ضرورت عذرخواهی از آن پیام ناپخته توییتری
آقای ضرغامی پای درس حکمت این مرد بزرگ بنشیند
در پیوند با آن چه در روزهای اخیر پس از پندنامه و یادداشت انتقادی استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی و پاسخ توییتری آقای عزت اله ضرغامی، رخ داده است باید به چند نکته تصریح کنیم:
1. لطفاً در این عبارت که خبرگزاری ها از جمله خبرگزاری فارس از قول آقای ضرغامی نقل کردهاند دقت بفرمایید: «باید زیر میز خیلی از فرایندهای غلط و ناکارآمد بزنیم زیرا عدهای در پشت پرده این فرایندهای نادرست، معرکه گرفتهاند... و جیغ بنفش می کشند...» هرچه به صدر و ذیل این عبارت بیشتر دقت میکنیم با نهایت تعجب در می یابیم که ظاهراً خود جناب آقای ضرغامی یکی از بهترین مصداق های همین دیدگاه هستند. در «فرایند ناکارآمد» است که در دولت پیشین، کسی وزیر میراث فرهنگی می شود که همه تلاش خود را کرد که آن سازمان به وزارتخانه تبدیل نشود و در این دولت کسی وزیر میراث فرهنگی می شود که سر سوزنی در این رشته سابقه و شناخت و تخصص ندارد.
2. از این که بگذریم و همه این رنج ها و خون دل ها را به جان بخریم می ماند سخن بعدی: آیا واقعاً اگر بنا بر گفتار و کردار و پندار نیک است یک وزیر میتواند از ادبیات «کافه ای» و «چاله میدانی» استفاده کند؟!
3. راستی اگر آقای ضرغامی، انسانی با عظمت و فرهیختگی و دانایی و دانشمندی و اخلاص و دلسوختگی و پیشتازی در فضای غبارآلود حفظ میراث فرهنگی را نمیشناسند و درباره ایشان تعبیر حفظ «چند جلد محفوظات» به کار می برند پس دیگر چه کسی را می شناسند و در صدد همکاری گرفتن از چه کسانی هستند؟!
4. راستی آقای ضرغامی، آن زمان که استاد دکتر ملاصالحی، اندیشههای ناب و آسمانی امام (ره) را در قلب اروپا، ترویج و تبیین میکردند کجا بودند؟! و آن زمان که ایشان با عدهای دیگر حوزه اندیشه و هنر اسلامی را راه اندازی کردند آقای ضرغامی، مشغول کدام تخصص بودند؟! و آن زمان که در اعتراض به ساخت و ساز غیرمجاز هتل نصف جهان در اصفهان فریاد بر می آوردند آقای ضرغامی پشت کدام میز و بر روی کدام صندلی، تکیه افتخار زده بودند؟! و آن زمان که استاد ملاصالحی به یغما رفتن اسناد میراث فرهنگی در دولت دهم و یازدهم را به مویه می نشستند آقای ضرغامی، دست در دست چه کسانی بودند؟! و آن زمان که بر سر کار آمدن مخالف وزارتخانه میراث فرهنگی به عنوان وزیر میراث فرهنگی را عیب بزرگی برای شأن نظام برشمرده و تذکر می دادند آقای ضرغامی با چه کسانی برای صندلی ریاست جمهوری، چانه زنی می کردند؟!
5. ما دو شاگرد کوچک استاد ملاصالحی و دو برادر دینی آقای ضرغامی، به ایشان پیشنهاد می کنیم که در اولین فرصت به محضر استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی شرفیاب شود و ضمن عذرخواهی از آن پیام ناپخته توییتری، پای درس حکمت این مرد بزرگ بنشیند و برای رونق وزارتخانه نوپا و مهم و در عین حال مظلوم میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی خوشه چینی کند.
اسماعیل آل احمد (پژوهشگر و مدرس حوزه) - حسین عسکری (نویسنده و البرزپژوه)
12 آبان 1400
- به نقل از کانال البرزپژوهی ttps://t.me/alborzology
واکنش بی ادبانه «وزیر میراث فرهنگی» به یادداشت انتقادی و پندنامه دکتر حکمت اله ملاصالحی استاد دانشگاه تهران، 12 آبان 1400
پاسخ دکتر وحید عسکرپور باستان شناس و استادیار دانشگاه هنر اسلامی تبریز به توئیت وزیر میراث فرهنگی، 12 آبان 1400
تازه ترین توییت آقای ضرغامی در واکنش به اعتراض شدید جامعه باستان شناسی و فعالان فرهنگی، رسانه ای و دانشگاهی، 12 آبان 1400
آموزش پساپرورش
امور تربیتی ساوجبلاغ؛ خاطرات و تجربیات
لطفعلی توده فلاح (نویسنده و کارگردان)
حسین عسکری (البرزپژوه)
زنده از صفحه های اینستاگرامی:
چهارشنبه 12آبان 1400، ساعت 20
جنایت فرهنگی و مذهبی مغولان وطنی در خچیره طالقان
متاسفانه شامگاه پنج شنبه 6آبان 1400افرادی آیین نشناس و فرهنگ نشناس، مغول وار با هدف واهی «گنج یابی»، بخش هایی از «بقعه امامزاده سید ضیاءالدین» روستای خچیره از توابع شهرستان طالقان در استان البرز را ویران کردند. این بقعه - که قدمت بنای اولیه آن به قرون هفتم و هشتم هجری قمری می رسد - در 12 بهمن 1381با شماره 7054 در «فهرست آثار ملی ایران» به ثبت رسیده است.
محمدحسن خان اعتمادالسلطنه (وزیر انطباعات ناصرالدین شاه قاجار) در «رساله جغرافیای قدیم و جدید طالقان» درباره این امامزاده نوشته است: «چندى قبل در این دهکده (خچیره)، شخصى به حفر مکانى مشغول بوده، تیشه یا تبر او به جسد مرده ای مىخورد و از قرار مذکوره خون از آن جسد جارى مىشود. چون تفتیش مىنمایند جسدى مىیابند غیر منحل که تمام اعضا و جوارح آن تر و تازه به حال خود مانده، مردم را خبر مىکنند. همه تعجب کرده جسد را نعش امامزادهاى مىپندارند و در همان محل آن را دفن مىکنند. اینک آن امامزاده معروف و کرامات به مقبره او نسبت مىدهند و خاص و عام را بدان اعتقادى است.»
