سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

 

 

نقش خاندان های نجم آبادی و دبیران در تعالی فرهنگ و دانش ایران بررسی می شود

جلسه بازخوانی فراخوان مقالات «کنگره روستازادگان دانشمند: نقش خاندان های نجم آبادی و دبیران در تعالی فرهنگ و دانش ایران» روز چهارشنبه 29 خرداد 1398 در محل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان نظرآباد از توابع استان البرز برگزار شد. در این جلسه، محورهای زیر مورد اتفاق نظر قرار گرفت:

1. نقش خاندان های نجم آبادی و دبیران در علوم اسلامی (فقه، حدیث، حکمت، کلام و...)؛

2. نقش خاندان نجم آبادی در جنبش مشروطه خواهی ایرانیان و پیش درآمدهای آن؛

3. نقش خاندان های نجم آبادی و دبیران در انقلاب اسلامی ایران؛

4. اندیشه اصلاح و نواندیشی دینی در خاندان نجم آبادی؛

5. نقش خاندان نجم آبادی در پزشکی و علوم وابسته به آن؛

6. بانوان نامدار خاندان های نجم آبادی و دبیران؛

7. هنرمندان خاندان های نجم آبادی و دبیران در رشته های خوشنویسی، نقاشی، کتاب آرایی و...

8. خدمات اجتماعی خاندان های نجم آبادی و دبیران (ساخت مسجد، مدرسه، بیمارستان و...)؛

9. نقش خاندان های نجم آبادی و دبیران در زبان و ادبیات؛

10. نقش خاندان های نجم آبادی و دبیران در توسعه شهرستان نظرآباد.

 


نوشته شده در  جمعه 98/4/14ساعت  11:16 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

وزش نسیمی از فقه پویا در ساوجبلاغ

حسین عسکری: از روز جمعه 31 خرداد 1398 با بیانات امیدبخش و نواندیشانه حجت الاسلام والمسلمین آقای روح الله مختاری امام جمعه جدید و جوان ساوجبلاغ، فصلی تازه و پر نشاط در فضای فرهنگی و اجتماعی استان البرز به ویژه شهرستان ساوجبلاغ گشوده شده است. دو گروه از این اعلام مواضع فرهنگی - اجتماعی امام جمعه خوش فکر، شگفت زده و بعضاً بی تاب شده اند:

گروهی که همچنان بر برداشت های سنّتی از فقه، پافشاری می کنند و عناصر زمان، مکان و مصلحت را در مواجهه با فرهنگ و هنر و مسایل اجتماعی در نظر نمی گیرند. اینان حتی تفاوت های نسلی و نیاز مبرم جوانان به «شادی» به قول آقای مختاری «شادی حلال» را نادیده می گیرند. گروه دیگر، سنّت ستیزان هستند که گمان می برند امام جمعه جوان ساوجبلاغ به اصطلاح «روشنفکر» شده و از ارزش های اسلامی و انقلابی کوتاه آمده است. اینان از ظرفیت های مکتب فقهی مورد نظر گفتمان انقلاب اسلامی (= جریان حکمت نوصدرایی یا جریان عقلانیت اسلامی) که همان فقه پویا است، آگاهی ندارند. فقهی که عقلانی، عادلانه، روزآمد و در نظرگیرنده همه نیازهای انسان امروزی است. فقهی که در آن، هم حقوق خداوند ادا می شود و هم حقوق انسان. متحجرین بی اعتنا به دنیای جدید و متجددین بی اعتنا به سنّت، آگاهی داشته باشند که مواجهه آقای مختاری عزیز با مقوله های هنری همانند تئاتر، موسیقی، سینما و پدیده های اجتماعی همانند نشاط و شادی های حلال، نسیمی از فقه پویا و مکتب فقهی امام خمینی رحمت الله علیه و رهبر فرزانه انقلاب است. امید آن داریم این تغییر گفتمان از «فقه سنّتی» به «فقه پویا» بین دیگر امامان جمعه شهرستان های استان البرز که عهده دار مسئولیت مهم و اثرگذار شورای فرهنگ عمومی هستند، فراگیر شود.

------------------

نظرات فرهنگی و اجتماعی اخیرامام جمعه ساوجبلاغ

خطبه های نماز جمعه ساوجبلاغ، 31 خرداد 1398 و شورای فرهنگ عمومی شهرستان ساوجبلاغ، 4 تیر 1398

(به نقل از: پایگاه خبری فرمانداری شهرستان ساوجبلاغ)

- بنده به عنوان کسی که مسئولیت فرهنگی دارد اولاً از خداوند متعال و بعد از مردم و جوانان عذرخواهی می کنم و به عنوان امام جمعه و مسئول شورای فرهنگ عمومی شهرستان از همه فعالان فرهنگی، هنرمندان و هر کسی که انقلاب و کشورش را دوست دارد دعوت می کنم بیاید دست به دست هم بدهیم بستر شادی و تفریح حلال را فراهم کنیم و از هر ایده و طرح خلاقانه ای در این زمینه حمایت می کنیم. البته ما از همان ماه اول حضور در شهرستان این کار را شروع کرده ایم، مصلای هشتگرد اولین مصلای کشور است که هر جمعه قبل از نماز تئاتر و طنز اجتماعی را برگزار می کند، اما این ها قطعاً کافی نیست.

- اخیراً نگرانی نسبت به برگزاری کنسرت ها در شهرستان مطرح شده است، اولاً هر کنسرتی مشکل ندارد اما اگر کنسرتی متضمن گناه و معصیت باشد چه در نوع موسیقی و چه در نوع اجرا و چه در حال و هوای سالن و یا بسترساز ناهنجاری های اجتماعی و یا ناامنی اخلاقی باشد مسئولین امر باید از برگزاری آن ممانعت کنند.

- یادمان باشد مردم نیاز به شادی و خنده حلال و تفریح و سرگرمی غیرمخرب دارند، ما چه کرده ایم برای شادی و تفریح حلال مردم؟ اسلام دین شادی و نشاط و سرزندگی است و دلمردگی و افسردگی را نمی پسندد.

