سفارش تبلیغ
صبا ویژن


 

 

 

 

 


به مناسبت دیدار گروهی از البرز پژوهان از شهر قزوین، 24 خرداد 1402

 

منتشر شده در:

روزنامه ولایت قزوین، سال سی و نهم، شماره 5076، شنبه 24 تیر 1402، صفحه 4

 

اواخر خرداد 1402 که در دفتر روزنامه میزبان جمعی از دوستان و محققان بنیاد البرزپژوهی بودیم ساعاتی به خوشی سپری شد و قرار بر این شد که همکاری‌های مشترکی بین محققان و پژوهشگران قزوین‌شناس و البرزپژوه صورت گیرد و بخشی‌هایی از آن در روزنامه ولایت منتشر شود. در نخستین شماره از این همکاری مشترک، پذیرای نوشته‌های این محققان بودیم که در صدر آن باید به فایل صوتی استان گرانقدر، پروفسور حکمت‌اله ملاصالحی اشاره کنم که با فروتنی ارزش این نوشتار را دوچندان کردند. ضمن تشکر از این استاد گرانقدر و آرزوی سلامتی و طول عمر برای ایشان، امید است نوشتار پیش رو مسیر را جهت همکاری‌های فرهنگی و تاریخی هموار کند.

محمدرضا مقدم

 

________________________

 

قزوین، سرزمین ریشه‌هاست

 

دکتر حکمت‌اله ملاصالحی

 استاد دانشگاه تهران و مدرس مدعو دانشگاه آتن

 

من بارها گفته‌ام و باز هم تأکید می‌کنم که قزوین، سرزمین ریشه‌هاست؛ ریشه‌های ایرانی بودن ما. دشت قزوین و همچنین مناطق کوهستانی قزوین بر اساس شواهد باستان‌شناسی و انسان‌شناختی از یک صد سال پیش خاستگاه سکونتگاه ایرانیان بوده است. مردمانی که به این سرزمین آمده بودند بعدها دوران یک‌جانشینی و نوسنگی سرزمین ما را بنا نهادند و به این ترتیب در دشت قزوین و همچنین دشت ری و ورامین دوران یک‌جانشینی و نوسنگی ایران افتتاح شد.

وقتی از قزوین صحبت می‌شود باید بدانیم صحبت از سرزمینی است که ریشه‌های ایرانی بودن ما آنجاست و تا ژرفاژرف تاریخ ایران فرو رفته و به همین دلیل شناخت استان، شناخت کل ایران است. قزوین استانی است فوق‌العاده مهم. نکته‌ای که باید گفته شود این است که تقسیمات استانی در واقع تقسیمات اعتباری است و در همه کشورهای دنیا اتفاق می‌افتد و هدف از این کار چابک کردن، پیشرفت، توسعه اقتصادی و رفاه اجتماعی مردم است. از این‌رو دولت‌ها سعی می‌کنند استان‌ها را کوچک‌تر کنند چون هرچه استان‌ها کوچک‌تر شود؛ توسعه، چابک‌تر و چالاک‌تر است. ولی هیچ مرز خاصی بین استان‌های ما وجود ندارد. تاریخ فرهنگ ما، میراث مشترکش صدها هزار سال به عقب باز می‌گردد و لذا وقتی از تاریخ فرهنگ و تمدن ایرانی صحبت می‌کنیم صحبت از یک جهان واحد با همه رنگارنگی‌اش است و جایگاه قزوین در این تاریخ رنگارنگ، غنی، کهن و دیرپا، ویژه می‌باشد.

پیوند قزوین با استان البرز بسیار زیاد است. شواهد باستان‌شناختی عملا می‌گویند پیوند بین استان البرز و استان قزوین به چندین هزاره به عقب باز می‌گردد. ما در هزاره‌های نوسنگی، زنجیره‌ای از جوامع روستایی داریم که از این استان تا آن سوی استان سمنان دامان گسترده و اینها با هم ارتباط فرهنگی گسترده دارند و دائما در داد و ستد بوده و هستند. اگر از من بپرسید این ارتباط فرهنگی را در کجا می‌بینید باید بگویم در آثارشان و میراثی که از خود به جای گذاشتند و همچنین از نحوه زندگی‌شان؛ در سفالگری‌شان، نقش‌ها و طرح‌هایی که روی سفال‌ها باقی مانده به خوبی نشان می‌دهد که ما از همان هزاره‌های نوسنگی با یک فرهنگ مشترک مواجه هستیم که با هم در دادوستد و ارتباط هستند. از همدیگر وام گرفته‌اند. این دادوستد همچنان ادامه دارد و لذا این مرزها، مرزهای اعتباری است.

به صراحت عرض کنم تمام مدتی که در دشت قزوین حفاری می‌کردیم چه در دوره دانشجویی و چه در دوره‌ای که افتخار معلمی در دانشگاه تهران را داشتم و به همراه دانشجوها در دشت قزوین حضور داشتیم همیشه رابطه گرم و مهمان‌نوازی مردم قزوین به ویژه در روستاییان دشت‌نشین و بعدها که با روستاییان بوئین‌زهرا آشنا شدم برای ما با ارزش و حائز اهمیت بود. در آن مدت که در دشت قزوین حضور داشتم متوجه شدم با مردمی به غایت فرهنگی و فوق‌العاده شریف و مهمان‌نواز مواجه‌ام. هر وقت به بازار قزوین می‌رفتم صمیمیت، سخاوت و گشاده‌دستی را به خوبی می‌دیدم که همه این موارد از ویژگی‌های مردم قزوین است و همه این سجایا و ویژگی‌ها در بین مردم استان البرز هم دیده می‌شود.

 

________________________

 

البرز حلقه وصل ری و کاسپین

دکتر مهراب رجبی

رییس بنیاد ایران شناسی شعبه استان البرز

 

 

مبارک تر شب و خرمترین روز

به استقبالم آمد بخت پیروز   

دهلزن گو دو نوبت زن بشارت

که دوشم قدر بود امروز نوروز

سلام عرض می‌کنم حضور همه عزیزان و ارجمندانی که این نوشتار را می‌خوانند. بسیار خوشحالم که فرصتی پیش آمد تا با شما فرهیختگان قزوین هم‌کلام شوم. خوشحالم از این که مدتی پیش سفری به سرزمین اعجاز داشتیم، قزوین عزیز. امیدوارم این سفر نتایج خوبی داشته باشد و همکاری‌های دو سویه‌ای بین محققان و پژوهشگران دو استان قزوین و البرز آغاز شود. بنده به عنوان عضو کوچکی از بنیاد البرزشناسی و یک البرز پژوه به قزوین آمدم و بنا شد یک سری همکاری‌های علمی، فرهنگی و پژوهشی با محققان قزوینی داشته باشیم تا نتیجه آن در روزنامه وزین ولایت منتشر شود. همان‌طور که مستحضرید مرزهایی که سیاست ترسیم می‌کند خیلی تاثیری بر بافت فرهنگی شهرها ندارد. ما که در استان البرز هستیم بین دو تمدن کهن ری در شرق البرز و تمدن کاسپین در مغرب البرز قرار داریم. تمدن کهن ایران، در دل خود تمدن‌هایی دارد مانند تمدن ایلام، جیرفت، کاسپین، ما به عنوان البرز حد واسط و حد واصل یا حلقه واصل بین تمدن ری و قزوین هستیم. همان قدری که برای زکریای رازی حساس هستیم و پژوهش می‌کنیم به همان میزان هم باید برای زکریای قزوینی حساس باشیم تا چهل تکه تاریخ و تمدن ایران کامل شود و در نهایت بتوانیم ایران را بهتر به جهانیان معرفی کنیم. از این رو این پیغام را به عنوان عرض ارادت تسلیم هم‌وطنان عزیزم در استان قزوین می‌کنم. قطعا در آینده همکاری‌های ما بیشتر و منسجم‌تر خواهد شد.

دشت قزوین متصل است به مُلک‌ری؛ در این حد وسط چند دشت واقع شده که دشت کمال‌آباد معروف‌ترینش است و به دشت ماردها یا ماهدشت یا مادآباد یا آمارد که سرزمین اصلی مادها بوده است، شناخته می‌شود. مادها استان‌های چندی مانند خراسان، گرگان، گلستان، مازندران، گیلان، قم، قزوین و… در بر می‌گرفتند که به آن سرزمین ماد بزرگ گفته می‌شد. مادها دو پایتخت اصلی داشتند؛ پایتخت زمستانی در محوطه ازبکی نظرآباد البرز که نام اصلی آن دژ مادهاست و پایتخت زمستانی در هگمتانه. به همین دلیل برای شناخت دشت مادآباد دشت کمال‌آباد و دشت قزوین و ملک‌ری باید همکاری‌های بیشتری با قزوین پژوهان و البرز پژوهان داشته باشیم. از محققان و پژوهشگران قزوین تقاضا دارم که ما را در این مسیر همکاری کنند تا انشاءا… این پژوهش‌ها کامل شود. چهارشنبه 24خرداد 1402 به قزوین رفتیم در راستای اقداماتی که با هدف گسترش همکاری‌های فرهنگی بین دو استان و در تایید این فرضیه که مرزهای فرهنگی بر مرزهای سیاسی اولویت داشته و این دو مرز، متفاوت و گاه متمایز از یکدیگر هستند.

