شهروند ساوجبلاغی سامانه آبسوز خودرو ابداع کرد
کرج - ایرنا - شهروند ساوجبلاغی با دعوت از خبرنگاران از یک سامانه آبسوز خودرو ابداعی خود در این شهر رونمایی کرد . به گزارش ایرنا، علاءالدین جاسمی زرگانی دوشنبه 21 اسفند 1397 در نشستی با خبرنگاران اظهار داشت: سامانه آبسوز مدت 4 سال به دلیل مشکلات اقتصادی و مجوزهای دولتی زمان صرف کرد تا به مرحله اجرا در بیاید اما با حمایتهای دولت در حال حاضر در حال نهایی شدن برای نصب بر روی خودروهاست که پس طی مراحل پایانی اخذ مجوز اردیبهشت تا شهریور سال آینده برای استفاده عموم مردم در دسترس قرار خواهد گرفت. وی که مدعی است این نخستین سامانه آب سوز خودرو در جهان است گفت: سامانه آبسوز خودرو به صورت ترکیبی 50 درصد آب و 50 درصد سوخت فسیلی بنزین بزودی برای نصب بر روی خودروها، روانه بازار داخلی خواهد شد. جاسمی زرگانی افزود: اگر سامانه به صورت 100 درصد آبسوز وارد بازار شود، در مدت زمان کمی شوک شدیدی به سیستم اقتصادی کشور وارد می شود به این دلیل سامانه آبسوز خودرو باید به صورت تدریجی و در یک فرآیند تعریف شده مشخص، بدست مصرف کننده برسد که هم از ورود شوک ناخواسته به اقتصاد کشور جلوگیری کند و هم موجب اصلاح ساختار تولید و مصرف انرژی در کل کشور شود. جاسمی زرگانی افزود: در هر یک لیتر بنزین 29 مگاژول انرژی حرکتی آزاد خواهد شد در حالی که در هر صد گرم آب حداقل 760 کیلوکالری انرژی استحصال می شود و با این تفاسیر می توان با یک مثال اظهار داشت زمانی که 60 لیتر بنزین در مخزن سوخت خودرویی همچون 405 ریخته میشود مسافتی در حدود 500 کیلومتر را طی میکند در حالی که با استفاده از 50 درصد بنزین و 50 درصد آب از طریق این سامانه 1000 کیلومتر مسافت طی خواهد شد. وی گفت: خروجی این سامانه بخار است و هیچگونه آلودگی محیط زیست به همراه ندارد. این مخترع جوان اظهار داشت: این سامانه با توجه به ضرورت و اهمیت حفظ محیط زیست و الزام قانونی کاهش آلودگی هوا با هدف ارتقاء سلامت جسمی و روحی شهروندان راه اندازی شده است. جاسمی زرگانی با اشاره به اینکه این سامانه در کشورهایی که گاز و سوخت ندارند هم براحتی میتواند مورد استفاده قرار گیرد و جایگزین گاز شود گفت: برای سامانه آبسوز، راکتوری ساختهایم که وظیفه تولید گاز مصرفی خانگی را برعهده دارد و به هیچ عنوان کشندگی و انفجار در پی ندارد و نه تنها در کشور خود به جای گاز کشنده که خطر خفگی و انفجار دارد می تواند به کار رود بلکه در کشورهای بدون سوخت فسیلی هم میتواند استفاده شود. وی افزود: این سامانه باعث شده خودرو با آب کار کند و برای استفاده از آب به جای بنزین و گازوئیل در این خودرو، نیازی به تعویض کلیات خودرو نیست و این جابهجایی سوخت با هزینهی بسیار اندک امکان پذیر است. جاسمی زرگانی در ارتباط با هزینه نصب این سامانه بر روی خودروها افزود: قبل از نوسانات ارزی ما اعلام کرده بودیم در صورت حمایت دولت 6 میلیون ریال هزینه نصب خواهد بود و در صورت عدم حمایت 25 میلیون ریال اما امروز بعد از این نوسانات اقتصادی 40 میلیون ریال هزینه برآوردی ما برای نصب سامانه آبسوز بر روی خودروها می باشد. وی در ارتباط با کمبود آب در کشور و ایراداتی که در این مورد طرح میشود نیز گفت: البته مشکل آب کشور ما عدم مدیریت صحیح مصرف است اما آب مصرفی این سامانه میتواند فاضلاب یا هرگونه پساب باشد. وی گفت: این سامانه به صورت پنکیک قدرت خود را از تسمه ماشین میگیرد و در کپسول ذخیرهسازی میکند همانند پمپ ماشین های کمپرسی بزرگ تولید می شود غیر قابل انفجار بوده و در تصادف نیز هیچگونه اتفاقی رخ نمیدهد. جاسمی زرگانی در ارتباط با استقبال خارجی ها از این سامانه گفت: سوخت هر کشور جزو قدرتهای لاینفک هر کشور است و بحث انرژی به همان اندازه مهم و در واقع سخت است که بتوان با کشورهای خارجی ورود پیدا کرد چرا که به این سادگی نیست که از این اختراع مثل دیگر فناوریها با فرش قرمز استقبال شود و یک مسئله مهم دیگر اینکه تلاشم این است که به کشور خود خدمت کنم. وی گفت: به هیچ عنوان دنبال دریافت پول نیستیم چرا که خودمان به اندازه کافی سرمایه داریم و تنها نیاز به حمایت و دریافت مجوزهای لازم برای ارائه این محصول و سامانه به مردم هستیم. به گزارش ایرنا این شهروند ساوجبلاغی درباره روند ثبت اختراع این طرح توضیح نداد.
فرزندان برومند دیار باستانی مان
آقای دکتر حکمت الله ملاصالحی استاد فرهیخته دانشگاه تهران و عضو هیئت امنای بنیاد ایرانشناسی، در روز 18 اسفند 1397 پیامی به شرح زیر به نخستین جشنواره فرهنگی و هنری هشتگرد ارسال کرده و شاگردانش را مورد لطف فراوان قرار داده اند.
________________________
بسم الله الرحمن الرحیم. خدمت میزبانان ارجمند و میهمانان گرانمایه و شریف نخستین جشنواره فرهنگی هنری شهرستان ساوجبلاغ سلام عرض می کنم.
