سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

مرگ، پایان تو نیست؛ تو کبوتری 

آیین بزرگداشت استاد جعفر والی در فرهنگسرای امام علی علیه السلام شهرستان ساوجبلاغ برگزار شد. موسسه فرهنگی هنری سیمای شباب البرز با همکاری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان ساوجبلاغ، این یادبود را برگزار کردند. استاد والی کارگردان تئاتر، بازیگر و فیلم‌ نامه‌ نویس ساوجبلاغی که به علت بیماری ریوی 18 آذر در بیمارستان بستری بود، صبح روز 27 آذر 1395 دارفانی را وداع گفت. مراسم یادبود شادروان والی سه شنبه 7 دی با حضور هنرمندان، مسئولان و پیشکسوتان عرصه هنر برگزار شد. بیانیه پایانی آیین یادبود هنرمند فقید استاد والی به این شرح است:

* * *

استاد والی! سلام. مرگ، پایان تو نیست. تو کبوتری. به این همه هنرمندی تو، کبوتر هم غبطه می خورد. پرواز تو دوباره زمینگیری ام را به رخم کشید. از نو در خلسه ای سخت و سنگین فرو رفته ایم؛ حالی بین خرسندی و حزن. خرسندی از این که توانسته ایم در روزگار حیات زمینی ات لحظه هایی را با تو هم نفسی کرده ایم. حزن از این که چرا رفتی؟! چرا ما بی قراریم؟! استاد والی عزیز! حال که در آیین یادبود تو  ـ هنرمند بی نظیر ـ گردهم آمده ایم چه خوب است که نه برای تو که برای کاستن از عذاب وجدان خویش کاری کنیم. آخر ماها استادان یکه تاز بی توجهی به بزرگان این آب و خاکیم. استاد والی! از تو اجازه می خواهیم تا کوی یا برزن یا گذرگاهی از این سرزمین چشمه های سرد را به نام نامی ات متبرک سازیم. اجازه می دهی؟ ما را ببخش که باز هم دیر رسیدیم. باز هم ساده لوحانه در این ایستگاه سرد یخ بسته با قیصر، منتظر قطار رفته ایم. 

جمع کثیری از فعالان فرهنگی و هنری استان البرز

7 دی 1395

استاد جعفر والی هنرمند نامدار ساوجبلاغی درگذشت


نوشته شده در  جمعه 95/10/10ساعت  7:11 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

پای افطار چراغانی گیلاس 

اسماعیل آل ­احمد

مدرس و معاون پژوهشی حوزه علمیه امام جعفر صادق (ع) شهرستان ساوجبلاغ

همیشه دوست داشته ­ام به بزرگان این دیار و همه فرزانگی و فرهیختگی آنان، دورادور، عشق بورزم اما همیشه دوستان خوبم ـ مهرداد کورش ­نیا و حسین عسکری و... ـ مرا به غرقه ­شدن در بیم موج دل سپردن به عشق اینان فراخوانده ­اند و من با همه جان­ سختی ­ام باز نتوانسته ­ام اصرار و پیشنهاد آنان را ندیده و نشنیده انگارم و دوباره مثل هر بار، پای در گردابی چنین حایل نهاده­ ام و بی ­محابا به این بزرگان، نزدیک شده ­ام و به حکم صداقت روستایی ­ام تمام ­قد، دل ­باخته فرزانگی ­ها و فرهیختگی ­های آنان شده ­ام و تا به خود آمده ­ام آن بزرگ، دامنش را از دستان ارادتم بیرون کشیده و دامن ­کشان رفته است و من باز رنج قراق را پس از مدتی اندک، لاجرعه سرکشیده ­ام و چه تلخ است که می دانم این بار، نه بار آخر است.