گروهی از اهالی او را از نوادگان امام هفتم شیعیان حضرت موسی کاظم علیه السلام و برخی پژوهشگران او را از نوادگان امام چهارم شیعیان حضرت سجاد علیه السلام می دانند و بر این نظرند که سید ضیاءالدین از سادات سجادی و نواده «حسین اصغر» است که نسبش با سیزده واسطه ذیل به امام سجاد علیه السلام میرسد. او در نیمه دوم قرن ششم هجری قمری درگذشته است: «سید ضیاءالدین بن ابراهیم بن محمد بن ابیمحمد حسن کیاکی بن مهدی زین الدین بن ابراهیم الازرق بن حسین بن محمد بن حسین بن ابراهیم بن محمد جردن بن حمزه بن عبیدالله بن حسین اصغر بن امام علی بن الحسین السجاد علیهم السلام.»
- منابع: محمدمهدی فقیه بحرالعلوم، هزار مزار ایران - البرز، ص 60؛ میرهاشم محدث، رسائل اعتمادالسلطنه، ص 111؛ ناصر پازوکی طرودی، آثار تاریخی طالقان، ص 409.
حسین عسکری، 7 آبان 1400
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
________________________
بازتاب ها
مصاحبه مدیرکل اوقاف استان البرز
مصاحبه مدیرکل میراث فرهنگی البرز
آتش سوزی سینما رکس آبادان، رخدادی است که در شامگاه 28امرداد 1357 (مصادف با نیمه ماه رمضان 1398ق) در یکی از سینماهای شهر آبادان از توابع استان خوزستان پیش آمد و در آن 377تن کشته شدند. در آن روز که 700تن از آبادانی ها سرگرم تماشای فیلم سینمایی «گوزن ها» ساخته مسعود کیمیایی بودند، ناگهان سینما به آتش کشیده و درهای خروجی آن نیز بسته شد. سه روز پس از این حادثه، امام خمینی که در پاریس به سر می برد پیامی برای مردم آبادان فرستاد و آن واقعه را برای بدنام کردن انقلابیون و کار عوامل حکومت پهلوی دانست و آن را محکوم کرد. این واقعه دردناک یکی از علت های سقوط دولت جمشید آموزگار (درگذشت 1395ش) و بر سرکار آمدن دولت جعفر شریف امامی (درگذشت 1377ش) شد. در سال های اخیر پس از گذشت بیش از چهل سال از فاجعه سینما رکس آبادان و انتشار اسناد مکتوب و شفاهی، تحلیل های نسبتاً متفاوتی درباره هویت و هدف عوامل این فاجعه در جریان است. نتیجه گیری قطعی و روشمند از این بحث ها را باید در مجالی فراخ تر و با دقت پژوهشی بالا پی گرفت.
اما در این فرصت، برای نخستین بار، به یکی از بازتاب های فاجعه سینما رکس آبادان در استان البرز می پردازیم. بر اساس سندی که اصل آن در مرکز اسناد نهاد ریاست جمهوری نگهداری می شود، در 2شهریور 1357محمدابراهیم روزبان مدیر شرکت تعاونی روستای نجم آباد، با ارسال تلگرافی 62کلمه ای از «هشتگرد» خطاب به جمشید آموزگار نخست وزیر و دبیرکل حزب رستاخیز ملت ایران نوشت: «بدین وسیله از طرف خود و کانون های حزب رستاخیز بخش ساوجبلاغ، انزجار خود نسبت [به] اعمال وحشیانه آشوبگران در آبادان ابراز داشته و این فاجعه غم انگیز را تسلیت گفته و انتظار دارد هرچه سریع تر نسبت به دستگیری و مجازات محرکین و عوامل ضد ملی اقدام نمایند. دیگر صبر و تحمل ملت به پایان رسیده است.» همزمان رونوشت این تلگراف به خبرگزاری پارس و روزنامه رستاخیز هم ارسال شده بود.
حاج محمدابراهیم روزبان در سال 1307ش زاده شده و در 28 تیر 1396درگذشت. پیکر او در آرامستان روستای نجم آباد از توابع شهرستان نظرآباد به خاک سپرده شده است.
منابع: ایرج محمدی، اسنادی از حزب رستاخیز ملت ایران، ج 2، ص 523؛ روزنامه اطلاعات، 29 امرداد 1357؛ روزنامه کیهان، 5 شهریور 1357؛ دانشنامه دانش گستر، ج 17، ص 288.
حسین عسکری -30 امرداد 1400
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology
حاج محمد ابراهیم روزبان
جمشید آموزگار
انتخابات؛ اولین باب معموره کفر
این روزها در محافل فکری و فرهنگی کشورمان، بار دیگر مباحث مربوط به نسبت «اسلام و تشیّع» با «دمکراسی و مردم سالاری» و به تبع آن مقوله «انتخابات» داغ شده است. از آنجا که دغدغه اصلی بنده البرز و البرزپژوهی است، قصد دارم تا 28 خرداد 1400، «امکان سنجی انتخابات» را از نگاه «جریان ها و چهره های فکری و فرهنگی» و نه «سیاسی» استان البرز، روایت کنم. برای آغاز این سلسله مباحث، می رویم به «روستای ایستای طالقان» و از نگاه مرجع تقلید این طایفه تجددگریز، یعنی آیت الله میرزا صادق مجتهد تبریزی (درگذشت 1311ش) نگاهی می اندازیم به امکان سنجی انتخابات. میرزا صادق که همه محصولات و مفاهیم برآمده از مشروطه و پسامشروطه را بدعت می دانست، به شدت به مقوله های «دموکراسی»، «پارلمان»، «قانونگذاری عرفی» و «انتخابات» بدبین بود و آنها را در تضاد با اسلام به ویژه مذهب تشیع ارزیابی می کرد. از دیدگاه مرجع اهل توقف طالقان، حکومت که قانونگذار و مجری قانون است از آنِ خداوند است سپس رسول او و آنگاه به دوازده امام منصوص و منصوب انتقال یافته است. در عصر غیبت کبری (از سال 329 قمری تاکنون به ویژه دوره مشروطیت) حکومت های عرفی، غاصب به شمار می روند چرا که مقام معصوم و حاکم الهی را غصب کرده اند. از دیگر سو، او بر این باور بود که نظام قانونگذاری جدید و عرفی مورد نظر مشروطیت با تمام مبانی و لوازم و فلسفه اش به طور اساسی و بنیادین با نظام حقوقی و فقهی شیعه در تعارض است و اولی نمی تواند از درون دومی استخراج شود. شارع در فقه، خداوند و رسول و معصومان هستند و در قوانین موضوعه، انسان ها و جوامع اند.
