پدرم می گفت نامه را که خواندم...
14 تیر 1365 سالروز درگذشت آیت الله سید جواد خامنه ای پدر گرامی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای، در سن 93 سالگی است. ایشان دانش آموخته حوزه های علمیه مشهد و نجف اشرف و از شاگردان آیات عظام میرزا محمدحسین نایینی، آقا ضیاءالدین عراقی، سید ابوالحسن موسوی اصفهانی به شمار می رود. در چندین سند بر جای مانده از شهربانی و سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی (ساواک) نام او به واسطه مبارزات سیاسی فرزندانش به ویژه رهبر معظم انقلاب آمده است. آیت الله سید جواد خامنه ای در سال های نزدیک به آغاز نهضت اسلامی، امام خمینی (ره) را از نزدیک دیده و با ایشان رفاقت داشت.
براساس شواهد تاریخی، واسطه این آشنایی، یک فقیه البرزی به نام آیت الله میرزا ابوالفضل نجم آبادی نوه شیخ هادی نجم آبادی بود که در سال 1344 درگذشت. آیت الله نجم آبادی ارتباط گرمی با امام خمینی داشت به طوری که در 12 مرداد 1316 در سفری مشترک به شهر تبریز، از کتابخانه تربیت دیدار کردند. آیت الله سید جواد خامنهای هم دلیل صمیمیت خود با امام خمینی را مطالعه نامه دوستش آیت الله میرزا ابوالفضل نجم آبادی به امام خمینی میداند. این آشنایی بدین قرار است که امام خمینی در یکی از سفرهای زیارتی خود به مشهد، میهمان حاج شیخ علی اکبر نوغانی (درگذشت 1329ش) بود. نوغانی مقدمات دیدار آن دو را فراهم کرده و حاج سید جواد به همراه پدر زن خود آیت الله حاج سید هاشم نجف آبادی (درگذشت 1339ش) به دیدار حاج آقا روحالله خمینی رفتند. امام خمینی نامه ای از میرزا ابوالفضل نجم آبادی از علمای تهران و دوستان صمیمی و نزدیک حاج سید جواد را همراه داشت. آیتالله نجم آبادی در نامه خود از امام خمینی، تمجید کرده بود. سید هادی خامنه ای فرزند آیت الله سید جواد خامنه ای در این باره می گوید: «پدرم می گفت نامه را که خواندم، دیدم خیلی آقای محترم و عزیز و خوبی است. با ایشان دوست شدیم و به دیدنشان رفتم. دعوت کردم از ایشان به منزلمان آمدند. قم که بودم هر وقت خدمت امام می رسیدم در منزل ایشان، احوال پدر را میپرسیدند. یکی دو باری که پدرم قم آمدند با آقای خمینی ملاقات کردند.»
گفتنی است آیت الله میرزا ابوالفضل نجم آبادی نویسنده هفت عنوان کتاب در ده جلد به زبانهای عربی و فارسی و نماینده آیت الله بروجردی در شهر تهران، ریشه در روستای تاریخی نجم آباد از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز دارد. ایشان مبارزاتی علیه حکومت پهلوی داشت که از آن جمله میتوان به اعتراض به مذهب ستیزی حزب ایران نو در سال 1306، اعتراض به تصویبنامه انجمن های ایالتی و ولایتی در سال 1341، نامه اعتراضی در سال 1343 به سفیر وقت ترکیه درباره تبعید امام خمینی به آن کشور اشاره کرد.
منابع: هدایت الله بهبودی، شرح اسم، ص 19؛ سید روح الله خمینی، صحیفه امام، ج 21، ص 471؛ زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی آیت الله حاج میرزا ابوالفضل نجم آبادی، ص 23؛ حسین عسکری، بیداری دشت کهن، ص 186.
------------------------
یادداشت فوق در خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)
اشاره: در 20 امرداد 1395 مقاله ای با عنوان کشکول انتقاد درباره «خاطره دیدار با آیت الله موسوی دهسرخی؛ فقیه تجددگریز» به قلم حسین عسکری در روزنامه اطلاعات (ش 26508، ضمیمه فرهنگی، ش 275، ص 1) منتشر شد. در پی آن، طلبه ای به نام «سید» با رایانامه maxx_110@yahoo.com در روز 8 شهریور 1394 نسبت به مطلب پیش گفته، ابرازنظر کرد. پس از گذشت چهار سال، در 10 تیر 1398 استاد اسماعیل یعقوبی نویسنده کتاب «آشنایی با مشاهیر طالقان» و مدرس حوزه علمیه امام جعفر صادق (ع) هشتگرد درباره مقاله منتشر شده در روزنامه اطلاعات و همچنین دیدگاه طلبه سید، به شرح زیر ابراز نظر کردند. البته باب نقد درباره سه یادداشت مورد اشاره، همچنان باز است.
