غمنامه کاخ قجری استان البرز
امروز یکی از دوستان شفیق، عکس بالا را برایم فرستاد. قسمت فوقانی تصویر، مربوط به دوره ناصری و سال های رونق کاخ است و دو تصویر کوچک زیرین، حال فعلی آن را روایت می کند. کاخی رو به ویرانی که گردشگران وطنی با خط نازیبای خود به اصطلاح یادگاری بر در و دیوار آن نوشته اند. این چه وضعیت فاجعه انگیزی است که یقه فرهنگ و سنت غنی ما را گرفته است. چرا با دست خود میراثمان را ویران می کنیم و عذاب وجدان هم نداریم. نمی دانم تاریخ درباره ما چگونه داوری خواهد کرد. ای کاش ننویسند مردمانی که مغول وار با میراث فرهنگی ملموس و ناملموس خود رفتار کردند! گفتنی است این کاخ ییلاقی واقع در شهرستانک از توابع شهرستان کرج به دستور ناصرالدین شاه قاجار بین سال های 1295 تا 1298ق در کنار رودخانه ساخته شده و در 16 شهریور 1376 به شماره 1925 در فهرست آثار ملّی ایران به ثبت رسیده است.
- کانال البرزپژوهی @alborzology
دکتر خودم را پیدا کردم...
امام خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران، پس از ابتلاء به بیماری تب مالت، سه ماه تابستان 1339ش را به جهت آب و هوای مناسب کرج، در خانه یکی از معتمدین به نام حاج محمدعلی ملک خانی (درگذشت 1379ش) گذراند. او همچنین بین سال های 1339 تا 1342ش به واسطه آشنایی با آیت الله شیخ حسین لنکرانی (درگذشت 1368ش) فعال سیاسی و اجتماعی دوره پهلوی، به این شهر رفت وآمد می کرد. آیت الله شیخ محمد فاضلی اشتهاردی (درگذشت 1391ش) از شاگردان امام خمینی، مقدمات سکونت استادش در محله حصار کرج را فراهم کرد و چهره هایی همانند حاج عمادالدین شهیدی (درگذشت 1357ش)، آیت الله حاج سید حسن مدرسی سریزدی مشهور به مدرسی یزدی (درگذشت 1361ش)، آیت الله شیخ حسین لنکرانی و آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی (درگذشت 1387ش) در این شهر با امام دیدار و گفت و گو داشتند.
آیت الله فاضلی اشتهاردی طی گفت و گویی در سال 1362ش در این باره گفته است: «گویا سال 1338ش بود که حضرت امام روحی له الفدا مریض شدند و به پزشکان قم مراجعه کردند ولی کسالت معظم له را تشخیص ندادند و پیشنهاد دادند که در منطقه ای خوش آب و هوا استراحت کنید؛ شاید بر اثر درس و بحث زیاد عارضه ای پیش آمده باشد. حضرت امام در آن موقع صبح و عصر دو درس داشتند که مطالعه آن دو درس حداقل 5 تا 8 ساعت وقت لازم داشت تا صدها شاگرد را از نظر درسی و مطلب بی نیاز دارند و وقت آنان تلف نشود و ایشان مسئول اتلاف وقت آنان نباشد. عده ای از شاگردان معظم له ایشان، پیشنهاد دادند به کرج مسافرت نمایند و تابستان را در کرج بگذرانند و از امکانات پزشکی تهران نیز برخوردار گردند. معظم له سکونت در کرج را پذیرفتند و اینجانب هم مأمور شدم که منزلی برای ایشان تهیه نمایم.»
آیت الله فاضلی اشتهاردی منزل حاج محمدعلی ملک خانی از ارادتمندان امام خمینی در کرج را برای استادش در نظر می گیرد. او با آیت الله سید مصطفی خمینی (شهادت 1356ش) و حاج سید احمد خمینی (درگذشت 1373ش) که آن زمان پانزده ساله بود، به کرج می آید و خانه را تحویل فرزند ارشد امام می دهد و دو روز بعد امام وارد کرج می شود. او درباره رویدادهای پس از ورود امام به کرج گفته است: «پس از انتشار خبر ورود حضرت استاد به کرج، اینجانب مورد اعتراض قرار گرفتم که چرا بدون اطلاع، حضرت امام وارد کرج گردیده و از ایشان استقبال نشده است. در این مورد حجت الاسلام حاج شیخ حسین لنکرانی گفتند شما به روحانیت تهران اهانت کرده اید که اطلاع نداده اید تا آمدن ایشان را به تهران و کرج در روزنامه اعلام کنیم و از معظم له به طور شایسته استقبال شود. شما مرجعی را به کرج آورده اید که بی نظیر و یا کم نظیر است... در همان روز اول ورود حضرت امام به کرج که حجت الاسلام حاج شیخ حسین لنکرانی به دیدارشان آمد عرض کرد: من لایق نیستم دست شما را ببوسم اجازه بفرمایید پای شما را ببوسم و باز گلایه خود را عنوان کرد که بی خبر آمده اید و بدون استقبال، و ما به این روش اعتراض داریم. حضرت امام فرمودند: من یک طلبه بیش نیستم و شایسته این مطالب شما نمی باشم... پس از چند روز استراحت، حضرت استاد به پزشک مراجعه کردند و پس از آزمایش های لازم، پزشکان تشخیص دادند که حضرت استاد به تب مالت مبتلا گردیده اند.»