میرزا صادق در بررسی انتقادی رساله های «مجلس شورای آسمانی» به قلم عبدالرحیم الهی قراجه داغی و «فوائد مجلس شورای ملّی» نوشته سید نصرالله تقوی تهرانی، دو رساله تألیف کرده که در آنها با صراحت، مشروطیت و پیامدهایش را نقد کرده است. فرازهایی از دو رساله انتقادی میرزا صادق را ببینید:
- انتخاب [= انتخابات] اولین باب معموره [:آبادان] کفر و نخستین خشت بنیان اساس طریقه و آیین دهری و طبیعی مذهبان است... انتخاب، نخستین دخول در آیین کفر است، چه مناسبت با دین و شرع دارد.
- سؤال: انتخاب کنندگان چه حکم [و] چه حیثیت دارند؟
- جواب: اقامه کنندگان اساس کفر و ازاله کنندگان اساس دین و اسلام اند.
- سؤال: اعانت [:یاری] و تقویت کنندگان این امر چه حکم دارند؟
- جواب: حکم آنها حکم اعانت کننده بر کفر است که از اعانت بر اثم [:گناه] هزاران مرتبه بالاتر است.
- سؤال: اعضا منتخبه مجلس چه حیثیت و چه حکم دارند؟
- جواب: رؤسا و اولیای کفرند و اجزای سلطنت جوریة کفریه هستند لااقل [مأموران] اجرای دولت جایره [:ستمکار] می باشند.
- سؤال: اگر عادلی به این رشته داخل شود حکم او چیست؟
- جواب: عدالت و احکام عدالـت مثل قبـول شهـادت و امثـال اینها از او ساقط می شود اگر اسلامیت از او منتفی نشود.
- سؤال: اگر مجتهد جامع الشرایط داخل این رشته شود، حال او چون است؟
- جواب: از منصب قضا و افتا ساقط می شود اگر اسلام از او منتفی نشود و سبب بدعتی در دین می شود که احدی تا به حال نشده است زیرا که دخول او باعث این می شود که کفر به اسم اسلام برقرار شود.
- سؤال: منشی ها و عمّال آن مجلس چه طورند؟
- جواب: عملة سلطنت کفریّه هستند و هزاران مرتبه از عمّال سلاطین و حکّام وضع استبداد بدترند زیرا که آنها اعانت بر اثم می نمودند [اما] اینها اعانت بر کفر می نمایند.
- سؤال: اجرتی اگر بگیرند حکم او چیست؟
- جواب: حرام است و حرمت اجرت گرفتن بر کفر را دارد.
- سؤال: منتخبین ملّت که از بلد خود یا از جای دیگر حرکت و سفر به سوی مجلس شورا نمایند که در آن جا اعضا خواهند شد، حکم سفر آنها چیست؟
- جواب: سفر آنها معصیت و روزه باید گرفته و نماز را باید اتمام نمایند. این حکم بر فرض اسلامیت است.
- سؤال: اعانت و حمایت آنها موجب فسق است یا ارتداد؟
- جواب: اعانت و حمایت بی تمکین و انقیاد [:تن دادن] بر آن موجب فسق و با تمکین و انقیاد و امضا بر آن خروج است از ولایت خدا و اولیای او و دخول است در طریقه و آیین کفر.
- سوال: انجمن های ولایتی در بلاد و قصبات چه حالت دارند؟
-جواب: حالت آنها در جمیع احکام، حالت مجلس شورای ملّی و پارلمنت های اروپایی و ملل کفر است.
- سؤال: بعضی از وعّاظ و خطبا که در مساجد و منابر تشیّد [:محکم کردن] مبانی او را و مردم را بر او ترغیب و دعوت می نمایند، حال آنها چگونه است؟
- جواب: حال آنها، دعات کفر بودن است و آنها ضالّ [:گمراه] و مضلّ [:گمراه کننده] و مبدع [:بدعت گذار] در دین و مفسد فی الارض هستند و مساجد که خانه خدا است و بنا شده است به جهت اقامة دین و ذکر و عبادت پروردگار، او را ملوّث [:آلوده] به نجاسات کفر نمودن است.
- جهت آگاهی های بیشتر درباره زندگی، زمانه و آرمان های آیت الله میرزا صادق مجتهد تبریزی، رجوع کنید به: روستای ایستا: پژوهشی درباره اهل توقف در طالقان، نوشته حسین عسکری، تهران: نشر شهید سعید محبی، 1389
.
دوره سلطنت رضاشاه پهلوی شکل اجرایی حکومت، استبداد شرقی در قالب نظامی غرب گرا بود. شاه در رأس هرم قدرت قرار داشت و بر هر سه قوه مجریه، مقننه و قضاییه ریاست می کرد. (1) البته سیاست شاه در تمرکزگرایی و برهم زدن مراکز قدرت سیاسی، قرین موفقیت بود. مجلس از جمله کانون های قدرت بود که در عصر پهلوی استقلال خود را از دست داد و حکومت فردی، جانشین نظام پارلمانی شد. او پس از سلطنت با مداخله در انتخابات، مجلس را مطیع اوامر خود ساخت. از آن پس بود که مجلس نقش مستقل خود را در قانونگذاری از دست داد. (2)
در فاصله سال های 1304 تا 1320ش هفت دوره قانونگذاری (مجلس ششم تا دوازدهم) تشکیل شد. اسناد وزارت دربار پهلوی که سال های 1304 تا 1311ش را دربر می گیرد مربوط به دوره ای است که عبدالحسین تیمورتاش مسئولیت این وزارتخانه را برعهده داشت. (3) در این مدت سرنوشت انتخابات دوره های ششم تا نهم مجلس را تیمورتاش رقم می زد. اسنادی موجود است که ثابت می کند او و همفکرانش، انتخابات آن سال ها را مهندسیکرده اند.
محمدتقی اسعد بختیاری نماینده مجلس شورای ملی، در 25 بهمن 1306 گزارش محرمانه ای را خطاب به رضاشاه درباره ویژگی های اخلاقی و گرایش سیاسی نمایندگان مجلس ششم ارسال کرده است. (4) او در تحلیل هایش یدالله دهستانی نماینده حوزه انتخابیه «شهریار، ساوجبلاغ و کُردان» را فردی «موافق با حکومت» و «احمق» توصیف کرده است. (5) از دیگر سو، تیمورتاش هم فهرست تعیین و جابجایی نامزدهای مورد نظر حکومت را برای دوره نهم مجلس شورای ملی تدوین کرده است. (6) در آن فهرست عجیب، قرار شده که نام دهستانی بار دیگر از صندوق های رأی خارج شود. (7)
پانوشت ها:
1. پروین قدسی زاد و دیگران، پهلوی ها، ص 26.
