر کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» دکتر حسین عسکری، سه جلد از کتاب «روزها» (زندگی خودنوشت استاد محمدعلی اسلامی نُدوشن) را زیر و رو کردم. می خواستم از نثر ایشان و زاویه دید ایشان، الهام بگیرم. مقدمه مفصلی آماده کردم اما دکتر عسکری از چاپ آن در کتاب، پشیمان شد و گفت که به پیشنهاد استاد دکتر ناصر تکمیل همایون، چنین کرده است. استاد تکمیل همایون و دکتر یوسف مجیدزاده بر کتاب دکتر عسکری، مقدمه نوشته اند. آن مقدمه مفصلم را البته آقای عسکری در نشریه «پیام زمان» ویژه شهرستان ساوجبلاغ، چاپ کردند. سرکار خانم معصومه توحیدلو آن نشریه را اداره می کردند. روح استاد اسلامی نُدوشن، قرین رضوان حضرت راضی.
موسسه رخسار قرآن
17اردیبهشت 1401
اسماعیل آل احمد
شادروان استاد دکتر محمدعلی اسلامی نُدوشن
_________________________________
نام شریف حمیدرضا نادری
یکی از خوشی های زندگی ام، آشنایی با استاد حمید رضا نادری (فرهنگی پیش کسوت و خوشنویس شناخته شده البرزی) است. شکر خدا، این آشنایی و رفاقت با برکت دارد به «دهه سوم» خود نزدیک می شود. انسی دیرپا که با خاطرات شیرین از «امورتربیتی آموزش و پرورش منطقه ساوجبلاغ» در نوجوانی آغاز شده و در «فرهنگسرای امام علی علیه السلام شهر هشتگرد» و «موسسه فرهنگی هنری شمیم جوان البرز»، در جوانی و میان سالی ادامه پیدا کرده است. نام استاد نادری با فرهنگ و هنر شهرستان های ساوجبلاغ، نظرآباد، چهارباغ و طالقان گره خورده است. معلمی دلسوز که بیش از سی سال از زندگیاش را وقف فرهنگ و هنر و تعلیم و تربیت چند نسل از دانشآموزان و هنرآموزان استان البرز کرده است. بی تردید نام شریف استاد نادری دلالت می کند بر نجابت، بردباری، خیرخواهی، سخت کوشی، آزادگی و آزاداندیشی در عین پایبندی به ارزش های معنوی و اخلاقی. با افتخار و اشتیاق در «آیین اردیبهشت سپاس» شرکت خواهم کرد جهت عرض ادب به این فرزند اردیبهشتی البرز عزیز.
گر در سرت هوای وصال است حافظا
باید که خاک درگه اهل هنر شوی
حسین عسکری
19 اردیبهشت 1401
_________________________________
آیین اردیبهشت سپاس به روایت اسماعیل آل احمد
بسمک اللهم یا رفیق
یاد ده ما را سخن های دقیق
برای کنده شدن از زمین، هیچ نیازی به زمینه سازی های دور و دراز نیست. کافی است با لب قلمی دزفولی که از نوشت افزار سرکوچه به هزار ذوق و شوق و امید و آرزو خریده ای از گونه خیس مرکبی که در پرنیان مهربان لیقه، غنوده است بوسه بگیری. یا با رقص همان قلم دزفولی، آواز پر جبرئیل را در حرای ملکوتی گوش جانت به سردادن آواز، واداری. یا حتی اگر به هر دلیلی نتوانستی پای در این کهکشان بگذاری می توانی غزال عطشان چشمانت را به تفرج در باغستان آثار رسولان خوشنویس سرزمین هنر و فرهنگ و قلم و کتاب - ایرانِ جان - ببری و به پرواز درآیی. پنج شنبه (22اردیبهشت 1401) در فرهنگسرای امام علی - علیه السلام - هشتگرد، غرقه در سکر آیین "اردیبهشت سپاس" از عمق جان به برگزارکنندگان آیین، دست مریزاد گفتم. مدتی دراز بود که فضاهایی مثل فرهنگسرا را لبریز از شرکت کنندگان مشتاق ندیده بودم. زن و مرد و کوچک و بزرگ و نزدیک و دور آمده بودند تا سپاسگزار باشند . "حمیدرضا نادری" استاد نام آشنای خوشنویسی ساوجبلاغ فرهنگی، همان نازنین فرهیخته ای است که همه آمده بودند تا بیش از چهاردهه تکاپوهای جهادی و علمی و آموزشی و فرهنگی و ورزشی و هنری اش را ارج و اجر بنهند . هنرمندان کرج و ساوجبلاغ فرهنگی و قزوین و دوستان و شاگردان و همکاران استاد حمیدرضا نادری، نگین درخشان و درافشان اردیبهشت سپاس را در رکاب و حلقه تشویق ها و توجهات بی پایان و ممتد خویش در طواف گرفته بودند. قرار است این آیین، هرسال از کوشش های درازدامن فرزندان فرهیخته دیارمان، خالصانه و صمیمانه و بی هیچ امید و چشم داشتی به این مدیر و آن مسوول، سپاس بگذارد.
