تازه ترین یادداشت استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی
نسبت دین و دنیا از دیدگاه استاد حکمت اله ملاصالحی
اندیشمندی که «نصاب الصبیان» را به انگلیسی، روسی و فرانسه ترجمه کرد
13 فروردین سالروز درگذشت فقیه الملک است. اندیشمندی که به چند زبان مسلط بود و کتاب مشهور «نصاب الصبیان» را به انگلیسی، روسی، فرانسه و ترکی ترجمه کرد.به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در حوالی خیابان ایران (عین الدوله / سقاباشی سابق) در محله قدیمی دولت واقع در شهر تهران، کوچهای معروف به نام «فقیه الملک» وجود دارد که کمتر کسی سرگذشت صاحب نام این کوچه را میداند. به مناسبت 13 فروردین، شصت و هشتمین سالگشت درگذشت شیخ عباسعلی سحبان مشهور به فقیه الملک، حسین عسکری نویسنده کتاب در دست انتشار «روستازادگان دانشمند» نگاهی انداخته است به زندگی، زمانه و آثار این مدرس روشندل ادبیات و علوم اسلامی در روزگار قاجار و پهلوی که به «فاضل اعمی» و «فاضل سحبان» نیز معروف است.
عسکری نویسنده هفت عنوان کتاب است با عناوین «کتابشناسی ساوجبلاغ»، «نقد دل»، «بیداری دشت کهن»، «علمای مجاهد استان البرز»، «دشتی به وسعت تاریخ»، «کهن دشت» و «روستای ایستا». او همچنین نویسنده حدود صد مدخل در دایره المعارف تشیع است. همانطور که اشاره شد عسکری کتاب «روستازادگان دانشمند» را نیز در دست انتشار دارد که معرفی 82 نفر از بزرگان و نام آوران روستای نجم آباد است. عسکری همچنین یکی از معدود پژوهشگرانی است که به صورت تخصصی روزی زندگی و اندیشه شیخ هادی نجم آبادی کار کرده است. یادداشت او را در ادامه بخوانید:
«شیخ عباسعلی سحبان (1258 - 1331ش) مشهور به فقیه الملک، فاضل اعمی و فاضل سحبان، مدرس روشندل ادبیات و علوم اسلامی در روزگار قاجار و پهلوی است. او فرزندِ میرزا محمد منشی ساوجبلاغی مشهور به رییس (درگذشت 1306ق) نخستین منشی دیوان رسایل خاصه قاجار و برادرِ میرزا تقی ساوجبلاغی معروف به دبیر اعلم (درگذشت 1308ش) شاعر و نویسنده معاصر است. نام خانوادگی او تا چندین سال برگرفته از نام جدش، «میرزا عبدالکریم ساوجبلاغی» بود که در سال 1314ش به «سحبان» تغییر یافت. یکی از دو همسرِ فقیه الملک، خانماه (مریم) نجم آبادی فرزند آقا شیخ علی نجم آبادی (درگذشت 1288ق) است. او در برخی اسناد سجلی برجای مانده از اواخر قاجار، خود را آذربایجانی و اهل روستای نجم آباد از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز معرفی کرده است. گرچه به هنگام تولد از بینایی محروم بود اما با تربیت و آموزش پدر و برادر و برادرزادهاش (میرزا عزیز الله ساوجبلاغی) در خردسالی قرآن کریم را حفظ کرد. پس از آن به فراگیری دروس ادبیات عرب، منطق و زبانهای عربی، انگلیسی، روسی، فرانسه و ترکی پرداخت. در نوجوانی به مدرسه عالی سپهسالار (شهید مطهری کنونی) و مدرسه کاظمیه رفت و در شهر تهران نزد میرزا محمد حسن آشتیانی (درگذشت 1319ق)، سید علی اکبر مجتهد تفرشی (درگذشت 1322ق)، آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی (درگذشت 1320ق)، شیخ عبدالنبی نوری (درگذشت 1303ش) و میرزا محمد طاهر تنکابنی (درگذشت 1320ش) شاگردی کرد. او ضمن تدریس در دربار قاجار، در مدارس جدید راه اندازی شده به وسیله میرزا حسن رشدیه تبریزی (درگذشت 1323ش)، مدرسه مخدرات تأسیس شده به وسیله دره المعالی (درگذشت 1303ش) و دارالمعلّمات تهران هم به تدریس پرداخت. دبیر اعلم درباره برادرِ فاضلش چنین سروده است:
فاضل باوفا سلام علیک
ای تو بحر صفا سلام علیک
دوری آن جناب بر بنده
آنچنان شد که من نیَم زنده
تو به فضل و کمال چون جانی
هرچه شایسته شد مرا آنی
بُد به ساوجبلاغ فخر از تو
با صفای ضمیر و رأی نکو
حافظی بر کلام خالق من
مدح تو باشد فزون ز سخن