همچنین آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی فقیه نامدار البرزی درباره ارتباط امام خمینی و آیت الله لنکرانی در کرج می گوید: «مرحوم لنکرانی خیلی علاقه مفرطی نسبت به حضرت امام خمینی که در تابستان سال 1341ش مدتی در شهرستان کرج در [محله] حصار منزل کرده بود، ابراز می داشت و برای احترام امام که او را دعوت کرده بود، از کثیری از معاریف کرج، از روحانی و اداری، دعوت به عمل آورده بود. مرحوم آیت الله لنکرانی در مدت توقف حضرت امام در کرج، اکثر ایام را پیش امام می رفت و مفاسد اعمال پهلوی را برای ایشان بازگو می کرد و قطعاً بدین وسیله اطلاعات حضرت امام نسبت به دستگاه فاسد بیشتر می شد... من خودم از مرحوم آیت الله لنکرانی به دو گوش خود شنیدم که می فرمود: قربانِ خاک پای حاج آقا روح الله بروم. با اینکه چندین سال مسن تر از ایشان بود.»
حسین شاه حسینی (درگذشت 1396ش) مبارز سیاسی دوره پهلوی نیز درباره حضور امام در کرج می گوید: «من اولین بار در همین باغ شیخ حسین لنکرانی، خدمت مرحوم آیت الله خمینی رسیدم... ایشان در باغش از حضرت آیت الله خمینی و رجال دیگر پذیرایی می کرد. در تابستان یک سال، که تاریخش الان یادم نیست، ایشان آقای [سید حسن] مدرسی [سریزدی] و آقای خمینی را در باغ خود مهمان کرده بود. چون آقای خمینی جزو شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری [یزدی] بود و این آقای مدرسی هم که در کرج می زیست، در جرگه شاگردان مرحوم حایری قرار داشت. حاج آقا مصطفی و همچنین حاج احمد آقای خمینی هم کراراً به باغ آقای لنکرانی می آمدند.»
اصغر سلطانی (متولّد 1317ش) که از سال 1338ش در کرج ساکن شده است درباره دیدارش با امام خمینی به همراه حاج عمادالدین شهیدی می گوید: «عمادالدین شهیدی اهل ذوق بود. با او به منزل آیت الله لنکرانی در [محلّه] حصار [کرج] خدمت امام می رفتیم. اواخر سال 1339ش بود. به امام می گفتیم حاج آقا روح الله... امام میهمان ایشان بود. ما با آقای شهیدی رفتیم و من شاهد بودم که برای آقا آب آوردند. گفتند از کجا آوردید؟ گفتند: از سدّ کرج، گفتند: آنقدر در سدّ کرج جنازه هست که این آب گوشت است! رفتند از چشمه حصار برایشان آب آوردند... تازه شاعر شده بودم، شعری را که درباره حضرت زهرا علیهاالسلام گفته بودم، برای امام خواندم. ایشان مرا خیلی تشویق کردند.»
مشعوف شهیدی (متولّد 1318ش) دیدارهای پدرش حاج عمادالدین شهیدی با امام خمینی را این گونه به خاطر می آورد: «کوچک که بودم پدرم خیلی مرا دوست داشت و می گفت تو یوسف اولاد من هستی! یادم می آید یک روز گفت می خواهیم برویم دیدار حاج آقا روح الله. ایشان مریض هستند، به همین جهت او را از قم به تهران آورده اند. تاریخ دقیق این دیدار یادم نیست. بزرگان کرج از جمله حاج محمّد خان زکیخانی و حدود 15 - 14 نفر با ماشین رفتیم تهران. باغی بود در خیابان شمیران که امام در گوشه ای از آن نشسته بود و مردم گروه گروه می آمدند به دیدارش. من هم کنار پدرم برای اوّلین بار امام خمینی را در آنجا دیدم. در آن سال ها به دلیل بیماری امام، چند نفر دکتر جمع می شوند و نظر می دهند که ایشان را ببرند به یک جای خوش آب و هوا. آیت الله لنکرانی، امام را می آورد به کرج و دو اتاق برای سکونت ایشان اختصاص می دهد. باز یادم است که یک روز آقای لنکرانی با پدرم تماس گرفت و گفت: بجنب که آقا از دست رفت! داماد ما آقای دکتر احمد میرزازاده جواهری، پزشک بود. صبح ها می رفت تهران به درمانگاه امیراعلم و بعدازظهرها در بالای میدان کرج مطب داشت. آقای لنکرانی گفت دکتر جواهری را هم بیاور. پدرم گفت: دکتر صبح ها در تهران است. ایشان به جای دامادمان، به دکتر شریف فرزند شریف الملک (از شاهزاده های قاجار) که رییس سرم سازی حصارک کرج و دکتر خانوادگی ما بود، اطلاع داد و با هم رفتند حصار. امام بی هوش شده بود. دکتر شریف پس از معاینه، آمپول تقویتی به امام می زند. پدرم به دکتر شریف می گوید: درمان آقا را از تو می خواهم! دکتر شریف که از علاقه مندان به پدرم بود از آنجا تلفن می کند به سرم سازی حصارک. کسی می آید و خون امام را می گیرد. پس از آزمایش معلوم می شود که ایشان تب مالت دارد. دکتر شریف پس از آن به درمان امام اقدام می کند و حال ایشان خوب می شود. امام هر سه ماه یک بار منزل دکتر شریف می آمدند و می گفتند من دکتر خودم را پیدا کردم. آقای خزایی که نزدیک منزل دکتر شریف، مغازه عطاری داشت با بزرگان کرج از جمله پدرم تماس می گرفت و این جمع در خانه دکتر شریف، خدمت امام می رسیدند و گفت و گو می کردند. همچنین به یاد دارم در آن سال ها امام خمینی به دعوت پدرم به منزل ما هم می آمدند البته آقای لنکرانی واسطه دعوت می شدند. یک روز امام خمینی و آقای لنکرانی و گروهی از علاقه مندانشان جهت صرف ناهار به منزل ما آمدند. امام در آن جلسه به صراحت از شاه بد گفت و انتقاد کرد. برادر من آن موقع افسر وظیفه توپخانه در زنجان بود و درجه هم داشت. آن روز به مرخصی آمده بود. پدرم او را به جمع میهمانان معرفی کرد. برادرم که با تعجب سخنان صریح و اعتراضی امام را شنید، پدرم را کنار کشید و پرسید این آقا کیست که این همه شجاع است؟ پدرم گفت: حاج آقا روح الله خمینی است و در میان علما، در شجاعت و رشادت معروف است. برادرم که متوجّه شخصیت امام شد، اظهار ادب فراوان کرد. در آن نشست، آیت الله لنکرانی که مجلس را در دست گرفته بود، سخنان تازه ای را گفت که هنوز صدایش در گوشم است. آن روز مادرم هم ناهار مفصّلی را برای میهمانان تدارک دیده بود.»
