خوشنویسی، بِرَندی که برنده است
دکتر احسان الله شکراللهی
خوشنویس و رئیس پیشین مرکز تحقیقات زبان فارسی در هند
این روزها به لطف فضای مجازی هرخبری به سرعت مخاطبان خود را پیدا میکند، و باز به لطف همین فضای مجازی مجالی برای پاسخگویی و عکسالعمل جامعهی مخاطبِ آن خبر فراهم میشود، و این خود از نمادها و ابزارهای مردمسالاری در جوامع معاصر است. خبری که این روزها فضای فرهنگی استان البرز را با تلاطم مواجه کرده سخنان یکی از اعضای شورای شهر کرج است، که بهنظر میرسد بدون مطالعه دقیق و از سر سهلانگاری فعالیت یکی از درخشانترین نهادهای فرهنگی و هنری استان البرز، یعنی انجمن خوشنویسان و خانه هنرمندان کرج را زیر سوال برده است، و قلمهای گرانقدری پاسخ آن سخنان ناپخته را به زیبایی نگاشتهاند: آقایان دکتر حسین عسکری دکتر مصطفی اویسی و استادان مهراب رجبی، محمد مرادی، سپهر نصراللهی، حمیدرضا نادری، محمدعلی قربانی، رضا منوری، یعقوب بهاری، و دیگران هریک از زاویهای به موضوع پرداخته و بهزیباییِ هرچه تمامتر نکاتی را از سر دلسوزی و دغدغهمندی با منطق و عشق بیان داشتهاند، که دیگر نیازی به نوشته امثال بنده، که از دور دستی بر آتش داریم، باقی نگذاشتهاند. تنها خواستم سوزمندانه یادآورشوم متهمکردن هنرمندان شریف خوشنویس به «رانتخواری و سوءاستفاده از طریق ارتباطات پشتپرده» آن هم اعضای خدوم و پاکطینت و شناختهشدهی انجمن خوشنویسان کرج، همچون جناب استاد علی مهری، ناسپاسی و حقناشناسی بسیار بزرگی است. نسبت دادن مطالبی ناشایست به شایستهترین افراد جامعه نقض غرضِ آشکار نسبت به اهداف شورای شهر کرج است، که میبایست بزرگترین حامی ایشان میبودند. شنیدن آن سخنان خام ناخودآگاه مرا به یاد سرودهای از استادالبشر ابنسینای بزرگ انداخت که در پاسخ به تکفیر خویش سروده بود:
کفر چو منی گزاف و آسان نبود
محکمتر از ایمان من ایمان نبود
در دهر چو من یکی و آنهم کافر!؟
پس در همه دهر یک مسلمان نبود!
به راستی چه گروهی را در عالم هنر مهذبتر از خوشنویسان میتوان سراغجست که تمام عمر سر در گرو حکمت و اخلاق نهاده و، با صیادیِ ابیات حکمتآمیز از اقیانوس ادب فارسی، و نگارش هنرمندانهی آنها در تمامی طول عمر، سرمایه هستی خویش را برای اعتلای نام و آبروی وطن و عشق به آیین و معنویات و الهیات سپری کردهاند!؟ یعنی دیواری کوتاهتر از جامعه خوشنویسی پیدا نمیشد که به آن بتازید؟ و آیا مظلومیت از این بالاتر میشود که تنها هنر شایستهی برندشدن در البرز را با تهدید و تحدید از برنده شدن باز دارید!؟ زمانی شادروان حسین منزوی در غزلی سوزناک سروده بود:
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امیدِ رهایی نیست وقتی همه دیواریم
در پایان این دلنوشته به آن عزیزی که به تندی با اهالی هنر سخن گفته و بیحاشیهترین افراد جامعه هنری را به سیاسیکاری متهم نموده عرض میکنم، ای کاش این توصیهی پدرانهی شادروان هوشنگ ابتهاج (سایه) را پیش چشم بیاورند که:
یکدم نگاه کن که چه بر باد میدهی!
چندین هزار امیدِ بنی آدم است این...
28 اسفند 1402
________________________________
کسانی که به دیگران نور می بخشند، روزی خورشید خواهند شد
دکتر فریدون کوره ئی
نویسنده، پژوهشگر و مدرس زبان و ادبیات فارسی
به نامی نامی تنها هنرمند
که باشد نام زیبایش خداوند
هنر خوشنویسی از دیرباز از مقدس ترین و پاک ترین ابزار برای بیان زیبایی ها ی فرهنگ و هنجارهای بشکوه کشورمان کوشیده است. فرهنگ یعنی، شکوه هنجارها و این نمود را در اشعار و متون تعلیمی و حماسی و عرفانی ادبیات فارسی ایران زمین به وضوح مشاهده می کنیم و این رستاخیز کلمات و زیباآفرینی ها در هنر خوشنویسی متبلور است. در هر محیط و خانه ای که تابلوی خوشنویسی یا نقاشی است، اخلاق و آرامش در آن موج می زند و روح انسان را متعالی و آن را به نور و زیبایی هدایت می کند. استان البرز با توجه به ظرفیت های موجود در این زمینه، باید استفاده بهینه از این گنج های معنوی ببرد و برای آن تدبیری شایسته بیندیشد. و از این ریشه های فرهنگ و هنر خوشنویسی، جونان استاد میرخانی، استاد بوذری، استاد مهری و دیگر استادان فرهیخته استفاده بهینه کند تا درخت فرهنگ برگ و بار ی نیکو دهد و نسل آینده را سیراب معرفت، عشق و زیبایی کند. همان طور که می دانیم، هنر خوشنویس، هم زیبایی بصری است و هم بیان کننده معارف درونی. از شما مسئولان شهری استان البرز درخواست عاجزانه دارم، نگاهی نو به این ماجرا داشته باشید و به سبب حمایت از این فرهنگ، نامی نیک از خود به یادگار بماند. چون کسانی که به دیگران نور می بخشند، روزی خورشید خواهند شد.
28 اسفد 1402
گوهردشت کرج
________________________________
واکنش استاد داوود فتحعلی بیگی
(آقای نمایش های ایرانی)
به سخنان عضو شورای اسلامی شهر کرج
سلام و درود بر شما. در سفری که سال ها پیش برای شرکت در فستیوال قصه گویی اریوانو دالماره ایتالیا شرکت کرده بودم، دیدم یک انبار نمک قدیمی را پس از تمیز کردن تبدیل به مرکز فرهنگی کردهاند در حالی که رد نمک هنوز بر دیواره های بنا باقی بود. فستیوال اوینیون فرانسه در یک بنای تاریخی - که زمانی مقر پاپ بوده است - برگزار می شود. چنان که در سال مربوط به هنر ایران توسط گروه هنرمندان ایرانی، پنج شب تعزیه و چند مجلس خیمه شب بازی و موسیقی مقامی ایران در آن مجموعه به اجرا درآمد. این تجربه جهانی است؛ بهترین روش نگهداری از بناهای تاریخی و بهره برداری فرهنگی از آن است. چرا میراث ناملموس به ثبت میرسد در سازمان یونسکو؟ زیرا هویت ملی از طریق نشانههای فرهنگی و هنری معلوم می گردد. خط و زبان، دو ویژگی مهم فرهنگی هر قوم و ملتی است. خط و زبان فارسی از زیباترین آهنگین ترین و گوش نوازترین پدیده های فرهنگی ایرانی است. آثار بزرگان و مفاخر فرهنگی ایران توسط خوشنویسیان ایرانی به زیور طبع آراسته و ماندگار شد. یکی از مهمترین افتخارات اساتید خوشنویسی ایران، کتابت قرآن کریم بوده و هست.
28 اسفند 1402
________________________________
بزرگان هنر البرز، آماج تهمت هایی ناروا...
امیر آزادروستا
نویسنده، بازیگر، کارگردان و دبیر جشنواره چشمه
در این روزها صحبت هایی از جناب آقای سعیدی سیرایی در فضای مجازی بازتاب پیدا کرده که لازمست با کمی تامل بر آن بنگریم، ایشان تهمت هایی به اشخاصی روا داشته اند که افتخار فرهنگ و هنر البرز هستند و این عزیزان به لحاظ منافع شخصی هیچ نیازی به حضور در این اماکن ندارند، و این فرهنگ و هنر البرز است که نیازمند استفاده از ظرفیت های آنان است. شخصیت ارزشمندی چون استاد علی مهری که عمری در راه حفظ و حراست میراث عظیم هنر خوشنویسی صرف نموده و تمام داشته های با ارزش هنری خود را در راه آموزش و استمرار شیوه اصیل خوشنویسی در طبق اخلاص قرار داده اند. البته این صحبت های عضو شورای شهر کرج برای ما اهالی فرهنگ و هنر ناآشنا نیست. سوال اینجاست؛ چگونه است که سال ها مدیریت شهری کرج با وعده ساخت تئاتر شهر، گوش فلک را پر کرد و هیچ اتفاقی نیفتاد و حالا بزرگان نیک اندیش این عرصه را زیر سوال می برد؟ آقای سیرایی؛ می دانید که نمایش فاخر «در و گبر و یک قرص نان» به کارگردانی استا فتحعلی بیگی در خانه هنرمندان تولید و در جشنواره بین المللی فجر با نام کرج عرضه شد؟ کاش به جای این فرار به جلو نگاهی به فقر زیربناهای فرهنگی و هنری در شهر کرج می نمودید، نه اینکه عزیزانی که با در دست گرفتن آبرویشان با کمترین امکانات، چراغ فرهنگ و هنر را روشن نمایند،. اتفاقا دیدگاه شما سیاسی است. شاید انتظار داشتید این عزیزان در راستای تفکرات سیاسی شما وارد میدان شوند. برادر عزیز؛ ما را به خیر تو امید نیست... بگذارید این اندک امید باقی مانده برای ادامه فعالیت در استان البرز به یاس مبدل نشود، افتخارات ما را با کلماتی که بیشتر در رسانه ها حول و محور برخی همکاران شماست متهم نسازید. استاد مهری، استاد فتحعلی بیگی، استاد جولایی و دیگر اساتید می توانند در پایتخت با بهترین امکانات فعالیت نمایند، ولی دل در گرو آب و خاک خویش دارند، چه بسا با این اظهارات نسنجیده و دور از شأن این اساتید، ما هنرمندان را نیز از کسب فیض و هنر در محضر اینان محروم می سازید. سخن بسیار است، ولی کاش اگر نقدی هم داشتید در انتخاب کلماتتان دقت می کردید. امیدواریم با تصحیح گفته هایتان دل خیل عظیم هنرمندان استان را به دست آورید...
بودیم گوهری به تو افتاده رایگان
نشناختی تو قیمت ما از سر جفا
بیدیده کی شناسد خورشید را هنر
یا کوزه گرچه داند یاقوت را بها
(خاقانی)
29 اسفند 1402
________________________________
این همه نابردباری در برابر هنر البرز
اسماعیل آل احمد
نویسنده و مدرس حوزه علمیه
چندی پیش که آن آقای از ما بهتر با نگاهی کاملاً سودازده از سود و زیان بازار بساز و بفروش مسکن در صدد برآمده بود تا «فرهنگسرای خط و تذهیب شهر کرج» را از اهالی آن تخلیه کند و برندی!!! را در آن برای استان البرز برپا کند، از بس رنج آن ادبیات و آن نگاه، جانم را آزرد که هرچه کردم تا چیزی در این باره بنویسم دست و دلم با قلم و کاغذ، نرد همراهی نباخت و با چشمانی خیس به نوشتههای دردمندانه دوستان که البته گوش شنوایی ندارند مینگریستم تا امروز که کانال محترم البرزپژوهی اثری از استاد امید ربانی، منتشر کرد که نام مبارک حضرت امیر مومنان - علیهالسلام - را کتابت کرده بودند. از خود بیخود شدم و در سکر تماشای آن اثر هنری، این چند واژه را قلمی کردم. این همه نابردباری در برابر هنر را نمیدانم آقایان از کجا و چگونه به دست میآورند. اگر خوشنویسی، برند!!! این استان نیست پس چه چیزی، برند!!! آن است؟! خوشنویسی در این استان، چنان ریشهدار و دیرین است که بر سراسر ایران عزیز، سایه افکنده است. از کاتبان قرون گذشته قرآن کریم تا درویش عبدالمجید و استادان میرخانی و بوذری و امیرخانی. راستی کاش یک نفر از این آقای برند!!! میپرسید که کدام محل و مکان و خیابان و کوچه و پس کوچه این استان را به نام نامی آن بینظیران، مفتخر ساختهاید؟ لطفاً بفرمایید که فارغ از تصویب یا عدم تصویب، چند پیشنهاد از این جنس در صحن شورای شهر، مطرح شده است؟ آن چنان در ندیده گرفتن این نعمتهای آسمانی، استادید که آدمی به خود اجازه میدهد تا به این خوبان، پیشنهاد کند که برای رونق این هنر، سری به هند و کویت و ترکیه و... بزنند.
14 فروردین 1403
________________________________
نفس هنر در شهرمان به شمارش افتاده
حمید فراهانی
نوازنده، موسیقی دان و مدرس دانشگاه
زکار خویش هنرمند را نصیبی نیست
زجوی شیر به جز خون چه رزق فرهاد است؟
پیش از نوشتن این متن، قصد داشتم تعریفی مبسوط از فرد و جامعه هنری و همچنین فرد و جامعه کاسبکار ارائه کنم، که به فهم هرچه بهتر متن کمک می کرد و شاید مانع از بروز برخی سوءتفاهمات و کژفهمی های احتمالی می شد. اما خوب می دانیم که جامعه ما به آن سطح از درک و بلوغ اجتماعی رسیده که به خوبی قادر به تفکیک این دو خواهد شد. اینجا کاسبکار، نه آن طبقه بورژوا است و نه آن طبقه کارگر که با سرمایه و کار خود به دادوستدی مشروع مشغول است و همگان از سازوکار آن آگاه هستند، بلکه طبقه ای است که با اتکا به منابع قدرت و ثروت به دلالی مشغول است. و هنرمند آن هنرمندی که هنر را برای هنر می خواهد و نه برای پیشبرد اهداف مالی و رسیدن به آن جایگاهی که فرد کاسبکار از آن برخوردار است. اگرچه واژه هنر برای هنر به درک این مفهوم کمک می کند ولی در جامعه امروز به نظر، تا حدی دور از دسترس می نماید. متعالی ترین جلوه های ساختارهای درهم تنیده اجتماعی در فرهنگ و هنر یک جامعه متبلور می شود، هنر و هنرمند نبض تپنده جامعه است. زیستن به مانند یک هنرمند در ابعاد یک جامعه بزرگ فرهنگی نیاز به آموزش دارد و آموزش زیرساختهای خاص خود را می طلبد. امور فرهنگی و هنری متولّی هنرمند می خواهد. ما در ساختارهای مدیریت شهری به مهندسان هنرمند نیاز داریم به شهریاران هنرمند. اموال شهر متشکل از بناها و ابنیه تاریخی، منابع و تفرجگاه های طبیعی، همه و همه متعلق به مردمان این شهر هاست و اما رسالت ارگان ها و نهادهایی همچون شهرداری حفظ و صیانت از این میراث برای مردم است. احساس مالکیت شهرداری نسبت به این ابنیه و اراضی تاریخی به نظر بدعتی است که توسط برخی مسئولان در سال های اخیر گذاشته شده است.در سراسر دنیا، نگاه هنرمندانه به ابنیه تاریخی، آنها را به موزه بدل می کند؛ به جایی برای پرورش افکار، به جایی برای حظّ بصری، برای اجرای موسیقی و نمایش های فاخر، برای اشاعه فرهنگ و گسترش توریسم. اینجاست که این دو طرز تلقی با هم به نقطه ای بدون بازگشت می رسند. در نقطه مقابل نگاه مدیریت شهری را داریم که هنری نیست و غالبا جهت گیری اقتصادی دارد و با توجه به حس مالکیت نسبت به این ابنیه تاریخی، در پی مصادره و کسب درآمد از این اماکن است که این خود سبب نزول آن مکان به حجره ای فقط برای کسب درآمد خواهد شد. لذا فعالیتی هم که در آن صورت می گیرد دیگر هنر نیست؛ زیرا که نه دغدغه آموزش هنر دارد نه خاستگاه و هدفی فرهنگی و نه اینکه در ساختارهای منابع انسانی خود، از هنرمندان بهره برده است.