- به نقل از کانال تلگرامی البرزپژوهی https://t.me/alborzology
اطلاعیه نکوداشت استاد حمید رضا نادری در شهر هشتگرد، 22 اردیبهشت 1401
حمید رضا نادری در کنار استاد غلامحسین امیرخانی
سه نمونه از آثار خوشنویسی استاد حمید رضا نادری
از راست: حسین عسکری، استاد حمید رضا نادری، فرهنگسرای امام علی علیه السلام هشنگرد، سال 1386
اشاره به روستای ایستای طالقان در نقد جریان روشنفکری دینی
دکتر سید جواد میری (متولد 1350ش) جامعه شناس و دانشیار جامعهشناسی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است. آثار او عمدتاً در حوزه نظریه اجتماعی و متفکران اسلامی است . دکتر میری در گفت و گویی با روزنامه فرهیختگان، نوکپیکان حملهاش را به سمت روشنفکران دینی مانند محسن کدیور و عبدالکریم سروش گرفته و معتقد است بدفهمی یا سوءفهمها از سکولاریسم، بیشتر به گردن جریان روشنفکری دینی است.
او در اثنای نقد جریان روشنفکری دینی، به مناسبتی به سبک زندگی آمیش ها (تجددگریزان مسیحی) و اهل توقف طالقان (تجددگریزان شیعه و مسلمان) اشاره کرده است: «...اینجا شما توانایی برگرداندن یا سوئیچ به عقب را ندارید. میتوانید مثل آمیشها و کسانی که در نزدیک طالقان زندگی میکنند و از هیچیک از مظاهر تمدن و تکنولوژی استفاده نمیکنند بهصورت یک اقلیت در یک دشت زندگی کنید، ولی وقتی میخواهید در چهارراه تمدن قرار بگیرید و ادعای تمدنی نیز داشته باشید، دیگر نمیتوانید نسبتبه عرف جهان بشری بیتفاوت باشید و هیچ کاری نکنید...»
آیین یک سالگی کوچ یار وفادار ابوذر
نخستین سالگرد درگذشت شادروان استاد سید محمدحسین میرابوالقاسمی طالقانپژوه و یار صمیمی و وفادار ابوذر انقلاب مرحوم آیتالله سید محمود علایی طالقانی با مشارکت خانواده آن مرحوم، بنیاد البرزشناسی، مجتمع فرهنگی آیت الله طالقانی، موسسه رخسار قرآن و صندوق قرض الحسنه آیت الله طالقانی در روز شنبه 17اردیبهشت 1401 از ساعت 16تا 18در مهدیه بزرگ شهر کرج برگزار می شود. در این آیین بزرگداشت، دقایقی درباره تکاپوهای علمی و فرهنگی خاندان میرابوالقاسمی در معرفی فرهنگ، تاریخ و مشاهیر استان البرز به ویژه طالقان سخن خواهم گفت. البته تاکیدم بر فعالیت های مشترک مرحوم سید محمدتقی و سید محمدحسین میرابوالقاسمی خواهد بود.