این وطن مصر و عراق و شام نیست

این وطن شهریست که او را نام نیست

در زمینه مطالعات فرهنگی و تمدنی شاید همان مقدار که ری و تهران برای البرز اهمیت دارند، قزوین و زنجان و گیلان نیز دارای اهمیت باشند. یعنی پرداختن به زکریای رازی به اندازه تحقیق در خصوص زکریای قزوینی نیز دارای ارزش و اعتبار می‌باشد. این پازل تمدنی و این موزاییک اقوام و این قالیچه خوش نقش و نگار فرهنگی می‌بایست در کنار هم مورد مطالعه قرار گیرد.

بگفتا عشق شیرین بر تو چون است

بگفت از جان شیرینم فزون است

محمد و حسن و حسین به اضافه من و بهروز از محلی در شمال نظرآباد در جایی که قبلا اقامتگاه طلعت‌السلطنه و کاروان سرای مجدالدوله بود به سوی قزوین به راه افتادیم. گندم‌زارهای دشت قزوین بی‌اعتنا به قدرت‌نمایی نیروگاه برق منطقه و تشعشعات آن، منظره‌ای زیبا و ترکیبی دلنشین و پر برکت از سمن و چمن و چمان و چمیدن را به نمایش گذاشته و سال پرباری را بشارت می دادند.

ساعد شه مسکن این باز باد

تا ابد بر خلق این در باز باد

دیدارها متعدد و ملاقات‌ها و گفت‌وگوها متراکم و فشرده بود. امید دارم که موثر نیز باشند. گفت‌وگو با روزنامه‌نگاران در محل تحریریه روزنامه ولایت قزوین به مدیرمسئولی جناب آقای سید عبدالعظیم موسوی و سردبیری جناب آقای بهرامی و خبرنگاری آقای محمدرضا مقدم. دیدار از مدرسه سردارین (سردار حسن و سردار حسین) از فرماندهان ایران در جنگ با روس‌ها و ملاقات با حاج‌آقا عبداللهی که تاکید داشت ـ و همراهانش تاکید داشتند ـ وی را «روحانی سنّتی» بنامند. و همچنین دیدار از بنیاد ایران‌شناسی شعبه قزوین و گفت‌وگو با سرکار خانم مهندس تقوی ـ رئیس مرکز ـ از جمله برنامه‌ها بود. دو ساختمان اخیر، کهن و بسیار باشکوه بودند. پیچ «غریب کش» اینک در قزوین با اشتیاق و مهربانی آغوش خود را به روی غربا و میهمانان گشوده است. دیدار غیر پیش‌بینی شده از یکی از مراکز پذیرایی و اقامتی قزوین، فوق‌العاده به یاد ماندنی شد. بانویی سالخورده و بی‌نهایت مهربان و خیراندیش که صغری کبری نام داشت می‌گفت در خانواده «فرنگیس» صدایش می‌زنند؛ چقدر باشکوه بود. مثل همیشه از دانش و سخاوت جناب آقای رضا صمدی‌ها، قزوین‌پژوه ارجمند بهره‌مند بودیم.

 

________________________

 

نسبت‌های فرهنگی عمیق و کهن البرز و قزوین

 

گفت و گو با دکتر حسین عسکری

نویسنده و البرزپژوه

 

مرزهای فرهنگی - که مبتنی بر ارزش‌های فرهنگی و تاریخی است - خیلی اصیل‌تر از مرزهای سیاسی می‌باشد که دولت‌ها ترسیم کرده‌اند. این مرزها بیشتر برای خدمات‌رسانی است و اگر بخواهیم اصالت را مبنا قرار دهیم، مرزهای فرهنگی خیلی با اصالت‌تر هستند. به خاطر دارم روان‌شاد جناب استاد دکتر ناصر تکمیل همایون همیشه بر مرزهای فرهنگی تأکید می‌کردند و بنده هم به عنوان دانشجو این مسأله را با مصادیقش از ایشان یاد گرفتم. استاد تکمیل همایون در یکی از دیدارها گفتند: «رودخانه کرج مرز سرزمین ری و سرزمین قزوین است». منطقه شرقی آن ری است و منطقه غربی آن سرزمین قزوین. به همین دلیل بخشی از استان البرز در سرزمین ری است و قسمتی هم در سرزمین قزوین. اما البرز در پیوند با قزوین، نسبت‌های فرهنگی عمیق و کهنی دارد. به طور مثال در دانش باستان‌شناسی وقتی از دشت قزوین صحبت می‌کنند و به محوطه‌های پیش از تاریخ و تاریخی می‌پردازند؛ این دشت قزوین شامل کل دشت و کوهپایه استان البرز هم می‌شود. به همین جهت محوطه باستانی اُزبکی مربوط به هزاره هفتم پیش از میلاد مسیح و محوطه باستانی خوروین متعلق به هزاره اول قبل از میلاد و موشه لان تپه اسماعیل‌آباد متعلق به هزاره 4 و 5 قبل میلاد در حوزه باستان‌شناسی دشت قزوین است؛ در صورتی که این سه محوطه باستانی که نام بردم به لحاظ مرزهای جغرافیایی و سیاسی در حوزه استان البرز واقع است.

از نظر رویدادهای تاریخی و نام‌آوران، استان البرز پیوندهایی با قزوین دارد که دلیل آن تعداد زیادی از مشاهیر استان البرز هستند که پسوند قزوینی دارند. چون در قرون اولیه اسلامی و میانی، قزوین نزدیک‌ترین شهر آباد و فرهنگی و علمی به روستاهای البرز بوده است. به طور مثال مشاهیری داریم که معروف‌اند به طالقانی قزوینی، اشتهاردی قزوینی، ساوجبلاغی قزوینی، برغانی و فشندی قزوینی. و یا تعدادی از خاندان‌های علمی و فرهنگی که ریشه در استان البرز دارند و در سده‌های طولانی در قزوین حضور داشتند مثل همین خاندان برغانی که تقسیم می‌شود به خاندان های شهیدی، صالحی، علوی شهیدی، فشندی و حکمی. یا خاندان آل رفیعی که از سادات طالقان هستند و آیت‌الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی متعلق به همین خاندان است یا خاندان نحوی. اینها نشان می‌دهد که پیوندهای فرهنگی البرز و قزوین از نظر مشاهیر هم خیلی مهم است. از جنبه دیگر، جاده ابریشم هم یکی از راه‌های مهم ری به قزوین است که استان البرز سر راه این جاده است؛ یعنی ری به قزوین. اما پیشنهادهایی که در این رابطه می‌شود داد این است که، پیوندهای تاریخی البرز و قزوین گسترش پیدا کند تا بتوان پیوند فرهنگی استان‌های البرز و قزوین را دقیق تعیین کرد. انتشار آثار مشترک مکتوب درباره فرهنگ مشترک البرز و قزوین می‌تواند به اعتلای این فرهنگ مشترک کمک کنند و همچنین برگزاری همایش‌ها و سمینارهای مشترک سبب حفظ پیوند تاریخی بین استان البرز و قزوین می‌شود.

 

این یادداشت ها و گفت و گوها در وب سایت روزنامه ولایت قزوین

 

 

ویدیویی از دیدار گروهی از البرز پژوهان از شهر قزوین

 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در  یکشنبه 04/3/11ساعت  8:23 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

 

«وناش» روستایی در دل تاریخ که ناشناخته مانده است 

 

محمدرضا مقدم

روزنامه ولایت قزوین، سال سی و نهم، شماره 5049، سه شنبه 16 خرداد 1402، صفحه 5

 

 


کتاب «ونوس الموت» اواخر سال گذشته به قلم «بهروز رمضانی وناشی» توسط انتشارات رهام اندیشه به چاپ رسید. این کتاب همان‌طور که از نامش پیداست به معرفی روستای «وناش» می‌پردازد و دکتر شمس‌الله غلامی وناشی و دکتر حسین عسکری با نوشتن مقدمه به اهمیت آن افزوده‌اند. جهت معرفی هرچه بیشتر این کتاب و همچنین روستای وناش به گفت‌وگو با مولف آن پرداخته‌ایم که شرح آن از خاطر شما می‌گذرد.


- از نام کتاب شروع کنیم؛ دلیل این نامگذاری چیست؟

- موضوع این پژوهش چنانچه از نام آن پیداست، مربوط به دو سکونتگاه انسانی در الموت از سرزمین دیلمیان در رشته کوه‌های البرز می‌باشد. «وناش» نام‌ د‌ه ی واقع در 95 کیلومتری معلم کلایه، الموت شرقی، از استان قزوین است که علت نامگذاری آن وجود گیاهی به نام «ونوس» یا همان «گل حسرت» است، بنابراین علت نامگذاری این مجموعه از کتاب فوق نیز بدین منظور می‌باشد.

 

- اگر موافقید به قلعه الموت بپردازیم؛ مختصری در این مورد توضیح دهید.

- قلعه حسن صباح به عنوان دژی استوار و محکم در میان قله‌های صعب‌العبور در کوهستان‌های البرز مرکزی در حدود 544 متری شمال شرقی روستای گازرخان واقع در شهرستان الموت قرار دارد؛ و شهرت الموت که امروزه نام یکی از بخش‌های کوهستانی شمال قزوین است، به واسطه وجود قلعه‌ای است که مدت‌ها در دست حسن صباح رئیس فرقه اسماعیلیه و جانشینان او بود.

