یک استاد دانشگاه:
پشتیبانان داعش در پی توطئه های دیگری در منطقه هستند
کد خبر: 82741907 | تاریخ خبر: 04/09/1396 - 10:22
کرج - ایرنا - مدرس دانشگاه و پژوهشگر البرزی گفت که پشتیبانان داعش در پی ایجاد توطئه های دیگری در منطقه غرب آسیا هستند. حسین عسکری روز شنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا با تبریک شکست داعش در سوریه و عراق افزود: سلفی گری تکفیری پدیده ای شوم و شیطانی در دامن جهان اسلام است که هیچ نسبتی با آموزه های متعالی و معنوی رسول اعظم (ص) و تعالیم آسمانی دین شریف اسلام ندارد. وی اظهار داشت: داعش، جریانی ضد توحیدی است که به دروغ لباس دین پوشیده و به حقوق الهی انسان ها، وحشیانه تعرّض می کند و در این میانه هیچ تفاوتی بین مسلمانان سنّی و شیعه قائل نمی شود. وی گفت: یکی از شگردهای پیچیده شیطان و پیروانش برای از رونق انداختن اسلام راستین و بدنام کردن آن، تولید نسخه های بدلی و قلابی از آن است و سلفی گری تکفیری، نسخه بدلی و برساخته از اسلام ناب است که بلای جان مسلمانان در جهان به ویژه غرب آسیا شده است. عسکری افزود: بازشناسی اسلام اصیل از اسلام های بدلی، بصیرتی عمیق را طلب می کند به طوری که تقویت و معرفی روشمند و فراگیر سویه های حکمی، عقلانی، عرفانی و معنوی اسلام، یکی از راه های جلوگیری از ظهور و بروز تفکرات سلفی - تکفیری در جهان اسلام است.
وی اظهار داشت: شکر خدا با تدبیر پاسداران آگاه و رشید مرزهای اعتقادی از جمله سردار شجاع جهان اسلام سردار سلیمانی، سفره شوم و خونین گروه داعش که شاخه ای منحرف، غیر انسانی و الحادی از جریان سلفی - تکفیری است از دو کشور عراق و سوریه برچیده شد و قلب های مسلمانان و انسان های آزاده از این نصرت الهی شاد و امیدوار شد. این مدرس دانشگاه اضافه کرد: اما پشتیبانان این جریان ضد الهی و ضد انسانی، همچنان در پی توطئه های دیگری در منطقه هستند و با هزینه دلارهای نفتی و ائتلاف با نظام سلطه و صهیونیسم بین الملل قصد دارند بار دیگر آرامش را در این منطقه راهبردی برهم زنند. وی گفت: البته هوشیاری از جنس مقاومت و تقویت روح حماسی در جوانان مسلمان و دیپلماسی مبتنی بر عزت و حکمت می تواند از توطئه های لایه به لایه و رنگارنگ این ائتلاف شوم جلوگیری نماید.
6156/1535 خبرنگار: نوشین طهماسبی ** انتشاردهنده: داریوش غفاری
هر رویداد و تحولی را به هر مقیاسی در تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری، از سه منظر می توان مورد بررسی، نقد و تحلیل قرارداد و فهمید. نخست از این منظر که کدام علتها و سببها و دلیلها و انگیزههای ریز و درشت از هرجنس و نوع، اعم از سیاسی و اعتقادی و فکری و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی، در وقوع آن رویداد و تحول به این یا آن نحوه به این یا آن طریق، مستقیم دخالت داشته و موثر واقع شده اند. دو دیگر آن که آن رویداد یا تحول، چگونه و با چه مقیاسی و تحت چه شرایط و اوضاعی در چه دوره و مرحله و مقطع تاریخی و در کجا و در کدام جامعه و جهان بشری ما اتفاق افتاده است و بازیگران واقعه چه کسانی و کدام گروههای اجتماعی با چه اندیشه و انگیزهای و عقیدهای بودهاند.
