سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 


 

 

 

شورای شهر هشتگرد عطر فضیلت گرفت

 

حسین جوادان 

فعال فرهنگی و عضو شورای اسلامی شهر هشتگرد

 

روز سه‌شنبه اول بهمن 1398 روزی فراموش نشدنی در پارلمان شهری هشتگرد بود. دو دانشمند سترگ که هر دو ریشه در خاک هنرخیز البرز دارند، کریمانه و متواضعانه دعوت نمایندگان مردم را پذیرفتند و با حضور در جلسه رسمی شورای اسلامی شهر هشتگرد به این نهاد مردمی عطر و بوی فضیلت و فرهنگ دادند.  پروفسور حکمت‌اله ملاصالحی استاد دانشگاه تهران و بنیانگذار دانش فلسفه باستان شناسی در ایران و دکتر حسین عسکری نویسنده و البرزپژوه نامدار با حضور پر خیر و برکت خود، مشعل فرهنگ و هنر را در هشتگرد، مرکز شهرستان تاریخی و فرهنگی ساوجبلاغ فروزان کردند. اعضای شورا هم به خود می‌بالیدند که افتخار میزبانی از چنین میهمانان فرهیخته‌ای را دارند و هم بی‌تاب بودند تا ببینند این دو استاد فرزانه چه ارمغان و پیامی برایشان دارند.

استاد ملاصالحی از لزوم تناسب معماری با فرهنگ و هویت ایرانی و اسلامی گفت و مسئولیت مهم شهرداری‌ها در ساماندهی به نمای ساختمان‌ها و مناظر شهری را گوشزد کرد و یادآور شد که علت آرامش و نشاط انسان در جایی چون میدان نقش جهان، به دلیل نسبت معماری آن میدان باشکوه با ریشه‌ها و اصالت‌هاست. ایشان مقوله درختکاری خصوصاً در حاشیه آزادراه کرج - قزوین را یک امر حیاتی دانست و مرمت و بازگشایی محوطه باستانی ینگی‌امام و ساخت فضاهای فرهنگی و عمومی در اطراف آن بر پایه نظرات کارشناسی و بهره‌گیری از طرح‌های نخبگان در حوزه باستان‌شناسی و شهرسازی و تبدیل این گوهر درخشان باستانی به یک مرکز بزرگ فرهنگی را مسئولیت و تکلیفی مهم برای مدیریت شهری دانست. ایشان همچنین برپایی و برگزاری همایش‌ها و جشن‌های فرهنگی و هنری را موجب افزایش نشاط اجتماعی و ایجاد احساس آرامش و رضایت‌مندی در شهروندان و ایجاد حس تعلق خاطر آنان به محیط زندگی خود قلمداد کرد.

دکتر حسین عسکری که عمر خود را صرف پژوهش در حوزه البرزشناسی کرده است، از برگزاری موفق نخستین جشنواره فرهنگی هنری شهر هشتگرد تمجید کرد و استمرار این رویداد بزرگ را خواسته و انتظار به حق هنرمندان برشمرد و به نمایندگان مردم در پارلمان شهری هشتگرد یادآور شد که اهمیت هشتگرد به عنوان مرکز منطقه ساوجبلاغ تاریخی، ایجاب می‌کند که در تصمیم‌گیری‌ها، نگاه را از مرزهای سیاسی و محدوده قانونی هشتگرد بر روی کاغذ فراتر ببریم و در تصمیمات فرهنگی خود، تمامی پهنه ساوجبلاغ تاریخی و کهن را در نظر داشته باشیم. این پژوهشگر و استاد دانشگاه همچنین به لزوم تالیف کتابی در خصوص تاریخ هشتگرد اشاره کرد و افزود که این اقدام ضروری موجب گشایش باب آشنایی امروزیان و آیندگان با این سرزمین تاریخی و همچنین فتح بابی برای تبادل نظر و ثبت آراء مختلف در این زمینه است. وی در ادامه خواست که از اهمیت افراد و اماکن مهم در شهر هشتگرد که به هر شکل، اهمیت و اعتباری در طول تاریخ داشته‌اند غافل نباشیم و بزرگانی نظیر استاد عباس براتی‌پور که ریشه در این شهر دارند را پاس بداریم و با نصب لوح راهنما و نگارش توضیحات لازم در مقابل برخی بناها نظیر امامزاده ینگی‌امام، کاروانسرا و تپه باستانی ینگی‌امام، تپه تاریخی هشتگرد، امامزاده جعفر، مسجد جامع هشتگرد و بناهایی از این دست، شهروندان را با داشته‌های تاریخی خود آشنا کنیم و از این راه، تفاخر و تعلق خاطر آنان به زادبوم خود را تقویت کنیم. عسکری در پایان، تعیین یک روز به عنوان روز فرهنگی هشتگرد را ضروری برشمرد و خواستار پیشنهاد چنین روزی بر پایه مطالعات مستند و تصویب آن در شورای فرهنگ عمومی شد تا بتوان هرساله در چنین روزی همایش‌هایی برای معرفی تاریخ و فرهنگ هشتگرد و ارائه دستاوردهای فرهنگی شهروندان و حضور سایر هم‌میهنان در هشتگرد برای آشنایی با گذشته و حال این شهر تاریخی برگزار کرد.

شهردار و اعضای شورای اسلامی شهر هشتگرد با اشتیاق زایدالوصفی، رهنمودهای این فرزانگان را به سمع قبول شنیده و بر لوح جان حک نمودند و خدای منان را بر این نعمات ارزنده شکر کردند و برآن شدند تا برای جامه عمل پوشاندن به این پیشنهادهای حیاتی و ارزنده، دست یاری به هم دهند و آستین همت را بالا زنند، چرا که حکیم خردمند طوس، فردوسی بزرگ فرمود:

به دانش گرای و بدو شو بلند

چو خواهی که از بد نیابی گزند...


- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology


 

گزارش وب سایت شهرداری و شورای اسلامی هشتگرد در این باره 

 

 


نوشته شده در  سه شنبه 98/11/1ساعت  8:29 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 


 

«ینگی امام» روستای تاریخی متعلق به دوره صفوی از توابع شهرستان ساوجبلاغ واقع در استان البرز است که اکنون در محدوده شهر هشتگرد قرار دارد. این روستا در دوره صفویه، بارویی چهار ضلعی و بلند داشته که در هر ضلع آن چهار برج نگهبانی وجود داشت. اکنون آثاری از سه برج و بخشی از باروی این روستا برجای مانده است. سه اثر تاریخی شامل بقعه دو امامزاده، کاروانسرا و تپه تاریخی در ینگی امام وجود دارد که در سال های 1377 و 1379ش در فهرست آثار ملّی ایران به ثبت رسیده است. «یِنگی» در گویش ترکی ساوجبلاغی به معنای تازه و نو است. وقتی در اوایل قرن یازدهم هجری قمری گنبدی مشترک بر فراز مزار امامزادگان هادی و علی النقی از نوادگان امام موسی کاظم علیه السلام ساخته شد از آن پس به آن ینگی امام (= امامزاده نو) اطلاق گردید. این روستا در روزگار قاجار در ردیف املاک صدر اعظم میرزا علی اصغر خان اتابک (درگذشت 1325ق) ملقب به امین السلطان بوده که پس از مدتی به میرزا علی خان امین الدوله (درگذشت 1322ق) صدر اعظم بعدی واگذار شده است. امین السطان به هنگام صدارت، بقعه امامزدگان ینگی امام را مرمت کرد. سنگ قبری به تاریخ 1072ق در ورودی صحن امامزادگان قرار دارد و تاریخ مندرج بر روی ضریح چوبی مربوط به سال 1354ق است. تپه ینگی امام در جنوب غربی روستا و در شمال جاده کرج - هشتگرد واقع شده است. براساس کاوش های باستان شناختی، این تپه 18 متری متعلّق به دوره ایلخانیان است. کاروانسرا یا مهمانخانه چهار ایوانی ینگی امام بنایی است منسوب به شاه عباس صفوی (درگذشت 1038ق) که در کنار تپه تاریخی ساخته شده است. طول خارجی آن 69 متر و عرض آن 60/67 متر است. این کاروانسرا در سه دوره صفویان، پیش از حکومت محمد شاه قاجار (درگذشت 1264ق) و مقارن با نخستین سفر ناصرالدین شاه قاجار (درگذشت 1313ق) به فرنگ رونق داشته و در بیشتر سفرنامه های ایرانی و خارجی روزگار قاجار از این کاروانسرا یاد شده است. کاروانسرای ینگی امام به هنگام حکومت مظفرالدین شاه قاجار (درگذشت 1324ق) دچار حریق شده و پس از آن متروک ماند. در رویدادهای مربوط به نهضت مشروطه خواهی ایرانیان، از این کاروانسرا به عنوان پایگاه قوای مسلح دولتی و مشروطه خواه استفاده شده است.

منابع: پرویز ورجاوند، سرزمین قزوین، ص 115؛ ابوالقاسم حاتمی، آثار تاریخی ساوجبلاغ و نظرآباد، ص 176؛ سفرنامه میرزا محمدحسین فراهانی، ص 14؛ شماری از بقعه ها، مرقدها و مزارهای استان تهران و البرز، ج 1، ص 279؛ فصلنامه گلستان هنر، ش 11، ص 26؛ ویژه نامه پژوهش های باستان شناسی استان تهران در سال 1385، ص 53؛ سفرنامه یوشیدا ماساهارو، ص 230؛ علی دیوسالار (سالار فاتح)، فتح تهران و اردوی برق، ص 81؛ خاطرات حاج سیاح یا دوره خوف و وحشت، ص 203.

- این مقاله یکی از مدخل های جلد شانزدهم دایره المعارف تشیّع است که زیر نظر استادان بهاءالدین خرمشاهی و کامران فانی منتشر می شود.

- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «روستای صفوی در استان البرز»، ماهنامه قاف البرز، ش 5، دی 1398، ص 8.

 


نوشته شده در  یکشنبه 98/10/22ساعت  2:48 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

با حضور نویسنده اثر برگزار شد؛

نقد و بررسی کتاب «بیداری دشت کهن» در کتابخانه عمومی الهادی ساوجبلاغ

در هفتم دی 1398 نشست نقد و بررسی کتاب «بیداری دشت کهن» نوشته حسین عسکری، با حضور نویسنده اثر در کتابخانه عمومی الهادی ساوجبلاغ برگزار شد  .به گزارش روابط عمومی اداره‌کل کتابخانه‌های عمومی استان البرز، به همت اداره‌ کتابخانه‌های عمومی شهرستان ساوجبلاغ و با همکاری دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری البرز و کانون آفرینش‌های ادبی شهرستان ساوجبلاغ نشست نقد و بررسی کتاب «بیداری دشت کهن» با حضور حسین عسکری، نویسنده اثر؛ رضا قاسم‌پور، روزنامه نگار و منتقد؛ حجت الاسلام والمسلمین اسماعیل آل احمد، نویسنده و منتقد؛ کاظم قاسمی، معاون امور کتابخانه‌های اداره‌کل استان؛ داوود اسدی، رییس اداره کتابخانه‌های عمومی ساوجبلاغ، جمعی از چهره‌های شاخص فرهنگی شهرستان و اهالی کتابدوست ساوجبلاغی در کتابخانه عمومی الهادی برگزار شد.در ابتدای این نشست، حسین عسکری، نویسنده کتاب با بیان شرح مختصری از شرایط نگارش کتاب و روش‌های جمع‌آوری اطلاعات و اسناد مربوط به آن، اظهار داشت: کتاب «بیداری دشت کهن» به پیشینه مبارزات انقلابی در منطقه ساوجبلاغ از سال‌های قبل انقلاب تا سال 1368 پرداخته و در تدوین آن از منابع و اسناد به دست آمده از ساواک و منابع شفاهی بهره گرفته شده است.