شگفت از ایشان که اگر سکوت می کرد چه می شد؟!
آقای دکتر عسکری با عرض سلام. شما در مورد آقای دهسرخی با عنوان «عالم تجددگریز اخباری مسلک» یاد کرده اید و آن «طلبه سید» در نقد و اعتراض یادداشت شما، یک بار ملاقات کردن و سخنی کوتاه از ایشان شنیدن را در انتخاب این عنوان از جانب شما تقبیح کرده؛ تعجب از این که خود ایشان تنها بر شنیده های خود از یک شخص مجهول در این نقد اکتفا و با مخاطب خود با روشی دور از ادب و با عبارتی اهانت آمیز سخن گفته. بنده آقای دهسرخی را ندیده ام و دوست می داشتم آن روز که حقیر نیز همراه رفقای برگزارکننده کنگره شهید ثالث به قم مشرف شده بودم ایشان را از نزدیک زیارت می کردم، از طرفی با رفاقتی که سالهاست با دوست محققم جناب آقای دکتر حسین عسکری دارم به احتمال قوی می دانم که انتخاب این عنوان برای آقای دهسرخی کاملاً صحیح و درست است زیرا:
اولاً آقای عسکری با دوست عزیز و محقق نسخه شناس معاصر جناب آقای علی اکبر صفری که خود در قم ساکن بوده و از نزدیک با صورت و سیرت و زبان علمای دیار آشناست به دیدار ایشان رفته؛ ثانیاً سیرت و روش اخباریان چه در گذشته و چه هم اکنون خود مقتضی این عنوان می باشد. ثالثاً: سید بزرگوار منتقد اگر از آقازاده ای مجهول که به امور بین الملل اشتغال دارد از فضایل آقای دهسرخی شنیده؛ آقای عسکری (عن حس) او را ملاقات کرده. رابعاً: صرف نوشتن چند کتاب و خبرگی در طب سنّتی و علوم متعددی که نامی از آنها برده نشده و کثرت اولاد!!! و در سختی و فاقه عمر گذراندن و در نجف سکونت گزیدن، جناب سید! در کدامین زمین و زمان و طبق کدام معیار شناخت رجال، از فضایل بوده؟! سید منتقد سکوت خود را خیانت به علما دانسته!!! شگفت از ایشان که اگر سکوت می کرد چه می شد؟! حتماً و یقیناً به ساحت علما خیانت می شد و این نقد ارزشمند به دست ما بیچارگان بی سواد نمی رسید و روح آقای دهسرخی در قبر می لرزید!!! خامساً: یک منتقد وارسته با زبانی آراسته سخن می گوید و از هرگونه جانبداری و گریز از انصاف می پرهیزد. سادساً: یادداشت آقای سید هادی طباطبایی خود گواه روشنی است از درست بودن این عنوان. سابعاً: سید بزرگوار منتقد حتماً می دانند که در این عنوان نشانی از خیانت و بی احترامی و کژاندیشی نیست؛ در مطالعاتی که داشتم فراموش نمی کنم که بزرگانی از نافیان علم رجال به این دلیل واهی که که شخصیت محدثان و راویان مورد خدشه قرار می گرد این علم را رد می کردند. ثامناً: درافتادن با آلات و اسباب تکنولوژی بدون هیچ گونه اطلاع و تخصص در آنها چه مشکلی از ملت اسلام حل کرده و چه گره کوری را گشوده؟!!! تاسعاً: گویا اخباریان به یک باره از گذر و گذشت زمان بازمانده اند و اگر آنها بین ابتدای تاریخ که خط و نوشتار و آهن پدید آمد و ماقبل آن قرار می گرفتند حتماً از خط و نوشتار و آهن پرهیز می کردند!!!
نامه محرمانه شیخ احمد کافی (واعظ معروف) به آیت الله سید محمود موسوی دهسرخی در سال 1394 قمری. مرحوم کافی در این نامه رازآلود از خواب معنوی خود درباره آیت الله دهسرخی خبر داده است.
عبدالوهاب فراتی در صفحه 172 کتاب «گونه شناسی فکری سیاسی حوزه علمیه قم» به خاطره دیدار حسین عسکری با آیت الله سید محمود موسوی دهسرخی فقیه اخباری و تجددگریز پرداخته است. پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی این کتاب را در سال 1395 منتشر کرده است.