آفرین باد به ذهن وقادت
که برادر تصدقت بادت
دل و جان برادرت به فدا
یادگاری هم از پدر تو مرا
گر همی جان کنم ترا قربان
خجلم بنده از حقارت آن
برگردان منظوم کتاب «قواعد الاحکام» نوشته علامه حلّی و برگردان کتاب «نصاب الصبیان» به زبانهای انگلیسی، روسی، فرانسه و ترکی از آثار مکتوب فقیه الملک است. در ماه رمضان 1313ق مظفرالدین شاه (درگذشت 1324ق) پنجمین پادشاه قاجار پس از تأیید گروهی از علما، طی فرمانی او را به تولیت بقعه امامزاده ابوالحسن واقع در روستای مسکین آباد از توابع شهرستان نظرآباد منصوب کرد. در یکی از اسناد متعلق به خاندان سحبان، این تولیت از سوی شیخ رضا قلی سنگلجی مشهور به شریعت سنگلجی (درگذشت 1322ش) و آیت الله سید محمدکاظم عصار تهرانی (درگذشت 1353ش) هم تأییده شده است. در همین راستا، سندی 36 برگی متعلق به سال 1312ش وجود دارد که حاکی از دعوای حقوقی فقیه الملک یا میر سید محمد امامزاده (امامی) امام جمعه وقت تهران درباره تولیت بقعه امامزاده ابوالحسن و قنات موقوفه روستای مسکین آباد است. فقیه الملک در 13 فروردین 1331 در شهر تهران درگذشت و پیکرش در صحن امامزاده عبدالله تهران (مقبره مشیریها) به خاک سپرده شد. یکی از روزنامههای آن روزگار به نام «ستاره» در شماره 24 فروردین 1331، خبر درگذشت او را با تیتر «یک ضایعه اسفناک» به آگاهی خوانندگانش رساند. امروزه نوادگان فقیه الملک با نام خانوادگی «سحبان» شناخته میشوند. عبدالرضا سحبان مشهور به رضا سحبان (درگذشت 1356ش) معلّم، شاعر و موسیقدانِ روشندل، نوه او است. استاد غلامرضا دبیران (درگذشت 1365ش) شاعر و نویسنده معاصر درباره شیخ عباسعلی سحبان چنین سروده است:
کیست آن کو در عیان از دیده نابیناستی
لیک او را در نهان چشمان بس زیباستی
گر ندیده شمس اندر سینه اش شمسی بزرگ
ور ندیده بحر صدرش علم را دریاستی
شمسی اندر سینه دارد شمس گردون مات او
حبّذا بر سینه ای کان شمس را مأواستی
چشم بگشا تا ببینی شمس اندر صدر او
گر نبیند شمس چشمت کی قصور از ماستی
مخزن اسرار حق و حافظ قرآن بود
به به از آن کو به احکام خدا داناستی
گاه نطق و خطبه اش ریزد گهرها از دهان
کیست سحبان در فصاحت شخص بی همتاستی
هر که را نبود چنین توفیق حق باید دهد
این بزرگی در خور آن فاضل اعماستی
بر «دبیران» فرض باشد مدح او گفتن به جان
چون فقیه الملک او را مهتر و والاستی»
مطلب فوق در وب سایت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)
کوچه فقیه الملک در خیابان ایران شهر تهران
عکس از: عطاالله سحبان
انتشار شعر سانسور شده استاد رضا سحبان پس از پنجاه سال
دریافت مطلب فوق با کد QR
عکس فوق متعلق به سال 1358 و محل آن شهر یزد است. نفر دوم از راست آیت الله شهید صدوقی امام جمعه یزد و نفر چهارم شادروان استاد غلامرضا دبیران (درگذشت 1365ش) استاندار یزد است. نخستین استاندار یزد پس از پیروزی انقلاب و فرماندار کل یزد در سال های پیش از آن، اصالت البرزی دارد. ایشان از نوادگان میرزا عبدالکریم نجم آبادی ساوجبلاغی (دارنده درجه اول خدمتگزاری در حکومت فتحعلی شاه قاجار) به شمار می رود. درباره آثار و فعالیت های علمی، فرهنگی و اجتماعی استاد دبیران، مقاله ای را در روزنامه اطلاعات نوشتم که می تواند در این باره مفید باشد. چند سال پیش یزدی ها، شادروان دبیران را شهروند یزد معرفی کردند و بر همین اساس آثار چاپی و دست نویس ایشان به کتابخانه وزیری منتقل شد. همچنان در یزد دانش، درایت و ایمانش زبانزد است. می گویند شهید صدوقی در نماز جماعت به او اقتدا می کرد. همه اینها را نوشتم تا به متولیان فرهنگی استان البرز بگویم برای معرفی و پاسداشت استاد دبیران و دیگر نام آوران البرز چه کرده اند؟ در این باره، یزدی ها را باید تحسین کرد و از آنها الگو گرفت...