2. همان، ص 30.
3. عبدالحسین تیمورتاش (درگذشت 1312ش) ملقّب به سردار معززالملک و سردار معظم خراسانی از جمله کسانی بود که در برانداختن سلسله قاجار و روی کار آوردن پهلوی، کوشش بسیار کرد. وقتی حاکم گیلان بود. در سرکوب نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی نقش داشت. او همچنین عامل شهادت دکتر ابراهیم حشمت طالقانی (شهادت 1298ش) مرد شماره نهضت جنگل به شمار می رود. تیمورتاش در نهایت مورد غضب رضاشاه قرار گرفت و در 9 مهر 1312 در زندان قصر به دست پزشک احمدی کشته شد.
4.محمدتقی اسعد بختیاری معروف به امیر جنگ فرزند علی قلی خان سردار اسعد بختیاری، نماینده دوره های پنجم تا نهم مجلس شورای ملی بود. در دوره نهم به دنبال دستگیری برادرش جعفرقلی خان بختیاری معروف به سردار بهادر وزیر جنگ در حکومت پهلوی دوم، از او سلب مصونیت شد و به زندان افتاد. به مدت هشت سال در زندان به سر برد و پس از شهریور 1320 رهایی یافت و در انتخابات دوره چهاردهم، بار دیگر نماینده مجلس شورای ملی شد.
5. اسنادی از انتخابات مجلس شورای ملی در دوره پهلوی اول، ص 36، 40 / میرزا یدالله خان نظامی معروف به دهستانی (درگذشت 1349ش) نماینده مردم ساوجبلاغ، کُردان و شهریار از دوره پنجم تا چهاردهم مجلس شورای ملی بود. در کودکی اندک سوادی در حد خواندن و نوشتن فراگرفت و در جوانی در منطقه ساوجبلاغ به کشاورزی پرداخت. پس از مدتی امین مالیه شهریار شد و موقعیتی پیدا کرد و در سال 1302ش با کسب 3382 رأی نماینده مردم ساوجبلاغ، کردان و شهریار در دوره پنجم مجلس شورای ملی شد. میرزا احمد آذری و حاج افخم الدوله رقیبان او بودند. در آذر 1304ش با کسب 2563 رأی، از منطقه ساوجبلاغ به نمایندگی مجلس موسسان اول انتخاب شد و در ماجرای تغییر سلطنت و انقراض قاجار، طرفدار سردار سپه (رضاخان) بود. تلاش های سیاسی او در به قدرت رسیدن سلسله پهلوی موجب شد که تا دوره چهاردهم قانونگذاری همچنان به عنوان نماینده مردم ساوجبلاغ، کردان و شهریار برگزیده شود. دهستانی در مجموع حدود بیست سال نماینده مجلس بود آن هم نماینده ای بی سروصدا و مطیع. او مشاور رضاشاه پهلوی در امور کشاورزی و آبادانی روستاها بود و در این راستا چندین ملک مرغوب در کرج برای خاندان پهلوی از جمله شمس پهلوی خریداری کرد. در سال 1325ش در انتخابات دوره پانزدهم مجلس از بهاءالدین کُهبد (درگذشت 1361ش) شکست خورد و از راهیابی به مجلس بازماند. چون ده دوره نماینده مجلس بود، وکالت را حق قانونی خود می دانست. به همین جهت، برای رد اعتبارنامه کهبد فراوان تلاش کرد و در این راه موفق شد اما کهبد بار دیگر به نمایندگی مردم ساوجبلاغ، کردان و شهریار انتخاب شد. دهستانی در سال 1332ش سناتور انتصابی قزوین در دوره دوم مجلس سنا شد. در کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی شکایت هایی از عملکرد دهستانی موجود است؛ از جمله: شکایت اهالی روستای کردان در قالب 12 نامه بین سال های 1333 تا 1334ش در اعتراض به اِعمال نفوذ مالک روستا با حمایت مأموران فرمانداری نظامی تهران و اذیت و آزار اهالی؛ شکایت محرم علی صیادی از اهالی روستای کردان در سال 1319ش مبنی بر فحاشی دهستانی به او. سید محمدرضا میرزاده عشقی (درگذشت 1303ش) شاعر نامی، در هزلیات خود از بی سوادی و فرصت طلبی دهستانی به شدت انتقاد کرده است.
6. دوره نهم مجلس شورای ملی در 24 اسفند 1311 بازگشایی شد و در 24 فروردین 1314 به پایان رسید. قانون تأسیس دانشگاه تهران و اعطای امتیاز نفت به شرکت نفت ایران و انگلیس از مصوبات این مجلس است.
7. اسنادی از انتخابات مجلس شورای ملی در دوره پهلوی اول، ص 142.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «مهندسی انتخابات در ساوجبلاغ»، روزنامه پیام آشنا، ش 1847، یک شنبه 2 خرداد 1400، صفحه 8
مقاله فوق در روزنامه پیام آشنا
شهرستان نظرآباد از نظر یافته های باستان شناختی قدمت 9 هزار ساله دارد؛ آن هم به میمنت استقرار محوطه نفیس اُزبکی که در سپهر باستان شناسی ایران و جهان شناخته شده است. اما از جهت اسناد مکتوب تاریخی، دو یافته از نظرآبادِ دوره قاجار در دست است:
1.«ملا محمدجعفر (جعفر) نظرآبادی ساوجبلاغی» از فقیهان هم روزگار با محمد شاه (سومین پادشاه سلسله قاجاریه) است. او از شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث (شهادت 1263ق) و برادرش شیخ محمدصالح برغانی (درگذشت 1271ق) اجازه نقل حدیث و اجتهاد داشت. چندین اثر به قلم و خط ملاجعفر باقی مانده که یکی از آنها به شماره 402 در کتابخانه مدرسه فیضیه قم نگهداری می شود. در بهار 1370ش سه تن از بزرگان شهر نظرآباد - که اکنون درگذشته اند - به بنده گفتند که از زبان اجداد خود نام یک عالم نظرآبادی به نام «ملاجعفر» را شنیده اند. از مدفن این فقیه نظرآبادی، اطلاعی در دست نیست.