برای فهم این موضوع نیاز به تحلیل و استدلال نداریم؛ کافی است که خوب ببینیم. چه المان های هنری در ساخت شهرمان، روزانه به کار گرفته می شوند؟ چند ساختمان موزه و کنسرت یا اجرای تئاتر برای این شهر ساخته شده؟ کدام شیوه معماری ایرانی - اسلامی در ساخت روزانه ساختمان های شهرمان لحاظ می شود؟ هنر قائم به ذات خویش است و نیاز به نذورات و توجهات ثانویه ندارد. کافیست که آن را به حال خود رها کنیم و مسیر را برایش هموار سازیم. کاروانسرای شاه عباسی کرج نمونه بسیار مناسبی است. این بنای تاریخی همانند نقش جهان همچون پاسارگاد و زیگورات چغازنبیل دارای ارزشی تاریخی و فرهنگی است و هویّت ملی ما را شکل می دهد. گاه ارائه صنایع دستی با طعم چای و بوی توتون و قلیان در این بنا، خود حدیث مفصلی است از این مجمل. به نظر می رسد که خانه هنرمندان و ساختمان خط و تذهیب هم از جمله بناهایی هستند که متعلق به مردم شهر کرج و ملت ایران است و چه بهتر که ساکنانی هنرمند داشته باشند. مدیریت امور شهری، فرهنگی و هنری متولّی هنرمند می خواهد.
14 فروردین 1403
________________________________
دیگر یادداشت ها
مطالبه ای درباره فرهنگسرای خط و تذهیب شهر کرج - 1
مطالبه ای درباره فرهنگسرای خط و تذهیب شهر کرج - 2
به مناسبت روز فرهنگی هشتگرد برگزار می شود:
آیین رونمایی از کتاب تاریخ هشتگرد
ناظر علمی: استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی
نویسنده: حسین عسکری
شنبه 18 آذر 1402، ساعت 15
شهر هشتگرد، مجتمع فرهنگی هنری 9 دی
_______________________________
کتاب تاریخ هشتگرد
ناظر علمی: استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی
نویسنده: حسین عسکری
تهران: انتشارات سفیر اردهال، زمستان 1402
860 صفحه
ویراستار: مجتبی مقدسی
تهیه، پردازش و انتخاب تصاویر: علی عسکری
حروف نگار و نمونه خوان: محبوبه اکبری
صفحه آرا و طراح متن: مریم صدیقی
طراح جلد: علی رضا مالکی
|این کتاب با حمایت شورای اسلامی شهر و شهرداری هشتگرد منتشر شده است|
_______________________________
به مناسبت گرامی داشت هفدهم آذر روز فرهنگی شهر هشتگرد
دکتر حکمت اله ملاصالحی
استاد دانشگاه تهران و عضو هیأت امنای بنیاد ایران شناسی
15 آذر 1402
همه روز ما، روز فرهنگ و فرهنگیست. انسان هستنده ای فرهنگیست و باشنده ای فرهنگ پذیر. پاس و بپادارنده مواریث فرهنگی و میراثدار فرهنگ و زیست اقلیم و عاَلم فرهنگی خویش. نحوه بودن و حضور انسان در جهان، نحوه بودن و حضوری فرهنگی است. فرهنگ، بسط و امتداد وجود و تحقّق وجودی انسان در جهان است. تاریخ بشر و حضور تاریخمند آدمی در جهان، با کشش ها و کنش ها و خیزش های سازنده و آفریننده و رفتارهای فرهنگی او، روی پوسته نازکِ سیاره زمین افتتاح می شود و افق می گشاید و به حرکت درمی آید. نخستین تشکّل های گروهی و همبستگی اجتماعی و مراحل تدریجی اجتماعی شدن بشر در پیش از تاریخ، علی القاعده می باید با کنش ها و رفتارهای فرهنگی او اتفاق افتاده و متحقق شده باشد. امرار معاش به شیوه شکار جانوران حیات وحش و طعمه خواری و چیدن و جمع کردن و خوردن گیاهان وحشی، میراث جغرافیای طبیعی و جانوران حیات وحش بود. آن میراث طبیعی و طبیعت شکار کردن و طعمه خواری، به تدریج و مرحله به مرحله سر از رفتارهای فرهنگی برکشید و در قاب و قامت فرهنگ و آیین و رفتارهای آیینی و نمادها و تصویرسازی های فرهنگی آشکار و بیان و بازنمایی شد. آنچه شکار بود و جامعه شکارگران اینک آشکار شده بود و سر از رفتارهای فرهنگی انسان برکشیده بود. به دیگر سخن، شکار، اینک فرهنگ شکار بود و در ادوار سپسین، آیین و آداب شکارگری.
فرهنگ، دیگر چونان کلونی مورچگان طبیعت نبود که از پیش، طبیعت، طراحی و مهندسی اش کرده باشد. از آن پس انسان با کشش ها و کنش های آزاد و خلاق خود هم فرهنگ را می آفرید هم در فرهنگ آفریده می شد. البته و صد البته در یک فرایند دیرینه و دیرپا و دیرآهنگ و در بستر خطاها و آزمون ها و آزمودن ها و تصحیح پی به پی خطاها و محاسبات راست و ناراستش. فرهنگ، ابژه بیرون از وجود انسان نیست. اصلاً فرهنگ، ابژه نیست. عین زندگی است. به مفهوم دقیق تر، نحوه بودن و آداب زندگی است. درهم تنیده با انسان بودن و نحوه حضور و برآمدن و ظهور انسان در جهان است. فروکاستن فرهنگ به مجموعه یا ملغمه ای از هنجارها و پاره ای از رفتارهای اخلاقی ستوده و ادب و آداب نیک، هرچند دلنشین اما بر قامت فرهنگ تنگ است و حیطه شمول و گستره فراگیر و جغرافیای پردامنه و پرچین شکن فرهنگ را محدود می کند و نادیده از کنارش می گذرد.
همه سپهرهای ادراکی ما در دستگاه شناختی بشری ما اعم از حس و عقل و علم و عمل و خیال و رویا و حافظه و شهود (اشراقات عمیق باطنی و معنوی) و در یک کلام همه تجربه های زیسته ما در فرهنگ و در پدید آمدن و برآمدن و بالیدن فرهنگ بر صحنه، حضور پویا و مشارکت همه سویه داشته اند و همچنان دارند. آشکارگی الوهیت، امر قدسی، امر ماورایی و آن سویی و متعال به مدد کیهانی از نمادها و استعاره ها و تمثیل ها و تصویرها در فرهنگ، بازنمایی و بیان شده اند. رفتارهای متناقض ما، غلط کاری ها و خطاکاری ها و کژروی ها و هذیان باوری ها و توهمات ذهنی و فکری ما خشم و خشونت و قهرورزی ها و شرارت های شیطانی و شیطنت های ما نیز همه بشری و فرهنگی اند و در جغرافیای پردامنه و پُر چین و شکن فرهنگ ما اتفاق افتاده اند و بیان و بازنموده شده اند. تاریخ های سیاسی و اجتماعی و اعتقادی و اقتصادی و موارد مشابه دیگر همه وجهی و سویه ای از تاریخِ فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما در معنای کلّی و کلان و جامع و فراگیر آن هستند.
از منظر باستان شناختی نیز تمدن ساختار پر چین و شکن و شکل پیچیده تر و شهری شده فرهنگ است. نکته ای که باستان شناس فقید «گوردن چایلد» نیک آن را دریافته بود و با شاخصه های ملموس به مدد شواهد باستان شناختی تبیینش کرده بود و باستان شناسان نسل سپسین نیز آن را پذیرفتند و بسط و شرح و تفصیل بیشترش دادند. به دیگر سخن، فرهنگ و تمدن دو پدیده دو رویداد دو واقعیت دو معنای ذاتاً جدای از هم نیستند. تفکیک و تبیین مناسبت میانشان چونان ظرف و مظروف یا ماده و معنا و یا جسم و جان، تفکیک و تبیین نادرست و فرهنگ ناشناسانه است. مناسبت میان ساز و صدا، حنجره و آواز چنان که میان تن و جان آدمی آن چنان به تعبیر صدرایی جوهریست و حرکتی جوهری دارند که افکندن هیچ فاصله و فراق میانشان را برنمی تابند. باری آذین بستن این یا آن ماه روزِ فرهنگ بر پیشانی این یا آن شهر و شهرستان و استان، کاری فرهنگی است و مهر تأیید دیگر بر اهمیت فرهنگ و حضور فرهنگی انسان در جهان است. شواهد و قرائن بسیار در دست است و به ما می گویند و متقاعدمان می کنند که بپذیریم هرجا و هرگاه مشارکت شهروندان را جمعی تر و گرم تر و صمیمی تر و با انگیزه تر و خلاق تر و با نشاط تر در گشودن گره کارها، در رفع و دفع موانع و مشکلات و معضلات اجتماعی و اقتصادی پیش رو، یافته ایم و دیده ایم و پذیرفته ایم؛ هم جامعه و جهانی پاک و پاکیزه و امن تر و ایمن تر داشته ایم هم میراثی پرمایه تر و غنی تر و کارنامه ای درخشان تر از خود برای نسل های سپسین بجای نهاده ایم.
ماه روزهای فرهنگ شهرهایمان را کلیشه ای، قالبی و قلابی و فرمایشی نبینیم و فرمایشی، بسته و منجمد و بی روح برگزار نکنیم. مردمی و مردم دارانه، زیر آسمان آبی شهرهایمان برگزارشان کنیم و بپا و پاس و گرامی شان بداریم. شهروندان شهرمان را به خودی و ناخودی شقه نکنیم. افراد جامعه نخود و لوبیا نیستند به خودی و ناخودی و نخودی تقسیمشان کنیم. هرچند زمانه این نحوه نگاه به تمامت بسر نیامده است لیک باید کوشید که بسر آید و بسر شود. شهروندان شهر و شهرهایمان را با همه تنوع و رنگارنگی شان، پیکر واحد ببینیم و پیکر یکدیگر بشناسیم و بفهمیم و بپذیریم. ببینیم و بشناسیم و بفهمیم و بپذیریم هم اینان شهر ما و شهرهای جامعه و جهان بشری ما را پی افکنده و بنیاد نهاده و بپا کرده و بپا داشته و پدید آورده اند. ببینیم و بدانیم و بشناسیم و بفهمیم و بپذیریم بدون حضور و مشارکت پویا و سازنده و آفریننده یک به یکشان هیچگاه زیست اقلیم و عالَمی چونان فرهنگ یا جامعه و جهان بشری پدید نمی آمد. نقش و سهم و مشارکت همه شهروندان را در هر سطحی و در هر مقیاسی و برآمده از هر قوم و تیره و تباری از هر گروه سنی و جنسی و متخصص در هر حرفه و هنر و رشته و دانشی و با هر عقیده و اندیشه ای که وفاق و صلح و آشتی و همبستگی میان ما را تقویت کند و تنور جان ما را گرم دوستی و صمیمیت و محبت به یکدیگر کند و دامن اخلاق و ادب و اوصاف نیک اندیشی و نیک خواهی و نیکوکاری و نوع دوستی را در شهرهایمان و در محیط های زندگیمان بگستراند؛ جدّی بگیریم و جدّی ببینیم و جدّی بشناسیم و عمیق و جدّی بفهمیم و بپذیریم.
فراموش نشود که انسان به ناگاه و خلق الساعه و در خلاء فرهنگی نشده است. مراحل فرهنگی شدن و فرهنگ پذیری و فرهنگ سازی انسان در فرایندهای متفاوت و دیرپا و دیرآهنگ، روی پوسته نازک سیاره زمین در زیست بوم های متفاوت و نه همیشه همزمان و ناهماهنگ اتفاق افتاده است. در ذیل تشکّل های گروهی هم اتفاق افتاده است نه فردی. ابتکارها و نوآوری ها و خلاقیت های فردی نیز در درون گروه و تشکّل های گروهی اتفاق افتاده اند و هماره در خدمت جمع و جامعه بوده اند. در بطن و در بستر همین فرایندهای دیرپا و دیرآهنگِ فرهنگی شدن و فرهنگ پذیری و اجتماعی شدن، هستنده ای ظهور می کند که به وجوه اشتراک و اوصاف اجتماعی و فرهنگی و تاریخی و تاریخمند، می شناسیمش. هستنده ای که پیشاپیش تمام امکانات و شئون و استعداد فرهنگ پذیری و زیست اجتماعی و تاریخمندی در هستومندی یا موجودیت و وجودیت او، بالقوه رقم خورده و نهاده شده است.به بیان صریح و روشن، نوزاد انسان دیگر چونان جانوران حیات وحش چونان موران و زنبوران، چونان پروانگان و پرندگان چونان یوزینگان و بوزینگان به هنگام تولد در آغوش طبیعت و جغرافیای طبیعی افکنده نمی شود؛ چونان نوزاد انسان در آغوش فرهنگ و تاریخ، زاده می شود. فرهنگی هم، زاده می شود.
حُسن ختام سخن آن که مقارنت رسم نیکوی گرامی داشت هفدهم آذر ماه، «روز فرهنگی هشتگرد» را با آیین رونمایی «کتاب جامع تاریخ هشتگرد» که به قلم توانای مورخ دانای دیار ما و میهن ما آقای دکتر حسین عسکری به رشته تحریر درآمده است به فال نیک می گیریم و به یک به یک هشتگردیان تبریک می گوییم.