- حرف بنده این است، همه عزیزانی که نگران هستید، بیایید دست به دست هم بدهیم برای مردم شادی و تفریح حلال ایجاد کنیم، نمی شود دایماً به مردم و جوانان بگوییم فلان کار را نکنید، جایگزین را هم باید به مردم معرفی کرد. ما در این مساله کوتاهی کرده ایم.

- باید به نقطه ای برسیم که همه مردم شهر بدون دغدغه از ناامنی اجتماعی و آثار مخرب فرهنگی در برنامه های شاد شرکت کنند و یک شهر شاد و بانشاط و به دور از مشکلات اخلاقی و ناامنی اجتماعی داشته باشیم، این مسیری است که ما چند ماه است شروع کردیم و به جدّ ادامه خواهیم داد ان شاءالله.

- شادی حلال، خنده حلال، اگر این خلا را پر نکنیم دشمن این کار را خواهد کرد.

- دست به دست هم بدهیم بستر شادی حلال را برای مردم ایجاد بکنیم.

- رهبران ما (امام خمینی و رهبر معظّم انقلاب) آنچه که ضرورت اشاعه موسیقی در جامعه را به صورت مفصل بیان فرمودند و ضروری است ما تابع آن باشیم.

- ما در دهه کرامت بزرگترین استندآپ کمدی را در مصلی نماز جمعه با حضور برترین های تلویزیون انجام می دهیم و زیباترین جشن را برای دخترانمان در گرامیداشت روز دختر خواهیم داشت.

- ما هنرمند متعهد فراوان داریم و این فرصت است که از آن به خوبی بهره گیری کنیم.

- با بزه و مسایلی که موجب تشویش اذهان عمومی می شود باید مقابله کرد شهرستان ما بیش از هر چیزی به وحدت و همدلی نیاز دارد و همه موظف هستند در این خط قرار بگیرند.

نشر نخست این یادداشت در کانال البرزپژوهی: @alborzology

 

نمونه ای از بازتاب نظرات امام جمعه ساوجبلاغ

 فایل صوتی خطبه دوم نماز جمعه ساوجبلاغ، 31 خرداد 1398

 


نوشته شده در  سه شنبه 98/4/4ساعت  5:57 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

دکتر خودم را پیدا کردم...

امام خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران، پس از ابتلاء به بیماری تب مالت، سه ماه تابستان 1339ش را به جهت آب و هوای مناسب کرج، در خانه یکی از معتمدین به نام حاج محمدعلی ملک خانی (درگذشت 1379ش) گذراند. او همچنین بین سال های 1339 تا 1342ش به واسطه آشنایی با آیت الله شیخ حسین لنکرانی (درگذشت 1368ش) فعال سیاسی و اجتماعی دوره پهلوی، به این شهر رفت وآمد می کرد. آیت الله شیخ محمد فاضلی اشتهاردی (درگذشت 1391ش) از شاگردان امام خمینی، مقدمات سکونت استادش در محله حصار کرج را فراهم کرد و چهره هایی همانند حاج عمادالدین شهیدی (درگذشت 1357ش)، آیت الله حاج سید حسن مدرسی سریزدی مشهور به مدرسی یزدی (درگذشت 1361ش)، آیت الله شیخ حسین لنکرانی و آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی (درگذشت 1387ش) در این شهر با امام دیدار و گفت و گو داشتند.

آیت الله فاضلی اشتهاردی طی گفت و گویی در سال 1362ش در این باره گفته است: «گویا سال 1338ش بود که حضرت امام روحی له الفدا مریض شدند و به پزشکان قم مراجعه کردند ولی کسالت معظم له را تشخیص ندادند و پیشنهاد دادند که در منطقه ای خوش آب و هوا استراحت کنید؛ شاید بر اثر درس و بحث زیاد عارضه ای پیش آمده باشد. حضرت امام در آن موقع صبح و عصر دو درس داشتند که مطالعه آن دو درس حداقل 5 تا 8 ساعت وقت لازم داشت تا صدها شاگرد را از نظر درسی و مطلب بی نیاز دارند و وقت آنان تلف نشود و ایشان مسئول اتلاف وقت آنان نباشد. عده ای از شاگردان معظم له ایشان، پیشنهاد دادند به کرج مسافرت نمایند و تابستان را در کرج بگذرانند و از امکانات پزشکی تهران نیز برخوردار گردند. معظم له سکونت در کرج را پذیرفتند و اینجانب هم مأمور شدم که منزلی برای ایشان تهیه نمایم.»

آیت الله فاضلی اشتهاردی منزل حاج محمدعلی ملک خانی از ارادتمندان امام خمینی در کرج را برای استادش در نظر می گیرد. او با آیت الله سید مصطفی خمینی (شهادت 1356ش) و حاج سید احمد خمینی (درگذشت 1373ش) که آن زمان پانزده ساله بود، به کرج می آید و خانه را تحویل فرزند ارشد امام می دهد و دو روز بعد امام وارد کرج می شود.  او درباره رویدادهای پس از ورود امام به کرج گفته است: «پس از انتشار خبر ورود حضرت استاد به کرج، اینجانب مورد اعتراض قرار گرفتم که چرا بدون اطلاع، حضرت امام وارد کرج گردیده و از ایشان استقبال نشده است. در این مورد حجت الاسلام حاج شیخ حسین لنکرانی گفتند شما به روحانیت تهران اهانت کرده اید که اطلاع نداده اید تا آمدن ایشان را به تهران و کرج در روزنامه اعلام کنیم و از معظم له به طور شایسته استقبال شود. شما مرجعی را به کرج آورده اید که بی نظیر و یا کم نظیر است... در همان روز اول ورود حضرت امام به کرج که حجت الاسلام حاج شیخ حسین لنکرانی به دیدارشان آمد عرض کرد: من لایق نیستم دست شما را ببوسم اجازه بفرمایید پای شما را ببوسم و باز گلایه خود را عنوان کرد که بی خبر آمده اید و بدون استقبال، و ما به این روش اعتراض داریم. حضرت امام فرمودند: من یک طلبه بیش نیستم و شایسته این مطالب شما نمی باشم... پس از چند روز استراحت، حضرت استاد به پزشک مراجعه کردند و پس از آزمایش های لازم، پزشکان تشخیص دادند که حضرت استاد به تب مالت مبتلا گردیده اند

