تازه ترین یادداشت استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی
نسبت دین و دنیا از دیدگاه استاد حکمت اله ملاصالحی
گرامی داشت ها هنگامی شادناک و سور و سرورانگیز هستند که…
یادداشت دکتر حکمت اله ملاصالحی(استاد دانشگاه تهران و عضو هیأت امنای بنیاد ایرانشناسی) به مناسبت گرامی داشت های هفته پایانی اردیبهشت 1401 (2022 میلادی)
28 اردیبهشت ماه 1401 روز جهانی گرامی داشت موزه هاست. در کشور ما روز 25 و هفته پایانی اردیبهشت ماه مقارن شده است با گرامی داشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و هفته میراث فرهنگی.
گرامی داشت ها هنگامی شادناک و سور و سرورانگیز هستند که برگزارکنندگان هم شایسته و برازنده چنین مناسبت هایی باشند هم کارنامه درخشانی از کرده ها و کردارهای خود در کف داشته باشند. وقتی چنین کارنامه درخشان و شایستگی را انسان در برگزارکنندگان نمی بیند و مروری در کارنامه مدیریت ناموفق و مردودشان می کند شادناکی و سور و سرورِ رسم نیکوی گرامی داشت ها به ویژه وقتی جامه تشریفات بر تن می پوشند تا سرپوش و درپوش بر زخم های عمیق و آسیب های سنگین و سهمگینی که بر مواریث فرهنگی کشور وارد آمده است؛ جایشان را به حسی سوگناک و غم انگیز می دهند. چهار دهه در ترازوی زمان تاریخی، زمان کوتاهیست. لیکن در ترازوی عمر بشری ما طومار زندگی یک نسل از فرزندان جامعه پسا انقلاب میهن ما در آن رقم خورده است. در چهار دهه بیش از چهار هزاره منابع طبیعی و حیاتی کشور و مواریث فرهنگی مُلک و ملت را مدیران فرودستی بر باد داده اند که چونان خوابگردان تاریخ در خواب و رویاهای خوش بر صدر نشسته اند و فرادستی می کنند و نه گوش و هوشی تندرست برای شنیدن دارند و نه چشمی بینا و با بینش و بصیرت در دیدن واقعیت ها.
بی تردید و بی اغراق دوره جدید یکی از زلزله خیزترین روزگاران در تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما بوده است. زلزله ها آن چنان سنگین اتفاق افتاده است و گسل ها و مغاک ها آن چنان سهمگین و نفسگیر است که احساس می کنیم زیر آوارهای سنگین قیامتی از ریزش و فروپاشی پی به پی ساختارهای کهن چندین هزارساله فکری و فرهنگی و اعتقادی و کیهان شناسی ها و هستی شناسی ها و نظام های ارزشی و هنجارهای دیرینه و دیرپا گرفتار آمده ایم. سنت های اعتقادی و فکری و فرهنگی که زمانی بر صحنه فرهنگ و زندگی و افکار و اقوال و افعال و نحوه بودن جامعه ها و جمعیت های گذشته نقش و سهم و مشارکت فعال داشتند؛ اینک چونان اثر می بینیمشان و چونان مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی می باید زیر سقف موزه های عالم مدرن صیانتشان کنیم و پاسشان بداریم.
تحولات عظیم تاریخی و فکری و فرهنگی و علمی و فنی و مدنی دوره جدید نوع نوینی از آگاهی نوع جدیدی از دانش و دانایی تاریخی و منظر و معرفت و فهم انسان روزگار ما را از مفهوم میراث، مواریث فرهنگی، مآثر تاریخی، فرهنگ های مادی به دنبال داشته است که در فرهنگ ها و جامعه ها و نظام های فکری و دانش و دانایی گذشته شناخته نبوده است. اصلاً و اساساً برای حتی مورخان و متفکران و اصحاب فکر و فلسفه، مسئله نبود و موضوعیت و مدخلیت نداشت. برای آغازین بار تمامیت تاریخ بشر از متأخرترین تا دیرینه و متقدم ترین روزگاران در روشنگاه اندیشه و دانش و دانایی تاریخی انسان مدرن وجب به وجب، لایه به لایه، دوره به دوره جراحی باستان شناسانه می شود و آثار و اثقال و اجساد و اجسام و ماده های بجای ماده از گذشته چونان منبع و ماده شناخت بازخوانی و تعریف می شوند. باستان شناسان شانه به شانه دیرین انسان شناسان و علوم مرتبط و متخصصان میان و چند رشته ای در صف مقدم دانش و دانایی تاریخی انسان روزگار ما ایستاده اند. برکشیدن معرفت از مشتی زباله و دورریز و تفاله از این یا آن لایه و نهشت باستان شناختی کاریست کارستان و به غایت دشوار و پیجیده و عمرخوار. تصادفی نیست که می بینیم برای فروید روانشناس کاوش ها و لایه نگاری های با دقت و مراقبت باستان شناسی الگوی عالی برای لایه نگاری روان و رفتار بیمارانش بود. کشف منابع جدید شناخت، طرح پرسش های نو، حساس و بیدار کردن کردن ذهن و فکر و عقل و هوش و آگاهی و کشش ها و کنش ها و خیزش های معرفت ورزانه انسان روزگار ما به هستی و چیستی انسان بودن و انسانی شدن خویش، توجه و تفطن به صیانت از مواریث تاریخ و فرهنگ بشری و گشودن افق ها و چشم اندازهای نو به تاریخ در مقیاس تاریخ جهانی و نگارش و نقد تاریخ بشر در مقیاس تاریخ بشری و جهانی و گفتگو و گفتمان میان فرهنگ ها و جامعه ها و جمعیت های جامعه و جهان بشری را در دوره جدید بیش از هر رشته و دانش دیگر مدیون دانش باستان شناسی و مرهون پژوهش ها و کاوش ها و مطالعات با دقت و مراقبت و پرهزینه و عمرخوار باستان شناسان بوده ایم و همچنان هستیم. رخدادی بی سابقه در نوع خود و به غایت تاریخی و تاریخ اندیش.