 

- این قلعه در طول تاریخ شاهد چه تغییراتی بوده است؟

- بانی اول آن حسن‌بن‌ زید علوی است؛ که در سال 252 هجری فرمان به ساخت آن بنا داد. این قلعه در سال 483 هجری به دست حسن صباح افتاد؛ و تا سال 654 هجری که مقر حکام اسماعیلیه بود و به گفته حمدا… مستوفی در رودبار بیش از پنجاه قلعه وجود داشت که به فرمان هولاکوخان مغول تمامی این قلعه‌ها به همراه دژ حسن‌صباح ویران گشت؛ بعد از آن مدتی در دست حکام گیلان و مازندران بود و سپس تعمیر گردید؛ و در دوره صفوی تا زمان سلطنت شاه عباس اول زندان سیاسی بود. آثار آن قلعه‌ها نیز با گذشت سالیان طولانی هنوز باقی مانده است.

 

- می‌توان به روشنی گفت که چرا حسن صباح منطقه الموت را برای استقرار انتخاب کرد؟

- بهتر است که پرسش شما را با این توضیح کوتاه در مورد موقعیت جغرافیایی الموت پاسخ دهم. الموت منطقه‌ای است واقع در سلسله جبال البرز، همراه با قله‌های سر به فلک کشیده همانند شاه البرز، خشچال، سیالان در ارتفاعات صعب‌العبور و کوهستانی که در دل خود قله‌های فراوانی جا داده است. از آن جایی که حسن صباح با خلفای عباسی و سلجوقیان در حال ستیز و مبارزه بود، به مدت 14 سال بخشی از ایران را برای یافتن پایگاهی امن برای رسیدن به اهداف خویش جستجو کرد تا سرانجام آن را به کوه‌های مرتفع و صخره‌های عظیم و صعب‌العبور در الموت پیدا نمود که امروزه با گذشت سالیان دراز در آن داستان‌ها و ماجراهایی شگفت‌انگیز به جای گذاشته است. یکی از مهم‌ترین حوادث تاریخی آن تصرف 111 ساله الموت به دست اسماعیلیان می‌باشد که موجبِ محبوبیت و معروفیت آن در دوره‌های مختلف شده است.

 

- در مورد وجه تسمیه نام الموت چه نظری دارید؟

- بنا بر نظر استاد منوچهر ستوده، علت نامگذاری قلعه الموت این است: «الموت نام قعله‌ای است مشهور که ما بین قزوین و گیلان و مازندران واقع است و آن را به سبب ارتفاعی که دارد، اله‌موت می‌گفتند؛ یعنی عقاب آشیان، چه اله عقاب و موت به معنی آشیان می‌باشد و چون عقاب در جاهای بلند آشیان می‌کند نام قلعه را به این نام خواندند؛ و به مرور الموت شده است. گویند یکی از سلاطین عقابی را برای شکار رها کرد و خود او را تعقیب نمود. تا به این نواحی رسید و از مشاهده قلعه دانست عقاب به منظور تسلط بر پیرامونش آن مکان را برگزیده است. پادشاه چون آن جا را پایگاهی فراخ و باشکوه دید، دژی ساخت و آن را الموت خواند؛ زیرا عقاب او را آموخته بود.»

 

- همانطور که می‌دانید به اصحاب حسن صباح «باطنیان» می‌گفتند؛ علت این موضوع چیست؟

طرفداران حسن صباح به او اعتقاد بسیار داشتند و دستوراتش را کاملا اجرا می‌نمودند. پس از مدتی حسن صباح خود را مهدی موعود معرفی کرد و کم‌کم شاخه‌ای از اسماعیلیه به وجود آمد که باطنی نامیده شد، اما دشمنان‌شان آنها را ملحد (کافر) می‌نامیدند. آنها علاوه بر مهدویت حسن صباح، معاد را قبول نداشته و معتقد بودند که انسان‌ها با مرگ نابود می‌شوند و آنچه به عنوان اجر نیک و بد ذکر شده، در مورد نام نیک یا بدی است که از آدمیان باقی می‌ماند. علت نامیده شدن آنها به باطنی دو مورد ذکر شده: 1. چون طرفداران حسن صباح دین خود را مخفی می‌کردند به باطنی معروف شدند. 2. آنها معتقد بودند که آن چه را که در دینشان به آن اعتقاد دارند از باطن قرآن و معانی درونی دین برداشت می‌کنند، بنابراین باطنی نامیده شدند.

 

- افسانه‌های زیادی در مورد حسن صباح وجود دارد؛ در کتاب به این موضوع پرداخته‌اید؟

- بله. به عنوان مثال یکی از روایت‌ها به این شرح است. از آنجایی که حسن صباح یک دین جدید را ترویج می‌کرد و با خلفای عباسی و حکام سلجوقی دشمن بود، بنابراین در ایران مخالفان بسیاری پیدا کرد و خلفای عباسی بر ضد او رسالاتی سرشار از دروغ منتشر می‌کردند و او را فردی خونخوار و ستمکار معرفی می‌نمودند. مخالفان حسن صباح منتشر کردند که حسن صباح با حشیش هواداران خود را از حال طبیعی خارج می‌کرده و به کارهایی مثل ترور وامی‌داشته است. همچنین افسانه‌ی پیمان دوران کودکی خیام و خواجه نظام‌الملک و حسن صباح جز برای این ساخته نشده که انگیزه حسن صباح از این قیام را دشمنی شخصی با نظام‌الملک جلوه دهند. باطنیان شخصی را مامور به قتل خواجه نظام‌الملک کردند ولی زمانی که فرد مذکور نزد خواجه رسید، ناگهان غلام 15-10 ساله خواجه به وی حمله‌ور شد و با ضربات دشنه او را از پای درآورد.

 

- در مورد تفکرات مذهبی اسماعیلیان توضیح دهید.

- حسن صباح از ایرانیانی بود که در دوره سلجوقی قیام کرد. وی از مخالفان سرسخت تسلط اعراب بر ایران بود. مذهب وی و پیروانش اسماعیلیه بود که شاخه‌ای از پیروان امامان است، با این تفاوت که اینان به هفت امام اعتقاد دارند و امامت را بعد از امام جعفر صادق(ع) حق فرزند وی اسماعیل دانسته و او را مهدی موعود (امام زمان) و امام آخر می‌دانند. مرکز قدرت اینان در مصر بود خلفای فاطمی مصر این مذهب را در این کشور رسمی اعلام کرده بودند.

 

- اگر موافقید به موضوع اصلی کتاب یعنی روستای «وناش» بپردازیم؛ لطفاً مختصری در این مورد توضیح دهید.

- در آن سوی دشت قزوین سرزمینی که کوه‌های بلند و صخره‌های تند داشته و در خود رازهای پنهانی دارد، از پدران و مادران سختکوشمان حکایت دارد. حکایت از مردمانی که سالیان سال با عشق و علاقه به زندگی خود بها داده و معنا بخشیده‌اند. جدا از زیبایی‌های خلقتش، حکایت‌ها و اسرار ناگفته فراوان دارد. سکونت‌گاه‌هایی از مناطق دورافتاده و محروم با مناظر بسیار زیبا با مردان و زنانی سختکوش، پرتلاش، ساده و مهربان که به عنوان یکی از آبادی‌ها و سکونت‌گاه‌های قدیمی در میان رشته کوه‌های بلند و سر به فلک کشیده البرز، جزء بخش رودبار الموت استان قزوین به شمار می‌رود. فاصله آن نسبت به مرکز الموت، معلم‌کلایه حدود 64 کیلومتر و فاصله آن نسبت به قزوین 114 کیلومتر می‌باشد. روستای وناش بالا در شیب بسیار تند صخره‌ای و وناش پایین در شیب ملایم‌تری در منطقه کچی استقرار یافته است. هر دو روستا در گذشته نوع بافتشان به صورت متمرکز و امروزه به صورت پراکنده بنا گردیده است و در میان رشته کوه البرز از سه جهت به وسیله کوه‌ها محصور شده است. جمعیت این دو روستا در فصول گرم سال به ویژه در بهار و تابستان حدود 654 خانوار می‌باشد. ولی در بقیه فصول سال به دلیل مشکلات تردد و شرایط سخت زندگی فقط تعدادی دامدار در روستا باقی می‌ماند.

 

- وناش دارای چه پوشش گیاهی است؟

در روستای وناش جنگل‌هایی به صورت پراکنده و در بعضی از مناطق آن نیز به صورت متراکم وجود دارد و از درختان کمیاب در دنیا به حساب می‌آید. بر اثر تنوع آب و هوا و تنوع خاک، برخی از مناطق این روستا تا منطقه دال مرز را جنگل‌ها به صورت پراکنده پوشانیده است؛ و در بعضی مناطق آن نیز جنگل‌های تنک و بوته‌زار به صورت چراگاه‌هایی پدیدار گشته است.

 

- وناش با دیگر نقاط الموت دارای فرهنگ مشترک است؟

فرهنگ مردم چه از جنبه علمی و چه از لحاظ اجتماعی برای خود آن ملت و برای مردم سراسر جهان دارای ارزش و اهمیت بسیار است و از جنبه ملی و میهنی، فرهنگ مردم هر ملتی در حکم زندگی‌نامه و شرح احوال و سیرت توده عوام آن ملت و عامل اصلی و شاخص خصلت‌ها و تصویر اصیل آداب و عادات آن قوم بوده و روشنگر سوابق تاریخی و نشان‌دهنده تحول فکری و تکامل اجتماعی مردم عوام آن کشور است. مردم هر نقطه لهجه خاص و فرهنگ عوامانه مخصوص به خود دارند. فرهنگ و آداب و رسوم این آبادی نیز همانند سایر نقاط الموت وجه مشترکی با هم دارند که در واقع به یکدیگر گره خورده و با وجود اختلافات ظاهری در جوامع مختلف، ریشه، پایه، منشاء و منبع همه آنها یکی است و در مکان‌های مختلف بر اساس شرایط محیطی زندگی در آن جامعه شکل گرفته است.