- منابع: سعیده محرمی، سمیر کتف، آفتاب حصار، ص 9، 37، 109، 116؛ رضا شعرباف، سرگذشت های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی به روایت جمعی از فضلا، ج 5، ص 93؛ علی ابوالحسنی (منذر)، «روابط و مناسبات آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی و امام خمینی 1324 - 1368ش»، قسمت اول، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، ش 21 و22، ص 7، 38، 41؛ گفت و گوی حسین عسکری با مشعوف شهیدی، 15 اسفند 1395.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «امام خمینی در کرج»، هفته نامه تریبون شهر، سال دوم، شماره 12، 28 خرداد 1398، ص 3.
___________________________
دیدارکنندگان با امام خمینی در کرج بین سال های 1339 تا 1342ش
آیت الله شیخ حسین لنکرانی
آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی
حاج عمادالدین شهیدی
آیت الله سید حسن مدرسی سریزدی
حسین شاه حسینی
شیخ حسین لنکرانی روحانی با نفوذ کرج، مرد دین و سیاست
شناسه خبر: 797938تاریخ مخابره : 1398/3/19 - 09:13
گزارشگر ساواک در 5بهمن سال 1340نوشت: «شیخ حسین لنکرانی در بین اهالی کرج معروفیت دارد و حسن شهرت. اهالی کرج عموماً به وی احترام می گذارند و بعضی مواقع در محافل سخنرانی می کند.»
خبرگزاری شبستان - البرز: آیت الله شیخ حسین لنکرانی از روحانیون با نفوذ کرج در دوران پهلوی است که مصادف با 19خرداد سال 98در سن 100سالگی دارفانی را وداع گفت.وی یکی از فعالان سیاسی و اجتماعی دوران پهلوی و مشهور به «مرد دین و سیاست» است که بخشی از عمر صد ساله خود را در شهر کرج و در شهرستان ساوجبلاغ گذراند. حسین عسکری در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری شبستان از البرز در خصوص این عالم روحانی، گفت: این روحانی مبارز یکی از شخصیت های برجسته استان البرز است که در بحث البرز شناسی می توان از وی نام برد. این البرزشناس و مجقق افزود: آیت الله لنکرانی از اواخر دوره قاجار و پهلوی تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی داشتند. وی توضیح داد: این مجتهد در مدارس حوزه علمیه نجف اشرف، تهران و قم تحصیل کرده بودند و به خوبی با زبان های انگلیسی، روسی و عربی به خوبی آشنا بودند. عسکری افزود: این مبارز نستوه منزلی در حصار کرج در دوران پهلوی داشتند که حضرت امام خمینی (ره) بین سال های 1339تا 1342به منزل ایشان می آمدند. وی با اشاره به فعالیت سیاسی این مجتهد عالی مقام در دوران احمدشاه قاجار، بیان کرد: در آن برهه زمانی این عالم مبارز اعتراض به قرارداد وثوق الدوله داشتند تا اینکه نماینده مردم اردبیل در مجلس شورای ملی شدند. وی به تبعید این عالم روحانی به مشهد مقدس در دوران رضاخان اشاره کرد و گفت: ارتباط آیت الله لنکرانی با شهید نواب صفوی و آیت الله کاشانی در عرصه سیاست، زمینه پر رنگ شدن مبارزات بود که در قیام 15خرداد و نهضت ملی شدن صنعت نفت حایز اهمیت است.
هویت استان البرز وابسته به مردمانی است که روزگاری در این استان زیسته اند و هر یک به نحوی در اعتلای فرهنگی آن نقش موثری داشته اند. آن چنان که تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی البرز گوشه ای از این فراز هویتی است که نسل امروز با آگاهی از آن نسبت به خاک این استان احساس تعلق و هویت می کند. گفتنی است، برای آگاهی از زندگی نامه شیخ حسین لنکرانی می توان به کتاب علمای مجاهد استان البرز نوشته حسین عسکری مراجعه کرد.