دریغ و صد دریغ! در جامعه پسا انقلاب ما این دانش و روش شناخت نوبیناد و فوق العاده مهم و تأثیرگذار بر نحوه نگاه و اندیشه و آگاهی تاریخی انسان روزگار ما از انسان بودن خویش سخت مورد بی مهری قرار می گیرد و از کانون و از صف مقدم صیانت از مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی کشور به پیرامون رانده می شود تا راه برای میراث فروشان هموارتر شود و آسوده خاطر و زیر چتر حمایت و امنیت زور، ناموس میراث ملک و ملت خود را ارزان به دیگری بفروشند. تصادفی نیست که می بینیم پس از چهار دهه، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری پیشین و وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی پسین همچنان جولانگاه میراث ناشناسان و ناباستان شناسانیست که در همه نظام های سیاسی و حکومت ها و دولت ها و با همه نظام های سیاسی و حکومت ها و دولت ها هماره هستند و فرصت را غنیمت مطلبند و می دارند و مطامع و منافع شان را همیشه بر مصلحت و منفعت کشور مقدم داشته اند. تناقض در رفتار مدیران و حاکمان و نودولتیان جامعه پسا انقلاب ما را ببینید! با دستی رسم تشریفات بجای می آورند و مدعی نکوداشت زبان فارسی و مفاخر ملک و ملت می شوند و هفته میراث بپای می دارند و با دستی دیگر طرح شرم آور و فضاحت بار فروش میراث کشور را که برایشان اشیاء عتیقه و دفینه و گنج ها و غنیمت های بادآورده است و زیر خاکی، زیر سقف مجلس درمی اندازند!
آنکه در توهم آگاهیست؛ پیشاپیش همه پاسخ ها را در باب هستی و چیستی عالم و آدم یافته است و همه کلیدها را در گشودن فقل های ناگشوده در دست و دامن دارد. پرسیدن برایش بیهوده و بی معناست. سنجشگری و پرسشگری، اراده و عزم و دلیری ورود به آوردگاه دست و پنجه فشردن فکرها و عقل ها و هوش ها و فهم ها و باورها کار پهلوان پنبه های تاریخ نیست. کارِ کارستانِ پهلوانان مجهز به دانش و دانایی تاریخی و ذهن ها و هوش های تیز و فکرها و عقل های چالاک و فهم های حساس و چابک است. کارِ کارستانِ پهلوانان اندیشه و دانش و بینش تاریخیست. اندیشه و دانش و دانایی تاریخی که در روشنگاه آن بتوانی بپرسی و بجویی و بکاوی و بیابی و بدانی و بشناسی و بفهمی در کجای تاریخ و جهان ایستاده ای؟ بر کدام سنت و میراثی تکیه زده ای؟ در چگونه روزگاری زندگی می کنی؟ چه نسبتی با خویش و با جهانی که در آن زندگی می کنی داری؟ رخدادها و تحولات عصری که چهره تاریخ و فرهنگ و زندگیت را تغییر داده اند و زیر و زِبَر کرده اند؛ چگونه و چرا اتفاق افتاده اند و چرا آنگونه و در آن منطقه و جغرافیا و مقطع یا برهه و زمان خاص تاریخی؟ در منطقه و قاره غربی تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما؟ اینها همه را چگونه می بینی؟ چطور می فهمی؟ چگونه می توانی با آنچه در درون و بیرون مرزهای تاریخ و فرهنگت اتفاق افتاده است نسبت و رابطه ای واقعی و خردمندانه برقرار کنی؟ هوشمندانه و خردمندانه رصدشان کنی؟ هوشمندانه و خردمندانه نقد و تحلیل و تفسیرشان کنی و بفهمی؟ باستان شناسان شانه به شانه مورخان و اصحاب فکر و فلسفه و دیگر دانش های انسانی همچنان در صف مقدم طرح پرسش ها و مسئله های خُرد و کلان و ریشه ای از این دست و سنخ و جنس ایستاده اند. اتفاقاً دست و دامنشان پر از داده ها و مدارک و منابع و شواهد باستان شناختیست که با کلنگ باستان شناسی در کف کشف کرده اند و با قلم باستان شناسانه در دست به رشته تحریر کشیده اند و نوشته اند .
