در اواخر قرن نوزدهم میلادی، یهودیان اروپا که از پراکندگی و فروپاشی جامعه کوچک مذهبی خود بیمناک بودند، اندیشه ای را شکل دادند که پیش از این، سابقه سیاسی در دین یهودیت نداشت و نام آن را صهیونیسم گذاشتند. صهیون نام تپه ای در بیت المقدس است که به باور یهودیان، محل استقرار تخت پادشاهی حضرت سلیمان، یکی از پیامبران بنی اسراییل بوده است. صهیونیست ها به دنبال ایجاد کشوری یهودی نشین در خاک فلسطین بودند. تئودور هرتسل مجارستانی، از پیشتازان این عقیده بود. در 24 اردیبهشت 1327، بن گوریون از صهیونیست های باسابقه با حمایت آمریکا و انگلیس، تشکیل دولت اسراییل در خاک فلسطین را اعلام کرد و خود به عنوان اولین نخست وزیر آن شناخته شد. محمد ساعد نخست وزیر وقت حکومت پهلوی در 23 اسفند 1328، اسراییل را به صورت مشروط به رسمیت شناخت. این کار او با واکنش منفی مردم و روحانیت مواجه شد. در پی این مخالفت ها، در 15 تیر 1330 دولت دکتر محمد مصدق ضمن قطع ارتباط، به رسمیت شناختن اسراییل را پس گرفت اما پس از کودتای 28 مرداد 1332، روابط حکومت پهلوی و اسراییل از سر گرفته شد و در زمینه های مختلف به طور نیمه رسمی گسترش یافت. از اواسط دهه 1330ش حکومت پهلوی برای تقویت دستگاه امنیتی تازه تأسیس خود رو به اسراییل آورد و ساواک و موساد همکاری های بسیاری نزدیکی با هم داشتند. در نهایت، با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357، سفارت اسراییل در تهران تعطیل و به سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) واگذار شد.
نام علمای البرزی که در دوره حکومت پهلوی با صهیونیسم و دولت اشغالگر اسراییل مبارزه کرده اند، به این شرح است: آیت الله سید ابوالحسن رفیعی طالقانی قزوینی (درگذشت 1353ش)؛ شیخ علاءالدین علوی شهیدی (درگذشت 1353ش)؛ آیت الله سید محمود علایی طالقانی (درگذشت 1358ش)؛ شیخ حسن صالحی (درگذشت 1359ش)؛ آیت الله شیخ محمد رفیعی طالقانی (درگذشت 1362ش)؛ آیت الله حاج شیخ حسین تقوی اشتهاردی (درگذشت 1379ش)؛ شیخ مصطفی رهنمایی مشهور به رهنما (درگذشت 1392ش).
- جهت آشنایی تفصیلی با زندگی و اندیشه علمای البرزی مخالف صهیونیسم در دوره حکومت پهلوی ر.ک: حسین عسکری، علمای مجاهد استان البرز، کرج: نشر شاهدان البرز، چاپ سوم، اردیبهشت 1398.
اعتراض 49 سال پیش عالم البرزی به آتش کشیدن مسجد الاقصی
از رزکان کرج تا رزکان نظرآباد
در استان البرز وقتی نام «رزکان» را می شنویم غالباً به یاد روستایی خوش آب و هوا می افتیم که در سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، فراوانی آب دریاچه سد بزرگ امیرکبیر آن را به جنوب شهر کرج رانده است. سرتیپ حسینعلی رزم آرا رییس دایره جغرافیایی ستاد ارتش حکومت پهلوی در نخستین جلد از کتاب «فرهنگ جغرافیایی ایران» که در سال 1328 خورشیدی منتشر شده، این روستا را از توابع دهستان ارنگه واقع در بخش کرج و جزو شهرستان تهران دانسته است. روستایی در 30 کیلومتری شمال شرق کرج که متصل به راه شوسه کرج - چالوس است. در آن روزگار، دویست تن سکنه داشته که به زراعت، دامداری و کرباس بافی مشغول بودند. سد کرج که به نام مصلح بزرگ ایرانی جناب میرزا تقی خان فراهانی مشهور به امیرکبیر نامیده شده، بین سال های 1337 تا 1342 خورشیدی در تنگه واریان با طول تاج 390 متر و ارتفاع 180 متر با هدف تأمین آب مصرفی کلان شهر تهران ساخته شده است. پس از آبگیری سد کرج، به ناچار اهالی رزکان از منطقه کوهستانی شمال کرج به دشت جنوبی کرج کوچیدند و روستایی به نام «رزکان نو» شکل گرفت که هم اکنون از توابع شهرستان فردیس است. این روستا گرچه جدید است اما در نزدیکی آن، محوطه باستانی ارزشمندی متعلق به هزاره اول پیش از میلاد مسیح و برج 12 متری آب متعلق به دوره پهلوی قرار دارد.
مدتی پیش، برادرم علی عسکری که صفحه ای پر مخاطب در اینستاگرام دارد، عکسی از جوانان روستای رزکان از توابع شهرستان نظرآباد را برایم فرستاد و پرسید مگر چنین روستایی در نظرآباد بوده و چه فرقی با رزکان کرج دارد؟ عکس ارسالی که متعلق به سال 1344 خورشیدی است، چهره هشت تن از جوانان رزکانی را در خود جای داده است. تا سال 1365 خورشیدی بخش ساوجبلاغ از توابع شهرستان کرج، دارای سه دهستان «افشاریه»، «اکراد» و «برغان» بود. اکراد وسیع ترین دهستان بخش ساوجبلاغ به شمار می رفت که با محاسبات امروزی، همه شهرستان نظرآباد و بخشی از شهرستان ساوجبلاغ فعلی را شامل می شد. براساس نوشته سرتیپ رزم آرا، روستایی به نام رزکان در دهستان اکراد ساوجبلاغ و در 48 کیلومتری شمال غرب کرج و 8 کیلومتری جنوب راه شوسه کرج - قزوین بوده که هم اکنون اثری از آن نیست. با توجه به اینکه در سال 1328 خورشیدی، 18 نفر سکنه داشته، به نظر می رسد که از سال های پیش از آن، روند متروکه شدن آن روستا آغاز شده بود.