همچنین آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی فقیه نامدار البرزی درباره ارتباط امام خمینی و آیت الله لنکرانی در کرج می گوید: «مرحوم لنکرانی خیلی علاقه مفرطی نسبت به حضرت امام خمینی که در تابستان سال 1341ش مدتی در شهرستان کرج در [محله] حصار منزل کرده بود، ابراز می داشت و برای احترام امام که او را دعوت کرده بود، از کثیری از معاریف کرج، از روحانی و اداری، دعوت به عمل آورده بود. مرحوم آیت الله لنکرانی در مدت توقف حضرت امام در کرج، اکثر ایام را پیش امام می رفت و مفاسد اعمال پهلوی را برای ایشان بازگو می کرد و قطعاً بدین وسیله اطلاعات حضرت امام نسبت به دستگاه فاسد بیشتر می شد... من خودم از مرحوم آیت الله لنکرانی به دو گوش خود شنیدم که می فرمود: قربانِ خاک پای حاج آقا روح الله بروم. با اینکه چندین سال مسن تر از ایشان بود.»

حسین شاه حسینی (درگذشت 1396ش) مبارز سیاسی دوره پهلوی نیز درباره حضور امام در کرج می گوید: «من اولین بار در همین باغ شیخ حسین لنکرانی، خدمت مرحوم آیت الله خمینی رسیدم... ایشان در باغش از حضرت آیت الله خمینی و رجال دیگر پذیرایی می کرد. در تابستان یک سال، که تاریخش الان یادم نیست، ایشان آقای [سید حسن] مدرسی [سریزدی] و آقای خمینی را در باغ خود مهمان کرده بود. چون آقای خمینی جزو شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری [یزدی] بود و این آقای مدرسی هم که در کرج می زیست، در جرگه شاگردان مرحوم حایری قرار داشت. حاج آقا مصطفی و همچنین حاج احمد آقای خمینی هم کراراً به باغ آقای لنکرانی می آمدند.»

اصغر سلطانی (متولّد 1317ش) که از سال 1338ش در کرج ساکن شده است درباره دیدارش با امام خمینی به همراه حاج عمادالدین شهیدی می گوید: «عمادالدین شهیدی اهل ذوق بود. با او به منزل آیت الله لنکرانی در [محلّه] حصار [کرج] خدمت امام می رفتیم. اواخر سال 1339ش بود. به امام می گفتیم حاج آقا روح الله... امام میهمان ایشان بود. ما با آقای شهیدی رفتیم و من شاهد بودم که برای آقا آب آوردند. گفتند از کجا آوردید؟ گفتند: از سدّ کرج، گفتند: آنقدر در سدّ کرج جنازه هست که این آب گوشت است! رفتند از چشمه حصار برایشان آب آوردند... تازه شاعر شده بودم، شعری را که درباره حضرت زهرا علیهاالسلام گفته بودم، برای امام خواندم. ایشان مرا خیلی تشویق کردند.»

مشعوف شهیدی (متولّد 1318ش) دیدارهای پدرش حاج عمادالدین شهیدی با امام خمینی را این گونه به خاطر می آورد: «کوچک که بودم پدرم خیلی مرا دوست داشت و می گفت تو یوسف اولاد من هستی! یادم می آید یک روز گفت می خواهیم برویم دیدار حاج آقا روح الله. ایشان مریض هستند، به همین جهت او را از قم به تهران آورده اند. تاریخ دقیق این دیدار یادم نیست. بزرگان کرج از جمله حاج محمّد خان زکیخانی و حدود 15 - 14 نفر با ماشین رفتیم تهران. باغی بود در خیابان شمیران که امام در گوشه ای از آن نشسته بود و مردم گروه گروه می آمدند به دیدارش. من هم کنار پدرم برای اوّلین بار امام خمینی را در آنجا دیدم. در آن سال ها به دلیل بیماری امام، چند نفر دکتر جمع می شوند و نظر می دهند که ایشان را ببرند به یک جای خوش آب و هوا. آیت الله لنکرانی، امام را می آورد به کرج و دو اتاق برای سکونت ایشان اختصاص می دهد. باز یادم است که یک روز آقای لنکرانی با پدرم تماس گرفت و گفت: بجنب که آقا از دست رفت! داماد ما آقای دکتر احمد میرزازاده جواهری، پزشک بود. صبح ها می رفت تهران به درمانگاه امیراعلم و بعدازظهرها در بالای میدان کرج مطب داشت. آقای لنکرانی گفت دکتر جواهری را هم بیاور. پدرم گفت: دکتر صبح ها در تهران است. ایشان به جای دامادمان، به دکتر شریف فرزند شریف الملک (از شاهزاده های قاجار) که رییس سرم سازی حصارک کرج و دکتر خانوادگی ما بود، اطلاع داد و با هم رفتند حصار. امام بی هوش شده بود. دکتر شریف پس از معاینه، آمپول تقویتی به امام می زند. پدرم به دکتر شریف می گوید: درمان آقا را از تو می خواهم! دکتر شریف که از علاقه مندان به پدرم بود از آنجا تلفن می کند به سرم سازی حصارک. کسی می آید و خون امام را می گیرد. پس از آزمایش معلوم می شود که ایشان تب مالت دارد. دکتر شریف پس از آن به درمان امام اقدام می کند و حال ایشان خوب می شود. امام هر سه ماه یک بار منزل دکتر شریف می آمدند و می گفتند من دکتر خودم را پیدا کردم. آقای خزایی که نزدیک منزل دکتر شریف، مغازه عطاری داشت با بزرگان کرج از جمله پدرم تماس می گرفت و این جمع در خانه دکتر شریف، خدمت امام می رسیدند و گفت و گو می کردند. همچنین به یاد دارم در آن سال ها امام خمینی به دعوت پدرم به منزل ما هم می آمدند البته آقای لنکرانی واسطه دعوت می شدند. یک روز امام خمینی و آقای لنکرانی و گروهی از علاقه مندانشان جهت صرف ناهار به منزل ما آمدند. امام در آن جلسه به صراحت از شاه بد گفت و انتقاد کرد. برادر من آن موقع افسر وظیفه توپخانه در زنجان بود و درجه هم داشت. آن روز به مرخصی آمده بود. پدرم او را به جمع میهمانان معرفی کرد. برادرم که با تعجب سخنان صریح و اعتراضی امام را شنید، پدرم را کنار کشید و پرسید این آقا کیست که این همه شجاع است؟ پدرم گفت: حاج آقا روح الله خمینی است و در میان علما، در شجاعت و رشادت معروف است. برادرم که متوجّه شخصیت امام شد، اظهار ادب فراوان کرد. در آن نشست، آیت الله لنکرانی که مجلس را در دست گرفته بود، سخنان تازه ای را گفت که هنوز صدایش در گوشم است. آن روز مادرم هم ناهار مفصّلی را برای میهمانان تدارک دیده بود.»