زنده یاد سید محمدحسین میرابوالقاسمی در 15اردیبهشت 1400مقارن با شب قدر در سن 87سالگی در شهر کرج درگذشت. او عضو هیئت مدیره مجتمع فرهنگی آیت الله طالقانی و بنیانگذار و رئیس هیئت مدیره صندوق قرض الحسنه آیت الله طالقانی شهر کرج بود. از آثار مکتوب برجای مانده از آن مرحوم میتوان به کتاب دو جلدی «طالقانی فریادی در سکوت» (چاپ 1382)، «طالقانی و دگرگونی تاریخ» (چاپ 1389)، «طالقانی عمری در جهاد و روشنگری» (آماده چاپ) و تعدادی مقاله در نشریات فرهنگی اشاره کرد. برگزاری سلسله همایش های «طالقان شناسی» در دهه هفتاد و هشتاد شمسی با حضور بزرگان فرهنگ و دانش، از دیگر اقدامات علمی و فرهنگی مرحوم میرابوالقاسمی به شمار می رود که متن آن سخنرانیها در سال 1386در قالب کتابی با عنوان «آشنایی با فرهنگ و تاریخ و مفاخر طالقان» منتشر شده است. پیکر این نویسنده البرزی در آرامستان زادگاهش روستای گلیرد طالقان به خاک سپرده شده است.
حسین عسکری
10 اردیبهشت 1401
شادروان سید محمدحسین میرابوالقاسمی
_______________________________
آثار چاپ شده مرحوم سید محمد حسین میرابوالقاسمی
صفحه اول کتاب «آشنایی با فرهنگ، تاریخ و مفاخر طالقان»
____________________
روز سه شنبه 6 اردیبهشت 1401 ادمین صفحه اینستاگرامی «تاریخ و تمدن طالقان»، ویدئویی 7 دقیقهای از روستا ایستای طالقان (محل زندگی گروهی از تجددگریزان سنتی مقلد آیت الله میرزا صادق مجتهد تبریزی) منتشر کرده است. ویدئویی که دارای تصاویری واضح از منازل، مزارع و حریم خصوصی ساکنان روستای ایستا با مدد از «فناوری هلی شات» است.
آیا این گونه سرک کشیدن های کنجکاوانه به حریم خصوصی افراد، اشکال شرعی و اخلاقی ندارد؟ آیا نوعی خشونت و آزار اجتماعی به شمار نمی رود؟ این در حالی است که در تابلوهای نصب شده در ورودی روستا، اهل توقف طالقان اعلام کرده اند که به ورود بدون اذن و عکس برداری از محل سکونت خود راضی نیستند.
بر اساس اخلاق پژوهش و اصول مطالعات اجتماعی، ما حق نداریم به بهانه شناخت یک پدیده و ارضای کنجکاوی مخاطبان رسانه خود، حقوق مسلم افراد و حریم خصوصی آن را نادیده بگیریم. اگر این گونه رفتارها نسبت به منزل، خانواده و حریم خصوصی ما انجام شود چه واکنشی از خود نشان خواهیم داد؟
نوشتن و سخن گفتن درباره یک روستای تجددگریز در رسانهها، فی نفسه اشکال اخلاقی و حقوقی ندارد اما سرک کشیدن به حریم خصوصی آنان، حتماً بار حقوقی و شرعی دارد و می تواند عقوبت این جهانی و آن جهانی در پی داشته باشد. لطفاً اگر باور دینی داریم، «حق الناس» و اگر عرفی می اندیشیم، «حق شهروندی» اقلیت های مذهبی و فرهنگی کشور عزیزمان ایران را نادیده نگیریم. به گمانم شادروان آیت الله طالقانی می تواند الگوی عملی خوبی برایمان باشد.
حسین عسکری
(نویسنده کتاب روستای ایستا)
7 اردیبهشت 1401
تصویری از فیلم تهیه شده با هلی شات از روستای ایستای طالقان
دو تابلوی نصب شده در ورودی روستای ایستای طالقان
نخستین و تنها کتاب منتشر شده درباره اهل توقف طالقان
___________________________________
توضیح ضروری
ادمین محترم صفحه اینستاگرامی «تاریخ و تمدن طالقان» پس از انتشار پست فوق، فیلم ضبط شده با هلی شات از روستای ایستای طالقان را از صفحه خود حذف کردند. از اقدام مسؤلانه ایشان صمیمانه سپاسگزاریم.
روز دوشنبه 5 اردیبهشت 1401 میهمان «کانون وکلای دادگستری استان البرز» بودم. آقای دکتر حسین تفویضی رئیس این کانون - که خود از فرزندان خوش نام و فرهیخته البرز است - با اهدای لوح تقدیر، بنده را به جهت فعالیتهای ناچیزم در حوزه «البرزپژوهی» مورد لطف قرار دادند.