محوطه باستانی نه هزارساله شهید آریوبرزن سلیمانی
اسماعیل آل احمد
نویسنده، مدرس حوزه علمیه و عضو حقیقی شورای فرهنگ عمومی شهرستان نظرآباد
بسمک اللهم یا رفیق
یاد ده ما را سخن های دقیق
پشت به تپه مرتفع اُزبکی ایستادم و از علی آقای عسکری، خواهش کردم تا عکسی حجلهای از من در آن لحظات بارانی عرفانی بگیرد برای روزی که انشاءالله، با شهادت، عاقبت بخیر شوم. این خواسته ناگاه دوباره مرا به یاد پیشنهادی انداخت که چند سال است این و آن جا مطرح میکنم: «نامگذاری باغوار [= بلوار] بین امامزادگان احمد و محمود - علیهماالسلام - و تپه ازبکی به باغوار ایرانِ اسلامی». هویتی بینظیر که شهید آریوبرزن را با شهید قاسم درهم میآمیزد و یکی میبیند. «از ابتدای انقلاب برخی تلاش داشتند تا اسلامیت و ملیت را دو قطب مقابل هم قرار دهند در حالی که شهدا بهطور واضح، نادرست بودن این وسوسه باطل را نشان دادند. هنگامی که ایران مورد تهاجم بینالمللی قرار گرفت کسانی که مدعی طرفداری از ایران بودند، یا در خانههای خود خزیدند و یا از ایران خارج شدند، اما کسانی که از ایران دفاع کردند همان «بچه مسلمانها» و «نماز شب خوانها» و امثال شهیدان «چیتسازیانها» و «سُلگیها» بودند و نشان دادند ایرانیت و اسلامیت یک حقیقت واحد است.» [رهبر معظم انقلاب - 5 مهر 1402]
سهشنبهای عجیب و غریب بود. هفتاد و ششمین روز کاوش - و واپسین روز - فصل هشتم. 30 آبان 1402. داشتم با دوستان عزیزم دکتر حسین عسکری و برادرشان علی عسکری؛ دکتر حمید حشمدار؛ مهندس حامد آلیانی؛ حسین جوادان؛ محمدجواد نوزارع و سعید شهرکی - رئیس اداره میراث فرهنگی نظرآباد - با گروه باستان شناسان فرهیخته، در محوطه ایران اسلامی تنفس میکردیم. علاوه بر استاد دکتر مهرداد ملک زاده، اساتیدی دیگر هم چون دکتر فاطمه حاجی نوروزی؛ مهندس فرزان احمدنژاد؛ دکتر حمید طباطبایی و جوانان زن و مرد دیگر و خانم سمیه مرشدی هم داشتند خاک گمانه را از شانههای همت خویش میتکاندند.
من و دکتر عسکری البته حالمان با بقیه، فرق داشت. بالای سر همه تلاشها و همت ها و رنج ها و موفقیتها و افتخارات این محوطه نه هزارساله، قامت کشیده آرش باستان شناسی ایران دکتر یوسف مجیدزاده را میدیدیم که با محاسن جوگندمی خوشگلش دارد حرف میزند و توضیح میدهد و آگاهی میبخشد و ما را به هویت بی مثال خودمان گره میزند. غرق شب نشینی هایی بودیم که آن را «شبهای اُزبکیه» نامیده بودیم. در آن شبها در اقامتگاه هیأت کاوش در روستای ازبکی، دور شمع وجود استاد مجیدزاده، شعر میخواندیم و از کشفیات میپرسیدیم و آسمان و ریسمان فرهنگ و سیاست و اقتصاد و معاش و معاد ایران و جهان را به هم میدوختیم. یاد شبی که میهمان شامی بودیم که خود استاد آن را پخته بود و در کنار سفره، جمجمهای بزرگ با آن چشمان ترسناک و تاریک و گرد و درشتش خیره خیره وراندازمان میکرد. وقتی استاد، دندانهای آن جمجمه را نشانمان داد دیدم همه آنها جعبهای است. دلیلش را از استاد پرسیدم که شنیدم: «شاید غذاهای شان آن قدر سفت و محکم بوده که باید همه دندانهای شان جعبهای باشد.»
یاد شاگردنوازی استاد در صفحه 29 جلد اول «کاوشهای محوطه باستانی ازبکی» در 10 مهر 1389: «سرانجام از اعضای جوان و پرشور انجمن جوان حکمت به ویژه آقایان آل احمد؛ عسکری؛ نقوی؛ توسلی و حسینی؛ نیز خانم بتول کشت پور - مدیر محترم دبیرستان کشت پور - سپاسگزارم. این دوستان با بازدیدهای پیوسته خویش از پیشرفت مراحل کاوش از جمله حامیان معنوی و روحیه بخش ما بودند و در برپایی یک سخنرانی تاریخی درباره نتایج به دست آمده هیأت اعزامی به محوطه ازبکی در ساختمان نوبنیاد فرهنگسرای شهر نظرآباد و تشکیل نمایشگاهی از نتایج به دست آمده یافتههای باستان شناختی در روز 24 آذر ماه صمیمانه نقش اساسی را بر عهده داشتند. جلسهای آن چنان پرشور و با شکوه که یاد و خاطره آن هرگز از ذهن هیچ یک از اعضای هیات باستان شناسی ازبکی زدوده نخواهد شد.»
سرمست از این افتخار که دوستی، مژده داد که استاد می خواهند با بچههای نظرآباد، دیدار کنند. بنا شد مژگان «موسسه رخسار قرآن» در 19 آذر 1389 خاک پای استاد را توتیا کند. پیش از دیدار عمومی، بر سر سفره کرامت علی آقای عسکری، ناهار را با استاد خوردیم. من بودم و او بود و حسین. راستی اگر در این سیاره رنج، چنین نعمتهایی رزق آدمی نشود آیا ما چیزی جز جنایت پدرانمان هستیم؟! یادداشت استاد پس از آن دیدار در دفتر یادبود موسسه بر سنگ طلای ذهن و زمانه ما حک شده: «حضور من در موسسه رخسار قرآن، گذشته خود در کاوشهای محوطه ازبکی و دوستان بسیار عزیزی را به یادم آورد. دیدن دوستان قدیم واقعاً برایم لذت بخش بود. به ویژه آن که دیدن آنها در موسسه رخسار قرآن، اتفاق افتاد. موسسهای که به همت دوست بسیار عزیز آقای آل احمد به وجود آمده و امید است به یاری خداوند با کمک شهروندان فرهنگ دوست و خیرخواه شهر نظرآباد، هزینه خرید و استقلال این موسسه برای جوانان علاقهمند به فرهنگ ایرانی و اسلامی ایران عزیز فراهم آید. به امید آن روز. یوسف مجیدزاده.» الاهی که خدای شهید آریوبرزن سلیمانی این آرزو و امید استاد را در حق موسسه رخسار قرآن، مستجاب کند. الاهی.
این دیدار، چند ماه بعد، مطبوعاتی شد و پرسشم از استاد در مقالهای انعکاس یافت. آقای شهرام زارع در صفحه 147 شماره 7 مجله باستان پژوهی که در بهار 1390 منتشر شد در مقاله «رصد خدا از تلسکوپ باستان شناسی» چنین نوشت: «یوسف مجیدزاده در گفتوگویی با «اسماعیل آل احمد از روحانیان اهل ساوجبلاغ» در پاسخ به پرسش ارتباط باستان شناسی و قرآن چنین گفته است: باستان شناسی درصدد یافتن پاسخ برای تردیدهایی است که انسانها درباره گذشته خود دارند اما ما به قرآن باید حرف به حرف یقین داشته باشیم. ما آن را سخن خدا می دانیم و دیگر جای تردیدی در آن نیست.»
حالمان خوش بود که پیشنهاد ما انجمن حکمتی ها - نخستین سمن شهرستان ساوجبلاغ به گستره ساوجبلاغ و نظرآباد و چهارباغ و طالقان - مبنی بر برگزاری آیین استقبال از هیأت کاوش باستانی با تصویب شورا و شهرداری وقت، خاطرهای ناب در جان استاد مجیدزاده، رقم زده بود. آن چنان که در صفحه 28 جلد اول «کاوشهای محوطه باستانی ازبکی» نوشتند: «تشکر ویژه برای آذین بندی شهر نظرآباد؛ استقبال و خوشامد گویی رسمی به هیأت کاوشهای باستان شناختی در محوطه ازبکی از سوی آقایان چگینی شهردار و فتحی پور رئیس شورای شهر در برابر ساختمان شهرداری و شورای شهر نظرآباد در آغاز سومین فصل کاوش و پس از انتشار خبر انتقال نمونهای از کهن ترین خشتهای به دست آمده از کاوشهای محوطه ازبکی به سازمان ملل و قرار گرفتن آن در موزه آن سازمان در روزنامههای کشور و سپاسگزاری برای استقبال پرشور هزاران تن از اهالی دوست داشتنی شهرهای نظرآباد و سیدجمال الدین که با در دست داشتن پرچمهای سه رنگ ایران از اتوبوس حامل هیأت همانند سردارانی که پیروزمندانه از جنگی میهنی به خانه باز میگردند را از یاد نمیبرم. نظیر چنین استقبالی تا کنون در هیچ نقطهای از جهان در تاریخ باستان شناسی نه دیده و نه شنیده شده است.»
ما داشتیم به روز مهم فرهنگی نظرآباد، فکر میکردیم. در اول شهریور 1398 به فرماندار وقت، پیشنهاد کردیم تا 20 شهریور - روز استقبال از هیأت کاوش استاد مجیدزاده در 1380 - روز فرهنگی نظرآباد، تعیین شود. این پیشنهاد در جلسه شورای فرهنگ عمومی شهرستان نظرآباد در 24 شهریور 1400 به 8 مهر - تاریخ ثبت محوطه باستانی ازبکی در 1352 به شماره 955 در فهرست آثار ملی ایران - تغییر کرد و تصویب شد. روزی که البته دوست خوب ما در فرمانداری نظرآباد، ضرورتی برای تکریم آن در 1402 قائل نشد!
میبینید! حتی این جا هم که قرار است از استاد ملکزاده بنویسم دارم از استاد مجیدزاده مینویسم. باری در این دیدار هم با هم آشنا شدیم اما زیر سایه غزل حافظ که آقای حسین جوادان، تکلمه کرد و غزلی از سرودههای خودش و غزل سعدی که استاد مهراب رجبی با همان شور و حال همیشگی، اجرا کرد و غزلی که من از سرودههای چَپَرچُلاق خودم خواندم. استاد دکتر مهرداد ملک زاده هم از گذشته و حال و آینده این محوطه گفت و رنج ها و امیدهایی که در این مسیر بر سر راه او است و بودجهای که نرسید تا کارگران، قهر کردند و رفتند و استاد در فضای مجازی از جوانان مشتاق، خواسته بود تا کمک کنند و پاکباختگانی از باستانشناسان ارشد و دکتری بیهیچ مزد و منتی شتافته بودند. به خودم که آمدم دیدم از فرط شرمساری خیس عرقم. چند بار از استاد، عذرخواهی کردم و حلالیت طلبیدم. استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی بر اساس قرار پیشین به تماس تلفنی دکتر عسکری جواب دادند. استاد در این گفتوگو، دوباره بر وعده پیشین خود تأکید کردند. ایشان تمام مبلغ دانشگاه بابت راهنمایی پایان نامه پسادکتری یکی از دانشجویانشان را به آقای ملکزاده تقدیم کردند تا بخشی از بدهیهای این فصل حفاری پرداخت شود. از اقامتگاه بیرون آمدیم و گرد گمانه ای حلقه زدیم. در حفاری این گمانه، استاد به این حدس رسیدهاند که این بنا سازهای اداری و بزرگ باشد که نمیتواند کار زندگی کوچ نشینی و ابتدایی مادیها باشد و احتمالاً از آن هخامنشیان است. اگر این احتمال به اثبات برسد حلقهای دیگر از تاریخ این سرزمین به دست آمده است.
وقت خداحافظی بود. باید با جانهایی سرشار از عشق به ایران اسلامی وداع میکردیم. گفتم: باید من هم کار آخوندی خودم را بکنم. از حاضران خواستم برای سلامتی استاد ملکزاده و هیأت همراه و همه آنانی که از روز نخست در این محوطه، تلاش کردهاند و برای شادی روح امواتشان صلوات بفرستند. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
موسسه رخسار قرآن
7 آذر 1402
از تصاویر آیین استقبال مردمی از گروه کاوش محوطه باستانی ازبکی به سرپرستی استاد دکتر یوسف مجیدزاده، 20 شهریور 1380
واپسین روز فصل هشتم کاوش در محوطه باستانی ازبکی به سرپرستی استاد دکتر مهرداد ملک زاده، 30 آبان 1402
گزارش کاوش های محوطه باستانی ازبکی در دو جلد کتاب منتشر شده است، 1389
هفته نامه کیهان هوایی (چاپ خارج از کشور) دوشنبه 26 شهریور 1380، صفحه 24
حضور استاد دکتر یوسف مجیدزاده در موسسه رخسار قرآن شهرستان نظرآباد، 19 آذر 1389
یادداشت استاد دکتر یوسف مجیدزاده در دفتر یادبود موسسه رخسار قرآن شهرستان نظرآباد، 19 آذر 1389
سخنان استاد دکتر یوسف مجیدزاده درباره «باستان شناسی و قرآن» در موسسه رخسار قرآن شهرستان نظرآباد در شماره 7 «مجله باستان پژوهی» به سردبیری شهرام زارع بازتاب پیدا کرد، منتشر شده در خرداد 1390
افسانه دیو و دیوار و شیخ دیوارکش شهر
دکتر حکمت اله ملاصالحی
استاد دانشگاه تهران و عضو هیأت امنای بنیاد ایران شناسی
20 آبان 1402
یک جامعه و جهان مطلق بی مرز و بی حصار، بی حریم و بی دیوار در عقل و در فهم درنمی گنجد؛ اگر در رویا و در خیال هم درگنجد و به تصویر کشیده و ترسیم شود؛ کابوسناک و آشوبناک، آسیب پذیر و آسیب ناک، ملال آور و زمخت، خشن و نازیبا و تحمل ناپذیر است و در مسیر پرتگاه گام برمی گیرد و به سوی پرتگاه ره می سپارد و می رود و در معرض انهدام و نابودی اجتناب ناپذیر و حتمی و ختمی ست.
زلزله تحولات سنگین و سهمگینی که طی سده های اخیر در کمربندها و گسل های زلزله خیز ارض تاریخ و جغرافیای تاریخی منطقه های غربی جامعه و جهان بشری ما اتفاق افتاد؛ حصارها و دیوارهای ستبر ساختارهای کهن و باورها و اندیشه ها و ارزش ها و نظام ها و سنّت های اعتقادی و ارزشی و نحوه زندگی سنّتی جمعیت های سیاره ما را چونان آوار بر سرشان فروریخت و موزه های عالم مدرن روی آوارشان بنیاد نهاده شد. آن آوارهای سنگین و سهمگین، به سرعت تسطیح شدند و بر زمینشان و از مواد و مصالح رنگارنگشان ساختارهای اجتماعی و فکری و فرهنگی و نظام های سیاسی و دانایی جدید و مرزبندی ها و حصار و دیوارکشی های مدنی و سبک زندگی و زیست جهانی از ارزش ها و نظام های ارزشی مدرنیته و روزگار مدرن، پی افکنده شد و بنیاد نهاده و سر برکشیده و بپا شد. ماده میراث کهن در صورت بخشی و ساختاربندی دنیای مدرن. باده نو در جام کهن.
ملاحظه می کنید که حتی در یک جامعه و جهان باز و شناور و پر تحرک و تموّج و پر قوّت و خلاقِ روزگاری که به مدرن بودن و ارزش های مدرنیته اش شهره است هم نمی توان مطلق بی مرز و بی دیوار، مطلق بی حریم و بی حصار، مطلق بی نظم و بی ساختار، دمی زندگی کرد. اگر چنین کنیم و جامعه و جهان خود را به سوی بی نظمی و آنارشیزم و هرج و مرج و پرتگاه های مرگبار تاریخ که هماره در مخفیگاه های نامرئی کمر به انهدام و نابودی ما بسته اند؛ کشانده و رانده ایم. و تاریخ پر از مخفیگاه های نامرئی ست. ردیابی و رصدشان بسیار دشوار است و گریز از کمین و کمندشان نه چندان آسان که بسیار پیچیده و دشوار.