متأسفانه ما مادام که با نادانی و بی خبری تاریخی دست در گریبان هستیم؛ جایی و مجالی و زمینه و امکان و امیدی به در انداختن طرح پرسش های ریشه ای و کلیدی و کلان از این جنس و سنخ نیست. جهل تاریخی از هر جهلی خطرخیزتر است. دیگر جهل ها یکجا در آن جمعند. هفته میراث گرامیداشت میراث و مواریث فرهنگی هنگامی شادناک و سرور و سور انگیز است که در جامعه ای زندگی کنیم که دولتیان و مجلسیان و روحانیان و نظامیان و قضائیان و فرهنگیان و مردمانش به چنان حکمت، خرد، منطق، معرفت و فربهی و فهم تاریخی و اراده و عزم استوار در صیانت از میراث تاریخ و فرهنگ خود رسیده باشند که کسی فکر حتی تجاوز و تصرف و تخریب وجبی از حریم مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی کشور را در سر نپزد. گرامیداشت هفته میراث فرهنگی آنگاه و آن زمان شادناک و واقعیست که بساط ناباستان شناسان و میراث ناشناسان نامتخصص از وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی برای همیشه برچیده شود و شاهد بر صدر نشستن هیچ ناباستان شناس و میراث ناشناس ناکارآزموده و نامتخصص بر کرسی های مدیریت و معاونت های وزارت میراث فرهنگی... و مدیریت میراث مراکز استانی نباشیم. هفته گرامیداشت میراث فرهنگی آن زمان امید در جان انسان می دمد که ایران را در صف مقدم گفتگوی میان فرهنگ ها و تمدن ها ببینیم. اتفاقاً قوّتتعیین کننده ایرانیان در آوردگاه های تاریخ و در بزنگاه ها و کوره پیچ ها و گلوگاه های تاریخ فرهنگ غنی بوده است که تجهیزش می کرده است. این میراث غنی حکمت و خرد و فکر و فلسفه وادب و اخلاق و عرفان و اشراقست که هر بار ایرانیان را چونان دمدعی به آوردگاه فرا می خواند.
25/2/1401 هجری خورشیدی
[...از شیخ پرسیدم دچار قبض هم می شوند. گفتند خیر. این مرحله را پشت سر نهاده اند. فکر خوب و قول خوب و فعل خوب، انبساط آور است و نشاط انگیز و شکرش انبساط آورتر. فکر بد و قول بد و فعل بد، هم قبض را دامن می زند هم سنگین است و ملال آور و ذکر عفو و استغفار از آن واجب. استغفار هفتاد مرتبه در سه گاه نماز. در پس پشت این نکته ها و گفته های ساده شیخ احساس می کردم چه حکمت و فرزانگی و فرهمندی عمیق و تجربه زندگی انسانی نهان است که هشت دهه زندگی را با فکر و قول و فعل نیک به تعبیر اشو زرتشت به سر کرده است و چه نیک رستگاری را در اتفاق و اتحاد فکر و قول و فعل نیک زیسته و یافته و دریافته است...]
یادداشت های اخیر استاد حکمت اله ملاصالحی
یادداشت استاد حکمت اله ملاصالحی درباره فرزندکشی سنگدلانه پدرانه
پاسخ استاد حکمت اله ملاصالحی به پرسش یکی از اعضای «گروه تخصصی حکمت و فلسفه»
[... دوره جدید، روزگار بی شبی انسان است. روز، شب را به تسخیر خود درآورده است. بر آن سروری می کند. انسان عالم جدید، شب را با مشغله های روز بسر می کند. روزخوابی می کند و شب را با شب گذرانی های روزناک بسر می کند. تن باره های عالم مدرن شب باره های خفتگان روز هستند. شب بارگی انسان عالم مدرن کجا و انفاس سحری و سحرخیزان اهل اشراق و عرفان و ایمان روزگاران پیشین کجا! فناوری های عالم مدرن، کشف الکتریسیته، اختراع انواع موتورها و ماشین های پرسرعت، هم مرز میان شب و روز هم زمان و مکان را شکسته و کم رنگ کرده اند. درآمدن و بدر شدن لیل و نهار، حس خاصی را در جان انسان برنمی انگیزند. دیگر نه شب چونان روزگاران پیشین، شب است و نه روز چونان روز در سنّت های معنوی و مینوی. شب، خاموشی و سکوت و سکینتش را به غوغا و همهمه و هیاهو و مشغله های روز وانهاده است. چنان به حریمش تعرض شده است و چنان مشغله های روز به حریمش شبی خون زده اند که چونان هزارتوی دیدالی یا کاخ لایبیرنت شاه مینوس اسطوره ای دیگر هیچ مفر و گریزگاهی برای رهایی از آن نیست. در کیهان شناسی عالم مدرن نیز دیگر نه جایی برای آسمان و آسمانیان نه افلاک و افلاکیان نه عالم غیب و قدس و قدسیان بجای مانده است و نه می توان با اختران چونان چراغ های ملکوتی فروزان شب سخن گفت. سیاره زمین هم در کیهان شناسی عالم مدرن غباری یش در میان صدها و صدها و صدها میلیارد غبار کیهانی دیگر بیش نیست...]
متن کامل یادداشت استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی
بنام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
زمان پیوسته است و کهنه و نو نمی شود و کهنه و نو نمی پذیرد. جان که نو شد جهان، نو می شود. جان را که نو کنیم جهان نو می شود. جان را به زیور و زیبایی حال های خوش بیاراییم و با حال های خوش عید کنیم. و چه عیدی و آیینی و رسمی خوش و نیکو تر از جان خوش و حال خوش داشتن و به خویشان و دوستان و دیگران عیدانه دادن. سال 1399 هجری خورشیدی بر کام میراثبانان آیین های خجسته و خوش نوروزی گوارا و شیرین باد! درود و رحمت خدا بر انسان های فداکار و نیکخواه و نیکخو که در شرایطی سخت و سهمگین و نامتعارف و خطرخیز سالی که با شیوع ویروس مهلک کرونا پایان گرفت؛ گام در آوردگاه آزمونی بزرگ و نبردی ستُرگ نهادند و در صیانت از بهبود حال و جان بیمارانی که با مرگ دست و پنجه می فشردند؛ جان باختند و به شهادت رسیدند و اینک در میان ما نیستند. درود و رحمت خدا بر همه جانباختگان و شهیدان جامعه شریف و فداکار پزشکان و پرستاران میهن و همه انسان های نیکخواه و نیکخو و نیک اندیش و نیک کرداری که شانه به شانه سربازان و سنگربانان سلامت انسان ها، جان خود را ایثار صیانت از سلامت و جان بیماران خود کردند.