خبر فوق در وب سایت خبرگزاری شیستان
مسجد جامع کرج، از سمت چپ: آیت الله سید محمود علایی طالقانی، آیت الله شیخ حسین لنکرانی، حجت الاسلام والمسلمین ابوذر بیدار. 1348ش
در چهاردهم خرداد 1398، یازده تشکّل و 578 تن از فعالان فرهنگی گیلانی و غیرگیلانی طی نامه ای سرگشاده به شورای اسلامی شهر رشت، خواستار مرمت خانه حاج میرزا خلیل رفیع و راه اندازی خانه مشروطه گیلان شدند. پیشنهاد دهنده نگارش این نامه سرگشاده، آقای هومن یوسفدهی پژوهشگر تاریخ و مدیر موزه خوشنویسی ایران است. حسین عسکری (البرزپژوه) از جمله امضا کنندگان این نامه است. متن کامل نامه به همراه اسامی، در روزنامه گیلان امروز (شماره 5219، دوشنبه 20 خرداد 1398، صفحه 3) منتشر شده است.
__________________
نامه سرگشاده 578 نفر از اهالی فرهنگ و هنر و 11 انجمن و موسسه به اعضای شورای شهر رشت:
با مرمت عمارت حاج میرزا خلیل رفیع، خانه مشروطه گیلان را تشکیل دهید
گیلان امروز - 578 نفر از اهالی فرهنگ و هنر و 11انجمن و موسسه در نامهای سرگشاده به اعضای شورای اسلامی شهر رشت خواستار مرمت خانه حاج میرزا خلیل رفیع و راهاندازی خانه مشروطه گیلان شدند . متن نامه به این شرح است:
اعضای محترم شورای اسلامی شهر رشت
با سلام و احترام. به پیوست متن درخواست و اسامی 578 تن از هموطنان گیلانی و غیرگیلانی و 11 انجمن و موسسه و نهاد که در فضای مجازی موافقت خود را با محتوای آن اعلام کردهاند، تقدیم میگردد. با تشکر.
هومن یوسفدهی
پژوهشگر تاریخ و ادبیات
مدیر موزه خوشنویسی ایران
در اواخر قرن نوزدهم میلادی، یهودیان اروپا که از پراکندگی و فروپاشی جامعه کوچک مذهبی خود بیمناک بودند، اندیشه ای را شکل دادند که پیش از این، سابقه سیاسی در دین یهودیت نداشت و نام آن را صهیونیسم گذاشتند. صهیون نام تپه ای در بیت المقدس است که به باور یهودیان، محل استقرار تخت پادشاهی حضرت سلیمان، یکی از پیامبران بنی اسراییل بوده است. صهیونیست ها به دنبال ایجاد کشوری یهودی نشین در خاک فلسطین بودند. تئودور هرتسل مجارستانی، از پیشتازان این عقیده بود. در 24 اردیبهشت 1327، بن گوریون از صهیونیست های باسابقه با حمایت آمریکا و انگلیس، تشکیل دولت اسراییل در خاک فلسطین را اعلام کرد و خود به عنوان اولین نخست وزیر آن شناخته شد. محمد ساعد نخست وزیر وقت حکومت پهلوی در 23 اسفند 1328، اسراییل را به صورت مشروط به رسمیت شناخت. این کار او با واکنش منفی مردم و روحانیت مواجه شد. در پی این مخالفت ها، در 15 تیر 1330 دولت دکتر محمد مصدق ضمن قطع ارتباط، به رسمیت شناختن اسراییل را پس گرفت اما پس از کودتای 28 مرداد 1332، روابط حکومت پهلوی و اسراییل از سر گرفته شد و در زمینه های مختلف به طور نیمه رسمی گسترش یافت. از اواسط دهه 1330ش حکومت پهلوی برای تقویت دستگاه امنیتی تازه تأسیس خود رو به اسراییل آورد و ساواک و موساد همکاری های بسیاری نزدیکی با هم داشتند. در نهایت، با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357، سفارت اسراییل در تهران تعطیل و به سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) واگذار شد.
نام علمای البرزی که در دوره حکومت پهلوی با صهیونیسم و دولت اشغالگر اسراییل مبارزه کرده اند، به این شرح است: آیت الله سید ابوالحسن رفیعی طالقانی قزوینی (درگذشت 1353ش)؛ شیخ علاءالدین علوی شهیدی (درگذشت 1353ش)؛ آیت الله سید محمود علایی طالقانی (درگذشت 1358ش)؛ شیخ حسن صالحی (درگذشت 1359ش)؛ آیت الله شیخ محمد رفیعی طالقانی (درگذشت 1362ش)؛ آیت الله حاج شیخ حسین تقوی اشتهاردی (درگذشت 1379ش)؛ شیخ مصطفی رهنمایی مشهور به رهنما (درگذشت 1392ش).
- جهت آشنایی تفصیلی با زندگی و اندیشه علمای البرزی مخالف صهیونیسم در دوره حکومت پهلوی ر.ک: حسین عسکری، علمای مجاهد استان البرز، کرج: نشر شاهدان البرز، چاپ سوم، اردیبهشت 1398.