باری مراد از آن چه گفته آمد این نیست که مرزبندی ها و حریم گذاری ها و حصار و دیوارکشی ها همه از هر جنس و سنخ از هر نوع و طور، همیشه مفید و مثبت بوده اند و همیشه به منفعت و به صلاح و به فلاح جامعه عمل کرده اند. مرزبندی ها، حریم گذاری ها، دیوار و حصارکشی ها همه علی القاعده خادم جامعه اند و می باید در خدمت و در مدد رساندن به جامعه و در مسیر و بستر صلاح و رفاه و فلاح و امنیت و ایمنی جامعه و سلامت روان و رفتار فردی و اجتماعی آدمیان عمل کنند. فراخوانده شده اند؛ خادم جامعه باشند و به جامعه خدمت کنند و مدد برسانند. وقتی وارونه شان می کنیم و مخدومشان می بینیم و ما می شویم خادم و آن ها مخدوم ما، خطرخیز می شوند و منفی عمل می کنند و زیان و آسیب به جامعه می رسانند و چونان ویروس های مهلک فعال می شوند و به سلامت زیست اجتماعی به امنیت و ایمنی جامعه به سلامت روان و رفتار ما از درون و بیرون آسیب می رسانند و تضعیفش می کنند و تاب آوری و نیروی زندگی و ادامه حیات را از جامعه و از ما می ستانند. خطرخیز می شوند و هرج و مرج و آشوب و آنارشیزم را چنان که در پیش گفته آمد دامن می زنند.
آلمان روزگار حاکمیت رایش سوم و فاشیست های ایتالیای سال های حاکمیت موسولینی و همچنین سال های حاکمیت استالین و استالینی ها در اتحاد شوراها و شوروی سابق، تجربه غم انگیز، پرهزینه و خسارتبار و خونبار مرزبندی ها و حصار و دیوارکشی های نژادپرستانه و ایدئولوژیک به روی دیگر جامعه ها و جمعیت های جهان بود که از سر گذراندیم. و چه پر هزینه و خونبار هم از سر گذراندیم. در نهانگاه های نامرئی تاریخ و لایه ها و زیرلایه های نهان و درونی تر روان و رفتارهای ما ذهنیات و خُلقیات ما احساسات و عواطف جمعی تلنباره شده ما طی هزاره ها چه خبر است و چه نیروهایی در کارند و در کمین و از درون و در بیرون ما را کمین کرده اند؛ باید اعتراف کرد که اگر نگوییم هیچ نمی دانیم لیکن درست این است که اعتراف کنیم و بپذیریم بسیار اندک میدانیم. قطعاً بسیار اندک! سنّت های معنوی و متعالی به ما می آموختند ذاتی، سرچشمه ای، تائویی، آتمنی، یگانه ای هست که میداند و به هر میزان جان آدمی به او متصل تر، ایمن تر، دست کم در زندگی و روان شناسی و روان و رفتار شخصی ایمن تر. تعبیر قرآن را ببینید: «مَا یَکُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ.» [1]
شانه به شانه سنّت های نبوی اهل سلوک و اصحاب عرفان و اشراق نیز آدمیان را از فروغلتیدن در «اسفل السافلین» کمین گاه ها و نهانگاه های نیروهای اهریمنی هشدار می داده و برحذر می داشته و پرهیز می داده اند. مولانا را ببینید:
ای شهان کشتیم ما خصم برون
ماند خصمی زو بتر در اندرون
دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاست
کو به دریاها نگردد کم و کاست
سنگ ها و کافران سنگدل
اندر آیند اندرو زار و خجل
هم نگردد ساکن از چندین غذا
تا ز حق آید مرورا این ندا
سیر گشتی سیر، گوید نه هنوز
اینت آتش اینت تابش اینت سوز [2]
....
خصم های درون و لشکرها و جنود شر و شیطان که اهل سلوک و عرفان و اشراق و مشرب های عرفانی و سنّت های اشراقی، آدمیان را از افتادن در تله ها و کمین گاه های نهان و نامرئی شان، برحذر می داشته و پرهیز می داده اند؛ تنها در نهانگاه های نامرئی و لایه های زیرین روان و رفتار فردی ما آشیانه ندارند؛ در لایه های زیرین و در نهانگاه های «ناخودآگاه جمعی» ما به تعبیر کارل گوستاویونگ روان شناس سوئیسی روزگار ما، در حافظه تاریخی و قومی و جمعی ما در لایه های نهان و نامرئی مواریث فرهنگی بشری ما نیز طی هزاره ها لایه به لایه تلنبار شده و نهشته و رسوب کرده اند و لایه به لایه روی هم انباشته شده اند. پر قوّت هستند و متراکم از نیروی انفجار.
وقتی پوسته نازک و رویه ظریف و آسیب ناک هنجارها، نظام های ارزشی و اعتقادی جاری جامعه ها به هنگام برآمدن و بپا خاستن طوفان انقلاب های اجتماعی و جابجایی مراکز قدرت و نظام های سیاسی و یا به هر دلیل و علت و یا عللی دیگر شکسته می شود؛ هنگامه بیدار شدن و برآمدن و خروج نیروهای شرور و شیطانی خفته و رهایی عقده های نامرئی و سرکوب و تلنبار شده طی هزاره ها به طرز غافلگیر کننده و دور از انتظار و نفسگیر و غیر قابل پیش بینی فرامی رسد. برآمدن و خروج نیروهای افسارگسیخته از مخفیگاه های نامریی تاریخ و آشیانه های نهان روانگاه ناخودآگاه جمعی بشری ما، گاه آنقدر پر قوّت هستند و خطرناک و نفسگیر و غافلگیر کننده که می توانند به طرز غیر قابل پیش بینی و دور از انتظار، ادامه حیات و سلامت جامعه را به مخاطره افکنده و جامعه را جولان گاه خشم و قهر و خشونت کنند و انقلاب ها را از مسیرشان به انحراف بکشانند و به بیراه برانند و ببرند. عقده های جمعی سرکوب شده و خفته در هزاره های دیرپا و دیرآهنگ وقتی بیدار می شوند و برمی خیزند و خروج و خیزش می کنند می توانند جهانی را به جان هم بیندازند و قربانی بسیار بگیرند و جهانی را طعمه کنند و در کام خود ببلعند. تنور آرزوها و آرمان های جمعی ناکام تحقق نیافته را با هیزم احساسات و عواطف عوام الناس و جهل و تعصب و بلندپروازی های موهوم شعله ور کنند. بساط توهم و تبختر و تعصب و خرافه و هذیان در بازار انقلاب ها پهن کنند و بنجل به مشتریان بنجل پسند بفروشند. رها شدن و برآمدن و خروج و بر صحنه آمدن این غول های اساطیری و جنود وهم و خرافه و هذیان از مخفیگاه های حافظه تاریخی وقتی به احساسات و عواطف داغ و شعله بیز عوام الناس و فرودستان محروم از نام و نان و حقوق اجتماعی مجهز و همراه و همسو و هم مسیر می شوند؛ می توانند حتی ستون فقرات ستبرترین ارزش ها و معیارهای اخلاقی و مدنی و معنوی را درهم بشکنند و بهم بریزند. و این غم انگیزترین تجربه های تاریخی جامعه و جهان بشری است که بارها و بارها از سر گذرانده ایم. این نیروهای خفته و عقده های جمعی محبوس در لایه های زیرین ناخودآگاه جمعی و حافظه تاریخی وقتی مجال و میدان و فرصت می یابند از خواب طولانی تاریخ بیدار شوند و برخیزند و بر صحنه بیایند؛ می توانند چنان میدان کشمکش ها را فراختر و تنور تضادها و تقابل ها را شعله بیزتر و شعله خیزتر کنند و بذرهای خشم و خشونت در مزرعه عقل و هوش مردم بپاشند و خون خرمن کنند و بریزند و ببیزند که تصورشان در ذهن درنگنجد. غم انگیزتر آن که روی آوار ساختارهای فرو ریخته و ستون فقرات ارزش ها و هنجارها و نظام سیاسی درهم شکسته پیشین همین نیروهای خفته و عقده های جمعی رها شده از بند، در تسطیح آوارهای فرو ریخته از انقلاب ها و جامعه انقلابی و در پی افکندن و کشیدن دیوارها و حصارها و هنجارها و ارزش ها و ساختارهای اجتماعی و نظام سیاسی پسین و سپسین سهیم می شوند و به مدد جنود تعصب و تحجر و جزم و مجهز به احساسات عوام الناس آنقدر پر قوّت می توانند عمل کنند و سنبه شان آن چنان پر زور است که می توانند و موفق می شوند حصارها و دیوارها و ساختارهای جدید را تا ثریا کژ و وارونه، برکشند. مخدومان را خادم خود کنند و خود مخدوم خادمان!
جغرافیای تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما در پنج هزاره تاریخی که از سر گذرانده ایم جغرافیای پر چین و شکن انواع و اطوار حصارهای ستبر و دیوارهای بلند و مرزبندی های اعتقادی و اجتماعی است که بسیارشان وارونه بنیاد پذیرفته وارونه عمل کرده اند و بجای آن که خادم و خدمتگذار آدمیان باشند مخدوم مردمان شده اند و جامعه ها خادم آن ها. تصادفی نیست که می بینیم در زبان و فرهنگ ما آثار دیوارها و حصارها و دژهای بجای مانده از روزگاران گذشته را به دیوها منتسب دانسته اند و با حسی آمیخته به ترس در وصفشان سخن گفته اند و افسانه ساخته و افسانه پردازی کرده اند. ظرافت زبان فارسی و تبارشناسی میان واژه «دیو» و «دیوار» (دیو- وار) را ببینید. و همچنین میان «دیو» و «دیوانه» (دیو- انه) را ملاحظه کنید!
گمان می رود آن چه فشرده و کوتاه و فهرست وار، در وصف مخفیگاه های نامرئی تاریخ و نیروهای خفته و نهان در نهانگاه های زیرین ناخودآگاه جمعی و نحوه خروج و خیزششان گفته آمد بسنده است و مکفی. متأسفانه پس از چهار دهه و نیم جامعه بعد انقلاب میهن ما همچنان با مصادیق و مظاهر همان نیروهای رها و بیدار شده از مخفیگاه ها و کمین گاه های تاریخ و عقده ها و حقارت ها و ناکامی های کهنه و کهن رها شده و افسارگسیخته از نهانگاه های ناخودآگاه جمعی، دست در گریبان است و دست و پنجه می فشارد. همچنان روی ستون فقرات درهم شکسته آن دژها و دیوار و حصارکشی های ستبر اشرافی روزگار استبداد شاهانه، دیوارکشی ها و حصارکشی های بسیار ستبرتر و بسیار زمخت تر پی به پی، وارونه پی افکنده شده و همچنان پی افکنده می شوند، پی به پی و وارونه بنیاد پذیرفته و همچنان بنیاد می پذیرند و بپا می شوند و وارونه عمل می کنند و خسارت ببار می آورند و هزینه ها را بر دوش ملت سنگین تر و سهمگین تر می کنند.
آن پرده و نرده کشی های دهه نخست انقلاب زیر سقف و در سالن مدرسه ها و موسسات و دانشگاه ها و محیط های کار و زندگی و آن مرزبندی های ستبر ایدئولوژیک میان طبقات اجتماعی اینک سر از فنس و نرده و دیوار و حصارکشی های گردن کشانه و قلدرمآبانه و تعرض و تجاوز گسترده و غصب و غارت و تاراج منابع طبیعی و محوطه های باستانی و مواریث طبیعی و مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی کشور برکشیده است و افسار گسیخته جولان می دهد.
روی ستون فقرات آن اشرافیت روزگار استبداد شاهانه اینک اشراف مآبی بی ریشه و بی رگ و تهی از اصالت و منش درست زیستن فرودستان و نوکیسه های نادان و سیری ناپذیز و افسار گسیخته ای را می بینیم؛ چونان دمل های کهنه از پیکر بیمار جامعه سر گشوده اند. جامعه ای که بیمار است و از ویروس های تحقیر و عقده های کهنه و کهنِ همه گیر رنج می برد و قربانی می دهد.
آن چه اخیراً در شهر نوساخته و نازیبای مِهستان، واقع در دامنه البرزکوه و دامن روستای پَشند در شهرستان ساوجبلاغ استان البرز اتفاق افتاد یکی از میان مصادیق و مظاهر و موارد پر شمار خروج همین نیروهای اهریمنی وارونه کار است که از مخفیگاه های نامرئی تاریخ به لایه های برینی و بیرونی جامعه بعد انقلاب میهن ما سر برکشیده و جولان می دهند و جامعه را جولانگاه مطامع خود کرده اند و بذرهای جزم و جهل و خرافه بر مزرعه های رنگارنگ ذهن و فکر آدمیان می پاشند.
در میان شهرهای نوساخته جامعه بعد انقلاب میهن ما شهر جدید مِهستان به لحاظ زیبایی و زیبندگی، هماهنگی و تناسب، نظم و کیفیت فضا و بافت معماری شهری و زیباشناختی و نوع و نحوه استفاده از مواد و مصالح از همه نازیباتر و شلخته تر و ناهماهنگ تر و بی کیفیت و بی هویت تر ساخته شده است.
شهری نازیبا و بی قواره و بی هویت و بی کیفیت و همچنان بی آرامگاه و آرامستان، بی بیمارستان و کتابخانه و کتابستان. البته پُر مسجد و مسجدکده و مسجدستان های رنگارنگی که دست و دامنشان کوتاه از نمازگزاران است و امامان مسجد بی جماعت.
این چنین است که می بینیم؛ امام و شیخ مسجد جامعِ بی جماعتِ شهر، تدبیر و چاره کار را در روی نهادن و سجاده گشودن و نماز گزاردن و سجده نهادن در محراب طمع دنیا و در روی نهادن به قبله دادوستد مِلک و املاک جسته و یافته و دیده است. تدبیری نابخردانه و چاره ای فضاحت بار!
زخم زدن و شکافتن قلب تنها کتابخانه کوچک شهر که محبوس در طبقه زیرین مسجد است و محصور در مطبخ شهر، چاره کار نیست. به یقین و به قطع هم نیست. چاره کار و تدبیر در جای دیگر است و در جای دیگرش بجویید و بیابید و خاطر کتاب دوستان و کتاب خوانان و علاقه مندان به دانش و دانایی را بیش از این آزرده و نگران نکنید.
در روزگار قیامت کتاب و کتابخوانی و کتاب خوانان و کتاب نویسی و کتاب نویسان و محشر نشر و انتشار بی سابقه و گسترده و نفسگیر کتاب در میان جمعیت های میلیاردی سیاره زمین و عزیز داشتن کتاب خوانان و کتاب نویسان و پی افکندن و بنیاد نهادن پی به پی انواع کتابخانه های تخصصی و عمومی در شهرها و روستاهای جامعه و جهان روزگار ما، این گونه دیوارکشی های دیو- وار و دیوانه وار و رفتارهای آزمندانه و افزون خواهانه و بداخلاقی های فضاحت بار در کسوت امام مسجد و شیخ منبر وعظ و در سنگر روحانیت و شیخانیت، آسیب های جدی و زخم های عمیق و التیام ناپذیر به سلامت روان و رفتار جامعه و حیات اخلاقی و معنوی و مومنانه و در یک کلام فرهنگ و زندگی مردم می زند و اثرات و تبعات منفی بسیار بجای و به میراث می نهد که متأسفانه نهاده است. بی رغبتی بی سابقه و غم انگیز مردم به دین و ناباوری و عدم پایبندی به ارزش های اخلاقی و ریزش گسترده انسان های شریف و آزاده از پیکر جامعه و مهاجرت گسترده استعدادهای درخشان و نخبگان و دانش آموختگان به کشورهای دیگر به امید زندگی بهتر در سرزمین بیگانه، اثرات و تبعات و عوارض منفی مرزبندی ها و حصار و دیوارکشی های دیو- وار است که می بینیم و دست در گریبان هستیم و گریبان و گلوی جامعه ما را می خراشد و می فشارد.