 

- لطفاً در مورد آئین‌های مختص به ماه محرم توضیح دهید و هنوز آیا مراسم خاصی در این روستا برگزار می‌شود؟

- یکی از آئین‌های کهن که برخاسته از تفکرات و باورهای دینی و مذهبی اهالی روستای وناش می‌باشد و هرساله همراه با ماه محرم برگزار می‌گردد عَلَم گردانی است. اهالی وناش با اعتقاد به احیای دین اسلام، سال‌هاست که در این روستا مراسمی تحت عنوان علم گردانی با شور خاصی برگزار می‌کنند و سال‌هاست که این مراسم به همان سبک قدیم با حضور تعداد زیادی از اهالی دو روستا برای گرفتن حاجت که به علم متوسل می‌شوند به اجرا در می‌آید. عَلَم، تکه چوب بلندی است که از درخت اورس گرفته شده و بسیار مقاوم است. هرچند بخشی از چوب علم در سال‌های گذشته طی اجرای رسوم مذهبی شکسته و کوچک‌تر شده است. هرساله با پوشش تکه‌ای از پارچه رنگی که از نذورات مردم است اطراف علم را جهت برآوردن حاجت می‌پوشانند و همین امر نیز باعث سنگینی علم شده است. تنها شیخ محل می‌تواند اجازه خروج علم را از داخل امامزاده برای رسوم مذهبی بدهد. سابقا شیخ براتعلی اسماعیلی و سپس شیخ نباتعلی بابایی و شیخ علی گل بابایی مسئولیت علم گردانی را به عهده داشتند و امروزه نیز شیخ عابدین (بهاءالدین) فرزندش عهده‌دار علم گردانی است. معمولا شیخ در روزهای ماه محرم و بیشتر در روز تاسوعا و عاشورا علم را طی مراسم خاصی از داخل امامزاده خارج کرده و به نزد عزاداران حسینی می‌برد. این خارج کردن علم همراه با اجرای رسوم مذهبی مرثیه‌سرایی و نوحه‌خوانی و سینه‌زنی است که در فضای باز صورت می گیرد.

 

- مراسم و آئین‌های ازدواج چطور؛ آیا به طور خاصی برگزار می‌شد؟

- زندگی اجتماعی در مناطق کوهستانی الموت بر اساس ساختار فعالیت‌های محیطی شکل گرفته است. دامداری و کشاورزی و دیگر مشاغل در جریان کار روزانه سبب آشنایی دختران و پسران روستایی به یکدیگر شده و اغلب جوانان، همسران خود را در جریان همین برخوردها انتخاب می‌کنند و قول و قرارها در خصوص امر خواستگاری و پیوند زناشویی و اجرای رسوم عروسی و جشن، با موافقت پدر و مادر و سایر اعضای خانواده صورت می‌گیرد. ابتدا رسوم اولیه بعد از خواستگاری خانواده پسر از دختر و برگزاری رسم انگشترگذاری در یک مجمعه مسی قدیمی که محتوای آن میوه و شیرینی، کله قند، طاقه پارچه و یک عدد انگشتر است، به طور دسته جمعی و با به راه انداختن جشن و سرور و خواندن اشعار محلی به منزل عروس وارد می‌شدند. در این مراسم پس از انگشترگذاری، تاریخ برگزاری عقد و عروسی و میزان اخذ شیربها و مهریه مشخص و تعیین می‌شد. مراسم عروسی یک هفته انجام می‌گرفت. کلیه اهالی از جمله جوانان و کودکان آبادی نیز در شادی خود را شریک می‌دانستند و به رقص و شادی می‌پرداختند. قبل از مراسم عقد و عروسی یک روز قبل، مقداری هیمه (هیزم)، یک راس گوسفند، آرد، برنج، روغن، قند، شکر، به خانواده عروس از طرف خانواده داماد هدیه داده می‌شد تا وسایل پذیرایی شب حنابندان فراهم گردد. بعد از آنکه عروس و داماد به حمام ده می‌رفتند، هر یک از بستگان به فراخور حال خود مبلغی پول به عنوان «پول پیشانی» به عروس و داماد می‌دادند. در اتاق عقد رو به قبله سفره سفیدی پهن می‌کردند. آیینه‌ای که داماد فرستاده بود را بالای سفره می‌گذاشتند و دو شمع در طرفین آیینه روشن می‌کردند. در سفره سر عقد قرآن، نان و پنیر محلی، گردو، کاسه آب، دو کله قند، میوه و شیرینی و عسل می‌گذاشتند. عروس در هنگام عقد رو به قبله می‌نشست و در آیینه نگاه می‌کرد. در مجلس عقد چند نفر دختر یا یک زن سفیدبخت مشغول دوختن پارچه و ساییدن قند روی سر عروس می‌شدند. بعد از اتمام خطبه و بله‌گویی عروس، پولی به عروس می‌دادند که به دادن لفظ مرسوم بود. پس از انجام مراسم عقد، آبی که در سر سفره عقد بود، صبح روز بعد روی عروس و داماد می‌ریختند و آن را آب بخت می‌نامیدند. قبل از حرکت عروس به خانه داماد، جهیزیه عروس را پس از تهیه صورت ریز و قیمت‌گذاری به خانه داماد می‌بردند. بعد از آن عروس با پدر و مادرش خداحافظی می‌کرد و گاهی نیز در پیشاپیش عروس که بر اسب یا قاطرسوار بود، یک سینی محتوای قرآن مجید و کاسه آب و همچنین آیینه با دو عدد شمع روشن بود که توسط یکی از بستگان عروس حمل می‌گردید. اهالی وناش جهت تهیه سور و سات و تدارک مراسم عروسی اجبارا با اسب و قاطر به شهرستان تنکابن می‌رفتند. در روز عروسی کلیه اهالی در مراسم حاضر بودند و پذیرایی از مهمانان در روز عروسی در پشت‌بام‌های بزرگ ده برنامه‌ریزی می‌شد. آهنگ‌های شاد توسط گرامافونی پخش می‌شد که آن زمان وارد روستاهای الموت شده بود. زدن سازهای محلی نیز توسط چند نفر از اهالی محل که توانایی این کار را داشتند، انجام می‌گرفت.

 

- ضمن تشکر از همراهی شما، در پایان مختصری در مورد باورهای عامیانه مردم روستای وناش توضیح دهید.

- اهالی روستای وناش در زمان‌های گذشته دارای عقاید و باورهایی بودند که در گرفتاری‌ها و مشکلات زندگی از آنها مدد خواسته و در آیین‌های سنتی مختلف از آنها سود می‌جستند. در آن دوران، علم و تکنولوژی چنین سرعت پیشرفتی نداشت و دکتر و دارو در دسترس همگان نبود. بر همین مبنا، اهالی بیشتر به باورها وابسته بودند و با این طریق مشکلات و گرفتاری‌های خود را حل می‌کردند و موانع پیش رو را برمی داشتند. برخی از این باورهای سنتی همچنان در میان بعضی از اهالی به قوت خود باقی است و مابقی فقط در حافظه بزرگسالان محفوظ و به یادگار مانده است. بیان این باورها به منزله تایید و یا رد محتوایی آنها نیست. مثلا اگر کسی بر چشمه‌ای از کوهستان وارد شود و با زانوی خمیده جهت نوشیدن آب، سر به سمت چشمه ببرد و از آن چشمه آب بنوشد، اجنه بر بالای سر آن فرد حاضر می‌شود. حتما باید از لیوان و یا از گیاهان که برگ پهن دارد استفاده کند و باز معتقد بودند که چشمه‌ها جن دارند و شب‌ها اجنه بر آنجا وارد می‌شوند و به رقص و پایکوبی می‌پردازند و شب‌ها به تنهایی بر سرچشمه نباید رفت. همچنین بر این باور بودند که جایی که درختان انبوه داشته باشد، اجنه دارد. اجنه شب‌ها آنجا اجتماع دارند و نباید بر آنجا در هنگام شب گذر کرد. معتقد بودند گربه سیاه جن است و نباید آن را اذیت کرد زیرا شخص آزاردهنده دچار امراض روانی خواهد شد.

