نقد چپ گرایانه مقدم
عبدالله مقدم (درگذشت 1361) بنیانگذار کارخانجات نساجی مقدم در شهر نظرآباد واقع در استان البرز، در 6 اردیبهشت 1360 با شکایت جمعی از نیروهای انقلابی به اتهام ارتباط با ارکان حکومت پهلوی، توسط دادگاه انقلاب اسلامی کرج بازداشت و پس از مدتی با وثیقه 50 میلیون تومانی آزاد شد. اتهاماتی همچون دعوت از محمد رضا شاه جهت افتتاح کارخانجات نساجی و حمایت از کودتای 28 مرداد 1332 موجب بازداشت او شد. شاکیان او هم بیشتر نیروهای مذهبی و گروهی از جوانان نظرآبادی با گرایش چپ (کمونیستی) بودند. برخی بر این نظرند که ارتباط مقدم با افرادی همچون حاج مصطفی بازرگان (برادر مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر موقت) موجب رهایی او شد. البته آزادی مقدم از بازداشتگاه دادگاه انقلاب، همزمان مورد انتقاد نیروهای مذهبی و چپ قرار گرفت. در همین راستا، نشریه کار (13 خرداد 1360) ارگان سازمان چریکهای فدایی خلق (اکثریت) با نگاه چپ گرایانه، مقدم را مورد انتقاد قرار داد. بنده با نقد اشتراکی مقدم، موافق نیستم اما ضمن تحسین نسبی عملکرد او در حوزه محلی، عملکردش در سطح ملی را همچنان قابل نقد می دانم.
حسین عسکری - 20 آبان 1398
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
یادداشتی درباره تحول دیدگاه حسین عسکری درباره میرزا عبدالله مقدم
نشریه کار ارگان سازمان چریکهای فدایی خلق (اکثریت)، 13 خرداد 1360
وصیتنامهای که مصدق در نظرآباد نوشت در تهران سوخت
چهارشنبه 2 مرداد ماه، 1398 - 11:40
دسته بندی: فرهنگی و هنری
کد خبر: 985 -194-5
منبع خبر: خبرگزاری ایسنا منطقه البرز
متاسفانه در آتش سوزی چند روز پیش در میدان حسن آباد تهران، اصل وصیت نامه دکتر محمد مصدق که در روستای احمدآباد از توابع استان البرز نوشته شده بود، سوخت و از بین رفت. دکتر حسین عسکری پژوهشگر و البرزپژوه در گفت و گو با خبرنگار ایسنا منطقه البرز، گفت: این وصیت نامه را دکتر مصدق در 20 آذر 1344 به هنگام تبعید و سکونت اجباری در روستای احمدآباد از توابع شهرستان نظرآباد نوشته و آن را در دفتر اسناد رسمی شماره 39 تهران به ثبت رسانده بود. عسکری افزود: وصیت به خاکسپاری پیکر مصدق کنار مزار شهدای 30 تیر 1331 از جمله فرازهای مهم آن سند تاریخی است. وی ادامه داد: در این آتشسوزی حدود 700 دفتر ثبتی دفترخانه شماره 39 تهران از جمله اسناد ارزشمند مربوط به دکتر محمد مصدق و آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی از رهبران نهضت ملی شدن صنعت نفت از بین رفته است.
این پژوهشگر خاطرنشان کرد: دکتر مصدق پس از کودتای آمریکایی - انگلیسی 28 مرداد 1332 از سوی حکومت پهلوی به سه سال زندان محکوم شد و پس از آن در 13 مرداد 1335 به روستای احمدآباد تبعید و نزدیک 10 سال زیر نظر سازمان اطلاعات و امنیت (ساواک) در آن روستا به سر برد. وی با بیان اینکه دکتر مصدق یک سال پیش از مرگش در سال 1345، وصیت نامهاش را تنظیم کرد بود گفت: از بین رفتن این سند تاریخی متعلق به استان البرز، ضرورت ساماندهی مجموعه تاریخی - گردشگری قلعه احمدآباد که تبعیدگاه و مدفن دکتر مصدق است، را به عنوان «موزه ملی مبارزه ایرانیان با استعمار و استبداد» را دوچندان میکند. عسکری اعلام کرد: من تعدادی از اسناد ملکی با امضای دکتر مصدق را در اداره ثبت اسناد و املاک شهرستان ساوجبلاغ دیدهام که ضرورت دارد این اسناد تاریخی هم به موزه مورد اشاره انتقال یابد، البته باید زیر نظر کارشناسان فنی، ایمنی و نگهداری روشمند اسناد در قلعه احمدآباد را تضمین کرد. |انتهای پیام.