پانوشت ها:
[1]. «هیچ گفت و گوى محرمانه اى میان سه تن نیست مگر این که او چهارمین آنها است» (سوره مجادله / 7).
[2]. مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش 76، تفسیر «رجعنا من الجهاد الاصغر الی الجهاد الاکبر».
فعالان فرهنگی و اجتماعی و اهل کتاب همچنان منتظرند...
#هفته_کتاب
_________________________________________
استوری صفحه کرج اینستا به مناسبت روز کتاب و کتاب خوانی
24 آبان 1402
_________________________________________
سنت الهی همین است...
روزنامه پیام آشنا، یک شنبه 21 آبان 1402، صفحه 2
#دیوارکشی_کتابخانه_شهیدثالث_مهستان
#کتاب
#هفته_کتاب
#فرهنگ_مظلوم
امرور 22 آبان 1402 دیوارکشی در کتابخانه عمومی شهید ثالث شهر مهستان 13 روزه شد!
_________________________________________
مجموعه مطالبی درباره تعطیلی کتابخانه عمومی شهید ثالث شهر مهستان
درباره دیوارکشی در کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مهستان - 1
درباره دیوارکشی در کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مهستان - 2
درباره دیوارکشی در کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مهستان - 3
درباره دیوارکشی در کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مهستان - 4
دیوارکشی کتابخانه عمومی شهر مهستان در پنج اپیزود
رضا قاسمپور
معلم روزنامهنگار
اپیزود اول
(انتشار خبر دیوارکشی در کتابخانه عمومی)
صبح 9 آبان ماه 1402 خبر و تصویر دیوارکشی در روز روشن وسط کتابخانه عمومی شهید ثالث شهر جدید مهستان به قلم دکتر حسین عسکری (نویسنده و البرزپژوه) مثل بمب ترکیده و با واکنش بههنگام و فراگیر فعالان عرصههای فرهنگی، هنری و اجتماعی به سرعت به خبر اول استان البرز مبدل گشت. متعاقب کشمکش بین جامعه مدنی و نهادهای قدرت، مدیرکل کتابخانههای عمومی استان و دفتر امامجمعه مهستان بیانیه و مصاحبه در جهت روشنگری و کاستن از قُبح کار صورت گرفته، انجام دادند که نهایتا این توضیحات و توجیحات نتوانست افکار عمومی را اقناع نماید. متعاقبا دکتر حسین عسکری عضو حقیقی کتابخانههای شهرستان ساوجبلاغ با مصاحبه با خبرگزاری ایسنا و ارائه مدارک مستدل و مستند آب پاکی روی دست دو مصاحبه و جوابیه مذکور ریخته و باب جدیدی در روشنگری اذهان عمومی و مطالبهگری فرهنگی گشودند. در ادامه بخشهایی از پازل نافرجام دیوارکشی در کتابخانه مهستان را تورق میکنیم.
اپیزود دوم
(توضیحات مدیرکل کتابخانههای البرز)
علی معدنیپور در گفتوگو با ایسنا با اشاره به حواشی پیش آمده در خصوص کتابخانه شهید ثالث ساوجبلاغ اظهار کرد: متاسفانه برخی رسانهها در خصوص این ماجرا بی اخلاقی کرده و مطالب غیر واقع منتشر کردهاند. وی ادامه داد: این کتابخانه تعطیل نشده و حتی یک متر از بخش مخزن، کودک و نوجوان آن کم نشده است و همچنان با قدرت به فعالیت خود ادامه میدهد. وی توضیح داد: حدود 110 متر از سالن این کتابخانه با تفاهمی که با هیات امنای مسجد منعقد شده به سایر فعالیتهای فرهنگی اختصاص داده شده و این مساله که قرار است به مطبخ تبدیل شود واقعیت ندارد. وی ادامه داد: این فضا طبق قرارداد با هیات امنای مسجد، بیش از 10 سال پیش به کتابخانه تبدیل شده ولی قرارداد آن به اتمام رسیده و پس از برخی کشمکشها بنا شد همچنان کتابخانه باقی بماند. این مسئول اضافه کرد: البته به دنبال جابجایی این کتابخانه به مکان دیگری هستیم و چند ساختمان معرفی شده ولی اگر این اتفاق نیفتند، کتابخانه جدیدی در شهر مهستان اضافه میشود و در کنار کتابخانه شهید ثالث فعالیت خواهد داشت.
اپیزود سوم
(جوابیه دفتر امام جمعه مهستان)
در خصوص حواشی پیرامون تعطیلی کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مهستان چند نکته قابل بیان می باشد که به شرح ذیل بیان میگردد:
نکته اول: برخلاف مطالب خلاف واقع فضای مجازی به هیچ وجه از جانب هیچ شخص و یا نهادی قصدی مبنی بر تعطیلی کتابخانه وجود ندارد بلکه بنا به تصمیم اتخاذ شده، هیئت امناء مسجد درصدد تحول در وضعیت فعلی مدیریت کتابخانه و استفاده پویاتر در زمینه فرهنگی و مذهبی در کنار فضای کتابخانه از آن مکان است.
نکته دوم: به علت عدم همکاری اداره کتابخانه های شهرستان با هیئت امناء و امام جماعت مسجد و عدم تمکین به قانون نسبت به اتمام تفاهم نامه فی مابین آن اداره و هیئت امناء مسجد پس از 25 سال استفاده رایگان از مکانی که متعلق به مسجد جامع بوده و نیز فرافکنی و اصرار یک طرفه نسبت به خواسته آن اداره پس از دو سال مکاتبه، گفت و گو و پیگیری های کدخدامنشی چاره ای جز رجوع به محاکم قانونی برای حل و فصل ماجرا پیش روی هیئت امناء باقی نماند، قابل ذکر است در طرح دعوی در مراجع قضایی تحت یکی از عناوین حقوقی چاره ای جز طرح دعوای خلع ید امور کتابخانه ها نبود لکن همانطور که ذکر شد تخلیه کتابخانه به هیچ وجه مد نظر هیئت امناء نبوده و نیست.
نکته سوم: شکایت صورت گرفته از اداره کتابخانه ها مبنی بر خلع ید از جانب شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کشور نبوده بلکه صرفا به جهت محذور قانونی عدم شناسه مستقل برای مساجد، از شناسه امامت جمعه شهر جدید مهستان استفاده شده است در حالی که شکایت از جانب هیئت امناء مسجد صورت گرفته است و در جلسه رسیدگی نیز نماینده هیئت امناء حضور پیدا کرده است متاسفانه علیرغم درخواست هیئت امناء مبنی بر حل و فصل قانونی مسئله و تمکین طرفین به قانون این مسئله از سوی برخی افراد با نشر مطالب خلاف واقع در فضای مجازی درصدد تشویش اذهان عمومی برآمده که حق پیگیری قانونی در این خصوص نیز برای هیئت امناء محفوظ است. امید است همگان مقید به رعایت قانون و اخلاق اسلامی باشیم.»
اپیزود چهارم
(اعتراضِ مدنی به دیوارکشی کتابخانه)
دکتر حسین عسکری (عضو حقیقی انجمن کتابخانههای عمومی شهرستان ساوجبلاغ) در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا البرز؛ با انتقاد از دیوارکشی در سالن کتابخانه شهید ثالث شهر مهستان گفت: این اقدام بدون هیچ رأی حقوقی و با اقدام شخصی مدیرکل کتابخانههای عمومی استان البرز انجام شده است. وی با اشاره به موضوع دیوارکشی در سالن کتابخانه عمومی شهید ثالث شهر مهستان در شهرستان ساوجبلاغ استان البرز، گفت: آقای علی معدنی پور مدیرکل کتابخانههای عمومی استان البرز در گفت و گویی با ایسنا در 10 آبان 1402 توضیحاتی درباره دیوارکشی و واگذاری حدود 110 مترمربع از فضای کتابخانه عمومی شهید ثالث (نخستین و قدیمی ترین کتابخانه شهر جدید مِهستان) داده است. پس از خواندن روایت ناتمام ایشان، لطفاً حقیقت ماجرا با توجه به مستندات موجود را هم بشنوید.
عسکری ادامه داد: به تصریح «شرکت عمران شهر جدید مهستان» در نامه تاریخ 19 دی 1401، مِلک این مکان فرهنگی از سال 1377 به کتابخانه اختصاص یافته و کاربری اش از آغاز، کتابخانه عمومی بوده است. این کتابخانه 25 ساله در طبقه زیرین مجموعه فرهنگی مسجد حضرت ولی عصر (عج) بیش از 35 هزار نسخه کتاب و 1600 عضو دارد و از آغاز تأسیس تا کنون، 30 هزار نفر از اهالی در آن به طور مقطعی فعال بوده اند. وی افزود: نماینده حقوقی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه استان تهران به نمایندگی از دفتر امام جمعه شهر جدید مهستان در اوایل سال 1402 با تسلیم دادخواستی به طرفیت اداره کل کتابخانه های عمومی استان البرز و شرکت عمران شهر جدید مهستان، خواستار «تخلیه کتابخانه شهید ثالث و مطالبه خسارت و اجرتالمثل اموال» می شود. با عدم حضور نماینده شرکت عمران، دادرس محترم شعبه 5 دادگاه عمومی حقوقی شهرستان ساوجبلاغ در 5 اردیبهشت 1402 حکم به «تخلیه کتابخانه» می دهد. این فعال فرهنگی خاطرنشان کرد: خوشبختانه با اعتراض وسیع فعالان فرهنگی و هوشیاری دادگستری استان البرز در 22 مرداد 1402 دعوای خواهان (شورای سیاستگذاری ائمه جمعه) مبنی بر تخلیه کتابخانه با حکم دو تن از مستشاران دادگاه شعبه اول تجدیدنظر استان البرز به طور قطعی رد میشود.
عسکری افزود: علیرغم رد حقوقی خواسته هیئت امنای مسجد ولی عصر (عج) و دفتر امام جمعه مهستان، به ناگاه مدیرکل کتابخانههای عمومی استان البرز راساً و با دلایلی نامعلوم در 9 آبان 1402 به طور نامتعارف (دیوارکشی در ساعات اوج فعالیت کتابخانه) حدود 110 متر مربع از فضای کتابخانه را به دفتر امام جمعه واگذار میکند. متأسفانه در مقابل چشمان نگران و اشک بار دختران و پسران جوان و کودکان و نوجوان عضو کتابخانه، دیواری شگفت و بدعت آمیز در کتابخانه عمومی شهید ثالث بالا میرود. عجیب آنکه، بخشی از مکان اصلی کتابخانه و سرویس بهداشتی آن هم در فضای جدا شده قرار گرفته است!
اپیزود آخر
(پیشنهاد برچیدن دیوار در هفته کتاب)
از دکتر عبدالهی استاندار محترم البرز انتظار میرود به عنوان رئیس جمهور استان با پادرمیانی در کشمکش بین جامعه مدنیِ معترض و مسئولان دولتیِ دیوارکشی وسط کتابخانه مهستان، موضوع را در هفته کتاب و کتابخوانی به نفع افکار عمومی و مطالبات مردمی حل و فصل نماید. چرا که بنابر اذعان دکتر عسکری دیوارکشی کتابخانه شهید ثالث در آستانه «هفته کتاب و کتاب خوانی» و دقیقاً همزمان با برگزاری «آیین انتخاب هشتمین پایتخت کتاب ایران و شهرهای خلاق کتاب خوانی» انجام شد؛ آیینی که پنج شهر از جمله شهر کرج (البرز) هم نامزد آن بود اما انتخاب نشد. با این اوصاف مدیرکل کتابخانه های عمومی البرز علیرغم عدم صدور هیچ رای حقوقی و با اختیار خود با دو نیمه شدن کتابخانه موافقت کرده است. آیا این «ترک فعل» نیست؟ چرا اداره کل کتابخانه های عمومی بدون هیچ فشاری، به کاهش سرانه کتابخانه و مکان های فرهنگی در شهر مهستان اقدام کرده است. شهر جدید مهستان با دو کتابخانه «شهید ثالث» و «مهستان» به ازای هر هزار نفر دارای حدود 12 متر مربع سرانه کتابخانه است. این رقم در میانگین کشوری 24 متر مربع به ازای هر هزار نفر است. با دو نیمه کردن کتابخانه شهید ثالث، در واقع سرانه کتابخانه در شهر مهستان به حدود 8 متر مربع خواهد رسید. این یعنی مهستان در ردیف شهرهای فقیر از نظر فضاهای فرهنگی قرار خواهد گرفت. آگاه باشید با توسعه و پیشرفت فرهنگی این شهر چه میکنید.
15 آبان 1402
________________________________________
عمرت به هدر رفت اگر دست نگیری...
شهرام یگان (بکان)
معلم بازنشسته
به نام خداوند دانا و توانا
به بهانه «دیوار کشی کتابخانه عمومی شهید ثالث شهر مهستان» چند سطری می نویسم. کتاب و کتاب خوانی، امری مقدس است، و دشمن جهل و نادانی است. متاسفانه سرانه مطالعه و کتابخوانی در کشور ما بسیار اندک است (البته جای بحث عوامل آن بحثی طولانی می طلبد). متاسفانه، یک آفتی به نام «خود شیفتگی و بهتر دیده شدن» در کشور ما در جریان است. کتابخانه عمومی در یک شهر با بودجه عمومی و از جیب مردم هرینه شده است. چه معنی دارد که کسانی که داعیه و شعار خدمت به مردم دارند «در مقابل دانایی، دیوار نادانی می کشید! و سنگربندی می کنید!؟» اگر قصدتان خدمت به فرهنگ کشور و شهر مهستان است، و دنبال اسم و مطرح کردن خود نیستید، چه معنی دارد که تعامل سازنده ای نداشته باشید که کار به ایجاد «دیوار نادانی، نکشد!» اسم ها و رسم ها، فرهنگ نمی سازند. کتابخانه به نام و مسجد، یا شهر باشد چه مشکلی از فرهنگ کتاب خوانی حل می کند؟ هدف باید خدمت به مردم و مخاطبان باشد. به قول شیخ بهایی:
صد سال ره مسجد و میخانه بگیری
عمرت به هدر رفت اگر دست نگیری
بشنو از پیر خرابات تو این پند:
هر دست که دادی
به همان دست بگیری
شما اگر هدفتان خدمت به مردم به خصوص نسل جوان است، چه بهتر که با ایجاد کتابخانه، از حوانان، جوینده دانایی، دستگیری کرده تا خداوند در این دنیا و آن دنیا دستتان را بگیرد. در پایان برای تمامی کسانی که به دور از کبر، ریا و تزویر هدفشان کمک به فرهنگ کشور (به خصوص در امر کتاب خوانی) است، از درگاه الهی آرزوی بهترین ها را دارم.