حکمت اله ملاصالحی، دانشگاه تهران: 1/1/1399 هجری خورشیدی
ایرانیان و یهودیان باستان نخستین مردمی بودند که در روشنگاه حکمت و خرد نبوی مرز میان روشنایی و تاریکی تقابل میان راستی و دروغ کشمکش و نبرد میان نیکی و بدی را آفتابی و عریان و شفاف سازی کردند. این مرزبندی و شفاف سازی تحولی بود بس عظیم بس مهم و بس سرنوشت ساز که در جهان باستان اتفاق می افتاد. گذار از یک جامعه و جهان اسطوره ای و الوهیت های مشرکانه و حرکت به سوی انفتاح و افتتاح تاریخی نبوی و یکتاپرستانه در میان ایرانیان و یهودیان عهد باستان تحولی بود با ابعاد هستی شناختی و معرفت شناختی و انسان شناختی و مدنی و معنوی به غایت عظیم. به تعبیر عارف و شاعر شهیر خراسانی ما حضرت مولوی:
حق فرستاد انبیا را با ورق
تا گزید این دانه ها را بر طبق
پیش از این ما امت واحد بُدیم
کس ندانستی که ما نیک و بدیم
قلب و نیکو در جهان بودی روان
شب همه شب بود و ما چون شبروان
تا برآمد آفتاب انبیا
گفت ای غش دور شو صافی بیا
این برآمدن آفتاب نبوت و دور شدن غش الوهیت های مشرکانه عصر و عهد اساطیرالاولین و برآمدن خورشید و طلوع آفتاب حکمت و خرد نبوی در میان ایرانیان و عبریان عهد باستان تحولی بود بس عظیم و مه بانگی بود به غایت ُستُرگ با ابعاد هستی شناختی و معرفت شناختی و انسان شناختی و مدنی و معنوی که در ایرانشهر جهانی عصر و عهد هخامنشی بمعنی الاخص و خاورمیانه نبوی شده بمعنی الاعم اتفاق می افتاد. البته و صد البته یک جامعه و جهان مطلق نیک یا مطلق بد، مطلق زیبا یا مطلق زشت، مطلق رحمانی و یا مطلق شیطانی، در قاعده و قانون و قالب این عالم درنمی گنجد. در سپهر اندیشه می توان چنین جامعه و جهانی را تخیل و تصور و طراحی کرد لیکن در مقام و میدان عمل تحققش ناممکن و ناشدنی. طراحان مدینه های فاضله و ضاله و جاهله هم تحققش را در «اوتوپیا(ΟΥ-ΤΟΠΙΑ) » یعنی در لامکان می جستند و می یافتند نه فی المکان که البته تناقض دیگری را دامن می زدند. باری قاعده و قانون این جهان علی الخصوص قاعده و قانون دنیا یعنی جهان بشری شده قاعده و قانون علت ها و سبب ها و دلیل و معلول ها و مدلول و راستی ها و کژی ها و زیبایی ها و زشتی ها و تقابل و کشمکش میان اضداد است و انداد. به تعبیر حضرت مولوی در مثنوی:
پس نهانی ها به ضد پیدا شود
چون که حق نیست ضد پنهان بود
جامعه و جهان بشری جامعه و جهان نسبت هاست. به نسبت و در نسبت می باید محکش زد و سنجید و فهمید. موفق و ناموفق بودن و سعادتمند و شقاوتمندیشان رادر نسبت می توان محک زد و فهمید. جامعه و جهان بشری ما همان دنیای برآمده و برساخته امکانات و ظرفیت ها و استعدادها و توانمایه های وجودی بشری ما از هر جنس و نوع و طور و قسم است. جانوران حیات وحش طبیعت دارند و آدمیان دنیا. دنیایی که هم داد را در آن می توان جاری کرد هم بیداد را هم مزرعه های سبز رفاه را در آن گسترد هم بیان و برهوت فقر را در آن گسترش داد هم طبل سعادت و نیکبختی را در آن می توان کوبید هم شقاوت و بدبختی را در آن تجربه کرد. هم از راستی راست کاران و درست کاران طریق درست زیستن و راست گفتن را در آن آموخت هم از کژی کژاندیشیان و کژرفتاران و روان در آن آسیب دید و زیان برد هم گناه و معصیت و مصیبت را در آن تجربه کرد هم حلاوت شرم و پاکی و پرهیزکاری را در آن چشید و زیست. خلاصه سخن آنکه هم کشمکش و تقابل نیکی و نیکخواهان را با بدی و بدخواهان و بدکاران را در آوردگاه آن آزمود هم خدمت خادمان را هم خیانت خائنان را شاهد بود. چنین است جامعه و جهان بشری ما.