حسین عسکری - نهم فروردین 1399
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
قرار است ویژه برنامه بهاران به مناسبت تقارن جشن نوروز و اعیاد شعبانیه، از هشتم تا دهم فروردین 1399 ساعت 22 از شبکه تلویزیونی البرز پخش شود. در این برنامه درباره جنبه های معنوی و شیعی نوروز و آیین های نوروزی در استان البرز نکاتی را عرض کرده ام. آقای اسماعیل آل احمد هم نخستین صحیفه سجادیه منظوم اثر خطی میرزا تقی ساوجبلاغی مشهور به دبیراعلم (از نویسندگان دوره قاجار) را معرفی کرده است. این ویژه برنامه سه قسمتی، به همت آقای محمود یوسفی و همکارانش تولید شده و بازپخش آن صبح روز بعد ساعت 9 است.
حسین عسکری - هفتم فروردین 1399
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
اندیشهی سیاسیِ شیخ هادی نجمآبادی
سید علی فاطمی (پژوهشگر) با نگارش مقاله زیر، اندیشه سیاسی آیت الله شیخ هادی نجم آبادی فقیه نواندیش البرزی در روزگار قاجار را مورد بررسی قرار داد. این مقاله نخستین بار در جلد نهم کتاب «اندیشه سیاسی متفکران مسلمان» منتشر شده است. کتاب پیش گفته، زیر نظر دکتر علی اکبر علیخانی (دانشیار دانشگاه تهران) و در پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تالیف و منتشر شده است. برای بررسی اندیشه سیاسی آیت الله نجم آبادی از دو منبع زیر هم استفاده شده است:
1. عسکری، حسین، «شیخ هادی نجمآبادی یکی از پیشگامان مشروطهخواهی»، در: دکتر ناصر تکمیل همایون، مشروطهخواهی ایرانیان، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران، جلد 2، چاپ اول، 1384.
2. عسکری، حسین، «نجمآبادی، ستارهای در طوفان»، کیهان اندیشه، شماره 74، مهر و آبان 1376.
بنام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
زمان پیوسته است و کهنه و نو نمی شود و کهنه و نو نمی پذیرد. جان که نو شد جهان، نو می شود. جان را که نو کنیم جهان نو می شود. جان را به زیور و زیبایی حال های خوش بیاراییم و با حال های خوش عید کنیم. و چه عیدی و آیینی و رسمی خوش و نیکو تر از جان خوش و حال خوش داشتن و به خویشان و دوستان و دیگران عیدانه دادن. سال 1399 هجری خورشیدی بر کام میراثبانان آیین های خجسته و خوش نوروزی گوارا و شیرین باد! درود و رحمت خدا بر انسان های فداکار و نیکخواه و نیکخو که در شرایطی سخت و سهمگین و نامتعارف و خطرخیز سالی که با شیوع ویروس مهلک کرونا پایان گرفت؛ گام در آوردگاه آزمونی بزرگ و نبردی ستُرگ نهادند و در صیانت از بهبود حال و جان بیمارانی که با مرگ دست و پنجه می فشردند؛ جان باختند و به شهادت رسیدند و اینک در میان ما نیستند. درود و رحمت خدا بر همه جانباختگان و شهیدان جامعه شریف و فداکار پزشکان و پرستاران میهن و همه انسان های نیکخواه و نیکخو و نیک اندیش و نیک کرداری که شانه به شانه سربازان و سنگربانان سلامت انسان ها، جان خود را ایثار صیانت از سلامت و جان بیماران خود کردند.
حکمت اله ملاصالحی، دانشگاه تهران: 1/1/1399 هجری خورشیدی
این روزها قدم نهادن ویروس منحوس کرونا توانست مانند یک حادثه و فکت سیاسی جناح ها و دیدگاه ها را در مقابل یکدیگر قرار بدهد و معرکه ای عجیب و غیر قابل تصور را خصوصاً در میان دو دیدگاه علم و تخصص و از سوی دیگر دست کم عقاید امامیه برانگیزد. این گونه جنجال ها که در سطح عمومی و فضاهای مجازی و گروه های اجتماعی واکنش ها برانگیخت آن قدر توان داشت که سطوح بالای سیاسی و جناح های حزبی را درگیر کند و از همه مهمتر گفتگو و جدل حوزویان و اهل تخصص خصوصاً در این که آیا تجمع در اماکن مذهبی مجاز است یا نه؟! به درگیری کشاند . این گونه بحث ها و جدل های علمی - عقیدتی در عین حال که دیدگاه های طرفین مناظره را نشان می دهد بازگو کننده نوعی واماندگی و نداشتن پاسخ درست در برابر برخی حوادث و وقایع گذرانده ولی بسیار اثرگذار از سوی نهادهای دینی و حوزوی است!
