گفت و گوی فوق در اصل بخشی از سخنرانی حسین عسکری با عنوان «بررسی زندگی اجتماعی پیش از وجود قانون» است که در 4 دی 1396 در انجمن علمی دانشجویان حقوق دانشگاه امام صادق علیه السلام ایراد شده است.
بخش اول
مدتی است به همت بلند آقای دکتر حسین محمدی (مدیر گروه تاریخ دانشگاه خوارزمی)، دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری آن دانشگاه تشویق و راهنمایی می شوند که پایان نامه خود را درباره تاریخ و فرهنگ استان البرز بنویسند. در این راستا، موضوعاتی به شرح زیر خدمت دکتر محمدی عزیز تقدیم می کنم. امیدوارم که مقبول افتد.
حسین عسکری
______________________________
1. حضور و تحرکات فدائیان اسماعیلی در محدوده جغرافیایی استان البرز به ویژه قلاع منطقه طالقان
2. تاریخ تشیع در استان البرز
3. زندگی، زمانه و آرمان های علمی حاسب کرجی
4. اندیشه اصلاح و نواندیشی دینی از دیدگاه شیخ هادی نجم آبادی
5. نقش دانشکده کشاورزی کرج در انقلاب اسلامی براساس اسناد ساواک
6. زندگی، زمانه و آرمان های شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث
7. حضور و فعالیت جمعیت فداییان اسلام در استان البرز
8. سیر تاریخی توسعه صنعت در استان البرز با تاکید بر نقش فاتح، مقدم و نمازی
9. نقش دکتر ابراهیم حشمت طالقانی در نهضت جنگل
10. مواجهه علمای خاندان برغانی با شیخیه و بابیت
11. مقاطع تاریخی حضور سادات علوی در استان البرز
12. بررسی درگیری دهکده کرج به هنگام فتح تهران به وسیله مشروطه خواهان
13. بازتاب اجرای اصلاحات ارضی حکومت پهلوی در استان البرز
14. سیر تاریخی انتخابات مجلس شورای ملی در استان البرز
15. علمای البرزی در انقلاب مشروطیت
16. زندگی، زمانه و آرمان های میرزا صادق مجتهد تبریزی مرجع اهل توقف طالقان
17. نقش اتحادیه طالقانیان در رویدادهای اجتماعی و سیاسی معاصر
18. حضور امام خمینی در کرج و آثار آن
19. مشروعه خواهی از دیدگاه میرزا ابوتراب شهیدی براساس کتاب تذکره الغافل و ارشاد الجاهل
20. مبارزات ملی علیه حکومت پهلوی با محوریت روستای احمدآباد
21. بازخوانی تاریخ دوره مادی براساس یافته های باستان شناختی در استان البرز
22. نقش ایل افشار ساوجبلاغ در رویدادهای تاریخ معاصر ایران
23. نقش خاندان های علمی و فرهنگی استان البرز در رویدادهای تاریخ معاصر ایران
- یادداشت حسین عسکری درباره دکتر محمدی https://t.me/alborzology/329
طالقانی شاگرد مکتب نواندیشی دینی نجم آبادی
کتاب «محو الموهوم و صحو المعلوم» نوشته روحانی مشروطه خواه آیت الله سید اسدالله موسوی خرقانی است. خرقانی که از شاگردان معروف آیت الله شیخ هادی نجم آبادی روحانی نواندیش و قرآن پژوه عقلگرای روزگار قاجار است، در این کتاب «راه تجدید عظمت و قدرت اسلامی» را با رویکردی نواندیشانه و مصلحانه تشریح کرده است. مقدمه ده صفحه ای این کتاب نایاب را یکی از شاگردان مرحوم خرقانی یعنی آیت الله سید محمود علایی طالقانی نوشته است. در همین راستا، بنده بر این نظرم که آیت الله طالقانی از جمله شاگردان «مکتب نواندیشی دینی نجم آبادی» به شمار می رود. البته اثبات این ادعا، پژوهشی روشمند در قالب مطالعه ای تطبیقی را تمنا می کند. گزاره هایی همانند بازگشت به قرآن، مدارا و بردباری دینی، عدالت اجتماعی، اصلاحگری مذهبی، مقابله جدّی با استعمار و استبداد، خرافه ستیزی، دغدغه مندی نسبت به چرایی و چگونگی انحطاط ایران و مسلمانان، الهیات و اجتهاد عقلایی، گفت و گوی ادیان و فرهنگ ها و... از جمله کلیدواژه های مشترک اندیشه و آرمان های دو روحانی شجاع البرزی یعنی نجم آبادی و طالقانی است.
حسین عسکری
19 شهریور 1398
- منبع: کانال البرزپژوهی @alborzology
یادداشتی از حامد زارع در این باره
استقبالی تاریخی در البرز و یک پیشنهاد
روز سه شنبه بیستم شهریور 1380 در آستانه آغاز چهارمین فصل کاوش، برای نخستین بار در تاریخ باستان شناسی ایران، گروه کاوش محوطه باستانی ازبکی واقع در استان البرزمورد استقبال اهالی فرهنگ دوست شهر نظرآباد قرار گرفت. این آیین را انجمن مطالعاتی حکمت (نخستین سمن جوانان شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد) با همکاری شورای شهر و شهرداری در ورودی شهر نظرآباد برگزار کرد. اهمیت برگزاری این آیین فرهنگی بی نظیر تا اندازه ای بود که در بیشتر نشریات سراسری، صدا و سیما، وب سایت های خبری اینترنتی و نشریات بین المللی ایرانیان بازتاب گسترده ای یافت. در این مراسم، استاد دکتر یوسف مجیدزاده (چهره ماندگار باستان شناسی ایران و سرپرست گروه کاوش باستان شناختی محوطه ازبکی) گفت: «این استقبال و جشن مردمی در دنیای باستان شناسی جهان بی سابقه است و این مراسم بیان کننده علاقه مردم این شهر به فرهنگ، ملیّت و ایرانی بودن است.» زیور موسوی خویی (خبرنگار روزنامه ایران) نیز در همان ایام ضمن چاپ مقاله ای با عنوان «تپه ازبکی، یادمانی از تمدن کهن» در این باره نوشت: «دیدار از یادمان های 9 هزارساله، کشف نخستین شهر مادی و نیز مردمی که برای نخستین بار در تاریخ ایران در استقبالی پرشور به پیشواز هیأت باستان شناسی رفته بودند تنها هدفی بود که ما را در یک صبح سرد پاییزی به سوی مقصدی به نام محوطه ازبکی کشاند.»
شکوه و اهمیت این اقدام فرهنگی به قدری بود که دکتر مجیدزاده بار دیگر در آذر 1380 در برنامه تلویزیونی زنده پرتو (شبکه چهارم سیما) از جوانان شهر نظرآباد به جهت همکاری با گروه باستان شناسی و برگزاری آیین استقبال از این گروه تشکر کرده و مراسم برگزار شده را اقدامی بی نظیر در طول تاریخ فعالیت های باستان شناسی ایران ارزیابی کرد. ایشان همچنین در پیش گفتار کتاب دو جلدی «کاوش های محوطه باستانی ازبکی» (چاپ سال 1389)، درباره استقبال از گروه کاوش محوطه ازبکی نوشته است: «تشکر ویژه برای آذین بندی شهر نظرآباد، استقبال و خوش آمدگویی رسمی به هیأت کاوش های باستان شناختی در محوطه ازبکی... در برابر ساختمان شهرداری و شورای شهر نظرآباد در آغاز چهارمین فصل کاوش و پس از انتشار خبر انتقال نمونهای از کهنترین خشتهای به دست آمده و از کاوشهای محوطه ازبکی به سازمان ملل و قرار گرفتن آن در موزه آن سازمان، در روزنامههای کشور و سپاسگزاری برای استقبال پرشور هزاران تن از اهالی دوست داشتنی شهرهای نظرآباد و سیدجمال الدین که با در دست داشتن پرچمهای سه رنگ ایران از اتوبوس حامل هیأت همانند سردارانی که پیروزمندانه از جنگی میهنی به خانه بازمی گردند را از یاد نمی برم. نظیر چنین استقبالی تاکنون در هیچ نقطهای از جهان در تاریخ باستان شناسی نه دیده و نه شنیده شده است.»
به جهت ارزش فرهنگی این استقبال تاریخی، در روز سوم شهریور 1398 با همکاری آقای اسماعیل آل احمد نویسنده و البرزپژوه، «طرح پیشنهادی انتخاب 20 شهریور به عنوان روز فرهنگی شهرستان نظرآباد» را به دکتر محمدرضا فلاح نژاد فرماندار شهرستان نظرآباد فرستادیم تا در شورای فرهنگ عمومی شهرستان، بررسی و تصویب شود. این طرح هشت صفحه ای، شامل این عناوین است: مقدمه؛ تعریف هویت ملّی و اهمیت آن؛ شاخصه های هویت ملّی؛ چرایی روز فرهنگی؛ عناصر انتخاب روز فرهنگی؛ پیشنهاد روز فرهنگی نظرآباد؛ تناسب استانی؛ بازتاب های وسیع؛ منابع؛ مستندات.
در طرح پیشنهادی روز فرهنگی نظرآباد، عناصری همانند فراگیری، وحدت بخشی، قدمت، عدم تلاقی با مناسبت های ملّی و مذهبی مهم، توجه به فصول سال و زمان برگزاری و تقویت ارزش ها و سنن اسلامی - ایرانی رعایت شده است. در صورت تصویب این مناسبت، شهرستان نظرآباد پس از استان البرز (20 مهر) و شهر کرج (21 فروردین) دارای روز فرهنگی خواهد شد. بی تردید تصویب این روز و به تبع آن تعیین هفته فرهنگی، باعث تقویت هویت بومی و رونق فعالیت های فرهنگی و هنری خواهد شد. گفتنی است محوطه باستانی ازبکی به ویژه دژ مادی، در چهل و هشتمین جلسه شورای فرهنگ عمومی استان (برگزار شده در اول تیر 1398) به عنوان نماد تاریخی و فرهنگی البرز برگزیده شد. این محوطه باستانی شامل ده تپه و دارای آثاری نفیس متعلق به هزاره هفتم پیش از میلاد مسیح تا دوره ایلخانیان است.