 

این گفت و گو در وب سایت روزنامه ولایت قزوین 

 

دانلود کتاب ونوس الموت 

 



نوشته شده در  یکشنبه 04/3/11ساعت  7:13 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

 

ایستا؛ زندگی به سبک دویست سال پیش با مردمانی منتظر

خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)

5دی 1403

کد خبر: 1403100503466

خبرنگار : 50022

 

خبرگزاریایسنا/البرز. روستای ایستا، در شهرستان طالقان استان البرز یکی از نقاطی است که هر از گاهی در فضای مجازی توصیف‌های عجیب و غریبی از آن دست به دست می‌شود اما بر خلاف این جنجال‌های مجازی، هیچ چیز در ایستا عجیب و مرموز نیست. مردمان این منطقه فقط به دنبال زندگی به دور از تجدد و نوآوری هستند و در حوالی سال‌های 1200 هجری شمسی توقف کرده‌اند. به گزارش خبرگزاری ایسنا، گاهی گفته می‌شود ایستا اصلا در نقشه‌ها هم نیامده است. درست است چون این منطقه به صورت رسمی روستا نیست و نامی ندارد و در واقع یک ناحیه جمعیتی است که اراضی آن قبلاً توسط اهالی آن خریدار شده است. نام ایستا هم ابتکار «دکتر حسین عسکری» است که پس از ملاقات با آنها و نوشتن یک کتاب درباره سبک زندگی در آنجا، این نام را پیشنهاد داد و پس از آن مورد استقبال قرار گرفت. توضیحاتی که در ادامه می‌آید برگرفته از پژوهش‌ حسین عسکری، پژوهشگر و البرزشناس درباره منطقه ایستا در طالقان است. غیر از ایستا، اهالی طالقان به آنجا ترک‌آباد هم می‌گویند چون ساکنین منطقه اصالتاً اهل تبریز هستند، برخی دیگر به دلیل این‌که برق در این منطقه وجود ندارد و اهالی برای روشنایی هنوز از فانوس استفاده می‌کنند به آن فانوس آباد می‌گویند، به این منطقه روستای منتظران هم گفته می‌شود چون این اهالی خود را منتظران ظهور امام زمان(عج) می‌دانند.

 

ایستا ریشه در آراء فقهی میرزا صادق تبریزی دارد

این‌که چطور سبک زندگی مانند آنچه در ایستا جریان دارد شکل گرفته را باید در نظرات فقهی «آیت‌الله میرزا صادق تبریزی» جست و جو کرد. این فرد با آراء خود توقف در تقلید را به وجود آورده است. به این صورت که بعد از رد مشروطه، محصولات متأخر به مشروطه مثل گمرک، مالیات، ارتش، گذرنامه، شناسنامه و نظام وظیفه را هم رد می‌کند، طوری که حتی به دلیل لزوم دریافت گذرنامه، رفتن به حج را هم لازم نمی‌داند. درباره دیدگاه سیاسی تبریزی هم می‌توان به عدول از پذیرش مشروطه و مشروع دانستن حکومت قاجار اشاره کرد. او حتی به مشروطه‌خواهان مشروعه مانند شیخ فضل‌الله نوری هم نقد وارد می‌کند و در سال 1292 طی یک تلگراف از محمدعلی‌شاه می‌خواهد تا از مشروطه جلوگیری کند چون معتقد است مشروطه برای از بین بردن اساس شیعه آمده است. میرزا صادق تبریزی سال 1307 در راستای آراء خود، مردم تبریز را علیه نظام وظیفه می‌شوراند، به همین دلیل در سال 1308 رضا شاه وی را به سنندج تبعید می‌کند و بعد از بازگشت از تبعید تا زمان فوت یعنی سال 1311 در قم در انزوا زندگی می‌کند.

 

تفکر میرزا صادق از تبریز به تنکابن و بعد به طالقان رسید

از سال 1311 تا سال 1366 تفکر وی در تبریز و قم وجود داشت و افرادی به رساله میرزا صادق عمل می‌کردند و به صورت تئوری به آن پایبند بودند و گاهی دور هم جمع می‌شدند تا این‌که سال 1366 یعنی اواخر جنگ یکی از اینها عنوان می‌کند که تا کی قرار است به صورت نظری به آراء میرزا صادق تبریزی عمل کنند و چرا به صورت عملی آن را اجرا نکنند. بنابراین سال 1366 حدود 13 خانوار از تبریز به تنکابن مهاجرت می‌کنند تا در آنجا روستایی را براساس آراء میرزا صادق تبریزی ایجاد کنند، این افراد سه سال در تنکابن زندگی می‌کنند اما به دلیل سازگار نبودن با آب و هوای آنجا زمین‌هایی را در طالقان خریداری و در سال 1369 به طالقان مهاجرت می‌کنند. در مورد انتخاب طالقان اول این‌که احادیثی در منابع روایی شیعه درباره منزلت طالقان وجود دارد، دوم این‌که اصلاحات ارضی در طالقان صورت نگرفته چون اینها اصلاحات ارضی را نوعی غصب می‌دانند و سوم نوع آب و هوا و کوهستانی بودن طالقان است چون معتقدند در آخرالزمان باید به کوه پناه برد، حاصل سخن این است که برای این افراد طالقان شأن مذهبی آخرالزمانی دارد و اینها معتقدند در منطقه مقدس آخرالزمان ساکن شده‌اند.

 

سقیفه، انقلاب فرانسه و مشروطه؛ سه انحراف اساسی در جهان از دید میرزا صادق تبریزی

براساس آراء تبریزی، سه بزنگاه انحراف در جهان وجود دارد یکی سقیفه بنی ساعده دوم انقلاب فرانسه و سوم مشروطیت؛ چون هر سه این وقایع با نوعی انتخابات عجین شده است، به همین خاطر موضوعاتی که در این سه بزنگاه انحرافی مثل دموکراسی، مجلس، تفکیک قوا، علم، تکنولوژی و ... شکل گرفته را روا نمی‌دانند و معتقدند در مشروطه جایگاه امام زمان هم غصب شده است. البته اصل اضطرار را قبول دارند، مثلا زمانی بنا بر همین اصل از تراکتور استفاده کردند یا این‌که ماشین هم سوار می‌شوند مثلاً وقتی می‌خواهند به تبریز بروند یک نیسان اجاره و پشت آن می‌نشینند.

 

اهالی ایستا اسب‌های منحصر به فرد و میلیاردی پرورش می‌دهند

تکنولوژی در این روستا وجود دارد؛ مثلاً زمینی که در ابتدا خریده بودند خاک نداشت و توانستند به اندازه‌ای خاک ایجاد کنند که برای کشاورزی مناسب شود، یا یک نوع بخاری دارند که با هیزم کار می‌کند و از آن هم برای گرما هم برای آشپزی و هم پختن نان استفاده می‌کنند، یا این‌که در حوزه سوارکاری و اسب سواری فناوری‌هایی دارند که مختص خودشان است، در طب سنتی، آهنگری و دامپروری هم در پارادایم و چارچوب فکری خود نوآوری‌هایی دارند.

 

مردم این روستا تکنولوژی را دوست ندارند/زندگی به سبک 200 سال پیش

میرزا صادق تبریزی در روزهای جمعه نماز یومیه را با تأخیر می‌خواند چون معتقد بود در این روز شاید امام زمان(عج) ظهور کند و بنابراین می‌توان نماز را با امام خواند، اهالی ایستا این موضوع را به تمام روزها تعمیم دادند و نماز را با کمی تأخیر و البته به صورت انفرادی می‌خوانند و نماز جماعت ندارند. قانون به صورت قانون برگرفته از فقه شیعه و با رویکرد اخباری در این روستا وجود دارد و این‌گونه نیست که در خلأ و در وضعیت بی قانونی باشند و البته تاکنون جرمی هم از آنان مشاهده نشده است.

 

پول را قبول ندارند

این افراد، تغذیه ارگانیک دارند و از هر چیزی نوع خوب آن را انتخاب می‌کنند چون متمول هستند و حتی اسب‌های اصیل عرب با قیمت میلیاردی دارند، بنابراین فقیر نیستند. آنان اگرچه پول را قبول ندارند اما از باب اضطرار امور مالی خود را با واسطه انجام می‌دهند. پوشاک سنتی دارند و البته از پارچه ایرانی استفاده نمی‌کنند چون در خصوص کارخانه‌های نساجی ایران دیدگاه خاصی دارند.

 

سواد برای اهالی ایستا در حد خواندن قرآن و رساله کفایت می‌کند

آنان سواد را به اندازه‌ای کافی می‌دانند که بتوانند قرآن و رساله میرزا صادق تبریزی را بخوانند، البته کتاب‌های چاپ سربی را نمی‌خوانند و کتاب‌های چاپ سنگی و خطی را می‌خوانند؛ کتاب در این منطقه کم است و خیلی اهل کتاب خواندن هم نیستند. مسکن خود را هم با کمترین تکنولوژی ساخته‌اند، زمان را به صورت سنتی تشخیص می‌دهند و در حوزه درمان از طب سنتی استفاده می‌کنند مگر این‌که بیماری به حالت مرگ باشد که البته پیش هر دکتری هم نمی‌روند. هیچ کس تاکنون زن‌های آنان را ندیده است و این‌که در سال‌های اخیر مورد توجه قرار گرفته‌اند و برخی نسبت به زندگی آنان کنجکاو شده‌اند آنان را ناراضی کرده است.

 

هیچ اجباری برای زندگی در ایستا وجود ندارد

اهالی ایستا به اصل آزادی برای انتخاب این نوع از زندگی معتقد هستند و هر کدام از اهالی می‌تواند هر لحظه از آنان جدا شود و به تبریز برود. اهالی ایستا به شیوه 200 سال پیش ایران زندگی می‌کنند، غذاهای خوبی می‌خورند و به همین دلیل به سرطان مبتلا نمی‌شوند و سکته هم نمی‌کنند، داروهای گیاهی را هم خوب می‌شناسند. شایعات زیادی در مورد آنان وجود دارد که بسیاری از آنان درست نیست این اهالی زندگی معمولی دارند و افرادی معمولی هستند و زندگی ساده‌ای دارند، رازآلودگی در مورد زندگی آنان از بیرون شکل گرفته و چنین شایعاتی در مورد آنان درست نیست. اهالی ایستا اموات خود را به قم و تبریز می‌برند و روستا قبرستانی ندارد، زبان آنان ترکی است و البته فارسی هم بلد هستند، برخی مواقع مهمان می‌پذیرند برخی مواقع هم نه و البته زنان را اصلاً به محدوده خود راه نمی‌دهند.»