سه دیگر آن که اثرات و تبعات سپسین آن رویداد و تحول یا انقلاب یا هر نام دیگری که میخواهید برآن بگذارید، بر ذهن و فکر و روان و رفتار و حیات فکری و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و مدنی و معنوی مردمان چگونه بوده است. نوشتاری که پیش روست، از منظر سوم، واقعه محرم شصت و یک هجری را که به عاشورای حسینی متصف است و میشناسیمش، مورد توجه و تامل قرارداده است. در جوامع خاور نزدیک باستان، عشق و عاشقانگی و عنصر تراژیک و سوگناکی زندگی در چهره الوهیتهای متشخص فهمیده شده بود و بیشتر با طبیعت همسو و همنوا و همراه بود و ملهم از دورطبیعی درآمدن و بدر شدن فصول و رویش و رشد گیاهان و باروری و فراوانی جانوران. در دانش و بینش اسطورهای ـ آیینی این جوامع، مرگ و زندگی در جغرافیای چرخش و گردش و نظم طبیعی پدیدارهای طبیعت، دیده و زیسته و سروده و گریسته و فهمیده میشد. ادامه مطلب...
اشاره: باغ معنا، نخستین مجموعه داستانی نویسنده خوشقریحه، سرکار خانم شکوفه رحیمزاده همسر گرامی استاد دکتر حکمت الله ملاصالحی و ثمره اندیشه روشن و قلم توانای این بانوی فرهیخته است که با نثری ساده، لطیف، موجَز و با الهام از طبیعت، نگارش یافته است . اگر داستانهای این مجموعه را فراخوانی برای اُنس با طبیعت و مهربانی با آن بدانیم، سخنی به گزاف نگفتهایم. در حقیقت در باغ معنا نویسنده تلاش نموده تا یادآوری کند که فطرت انسان، مبتنی بر اُنس، دوستی و قرابت با طبیعت، این یار مهربان است، و این موضوع، جان مایه داستانهای این مجموعه است.
در این راستا، نویسنده میکوشد تا طبیعت را در سطوح عینی و معنایی، برای خواننده خود به تصویر بکشد. در داستانهایی نظیر رویش و درخت صنوبر، توجه خواننده را بیشتر معطوف بُعد عینی طبیعت کرده، از تعامل بین سایر موجودات با یکدیگر تا مرز وجودِ روابط عاشقانه (در داستان گل کاسنی و سنگ دلباخته) و روابط عارفانه (در داستان زنبق سپید و زنبور) سخن میگوید. در داستان باغ پنهان، اما از حضور معنایی انتزاعی و ژرف در پس بُعد بیرونی طبیعت پرده برمیدارد که به مراتب زیباتر و حقیقیتر از بُعد رویین طبیعت است و از آنجایی که عادتزدگی و شتابزدگی را آفات زندگی انسان کنونی میداند که سبب گردیده طبیعت را در لایههای پیچیده و کاذب زندگی خود به دست فراموشی سپرده، آن را مورد جفا قرار داده، متحمّل رنج نماید، از خوانندگان خود میخواهد که در تعامل خود با طبیعت، دستکم این نگاه عادی و از سر تکرار خود را کنار گذاشته، عمیقتر به طبیعت بنگرند.
در داستان بلند «از جمادی…» که میتوان آن را نوعی سلوک عارفانه و با الهام از طبیعت دانست، نویسنده میکوشد تا خوانندگان خود را در شناخت بُعد معنایی طبیعت و آمیختگی سرشتی انسان و طبیعت یاری نماید. در حقیقت پس از سیر در بُعد بیرونی، خواننده در این داستان درمییابد که چگونه میتواند در بستر طبیعت، به کندوکاو در اعماق وجود خود بپردازد تا پس از درک کیفیت نیست شدن از خود، به بقاء و هستی حقیقی نائل گردد. امید آن داریم که نشر این کتاب، گامی در جهت حرکت به سوی حیات مبتنی بر فطرت و پیوند با طبیعت و شناخت بیشتر خویشتن خویش باشد. ادامه مطلب...
اشاره: «بررسی زندگی و اندیشه های سیاسی و اجتماعی میرزا صادق مجتهد تبریزی» عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد تاریخ رقیه قاسمی در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه پیام نور مرکز تهران است. او در سال 1390 به راهنمایی دکتر عباس قدیمی قیداری و مشاوره دکتر داریوش رحمانیان از پایان نامه اش دفاع کرده است. قاسمی که دبیر تاریخ دبیرستانهای ناحیه 5 تبریز است، در مقاله زیر ضمن نقد فرازهایی از کتاب روستای ایستا نوشته حسین عسکری، درباره اهل توقّف طالقان و تجددگریزان ساکن در سردرود از شهرهای استان آذربایجان شرقی هم ابراز نظر کرده است. جهت مطالعه صفحات آغازین پایان نامه مورد اشاره، اینجا را کلیک کنید.