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
همت فرزندان برومند دیار باستانی مان که میزبانی نخستین جشنواره فرهنگی - هنری شهر هشتگرد را تدارک دیده اند و بر شانه گرفته اند؛ می ستایم و ارج می نهم. از اینکه بخت یار نشده است و توفیق دست نداده است در مراسم فرخنده رونمایی از آثار دوست گرانمایه و نویسنده توانا و پژوهشگر سختکوش دیارمان جناب آقای حسین عسکری و تقدیر از دیگر هنرمندان خوش ذوق و خلاق شهرستان ساوجبلاغ در کنارشان حضور داشته باشم از یک یکشان پوزش می طلبم و بر ایشان دعای خیر و آرزوی توفیق دارم. انشاءالله بخت یار شود و توفیق دست دهد در فرصت و مناسبت و مراسمی دیگر جبران مافات بشود. لازم می بینم و بجا و بحق می دانم از همه دوستان شریف و نیک اندیش و نیکخواه در فرمانداری شهرستان و اعضای شورای شهر هشتگرد به ویژه جناب آقای جوادان عزیز که ذهنی خلاق دارند و همتی والا در جامه تحقق پوشاندن بر تن طرح ها و برنامه های فرهنگی و هنری و آبادانی شهرمان از صمیم قلب تشکر و تقدیر نمایم.
در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط المستقیم ای دل کسی گمراه نیست
الحقیر ح. ملاصالحی، 18/12/1397 هجری خورشیدی
اسرار حکمت: آثار و اندیشه های دکتر حکمت الله ملاصالحی
سه خبر از آیین رونمایی از کتابهای حسین عسکری در هشتگرد
روزنامه عصر توسعه، سال 5، ش 293، پنج شنبه 23 اسفند 1397، ص 4
گزارش تصویری پایگاه خبری اصل ماجرا از آیین رونمایی کتاب بیداری دشت کهن
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب (24 اردیبهشت 1373):
دیدید در این کشور با مصدق چه کردند؟ مصدق فقط میخواست کشور مستقل باشد و نفت ایران در اختیار کمپانی ها قرار نگیرد اما پدرش را درآوردند.
مدرنیسم بومی؛ کندوکاوی در اندیشههای شیخ هادی نجمآبادی
دکتر صادق زیباکلام؛ دکتر محمد بیدگلی، «مدرنیسم بومی؛ کندوکاوی در اندیشههای شیخ هادی نجمآبادی»، فصلنامه سیاست، مقاله 8، دوره 48، شماره 4، زمستان 1397، صفحه 961 – 977.
چکیده: شرح مواجهه ایرانیان با مدرنیته همواره یکی از مباحثات مجادلهآمیز چند دهه اخیر در فضای دانشگاهی ایرانیان بوده است. این مباحثات از زاویههای گوناگون درصدد برآمدهاند که یا با ایجاد دیدگاه دوگانهسازی، سنّت را در مقابل مدرنیته قرار دهند یا این مواجهه را از دریچه نوعی از بومی کردن مدرنیته در فضاهای دولتی ایران به شیوهای آمرانه بنگرند. اما در میانه این دو نگاه، کندوکاو در عرصه اندیشه روحانیت دوره مشروطه و حتی دورههای متأخرتر چنین به ذهن متبادر میکند که اختیار کردن دو نگاه مذکور توان ترسیم خطوط کلی و واقعی موجود در فضای مشروطه و مشروطهخواهی را ندارد و دستیابی به چنین امری نیازمند بازیابی انگارههای ترسیمی از نهادهای مدرن در نزد شخصیتهایی از جمله شیخ هادی نجمآبادی است که در حوزه تاریخ سیاسی معاصر ایران و نیز اندیشه سیاسی تا اندازهای مهجور ماندهاند.
کلیدواژه ها: سنت، عقلانیت، مدرنیته، مشروطه، روحانیت، شیخ هادی نجمآبادی.
قصهای غمانگیز. تجربهای پرهزینه و خسارتبار برای مُلک و ملت و میهن با اثرات و تبعات منفی و مزمن بر روان و رفتار لایهها و اقشار مختلف اجتماعی از هر گروه سنی و جنسی. دوری باطل و پرخسارت و پرهزینه و قصهای غم انگیز. چهار دهه در ترازوی عمر متوسط و کوتاه بشری ما زمان اندکی نیست. تجربه زندگی یک نسل در آن درگنجیده است. تجربه برنامه و کارنامه مردود تربیت و تعلیم نادرست و ناراست و معوجی که عمر گرانبها و بیبدیل یک نسل از فرزندان کشور را بر باد داده است. تجربه و کارنامه نسلی که اینک در میان مغاکهای عمیق و خلاءهای مدنی و معنوی گرفتار آمده است و برای رهایی از آن از هر نردبان فرسوده و شکستهای بر میشود و به هر ریسمان پوسیدهای چنگ میافکند. تجربهای که کارنامه مردودش قهقرای فرهنگی و فقر معنوی نسلی است که اینک گریبان و گلو جامعه ما را گرفته است و میفشارد و میخراشد و زخم میزند و میآزارد. تجربه طرحها و برنامههای تعلیمی و تربیتی شکست خورده و ناکامی که زیر سقفهای ترک خورده و مدرسههای آموزش و پرورش جامعه بعد انقلاب ما عمر یک نسل از فرزندان کشور را به بازی گرفته است.
نسلی که نه احساسی از ایرانی بودن و نه اراده و عزم و غیرت و همت میهن دوستی در سر دارد نه ایمان دینی و انگیزه و اشتیاقی معنوی در دل و نه فروغ حسی از پاکیزگی و زیبایی و پایبندی به نظم و مراعات قوانین اجتماعی و آداب و ادب زندگی پیچیده شهری در جانش روشن است و در فکر و فاهمهاش بیدار و فعال. نسلی ناکام و نامراد میکوشد با پناه بردن به قهر اقتصادی و اندوختن زر هرچه بیشتر و بیشتر و برکندن و برگرفتن زر هرچه فراوانتر از پیکر منابع طبیعی و مواریث تاریخی و فرهنگی کشور و پرکردن و انباشتن غنیمت هرچه فراوانتر و فراوانتر در انبانهای جان تهی از معنویتش به هر بهایی و با هر هزینهای که برای مُک و ملت و میهنش تمام شود پرکند. قصهای غم انگیز و پرغصه با بازیگرانی که بر سر میهن و کشور و میراث مردم خویش قمارمیبازند به خمار خویش مینازند.
آنچه از پی میرسد تنها و تنها حکایت و روایت یک مورد و مصداق از میان شمار کثیری از موارد و مصادیق تجربه نه تنها یک نسل که دو نسلی است که دیگر نه انگیزه و نه اندیشه و آرمانی ملی و میهنی برای آبادی واعتلا و اقتدار و عزّت و عظمت مُلک و ملت در سر دارد و نه اساساً ملت و میهن و کشور برایش مساله است و نه عقیده و ایمان و پایبندی به ارزشهایی که چهار دهه پیش چونان طوفان به پا خاست و چونان آوار بر سر انقلابیون و جامعه انقلابی فرو پاشید، در دل دارد. وقتی پای پایبندی به ارزشهایی و دست تعهدی به پیمانی و وفاداری به عهدی در میان نیست، وقتی فروغ عقیده و آرمانی در خانه جانت فروزان نیست، هنرپیشهای و بازیگر هر نقشی در هر پردهی نمایشی معیار منفعت و مصلحت توست نه منفعت و مصلحت ملت و میهنت.
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری یکی از میان صدها سازمان و تشکیلات به ظاهر نوبنیادیست که پس از انقلاب بهمن پنجاهوهفت با برنامههای متفاوت از مرکز باستان شناسی پیشین بر صحنه میآید. سرگذشتش علیرغم عمر کوتاهش از بسیاری از نهادها و سازمانها و تشکیلات نوپدید و نوبنیاد جامعه بعد انقلاب میهن ما غمانگیزتر و پرحاشیهتر و پرحدیث و حادثهخیزتر بوده است. پرحادثه و حادثهخیز با خسارات و تلفات مدنی و معنوی سخت و سنگین و جبران ناپذیربرای کشور. این سازمان نخست یک سازمان و تشکیلات فرهنگیست. به غایت فرهنگی و بغایت مهم از همین منظر و با چنین ماهیتی. در میان معاونتهای این سازمان و تشکیلات مصدوم و مقهور، پژوهشگاه سازمان در قیاس با دیگر معاونتها و زیرمجموعهها دستش همیشه هم از نان تهیتر بوده است هم از نام کوتاهتر و هم از جاه بستهتر. سنگرش سنگر جان ارتشیان و سپاهیان و سربازان ثغور و سرحدات هم نیست.در یک کلام سنگر سربازانش سنگر تیغ و تیر و شمشیر و تفنگ و توپ و تانک نیست.سپاهیان و سربازانش، سربازان سنگر تاریخ و فرهنگ و مآثری تاریخی و مواریث فرهنگی مُلک و ملت و میهناند. سنگری به غایت مهم. مسئولیتی بس عظیم و امانتی بس خطیر و شریف بر شانه سربازان مُلک و ملت و میهن.
پژوهشکده باستانشناسی زیر خیمه همین پژوهشگاه سکنی دارد و بیشترین سربازان و سنگربانانش را اعضا علمی و پژوهشیای تشکیل میدهند که دانش آموختگان و فارغالتحصیلان رشته باستانشناسی و دیگررشتهها و تخصصهای خویشاوند و مرتبط با علوم باستانشناسی هستند. قطار طرحها و برنامههای آن هم علیالقاعده میباید روی ریلهای مطالعات میدانی باستان شناسان و هیاتهای باستانشناسی اعم از انواع و اطوار بررسیها و کاوشها و حفاظت محوطهها و ارائه گزارشهای باستانشناختی به مقصد شناختن و شناساندن هرچه اصولیتر و عالمانهتر تاریخ فرهنگ و مآثرتاریخی و مواریث فرهنگی کشور به ایرانیان و در مقیاسی فراختر و انسانشمولتر به جامعه جهانی و دیگر جوامع سیاره ما حرکت کند.در سالهای پرهزینه و خسارتبار دولتیان نامحمود نهم و دهم علیالخصوص در سالهای مدیریت نامیمون ناحمید بغایی زخمهای التیامناپذیر سخت و سنگینی بر پیکر سازمان و میراث و میراثیان وارد آمد.
باری و به هر روی آن سالهای شوم و نامحمود و نامیمون به ظاهر بهسرآمد و دولتیانی دیگر با شعار تدبیر و امید برلب و کلید قفلگشا بر کف از در دولت درآمدند. جامعه باستانشناسان و میراثیان مصدوم و مجروح و مقهور و مرعوب دولتیان سلف چونان دیگر اقشار اجتماعی چشم در انتظار بهبود اوضاع و احوال دوخته بودند و امید و اشتیاق سالهای خوشتری را در دل چشیده و در سر میپختند.انتظارمیرفت پس از آن همه قهر و بیمهری و جفا بر مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی کشور و تجاوز و تخریب وسیع محوطههای باستانی و اشیا و اموال و اسناد فرهنگی از پیکر بناها و از زیر سقف و پشت ویترین و انبار و آرشیو موزههای کشور، مدیران دولتیان جدید گام برگام مدیران دولتیان نامحمود پیشین نگذارند و از کارنامه مردود و سیاه آن تیره بختان تیره روز درست عبرت بیاموزند و طرحی نو در سازمان در اندازند و جان تازهای به پیکر مجروح و مصدوم و مقهور سازمان بدمند و بدهند.
امّا دریغ و صد دریغ که چنین نشد و حال میراث و میراثیان وخیمتر و بحرانیتر هم شد و عرصه بر سربازان و سنگربانان مواریث فرهنگی کشور تنگتر و تنگتر شد و بازار مکاره سودوسودا بر سر ناموس میراث مُلک و ملت رونق و رمق بیشتر و شتاب بیشتر و وسعت بیشتر گرفت و ویروسهای مزمن خیانت به امانت و امانتداری در درون مراکز سازمان هم رخنه کرد و شیوع یافت. اخبار فاجعهبار و گوشخراش دستگیری مدیران و معاونان و کارکنان مراکز استانی سازمان را هر روز در رسانههای جمعی کشور و در فضای مجازی بیش از پیش میشنویم و قصه غمانگیز و پرغصه میراث و میراثیان برجانمان زخم میزند و از قهقرای مدنی و معنوی که دچارش شدهایم خون دل میخوریم و خون در دل میگرییم.
غمانگیزتر آن که این بار بر کرسی رفیع معاونت پژوهشگاه سازمان کسی را گماشته و نشانده بودند که هم مدعی بود هم تجربه دو نسل قبل و بعد انقلاب را در کارنامه خود داشت. ظاهری موجه داشت و ادا و اطوار روشنفکران میهنی از دود چپقش برمیخاست و از فرصتها نیک بهره میجست و در صف مقدم مناسبتها و خط نخست مراسم بزرگداشتها و نکوداشتها و تودیعها و معارفهها و تشییع اهل هنر و ذوق و زیبایی و فرهنگ و دانش و دانایی حضور مییافت و از تاریخ و فرهنگ و سنت و میراث اهل هنر و اصحاب سینما و موسیقی و معماری سخن میگفت. اینک که آن سالهای خوش و شیرین و پرزر و غنیمت فرماندهی و فرمانروایی دلال منشانه و کاسبکارانه به فشار قانون عدم استفاده از بازنشستگان پایان گرفته است، در خیال نه فرمانده و نه همیاران و همکاران کاسبکارش درنمیگنجید روزی صندلی معاونت و مدیریت پژوهشگاه سازمان را با چنان کارنامهای مردود ترک کند که در درون و بیرون مقر فرماندهیای طرح برگزاری مراسم برایش زمزه کنند و کارنامه مردودش را در غربال نقد نهند و دادورانه داوری کنند.سخن نغز و مغز و حکیمانه معلم بنام شعر و ادب و اخلاق ما سعدی علیه الرحمه قصه غم انگیز چنین مدیرانی است:
آن که چون پسته دیدمش همه مغز / پوست بر پوست بود همچو پیاز
چه فرصتها که در ظل مدیریت اینان از کف نرفت و زیر خیمه اینان عناصر فرصت طلب کاسبکار و زر اندوز و غنیمت بر، چه سهمخواهیها و دلالیها که در درون و بیرون سازمان به راه نیانداختند و چه زخمها که بر پیکر میراث و میراثیان مُلک و ملت نزدند.
مدیریت ریا و فریبکاری. مدیریت نمایشها و شوهای تهوعآور و مضحک به اصطلاح افتتاح نمایش اشیا موزه لوور در پژوهشکده سازمان برای سرپوش و در پوش نهادن افکار و افعال و اعمال دلالان کاسبکار و زرپرست و زورگو و فریبکاری که معاونتی فرهنگی و سنگری شریف را تا شرکتکده سود و سودا تقلیل دادند. و چنین است تجربه شوم و نامحمود و نامیمون مدیرانی که بر شاخ میراث مُلک وملت خویش نشستهاند و برمیچنیند و برمیبرند و بُن میبُرند. چنین است که از زبان اینان میشنویم عمارت مسعودیه که طوماری از میراث مدنی و معنوی و رخدادهای مهم تاریخی و فرهنگی تاریخ معاصر کشور را زیرسقف بلند خود داشت از برج دمل میلاد حقیرتر و فقیرتر و بیاهمیتتر معرفی و تعریف میشود تا تبانیهای پشت پرده و پنهانی که این عمارت تاریخی و به غایت خوش فرم و زیبا را در قلب پایتخت - شهر تهران - به طمع زر به زرپرستان وامینهاد به میراثیان بازگردانده نشود و خیانت در امانت توجیه شود.
چنین است کارنامه مدعیانی که با دهان و زبان و قلم خود آنچه در دل دارند و درسر پختهاند ناخواسته اظهار و آشکار کرده و عرض خود برده و زحمت ما را کم کردهاند و جنگهای ایران و روس را که فرزندان دلاور ایران از کیلومترها آنسوتر کرانههای ارس گرفته تا اروند و از کرانههای اروند تا هیرمند و از هیرمند تا کرانههای آنسوتر اترک در آن مشارکت داشتند و دلاورانه زیر پرچم ایران به فرماندهی عباس میرزا دلیر در مقابل دشمن در خط مقدم ایستاده بودند و میجنگیدند؛ جنگ میان روس و آذربایجان معرفی و تعریف میشود!
مدعیان ناباستانشناس و میراث ناشناسی که آمده بودند سرمه در چشم میراث و میراثیان کنند اما نه تنها چنین نکردند که هم زخمها را عمیقتر کردند هم چشمهای بیشتری را کور کردند هم آسوده خاطر و در پناه سپر امنیت کامل رفتند! ممکن است پرسیده شود جامعه میراثیان و باستان شناسان کشور که خود سالها هم شاهدان عینی هم قربانیان چنین رئیسان و مدیرانی بودهاند چرا خاموش نشستند و دلیری نکردند و همت نورزیدند نقاب از چهره فریبکاران و مدعیان ریاکار برگیرند و خاطیان را ملامت کنند و خائنان را از خیانت در امانت برحذر دارند؟! این همه سکوت سرد و سیاه چرا؟! این همه موضع بیطرفانه و منفعلانه چرا؟ میتوان پاسخها و تبیینهای سیاسی و جناحی و جامعه شناختی و انسان شناختی و روان و رفتارشناختی فراوان به پرسشهایی از این جنس داد؛ علی رغم اهمیتی که برای چنین پاسخهایی قائل هستیم لیکن ریشهای وعمیق نیستند و نمیتوان به آنها بسنده کرد. ریشههای تاریخی مسئله آنقدر عمیق است که بدون فکر و فهمی فلسفیتر نمیتوان به کنه مسئله پی برد و دست یافت.ریشههای تاریخی که چندان مورد توجه قرار نگرفته است.
به هر روی جامعه معاصر ما بمانند بسیاری از جوامع دیگر روزگار ما دانش باستانشناسی و بسیاری از رشتهها و دانشها یا علوم و فنون مدرن را از قاره و منطقه غربی تاریخ که خاستگاه تحولات دوره جدید بوده است وام ستانده و برگرفته است. از شواهد و قرائن فراوان تاریخی چنین استنباط میشود که ستاندن این یا آن علم این یا آن سبک زندگی و سنّت اعتقادی و نظام فکری یا مسلک و مشرب و نظام ارزشی از این یا آن جامعه از این یا آن منطقه و قاره فرهنگی برای ایجاد تحول برای حرکت و عزیمت به سوی انفتاح و افتتاح عالم و آدمی نو به تنهایی کافی و بخودی خود بسنده نیست.
یک علم یک فکر یک عقیده یک نظام ارزشی یا یک کلام و کتاب و پیام نو حتی اگر یک جهان آنرا بپذیرد و به آن متشرف شود مادام که وارد سپهر آگاهی و فضا وجودی ما نشده است و تا هنگامی که بفهم درنیامده است و دستگاه گوارش ذهن و فکر و عقل و فهم ما آن را هضم و جذب نکرده است هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. نزدیک به یک قرن از آشنایی جامعه ما با دانش باستان شناسی میگذرد.
بر همین سیاق هم بیش از یک قرن از آشنایی ما با پدیده موزه و تشکیل و تاسیس موزه و تشکیلات موزهای در کشور ما میگذرد. هم آن دانش نوبنیاد در دانشگاهها و موسسات کشور ما تدریس و تحصیل میشود هم این پدیده و تشکیلات عالم مدرن هم در بسیاری از شهرهای میهن ما تاسیس شده و بنیاد پذیرفته و همچنان هم در دیگر شهرهای کشور دامن میگسترد و پی به پی تاسیس و افتتاح میشود. به رغم اینها همه نه علوم باستانشناسی نه پدیده موزه و رویکرد موزهای به منابع و مادهها و مدارک و مواریث فرهنگی و مستندات تاریخی وارد سپهر آگاهی و اندیشه تاریخی ما شده است و نه اساسا" چنین پدیدههایی در جامعه معاصرما پدیدههای درست تفهیم و تعریف شده هستند.
باستان شناسی ابزارمعیشت نیست؛ اسباب معرفت است. متاسفانه در جامعه ما باستانشناسی دست مایه معیشت است و ابزار امرار معاش نه اسباب معرفت ارباب معرفت. از یک باستانشناسی بیسر و بیهدف و بدون غایتی اصیل که نمیتوان انتظاراتی اصیل و واقعی و رفیع داشت. پزشکان به هر میزان حاذقتر و داناتر، به سلامت و بهبود بیماران خود حساستر و جدیتر ومصممتر. نه تنها علوم باستانشناسی بلکه بسیاری از رشتهها و دانشها و تخصصهای خویشاوند و همتبار باستانشناسی که بند نافشان با رگ و پی تحولات عظیم و بیسابقه تاریخی و فکری و فرهنگی و مدنی و معنوی که طی قرون اخیر در منطقه و قاره غربی اتفاق افتاده در هم تنیده است که با اندیشه و رویکردهای تاریخی انسان مدرن و اندیشه وعقلانیت و ارزشهای مدرنیه هم ربط وثیق و پیوند و پیوستگی عمیق دارند؛ و تا اینها همه عمیق و وثیق فهیده نشوند آن علوم و البته و صد البته علوم باستانشناختی هم همچنان نافهمیده و تعریف و تفهیم ناشده بیرون از افق اندیشه و آگاهی ما خواهند ماند.
چینیها و ژاپنیهای سدههای هفده و هجده با کاوشهای باستانشناسی آشنا بودند و آثار مکشوف از لایههای باستانی را هم پس از کاوش در توالی زمانی قرار میدادند و اصل تقدم و تاخر لایههایی را میشناختند. با این همه در میان چینیها و ژاپنیها باستان شناسی به مفهوم مدرن آن چونان ملغمهای از علوم باستان شناختی، چونان نسبت باستان شناسانه با گذشته، چونان نوعی حس از گذشته، چونان ماده و منبع و اسباب معرفت اندیشه تاریخی انسان تاریخی عالم مدرن شناخته شده نبود.
سه دهه پیش پایگاه باستانشناسی شوش از هیات باستان شناسی فرانسوی بازستانده شد. انتظار میرفت سازمان میراث فرهنگی با طرحها، برنامههای پژوهشی منسجمتر و مصممتر هیاتهای باستانشناسی میهنی فعالتر و پیوستهتر و پیگیرتر از گذشته گام در میدان نهد و محوطه عظیم باستانی شوش این شهر ریشهها را که به ثبت جهانی هم رسیده و نامش در فهرست ثبت جهانی مندرج است به ایرانیان و جهانیان هرچه بیشتر و بیشتر بشناساند. متاسفانه نه تنها چنین نشد که هم به دلیل بیکفایتی و بیتدبیری هم بیدرایتی مدیران و برخی معاونتهای کاسبکار و ناباستان شناس و میراث ناشناس سازمان و خاموش نشستن جامعه میراثیان و باستان شناسان و حتی مورخان و اصحاب فکر و فلسفه و فرهنگ جامعه ما محوطه عظیمی که حریمش طبق مصوبات پیشبینی شده سازمان در درون محدوده حفاظتی قرار گرفته است اینک در معرض تجاوز و تخریب است و هردفعه به بهانهای تازه در سکوت و سیاهی شب به پیکرش زخم میزنند و تخریبش میکنند! وقتی حفاظت ابنیه تاریخی، آثارباستانی برای باستان شناس ما مسئله نیست. موضوعیت ندارد طبیعتا" مهم هم نمیتواند باشد.
مهم زمانی میتواند باشد که در افق آگاهی و اندیشه تاریخی ما حضورش و اهمیتش احساس شود. اینکه هرکسی برای خودش باستانشناس باشد و برای خودش باستان شناسی بکند اینکه نمیشود باستان شناسی. اتفاقا هدف و غایت، رکن رکین هر علمیست و یا به مفهوم دقیقتر یکی از ارکان رکین هر علمیست. به هر روی یک باستان شناسی که نه قطارش بسوی و به مقصد شناخت تاریخ ملی و صیانت از میراث ملی یا در مقیاسی فراختر تاریخ و میراث مشترک بشری حرکت نمیکند باستان شناسی بیسر است و بیهدف و بیغایت.
چنین باستانشناسی بیهدف و بیمقصد و بیغایتی با فرهنگ و تاریخ و مسائل تاریخی و فرهنگی درگیر نمیشود. و طبیعیست که درگیر نمیشود. دور از انتظار هم نیست که به هر نامدیر و مهندس و نامهندس و ناباستان شناس و فرهنگ ناشناسی تن در دهد. هر مدیر خفته و خام و تاریخ ناخوانده و فرهنگ ناشناسی را بر شانهاش بنشانند و تحمیل کنند. چنین حجم عظیم و سنگین و بیسابقه تجاوز و تخریب و نابودی ابنیه تاریخی و آثار و محوطههای باستانی که طی دهههای اخیر در کشور شاهدش بودهایم اگر در کشور فرانسه و آلمان و ایتالیای اکنون اتفاق میافتاد آیا میراثیان و باستان شناسان و مورخان و اصحاب فکر و فلسفه و فرهنگ و رسانه و دولتیان ومجلسیان این کشورها هم در مواجهه با آن همه تجاوز و آسیب و تخریب خاموش مینشستند و بیتفاوت از کنار آن همه ویرانیها میگذشتند؟
ابنیه تاریخی و محوطهها و مکانها و آثار باستانی از هر جنس و نوع اعم از غار نگارها و کنده نگارهها و صخره نگارهها و سنگ نبشتهها و کتیبهها و بناهای یادبود و یادمانی و تپهها و تلها و گورستانها و دژستانها و ارگ شهرها و مانند اینها همه چونان مادهها، و منابع طبیعی چونان پدیدارهای طبیعی به لحاظ فیزیکی وضعی مشابه دارند و به مرور زمان فرسوده و فاسد و تجزیه میشوند و از بین میروند چنانکه و چه بسا که بسیارشان در گذشته چنین سرنوشتی داشته و به مرور زمان در معرض حوادث طبیعی و اتفاقات تاریخی تخریب شده و از بین رفتهاند. در روشنگاه آگاهی و افق اندیشه ماست که آنها کشف میشوند و چونان ماده و منبع شناخت وارد سپهر آگاهی و اندیشه تاریخی ما میشوند.کتیبه بیستون دوهزاره نیم، پیشاروی ما بود لیکن کسی نه آنرا چونان انسان عالم مدرن دید و نه کشف و نه رمزگشایی کرد. همین طور سنگ نبشتههای اردشیر و خشایارشاه هخامنشی در گنجنامه همدان. برهمین سیاق آثار معماری تخت جمشید و ویرانهها و آثار شهر مدفون تروا در تپه حصار لیک در آناتولی وآکروپل میسینه در شبه جزیره پله پونز یونان و صدها و صدها موارد و مصادیق مشابه دیگر که مجال ذکر یک به یکشان در این مقال نیست.
چه بسا اگر هشدارها و فشارهای یونسکو نبود هم برج دُمل جهان نما در اصفهان ساخته میشد هم بسیاری از مآثرتاریخی و محوطههای مهم به ثبت رسیده و مندرج در فهرست ثبت جهانی را تخریب میکردیم و روی آوارشان برجهای نازیبا و بیریشه و بی بنیاد سود و سودا بپا میکردیم. چنین است وقتی یک علم، یک فکر، یک نظام ارزشی وارد سپهر آگاهی و افق اندیشه ما نشده است. وقتی نمیدانیم و نمیفهمیم از آن علم چه میجوییم؟ در آن علم بدرستی بدنبال چه میگردیم؟ براستی و درستی میخواهیم؟ برایمان تفهیم و تعریف شده نیست.ادا و اطوار یا کاریکاتورش سرما را گرم کرده و دل ما را خوش داشته است.چون از فکر وفلسفهای که در پس پشت و هدف و غایت واقعی که پیشاروی آن است شناخت عمیق و فهم وثیقی نداریم. هستی و چیستی و حدود معرفتیاش برایمان درست تفهیم و تعریف شده نیست.میراث ما منبع و ماده شناخت ما نیست.ماده آگاهی و منبع شناخت و اندیشه تاریخی دیگریست.ماده آگاهی و منبع شناخت اندیشه تاریخی و نظام دانایی عصری که به عالم مدرن متصف و به اندیشه و عقل و ارزشهای مدرنیهاش شهره است. هانری کربن و ریچارد فرای پرورده دامن اوست و ناصر پورپیرارها پرورده دامن جامعه بعد انقلاب ما!
سخن آخر آن که: هرکه میخواهی باش و در هرکجا این عالم که میخواهی باش، دانش آموخته هر رشته و دانشی که میخواهی باش: حکمت و عرفان، یزدان شناسی و کلام، فقه و اصول، فکر و فلسفه، تاریخ و فرهنگ، باستان شناسی و انسان شناسی، جامعه شناسی و اقتصاد، روان شناسی و رفتارشناسی، زبان شناسی وگویش شناسی، شعر و ادب، حقوق و اخلاق، هنر و خلاقیت، ذوق و زیبایی، سیاست و دیانت، دینداری و دولتداری، وقتی نمیدانی در کجای تاریخ ایستادهای بر کدام سنت و میراثی تکیه زدهای، متعلق به کدام اقلیم و عالم و جغرافیای تاریخی هستی، زیر کدام آسمان زندگی میکنی و گام برسینه چه ارضی نهادهای، زیرگامهایت چه اتفاق افتاده است، ارض تاریخت چگونه ارضیست، آسمان ملکوتت چگونه آسمانیست، خفتهای و خوابی و خطر خیزهم برای ملتت هم برای عالمی!
انتشار تازه ترین کتاب استاد حکمت الله ملاصالحی
مبادی و مبانی باستانشناسی شناختی
نویسندگان: دکتر حکمت الله ملاصالحی؛ دکتر وحید عسکرپور / شابک: 978-9640372906 / ناشر: دانشگاه تهران / تعداد صفحات: 168 / نوبت چاپ: اول / تاریخ انتشار: 1397 / قیمت: 230,000 ریال / نوع جلد: شومیز / اندازه: وزیری.
شبکه چهار سیما، دوشنبه 17 دی 1397، ساعت 11:05 پیش از ظهر
تماشای برنامه گوهر: ویژه کشف حجاب
علمای البرزی پیشگامان مبارزه با سیاست کشف حجاب رضاخان بودند
کد خبر: 83161566 | تاریخ خبر: 17/10/1397 - 10:56
کرج - ایرنا - نویسنده و پژوهشگر البرز گفت که علمای این استان از پیشگامان مبارزه با سیاست مذهب زدایانه کشف حجاب رضاخانی بودند. حسین عسکری روز دوشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: پس از زمینه چینی های پیچیده سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، سرانجام حکومت پهلوی در 17 دی ماه سال 1314، برنامه ای استعماری که از مدت ها پیش در دستور کار رضا شاه قرار گرفته بود به طور رسمی به اجرا درآمد. وی اظهار داشت: حکومت پهلوی این روز را به نام «آزادی زن و کشف حجاب» نامگذاری کرد. عسکری گفت: گروهی از علمای البرزی از جمله نخستین معترضان به این اقدام ضد مذهبی و فرهنگی رضا شاه و اقدام پیش از آن یعنی هم شکل کردن لباس ایرانیان بودند. وی ادامه داد: از جمله این علمای فقید آیت الله سید ابوالحسن گِلیَردی طالقانی، آیت الله سیّد موسی حسینی نجم آبادی معروف به آقانجفی، آیت الله میرزا ابوتراب شهیدی، آیت الله حاج میرزا نصرالله شهیدی مشهور به حاج مجتهد، آیت الله سید محمود علایی طالقانی و آیت الله حاج سیّد احمد میرخانی می باشند.
وی افزود: بحث کشف حجاب در ایران، همزمان با گسترش دامنه تجدد و نوگرایی و بیشتر در ایام پس از جنبش مشروطیت مطرح شد.این پژوهشگر اضافه کرد: با استقرار و تثبیت سلطنت پهلوی در سال 1304 پروژه کشف حجاب به طور جدّی در دستور کامل هیأت حاکمه قرار گرفت. وی گفت: نخستین اقدام عملی رضا شاه پهلوی در کشف حجاب، حضور بدون حجاب خانواده اش در نوروز 1306 در حرم حضرت فاطمه معصومه (قم) بود که به شدت مورد مخالفت آیت الله شیخ محمدتقی بافقی قرار گرفت. وی افزود: رضا شاه که از دانش و بینش لازم بهره ای نداشت، مدعی بود وقتی که مردم لباس هم شکل بپوشند، کلاه پهلوی بر سر گذارند و نسبت به رعایت حجاب سست و بی اعتنا شوند، متمدن خواهند شد! عسکری اضافه کرد: درک رضاشاه از تمدن، سلوک و رفتار متجدد مآبانه بود نه جنبه های معرفتی و فکری عمیق آن. وی اظهار داشت: در 6 دی ماه سال 1307 «قانون متّحد الشکل نمودن البسه اتباع ایران در داخله مملکت» در چهار ماده به تصویب مجلس شورای ملّی رسید و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در سال 1358 لغو شد. وی گفت: تصویب این قانون را می توان مقدمه ای بر کشف حجاب اجباری زنان و برچیدن لباس روحانیت در دوره حکومت رضاشاه پهلوی دانست.
این نویسنده افزود: رضا شاه در سال 1313 به ترکیه رفت و در آنجا مجذوب سیاست های مذهب زدایانه رهبر وقت ترکیه یعنی مصطفی کمال پاشا معروف به آتاتورک شد. عسکری تصریح کرد: سرانجام در 17 دی 1314 برنامه ای که از مدت ها پیش در دستور کار رضا شاه قرار گرفته بود به طور رسمی به اجرا درآمد. وی گفت: حکومت پهلوی این روز را به نام «آزادی زن و کشف حجاب» نامگذاری کرد. این نویسنده ادامه داد: در این زمان مرجع تقلید وقت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی تلگرافی به رضا شاه مخابره کرد و این واقعه را خلاف شرع اعلام کرد. وی با بیان اینکه برخورد رضا شاه با او بسیار تند و زننده بود، اظهار داشت: تلاش های آیت الله حاج آقا سید حسین طباطبایی قمی که در مشهد ساکن بود نیز به جایی نرسید و به این دلیل او به عراق مهاجرت کرد. این پژوهشگر افزود: میرزا محمد آقازاده خراسانی فرزند آخوند خراسانی که خواست دنباله تلاش مرحوم طباطبایی قمی را بگیرد به تهران تبعید و در سال 1316 همانجا درگذشت. عسکری گفت: سرانجام پس از فروپاشی حکومت رضا شاه، با تلاش و پیگیری های علمای وقت، قانون کشف حجاب در شهریور 1322 از حالت اجباری خارج شد.7410/ 6155 انتهای پیام /*
خبر فوق در وب سایت خبرگزاری ایرنا
از سلسله «شبهای وحدت ملّی» در هفتمین شب، به استان البرز پرداخته میشود. این مراسم در ساعت 5 بعدازظهر دوشنبه هفدهم دی ماه 1397 در کانون زبان پارسی برگزار میشود. در شب استان البرز آیت الله دکتر سید مصطفی محقق داماد، دکتر عزیزالله شهبازی، دکتر محراب رجبی، ماهرخ فلاحی، فریبرز صادقیان طالقانی و دکتر حسین عسکری سخنرانی خواهند کرد و فیلم مستندی درباره استان البرز به نمایش در میآید.
استان البرز با 5350 کیلومتر مربع وسعت و 3 میلیون نفر جمعیت، کوچکترین و یکی از پراهمیتترین استانهای کشور میباشد. این استان بعد از تهران دارای بیشترین رشد جمعیت و همچنین بیشترین شمار پذیرش مهاجران از سراسر ایران میباشد. البرز حدود 40 درصد آب شرب مصرفی تهران و بخش عمدهای از مواد غذایی شامل مواد پروتئینی، لبنیات، سبزیجات و گل و گیاه پایتخت را تأمین میکند. البرز در دامان خود رجال و مشاهیر بزرگی همچون ریاضیدان و آبشناس بزرگ قرن پنجم هجری، حساب کرجی و مشاهیری همچون شیخ هادی نجمآبادی، آیتالله طالقانی، جلال آلاحمد و سید حسین میرخانی را دارد. وجود 120 هزار دانشجو، 5 هزار عضو هیئت علمی و همچنین وجود مراکز مهم تحقیقاتی و پژوهشی که برخی از آنها از شهرت و اعتبار بینالمللی برخوردارند، این استان را به مرکز آموزش و جایگاه تحقیقات و پژوهش کشور تبدیل کرده است. دژ مادها (محوطه ازبکی) به عنوان المان، درخت ارس (هورس) به عنوان نماد گیاهی و عقاب پرطلایی به عنوان نماد جانوری تعیین و معرفی شده و به ثبت رسیده است.
خیابان ولی عصر، سه راه زعفرانیه، خیابان شهید عارف نسب، شماره 12، باغ موقوفات دکتر محمود افشار، کانون زبان پارسی.
سخنرانی ام در آیین شب البرز با عنوان «خاندان های علمی، فرهنگی و اجتماعی استان البرز»
عکس یادگاری بنده و آقای خسرو عباسی با استاد علی دهباشی مدیر و سردبیر مجله بخارا و اداره کننده آیین شب البرز در بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار. درخت ارس (هورس) نماد گیاهی استان البرز در تصویر قابل مشاهده است.
مطالب مرتبط:
تصاویر خبرگزاری ایرنا از آیین شب البرز
خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)
وب سایت مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی
گفت و گوی چالشی «پایگاه خبری اصل ماجرا» با حسین عسکری درباره البرزشناسی و وضعیت فرهنگی استان البرز. فایل تصویری این گفت و گو جمعه 14 دی 1397 منتشر شده است.
اشاره: بدون هیچ توضیحی، خبر منتشر شده در کانال تلگرامی فرمانداری شهرستان نظرآباد و تصویر دو یادداشت انتقادی درباره تغییر کاربری کارخانجات نساجی مقدم شهر نظرآباد واقع در استان البرز را ببینید و بخوانید. البته در این باره در یادداشت های بعدی بیشتر سخن خواهیم گفت. العاقل یکفی به الاشاره...
جلسه ای برای توافق کاربری های آتی
به گزارش روابط عمومی فرمانداری شهرستان نظرآباد، در 11 دی 1397 جلسه پیگیری موضوع مرتبط با کارخانجات مقدم واقع در هسته مرکزی شهر، مابین مدیران کارخانه مقدم با شهرداری نظرآباد جهت توافق کاربری های آتی برگزار شد. با توجه به اینکه جوانب مختلف موضوع مورد مذاکره قرار گرفت مقرر شد از سوی کارخانه مقدم طرحی به شهرداری ارایه و در صورت موافقت شهرداری در قالب لایحه به شورا تقدیم شود و پس از تصویب جهت تایید نهایی به کمیسیون انطباق فرمانداری ارسال گردد.
- منبع: کانال تلگرامی فرمانداری نظرآباد @simaienazarabad
یادداشت های صریح و انتقادی یازده ساله
یادداشت های صریح و انتقادی اسماعیل آل احمد و حسین عسکری در یازده سال پیش در واکنش به تحرکات هماهنگ شهرداری و شورای شهر وقت و بازماندگان مرحوم حاج عبدالله مقدم مبنی بر تغییر کاربری محل قدیمی کارخانجات نساجی مقدم در مرکز شهر نظرآباد به وضعیت مسکونی و تجاری و پیگیری تبدیل آن به مجتمع فرهنگی - هنری و موزه های صنعتی، مردم شناسی و میراث فرهنگی.
- منتشر شده در: نشریه پیام زمان، شهریور 1386، صفحه 3.
مسیحیان ایتالیایی و ارامنه اهل خمین در شهرستان نظرآباد
تصویر دیدنی فوق مربوط است به برگزاری آیین عید پاک با حضور کشیش و ایتالیایی های مقیم شهر نظرآباد از توابع استان البرز در سال 1340 خورشیدی. این عکس برای نخستین بار در صفحه 177 کتاب «بیداری دشت کهن» نوشته حسین عسکری منتشر شده است. در آن سال ها، به دعوت زنده یاد حاج عبدالله مقدم، چهارده مهندس ایتالیایی همراه خانواده شان برای مشارکت در طراحی و ساخت کارخانجات پارچه فاستونی مقدم، در شهر نظرآباد حضور داشتند. طراحی و نظارت بر اجرای خیابان های اطراف کارخانه، ساختمان بانک ملّی، سینما صحرا، فروشگاه و میدان اصلی روستا (میدان سپاه کنونی) هم توسط این مهندسین انجام شده است.
همچنین در سال 1328 خورشیدی، چهارده خانواده کشاورز ارمنی از حومه شهر خمین واقع در استان مرکزی به شهرستان نظرآباد مهاجرت کرده و در روستای خواجه جمال الدین (سیدجمال الدین کنونی) سکونت گزیدند. مالک وقت منطقه که خانمی به نام نصرت شاهرودی بود، آنها را در کشاورزی و باغداری به کار گرفت با تلاش همین مهاجران بود که نخستین تراکتور، وارد سیستم کشاورزی شهرستان نظرآباد شد، و بازدهی کشاورزی تا حد فراوانی افزایش یافت. ارمنیان مهاجر به شهرستان از پیروان یوحنا بودند. البته این مهاجران هموطن ارمنی در سال های بعد به تهران و دیگر شهرها مهاجرت کردند. آخرین و تنها خانواده ارمنی ساکن در محل، آقای عاودیک خدابخشی و همسرش خانم سیران نوش ابراهیمی بودند. در سال 1382 خورشیدی حسین عسکری به هنگام تالیف کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» با این خانواده دیدار کرده و درباره تاریخچه مهاجرت ارامنه به شهرستان نظرآباد با آنان گفت و گو کرده است.
قدیمی های محله سید جمال الدین از ارتباط عالی و حسن همجواری بین همشهریان مسلمان و ارمنیان، خاطرات جالب و زیبایی تعریف می کنند. ارمنی ها همه مناسک خود را در منازل خود انجام می داده اند و برای احترام به مسلمان در بسیاری از مراسمات اجتماعی، عروسی، مجالس ترحیم و مذهبی آنان به ویژه آیین سوگواری ماه محرم شرکت و نذوراتی را تقدیم می کرده اند. آنان علاقه بسیاری برای استفاده از غذای نذری روز تاسوعا و عاشورا داشتند. نام سابق این محله «خواجه جمال الدین» بوده که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، به «سیدجمال الدین اسدآبادی» تغییر کرده و هم اکنون یکی از محلات پرجمعیت شهر نظرآباد است.
متن: علی عسگری، منتشر شده در صفحه اینستاگرام #سرزمین_کهن_خشت
مهندسان ایتالیایی طراح کارخانه نساجی مقدم در شهر نظرآباد
یادداشت حاج عبدالله مقدم درباره کارخانه نساجی مقدم، 28 امرداد 1344