اسلام دینی است که متفکران دینی بارها و بارها بر عقلایی بودن و معقول بودن و همراهی آن با زمان و عدم مخالفت آن خصوصاً با علم تأکید ورزیده و در این باره چندین دهه مقالات، رسالات، کتاب ها و سخنرانی ها ساخته و پرداخته شده است. در این میان نقش مرحوم مطهری در تئوریزه کردن و همه آنها را با مقدمات عقلی و عقلایی بیان کردن بسیار مهم و اساسی است؛ او کسی است که امام او را پاره خود خوانده و از نظر امام اکثر آثار او خواندنی است و معیار درستی دارد! اما در این یک ماه و اندی که کشور ما مبتلا به ویروس کرونا شد به طور شگفت انگیزی از مراکز و اشخاص دینی درباره عدم تجمع در مکان های زیارتی مطالبی در عالم واقعیت و فضاهای مجازی به رسید که نشان می داد این افراد عامدانه و عالمانه با یک واقعیت کاملاً منطقی و معقول توانایی کنار آمدن و پذیرش آن را نداشت با تعبیراتی که عقلاً و منطقاً هیچ جایگاهی ندارد و در دنیای علم و منطق و عقل و واقعیت تیر در تاریکی است! با آن مواجه شده اند.
ما بار دیگر صف آرایی سلفی گری و پای فشردن بر احادیثی که واقعاً بدون تفسیر عقلی و منطقی هیچ جایگاهی در حیطه معرفت ندارد را شاهد بودیم. از این میان زیارت و تجمع در مشاهد مشرفه بنا بر اعتقاد امامیه یک فعل استحبابی است ولی حفظ جان از خطر و تهدید امری واجب و کاملاً عقلایی و معقول است به عبارتی در تخالف میان یک امر مستحب غیر الزامی و یک امر واجب هم عقلی و هم شرعی تقدم با امر الزامی و قطعی و عقلی است و این از اولیات آموزه های اصولی در حوزه های علمیه است! اما و صد اما که در این معرکه بسیاری جانب امر بدیهی لازم الاجرا را رها کرده و با موقعیت دینی و شرعی که داشتند احتیاط را که شرط عقل است از میدان رانده و نفس حضور در این اماکن را شفا می دانستند! و اگر می پرسیدیم که مگر خصوصیت و ویژگی اعتقادی به برخی اماکن می تواند در آمدن و نیامدن ویروس دراین مکان ها دخالت داشته باشد؟! پاسخ در خوری جز همان سلفی گری بر آمده از عقل گریزی و نوعی رویکرد عامدانه به جهل را نمی دیدیم این ویژگی خصوصاً در نوع برخی گروه ها همچون مداحان و خودخواندگان طب اسلامی و سنّتی و حوزویان فرودست و برخی حوزوی و بیشتر صاحب منصبان دینی ساکت و بی تفاوت کاملاً دیده شد. ویروس کرونا فصل جدیدی از تضارب معرفتی بین علم و دین را پدید آورد که گرچه با آمدنش وحشتی برانگیخت اما توانست بر زوایای تاریک اعتقاد و معرفت دینی و جریان های سلفی و حدیث گرایی و گاه غلوآمیز نوری بتاباند و معرکه ای جدید در برابر دیدگان ما و قضاوت کنندگان برپا کند.
سلام. من منظور استاد یعقوبی را متوجه نمی شوم یعنی چی؟ چرا گفتند حوزویان؟ و همه را جمع بستند؟ چرا نگفتند گروهی از مذهبیون متعصب که در همه ادوار بودند؟
* * *
با سلام. من تمامی حوزویان را مدافع جریان عقل گریزی ندانسته ام بلکه اگر شما دوست عزیز به متن نوشته دقت کنید بنده این تفکر را یک جریان افراط گرایی شبیه به سلفی گری و تعصب بر احادیثی دانسته ام که باید در سند و متن آنها بیشتر و بیشتر دقت شود. منظور بنده وجود جریانی است که واقعاً می تواند چهره اسلام، معارف شیعی درست و از همه مهمتر جمهوری اسلامی را به نسل معاصر و به جهانیان مشوه و جاهلانه نشان بدهد. قرآن بارها بر تعقل و پیروی از عقل تأکید کرده و همانطور که شما دوست طلبه می دانید و در مباحث اصولی خوانده اید در جایی که امور قطعی و عقلی میدان دار است امور ظنی و پیروی از طرق غیرعلمی جایگاهی ندارد! گویا این جریان ها که در میان برخی از آنان حوزویان نیز حضور دارند از اولیات دروس حوزوی نیز روی برتافته اند. همانطور که ملاحظه می کنید بنده در قسمتی از نوشته و نیز در پاسخ این انتقاد از خود متون حوزوی در مباحث اصولی «مبحث مهم اجتماع امر و نهی و تفاوت های این موضوع با باب تعارض و تزاحم» (لطفاً به ج 2 اصول فقه مظفر مراجعه کنید) شاهد آورده ام. بنابراین متون حوزوی خصوصاً مباحث اصول فقه در این باره جای هیچ گونه شک و تردیدی باقی نگذاشته! و مطلب مهمتر این که در پی این مباحث همواره بزرگان اصولی از دوره شیخ طوسی تاکنون و دوره های و اعصار امامان براین موضوع تأکید شده که اگر مکلف در میان امر ظنی محتمل و از سوی دیگر امری قطعی و نامحتمل و کاملاً عقلایی قرار گیرد در ترجیح و اخذ امر ظنی و وانهادن قطعیات مجاز و معذور نیست!