اتفاقاً هرجا و هرگاه شرایط را نامتعارف تر و اوضاع را دشوار و خطر خیزتر و جامعه ها را در معرض مخاطرات سهمگین تر و در آوردگاه دست و پنجه فشردن با معضلات سنگین تر و در کوره پیچ های صعب العبورتر یافته ایم خروج و بر صحنه آمدن و تقابل و کشمکش نیروهای متعارض از هر جنس و نوع و قسم نهفته و نهان در لایه های و زیرلایه های درون جامعه ها را فراگیرتر و جدی تر و شفاف تر و آفتابی تر و آشکارتر و پر قوّت تر هم شاهد بوده ایم هم آزموده ایم هم از سر گذرانده ایم. مادام که پای آزمون و کارزاری در میان نیست. تا آن هنگام که اوضاع عادی و ایام بر وفق مراد است همه چیز مساعد موافق طبع و به مصلحت و به منفعت است در حرف و قول مدعیان اخلاق و ایمان و عمل نیک و نیکخواه مردمان بسیارند؛ وقتی شرایط نامتعارف می شود و اوضاع خطرخیز و مخاطره انگیز و به آوردگاه آزمون فراخوانده می شویم اینجاست که هر کسی و هر جامعه ای اصالت هنر و همت و قوّت حکمت و خرد و اخلاق و ایمان و معنویت خود را در میدان عمل می تواند به منصه ظهور و به تماشا بگذارد. اتفاقاً در چنین برهه ها و بحران ها و موقعیت های دشوار و خطر است که جنود شرّ و شیطان هم خروج کرده و کارزار فراخوانده می شوند. کار نیک همیشه شر برانگیر بوده است. قرآن را ببینید: «وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ؛ و همچنین براى هر پیامبرى دشمنانى از شیاطین انس و جن قرار دادیم» (آیه 112 سوره انعام).
ویروس کرونا نه آغازین و نه فرجامین ویروس مسری و مهلکیست که با آن دست و پنجه می فشاریم و دست و پنجه خواهیم فشرد. شواهد و قرائن فراوان به ما می گویند و ما را متقاعد می کنند؛ جامعه هایی که در آوردگاه های آزمون تاریخ از هر جنس و نوع و قسم، در میانه میدان مانده اند و با خطرها و مخاطرات سنگین و سهمگین دست و پنجه فشرده اند هم آزموده تر و قوی تر و ایمن تر به حیات خود ادامه داده اند هم شکوفان تر و عزتمندانه زیسته و سروری کرده اند. یک جامعه و جهان تهی از تموج و تحرک و تغیر و تحول بدون حس همبستگی اجتماعی و حکمت و خرد و دلیری رویارویی با مخاطرات بدون اخلاق و ایمان و امید به نیک زیستن و نیکخواه آدمیان بدون بدون کشمکش و دست و پنجه فشردن با نیروهای شر و شیطان؛ سرد و بی روح و مرده و ملال آور و قبرستانی بیش نیست. و چه تغیر و تحولی انسان سازتر و سرنوشت ساز تر از تحول و تغیّر از درون.
دانشگاه تهران: 14/12/1398 هجری خورشیدی
شورای شهر هشتگرد عطر فضیلت گرفت
حسین جوادان
فعال فرهنگی و عضو شورای اسلامی شهر هشتگرد
روز سهشنبه اول بهمن 1398 روزی فراموش نشدنی در پارلمان شهری هشتگرد بود. دو دانشمند سترگ که هر دو ریشه در خاک هنرخیز البرز دارند، کریمانه و متواضعانه دعوت نمایندگان مردم را پذیرفتند و با حضور در جلسه رسمی شورای اسلامی شهر هشتگرد به این نهاد مردمی عطر و بوی فضیلت و فرهنگ دادند. پروفسور حکمتاله ملاصالحی استاد دانشگاه تهران و بنیانگذار دانش فلسفه باستان شناسی در ایران و دکتر حسین عسکری نویسنده و البرزپژوه نامدار با حضور پر خیر و برکت خود، مشعل فرهنگ و هنر را در هشتگرد، مرکز شهرستان تاریخی و فرهنگی ساوجبلاغ فروزان کردند. اعضای شورا هم به خود میبالیدند که افتخار میزبانی از چنین میهمانان فرهیختهای را دارند و هم بیتاب بودند تا ببینند این دو استاد فرزانه چه ارمغان و پیامی برایشان دارند.
استاد ملاصالحی از لزوم تناسب معماری با فرهنگ و هویت ایرانی و اسلامی گفت و مسئولیت مهم شهرداریها در ساماندهی به نمای ساختمانها و مناظر شهری را گوشزد کرد و یادآور شد که علت آرامش و نشاط انسان در جایی چون میدان نقش جهان، به دلیل نسبت معماری آن میدان باشکوه با ریشهها و اصالتهاست. ایشان مقوله درختکاری خصوصاً در حاشیه آزادراه کرج - قزوین را یک امر حیاتی دانست و مرمت و بازگشایی محوطه باستانی ینگیامام و ساخت فضاهای فرهنگی و عمومی در اطراف آن بر پایه نظرات کارشناسی و بهرهگیری از طرحهای نخبگان در حوزه باستانشناسی و شهرسازی و تبدیل این گوهر درخشان باستانی به یک مرکز بزرگ فرهنگی را مسئولیت و تکلیفی مهم برای مدیریت شهری دانست. ایشان همچنین برپایی و برگزاری همایشها و جشنهای فرهنگی و هنری را موجب افزایش نشاط اجتماعی و ایجاد احساس آرامش و رضایتمندی در شهروندان و ایجاد حس تعلق خاطر آنان به محیط زندگی خود قلمداد کرد.