وی در ادامه با تشریح بخش‌های کتاب، اظهار داشت: فصل اول کتاب با عنوان «مبارزات اسلامی پیش از دوره پهلوی» به سابقه مبارزات سیاسی در دوران قاجار به ویژه به فعالیت‌های روحانیون برجسته در منطقه ساوجبلاغ می‌پردازد. در فصل دوم با عنوان «وضعیت اقتصادی و اجتماعی ساوجبلاغ در دوره پهلوی» تلاش شده تصویری مستند از وضعیت اقتصادی و اجتماعی منطقه در دوره پهلوی ارایه شود. فصل سوم کتاب نیز با عنوان «مبارزات اسلامی در دوره پهلوی» مفصل‌ترین فصل کتاب است که در واقع فعالیت‌های انقلابی و مبارزات افراد در منطقه ساوجبلاغ و ساوجبلاغی‌های خارج از این منطقه را شرح می دهد. فصل چهارم با عنوان «مبارزات ملی در دوران پهلوی»، به فعالیت‌های جریان ملی مخالف حکومت پهلوی با محوریت روستای احمدآباد پرداخته و در فصل پنجم نیز با «عنوان مبارزات اشتراکی در دوره پهلوی» به فعالیت جریان چپ از جمله حزب توده، حزب اراده ملی، حزب دهقان در ساوجبلاغ اشاره شده است.

نویسنده کتاب «بیداری دشت کهن» در ادامه با بیان اینکه گردآوری اسناد معتبر به ویژه در مورد برخی از وقایع، کار مشکلی بوده، تصریح کرد: این کتاب به نوبه خود قطعا دارای نقاط ضعف و قوت است ولی اولین نمونه در موضوع مذکور بوده و امیدواریم در آینده و با ورود محققان و نویسندگان دیگر در این عرصه، کتاب‌های خوب و قابل دفاعی نیز در این زمینه داشته باشیم. در ادامه حجت الاسلام اسماعیل آل احمد از نویسندگان و منتقدان البرزی با قرائت پیام دکتر حکمت الله ملاصالحی، استاد دانشگاه تهران و مدرس مدعو دانشگاه آتن در این نشست، به نقد و بررسی فنی، ویراستاری و محتوایی کتاب پرداخت. وی با بیان اینکه قطعا برای نگارش این کتاب پژوهش جامعی صورت گرفته، اظهار داشت: نویسنده از منابع زیادی برای تکمیل مطالب خود استفاده کرده که قابل تحسین است اما با این وجود رفع نواقص مطرح شده در چاپ‌های بعدی این کتاب بی‌تردید بر قوام بیش از پیش آن خواهد افزود. رضا قاسم‌پور، روزنامه نگار و منتقد کتاب نیز به صورت مجمل به بیان دیدگاه‌های خود در خصوص این کتاب پرداخت و آن را از حیث موضوع بی‌بدیل ارزیابی کرد. وی در ادامه با اشاره به اینکه کتاب حاضر به جهت ارایه تصویری جامع از روند مبارزات انقلابی در منطقه ساوجبلاغ بی‌نظیر است، آن را یک مستند درخور برای به تصویر کشیدن وضعیت اقتصادی و اجتماعی ساوجبلاغ و منطقه غرب استان البرز دانست. در خاتمه نشست نیز، برخی از فعالان فرهنگی ساوجبلاغ به ارایه نظرات و دیدگاه‌های خود در مورد کتاب و موضوعات مطرح شده پرداختند. گفتنی است، کتاب «بیداری دشت کهن: تاریخ انقلاب اسلامی در ساوجبلاغ و نظرآباد» به سفارش دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری استان البرز تولید و توسط انتشارات سوره مهر در قطع وزیری و 424 صفحه در سال 1397 منتشر شده است.

گزارش فوق در وب سایت اداره کل کتابخانه های عمومی استان البرز



حجت الاسلام والمسلمین سید مقتدا حسینی، هوشنگ حسین زاده، دکتر مهدی اصل زعیم، حسین جوادان


حجت الاسلام والمسلمین اسماعیل آل احمد


دکتر رضا قاسم پور


_________________________________________

 

 

پیام استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی

به آیین نقد و بررسی کتاب «بیداری دشت کهن» نوشته حسین عسکری

شهر هشتگرد، کتابخانه الهادی، 7 دی 1398

 

بسم الله الرحمن الرحیم. خدمت میزبانان ارجمند و میهمانان معزز سلام عرض می کنم. آیین و رسم مبارکی که اینک در اینجا زیر سقف سالن اجتماعات کتابخانه الهادی شهر هشتگرد برگزار می شود و به نام آشنا و نیک آقای دکتر حسین عسکری پژوهشگر ممتاز و صاحب نظر دیار ما آذین بسته است و موضوعش نقد و بررسی یکی از میان چندین اثر مهم و آموزنده و مفید و مانای ایشان «بیداری دشت کهن» است؛ رویدادی است فرخنده و فرهنگی و تاریخی و موثر در شکوفان شدن و به بار نشستن هرچه بیشتر و بیشتر دانش و دانایی و اندیشه و آگاهی مدنی و معنوی و کیفیت فرهنگ و زندگی مردم شریف شهر و شهرستان و استان و ایران ما. با قلم توانای دوست نازنین و یار غارِ سال های اخیرِ پر قبض و بسط و فراز و فرود زندگی ام آقای دکتر حسین عسکری سالهاست که مأنوس هستم و دانه چین خرمن دانش و دانایی ایشان. هرچند متأسفانه این بار نیز بخت با بنده یار نشده است و توفیق حضور در مراسم را نیافته ام لیکن خود را در آن سهیم می بینم و در زمره مشارکت کنندگان معزز می یابم. فحوای پیامی که اینک به زبان گویا و رسای دوست نازنینمان جناب حجت الاسلام آقای اسماعیل آل احمد خدمتتان قرائت می شود موید راستی و درستی و صدق مدعای این قلم است.