این رنج، وقتی دوچندان می­ شود که سن تو، سنی باشد که در آن به این فراق ­های پیاپی مبتلا شوی و نتوانی بغضت را بیرون بریزی چون خیر سرت، مرد یک خانواده هستی و خوب نیست که هر چند وقت یک بار، زن و بچه ­ات خرد شدن تو را تماشا کنند. به ناگزیر، این بغض با تمام سنگینی و به سختی تمام در لایه­ های توبرتوی جانت و بر روی هزاران بغض فروخورده دیگر، رسوب می­ کند و تو یک قدم دیگر به سکوت ابدی، نزدیکتر می­ شوی. گاه البته این بغض ­ها را در روضه حضرت شهید آزادی ـ علیه­ السلام ـ می ­ترکانی و آرام می ­شوی. روضه چه فرصت خوبی است برای مردانی که نمی خواهند خردشدن­ شان را کسی ببیند. در آن تاریکی محض است که شانه ­هایت می ­لرزد و اشک با خود همه آن رسوب­ های سنگین و سخت را بیرون می­ ریزد و آرام می ­شوی. جان به قربان لب تشنه ­ات یا حسین!

این مرگ ­نوشته را برای رفتن استاد جعفر والی (1312 - 1395) می نویسم و چون خواننده ارجمند مرا نمی ­بیند در­ اشک ریختن، خیالی آسوده دارم. با استاد جعفر والی از سالیانی دور و به برکت دوستی با مهرداد کورش­ نیا آشنا شدم. از او شنیده بودم که استاد در اوج بحران مالی برای بازی در فیلمی ضعیف با پیشنهادی صدهزار تومانی مواجه می ­شود اما به احترام هنر از پذیرش آن سر باز می ­زند. استاد با آن وجه می ­توانسته خانه ­ای خوب در شمال شهر تهران بخرد. ادامه مطلب...

نوشته شده در  یکشنبه 95/10/5ساعت  6:2 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

کوروش‌نیا بالاخره توانست از چنگ اینها خودش را خلاص کند، بیاید تهران 

شادروان استاد جعفر والی (درگذشت 27 آذر 1395) هنرمند پیشکسوت تئاتر و سینمای ایران در 25 شهریور 1390 در خاستگاهش روستای ولیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ واقع در استان البرز، با هوشمند هنرکار سردبیر فصلنامه بازیگر (نشریه داخلی انجمن بازیگران خانه تآتر) گفت و گو کرده است. این گفت‌وگو، نخستین بار در شماره دوم فصلنامه بازیگر (زمستان 1390) به چاپ رسیده است. بخشی از سخنان استاد والی، اشاره به وضعیت هنر نمایش در شهرستان ساوجبلاغ است. ادامه مطلب...

نوشته شده در  پنج شنبه 95/10/2ساعت  1:50 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

شهرستان ساوجبلاغ، روستای ولیان، تیر 1392، عکس: رها دلدار 

 

حسرت دیدارش در روستای ولیان ساوجبلاغ

در پی درگذشت استاد جعفر والی هنرمندساوجبلاغی تئاتر و سینما، تعدادی از هنرمندان در شبکه‌های مجازی به او ادای احترام کردند. عباس یاری دبیر تحریریه مجله فیلم نیز نوشت: «چراغ دیگری خاموش شد... افسوس که این روزهای پایانی برگ‌ریزانِ پائیز شاهد خاموشیِ چراغ زندگی یکی دیگر از بزرگان عرصه سینما، زنده‌یاد جعفر والی بودم. حسرت دیدارش در روستای ولیان (در منطقه ساوجبلاغ) به ‌دلم ماند. قرار بود در منظرِ چشم‌انداز زیبای ده، در خانه ییلاقی‌اش با هم چای بخوریم و از همه چیز حرف بزنیم. آخرش نشد و دیدار ما به‌همان شبی که در رستورانی نزدیکی این روستا کنار هم نشسته بودیم، خاتمه پیدا کرد. هردو به ‌بهانه ازدواج دختر یکی از دوستان مشترک‌مان در این مراسم حضور داشتیم، سروصدای باندهای صدا که آواهای کامپیوتری ارگ‌نوازی را در فضا پخش می‌کرد و گروهی از پسرهای جوانِ روستایی با موهای ژل زده و کراوات داشتند با آوای موسیقی‌های لوس‌آنجلسی حرکات موزون انجام می‌دادند، مانع از آن می‌شد که صدای کسی به‌گوشِ رفیق بغل دستی‌اش برسد! حسرت درد دل در فضای آرام روستا به‌دل‌ من ماند. زنده‌یاد والی سال‌ها قید تهران و آلودگی‌هایش را زده بود و در این روستا که در آن به‌دنیا آمده بود، زندگی می‌کرد. او در دهه? شصت در این روستا فیلمی سینمایی به‌ نام "تا غروب" را ساخت و غروب عمرش در همین روستا رقم خورد. روحش در آرامش...»