خبر فوق در وب سایت خبرگزاری دانشچویان ایران (ایسنا)
به مناسبت 13 مرداد 1335 سالروز تبعید دکتر مصدق به احمدآباد
وصیت نامه دکتر محمد مصدق که در 20 آذر 1344 در روستای احمدآباد از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز نوشته شده است
احداث کارخانه سیمان با وضو و اقامه دو رکعت نماز و توسل
کارخانه سیمان آبیک از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرزدر سال 1347 خورشیدی در کیلومتر هشتاد اتوبان تهران - قزوین تاسیس شده و از اردیبهشت 1352 سیمان تولیدی آن به دست مصرف کننده رسید. حاج مصطفی بازرگان (1) درباره چگونگی تاسیس این کارخانه می نویسد: «در فروردین 1346 مهندس منوچهر سالور (2) مدیرعامل وقت شرکت سیمان فارس و خوزستان از من خواست برای احداث کارخانه سیمان قبول همکاری کنم، در 26 اردیبهشت همان سال به محل آمدیم؛ پس از انجام تمام تشریفات مقدماتی همانند خرید زمین، سنداژ اراضی به عمق 8متر در 150 نقطه برای آزمایش مواد موجود در اراضی و دو سنداژ در کوره آهکی هر کدام به عمق 100 متر روزی با همکارم مهندس میرحسین جلالی در اراضی می گشتیم که برای هر واحدی محل مناسبی را انتخاب کنیم هوا سرد و زمین گل آلود بود ماشین جیپ ای که داشتیم به گل فرو رفت و من رفتم سر جاده و کمک آوردم. اتفاقاً مناسب ترین محل برای استقرار کوره که در نظر گرفتیم، علامت بتنی در آن بود که این علامت مسیر اتوبان را نشان می داد. با موافقت وزارت راه و با همکاری مهندسی یونانی به نام ژرار و با رعایت استاندارد لازم انحرافی را در جاده در دست مطالعه ترسیم کردیم. به همین جهت اگر اتوبان را به طرف قزوین ادامه دهید، چند کیلومتری به کارخانه سیمان مانده، مسیر راه را چنان می بینید که مستقیم به داخل کارخانه سیمان می رود اما در مقابل کوه دوبرار که محل نصب ایستگاه تقویت امواج رادیو و تلویزیون است؛ انحرافی در اتوبان مشاهده میکنید این همان انحرافی است که ما در روند جاده به وجود آوردیم. در خرداد 1347 بنا به نظر مهندس سالور با تحصیل وضو و اقامه دو رکعت نماز و توسل، اولین کلنگ عملیات ساختمانی کارخانه سیمان را بر زمین زدیم. در اثر مدیریت مدبرانه مدیرعامل وقت و تلاش شبانه روزی صادقانه و صالحانه مهندسان در راس همه میر حسین جلالی،کار با چنان سرعتی پیشرفت که در بهمن 1351 (یعنی کمتر از 4 سال) نمونه کلینکر از کوره اول به دست آمد و از اردیبهشت 1352 سیمان به دست مصرف کننده رسید.»
دو تصویر فوق که متعلق به آرشیو صفحه اینستاگرامی برادرم علی عسکری می باشد، مربوط به همان سال های آغازین احداث کارخانه سیمان آبیک و عملیات حفر چاه در آن کارخانه است. در این تصاویر، حاج مصطفی بازرگان، مهندس رزی و همچنین قاسم رباط جزی دیده می شوند.
____________________
1. حاج مصطفی بازرگان (درگذشت 1389ش) قرآن پژوه و فعّال اجتماعی است که در توسعه شهر نظرآباد نقش فراوانی داشت. او در یک خانواده مذهبی و نیمه مرفّه آذربایجانی متولد شد. پدرش حاج عباسقلی تبریزی به تجارت اشتغال داشت. پس از گذراندن دوره دبستان، وارد دبیرستان دارالفنون شد و از دانش آموزان درس خوان و دلبسته تحصیل آن مدرسه بود. پس از دوره دبیرستان در حال تکمیل تحصیلات خود در دانشکده کشاورزی کرج بود که همزمان با خریداری روستای نظرآباد به وسیله میرزا عبدالله مقدّم از دوستان نزدیک پدرش، به این روستا آمد. در همان سال های نخستین حضورش در نظرآباد، مقدّم همه اختیارات آبادانی این روستا را براساس اسناد رسمی به وی سپرد. احیای اراضی شوره زار جنوب نظرآباد و ایجاد روستای مصطفی آباد، بازسازی مسجد جامع نظرآباد، ساماندهی وضعیت بهداشتی، احیای قنوات، راه اندازی آسیاب، ساماندهی باغداری و کشاورزی، درختکاری بلوار ورودی شهر، کمک به دامپروران ساکن در نظرآباد (آلیکایی ها)، تلاش در جهت افزایش بصیرت دینی جوانان و دانشجویان و انجام خاک شناسی کارخانه سیمان آبیک در سال 1346ش از مهّم ترین فعالیّت های بازرگان در شهرستان نظرآباد است. بازرگان از همان اوان کودکی با قرآن کریم انس داشت و حاصل این دوستی با کلام وحی، نگارش حدود 150 مقاله بلند و کوتاه چاپ نشده و شش عنوان کتاب است که بیشتر به وسیله شرکت سهامی انتشار منتشر شده است: لیلاج (در حرمت موسیقی غنایی)؛ سه مقاله (حجاب، نماز و روزه)؛ یادگاری از پدر؛ اختیارات و اراده ها (مَن تشاهای قرآن)؛ شیعه و مستنداتش؛ قُلّک. مصطفی بازرگان برادر کوچک مهندس مهدی بازرگان (درگذشت 1373ش) رییس دولت موقّت انقلاب اسلامی ایران است. «مختصر تاریخ معاصر نظرآباد» مجموعه خاطرات چاپ نشده او از روند توسعه شهر نظرآباد و خدمات میرزا عبدالله مقدّم است که انتشار بخشی از آن به وسیله نگارنده این کتاب در سال 1381ش، واکنش های متفاوتی را برانگیخت.