24 آبان 1402
________________________________________
از دیوارکشی در کتابخانه عمومی شهر مهستان تا کتابخانه صلواتی سرحدآباد کرج
محمد اکبرزاده
فعال فرهنگی
امروز در شهر کرج تصاویری و دیوارنوشته هایی دیدم که حالم را پس از تلخی اخبار مربوط به دیوارکشی کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مهستان، کمی خوب کرد. تصاویر مربوط به کتابخانه صلواتی در سرحدآباد کرج است. غلیان و جوشش درونی ام از اقدام غیر فرهنگی در کتابخانه شهید ثالث و سپس خوشحالی بیرونی ام را با کمک حکایت جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی در گلستانش با اندکی سرقت ادبی تقدیم حضورتان می کنم: سعدی (علیه الرحمه) نوشته است: «یکی تحرمه عشا (به کسر عین) بسته و دیگری منتظر عشا (فتح عین)....» یکی، کتابخانه ای که وقف عام است را از وسط نصف می کند و دیگری خانه اش را کتابخانه! در دوران دبیرستان و حدود 25 سال پیش، آقای بشیر صابری معلم ادبیات بنده بود. یادم می آید که چطور حمله مغول ها به ایران به رهبری چنگیز خان را برایمان تعریف می کرد. از حادثه آتش زدن کتابخانه ها و سایر جنایاتشان... فکر کنم بلخ و قونیه آن زمان ملحق به خاک ایران بودند، چندین کتابخانه که عموما کتاب هایی در رابطه با تاریخ تشیع هم بودند توسط این وحشیان به یغما رفت... حالا تصاویر فوق و تصاویر مربوط به دیوارکشی در کتابخانه شهید ثالث یک مسیر چنان پیچیده ای در جلو چشمانم می گذارد که مات و مبهوت شده ام... امیدوارم روزی روزگاری همه آرمان ها و دغدغه های فرهنگی مان جامه عمل پوشانده شود. ان شاءالله
21 آبان 1402
________________________________________
شگفتانه های فرهنگی البرز
استان البرز جای عجیبی است. همزمان یک طبقه از زندانش، کتابخانه می شود و کتابخانه دیگرش روز روشن با دیواری دو نیمه می شود...
22 آبان 1402
دیوارکشی در کتابخانه عمومی شهید ثالث شهر مهستان 13 روزه شد!
________________________________________
مجموعه مطالبی درباره تعطیلی کتابخانه عمومی شهید ثالث شهر مهستان
درباره دیوارکشی در کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مهستان - 1
درباره دیوارکشی در کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مهستان - 2
درباره دیوارکشی در کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مهستان - 4
واکنش 87 فعال فرهنگی، اجتماعی و رسانه ای به دیوار جدایی کتابخانه عمومی شهر مهستان
در پی دیوارکشی در کتابخانه عمومی شهید ثالث شهر جدید مهستان، 87 تن از فعالان فرهنگی، اجتماعی و رسانه ای از صبح سه شنبه 9 آبان تا ظهر روز پنج شنبه 18 آبان 1402 با انتشار خبر و استوری، نگارش یادداشت، ارسال پیام و راه اندازی کارزار مجازی ضمن اعتراض به بالا رفتن این دیوار بدعت و جهل و جدایی، خواستار برچیدن آن شدند. ضمن سپاس صمیمانه از مسئولیت اجتماعی و حمایت های صادقانه این عزیزان، امیدواریم تا هفته کتاب (23 تا 30 آبان 1402) این دیوار برچیده شود.
- ابراهیم نوروزی فر مسئول سازمان بسیج رسانه استان البرز
- ادمین پایگاه خبری هشتگرد نیوز
- ادمین صفحه اینستاگرام آوای کرج
- ادمین صفحه اینستاگرام ایسکانیوز البرز
- ادمین صفحه اینستاگرام خبر گوهردشت
- ادمین صفحه اینستاگرام روستای قاسم آباد بزرگ ساوجبلاغ
- ادمین صفحه اینستاگرام سلام هشتگرد
- ادمین صفحه اینستاگرام فصلنامه نامه صدیق
- ادمین صفحه اینستاگرام کتاب البرز
- ادمین صفحه اینستاگرام کرج اینستا
- ادمین صفحه اینستاگرام مرکز نیکوکاری خانه برکت کرج
- ادمین صفحه اینستاگرام و کانال تلگرامی قلب البرز
- ادمین کانال تلگرامی کمال شهر
- استاد حمیدرضا نادری فرهنگی هنرمند و رئیس انجمن خوشنویسان شهرستان ساوجبلاغ
- استاد علی مهری رئیس انجمن خوشنویسان استان البرز
- اسماعیل آل احمد نویسنده و مدرس حوزه علمیه
- اشکان خدابنده لو طبیعت گرد و فعال محیط زیست
- اعظم کشوری دانشجوی دکتری روابط بین الملل
- الهام آباده ای شاعر (کرمان)
- امیر تنها خبرنگار و فعال اجتماعی
- انسیه انارکی نویسنده
- آذر نجفی نویسنده و مترجم
- باهره حیدری سردبیر روزنامه پیام آشنا
- بهنام حیدری مربی ورزشی و دوستدار میراث فرهنگی
- پایگاه خبری آفتاب
- پایگاه خبری تحلیلی اسرار امروز
- پایگاه خبری صبح ملت نیوز
- پایگاه خبری عصر ایران
- پایگاه خبری کرج رسا
- پایگاه رسانه ای شفافیت البرز
- پردیس سلیمانی سرپرست روزنامه شرق در استان های تهران و البرز و سردبیر پایگاه خبری تحلیلی نشر فردا
- جلال یکه فلاح فعال محیط زیست
- حامد دودانگه فعال اجتماعی
- حسن قمی فعال اجتماعی
- حسین روستا مدیرمسئول موسسه سینمایی شهر سایه
- داود اسدی شاعر
- دکتر حسین عسکری نویسنده و عضو حقیقی انجمن کتابخانه های عمومی شهرستان ساوجبلاغ
- دکتر داود اسدی فعال فرهنگی و رئیس پیشین اداره کتابخانه های عمومی شهرستان ساوجبلاغ
- دکتر سید علی موسوی فرهنگی و مدرس زبان و ادبیات فارسی
- دکتر صادق بابکان شاعر و فعال فرهنگی
- دکتر طاهر اصغرپور معلم، مترجم و پژوهشگر
- دکتر عباس زارع فعال اجتماعی و رئیس پیشین شورای اسلامی شهر کرج
- دکتر علی شاپوری شاعر و دبیر کانون ادبی سلطان شهر مهستان
- دکتر محمد خندان عضو هیئت علمی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران و مدرس علم اطلاعات و دانش شناسی
- دکتر محمد زره ساز عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی و مدرس علم اطلاعات و دانش شناسی
- دکتر محمدحسین نژادفلاح برادر چهار شهید و نماینده پیشین مردم ساوجبلاغ، نظرآباد و طالقان در مجلس شورای اسلامی
- دکتر مهراب رجبی نویسنده و مشاور البرزشناسی استاندار
- رضا قاسم پور معلم روزنامه نگار
- ریحانه مهرپویا کودک هنرمند
- زهرا شکری داستان نویس (اصفهان)
- زهره رزمی آذر مدیرمسئول پایگاه خبری تارا نیوز
- سولماز محمودی داستان نویس و عضو ادبی انجمن مستقل نویسندگار
- سید علی شهیدی پژوهشگر حوزه میراث فرهنگی
- سید علیرضا موسوی فعال اجتماعی
- شراره کهنسال خبرنگار
- صفا سلامت پژوهشگر موسیقی و سازنده ساز سه تار
- صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان کرج
- صفحه اینستاگرام هیئت هنرمندان استان البرز
- عادل جلیلی رئیس هیأت مدیره خانه هنرمندان کرج
- علی اکبرپور فعال اجتماعی
- علی روزبان فرهنگی پیشکسوت
- علی عسکری ادمین صفحه اینستاگرام مستند نظرآباد
- علی منصور زارع پیشکسوت رسانه و مطبوعات
- علیرضا عزیزی پژوهشگر، کارشناس ارشد جغرافیا و نویسنده کتاب درسی استان شناسی البرز
- علیرضا مقدم پژوهشگر حوزه ادبیات و فعال فرهنگی
- فاطمه هاشمی فعال اجتماعی
- فتانه احدی خبرنگار روزنامه همشهری
- فریبا کلاهی مدیرمسئول پایگاه خبری آیین باور
- لیلا خانی نژاد خبرنگار
- محمدرضا عباسی مدیرمسئول پایگاه خبری شهرتو بساز
- مدیرمسئول پایگاه خبری البرز نوداد
- مدیرمسئول پایگاه خبری مهستان رسانه
- مرتضی نوین حقوقدان
- مصطفی آهنگر دانشجوی دکتری بازیابی اطلاعات در دانشگاه خوارزمی
- مصطفی صمیمی نژاد فعال اجتماعی
- معصومه امین زاده سرپرست خبرگزاری ایلنا در استان البرز
- مهدی آهنگری ادمین کانال تلگرامی و صفحه اینستاگرام روستای گوران طالقان
- مهدی حسنی فعال اجتماعی
- مهراب حیدری نویسنده، شاعر و فعال اجتماعی
- مهندس علی اصغر شماخی مسئول سازمان بسیج مهندسین کشاورزی استان البرز
- مهندس فرزان احمدنژاد باستان شناس و عضو گروه کاوش در محوطه باستانی ازبکی
- مینا صدیقیان خبرنگار
- نرگس جودکی نویسنده و خبرنگار نشریه دریا کنار
- نسترن کیوان پور مدیرمسئول پایگاه خبری هزار و یک شهر
- وحید صالحی سرپرست خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) البرز
- وحید عظیمی هنرمند و صداپیشه
- هانیه کرمی مدیرمسئول پایگاه خبری پرتو البرز
مجموعه مطالبی درباره تعطیلی کتابخانه عمومی شهید ثالث شهر مهستان
درباره دیوارکشی در کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مهستان - 1
درباره دیوارکشی در کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مهستان - 2
درباره دیوارکشی در کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مهستان - 3
سرنوشت مهآلود خورشید در مِهستان
اسماعیل آل احمد
نویسنده و مدرس حوزه علمیه
بسمک اللهم یا رفیق
یاد ده ما را سخن های دقیق
شهر جدید مِهستان، همیشه در ذهن من با چند شخصیت بزرگ، گره خورده است. با شخصیت مرد دانش و تواضع استاد محمدتقی جعفری و مرد تاریخ و پژوهش استاد علی دوانی و استاد صورت و معنا دکتر حکمت اله ملا صالحی. در آن سالهایی که من و هم نسلانم در حیات عطشناک و آتشناک جوانی میخواستیم در کویر وحشت نادانی، چشمه آبی و خانه امنی بجوییم تا لبی تر کرده و امانی بیابیم لطف خداوند بزرگ، دستانمان را گرفت و در مِهستان دانش و تواضع و پژوهش صورت و معنا توانستیم بر آستان جانان استادان جعفری و دوانی و ملاصالحی، سر بنهیم و سیراب شویم و از چنگ جرثومه جهل، جان به در ببریم و گلبانگ سربلندی بر آسمان بزنیم که اگر هنوز جرعهای از آن جان تشنه در این جام تهی باقی است به برکت بارانی است که از آسمان آن استادان بر آن باریده است. این شهر را به رغم توسعه ناموزون نامطلوبی که دارد از دل و جان دوست دارم. در این شهر در سال 1376 کنگره حضرت آیتالله حاج شیخ هادی نجم آبادی برگزار شد که استادان جعفری و دوانی در آن افاضه فرمودند. در این شهر در سال 1380 استاد ملاصالحی، نزول اجلال فرمودند. در این شهر؛ در مساجدش و در پایگاههای بسیجش و در هیئات حسینی اش و در هر دو کتابخانه محترم و مهمش نفس زدهام و روضه خواندهام و گریسته ام و گریانده ام و کتاب خواندهام و سخن راندهام. چه تلخ میاندیشم که چرا چنین فرصتی برای نسلهای پس از ما فرادست نیامد و چرا خود ماها نتوانستیم از این اقیانوسها ژرف آبهایی برای میانسالی و کهنسالی خویش دست و پا کنیم. آن چه این روزها اما میبینم و میشنوم نامردانه تر، جانم را به آتش میکشد. کتابخانه 25 ساله این شهر که به دوران مظلومیت حضرت امیر مومنان - علیهالسلام - اقتدا کرده و نام شهیدی فقیه و مظلوم - شهید ثالث - بر پیشانی دارد دستخوش بیفرهنگی ها و بی فضلیتی های نااهلان و نامحرمان با اندیشههای امامان عزیز انقلاب و جمهوری مبارک و مظلوم اسلامی شده است. کجای اندیشه اسلام و انقلاب و امام و آقا چنین فضاحتی خفته است؟! رفتارها کاملاً برعکس شده. به جای خدمت به فرهنگ و فضیلت و کتاب و مطالعه، عرصه را تنگ میکنیم و بین کتاب و جوان، دیوار میکشیم و لباس فضیلت و فرهنگ را هم بر تن داریم. آری! حضرت زهرا - علیهاالسلام - فرمود: چون زیستی روزگار، شگفتی، نشانت خواهد داد.
پنج شنبه 11 آبان 1402
________________________________
آی داش آتان بختهور، داش آتماقین واختی وار
رضا قاسمپور
معلم روزنامه نگار
اینکه حریم کتابخانهای را در روز روشن، حصار جهل کشیده و مزاج اهل فضل و دانش را مشوش گردانی هنر نیست. هنر آنست که گرهگشای مشکلات معیشتی عامه مردم و مصائب منزلتی خواص باشی. از دغدغههای فرهنگی برادر عزیزم دکتر حسین عسگری کم و بیش آگاهم و بر موضعگیریهای دلسوزانه ایشان باورمند. لذا به عنوان یک فعال فرهنگی، ضمن شماتت مسببان دیوارکشیِ جاهلانه بر کتابخانه مهستان،خواهان برچیده شدن حصار جهل و ترمز فهم از کتابخانه مذکور هستم.
________________________________
همه چی آرومه....