سعید صالحی که ریشه در این روستا دارد، در این باره می گوید: «روستای رزکان تقریباً در محل فعلی شرکت بستان ایران واقع در جنوب شهر نظرآباد و نزدیکی روستای خسروآباد قرار داشت. این روستا به صورت قلعه بوده که اهالی آن در سال های پیش از پیروزی انقلاب، با فشار ارباب روستا، آنجا را ترک کردند و در روستاهای اطراف ساکن شدند. رزکانی ها هم اکنون در محل فعلی روستای خود مشغول کشاورزی و باغداری هستند.» سرنوشت روستاهای رزکان کرج و نظرآباد چقدر شبیه به هم است. کوچ ناخواسته بر اثر جبر توسعه و زور ارباب و رزکان های «نو» که پس از آن شکل گرفته اند. با این تفاوت که یکی مسکونی و دیگری کشاورزی است؛ یکی از شهرستان اصلی خود دور افتاده اما دیگری همچنان در آغوش شهرستان خود است.
منابع: حسینعلی رزم آرا، فرهنگ جغرافیایی ایران، ج 1، ص 98؛ جعفر کوهزاده، درآمدی بر فرهنگ و پیشینه کرج، ص 66، 205؛ حسن شاه محمدی و ابوالقاسم غلامی مایانی، گردشگری ویژه استان البرز، ص 369؛ علی مقیم و عبدالله عباس زاده، سیمای فرهنگ و طبیعت استان البرز، ص 99، 207؛ حسین عسکری، دشتی به وسعت تاریخ، ص 367 و تحقیقات میدانی نگارنده.
- نشر نخست مقاله فوق در: حسین عسکری، «از رزکان کرج تا رزکان نظرآباد»، هفته نامه تریبون شهر، سال دوم، ش 11، 5 خرداد 1398، ص 3.
روحانی باسواد و با تقوایی به نام شیخ مرتضی ربانی
وقتی در سال 1384 مشغول نگارش پایان نامه کارشناسی ارشد بودم، گذرم به کتابخانه امام جعفر صادق علیه السلام شهر نظرآباد از توابع استان البرز افتاد. گمان می کردم منبع چندانی را در این کتابخانه پیدا نکنم؛ اما با رجوع به قفسه های فقه، حدیث، تفسیر، حقوق و تاریخ اسلام، خیلی تعجب کردم چون همه منابع فارسی و عربی مورد نظرم در این کتابخانه بود. کتابدار که از شوق و تعجب من جا نخورده بود، گفت: «فراوانی و تنوع منابع دینی این کتابخانه، مدیون روحانی باسواد و با تقوایی به نام شیخ مرتضی ربانی است.» این نام از آن سال ها در ذهنم نقش بست تا اینکه در چند محفل مذهبی شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد ایشان را زیارت کردم. چهره ای آرام و جذاب داشت و لبخندی ملیح که زیبایی چهره اش را دوچندان می کرد. شب 21 ماه مبارک رمضان 1440 از طریق دوست عزیزم آقای علی منصورزارع مطلع شدم که این عالم فرهنگ دوست، در شهر قم به دیار باقی شتافته و قرار است روز دوشنبه 6 خرداد 1398 پیکرش در آرامستان امامزاده علی ابن جعفر قم به خاک سپرده شود.
در کارنامه شادروان حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ مرتضی ربانی، نمایندگی امام خمینی و امامت جمعه شهر بوئنوس آیرس (Buenos Aires) پایتخت آرژانتین در سال 1361ش، امامت جمعه شهرستان شازند از توابع استان مرکزی، امامت جماعت مسجد تکیه بزرگ شهر قم، تدریس در حوزه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام شهر هشتگرد، تبلیغ دینی در شهرها و روستاهای منطقه ساوجبلاغ به ویژه شهر نظرآباد و روستاهای سُرخاب و خور به مدت بیست سال، رییس هیئت مدیره موسسه خیریه ایتام امام حسن مجتبی علیه السلام ساوجبلاغ دیده می شود. او از دوستان صمیمی حجت الاسلام والمسلمین شهید شیخ عباس صبایی (1319- 1386ش) نخستین امام جمعه منطقه ساوجبلاغ و بنیانگذار حوزه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام هشتگرد بود. بی تردید نام این دو روحانی در سپهر فرهنگ شیعی غرب استان البرز ماندگار است. روحشان شاد و قرین رحمت الهی باد.
منبع یادداشت فوق: حسین عسکری، «از بوئنوس آیرس تا ساوجبلاغ»، روزنامه پیام آشنا، سال ششم، ش 1392، یک شنبه 12 خرداد 1398، ص 2.
احداث کارخانه سیمان با وضو و اقامه دو رکعت نماز و توسل
کارخانه سیمان آبیک از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرزدر سال 1347 خورشیدی در کیلومتر هشتاد اتوبان تهران - قزوین تاسیس شده و از اردیبهشت 1352 سیمان تولیدی آن به دست مصرف کننده رسید. حاج مصطفی بازرگان (1) درباره چگونگی تاسیس این کارخانه می نویسد: «در فروردین 1346 مهندس منوچهر سالور (2) مدیرعامل وقت شرکت سیمان فارس و خوزستان از من خواست برای احداث کارخانه سیمان قبول همکاری کنم، در 26 اردیبهشت همان سال به محل آمدیم؛ پس از انجام تمام تشریفات مقدماتی همانند خرید زمین، سنداژ اراضی به عمق 8متر در 150 نقطه برای آزمایش مواد موجود در اراضی و دو سنداژ در کوره آهکی هر کدام به عمق 100 متر روزی با همکارم مهندس میرحسین جلالی در اراضی می گشتیم که برای هر واحدی محل مناسبی را انتخاب کنیم هوا سرد و زمین گل آلود بود ماشین جیپ ای که داشتیم به گل فرو رفت و من رفتم سر جاده و کمک آوردم. اتفاقاً مناسب ترین محل برای استقرار کوره که در نظر گرفتیم، علامت بتنی در آن بود که این علامت مسیر اتوبان را نشان می داد. با موافقت وزارت راه و با همکاری مهندسی یونانی به نام ژرار و با رعایت استاندارد لازم انحرافی را در جاده در دست مطالعه ترسیم کردیم. به همین جهت اگر اتوبان را به طرف قزوین ادامه دهید، چند کیلومتری به کارخانه سیمان مانده، مسیر راه را چنان می بینید که مستقیم به داخل کارخانه سیمان می رود اما در مقابل کوه دوبرار که محل نصب ایستگاه تقویت امواج رادیو و تلویزیون است؛ انحرافی در اتوبان مشاهده میکنید این همان انحرافی است که ما در روند جاده به وجود آوردیم. در خرداد 1347 بنا به نظر مهندس سالور با تحصیل وضو و اقامه دو رکعت نماز و توسل، اولین کلنگ عملیات ساختمانی کارخانه سیمان را بر زمین زدیم. در اثر مدیریت مدبرانه مدیرعامل وقت و تلاش شبانه روزی صادقانه و صالحانه مهندسان در راس همه میر حسین جلالی،کار با چنان سرعتی پیشرفت که در بهمن 1351 (یعنی کمتر از 4 سال) نمونه کلینکر از کوره اول به دست آمد و از اردیبهشت 1352 سیمان به دست مصرف کننده رسید.»