- منابع: سعیده محرمی، سمیر کتف، آفتاب حصار، ص 9، 37، 109، 116؛ رضا شعرباف، سرگذشت های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی به روایت جمعی از فضلا، ج 5، ص 93؛ علی ابوالحسنی (منذر)، «روابط و مناسبات آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی و امام خمینی 1324 - 1368ش»، قسمت اول، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، ش 21 و22، ص 7، 38، 41؛ گفت و گوی حسین عسکری با مشعوف شهیدی، 15 اسفند 1395.



 - نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «امام خمینی در کرج»، هفته نامه تریبون شهر، سال دوم، شماره 12، 28 خرداد 1398، ص 3.

دانلود شماره 12 هفته نامه تریبون شهر 

___________________________

 

دیدارکنندگان با امام خمینی در کرج بین سال های 1339 تا 1342ش



آیت الله شیخ حسین لنکرانی

 

آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی

 

حاج عمادالدین شهیدی

 

آیت الله سید حسن مدرسی سریزدی

 

حسین شاه حسینی

 


نوشته شده در  پنج شنبه 98/3/30ساعت  11:43 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

شیخ حسین لنکرانی روحانی با نفوذ کرج، مرد دین و سیاست

شناسه خبر: 797938تاریخ مخابره : 1398/3/19 - 09:13

گزارشگر ساواک در 5بهمن سال 1340نوشت: «شیخ حسین لنکرانی در بین اهالی کرج معروفیت دارد و حسن شهرت. اهالی کرج عموماً به وی احترام می گذارند و بعضی مواقع در محافل سخنرانی می کند.»

خبرگزاری شبستان - البرز: آیت الله شیخ حسین لنکرانی از روحانیون با نفوذ کرج در دوران پهلوی است که مصادف با 19خرداد سال 98در سن 100سالگی دارفانی را وداع گفت.وی یکی از فعالان سیاسی و اجتماعی دوران پهلوی و مشهور به «مرد دین و سیاست» است که بخشی از عمر صد ساله خود را در شهر کرج و در شهرستان ساوجبلاغ گذراند. حسین عسکری در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری شبستان از البرز در خصوص این عالم روحانی، گفت: این روحانی مبارز یکی از شخصیت های برجسته استان البرز است که در بحث البرز شناسی می توان از وی نام برد. این البرزشناس و مجقق افزود: آیت الله لنکرانی از اواخر دوره قاجار و پهلوی تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی داشتند. وی توضیح داد: این مجتهد در مدارس حوزه علمیه نجف اشرف، تهران و قم تحصیل کرده بودند و به خوبی با زبان های انگلیسی، روسی و عربی به خوبی آشنا بودند. عسکری افزود: این مبارز نستوه منزلی در حصار کرج در دوران پهلوی داشتند که حضرت امام خمینی (ره) بین سال های 1339تا 1342به منزل ایشان می آمدند. وی با اشاره به فعالیت سیاسی این مجتهد عالی مقام در دوران احمدشاه قاجار، بیان کرد: در آن برهه زمانی این عالم مبارز اعتراض به قرارداد وثوق الدوله داشتند تا اینکه نماینده مردم اردبیل در مجلس شورای ملی شدند. وی به تبعید این عالم روحانی به مشهد مقدس در دوران رضاخان اشاره کرد و گفت: ارتباط آیت الله لنکرانی با شهید نواب صفوی و آیت الله کاشانی در عرصه سیاست، زمینه پر رنگ شدن مبارزات بود که در قیام 15خرداد و نهضت ملی شدن صنعت نفت حایز اهمیت است.

هویت استان البرز وابسته به مردمانی است که روزگاری در این استان زیسته اند و هر یک به نحوی در اعتلای فرهنگی آن نقش موثری داشته اند. آن چنان که تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی البرز گوشه ای از این فراز هویتی است که نسل امروز با آگاهی از آن نسبت به خاک این استان احساس تعلق و هویت می کند. گفتنی است، برای آگاهی از زندگی نامه شیخ حسین لنکرانی می توان به کتاب علمای مجاهد استان البرز نوشته حسین عسکری مراجعه کرد. 

خبر فوق در وب سایت خبرگزاری شیستان

 

مسجد جامع کرج، از سمت چپ: آیت الله سید محمود علایی طالقانی، آیت الله شیخ حسین لنکرانی، حجت الاسلام والمسلمین ابوذر بیدار. 1348ش

 


نوشته شده در  دوشنبه 98/3/20ساعت  2:55 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

خشونت گرایان کازرون نسبتی با اهل توقف طالقان ندارند 

در 9 خرداد 1398 حجت ‌الاسلام علی سهراب ‌پور استاد حوزه علمیه شهرستان کازرون در گفت و گو با خبرگزاری فارس ضمن اشاره به قتل حجت ‌الاسلام محمد خرسند امام جمعه کازرون توسط فردی به نام حمید درخشنده گفت: «این شخص در یک سالی که در کازرون نبود با گروه‌ های ضاله در طالقان ارتباط داشته است...» ایشان در ادامه گفته اند که قاتل چند روزی با لباس عربی، شال سبز روی سر، نقاب و سوار بر اسب در سطح شهر کازرون رفت و آمد داشته است. باشگاه خبرنگاران جوان سازمان صدا و سیما هم در همان روز، طی خبری نوشت: «قاتلِ امام ‌جمعه کازرون، تحت تأثیر یکی از گروه‌ های انحرافی مدعی ارتباط با امام زمان دست به این قتل زده است این فرقه انحرافی که در شهر طالقان فعال هستند، ادعا دارند امام زمان از غیبت کبری خارج شده و روحانیون مانع ظهور کامل هستند.» متأسفانه انعکاس گسترده این دو خبر، همچنین انتشار فیلم و خبر درج شده در کانال تلگرامی یازده هزار نفری «شمارش معکوس ظهور» باعث شده که ذهن برخی مخاطبان آن رسانه ها، متوجه «اهل توقف طالقان» شود.