نقش خاندان های نجم آبادی و دبیران در تعالی فرهنگ و دانش ایران بررسی می شود
جلسه بازخوانی فراخوان مقالات «کنگره روستازادگان دانشمند: نقش خاندان های نجم آبادی و دبیران در تعالی فرهنگ و دانش ایران» روز چهارشنبه 29 خرداد 1398 در محل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان نظرآباد از توابع استان البرز برگزار شد. در این جلسه، محورهای زیر مورد اتفاق نظر قرار گرفت:
1. نقش خاندان های نجم آبادی و دبیران در علوم اسلامی (فقه، حدیث، حکمت، کلام و...)؛
2. نقش خاندان نجم آبادی در جنبش مشروطه خواهی ایرانیان و پیش درآمدهای آن؛
3. نقش خاندان های نجم آبادی و دبیران در انقلاب اسلامی ایران؛
4. اندیشه اصلاح و نواندیشی دینی در خاندان نجم آبادی؛
5. نقش خاندان نجم آبادی در پزشکی و علوم وابسته به آن؛
6. بانوان نامدار خاندان های نجم آبادی و دبیران؛
7. هنرمندان خاندان های نجم آبادی و دبیران در رشته های خوشنویسی، نقاشی، کتاب آرایی و...
8. خدمات اجتماعی خاندان های نجم آبادی و دبیران (ساخت مسجد، مدرسه، بیمارستان و...)؛
9. نقش خاندان های نجم آبادی و دبیران در زبان و ادبیات؛
10. نقش خاندان های نجم آبادی و دبیران در توسعه شهرستان نظرآباد.
اول تیر روزی ماندگار در تقویم استان البرز
حسین عسکری: اول تابستان سال 1398 برای البرزنشینان و البرزپژوهان روزی بهاری بود چون در چهل و هشتمین جلسه شورای فرهنگ عمومی استان البرز، سه نماد تاریخی، گیاهی و جانوری البرز تصویب شد. از این پس به طور قانونی، محوطه باستانی ازبکی واقع در شهرستان نظرآباد نماد تاریخی، درخت ارس (هورس) نماد گیاهی و عقاب پر طلایی نماد جانوری استان البرز است. سه نمادی که در آن دیرپایی، نجابت و برکت موجود در سنت و فرهنگ ایرانیان حضور دارد. این مهم، مدیون تلاش های همه البرزنشینان فهیم و فرهنگ دوست و البرزپژوهان کوشا به ویژه جناب آقای دکتر مهراب رجبی است. امیدوارم با تصویب هوشمندانه «روز ملی البرز» در جلسه آتی شورای فرهنگ عمومی، این تلاش های فرهنگ سازانه به سرانجام رسد. بنده با شادی و افتخار در تقویم کوچک البرزپژوهی ام نوشتم: «اول تیر 1398، روز تصویب نمادهای سه گانه تاریخی، گیاهی و جانوری استان البرز در شورای فرهنگ عمومی».
- کانال البرزپژوهی @alborzology
حسین عسکری: چندی پیش در «کانال تلگرامی برغان روستای کهن» یادداشت اعتراضی دوست عزیزم آقای زکریا مهرور (البرزپژوه) در روایت نمونه ای از وقوع انتحال درباره یکی از کتاب هایش به نام «برغان اقلیمی دیگر» را خواندم. انتحال یعنی «نوشته دیگری را بر خویش بستن» و به زبان ساده یعنی همان «سرقت ادبی». بدون هیچ توضیحی، بنده هم به دو مورد از این نوع برداشت های غیر قانونی و غیر اخلاقی نسبت به نوشته هایم در حوزه البرزشناسی اشاره می کنم. البته این روند را ادامه خواهم داد تا شاید این بدعت در حوزه دانش و پژوهش استان البرز، ریشه کن و یا دست کم، کاهش یابد. خواهشمندم البرزپژوهان گرامی نیز تجربیات خود در این زمینه را منتشر کنند تا اهل انتحال متنبه شده و از تکرار این نقض امانت ها و زیر پا گذاشتن حقوق مالکیت معنوی اهل قلم و پژوهش تا اندازه ای کاسته شود.
- مقاله چاپ شده «حسین عسکری» در روزنامه جام جم، پس از گذشت حدود 9 ماه به نام «علیرضا عطاریانی» در صفحه 42 ماهنامه بین المللی زائر (شماره 105، شهریور 1382) منتشر شده است!
- مقاله حسین عسکری که در صفحه 16 روزنامه جام جم (شماره 740) در روز پنج شنبه 7 آذر 1381 منتشر شده است.
انتحال عجیب، یک مقدمه دو کتاب!
نزدیک بیست سطر از مقدمه کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» نوشته حسین عسکری (چاپ بهار 1386، انتشارات شهید سعید محبی) بدون هیچ کم و کاستی به عنوان مقدمه کتاب «روزی با بزرگان: گشت و گذاری در نظرآباد قدیم» نوشته داوود نخبه زعیم (چاپ سال 1395، انتشارات رهام اندیشه) منتشر شده است! این انتحال عجیب را اضافه کنید به مطالبی که در کتاب پیش گفته، بدون ذکر منبع درج شده است.
