هشتگرد در هفتاد سال پیش
در عکس بالا «شرکت تعاونی روستایی هشتگرد» را می بینید که در اسفند 1321 تاسیس شده است. استاد علی اکبر دهخدا در لغتنامه اش درباره هشتگرد نوشته است: «دهی است از بخش شهرستان کرج که دارای 809 تن سکنه، آب آن از رود کُردان و محصول عمده اش غلّه، صیفی، انگور و لبنیات است. امامزاده ای دارد که بنای آن قدیمی است.» براساس گفته های بزرگسالان، هسته نخستین شهر هشتگرد در محلّ «چال تپه» که در جنوب غربی شهر قرار دارد شکل گرفته بود که در اثر سانحه (احتمالاً سیلاب) این سکونتگاه به محلّ دهکده هشتگرد واقع در محله کُردآباد سپس هسته مرکزی شهر به سمت جاده قدیم تهران - قزوین و مسجد جامع فعلی کشیده شده است. تصویر چال تپه را هم از نمای جنوبی ببینید. آثار به دست آمده از این تپه باستانی، متعلق به دوره های سلجوقی، تیموری و صفوی است.
مهدی را بسیار بزرگ تر از آنچه می شناختم بازیافتم
شهید مهدی (بهروز) فلاحت پور (1343 - 1371ش) تصویربردار ساوجبلاغی مجموعه روایت فتح است. او از سال 1366 وارد گروه تلویزیونی جهاد سازندگی شد. تصویربرداری چند قسمت از مجموعه روایت فتح، دسته ایمان و... از کارهای مهّم او است. وی که عضو گروه تصویربرداران روایت فتح بود، در پی ماموریتی که از طرف شبکه دوّم صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به لبنان داشت در 29 اردیبهشت 1371 به هنگام تصویر برداری، در جریان تهاجم هواپیمای جنگنده اسراییلی به آن منطقه به شهادت رسید. شهید فلاحت پور در سال 1371 برنده دیپلم افتخار و جایزه بهترین فیلم برداری برای مجموعه فیلم روایت فتح شده بود. ادامه مطلب...
در ستایش صلح و سرزنش خشونت
امروز صبح (7 اردیبهشت 1394) طبق عادت واژه «ساوجبلاغ» در 24 ساعت گذشته را در اینترنت جست و جو کردم. دو خبر کاملاً متضاد بالا آمد. اوّل متن آن دو خبر را بخوانید:
- خبر اوّل: ابوالفضل عبیدی مدیرکل پیشین میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان البرز از تشکیل موزه صلح در شهرستان ساوجبلاغ خبر داد و گفت: موزه شهدای موجود در این شهرستان به موزه صلح تغییر پیدا می کند (خبرگزاری تسنیم).
- خبر دوّم: دعوای دو خانواده در شب چهارشنبه آخر سال 93 در روستای سُرخاب شهرستان ساوجبلاغ با قتل پایان گرفت. در پی نزاع و درگیری دسته جمعی منجر به قتل فردی به نام «ت.ل» ماموران به انجام تحقیقات از اشخاص شرکت کننده در منازعه و تحقیقات میدانی پرداختند که مشخص گردید درگیری بین چهار نفر بوده است و کلیه متهمین را تحت بازجویی قرار دادند که در نهایت یکی از متهمان به زدن چند ضربه با چوب به سر مقتول اعتراف نمود. در ادامه با پیگیری وضعیت جسمی یکی از متهمین که در بیمارستان تحت درمان بود و پس از بهبود وضعیت جسمانی اش و ترخیص از بیمارستان به طور جداگانه تحت بازجویی قرار گرفت که ابتدا سعی در انکار و کتمان حقیقت داشت اما بعد از چندین مرحله بازجویی لب به اعتراف گشود. متهم در اعترافتش اذعان داشت: در شب درگیری ابتدا جرّ و بحث لفظی بین دو نفر از طرفین نزاع در جلوی درب منزلمان آغاز شد و من به جهت جدا کردن و پا درمیانی جلو رفتم که یکی از طرفین دعوا با چاقو حمله ور شد و در همین حین عمویش هم با چاقو به سمت ما یورش آورد. وی افزود: در ادامه پدرانشان هم وارد درگیری شدند که عموی یکی از طرفین، پدرم را با چاقو زد، من به سمتش رفته و چاقو را از او گرفتم که دستش زخمی شد و در همین حین یکی از آن دو به سمت من حمله ور شده و دو ضربه چاقو به سینه و گردن من زد که روی زمین افتادم و او نیز بر روی سینه ام نشست و می خواست مرا بکشد اما چاقویی را که از دست عمویش گرفته بودم را در شکمش فرو کرده و او را نقش بر زمین کردم و سپس چند ضربه هم از بغل به پشتش زدم. سرتیب دوّم ستاد پاسدار کامرانی صالح فرمانده انتظامی استان البرز درباره این خبر به باشگاه خبرنگاران گفت: نظریه پزشکی قانونی علّت فوت را ضربات متعدد چاقو تعیین کرده است (باشگاه خبرنگاران جوان). ادامه مطلب...
«دستگاه غذاپز هوشمند» دانش آموز ساوجبلاغی در ژنو درخشید
پایگاه خبری هادیان البرز: در چهل و سوّمین دوره مسابقات نمایشگاهی اختراعات و ابتکارات جهانی (ژنو - سوئیس 2015) دانش آموز ساوجبلاغی موفق به کسب مدال طلا شد. علی توحیدیان از روستای قوهه از توابع بخش چهارباغ شهرستان ساوجبلاغ به همراه حسین عیوضی از دبیرستان رشد نو ناحیه سه کرج از بین یک هزار مخترع و با ارایه محصول جدید، موفق به کسب این مدال شدند. در این مسابقات که از سوی فدراسیون جهانی اختراعات در کشور سوئیس و در شهر ژنو برگزار شد، این دانش آموزان با اختراع «دستگاه غذاپز هوشمند» در این مسابقات شرکت کردند. این مسابقات از 15 فروردین لغایت 26 فروردین 1394 از سوی حکومت فدرال سوئیس و سازمان جهانی مالکیت معنوی (WIPO) برگزار شد و بیش از یک هزار مخترع از 45 کشور جهان در آن حضور داشتند. وبلاگ «ساوجبلاغ پژوهی» این موفقیت علمی را تبریک می گوید. دست مریزاد علی آقا توحیدیان و دوستش حسین آقا عیوضی.
نمونه ای از آثار کشف شده در منطقه خوروین شهرستان ساوجبلاغ که در موزه هنرهای شهر سینسیناتی در آمریکا نگهداری می شود. این اثر، بخشی از میراث سه هزارساله فرهنگ و تمدن سرزمین ایران باستان است که از محوطه باستانی خوروین در استان البرز از دو تپه به نام های «گنج تپه» و «سیاه تپه» در کاوش های باستان شناسان و اهالی بومی به دست آمده است.
سفر نوروزی به ساوجبلاغ؛ سرزمین چشمه های سرد
شهرستان ساوجبلاغ با وسعتی حدود یک هزار و 22 کیلومتر متر مربع از شمال به ارتفاعات البرز و شهرستان طالقان، از غرب به استان قزوین و شهرستان نظرآباد و از شرق و جنوب به شهرستان کرج محدود می شود. ساوجبلاغ دارای سه بخش چهارباغ، چندار و بخش مرکزی است و پنج شهر شامل شهرهای جدید و قدیم هشتگرد، کوهسار، چهارباغ و گلسار دارد. ساوجبلاغ یک واژه ترکی به معنای «چشمه سرد» است و این نام به خوبی نشان دهنده طبیعت شگفت، سرسبز و پر از رودخانهها و چشمههای این منطقه است .
شیخ محمدصالح برغانی گفت که در غیبت کبری، اختیارات شاه محدود است
در سده سیزدهم، در سال 1220 هجری قمری بود که ملامحمدصالح برغانی از عتبات به تهران بازگشت، این هنگام روسها، سپاهیان فتحعلیشاه را در هم شکسته و بسیاری از شهرهای شمالی ایران به اشغال روسیه تزاری درآمده بود، انگلستان نیز می رفت تا چمبره نفوذ خود را در سرتاسر جنوب ایران بگستراند. ملامحمدصالح، به ناکارآمدی حکومت یورش آورد و فتوا داد که هرگونه جنگ و صلح و گفتوگو با دولتها و کشورهای خارجی، نیاز به اجازه فقها دارد. این فتوا، شاه را ناگزیر کرد که روحانیان طراز اول را به کاخ گلستان فرابخواند. آن روز در برابر شاه، نشست برگزار شد. سه برادر، ملامحمد صالح برغانی، ملامحمد تقی برغانی و ملامحمدعلی برغانی هم در این نشست بودند. ملامحمدصالح آشکارا گفت که در غیبت کبری، اختیارات شاه محدود است و باید برای رایزنی از قرآن و سنت بهره گرفته شود که این هم از اختیارات روحانیت است. در برابر، ملامحمدعلی جدلی مازندرانی که با دربار روابطی گرم و صمیمی داشت، به مخالفت برخاست و دمی بعد، مشاجره شدت گرفت و خشونت از کلام به عمل گرایید، برادران برغانی بیواهمه یورش آوردند. روحانیان حاضر در دربار دو شق شدند، بخش بزرگتر سوی برغانیها را گرفتند و دیگران به هواداری از دربار به ستیز با گروه رودررو برخاستند. جنگ لفظی و کتککاری شاگرد و استاد (1) شاه را سخت آزرد. فتحعلی شاه، خشمگین از عمل برغانیها، آنها را تبعید کرد.
ملامحمدصالح به عتبات رفت و از آنجا نیز به حجاز سفر کرد و در مکه و مدینه سکنی گزید. پس از چندسال به ایران بازگشت و به قزوین رفت. مدرسه صالحیه را پی افکند با نگرشی دیگرگونه و رویکردی نو به جامعه. مدرسه صالحیه دارای رشتهها و گروههای آموزشی بود و ویژگیهای بسیار داشت. نخست: آن که رشتههای درسی مختلفی را آموزش میدادند، همانند: فقه، طب، اصول، تفسیر و حدیث، ادبیات و عرفان. دوم: راهیابی زنان به آموزشیهای دینی که میتوان برای نمونه چند زن از خانواده برغانی را نام برد که آموزندگان این مدرسه بودند، میرزا ماه شرف برغانی، آمنه خانم قزوینی، رقیه برغانی و... (2) سوم: فتاوی نو و تجددخواهانه که یکی از انگیزههای آن حضور روحانیون نامداری چون شیخ جعفر کبیر مؤلف کاشف الغطاء، شیخ احسایی، آخوند ملاآقا حکمی و... و بنگریم به شاگردان که برخی را نام میبریم: میرزای شیرازی (اول)، سیدجمالالدین اسدآبادی، میرزا کوچک جنگلی و طنزسرای معروف دوره مشروطه و مدیر نشریهای که مردم آن را مشتاقانه میخریدند و میخواندند، یعنی سیداشرف الدین گیلانی مدیر و سراینده روزنامه نسیم شمال. علمای مدرسه صالحیه درباره مسائل روز نظریاتی نوگرا داشتند که میتوان به «فتوای عدم حرمت حلق لحیه (ریشتراشی) و فتوا در حلیت موسیقی ودیگر مسائل مبتلا به روز» (3) اشاره داشت.
پانوشت ها: 1. محمدصالح برغانی در قزوین، مقدمات را نزد ملا محمدعلی جدلی خوانده بود. (علی کرباسی زاده اصفهانی، حکیم متاله بیدآبادی، ص 145) / 2. همانجا، صص 4 و 143 / 3. همانجا، زیرنویس ص 43. (به نقل از: وبلاگ نقد و بررسی تاریخ ایران، نوشته غلامحسین مراقبی).
مدرس شناخته شده موسیقی کلاسیک در ایران و اروپا
استاد بهزاد میرخانی (متولد 1348خورشیدی در تهران) آهنگساز و مدرس شناخته شده موسیقی کلاسیک در ایران و اروپا است. پدر ایشان استاد سید احمد میرخانی (متولد 1318 خورشیدی) خوشنویس و کاتب قرآن کریم، متولد روستای تالیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ در استان البرز است. کالج موسیقی لندن از دانشکده های دانشگاه لندن غربی از اکتبر سال 2010 میلادی، استاد میرخانی را به عنوان مدرس رسمی خود معرفی کرده و آزمون کتبی اش را ژوئن هر سال در تهران همزمان با مراکز کالج لندن در کشورهای دیگر برگزار میکند. «آخرین برگ»، «آستوریاس»، «شیفته»، «جوانهها»، «راپسودی ایران»، «رقص گیتار» و «مثل برگ» نام آلبومهای موسیقی منتشر شده وی در ایران است. همچنین آثاری همانند «آخرین برگ»، «هفتاد دقیقه با عاشقانههای گیتار»، «کی مای» و «نتهای تنظیم شده برای گیتار» را در خارج از ایران منتشر کرده است.
به قرآن من افتخار کن، نه به کمانچه نوازیام !
بانو اشرفالسادات میرخانی سالها است که در حفظ و حراست میراث پدرش استاد سیدحسین میرخانی (متولد 1286 خورشیدی در روستای تالیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ) اهتمام کامل داشته و دارد. هر چیز فرد و کلان، که بارقهای از معرفت پدر را بنماید، نزد او گرامی است و از این بابت کاملترین مرجع برای کسب اطلاعات. آنچه در پی میآید، متن گفتوگویی است که با ایشان صورت گرفته است:
- آداب خوشنویسی مرحوم میرخانی چگونه بود؟
- پدرم چون قرآن را کتابت میکرد، هرگز بدون وضو دست به کار نمیشد. از سال 1323، که متولد شدم و ایشان از همین ایام کتابت اولین قرآن را شروع کرده بود، هرگز سراغ ندارم بدون وضو بوده باشد. یکی از مواردی که در خصوص کار ایشان به طور استثنایی وجود داشت، نحوه قلمگیری بود که آن را بین سَبابه و شَست قرار میداد. این نکته را در بین خوشنویسان فقط استاد خروش است که دنبال میکند. سبک تراشیدن قلم هم برای پدرم متفاوت بود. دکتر انوری، یکی از شاگردان ایشان که چهل سال است در کلن آلمان زندگی و در دانشگاه تدریس میکند، میگفت:«یک عصر تا شب من ما با آقای خروش بر سر مسأله تراش قلم با هم بحث و تبادل نظر داشتیم که مثلاً اگر تراش به این صورت باشد، چه میشود و اگر زاویه و نوک قلم در این حد و حدود باشد، چه.» دست آخر رفته بودند و یکی از قلمهای استاد سیدحسین را آورده و سنجیده بودند. بعد متوجه شده بودند، ایشان بهترین شیوه را در تراش قلم رعایت کرده. پدرم پشت میز نمینشست، اگرچه میز تحریر داشت، اما کاغذ را روی پایش میگذاشت و خط مینوشت. مرکبِ خشک را بسیاری برای پدرم سوغات میآوردند؛ ایشان آن را با آب مخلوط و استفاده میکرد. اخیراً آقایان گلاب در مرکب میریزند، اما پدرم، از آب استفاده میکرد. یک بیت شعر را آقای انصاری در این خصوص سرودهاند که به نظرم جالب است: با دواتش از این شراب بهشت / که سه قرآن بدین شراب نوشت... یک دوات انگشتی داشت که بین انگشتان دست چپ قرار میداد و با دست راست مینوشت.
تأملی در سبک زندگی امروز ما
سبک زندگی در هر جامعهای پیوندی تنگاتنگ با منش فرهنگی و زیباییشناختی مردمان آن جامعه در طول تاریخ خود دارد؛ به همین خاطر شاید بتوان گفت به تعداد ملتها و جامعههای گوناگون در سیر تاریخ، سبک و منش زندگی وجود داشته است. ما ایرانیان نیز مانند هر مردم دیگری در این کرهخاکی سبک زندگی ویژهای داشتهایم که در نحوه رفتار، ارتباطات، نشست و برخاستها، لباس پوشیدن، معماری و ...ما نمود داشته است. با اینحال از زمانی که چندان هم دور نیست، این سبک خاص زندگی که بر شالوده فرهنگ ایرانی - اسلامی بنیان گرفته بود، بهتدریج شروع به افول کرد و اینک در روزگار ما به گفته پژوهشگران حوزههای مختلف جز پارههایی از آن باقی نمانده است. با نگاهی به معماری شهرهای ما و همچنین شیوههای زیست زندگی روزانه میتوان این گسستگی و آشفتگی و در مواردی بیهویتی را دید. با این حال هنوز دیرنشده و همچنان میتوان با آسیبشناسی سبک زندگی معاصر خودمان و بازشناسی منش و فرهنگ ایرانی - اسلامی بر این بحران تا حدی فائق آمد. درمطلب زیر با نگاهی فلسفی و تاریخی تلاش شده که در این موضوع کندوکاو شود .
از بودن تا چگونه بودن و از زیستن تا فرهنگ و منش زندگی به مفهوم انسانی آن تفاوت از زمین تا به ثریاست. در«بودن» همه ما بر خوان ضیافت هستی و هستومندی زیرسقف یک میراث مشترک گردآمدهایم و هر یک سهم خود را برگرفته و بهره خود را بردهایم. بهره وجودی هر موجود یا هستندهای را نیز به عیار و اعتبار نحوه بودنش درجهان میتوان محک زد و دربارهاش داوری کرد. انسان بودن آدمی نیز در نحوه بودن و فرهنگ و منش چگونه زیستن او در جهان افق گشوده و چهره نموده و جامه تحقق بر تن پوشیده است. البته بودنی نه از جنس نحوه بودن در جغرافیای طبیعی و سپهر طبیعت و بشر طبیعی آنگونه که رمانتیستهای آرمانگرای سدههای 18 و 19 پس از بهپا خاستن توفان انقلاب علمی و صنعتی در اروپا مشتاقانه بازگشت ناممکن و ناکام به آن را در سر داشتند. در جغرافیای طبیعی و سپهر طبیعت همه چیز به میزان زیاد پیشاپیش طراحی شده است. این طراحیهای از پیش مهیا شده در جغرافیای گیاهی و رفتار گیاهان بسیار مشهودتر از جغرافیای گونههای جانوری بوده و در اقلیم و عالم بشری سر از افق دیگری برکشیده است. در این جغرافیای پرچین و شکن و هزار توی عالم انسانی است که برای نخستینبار با نحوه بودنی از جنس دیگر و منش زیستنی از تباری دیگر مواجه میشویم؛ جغرافیا و سپهر اقلیم و عالمی که اصطلاحا" آن را جغرافیای تاریخی و فرهنگی و انسانی اطلاق کرده و میشناسیم.