بر همین مبنا، نکاتی در این باره قابل توجه است: 1. اهل توقف طالقان یا اهالی روستای ایستا، از مقلدان امروزین آیت الله میرزا صادق مجتهد تبریزی فقیه تجددگریز اواخر دوره قاجار هستند. آنان از اواخر دهه شصت خورشیدی، با تفسیری خاص از آرای مرحوم میرزا صادق درباره جنبش مشروطیت، چنین زندگی انزواگرایانه ای را در شهرستان طالقان واقع در استان البرز بنا کرده اند. 2. اهالی روستای ایستا، نظراً و عملاً اهل خشونت نیستند و از آن به شدت دوری می کنند. 3. سنّت اسب گردانی و پوشیدن لباس عربی در بین آنان وجود ندارد. 4. دال مرکزی اعتقاد اهل توقف طالقان، پرهیز از عالم مدرن و دستاوردهایش به عنوان فتنه آخرالزمان است. 5. این طایفه تجددگریز فقط در حومه شهر طالقان و حومه شهر سردرود از توابع استان آذربایجان شرقی ساکن هستند. کازرونی ها هیچ ربطی به آنها ندارند. 6. روحانیت را مانع ظهور نمی دانند چه رسد به آنکه قایل بر حذف فیزیکی آنان باشند. اهل توقف طالقان، مدرنیته را مانع اصلی ظهور می دانند. 7. اهل توقف طالقان کسی از «اهل بیرون» را برای زندگی در روستایشان نمی پذیرند و عقاید خود را تبلیغ نمی کنند. 8. بی تردید انتشار مبهم این اخبار در اینترنت و کانال های پرشمار در تلگرام و دیگر شبکه های اجتماعی، از مصادیق ظلم و تهمت به این طایفه تجددگریز است که دسترسی به این گونه رسانه های جدید ندارند تا از خود رفع اتهام نمایند. 9. جهت آشنایی صحیح و بیشتر با اهل توقف طالقان رجوع کنید به: کتاب روستای ایستا نوشته حسین عسکری یا وبلاگی به همین نام در نشانی زیر:

http://www.savojbolaghi.blogfa.com/

 


نوشته شده در  دوشنبه 98/3/13ساعت  9:32 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

در اواخر قرن نوزدهم میلادی، یهودیان اروپا که از پراکندگی و فروپاشی جامعه کوچک مذهبی خود بیمناک بودند، اندیشه ای را شکل دادند که پیش از این، سابقه سیاسی در دین یهودیت نداشت و نام آن را صهیونیسم گذاشتند. صهیون نام تپه ای در بیت المقدس است که به باور یهودیان، محل استقرار تخت پادشاهی حضرت سلیمان، یکی از پیامبران بنی اسراییل بوده است. صهیونیست ها به دنبال ایجاد کشوری یهودی نشین در خاک فلسطین بودند. تئودور هرتسل مجارستانی، از پیشتازان این عقیده بود. در 24 اردیبهشت 1327، بن گوریون از صهیونیست های باسابقه با حمایت آمریکا و انگلیس، تشکیل دولت اسراییل در خاک فلسطین را اعلام کرد و خود به عنوان اولین نخست وزیر آن شناخته شد. محمد ساعد نخست وزیر وقت حکومت پهلوی در 23 اسفند 1328، اسراییل را به صورت مشروط به رسمیت شناخت. این کار او با واکنش منفی مردم و روحانیت مواجه شد. در پی این مخالفت ها، در 15 تیر 1330 دولت دکتر محمد مصدق ضمن قطع ارتباط، به رسمیت شناختن اسراییل را پس گرفت اما پس از کودتای 28 مرداد 1332، روابط حکومت پهلوی و اسراییل از سر گرفته شد و در زمینه های مختلف به طور نیمه رسمی گسترش یافت. از اواسط دهه 1330ش حکومت پهلوی برای تقویت دستگاه امنیتی تازه تأسیس خود رو به اسراییل آورد و ساواک و موساد همکاری های بسیاری نزدیکی با هم داشتند. در نهایت، با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357، سفارت اسراییل در تهران تعطیل و به سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) واگذار شد.

نام علمای البرزی که در دوره حکومت پهلوی با صهیونیسم و دولت اشغالگر اسراییل مبارزه کرده اند، به این شرح است: آیت الله سید ابوالحسن رفیعی طالقانی قزوینی (درگذشت 1353ش)؛ شیخ  علاءالدین علوی شهیدی (درگذشت 1353ش)؛ آیت الله سید محمود علایی طالقانی (درگذشت 1358ش)؛ شیخ حسن صالحی (درگذشت 1359ش)؛ آیت الله شیخ محمد رفیعی طالقانی (درگذشت 1362ش)؛ آیت الله حاج شیخ حسین تقوی اشتهاردی (درگذشت 1379ش)؛ شیخ مصطفی رهنمایی مشهور به رهنما (درگذشت 1392ش).

- جهت آشنایی تفصیلی با زندگی و اندیشه علمای البرزی مخالف صهیونیسم در دوره حکومت پهلوی ر.ک: حسین عسکری، علمای مجاهد استان البرز، کرج: نشر شاهدان البرز، چاپ سوم، اردیبهشت 1398.