منابع: یوسف مجیدزاده، کاوش های محوطه باستانی ازبکی، جلد اول: هنر و معماری، تهران: اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان تهران، 1389؛ حسین عسکری، دشتی به وسعت تاریخ، تهران: نشر شهید سعید محبی، 1386؛ روزنامه اطلاعات بین المللی، ش 1772، 27 شهریور 1380؛ روزنامه ایران، ش 2003، 2 دی 1380؛ روزنامه جوان، ش 725، 26 شهریور 1380؛ روزنامه همشهری، ش 2575، 7 آذر 1380؛ ش 2576، 8 آذر 1380؛ هفته نامه کیهان هوایی، ش 1442، 26 شهریور 1380.
- نشر نخست این یادداشت در: حسین عسکری، «استقبالی تاریخی در البرز و یک پیشنهاد»، روزنامه پیام آشنا، ش 1460، شنبه 23 شهریور 1398، ص 8.
یادداشت فوق در وب سایت خبرگزاری ایسنا
طرح پیشنهادی انتخاب روز فرهنگی شهرستان نظرآباد
از فیلم های برجا مانده از آیین استقبال تاریخی مردم نظرآباد
جناب آقای دکتر محمد رضا فلاح نژاد
فرماندار محترم شهرستان نظرآباد
با سلام و احترام، طرح پیشنهادی انتخاب «روز فرهنگی شهرستان نظرآباد» از توابع استان البرز که پس از مشورت با گروهی از فعالان فرهنگی و هنری شهرستان تنظیم شده، جهت استحضار و طرح در جلسه آتی شورای فرهنگ عمومی شهرستان به حضورتان ارسال میشود. پیشاپیش از حُسن توجه جنابعالی به مسایل فرهنگی و هویتی این شهرستان دیرپا سپاسگزاریم.
اسماعیل آل احمد - حسین عسکری
اول شهریور 1398
____________________
1. مقدمه
ضرورت دارد پیش از ارایه طرح توجیهی «روز فرهنگی شهرستان نظرآباد»، با بهره مندی از بیانات حضرت آیت الله خامنه ای رهبر فرزانه انقلاب (مدظله العالی) درباره هویت جمعی و ملّی، مطالبی بنیادین در میان نهاده شود.
1. الف) تعریف هویت ملّی و اهمیت آن
«هر مجموعه انسانی به یک هویت جمعی، احتیاج دارد و باید احساس اجتماع و بستگی و هویت جمعی کند. در کشورهای دنیا معمولاً روی مفهوم ملیّت، تکیه میکنند و بعضی جاها هم روی قومیت، تکیه میکنند. ملیّت چیست؟ یک هویت جمعی که با برخورداری از آن، هر کشور می تواند از همه امکانات خود برای پیشرفت و موفقیت، استفاده کند. اگر این احساس هویت جمعی، وجود نداشته باشد بسیاری از مشکلات برای آن مجموعه پیش می آید و بسیاری از موفقیت ها برای آنها حاصل نخواهد شد.»
1. ب) شاخصه های هویت ملّی
برای هویت ملّی شاخصه های گوناگونی بیان شده است که در این طرح پیشنهادی، فقط به یک مورد پرداخته می شود. این شاخصه، سرزمین ما و گذشته تاریخی و فرهنگی آن است. «نقطه قوت ایران، عبارت است از سابقه کهن و ریشه دار تاریخی، فرهنگی، علمی و غیره که در وجود آن تردیدی نیست و ملتی را که تازه امروز از زیر بوته بیرون آمده و تبدیل به یک ملّت شده که فاقد گذشته و سابقه و علم و فرهنگ و بزرگان است نمیتوان با ملّتی مقایسه کرد که روزی بزرگترین دانشمندان دنیا از آنِ او بودند و این امتیاز هم نه یک بار و دوبار که قرنهای متمادی مربوط به او بود. در قرنهای بعد از اسلام، بزرگترین دانشمندان دنیا در رشته های مختلف علوم، ایرانی بودند و از میان آنها فارابی ها، ابن سیناها، فخررازی ها، محمد بن زکریای رازی ها، خوارزمی ها و خیام ها و فردوسی ها و سعدی ها برخاستند. اینها گذشته ملّت ما است. ذخایر گذشته کدام است؟ ذخایر گذشته همین حوادث است. هیچ ملت رشید و خردمندی نباید گذشته خود را که مجموعه ای از حوادث است فراموش کند و ملّتی اگر رشید و خردمند باشد فراموش نخواهد کرد. لذا آن کسانی که در دورهای از تاریخ قبل از زمان ما سعی کردند ملّت ها را تصرف کنند و سرنوشت آنها را به دست گیرند یکی از کارهایشان قطع رابطه این ملّتها با گذشته شان بود. در مثالی محسوس، می توان گفت که گذشته تاریخی به مثابه شِفته و بتونی است که ستون، روی آن قرار دارد. هر چه شفته در عمق بیشتری فرو رفته و قوی تر باشد ستون بنا شده روی آن از استحکام بیشتری برخوردار است. ملّتی که سابقه تاریخی ندارد مثل ستونی است که آن را روی زمین سست بنا کرده باشند. هرچه هم با عظمت باشد آسیب پذیری اش خیلی زیاد است. این گذشته تاریخی به چه درد می خورد؟ اهمیت این شجره نامه در این جهت است که نشان میدهد این منطقه به هر دلیلی یا به دلیل اقلیمی یا به دلیل جغرافیایی یا به دلیل تاریخی، منطقه ای است که استعداد در آن پرورش پیدا می کند. افتخار و تکیه به فضل گذشتگان و پدران برای این که به گذشتگان خودمان هم افتخار کنیم نیست. یادآوری این مطالب برای نکته مهم دیگری است و آن این است که یک ملّت و یک جمعیت، هنگامی که به ارزش های بنیادیِ بومیِ خود، واقف بشود؛ استعدادهای خود را بشناسد؛ ارزش اخلاقی و انسانی خود را بداند مغلوب حوادثی که برای او درست می کنند نمی شود. آینده در برابر یک چنین جمعیت و ملّتی آینده روشنی است» (مطالب داخل گیومه در مقدمه طرح، بیانات رهبر معظم انقلاب است؛ برگرفته از: کتاب فرهنگ در منظر مقام معظم رهبری، صص 251 - 255).
2. چرایی روز فرهنگی
حال که با درک درست از مقدمه الف و ب تعریف و اهمیت هویت ملّی مشخص شد باید تصریح کرد که «روز فرهنگی» میتواند یکی از بهترین زمینه ها و انگیزه ها برای شناسایی و تقویت روزافزون هویت جمعی و ملّی هر منقطهای باشد.
3. عناصر انتخاب روز فرهنگی
در انتخاب «روز فرهنگی» باید عناصری اساسی را در نظر گرفت. برخی از این عناصر: فراگیری؛ وحدت بخشی؛ قدمت؛عدم تلاقی با مناسبت های ملّی و مذهبی مهم؛ توجه به فصول سال و زمان برگزاری؛ تقویت ارزش ها و سنن اسلامی - ایرانی و...
4. روز فرهنگی نظرآباد
برای انتخاب این روز مهم با توجه به نکات پیش گفته، روش «بارش فکری» در یک گروه هم اندیشی در فضای مجازی بین 21 نفر از فعالان فرهنگی و هنری شهرستان برگزار شد و 19 مناسبت مربوط به فرهنگ، تاریخ و توسعه شهرستان نظرآباد به معرض گفت و گو و ابراز نظر گذاشته شد. از این 21 نفر، 10 نفر ابراز نظر کردند. 8 نفر با 20 شهریور 1380 (استقبال تاریخی مردم نظرآباد از گروه باستان شناسی محوطه ازبکی) و 2 نفر با 27 تیر 1337 (تأسیس کارخانجات نساجی مقدم) موافق هستند. با این اوصاف می توان دریافت که مناسبت 20 شهریور از استقبال خوبی در بین فعالان فرهنگی و اجتماعی برخوردار است.
5. تناسب استانی
از آنجا که در اول تیر 1398 در چهل و هشتمین جلسه شورای فرهنگ عمومی استان البرز، «محوطه باستانی ازبکی» به عنوان «نماد فرهنگی و تاریخی استان البرز» مورد تصویب قرار گرفته، انتخاب 20 شهریور به عنوان روز شهرستان نظرآباد متناسب، منطقی و قابل قبول است. انتخاب این روز، تناسب ذوقی جالبی با 20 مهر (روز ملّی استان البرز) و 21 فروردین (روز فرهنگی شهر کرج) دارد.