2. اشاره به نام نظرآباد در کتاب «دستور الاعقاب» که به وسیله میرزا مهدی نواب طهرانی ملقّب به بدایع نگار در روزگار محمد شاه قاجار نوشته شده است. در آن کتاب انتقادی آمده که روستای نظرآباد ساوجبلاغ در سال 1260ق مزرعه ای در بلوکِ غار ری بوده و پس از حاجی میرحسن قزوینی در اختیار میرزا نجف قلی ساوجبلاغی تهرانی ملقب به اعتمادالدوله از کارگزاران حکومت قاجار و نیای خاندان ساوجبلاغی قرار گرفته است. میرزا نجف قلی در نظرآباد به انزوا می زیست و پس از مدتی این روستا به دست عوامل حکومت ضبط شده و مالک آن نیز به وسیله غاصب و پادشاه وقت مواخذه شده است. در کتاب «دستور الاعقاب» نام غاصب نظرآباد نیامده است.
این مقدمه را آوردم تا در این مجال، یکی از آثار مکتوب متعلق به شهرستان نظرآباد را معرفی کنم. قرآنی دست نویس که هم اکنون در ردیف میراث «خاندان کشت پور» در شهر نظرآباد است. خوشنویسی این قرآن خطی در 16 جمادی الثانی 1289 (31 مرداد 1251) یعنی به تقویم قمری حدود 154سال پیش به سفارش بزرگان خاندان کشت پور به قلم «میرزا رضا حسینی نظرآبادی» کتابت و تذهیب شده است. البته ترجمه و تذهیب آن در سوره های پایانی قرآن - شاید به دلیل درگذشت کاتب - ناتمام مانده است. این قرآن به خط نسخ خوشنویسی شده و دارای برگردان به زبان فارسی است.
حاج رحیم نظرآبادی (بزرگ خاندان کشت پور) که میراث دار این قرآن بوده در 11 دی 1328 آن را جهت صحافی به مرحوم «حاج نبی الله شاه حسینی» از اهالی روستای میراش طالقان میسپارد. اجرت این صحافی، سیزده مَن تبریزی (حدود 40 کیلوگرم) گندم بوده است. در آن سالها، مرحوم شاه حسینی در منطقه ساوجبلاغ معلم قرآن بود. مهندس عبدالعلی شاه حسینی (شاعر و نویسنده البرزی) فرزند او است.
حاج رحیم کشت پور از معتمدان، نیکوکاران و بزرگان نظرآباد بود که به اتفاق برادرانش «حاج بابا» و «میرزابابا» با محوریت مسجد جامع به فعالیتهای مذهبی و خیرخواهانه میپرداخت. او در سال 1352ش به حج رفت و در اوایل دهه 60 خورشیدی پس از حدود یک قرن مردمداری و خدمت درگذشت. نگهداری این کلام الله دست نویس پس از درگذشت حاج رحیم به مرحوم نصرتالله سپس احمد منتقل شده و اکنون وظیفه نگهداری آن به مهندس مهرداد کشت پور (نتیجه حاج رحیم) سپرده شده است. این اثر ارزشمند، ویژگی هایی دارد که «پیوندهای فرهنگی و اعتقادی اهالی طالقان و نظرآباد» از آن جمله است.
منابع: مهدی نواب طهرانی، دستور الاعقاب، ص 48؛ محمد تنکابنی، قصص العلما، ص 136؛ سید محمدعلی گلریز، مینودر یا باب الجنه قزوین، ج 2، ص 108؛ حسین عسکری، دشتی به وسعت تاریخ، ص 307؛ گفت و گو با اعضای خاندان کشت پور، فروردین 1400.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «قرآن خاندان کشت پور»، روزنامه پیام آشنا، شماره 1846، شنبه اول خرداد 1400، صفحه 8.
مقاله فوق در روزنامه پیام آشنا
در اواخر قرن نوزدهم میلادی، یهودیان اروپا که از پراکندگی و فروپاشی جامعه کوچک مذهبی خود بیمناک بودند، اندیشه ای را شکل دادند که پیش از این، سابقه سیاسی در دین یهودیت نداشت و نام آن را «صهیونیسم» گذاشتند. صهیون نام تپه ای در بیت المقدس است که به باور یهودیان، محل استقرار تخت پادشاهی حضرت سلیمان، یکی از پیامبران بنی اسرائیل بوده است. صهیونیست ها به دنبال ایجاد کشوری یهودی نشین در خاک فلسطین بودند. تئودور هرتسل مجارستانی، از پیشتازان این عقیده بود. در 24 اردیبهشت 1327، بن گوریون از صهیونیست های باسابقه با حمایت آمریکا و انگلیس، تشکیل رژیم اسرائیل در خاک فلسطین را اعلام کرد و خود به عنوان اولین نخست وزیر آن شناخته شد. محمد ساعد نخست وزیر وقت حکومت پهلوی در 23 اسفند 1328، اسرائیل را به صورت مشروط به رسمیت شناخت. این کار او با واکنش منفی مردم و روحانیت مواجه شد. در پی این مخالفت ها، در 15تیر 1330دولت دکتر محمد مصدق ضمن قطع ارتباط، به رسمیت شناختن اسرائیل را پس گرفت اما پس از کودتای 28 مرداد 1332، روابط حکومت پهلوی و اسرائیل از سر گرفته شد و در زمینه های مختلف به طور نیمه رسمی گسترش یافت. از اواسط دهه 1330حکومت پهلوی برای تقویت دستگاه امنیتی تازه تأسیس خود رو به اسرائیل آورد و ساواک و موساد همکاری های بسیار نزدیکی با هم داشتند. در نهایت، با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357، سفارت اسرائیل در تهران تعطیل و به سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) واگذار شد.
گروهی از علما و روحانیون البرزی در دوره حکومت پهلوی با صهیونیسم و دولت اشغالگر اسرائیل مبارزه کرده اند که در این نوشتار به معرفی کوتاه هفت تن از آنان پرداخته می شود:
1. آیت الله سید ابوالحسن رفیعی طالقانی قزوینی (درگذشت 1353) از مجتهدان مخالف حکومت پهلوی و استاد فلسفه امام خمینی بود که در سخنرانی ها و نوشتههایش، علیه تشکیل کشور غیرقانونی اسرائیل اعتراض می کرد و نسبت به خطر صهیونیسم هشدار می داد.
2. شیخ علاءالدین علوی شهیدی (درگذشت 1353) از حکیمان معاصر بود که با سرودن شعری بلند در 30 مرداد 1348، به آتش سوزی عمدی مسجد الاقصی توسط صهیونیست ها اعتراض کرد.