لازم می بینم و فرصت را مغتنم می دانم به دو نکته که هم مناسبت با موضوع نشست دارد هم با شخصیت متین و سنگین و دانش و منش نویسنده توانای بیداری دشت کهن ربط وثیق دارد مجمل و کوتاه اشاره بشود: نخست آنکه وسعت و جغرافیای اطلاعات و معلومات تاریخی و دانش و دانایی مدنی و معنوی و تأملات فکری آقای دکتر حسین عسکری بسیار فراختر و پر چین و شکن تر از کتابیست که در نشست امروز، موضوع نقد و بررسی دوستان و داوران ناقد ما گزیده شده است و قرار گرفته است. دو دیگر آنکه فضل و ادب و اخلاق و آداب دانی و شخصیت و منش متین آقای دکتر حسین عسکری در حصار هیچ یک از آثار ایشان محصور نمی شود و درنمی گنجد. بی اغراق و بی مداهنه و بی مبالغه نویسنده توانای بیداری دشت کهن ما آقای دکتر حسین عسکری یکی از شریف ترین و بیدارترین سنگربانان و میراثداران و مشعلداران تاریخ و فرهنگ مُلک و ملت ما در عهد دولت اسلام و قرآن طی دهه های پر فراز و فرود و حادثه خیز جامعه بعد انقلاب ما بوده اند.خداوند جانشان را از گزند روزگار ایمن بدارد و توفیق بیش از پیش در راهی که گام برمی گیرند و ره می سپارند نصیبشان بفرماید.

آمین!

حکمت اله ملاصالحی

دانشگاه تهران: 1398/10/6 هجری شمسی



نوشته شده در  یکشنبه 98/10/22ساعت  2:6 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 


جناب سعدی در کتاب شریف گلستان آورده است: «متکلّم را تا کسی عیب نگیرد، سخنش صلاح نپذیرد.» اداره کتابخانه های عمومی شهرستان ساوجبلاغ با همکاری حوزه هنری استان البرز، برنامه ریزی کرده تا دوستان فرهیخته و اهل کتاب در روز شنبه 7 دی 98 گردهم آیند و کتاب بیداری دشت کهن را نقد و بررسی کنند. این نشست، ساعت 15:30 در سالن اجتماعات کتابخانه الهادی شهر هشتگرد برگزار خواهد شد. بی تردید حضور شما به غنای این نشست علمی و فرهنگی خواهد افزود.

با احترام و سپاس فراوان - حسین عسکری

 


نوشته شده در  سه شنبه 98/10/3ساعت  7:17 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

کمترین هدفش زدن ریشه های انقلاب اسلامی است...

یادداشت اسماعیل آل احمد (نویسنده و البرزپژوه) درباره سخنان ناروای میهمان انجمنی شبکه چهار سیما درباره بزرگان از جمله آیت الله سید محمود علایی طالقانی (ره)

 

پیش از آن که سخن اصلی این نوشتار را با مهمانی چشمان مبارک شما مفتخر کنم خواهش می کنم متن داخل گیومه را با کمی تأنّی بیشتر بخوانید. «دیروز، حجتیه‌ای ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند؛ امروز انقلابی‌تر از انقلابیون شده‌اند! ولایتی‌های دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته‌اند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته‌اند و عنوان ولایت برایشان جز تَکَسُّب و تَعَیُّش نبوده است امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می‌خورند! راستی اتهام آمریکایی و روسی و التقاطی؛ اتهام حلال کردن حرام‌ها و حرام کردن حلال‌ها؛ اتهام کشتن زنان آبستن و حلیت قمار و موسیقی از چه کسانی صادر می‌شود؟! از آدم‌های لامذهب یا از مقدس‌نماهای متحجر و بی‌شعور؟! فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعن‌ها و کنایه‌ها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟! کار عوام یا خواص؟! خواص از چه گروهی؟! از به ظاهر مُعَمَّمین یا غیر آن؟! بگذریم که حرف بسیار است. همه این‌ها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه‌ها است و برخورد واقعی هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است. از یک طرف وظیفه تبیین حقایق و واقعیات و اجرای حق و عدالت در حد توان و از طرف دیگر مراقبت از نیفتادن سوژه‌ای به دست دشمنان، کار آسانی نیست.»

بر روح ملکوتی آن مرد بزرگ، درود می فرستم که بیست و یک سال پیش در 1367/12/3 پیامی خطاب به حوزویان فرستاد و آنان را از برخی دوست نمایان خطرناک برحذر داشت. این پیام مرحوم امام راحل که بعدها به منشور روحانیت معروف شد هنوز و همچنان، تازه و خواندنی و شنیدنی است. فرقه هایی که در زمان آن مرحوم، جرأت نطق کشیدن نداشتند بیست سال بعد و به زعم این که دیگر آب ها از آسیاب افتاده است جوانکی را که روش پژوهشی اش مصداق آسمان و ریسمان است راه انداختند تا با کتابی سراسر آسمان و ریسمان، انقلاب مشروطه خواهی ایرانیان را محصول بابیت معرفی کند و چون جرأت ندارد انقلاب اسلامی را هم محصول آن فرقه بنامد و خود مرحوم امام را هم نتیجه پرورش همان فرقه بداند در نهایت لجن پراکنی، بزرگ ترین اندیشه سازان این انقلاب مبارک را بابی معرفی کند از طالقانی و شریعتی تا بازرگان.