6. بازتاب های وسیع
روز سه شنبه بیستم شهریور 1380 در آستانه آغاز چهارمین فصل کاوش، برای نخستین بار در تاریخ باستان شناسی ایران، گروه کاوش محوطه باستانی ازبکی مورد استقبال اهالی فرهنگ دوست نظرآباد قرار گرفت. این مراسم را انجمن حکمت (نخستین سمن جوانان شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد) با همکاری شورای شهر و شهرداری در ورودی شهر نظرآباد برگزار کرد. اهمیت برگزاری این مراسم بی نظیر تا اندازه ای بود که در بیشتر نشریات کثیرالانتشار داخلی، صدا و سیما، شبکه های خبری اینترنتی و نشریات بین المللی ایرانیان بازتاب گسترده ای یافت. در این مراسم استقبال، دکتر یوسف مجیدزاده (چهره ماندگار باستان شناسی ایران و سرپرست گروه کاوش باستان شناختی محوطه ازبکی) طی سخنانی گفت: «این استقبال و جشن مردمی در دنیای باستان شناسی جهان بی سابقه است و این مراسم بیان کننده علاقه مردم این شهر به فرهنگ، ملیّت و ایرانی بودن است.» زیور موسوی خویی (خبرنگار روزنامه ایران) نیز در همان ایام ضمن چاپ مقاله ای با عنوان «تپه ازبکی، یادمانی از تمدن کهن» در این باره نوشت: «دیدار از یادمان های 9 هزارساله، کشف نخستین شهر مادی و نیز مردمی که برای نخستین بار در تاریخ ایران در استقبالی پرشور به پیشواز هیأت باستان شناسی رفته بودند تنها هدفی بود که ما را در یک صبح سرد پاییزی به سوی مقصدی به نام محوطه ازبکی کشاند.»شکوه و اهمیت این مراسم به قدری بود که دکتر مجیدزاده بار دیگر در آذر ماه 1380 در برنامه تلویزیونی زنده پرتو (شبکه چهارم سیما) از جوانان شهر نظرآباد به جهت همکاری با گروه باستان شناسی و برگزاری مراسم استقبال از این گروه تشکر کرده و مراسم برگزار شده را اقدامی بی نظیر در طول تاریخ فعالیت های باستان شناسی ایران ارزیابی کرد. ایشان همچنین در پیش گفتار کتاب دو جلدی «کاوش های محوطه باستانی ازبکی» (چاپ سال 1389)، درباره آیین استقبال از گروه کاوش محوطه باستانی ازبکی نوشته است: «تشکر ویژه برای آذین بندی شهر نظرآباد، استقبال و خوش آمدگویی رسمی به هیأت کاوش های باستان شناختی در محوطه ازبکی... در برابر ساختمان شهرداری و شورای شهر نظرآباد در آغاز سومین فصل کاوش و پس از انتشار خبر انتقال نمونهای از کهنترین خشتهای به دست آمده و از کاوشهای محوطه ازبکی به سازمان ملل و قرار گرفتن آن در موزه آن سازمان، در روزنامههای کشور و سپاسگزاری برای استقبال پرشور هزاران تن از اهالی دوست داشتنی شهرهای نظرآباد و سیدجمال الدین که با در دست داشتن پرچمهای سه رنگ ایران از اتوبوس حامل هیأت همانند سردارانی که پیروزمندانه از جنگی میهنی به خانه بازمی گردند را از یاد نمی برم. نظیر چنین استقبالی تاکنون در هیچ نقطهای از جهان در تاریخ باستان شناسی نه دیده و نه شنیده شده است.»
7. منابع
فرهنگ در منظر مقام معظم رهبری، تهیه و تدوین: مرکز پژوهش های فرهنگی اجتماعی صدرا، تهران: سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، موسسه نشر شهر، 1390؛ مجیدزاده، یوسف، کاوش های محوطه باستانی ازبکی، جلد اول: هنر و معماری، تهران: اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان تهران، 1389؛ عسکری، حسین، دشتی به وسعت تاریخ، تهران: نشر شهید سعید محبی، 1386؛ روزنامه اطلاعات بین المللی، ش 1772، 27 شهریور 1380؛ روزنامه ایران، ش 2003، 2 دی 1380؛ روزنامه جوان، ش 725، 26 شهریور 1380؛ روزنامه همشهری، ش 2575، 7آذر 1380؛ ش 2576، 8 آذر 1380؛ هفته نامه کیهان هوایی، ش 1442، 26 شهریور 1380.
8. مستندات
شهرستان نظرآباد گرچه جدید است اما کهن ترین آثار یافته شده در آن متعلق به هزاره هفتم پیش از میلاد مسیح است.
در جلسه اول تیر 1398 شورای فرهنگ عمومی استان البرز، «محوطه باستانی ازبکی» را به عنوان «نماد فرهنگی و تاریخی استان البرز» برگزید.
بخشی از بازتاب های رسانه ای آیین استقبال اهالی شهر نظرآباد از گروه باستان شناسی محوطه ازبکی، 20 شهریور 1380.
دکتر یوسف مجیدزاده چهره ماندگار باستان شناسی ایران، اقدام اهالی شهر نظرآباد را در تاریخ باستان شناسی جهان بی سابقه توصیف کرده است.
نگاره اثرات محوطه باستانی ازبکی بر توسعه شهرستان نظرآباد، برگرفته از یک پژوهش ارایه شده به چهارمین کنگره تاریخ معماری و شهرسازی استان البرز، اسفند 1395.
دیروز خبرنگاران «کانال تلگرامی گروه فیلم همشهری» گزارش تصویری کوتاه زیر را با وجود مخالفت شدید اهالی روستای ایستای طالقان - که در فیلم هم آشکار است - تهیه و منتشر کرده اند. به نظر می رسد انصاف، اخلاق و حرمت حریم خصوصی، درباره این طایفه تجددگریز سنتی رعایت نشده است. تهیه کنندگان این فیلم کوتاه عبارتند از: مهلا داریان، ساتیار امامی و مهدی کشوریان. این خبرنگاران جوان و جویای نام باید از جملات صریح اهالی روستای ایستا درمی یافتند که آنان تمایلی برای رسانه ای شدن ندارند. البته باید همه بدانیم که اخلاق، مقدم بر پژوهش و خبرنگاری است و به بهانه پروپاگاندای خبری و شهرت نمی توان آرامش دیگران را نادیده گرفت.
حسین عسکری - 6 شهریور 1398
___________________________________
اخلاق رسانهایتان کجاست؟
امیر هاشمی مقدم
(انسانشناس روزنامهنگار)
دو روز پیش (5 شهریور 1398)، چند خبرنگار و تصویربردار گروه رسانهای «همشهری»، برای تهیه یک گزارش داغ و مشتریپسند، به سراغ اهالی روستا/ محله «ایستا» در نزدیکی طالقان رفتند؛ آن هم با آگاهی از این نکته که ساکنان این روستا، هیچ علاقهای به حضور و سرک کشیدن غریبهها در زندگیشان ندارند. با این همه، دوربین به دست به سوی آنان راه افتادند و حتی با آنکه یکی از اهالی میگوید: «آنجا نوشتهایم که فیلم نگیرید... مردمآزاری دیگر چگونه است؟»، اما تصویربردار، به دروغ میگوید: «مال آدم عادی است نه خبرنگار»! و باز هم به فیلم گرفتن ادامه میدهند. حتی یک جا هم دوربین را جوری در دستشان پنهان میکنند تا اهالی را فریب دهند؛ در حالیکه زاویه فیلم نشان میدهد که دارند مخفیانه تصویربرداری میکنند. اسفبار آنکه فریبکاری این اهالی رسانه تا آنجا پیش میرود که یکی از فیلمبرداران [گویا در پاسخ به درخواست اهالی برای فیلم نگرفتن]میگوید: «چشم. چشم. دیگر [اینجا]حریم خودتان است و باید هرچه شما میگویید ما بپذیریم» و در ادامه و گویا در توجیه فیلمبرداریشان میگوید: «نا آگاهانه بود». اهالی هم در لابلای صحبتهایشان، بارها گلایه میکنند از اینکه دیگران با دوربین به سراغشان میآیند و زندگیشان را مختل میکنند. یکیشان میگوید: «پدرمان را در آوردهاند مثل شماها. بابا بروید دیگر. از زندگی افتادهایم [به خاطر این تجسسهای دیگران]». اما حتی این دست از سخنان که نشانه درماندگی اهالی است هم، مانع از تهیه گزارش و فیلم گرفتن از ایشان توسط خبرنگاران و تصویربرداران همشهری نمیشود.
اهالی روستای ایستا، گروهی از پیروان میرزا مجتهد تبریزی هستند که در سالهای پایانی دوره قاجار، گفته بود کاربرد فناوری حرام است و باید از آن پرهیز کرد. اما با همهگیر شدن فناوری، پیروان او که در تبریز کم کم داشتند در محاصره فناوری قرار میگرفتند، راه هجرت در پیش میگیرند. زمینی بزرگ در نزدیکی طالقان خریداری کرده، دور آن را با درختان تبریزی حصار گرفته و خانههایی درون آن میسازند. فعالیتشان هم کشاورزی و دامداری در زمینهای نزدیک خانهشان است و درآمدشان به جز از کشاورزی، از اجاره بهای زمینهایی است که برخیشان در تبریز داشتهاند و به اجاره دادهاند. از برق و لولهکشی آب و گاز و تلفن، خبری نیست در این روستا. شناسنامه هم ندارند. برای همین هم دیگران نام روستا را «ایستا» گذاشتند؛ یعنی جایی که زمان ایستاده است؛ و البته حکومتها و دولتها، چه پیش و چه پس از انقلاب، با اینان کنار آمده و به درستی، آنها که سرشان به کار خودشان است را به حال خود گذاشتهاند. اما دریغ از رسانههایی که برای جذب مخاطب بیشتر، همه مرزهای اخلاقی را زیر پا میگذارند و برخی مردمانی که گمان میکنند حس کنجکاویشان درباره زندگی خصوصی دیگران را به هر شیوهای باید ارضا کنند؛ و همین است که آسایش و آرامش اهالی این روستا را بر هم زدهاند. همشهری، تنها یکی از این رسانههاست. پیش از همشهری هم رسانهها و افراد بسیار دیگری تلاش کردند با در نوردیدن مرزهای اخلاق، آسایش اینان را بر هم بزنند. شوربختانه رسانه و خبرنگاری/روزنامهنگاری، چاقویی دو لبه است که یک لبه آن دفاع از حقوق مردم، آگاهیرسانی، برملا کردن فساد، دفاع از آزادی و...، و دیگر لبه آن، تهیه گزارشهای زرد و غیرحرفهای برای جذب مخاطب بیشتر، تمجید از اشخاص حقیقی و حقوقی که اهالی رسانه را تطمیع کردهاند، و یا تهیه گزارش علیه افراد یا شرکتهایی است که حاضر به پرداخت پول برای تبلیغات در یک رسانه نشدهاند.