3. آیت الله سید محمود علایی طالقانی (درگذشت 1358) با جمعآوری کمک های مالی برای گروههای مبارز فلسطینی همانند سازمان الفتح در سال 1342، جمعآوری فطریه برای مجاهدان فلسطینی در سالهای 1348 و 1349و برگزاری آیین درگذشت جمال عبدالناصر (رییس جمهور ضد اسرائیلی مصر) در سال 1349 در مسجد هدایت تهران، با صهیونیسم و رژیم اشغالگر فلسطین مقابله می کرد.
4. شیخ حسن صالحی (درگذشت 1359) قرآن پژوه و از روحانیون مبارز حوزه علمیه کربلا بود. او به هنگام تشکیل رژیم غاصب صهیونیستی در فلسطین، سخنرانی های افشاگرانه ای ایراد کرد.
5. آیت الله شیخ محمد رفیعی طالقانی (درگذشت 1362) نخستین امام جمعه طالقان پس از پیروزی انقلاب اسلامی و مبارز سیاسی در دوره حکومت پهلوی بود. او علیرغم تاکید حکومت پهلوی بر عدم انتقاد از رژیم اشغالگر فلسطین، در کتابی که در سال 1342 نوشته، همزمان از حکومت پهلوی و صهیونیسم انتقاد کرده است.
6. آیت الله حاج شیخ حسین تقوی اشتهاردی (درگذشت 1379) از شاگردان امام خمینی بود که در یکی از نوشته هایش، از واگذاری زمین های زراعی مرغوب منطقه بویین زهرا (قزوین) به اسرائیلی ها در دوره حکومت پهلوی انتقاد کرده است.
7. شیخ مصطفی رهنمایی مشهور به رهنما (درگذشت 1392) روحانی مخالف حکومت پهلوی و از پیشگامان حمایت از فلسطین بود. صدور اعلامیه اعتراضی در به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی حکومت پهلوی در سال 1331 و جمعآوری کمکهای مالی برای مبارزان فلسطینی در سال 1348و ارسال آن از طریق سفیر وقت مصر در تهران، از جمله فعالیتهای ضد صهیونیستی او به شمار میرود.
- جهت آشنایی بیشتر با زندگی و اندیشه علمای البرزی مخالف صهیونیسم در دوره حکومت پهلوی رجوع کنید به: علمای مجاهد استان البرز، حسین عسکری، کرج: نشر شاهدان البرز، چاپ سوم، 1398.
- نشر نخست این مقاله «پیشینه صهیونیسم ستیزی البرزیان»،روزنامه پیام آشنا، شماره 1836، شنبه 18 اردیبهشت 1400، صفحه 8.
یادداشت فوق در خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)
آقای سید محمدحسین میرابوالقاسمی نویسنده و طالقان پژوه نامدار در 15 اردیبهشت 1400 مقارن با شب قدر در سن 87 سالگی در شهر کرج درگذشت. ایشان از یاران و همراهان وفادار شادروان آیتالله سید محمود طالقانی و عضو هیئت مدیره مجتع فرهنگی آیت الله طالقانی و بنیانگذار و رئیس هیئت مدیره صندوق قرض الحسنه آیت الله طالقانی شهر کرج بود.
از آثار مکتوب برجای مانده از مرحوم میرابوالقاسمی میتوان به کتاب دو جلدی «طالقانی فریادی در سکوت» (چاپ 1382)، «طالقانی و دگرگونی تاریخ» (چاپ 1389)، «طالقانی عمری در جهاد و روشنگری» (آماده چاپ) و تعدادی مقاله در نشریات فرهنگی اشاره کرد. برگزاری سلسله همایش های «طالقان شناسی» در دهه هفتاد و هشتاد شمسی با حضور بزرگان فرهنگ و دانش، از دیگر اقدامات علمی و فرهنگی مرحوم میرابوالقاسمی به شمار می رود که متن آن سخنرانی ها در سال 1386 در قالب کتابی با عنوان «آشنایی با فرهنگ و تاریخ و مفاخر طالقان» منتشر شده است. پیکر این نویسنده البرزی بعد از ظهر روز پنج شنبه 16 اردیبهشت 1400 در روستای گلیرد طالقان به خاک سپرده می شود.
حدود بیست روز پیش تلفنی با مرحوم میرابوالقاسمی صحبت کردم. بزرگوارانه تماس گرفته بود بابت برنامه 52 سالگی کتاب «تاریخ و جغرافیای طالقان» نوشته شادروان سید محمدتقی میرابوالقاسمی در رادیو البرز تشکر کند. در همان گفت و گوی شیرین و به یادماندنی، صحبت از قرار دیدار پس از فروکش کردن کرونا شد اما متاسفانه اجل مهلت نداد که بیش از این از محضر ایشان بهره مند شوم. این سوگ را خدمت خانواده محترم آن مرحوم به ویژه آقای مهندس سید هادی میرابوالقاسمی، اهالی شریف طالقان و البرزیان گرامی تسلیت عرض می کنم. روحش شاد و قرین رحمت الهی باد.
16 اردیبهشت 1400
حسین عسکری
12 اردیبهشت 1358 در تقویم ایران، روزی است که گروه فرقان به هدایت طلبه ای جوان به نام «اکبر گودرزی»، آیت الله مرتضی مطهری (شاگرد برجسته امام خمینی و استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران) را ترور کرد. استاد مطهری در ردیف نظریهپردازان جریان فکری «حکمت نوصدرایی» یا «عقلانیت اسلامی» به شمار میرود؛ همان جریانی که «گفتمان فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی» نام دارد. هنوز هم با گذشت 42 سال از شهادتش، آثار او محل رجوع و مورد استناد سیاستمداران و سیاستگذاران فرهنگی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران است. در سال های اخیر، تشریح مستند نسبت های البرزی بزرگان فرهنگ و دانش ایران به یکی از دغدغههای اصلی صاحب این قلم در عرصه البرزپژوهی تبدیل شده است. بازخورد خوبی هم از نوشتار «نسبتهای البرزی آوینی» گرفتم. در این مجال با جست و جو در اسناد و منابع مکتوب و بعضاً اطلاعات شفاهی، با نسبتهای البرزی استاد شهید مطهری آشنا می شویم:
1. «موسسه خیریه تعلیماتی و تحقیقات علمی و دینی حسینیه ارشاد» در شهر تهران با نام دکتر علی شریعتی (چهره شناخته شده جریان نواندیشی دینی) گره خورده است اما در واقع بنیانگذار اصلی آن استاد مطهری است. پاسخ سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی (ساواک) به استعلام انجام شده درباره صدور مجوز فعالیت این مرکز در سال 1346ش، بیانگر نقش اصلی استاد مطهری در حسینیه ارشاد است. البته این مرکز دینی و فرهنگی از سال 1344ش فعالیت خود را آغاز کرده بود. جالب آنکه استاد مطهری برای نخستین بار دکتر شریعتی را به حسینیه ارشاد دعوت کرد.