پررویی آنانی که خودشان سالیان دراز است با نهان زیستی به حیات ننگین خود ادامه داده اند چیز عجیبی نیست بلکه عجیب، شبکه چهار سیما است که به چنین خباثت هایی مجال عرض اندام می دهد. چرا چنین شبکه ای اجازه می دهد تا فردی معلوم الحال در نهایت دروغ پراکنی همه آن ارادت ها و صداقت های متقابل امام و طالقانی بزرگ را به تایید سیاسی تنزل دهد و هیچ خجالت هم نکشد. آیا واقعا امام، آیت الله طالقانی را فقط از نظر سیاسی تایید می کرد؟! اشاره امام به شعار مردم در مراسم تشییع و تدفین آیت الله طالقانی ـ ای نایب پیغمبر ما جای تو خالی ـ و تصریح بر رفتار مردم در بوسیدن کلنگی که با آن قبر آن مرحوم حفر شده بود صرفا تایید سیاسی است؟! چرا فردی که دست کم چندبار دروغ گویی اش از زبان بزرگان دانش و بینش این مملکت شنیده شده است در شبکه چهار سیما مجال بیابد که کسی چون طالقانی بزرگ را بابی بشناساند؟! فیلم بلایی که او بر سر آقای سید مصطفی حسینی طباطبایی آورده به زبان خود آقای حسینی طباطبایی در فضای مجازی موجود است. دستخط مرحوم پروفسور سیف الدین نجم آبادی در سرزنش این فرد موجود است. خاطره دکتر محمدعلی نجم آبادی ـ متولی مسجد و مقبره شیخ هادی در خیابان شیخ هادی تهران ـ از این فرد و مراجعه اش به قبر مرحوم شیخ هادی و انداختن خودش بر روی قبر آن مرحوم و جفایی که او بر این خاندان کرده است موجود است. اگر چنین فردی از این همه خباثت، خجالت نمی کشد شبکه چهار باید از این اشتباهی که کرده خجالت بکشد و بداند که زدن آدم هایی مثل آیت الله طالقانی و دیگر بزرگان، کمترین هدفش زدن ریشه های انقلاب اسلامی است. فاعبتروا یا اولی الابصار!

 - به نقل از کانال البرزپژوهی: https://t.me/alborzology

 

هجمه انجمن حجتیه به ایمان شیعی نواندیشان البرزی در رسانه ملی

نظر پروفسور سیف الدین نجم آبادی درباره میهمان انجمنی رسانه ملی

پیوند بهاییت و انجمن حجّتیه علیه ایمان شیعی شیخ هادی نجم آبادی

 مطالب وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی درباره شیخ هادی نجم آبادی

 

 


نوشته شده در  چهارشنبه 98/9/27ساعت  6:49 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 


دادقم یوبن یوضر

سید مقداد نبوی رضوی (نویسنده وابسته به انجمن حجتیه) همان کسی است که در 23 آذر 1398 با حضور در شبکه چهار سیما، به چهره های جریان نواندیشی دینی همانند آیت الله شیخ هادی نجم آبادی، آیت الله سید محمود علایی طالقانی، دکتر علی شریعتی و... نسبت بابیگری داد و ناجوانمردانه و با استدلال های غیر پژوهشی، ایمان شیعی آنان را زیر سوال برد. او در اثنای سخنان ناروای خود، از شادروان پروفسور سیف الدین نجم آبادی (درگذشت  1395ش) نوه شیخ هادی و ایران پژوه و استاد نامدار دانشگاه های تهران و هیدلبرگ آلمان به عنوان یکی از منابع خود در شناخت علمای خاندان نجم آبادی نام برد. نامه فوق را پروفسور نجم آبادی در 17 فروردین 1394 پس از مطالعه یکی از یادداشت های بنده در وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی درباره نبوی رضوی، مرقوم کرده است. عبارت «دادقم یوبن یوضر» در نامه فوق، صورت وارونه نام «مقداد نبوی رضوی» است...

حسین عسکری - 26 آذر 1398

- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology

 

پیوند بهاییت و انجمن حجّتیه علیه ایمان شیعی شیخ هادی نجم آبادی

هجمه انجمن حجتیه به ایمان شیعی نواندیشان البرزی در رسانه ملی

 مطالب وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی درباره شیخ هادی نجم آبادی

 


نوشته شده در  سه شنبه 98/9/26ساعت  8:19 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 


  

 

کرج 142 (ناسالم برای گروه های حساس) - نظرآباد 155 (ناسالم برای تمام گروه ها) - فردیس 158  (ناسالم برای تمام گروه ها) - ساوجبلاع 151 (ناسالم برای تمام گروه ها)

 

متاسفانه وضعیت هوای استان البرز روز دوشنبه 25 آذر 1398 بار دیگر ناسالم گزارش شده است. این روزها داریم خفه می شویم و هیچ راه حلی غیر از تعطیلی مدارس روی میز دولت فخیمه نیست! از همه عجیب تر اینکه هوای فردیس، نظرآباد و ساوجبلاغ ناسالم تر از کلانشهر کرج است. در میان این خفگی حاصل از هوای آلوده، به ناگاه راز مدیران روزانه (پروازی) نظرآباد و دیگر شهرستان های استان را متوجه شدم. مدیران روزانه کسانی هستند که در محل ریاست خود زندگی نمی کنند و منزل در شهرهای خوش آب و هوا و به اصطلاح توسعه یافته دارند. این دوری گزیدن از مردم محل ریاست، به جهت آن است که مبادا سکته و سرطان، خاطر عزیز و ژن خوب آنها و خانواده شان را آزرده خاطر کند. بیچاره مردم که منتظر امداد دولتی هستند. شوربختانه مدتی است به مهاجرت از زادگاهم البرز عزیز فکر می کنم چون نه محیط زیستی برای آن مانده نه تدبیر و مدیریتی مردم مدارانه و اخلاقی...

حسین عسکری

25 آذر 1398

- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology

 


نوشته شده در  دوشنبه 98/9/25ساعت  2:28 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 


 

 

... مبادا حجتیه ای ها همه چیزمان را نابود کنند!