مدتی پیش خدمت آقای دکتر عرض کردم که در روند بررسی اسناد مربوط به استان البرز، تعداد قابلتوجهی سند درباره وکالت و قضاوت در محاکم شرعی و عرفی و حقوقدانان نامی البرز دیدهام که قابلیت دارد در قالب کتابی مستقل با عنوان «تاریخ قضاوت و وکالت در البرز» تالیف و منتشر شود. همچنین پیشنهاد طراحی و برگزاری «جایزه و جشنواره ملی شادروان استاد دکتر مهدی شهیدی» با محوریت البرز در زمینه «تعالی دانش و اخلاق در نهاد وکالت» ارائه کردم. ایشان مشتاقانه از این پیشنهادهای فرهنگی - پژوهشی استقبال کردند و در ادامه درباره چند نمونه از این اسناد و چهره ها، گفت و گو کردیم. بار دیگر از میزبانی گرم و مهر کانون وکلای دادگستری استان البرز، صمیمانه سپاسگزارم.
ما بدان مقصدِ عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نَهَد لطفِ شما گامی چند
حسین عسکری
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
البرزیان فیضیه تهران
دوست عزیزم آقا اسماعیل آل احمد در 10بهمن 1400از سفر زیارتی مشهد مقدس، تحفه ای 592صفحهای آورد به نام «فیضیه تهران» نوشته حمید سبحانی صدر (متولد 1362ش) که دانشنامه بیش از 154تن از طلاب، متولیان و مدرسان مدرسه علمیه مروی و سپهسالار قدیم شهر تهران است. مدرسهای شناخته شده که در روزگار فتحعلی شاه قاجار به همت وزیرش محمد حسین خان قاجار مروی (درگذشت 1197ش) ساخته شد. کتاب فیضیه تهران در تابستان 1400در شمارگان هزار نسخه به چاپ رسیده است. نام 9البرزی هم در این کتاب دیده می شود:
1. ملا نظرعلی طالقانی (درگذشت 1267ش)؛
2. شیخ مسیح طالقانی (درگذشت 1299ش)؛
3. آیت الله سید ابوالحسن گلیردی طالقانی (درگذشت 1310ش)؛
4. آیت الله حاج سید هادی طالقانی ورامینی (درگذشت 1324ش)؛
5. آیت الله سید محمدتقی آل احمد طالقانی (شهادت 1332ش)؛
6. آیت الله حاج سید احمد طالقانی (درگذشت 1340ش)؛
7. آیت الله میرزا ابوالفضل نجم آبادی (درگذشت 1344ش)؛
8. آیت الله سید محی الدین علوی طالقانی (درگذشت 1347ش)؛
9. آیت الله سید ابوالحسن رفیعی طالقانی قزوینی (درگذشت 1353ش).
باعث افتخار بنده است که نویسنده کتاب فیضیه تهران، از یکی از مقالاتم به عنوان منبع استفاده کرده است: «مجتهد ساعت ساز»، روزنامه اطلاعات، ضمیمه فرهنگی، شماره 357، چهارشنبه 9خرداد 1397.
حسین عسکری
12بهمن 1400
__________________________
قرآن پژوهان البرزی در سرزمین قزوین
پیوندهای فرهنگی و تاریخی استان های قزوین و البرز موجب شده که در تاریخ نویسی و معرفی مشاهیر این دو استان همسایه، اشتراکاتی رخ دهد که از نظر مطالعات تاریخی، فرهنگی و جغرافیای تاریخی، اشکالی بر آن وارد نیست. اخیراً آقای نعمت الله یوسفی رامندی (متولد 1342) نویسنده قزوینی، در کتاب 543 صفحه ای «قرآن پژوهان معاصر استان قزوین» با مقدمه استاد بهاءالدین خرمشاهی، به معرفی چهره های قرآنی البرزی زیر هم پرداخته است:
1. آیت الله سید محمود علایی طالقانی (درگذشت 1358) نویسنده تفسیر پرتوی از قرآن؛
2. آیت الله سید ابوالحسن رفیعی طالقانی قزوینی (درگذشت 1353) حکیم قرآن پژوه معاصر؛
3. آیتالله میرزا ابوتراب شهیدی (درگذشت 1335) نویسنده تفسیری به زبان فارسی در پنج جلد؛
4. شیخ حسن صالحی (درگذشت 1359) نویسنده تفسیر سوره واقعه؛
5. استاد عبدالحسین شهیدی صالحی (درگذشت 1393) نویسنده کتاب تفسیر و تفاسیر شیعه؛
6. دکتر حسن شهیدی صالحی (متولد 1360) نویسنده دو کتاب قرآنی به زبان های عربی و فارسی؛
7. رقیه خانم شهیدی صالحی (درگذشت 1358) نویسنده دو رساله قرآنی دست نویس؛
8. استاد علیرضا تک دهقان (متولد 1336) خوشنویس و کاتب قرآن کریم به خط نسخ هندی.