مطلب دیگر این که واقعیت های عالم طبیعت و نرمالیز بودن تمامی امور و حوادث طبیعی از جمله اموری است که در کتاب مقدس ما و گفتار پیشوایان دینی مورد تأکید است و دراین باره در متون دینی ما مطالب فراوانی وجود دارد این که؛ خداوند دوست دارد همه امور بر مجاری طبیعی و نرم خود تحقق پیدا کند سنگ و شمشیر و تیر و نیزه، کار و اثر طبیعی خود را می کند و در تن و بدن انبیا و اولیا و امامان کارگر می افتد، آفات و حوادث طبیعی مانند زلزله و آتش و طاعون و سیل و... بین مسجد و کنشت و بتخانه فرقی نمی گذارد و اثر وضعی خود را می نهد! مضاف بر این نگاه کوتاهی به تاریخ و حوادث طبیعی در امروز و دیروز نشان می دهد که حوادث و آفات بین مردمان با ایمان و بی ایمان و بین مکان مقدس و غیر مقدس فرقی ننهاده و نمی نهد؛ حادثه طبیعی ای مانند زلزله که سرزمین ما را بارها بر پشت خود لرزانده همه بناها را اعم کوخ و کاخ و مسجد و کلیسا و کنشت و میخانه و خرابات و... باهم ویران و نابود کرده!
در اوایل دولت قاجاری ما در تاریخ شاهد حمله و به توپ بستن روسها به مشهد مقدس و خود بارگاه رضوی بوده ایم و نیز در تقریباً دو قرن گذشته لشکر وهابیان از عربستان به کربلا هجوم آورده بسیاری از مردم و علمای طراز اول را قتل عام کرده پا را از این هم فراتر نهاده با اسبهای خود وارد حایر حسینی گشته حتی صندوق چوبین آن را شکسته با آن آتش برافروختند و قهوه فراوان دم کرده نوش جان کردند!!... و سنگ پیشانی و دندانهای پیامبر و تیغ بی دریغ فرق علی بن ابیطالب و حلقوم حسین و سًم جفا امام حسن و دیگر امامان (ع) را از پای درآورد و آنها را به درجه شهادت رسانید! قم مقدسه از نظر ما شیعیان و براساس روایات مکانی مقدس است خصوصاً وجود بارگاه کریمه اهل بیت (ع) بر ارزش واعتبار این مقام افزوده اما تمامی این امور نمی تواند جلوی تأثیر امور طبیعی مانند بیماریها و خصوصاً در این مدت یک ماه اندی اثر ویروس کرونا را از بین ببرد. لطفاً تاریخ نجف را بخوانید و ببینید که در آن سرزمین و مقام مقدس بارها طاعون دهشتناک چه کرده و جان هزاران هزار شیعه مومن را گرفته تا جایی که گاه کسی نبود تا اجساد این مومنان همجوار با ساحت مقدس علوی (ع) را به خاک بسپارد!
قدری بهره مندی از عقل و نگاه به تاریخ و مباحث خداشناسی و اصولی می تواند به ما در رفع و دفع این گونه شبهات کمک کند. در این مدت با این که ویروس کرونا از قم به کشور ما پا نهاد و در همان ابتدا جان چندین نفر را گرفت و با توصیه مسئولان و افراد متخصص پیشنهاد قرنطینه آن جا و خصوصاً بستن حرم مطرح شد با مخالفت تعدادی از چهره های حوزوی روبرو شد که واقعاً مایه تعجب بود و تنها با این اصطلاح از جانب آنان روبرو شدیم که این مکان «دارالشفا» است. البته که این مکانها محل توجه و عنایات خداوند و اولیا است اما اصطلاح «دارالشفا» که در سابقه هیچ کدام از این مکانها در تاریخ و روایات چیزی نمی یابیم به معنای این نیست که در چنین حادثهکاملاً طبیعی جانب امر قطعی را رها کرده به کلمه دارالشفا اکتفا کرده و خود را در مهلکه افکنده در برابر عقل و منطق و فراتر از همه خداوند پاسخی نداسته باشیم! آری دعا و تضرع و ندبه و زاری در پیشگاه خدا و مکانهای مقدس امید ما را به نجات از آفات و حوادث ناگوار بیشتر کرده توجه ما را به قادر مطلق که سررشته همه امور به دست اوست می افزاید و چه بسا با مقرون شدن علل و عوامل میمون و خوشایند آن هم براساس قوانین نرمال و طبیعی از پیچ و خم و تنگنای این وقایع بگریزیم و از نعمات و الطاف الاهی بهره بیشتری ببریم.