- مقدمه حسین عسکری نویسنده کتاب «دشتی به وسعت تاریخ»، بهار 1386، انتشارات شهید سعید محبی، صفحه 33
- مقدمه داوود نخبه زعیم نویسنده کتاب «روزی با بزرگان: گشت و گذاری در نظرآباد قدیم»، 1395، انتشارات رهام اندیشه، صفحه 13
انتحال خبرنگار روزنامه همشهری در برغان
زکریا مهرور
برخی می پندارند دزدی فقط بردن مال و ثروت دیگران است حال آنکه دزدی های ادبی نیز یکی از انواع دزدی است و قابل پیگرد قانونی. امید است در این باره، نظر کارشناسی آقای میرجلالی بیاید اما مقصود بنده آن است که پس از چاپ کتاب برغان عده ای از قلم به دست های فرصت طلب برای اظهار فضل به طرح مسایلی درباره برغان پرداختند بدون آنکه ذکری از منبع گفتار خویش و مولف اصلی کنند. بگذریم که برخی همشهریان نیز با دیدن مطالب کتاب یک شبه عالم شدند و در باب تاریخ و عالمان برغان داد سخن دادند. برگردیم به سرقت ادبی یکی از نویسندگان روزنامه همشهری. آقایی به نام محمود رضا عباسی مقاله ای نوشته با عنوان «حکایت روستایی که گردشگری شد» نوشته وی از نوع «انتحال» است. توضیح آنکه شادروان جلال همایی در کتاب فنون بلاغت و صناعات ادبی سرقات ادبی را یازده نوع دانسته و بدترینش را انتحال و درباره انتحال نوشته: «انتحال به معنی سخن دیگری بر خویش بستن است و در اصطلاح آن است که گفته یا نوشته دیگری را عینا حرف به حرف و بی کم و زیاد و بدون تصرف و تغییر یا با اندک تصرفی به خود نسبت دهند (صفحه 358).» آقای عباسی نیز چنین کرده یعنی در مقاله ای که به نام خود نوشته پس از یک مقدمه کوتاه از روی کتاب «برغان اقلیمی دیگر» از صفحه 7 تا صفحه 16 رونویسی کرده و آن در روزنامه مذکور به چاپ رسانده است. نمونه های دیگر را می توان در اینترنت ذیل برغان و نیز حسنیه اعظم به دست آورد. امید است ضمن ارزش گذاری به زحمات دیگران حقوق همشهریان را حفظ نماییم. در ضمن بزرگ شده این مقاله در املاک آقای جهانگیر خدیوی بر دیوار نصب شده است. دوستدار همه همشهریان (کانال برغان روستای کهن).
- به نقل از: کانال البرزپژوهی: @alborzology
غمنامه کاخ قجری استان البرز
امروز یکی از دوستان شفیق، عکس بالا را برایم فرستاد. قسمت فوقانی تصویر، مربوط به دوره ناصری و سال های رونق کاخ است و دو تصویر کوچک زیرین، حال فعلی آن را روایت می کند. کاخی رو به ویرانی که گردشگران وطنی با خط نازیبای خود به اصطلاح یادگاری بر در و دیوار آن نوشته اند. این چه وضعیت فاجعه انگیزی است که یقه فرهنگ و سنت غنی ما را گرفته است. چرا با دست خود میراثمان را ویران می کنیم و عذاب وجدان هم نداریم. نمی دانم تاریخ درباره ما چگونه داوری خواهد کرد. ای کاش ننویسند مردمانی که مغول وار با میراث فرهنگی ملموس و ناملموس خود رفتار کردند! گفتنی است این کاخ ییلاقی واقع در شهرستانک از توابع شهرستان کرج به دستور ناصرالدین شاه قاجار بین سال های 1295 تا 1298ق در کنار رودخانه ساخته شده و در 16 شهریور 1376 به شماره 1925 در فهرست آثار ملّی ایران به ثبت رسیده است.
- کانال البرزپژوهی @alborzology
دکتر خودم را پیدا کردم...
امام خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران، پس از ابتلاء به بیماری تب مالت، سه ماه تابستان 1339ش را به جهت آب و هوای مناسب کرج، در خانه یکی از معتمدین به نام حاج محمدعلی ملک خانی (درگذشت 1379ش) گذراند. او همچنین بین سال های 1339 تا 1342ش به واسطه آشنایی با آیت الله شیخ حسین لنکرانی (درگذشت 1368ش) فعال سیاسی و اجتماعی دوره پهلوی، به این شهر رفت وآمد می کرد. آیت الله شیخ محمد فاضلی اشتهاردی (درگذشت 1391ش) از شاگردان امام خمینی، مقدمات سکونت استادش در محله حصار کرج را فراهم کرد و چهره هایی همانند حاج عمادالدین شهیدی (درگذشت 1357ش)، آیت الله حاج سید حسن مدرسی سریزدی مشهور به مدرسی یزدی (درگذشت 1361ش)، آیت الله شیخ حسین لنکرانی و آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی (درگذشت 1387ش) در این شهر با امام دیدار و گفت و گو داشتند.