2. مهندس منوچهر سالور (درگذشت 1389ش) پدر صنعت سیمان ایران و بنیانگذار کارخانه سیمان آبیک در شهرستان نظرآباد است. دوره تحصیلات متوسطه را در دبیرستان صنعتی ایران و آلمان به پایان رساند سپس در هنرسرای عالی در رشته برق مشغول تحصیل شد. در سال 1317ش تحصیلات دانشگاهی را در رشته مهندسی برق و ماشین آلات در دانشکده صنعتی (علم و صنعت کنونی) به پایان رساند و کار خود را در کارخانه سیمان ری - که در سال 1312ش به وسیله یک شرکت آلمانی راه اندازی شده بود - آغاز کرد. کوشش های فراوان او برای جبران خرابی و عقب ماندگی های ناشی از پیامدهای جنگ جهانی دوّم باعث شد که حتّی شب ها را نیز در کارخانه سپری کند. ایجاد کارخانه سیمان آبیک از جمله اقدامات مهندس سالور است. واحد نخست این کارخانه در سال 1352ش با ظرفیّت 3500 تُن در روز و واحد دوّم آن در سال 1357ش با ظرفیّت 4000 تن سیمان پرتلند راه اندازی گردید. این کارخانه در روز سه شنبه هفتم آبان 1353ش با حضور محمّدرضا شاه پهلوی افتتاح شد. ریاست انجمن اسلامی مهندسین، مدیرعامل و رییس هئیت مدیره کارخانه قند مرودشت، مدیرعامل شرکت سهامی عام سیمان فارس و خوزستان، سرپرست بنیاد علوی در سال 1357ش، مهندس برجسته ایران در سال 1376ش و راه اندازی شرکت سهامی شیراز، کارخانه های سیمان شیراز، دورود و بهبهان، کارخانه های قند پارس، قهستان و فسا در استان های فارس، خراسان و کرمان، هنرستان کارآموزی نارمک تهران و معدن پنبه سوز در اطراف بیرجند از جمله فعالیّت های عمرانی و اجتماعی او به شمار می رود. «خاطرات و خدمات» در دو جلد، «ارمغان حجاز» و «مناجات فرزانگان» از آثار مکتوب او است. او با روحانیون مبارز روزگار خود از جمله آیت الله شهید سیّد عبدالحسین دستغیب شیرازی، آیت الله شهید سیّد اسدالله مدنی، آیت الله شیخ بهاالدین محلاتی و آیت الله سیّد محمود طالقانی در ارتباط بود. سالور همچنین از دوستان صمیمی مهندس مهدی بازرگان بود.
- منبع متن: حسین عسکری، دشتی به وسعت تاریخ، تهران: نشر شهید سعید محبی، 1386، ص 81.
- منبع پانوشت ها: حسین عسکری، بیداری دشت کهن، تهران: انتشارات سوره مهر، 1397، ص 267.
مبارزات سیاسی در کارخانه و شهرک سیمان آبیک
ورودی کارخانجات نساجی مقدم واقع در شهر نظرآباد از توابع استان البرز
______________________________________
رصد با چشمانی باز در این شهر مظلوم
حسین عسکری
نویسنده وبلاگ ساوجبلاغ پزوهی
خبرهایی غیر رسمی و تأیید نشده در میان است که مذاکراتی بین مدیریت کارخانجات نساجی مقدم و شورای شهر و شهرداری نظرآباد درباره تفکیک و تغییر کاربری محل قدیمی کارخانه به مسکونی و تجاری در دست انجام است. ان شاالله که این خبرهای بد، شایعه و دروغ است. اما اگر راست باشد، فاجعه ای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در حال وقوع است. بارها فعالان فرهنگی و اجتماعی در نوشته ها و گفت گوهای خود تاکید کرده اند که بهترین کاربری محل قدیمی این کارخانه، فرهنگی، هنری، آموزشی (دانشگاه) و پارک و فضای سبز است. بی شک اگر میرزا عبدالله مقدم هم بود، این سود و سودای تاجرانه را نمی پسندید و این محوطه زیبا را به «کارخانه انسان سازی» تبدیل می کرد. از نوادگان مرحوم مقدم خواهشمندم که نگذارند بیش از این به حیثیت نیای نیک اندیش و نیکوکارشان که از «مسئولیت اجتماعی» بالایی برخوردار بود، آسیب وارد شود. شهردار و شوراییان منتخب مردم که باید مدافع منافع مردم و توسعه مبنایی و همه جانبه شهر باشند، مراقب باشند که از این آزمون حساس سربلند بیرون آیند. آگاه باشید که مردم با چشم باز همه چیز را در این شهر مظلوم رصد می کنند.