دو تصویر فوق که متعلق به آرشیو صفحه اینستاگرامی برادرم علی عسکری می باشد، مربوط به همان سال های آغازین احداث کارخانه سیمان آبیک و عملیات حفر چاه در آن کارخانه است. در این تصاویر، حاج مصطفی بازرگان، مهندس رزی و همچنین قاسم رباط جزی دیده می شوند.
____________________
1. حاج مصطفی بازرگان (درگذشت 1389ش) قرآن پژوه و فعّال اجتماعی است که در توسعه شهر نظرآباد نقش فراوانی داشت. او در یک خانواده مذهبی و نیمه مرفّه آذربایجانی متولد شد. پدرش حاج عباسقلی تبریزی به تجارت اشتغال داشت. پس از گذراندن دوره دبستان، وارد دبیرستان دارالفنون شد و از دانش آموزان درس خوان و دلبسته تحصیل آن مدرسه بود. پس از دوره دبیرستان در حال تکمیل تحصیلات خود در دانشکده کشاورزی کرج بود که همزمان با خریداری روستای نظرآباد به وسیله میرزا عبدالله مقدّم از دوستان نزدیک پدرش، به این روستا آمد. در همان سال های نخستین حضورش در نظرآباد، مقدّم همه اختیارات آبادانی این روستا را براساس اسناد رسمی به وی سپرد. احیای اراضی شوره زار جنوب نظرآباد و ایجاد روستای مصطفی آباد، بازسازی مسجد جامع نظرآباد، ساماندهی وضعیت بهداشتی، احیای قنوات، راه اندازی آسیاب، ساماندهی باغداری و کشاورزی، درختکاری بلوار ورودی شهر، کمک به دامپروران ساکن در نظرآباد (آلیکایی ها)، تلاش در جهت افزایش بصیرت دینی جوانان و دانشجویان و انجام خاک شناسی کارخانه سیمان آبیک در سال 1346ش از مهّم ترین فعالیّت های بازرگان در شهرستان نظرآباد است. بازرگان از همان اوان کودکی با قرآن کریم انس داشت و حاصل این دوستی با کلام وحی، نگارش حدود 150 مقاله بلند و کوتاه چاپ نشده و شش عنوان کتاب است که بیشتر به وسیله شرکت سهامی انتشار منتشر شده است: لیلاج (در حرمت موسیقی غنایی)؛ سه مقاله (حجاب، نماز و روزه)؛ یادگاری از پدر؛ اختیارات و اراده ها (مَن تشاهای قرآن)؛ شیعه و مستنداتش؛ قُلّک. مصطفی بازرگان برادر کوچک مهندس مهدی بازرگان (درگذشت 1373ش) رییس دولت موقّت انقلاب اسلامی ایران است. «مختصر تاریخ معاصر نظرآباد» مجموعه خاطرات چاپ نشده او از روند توسعه شهر نظرآباد و خدمات میرزا عبدالله مقدّم است که انتشار بخشی از آن به وسیله نگارنده این کتاب در سال 1381ش، واکنش های متفاوتی را برانگیخت.
2. مهندس منوچهر سالور (درگذشت 1389ش) پدر صنعت سیمان ایران و بنیانگذار کارخانه سیمان آبیک در شهرستان نظرآباد است. دوره تحصیلات متوسطه را در دبیرستان صنعتی ایران و آلمان به پایان رساند سپس در هنرسرای عالی در رشته برق مشغول تحصیل شد. در سال 1317ش تحصیلات دانشگاهی را در رشته مهندسی برق و ماشین آلات در دانشکده صنعتی (علم و صنعت کنونی) به پایان رساند و کار خود را در کارخانه سیمان ری - که در سال 1312ش به وسیله یک شرکت آلمانی راه اندازی شده بود - آغاز کرد. کوشش های فراوان او برای جبران خرابی و عقب ماندگی های ناشی از پیامدهای جنگ جهانی دوّم باعث شد که حتّی شب ها را نیز در کارخانه سپری کند. ایجاد کارخانه سیمان آبیک از جمله اقدامات مهندس سالور است. واحد نخست این کارخانه در سال 1352ش با ظرفیّت 3500 تُن در روز و واحد دوّم آن در سال 1357ش با ظرفیّت 4000 تن سیمان پرتلند راه اندازی گردید. این کارخانه در روز سه شنبه هفتم آبان 1353ش با حضور محمّدرضا شاه پهلوی افتتاح شد. ریاست انجمن اسلامی مهندسین، مدیرعامل و رییس هئیت مدیره کارخانه قند مرودشت، مدیرعامل شرکت سهامی عام سیمان فارس و خوزستان، سرپرست بنیاد علوی در سال 1357ش، مهندس برجسته ایران در سال 1376ش و راه اندازی شرکت سهامی شیراز، کارخانه های سیمان شیراز، دورود و بهبهان، کارخانه های قند پارس، قهستان و فسا در استان های فارس، خراسان و کرمان، هنرستان کارآموزی نارمک تهران و معدن پنبه سوز در اطراف بیرجند از جمله فعالیّت های عمرانی و اجتماعی او به شمار می رود. «خاطرات و خدمات» در دو جلد، «ارمغان حجاز» و «مناجات فرزانگان» از آثار مکتوب او است. او با روحانیون مبارز روزگار خود از جمله آیت الله شهید سیّد عبدالحسین دستغیب شیرازی، آیت الله شهید سیّد اسدالله مدنی، آیت الله شیخ بهاالدین محلاتی و آیت الله سیّد محمود طالقانی در ارتباط بود. سالور همچنین از دوستان صمیمی مهندس مهدی بازرگان بود.
- منبع متن: حسین عسکری، دشتی به وسعت تاریخ، تهران: نشر شهید سعید محبی، 1386، ص 81.
- منبع پانوشت ها: حسین عسکری، بیداری دشت کهن، تهران: انتشارات سوره مهر، 1397، ص 267.