با تشکر، ارادتمند شما... یعقوبی، 25 اسفند 1398
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
تکاپوی علمای شیعه برای مقابله با بیماریهای مسری و «وقف درمانی»
28 اسفند 1398، 12:25 - کد خبر 4881767
حسین عسکری میگوید که بیمارستان وزیری در سالهای شیوع وبا با تلاش شیخ هادی نجم آبادی ساخته شد. این بیمارستان نماد تکاپوی علمای شیعه برای مقابله با بیماریهای مسری و «وقف درمانی» است. به گزارش محمد آسیابانی خبرنگار خبرگزاری مهر، شیوع کرونا در کشور، باعث مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری شد که ضرورت مراجعه به تاریخ و تجربیات تاریخی برای اصلاح این مشکلات پیش آمد. خبرگزاری مهر به همین دلیل به انتشار چند گزارش اقدام کرد که میتوانید این گزارشها را از نشانیهای زیر بخوانید:
سیمای بزرگان در سالهای شیوع وبا و تیفوس
بدخواه همنوعان نباشید تا عمرتان طولانی شود
وبا تا کرونا: از حمام عمومی تا دستکشهای رها شده
اما در گزارش «سیمای بزرگان در سالهای شیوع وبا و تیفوس»، درباره سلوک عملی برخی بزرگان از جمله شیخ هادی نجم آبادی، از علمای مشهور دوره ناصری و مظفری صحبت به میان آمد. شیخ هادی که از آزادی خواهان بود و به معلم مشروطه شهرت دارد در سالهای شیوع ویروس وبا بیمارستانی نیز در تهران ساخت که متاسفانه این بیمارستان تاریخی هماکنون بسته شده است. شیخ هادی از اصحاب سید جمال الدین اسدآبادی بود و از نخستین علمای معاصر که ضرورت توجه به کرامت انسان را گوشزد کرد. در هنگامه شیوع یک ویروس مهلک دیگر در کشور، بر آن شدیم تا یک تجربه تاریخی برای مقابله با ویروسهای همه گیر را بازخوانی کنیم و ضمن آن یاد و خاطره شیخ هادی را زنده نگه داریم. به همین دلیل درباره چگونگی و چرایی ساخت بیمارستان وزیری با حسین عسکری، تاریخ نگار، گفتوگو کردیم. عسکری متولد 1353 در شهر نظرآباد کرج است و مدرک دکتری مدیریت راهبردی دانش دارد. او مدرس دانشگاه، عضو هیات موسس موسسه رخسار قرآن و موسسه فرهنگی و هنری شمیم جوان البرز و نویسنده حدود صد مدخل در دایره المعارف تشیع است. عسگری نویسنده هفت عنوان کتاب است با عناوین «کتابشناسی ساوجبلاغ»، «نقد دل»، «بیداری دشت کهن»، «علمای مجاهد استان البرز»، «دشتی به وسعت تاریخ»، «کهن دشت» و «روستای ایستا». او همچنین کتاب «روستازادگان دانشمند» را نیز در دست انتشار دارد که معرفی 82 نفر از بزرگان و نام آوران روستای نجم آباد است. عسکری یکی از معدود پژوهشگرانی است که به صورت تخصصی بر اندیشه شیخ هادی نجم آبادی کار کرده است.