خیانتی است بس عظیم و پرهزینه و جبران ناپذیر
دکتر حکمت الله ملاصالحی
استاد دانشگاه تهران و عضو هیئت امنای بنیاد ایرانشناسی
مجموعه بزرگ کارخانه های نساجی مقدم تصویری زنده و ملموس از روند مدرنیزاسیون یا تجددپذیری تاریخ و جامعه معاصر ایران را به معنی الاعم و هویت و اصالت شهر زیبای نظرآباد را به معنی الاخص در برابر هر بیننده و بازدیدکننده هوشمندی به تماشا می نهد. صیانت و پاسداری از این مجموعه بزرگ سنت و میراث کار و کوشش و تولید و سازندگی و شور و شعور و نشاط آفرینندگی و اراده و عزم و همت و حرکت به سوی آبادانی و توسعه ملی و رفاه اجتماعی در تاریخ و فرهنگ و جامعه معاصر ایرانیان، مسئولیتی است بس خطیر و تعهدی بس سنگین که بر شانه شهروندان شریف نظرآبادی علی الخصوص مدیران و مسئولان آن نهاده شده است. قربانی کردن این مجموعه عظیم میراث ملموس فرهنگی شهر زیبای نظرآباد مقدم در سلاخ خانه سود و سودا، خیانتی است بس عظیم و پرهزینه و جبران ناپذیر. شهروندان شریف شهر نظرآباد مقدم نگذارند محافل سود و سودا و نوکیسه های بی هویت، میراث تاریخ و فرهنگ شهرشان را در سلاخ خانه های سود و سودا سلاخی کنند و در بازار مکاره سوداگران، ناموس میراث شهرشان را به بهای اندک بفروشند.
تبدیل این کارخانه به سوداخانه زر، اعلان رسمی مرگ نظرآباد
حجت الاسلام والمسلمین اسماعیل آل احمد
پژوهشگر و مدرس حوزه علمیه
ناکارآمدی و محال اندیشی. تلخ است. خیلی تلخ. زیستن در زادگاهت، شهری که در روزگار کودکی ات، نماد آبادانی و سرسبزی بوده. در روزگار نوجوانی ات، به برکت استقبال از گروه کاوش باستان شناسان در فضای مطبوعات بین المللی کشورمان بر سر زبان ها می افتد… اما... اما... در روزگار میان سالی ات به روزگاری مبتلا می شود که نمی تواند معضل سگ هایولگرد را حل کند. به روزی می افتد که همه کار به دستانش می نشینند تا در سکوتی سیاه و نجس، فرهنگسرایش با خاک یکسان شود. سینمایش به جای نمایش فیلم، محفلی برای شکم بارگی و جشن های بی هویت شود. مسجدش پس از پنجاه سال خلوص و احیا و عبادت مثل گوشت قربانی به دندان طمع این و آن کشیده شود. حیاط مدرسه ای از میانه به دیوار سودای زرپرستی به دو نیم شود تا کودک دانش آموز، نجاست ادرار را ساعت ها در جسم نحیف خود تحمل کند. با پول مردم این شهر، کارخانه آسفالت بخرند اما از کناره های خیابان خرمشهر چنان علف بیرون بزند که انگار ده ها سال است کسی برای این خیابان تدبیری نکرده است. خدایا! مرا ببخش که کام خودم و خواننده ارجمند را تلخ کردم. بی طاقت شدم وقتی شنیدم قرار است بر سر کارخانه مقدم هم بلایی از این جمله که بر شهر رفته، بیاید. شهر دارد نفس های آخرش را می کشد مَردم! مردم! تبدیل این کارخانه به سوداخانه زر، اعلان رسمی مرگ نظرآباد است. اعلان پایان همه خوشنامی های میرزا عبدالله خان مقدم. مرگ هویت نسلی که ما جزئی از آنیم. مَردم! مرگ! مَردم! مرگ. نظرآباد، شهری که دیگر نیست.
بخشی از هویت شهری نظرآباد
در پی انتشار یادداشت های سه گانه فوق در تشریح پیامدهای منفی تغییر کاربری محل قدیمی کارخانجات نساجی مقدم واقع در شهرستان نظرآباد از توابع استان البرز، مهندس میلاد مرادنیا معاون برنامه ریزی و هماهنگی امور عمرانی فرمانداری نظرآباد در 3 خرداد 1398 در گروه تلگرامی «میز گفتگوی نظرآباد» این گونه درباره یادداشت های مورد اشاره ابراز نظر کردند: «سلام بر همه دوستان و بزرگواران، دغدغه همه عزیزان درباره کارخانه نساجی مقدم قابل تقدیر و تامل است و نکات ارزشمندی که آقای دکتر حسین عسکری در مقاله شان عنوان نمودند، در خصوص کارخانه مقدم چند نکته ای هست که باید مد نظر باشد. نکته اول: زمین کارخانه مقدم در مرکز شهر نظرآباد با مجموع 70 میلیارد تومان بدهی به بانک ها، سازمان تامین اجتماعی و... در رهن بانک می باشد؛ نکته دوم: مالکیت خصوصی زمین در اساسنامه و سهام داران مجموعه کارخانه مقدم؛ نکته سوم: در طرح تفصیلی ابلاغ 1391 شهر نظرآباد، در این پهنه (M) کاربری مختلف تعریف شده است (اطلاعات بیشتر در خصوص طرح تفصیلی در کانال دکتر علیرضا گروسی). ضمناً دغدغه فرماندار محترم در خصوص عدم تغییر کاربری و از بین رفتن این مجموعه که بخشی از هویت شهری نظرآباد را شکل می دهد و پیگیری ایشان که به دلیل افزایش قیمت زمین و مبلغ سنگین آن تاکنون سرمایه گذاری حاضر به همکاری نشده است و مذاکره ایشان در حضور اینجانب با مدیرعامل کارخانه آقای مقدم در خصوص پاسخگویی به دغدغه همه شهروندان عزیز و سوالات مطرح شده. البته آمادگی لازم برای اخذ پیشنهادهای دوستان را داریم و پیشنهادهایی که قبلاً عزیزان در گروه ارایه نمودند را بررسی کردم که قابلیت اجرایی نداشت.»