 

این گزارش در وب سایت خبرگزای ایسنا

 

__________________________

 

   

 

عکس نوشته محمد دهقان پور درباره روستای ایستا

 

تهیه و تماشای این دو تصویر، امروز برایم حس غریبی دارد. لوله کشی گاز شهری تا یک قدمی روستای ایستای طالقان رسیده است. در مجاورت آن هم گلخانه ای مدرن فعالیت خود را آغاز کرده اما اهالی تجددگریز این روستا همچنان با روش های سنتی زندگی می کنند...

15فروردین 1403

 

__________________________

 

 

زندگی مرموز زنان روستای ایستا

فاطمه رضاپور

روزنامه جام‌جم، ویژه نامه چمدان، شماره 215، پنج شنبه 28 آبان 1394، صفحه 11 

 

[برای واضح شدن مطلب بالا، روی آن کلیلک کنید]


نوشته شده در  پنج شنبه 04/3/8ساعت  10:38 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

 

 

همچنان درباره طالقانِ آخرالزمان

 

گفت و گو درباره احادیث مربوط به «طالقانِ آخرالزمان»، همچنان از مباحث جذاب «البرزپژوهی» است که پیش از این در کتاب «روستای ایستا» و یادداشت ها و گفت و گوهای منتشر شده در «وبلاگ و کانال تلگرامی البرزپژوهی» درباره زوایای مختلف آن سخن رفته است. با انتشار فیلمی کوتاه از گفت و گوی احساسی، ابزاری، نامتعارف و غیر پژوهشی دو نماینده ادوار شهرستان های ساوجبلاغ، نظرآباد، طالقان و چهارباغ در حاشیه مراسم 22 بهمن 1402 شهر هشتگرد، بار دیگر این بحث در فضای عمومی دامن زده شد که تکلیف ما با «سند» (درستی احادیث و این که آیا از حضرات معصومین (ع) صادر شده یا نه؟) و «دلالت» (تعیین گستره جغرافیایی) این احادیث چه می تواند باشد؟   در این روزها بنده هم از مخاطبان گرامی البرزپژوهی، پرسش هایی در این باره دریافت کردم. به جهت احتمال اثرگذاری تحلیل «زبان بدن» و «سخنان رد و بدل شده» در فیلم مورد اشاره در روند انتخابات پیش رو، نقد صریح در این باره را به وقتی مناسب واگذار می کنم.

در این مجال به یافته های مندرج در جلد هشتم «دانشنامه امام مهدی (عج) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ» بسنده می کنم. این کتاب پژوهشی ده جلدی، نوشته آیت الله محمد محمدی نیک معروف به محمد محمدی ری‌شهری (درگذشت 1401ش) رئیس سابق دانشگاه قرآن و حدیث است که در سال 1393ش در شهر قم چاپ شده است.

1.آیت الله ری شهری در صفحه 366 جلد هشتم این دانشنامه درباره «سند احادیث طالقان» نوشته است: «گفتنى است که احادیث مورد استناد، همگى از نظر سندى، دچار ضعف و به طور تقریبى در یک سطح از اعتبارند. از این رو نمى‏توان با بهره‏گیرى از دانش رجال، روایتى را به طور مطلق معتبر دانست و یا کنار نهاد و تعارض را حل کرد و حکم قطعى صادر نمود

2. ایشان مناطق و شهرهای نامیده شده به نام «طالقان» در گستره جغرافیایی ایران را این گونه برشمرده است: «طالقان البرز، طالقان خراسان، طالقان افغانستان، طالقان گیلان، طالقان شیراز، تالخونچه یا طالقونچه در اطراف اصفهان، طالقانى محله در اطراف سارى، طالقان تپه در اطراف گنبد کاووس، روستاى طالقانى در دهستان دریس کازرون و روستای طالقان از توابع شهر مهران در استان ایلام

3. آیت الله ری شهری پس از بیان و ترجمه احادیث مربوط به طالقان با فرض گرفتن سندیت آنها، درباره دلالت و مصداق آنها این گونه ابراز نظر کرده است: «با توجه به این که طالقان از توابع فومن از نظر جغرافیایى در کوه‏پایه‏هاى شمالى رشته کوه البرز و طالقان میان قزوین و کرج در کوه‏پایه‏هاى جنوبى همان رشته کوه و با طول جغرافیایى بسیار نزدیک هم قرار دارند، مى‏توان این دو جا را یک منطقه دانست و دِه طالقان را دروازه ورودى منطقه اصلى طالقان از سمت شمال و گیلان دانست. افزون بر این، برخى احادیث، تعداد افرادى را که از طالقان برخاسته‏اند، [سیزده و] بیست و چهار نفر و از سرداران جنگى و مردانى بزرگ خوانده‏اند. کنار هم نشاندن این دو صفت، احتمال مقصود بودنِ ده طالقان در نزدیکى فومن را دست کم تا دوره معاصر تضعیف مى‏کند؛ زیرا به گونه متعارف، پیدایش این تعداد سردار جنگى در یک منطقه کوچک، بسى کمتر از احتمال پیدایش آن در یک منطقه بزرگ و یا شهرى پرجمعیت است که پرورش انسان‏هاى بزرگى را نیز در سابقه خود دارد.

پس از کنار نهادن این احتمال و براى تعیین یکى از دو طالقان ایران و افغانستان، نیاز به قرینه‏هایى در متن احادیث داریم که تنها در دو حدیث این باب موجودند. در یک حدیث، خروج جوان حسنى را از دیلمان مى‏داند که چون ندا بر مى‏آورد: «یا آلَ مُحَمَّدٍ! أجیبُوا المَلهوفَ وَ المُنادِىَ مِن حَولِ الضَّریحِ؛ اى خاندان محمد! به ستم‏دیده‏اى که از گرد ضریح‏، ندا بر آورده است، پاسخ دهید»، کنوز الهى در طالقان به سرکردگى مردى از قبیله تمیم به نام شعیب بن صالح، به او پاسخ مى‏دهند. حال با توجه به این که دیلم یا دیلمان در رشته‏ کوه البرز و میان قزوین و گیلان قرار دارد، شاید بتوان این حدیث را شاهدى بر نفى طالقان افغانستان دانست؛ اما باید توجه داشت که برخى احادیث، خاستگاه حرکت شعیب بن صالح را سمرقند در خراسان دانسته‏اند. همچنین در حدیث بعدى - که منقول از کتاب الملاحم و الفتن‏ است - به صراحت، بیست و چهار تن یار برخاسته از طالقان را همان هایى مى‏داند که پیامبر صلى اللّه علیه و آله آنها را خراسانى خوانده است و این معنا بیشتر بر طالقان افغانستان صدق مى‏کند که از شهرهاى مشهور خراسان قدیم بوده است.

افزون بر این، دو حدیثى که اوطان یاران امام مهدى علیه السلام و شمار افراد برخاسته از آن جاها را ذکر مى‏کنند، طالقان را در میان مناطق خراسان ذکر کرده‏اند. در یک حدیث، آن را بلافاصله پس از سمرقند و در نقلى دیگر، آن را پس از ذکر فاریاب و سیستان و پیش از جبال غور (کوهستان میان هرات و غزنه در افغانستان) یاد کرده‏اند که بدین گونه احتمال طالقان افغانستان بیشتر تقویت مى‏شود

بحث های آیت الله ری شهری در این باره اقتضاء می کند که نظر دهندگان درباره سند و مصداق این احادیث باید واجد دانش هایی همچون حدیث با همه شاخه هایش، جغرافیا، تاریخ، جغرافیای تاریخی و... باشند. مواجهه احساسی و ابزاری با این احادیث می تواند آثار سوء غیر قابل جبرانی در اذهان مردم به ویژه جوانان داشته باشد. البته بحث روشمند و به دور از تعصب در این باره می تواند در محافل علمی در جریان باشد.

حسین عسکری

24 بهمن 1402

 

__________________________


 

 

 

ردپای دو جریان سیاسی در جعل «روایات طالقان آخرالزمان»

 

دکتر سید مرتضی حسینی شیرگ (دانش آموخته دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه فردوسی مشهد) و دکتر حسن نقی زاده (استاد گروه علوم و قرآن حدیث دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد) با انتشار مقاله ای علمی - پژوهشی با عنوان «نقش اهداف و رقابت های سیاسی در پیدایش روایات و مفاهیم جعلی در مهدویت و گونه شناسی آن» در فصلنامه علمی تحقیقات علوم قرآن و حدیث دانشگاه الزهرا (شماره 60، زمستان 1402)، به بررسی مجعولات وارد شده از سوی سیاسیون در روایات مهدوی پرداخته اند. پژوهش آنان بیانگر وجود گونه های متعددی از جعل و تحریف در روایات و معارف مهدوی است: 1. جعل در نام نسب و مصداق مهدی موعود؛ 2. جعل در ویژگی های جسمی مهدی موعود؛ 3. جعل در مکان ظهور؛ 4. جعل در زمینه دولت متصله؛ 5. جعل در مدح و ذم بلاد از گونه های مهم جعل و تحریف جریان های سیاسی در حوزه مهدویت است. این دو پژوهشگر با بررسی سند و دلالت روایات مربوط به «طالقان آخرالزمان» نتیجه گرفته اند: «در جریان سیاسی زیدیه از جمله در جریان محمد بن قاسم نیز می توان روایاتی را در تقدّس بخشی به اماکن و مناطقی خاص شاهد بود. مکان قیام محمد بن قاسم در طالقان خراسان بزرگ بوده و او در این منطقه پرطرفدار بوده است. روایاتی از طالقان و نقش آخرالزمانی آن حکایت دارند...»