دکتر حسین عسکری که عمر خود را صرف پژوهش در حوزه البرزشناسی کرده است، از برگزاری موفق نخستین جشنواره فرهنگی هنری شهر هشتگرد تمجید کرد و استمرار این رویداد بزرگ را خواسته و انتظار به حق هنرمندان برشمرد و به نمایندگان مردم در پارلمان شهری هشتگرد یادآور شد که اهمیت هشتگرد به عنوان مرکز منطقه ساوجبلاغ تاریخی، ایجاب میکند که در تصمیمگیریها، نگاه را از مرزهای سیاسی و محدوده قانونی هشتگرد بر روی کاغذ فراتر ببریم و در تصمیمات فرهنگی خود، تمامی پهنه ساوجبلاغ تاریخی و کهن را در نظر داشته باشیم. این پژوهشگر و استاد دانشگاه همچنین به لزوم تالیف کتابی در خصوص تاریخ هشتگرد اشاره کرد و افزود که این اقدام ضروری موجب گشایش باب آشنایی امروزیان و آیندگان با این سرزمین تاریخی و همچنین فتح بابی برای تبادل نظر و ثبت آراء مختلف در این زمینه است. وی در ادامه خواست که از اهمیت افراد و اماکن مهم در شهر هشتگرد که به هر شکل، اهمیت و اعتباری در طول تاریخ داشتهاند غافل نباشیم و بزرگانی نظیر استاد عباس براتیپور که ریشه در این شهر دارند را پاس بداریم و با نصب لوح راهنما و نگارش توضیحات لازم در مقابل برخی بناها نظیر امامزاده ینگیامام، کاروانسرا و تپه باستانی ینگیامام، تپه تاریخی هشتگرد، امامزاده جعفر، مسجد جامع هشتگرد و بناهایی از این دست، شهروندان را با داشتههای تاریخی خود آشنا کنیم و از این راه، تفاخر و تعلق خاطر آنان به زادبوم خود را تقویت کنیم. عسکری در پایان، تعیین یک روز به عنوان روز فرهنگی هشتگرد را ضروری برشمرد و خواستار پیشنهاد چنین روزی بر پایه مطالعات مستند و تصویب آن در شورای فرهنگ عمومی شد تا بتوان هرساله در چنین روزی همایشهایی برای معرفی تاریخ و فرهنگ هشتگرد و ارائه دستاوردهای فرهنگی شهروندان و حضور سایر هممیهنان در هشتگرد برای آشنایی با گذشته و حال این شهر تاریخی برگزار کرد.
شهردار و اعضای شورای اسلامی شهر هشتگرد با اشتیاق زایدالوصفی، رهنمودهای این فرزانگان را به سمع قبول شنیده و بر لوح جان حک نمودند و خدای منان را بر این نعمات ارزنده شکر کردند و برآن شدند تا برای جامه عمل پوشاندن به این پیشنهادهای حیاتی و ارزنده، دست یاری به هم دهند و آستین همت را بالا زنند، چرا که حکیم خردمند طوس، فردوسی بزرگ فرمود:
به دانش گرای و بدو شو بلند
چو خواهی که از بد نیابی گزند...
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
گزارش وب سایت شهرداری و شورای اسلامی هشتگرد در این باره
آزمودگان مردود را بار دیگر آزمودن جایز نیست
مجلسیان نگذارند دست و دامن وزارت جدیدالتاسیس میراث فرهنگی،صنایع دستی وگردشگری به رئیسان و مدیران مردود دولتیان اسبق واکنون آلوده شود. آن ها که نه سال ها که دهه ها کوشیدند به صد حیله و نیرنگ از هر در و پنجره ای درآیند و از هر راه و بیراهه ای بگریزند و بگذرند و وارد شوند تا نگذارند طرح وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به تایید شورای نگهبان و تصویب مجلسیان برسد و سازمان را همچنان حیاط خلوت و شرکتکده سود و سودای جماعتی کاسب پیشه و منفعت طلب و زرپرست بی مسئولیت نگاه بدارند؛ اینک نیز فرصت را غنیمت گرفته و به صد نیرنگ و فریب از در و دروازه دیگر درآمده اند تا شاید بتوانند و موفق بشوند از مجلسیان رای بستانند و زهری وسمّی دیگر و به طریقی دیگر بر کام مُلک و ملت بریزند. این جماعت آلوده به زر و نام و نان های حرام، لیاقت و شایستگی در کف گرفتن سرپرستی حتی یک روز را در وزارت جدید التاسیس ندارند چه رسد به سرپرستی رسمی و در مقام وزارت به مجلسیان معرفی شوند و از مجلسیان رای بستانند و بخواهند سال ها بر کرسی وزارت جدید التاسیس تکیه بزنند و بنشینند. آن هم بر کرسی و مقام رفیع وزارت مواریث فرهنگی و مآثر تاریخی ملتی که مرزهای تاریخ و فرهنگ و مواریث فرهنگی و مآثر تاریخی اش در مقیاسی سیاره ای با یک جهان درتنیده است. در یک جهان در مقیاسی سیاره ای دامن گسترده است. کارنامه مردود هم آن رئیسان و مدیران دولتیان اسبق هم این رئیسان و مدیران دولتیان اکنون بر جامعه میراثیان و باستان شناسان پوشیده نیست. مجلسیان آزمودگان مردود را بار دیگر محک نزنند و نیازمایند و رای موافق در انبان اینان نریزند که اگر چنین کنند هم بر خود هم بر مُلک و ملت ستمی بزرگ روا داشته اند و مهر تایید بر خطاها و خیانت های بزرگ نهاده اند. به فارغ التحصیلان کارآزموده و جوان و خوشفکر و فرهنگ شناس دانش باستان شناسی و رشته های خویشاوند و مرتبط که میراثبانان آگاه و صدیق تاریخ و فرهنگ و مواریث فرهنگی و مآثر تاریخی میهن هستند اعتماد کنند و آراء خود را به پای اینان بریزند و و اینان را بر کرسی رفیع وزارت میراث فرهنگی بنشانند و دست رد بر سینه رئیسان و مدیران مردود و کاسب پیشه دولتیان اسبق و اکنون سازمان که به مجلسیان معرفی می شوند بگذارند و نگذارند وزارت جدید التاسیس گام در تکرار راه و بیراهه ای بگذارد و برگیرد و برود که برای کشور پرهزینه و پرخسارت بوده است و بسیار غم انگیز و جبران ناپذیر. آزمودگان مردود را بار دیگر آزمودن جایز نیست .