درباره تغییر کاربری محل قدیمی کارخانجات نساجی مقدم
میرزا عبدالله مقدم از «دشتی به وسعت تاریخ» تا «بیداری دشت کهن»
علیرضا گروسی
پژوهشگر و رییس کمیسیون علمی مجمع جوانان البرز
روش تحقیق و پژوهش در علم به عنوان یکی از مبانی اصلی و اولیه هر دانشی به شمار میآید. روش تحقیق در کتاب های تاریخی و کتاب های تاریخ معاصر را بازگو می کنند بیشتر متأثر از داده ها و مستندات موجود است تا نوع نگرش و جهان بینی نویسنده. دو کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» (1386) و «بیداری دشت کهن: انقلاب اسلامی در ساوجبلاغ و نظرآباد» (1397) و بیشتر درباره تاریخ معاصر توسط دوست دانشمندم دکتر حسین عسکری نگاشته شده است. یکی از سرفصلها یا مباحث اصلی مطرح شده در این دو کتاب میرزا عبدالله مقدم و عملکرد او می باشد. به نظر می رسد که نویسنده در دو کتاب، دو دیدگاه متفاوت درباره این شخصیت مؤثر ارایه می دهد.
در کتاب دشتی به وسعت تاریخ، نگاه مؤلف به «کارکرد محلّی» مقدم معطوف شده و تأثیرات او را صرفاً بر منطقه نظرآباد بررسی و بازگو می کند. در واقع تقسیم تاریخ شهر نظرآباد به قبل و بعد از سال 1332 که همان سال خریداری نظرآباد توسط مقدم می باشد، نشان از اهمیت تأثیرگذاری این شخصیت در منطقه نظرآباد از دیدگاه نویسنده کتاب است. به بیان دیگر فعالیت های عمرانی مقدم در نظرآباد و در رأس آن تأسیس کارخانه نساجی مقدم سبب ایجاد یک نگرش مثبت در مؤلف کتاب شده است که البته باید اذعان داشت که تأثیرات مرحوم مقدم در دگرگون شدن نظرآباد و پیشروی این منطقه در حوزه صنعت از تأثیرات مثبت این شخصیت می باشد.
در واقع توسعه نظرآباد در دهه 40 شمسی و در سال های بعدی سبب شده است که در کتاب دشتی به وسعت تاریخ نگاه مثبت به مقدم در ذهن نویسنده نقش ببندد و این نگاه طبیعی است. البته نکته مهم دیگر این است که احتمالاً اطلاعات یا مستندات محکمی درباره مخالفت جامعه محلّی با مقدم وجود نداشته یا از سوی جامعه مخالف مقدم ارایه نشده است. در کتاب بیداری دشت کهن به ناچار مؤلف نگاه کلان (ملّی) به موضوع و به ویژه عبدالله مقدم دارد. در این نگاه مقدم با توجه به اینکه یک سرمایه دار بزرگ بوده است، لذا در مباحث سیاسی کلان کشور نیز دخیل و تأثیرگذار می باشد و نوعی نگاه انتقادی از سوی مؤلف متوجه مرحوم مقدم می باشد. انتقاد و مخالفت با سیاست های دولت مصدق، دعوت از محمدرضا شاه پهلوی و نوع سخنرانی مقدم در حضور شاه و وزیران در افتتاح کارخانجات نساجی مقدم در نظرآباد، نشان از ارتباطات عمیق وی با دربار رژیم پهلوی دارد. درخواست مقابله و سرکوب اعتراضات دانشجویان معترض به سیاستهای اقتصادی و صنعتی دولت دکتر علی امینی نخست وزیر حکومت پهلوی، نشان از این داشت که اقتصاد کلان جاری در آن دوران که از سوی دربار و شخصیت هایی مثل مقدم در پیش گرفته می شد.
البته در زمینه مذهبی بودن مرحوم مقدم و احترام به اخلاق مذهبی مردم نظرآباد شکی نیست که او فردی محترم می باشد و دیدگاه مؤلف نسبت به وی مثبت و مطلوب می باشد. یک نقد اساسی که البته با توجه به کلیات دو کتاب مؤلف شاید در قالب پیشنهاد ارایه شود بهتر باشد، این است که مطالعه و نوشتن درباره شخصیت هایی مثل مرحوم عبدالله مقدم باید تحت لوای جریان های اقتصادی، سیاسی و حتی حاکمیتی زمان مورد نظر انجام پذیرد. برای نمونه نگرش توسعه محوری مرحوم مقدم بر کسی پوشیده نیست، اما وابستگی اقتصادی و سیاسی او به دربار رژیم پهلوی و همچنین نگاه سرمایه داری وی به جامعه نیز قابل کتمان نیست. در انتها باید گفت از یک سو شناخت و معرفی جریان های غالب و کلان سیاسی - اقتصادی تاریخ معاصر کشور و از سوی دیگر داشتن مستندات بیشتر برای شناخت جامع و کامل مرحوم مقدم و عملکرد وی در نظرآباد نگاه مؤلف در دو کتاب را متفاوت کرده است.