اعتراض 49 سال پیش عالم البرزی به آتش کشیدن مسجد الاقصی

 


نوشته شده در  جمعه 98/3/10ساعت  3:25 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

روحانی باسواد و با تقوایی به نام شیخ مرتضی ربانی

وقتی در سال 1384 مشغول نگارش پایان نامه کارشناسی ارشد بودم، گذرم به کتابخانه امام جعفر صادق علیه السلام شهر نظرآباد از توابع استان البرز افتاد. گمان می کردم منبع چندانی را در این کتابخانه پیدا نکنم؛ اما با رجوع به قفسه های فقه، حدیث، تفسیر، حقوق و تاریخ اسلام، خیلی تعجب کردم چون همه منابع فارسی و عربی مورد نظرم در این کتابخانه بود. کتابدار که از شوق و تعجب من جا نخورده بود، گفت: «فراوانی و تنوع منابع دینی این کتابخانه، مدیون روحانی باسواد و با تقوایی به نام شیخ مرتضی ربانی است.» این نام از آن سال ها در ذهنم نقش بست تا اینکه در چند محفل مذهبی شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد ایشان را زیارت کردم. چهره ای آرام و جذاب داشت و لبخندی ملیح که زیبایی چهره اش را دوچندان می کرد. شب 21 ماه مبارک رمضان 1440 از طریق دوست عزیزم آقای علی منصورزارع مطلع شدم که این عالم فرهنگ دوست، در شهر قم به دیار باقی شتافته و قرار است روز دوشنبه 6 خرداد 1398 پیکرش در آرامستان امامزاده علی ابن جعفر قم به خاک سپرده شود.

در کارنامه شادروان حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ مرتضی ربانی، نمایندگی امام خمینی و امامت جمعه شهر بوئنوس آیرس (Buenos Aires) پایتخت آرژانتین در سال 1361ش، امامت جمعه شهرستان شازند از توابع استان مرکزی، امامت جماعت مسجد تکیه بزرگ شهر قم، تدریس در حوزه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام شهر هشتگرد، تبلیغ دینی در شهرها و روستاهای منطقه ساوجبلاغ به ویژه شهر نظرآباد و روستاهای سُرخاب و خور به مدت بیست سال، رییس هیئت مدیره موسسه خیریه ایتام امام حسن مجتبی علیه السلام ساوجبلاغ دیده می شود. او از دوستان صمیمی حجت الاسلام والمسلمین شهید شیخ عباس صبایی (1319- 1386ش) نخستین امام جمعه منطقه ساوجبلاغ و بنیانگذار حوزه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام هشتگرد بود. بی تردید نام این دو روحانی در سپهر فرهنگ شیعی غرب استان البرز ماندگار است. روحشان شاد و قرین رحمت الهی باد.



منبع یادداشت فوق: حسین عسکری، «از بوئنوس آیرس تا ساوجبلاغ»، روزنامه پیام آشنا، سال ششم، ش 1392، یک شنبه 12 خرداد 1398، ص 2.



نوشته شده در  دوشنبه 98/3/6ساعت  12:27 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

احداث کارخانه سیمان با وضو و اقامه دو رکعت نماز و توسل

کارخانه سیمان آبیک از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرزدر سال 1347 خورشیدی در کیلومتر هشتاد اتوبان تهران - قزوین تاسیس شده و از اردیبهشت 1352 سیمان تولیدی آن به دست مصرف ‌کننده رسید. حاج مصطفی بازرگان (1) درباره چگونگی تاسیس این کارخانه می‌ نویسد: «در فروردین 1346 مهندس منوچهر سالور (2) مدیرعامل وقت شرکت سیمان فارس و خوزستان از من خواست برای احداث کارخانه سیمان قبول همکاری کنم، در 26 اردیبهشت همان سال به محل آمدیم؛ پس از انجام تمام تشریفات مقدماتی همانند خرید زمین، سنداژ اراضی به عمق 8متر در 150 نقطه برای آزمایش مواد موجود در اراضی و دو سنداژ در کوره آهکی هر کدام به عمق 100 متر روزی با همکارم مهندس میرحسین جلالی در اراضی می گشتیم که برای هر واحدی محل مناسبی را انتخاب کنیم هوا سرد و زمین گل آلود بود ماشین جیپ ای که داشتیم به گل فرو رفت و من رفتم سر جاده و کمک آوردم. اتفاقاً مناسب ترین محل برای استقرار کوره که در نظر گرفتیم، علامت بتنی در آن بود که این علامت مسیر اتوبان را نشان می داد. با موافقت وزارت راه و با همکاری مهندسی یونانی به نام ژرار و با رعایت استاندارد لازم انحرافی را در جاده در دست مطالعه ترسیم کردیم. به همین جهت اگر اتوبان را به طرف قزوین ادامه دهید، چند کیلومتری به کارخانه سیمان مانده، مسیر راه را چنان می بینید که مستقیم به داخل کارخانه سیمان می رود اما در مقابل کوه دوبرار که محل نصب ایستگاه تقویت امواج رادیو و تلویزیون است؛ انحرافی در اتوبان مشاهده می‌کنید این همان انحرافی است که ما در روند جاده به وجود آوردیم. در خرداد 1347 بنا به نظر مهندس سالور با تحصیل وضو و اقامه دو رکعت نماز و توسل، اولین کلنگ عملیات ساختمانی کارخانه سیمان را بر زمین زدیم. در اثر مدیریت مدبرانه مدیرعامل وقت و تلاش شبانه روزی صادقانه و صالحانه مهندسان در راس همه میر حسین جلالی،کار با چنان سرعتی پیشرفت که در بهمن 1351 (یعنی کمتر از 4 سال) نمونه کلینکر از کوره اول به دست آمد و از اردیبهشت 1352 سیمان به دست مصرف ‌کننده رسید.»

دو تصویر فوق که متعلق به آرشیو صفحه اینستاگرامی برادرم علی عسکری می باشد، مربوط به همان سال های آغازین احداث کارخانه سیمان آبیک و عملیات حفر چاه در آن کارخانه است. در این تصاویر، حاج مصطفی بازرگان، مهندس رزی و همچنین قاسم رباط جزی دیده می شوند.