اینجاست که مرز روزنامهنگاری با دانش انسانشناسی (که تولیداتش گاه به نوشتههای ژورنالیستی تشبیه شده) آشکار میشود. در انسانشناسی، بحث اخلاق پژوهشی و دفاع از فرهنگ و مردم موضوع پژوهش و احترام به تکثرگرایی فرهنگی (تا آنجا که فرهنگ مورد بررسی، به دیگران آسیب نرساند) بسیار برجسته است. حتی در انسانشناسی معاصر، با «موضوع بودن» افراد در یک پژوهش نیز مخالفت شده و انسانشناس تلاش میکند رابطهاش با آنان نه یکسویه، بلکه دوسویه باشد و در واقع به جای بررسی کردن ایشان، از آنها درباره موضوع پژوهشش بیاموزد. اما جای چنین بحثهایی به نظر میآید در اخلاق رسانهای ما چندان برجسته نباشد؛ و اینجاست که انسانشناس روزنامهنگار (Journalist Anthropologist) پا به میدان میگذارد تا روشهای پژوهش، دیدگاهها و اخلاق حرفهای انسانشناسی را در تولید محتویات رسانهای به کار بگیرد؛ گرایشی که در ایران ناشناخته است؛ بنابراین شاید وظیفه انسانشناسان و دیگر اصحاب علوم اجتماعی در ایران، فعلاً انتقاد از و مبارزه با رسانههای بیاخلاق باشد که در راستای اهداف غیر حرفهایشان، حریم فرهنگها و انسانهای بیآزار را آماج اهداف غیر حرفهایشان میکنند.
متن یادداشت فوق در وب سایت فرارو
آزمودگان مردود را بار دیگر آزمودن جایز نیست
مجلسیان نگذارند دست و دامن وزارت جدیدالتاسیس میراث فرهنگی،صنایع دستی وگردشگری به رئیسان و مدیران مردود دولتیان اسبق واکنون آلوده شود. آن ها که نه سال ها که دهه ها کوشیدند به صد حیله و نیرنگ از هر در و پنجره ای درآیند و از هر راه و بیراهه ای بگریزند و بگذرند و وارد شوند تا نگذارند طرح وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به تایید شورای نگهبان و تصویب مجلسیان برسد و سازمان را همچنان حیاط خلوت و شرکتکده سود و سودای جماعتی کاسب پیشه و منفعت طلب و زرپرست بی مسئولیت نگاه بدارند؛ اینک نیز فرصت را غنیمت گرفته و به صد نیرنگ و فریب از در و دروازه دیگر درآمده اند تا شاید بتوانند و موفق بشوند از مجلسیان رای بستانند و زهری وسمّی دیگر و به طریقی دیگر بر کام مُلک و ملت بریزند. این جماعت آلوده به زر و نام و نان های حرام، لیاقت و شایستگی در کف گرفتن سرپرستی حتی یک روز را در وزارت جدید التاسیس ندارند چه رسد به سرپرستی رسمی و در مقام وزارت به مجلسیان معرفی شوند و از مجلسیان رای بستانند و بخواهند سال ها بر کرسی وزارت جدید التاسیس تکیه بزنند و بنشینند. آن هم بر کرسی و مقام رفیع وزارت مواریث فرهنگی و مآثر تاریخی ملتی که مرزهای تاریخ و فرهنگ و مواریث فرهنگی و مآثر تاریخی اش در مقیاسی سیاره ای با یک جهان درتنیده است. در یک جهان در مقیاسی سیاره ای دامن گسترده است. کارنامه مردود هم آن رئیسان و مدیران دولتیان اسبق هم این رئیسان و مدیران دولتیان اکنون بر جامعه میراثیان و باستان شناسان پوشیده نیست. مجلسیان آزمودگان مردود را بار دیگر محک نزنند و نیازمایند و رای موافق در انبان اینان نریزند که اگر چنین کنند هم بر خود هم بر مُلک و ملت ستمی بزرگ روا داشته اند و مهر تایید بر خطاها و خیانت های بزرگ نهاده اند. به فارغ التحصیلان کارآزموده و جوان و خوشفکر و فرهنگ شناس دانش باستان شناسی و رشته های خویشاوند و مرتبط که میراثبانان آگاه و صدیق تاریخ و فرهنگ و مواریث فرهنگی و مآثر تاریخی میهن هستند اعتماد کنند و آراء خود را به پای اینان بریزند و و اینان را بر کرسی رفیع وزارت میراث فرهنگی بنشانند و دست رد بر سینه رئیسان و مدیران مردود و کاسب پیشه دولتیان اسبق و اکنون سازمان که به مجلسیان معرفی می شوند بگذارند و نگذارند وزارت جدید التاسیس گام در تکرار راه و بیراهه ای بگذارد و برگیرد و برود که برای کشور پرهزینه و پرخسارت بوده است و بسیار غم انگیز و جبران ناپذیر. آزمودگان مردود را بار دیگر آزمودن جایز نیست .
حکمت اله ملاصالحی، دانشگاه تهران 7/6/1398 هجری خورشدی
مصایب داریوش اسدزاده برای یک کاندیدا در ساوجبلاغ
روز یک شنبه سوم شهریور 1398 داریوش اسدزاده بازیگر پیش کسوت تئاتر، سینما و تلویزیون ایران در سن 96 سالگی درگذشت. او که متولد اول آذر 1302 در کرمانشاه بود، نخستین بار در بیست سالگی بازیگری را تجربه کرد. از اوایل دهه 1330ش پایش به سینما باز شد و تا آخرین روزهای زندگی در بیش از هشتاد فیلم مقابل دوربین رفت. «دو نیمه سیب» کیانوش عیاری، «روز شیطان» بهروز افخمی، «بوی کافور عطر یاس» بهمن فرمان آرا، «یتیم خانه ایران» ابوالقاسم طالبی و «50کیلو آلبالو» مانی حقیقی از مهم ترین فیلم های کارنامه او در سینما است. به مناسبت درگذشت «سروخوش پوش سینمای ایران»، مشاهدات او از چند و چون برگزاری انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورای ملّی در «حوزه انتخابیه ساوجبلاغ، شهریار و کُردان» که همزمان با نخست وزیری احمد قوام (قوام السلطنه) است را مروری تاریخی می کنیم.
1. مرحوم اسدزاده در 29 فروردین 1396 به درخواست «موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران»، مشاهدات خود از آن انتخابات پر حاشیه را این گونه قلمی کرده است: «درست به یاد دارم که در سال های نخستین دهه 20 شمسی و در زمان نخستوزیری قوام السلطنه بود که بنده به عنوان ریاست کارگزینی اداره کل اموال دولتی و شهرداریها در وزارت دارایی انتخاب شدم، ریاست اداره کل آقای شیخ اسلامی نامی بود که توجه خاصی نیز به بنده داشت. روزی از روزها مرا احضار کرد و با کمال خلوص نیت فرمود که باید مأموریت خاصی را انجام دهی. موضوع چنین است که دوران انتخابات مجلس شورای ملّی است و نظر دستگاه و اعلیحضرت همایونی (محمد رضا شاه پهلوی) این است که از ساوجبلاغ و شهریار، سید محمدصادق طباطبایی انتخاب شود ولی به عقیده جناب نخست وزیر قوام السلطنه باید [بهاءالدین] کهبد به مجلس راه یابد. از قرار معلوم (پشت پرده) آقای کهبد مبلغی قرار است به عنوان محبت به ایشان پرداخت نماید. حال چون بنده شناخت کاملی راجع به شما دارم باید با دوستان و یا کارمندان مورد نظرتان بدان سو حرکت کرده و کمک لازم را راجع به انتخاب فرد مورد نظر (آقای سید محمدصادق طباطبایی) بفرمایید. بالاخره بعد از چند روز همراه شش نفر از کارمندان اداره و چهار تن از دوستان به طرف شهریار حرکت کردیم. از آنجا که «کبودین» مرکزیت داشت خودم در آنجا ساکن شدم و دیگران را به قصبات مختلف اعزام کردم و چون بوق و کرنا و سر و صدای تبلیغات شروع شده بود، به همراهان متذکر شده بودم که باید بیانات شما عامیانه و خداپسندانه باشد. مثلاً قرار بود برای جلب نظر مردم به سمت محمدصادق طباطبایی بگویند: «سید بزرگوار آقای سید محمدصادق طباطبایی که مردی مؤمن و خداپرست و با آل عبا هر شب محشور است و برای خدمت به مردم از درگاه خداوند متعال آرزوی سلامتی و فراوانی درخواست میکند را انتخاب کنید که هم دنیا را دارید و هم آخرتتان را» و در مقابل برای ریزش رأی کهبد بگویند ای مردم به کهبد کچل و شکم گنده که زمینهایتان را غصب و به شماها اجحاف کرده رأی ندهید. خلاصه قرار بود گفتهها در این حدود باشد که اگر بهشت را میخواهید، به این بزرگوار یعنی سید محمدصادق طباطبایی رأی دهید و اگر جهنم را می خواهید به کهبد غاصب زمینهایتان رأی دهید. بالاخره رأی گیری آغاز شد و بعد از چند روز صندوق آرا جمعآوری شد. با توجه به تبلیغات احتمال انتخاب شدن سید محمدصادق طباطبایی زیاد بود به همین خاطر برای حفاظت از صندوقها قرار بود که شب در فرمانداری یا بخشداری بمانند تا روز بعد خوانده شوند. طبق قانون قرار بر این بود که مأمورین دولت و متولیان صندوق از اوضاع مراقبت نمایند که یکباره اختلاف و نزاع بین ژاندارمها و نمایندگان مردمی صندوق درگرفت که در این کتکاری بعضی از کارمندان اداره زخمی شدند و راه فرار به طرف فرمانداری بسته شد. من که در پشت یک درخت شاهد ماجرا بودم و راه فرار نداشتم اجباراً برای اختفا بالای درخت رفتم و تا سپیده صبح از سرما لرزیدم. نتیجه انتخابات آن شد که کهبد به مجلس راه یافت و کارمندانی که در این ماجرا به تبلیغ صادق طباطبایی پرداخته بودند همگی شناسایی و اخراج شدند ولی من که هدایت تبلیغات را برعهده داشتم چون به نام طباطبایی در این ماجرا معروف شده بودم به همین نام بازنشسته شدم و نهایتاً هم معلوم نشد شخص طباطبایی کیست؟»
2. در توضیح و رمزگشایی از خاطره شادروان داریوش اسدزاده از انتخابات جنجالی دوره پانزدهم مجلس شورای ملّی، دانستن نکات تاریخی زیر ضروری است:
الف) با به سلطنت رسیدن مظفرالدین شاه، دوره جدیدی در حیات سیاسی ایران معاصر پدید آمد که منجر به تشکیل نهاد پارلمان شد. در 16 شهریور 1285 نخستین نظامنامه انتخابات در 32 ماده به امضای شاه قاجار رسید و دو ماه پس از تصویب آن، نخستین دوره مجلس شورای ملّی افتتاح شد. در دوره های اوّل و دوّم، هیچ کدام از مناطق استان البرز فعلی، نماینده ای در مجلس نداشتند. در آخرین ماه های دوره دوّم یعنی در 22 مهر 1290 انتخاب نماینده ای برای حوزه انتخابیه «شهریار، ساوجبلاغ، اشتهارد، برغان و فشند» به تصویب نمایندگان رسید. این عنوان تقریباً بر همه گستره جغرافیایی استان البرز و بخشی از استان تهران فعلی دلالت می کرد. برغان و فشند از روستاهای آباد و قدیمی ساوجبلاغ به شمار می روند. این عنوان پس از مدّتی به حوزه انتخابیه «شهریار، ساوجبلاغ و کُردان» تغییر یافت و تا پایان دوره نوزدهم باقی بود تا اینکه در دوره بیستم به «حوزه انتخابیه کرج» تغییر نام داد.