استاد جعفر والی هنرمند نامدار ساوجبلاغی درگذشت

خاطرات جعفر والی؛ از تئاتر شهر تا نمایش گاو

من جعفر والی‌ام، والی‌تر نمی‌شوم


نوشته شده در  پنج شنبه 95/10/2ساعت  12:12 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

من یک ساوجبلاغی ام و هر اتفاقی که در این سرزمین بیفتد برای من پراهمیت است

حسین عسکری: امروز (27 آذر 1395) حوالی ظهر یکی از دوستان اهل هنر، تماس گرفت و خبر داد که متاسفانه استاد گرامی آقای جعفر والی هنرمند نامدار ساوجبلاغی در سن 83 سالگی در بیمارستان «تهران کلینیک» درگذشته است. استاد والی کارگردان، نویسنده، بازیگر و گوینده گفتار متن سینما و تئاتر ایران در سال 1312 در یک خانواده اهل روستای ولیان از توابع بخش چندار شهرستان ساوجبلاغ واقع در استان البرز زاده شد. پس از دریافت دیپلم، وارد دانشگاه تهران شد و در رشته بازیگری از دانشکده هنرهای دراماتیک فارغ التحصیل شد. تئاتر را از سال 1336 آغاز کرد و از سال 1337 با عنوان کارگردان به استخدام وزارت فرهنگ و هنر درآمد. او به مدّت ده سال در کار دوبله فیلم های سینمایی فعالیت کرد.

اهل فرهنگ و هنر، استاد والی را با نمایشنامه های دکتر غلامحسین ساعدی معروف به گوهر مراد می شناسند که بین سال های 1340 تا 1350 در تالار سنگلج تهران و تلویزیون ایران کارگردانی و بازی کرده است. استاد والی در دهه چهل و پنجاه خورشیدی نمایشنامه های «فقیر»، «چوب به دست های ورزیل»، «بام ها و زیر بام»، «از پانیفتاده ها»، «ننه انسی»، «گرگ ها»، «گاو»، «آی باکلاه آی بی کلاه»، «دعوت»، «دست بالای دست» او را در تالار سنگلج تهران و تلویزیون کارگردانی کرده است. در آن سال ها با علی نصیریان، بیژن مفیدی، جمشید مشایخی، عزت الله انتظامی و دیگران همکار بود. او در پاییز سال 1393 مجوز اجرای دوباره «آی باکلاه آی بی کلاه» را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کرد.

استاد والی فعالیت در سینمای حرفه ای را از سال 1348 با بازی در فیلم «گاو» به کارگردانی داریوش مهرجویی آغاز کرد و تا سال 1366 به تدریس بازیگری در دانشکده هنرهای زیبا اشتغال داشت. فیلم گاو، براساس داستانی از دکتر ساعدی است. دکتر احسان نراقی می گوید که محمّدرضا شاه پهلوی شخصاً فیلم گاو را دید و پیام آن را نیز دریافت. امام خمینی (ره) هم فیلم گاو را نمونه یک فیلم آموزنده و فرهنگی دانسته است  .

استاد والی مدّتی مقیم کشور کانادا بود و در سال های اخیر به ایران بازگشته و بیشتر اوقاتش را در روستای ولیان می گذراند و به اعضای گروه نمایش بهمن شهرستان ساوجبلاغ به سرپرستی مهرداد کورش نیا، تئاتر آموزش می داد. او در سال های 1385 و 1386 در گفت و گوهای جداگانه با دو نشریه فرهنگی درباره هنر نمایش در ساوجبلاغ گفته است: «الان من در روستایی زندگی می کنم و به تعدادی جوان، تئاتر آموزش می دهم. شوق و ذوق آنهاست که باعث این اتفاق شده است... من در هشتگرد استعدادهای خوبی می بینم که با آنها الان کار می کنم... هشتگرد شهر کوچکی است در ساوجبلاغ اما حوادث هنری بزرگی می تواند در آن اتفاق بیفتد. باید کوشش کنیم که چنین شود... کوشش ها و همدلی های بچّه های ساوجبلاغ ستودنی و باعث امیدواری است. من یک ساوجبلاغی ام و هر اتفاقی که در این سرزمین بیفتد برای من پراهمیت است. هر انسانی به محیط و فضای کودکانه اش دلبستگی دارد.»