آیت الله فاضلی اشتهاردی طی گفت و گویی در سال 1362ش در این باره گفته است: «گویا سال 1338ش بود که حضرت امام روحی له الفدا مریض شدند و به پزشکان قم مراجعه کردند ولی کسالت معظم له را تشخیص ندادند و پیشنهاد دادند که در منطقه ای خوش آب و هوا استراحت کنید؛ شاید بر اثر درس و بحث زیاد عارضه ای پیش آمده باشد. حضرت امام در آن موقع صبح و عصر دو درس داشتند که مطالعه آن دو درس حداقل 5 تا 8 ساعت وقت لازم داشت تا صدها شاگرد را از نظر درسی و مطلب بی نیاز دارند و وقت آنان تلف نشود و ایشان مسئول اتلاف وقت آنان نباشد. عده ای از شاگردان معظم له ایشان، پیشنهاد دادند به کرج مسافرت نمایند و تابستان را در کرج بگذرانند و از امکانات پزشکی تهران نیز برخوردار گردند. معظم له سکونت در کرج را پذیرفتند و اینجانب هم مأمور شدم که منزلی برای ایشان تهیه نمایم.»
آیت الله فاضلی اشتهاردی منزل حاج محمدعلی ملک خانی از ارادتمندان امام خمینی در کرج را برای استادش در نظر می گیرد. او با آیت الله سید مصطفی خمینی (شهادت 1356ش) و حاج سید احمد خمینی (درگذشت 1373ش) که آن زمان پانزده ساله بود، به کرج می آید و خانه را تحویل فرزند ارشد امام می دهد و دو روز بعد امام وارد کرج می شود. او درباره رویدادهای پس از ورود امام به کرج گفته است: «پس از انتشار خبر ورود حضرت استاد به کرج، اینجانب مورد اعتراض قرار گرفتم که چرا بدون اطلاع، حضرت امام وارد کرج گردیده و از ایشان استقبال نشده است. در این مورد حجت الاسلام حاج شیخ حسین لنکرانی گفتند شما به روحانیت تهران اهانت کرده اید که اطلاع نداده اید تا آمدن ایشان را به تهران و کرج در روزنامه اعلام کنیم و از معظم له به طور شایسته استقبال شود. شما مرجعی را به کرج آورده اید که بی نظیر و یا کم نظیر است... در همان روز اول ورود حضرت امام به کرج که حجت الاسلام حاج شیخ حسین لنکرانی به دیدارشان آمد عرض کرد: من لایق نیستم دست شما را ببوسم اجازه بفرمایید پای شما را ببوسم و باز گلایه خود را عنوان کرد که بی خبر آمده اید و بدون استقبال، و ما به این روش اعتراض داریم. حضرت امام فرمودند: من یک طلبه بیش نیستم و شایسته این مطالب شما نمی باشم... پس از چند روز استراحت، حضرت استاد به پزشک مراجعه کردند و پس از آزمایش های لازم، پزشکان تشخیص دادند که حضرت استاد به تب مالت مبتلا گردیده اند.»
همچنین آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی فقیه نامدار البرزی درباره ارتباط امام خمینی و آیت الله لنکرانی در کرج می گوید: «مرحوم لنکرانی خیلی علاقه مفرطی نسبت به حضرت امام خمینی که در تابستان سال 1341ش مدتی در شهرستان کرج در [محله] حصار منزل کرده بود، ابراز می داشت و برای احترام امام که او را دعوت کرده بود، از کثیری از معاریف کرج، از روحانی و اداری، دعوت به عمل آورده بود. مرحوم آیت الله لنکرانی در مدت توقف حضرت امام در کرج، اکثر ایام را پیش امام می رفت و مفاسد اعمال پهلوی را برای ایشان بازگو می کرد و قطعاً بدین وسیله اطلاعات حضرت امام نسبت به دستگاه فاسد بیشتر می شد... من خودم از مرحوم آیت الله لنکرانی به دو گوش خود شنیدم که می فرمود: قربانِ خاک پای حاج آقا روح الله بروم. با اینکه چندین سال مسن تر از ایشان بود.»