ب) گستره فعلی استان البرز در دوره های اول و دوم، فاقد نماینده بود؛ اما نام نمایندگان دوره سوم تا نوزدهم حوزه انتخابیه شهریار، ساوجبلاغ و کردان به این شرح است: دوره سوم: میرزا قاسم خان تبریزی مشهور به صور اسرافیل (درگذشت 1327ش)؛ دوره چهارم: سید محمدصادق طباطبایی (درگذشت 1340ش)؛ دوره پنجم تا چهاردهم: میرزا یدالله خان دهستانی (درگذشت 1336ش)؛ دوره پانزدهم تا هفدهم: بهاءالدین کهبد (درگذشت 1361ش)؛ دوره هجدهم: دکتر سیّد جواد حمزوی (متولد 1300ش)؛ دوره نوزدهم: مهندس عبدالعلی دهستانی (درگذشت 1386ش).
ج) سید محمدصادق طباطبایی فرزند آیت الله سید محمد طباطبایی (از رهبران اصلی مشروطیت و شاگرد شیخ هادی نجم آبادی) است. تحصیلات خود را از شش سالگی زیر نظر پدرش و معلّمان خصوصی در سامرا آغاز کرد و در نوجوانی به کسوت روحانیت درآمد. او که سری پرشور داشت از سال 1284ش در کنار پدرش وارد مبارزه با حکومت قاجار شد و در راه استقرار مشروطه به کوشش هایی دست زد. تشکیل انجمن های سیاسی «مخفی» و «کتابخانه»، حضور در واقعه مهاجرت روحانیون به حرم حضرت عبدالعظیم و کوچیدن به قم، دیدار و گفت و گوی چندباره با دولتیان و پناهندگان سفارت انگلیس از طرف پدر، از جمله فعالیّت های سیاسی او بود. روزنامه مجلس را در سوّم آذر 1285ش پایه گذاری کرد. پس از به توپ بسته شدن مجلس در سال 1287ش، محکوم به تبعید از ایران شد و نزدیک به ده ماه در شش کشور اروپایی به سر برد. با برکناری محمّدعلی شاه ششمین پادشاه قاجار و پیروزی دگرباره مشروطه خواهان، او به اتّفاق پدر به تهران آمد و در انتخابات دوره دوّم مجلس شورای ملّی به نمایندگی مردم مشهد برگزیده شد. در آن ایام، «حزب اجتماعیون اعتدالیون» را تأسیس نمود و گروهی از مجلسیان را با روش سیاسی خود همراه کرد. همچنین در سال 1293ش در دوره سوّم مجلس از تهران به نمایندگی انتخاب شد. طباطبایی در سال 1298ش در انتخابات دوره چهارم با کسب 6756 رأی از 8098 رأی از حوزه انتخابیه شهریار، ساوجبلاغ و کردان به نمایندگی مجلس برگزیده شد اما این مجلس به علّت جنگ جهانی اول و نابسامانی اوضاع داخلی تا سال 1300ش افتتاح نشد. پس از افتتاح مجلس چهارم با همکاری سلیمان میرزا اسکندری، حزب سوسیالیست را به وجود آورد. طباطبایی در طول عمر دو ساله مجلس چهارم همچون میرزا قاسم خان تبریزی مشهور به صوراسرافیل نماینده دوره سوّم شهریار و ساوجبلاغ، از محل نمایندگی خود کمتر یاد کرد. البته در این دوره، لایحه راه شوسه تهران به شهریار را دولت به مجلس ارایه کرد. سفیر ایران در ترکیه در سال 1303ش و کنار گذاشتن لباس روحانیّت در آنجا، ریاست انجمن مرکزی نظارت بر انتخابات تهران در سال 1322ش، نماینده مردم تهران در دوره چهاردهم مجلس و ریاست آن مجلس در سال 1322ش، تأسیس حزب مردم و کمک به انتشار روزنامه صدای مردم از فعالیّت های سیاسی او پس از نمایندگی مردم ساوجبلاغ و شهریار بود.
د) سید محمدصادق طباطبایی در سال 1326ش به همراه بهاءالدین کهبد در انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورای ملّی، نامزد نمایندگی مردم ساوجبلاغ و شهریار شد. می گویند کهبد برای پیروزی در آن انتخابات به برخی چهره های اثرگذار حکومت پهلوی همانند اعضای اصلی حزب دمکرات ایران به دبیرکلّی احمد قوام معروف به قوام السلطنه پول هایی به عنوان هدیه پرداخت و با کسب 12913 رأی از 16918 رأی مأخوذه به مجلس راه یافت. طباطبایی که نتوانست به مجلس راه یابد با هدف اعتراض به سلامت انتخابات، بیانیه ای صادر کرد و چند روز هم به همراه گروهی از همفکرانش تحصّن کرد ولی راه به جایی نبرد. در بخشی از بیانیه سیاسی او که در 26 مهر 1326ش در شماره فوق العاده روزنامه ناخدا به چاپ رسیده، آمده است: «چون در این موقع جماعتی از آزادی خواهان که دوستان نزدیک اینجانب اند خواستند گوشه ای از این اوضاع عجیب یعنی شمه ای از جریان انتخابات اخیر ساوجبلاغ و شهریار را به استحضار عامه برسانم تا قاطبه مردم ایران به نمونه بارز دیگری از آزادی انتخابات که بزرگ ترین حق ملّی می باشد، متوجه شده [و] بدانند که با وجود مجلس و توجه خاص بسیاری از آقایان نمایندگان و صدور اعلامیه های مکرّر، چگونه افراد ژاندارم و مأموران وزارت کشور که وظیفه دار حفظ حقوق مردم هستند، بر ناموس ملّی و حق طبیعی یعنی آرای مردم تجاوز نموده، روز و شب به تهدید کشاورزان و تعویض صندوق های انتخابات آنان مشغول [هستند.] و عشق و علاقه به پول تا چه حد آنها را به رعایت اصول بی اعتنا ساخته است... صندوق «برغان» را که در عرض سه روز بیش از هشتصد رأی نداشت، طی یک ساعت از روی دفتر کوپن قند و شکر به نفع خود و برخلاف رضای مردم عوض نمودند... و صندوق «رامجین» را هم که مردم آن با علاقه و ایمان مخصوص رأی داده اند شب یکشنبه 26 [مهر 1326ش] به کلی تغییر دادند... این بود نمونه ای از انتخابات آزاد که در ساوجبلاغ و شهریار چند فرسخی شهر تهران، در مقابل توجه اکثر نمایندگان مجلس شورای ملّی انجام گردید.» شهربانی حکومت پهلوی در شانزدهم مهر 1326ش در گزارشی محرمانه درباره اعتراض گروهی از مردم ساوجبلاغ به نتیجه انتخابات مجلس پانزدهم نوشته است: «عده ای از رعایای ساوجبلاغ اخیراً به منظور تحصن در مجلس شورای ملّی برای آزاد گذاردن انتخابات آنجا به مرکز آمده و یکی از آنها در سالن حزب اتّحاد (حزب وحدت ایران) اظهار می نمود: اخیراً عده ای از چاقوکش های حزب دمکرات ایران به ساوجبلاغ آمده، برای کهبد رأی خریداری می نمایند. ولی در مقابل آنها تمام افرادی که امروز به تهران آمده و شکایت نموده اند، تصمیم گرفته و خود را آماده کرده اند که اگر دولت به حرف آنها گوش ندهد و انتخابات آزاد نباشد، با وسایلی که در ساوجبلاغ قبلاً فراهم ساخته اند، زد و خورد و کُشت و کشتار نمایند تا انتخابات آزاد گردد و در صورت آزاد بودن انتخابات به طور حتم سید محمدصادق طباطبایی وکیل ساوجبلاغ خواهد بود.» اعتراض گسترده طباطبایی و گروهی از مردم ساوجبلاغ موجب رد اعتبارنامه کهبد در جلسه هشتم مجلس پانزدهم (بیست و نهم امرداد 1326ش) شد اما کهبد در انتخابات میان دوره ای به مجلس راه یافت و در سیزدهم اسفند 1326ش اعتبارنامه اش به عنوان نماینده شهریار، ساوجبلاغ و کردان به تصویب نمایندگان رسید...
منابع: منوچهر نظری، رجال پارلمانی ایران، ص 696؛ معین الدین محرابی، تاریخ و فرهنگ شفاهی ملارد قدیم، ص 272؛ گزارش های محرمانه شهربانی (1326 - 1324 شمسی)، ج 1، ص 414؛ وب سایت موسسهمطالعاتتاریخ معاصر ایران، 29/1/1396؛ حسین عسکری، بیداری دشت کهن، ص 94.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «مصایب داریوش اسدزاده برای یک کاندیدا در ساوجبلاغ»، روزنامه پیام آشنا، سال ششم، شماره 1451، 5 شهریور 1398، ص 8.