استاد والی در سال 1386 در نمایش «اتاق شماره شش» براساس داستانی از آنتوان چخوف و به کارگردانی ناصر حسینی مهر و فیلم سینمایی «پاداش سکوت» به کارگردانی مازیار میری بازی کرد. تأسیس اداره هنرهای دراماتیک در تئاتر شهر در سال 1337، فعالیّت در نمایش های زنده نخستین تلویزیون خصوصی ایران در سال 1339 و نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمّل مرد در بیست و پنجمین جشنواره بین المللی فیلم فجر در سال 1385 از دیگر فعالیّت های هنری استاد والی است. در زمستان 1393 با حضور گروهی از هنرمندان پیش کسوت سینما و تئاتر ایران، از شصت سال فعالیّت هنری او در تورنتوی کانادا تجلیل شد. قرار بود استاد والی با همکاری دکتر امید روحانی خاطرات و تجربیات خود را در کتابی منتشر کند. این کتاب دربردارنده خاطرات و تجربیات این هنرمند پیشکسوت در دوره های گوناگون زندگی اش و در حوزه هایی همچون تئاتر، دوبلاژ، سینما و تدریس است.

فیلم شناسی استاد والی به این شرح است: کارگردانی «تا غروب» در سال 1367؛ نویسنده فیلنامه «مریم و می تیل» در سال 1371 و «تا غروب» در سال 1367؛ گوینده گفتار متن فیلم «میهمان ناخوانده» در سال 1367؛ بازیگری از سال 1348 تا 1385 در فیلم های «گاو»، «گرگ بیزار»، «خاک»، «تنگسیر»، «سفر سنگ»، «هجرت»، «گفت هر سه نفرشان»، «آقای هیروگلیف»، «پاییزان»، «ملخ زدگان»، «دادشاه»، «مردی که زیاد می دانست»، «گل های داوودی»، «مداربسته»، «گمشده»، «ستاره دنباله دار»، «ناخدا خورشید»، «بهار در پاییز»، «باد سرخ»، «مسافران درّه انار»، «راه و بیراه»، «جاده عشق»، «تهران روزگار نو» و «پاداش سکوت».

منابع: روزنامه ایران، ش 3787، ص 17؛ روزنامه اعتماد ملّی، ش 432، ص 7؛ روزنامه شرق، ش 2059، ص 11؛ فرهنگ و هنر ساوجبلاغ: ویژه نامه سوّمین جشنواره بزرگ فرهنگی، هنری شهرستان ساوجبلاغ، ص 7؛ وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی، 23 اسفند 1389؛ وبگاه ویکی پدیا (دانشنامه آزاد)، 3 فروردین 1390؛ جمال امید، فرهنگ سینمای ایران، ص 475؛ محسن شهرنازدار، مهرگان: جشن نامه مشاهیر معاصر ایران، ج 1، ص 415؛ جمشید لایق، شاهین سرکیسیان بنیان گذار تئاتر نوین ایران، ص 78؛ مسعود مهرابی، تاریخ سینمای ایران، ص 214، 375.

حدود پنجاه سال پیش، تمرین یک نمایش در تئاتر شهر تهران. نفر اول استاد علی نصیریان، نفر دوم زنده یاد استاد جعفر والی، نفر چهارم استاد جمشید مشایخی. 

 

 گفت و گویم با خبرگزاری ایرنا به مناسبت درگذشت استاد والی  

 

مقاله ام درباره استاد والی در روزنامه اطلاعات  

(روزنامه اطلاعات، ش 26612، ضمیمه فرهنگی، ش 292، اول دی 1395، ص 1) 

 

کوچ والی البرزی هنر ایران

(روزنامه پیام آشنا، سال سوم، ش 803، دوشنبه 29 آذر 1395، ص 5)

ادامه مطلب...