از افتخاراتم آن که آقای یوسفی رامندی در نگارش کتابش از یکی از آثار ناقابل بنده (علمای مجاهد استان البرز، کرج: نشر شاهدان البرز، 1397) در معرفی چهره های قرآنی البرزی استفاده کرده است. جا دارد در این ماه معنوی به مدیران محترم ادارات کل تبلیغات اسلامی و فرهنگ و ارشاد اسلامی استان البرز پیشنهاد دهم که به فکر نگارش کتاب «قرآن پژوهان استان البرز» باشند. با توجه به دانسته هایم از چهره ها و آثار چاپی و دست نویس این حوزه، یقین دارم اثری خواندنی و قابل توجه خواهد شد.
حسین عسکری
18فروردین 1401 / 5 رمضان 1443
تغییر نام یا تغییر هویت؟!
روز پنج شنبه 25 فروردین 1401 در وب سایت خبرگزاری ایرنا خواندم که با موافقت استاندار البرز، نام «شهر جدید هشتگرد» به «مِهستان» تغییر یافته است. به جهت دانسته هایم از «تاریخ هشتگرد»، این را یک تغییر نام معمولی نمی دانم، بلکه آن را تصمیمی شتاب زده، تبلیغاتی، احساسی، غیر فرهنگی، غیرکارشناسی و بی حاصل میدانم که به هویت این شهر نو، آسیب های جدی خواهد زد. اما دلایلم:
1. بین شهر جدید و قدیم هشتگرد، فقط به اندازه عرض چند متری یک شاهراه (اتوبان) فاصله است و چند سال آینده به همراه چند روستای اطراف، کاملاً به یکدیگر خواهند رسید. البته الان هم رسیده اند چون فضای خالی عمده ای بین دو شهر وجود ندارد. در واقع، هشتگرد یکپارچه، کلان شهری بین شهرهای بزرگ کرج و قزوین به شمار می رود.
2. نام «هشتگرد»، گرانبار از معنا و دلالت های فرهنگی و تاریخی است. از تپه جنوبی آن به نام «چال تپه» (محل استقرار اولیه و کهن هشتگرد)، سفال های دوره اشکانی به دست آمده است. پس دست کم مدنیت در آن، قدمت 2200 ساله دارد. از دیگر سو، در مکتوبات شناخته شده 900 ساله ای همانند «نقض» نوشته عبدالجلیل رازی قزوینی، «التدوین فی اخبار قزوین» نوشته عبدالکریم رافعی قزوینی و «الفهرست» نوشته شیخ منتجب الدین رازی، نام هشتگرد (= هشتجرد) و تعدادی از نام آوران آن همانند دهخدای فخرآور هشتجردی، شهید جمال الدین عبدالصمد هشتجردی، عبدالرحیم هشتجردی و محمد قاضی هشتجردی آمده است. تشیع دوازده امامی در هشتگرد، قدمت هزار ساله دارد. پیشینه کاروانسرای ینگی امام در شهر هشتگرد، به روزگار صفویه باز میگردد که در مسیر جاده ابریشم قرار داشته و قرار است به زودی به عنوان یکی از مصادیق «کاروانسرای ایرانی» در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شود. از نام هشتگرد و آثارش (امامزادگان جعفر، هادی و علی النقی، چال تپه و تپه و کاروانسرای ینگی امام)، فراوان در متون مکتوب دوره قاجاریه (نوشته های نویسندگان، جهانگردان و فرستاده های سیاسی ایرانی و خارجی) یاد شده است. دست کم 50 سفرنامه را در این راستا دیده ام. همچنین در اسناد تاریخی مربوط به صدر قاجاریه، جنبش مشروطیت، استبداد صغیر و فتح تهران، نهضت جنگل، کودتای سوم اسفند 1299، جنگ های جهانی اول و دوم، انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و... کم و بیش به نام هشتگرد و آثارش اشاره شده است.