شامگاه شنبه  23 آذر 1398 به طرز عجیبی «سید مقداد نبوی رضوی» از اعضای انجمن حجتیه، در برنامه تلویزیونی «چراغ مطالعه» در شبکه چهارم سیما ظاهر شده و با ژست پژوهشگری و تاریخدانی، ضمن حمله غیر روشمند به جریان نواندیشی دینی موجود در جهان تشیّع، به آنان اتهام بابیگری زد و ایمان شیعی شان را زیر سوال برد. او در میان سخنان ناروای خود آیت الله شیخ هادی نجم آبادی و آیت الله سید محمود علایی طالقانی (دو فقیه نواندیش البرزی) را هم بی نصیب نگذاشت. البته کوروش علیانی (مجری برنامه) چندین بار در این گفت و گو، مقابل روش‌شناسی غلط، استدلال های ضعیف و آسمان - ریسمان کردن های غیر پژوهشی نبوی رضوی ایستاد و به او اعتراض کرد. در برنامه مذکور، جنبش مشروطه خواهی ایرانیان و مدارس جدید، از دستاوردهای بابیان دانسته شد؛ حتی دکتر علی شریعتی، مهندس مهدی بازرگان و میرزا حسن رشدیه تبریزی (بنیانگذار مدارس جدید در ایران) هم بابی پنداشته شدند (نگاه کنید به نمودار زیر که در صفحه 683 کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران» نوشته مقداد نبوی رضوی چاپ شده است).

این اتهامات ناروا، حرف‌های تازه‌ای نیست بلکه پیش از نبوی رضوی، افراد جهت داری چون تورج امینی (نویسنده بهایی مقیم کرج) بخشی از این اتهامات را در سایت های بهایی طرح کرده بودند. جالب توجه است که در روزگار ما، تِز و آنتی تز (بهاییت و انجمن حجتیه) در مقابله با جنبش مشروطیت و اندیشه اصلاح دینی با هم متحد و هم نظر شده اند. مصاحبه نبوی رضوی دانش آموخته مدرسه علوی تهران با مجله اندیشه پویا (شماره 48، دی و بهمن 1396) سندی محکم بر گرایش او  به انجمن حجتیه است. در صفحه 88 آن مجله، نبوی رضوی گفته است: «من ابایی ندارم که بگویم با انجمن حجتیه ارتباط دارم و نزد ایشان می‌روم. نام برخی بزرگان ایشان را که در زمینه تاریخ به من اطلاعاتی داده اند در این کتاب (اندیشه اصلاح دین در ایران) آورده ام و در پژوهش های بعدی نیز خواهم آورد.» همچنین او در نوشته هایش، با احترام و شیفتگی از شیخ محمود حلبی (بنیانگذار انجمن حجتیه) و دیگر چهره‌های مشهور انجمن یاد کرده است.

بی تردید چنگ انداختن به چهره درخشان بزرگانی چون نجم آبادی و طالقانی و خدشه در ایمان شیعی آنان نه تنها برای انجمن حجتیه محبوبیت و مشروعیتی دربرندارد؛ بلکه آنها را در حوزه‌های دین و دانش منفورتر خواهد کرد. این یادداشت را با توصیه ای از امام خمینی (ره) درباره خطر نفوذ انجمن حجتیه به پایان می برم. ایشان خطاب به فقهای شورای نگهبان قانون اساسی فرموده اند: «حواستان را جمع کنید که نکند یک مرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیه ای ها همه چیزتان را نابود کرده اند.»

حسین عسکری - 25 آذر 1398

- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology

 

نظر پروفسور سیف الدین نجم آبادی درباره میهمان انجمنی رسانه ملی 

 مطالب وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی درباره شیخ هادی نجم آبادی

 

نمودار فوق در صفحه 683 کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران» نوشته سید مقداد نبوی رضوی چاپ شده است 

 

 


نوشته شده در  دوشنبه 98/9/25ساعت  1:18 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 


جمعیت فداییان اسلام از گروه های سیاسی و مذهبی مخالف حکومت پهلوی بود. این جمعیت را طلبه ای جوان به نام سیّد مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی در اوایل سال 1324 عمدتاً به منظور مبارزه با عقاید و تبلیغات ضد اسلامی سیّد احمد کسروی تأسیس کرد. آنان نخستین تشکّلی بودند که به تبلیغ و ترویج حکومت اسلامی پرداختند و برای تحقّق اهداف خود به اعدام کسروی و برخی سران حکومت پهلوی همانند عبدالحسین هژیر و سپهبد حاجعلی رزم آرا متوسّل شدند. در نهایت، نواب صفوی و چند تن از یارانش پس از ترور ناموفق حسین علاء نخست‌وزیر وقت حکومت پهلوی، در سال 1334 دستگیر و پس از تحمل شکنجه، تیرباران شدند. براساس مستندات تاریخی برجای مانده، شش تن از روحانیون استان البرز با جمعیت فداییان اسلام پیوند فکری، سیاسی و مذهبی داشتند. بقایای این جمعیت هم اکنون زیر نظر محمدمهدی عبدخدایی (متولد 1315) فعالیت های مذهبی و فرهنگی دارند. از پاییز 1397 شیخ مفید کیایی نژاد نماینده سابق ساوجبلاغ، نظرآباد و طالقان در مجلس شورای اسلامی نیز عضو شورای مرکزی فداییان اسلام شده است.

1. آیت الله شیخ محمدحسن عبادی طالقانی (درگذشت 1328) مجتهد مبارز و از مخالفان جدّی تفکرات ضد شیعی کسروی بود؛ بر همین مبنا او را آشکارا تکفیر کرد. به نظر می رسد قتل کسروی هم نتیجه مستقیم ارتباط جمعیت فداییان اسلام با آیت الله عبادی طالقانی است. وقتی نواب صفوی از هدایت و اصلاح کسروی ناامید شد، مصمم گردید که فتوای برخی از علما همانند آیت الله حاج آقا حسین طباطبایی قمی را اجرا کند. نخست شمشیری از چهارراه گلوبندک تهران خرید اما آن را برای مقصود خویش کارآمد ندید. پس از آن به شیخ محمدحسن عبادی طالقانی متوسل شد. او چهارصد تومان یا به قولی ششصد تومان در اختیار نواب نهاد. با این پول سلاحی از نوع نوقان از آبادان تهیه شد و او به همراه محمد خورشیدی در 8 اردیبهشت 1324 به کسروی حمله کرد. پس از شلیک دو گلوله، اسلحه از تیراندازی بازماند و نواب به نزاع تن به تن با کسروی پرداخت. اطرافیان کسروی گریخته بودند اما مأموران انتظامی سر رسیدند و نواب را دستگیر کرده و کسروی را به بیمارستان رساندند. کسروی از مرگ نجات یافت و نواب مدتی زندانی شد. چند ماه پس از ترور ناکام کسروی، آیت الله عبادی طالقانی به همراه گروهی از روحانیون، در دادسرای تهران به اتهام اهانت به مقدسات اسلامی علیه کسروی شکایت کردند. وقتی کسروی را در 20 اسفند 1324 برای ادای توضیحات به دادسرا احضار کردند، به وسیله چهار تن از اعضای جمعیت فداییان اسلام کشته شد. تأثیر شیخ محمدحسن عبادی طالقانی در ترور کسروی، برای نخستین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی در روزنامه اطلاعات فاش گردیده است. البته در گزارش 14 اسفند 1330 شهربانی حکومت پهلوی، به ارتباط آیت الله عبادی طالقانی و نواب صفوی اشاره شده است.

2. آیت الله حاج شیخ یحیی عبادی طالقانی (درگذشت 1359) در دوره پهلوی با نواب صفوی ارتباط گرمی داشت به طوری که در آن سال ها واسطه گفت و گوی نواب با پدرش آیت الله شیخ محمدحسن عبادی طالقانی و آیت الله طالقانی درباره مواجهه با شبهات ضد شیعی کسروی می شود. در یکی از گزارش های برجای مانده از سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی (ساواک)، از برگزاری مجلس جشنی در بهمن 1327ش در مسجد طالقانی های تهران یاد شده که در آن آیت الله شیخ یحیی عبادی طالقانی و شماری از اعضای فداییان اسلام حضور داشته اند.

3. آیت الله سید محمود علایی طالقانی (درگذشت 1358) مشهور به آیت الله طالقانی از مجتهدان مبارز دوره پهلوی و عضو برجسته شورای انقلاب اسلامی ایران است. دستگیری و بازداشت به دلیل مخفی کردن نواب صفوی و دیگر اعضای جمعیت فداییان اسلام در منزلش در شهر تهران، بخشی از حمایت های آیت الله طالقانی از فداییان اسلام است. آیت الله طالقانی همچنین نواب صفوی را چند بار که تحت تعقیب حکومت پهلوی بود، در منطقه طالقان پناه داد. یک بار پس از ترور کسروی که نواب صفوی در سال های 25- 1324 مخفی شد و آیت الله طالقانی او را در روستای وَرکش طالقان پنهان کرد. بار دیگر پس از ترور نافرجام محمّدرضا شاه پهلوی در سال 1327 یا ترور سپهبد رزم آرا در سال 1329 بود. نواب صفوی به هنگام سکونت در طالقان، از طریق روستای وِلیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ با شاگردان و اعضای جمعیّت فداییان اسلام دیدارهای مخفیانه ای داشت.

4. آیت الله شیخ محمد رفیعی طالقانی (درگذشت 1362) امام جمعه اسبق منطقه طالقان و از مبارزان سیاسی در دوره حکومت پهلوی است. او با شاگردان جریان ضد شیعی کسروی در حضور مردم، بحث و گفت و گو می کرد. مقاله ای از او با عنوان «اسلام سلفی (پیش خرید نمودن علی اکبر حکمی زاده دین اسلام را از احمد کسروی)» در شماره 8 مجله آیین اسلام در اردیبهشت 1323 منتشر شده است.

5. آیت الله شیخ حسین لنکرانی (درگذشت 1368) فعّال سیاسی و اجتماعی دوره پهلوی و مشهور به «مرد دین و سیاست» است که بخشی از عمر حدود صد ساله خود را در شهر کرج و منطقه ساوجبلاغ گذراند. او ارتباط گرمی با آیت الله سیّد ابوالقاسم کاشانی و نواب صفوی داشت.

6. شیخ مصطفی رهنمایی مشهور به رهنما (درگذشت 1392) روحانی مخالف حکومت پهلوی و از پیشگامان حمایت از فلسطین به شمار می رود. به جهت اینکه همسرش اهل روستای واریان از توابع شهرستان کرج بود، پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیّت هایی در این شهر داشت. سید عبدالحسین واحدی نفر دوم جمعیت فداییان اسلام، دایی او است و از این جهت، شیخ مصطفی رهنما با جمعیت فداییان اسلام مرتبط بود.

منابع: رسول جعفریان، جریان ها و سازمان های مذهبی - سیاسی ایران، ص 193، 208؛ مجله حافظ، ش 100، ص 30؛ احمد اثنی عشران، خط انحراف: جریان شناسی کسروی، ص 70، 74، 152؛ روح الله بهرامی، فداییان اسلام: اسنادی از مبارزات جمعیت فداییان اسلام، ص 105؛ حمید کرمی پور، جامعه تعلیمات اسلامی، ص 151؛ محمد اسفندیاری، پیک آفتاب، ص 11، 38، 325؛ اسماعیل یعقوبی، آشنایی با مشاهیر طالقان، ص 255؛ اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، ص 148؛ حسین عسکری، بیداری دشت کهن، ص 218؛ خاطرات شیخ مصطفی رهنما، ص 84، 98.

 - نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «مدافعان البرزی فداییان اسلام»، ماهنامه قاف البرز، شماره 4، آبان 1398، صفحه 6.