نوشته شده در  شنبه 95/9/27ساعت  8:15 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

پدر گرافیک مدرن ایران، میهمان ابدی استان البرز است 

کد خبر: 82322086 (5686739) | تاریخ خبر: 50/9/1395| ساعت: 16:40|

کرج - ایرنا - پژوهشگر فرهنگ و تاریخ البرز با اشاره به فرارسیدن سالروز فوت پدر گرافیک مدرن ایران، گفت: استاد مرتضی ممیز تا ابد میهمان استان البرز است. حسین عسکری روز جمعه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا با اشاره به اینکه امروز، پنجم آذرماه، یازدهمین سالروز مرگ استاد مرتضی ممیّز (1315 - 1384ش)، افزود: مزار استاد ممیز در سراشیبی تپّه ‌ای در روستای «تکیه اغشت» از توابع شهرستان ساوجبلاغ واقع در استان البرز است.

وی اظهار داشت: سنگ ساده ‌اش امضای او را بر خود دارد و سمت چپ او، مزار فیروزه صابری است، همسر اوّلش که همه به نیکی از او یاد می ‌کنند. وی گفت: 11 سال پیش در چنین روزی بود که شاگردان، دوستان و آشنایان استاد ممیز برای مراسم تدفین او بالای تپّه رفتند و به طور حتم همه به ‌خوبی به یاد می ‌آورند که از لب جاده تا پای تپّه، ردّی از نقاشی ‌های کودکان روستای باغبان کلا (محل سکونت استاد) زمین را فرش می‌کرد و استاد بر فرشی رنگارنگ از نقّاشی کودکان پا به منزل ابدی خود گذاشت.

عسگری افزود: کتاب «رو به رو» گفت و گوی ابراهیم حقیقی با استاد ممیز است که در سال 1390 از سوی انتشارات خجسته منتشر شد. وی ادامه داد: مولّف این کتاب در این باره می نویسد: «نیمه دوّم اردیبهشت 1377 در فرصت تعطیلات سه روزه ای، با قرار و بنا به خواست او به خلوت خانه اش در روستای باغبان کلا از توابع ساوجبلاغ رفتیم و گفت و گو در آنجا و در آن شب آغاز شد. این گفت و گو در تعطیلات بین هفته ای و جمعه های پی درپی ادامه داشت تا اینکه در آبان ماه همان سال به پایان رسید.» ادامه مطلب...

نوشته شده در  جمعه 95/9/5ساعت  5:45 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

بازخوانی مرگ شگفت انگیز تعزیه خوان البرزی در روز عاشورا

کد خبر: 82256671 (5596118) | تاریخ خبر: 14/07/1395 | ساعت: 9:12|

کرج - خبرگزاری ایرنا - پژوهشگر فرهنگ و تاریخ البرز ضمن اشاره به تاریخچه برگزاری تعزیه در این استان، مرگ شگفت انگیز تعزیه خوان البرزی را در روز عاشورا بازخوانی کرد. حسین عسگری روز چهارشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: مرگ حاج اسماعیل اخلاقی (1315- 1388ش) از تعزیه خوانان استان البرز، در 73 سالگی قصه عجیبی دارد، قصه ای که اهالی شهر تنکمان از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز از دیدن و شنیدنش آن انگشت به دهان ماندند.

وی گفت: مرگ این تعزیه خوان بیشتر به قصه های تاریخی و گاهی هم خاطرات قدیمی ها می ماند، مرگی که ظهر روز عاشورای محرّم 1431ق یعنی دقیقاً ششم دی ماه سال 1388 در شهر تنکمان رخ داد. وی اظهار داشت: این مرگ که به گفته خیلی ها ناگهانی بوده، بدون داشتن سابقه بیماری خاصی در حاج اسماعیل رخ داد، یک مرگ طبیعی، شاید هم یک دعوت... شاهدان نزدیک این اتفاق هم هیات عزاداران حسینی تنکمان بودند، هیاتی که از سال 1354ش تأسیس شد.