حسین شاه حسینی (درگذشت 1396ش) مبارز سیاسی دوره پهلوی نیز درباره حضور امام در کرج می گوید: «من اولین بار در همین باغ شیخ حسین لنکرانی، خدمت مرحوم آیت الله خمینی رسیدم... ایشان در باغش از حضرت آیت الله خمینی و رجال دیگر پذیرایی می کرد. در تابستان یک سال، که تاریخش الان یادم نیست، ایشان آقای [سید حسن] مدرسی [سریزدی] و آقای خمینی را در باغ خود مهمان کرده بود. چون آقای خمینی جزو شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری [یزدی] بود و این آقای مدرسی هم که در کرج می زیست، در جرگه شاگردان مرحوم حایری قرار داشت. حاج آقا مصطفی و همچنین حاج احمد آقای خمینی هم کراراً به باغ آقای لنکرانی می آمدند.»
اصغر سلطانی (متولّد 1317ش) که از سال 1338ش در کرج ساکن شده است درباره دیدارش با امام خمینی به همراه حاج عمادالدین شهیدی می گوید: «عمادالدین شهیدی اهل ذوق بود. با او به منزل آیت الله لنکرانی در [محلّه] حصار [کرج] خدمت امام می رفتیم. اواخر سال 1339ش بود. به امام می گفتیم حاج آقا روح الله... امام میهمان ایشان بود. ما با آقای شهیدی رفتیم و من شاهد بودم که برای آقا آب آوردند. گفتند از کجا آوردید؟ گفتند: از سدّ کرج، گفتند: آنقدر در سدّ کرج جنازه هست که این آب گوشت است! رفتند از چشمه حصار برایشان آب آوردند... تازه شاعر شده بودم، شعری را که درباره حضرت زهرا علیهاالسلام گفته بودم، برای امام خواندم. ایشان مرا خیلی تشویق کردند.»
مشعوف شهیدی (متولّد 1318ش) دیدارهای پدرش حاج عمادالدین شهیدی با امام خمینی را این گونه به خاطر می آورد: «کوچک که بودم پدرم خیلی مرا دوست داشت و می گفت تو یوسف اولاد من هستی! یادم می آید یک روز گفت می خواهیم برویم دیدار حاج آقا روح الله. ایشان مریض هستند، به همین جهت او را از قم به تهران آورده اند. تاریخ دقیق این دیدار یادم نیست. بزرگان کرج از جمله حاج محمّد خان زکیخانی و حدود 15 - 14 نفر با ماشین رفتیم تهران. باغی بود در خیابان شمیران که امام در گوشه ای از آن نشسته بود و مردم گروه گروه می آمدند به دیدارش. من هم کنار پدرم برای اوّلین بار امام خمینی را در آنجا دیدم. در آن سال ها به دلیل بیماری امام، چند نفر دکتر جمع می شوند و نظر می دهند که ایشان را ببرند به یک جای خوش آب و هوا. آیت الله لنکرانی، امام را می آورد به کرج و دو اتاق برای سکونت ایشان اختصاص می دهد. باز یادم است که یک روز آقای لنکرانی با پدرم تماس گرفت و گفت: بجنب که آقا از دست رفت! داماد ما آقای دکتر احمد میرزازاده جواهری، پزشک بود. صبح ها می رفت تهران به درمانگاه امیراعلم و بعدازظهرها در بالای میدان کرج مطب داشت. آقای لنکرانی گفت دکتر جواهری را هم بیاور. پدرم گفت: دکتر صبح ها در تهران است. ایشان به جای دامادمان، به دکتر شریف فرزند شریف الملک (از شاهزاده های قاجار) که رییس سرم سازی حصارک کرج و دکتر خانوادگی ما بود، اطلاع داد و با هم رفتند حصار. امام بی هوش شده بود. دکتر شریف پس از معاینه، آمپول تقویتی به امام می زند. پدرم به دکتر شریف می گوید: درمان آقا را از تو می خواهم! دکتر شریف که از علاقه مندان به پدرم بود از آنجا تلفن می کند به سرم سازی حصارک. کسی می آید و خون امام را می گیرد. پس از آزمایش معلوم می شود که ایشان تب مالت دارد. دکتر شریف پس از آن به درمان امام اقدام می کند و حال ایشان خوب می شود. امام هر سه ماه یک بار منزل دکتر شریف می آمدند و می گفتند من دکتر خودم را پیدا کردم. آقای خزایی که نزدیک منزل دکتر شریف، مغازه عطاری داشت با بزرگان کرج از جمله پدرم تماس می گرفت و این جمع در خانه دکتر شریف، خدمت امام می رسیدند و گفت و گو می کردند. همچنین به یاد دارم در آن سال ها امام خمینی به دعوت پدرم به منزل ما هم می آمدند البته آقای لنکرانی واسطه دعوت می شدند. یک روز امام خمینی و آقای لنکرانی و گروهی از علاقه مندانشان جهت صرف ناهار به منزل ما آمدند. امام در آن جلسه به صراحت از شاه بد گفت و انتقاد کرد. برادر من آن موقع افسر وظیفه توپخانه در زنجان بود و درجه هم داشت. آن روز به مرخصی آمده بود. پدرم او را به جمع میهمانان معرفی کرد. برادرم که با تعجب سخنان صریح و اعتراضی امام را شنید، پدرم را کنار کشید و پرسید این آقا کیست که این همه شجاع است؟ پدرم گفت: حاج آقا روح الله خمینی است و در میان علما، در شجاعت و رشادت معروف است. برادرم که متوجّه شخصیت امام شد، اظهار ادب فراوان کرد. در آن نشست، آیت الله لنکرانی که مجلس را در دست گرفته بود، سخنان تازه ای را گفت که هنوز صدایش در گوشم است. آن روز مادرم هم ناهار مفصّلی را برای میهمانان تدارک دیده بود.»