یادداشت فوق در پایگاه خبری اصل ماجرا
نامه روحانی البرزی به نویسنده کتاب بیداری دشت کهن
اشاره: بدون هیچ توضیحی، خبر منتشر شده در کانال تلگرامی فرمانداری شهرستان نظرآباد و تصویر دو یادداشت انتقادی درباره تغییر کاربری کارخانجات نساجی مقدم شهر نظرآباد واقع در استان البرز را ببینید و بخوانید. البته در این باره در یادداشت های بعدی بیشتر سخن خواهیم گفت. العاقل یکفی به الاشاره...
جلسه ای برای توافق کاربری های آتی
به گزارش روابط عمومی فرمانداری شهرستان نظرآباد، در 11 دی 1397 جلسه پیگیری موضوع مرتبط با کارخانجات مقدم واقع در هسته مرکزی شهر، مابین مدیران کارخانه مقدم با شهرداری نظرآباد جهت توافق کاربری های آتی برگزار شد. با توجه به اینکه جوانب مختلف موضوع مورد مذاکره قرار گرفت مقرر شد از سوی کارخانه مقدم طرحی به شهرداری ارایه و در صورت موافقت شهرداری در قالب لایحه به شورا تقدیم شود و پس از تصویب جهت تایید نهایی به کمیسیون انطباق فرمانداری ارسال گردد.
- منبع: کانال تلگرامی فرمانداری نظرآباد @simaienazarabad
یادداشت های صریح و انتقادی یازده ساله
یادداشت های صریح و انتقادی اسماعیل آل احمد و حسین عسکری در یازده سال پیش در واکنش به تحرکات هماهنگ شهرداری و شورای شهر وقت و بازماندگان مرحوم حاج عبدالله مقدم مبنی بر تغییر کاربری محل قدیمی کارخانجات نساجی مقدم در مرکز شهر نظرآباد به وضعیت مسکونی و تجاری و پیگیری تبدیل آن به مجتمع فرهنگی - هنری و موزه های صنعتی، مردم شناسی و میراث فرهنگی.
- منتشر شده در: نشریه پیام زمان، شهریور 1386، صفحه 3.
مسیحیان ایتالیایی و ارامنه اهل خمین در شهرستان نظرآباد
تصویر دیدنی فوق مربوط است به برگزاری آیین عید پاک با حضور کشیش و ایتالیایی های مقیم شهر نظرآباد از توابع استان البرز در سال 1340 خورشیدی. این عکس برای نخستین بار در صفحه 177 کتاب «بیداری دشت کهن» نوشته حسین عسکری منتشر شده است. در آن سال ها، به دعوت زنده یاد حاج عبدالله مقدم، چهارده مهندس ایتالیایی همراه خانواده شان برای مشارکت در طراحی و ساخت کارخانجات پارچه فاستونی مقدم، در شهر نظرآباد حضور داشتند. طراحی و نظارت بر اجرای خیابان های اطراف کارخانه، ساختمان بانک ملّی، سینما صحرا، فروشگاه و میدان اصلی روستا (میدان سپاه کنونی) هم توسط این مهندسین انجام شده است.
همچنین در سال 1328 خورشیدی، چهارده خانواده کشاورز ارمنی از حومه شهر خمین واقع در استان مرکزی به شهرستان نظرآباد مهاجرت کرده و در روستای خواجه جمال الدین (سیدجمال الدین کنونی) سکونت گزیدند. مالک وقت منطقه که خانمی به نام نصرت شاهرودی بود، آنها را در کشاورزی و باغداری به کار گرفت با تلاش همین مهاجران بود که نخستین تراکتور، وارد سیستم کشاورزی شهرستان نظرآباد شد، و بازدهی کشاورزی تا حد فراوانی افزایش یافت. ارمنیان مهاجر به شهرستان از پیروان یوحنا بودند. البته این مهاجران هموطن ارمنی در سال های بعد به تهران و دیگر شهرها مهاجرت کردند. آخرین و تنها خانواده ارمنی ساکن در محل، آقای عاودیک خدابخشی و همسرش خانم سیران نوش ابراهیمی بودند. در سال 1382 خورشیدی حسین عسکری به هنگام تالیف کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» با این خانواده دیدار کرده و درباره تاریخچه مهاجرت ارامنه به شهرستان نظرآباد با آنان گفت و گو کرده است.