3. به جهت کثرت استعمال و بازتاب گسترده آن در رسانه های جمعی و منابع مکتوب، نام «هشتگرد» برای «شهر جدید هشتگرد»، کاملاً جا افتاده است، انتظار میرود مجریان این تغییر نام - که بیشتر اهل سیاست و قدرت هستند - با اهل فرهنگ و البرزپژوهان مشورت و همفکری می کردند. چون «تغییر نام» شهر جدید هشتگرد منجر به «گسیختگی هویتی» و در ادامه، به «بحران هویت» در این شهر منتهی خواهد شد؛ به طوری که پیوند آن با ریشه های تاریخی و دلالت های هویتی «هشتگرد کهن» قطع خواهد شد. شهر فقط خیابان، جدول، میدان و پارک نیست؛ بلکه نیازمند هویت فرهنگی و تاریخی هم است تا بین ساکنانش، زیستی دلچسب و پیوندهای عمیق شهروندی مبتنی بر ارزش های معنوی و فرهنگی برقرار شود.
4. با توجه به تجربه ام در تغییر نام برخی شهرها و روستاهای استان البرز، هشدار می دهم که نام جدید «مِهستان» جا نخواهد افتاد و به جای آن نام آزار دهنده و نامأنوس «شهر جدید مَهستان هشتگرد» رایج خواهد شد. در همین قدم های آغازین، خبرگزاری ایرنا در خبر روز 25 فروردین 1401 از عنوان عجیب «شهر مهستان هشتگرد» استفاده کرده است! آن وقت است که خواهند گفت: «آمدند ابرویش را درست کنند، زدند چشمش را هم کور کردند!»
5. به گمانم، باید تلاش کرد تا به مرور، پیشوند «قدیم و جدید» از نام این دو شهر پیوسته به هم، حذف شده و یکپارچه به آن «هشتگرد» اطلاق شود. اگر چه کاربرد این پیشوند زمانی، اشکال چندانی هم ندارد چون نشان دهنده محله های قدیم و جدیدِ کلان شهری به نام هشتگرد در استان البرز است.
6. پیشنهاد می کنم تا دیر نشده، استاندار محترم در قدم اول، اجرای این مصوبه غیر فرهنگی را متوقف کرده و در این راستا با گروهی از کارشناسان تاریخ و باستان شناسی (البرزپژوهی)، جامعه شناسی، روان شناسی اجتماعی، شهرسازی، مدیریت و برنامه ریزی شهری، زبان و ادبیات فارسی و... به گفت و گو، همفکری و مشورت بنشیند. به گمانم، نام «مِهستان»، مسمایی جز مِه آلود بودن شهر جدید هشتگرد در روزهایی از سال ندارد اما نام هشتگرد دلالت های قابل توجه و ارزشمندی در زمینه های فرهنگی و تاریخی دارد که به زوایایی از آن اشاره شد. البته عدم رواج تلفظ یکسان از نام مهستان هم یکی از مشکلات آینده خواهد بود: مِهستان/ مَهستان. اگر هم منظور تغییر دهندگان نام شهر جدید هشتگرد، اشاره به معنای «بزرگ» و «بزرگترین» (مُغستان) و مجلس (پارلمان) ایرانیان در دوره اشکانیان است؛ این معنی و مقصود در نام هشتگرد نهفته است. بر همین مبنا، استاد فرزانه جناب آقای دکتر حکمت اله ملاصالحی بر این نظرند که هشتگرد در اصل، «اَشک کَرد» بوده به معنای «محلی که به وسیله اشکانیان ساخته شده» و به مرور زمان به «هشتگرد» و «هشتجرد» تغییر یافته است. همان گونه که اشاره شد، اطلاعات باستان شناختی موجود در «چال تپه هشتگرد»، از این نام شناخت و دیدگاه عالمانه استاد پشتیبانی می کند.
در پایان، بار دیگر تاکید می کنم که تصمیم روز پنج شنبه 25 فروردین 1401 یک تغییر نام معمولی نیست بلکه محروم کردن آگاهانه و ناآگاهانه اهالی شریف شهر جدید هشتگرد از تاریخ و فرهنگ دیرپا و افتخارآمیز 2200 ساله «هشتگرد» است. تغییر هویتی که در آینده ای نزدیک به «بحران هویت شهری» هم منتهی خواهد شد...