عسگری افزود: تعزیه خوانی در این روستا بالای 150 سال قدمت دارد، آنها که صدایشان خوب بوده و استعداد خوبی برای اجرا داشتند، پای ثابت تعزیه خوانی های تنکمان بودند، نمایشی که شهادت خوان اصلی اش، حاج اسماعیل اخلاقی بود. وی ادامه داد: فرزند حاج اسماعیل به یاد می آورد "حاجی آرزو داشت که رفتنش متفاوت باشد. اهل ریا هم نبود که خودش را مذهبی نشان دهد. هیچ وقت برای اجرا، منبر را نمی بوسید، می گفت مردم این را پای ریا می گذارند. شب قبل از روز عاشورا همه در خانه شهید قربان علی اخلاقی جمع بودند و نسخه ها را دوباره خوانی می کردند. آن شب حاجی قرار نداشت و پلک روی هم نگذاشت. فردایش قبل از اجرای تعزیه خوانی، حاج اسماعیل زودتر از نوبتش رفت روی صحنه. دقیقاً صحنه ای که علی اکبر کفن پوش شده بود:

- امام حسین(ع ): ساعتی صبر کن ای مونس جانِ منِ زار؛

- علی اکبر(ع ): نیست دیگر به دلم جانِ پدر، صبر و قرار؛

- امام حسین(ع ): بنشین نزد پدر با تو وصیّت دارم؛

- علی اکبر(ع ): چه وصیت پدر ای، شوق شهادت دارم؛

- امام حسین(ع ):...

حاج اسماعیل اینجا که می رسد، سکوت می کند؛ چند قدم عقب می رود؛ خمیازه ای می کشد؛ آرام روی زمین می افتد؛ چشمانش را می بندد؛ نفس های آخر را می کشد. حاجی با لباس شهادت خوانی ابا عبدالله الحسین (ع) با گفتن "یا حسین" می خوابد و دیگر بیدار نمی شود. حاج اسماعیل گفته بود: "آنقدر که جان دارم باید بروم تا برسم.""

6156/ 6155 خبرنگار: نوشین طهماسبی** انتشار دهنده : محمد عزیزپور.

متن خبر فوق در سایت خبرگزاری ایرنا


نوشته شده در  پنج شنبه 95/7/15ساعت  9:12 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

باید نمایشنامه نویسان از کارگردانان جوان حمایت کنند

مهرداد کورش نیا نویسنده و کارگردان ساوجبلاغی که نمایشنامه «قرار» او در سال گذشته با اقبال ویژه ای روبرو شد و به تازگی نیز موفق به دریافت مقام نخست جشنواره تئاتر مقاومت فتح خرمشهر شده است و برگزیده مقام نخست جشنواره تئاتر فجر شد، این نمایشنامه و نمایشنامه مونس که سال گذشته روی صحنه برد را در حمایت از گروه های جوان روی سایت شخصی اش منتشر کرد. مهرداد کورش نیا در گفت وگو با خبرنگار ایران تئاتر گفت: متاسفانه کارگردان های جوان با مشکل کمبود متن روز برای اجرا روبرو هستند از این رو سال هاست به عنوان یک نمایشنامه نویس این مسولیت را احساس می کنم که نمایشنامه هایی که می نویسم را برای غنای تئاتر کشور برای روی سایت شخصی ام منتشر کنم تا بتوانند به راحتی از این نمایشنامه ها استفاده کنند. او افزود: متاسفانه در شهرستان ها با مشکل کمبود متن برای اجرا روبرو هستند و دسترسی کمتری به متن برای اجرا نسبت به گروه های جدید برای اجرا روبرو هستند. به نظر من باید نمایشنامه نویسان دیگر نیز این ضرورت را احساس کنند و متن های نمایشنامه را پیش از انتشار در قالب کتاب بر روی سایت خود منتشر کنند.