سید محمدصادق طباطبایی
بهاءالدین کهبد
بیانیه اعتراضی سید محمدصادق طباطبایی
مسجد شیعیِ پیش از صفویه در استان البرز
مسجد جامع برغان در پایین محلّه روستای برغان از توابع بخش چِندار شهرستان ساوجبلاغ واقع است. فاصله این روستای هدفِ گردشگری، از شهر کرج 13 کیلومتر و از تهران 50 کیلومتر است. کهن ترین سفالینه های به دست آمده از محوطه باستانی کِش کلا واقع در شمال روستای برغان، متعلّق به دوره ایلخانی تا دوره قاجار است. این مسجد، یکی از شواهد پنجگانه حضور مذهب تشیّع پیش از دوره صفویه در استان البرز به شمار می رود. مسجد تاریخی برغان به دست جلال الدوله کیومرث پسر بیستون پسر گستهم (درگذشت 857ق) از ملوک رُستمدار طبرستان ساخته شده است. ملوک رستمدار یا پادوسپانان، سلسله کوچکی در اطراف دریای خزر بودند که از سده چهارم هجری قمری تا سال 1006ق در ناحیه طبرستان و رویان حکومت کردند. آنها نخست، بر آیین زرتشت بودند امّا پس از جلال الدوله کیومرث پسر بیستون به مذهب تشیّع گرویدند.
بر سر درِ مسجد، کتیبه سه سطری به نسبت طولانی نصب شده که به زبان فارسی، تاریخچه مسجد جامع برغان را این گونه روایت می کند: کیومرث پسر بیستون که زرتشتی بود، پس از قتل پدرش به دست اسماعیلیان طالقان در سال 787ق، به مازندران می گریزد و پس از مدّتی به دست سپاهیان امیر تیمور گورکانی (درگذشت 807ق) اسیر شده و به فارس تبعید می شود. شبی در تبعیدگاه خود، امام علی علیه السلام را در خواب می بیند و بر اثر آن رویا، از آیین زرتشت دست کشیده و به مذهب شیعه جعفری می گرود. پس از به حکومت رسیدن در منطقه رستمدار طبرستان (از سال 807 تا 857ق) در ترویج مذهب تشیّع تلاش فراوان می کند. کیومرث در سال821ق به هنگام سرکشی یا عبور از روستاهای کوهستانی ساوجبلاغ، دستور ساخت این مسجد را در روستای برغان می دهد. به نظر می رسد تشیّع اهالی این بخش از ساوجبلاغ نیز از همان زمان آغاز شده باشد. مسجد برغان در آخرین سال سلطنت شاه سلیمان صفوی (درگذشت 1105ق) بازسازی شده است.
از آن جایی که در روزگار قاجار، نماز جمعه منطقه ساوجبلاغ واقع در استان البرز در روستای برغان برگزار می شد، شیخ محمّد ملایکه برغانی (درگذشت 1200ق) پدر شیخ محمّدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث دستور توسعه مسجد را می دهد. در محرّم سال 1357ق (1316ش) مسجد بر اثر آتش سوزی، ویران می شود تا این که بار دیگر به کوشش شیخ محمّد شهیدی برغانی (درگذشت 1344ش) به صورت خشت و چوب ساخته می شود. بنای فعلی مسجد، در سال 1354ش با پشتیبانی آیت الله سیّد محمّدهادی میلانی (درگذشت 1354ش) و به همّت حاج ذبیح الله رفیعی برغانی ساخته شده است.
دو درخت کهن سال در حیاط کوچک مسجد همچنان پابرجا است. درخت ضلع شمالی - به قول اهالی درختِ هزار ساله - قطورتر و طول محیط آن 12 متر است. هم اکنون درون این درخت به طور کامل خالی شده و به شکل اتاقی است که گنجایش حدود ده نفر را دارد. در میان این اتاق، حوضی نصب شده و اطراف حوض، سکوهای سنگی برای نشستن تعبیه شده است. اهالی به دلیل اعتقادی که به این درخت دارند به آن دخیل می بندند. دور درختِ جنوبی حیاط مسجد، ده متر است. این درخت، توپُر و سبز است. از کنار ریشه بسیار قطور آن، شاخه ها و جوانه های زیادی روییده که همین جوانه ها خود درختانی کهن شده اند. رودخانه فصلی کنار مسجد در رشد و پایداری این درختان کهن سال، نقش به سزایی داشته است.
منابع: ابوالقاسم حاتمی، آثار تاریخی ساوجبلاغ و نظرآباد، ص 57؛ زکریا مهرور، برغان اقلیمی دیگر، ص 33؛ حسین عسکری، کتابشناسی ساوجبلاغ، ص 18؛ عباس قدیانی، فرهنگ جامع تاریخ ایران، ص 207؛ دایره المعارف تشیّع، ج 2، ص 122؛ ذکرالله زنجانی، شناسنامه تاریخی ساوجبلاغ، ص 139؛ موسوعه طبقات الفقها، ج 12، ص 322؛ ماهنامه تصویر ساوجبلاغ، ش 2، ص 9؛ پرتو حسنی زاده و همکاران، روستاهای هدف گردشگری استان تهران، ص 14.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «مسجد شیعیِ پیش از صفویه در استان البرز»، هفته نامه تریبون شهر، سال دوم، شماره پانزدهم، 5 شهریور 1398، ص 6.
غدیر در آیینه البرز
از قیام اهالی طالقان علیه حکومت عباسی تا تلاش برای عروسی در عید غدیر
سه شنبه 29 مرداد 1398 - 11:30
دسته بندی: فرهنگی و هنری
کد خبر: 985-1594-5
منبع خبر: خبرگزاری ایسنا منطقه البرز
یک البرزپژوه از وجود 13 رسم و آیین در استان البرز برای عید غدیر خبر داد و گفت: عید غدیر و عید نوروز پیوندهایی با یکدیگر دارند که موجب اشتراکاتی میان این دو عید شده است. دکتر حسین عسکری در گفت و گو با خبرنگار ایسنا منطقه البرز با بیان اینکه نکته مهم در خصوص غدیر، تلاقی آن با عید نوروز است گفت: با استناد به کتاب مفاتیح الحیاة نوشته آیت الله جوادی آملی، واقعه غدیر 27 اسفند روی داده و سه روز هم بیعت با حضرت علی (ع) طول کشیده که مصادف با اول فروردین ماه میشود. وی با اشاره به 13 رسم و آیین در استان البرز برای عید غدیر و سادات گفت: اولین رسم، تکریم و تجلیل از سادات و بوسیدن دست سادات ریش سپید و گفتن جمله عربی «الحمد الله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیر المومنین و ائمة المعصومین» بوده است. وی افزود: دومین رسم، پذیرایی و دادن سکه یا اسکناس منقوش به نام سید بوده است که به آن، «ته دخل» و یا «ته کیف» میگفتند که هیچگاه آن پول یا اسکناس را خرج نمیکردند و فقط میان پولهای خود برای افزایش برکت نگه میداشتند. در این روز سیدها مانند عید نوروز سفره ای با میوه، شمع، شیرینی و گل میچیدند و از چند روز قبل از عید غدیر همانند عید نوروز خانه تکانی میکردند. وی سومین رسم را اطعام اعلام کرد و افزود: احسان و اطعام بین سیدها و مردم عادی رواج داشته است که جلوه امروزی آن ایستگاههای صلواتی است که در سطح شهر میبینیم، البته در این روز به زیارت امام زادگان به خصوص امام زاده یوسف بادامستان و امام زاده هارون جوستان در منطقه طالقان میرفتند که این رسم پیش از انقلاب هم رواج داشته است و آیت الله طالقانی شخصاً به زیارت امام زاده یوسف بادامستان میرفتند. عسکری در خصوص چهارمین رسم گفت: آیین و رسمی که از گذشته وجود داشته، آیینهای مربوط به عقد و عروسی است، از جمله رسم های این بخش شامل هدیه و عیدی بردن برای نوعروس و تازه داماد است از جمله پارچه، لباس، طلا، آجیل و شیرینی که بسیار مرسوم است، اگر یکی از زوجین و یا هر دو آنها سید بودند تلاش میکردند تا در روز عید غدیر، عقد و عروسی خود را انجام دهند.
این البرزپژوه افزود: البته عروسیهای عید قربان تا عید غدیر هم بسیار مرسوم بوده است و مردم البرز تمایل زیادی برای عروسی در این روزها داشتند. وی ادامه داد: رسم بعدی پوشیدن جامه عطرآگین و نو بوده است که از گذشته میان سادات و غیر سادات البرزی رواج داشته است. این البرزپژوه، از اعتقاد البرزیها به گرفتن روزه مستحبی سخن گفت و عنوان کرد: البرزیها در این روز، روزه مستحبی میگرفتند و معتقد بودند روزه عید غدیر برابر با تمام عمر انسان است و به تبع روزه، افطار دادن هم بسیار مهم بوده و رواج داشته است. وی خاطرنشان کرد: رسم بعدی که البرزیان به آن معتقد بودند زیارت اهل قبور است که مردم در روز عید با رفتن به آرامستانها برای تازه در گذشتهها و سیدها فاتحه میخواندند و به جای خرما، شیرینی خیرات میکردند و به یکدیگر تبریک میگفتتد. عسکری اضافه کرد: برگزاری جشن شب عید غدیر در تکایا، حسینیهها و مساجد و همچنین منازل سادات مشهور، خطبه خوانی غدیر و اشعاری در وصف اهل بیت به ویژه امام علی (ع) هم در این روز برگزار میشده است و همچنین البرزی ها تمایل داشتند تا نذرهای خود را در روز عید غدیر ادا کنند.
عسکری در ادامه از انعقاد پیمان برادری یا عقد اخوت با الهام از پیمان برادری پیامبر اعظم (ص) و امام علی (ع) در این روز خبر داد و گفت: به این صورت که دو مرد دارای دوستی صمیمی و علایق معنوی، دست راست خود را برهم می گذاشتند و الفاظی خاص به زبان عربی به زبان می آوردند. البته این برادری، برادری نسبی نیست بلکه معنوی است. الفاظ و احکام این پیمان شرعی در کتب فقهی آمده است، یکی از بهترین کتاب های فقهی درباره پیمان برادری، نوشته یکی از علمای البرزی به نام ملاعلی قارپوزآبادی است که در منابع تاریخی به زنجانی و قزوینی هم معروف است. این فقیه متولد روستای صالحیه شهرستان نظرآباد است و 19 اثر در زمینه کلام، فقه، اصول و علوم قرآنی دارد. وی از فقیهان دوره ناصری است که دارای رساله عملیه و فتوایی علیه فئودالیسم و تمایز آن با عقد مزارعه دارد. در ضمن کتاب مفصلی به فارسی درباره عقود اسلامی از جمله عقد اخوت به نام «صیغ العقود و الایقاعات» دارد. عسکری در ادامه به باقی رسومات البرزیها در عید غدیر پرداخت و گفت: نام گذاری نوزادان پسر به نام مبارک حضرت علی (ع) با پسوند و یا پیشوند، آذین بندی و تمیز کردن معابر و خیابان ها از دیگر رسومات البرزی ها بوده است و همچنین اسباب کشی در این روز بسیار انجام میشده است زیرا آن را خوش یمن میدانستند.