 ____________________

1. حاج مصطفی بازرگان (درگذشت 1389ش) قرآن پژوه و فعّال اجتماعی است که در توسعه شهر نظرآباد نقش فراوانی داشت. او در یک خانواده مذهبی و نیمه مرفّه آذربایجانی متولد شد. پدرش حاج عباسقلی تبریزی به تجارت اشتغال داشت. پس از گذراندن دوره دبستان، وارد دبیرستان دارالفنون شد و از دانش آموزان درس خوان و دلبسته تحصیل آن مدرسه بود. پس از دوره دبیرستان در حال تکمیل تحصیلات خود در دانشکده کشاورزی کرج بود که همزمان با خریداری روستای نظرآباد به وسیله میرزا عبدالله مقدّم از دوستان نزدیک پدرش، به این روستا آمد. در همان سال های نخستین حضورش در نظرآباد، مقدّم همه اختیارات آبادانی این روستا را براساس اسناد رسمی به وی سپرد. احیای اراضی شوره زار جنوب نظرآباد و ایجاد روستای مصطفی آباد، بازسازی مسجد جامع نظرآباد، ساماندهی وضعیت بهداشتی، احیای قنوات، راه اندازی آسیاب، ساماندهی باغداری و کشاورزی، درختکاری بلوار ورودی شهر، کمک به دامپروران ساکن در نظرآباد (آلیکایی ها)، تلاش در جهت افزایش بصیرت دینی جوانان و دانشجویان و انجام خاک شناسی کارخانه سیمان آبیک در سال 1346ش از مهّم ترین فعالیّت های بازرگان در شهرستان نظرآباد است. بازرگان از همان اوان کودکی با قرآن کریم انس داشت و حاصل این دوستی با کلام وحی، نگارش حدود 150 مقاله بلند و کوتاه چاپ نشده و شش عنوان کتاب است که بیشتر به وسیله شرکت سهامی انتشار منتشر شده است: لیلاج (در حرمت موسیقی غنایی)؛ سه مقاله (حجاب، نماز و روزه)؛ یادگاری از پدر؛ اختیارات و اراده ها (مَن تشاهای قرآن)؛ شیعه و مستنداتش؛ قُلّک. مصطفی بازرگان برادر کوچک مهندس مهدی بازرگان (درگذشت 1373ش) رییس دولت موقّت انقلاب اسلامی ایران است. «مختصر تاریخ معاصر نظرآباد» مجموعه خاطرات چاپ نشده او از روند توسعه شهر نظرآباد و خدمات میرزا عبدالله مقدّم است که انتشار بخشی از آن به وسیله نگارنده این  کتاب در سال 1381ش، واکنش های متفاوتی را برانگیخت.

2. مهندس منوچهر سالور (درگذشت 1389ش) پدر صنعت سیمان ایران و بنیانگذار کارخانه سیمان آبیک در شهرستان نظرآباد است. دوره تحصیلات متوسطه را در دبیرستان صنعتی ایران و آلمان به پایان رساند سپس در هنرسرای عالی در رشته برق مشغول تحصیل شد. در سال 1317ش تحصیلات دانشگاهی را در رشته مهندسی برق و ماشین آلات در دانشکده صنعتی (علم و صنعت کنونی) به پایان رساند و کار خود را در کارخانه سیمان ری - که در سال 1312ش به وسیله یک شرکت آلمانی راه اندازی شده بود - آغاز کرد. کوشش های فراوان او برای جبران خرابی و عقب ماندگی های ناشی از پیامدهای جنگ جهانی دوّم باعث شد که حتّی شب ها را نیز در کارخانه سپری کند. ایجاد کارخانه سیمان آبیک از جمله اقدامات مهندس سالور است. واحد نخست این کارخانه در سال 1352ش با ظرفیّت 3500 تُن در روز و واحد دوّم آن در سال 1357ش با ظرفیّت 4000 تن سیمان پرتلند راه اندازی گردید. این کارخانه در روز سه شنبه هفتم آبان 1353ش با حضور محمّدرضا شاه پهلوی افتتاح شد. ریاست انجمن اسلامی مهندسین، مدیرعامل و رییس هئیت مدیره کارخانه قند مرودشت، مدیرعامل شرکت سهامی عام سیمان فارس و خوزستان، سرپرست بنیاد علوی در سال 1357ش، مهندس برجسته ایران در سال 1376ش و راه اندازی شرکت سهامی شیراز، کارخانه های سیمان شیراز، دورود و بهبهان، کارخانه های قند پارس، قهستان و فسا در استان های فارس، خراسان و کرمان، هنرستان کارآموزی نارمک تهران و معدن پنبه سوز در اطراف بیرجند از جمله فعالیّت های عمرانی و اجتماعی او به شمار می رود. «خاطرات و خدمات» در دو جلد، «ارمغان حجاز» و «مناجات فرزانگان» از آثار مکتوب او است. او با روحانیون مبارز روزگار خود از جمله آیت الله شهید سیّد عبدالحسین دستغیب شیرازی، آیت الله شهید سیّد اسدالله مدنی، آیت الله شیخ بهاالدین محلاتی و آیت الله سیّد محمود طالقانی در ارتباط بود. سالور همچنین از دوستان صمیمی مهندس مهدی بازرگان بود.

- منبع متن: حسین عسکری، دشتی به وسعت تاریخ، تهران: نشر شهید سعید محبی، 1386، ص 81.

- منبع پانوشت ها: حسین عسکری، بیداری دشت کهن، تهران: انتشارات سوره مهر، 1397، ص 267.


