روستاهایی به قدمت طالقان
- بخش سوم-
- خیکان (خی + ک + ان): خیکان را می توانیم «خیک + ان» هم در نظر بگیریم. در این صورت، «خیک» به معنای ظرف پنیر و ماست و نیز به معنای شکم است. می گویند در گذشته، چون انتقال شیر از بالا طالقان به بخش های پرجمعیت میانی دشوار بود، ابتدا آن را به پنیر و ماست تبدیل می کردند و سپس به بازارهای یادشده می بردند. هنوز هم پنیر بالا طالقان معروف است. از سوی دیگر، «خی» در فارسی بمعنای «چراگاه» و «چمنزار» هم بکار رفته است. این معنای اخیر با نام روستا ارتباط دارد و مانند آردکان، دو پسوند مکانی (ک و ان) بدان افزوده شده است.
روستاهایی به قدمت طالقان
- بخش چهارم-
روستاهایی با پسوند «- ه»: پسوند «-ه» در زبان فارسی، می تواند بعنوان نشانه ی اسم مکان بکار رود.
- وشته {Voshteh} (وشت + ه): اینجا نیز همانند قاعده ی آواییِ یادشده در توضیح «کلانک»، واژه «وَشت» بمعنای خوب و نیکو در لهجه طالقانی به «وُشت» تبدیل شده است. مولوی می گوید: گفت ریشت شد سفید از حال گشت خوی زشت تو نگردیدست وشت.
- پرگه (پرگ + ه): مصدر «پراکندن» در زبان پهلوی به صورت «پرگندن» بکار می رفته است و «پَرگ» ریشه «پراکندن» است. «پرگه» احتمالا به جدا شدن کوچ کنندگان طالقانی از اقوام شمالی اشاره دارد. ما این معنا را در واژه «پراچان» نیز مشاهده کردیم.
- خچیره (خچیر + ه): خچیر در لهجه طالقانی به معنای «زیبا» است و برای مثال، طالقانی ها، دختر زیبا را «خچیره دتر» می نامند. معرب همین واژه در ادبیات فارسی بصورت «خجیر» بکار رفته است. چنانکه فردوسی می گوید: به شاه جوان گفت زرتشت پیر که در کیش ما این نباشد خجیر.
گویش تاتی در منطقه طالقان
پیمان اسحاقی
«گویش طالقانی» که در منطقه طالقان از توابع شهرستان ساوجبلاغ واقع در غرب استان تهران مورد استفاده است، را می توان از گویش های «زبان تاتی» دانست که با زبانها و گویش های مجاور خود تبادل ساختاری و واژگانی بسیاری داشته است. تاثیرپذیری از «زبان گیلکی» و «مازندرانی» و نیز «زبان آذری»، در کنار ارتباط مستحکم و نزدیکی نسبی به تهران و برخورداری از تولیدات ادبی مکتوب و عامیانه، به این گویش غنای ویژه ای بخشیده است.
در این نوشتار، وجوه تمایز ساختاری و واژگانی این گویش با زبان فارسی معیار مورد اشاره قرار گرفته و در هر مورد نمونه ای ذکر شده است. این نوشتار در سال 1388 براساس پایان نامه اختیاری مقطع کارشناسی و با راهنمایی دکتر یحیی مدرسی در گروه انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران فراهم آمده است. متن کامل این مطلب را در فایل پیوستی زیر بخوانید:
Azmayeshgah-gouyeshe taleghani(chaharomin matlab az bala).doc
عزیز و نگارِ طالقانی
آخرین حلقه گمشده دلدادگان عاشق
شب «عزیز و نگار» از سری شب های بخارا روز پنجشنبه نوزدهم بهمن ماه 1388 به همت مجله بخارا و انتشارات ققنوس، با حضور فعالان فرهنگی و ادبی و جمعی از اهالی منطقه طالقان و الموت در تالار بتهوون خانه هنرمندان برگزار شد. علی دهباشی، سردبیر مجله بخارا و برگزار کننده شب های بخارا در آغاز برنامه گفت: عزیز و نگار، داستان دو دلداده طالقانی است که قدمت آن به چند قرن می رسد. به احتمال قریب به یقین باید داستان عشق عزیز و نگار را آخرین حلقه گمشده دلدادگی عاشقان دانست که بارها در تاریخ ادبیات فارسی شاهد برخی از آن ها بوده ایم.ادامه مطلب...