قدیمی های محله سید جمال الدین از ارتباط عالی و حسن همجواری بین همشهریان مسلمان و ارمنیان، خاطرات جالب و زیبایی تعریف می کنند. ارمنی ها همه مناسک خود را در منازل خود انجام می داده اند و برای احترام به مسلمان در بسیاری از مراسمات اجتماعی، عروسی، مجالس ترحیم و مذهبی آنان به ویژه آیین سوگواری ماه محرم شرکت و نذوراتی را تقدیم می کرده اند. آنان علاقه بسیاری برای استفاده از غذای نذری روز تاسوعا و عاشورا داشتند. نام سابق این محله «خواجه جمال الدین» بوده که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، به «سیدجمال الدین اسدآبادی» تغییر کرده و هم اکنون یکی از محلات پرجمعیت شهر نظرآباد است.
متن: علی عسگری، منتشر شده در صفحه اینستاگرام #سرزمین_کهن_خشت
مهندسان ایتالیایی طراح کارخانه نساجی مقدم در شهر نظرآباد
یادداشت حاج عبدالله مقدم درباره کارخانه نساجی مقدم، 28 امرداد 1344
مثنوی نوستالوژیک نظرباغ
آقای فرامرز قدسی (فراق) متولّد سال 1345 خورشیدی، از شاعران و نویسندگان خوش ذوق شهرستان های ساوجبلاغ، نظرآباد و طالقان است. این آثار خواندنی و شنیدنی، به قلم ایشان است: 1. کندن سسی (مثنوی بلندی که به اشخاص و پیشه های اهالی شهرک هیو از توابع شهرستان ساوجبلاغ در دهه های پنجاه و شصت اشاره دارد)؛ 2. لوح فشرده مستند با عنوان «یادمان شهرک هیو»؛ 3. ستارگان آسمانی (زندگی نامه مختصر شهدای شهرک هیو)؛ 4. مثنوی «نظرباغ» (درباره افراد و اوضاع دهه های پنجاه و شصت شهرستان نظرآباد که به زودی چاپ خواهد شد)؛ 5. لحن خوش صبح (توضیح منظوم تاریخ، فرهنگ و مشاهیر شهرستان طالقان)؛ 6. مثنوی «واژه های سرخ» (حدود دویست و ده بیت در وزن شاهنامه درباره شهدای شهرک هیو که به زودی منتشر خواهد شد). به درخواست نویسنده «وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی»، آقای قدسی در دوم فروردین 1397 یکی از اشعارش را جهت انتشار در اختیار این وبلاگ قرار دادند. اول توضیح ایشان را بخوانید سپس بخشی از مثنوی «نظرباغ» را.
نظرآباد، شهر نامدار بی نام و نشان
اسماعیل آل احمد
نویسنده و پژوهشگر
1. چشمت که به تابلوی شهر گره می خورد به یاد گندم و پارچه می افتی
به یاد رتبه اول در استان
به یاد میرزا عبدالله مقدم
مشامت پر از مستی بوی نان لواشی مش اژدر می شود
برای میرزا فاتحه ای می خوانی
2. در دالان خیابان تهران
شهر چنار
شعر چنار
بلندقامتان تنفس این شهر
ریه های کهن سال مُمِدِّ حیات و مُفَرِّحِ ذات
حیات و اکسیژن
3. از دل همین دالان درخت که به راست بپیچی
در مدنیتی نُه هزار ساله گم می شوی
در سند و تجارت
در لوح گلین آغاز عیلامی
از این حا تا شوش
ازبکی
اولین خشت دست ساز بشر
سنگ بنای گفت وگو در جهان
4. زنده باد استاد دکتر یوسف مجیدزاده
مردی که به رغم کشف مدنیت جیرفت
هنوز و همچنان
خویش را وامدار استقبال مردم نظرآباد می داند
مردمی که برای نخستین بار در ایران
برای گروه کاوش باستان شناسی
آیین استقبال
برگزار کرده بودند
5. این راه بی پایان تو را به روستایی میهمان نواز می کشاند
گازرسنگ
دانشمندان بی نام و بی نشان
6. برگردیم
به روستایی دیگر
روستایی که آسیاب دارد
مهدی آباد
آسیای قدیمی
نان
اَللّهُمَّ بارِکْ لَنا فِی الْخُبْز
خداوندا در نان ما فرخندگی بنه (1)
7. باید از کوچه نان به بزرگ راه جان برویم
همه از خداییم به سوی خدا برویم
با رباعی سیدحسن حسینی
کس چون تو طریق پاک بازی نگرفت
با زخم، نشان سرفرازی نگرفت
زین پیش دلاورا کسی چون تو شِگِفت
حیثیت مرگ را به بازی نگرفت
بر مراز شهیدان ایستاده ام
شهر شهیدان
از نوجوانان تا بزرگ سالان
در برابر این اسطوره های مرگ آکاهی
شرمندگی می کشم
در این شهر
بیش از 320 شهید و 817 جانباز و 41 آزاده
ترس از مرگ را
خود مرگ را
به زانو درآورده اند
به بازی گرفته اند
8. مهربان و صادق
مصداق و منادی ایمان
پدر دو شهید
شیخ جواد مهربانی
از جنس خودمان
خاکی خاکی
9. تنفس مردانه جنگ افزار شیمیایی در حنجره شاعرانگی