این حجم کم نظیر از خبر، گزارش، استوری، پست، توئیت، پیام، گفت و گو، نقد و... از صبح سه شنبه 9 آبان 1402 تا کنون در سطح استانی و ملی درباره دیوارکشی کتابخانه عمومی شهید ثالث شهر جدید مهستان منتشر شده و همچنان هم در جریان است. اما در تنها رسانه رسمی این کتابخانه عمومی در شبکه اجتماعی ایتا، هیچ خبری نیست که نیست و به قول معروف همه چی آرومه؛ من چقد خوشحالم!؟
13 آبان 1402
________________________________
دیوارکشی کتابخانه شهید ثالث / هیچ مسئولی پاسخ گو نیست؟
علیرضا عزیزی
پژوهشگر، کارشناس ارشد جغرافیا و نویسنده کتاب درسی استان شناسی البرز
حدود یک هفته از دیوارکشی کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مهستان میگذرد و همه صاحبان قلم و اندیشه فکر در بهت و حسرتی وصف ناشدنی فرو رفته اند. احساسی همانند کسانی که در سراشیبی یک دامنه، شاهد سقوط یک خودرو به اعماق دره هستند به آنها دست داده است. کاری از دستشان برای مهار خودرو بر نمی آید و فقط با اندوه و حسرت شاهد سرعت گرفتن خودرو هستند. فقط دعا می کنند کاش سرنشینان آسیب کمتری ببینند و زنده بمانند. در شهری که برای افتتاح طرح های عمرانی کوچک و پیش پا افتاده از قبیل خرید یک خودروی خدماتی و یا افتتاح یک پیادرو یا نصب وسایل ورزشی و نصب یک تابلو راهنمایی در یک پیادرو شاهد سبقت مسئولان از یکدیگر هستیم اما در این موضوع به این با اهمیت بعد از گذشت بیش از یک هفته، هیچ مسئولی پاسخ گو نیست. و همه به دنبال این هستند که فقط بگویند کی بود! کی بود! من نبودم!! در شهری که با رشد فزاینده رشد جمعیت و با سرانه های خدماتی از قبل ورزشی آموزشی و ورزشی به شدت پایین از یک سو و مهاجرپذیری بالا از تنوع قومی و فرهنگی بالاست. از سوی دیگر اساسی ترین نیازهای شهری خدمات فرهنگی آموزشی و ورزشی است و نیاز اصلی این شهر افزایش این سرانه هاست. کم کردن فضا، جفا در حق نسل جوان علمی و فرهیخته است و گناهی نابخشودنی که اثر آن در کوتاه مدت در زیر پوست شهر و نهایتا در میان مدت و بلند مدت در عرصه اجتماعی شهر خود را بروز خواهد داد و تمام تصمیم سازان و تصمیم گیرندگان فرهنگی و اجتماعی در آن سهیم خواهند بود.
14 آبان 1402
________________________________
پیشنهادی برای هفته کتاب در استان البرز
امروز از «پوستر سی و یکمین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران» رونمایی شد. این هفته فرهنگی برای ما البرزیان، شیرین و معنادار نخواهد بود تا وقتی که آن دیوار بدعت و جهل و جدایی در کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مهستان پابرجا است. خاضعانه پیشنهاد می دهم برای بازگرداندن سرمایه اجتماعی از دست رفته، آیین تخریب این دیوار شوم و سرمایه سوز در فهرست برنامه های هفته کتاب استان البرز گنجانده شود. زمان برگزاری این هفته از 23 تا 30 آبان 1402 است.
حسین عسکری
14 آبان 1402
________________________________
هشدار...
نظر یکی از خوانندگان گزارش پایگاه خبری آفتاب درباره دیوارکشی در کتابخانه عمومی شهید ثالث شهر جدید مهستان
12 آبان 1402
________________________________
12 آبان 1402
________________________________
پایگاه خبری تحلیلی اسرار امروز
13 آبان 1402
________________________________
نکته بینی در مصاحبه آقای مدیرکل درباره دیوارکشی کتابخانه عمومی شهر جدید مهستان
جناب مدیرکل کتابخانههای عمومی البرز شوربختانه داستان را به روشنی بیان نکرد. هیچ نامی از امام جمعه نبرد. یک چیز کلی گفت «تخریب بخشی از کتابخانه». دلیل آن را نگفت! آن مدیرکل باز هم کلی گویی کرد و از بیان واقعیت طفره رفت. گفت: مخزن کتابخانه کوچک نشده! نگفت: متراژ کل کتابخانه کوچک و کم شده! آن مدیرکل که نامش را نمیدانم برای تبلیغ گفت: بخش کودک و نوجوان فعال است! آن مدیر گفت: با شرکت عمران مذاکره شده یک مکان دیگر برای یک کتابخانه دیگر در نظر گرفته شده! این گفتههای آن جناب، فراکنی و فرار از واقعیت است! نگفت: دلیل دیوار کشی چیست! نگفت: کار امام جمعه ضد ارزش و مخالف فرمان رهبری است! نگفت: این حرکت موجب دلخوری اهالی شهر و موجب دل زدگی مردم نسبت به جایگاه امام جمعه میشود! حاجحسن، حاجحسن که میگویند؛ این است، برگ چغندر که نیست! ببین یک پیام را چگونه نقد و واکاوی کرد و چگونه مچ فلانی را گرفت و خواباند. خدا وکیلی شما به این نکتهها توجه کرده بودید؟!
حاج حسن قمی
12 آبان 1402
________________________________
استوری آقای دکتر محمد زره ساز
عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی و مدرس علم اطلاعات و دانش شناسی
12 آبان 1402
________________________________
استوری دکتر محمد خندان
عضو هیئت علمی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران و مدرس علم اطلاعات و دانش شناسی
12 آبان 1402
________________________________
پیام یکی از البرزیان در صفحه اینستاگرام آیت الله حسینی همدانی امام جمعه و نماینده ولی فقیه در استان البرز درباره دیوار جدایی کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مهستان
12 آبان 1402
________________________________
مجموعه مطالبی درباره تعطیلی کتابخانه عمومی شهید ثالث شهر مهستان
درباره دیوارکشی در کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مهستان - 1
درباره دیوارکشی در کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مهستان - 3
درباره دیوارکشی در کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مهستان - 4
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم!
شوربختانه از صبح سه شنبه 9 آبان 1402 دیوارکشی در کتابخانه عمومی شهید ثالث شهر جدید مهستان آغاز شده است. دیگر حوصله نوشتن هم ندارم... شاید دیگر کتاب هم نخوانم... عضویت در انجمن کتابخانه های عمومی شهرستان ساوجبلاغ هم برایم پوچ و بی معنی شده است... نمی خواهم دگر باره تاریخچه آزاردهنده و سوگناک این کتابخانه عمومی و دیوارش را با شما مرور کنم. خسته شدیم... خسته، سوگوار و بی پناه... شعر شادروان استاد حسین منزوی وصف حال خرابمان است...
حسین عسکری
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بی زاریم
نه طاقت خاموشی نه تاب سخن داریم
آوار پریشانی ست رو سوی چه بگریزیم؟!
هنگامه حیرانی ست خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار «آیا» وسواس هزار «اما»
کوریم و نمی بینیم ور نه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته ست
امروز که صف در صف خشکیده و بی باریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی بریم ابریم و نمی باریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیداریم گفتیم که بیداریم
من راه تو را بسته تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم!
________________________________
فاجعه است...
دکتر مهراب رجبی
نویسنده و مشاور البرز شناسی استاندار
سلام دکتر عسکری عزیزم.
حال و هوایت را درک کرده مویه هایت را می فهمم!؟ این یک فاجعه هست، فاجعه ای برای ایران و تاریخ و تمدن خیره کننده اش. من هم فعلاً توان نوشتن و طاقت گفتن ندارم.
من چه گویم یک رگم هشیار نیست
شرح آن یاری، که او را یار نیست.
فعلاً به این بیت حافظ شیراز - حافظه تاریخی - ایران و ایرانی، خود و شما و دیگر ارجمندان به کتاب و کتابت و کتابخوانی و کتاب خانه را به آرامش و تامل دعوت می کنم؛
دولت آن است که بی خون دل آید به کنار
ور نه با سعی و عمل، باغ جنان این همه نیست...
9 آبان 1402
________________________________
سه خبر در یک روز
قابل توجه امام جمعه شهر جدید مهستان و مدیرکل کتابخانه های عمومی استان البرز
- خبر اول) پنج شهر کرج، اوز در استان فارس، سمنان، سبزوار و شاهین شهر اصفهان نامزد هشتمین پایتخت کتاب و شهرهای خلاق کتابخوانی شدند، 9 آبان 1402
- خبر دوم) احداث دیوار جدایی در کتابخانه عمومی شهید ثالث شهر جدید مهستان در البرز، 9 آبان 1402
- خبر سوم) سمنان پایتخت کتاب ایران شد، 9 آبان 1402
واکنش دکتر مهراب رجبی به سه خبر فوق
این سزای آنکه از شاه خبیر
خیره بگریزد به خانه گنده پیر.
شاید حقمان همین بود! مبارک باد بر هم میهنان ارجمند سمنانی که با دیوار و جدایی بیگانه اند، کتاب را ارج نهاده، کتابخانه را بر صدر می نشانند...
________________________________
دیوار فروپاشیده مهستان!
دکتر داود اسدی
فعال فرهنگی و رئیس پیشین اداره کتابخانه های عمومی شهرستان ساوجبلاغ
دکتر عسکری عزیز
امروز دیوار فرهنگ مهستان را کشیدند، من نیز چون شما یارای نوشتن ندارم، یادداشت بماند سر فرصت... فقط می توانم بگویم، این فقط یک دیوار نیست که بخشی دیگری از کتابخانه شهر را چون گذشته جدا و به مطبخ تبدیل شده، تصاحب می کنند. این دیوار فرو پاشیده نسل جدید اندیشه ناورزان بدوی است که هر روز بلند و بلندتر می شود. این همان دیوار بی اعتمادی است که نه فقط فاصله ها را افزون، بلکه دل ها را خون کرده است. صبور باش که این نیز می گذرد، این نگاه سخیف کاسبکارانه همیشه در میان اهل خرد و اندیشه محکوم و در خاطره ها باقی خواهد ماند.
من نیز چون تو بی تابم
9 آبان 1402
________________________________
توضیح مدیرکل کتابخانههای البرز درباره دیوارکشی در سالن کتابخانه شهید ثالث
چهارشنبه 10آبان 1402
خبرگزاری ایسنا / البرز مدیرکل کتابخانههای عمومی البرز گفت: حدود 110 متر از سالن کتابخانه شهید ثالث ساوجبلاغ با تفاهمی که با هیات امنای مسجد منعقد شده به سایر فعالیتهای فرهنگی اختصاص داده شده و این مساله که قرار است به مطبخ تبدیل شود واقعیت ندارد. علی معدنی پور در گفتوگو با ایسنا با اشاره به حواشی پیش آمده در خصوص کتابخانه شهید ثالث ساوجبلاغ اظهار کرد: متاسفانه برخی رسانهها در خصوص این ماجرا بی اخلاقی کرده و مطالب غیر واقع منتشر کردهاند.
وی ادامه داد: این کتابخانه تعطیل نشده و حتی یک متر از بخش مخزن، کودک و نوجوان آن کم نشده است و همچنان با قدرت به فعالیت خود ادامه میدهد. حدود 110 متر از سالن این کتابخانه با تفاهمی که با هیات امنای مسجد منعقد شده به سایر فعالیتهای فرهنگی اختصاص داده شده و این مساله که قرار است به مطبخ تبدیل شود واقعیت ندارد.
وی ادامه داد: این فضا طبق قرارداد با هیات امنای مسجد، بیش از 10 سال پیش به کتابخانه تبدیل شده ولی قرارداد آن به اتمام رسیده و پس از برخی کشمکشها بنا شد همچنان کتابخانه باقی بماند. این مسئول اضافه کرد: البته به دنبال جابجایی این کتابخانه به مکان دیگری هستیم و چند ساختمان معرفی شده ولی اگر این اتفاق نیفتند، کتابخانه جدیدی در شهر مهستان اضافه میشود و در کنار کتابخانه شهید ثالث فعالیت خواهد داشت.
روابط عمومی دفتر امام جمعه شهر جدید مهستان هم در خصوص کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مهستان اطلاعیهای صادر کرد که به شرح زیر است: «توجه به مقوله کتاب و کتابخوانی از ضروریات کار فرهنگی و از وظایف مسئولان فرهنگی بوده و خواهد بود. ائمه جمعه و روحانیت همواره از مروجان امر کتابخوانی بوده اند و خلاف این موضوع نسبت به این قشر تماما فرهنگی صدق نمی کند و کسانی که مدعی فعالیت فرهنگی و اجتماعی هستند قطعا این گونه ملاحظات را رعایت میکنند. لکن در خصوص حواشی پیرامون تعطیلی کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مهستان چند نکته قابل بیان می باشد که به شرح ذیل بیان میگردد:
نکته اول: برخلاف مطالب خلاف واقع فضای مجازی به هیچ وجه از جانب هیچ شخص و یا نهادی قصدی مبنی بر تعطیلی کتابخانه وجود ندارد بلکه بنا به تصمیم اتخاذ شده، هیئت امناء مسجد درصدد تحول در وضعیت فعلی مدیریت کتابخانه و استفاده پویاتر در زمینه فرهنگی و مذهبی در کنار فضای کتابخانه از آن مکان است.
نکته دوم: بعلت عدم همکاری اداره کتابخانه های شهرستان با هیئت امناء و امام جماعت مسجد و عدم تمکین به قانون نسبت به اتمام تفاهم نامه فی مابین آن اداره و هیئت امناء مسجد پس از 25 سال استفاده رایگان از مکانی که متعلق به مسجد جامع بوده و نیز فرافکنی و اصرار یک طرفه نسبت به خواسته آن اداره پس از دو سال مکاتبه، گفتگو و پیگیری های کدخدامنشی چاره ای جز رجوع به محاکم قانونی برای حل و فصل ماجرا پیش روی هیئت امناء باقی نماند، قابل ذکر است در طرح دعوی در مراجع قضایی تحت یکی از عناوین حقوقی چاره ای جز طرح دعوای خلع ید امور کتابخانه ها نبود لکن همانطور که ذکر شد تخلیه کتابخانه به هیچ وجه مد نظر هیئت امناء نبوده و نیست.
نکته سوم: شکایت صورت گرفته از اداره کتابخانه ها مبنی بر خلع ید از جانب شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کشور نبوده بلکه صرفا به جهت محذور قانونی عدم شناسه مستقل برای مساجد، از شناسه امامت جمعه شهر جدید مهستان استفاده شده است در حالی که شکایت از جانب هیئت امناء مسجد صورت گرفته است و در جلسه رسیدگی نیز نماینده هیئت امناء حضور پیدا کرده است متاسفانه علیرغم درخواست هیئت امناء مبنی بر حل و فصل قانونی مسئله و تمکین طرفین به قانون این مسئله از سوی برخی افراد با نشر مطالب خلاف واقع در فضای مجازی درصدد تشویش اذهان عمومی برآمده که حق پیگیری قانونی در این خصوص نیز برای هیئت امناء محفوظ است. امید است همگان مقید به رعایت قانون و اخلاق اسلامی باشیم.»
________________________________
حقایقی از دیوار پُر هزینه کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مِهستان
حسین عسکری
عضو حقیقی انجمن کتابخانه های عمومی شهرستان ساوجبلاغ
آقای علی معدنی پور مدیرکل کتابخانه های عمومی استان البرز در گفت و گویی با خبرگزاری ایسنا در 10 آبان 1402 اعلام کرده که دیوارکشی و واگذاری حدود 110 متر مربع از فضای کتابخانه عمومی شهید ثالث (نخستین و قدیمی ترین کتابخانه شهر جدید مِهستان) موجه، طبیعی و قانونی است! پس از خواندن روایت ناتمام ایشان، لطفاً حقیقت ماجرا با توجه به مستندات موجود را هم بشنوید:
1. به تصریح «شرکت عمران شهر جدید مهستان» در نامه تاریخ 19 دی 1401، مِلک این مکان فرهنگی از سال 1377 به کتابخانه اختصاص یافته و کاربری اش از آغاز، کتابخانه عمومی بوده است. این کتابخانه 25 ساله در طبقه زیرین مجموعه فرهنگی مسجد حضرت ولی عصر (عج) بیش از 35 هزار نسخه کتاب و 1600 عضو دارد و از آغاز تأسیس تا کنون، 30 هزار نفر از اهالی در آن به طور مقطعی فعال بوده اند.