قدمگاه پیر وشته طالقان
- بخش اول-
کامبیز کبیری
کارشناس ارشد باستان شناسی
در ضلع جنوبی روستای وشته واقع در ارتفاعات جنوبی دره طالقان، بنای برجی شکلی قرار دارد به نام «پیر نمیر» و یا «پیر وشته» طالقان. بنای مزبور با ارتفاع 2358 متر از سطح دریا و به موقعیت جغرافیایی 36 درجه و 9 دقیقه عرض و 50 درجه 48 دقیقه طول، در نزدیکی چشمه ای موسوم به «پیری دره» واقع است.
در مورد شجره نامه و یا شخصیت پیر وشته متاسفانه اطلاعی در دست نیست (پازوکی، ص372)، اما تعدادی از پیرمردان روستا نقل می کننند که در داخل مقبره؟ سنگ قبری مرمرین وجود داشته که بر روی آن مطالبی نوشته شده بود. یکی از همین پیرمردان ادعا می کند که مطالب مذکور را به خاطر دارد، اما تاریخ آن را چون عربی بوده فراموش کرده است. مطلب چنین است: «این بقعه متبرکه را امر فرمود سلطان میرزا علی از برای درویش نمیر دام الورعه خلد المکه» (پازوکی؛ همان). علیرغم فراموش شدن تاریخ بقعه، اما عنوان میرزا علی که در جای خود بدان خواهیم پرداخت از اهمیت بسزایی برخوردار است.ادامه مطلب...
قدمگاه پیر وشته طالقان
- بخش دوم-
تاریخ گذاری قدمگاه پیر وشته: محمد بن عبدالوهاب قزوینی در حواشی کتاب تاریخ جهانگشای جوینی آورده است: «وشته از قرای معتبر طالقان وسطی است، بر یسار شاهرود و محادی دهکده نویزک. در این قریه قدمگاه پیری است که طرف توجه اهالی است و خوارق عادات به آن نسبت میدهند.» (ص 398) بیشتر گفتیم که یکی از پیر مردان روستای وشته، مطالب نوشته شده بر روی سنگ قبر؟ مفقود شده این بنا را به خاطر دارد، اما تاریخ آن را چون عربی بوده فراموش کرده است. مطلب چنین است: «این بقعه متبرکه را امر فرمود سلطان میرزاعلی از برای درویش نمیر دام الورعه خلدالملکه» (پازوکی؛ ص 372) شاید رسالت باستان شناسی ایجاب نکند که ما به طور یکطرفه و تنها بر فرض صحت قول یکی از اهالی روستا، به تاریخ گذاری این بنا مبادرت بورزیم، اما عنوان میرزا علی که در حدود پنج قرن پیش در منطقه حضوری پر رنگ و تاریخی داشته، بسیار قابل تأمل و سوال برانگیز است. یعنی نمیتواند اتفاقی باشد.ادامه مطلب...
یادگاری از جشن های نوروز در منطقه طالقان
سید احمد وکیلیان
ایرانیان قدیم سال را به دو قسمت کرده، هفت ماه را تابستان و پنج ماه را زمستان می دانسته اند. چنانچه در بندهش (باب 25 فقره 7) گوید: «از هر مزد روز در فروردین ماه تا انیرانروز در مهر ماه، هفت ماه تابستان است و از هرمزد روز در آبان ماه تا اسفند ماه انجام «پنجوه panjuh» پنج ماه زمستان است. در بعضی از روایت ها از جمله در فرگرد نخست و ندیداد اشاره شده است که زمستان ده ماه تابستان دو ماه بوده است.»
هر ماه از دوازده ماه را نیز به سی روز تقسیم می کردند که در مجموع سال به 360 روز تقسیم می شد و هر کدام از روزهای ماه را به نام یکی از «امشاسپندان» می خواندند مانند بهمن روز، اردیبهشت روز، هرمزد روز و .... اما از آنجا که سال خورشیدی 365 روز است در آخر هر سال، یعنی بعد از اتمام ماه اسفند پنج روز به آن می افزودند و آن پنج روز را پنجه، پنجوه، گاه، اندرگاه بهیزک و هیژک می نامیدند که در زبان تازی به «خمسه مسترقه» مشهور است.ادامه مطلب...
روایت افسانه های طالقان در ژاپن
«شین تاکه هارا» استاد زبان فارسی دانشگاه اوزاکای ژاپن تعدادی از افسانه های طالقان را در کتاب «دایره المعارف افسانه های شرقی» به زبان ژاپنی منتشر می کند. «تاکه هارا» در سال 1383 به دعوت مجله فرهنگ و مردم به ایران آمد و با مهناز حدادی که در حال جمع آوری قصه های طالقان بود آشنا شد. او همچنین به منطقه طالقان سفر کرد و به قصه های اهالی طالقان گوش داد تا آنها را در کتابش روایت کند.