حکمت اله ملاصالحی، دانشگاه تهران 7/6/1398 هجری خورشدی
وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری از تایید و تصویب تا تاسیس و تکوین
جهد و جهاد مجدانه و مصرانه و سلحشورانه و تحسین برانگیز سرکار خانم سلحشوری و برخی از همکاران و همکسوتان هوشمندشان در مجلس شورای اسلامی به ثمر نشست و سرانجام پس از چهار دهه درنگ و تاخیر و پرهزینه و پرخسارت برای مُلک و ملت و میهن ما تاسیس وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به تایید شورای نگهبان و تصویب مجلسیان رسید. تایید و تصویب و تصمیم مهم و مبارکی که به مذاق برخی دولتیان کاسبکار زرپرست علی الخصوص مدیران سودازده و زراندوز سازمان خوش نیامد و کامشا ن را تلخ کرد و تلاش های نامعقول و نامطلوب و ناموجه نهان و آشکارشان را نامراد و ناکام و ناموفق گذاشت. مردم ما هم آن مهر تایید و تصویب مهم و مبارک تاسیس وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری را به یاد خواهند داشت هم این مخالفت ها و معاندت های ضد ملی برخی دولتیان و رئیسان و مدیران کاسبکار کاسب پیشه زرپرست سازمان را که مصلحت و منفعت و مطامع خُرد خود را بر منافع و مصالح کلان مُلک و ملت و میهن مقدم داشته اند به خاطرخواهند سپرد و به خاطر و به یاد خواهند داشت.
چهار دهه در ترازوی عمر کوتاه بشری ما زمان اندکی نیست. عمر یک نسل را فراپوشانده است. کارنامه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در چهار دهه جامعه پساانقلاب میهن ما نه تنها درخشان و مقبول و موفق نبوده است که دهه به دهه از هنگام تاسیسش تیره تر و مردودتر و مطرودتر نیز شده است. سازمانی که انتظار می رفت و می توانست کانون شکوفان و درخشان و فروزان شدن هرچه بیشتر و بیشتر وحدت و انسجام و اقتدار و اعتبار ملی و عزّت و منزلت مدنی و شوکت و شکوه معنوی مُلک و ملت ما بشود نه تنها چنین نشد و چنین اتفاق نیافتاد و چنین نکرد و چنین نیاندیشید و چنین گام برنگرفت که متاسفانه حیات خلوت و خانه امنی شد برای نودولتیان نوکیسه و رئیسان و مدیران زرپرست زراندوزی که نه احساسی از ایرانی بودن در ذهن و ضمیرشان بود نه عقل و هوشی از مفهوم ملت و هویت ملی در فکر و در سر داشتند و نه اصلاً و اساساً بهره ای از دانش و دانایی دولتداری و کشورداری و آگاهی تاریخی از عقبه تاریخی و پیشینه مدنی و سابقه معنوی مردم و ملت و میهن خویش در جانشان آشیانه داشت. مخالفت معاون رئیس جمهور دولتیان دوازدهم آقای امیری با مصوبه مجلسیان شورای اسلامی که در آن تاسیس وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به دولت اعلام شده است یک اتفاق ساده نیست؛ مهر تایید و انگشت تاکید دیگریست بر بی خبری تاریخی و فرهنگ ناشناسی نودولتیان و مدیرانی که نه می دانند بر چه تاریخ و فرهنگ و میراثی تکیه زده اند نه می فهمند ایرانی بودن محمل چه معنائیست. برزخ و بی خبری تاریخی و فرهنگ ناشناسی معضلیست که اینک بیش از هر زمان گریبان جامعه ما را گرفته است و گلوی ملت ما را می فشارد.
تاسیس و تکوین وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در کشوری که بر جغرافیای تاریخی و فرهنگی و مدنی و معنویش هیچ مرزی مترتب نیست و تاریخ و فرهنگ و میراثش چنان با تاریخ، فرهنگ، و میراث جامعه و جهان بشری هم در مقیاسی منطقه ای هم سیاره ای درهم تنیده و درپیچیده است تصمیمی بوده است به غایت مهم و بسیار هوشمندانه و خردمندانه در ابعادی ملی. باید مراقب بود مخالفان و معاندان این تصمیم و مصوبه مبارک، نیش و زهر و سمشان را در جای دیگر بر پیکر وزارت جدیدالتاسیس نپاشند. مجلسیان نمی باید تن به هر وزیر فرهنگ ناشناس سوازده بی تاریخی که به آنها معرفی می شود ندهند. وزیر وزارت جدیدالتاسیس سازمان میراث فرهنگی و... می باید بداند و بشناسد و بفهمد که وزیر تاریخ و فرهنگ ومیراث ملتیست تاریخی ومیراثدار مآثر تاریخی و امانتدار صدیق مواریث فرهنگی ملتی بزرگ. بزرگ و تاریخی، نبوی و با عقبه تاریخی و فرهنگی و مدنی و معنوی بسیار غنی و تاثیرگذار بر تاریخ جهانی. او می باید بداند و بشناسد و بفهمد ایرانی بودن مسئولیتیست بس خطیر بس سنگین و بس عظیم. باید بداند و بشناسد و بفهمد که ما ملتی هستیم نبوی با سنت و میراثی نبوی در قلب خاورمیانه نبوی. وزیر وازارت جدیدالتاسیس می باید نیک بداند و نیک ببیند و نیک بشناسد و عمیق بفهمد که تقدیر تاریخ ما با تقدیر تاریخ همه ملت های منطقه علی الخصوص خاورمیانه نبوی درهم