2. نماینده حقوقی شورای سیاست گذاری ائمه جمعه استان تهران به نمایندگی از دفتر امام جمعه شهر جدید مهستان در اوایل سال 1402 با تسلیم دادخواستی به طرفیت اداره کل کتابخانه های عمومی استان البرز و شرکت عمران شهر جدید مهستان، خواستار «تخلیه کتابخانه شهید ثالث و مطالبه خسارت و اجرت المثل اموال» می شود. با عدم حضور نماینده شرکت عمران، دادرس محترم شعبه 5 دادگاه عمومی حقوقی شهرستان ساوجبلاغ در 5 اردیبهشت 1402 حکم به «تخلیه کتابخانه» می دهد.
3. خوشبختانه با اعتراض وسیع فعالان فرهنگی و هوشیاری دادگستری استان البرز در 22 مرداد 1402 دعوای خواهان (شورای سیاست گذاری ائمه جمعه) مبنی بر تخلیه کتابخانه با حکم دو تن از مستشاران دادگاه شعبه اول تجدیدنظر استان البرز به طور قطعی رد می شود.
4. علیرغم رد حقوقی خواسته هیئت امنای مسجد ولی عصر (عج) و دفتر امام جمعه مهستان، به ناگاه مدیرکل کتابخانه های عمومی استان البرز راساً و با دلایلی نامعلوم در 9 آبان 1402 به طور نامتعارف (دیوارکشی در ساعات اوج فعالیت کتابخانه) حدود 110 متر مربع از فضای کتابخانه را به دفتر امام جمعه واگذار می کند. متأسفانه در مقابل چشمان نگران و اشک بار دختران و پسران جوان و کودکان و نوجوان عضو کتابخانه، دیواری شگفت و بدعت آمیز در کتابخانه عمومی شهید ثالث بالا می رود. عجیب آنکه، بخشی از مکان اصلی کتابخانه و سرویس بهداشتی آن هم در فضای جدا شده قرار گرفته است!
5. دیوارکشی کتابخانه شهید ثالث در آستانه «هفته کتاب و کتاب خوانی» و دقیقاً همزمان با برگزاری «آیین انتخاب هشتمین پایتخت کتاب ایران و شهرهای خلاق کتاب خوانی» انجام شد؛ آیینی که پنج شهر از جمله شهر کرج (البرز) هم نامزد آن بود اما انتخاب نشد.
6. با این اوصاف مدیرکل کتابخانه های عمومی البرز علیرغم عدم صدور هیچ رای حقوقی و با اختیار خود با دو نیمه شدن کتابخانه موافقت کرده است. آیا این «ترک فعل» نیست؟ چرا اداره کل کتابخانه های عمومی بدون هیچ فشاری، به کاهش سرانه کتابخانه و مکان های فرهنگی در شهر مهستان اقدام کرده است. شهر جدید مهستان با دو کتابخانه «شهید ثالث» و «مهستان» به ازای هر هزار نفر دارای حدود 12 متر مربع سرانه کتابخانه است. این رقم در میانگین کشوری 24 متر مربع به ازای هر هزار نفر است. با دو نیمه کردن کتابخانه شهید ثالث، در واقع سرانه کتابخانه در شهر مهستان به حدود 8 متر مربع خواهد رسید. این یعنی مهستان در ردیف شهرهای فقیر از نظر فضاهای فرهنگی قرار خواهد گرفت. آگاه باشید با توسعه و پیشرفت فرهنگی این شهر چه می کنید...
7. اعضای هیئت امنای مسجد حضرت ولی عصر (عج) و دفتر امام جمعه مهستان کمی فکر کنند که با این دیوار پُر هزینه چه چیزی را به کف می آورند و چه چیزهایی را از دست می دهند. شوربختانه این دیوار، در ذهن اعضای آن کتابخانه و فعالان فرهنگی، شائبه گسست و تضاد بین «فرهنگ» و «مذهب» ایجاد خواهد کرد. بدبین کردن جوانان به محافل مذهبی، سوءاستفاده بدخواهان اسلام و ایران از این گسست، کاهش امکانات و سرانه فرهنگی، مخدوش کردن چهره مذهب و جایگاه معنوی آیین نماز جمعه، زیر سوال بردن آرمان های فرهنگی انقلاب اسلامی، تضعیف فرهنگ کتاب و کتاب خوانی و ناامیدی نسل جوان و... از دیگر نتایج خسارت بار این دیوار بدعت آمیز در کوتاه مدت و بلند مدت خواهد بود.
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
10 آبان 1402
یادداشت فوق در خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)
مجموعه مطالبی درباره تعطیلی کتابخانه عمومی شهید ثالث شهر مهستان
درباره دیوارکشی در کتابخانه شهید ثالث شهر جدید مهستان - 2
در چتر اطلاعاتی ساواک از کرج تا نجف
حسین عسکری
روز دوشنبه 9 امرداد 1402 «حاج ابراهیم بکایی» در 96 سالگی در شهر کرج درگذشت. او فرزند ملا محمد برغانی (درگذشت 1311ش) و برادرِ میرزا ابوالقاسم بکایی (درگذشت 1358ش) است؛ دو شبیه خوان شناخته شده معاصر که ریشه در روستای برغان شهرستان ساوجبلاغ در استان البرز دارند. پدرش از شبیه خوانان اواخر دوره قاجاریه بود و در تکیه بالای محله روستای برغان تعزیه می خواند. صدایی رسا، زیر، زنگ دار و دل انگیز داشت. اغلب زنانه خوانی می کرد و از نوحه خوانان معروف منطقه ساوجبلاغ بود. شادروان حاج ابراهیم بکایی هم رسایی و زیبایی صدایش را از اجدادش به ارث برده بود و در محافل مذهبی کرج و ساوجبلاغ نوحه و تعزیه می خواند.
در 18 تیر 1396 در شهر کرج خدمت حاج ابراهیم رسیدم تا خاطراتش از انقلاب اسلامی را ثبت کنم. پیش از آن دیدار، چند فقره از اسناد سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی (ساواک) را پیدا کرده بودم که در آنها به نام حاج ابراهیم اشاره شده بود. آن مرحوم پس از 39 سال آن اسناد را دید و از جزئیات آن شگفت زده شد. به شوخی به ایشان گفتم: «با این اسناد ساواک اگر انقلاب نمی شد، حتما اعدام می شدی!» خندید و سکوت کرد...
ماجرا این است در 19 اردیبهشت 1357 عباس فرزاد متین مأمور مخفی ساواک با یک کاروان زیارتی عازم عتبات مقدس عراق می شود تا اطلاعاتی را درباره امام خمینی و یارانش به دست آورَد. یکی از اعضای این کاروان حاج ابراهیم بکایی بود که در خیابان شهربانی کرج مغازه پیراهن دوزی داشت. در گزارش مفصل این مأمور ساواک و دو پیوست آن، سه بار نام این مبارز البرزی آمده است. در نخستین گزارش درباره او نوشته است: «از معتصبان مذهبی بسیار [نا]آرام [و] ناراحتی بود و ده ها بار با مأمورین عراقی درگیر شد و مرتب زائران را علیه مأموران عراقی می شورانید و همراهان وی دو نفر زن بودند (به استثنای خانواده خودش) که یکی خواهر آقای [رسول] رحیمی رئیس اتاق اصناف تهران و دیگری از بستگان آقای رحیمی بود. یاد شده، بسیار ظریف فعالیت می کرد و از کربلا تلفنی با نجف اشرف تماس می گرفت و از نجف با بغداد صحبت کرد و مجدداً از بغداد قصد مسافرت به نجف داشت که به علت مرافعه دو نفر راننده عراقی که بر سر جلب مسافر نزاع کردند موفق نشد. لیکن مجدداً با نجف تماس تلفنی گرفت و شب در بغداد به دیدن کسی رفت که احتمالاً از روحانیون ایرانی و یا مقامات عراقی بودند. ضمناً رابط [امام] خمینی با زوار ایرانی، آخوندی بود که در حرم به احتمال بسیار زیاد با آشنایی قبلی و یا جمله رمز [با] زوار تماس می گرفت.»
این مأمور مخفی ساواک پیرو گزارش اصلی خود، در 30 اردیبهشت 1357 می نویسد: «[امام] روح الله رابطی دارد که آخوند جوان و خنده رویی است و از لحظه ورود زائران ایرانی در اطراف آنان پرسه می زند و قیافه اش به قدری آشنا بود که ابتدا فکر کردم جزء کاروان زوار است. لیکن کم کم روشن شد که زائران را به نزد [امام] خمینی می برد. یاد شده در اولین روز ورود به نجف با بکایی برغانی در حرم حضرت علی علیه السلام تماس گرفت و از آن جا که بکایی مستقیماً به جانب او رفت مشخص است که با نشانی قبلی و یا آشنایی و یا جملات رمز با وی تماس گرفته است. با توجه به تماس های متعدد تلفنی بکایی در عراق با اشخاص مختلف به نظر می رسد نامبرده مسئولیت های عمده ای را در ایجاد ارتباط با [امام] خمینی و ایجاد اغتشاش در تهران و کرج عهده دار بوده و پیام های متعددی را حمل و رد و بدل [می]نماید.» فرزاد متین پس از بازگشت به ایران همچنان به مراقبت خود از اعضای کاروان زیارتی مورد اشاره ادامه می دهد. او در 28 اردیبهشت 1357 با حسین صدیقی از اعضای کاروان، در محل بانک ملی ایران شعبه پاچنار تهران دیدار می کند و از او - که تبدیل به مخبر ساواک شده – می شنود که اعلامیه و نوارهای امام خمینی را از بکایی برغانی گرفته نه شخص امام خمینی در عراق.
حاج ابراهیم بکایی پس از مطالعه گزارش های مأمور ساواک پس از 39 سال می گوید: «برخی موارد آن همانند تلفن های متعدد من در عراق دروغ است چون آن موقع کمتر کسی تلفن داشت. من امام خمینی را در سال های پیش از پیروزی انقلاب، دو بار ملاقات کردم. نخستین بار وقتی ایشان را دیدم که یک ماه پس از آن از ایران تبعید شدند. آن دیدار را هم آقای [شیخ محمد] شاه آبادی هماهنگ کرده بود. در همان سفر بود که آیت الله [رضا] استادی را با خود به روستای برغان آوردیم. دومین بار هم در سال 1357ش چند ماه مانده به پیروزی انقلاب، در نجف اشرف خدمت امام خمینی رسیدم. یک روحانی سید در حرم امام علی علیه السلام بود که ما را به دیدار امام برد. من هم مقداری توت و گردوی برغان و پسته را به عنوان سوغاتی برداشتم تا دست خالی نباشم. صبح آن روز مقدور نشد امام را ببینم. بعدازظهر همان روز رفتیم که تشریف داشتند. من دست امام را بوسیدم. هیچ سوألی نکرد که اسمت چیست و اهل کجایی؟ من سوألاتی را درباره مطالعه آثار دکتر علی شریعتی، حکم شرعی روبروی هم نشستن زنان و مردان تماشاگر تعزیه در برغان و وجوهات شرعی پرسیدم. امام درباره آثار شریعتی گفتند که آن را از من نپرسید اما گفتند اشکال دارد که به هنگام اجرای تعزیه، مردان و زنان روبروی هم بنشینند. وقتی به کاروان برگشتم چند نفری می پرسیدند چه کسی به دیدار آقای خمینی رفته که من از ترس وجود مأموران ساواک، سکوت کردم و چیزی نگفتم. همراهان من در آن سفر زیارتی پنج نفر بودند دو خواهر و مادر رسول رحیمی نوه عمه ام که رئیس اتاق اصناف تهران بود و همسرم و مادرِ همسرم.»
محور دیگری که با حاج ابراهیم گفت و گو کردم درباره حضور آیت الله رضا استادی مقدم تهرانی (متولد 1316ش) مجتهد و مدرس نامدار حوزه علمیه قم در سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در روستای برغان بود. آیت الله استادی که از شاگردان امام خمینی بود، پس از قیام 15 خرداد 1342 به توصیه استادش آیت الله شیخ محمد شاه آبادی (درگذشت 1390ش) به روستای برغان از توابع شهرستان ساوجبلاغ آمد. او ضمن تبلیغ معارف اسلامی، به روشنگری نسبت به مسایل روز می پرداخت و از مبارزات امام خمینی تجلیل می کرد. آیت الله استادی پس از بازگشت از برغان، به عنوان یکی از روحانیون سرشناس تهران، پای اعلامیه ای را در اعتراض به دستگیری امام خمینی خطاب به حکومت پهلوی امضاء کرد.حاج ابراهیم بکایی که از دعوت کنندگان آیت الله استادی به برغان بوده درباره حضور او و شیخ محمد شاه آبادی در این روستا می گوید: «در سال های پیش از انقلاب، آیت الله شاه آبادی تابستان ها با خانواده اش به برغان می آمد. با ایشان درباره مسایل مذهبی فراوان صحبت می کردیم. پس از نماز، سخنرانی می کرد و از رضا شاه و فرزندش محمدرضا شاه با کلمات رمزی خرِ بزرگ و خرِ کوچک یاد می کرد. برخی که منظور او را متوجه می-شدند می ترسیدند و از جمع خارج می شدند. در آن سال ها در برغان مردم دو دسته بودند؛ گروهی طرفدار تعزیه خوانی و گروهی دیگر طرفدار تفسیر قرآن و روضه خوانی بودند. به خاطر دارم یک ماه پیش از تبعید امام خمینی از قم، با تعدادی از برغانی ها رفتیم منزل آقای شاه آبادی و با معرفی ایشان آیت الله استادی را به برغان آوردیم. آقای استادی بیشتر قرآن تفسیر می کرد. برخی اهالی انتظار داشتند ایشان همانند مداحان روضه خوانی کند اما آقای استادی می گفت من روضه خوان نیستم. می توانم قرآن تفسیر کنم و یا حدیث بگویم.»
منابع: سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج 19، ص 211، 220، 221؛ گلشن ابرار، ج 8، ص 590؛ حسین عسکری، بیداری دشت کهن، ص 223، 278؛ گفت و گوی نگارنده با حاج ابراهیم بکایی ، 18 تیر 1396.
در جهت آشنایی با آیین های عزاداری البرز
نشست پژوهشی «اشک واره البرز» برگزار می شود
به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان البرز، در دهه دوم ماه محرم و در جهت آشنایی با آداب و رسوم و آیین های عزاداری استان البرز با حضور البرزپژوهان شاخص استانی و ملی نشست پژوهشی «اشک واره البرز» در محل اداره کل کتابخانه های عمومی استان و با امکان پخش زنده در فضای مجازی برگزار می شود. این نشست با حضور دکتر مهراب رجبی، دکتر حسین عسکری و بشیر صابری سه تن از پژوهش گران حوزه تاریخی و البرز پژوه شاخص استانی و ملی برگزار و به منظور آشنایی با سنت ها، آیین و آداب و رسوم کهن مردم استان البرز در ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان امام حسین (ع) و ائمه معصومین (ع) در حوزه های مختلف بحث و گفت و گو خواهد شد.
گفتنی است این نشست روز سه شنبه 10 مرداد 1402 برگزار و علاقه مندان در این حوزه می توانند از طریق لینک https://www.skyroom.online/ch/researchpl/alborz به صورت زنده و در فضای مجازی در این نشست حضور یابند.