گردآوری «کهن واژه های وطنم» در طالقان به پایان رسید
پروژه گردآوری واژه های محلی منطقه طالقات به وسیله مصطفی حداد پس از هفت سال پژوهش با عنوان «کهن واژه های وطنم» به پایان رسید. این کتاب آخرین مراحل چاپ را می گذراند. از مصطفی حداد پیش از این کتابی با عنوان «زیدشت دروازه طالقان» منتشر شده است.
حدادی قصه های کهن منطقه طالقان را مکتوب می کند
«مهناز حدادی» قصه نویس طالقانی چهار سال است که در زمینه گردآوری افسانه ها و قصه های منطقه طالقان تلاش می کند. او در این باره می گوید: «هنگامی که هفت ساله بودم پدر بزرگم قصه هایی را روایت می کرد که تا مدتها در ذهنم می ماند. پدر بزرگم را زود از دست دادم اما قصه های او را بازنویسی کردم. از چهار سال پیش تصمیم گرفتم از خاله ناتنی پیرم کمک بگیرم تا قصه های خانواده ام را در طالقان جمع آوری کنم.» حدادی تا سال 1382 شش قصه را با گویش طالقانی نوشت و کتاب «چهره» را با هزینه خود درباره فرهنگ دو روستای طالقان به چاپ رساند. .
باید به فکر ادای افکار طالقانی بود
حجت الاسلام والمسلمین «ابوذر بیدار» با انتقاد از محدود شدن ادای دین به طالقانی به نامگذاری یک خیابان به نام او گفت: «طالقانی محبوب جوانان، اهل تسنن و شیعیان، چپ، راست و حتی سلطنت طلبان و سلایق گوناگون بود.» به گزارش خبرگزاری مهر، همرزم آیت الله طالقانی شامگاه پنج شنبه 19 شهریور 1388 در مراسم بزرگداشت سی امین سالگرد ارتحال این عالم بزرگوار در زادگاه وی در بخش طالقان شهرستان ساوجبلاغ اظهار داشت: «مرحوم طالقانی دردی در دل داشت و آن درد بیپناهان بود، آنها که با امید به او میدانستند وی حرفشان را میشنود به سراغش میآمدند.
حجت الاسلام بیدار افزود: «وی با ویژگی های منحصر به فردی که داشت همه اقشار مردم از جمله جوانان، شیعیان، اهل تسنن، چپ و راست و حتی سلطنت طلبان را مرید خود کرده بود.» مسوول دفتر وقت آیت الله طالقانی خاطرنشان کرد: «هنگام زندانی بودن ایشان چند نفر از افسران زندان قصر به خاطر ارادت به طالقانی از جایگاه عزل شده و به زندان افتادند.» وی ادامه داد: «جاذبه شخصیت این عالم بزرگوار همه را مجذوب میکرد و اگر دیگران تنها درباره ایشان شنیدهاند، اینجانب علاوه بر اینکه همرزم و مسئول دفتر وی بودهام، تمام سجایای اخلاقی وی را از نزدیک لمس کردم.» بیدار تاکید کرد: «طالقانی یک مجتهد، مفسر، واعظ و قرآن پژوه با قلبی مهربان بود که دنیا او را میشناسد و هنوز سراغ این پیشوای بزرگ را میگیرند.» ادامه مطلب...
جلال الدین علی میرزا ابوالفضل عنقای طالقانی
احیاگر سلسله عرفانی اویسیه
جلال الدین علی میرزا ابوالفضل عنقا (1266-1333ق) احیاگر سلسله عرفانی اویسیه و بزرگ خاندان «عنقا» است. تحصیلات اولیه خود را در شهر قزوین گذراند. پدرش علی بن هاشم کرکبودی طالقانی اولین استاد او بود. جلال الدین در همان شهر در حوزه درس سیدرضی حکیم اللهی، حکمت و کلام آموخت. آقا سیدعلی صاحب حاشیه بر قوانین الاصول و شیخ محمدصادق برغانی و آخوند ملا علی النقی خیارجی قزوینی او را در فقه و اصول استاد کردند. میرزا ابوالفضل در آغاز 19 سالگی (1284ق) اقامت در تهران را وجهه همت خویش کرد تا به خوشه چینی از خرمن معارف اساتید بزرگی چون آقا محمدرضا و آقا علی زنوزی (مشهور به مدرس) و حاج ملا هادی مدرس (شاگرد صاحب جواهر) و آقا سیدعلی قزوینی (مشهور به علاقبند) در زمینه های حکمت و کلام، فقه، اصول، علم نقطه و اسرار حروف و ریاضیات بپردازد؛ البته با این تفاوت که او در تهران دیگر فقط شاگرد نبود بلکه به تدریس علوم متداول آن روزگار هم همت گماشته بود. عنقا که در جوانی خود تحت تأثیر دایی اش سیدحسین قریشی ذهبی، آشنای اهل تصوف و عرفان قزوین شده بود در تهران نیز دست ارادت از دامان اهل تصوف برنداشت و با کسوت روحانیت به محفل عرفانی شیخ محمد جاسبی (متخلص به فنا) پیوست.