عسکری درباره فعالیتهای شیخ هادی به نفع مردم در سالهای شیوع وبا گفت: آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی قرآن پژوه و فقیه نواندیش دوره قاجار، پس از وقوع بیماری مهلک و مسری وبا در تابستان 1271شمسی پیگیری کرد تا از ثلث دارایی میرزا عیسی تفرشی معروف به وزیری که جانشین حکومت تهران بود، بیمارستانی مردمی در جنوب شهر تهران ساخته شود. وی افزود: میرزا عیسی وزیر وقتی گرفتار بیماری وبا بود و به همین دلیل نیز از شیخ هادی درخواست کرد که این بیمارستان را بسازد. برخی منابع بر این نظرند که شیخ ایده تاسیس این بیمارستان را به ذهن میرزا عیسی انداخت. به نوشته عبدالله مستوفی دولتمرد دوره قاجار و پهلوی اول، در آن سالها در شهر تهران، مرگ و میر بیماری وبا در یکی دو هفته اول به روزی 300 نفر هم رسیده بود. عسکری اضافه کرد: همچنین گرترود بل از همکاران وزیر مختار بریتانیا در ایران، از وبای مورد اشاره با عنوان سایه مرگ یاد کرده و نوشته که در بعضی مراکز شهر تهران یک سوم اهالی از بین رفته بودند. میرزا عیسی وزیر و استاد میرزا محمد رضا کلهر (خوشنویس نامی) و بسیاری از مردم و نخبگان علمی و فرهنگی آن روزگار، از قربانیان آن اپیدمی وحشتناک بودند. این مورخ درباره تاریخ ساخت این بیمارستان نیز گفت: ساخت این بیمارستان که بیشتر به وزیری و کمتر به نجم آبادی معروف است، در سال 1277 آغاز شد و در سال 1279 به پایان رسید. در آن زمان بیمارستان شامل چند اتاق بود که گنجایش 10تختخواب را داشت و به دو قسمت طبی و جراحی تقسیم میشد. قسمت جراحی آن زیر نظر پزشکی آلمانی به نام ولف اداره میشد. نخستین عمل جراحی این بیمارستان، جراحی آپاندیس بود که توسط ولف و با حضور آیت الله نجم آبادی در اتاق عمل انجام شد. میگویند شیخ هادی پس از این جراحی موفق، دو رکعت نماز شکر در بیمارستان به جای آورد.
نویسنده کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» درباره نگاه ویژه شیخ هادی نجم آبادی به ساخت بیمارستان و مدرسه، اضافه کرد: شیخ هادی که در سالهای تاسیس این بیمارستان در سنین پیری بود، خود و فرزندانش همانند یک کارگر شب و روز برای ساخت آن تلاش میکردند. شیخ هادی در روزگار قاجار، از مدرسه و بیمارستان به عنوان کارخانههای آدم سازی یاد میکرد. وی همچنین به تعیین موقوفاتی برای اداره بیمارستان وزیری توسط شیخ هادی اشاره کرد و گفت: آیت الله نجم آبادی برای اداره این بیمارستان موقوفاتی در شهر تهران و همچنین نزدیکی اشتهارد از توابع استان البرز ایجاد کرد که به صحت آباد معروف است. متاسفانه دو سال پس از آغاز فعالیت بیمارستان، شیخ هادی بر اثر کهولت سن درگذشت اما تولیت بیمارستان در خاندان نجم آبادی که ریشه در شهرستان نظرآباد از توابع استان البرز دارند، ادامه پیدا کرد. عسکری در پایان گفت: تاسف بیشتر اینکه از سال 1374 به دلایل نامعلوم حتی درمانگاه این بیمارستان قدیمی هم تعطیل شد. پیشنهاد میکنم که با حمایت و همکاری وزارتخانههای بهداشت و میراث فرهنگی، این اثر ارزشمند تاریخی که نماد «وقف درمانی» در ایران و نمونهای از تکاپوهای عقلانی و انسانی علمای شیعه به هنگام بروز اتفاقات سخت و ناگوار همانند بیماریهای مسری است، به شکل مناسبی حفظ و نگهداری شود.
- عکس بیمارستان وزیری از: فرزانه ابراهیم زاده
گفت و گوی فوق در وب سایت خبرگزاری مهر
گفت و گوی فوق در وب سایت خبرگزاری تسنیم
شادروان استاد رضا سحبان (1323 - 1356ش) معلم، شاعر و موسیقدان روشندل معاصر است. او فرزند مرحوم مصطفی سحبان و از نوادگان میرزا عبدالکریم نجم آبادی ساوجبلاغی (دارنده درجه اول خدمتگزاری در حکومت فتحعلی شاه قاجار) به شمار می رود. دو مجموعه شعر «چکیده احساس» و «شراره های دل» از او برجای مانده که به ترتیب در سال های 1348 و 1352ش چاپ شده است. به هنگام نگارش کتاب «روستازادگان دانشمند»، در وب سایت سازمان اسناد و کتابخانه ملّی جمهوری اسلامی ایران، سندی 6 برگی با شناسه 264/72851 متعلق به سال 1348ش دیدم که درباره اجرای مراحل ثبت، سانسور و چاپ کتاب «چکیده احساس» است. این سند نمونه ای از سانسور کتاب و مطبوعات به وسیله اداره کل نگارش وزارت فرهنگ و هنر در دوره حکومت پهلوی است. جناب آقای عطاالله سحبان برادر شادروان رضا سحبان پس از گذشت پنجاه سال، در نامه فوق، این شعر سانسور شده را در معرض دید مخاطبان گرامی کانال البرزپژوهی قرار داده است. از همت بلند و جستجوگری ایشان صمیمانه سپاسگزارم.