- منابع: سعیده محرمی، سمیر کتف، آفتاب حصار، ص 9، 37، 109، 116؛ رضا شعرباف، سرگذشت های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی به روایت جمعی از فضلا، ج 5، ص 93؛ علی ابوالحسنی (منذر)، «روابط و مناسبات آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی و امام خمینی 1324 - 1368ش»، قسمت اول، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، ش 21 و22، ص 7، 38، 41؛ گفت و گوی حسین عسکری با مشعوف شهیدی، 15 اسفند 1395.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «امام خمینی در کرج»، هفته نامه تریبون شهر، سال دوم، شماره 12، 28 خرداد 1398، ص 3.
___________________________
دیدارکنندگان با امام خمینی در کرج بین سال های 1339 تا 1342ش
آیت الله شیخ حسین لنکرانی
آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی
حاج عمادالدین شهیدی
آیت الله سید حسن مدرسی سریزدی
حسین شاه حسینی
دانشمند البرزی علم ژنتیک جهان
در روز دوشنبه 27 خرداد 1398 آن کوچه سرسبز شهرک غرب پایتخت را که به سمت محل قرارمان قدم به قدم طی می کردیم، زیر سایه درخت توتی کهنسال، عطر توت، مشام جان ما را در نشاطی ناگفتنی غرق کرد. در پایان این کوچه، تابلوی «مرکز پاتولوژی و ژنتیک کریمی نژاد - نجم آبادی»، ما را از یافتن نشانی درست، مطمئن کرد. بعد از لحظاتی انتظار در دفتر، آقای پروفسور دکتر حسین نجم آبادی در نهایت تواضع و با گرمی تمام، وارد اتاق شدند. با همگی ما به گرمی تمام، دست دادند و احوالپرسی کردند. ما هم گویا سالهاست که او را میشناسیم و مراوده داریم سر صحبت را باز کردیم. از اهمیت «کنگره روستا زادگان دانشمند» در تبیین نقش خاندان های علمی و فرهنگی نجم آبادی و دبیران در تعالی فرهنگ و دانش ایران و برنامه هایی که تا امروز ریخته شده گفتیم.آقای دکتر نجم آبادی هم از زحماتی که در این رشته مهم و البته جوان در ایران کشیده بودند نکاتی را با ما در میان نهادند. آن چنان این مرد، متواضعانه سخن می گفت که تعجب همه ما برانگیخته شد. امیدوارم به زودی در کنگره روستازادگان دانشمند در همین شهر، میزبان وجود نازنین این مرد بزرگ بی نظیر باشیم.
شهرک غرب تهران، مرکز پاتولوژی و ژنتیک کریمی نژاد - نجم آبادی، از راست: حسین روزبان (فرهنگی و دهیار نجم آباد)، نظرعلی شماخی (عضو شورای اسلامی نجم آباد)، حسین عسکری (البرزپژوه)، اسماعیل آل احمد (دبیر کمیته علمی کنگره روستازادگان دانشمند)، پروفسور حسین نجم آبادی (از دانشمندان نامدار ژنتیک در جهان)، اکبر شماخی (عضو شورای اسلامی نجم آباد)، 27 خرداد 1398
از خدمات ارزشمند مرکز پاتولوژی و ژنتیک کریمی نژاد - نجم آبادی واقع در شهرک غرب تهران که در سال 1358 تاسیس شده است.
گفت و گویم با خبرگزاری ایرنا درباره پروفسور حسین نجم آبادی
شیخ حسین لنکرانی روحانی با نفوذ کرج، مرد دین و سیاست
شناسه خبر: 797938تاریخ مخابره : 1398/3/19 - 09:13
گزارشگر ساواک در 5بهمن سال 1340نوشت: «شیخ حسین لنکرانی در بین اهالی کرج معروفیت دارد و حسن شهرت. اهالی کرج عموماً به وی احترام می گذارند و بعضی مواقع در محافل سخنرانی می کند.»