دانلود مقاله فوق در ماهنامه قاف البرز



نوشته شده در  چهارشنبه 98/9/6ساعت  10:0 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 


 

یادگاری های فقیه البرزی در تهران

روز 29 مهر 1398 به دعوت استاد سید عباس میرخانی (نویسنده و شاعر البرزی) از دو تشکّل زیر مجموعه موقوفات علمی - فرهنگی آیت الله سید احمد میرخانی (فقیه و قرآن ‌پژوه البرزی)، یعنی «مکتب ولی عصر» و «مجمع فلاسفه ایران» در شهر تهران دیداری چند ساعته داشتم. روز حضورم در آن مجموعه، مقارن بود با بیست و ششمین سالگشت درگذشت آیت الله میرخانی؛ به این مناسبت، موفق شدم که سه فرزند اهل علم آیت الله را ببینم و ساعاتی با آنها به گفت وگو بنشینم. حجت الاسلام والمسلمین آقا سید حسین، آقای دکتر سید علی و خانم دکتر زهرا میرخانی که با دقت، همدلی و درایت مجموعه موقوفات آیت الله میرخانی را اداره می کنند. موقع برگشت هم هشت عنوان از آثار این فقیه فرهنگبان را هدیه گرفتم. در این دیدار با برکت، تالیف کتابی درباره «نام آوران خاندان علمی و فرهنگی میرخانی» را پیشنهاد دادم که مورد استقبال قرار گرفت. سادات میرخانی ریشه در استان البرز دارند. نیای این خاندان محترم، «میر محمدخان» است که آرامگاهش در دره میشانک شهرستان ساوجبلاغ واقع است .

اما در این مجال می خواهم درباره یکی از یادگاری های متأخر آیت الله میرخانی بنویسم. مجمع فلاسفه ایران یکی از موسسات غیر دولتی مرتبط با مکتب ولی عصر و از موقوفات آیت الله میرخانی است. پیشینه مکتب ولی عصر به سال 1347 برمی‌گردد اما مجمع فلاسفه ایران با همراهی و حمایت فرزندان آیت الله و گروهی از استادان و پژوهشگران فلسفه در سال 1396 با هدف هم اندیشی درباره موضوعات مختلف علوم انسانی به ویژه حکمت و فلسفه تاسیس شده است. ساختمان مجمع در خیابان کارگر جنوبی شهر تهران، با زیربنای 2500 متر مربع و در 7 طبقه، دارای کتابخانه ای با حدود یکصد هزار جلد کتاب، اتاق ها و تالارهای مجزای گفتگو، سالن آمفی تئاتر و امکانات اقامتی ویژه میهمانان داخلی و خارجی است. این مجمع تشکّلی غیردولتی است که زیر نظر هیئت امنا اداره می‌شود.ایجاد بسترهای لازم و مناسب برای تعامل فکری، مفاهمه و هم افزایی دانشمندان و صاحب نظران علوم انسانی، هم اندیشی در مسایل علمی و فرهنگی و یافتن راهکارهای مناسب، ترویج عقلانیت فردی و اجتماعی در سطح جامعه ایرانی، شناساندن تحولات علوم انسانی به پژوهشگران دانشجویان و نسل جوان از جمله اهداف کلان مجمع فلاسفه ایران است.

32عنوان اثر چاپ شده و نشده در زمینه علوم اسلامی، تکمیل ساختمان مسجد ولی عصر تهران و تشکیل کتابخانه آن، تأسیس مکتب ولی عصر (موسسه آموزش عالی اسلامی برای بانوان در سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با همکاری تنی چند از استادان حوزه و دانشگاه)، تأسیس موسسه صدوق جهت تعلیم و تربیت کودکان بی سرپرست در شهر ری، تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی در شهر رودهن، تاسیس مجتمع‌های دینی و رفاهی شامل مسجد، گرمابه، مدرسه و... در روستاهای اطراف تهران، کرج و شهریار، فعالیت‌های فرهنگی و تبلیغی و خارج کشور جهت تقویت شیعیان به ویژه در زمان امام موسی صدر در لبنان و کمک به احیای جلدهای پانزدهم و شانزدهم کتاب بحارالانوار و دوره بیست و چهار جلدی کتاب مرآت العقول نوشته علامه محمدباقر مجلسی، بخشی از یادگاری ها و تلاش های ماندگار آیت الله میرخانی به شمار می‌روند. آیت الله سید احمد میرخانی که ریشه در روستای تالیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ واقع در استان البرز دارد، در 29 مهر 1372 در شهر تهران درگذشته است. پدرش سیّد مصطفی حسینی برغانی (میرخانی) نماینده نخستین دوره مجلس شورای ملّی و برادرِ سیّد مرتضی حسینی برغانی (پدرِ استادان سید حسین و سید حسن میرخانی بنیانگذاران انجمن خوشنویسان ایران) است.

- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «یادگاری های فقیه البرزی در تهران»، روزنامه پیام آشنا، شماره 1491، شنبه 11 آبان 1398، صفحه 8.

 

 

 

زندگی نامه آیت الله میرخانی در خبرگزاری دانا

 

 یادداشت خبرگزاری ایسنا درباره یکی از یادگاری های علمی آیت الله سید احمد میرخانی

 

 

دکتر سید علی میرخانی فرزند آیت الله سید احمد میرخانی، مدیریت مجمع فلاسفه ایران را عهده دار است.

 

یکی از نشست های تخصصی مجمع فلاسفه ایران

 

از آثار آیت الله سید احمد میرخانی

 

مقاله حسین عسکری درباره آیت الله سید احمد میرخانی در ضمیمه فرهنگی روزنامه اطلاعات. این فقیه البرزی که ریشه در روستای تالیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ دارد در 29 مهر 1372 درگذشته است.

مقاله فوق در وب سایت روزنامه اطلاعات


 


نوشته شده در  یکشنبه 98/8/12ساعت  3:47 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
موتور و ماشین سواری در محوطه باستانی شرف الدین استان البرز
تازه ترین کتاب و مقاله درباره روستای ایستای طالقان
کوتاه نوشته های حسین عسکری در کانال تلگرامی البرزپژوهی - 4
آیت الله سید رضا حسینی زابلی و تجددگریزی در شهر کرج
تطهیر ترور فاتح یزدی و چریک های فدایی خلق در خبرگزاری تسنیم
بازتاب انتشار کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری - 1
یادداشت های حسین عسکری درباره محمدصادق فاتح یزدی
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]