بحث های نوین و روشنفکرانه مطرح شده در حسینیه ارشاد، حساسیتها و انتقادهای روحانیون سنّتی آن روزگار را برانگیخته بود. استاد مطهری تلاش میکرد با گفت و گوهای چهره به چهره، این حساسیت ها را کم کند. یکی از آن چهره های منتقد، آیت الله سید حسن طباطبایی قمی بود که از سال 1346 تا 1357ش در وضعیت تبعید و حصر، در شهر کرج به سر می برد. آیت الله طباطبایی قمی هم زمان به شدت مخالف حکومت پهلوی و سخنرانیهای شریعتی در حسینیه ارشاد بود. استاد مطهری در سالهای تبعید او، به کرج آمد تا آیت الله را روشن کند! او در آن گفت و گو ضمن دفاع از مواضع حسینیه ارشاد و بیان اینکه حسینیه قصد روشنگری نسل جوان و پیراستن اسلام از خرافات را دارد، گفت: «ابتدا علیه فخرالدین حجازی و حالا علیه دکتر شریعتی سخن میگویند. البته او تندروی میکند و به نصایح ما هم گوش نمی دهد!» آیت الله در پاسخ میگوید: «جامعه شیعی، برخی حساسیت هایی دارد که شما روی این حساسیت ها انگشت گذاشته اید و باید رعایت برخی مصالح را بکنید.» به نظر میرسد استاد مطهری نتوانست در آن دیدار، مجتهد تبعیدی کرج را مجاب کند و خودش هم در سال 1349ش از حسینیه ارشاد جدا شد. در این میان نقش مخرب و پیچیده ساواک در ایجاد اختلاف لایه به لایه بین موافقان و مخالفان حسینیه ارشاد را نباید نادیده گرفت. استاد مطهری خیلی هم به آیت الله تبعیدی کرج، خوشبین نبود. در یکی از اسناد ساواک در سال 1354ش آمده که مطهری، فقاهت و مرجعیت آیت الله طباطبایی قمی را برای هدایت تحصیل کردهها ناکافی می داند. او این نظر را پس از درگذشت آیت الله سید محمدهادی حسینی میلانی در شهر مشهد ابراز کرده بود.
2. سندی به دست نیامده که استاد مطهری پیش و پس از کودتای 28 مرداد 1332 برای دیدار و گفتوگو با دکتر محمد مصدق نخست وزیر تبعیدی، به احمدآباد شهرستان نظرآباد آمده باشد اما او در سالهایی از زندگیاش به جریان مبارزاتی ملی دلبستگی داشت. در یکی از اسناد ساواک، هوادار مصدق معرفی شده که گمان میکنم ناشی از اعتقاد استاد به «مطلق مبارزه با حکومت پهلوی» است. در بیوگرافی تنظیم شده ساواک برای استاد مطهری آمده است: «تقریباً شیخی است منزوی. قدری هم مشرب مصدقی دارد... و میگفت مصدق، آدم وطن پرستی می باشد و توده ای ها ایشان را بالاخره خراب می کنند.» استاد مطهری در نهضت ملی شدن صنعت نفت، به سرمقاله های نشریه «باختر امروز» به قلم دکتر سید حسین فاطمی (وزیر امور خارجه اعدامی دولت مصدق)، علاقهمند بود و با دقت آنها را مطالعه میکرد و گاهی با دوستانش درباره آنها بحث میکرد.
3. استاد مطهری بین دانشجویان محبوب بود و از این جهت با گروهی از دانشجویان دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران مستقر در شهر کرج، پیوندهای عاطفی و فکری داشت. در 17 دی 1352 اعضای انجمن اندیشه و هنر دانشکده کشاورزی کرج از مسئولین دانشکده درخواست می کنند استاد مطهری - که در آن سال مدیر گروه فلسفه دانشکده الهیات دانشگاه تهران بود - به عنوان سخنران به کرج دعوت شود. ساواک در واکنش به این دعوت گزارش میکند: «نحوه افکار و تمایلات سیاسی مرتضی مطهری مشخص نمی باشد!» در نهایت با سخنرانی استاد در کرج موافقت می شود اما ساواک دستور میدهد سخنرانی او را ضبط کنند.
4. استاد مطهری در سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی برای شرکت در آیین آغاز فعالیت مسجد قمر بنی هاشم به شهر نظرآباد کرج آمد. او را آیت الله شهید محمد صدوقی و آیت الله سید هاشم رسولی محلاتی همراهی میکردند. مردم نظرآباد به میمنت حضور استاد و افتتاح مسجد، گاوی را پیش پای او و روحانیون دعوت شده قربانی کردند. از دیگر پیوندهای استاد مطهری با شهر نظرآباد میتوان به توصیه او به مرحوم سید محمدعلی شهیدی محلاتی جهت حضور تبلیغی در این شهر با «عنوان امام جماعت مسجد غدیریه» در سال 1356ش اشاره کرد. شهیدی محلاتی در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل فعالیتهای سیاسی علیه حکومت پهلوی دستگیر و به ساواک کرج منتقل شد.