جولان تخیلات شهرزاد در روستای ایستای طالقان!
نویسنده ناشناسی به نام «فهیمه» رمان 825 صفحه ای را با عنوان «شهرزاد» در «وب سایت رمان فوریو» به صورت pdf منتشر کرده است. این رمان در ژانر عاشقانه و اجتماعی و درباره دختری به نام شهرزاد است که پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه در رشته پزشک اطفال برای دوره پزشکی اش وارد روستایی به نام ایستا در منطقه طالقان می شود و...
___________________
البرز قطب تعزیه و نمایشهای آیینی ایران / ماجرای مرگ تعزیهخوان در روز عاشورا
کد خبر: 289868 تاریخ: یکشنبه 9 مهر 1396 - 08:51
دانشآموخته کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج معتقد است با توجه به شواهد تاریخی برجای مانده، استان البرز یکی از قطبهای مهم و قابل توجه تعزیه و نمایشهای آیینی در ایران است. به گزارش خبرگزاری دانشگاه آزاد اسلامی (آنا)، دکتر حسین عسکری متولد سال 1353 خورشیدی در کرج و دانش آموخته کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج، دکتری مدیریت راهبردی دانش، نویسنده چهار عنوان کتاب: کتابشناسی ساوجبلاغ، نقد دل، دشتی به وسعت تاریخ و روستای ایستا، مدرس دانشگاه، عضو هیات موسس موسسه رخسار قرآن و موسسه فرهنگی و هنری شمیم جوان البرز، نویسنده حدود 100 مدخل در دایره المعارف تشیع و مولف تعدادی مقاله منتشرشده در نشریه های فرهنگی است. این پژوهشگر و البرزپژوه معتقد است با توجه به شواهد تاریخی برجای مانده، استان البرز از قطب های مهم و قابل توجه تعزیه و نمایش های آیینی در ایران است. این ویژگی مهم فرهنگی، اقتضا می کند که با همت مسئولان فرهنگی استان، این عنوان هویتی ارزشمند به نام استان البرز ثبت شود. تعزیه به اندازه ای در استان البرز دیرپا و گسترده است که مرحوم دکتر علی شریعتی از قول مرحوم جلال آل احمد به وجود 360 مجلس تعزیه در یکی از مناطق البرز یعنی طالقان اشاره می کند. بخشی از ویژگی های استان البرز در این باره عبارتند از:
چرا عاشورا در یادها و خاطره ها، جان ها و حافظه ها ماند و آن همه توفان رویدادها از یادها برفت؟ همان طور که در جهان ذوق و هنر و زیبایی هر اثری، حس و ذوق و اندیشه و خرد و خیال ما را نمی تواند برانگیزد مگر آنکه آفریده تجربه و ذوق و ذائقه و جانی اصیل و دستی توانا و وجدانی نجیب و شریف بوده باشد، عاشورا نیز چنین است. همانگونه که در هنر، اقتصاد یا قناعت استحسانی نقش جدّی و تعیین کننده در خلق آثار هنری داشته است، در تاریخ نیز گویی با نوعی قناعت تاریخی مواجه ایم که هر رویدادی در آن در یادها و خاطره ها و حافظه ها به جای نمی ماند مگر اصالت، عظمت و جلالتی از انسان بودن آدمی از ساحات و مراتب الوهی، قدسی و متعالی تر بر آن تابیده و در آن پرتو افکنده باشد. عاشورا چنین است. چنان که عیسی مسیح (ع) در قاقسا. می توان به فسق و نفاق فاریسیان یهود، تن وحی را به خیال به صلیب آویخت؛ اما با روح القدس و کلمه الله چه خواهیم کرد؟ می توان پیمان شکست و ناقه صالح را پی و شکار کرد و کشت اما با روح صالح چه خواهیم کرد؟ می توان با تیغ و تیر و شمشیر جنایت و جفا؛ تن های یاران حسینی را برید و درید و بر نیزه آویخت اما با آزادگی، عدالت و روح بلند و ایمان و آرمان پرجلالت و عظمت حسینی چه خواهیم کرد:
روح صالح قابل آفات نیست
زخم بر ناقه بود بر ذات نیست
کس نیابد بر دل ایشان ظفر
بر صدف آمد ضرر نی برگهر
روح صالح قابل آزار نیست
نور یزدان سغبه کفار نیست
جسم خاکی را بدو پیوست جان
تا بیازارند و بینند امتحان
جانی خاموش شد و آتش اندوه اش در جان عالمی شعله ور
جز از نیک نامی و فرهنگ و راد
زکردار گیتی مگیرید یاد
در مجازستان دنیای مدرن و سیطره و سروری فضاهای مجازی آنقدر طرح و نقش و رنگ وصورت و فکر و فعل و حرف و صدا و زخمه و نغمه و ساز موافق و مخالف و مشابه و نامشابه و راست و ناراست، رقیق و سیال و شناور و درهم و برهم می بینی و می شنوی و در کامت می ریزند که هر کجا بروی و هرجا که باشی گویی باز آنجایی هستی که بوده ای. نه مجال تاملی نه رنگ و رمقی از خاطره ای نه حسی از غربت نه احساس غریبه بودن و نه غریبگی در دیار غریب. هرجا لقمه چربتر و مزرعه رفاه برای چریدن سبزتر و خرم تر، آنجا باغ و بازار زندگی برایت گرمتر و خوش و خرام تر. چنین است طبیعت روزینگی و روزینه زیستن. و چنین است ماهیت رقیق زیستن و رقیق رفیق شدن و شناور در میان موج حوادث رفتن.
آنکه انسان ریشه هاست نه چنین است ونه نحوه بودنش درجهان ونه احساسش از زندگی و نه تجربه اش ازعالم و در یک کلام ونه اساساً فکر و عقل و آگاهی و فهمش از چیزها این چنین همپا و همراه و همرنگ روزینگی و روزینه بودن و روزینه و بوزینه زیستن است. اینان هرچند به شمار اندکند و از تبار قلیلان و استنثاها و نادرگان به تعبیر قرآن: قلیل من الآخرین (سوره واقعه، آیه 13) لیکن نقش و سهمشان به غایت تعیین کننده و سرنوشت ساز در تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما بوده است. ریشه مندی و سرچشمگی و انسان ریشه ها و اصالت ها و سرچشمه ها بودن سرمایه ایست بس عظیم و توفیقی بس بزرگ و مسئولیتی به غایت سنگین و خطیر. ریشه ها اندام های غدایی شجره جان مایند. ریشه ها به هر میزان قوی تر و سالم تر و ژرفتر در ارض وجود ما هرکجا که برویم درخت جان و فکر ما را سرسبرتر و سرزنده تر و شکوفاتر می کنند و می دارند. اینانند که سنگینی و زمختی غریبه گی را در جغرافیا و اقلیم و عالم و فرهنگ و فضای دیگر گران تر احساس می کنند و سنگین تر می زییند. چون جان های حساسند و اصحاب دانش و دانایی و فکر و فرهنگ و فلسفه و هنر و خرد و خردمندانگی. هم اینان بوده اند که پرده از چهره تجربه سنگین غم غربت به عمیق و متعالی ترین معنای آن برگرفته اند و سخن گفته اند. روزگار ما روزگار غربت چنین انسانهاییست حتی وقتی با ارتشی از مخاطبان زیر یک سقف نشسته و حلقه زده اند. تنها اینانند که می دانند زیستن در میانه و در مرز دو عالم و اقلیم دو جغرافیا و دو فضای وجودی دو تاریخ و فرهنگ دو نحوه بودن در یک زمان یعنی چه. اصالت نه به معنای موهوم و خرافی و منجمد آن که به معنای ریشه ای و بنیادین آن یعنی همین. یعنی در ریشه ها زیستن و از ریشه ها رستن و روییدن و بالیدن و شکوفان شدن و تا هر اقلیمی که شاخه و ساقه گسترده ای و در هر زمینی که سایه افکنده ای بر دامنش بار دانش و دانایی ریخته ای. چنین است گوهر علم و مهارت و فناری و اساساً هر فکر و ایده و باور و دستآورد گوهرین و اصیلی که مرز نمی شناسند و بی مرز و توفنده مرزها را می شکنند و در می نوردند. ادامه مطلب...