استاد محمدحسن حجتی پریشان
10. با این حال خوب
از دیدار شهیدان
اجازه پابوسی امامزادگان
روزی ما است
امام زادکان احمد و محمود علیهماالسلام
نماد ایمان در نظرآباد
نه هزار سال ایران
یک هزاره و نیم اسلام
با هم یکی شده اند
باغواری پهن این دو را به هم رسانده است
باغوار ایران اسلامی
از امامزاده تا ازبکی
نظرآبادی، ایرانی مسلمان و مسلمان ایرانی است
دیرین و باایمان
11. دوباره سر از روستا درآوردیم
روستایی افتخاردارِ مسجدی پانصدساله
مسجد عتیق حضرت اباالفضل علیه السلام
روستایی میزبان اولین حوزه علمیه
ـ چه خرسندیم ما مردم
که در تداوم آن مسیر
امروز در ابتدای باغوار معلم
مدرسه علمیه ای دیگر
با نام حضرت شکافنده علوم علیه السلام
به همت خیّری یک سیرت
به قدقامت ایستاده است ـ
روستایی لبالب از مجتهد و طبیب و منجم و ادیب
زنان و مردان
تک سواران و خاندانان
خاندان نجم آبادی؛ خاندان سیاست مداران و نویسندگان و پزشکان
خاندان دبیران؛ خاندان ادیبان و شاعران و مترجمان و خوش نویسان
استاد مصطفی نجمی؛ بوم و ساز
قلم مو و زخمه
آخرین یادگار استاد کمال الملک
دکتر محمود نجم آبادی؛ پدر تاریخ علم پزشکی ایران
قهرمان نشان شوالیه
12. روستایی دیگر
میزبان تفسیر مجمع البیان
از صد و اند سال پیش
ملاآقامحمد تنکمانی
مفصل البیان فی علوم القرآن
اولین ترجمه تفسیر شریف مجمع البیان علامه طبرسی
تنکمان
13. قلعه آرامش مرد ملیت و تفت
احمدآباد
دکتر محمد مصدق
14. شهر صنعت
کارخانه ای از تار کارگر و پود سهامی عام
هرچه داشت برای کارگرانش
لذت بردن از شنیدن صدای به هم خوردن قاشق و چنگال کارگران هنگام ناهار
15. نماد ماندگاری خاطرات روزگار آفتابی کودکی
استاد کریم توسلیان
مرد شاتر و دیافراگم
آگراندیسمان
16. شهر نانوایی بربری مش رستم
مخفیگاه اعلامیه های ضد شاهی جوانان مبارز
17. شهر مسجد غدیریه
کودکانی که تا به خودشان می آمدند
دهانشان از سکر بهشتی توت های سفید و درشت مسجد
شراب طهور می نوشید
شرابی که ناخودآگاه آنان را تا سقاخانه کوچک
اما لبالب از کتاب می برد
در خلسه ای وحیانی از مداد و واژه و دریا
18. سرزمینی که از کشتارگاه به فرهنگسرا رسیده است
سرای فرهنگ مهر
فرهنگسرای مهر
19. زادبوم مردمانی که در رفتاری کم سابقه
نام فرهیخته ای زنده را بر مدرسه فرزندان خویش نهاده اند
در زمان حیات آیت الله مشکینی
مدرسه آیت الله مشکینی در میدان ورودی شهرک سید جمال الدین
20. این جا
نطرآباد است
نظرآباد
______________________
1. سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم. الکافی، کلینی، ج 5، س 73 (تهران: اسلامیه، 1367).
نظرآباد؛ نوستالژی فرهنگ... سرای تراژدی
(این نوشته را تظلّم بردنی بدانید به بارگاه مرحوم مغفور میرزا عبدالله خان مقدّم)
میرزا عبدالله خان مقدم! سلام. مرا نمی شناسید اما پدرم را حتماً می شناسید. او ـ حسین آل احمد ـ بیش از بیست سال از سهامداران کارخانجات نساجی مقدّم ـ سهامی عام بود. پدرم در قسمت تکمیل تر آن کارخانه، کارگر سه شیفت شما بود و برای میرزا عبدالله خان مقدّم کار می کرد. به صورت چرخشی هفتگی از ده شب تا شش صبح و از شش صبح تا دوی بعد از ظهر و از دوی بعد از ظهر تا ده شب. به ترکیبات شیمیایی آن قسمت حساسیت ناراحت کننده پوستی پیدا کرد و مجبور به تغییر قسمت شد و در قسمت تکمیل خشک به دستگاه چاپ استنتر ـ Stenter ـ گمارده شد. دستگاه غول پیکری که البته دیگر با پوست این کارگر زحمتکش، دشمنی نمی ورزید. آن ناراحتی هنوز و هم چنان با ایشان هست. پدر آن سال ها دوندگی زجرآور بسیاری کرد تا بتواند این حساسیت را مدیریت کند. سرانجام به سفارش پزشکی نازنین پودر مخصوص مداوای آن ـ سوربیتول Sorbitolـ را پیدا کرد و توانست از شدّت این ناراحتی پوستی بکاهد. این ناراحتی، شغل پدر را مصداق مشاغل سخت و زیان آور ساخت و بازنشسته پیش از موعد شد. پدر همیشه از شما به نیکی یاد می کند و من هم همیشه بوسه افتخار بر دستان پینه بسته او می زنم. عمرش دراز.