کورش نیا با اشاره به دو نمایشنامه «قرار» و «مونس» گفت:این دو نمایشنامه در حوزه ادبیات دفاع مقدس قرار می گیرند و مضمون ان ها درباره انتظار بازماندگان جنگ است. کورش نیا که تاکنون موضوع بخش عمده نمایشنامه هایش را جنگ و تاثیرات جنگ بر شهرها معطوف کرده درباره چرایی پرداخت اش به جنگ گفت: من متولد سال 1353 هستم و تمام کودکی و بخشی از نوجوانی من در دوران جنگ هشت ساله گذشته است جنگی که به هیچ وجه نمی توان منکر تاثیرات ان بر من و هم نسلانم شد.

او افزود: در آن دوران سلطه جنگ بر زندگی افراد به گونه ای بود که یا هر روز یکی از نزدیکان مان اسیر می شد یا شهید یا می خواست به جبهه برود. کورش نیا ادامه داد من زمانی که شروع به نوشتن به مرور متوجه شدم که از دست اتفاقاتی که در دوران جنگ افتاده نمی توانم ذهنم را رها کنم و برای همین بخش عمده ای از نمایشنامه های مرا این موضوع به خود اختصاص داده است. البته رویکرد من در نمایشنامه هایم تقدس جنگ نیست و جنگ از دیدگاه من چیزی جز ویرانی. فراغ و دوری با خود همراه نمی آورد با این که قریب به 30 سال از جنگ گذشته است اما هنوز اثرات جنگ بر زندگی ما به جا مانده و هنوز خانواده هایی هستند که با گذشت سه دهه منتظر پیکر فرزندان یا پدران خود هستند. او درباره ضرورت پرداختن به موضوع جنگ برای نسل های اینده گفت: ما که جنگ را درک کرده ایم باید با پرداختن به جنگ و رشادت های دلیر مردان و زنان ایرانی این میراث را برای نسل های اتی به جا بگذاریم که برای. پاسداری از مرزها کشورمان و استقلالمان چه جوان هایی جان خود را در کف گذاشتند.

کورش نیا در بخش دیگر صحبت هایش با انتقاد از سفارشی نویسی در حوزه دفاع مقدس گفت سفارشی نویسی موجب می شود که اثر ماندگاری خلق نشود و مردم نتوانند با این اثار ارتباط برقرار کنند. او در ادامه با اشاره به انتشار کتاب های خاطرات بازماندگان جنگ گفت: انتشار این کتاب ها کمک می کند تا بتوانیم زوایای گمشده جنگ را کشف کنی و در سال های گذشته با انتشار کتاب هایی که در این حوزه  منتشر شده اند تا حدودی این خلاء برطرف شده است. کورش نیا درخصوص انتشار نمایشنامه هایش در قالب کتاب مستقل گفت: در حال حاضر مشغول تدوین نمایشنامه هایم برای انتشار در قالب یک مجموعه هستم و  این مجموعه دربرگیرنده 10 نمایشنامه است که موضوع شش نمایشنامه این مجموعه جنگ  و تاثیرات آن بر زندگی  مردم است و موضوع چهار نمایشنامه دیگر درباره مسائل اجتماعی است. بخش عمده نمایشنامه های این مجموعه توسط خودم و کارگردان های دیگر روی صحنه رفته است و تعدادی از این نمایشنامه ها به صورت پی دی اف بر روی سایت ام منتشر شده اند. علاقمندان برای خواندن و استفاده از نمایشنامه های کورش نیا می توانند به سایت http://mehrdadkuroshnia.ir/ مراجعه کنند.


نوشته شده در  یکشنبه 95/3/16ساعت  10:31 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

رضا آشفته

مهرداد کوروش نیا اواخر سال گذشته دو نمایش «قرار» و «مونس» را در تماشاخانه ایرانشهر و حافظ اجرا کرده و با نمایش «قرار» به بخش مسابقه ایران در سی و چهارمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر هم راه یافت. مسیح، مانی، آواز ستاره‌ها، آقا لیلا، درختها، آخرین نامه، عزازیل، خطوط منحنی، مونس و قرار عناوین 10 نمایشنامه از اوست. کوروش نیا در مونس به یک مادر منتظر و در قرار به یک پدر منتظر می‌پردازد که چشم به راه بازگشت پسرشان از جنگ هستند. با او مروری داریم بر مجموعه آثارش و بویژه درباره قرار و مونس گفت‌و‌گو کرده ایم :