عسکری در بخش دیگری از صحبتهای خود در خصوص مقاطع تاریخی حضور سادات در البرز سخن گفت و اظهار کرد: البرز از گذشته منطقهای راهبردی بوده و به نظر میرسد که سادات عالی رتبه در قرون اولیه اسلامی برای رسیدن به مناطق ری، دیلمان، طبرستان و خراسان از البرز استفاده میکردند، منطقه طبرستان و دیلمان در قرن سوم و چهارم مرکز حکومت شیعی زیدیان در طالقان و مناطق کوهستانی البرز بوده است، سادات برای رسیدن به مناطق تحت نفوذ حکومت شیعی، البرز را انتخاب میکردند که معمولاً در راه، توسط عوامل حکومتی، زخمی، مجروح و شهید میشدند، برای مثال طبق کتب تاریخی اولین علوی که به منطقه دیلمان به ویژه طالقان آمد، یحیی بن عبدالله در حدود سال 176 هجری قمری است، این علوی فاضل و شجاع که معروف به یحیی دیلمی است با استفاده از کتب تاریخی و شجره نامه ها، نتیجه یا فرزند نوه امام حسن مجتبی (ع) محسوب می شود. وی در ادامه صحبت های خود به سرکوب قیام یحیی دیلمی اشاره کرد و افزود: در آن مقطع تاریخی حاکم عباسی، هارون الرشید عباسی بوده که به فضل بن یحیی برمکی، دستور سرکوب قیام یحیی دیلمی را در منطقه طالقان می دهد، برمکی برای فریب یحیی دیلمی ابتدا از در گفت و گو وارد می شود. این گفت و گو در حالی بوده که برمکی 50 هزار نیروی نظامی با خود به آن منطقه برده بود. طی این گفت و گو در محلی به نام آشب از توابع طالقان قدیم، برمکی امان نامه ای به دیلمی می دهد و یحیی دیلمی هم به او اعتماد می کند، در ادامه، برمکی، یحیی دیلمی را با امان نامه دروغین خلیفه عباسی به بغداد می برد که در آنجا هارون الرشید نقض پیمان کرده و یحیی دیلمی را به زندان می اندازد. یحیی دیلمی بعد از تحمل دو ماه زندان، مظلومانه به شهادت می رسد. عسکری تأثیر این شهادت بر مردم طبرستان و طالقان را مهم دانست و افزود: این شهادت در طالقان بازخوردی همانند عاشورا داشت و مردم طالقان سال ها برای یحیی عزاداری می کردند.
این البرزپژوه در خصوص دیر قبول واقع شدن اسلام توسط مردم دیلمان و طبرستان گفت: همانطور که در کتب تاریخی آمده، مردم دیلمان و طبرستان که شامل مناطق کوهستانی البرز هم می شده، به نسبت دیرتر از سایر نواحی، اسلام آورده اند. دلیلش این است که اسلام اموی و عباسی را قبول نداشتند اما با حضور یحیی و معرفی اسلام علوی، مردم متوجه تمایزات اساسی اسلام علوی با اسلام اموی و عباسی می شوند. مقاومت مردم این منطقه در برابر اسلام اموی و عباسی، ثمره خوبی برای آنان داشت، آن هم اینکه به طور مستقیم از آیین زرتشت به مسلمان شیعه علوی پیوستند. وی افزود: البته از اهمیت منطقه ری نباید گذر کرد، ری منطقه مهمی از نظر اقتصادی، سیاسی، تجاری و در عین حال از مراکز با ارزش علمی و آموزشی شیعه بوده است اما بازهم در راه رسیدن به این منطقه، سادات در منطقه البرز مورد حمله عوامل حکومت قرار گرفته، مجروح یا شهید می شدند.
عسکری بخش بعدی را مربوط به روزگار ولایت عهدی امام رضا (ع) دانست و اظهار داشت: امام رضا (ع)، با اجبار و به عنوان ولایت عهدی به خراسان آورده شد و سادات برای نزدیکی و پیوستن به ایشان از راه منطقه البرز عبور و به خراسان می رسیدند و در راه مورد حمله عوامل حکومت عباسی قرار می گرفتند. در کتاب «ریاض الانساب» که در مورد نسب امام زادگان است گفته شده که حدود صد نفر از نوادگان امام موسی کاظم (ع) در منطقه ساوجبلاغ و اطراف آن به شهادت رسیده اند. در کتاب دیگری به نام «کنزالانساب» که منسوب به عالم قرن چهارم هجری قمری، سید مرتضی علم الهدی است، گفته شده؛ امام زاده جعفری که در پیشوا ورامین است و بارگاهی باشکوه دارد، در ساوجبلاغ مجروح و در آنجا به شهادت رسیده است. وی در ادامه صحبت هایش در خصوص حضور سادات در البرز گفت: در کتاب تاریخ یعقوبی آمده است که، اهالی طالقان همزمان با مردمان دیلمان، طبرستان و دماوند، در دوران حکومت منصور خلیفه عباسی که مصادف با دوره امامت امام جعفر صادق (ع) است، علیه حکومت عباسی قیام کردند. به نظر می رسد این قیام نیز تحت تاثیر حضور سادات در این مناطق و تبلیغات فرهنگی آنان بوده است. در تاریخ یعقوبی آمده که طی این قیام خونین حدود 11 هزار و 500 نفر کشته شده اند.
وی در ادامه صحبت هایش از روستاهایی که سادات البرز ساکن آن بودند و در کتب تاریخی هم از آن ها یاد شده سخن گفت و اظهار کرد: اورازان یا روستای سادات در شهرستان طالقان، میزبان بقعه دو امامزاده به نام های سید علاءالدین و فرزندش سید شرف الدین است که اهالی روستا درباره آنها بیشتر از لفظ معصوم زاده استفاده می کنند. اهالی روستا قائل به این هستند که این دو معصوم زاده از مدینه به طالقان آمده اند. دلیل اینکه به روستای سادات شهرت دارد این است که همه زمین های این روستا وقف اولاد ذکور سید است. طبق شجره نامه و اطلاعاتی که در کتب تاریخی و همچنین کتاب اورازان جلال آل احمد آمده، نسب این امام زادگان به امام محمدباقر (ع) برمی گردد. البته در سلسله نسب سادات اورازان، امام زاده های بزرگی مانند امام زاده سلطانعلی که بقعه ایشان در مشهد اردهال کاشان است و یا امام زاده دیگری که در محله پاچنار تهران به نام امام زاده سید نصرالدین وجود دارد.
وی در ادامه در خصوص ساداتی که ریشه آنان در اورازان است، گفت: سادات یرک الموت که فرزندان سید ضیاءالدین فرزند سید علاءالدین مدفون در روستای اورازان هستند؛ سادات شهرستان طالقان مانند روستاهای گلیرد، سوهان، زیدشت؛ سادات منطقه ساوجبلاغ و نظرآباد همانند روستاهای شیخ حسن، صفرخواجه، هرجاب، اغشت؛ سادات شهرستان آبیک و زیاران و حتی شهرهایی مانند قزوین، لاهیجان، رشت، تنکابن، نجف و قم هم سادات اورازان را در خود جای داده اند. روستای دومی که اکثریت ساکنان آن سید هستند، روستایی در منطقه طالقان؛ به نام سیدآباد که ساکنان آن از فرزندان قاضی میرسعید که بقعه اش در همان روستا است. قاضی میرسعید فرزند سید علاء الدین مدفون در اورزان است. سیدهایی که نام خانوادگی آنان قاضی میرسعید است همگی نسبشان به روستای سیدآباد برمی گردد. این روستا تا دوران قاجار، دایر بوده اما پس از آن، سادات روستای سیدآباد به روستای حسنجون طالقان و یا نواحی شمالی ایران مهاجرت می کنند. امروزه سیدآباد در روستای حسنجون ادغام شده است.
عسکری سومین روستا را سنقرآباد معرفی کرد و افزود: روستای سنقرآباد از توابع شهرستان ساوجبلاغ است که در کتاب نزهة القلوب نوشته حمدالله مستوفی قزوینی که یکی از منابع مهم جغرافیای تاریخی است به آن اشاره شده است. مستوفی قزوینی به هنگام معرفی منطقه ساوجبلاغ در کتابش می نویسد سادات عالی نسب در روستا سنقرآباد ساکن هستند. البته وقف نامه ای هم وجود دارد به نام وقف نامه سوهان مربوط به قرن 10 هجری قمری که مربوط به دوره صفویه است، وقفی است برای سادات منطقه طالقان که با تلاش مرحوم سید اشرف الدین کیایی طالقانی احیا شده و به تایید آیت الله مرعشی نجفی هم رسیده است. این وقف نامه یا نسب نامه متعلق به سادات اورازان است که در سیدآباد و سوهان ساکن شده اند و این سند مکتوب، طریق نسب آن ها تا امام محمدباقر (ع) را تایید می کند.