- نشر نخست این یادداشت در: حسین عسکری، «تغییر نام یا تغییر هویت؟!»، روزنامه پیام آشنا، سال هشتم، شماره 2036، شنبه 27فروردین 1401، صفحه 3
یادداشت فوق در وب سایت روزنامه پیام آشنا
خبرگزاری ایرنا، 25 فروردین 1401
شهر جدید هشتگرد/ مهستان
______________________
بازتاب...
مردم شهر جدید هشتگرد از تغییر نام شهرشان به مِهستان استقبال خواهند کرد؟
محمدتقی قیاسی
مدیر مسؤل و صاحب امتیاز ساوجبلاغ نیوز
تنها چند روز از این اتفاق مهم می گذرد و همه جا سخن از نام جدید شهر جدید هشتگرد است که به یک باره همه گفتند با دستور استاندار به مِهستان تغییر نام پیدا کرده است! موافقان و مخالفان این اقدام هرکدام نظراتی دارند برخی از اهالی فشند معتقد هستند باید آثاری از فشند در نام دیده میشد به هرحال زمینهای این شهر روزی متعلق به فشند بودند و برخی هم ایراد های ادبی و زیباشناسی می گیرند و می گویند نمی دانیم مَهستان بگوییم یا مِهستان!! از طرفی دکتر حسین عسگری البرز پژوه نامی با دلایل متقن تاریخی و فرهنگی و با اشاره به تجربیات گذشته خود از تغییر نام شهرها و روستاها این تغییر نام را به صلاح این شهر نمیداند و معتقد است با انتخاب نام مِهستان ممکن است این شهر دچار گسست هویتی و یا حتی بی هویتی شود چون ریشه های فرهنگی و تاریخی این بخش وابسته به هشتگرد کهن بوده و سالهاست در کنار این شهر هویت گرفته است که البته این موضوع را می شود از سخنان افراد پایتخت نشین و یا خبرگزاری های بیرون از این منطقه به خوبی فهمید، که برخی این شهر را «هشتگرد جدید» و یا حتی «هشتگرد!» خطاب می کنند.
آیا مردم از تغییر نام این شهر به مِهستان استقبال خواهند کرد؟ در جواب این سوال گریزی به پاراگراف اول می زنم که به نظر می رسد جواب این سوال مهم در آنجا مستتر است! چرا با دستور استاندار؟ مگر استاندار مسؤل تغییر نام یک شهر بزرگ آن هم به صورت دستوری است؟ که به این صورت و به قول دکتر حسین عسگری شتابزده اقدام به این کار کند؟! اما باید اذعان کرد که شروع این تغییر نام از سالهای دور بوده و افراد بسیاری پیگیر این اتفاق بودند و در کش و قوسهای فراوان و حتی در برهه ای از زمان تبدیل به مطالبات جدی این شهر شد، عده ای در راهروهای وزارت کشور به دنبال تثبیت آن و عده ای هم به دنبال لغو آن بودند هر چند که عده ای هم از آن به عنوان ابزار تبلیغاتی در پی اخذ آرای مردم در انتخابات شورا و مجلس بودند. به نظر می رسد خوشحالی موافقان این تغییرنام یک فریاد حاوی انتقاد و انتقام از مسؤلین محلی علی الخصوص نماینده های ادوار مجلس، فرمانداران ادوار منطقه و تمامی کسانی بود که در سی سال گذشته شهر جدید هشتگرد را نادیده گرفته بودند، اینها معتقد هستند که عدم توسعه و پیشرفت شهر مِهستان در زیر سایه شهر هشتگرد رقم خورده است و مسؤلین منطقه توجه زیادی به این شهر نداشته اند. حالا که مسؤلین منطقه نتوانسته اند پیوست فرهنگی و تاریخی شهر هشتگرد را با مِهستان رقم بزنند و اغلب مردم نام جدید خود را دوست دارند و به عنوان یک شهر جدید در پی یافتن هویت تازه و مستقل هستند مسولیت دغدغه مندان این شهر از جمله مسؤلین فرهنگی، مدیریت شهری، فعالان اجتماعی و رسانه های فعال این شهر بیش از پیش شده تا این نام جدید جایگاه واقعی خود را به عنوان یک شهر و حتی شهرستان مستقل پیدا کند و نام مِهستان در قلب و فکر ساکنین حک شود.
شنبه 27 فروردین 1401
یادداشت فوق در وب سایت ساوجبلاغ نیوز