5. استاد مطهری به جهت نوع نگاه به تبلیغات دینی و مبارزات سیاسی، پیوندهای عمیقی با آیت الله سید محمود طالقانی داشت. آیت الله طالقانی گرچه چهار ماه پس از شهادت استاد، درگذشت اما در آیین بزرگداشت استاد در حسینیه ارشاد سخنرانی کرد و راه و اندیشه او را گرامی داشت. فرازهایی از ارتباط مذهبی و سیاسی استاد مطهری و آیت الله طالقانی به روایت اسناد ساواک را ملاحظه کنید:
- حضور هر دو در جلسات مذهبی جبهه ملی ایران شعبه تهران در 27 آبان 1339و سخنرانی استاد مطهری در این جلسه با عنوان امر به معروف و نهی از منکر؛
- ارسال دعوت نامه جامعه اسلامی مهندسین در 24 دی 1339به استاد مطهری و آیت الله طالقانی با امضای مهندس مهدی بازرگان و مهندس مصطفی کتیرایی جهت حضور آن دو در مراسم مذهبی برنامه ریزی شده در مسجد حاج حسن (تهران)؛
- حضور هر دو در آیین سوگواری ماه محرم در سال 1342ش که در کانون اسلامی مهندسین برگزار شد. در این مراسم، سخنرانان از جمله استاد مطهری به تشریح وجه انقلابی و ظلم ستیزانه قیام حسینی پرداختند؛
- تماس آیت الله طالقانی با استاد مطهری جهت هماهنگی سخنران نماز عید فطر سال 1346ش در حسینیه ارشاد؛
- دورهمی سیاسی مشترک آیتالله طالقانی، استاد مطهری، آیت الله حسین علی منتظری و چند روحانی دیگر در سال 1347ش در منزل حاج شیخ حسین کاشانی؛
- سخنرانی استاد مطهری در مسجد جوادالائمه تهران در 8 فروردین 1348. در آن جمع سیصد نفره، آیت الله طالقانی هم حضور داشت؛
- حضور هر دو در مراسم شب چهلم درگذشت حاج مهدی شالچیان در 27 اردیبهشت 1348که حتی این مراسم ختم هم مورد رصد مأموران ساواک قرار گرفت؛
- جلسه هفتگی عده ای از روحانیون در 5 آذر 1348 در قلهک تهران در منزل آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی و حضور آیتالله طالقانی و استاد مطهری در این جلسه مشورتی با موضوع عمق بخشی به تبلیغات دینی و آگاهی بخشی سیاسی؛
- مشارکت آیتالله طالقانی و استاد مطهری در جمع آوری پول برای حمایت مالی از سازمان الفتح فلسطین در سال 1342ش؛
- اقامه نماز جماعت توسط استاد مطهری در برخی مواقع به جای آیت الله طالقانی در مسجد هدایت تهران در سال 1343ش و حساسیت ساواک به این موضوع؛
- حضور هر دو در مراسم ختم مادر شهید دکتر محمدجواد باهنر در مسجد امیرالمومنین شهر تهران در 23 آبان 1359 که این مراسم هم حساسیت ساواک را برانگیخت.
6. در سال 1337ش با برنامهریزی انجمن اسلامی مهندسین، استاد شهید مطهری به همراه جمعی از نیروهای ملی و مذهبی مخالف حکومت پهلوی همانند آیت الله طالقانی، شهید محمدعلی رجایی، سید هادی خسروشاهی، مهندس مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی و... جهت اقامه نماز عید فطر به گلشهرکرج آمدند. تعدادی تصاویر دیدنی از این تجمع بر جای مانده است.
7. گروه فرقان تشکّلی سیاسی و مذهبی بود که در سال 1356ش به وسیله طلبه ای 21 ساله به نام اکبر گودرزی با تأثیرپذیری از تفسیر چپ گرایانه (مارکسیستی) از قرآن و آموزههای دینی تشکیل شد. همین گروه در 12 اردیبهشت 1358 استاد مطهری را به جهت نقدهایش در کتاب «علل گرایش به مادیگری» ترور کرد. بزرگ ترین مخفیگاه گروه فرقان در شهر کرج قرار داشت که در 5 آبان 1358 کشف و متلاشی گردید. خبر این عملیات، تیتر اول روزنامه کیهان شد. گودرزی و اندک پیروانش هم پس از یک درگیری مسلحانه در 18 دی 1358 در تهران دستگیر و در 3 خرداد 1359 اعدام شدند.
منابع: استاد شهید به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378؛ حسین عسکری، بیداری دشت کهن، انتشارات سوره مهر، 1397؛ حمید کرمی پور، انقلاب اسلامی در کرج، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1391؛ سید محمدحسین میرابوالقاسمی، طالقانی فریادی در سکوت، 2 ج، شرکت سهامی انتشار، 1387؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت الله سید محمود طالقانی، 3 ج، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1382.
نشر نخست این مقاله در:
حسین عسکری، «نسبت های البرزی استاد مطهری»، روزنامه پیام آشنا، سال 8، ش 1834، یک شنبه 12 اردیبهشت 1400، ص 8.
مقاله فوق در وب سایت خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)
____________________
بازتاب مقاله «نسبت های البرزی مطهری» - 1
جناب عسکری عزیز
متن مقاله را به دقت برای سه بار خواندم،ممنون از ارسال چنین پست وزین و بادرایتی. عکس فوق گرچه یادآور روزگار وصل است، اما متن مقاله خروجی فصل را تداعی می کند، زانکه هر یک از این بزرگواران به نحوی جدا ترور فیزیکی یا شخصیت شدند و آن آیت الله (قمی) تا پایان عمر در مشهد درب ورودی را بر روی خود بست. از قضا شاگردان این بزرگواران هریک راهی جدا از منش آنان انتخاب کردند، که ذکر آن مطلوب نیست. ریشه این مشکل را شهید بهشتی در فقر تئوری جامع می دانست، می دانید چرا؟ چون به قول مولانا، هرکسی از ظن خود شد یار من. مبنای تئوری ساختاری شهید مطهری منطق حوزوی یا ارسطویی و کلی نگری در اسلام بود. اساس شناخت شادروان بازرگان از اسلام منطق دکارتی و جزیی نگری علمی بود. اساس شناخت زنده یاد طالقانی و دکتر شریعتی از اسلام تاریخ و منطق دیالکتیک بود. گرچه هر یک پایگاه های خود را در محیط های خاص داشتند اما هیچکدام اندیشه ای فراگیر و جامع از ساختار اصلی و لقد خلقنا انسان فی احسنه تقویم درچند بعدی بودن نداشتند. به همین دلیل خروجی های آنان ناهمگن اما هم نهشت برای رد و حذف دیگری بود. حضور امام موسی صدر الگوی کوچکی از منطق فازی را به دنبال داشت که با ناپدید شدن وی ابتر ماند. تنها امام خمینی بود که مجموعه این منطق ها را در بستر رسمی و فراگیر آن مهیا کرد و از زبان قرآن و مشاء در قالب فازی آن جاری کرد. حیف که شاگردان منافق و منحرف و ستیزه جوی آنان، در قالب مجاهدین، فرقان و... کشور را به این روز سوق دادند.
محمد
12 اردیبهشت 1400
- به نقل از کانال البرزپژوهی https://t.me/alborzology