دیدار عبدالقادر جهرمی از پیران و بزرگان متصوفه یک باره عنقا را به کناره گیری از خلق و ترک غوغای تدریس علوم رسمی واداشت؛ در این باره آمده است:«روزی پیر عبدالقادر به مجلس درس عنقا آمد و از او پرسید: چه درسی می گویی؟ عنقا گفت:«نحو»، عبدالقادر پرسید:«آیا علم محو هم می دانی؟» و بی آنکه منتظر پاسخ عنقا بماند از مجلس درس او خارج شد. درست پس از این دیدار بود که عنقا یکسره دگرگون شد و دل خویش را سراپرده محبت او کرد. عنقا پس از درگذشت عبدالقادر (1302ق) به احیای سلسله عرفانی اویسیه مبادرت کرد. کریم کسروی (متخلص به وجدی) که شرح شجره عنقا را به نظم آورده است بر این باور است که عنقا با چهل واسطه فرزند حضرت امام موسی کاظم (ع) است؛ هر چند در این سلسله جز شیخ شاه علی سیاه پوش، همه ملبس به جامه و عمامه سفید بوده اند؛ صادق عنقا -نوه جلال الدین علی میرزا ابوالفضل- نیز بر همین باور است چرا که جدش را با چهل واسطه از طریق سلسله صفویه (شاه سلطان حسین) فرزند حضرت امام موسی کاظم (ع) می داند، اما علی عنقا (برادر صادق عنقا) در نامه ای که به یکی از پژوهشگران تصوف و عرفان نوشته است با رد این باور می نویسد: «در خصوص آن که در بعضی مطبوعات ما را از جانب پدر از سادات مصطفوی و از احفاد شاه سلطان حسین صفوی گفته اند؛ عرض می کنم که در تمام تذکره های موجود از جمله (طرایق الحقایق، مدینه الادب، نامه فرهنگیان، دیوان طرب و نوشته های پدرم (محمد عنقا) و جد امجدم (جلال الدین علی میرزا ابوالفضل عنقا) و در حیات آنان چنین اظهار و ادعایی نشنیدم. تصویر جد امجدم با عمامه سفید بر کتاب های طبع شده خود، بهترین گویایی حق مطلب است و در تمام موارد جلوی نام حضرات، میرزا قید شده نه سید یا میر.»
از خامه ماندگار عنقا آثار منظوم و منثور به یادگار مانده است که آثار منظوم او را با خواندن دو بیت مطلع غزلی از او بر می شماریم:« به کوی عشق، شهان جهان گدای رهند/ که تخت فقر به اورنگ خسروی ندهند/ برهنه پای ولی تاج بخش سلطنتند/ نژند روی ولی نور پاش مهر و مهند.» حقایق المناقب، مجموعه شعر در مدح اهل بیت (ع)؛ انوار قلوب السالکین، مجموعه شعر،؛ مسمط عشقیه؛ مثنوی آیین جهانبانی و آیین جهانداری؛ اشارت حسینیه، در رثای خامس آل عبا بر وزن مثنوی معنوی که در 1312ق سروده شده است؛ منتخب دیوان عنقا (چاپ سنگی). و آثار منثور عنقا: عقاید حقه در اثبات اصول دین و مذهب؛ رساله اثبات نبوت و ولایت خاصه؛ رساله در بیان اسرار حروف؛ رساله صحو؛ بررسی احادیث قدسی؛ رساله اصطلاح. عنقا در پایان حیات عرفانی خویش در 67 سالگی در تهران به دیار باقی شتافت و در گورستان ابن بابویه در جوار آرامگاه شیخ صدوق به خاک سپرده شد.
· منابع: طرایق الحقایق، 3/585 ؛ مینودر، 2/938 ؛ سیری در تصوف،70؛ آشنایی با مشاهیر طالقان، 309؛ شرح حال رجال ایران، 6/9؛ مقدمه کتاب انوار قلوب السالکین؛ نامه فرهنگیان، 705؛ تاریخ و جغرافیای طالقان،107.
· · نشر نخست این مقاله در: دایره المعارف تشیع، ج11، 1384، ص505.