حسین عسکری - 27 اسفند 1398
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
شادروان رضا سحبان
بیشتر درباره شادروان رضا سحبان
از احمدآباد تا کرونا
امروز از طریق رسانه ها مطلع شدم دکتر اسماعیل یزدی (متولد 1310ش) پدر دندان پزشکی نوین ایران بر اثر ویروس کرونا درگذشته است. دکتر یزدی که عضو شورای واژه گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی و از برجستهترین جراحان فک در خاورمیانه بود، دو بار در سال های جوانی و در شرایط امنیتی برای معاینه دکتر محمد مصدق به روستای احمدآباد از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز آمده بود . در تابستان 1385روایت خواندنی ایشان از این دیدارها را در مجله حافظ که به کوشش دکتر سید حسن امین منتشر می شد، خواندم. دکتر یزدی در آبان 1345 به احمدآباد آمده بود یعنی نزدیک چهار ماه پیش از مرگ مصدق. در آن روزها، آبسه ای در دهان، به شدت نخست وزیر تبعیدی را اذیت می کرد. دکتر یزدی سرطان سقف دهان مصدق را تشخیص داد. مدتی بعد، مصدق به جهت این درد در تهران مورد رادیوتراپی قرار گرفت اما فایده ای نداشت. دکتر یزدی بر این باور بود اگر مصدق را رادیوتراپی نمی کردند، شاید دو سه سالی بیشتر عمر می کرد. این پزشک متعهد همچنین در سال های جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، داوطلبانه رزمندگان را درمان می کرد. روحش شاد.
حسین عسکری - 23 اسفند 1398
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
ساوجبلاغ سرزمینی کهن در استان تازه تاسیس البرز است. پیشینه یافته های باستان شناختی در آن به هزاره هفتم پیش از میلاد مسیح میرسد. مهد خاندانهای علمی و فرهنگی بزرگی همانند برغانی، شهیدی، صالحی، فشندی، میرخانی و... است. فهرست مشاهیر آن در طول تاریخ که از شهرت ملی و بین المللی برخوردارند، به دویست تن هم می رسد. قطب کشاورزی، صنعت و گردشگری استان البرز است. اما مدتی مظلوم شده؛ از باب مثال همین امروز در هیاهوی ویروس منحوس کرونا، فرمانداری نو، بی سر و صدا و بدون مشورت با بزرگان، از شهر بهبهان از توابع استان خوزستان وارد سرزمین چشمه های سرد در استان البرز شد! هماستانی استاندار محترم البرز که گمان کنم همین ویژگی اصلی او را به این منصب فانی رسانده است! نکاتی چند در این باره قابل توجه است: 1. در این ساوجبلاغ که نامش در کتاب نزهت القلوب نوشته حمدالله مستوفی قزوینی آمده و از نگارش آن هشتصد سال هم می گذرد، یک مدیر ساوجبلاغی پیدا نمی شود که سکاندار فرمانداری شود؛ مگر قحط الرجال است؟ 2.استاندار محترم چه مزیت و ویژگیهایی در کارنامه رفیق و هم استانی اش دیده که او را شایسته فرمانداری ساوجبلاغ میداند؟ 3. چرا در روند انتخاب فرماندار جدید با بزرگان و نخبگان شهرستان مشورتی نشده است؟ آیا مقبولیت نماینده دولت در یک شهرستان مهم نیست؟ مگر با یک حکم انتصاب و صرفاً با استفاده از اقتدار میتوان سرمایه اجتماعی (مقبولیت) را برای فردی به ارمغان آورد؟ 4. مگر ساوجبلاغ کارگاه آزمون و خطا است؟ چرا باید چرخ را دگرباره اختراع کرد؟ موارد پیش گفته و دیگر دغدغه های ناگفته، اقتضا می کند که استاندار محترم البرز، دوستش را سرپرست مرحله گذار به معرفی فرمانداری بومی، مردمی، کارآمد و پاک دست به حساب آورد. تصمیمی کارشناسانه که محبوبیت ایشان را هم در پی دارد...
_____________________________________
جمله اولی را در 10 تیر 1378 از لسان مبارک و حکیمانه استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی شنیدم. ایشان دانش آموخته دانشگاه آتن و استاد دانشگاه تهران است. جمله دوم را در 12 آبان 1378 از لسان مبارک و عالمانه استاد دکتر یوسف مجیدزاده شنیدم. ایشان دانش آموخته موسسه شرق شناسی دانشگاه شیکاگو و استاد بازنشسته دانشگاه تهران است. این دو جمله، خوش نقشی و دل نشینی را از خط استاد امیر اصغری به دست آورده و در صفحه آغازین کتابشناسی ساوجبلاغ (1383) چاپ شده است. همچنان ارادتمند سرزمین چشمه های سرد و این سه تن هستم.
حسین عسکری - 21 اسفند 1398
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology