صحرای بسیار خوب و باصفایی است
ناصرالدین شاه (1210- 1275 خورشیدی) چهارمین پادشاه سلسله قاجار، هنگامی که به سلطنت رسید، هفده ساله بود. وی نخستین پادشاه ایرانی است که عازم فرنگ شد. ناصرالدین شاه به سفر و گشت و گذار بسیار علاقمند بود و علاوه بر سه سفر به فرنگستان و یک سفر به عتبات عالیات، به بیشتر نقاط ایران از جمله خراسان، گیلان، مازندران، فارس نواحی مرکزی سفر کرد و خاطرات خود را نوشت و به چاپ رساند. او در سفر سوم به فرهنگستان، از منطقه ساوجبلاغ دیدار کرد. سلیمان خان افشار - رئیس ایل افشار ساوجبلاغ - راهنمای شاه در آن دیدار بود. شاه قاجار در توصیف برخی روستاهای کوهپایه ای منطقه ساوجبلاغ نوشته است:
«...بعد از نهار سوار شدیم راندیم برای چندار سلیمان خان افشار، یک تپه ای هست که نگاه می کند به امامزاده، امامزاده قدری مخروبه است اما باید معتبر باشد، گفتم انشاالله برگشتن از فرنگ امامزاده را تعمیر کنیم. چندار خالصه است دست سلیمان خان است یک دهی هم هست، اسمش قلعه است ملک خود سلیمان خان است، چندار و قلعه بهم چسبیده است، صحرای بسیار خوب و باصفایی است، دهات خوب دارد، ولیان، دوزنبر (=دوزعنبر)، سقاها است، آجین دوجین، فشند همه از دور دامنه کوه پیداست، خیلی قشنگ، ده کردان هم پیدا بود، دامنه تپه ای که میان قلعه و چندار است چمن بسیار خوبی سبزی بود، یک چشمه صاف خوبی هم بود. کنار چشمه آفتاب گردان را زدند افتادیم به چای عصرانه...» (روزنامه خاطرات سفر ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگستان، ص 41).
تبعیدی کودتای آمریکایی - انگلیسی در قلعه احمدآباد
سال های پیش از 1342 خورشیدی، دکتر محمد مصدق (نخست وزیر نهضت ملی ایران) و همسرش در روستای احمدآباد، شهرستان نظرآباد، واقع در غرب استان البرز.
دولت ملی دکتر مصدق با کودتای آمریکایی - انگلیسی 28 مرداد 1332 ساقط شد. او پس از تحمل سه سال حبس در زندان لشگر دو زرهی مرکز، از 13 مرداد 1335 به احمدآباد تبعید شد تا واپسین سال های حیاتش را زیر نظر ماموران ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت رژیم پهلوی) در باغ کوچکی که ملک شخصی اش بود، بگذراند. در آبان 1345 وقتی از سوی پزشکان معالج، مشکوک به بیماری سرطان فک تشخیص داده شد با اجازه ای که پروفسور عدل از محمدرضا شاه پهلوی گرفته بود به تهران و به منزل پسرش انتقال داده شد تا در بیمارستان نجمیه مورد مداوا قرار گیرد. پیش از همه به شاه خبر رسیده بود که کار پیرمرد تمام است. وی در نیمه شب 13 اسفند همان سال به بی هوشی رفت و در سحرگاه در بیمارستان نجیمه تهران درگذشت و پیکرش در احمدآباد مدفون شد.
آشنایی با خاندان علمی و فرهنگی «برغانی»
«آل برغانی» از خاندان های مشهور شیعه در مناطق ساوجبلاغ، قزوین و عراق، از ابتدای قرن یازدهم تا پایان قرن سیزدهم هجری قمری است. این خاندان در دهه های پایانی قرن سیزدهم پس از شهادت شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث در 1263 هجری قمری به «آل شهیدی»، «آل شهیدی صالحی»، «آل علوی شهیدی» مشهور شده است. شیخ محمد ملائکه برغانی (متوفای 1200 قمری) نخستین شخص از این خاندان بود که به «برغانی» مشهور شد. از میان چهار فرزند او، سه تن به نام های «شیخ محمدتقی برغانی معروف به شهید ثالث»، «شیخ محمدصالح برغانی» و «شیخ محمدعلی برغانی» شهرت به سزایی دارند. آقای عبدالحسین شهیدی صالحی - از نوادگان شهید ثالث - طی مقاله زیر در «دایره المعارف بزرگ اسلامی»، این خاندان را به خوبی معرفی کرده است. بنده با ایشان در «دایره المعارف تشیع» آشنا شدم. این دوستی و ارادت ادامه داشت تا اینکه در تابستان 1387 خورشیدی در روند برگزاری کنگره شهید ثالث، آشنایی مان بیشتر و صمیمانه تر شد به طوری که مراوده علمی و فرهنگی ما همچنان ادامه دارد. استاد شهیدی صالحی در سال 1317 خورشیدی در کربلا متولد شد و در سال 1349 خورشیدی با فشار سیاسی حزب بعث، عراق را به قصد شهر قزوین ترک کرد. از ایشان بیش از چهل عنوان کتاب به زبان عربی و فارسی در ایران، عراق، سوریه و لبنان منتشر شده است.
برای مطالعه مقاله «آل برغانی» رجوع کنید به:
http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=979
کرج روستایی بوده تابع ساوجبلاغ پس ساوجبلاغ را دست کم نگیرید
وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی: براساس اسناد تاریخی و جغرافیایی، «دهکده کرج» سالیان درازی تابع «منطقه تاریخی ساوجبلاغ» بوده. 10 سال پیش شناسنامه یکی از دوستانم را دیدم که در اصل متولد کرج بود اما محل تولد و صدور شناسنامه اش ساوجبلاغ قید شده بود. موضوع را جویا شدم؛ او هم گفت در گذشته ها، کرج تابع ساوجبلاغ بوده و نام ساوجبلاغ در شناسنامه بسیاری از کرجی های اصیل درج شده است. بحث در برتری کرج و ساوجبلاغ نیست. مساله این است که در مدت کوتاه تشکیل استان البرز، حق شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد در زمینه های مختلف فرهنگی، عمرانی، اجتماعی، مدیریتی و... به خوبی ادا نشده است. مطلب زیر در «وبلاگ کرج هتل» درج شده است که تاییدی بر قدمت ساوجبلاغ است. من فکر می کنم که استان البرز هنگامی بالنده خواهد شد که «شایسته سالاری» جای «مرکز محوری» را بگیرد. به امید آن روز.
* * * * *
مراحل گسترش تاریخی شهرستان کرج
وبلاگ کرج هتل: شهر کرج با قدمتی دیرینه و جمعیتی انبوه و پیشینهای تاریخی تا رسیدن به کلان شهر کنونی راه پر پیچ و خمی را پیموده است. دهکده کرج در محدوده خیابانهای کشاورز و مصباح، روستایی تابع بخش منطقه ساوجبلاغ از توابع حوزه 19 تهران بود و در این دوره مراکز اداری و تجاری آن گاهی تهران، برغان، کردان و هشتگرد بوده است. سپس شهر کرج تابع شهرستان تهران شد و نمایندگیهای ادارات مرکزی به رتق و فتق امور آن می پرداختند. این شهرستان با جهشی سریع از دوره روستایی و شهری گذشت و منطقه بسیار وسیعی را در بر گرفت. اشتهارد، شهریار، طالقان، ساوجبلاغ، کوهپایه و بخش حومه تابع استان تهران، همه قلمرو کرج به حساب میآمد. پس از انقلاب اسلامی، با گسترش سریع و افزایش جمعیت و پیدایش قطبهای جاذبهای، کرج به چندین شهرستان و منطقه تقسیم شد؛ که اینک هر کدام از بخشهای پیشین به یک شهرستان و بسیاری از روستاهای اقماری آن خود به شهر و شهرکهایی تبدیل شدهاند. محدودهای که امروز کرج بزرگ (شهرستان کرج) نامیده می شود، در گذشته شامل روستاهایی تابع حوزه کن، شهرستان شمیران، ساوجبلاغ و شهریار بوده است؛ کلاک، سرجو، حصار، وسیه، باغ پیر، بیلقان، حسینآباد بیلقان، علیآباد پرگیرک، تپه مرادآباد، بیدستان، صحرای ویان، جوادآباد، نهر رستم، دره دروا، حسنآباد، حاجیآباد، صوفیآباد، ورگرد، دلمبر، حیدرآباد، میان جاده، شنبهدژ، نوزمین، سیاه کلان، کسین، کارخانه قند، حسینآباد مهرشهر، جو مردآباد، سرحدآباد، آسیا برجی، سرآسیاب، ده کرج، حسینآباد راهآهن، شهر صنعتی، اطراف امامزاده طاهر و امامزاده حسن، باغ فلاحت و مناطق دیگری که در سال های اخیر در محدوده شهر کرج قرار گرفته، را در بر میگرفته است.
بانویی مبارز که میهمان گرامی شهرستان ساوجبلاغ است
5 تیر 1390 برای دیدار با خانم «مرضیه حدیدچی دباغ» به «خور» رفتم. خور از روستاهای کوهپایه ای شهرستان ساوجبلاغ است. خانم دباغ سالها در دفاع از آرمان های انقلاب اسلامی مبارزه کرده و شکنجههای فراوانی تحمل کرده است. ایشان 72 ساله است و با عصا گام برمیدارد، اگر به زندگی پرفراز و فرود و سالهای سختی که در زندان و زیر شکنجههای روحی و جسمی ساواک گذرانده است، نگاهی بیندازیم از این موضوع تعجب نخواهیم کرد. ایشان روستای خور را به این جهت برای سکونت انتخاب کرده تا به دور از هیاهو و هوای آلوده پایتخت، به معالجه دردهای جسمی خود بپردازد. در دی ماه 1389 به دلیل مشکلات ریوی ناشی از عفونت همان شکنجهها، در بیمارستان خاتمالانبیاء تهران بستری شد و هم اکنون با اینکه از بیمارستان مرخص شده اما همچنان بهبود کامل نیافته و در بستر بیماری به سر میبرد. «مادر مبارز و نستوه» صمیمانه و صبورانه به پرسش ها و کنجکاوی هایم پاسخ داد که در مجال دیگر به جزئیات آن خاطرات خواهم پرداخت. چه خوب است که نسل جوان شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد هم با این تندیس جهاد و شکیبایی، آشنا شوند و حضور ارزشمند ایشان در ساوجبلاغ را مغتنم شمارند.
انتخابات آزاد در ساوجبلاغ به سبک پهلوی!
در دوره اول و دوم مجلس شورای ملی، اهالی ساوجبلاغ نماینده ای در مجلس نداشتند؛ ولی در دوره سوم، که از 14آذر 1293 (17 محرم 1333 قمری) افتتاح و در 21 آبان 1294 (6 محرم 1334ق) خاتمه یافت، یکی از انقلابیون مشروطه خواه به نام میرزا قاسم خان تبریزی (صور اسرافیل) به نمایندگی از طرف اهالی ساوجبلاغ، شهریار و کردان به مجلس راه یافت. در دوره چهارم که از اول تیر 1300 افتتاح و در 30 خرداد 1302 خاتمه یافت، سید محمدصادق طباطبایی -روحانی مشروطه خواه- به نمایندگی از اهالی ساوجبلاغ، کردان و شهریار به مجلس راه یافت. در دوره های پنجم تا چهاردهم مجلس شورای ملی، یعنی از 22 بهمن 1302 که دوره پنجم مجلس از این زمان افتتاح گردید تا پایان دوره چهاردهم که در تاریخ 21 اسفند 1324 خاتمه یافت؛ فردی به نام میرزا یدالله دهستانی معروف به نظامی، نمایندگی اهالی ساوجبلاغ، کردان و شهریار، را برعهده داشته است. آنچه از متون تاریخی برمی آید در بیست و یک سالی که وی نماینده نواحی یاد شده بوده، کوچک ترین تغییر و تحولی در بهبود زندگی مردم رخ نداده است.
تازه ترین نتایج کاوش باستان شناختی در «تپه ینگی امام»
وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی: تپه «ینگی امام» در شهرستان ساوجبلاغ، بخش مرکزی و جنوب روستایی به همین نام در کنار جاده هشتگرد به کرج و در مختصات 35 درجه، 56 دقیقه، 10 ثانیه عرض جغرافیایی و 50 درجه، 43 دقیقه، 25 ثانیه طول جغرافیایی قرار دارد.
در بررسی و شناسایی باستان شناختی «محمد یوسف کیانی» و «ولفرام کلایس» به این محوطه اشاره شده و در بررسی کلی که «ابوالقاسم حاتمی» در منطقه انجام داده، اشاره مختصری به آن کرده است. تپه ینگی امام در 25 اسفند 1379 به شماره ثبتی 3504 در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است. تاکنون دو فصل کاوش باستان شناختی در سال های 1385 و 1387 خورشیدی به سرپرستی آقای ولی الله دهقان سانیچ - مدیر اداره میراث فرهنگی و گردشگری شهرستان ساوجبلاغ - در این تپه انجام شده است. هدف از انجام این کاوش ها، بررسی و شناخت آثار کلی با توجه به داده های سفالی و معماری همگون با دیگر آثار محوطه از جمله کاروانسرا و امامزاده هادی و علی النقی با یکدیگر است. در مجموع آثار به دست آمده معماری و داده های سفالی تپه ینگی امام، متعلق به دوران اسلامی (ایلخانی) است. گزارش زیر نتایج کلی دومین فصل کاوش در ینگی امام است که برای نخستین بار با اجازه آقای دهقان سانیچ و البته بدون ویرایش در این وبلاگ منتشر می شود.
نسخه ای به قلم محمد جعفر نظرآبادی ساوجبلاغی
علی اکبر صفری
بخش اول
نظرآباد خجسته بنیاد [1] یکی از شهرهای استان البرز (کرج)، در کنار جاده تهران -قزوین قرار گرفته است. این شهر جزء بلوک تهران بوده و ارتباط ویژه ای با پایتخت داشته و از سویی دیگر حوزه های علمیه شهر قزوین امکان مناسب برای بالندگی فرزانگان علم و سخن این منطقه فراهم آورده است. در چنین شرایط ممتاز، ساختار علمی و فرهنگی این منطقه برپایه بلند دانش و هنر سامان یافته است و نام بزرگان ودانشمندان برخاسته از آن چون خورشید بر تارک تاریخ درخشیده است .گفتنی است کتابی با عنوان «دشتی به وسعت تاریخ» [2] به پژوهش استاد حسین عسگری نگارش یافته که مهم ترین فصول آن پرداختن به تپه ازبکی، خاندان شیخ هادی نجم آبادی، روستای احمدآباد مصدق واقع در این شهرستان است.
نسخه ای به قلم محمد جعفر نظرآبادی ساوجبلاغی
بخش دوم
نسخهای که به دست ملا محمدجعفر نظرآبادی ساوجبلاغی قلمی شده، کتاب روضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه (شرح لمعه) اثر شیخ زین الدین بن علی احمد عاملی (911 - 965ق) مشهور به شهید ثانی است. این کتاب مشهورترین و مهمترین شرح کتاب اللمعه الدمشقیه فی فقه الامامیه (لمعه) تألیف محمدبن مکی عاملی 786) ق) مشهور به شهید اول در سال 957ق در دو جلد سامان یافته است .روضه البهیه یک دوره کامل فقه شیعه - از طهارت تا دیات - را دربر می گیرد و از لحاظ ایجاز، بلاغت، و سبک نگارش از اهمیت ویژهای برخوردار است. چنانکه از زمان تألیف تاکنون به عنوان کتاب درسی فقه در حوزه های علمیه تدریس میشود. آثار بی شماری درباره حاشیه، شرح، ترجمه، خلاصه و... درباره این کتاب تالیف شده است. نسخه از این کتاب به قلم ملا محمدجعفر نظرآبادی ساوجبلاغی به تاریخ روز شنبه 27 جمادی الاخر 1241ق کتابت شده و در کتابخانه مدرسه مبارکه فیضیّه به شماره 402 نگهداری میشود. [9]
بهاءالدین کهبد
تاجری اپورتونیست که نماینده ساوجبلاغ شد !
«بهاءالدین کهبد» بازرگان معروف و مالک عمده ساوجبلاغ و کرج، در 1275 خورشیدی متولد شد و از جوانى به کار تجارت و ملک دارى پرداخت. چون شم اقتصادى داشت و بخت با او یار بود، به تدریج رشد زیادى کرد و از اعیان و اشراف و ثروتمندان درجه اول ایران شد و اسم او سر زبانها افتاد.
در 1325 که قوامالسلطنه حزب دموکرات ایران را تأسیس کرد، کهبد به آن حزب پیوست و جزء محارم رهبر حزب شد و با پرداخت مبلغ قابل توجهى از منطقه ساوجبلاغ و کرج به وکالت مجلس در دوره پانزدهم انتخاب شد. هنگام طرح اعتبار نامهى او، تنى چند از وکلا به دارایى او چشم داشتند و براى تصویب اعتبارنامهاش از او حق و حساب مىخواستند ولى او چون ارباب را دیده بود، اعتنایى به آنها نکرد. آنها نیز جوسازى کردند و اعتبارنامه او را رد کردند. دستور انتخابات آن منطقه مجددا" صادر شد. این بار هم کهبد بلامعارض انتخاب گردید و تمام جوانب کار را رعایت کرد و اعتبارنامهاش به تصویب رسید.
در دوره شانزدهم نیز از همان منطقه به وکالت انتخاب شد. در دوره هفدهم نیز وکیل مردم کرج بود. وقتى اختلاف سلیقه بین دکتر محمد مصدق و آیتالله کاشانى در آن زمان به وجود آمد، وکلای مجلس هفدهم به دو دسته شدند. عدهاى به مصدق پیوستند و تعداد کمى هم دور کاشانى جمع شدند. کهبد از آنهایى بود که با مصدق بیعت کرد و موقعیت خود را براى دورههاى بعد تثبیت کرد. ولى در مرداد 1332 ورق برگشت. مصدق و مصدقیان خانهنشین شدند. بهاءالدین کهبد هم به سوراخى خزید ولى مأموران او را پیدا کردند. چندى بازداشت بود تا آزاد شد ولى بى سروصدا به کار تجارت و ملک دارى پرداخت.
پس از مدتى دو بار سر از لاک بیرون کشید و به واسطه شامه قوى که داشت، تشخیص داد که قدرت دست کیست. سرانجام سراغ شریف امامى رفت و او را شریک خود ساخت و در کرج به شهرک سازى که مد روز شده بود، پرداختند و از این رهگذر ثروت خود را چند برابر کرد. ملارد کرج به صورت شهرکى درآمد و زمینهایى که به هکتارى یک تومان خریدارى شده بود، تا مترى ده هزار تومان فروش رفت. روى هم رفته مرد بدى نبود، از خیرات و مبرات کوتاهى نمىکرد و واجبات شرعى خود را هم انجام مىداد. بهاءالدین کهبد بعد از انقلاب اسلامى بازداشت و به زندان افتاد. پس از چند ماهى که از زندان او گذشت با قرار وثیقه آزاد شد و به اروپا رفت و بازنگشت و در سال 1361 در خارج از کشور درگذشت.
منبع: شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، نوشته باقر عاقلی،جلد سوم.