یکی از دغدغه‌های اصلی این است که در آثار نمایشی‌تان همواره به جنگ پرداخته اید و بیشتر هم از منظر اجتماعی و آسیب شناسی آن؛ چگونه است که این موضوع برایتان اهمیت پیدا کرده است؟

تاکنون 10 نمایشنامه نوشته‌ام که 6 تایش مربوط به جنگ است. یکی از نمایشنامه هایم در داخل جنگ و بقیه به بیرون از آن ربط پیدا می‌کند. آخرین نمایشنامه در دل جنگ می‌گذرد و بقیه به بیرون از آن.

فکر می‌کنم آنچه به بیرون از جنگ ربط دارند، اجرا شده اند.

بله، قرار، مونس، آقا لیلا، مانی و مسیح که دو نمایشنامه اولیه‌ام است که شما ندیده اید. هر دو را در هشتگرد اجرا کردم که مسیح یا کابوس یک رؤیا را هم در تالار محراب تهران هم اجرا کردم. من به این قضیه خیلی فکر کرده‌ام که چرا باید به جنگ بپردازم و دلیلش را این طور یافته‌ام که من در سال 60 هفت سالم بوده و مهرماه سال 59 که کلاس اول رفته‌ام همزمان با آغاز جنگ بوده است. یعنی 5 سال دبستان و سه سال راهنمایی‌ام همزمان با جنگ بوده است. به دلیل عوارضی که در دوره رشدم برایم اتفاق افتاده است که جنگ برایم خیلی مسأله شده است. در خانواده خودم و اطرافیانم این قضیه دنبال می‌شده است و در هشتگرد هفته‌ای یکبار تشییع جنازه شهدا داشته‌ایم. ما وقتی سال سوم راهنمایی بودیم یکی از همکلاسی هایم برادرش شهید شده بود و برایم این سؤال به وجود آمد که من هم دارم پانزده سال را پشت سر می‌گذارم و می‌توانم مثل بقیه به جنگ بروم. پدرم هم با هفت تا بچه می‌رفت 45 روز جنگ. ادامه مطلب...

نوشته شده در  جمعه 95/1/27ساعت  8:43 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

نقاشی پریشانِ شعرهای پدر

جمال الدین حجّتی (متولد 15 امرداد 1354)  از هنرمندان شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز است. او دارای کارشناسی رشته هنر گرایش نقاشی عمومی است. درباره فعالیت های هنری خود می گوید: «جذب سبک خاصی هنوز نشدم اما تمایل به اجرای کارهای تخیلی و ذهنی دارم.» جمال الدینِ نقاش، فرزند استاد محمّدحسن حجّتی متخلّص به پریشان (متولد 1320ش) شاعر و نویسنده آیینی است. من به هنگام دیدار نوروزی با استاد پریشان با فرزند هنرمندش آشنا شدم. به گمانم جمال الدین شعرهای پدرش را، پریشان نقاشی می کند...

استاد محمّدحسن حجّتی متخلّص به پریشان (متولد 1320ش) شاعر و نویسنده آیینی

سرمایه های فرهنگی ساوجبلاغ و نظرآباد - 15 

برای استاد پریشان دعا کنیم

«ای کاش» فرماندار نظرآباد در دیدار با استاد پریشان


نوشته شده در  پنج شنبه 95/1/19ساعت  11:21 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3   4   5   >>   >

فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
رسانه ملی و تنوع فرهنگی و زبانی استان البرز -1
رسانه ملی و تنوع فرهنگی و زبانی استان البرز - 2
پاسخ البرزپژوهانه به بی ادبی علیرضا پناهیان به ساحت پیامبر (ص)
مطالبه ای درباره فرهنگسرای خط و تذهیب شهر کرج -1
مطالبه ای درباره فرهنگسرای خط و تذهیب شهر کرج - 2
مطالبه ای درباره فرهنگسرای خط و تذهیب شهر کرج - 3
خاطره اسماعیل آل احمد از استاد دکتر یوسف مجیدزاده
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]