تنیده است و همه بر خوان ضیافت میراث مشترک بشری گردآمده ایم و از آن قوت و قوّت گرفته ایم و ستانده ایم. بایدبداند و بیند و بشناسد و بفهمد ایران یک نام نیست. ایران یک جغرافیای طبیعی محصور در جعرافیای سیاسی اکنونش نیست. ایران یک جهان تاریخ است و اقلیم و عالم معنوی پرمایه و غنی و زنده و تاثیرگذار بر تاریخ و فرهنگ جهانی بشری ما. برای شناختن و شناساندن و معرفی بی طرفانه و صادقانه و پیراسته از تعصبات قومی این اقلیم و عالم معنوی می باید برنامه ریخت می باید به پایش عمر و اندیشه هزینه و عالمی را به خوان ضیافت آن فراخواند. بساط مدیریت ها و معاونت های سود و سودا و شرکتده های باستان شناسی یکبار و برای همیشه از وزارت جدیدالتاسیس می بایست برچیده شود. فارغ التحصیلان زُبده رشته باستان شناسی علی الخصوص فارغ التحصیلال دوره های کارشناسی ارشد و دکتری که به دلیل بی کفایتی و عملکرد غلط رئیسان و مدیران نامتخصص سازمان برای امرار معاش و زنده ماندن به شغل ها و حرفه های نامرتبط و نامانوس به رشته و دانشی که سرمایه عمر خویش را به پایش ریخته اند؛ پناه برده اند می باید در وزارتخانه جدید به خدمت فراخوانده شوند و دانش و دانایی و تجربیات علمی و حرفه ای آنها را در خدمت صیانت از مواریث فرهنگی و معرفی تاریخ و فرهنگ کشور در مقیاسی جهانی به جهانیان به کار انداخت و به کار گرفت.
ایران امارات و سرزمین آلاسکا نیست. کشور جدیدالتاسیس دیروز امروز هم نیست. ایران یک جهان تاریخ است و یک جهان مواریث فرهنگی و مآثر تاریخی. به هر میزان بیشتر و بیشتر بشناسیمش بیشتر و بیشتر دوستش خواهیم داشت. عمیق تر با آن احساس دلبستگی خواهیم کرد. مصمم تر مواریثش را پاس خواهیم داشت. «قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری». ایران شناسان بزرگ و بنام جهان ایران را دوست داشته اند. با تاریخ و فرهنگ غنی آن عمیقاً احساس دلبستگی کرده اند. ریچارد فرای فقید دوست می داشت در ایران به خاک سپرده شود که متاسفانه چنین نشد. هانری کربن جانی و ضمیری عمیقاً ایرانی داشت. به صراحت به آن ایمان داشت و اعتراف می کرد. انسان جاهل، یک جامعه و جهان جاهل و بی خبر از اقلیم و عالم و جغرافیایی که در آن زندگی می کند و درآن به سر می برد حتی ناتوان و ناکام از دوست داشتن و همدلی با خویش است چه رسد به همدلی با اقلیم و عالمی که در آن زندگی می کند. پیوندو پیوستگی میان دوست داشتن و صیانت کردن میان صیانت کردن و مراقبت کردن سرشتین و گوهرین است. نمی توان کسی را و چیزی را دوست داشت و در صیانت و مراقت از آن بی تفاوت بود و بی تفاوت ماند و بی تفاوت از کنارش گذشت.
از جفایی که مدیران دولتیان نامحمود سلف نهم و دهم به مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی کشور کردند درس عبرت بیاموزیم و جبران مافات کنیم و طرح وزارتی نو را با ساختاری نو و برنامه های نو دراندازیم و خادمان مُلک و ملت را به خدمت بطلبیم و بساط خائنان را از سازمان پیشین و وزارتخانه جدید برچینیم. رئیس ناباستان شناس و فرهنگ ناشناس سازمان به جای لشکرکشی به مجلس و تطمیع ناکام مجلسیان و مانع افکندن بر سرراه طرح تصویب و تاسیس و تکوین وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری معقول تر این است میراث و میراثیان را به سنگربانان و میراث دارانش وانهند و به حجره پیشین خودبازگردند که هم سودش برایشان فراوان تر است هم انبانشان از زر پرتر! سنگر میراث و میراثیان سنگر نام و نان نیست. شما چنانکه شماری از دولتیان و مدیران و مسئولان کشور ما به اشتباه یا به زور و به زر و به تطمیع و تزویر و قوّت بازو سنگرهایی را غصب و اشغال کرده اید که نه در صلاحیتتان است و نه به مصلحت و منفعت مُلک و ملت و میهن.
و هیچ ستمی اهریمنی تر از این نیست که بر کرسی و بر جایگاهی به زور و به زر و به تطمیع و تزویر تکیه بزنی و بنشینی که برازنده اش نیستی و شایستگی و لیافت و برازندگیش در تو نیست. «در زمین دیگری خانه کردن» و کار دیگری را انجام دادن و سنگر دیگران اشغال و تسخیر کردن معضل بزرگیست که متاسفانه و متاثرانه در جامعه پساانقلاب ما نهادینه شده است و به صورت یک رسم یک سنت و نحوه زندگی و طریق زیستن درآمده است. باید مراقب بود در معرفی وزیر به وزارت جدید چنین نشود و مداحان و بقالان سر کوچه و خیابان به مجلسیان معرفی نشوند که از چاله درآمدن و به چاه افتادن است.
حکمت الله ملاصالحی، دانشگاه تهران
16/5/1398 هجری خورشیدی