مطالب مربوط به روایات طالقان را در ادامه بخوانید.

 

--------------------------------------

 

در روایتی به نقل از امام صادق (ع) ایشان یاران حضرت مهدی (عج) را برشمرده و در این میان حجم قابل توجهی را از طالقان دانسته است (طبری آملی، 1413، ص 567). روایات گنج های طالقان از دیگر روایاتی است که بیانگر نقش آخرالزمانی طالقان است و جای نقد دارد. در حدیثی اشاره به گنج های طالقان شده است که نه از جنس طلا و نقره بلکه از جنس اسبان و مردانی نشانه دار دانسته شده است (ابن بابویه، 1395، ج 1، ص 264) و در حدیثی از امام علی (ع) نیز اشاره به این گنج ها شده و آن را مردان مؤمنی دانسته است که انصار مهدی در آخرالزمان هستند (اربلی، 1381، ج 2، ص 478). در حدیثی باز هم به نقل از حضرت علی (ع) با اشاره به گنج های طالقان و با تأکید بر عدم طلا و نقره بودن، آن تعداد یاران طالقانی مهدی، بیست و چهار نفر برشمرده شده است (ابن طاووس، 1416، ص 288). سومین حدیثی که از امام علی (ع) در این زمینه آمده، ضمن تعیین دقیق موقعیت جغرافیایی طالقان با ذکر لفظ «خراسان»، بار دیگر بر گنج های آن که از جنس مردان مؤمن هستند اشاره رفته است (ابن جوزی، 1386، ج 2، ص 59؛ سیوطی، 1417، ج 1، ص 27). در نهایت باید به حدیثی در منابع اهل سنّت به نقل از ابوهریره از پیامبر (ص) اشاره کرد که به گنج طالقان اشاره شده است. در این حدیث از جهاد در «ابواب طالقان» خروج گنج الهی از آن و زنده شدن دین به وسیله آن گنج سخن رفته است (ابن عساکر، 1415، ج 1، ص 257).

بررسی سندی این روایات، نشان از عدم اعتبار آن دارد و استناد به آن صحیح نیست (حسینی شیرگ، 1401، 173 - 178). در نقد متنی روایات یاران طالقانی مهدی باید گفت اسامی ذکر شده در متن، همگی اسامی رایج عربی هستند در حالی که گذر زمان و تغییر اسامی با توجه به تغییر فرهنگ ها بعید به نظر می رسد که در زمان ظهور بتوان این دست اسامی را یافت آن هم در طالقان زیرا بنا بر نقل منابع، این اسم بر دو منطقه اطلاق می شود یکی طالقان ایران که نزدیک قزوین قرار دارد و دیگری طالقان خراسان که بین مرو و بلخ واقع است (یاقوت حموی، 1995، ج 4، ص 6 - 7). با توجه به شهرت بیشتر طالقان خراسان و نقش پررنگ آن در قیام های سده های نخستین اسلامی، در این حدیث منظور طالقان خراسان است. یکی از احادیث پیش گفته شده نیز این نظر را تأیید می کند فضای ذهنی و فرهنگی راویان و سازندگان این دست روایات که به شمارش اسامی یاران حضرت مهدی (عج) پرداخته اند؛ فضای صدر اسلامی است و این فضا بر فکر آنان اثرگذار بوده است؛ در نتیجه اسامی که برای یاران حضرت مهدی (عج) برشمرده اند نیز متأثر از همان فرهنگ و فضا می باشد.

در روایات فضیلت طالقان می توان ردپای دو جریان سیاسی را یافت. نخست باید به جریان «محمد بن قاسم» اشاره کرد که جنبش او از طالقان [خراسان] آغاز شده و او در این منطقه طرفداران بسیاری داشت. آنان بعد از کشته شدن و یا غیبت او به مهدویتش قائل شدند (مسعودی، 1409، ج 3، ص 465). بعید نیست برخی از این طرفدارانش در جهت تقویت اعتقاد به مهدویت محمد بن قاسم و برای جذب طرفدار به جعل روایاتی در فضیلت طالقان پرداخته باشند و بخش قابل توجهی از یاران مهدی را از این منطقه معرفی کرده باشند. از آن جایی که پای ادعای مهدویت محمد بن قاسم در میان است روایاتی که در آن از مهدویت سخن رفته است شک برانگیزترند که ساخته جریان محمد باشد.

جریان دومی که نگاه بدبینانه ای را برمی انگیزد جریانی است که سعی در تشویق مسلمانان برای فتوحات بیشتر داشته است. با این توضیح که سیاست مداران بنی امیه و بنی عباس برای گسترش دایره حکمرانی خویش نیاز به فتوحات بیشتری داشتند در نتیجه باید مسلمانان را به نحوی برای فتح سرحدات دنیای اسلام تشویق و ترغیب می نمودند. معتقدیم یکی از روش های این حاکمان، ساخت روایاتی در فضیلت نقاط مختلف بود تا از این طریق شور مسلمانان را برای حرکت به این سرزمین ها و فتح آنها برانگیزند.

قزوین از جمله این سرزمین ها است که روایات فراوانی در فضیلت جهاد در این شهر و یا خوابیدن برای جهاد در این شهر جعل و ترویج شده است (نک. رافعی قزوینی 1408، ج 1، ص 5، ص 10 19). طالقان ایران منطقه ای نزدیک قزوین است و چه بسا همان طور که در فضیلت قزوین و این که بهترین پایگاه نظامی است برای طالقان نیز روایاتی جعل شده باشد. در میان روایات فوق، روایاتی که سخن از قتال در ابواب شهرهایی مثل طالقان دارد و روایتی که طالقان و برخی دیگر از شهرها را برترین «رباط» می دانند را می توان ساخته این جریان دانست و این اخبار ارتباطی با بحث مهدویت ندارد...

 

متن کامل این مقاله

 

 

مقاله استاد اسماعیل یعقوبی

 



نوشته شده در  دوشنبه 04/3/5ساعت  12:59 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

 

پروژه «آمیش اسلامی» نه ممکن است نه مطلوب

 

حسین عسکری

 

«شیخ عباس تبریزیان» روحانی 61 ساله تجددستیز ایرانی - عراقی است. برخی او را «مجتهد» و «استاد مسلم طب اسلامی» و گروهی «فریبکار» و «شیاد طبی» توصیفش می کنند! مخالفت مطلق با دوا و درمان مدرن همانند واکسن، سزارین و... از نتایج تجددستیزی این روحانی سرسخت است که خود را «پدر طب اسلامی» می نامد. تبریزیان همان کسی است که در سال 1398 خورشیدی کتاب «اصول طب داخلی هاریسون» را آتش زد.

او اخیراً با انتشار یادداشتی در رسانه‌هایش «پروژه آمیش اسلامی» را برای شیعیان ایرانی تجویز کرده است. آمیش ها، تجددگریزان مسیحی در آمریکا و اروپا هستند. تبریزیان که از وجود «اهل توقف طالقان» هم با خبر است، زندگی به سبک روستای ایستا را نجات بخش منتظران از گمراهی های آخرالزمان می‌داند. با کمترین استدلال، «پروژه آمیش اسلامی» از جهت نظری و عملی، کافی و صائب نیست؛ چون تعمیم سبک زندگی آمیش ها و اهالی «روستای ایستا» به گستره جغرافیایی ایران و ایرانیان شیعه، نه ممکن است نه مطلوب. در ادامه، متن کامل یادداشت تبریزیان را بخوانید تا بهتر با استدلال های بسیط و خطی این نگاه ضد تجدد آشنا شوید.

4مهر 1402

 

 

ما به «آمیش اسلامی» نیاز داریم...

شیخ عباس تبریزیان

 

ما برای نجات از گمراهی به یک تغییر و تحول جدی در زندگی نیاز داریم و آن نیست مگر آمیش اسلامی. یک عده مومن و معتقد از اجتماع فعلی جدا شده و یک زندگی واقعی آرام و به دور از تجمل گرایی و پیچیدگی را می گذرانند. مانند قومی به نام آمیش که در آمریکا زندگی می کنند. تعداد آن ها کم نیست بلکه بالغ بر دویست و پنجاه هزار نفر می باشند. آن ها در سرزمین هایی زندگی می کنند دور از شلوغی و زندگی شهری و گناه عمده تفکر آن ها عدم قبول تمدن و پیشرفت ظاهری بشر است. نه برقی و نه آب لوله کشی. نه ماشین سوار می شوند نه تلفن نه موبایل نه تلویزیون نه اینترنت و نه حتی پول و اسکناس دارند. از اسب و کالسکه استفاده می کنند و به دولت کار ندارند و دولت هم با آن ها کاری ندارد. زندگی ساده و با قناعت دارند و در عین حال کار می کنند و کشاورزی می کنند و دامداری. ولی هیچ کس برای خودش کار نمی کند. محصول و دسترنجشان را می برند به انباری و هر کس هر چه نیاز دارد از انباری برمی دارد و مال من ومال آن وجود ندارد. زمین اگر هم زیاد وجود دارد به مقدار کم برمی دارد و اکتفا می کند و طمع نمی کند. خانه های کوچک و متواضع می سازند در عین حال بچه زیاد می آورند و هر خانواده شش، هفت بچه دارد. اگر کسی به خانه نیاز دارد مردم جمع می شوند و برای او خانه می سازند. خانم های آنان با حجاب و با نجابتند و اگر کسی کار بدی انجام می دهد اخراج می شود.