اعتراض 49 سال پیش عالم البرزی به آتش کشیدن مسجد الاقصی
روحانی باسواد و با تقوایی به نام شیخ مرتضی ربانی
وقتی در سال 1384 مشغول نگارش پایان نامه کارشناسی ارشد بودم، گذرم به کتابخانه امام جعفر صادق علیه السلام شهر نظرآباد از توابع استان البرز افتاد. گمان می کردم منبع چندانی را در این کتابخانه پیدا نکنم؛ اما با رجوع به قفسه های فقه، حدیث، تفسیر، حقوق و تاریخ اسلام، خیلی تعجب کردم چون همه منابع فارسی و عربی مورد نظرم در این کتابخانه بود. کتابدار که از شوق و تعجب من جا نخورده بود، گفت: «فراوانی و تنوع منابع دینی این کتابخانه، مدیون روحانی باسواد و با تقوایی به نام شیخ مرتضی ربانی است.» این نام از آن سال ها در ذهنم نقش بست تا اینکه در چند محفل مذهبی شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد ایشان را زیارت کردم. چهره ای آرام و جذاب داشت و لبخندی ملیح که زیبایی چهره اش را دوچندان می کرد. شب 21 ماه مبارک رمضان 1440 از طریق دوست عزیزم آقای علی منصورزارع مطلع شدم که این عالم فرهنگ دوست، در شهر قم به دیار باقی شتافته و قرار است روز دوشنبه 6 خرداد 1398 پیکرش در آرامستان امامزاده علی ابن جعفر قم به خاک سپرده شود.
در کارنامه شادروان حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ مرتضی ربانی، نمایندگی امام خمینی و امامت جمعه شهر بوئنوس آیرس (Buenos Aires) پایتخت آرژانتین در سال 1361ش، امامت جمعه شهرستان شازند از توابع استان مرکزی، امامت جماعت مسجد تکیه بزرگ شهر قم، تدریس در حوزه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام شهر هشتگرد، تبلیغ دینی در شهرها و روستاهای منطقه ساوجبلاغ به ویژه شهر نظرآباد و روستاهای سُرخاب و خور به مدت بیست سال، رییس هیئت مدیره موسسه خیریه ایتام امام حسن مجتبی علیه السلام ساوجبلاغ دیده می شود. او از دوستان صمیمی حجت الاسلام والمسلمین شهید شیخ عباس صبایی (1319- 1386ش) نخستین امام جمعه منطقه ساوجبلاغ و بنیانگذار حوزه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام هشتگرد بود. بی تردید نام این دو روحانی در سپهر فرهنگ شیعی غرب استان البرز ماندگار است. روحشان شاد و قرین رحمت الهی باد.
منبع یادداشت فوق: حسین عسکری، «از بوئنوس آیرس تا ساوجبلاغ»، روزنامه پیام آشنا، سال ششم، ش 1392، یک شنبه 12 خرداد 1398، ص 2.
پیوند تاریخ و طبیعت در ولیان
ولیان روستایی تاریخی و آباد در بخش چِندار شهرستان ساوجبلاغ از توابع استان البرز است. این روستای هدفِ گردشگری در 35 کیلومتری شهر کرج و در دامنه جنوبی رشته کوه های البرز واقع شده است. ارتفاع آن از سطح دریا 1830 متر است. اهالی این روستا، شیعه و به زبان فارسی سخن می گویند. درآمد بیشتر اهالی از زراعت، باغداری و دامداری تأمین می شود و توت خشک از تولیدات اصلی آن به شمار می رود. در سال 1390 خورشیدی، 966 نفر در قالب 328 خانوار ساکن این روستا بوده اند. از محوطه باستانی «کلاغ دره» واقع در جنوب روستای ولیان، سفال های قرمز و نخودی رنگ مشابه سفال های دوران تاریخی و اوایل اسلام به دست آمده و درخت چنار هزارساله در حیاط مسجد جامع ولیان نیز از دیگر جاذبه های طبیعی و تاریخی این روستا است. نام آوران برخاسته از روستایولیان را این چنین می توان برشمرد:
1. سید شرف الدین محمود ولیانی طالقانی (درگذشت حدود 918ق) از فقیهان و متکلمان قرن دهم هجری قمری و نیای برخی سادات مناطق طالقان، ساوجبلاغ و آبیک است. نسب آیت الله سید محمود طالقانی (درگذشت 1358ش) و جلال آل احمد (درگذشت 1348ش) به او می رسد. فقیه نامدار شیعه ابن ابی جمهور احسایی در سال 912ق برای سیّد شرف الدین محمود، اجازه روایی نوشته است. از این اجازه چهار نسخه موجود است. در مجموعه اجازات شیخ نعمت الله بن حسین عاملی (تاریخ کتابت قرن 11ق)، شیخ ابراهیم بن محمّد حرفوشی (درگذشت 1080ق) و سیّد حسین کرکی، پسوند «ولیانی» در کنار نام جدّ او (سیّد جلال الدین) آمده اما کاتب نسخه بحارالانوار نوشته علامه محمّدباقر مجلسی (درگذشت 1110ق) به علّت آشنا نبودن و عدم دقّت، کلمه ولیانی را از قلم انداخته است. سیّد شرف الدین محمود همچنین کرسی تدریس فلسفه و کلام اسلامی را در شهر قزوین عهده دار بود. شرحی بر حواشی خواجه نصیرالدین طوسی بر کتاب فلسفی «الاشارات و التنبیهات» نوشته بوعلی سینا از آثار او است. برخی بر این نظرند که نام دیگر او «قاضی نجم الدین محمود طالقانی» و یا «امیر نجم الدین» و به احتمال، آرامگاهش در روستای یَرَک از توابع شهرستان الموت قزوین واقع است.