مبارزات سیاسی در کارخانه و شهرک سیمان آبیک

 


نوشته شده در  جمعه 98/3/3ساعت  12:8 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 آیین یازدهم شب های روشن قرآن

سخنرانان نشست:

حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمدصفر جبرئیلی: نقد شیعیان التقاطی

دکتر منوچهر صدوقی سها: حضرت رسول اکرم در قرآن

دکتر انشاءالله رحمتی: تاملی در نکات حکمی و عرفانی قرآن

دکتر حکمت الله ملاصالحی: حضرت عیسی بن مریم در قرآن

25 ماه مبارک رمضان،جمعه دهم خرداد 1398

استان البرز، شهر نظرآباد، فرهنگسرای هنر، سالن اجتماعات استاد حجتی پریشان، ساعت هفده

اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان نظرآباد

موسسه رخسار قرآن




نوشته شده در  سه شنبه 98/2/31ساعت  8:9 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 


مجتهد سرشناس کرج

آیت الله حاج سید حسن مدرسی سریزدی مشهور به مدرسی یزدی از مجتهدان سرشناس کرج در دوره حکومت پهلوی است. او که فرزند سید زین العابدین طباطبایی یزدی معروف به سریزدی است، در روستای سریزد از توابع شهرستان مهریز زاده شد. پس از فراگیری مقدمات علوم اسلامی، به شهر یزد رفت و در آنجا از دانش سید حسین حسینی مدرسی باغ گندمی، سید احمد مدرس طباطبایی، ملا حسن اردکانی و سید مهدی سیبویه یزدی بهره مند شد. در ادامه، به حوزه علمیه قم رفت و نزد آیات حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی (درگذشت 1315ش)، سید محمد حجت کوه کمری تبریزی (درگذشت 1331ش)، سید محمدتقی خوانساری (درگذشت 1331ش)، سید صدرالدین صدر (درگذشت 332ش)، سید علی یثربی کاشانی (درگذشت 1338ش)، میرزا محمد همدانی (درگذشت 1324ش) و سید حسین طباطبایی بروجردی (درگذشت 1340ش) شاگردی کرد تا به درجه اجتهاد رسید. او در آن ایام به تدریس برخی کتاب های حوزوی برای طلاب جوان پرداخت .

پس از درگذشت آیتالله آقا سید میرزا موسوی جندقی دیگر روحانی سرشناس کرج، در سال 1335ش به دستور آیت الله بروجردی به شهر کرج آمد و در مسجد جامع به اقامه جماعت و انجام امور دینی پرداخت. در یکی از اسناد سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی (ساواک) به تاریخ 28 شهریور 1341، از او و آیت الله شیخ حسین لنکرانی (درگذشت 1368ش) با عنوان «دو روحانی تقریباً بانفوذ کرج» یاد شده است. محمد مدرسی (متولد 1318ش) فرزند آیت الله مدرسی سریزدی درباره او می گوید: «پدر من اهل سیاست نبود... دو یا سه مرتبه در راهپیمایی های سال 1357 و اوایل سال 1358ش حضور داشتند

 دیدار با امام خمینی بین سال های 1339 تا 1342ش وقتی به واسطه درمان بیماری و آشنایی با آیت الله شیخ حسین لنکرانی به کرج می آمد، برگزاری آیین میلاد امام مهدی (عج) در مسجد جامع کرج در دی 1341 با دعوت از شیخ عباسعلی اسلامی که به گزارش ساواک مراسمی سیاسی و ضد حکومتی بود، دعوت مکرر از خطیب مشهور شیخ محمدتقی فلسفی در مناسبت های مذهبی به کرج که موجب حساسیت ساواک شده بود، برگزاری مراسمی به مناسبت شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی در 10 آبان 1356 در مسجد جامع کرج و نظارت شرعی بر عملکرد برخی کمیته های انقلاب اسلامی در سال های آغازین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از جمله فعالیت های سیاسی و مبارزاتی او به شمار می رود. حسین شاه حسینی (درگذشت 1396ش) مبارز سیاسی دوره پهلوی، درباره ارتباط آیت الله مدرسی یزدی با امام خمینی می گوید: «من اولین بار در همین باغ شیخ حسین لنکرانی، خدمت مرحوم آیت الله خمینی رسیدم... ایشان در باغش از حضرت آیت الله خمینی و رجال دیگر پذیرایی می کرد. در تابستان یک سال، که تاریخش الان یادم نیست، ایشان آقای [سید حسن] مدرسی [سریزدی] و آقای خمینی را در باغ خود مهمان کرده بود. چون آقای خمینی جزو شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری [یزدی] بود و این آقای مدرسی هم که در کرج می زیست، در جرگه شاگردان مرحوم حایری قرار داشت. حاج آقا مصطفی و همچنین حاج احمد آقای خمینی هم کراراً به باغ آقای لنکرانی می آمدند.»

آیت الله سید حسن مدرسی سریزدی در 19 بهمن 1361 در سن 85 سالگی در کرج درگذشت و پیکرش در صحن حضرت فاطمه معصومه (قم) به خاک سپرده شد. نویسنده معروف شیخ محمد شریف رازی، او را عالمی متین و بزرگوار و دور از هرگونه خودنمایی و موصوف به فضل و تقوا دانسته است.

منابع: عبدالحسین جواهرکلام، تربت پاکان قم، ج 1، ص 567؛ ج 4، ص 2119؛ حمید کرمی پور، انقلاب اسلامی در کرج، ص 97، 103، 121، 175، 246؛ سعیده محرمی و سمیر کتف، آفتاب حصار، ص 32، 123؛ شیخ حسین لنکرانی به روایت اسناد ساواک، ص 36؛ علی دوانی، مفاخر اسلام، ج 13، ص 318؛ محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج 4، ص 671؛ محمد الوانساز خویی، حجّت فقیهان، ص 133؛ سید محمدکاظم مدرسی، نسل نور، ص 389؛ علی ابوالحسنی (منذر)، «روابط و مناسبات آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی و امام خمینی 1324 - 1368ش»، قسمت اول، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، ش 21 و 22، ص 7، 38، 41.

- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «مجتهد سرشناس کرج»، هفته نامه تریبون شهر، سال دوم، شماره 10،  26 اردیبهشت 1398، ص 3.


 


نوشته شده در  چهارشنبه 98/2/25ساعت  1:29 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
رسانه ملی و تنوع فرهنگی و زبانی استان البرز -1
رسانه ملی و تنوع فرهنگی و زبانی استان البرز - 2
پاسخ البرزپژوهانه به بی ادبی علیرضا پناهیان به ساحت پیامبر (ص)
مطالبه ای درباره فرهنگسرای خط و تذهیب شهر کرج -1
مطالبه ای درباره فرهنگسرای خط و تذهیب شهر کرج - 2
مطالبه ای درباره فرهنگسرای خط و تذهیب شهر کرج - 3
خاطره اسماعیل آل احمد از استاد دکتر یوسف مجیدزاده
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]