خبرگزاری شبستان - البرز: آیت الله شیخ حسین لنکرانی از روحانیون با نفوذ کرج در دوران پهلوی است که مصادف با 19خرداد سال 98در سن 100سالگی دارفانی را وداع گفت.وی یکی از فعالان سیاسی و اجتماعی دوران پهلوی و مشهور به «مرد دین و سیاست» است که بخشی از عمر صد ساله خود را در شهر کرج و در شهرستان ساوجبلاغ گذراند. حسین عسکری در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری شبستان از البرز در خصوص این عالم روحانی، گفت: این روحانی مبارز یکی از شخصیت های برجسته استان البرز است که در بحث البرز شناسی می توان از وی نام برد. این البرزشناس و مجقق افزود: آیت الله لنکرانی از اواخر دوره قاجار و پهلوی تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی داشتند. وی توضیح داد: این مجتهد در مدارس حوزه علمیه نجف اشرف، تهران و قم تحصیل کرده بودند و به خوبی با زبان های انگلیسی، روسی و عربی به خوبی آشنا بودند. عسکری افزود: این مبارز نستوه منزلی در حصار کرج در دوران پهلوی داشتند که حضرت امام خمینی (ره) بین سال های 1339تا 1342به منزل ایشان می آمدند. وی با اشاره به فعالیت سیاسی این مجتهد عالی مقام در دوران احمدشاه قاجار، بیان کرد: در آن برهه زمانی این عالم مبارز اعتراض به قرارداد وثوق الدوله داشتند تا اینکه نماینده مردم اردبیل در مجلس شورای ملی شدند. وی به تبعید این عالم روحانی به مشهد مقدس در دوران رضاخان اشاره کرد و گفت: ارتباط آیت الله لنکرانی با شهید نواب صفوی و آیت الله کاشانی در عرصه سیاست، زمینه پر رنگ شدن مبارزات بود که در قیام 15خرداد و نهضت ملی شدن صنعت نفت حایز اهمیت است.
هویت استان البرز وابسته به مردمانی است که روزگاری در این استان زیسته اند و هر یک به نحوی در اعتلای فرهنگی آن نقش موثری داشته اند. آن چنان که تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی البرز گوشه ای از این فراز هویتی است که نسل امروز با آگاهی از آن نسبت به خاک این استان احساس تعلق و هویت می کند. گفتنی است، برای آگاهی از زندگی نامه شیخ حسین لنکرانی می توان به کتاب علمای مجاهد استان البرز نوشته حسین عسکری مراجعه کرد.
خبر فوق در وب سایت خبرگزاری شیستان
مسجد جامع کرج، از سمت چپ: آیت الله سید محمود علایی طالقانی، آیت الله شیخ حسین لنکرانی، حجت الاسلام والمسلمین ابوذر بیدار. 1348ش
در چهاردهم خرداد 1398، یازده تشکّل و 578 تن از فعالان فرهنگی گیلانی و غیرگیلانی طی نامه ای سرگشاده به شورای اسلامی شهر رشت، خواستار مرمت خانه حاج میرزا خلیل رفیع و راه اندازی خانه مشروطه گیلان شدند. پیشنهاد دهنده نگارش این نامه سرگشاده، آقای هومن یوسفدهی پژوهشگر تاریخ و مدیر موزه خوشنویسی ایران است. حسین عسکری (البرزپژوه) از جمله امضا کنندگان این نامه است. متن کامل نامه به همراه اسامی، در روزنامه گیلان امروز (شماره 5219، دوشنبه 20 خرداد 1398، صفحه 3) منتشر شده است.
__________________
نامه سرگشاده 578 نفر از اهالی فرهنگ و هنر و 11 انجمن و موسسه به اعضای شورای شهر رشت:
با مرمت عمارت حاج میرزا خلیل رفیع، خانه مشروطه گیلان را تشکیل دهید
گیلان امروز - 578 نفر از اهالی فرهنگ و هنر و 11انجمن و موسسه در نامهای سرگشاده به اعضای شورای اسلامی شهر رشت خواستار مرمت خانه حاج میرزا خلیل رفیع و راهاندازی خانه مشروطه گیلان شدند . متن نامه به این شرح است:
اعضای محترم شورای اسلامی شهر رشت
با سلام و احترام. به پیوست متن درخواست و اسامی 578 تن از هموطنان گیلانی و غیرگیلانی و 11 انجمن و موسسه و نهاد که در فضای مجازی موافقت خود را با محتوای آن اعلام کردهاند، تقدیم میگردد. با تشکر.
هومن یوسفدهی
پژوهشگر تاریخ و ادبیات
مدیر موزه خوشنویسی ایران