مبارزات سیاسی در کارخانه و شهرک سیمان آبیک
آیین یازدهم شب های روشن قرآن
سخنرانان نشست:
حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمدصفر جبرئیلی: نقد شیعیان التقاطی
دکتر منوچهر صدوقی سها: حضرت رسول اکرم در قرآن
دکتر انشاءالله رحمتی: تاملی در نکات حکمی و عرفانی قرآن
دکتر حکمت الله ملاصالحی: حضرت عیسی بن مریم در قرآن
25 ماه مبارک رمضان،جمعه دهم خرداد 1398
استان البرز، شهر نظرآباد، فرهنگسرای هنر، سالن اجتماعات استاد حجتی پریشان، ساعت هفده
اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان نظرآباد
موسسه رخسار قرآن
ورودی کارخانجات نساجی مقدم واقع در شهر نظرآباد از توابع استان البرز
______________________________________
رصد با چشمانی باز در این شهر مظلوم
حسین عسکری
نویسنده وبلاگ ساوجبلاغ پزوهی
خبرهایی غیر رسمی و تأیید نشده در میان است که مذاکراتی بین مدیریت کارخانجات نساجی مقدم و شورای شهر و شهرداری نظرآباد درباره تفکیک و تغییر کاربری محل قدیمی کارخانه به مسکونی و تجاری در دست انجام است. ان شاالله که این خبرهای بد، شایعه و دروغ است. اما اگر راست باشد، فاجعه ای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در حال وقوع است. بارها فعالان فرهنگی و اجتماعی در نوشته ها و گفت گوهای خود تاکید کرده اند که بهترین کاربری محل قدیمی این کارخانه، فرهنگی، هنری، آموزشی (دانشگاه) و پارک و فضای سبز است. بی شک اگر میرزا عبدالله مقدم هم بود، این سود و سودای تاجرانه را نمی پسندید و این محوطه زیبا را به «کارخانه انسان سازی» تبدیل می کرد. از نوادگان مرحوم مقدم خواهشمندم که نگذارند بیش از این به حیثیت نیای نیک اندیش و نیکوکارشان که از «مسئولیت اجتماعی» بالایی برخوردار بود، آسیب وارد شود. شهردار و شوراییان منتخب مردم که باید مدافع منافع مردم و توسعه مبنایی و همه جانبه شهر باشند، مراقب باشند که از این آزمون حساس سربلند بیرون آیند. آگاه باشید که مردم با چشم باز همه چیز را در این شهر مظلوم رصد می کنند.
خیانتی است بس عظیم و پرهزینه و جبران ناپذیر
دکتر حکمت الله ملاصالحی
استاد دانشگاه تهران و عضو هیئت امنای بنیاد ایرانشناسی
مجموعه بزرگ کارخانه های نساجی مقدم تصویری زنده و ملموس از روند مدرنیزاسیون یا تجددپذیری تاریخ و جامعه معاصر ایران را به معنی الاعم و هویت و اصالت شهر زیبای نظرآباد را به معنی الاخص در برابر هر بیننده و بازدیدکننده هوشمندی به تماشا می نهد. صیانت و پاسداری از این مجموعه بزرگ سنت و میراث کار و کوشش و تولید و سازندگی و شور و شعور و نشاط آفرینندگی و اراده و عزم و همت و حرکت به سوی آبادانی و توسعه ملی و رفاه اجتماعی در تاریخ و فرهنگ و جامعه معاصر ایرانیان، مسئولیتی است بس خطیر و تعهدی بس سنگین که بر شانه شهروندان شریف نظرآبادی علی الخصوص مدیران و مسئولان آن نهاده شده است. قربانی کردن این مجموعه عظیم میراث ملموس فرهنگی شهر زیبای نظرآباد مقدم در سلاخ خانه سود و سودا، خیانتی است بس عظیم و پرهزینه و جبران ناپذیر. شهروندان شریف شهر نظرآباد مقدم نگذارند محافل سود و سودا و نوکیسه های بی هویت، میراث تاریخ و فرهنگ شهرشان را در سلاخ خانه های سود و سودا سلاخی کنند و در بازار مکاره سوداگران، ناموس میراث شهرشان را به بهای اندک بفروشند.
تبدیل این کارخانه به سوداخانه زر، اعلان رسمی مرگ نظرآباد
حجت الاسلام والمسلمین اسماعیل آل احمد
پژوهشگر و مدرس حوزه علمیه
ناکارآمدی و محال اندیشی. تلخ است. خیلی تلخ. زیستن در زادگاهت، شهری که در روزگار کودکی ات، نماد آبادانی و سرسبزی بوده. در روزگار نوجوانی ات، به برکت استقبال از گروه کاوش باستان شناسان در فضای مطبوعات بین المللی کشورمان بر سر زبان ها می افتد… اما... اما... در روزگار میان سالی ات به روزگاری مبتلا می شود که نمی تواند معضل سگ هایولگرد را حل کند. به روزی می افتد که همه کار به دستانش می نشینند تا در سکوتی سیاه و نجس، فرهنگسرایش با خاک یکسان شود. سینمایش به جای نمایش فیلم، محفلی برای شکم بارگی و جشن های بی هویت شود. مسجدش پس از پنجاه سال خلوص و احیا و عبادت مثل گوشت قربانی به دندان طمع این و آن کشیده شود. حیاط مدرسه ای از میانه به دیوار سودای زرپرستی به دو نیم شود تا کودک دانش آموز، نجاست ادرار را ساعت ها در جسم نحیف خود تحمل کند. با پول مردم این شهر، کارخانه آسفالت بخرند اما از کناره های خیابان خرمشهر چنان علف بیرون بزند که انگار ده ها سال است کسی برای این خیابان تدبیری نکرده است. خدایا! مرا ببخش که کام خودم و خواننده ارجمند را تلخ کردم. بی طاقت شدم وقتی شنیدم قرار است بر سر کارخانه مقدم هم بلایی از این جمله که بر شهر رفته، بیاید. شهر دارد نفس های آخرش را می کشد مَردم! مردم! تبدیل این کارخانه به سوداخانه زر، اعلان رسمی مرگ نظرآباد است. اعلان پایان همه خوشنامی های میرزا عبدالله خان مقدم. مرگ هویت نسلی که ما جزئی از آنیم. مَردم! مرگ! مَردم! مرگ. نظرآباد، شهری که دیگر نیست.
بخشی از هویت شهری نظرآباد
در پی انتشار یادداشت های سه گانه فوق در تشریح پیامدهای منفی تغییر کاربری محل قدیمی کارخانجات نساجی مقدم واقع در شهرستان نظرآباد از توابع استان البرز، مهندس میلاد مرادنیا معاون برنامه ریزی و هماهنگی امور عمرانی فرمانداری نظرآباد در 3 خرداد 1398 در گروه تلگرامی «میز گفتگوی نظرآباد» این گونه درباره یادداشت های مورد اشاره ابراز نظر کردند: «سلام بر همه دوستان و بزرگواران، دغدغه همه عزیزان درباره کارخانه نساجی مقدم قابل تقدیر و تامل است و نکات ارزشمندی که آقای دکتر حسین عسکری در مقاله شان عنوان نمودند، در خصوص کارخانه مقدم چند نکته ای هست که باید مد نظر باشد. نکته اول: زمین کارخانه مقدم در مرکز شهر نظرآباد با مجموع 70 میلیارد تومان بدهی به بانک ها، سازمان تامین اجتماعی و... در رهن بانک می باشد؛ نکته دوم: مالکیت خصوصی زمین در اساسنامه و سهام داران مجموعه کارخانه مقدم؛ نکته سوم: در طرح تفصیلی ابلاغ 1391 شهر نظرآباد، در این پهنه (M) کاربری مختلف تعریف شده است (اطلاعات بیشتر در خصوص طرح تفصیلی در کانال دکتر علیرضا گروسی). ضمناً دغدغه فرماندار محترم در خصوص عدم تغییر کاربری و از بین رفتن این مجموعه که بخشی از هویت شهری نظرآباد را شکل می دهد و پیگیری ایشان که به دلیل افزایش قیمت زمین و مبلغ سنگین آن تاکنون سرمایه گذاری حاضر به همکاری نشده است و مذاکره ایشان در حضور اینجانب با مدیرعامل کارخانه آقای مقدم در خصوص پاسخگویی به دغدغه همه شهروندان عزیز و سوالات مطرح شده. البته آمادگی لازم برای اخذ پیشنهادهای دوستان را داریم و پیشنهادهایی که قبلاً عزیزان در گروه ارایه نمودند را بررسی کردم که قابلیت اجرایی نداشت.»
درباره تغییر کاربری محل قدیمی کارخانجات نساجی مقدم
کتابخانه ای رو به آسمان
رضا قاسم پور
امروز به شوق دیدن مردی که طبقه دوم منزلش را به کتابخانه برای بهره مندی عموم اختصاص داده راهی شهرستان نظرآباد کرج شدم. کتابخانه ای با بیش از شش هزار جلد کتاب در موضوعات مختلف در طبقه دوم منزل این فرد روحانی آرام گرفته و درب منزلش برای استفاده علاقه مندان باز است . حجت الاسلام اسماعیل آل احمد متولد 1354 شهرستان نظرآباد، طالقانی الاصل بوده و علاوه بر تحصیلات حوزوی، فوق لیسانس علوم قرآنی دارد و در منطقه به تدریس، تحقیق و تفحص روزگار می گذراند و البته دستی در شعر و شاعری نیز دارد. وی و دوستانش در سال 1386 مجوز موسسه قرآن و عترت رخسار قرآن را دریافت کرده و سالانه به کمک هم دو برنامه چهارشنبه آخر سال ـ با نام سور سوره های قرآن ـ و نیز آیین شب های روشن قرآن را در میلاد امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ در ماه مبارک رمضان برگزار می نمایند.
برای این استاد ارجمند که در این وانفسای روزگار به فکر تعالی فرهنگ و مدنیت ماست، از صمیم قلب آرزوی سلامتی و توفیقات روز افزون می نمایم. لازم به ذکر است که شهرستان سرسبز نظرآباد یکی از شهرستان های به شدت سیاسی البرز با پانصد و هفتاد و هشت کیلومتر مربع مساحت و حدود صد و پنجاه هزار نفر جمعیت در 45 کیلومتری کرج قرار دارد. زبان رایج اکثریت مردم شهرستان های نظرآباد و ساوجبلاغ، ترکی ساوجبلاغی ـ یکی از شاخه های ترکی آذربایجانی ـ می باشد. تپه باستانی اوزبکی با قدمت بیش از نه هزار سال یکی از آثار قدیمی ایران در نظر آباد واقع است.
استاد آل احمد ضمن ذکر خیر از کارهای مثبت و ارزنده مهندس میرزا عبدالله مقدم بنیانگذار نظرآباد نوین، از مسئولین فرهنگی منطقه در خصوص تخریب فرهنگسرای مهر نظرآباد به شدت شاکی است.از آل احمد تاکنون سه کتاب با عنوان صداقت ساقی (دانشمندان و علمای نظر آباد) بنفشه زار کمند (بازکاوی حماسه غدیرخم از زاویه نو) و الاعراب و تعامل النبی معهم به زیور چاپ آراسته شده اند. همچنین اسکن نسخ خطی برخی از بزرگان این خطه در کتابخانه ایشان آرام گرفته اند
در پایان یکی از غزل های استاد آل احمد را با هم زمزمه می کنیم:
کَمَکی رخصت دیدار بده زود نرو
آتشی را که زدی خوب بِدم دود نرو
در سراشیب جهان تا قدم آخر مرگ
قیمت بوسی اگر هستی ما بود نرو
سومین جنگ جهان بر سر آب است و عطش
از کویر دل دریایی ام ای رود نرو
حرف های تو؛ سکوت تو؛ اشارت هایت
داغ دل کندن تو بر دلم افزود نرو
شاهد صدق من این خواب نبردن ها نیست؟!
جانم از این سفر دور تو فرسود نرو
با درختی ز خیالت که خودم کاشته ام
سایه ات سهم حیاط قفسم بود نرو
چه هدفی در بابی معرفی کردن بزرگان فرهنگ ایران نهفته است؟
به گزارش محمد آسیابانی خبرنگار خبرگزاری مهر، کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» مجموعه دو جلدی به قلم سید مقداد نبوی رضوی است که در آن جنبشهای اصلاح دین از دوران قاجار تا پهلوی بررسی شده است. نویسنده در جلد نخست این مجموعه به دوره قاجار و در جلد دوم به دوره پهلوی پرداخته است. سرویس فرهنگ خبرگزاری مهر قصد داشت درباره این کتاب گفتوگویی تفصیلی با مقداد نبوی رضوی را داشته باشد که در صحبت تلفنی خبرنگار با این نویسنده، این گفتوگو مورد موافقت او قرار نگرفت .
درباره کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی»
محتوای جلد نخست با مبحث تاریخی «بابیان و دعوت اصلاح دین» شروع میشود. این مجلد دو فصل دیگر دارد. در فصل دوم با عنوان «شیخ هادی نجم آبادی: معلم فکر اصلاح دین در دوره قاجار» اندیشه شیخ هادی نجم آبادی و کتاب «تحریر العقلا»ی او بررسی شده و در ادامه جنبش اصلاح دینی باب معرفی میشود. به باور نویسنده شیخ هادی نجم آبادی از شهدای بیان و یکی از بزرگان بابی ازلی در تهران دوران قاجار است. نویسنده در فصل سوم این مجلد نیز با عنوان «سید اسدالله خرقانی و دوره طلایی مشروطیت» مرحوم خرقانی را در ادامه جنبش باب معرفی میکند. نویسنده مباحث جلد دوم را با صحبتی تاریخی در پیرامون اندیشههای شریعت سنگلجی به عنوان معلم اندیشه اصلاح دین در دوره پهلوی اول، آغاز میکند. این مجلد دو فصل دیگر نیز دارد: «دعوت اصلاح دین پس از شریعت سنگلجی» و «جمع بندی و نتیجه گیری». پیوستهای پنجگانه کتاب نیز در این مجلد منتشر شده که عناوین آن به ترتیب به این شرح است: «شجره نامه فکری داعیان اصلاح دین در ایران»، «انحطاط توحیدی مسلمانان و ظهور سید علی محمد باب از دیدگاه ازلیان»، «نمودهایی از اندیشه اصلاح دینی سید جمال الدین افغانی»، «پیشنهادهای سید اسدالله خرقانی به روزنامه صوراسرافیل» و «گفتارهایی در نسبت شریعت سنگلجی با اصلاح گرایان ایرانی و وهابیان عرب.»
آیا سیدجمال الدین اسدآبادی بابی بود؟
مقداد نبوی رضوی نویسنده این کتاب پیشتر کتاب «تاریخ مکتوم: نگاهی به تلاشهای سیاسی فعالان ازلی در مخالفت با حکومت قاجار و تدارک انقلاب مشروطه» را نیز نوشته بود و در آن همه کوشندگان در راه انقلاب مشروطیت را ازلی خوانده بود. نبوی رضوی در «تاریخ مکتوم» به صورتی تلویحی سیدجمال الدین اسدآبادی را نیز ازلی خواند و در کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» بر غیرمسلمان بود سیدجمال تاکید کرد. او همچنین با تاکید بر پسوند افغانی سیدجمال بر هویت ایرانی او تشکیک کرد. نبوی رضوی بعدها با نگارش دو کتاب «میرزا مهدی اصفهانی» و «مکتب شیخیه: در نگاه مکتب معارف خراسان» علقه خود را به انجمن حجتیه مهدویه نشان داده است. نویسنده در «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» مانند «تاریخ مکتوم» عموم مشروطه خواهان که به دلیل تعلق به مشروطه دست به اصلاح دین برای هماهنگی میان شرع و دموکراسی زده بودند، ازلی خوانده است. به باور او چهرههایی چون شیخ هادی نجم آبادی و سید اسدالله خرقانی ازلی هستند و معلم پیشرو اندیشه اصلاح دین در دوران پهلوی یعنی شریعت سنگلجی نیز دارای دو خاستگاه فکری بابی ازلی و وهابیت است. در شیوه پژوهشی نویسنده نحوه مواجههاش با اسناد تاریخی دوگانه است. به عنوان مثال نبوی رضوی با مراجعه به کتاب «باب کیست و سخن او چیست؟» نوشته مرحوم نورالدین مدرسی چهاردهی، سیدجمال واعظ و ملک المتکلمین را از بزرگان بابی ازلی شمرده است. مرحوم مدرسی چهاردهی تحقیقات فراوان درباره بابیها و ازلیها داشت و با بسیاری از ازلیها نیز دوستی نزدیک داشت و توانست با همین ارتباطات خود کتاب مهم «باب کیست و سخن او چیست؟» را در رد بابیه و بیآبرو کردن آنها بنویسد. مدرسی چهاردهی در همین کتاب و در همان صفحاتی که سیدجمال واعظ و ملک المتکلمین را بابی ازلی خوانده نوشته که تهمتهایی هم مبنی بر ازلی بودن شیخ هادی نجم آبادی در افواه شایع بود، اما این کار دشمنانش بود و دامن آن مرد بزرگ از این تهمت و گناه مبراست. حال رویکرد نبوی رضوی در این باره مبهم است. او بر اساس چه سندهایی حرف مدرسی چهاردهی را در بابی بودن سیدجمال و ملکالمتکلمین را میپذیرد، اما حرف قاطع او در رد ازلی بودن شیخ هادی مورد تاییدش نیست؟ همچنین درباره نسبت شریعت سنگلجی و تفکر وهابیون هم نوشتهاند که او در سالهای آخر عمر با سفر حجاش با تفکرات وهابیون آشنا شد و کتابهای مهم خود از جمله «کلید فهم قرآن» را پیش از آن آشنایی نوشته بود. به طور کل نبوی رضوی همه کوشندگان راه مشروطیت و همه کسانی را که تا دوره پهلوی دوم دم از اصلاح اندیشه دینی زدهاند، یا بابی و ازلی خوانده یا وهابی و وهابی زده خوانده است.
رضا بابایی: این کتاب توهم توطئه است
رضا بابایی، مدرس حوزه و دانشگاه و پژوهشگر قرآنی درباره کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» به خبرنگار مهر گفت: نویسنده در کل کتاب دچار توهم توطئه است. به طور کل صحبت و گفتوگو درباره این کتاب چندان ارزشی ندارد. به نظر من تنها دلیل برای ازلی خواندن بزرگانی چون سیدجمال الدین اسدآبادی، شیخ هادی نجم آبادی و... دشمنی با نواندیشی دینی و روشنفکری است. اکنون از راههای مختلف با نواندیشی مقابله میکنند و یکی از این راهها منتسب کردن آنها به گروههای بدنام است. وی افزود: نویسنده از ابهامهایی که در این میان وجود دارد، سواستفاده کرده است. اکنون اگر از میلیونها ایرانی سوال کنید که ازلی چیست یا کیست؟ هیچ پاسخی به شما نمیدهند، چون نمیدانند. برای آن معدودی که میدانند نشانههای ازلی بودن را بیان کرده و در کمال بیانصافی بزرگانی چون شیخ هادی نجم آبادی را به آن نشانهها کوبیده است. بابایی ادامه داد: نبوی رضوی از کل کتاب «تحریر العقلا» شیخ هادی نجم آبادی که کلی مطالب در رد بابیه دارد، یک نکته کوچکی را پیدا کرده و آن را به بدترین وجه تفسیر کرده و به مخاطبان ناآگاه قبولانده که شیخ هادی بابی است. در صورتی که اگر حسن ظن داشت واقعا میتوانست آن نکات را به روشهای دیگری نیز تفسیر کند و نتایج دیگری را به دست بیاورد.
حسینی طباطبایی: شیخ هادی بارها بابیه را نقد کرده است
همچنین مصطفی حسینی طباطبایی، قرآن پژوه معاصر که مقداد نبوی رضوی مدتی را نیز نزد او تلمذ می کرد، در نقد کتاب در نقد کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» به خبرنگار مهر گفت: در زمان ناصرالدین شاه به دلیل تبلیغ گسترده باب توسط بابیون و خطر آنها برای جامعه اسلامی، باب توسط امیرکبیر اعدام شد. به همین دلیل برخی از بابیها در دوشان تپه اقدام به ترور شاه میکنند. از آن تاریخ به بعد یک حالت ضد بابی در میان مردم پیدا شد و به هر کسی که انگ بابی بودن میزدند، آن شخص تحقیر بسیار میشد. مردم هم در آن دوران مانند امروز ارادت فوق العاده به امام زمان داشتند. وی افزود: پس از ترور ناموفق ناصرالدین شاه، دستگاه حکومت بهترین راه را در آن دید که هرکسی را که با دستگاه مخالفت میکند به او تهمت بابیگری بزند.از جمله کسانی که این مارک به او زده شد سیدجمال الدین اسدآبادی بود که در دومین نوبت حضورش در ایران با خفت و خاری از بستش به بیرون کشیده و تبعید شد. او بعد از این تبعید به اروپا رفت و منشا بسیاری از کارها بر علیه استبداد ناصرالدین شاه شد. حسینی طباطبایی در ادامه شیخ هادی نجم آبادی را هم یکی از مخالفان سرسخت دستگاه ناصرالدین شاه معرفی کرد و گفت: مرحوم شیخ هادی یکی از مخالفان سرسخت دیکتاتوری ناصرالدین شاه بود که فکری مترقی داشت. همه مورخان نوشتهاند تنها کسی که برای قاتل ناصرالدین شاه مجلس ترحیم گرفت، مرحوم نجم آبادی بود، این در صورتی بود که در آن دوران قاتل ناصرالدین شاه هم بابی خوانده شده و بسیار مورد لعنت بود. شیخ حتی حتی برای میرزا رضا کرمانی مراسم سالگرد هم گرفت. این جریان را را جاسوسان راپورت میدادند و چون شیخ بسیار ذینفوذ بود، بهتر را در این دیدند که تهمت بابیگری به او بزنند. اگر متون دوران قاجاریه را بخوانید تنها در یادداشتهای شاهزادهها و وابستگان دربار تهمت بابیگری به شیخ زده شده است. این قرآن پژوه در بخشی دیگری از سخنان خود به نقدهای شیخ هادی بر بابیها اشاره کرد که دانسته یا نادانسته از دید نویسنده کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» پنهان مانده است: شیخ در تنها کتابش یعنی «تحریر العقلا» به مخالفت با باب بارها تصریح میکند. سه آیه در سوره مبارکه قیامت به این شرح آمده: «إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ* فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ» که معنای آن چنین است: «جمع کردن و خواندن قرآن بر عهده ماست پس هر گاه آن را خواندیم از خواندن آن پیروی کن و بیان و توضیحش هم بر عهده خود ماست.» به دلیل آنکه علی محمد باب اسم کتابش را «بیان» گذاشته بود، بابیها در تفسیر این آیه اعتقاد داشتند که قران میگوید کتابی به اسم بیان در دورهای از تاریخ میآید. مرحوم نجم آبادی در «تحریر العقلا» نوشته ای بابیها این بیانی که قرآن تصریح کرده غیر از بیان شماست و و ربطی به شما ندارد و قران سراسر توحید است، اما بیان شما سراسر شرک. حسینی طباطبایی اضافه کرد: همچنین شیخ هادی نجم آبادی در «تحریر العقلا» مدام از پیغمبر مکرم اسلام با عنوان حضرت خاتم یاد کرده است. حتی در صفحه 237این کتاب گفته که کلام قرآنی کلامی ابدی است. این در صورتی است که بابیها اعتقاد داشتند که نعوذبالله قرآن نسخ شده است. البته در این کتاب حرفهایی هم زده که روحانیون سنتی آن را برنمیتافتند. مثلا نوشته که تفسیر قرآن با «خبر واحد» جایز نیست. شیخ همچنین در صفحه 177به مخالفت شدید با نسخ احکام و آیات قرآن توسط باب میپردازد. حتی در صفحه 210هم در رد بابیه و غلات شیعه مباحث مهمی دارد. حال چطور ممکن است شخص که افکارش این گونه بوده، بابی باشد؟ من معتقدم شیخ هادی نجم آبادی شانش اجل از این بوده است که به بابیگری منسوب شود. مطالبی که ایشان به عربی نوشته در همین کتاب تحریر العقلا، 100برابر فصیحتر و بلیغتر و معقولتر از کلام باب است. مگر ممکن است چنین شخصی که هزار درجه از باب بالاتر بوده به لحاظ علمی و اخلاقی پیرو باب باشد؟ او به شدت عقلگرا بود و به همین دلیل هم روبهروی بابیه قرار میگیرد.
تاکنون چهرههای دیگری نیز چون دکتر حسن انصاری به نقد این کتاب دو جلدی پرداختهاند. استاد اکبر ثبوت هم به نقد اندیشههای نبوی رضوی در کتاب «تاریخ مکتوم» بویژه در نقد بابی بودن و ازلی ماندن میرزا یحیی دولت آبادی، پرداخته است. حال سوال اینجاست که هجمه مشکوک به هویت شیعی بزرگانی چون سید جمال الدین اسدآبادی و شیخ هادی نجم آبادی با چه هدفی انجام می گیرد؟ چرا ما باید مفاخر خود را بابی و ازلی بخوانیم؟ سرویس فرهنگ خبرگزاری مهر آماده انتشار پاسخ سید مقداد نبوی رضوی به این گزارش است.
متن گزارش فوق در وب سایت خبرگزاری مهر
مثلث هجمه علیه ایمان شیعی شیخ هادی نجم آبادی
پیوند بهاییت و انجمن حجّتیه علیه ایمان شیعی شیخ هادی نجم آبادی
دیدگاه آیت الله شبیری زنجانی درباره تکفیر شیخ هادی نجم آبادی
مذهب موبد بیدگلی کاشانی پیش از آشنایی با شیخ هادی نجم آبادی
تصحیح روایت دیدار آیت الله صافی گلپایگانی با شیخ فضل الله نوری
شیخ هادی نجم آبادی و «تاریخ مکتوم»
میرزا عبدالله مقدم از «دشتی به وسعت تاریخ» تا «بیداری دشت کهن»
علیرضا گروسی
پژوهشگر و رییس کمیسیون علمی مجمع جوانان البرز
روش تحقیق و پژوهش در علم به عنوان یکی از مبانی اصلی و اولیه هر دانشی به شمار میآید. روش تحقیق در کتاب های تاریخی و کتاب های تاریخ معاصر را بازگو می کنند بیشتر متأثر از داده ها و مستندات موجود است تا نوع نگرش و جهان بینی نویسنده. دو کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» (1386) و «بیداری دشت کهن: انقلاب اسلامی در ساوجبلاغ و نظرآباد» (1397) و بیشتر درباره تاریخ معاصر توسط دوست دانشمندم دکتر حسین عسکری نگاشته شده است. یکی از سرفصلها یا مباحث اصلی مطرح شده در این دو کتاب میرزا عبدالله مقدم و عملکرد او می باشد. به نظر می رسد که نویسنده در دو کتاب، دو دیدگاه متفاوت درباره این شخصیت مؤثر ارایه می دهد.
در کتاب دشتی به وسعت تاریخ، نگاه مؤلف به «کارکرد محلّی» مقدم معطوف شده و تأثیرات او را صرفاً بر منطقه نظرآباد بررسی و بازگو می کند. در واقع تقسیم تاریخ شهر نظرآباد به قبل و بعد از سال 1332 که همان سال خریداری نظرآباد توسط مقدم می باشد، نشان از اهمیت تأثیرگذاری این شخصیت در منطقه نظرآباد از دیدگاه نویسنده کتاب است. به بیان دیگر فعالیت های عمرانی مقدم در نظرآباد و در رأس آن تأسیس کارخانه نساجی مقدم سبب ایجاد یک نگرش مثبت در مؤلف کتاب شده است که البته باید اذعان داشت که تأثیرات مرحوم مقدم در دگرگون شدن نظرآباد و پیشروی این منطقه در حوزه صنعت از تأثیرات مثبت این شخصیت می باشد.
در واقع توسعه نظرآباد در دهه 40 شمسی و در سال های بعدی سبب شده است که در کتاب دشتی به وسعت تاریخ نگاه مثبت به مقدم در ذهن نویسنده نقش ببندد و این نگاه طبیعی است. البته نکته مهم دیگر این است که احتمالاً اطلاعات یا مستندات محکمی درباره مخالفت جامعه محلّی با مقدم وجود نداشته یا از سوی جامعه مخالف مقدم ارایه نشده است. در کتاب بیداری دشت کهن به ناچار مؤلف نگاه کلان (ملّی) به موضوع و به ویژه عبدالله مقدم دارد. در این نگاه مقدم با توجه به اینکه یک سرمایه دار بزرگ بوده است، لذا در مباحث سیاسی کلان کشور نیز دخیل و تأثیرگذار می باشد و نوعی نگاه انتقادی از سوی مؤلف متوجه مرحوم مقدم می باشد. انتقاد و مخالفت با سیاست های دولت مصدق، دعوت از محمدرضا شاه پهلوی و نوع سخنرانی مقدم در حضور شاه و وزیران در افتتاح کارخانجات نساجی مقدم در نظرآباد، نشان از ارتباطات عمیق وی با دربار رژیم پهلوی دارد. درخواست مقابله و سرکوب اعتراضات دانشجویان معترض به سیاستهای اقتصادی و صنعتی دولت دکتر علی امینی نخست وزیر حکومت پهلوی، نشان از این داشت که اقتصاد کلان جاری در آن دوران که از سوی دربار و شخصیت هایی مثل مقدم در پیش گرفته می شد.
البته در زمینه مذهبی بودن مرحوم مقدم و احترام به اخلاق مذهبی مردم نظرآباد شکی نیست که او فردی محترم می باشد و دیدگاه مؤلف نسبت به وی مثبت و مطلوب می باشد. یک نقد اساسی که البته با توجه به کلیات دو کتاب مؤلف شاید در قالب پیشنهاد ارایه شود بهتر باشد، این است که مطالعه و نوشتن درباره شخصیت هایی مثل مرحوم عبدالله مقدم باید تحت لوای جریان های اقتصادی، سیاسی و حتی حاکمیتی زمان مورد نظر انجام پذیرد. برای نمونه نگرش توسعه محوری مرحوم مقدم بر کسی پوشیده نیست، اما وابستگی اقتصادی و سیاسی او به دربار رژیم پهلوی و همچنین نگاه سرمایه داری وی به جامعه نیز قابل کتمان نیست. در انتها باید گفت از یک سو شناخت و معرفی جریان های غالب و کلان سیاسی - اقتصادی تاریخ معاصر کشور و از سوی دیگر داشتن مستندات بیشتر برای شناخت جامع و کامل مرحوم مقدم و عملکرد وی در نظرآباد نگاه مؤلف در دو کتاب را متفاوت کرده است.
یادداشت فوق در پایگاه خبری اصل ماجرا
نامه روحانی البرزی به نویسنده کتاب بیداری دشت کهن
کنگره ای درباره خاندان های علمی و فرهنگی نجم آبادی و دبیران
صبح روز دوشنبه 26 فروردین 1398 در جلسه ای با حضور ناصر مقدم مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان البرز، دکتر محمد رضا فلاح نژاد فرماندار شهرستان نظرآباد، مریم مقدم رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان نظرآباد، حسین روزبان دهیار نجم آباد، اسماعیل آل احمد و حسین عسکری درباره برگزاری «کنگره روستازادگان دانشمند» تصمیماتی گرفته شد. کنگره روستازادگان دانشمند با هدف بررسی نقش خاندان های علمی و فرهنگی «نجم آبادی» و «دبیران» در تعالی فرهنگ و دانش ایران در 6 شهریور 1398 برگزار می گردد.
با تلاش کمیته علمی این کنگره، از این دو خاندان علمی و فرهنگی تاکنون 63 نفر که از شهرت ملّی و بین المللی برخوردارند، شناسایی شده که از آن جمله می توان به شیخ هادی نجم آبادی، دکتر محمود نجم آبادی، استاد مرتضی نجم آبادی، آیت الله آقا حسن نجم آبادی، آیت الله میرزا ابوالفضل نجم آبادی، بانو آغا بیگم نجم آبادی، پروفسور سیف الدین نجم آبادی، پروفسور حسین نجم آبادی، افسانه نجم آبادی، میرزا محسن نجم آبادی، استاد علی اکبر نجم آبادی، میرزا تقی نجم آبادی مشهور به دبیر اعلم، میرزا شفیع دبیران، استاد غلامرضا دبیران، دکتر حکیمه دبیران و... اشاره کرد.