وی در خصوص مشاهیر سادات که البرزی هستند، گفت: برای بررسی مشاهیر البرزی سادات باید مشاهیر را به دو دسته خاندانی و فردی تقسیم کنیم تا بتوانیم بررسی موثری داشته باشیم. چهار خاندان بزرگ سادات البرزی هستند که از نظر علمی و فرهنگی به صورت مستمر در تاریخ حضور داشته اند. خاندان اول، خاندان رفیعی که از سادات عالی رتبه و از نسب سیدی به نام میر رفیع طالقانی هستند. ایشان از علمای نامدار دوره قاجار بوده و در مباحث سیاسی و عمومی هم فعالیت داشتند. از جمله فعالیت های ایشان حضور در جنگ دوم ایران و روس در زمان فتحعلی شاه قاجار است. وی افزود: یکی دیگر از سیدهای این خاندان، میر محمدباقر رفیعی از علمای بلندمرتبه قزوین در دوران ناصرالدین شاه قاجار است؛ در همان دوران زمانی که امیر اصلان خان مجدالدوله، حاکم قزوین و دایی ناصرالدین شاه به مردم ستم می کند، میر محمدباقر رفیعی وی را با خواری از شهر قزوین بیرون می کند. وی مهم ترین چهره خاندان رفیعی را اینگونه معرفی می کند: آیت الله سید ابوالحسن رفیعی طالقانی که معروف است به رفیعی قزوینی چون در قزوین ساکن بوده است. ایشان استاد حکمت و فلسفه امام خمینی (ره) بوده اند که در سال 1353 هم فوت می کنند.
عسکری در ادامه، دومین خاندان از سادات را خاندان میرخانی معرفی می کند و می گوید: این خاندان، خاندانی هستند که در عرصه فرهنگ و هنر ایران شناخته شده اند. این خاندان سبک جدیدی از خوشنویسی نستعلیق را ایجاد کرده اند که به نام سبک برغانی یا میرخانی معروف است. ایجاد انجمن خوشنویسان ایران هم ثمره تلاش بی وقفه مشاهیر این خاندان است. سید مرتضی برغانی که شاگرد مرحوم کلهر بوده، استاد دو فرزند خود سید حسن و سید حسین میرخانی بوده است که ثمره تلاش این دو برادر هنرمند بنیان گذاری انجمن خوشنویسان ایران است. برای اولین بار قرآن نستعلیق در این خاندان و توسط استاد سید حسین میرخانی کتابت شده است. وی ادامه داد: چهره دیگر این خاندان چهره ای سیاسی است، سید مصطفی حسینی برغانی یا میرخانی که در دوران مجلس اول مشروطه، نماینده بوده و سفرنامه ای هم با نام «گوهر مقصود» در دوران استبداد صغیر در مشهد نوشته است. آیت الله سید احمد میرخانی، قرآن پژوه و بنیان گذار دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن دیگر چهره های برجسته این خاندان است. البته مرحوم دکتر سید حمید میرخانی بنیان گذار نخستین بانک اعصای پیوندی ایران، نیز از این خاندان بزرگ هستند.
وی سومین خاندان از خاندان های سادات البرزی را، سادات اورازان معرفی کرد و اظهار داشت: خاندان سادات اورازان از طریق دو امام زاده مدفون در روستای اورازان به امام محمدباقر (ع) نسب می رسانند. مرحوم جلال آل احمد و آیت الله طالقانی را می توان به سادات اورازان منسوب کرد. چهره مهم دیگر این خاندان که در قرن دهم هجری قمری زندگی می کرده سید شرف الدین محمود ولیانی طالقانی است که فقیه و متکلم بوده، عنوان ولیان در نام خانوادگی وی به سبب زندگی وی در روستای ولیان از توابع ساوجبلاغ بوده است. به اجازه نامه هایی از وی در کتاب بحارالانوار نوشته علامه مجلسی اشاره شده اما به نظر می رسد چون کسی که آن اثر را کتابت می کرده قادر به تلفظ ولیان نبوده، به همین جهت این بخش را از نام ایشان حذف کرده است. پدر آیت الله طالقانی یعنی سید ابوالحسن گلیردی طالقانی از چهره های مهم دیگر این خاندان و از روحانیون مشروطه خواه بوده است. عسکری خاطرنشان کرد: آیت الله سید محمدتقی آل احمد طالقانی برادر جلال آل احمد که در سال های پیش از انقلاب نماینده آیت الله بروجردی بین شیعیان مدینه بوده و بر اثر مرگ مشکوکی فوت کرده و در قبرستان بقیع دفن شده است. چهره سرشناس دیگر این خاندان، دکتر سید حسن حسینی شاعر معاصر است.
عسکری در خصوص چهارمین خاندان از سادات البرز می گوید: خاندان طالقانی چهارمین خاندان از سادات است، که برای جلوگیری از اشتباه و تمایز با خاندان طالقانی غیر سادات، به آن خاندان طالقانی سادات می گوییم. این خاندان از ذریه قاضی میر جلال حسینی هستند که در قرن دهم هجری قمری زندگی می کردند و خاستگاه آنان نیز روستای اورازان است. عده ای از این خاندان به عراق به ویژه نجف اشرف مهاجرت کرده اند و به زبان عربی سخن می گویند اما نام خانوادگی طالقانی دارند و سید هستند.
عسکری در ادامه در خصوص افراد سرشناس و سیدی که از البرز برخاسته اند گفت: سید قریش حسینی ساوجبلاغی از عرفای برجسته قرن 13 هجری قمری است که مدتی را در قزوین زندگی می کرده است. آیت الله سید موسی حسینی نجم آبادی مشهور به آقانجفی از چهره های روستای شیخ حسن از توابع نظرآباد البرز است که در دوران رضا خان مبارزاتی در مقوله کشف حجاب داشت. آیت الله سید حسن مدرسی سریزدی معروف به مدرسی یزدی مجتهد فاضل و پرهیزگار که بنیان گذار حوزه علمیه کرج هستند و در سال 1361 فوت کرده اند، مواقعی که در دهه چهل امام خمینی (ره) به کرج می آمدند، وی یکی از کسانی بود که از امام پذیرایی می کردند. شخص دیگری که چهره برجسته ای دارد، سید آقا تالیانی است، تالیان یکی از روستاهای شهرستان ساوجبلاغ است، سید آقا، شبیه خوان تکیه دولت در روزگار قاجار بوده است. آیت الله سید میرزا موسوی جندقی پیش از آیت الله مدرسی یزدی از روحانیون معروف کرج بودند و خدمات علمی و فرهنگی زیادی در این شهر داشته اند.
عسکری در خصوص آثار مشاهیرالبرزی درباره غدیر و سادات گفت: در خصوص امام زادگان شریف محدوده البرز منابعی توسط سازمان میراث فرهنگی و سازمان اوقاف و امور خیریه نوشته شده اما بهترین مرجع در این خصوص، کتابی دوجلدی به نام «امام زادگان استان های تهران و البرز» است که زیر نظر مرحوم دکتر حسن حبیبی نوشته شده است. اطلاعات این کتاب به دو روش میدانی و کتابخانه ای جمع آوری شده و بسیار مفید است. یکی از منابع مهم کتاب «الغدیریة العینیه» است که به زبان عربی توسط مرحوم آیت الله شیخ محمد صالح برغانی نوشته شده این کتاب شرح قصیده حمیری است که در باب غدیر سروده شده است. سید حمیری از علمای قرن دوم هجری قمری است. این کتاب در سال 1424 قمری توسط موسسه البلاغ در بیروت منتشر شده است. مرحوم عبدالحسین شهیدی صالحی از نوادگان شیخ محمدصالح هستند که تحقیقی به این کتاب اضافه کرده و مقدمه ای درباره خاندان برغانی به ویژه نویسنده اثر نوشته اند. شیخ محمد صالح برغانی، 300 عنوان کتاب و رساله داشته و بنیان گذار مدرسه صالحیه قزوین است. در برخی کتاب ها، وی را علامه خوانده اند. وی افزود: شرح دیگری از «قصیده عینیه حمیری» متعلق به شیخ حسن برغانی حائری است. این شخص از علمای معاصر و پدر عبدالحسین شهیدی صالحی است، نسخه ای از این کتاب وجود دارد که خطی است و حال باید بررسی کرد که این اثر دست نویس، همین کتاب الغدیریة العینیه متعلق به شیخ محمد صالح برغانی است یا خیر؟
عسکری اضافه کرد: صاحب بن عباد طالقانی از دیگر مشاهیر البرز است که منسوب به طالقان است، آن هم به دلیل قصیده ای عربی در خصوص غدیر که علامه امینی آن را در جلد دوم کتاب الغدیر آورده است. وی وزیر شیعه آل بویه در قرن چهارم قمری و بسیار عالم و فاضل بوده است. البته برخی صاحب بن عباد را به طالقان اصفهان نسبت می دهند. وی در ادامه، به معرفی دیگر آثار مشاهیر استان البرز پرداخته و افزود: آیت الله محمد محمدی اشتهاردی که از عالمان هم روزگار ما هستند، کتابی به نام «چهل حدیث پیرامون غدیر» در سال 1379 در قم به چاپ رسانده اند. سید اشرف الدین کیایی طالقانی که روحانی و دبیر مدارس قم بوده و ریشه در روستای سوهان از توابع طالقان دارد، حدود ده جلد کتاب قطع جیبی درباره سلسله سادات در استان البرز دارند. وی همچنین وقف نامه سوهان که مربوط به قرن 10 قمری است را تحقیق کرده و آن را به تایید علمایی مانند آیت الله مرعشی نجفی رسانده است. کتابی به نام «زندگی نامه امام زاده هارون در جوستان طالقان» منتشر شده که متعلق به بهروز محمدبیگی است. در پیوست این کتاب به علل مهاجرت امام زادگان به ایران به ویژه البرز و طالقان پرداخته شده است. کتاب «غدیر در شعر فارسی»، کتابی است که به نظر می رسد نویسنده آن متعلق به منطقه الموت باشد اما وی خودش را در شناسنامه کتاب، سید مصطفی گرمارودی موسوی طالقانی معرفی کرده است. وی در پایان، کتابی مربوط به دوران حکومت شاه سلطان حسین صفوی معرفی می کند و می گوید: کتاب «فضائل الغدیر» نوشته سید محمد حسینی اصفهانی است و بهاالدین طالقانی آن را در سال 1125 قمری کتابت و خوشنویسی کرده است. البته تلاش خوشنویسان و کاتبان البرزی در کتابت آثاری درباره غدیر و امام علی (ع) فراوان است و در اینجا از جهت نمونه به کتاب فضائل الغدیر اشاره شده است.
متن گفت و گوی فوق در وب سایت خبرگزاری ایسنا