2. ملا شاه مراد ولیانی از روحانیون هم روزگار با شیخ مرتضی انصاری که قرآن کریم را به زبان فارسی برگردانده است. محمدزمان ولیانی فرزند او، سازنده ضریح امامزاده یحیی واقع در روستای دوزعنبر ساوجبلاغ است.
3. ملا جواد ولیانی قزوینی از مشاهیر شیخیه و از شاگردان سید کاظم رشتی (درگذشت 1259ق) است که زمینه گرایش دختر خاله اش زرین تاج برغانی مشهور به قره العین (درگذشت 1268ق) را به شیخیه فراهم ساخت. او از نخستین کسانی است که علیه سید علی محمد شیرازی مشهور به باب بنیانگذار فرقه بابیت، ردیه نوشت.
4. میرزا محمد ولیانی (زنده در سال 1280ق) نویسنده کتاب «هادی المظلّین» درباره کلام و عقاید شیعه که نسخه دست نویس آن در کتابخانه آیت الله گلپایگانی قم نگهداری می شود.
5. استاد علی اشرف والی (درگذشت 1389ش) عارف، شاعر، خوشنویس، نقاش مکتب کمال الملک و نویسنده کتاب «طلوع دوباره شمس».
6. استاد جعفر والی (درگذشت 1395ش) کارگردان، نویسنده، بازیگر و گوینده گفتار متن سینما و تئاتر ایران.
نام ولیان به جهت تردد آیت الله طالقانی از آنجا به منطقه طالقان، در اسناد سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی (ساواک) آمده است. مواقعی که او در زادگاهش روستای گلیرد طالقان به سر می برد، چهره های مذهبی و سیاسی مخالف حکومت پهلوی به دیدارش می رفتند. دکتر علی شریعتی (درگذشت 1356ش) از آن جمله بود که از طریق روستای ولیان به دیدار آیت الله طالقانی رفت و یک شب میهمان او بود. همچنین سید مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی (شهادت 1334ش) رهبر جمعیت فداییان اسلام، به هنگام سکونت در طالقان، از طریق ولیان با شاگردان و اعضای جمعیت فداییان اسلام دیدارهای مخفیانه ای داشت. برخی بر این نظرند که نواب صفوی موافقت خود با قتل نورالدین فتح اعظم رییس وقت محفل ملّی بهاییان ایران را در این روستا به اعضای فداییان اسلام اعلام کرده است. فتح اعظم در سال 1331ش بر اثر هجوم شبانه 17 تن از روستاییان، در خانه اش واقع در روستای رامجین از توابع شهرستان ساوجبلاغ به قتل رسید.
منابع: آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 4، ص 126؛ ابوالقاسم حاتمی، آثار تاریخی ساوجبلاغ و نظرآباد، ص 81؛ حسینعلی رزم آرا، فرهنگ جغرافیایی ایران، ج 1، ص 234؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 105، ص 11؛ مصطفی درایتی، فهرستواره دست نوشت های ایران (دنا)، ج 10، ص 1128؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت الله سید محمود طالقانی، ج 3، ص 436؛ یارمحمد نبیل زرندی، مطالع الانوار، ص 136، 138؛ سید اشرف الدین کیایی طالقانی، قاضی نجم الدین محمود طالقانی یا برگی در تاریخ تشیع، ص 4، 8، 19؛ حسین عسکری، بیداری دشت کهن، ص 243، 247، 249؛ بهرام چوبینه، دکتر محمد مصدق و بهاییان، ص 31؛ پرتو حسنی زاده و همکاران، روستاهای هدف گردشگری استان تهران، ص 28؛ مجله حوزه، ش 58، ص 174؛ فصلنامه وقف میراث جاویدان، ش 11 و 12، ص 119؛ احمد گل محمدی، جمعیت فداییان اسلام به روایت اسناد، ج 2، ص 467.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «پیوند تاریخ و طبیعت در ولیان»، هفته نامه تریبون شهر، سال دوم، ش 9، چهارشنبه 18 اردیبهشت 1398، ص 3.
میرزا عبدالله مقدم از «دشتی به وسعت تاریخ» تا «بیداری دشت کهن»
علیرضا گروسی
پژوهشگر و رییس کمیسیون علمی مجمع جوانان البرز
روش تحقیق و پژوهش در علم به عنوان یکی از مبانی اصلی و اولیه هر دانشی به شمار میآید. روش تحقیق در کتاب های تاریخی و کتاب های تاریخ معاصر را بازگو می کنند بیشتر متأثر از داده ها و مستندات موجود است تا نوع نگرش و جهان بینی نویسنده. دو کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» (1386) و «بیداری دشت کهن: انقلاب اسلامی در ساوجبلاغ و نظرآباد» (1397) و بیشتر درباره تاریخ معاصر توسط دوست دانشمندم دکتر حسین عسکری نگاشته شده است. یکی از سرفصلها یا مباحث اصلی مطرح شده در این دو کتاب میرزا عبدالله مقدم و عملکرد او می باشد. به نظر می رسد که نویسنده در دو کتاب، دو دیدگاه متفاوت درباره این شخصیت مؤثر ارایه می دهد.
در کتاب دشتی به وسعت تاریخ، نگاه مؤلف به «کارکرد محلّی» مقدم معطوف شده و تأثیرات او را صرفاً بر منطقه نظرآباد بررسی و بازگو می کند. در واقع تقسیم تاریخ شهر نظرآباد به قبل و بعد از سال 1332 که همان سال خریداری نظرآباد توسط مقدم می باشد، نشان از اهمیت تأثیرگذاری این شخصیت در منطقه نظرآباد از دیدگاه نویسنده کتاب است. به بیان دیگر فعالیت های عمرانی مقدم در نظرآباد و در رأس آن تأسیس کارخانه نساجی مقدم سبب ایجاد یک نگرش مثبت در مؤلف کتاب شده است که البته باید اذعان داشت که تأثیرات مرحوم مقدم در دگرگون شدن نظرآباد و پیشروی این منطقه در حوزه صنعت از تأثیرات مثبت این شخصیت می باشد.
در واقع توسعه نظرآباد در دهه 40 شمسی و در سال های بعدی سبب شده است که در کتاب دشتی به وسعت تاریخ نگاه مثبت به مقدم در ذهن نویسنده نقش ببندد و این نگاه طبیعی است. البته نکته مهم دیگر این است که احتمالاً اطلاعات یا مستندات محکمی درباره مخالفت جامعه محلّی با مقدم وجود نداشته یا از سوی جامعه مخالف مقدم ارایه نشده است. در کتاب بیداری دشت کهن به ناچار مؤلف نگاه کلان (ملّی) به موضوع و به ویژه عبدالله مقدم دارد. در این نگاه مقدم با توجه به اینکه یک سرمایه دار بزرگ بوده است، لذا در مباحث سیاسی کلان کشور نیز دخیل و تأثیرگذار می باشد و نوعی نگاه انتقادی از سوی مؤلف متوجه مرحوم مقدم می باشد. انتقاد و مخالفت با سیاست های دولت مصدق، دعوت از محمدرضا شاه پهلوی و نوع سخنرانی مقدم در حضور شاه و وزیران در افتتاح کارخانجات نساجی مقدم در نظرآباد، نشان از ارتباطات عمیق وی با دربار رژیم پهلوی دارد. درخواست مقابله و سرکوب اعتراضات دانشجویان معترض به سیاستهای اقتصادی و صنعتی دولت دکتر علی امینی نخست وزیر حکومت پهلوی، نشان از این داشت که اقتصاد کلان جاری در آن دوران که از سوی دربار و شخصیت هایی مثل مقدم در پیش گرفته می شد.
البته در زمینه مذهبی بودن مرحوم مقدم و احترام به اخلاق مذهبی مردم نظرآباد شکی نیست که او فردی محترم می باشد و دیدگاه مؤلف نسبت به وی مثبت و مطلوب می باشد. یک نقد اساسی که البته با توجه به کلیات دو کتاب مؤلف شاید در قالب پیشنهاد ارایه شود بهتر باشد، این است که مطالعه و نوشتن درباره شخصیت هایی مثل مرحوم عبدالله مقدم باید تحت لوای جریان های اقتصادی، سیاسی و حتی حاکمیتی زمان مورد نظر انجام پذیرد. برای نمونه نگرش توسعه محوری مرحوم مقدم بر کسی پوشیده نیست، اما وابستگی اقتصادی و سیاسی او به دربار رژیم پهلوی و همچنین نگاه سرمایه داری وی به جامعه نیز قابل کتمان نیست. در انتها باید گفت از یک سو شناخت و معرفی جریان های غالب و کلان سیاسی - اقتصادی تاریخ معاصر کشور و از سوی دیگر داشتن مستندات بیشتر برای شناخت جامع و کامل مرحوم مقدم و عملکرد وی در نظرآباد نگاه مؤلف در دو کتاب را متفاوت کرده است.
یادداشت فوق در پایگاه خبری اصل ماجرا
نامه روحانی البرزی به نویسنده کتاب بیداری دشت کهن
هم فکریست محمود، هم حرکتی مسعود
اشاره: متن زیر پیام استاد دکتر حکمت الله ملاصالحی استاد فرزانه دانشگاه تهران و عضو هیات امنای بنیاد ایران شناسی به آیین اختتامیه نخستین جشنواره فرهنگی - هنری هشتگرد است که در روز چهارشنبه 28 فروردین 1398 در شهر هشتگرد (مرکز شهرستان ساوجبلاغ) از توابع استان البرز توسط حسین عسکری قرائت شد.
__________________
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام صدق و دعای خیر ما بدرقه راه اصحاب ارجمند فرهنگ و هنر و ذوق و زیبایی. جشنواره بزرگ فرهنگی - هنری هشتگرد که اینک به پاست و با نام بلند و به پاسداشت شماری از مفاخر و مشاهیر بنام ایران به ویژه مفاخر استان البرز آذین بسته است و مراسمش در بیست و هشتمین روز از فروردین ماه سال 1398هجری خورشیدی با مشارکت جمعی از فرزندان هنرمند و خوشفکر و خوش ذوق میهن ما در بهارستانی پرطراوت و بارانی برگزار می شود؛ هم فکریست محمود، هم حرکتی مسعود، هم عملی نیک و ستودنی، هم گام نهادن و گام برگرفتن و ره سپردن در صراطی مستقیم و با نیات و اهدافی مبارک برای مُلک و ملت و میهن ما.
یک جامعه و جهان آراسته به هنر و ذوق و زیبایی و خلاقیت و شور و شعور و نشاط و آفرینندگی و پرمایه و غنی از اخلاق و آداب و ادب درست زیستن و مجهز به توشه و تجهیز دانش دانایی و بهرهمند از حکمت و خرد و منطقِ نیک زیستن و یک فرهنگ و زندگی پرمایه و غنی از ارزش های اصیل و مشترک و پذیرفته شده جهانی در آوردگاههای خطرخیز تاریخ، هم ایمنتر، هم مقاوم تر، هم استوارتر، هم پایدارتر و ماندنی تر از یک جامعه و جهان تهی و بیبهره از چنین ارزشها و موهبتها و دستاوردهای بزرگ بشریست.
اینجانب دستهای توانا و پربار و برکت فرزندان برومند و خوشفکر و خوش ذوق شهرستان ساوجبلاغ که موفق شدهاند جشنوارهای را در مقیاسی فراتر از قامت یک استان بهپا دارند و برگزار کنند، گرم میفشارم و گرم تحسینشان میکنم. تأسف میخورم و از همه دوستان با همت و نیکخواه و نیک اندیش بهویژه جناب آقای حسین جوادان عزیز که طراح و معمار بزرگ چنین طرحها و برنامهها و جشنوارههایی در شهر و شهرستان زیبای ما هستند، پوزش میخواهم از اینکه این بار نیز بهدلیل مقارنت زمانی مراسم جشنواره با سخنرانی بنده در دانشگاه هنر اصفهان، بخت، یار نشده است و توفیق دست نداده است که در خدمت میزبانان معزز و میهمانان گرانمایه و ارجمند مراسم باشم.
ما در سرزمینی زندگی میکنیم که وارث یک سنّت و میراث و حکمت و خِرَدی هستیم که در آن هنوز رشتههای اتصال معنوی و حلقههای پیوند باطنی میان آسمانیان و زمینیان، میان ارض تاریخ و ارض ملکوت، نگسسته است و قطع نشده است. صیانت از این پیوند و پیمان، مسئولیتیست بس خطیر، بس عظیم و بس سنگین بر شانه همه ما. هر انسانی به اندازه سنگینی بار مسئولیتی که بر شانه گرفته است و بر شانه می کشد، بزرگ است و شایسته ستودن. ایران یک جغرافیای محصور در مرزهای طبیعی نیست، یک اقلیم و عالم فراخ معنویست. صیانت از این اقلیم و عالم معنوی، صیانت از کرامت انسان است و نحوه حضور معنوی و اصیل او در جهان. به سخن حضرت حافط:
گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند
نگاه دار سرِ رشته تا نگه دارد
باقی بقایتان. حکمت الله ملاصالحی، دانشگاه تهران، فروردین 1398 هجری خورشیدی
عکس یادگاری بنده و استاد سید عباس میرخانی با سردیس استاد سید حسین میرخانی (ره)
ناگفته های تاریخ منطقه ساوجبلاغ
محقق و نگارنده گرانقدر جناب آقای دکتر حسین عسکری زید عزه
سلام علیکم
تاریخ که به نوع خود دربردارنده حوادث، تضادها، تفاهم و نگرش هاست، دارای عمق و ریشه و البته ابهامات فراوانی است. وظیفه محقق، شناخت و حفظ آن نگرشهاست. کتاب متین «بیداری دشت کهن» را مطالعه کردم که به حق مدبرانه است، می تواند مقدمه ای برای ظهور و بروز اندیشه های نو در هر منطقه ای از ایران عزیز باشد که قابل تحسین است. شیوه منطق، تعادل و نمایش رویدادهای ناگفته تاریخ منطقه از جهت رعایت حال انصاف و عدالتِ زیبایی بیداری دشت کهن را دوچندان کرده است. نظم، بهم پیوستگی و استناد محکم کتاب مذکور که شگرد هر محقق زبردست است، از تدقق حقیر خارج نیست. مهم است که ذکر کنم باید دست به قلم شوید تا کتابی مجزا به لحاظ پیوستگی فرهنگی و اجتماعی و مذهبی و تاثیرات متقابل بین طالقان و نظرآباد و ساوجبلاغ قدیم وحاضر را در برنامه تحقیقاتی خود قرار دهید که اقتضا و ضرورت بسزایی دارد.
در ادامه قابل ذکر است که نقد منصفانه با ابزار نقاد ماهر و کاربلد می تواند در پیشبرد نگارش، موثر باشد هرچند باید در زمان و با خواص اهل قلم، این مهم صورت پذیرد. از ویژگی منحصر به فرد این اثر نوین احیای چهره های سیاسی، علمی، مذهبی و مردمی مغفول و بعضاً مطرود است که بسیاری از آنان از زمینه سازان نهضت مشروطه و مخالفان سلطنت وقت و نظام سرمایه داری و دلسوزان واقعی مکتب اسلام و تشیع بوده اند، اشاره کرد که البته خدمات آنان را خوانندگان گرامی اثر شما دانسته و قضاوت با آنان و آیندگان فهیم خواهد بود.
تاثیر شما در ذهن مخاطب به عنوان یک جوان انقلابی متدین نوگرا می تواند اسرار تاریخی مجهول را در ذهن خواننده این اثر و آثار مشابه آن، به تکاپو و قضاوت وادار کند که این نشانه توفیق شما و همراهان دلسوز شماست. آرزوی توفیق روز افزون شما را از خداوند منان مسالت دارم. پیروز و سربلند باشید.
سید محمدباقر موسوی طباطبایی 1398/1/25
سه خبر از آیین رونمایی از کتابهای حسین عسکری در هشتگرد