هر بچه که به سن چهارده سالگی می رسد آزاد می گذارندش تا به شهر برود و هر کاری دلش می خواهد انجام بدهد. تا سن شانزده سالگی تصمیمش را می گیرد یا به آن زندگی برگردد یا در شهر بماند. جالب این است که نود و پنج در صد آن ها برمی گردند و آن زندگی را ترجیح می دهند. آن ها معتقدند تمدن و پیشرفت باعث گمراهی بشر شده و او را از تعالیم انجیل دور کرده استطایفه آمیش به انجیل مو به مو عمل می کنند و جالب این که خیلی به اسلام نزدیکند تا جایی که روزی پنج مرتبه نماز می خوانند و به خاطر اعتقادشان و تقیدشان بسیار محترمند. ما به آمیش اسلامی نیاز داریم. چیزی شبیه این زندگی یا زندگی منتظران در طالقان تا از گمراهی ضلالت نجات پیدا کنیم. راه حل این همه انحراف و کجروی همین مسلک است. ما خیلی متوجه نیستیم ولی تلویزیون، اینترنت، موبایل، فضای مجازی و خوردن حرام و شبهه، رقابت چشم و هم چشمی و طمع‌ ورزی، سیاست و عملکرد بزرگان مردم را مسخ کرده و انسان را از انسانیت جدا کرده و به چیزی شبیه خوک تبدیل کرده است. ایده و طرح چنین اجتماعی موجود است و ترسیم شده و تنها چیزی که نیاز داریم یک زمین بزرگ است در یک منطقه خوش آب هوا که از نظر سرما و گرما متعادل باشد. خواهید دید که خیلی ها به این زندگی علاقه دارند. مومنین واقعی در یک جا جمع شوند و مشغول خودسازی و آماده شدن برای ظهور امام زمان (عج) باشند.

 

 


 

__________________________

 

مطالب کانال تلگرامی البرز پژوهی درباره روستای ایستای طالقان - 1

 

مطالب کانال تلگرامی البرز پژوهی درباره روستای ایستای طالقان - 2

 

مطالب کانال تلگرامی البرز پژوهی درباره روستای ایستای طالقان - 3 

 

 



نوشته شده در  دوشنبه 04/3/5ساعت  10:18 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()


 

 

فاصله روستای ایستای طالقان از انتظار قرآنی؟

 

جلسه نهم درس‌گفتارهای شیخ محسن قنبریان (مدرس حوزه و دانشگاه(

شهر بهبهان

ماه رمضان سال 1394ش

 

روستای ایستا

- تاسیس سال 1369، خالی از تکنولوژی و شناسنامه و...

- چندان مالکیتی برای اموالشان در میان خود نمی بینند و نزاعی بر سر اموال ندارند؛

- غیر خود را «اهل بیرون» می نامند و برخی از آنها کلا 2 یا 3 بار از روستا بیرون رفته اند؛

- آموزش در حد مکتب خانه و واجبات و محرمات فقهی دارند و در مجموع 18 یا 20 جلد کتاب در روستاست از جمله رساله میرزا صادق مجتهد تبریزی (که تحت تاثیر آراء اویند)؛

- میرزا صادق متوفی 1311ش است. تاکید فراوان در نظر و عمل بر طرد مطلق اندیشه تجدد و دستاوردهایش داشت و تا پایان عمر به عدم جواز استفاده از ابزار تکنولوژیک و امور جدید فتوا داشت. حکومت را مال خدا و معصوم و حتی مشروطه مشروعه را هم قبول نداشت؛

- پیروان او «اهل توقف» نام گرفتند یعنی توقف قبل از مدرنیته!

- پس از او سید حسین نجفی مقلدان را جمع کرد و بعدش سید جواد پسرش؛

سال 1366، تعدادی از خانواده های مقلد میرزا صادق (13، 14 خانوار) در میزان دانش فقهی سید جواد شبهه و به منطقه ای در تنکابن رفتند بخاطر دشواری کشت گندم در آنجا و نیاز به ماشین به طالقان مهاجرت کردند؛

- بزرگ مهاجران حسین قلی ضیایی علت انتخاب طالقان را احادیث آخرالزمانی درباره طالقان خواند! زمین های روستا را خرید و از سال 1368 زندگی موعودگرایانه ای بنیان یافت؛

- مطلقا جشن و عزا (حتی برای معصومین) ندارند! به زیارت نمی روند (چون محتاج وسیله نقلیه است!) حج نمی کنند (چون پاسپورت و ویزا می خواهد!) مشروطه را شروع آخرالزمان می دانند! به رویای صادقه معتقد و در تایید روش زندگی به آن استناد می کنند! آیین انتظار را کنار رودخانه دارند (ظاهرا ظهور را هم از مکه نمی دانند!) زنان و دختران، خانه نشین اند و هیچ اهل بیرونی آنها را ندیده است! هیچ فعالیت سیاسی ندارند و کم عیب ترین حکومت غیبت را قاجار می دانند!!! خفیف تر این سبک انتظار در قم و مشهد هم پیدا می شود!

 

انتظار قرآنی!

- قرآن در آیه 116 هود از «اولوا بقیه» سخن می گوید. یعنی صاحبان بقاء و ماندگاران. (بقیة الله مصداق اتم و بزرگ اولوا بقیه است)؛

- آنها را چنین وصف می کند: «فلولا کان من القرون من قبلکم اولوا بقیة ینهون عن الفساد فی الارض الا قلیلا ممن انجینامنهم... شگفت است که چرا از امت هایی که پیش از شما می زیستند، صاحبان بقاء و ماندگارانی نبودند که قومشان را از فسادگری در زمین باز دارند؟! جز عده ای اندک که نجاتشان دادیم.» نهی از فساد در زمین و مبارزه با ظلم راه اولوا بقیه شدن و رسیدن به بقیة الله است؛

- حدیث معتبر لوح اوصاف یاران غیبت امام عصر (ع) را همین جور می شمارد: سرشان به هدیه داده می شود، کشته و آتش زده می شوند و زمین از خونشان رنگین می شود و.‌‌.. (ر.ک: کمال الدین/صدوق)

 

مقایسه با تشرفات آیت الله محمدتقی بافقی!

- با نگاه به اخبار استراتژیک آخرالزمان درباره قم با شیخ عبدالکریم حائری - که برای زیارت قم آمده بود - مباحثه ای زیبا کرد و او را قانع به تاسیس حوزه علمیه قم کرد.

- خود عهده دار شهریه طلاب شد و به کرات محضر حضرت مهدی (ع) تشرف یافت و تنگناهای مالی و غیر مالی را حل کرد؛

- هفته ای یکبار یا دوبار جمکران می رفت به علی بن مهزیار طعنه داشت که: جای 20 سال حج و جست و جوی امام عصر (ع)، چرا یک شب نیمه شعبان کربلا نیامد تا دستش را در دست امام زمان (ع) بگذارم!

- اولوا بقیه ای بود که در جریان کشف حجاب رضاخانی وقتی رضاخان زنان دربار را بدون حجاب حرم حضرت معصومه آورد، تنها اما با شجاعت ایستاد و راهشان نداد. رضا خان قم آمد و او را زیر چکمه گرفت!

- بعد به ری و آستان عبدالعظیم تبعید و در 73 سالگی مسموم و شهید شد؛

- امام خمینی از او آموخت و در درس اخلاق از او نام می برد: «هرکس می خواهد در این عصر مومتی را زیارت کند که شیاطین تسلیم او هستند به شهر ری مسافرت کند و بعد از زیارت حضرت عبدالعظیم، مجاهد بافقی را ببیند.»

- این سبک انتظار قرآنی، انقلاب اسلامی را ساخت که نباید به انتظارهای ایستایی و حجتیه ای تقلیل یابد.

 

 

 

روستای طالقان باید با روستای پاریس فرق کند

(از روستای کندلی هرپی فرانسه تا روستای ایستای طالقان)

 

اشاره: شیخ محسن قنبریان از روحانیون شهر بهبهان از توابع استان خوزستان در 26 فروردین 1398 طی مطلبی در وب سایت خود ضمن اشاره به روستای شیعه نشین «کندلی هرپی» در کشور فرانسه، به روستای ایستای طالقان هم اشاره کرده است. گفتنی است ساکنان روستای کندلی هرپی (Conde les Herpy)  شیعه و معتقد به ظهور امام مهدی (عج) هستند.

 

مستضعفان روستای کندلی هرپی!

مستضعف، فقط گرسنگان و بی خانمان ها نیستند. در تعریف قرآن دو قید دارد: 1. لایستطیعون حیله؛ 2. لایهتدون سبیلا (98نساء). حیله یعنی چاره. یعنی آنچه «حائل» بین انسان ها با مناسبات غلطِ جوامع کفر شود. پس مستضعف یعنی کسانی که توان بر چنان حائلی ندارند و به راهی درست هم هدایت نمی شوند. روستای (conde les herpy) در قلب فرانسه محل سکونت تعدادی شیعه فرانسوی الاصل است که از مناسبات جاهلیت مدرن رهیده اند اما فرانسوی ها آنها را هموطن خود نمی دانند! اهالی این روستا همه منتظر امام غائب و نمونه ای از نگهداری ایمان مثل آتش در کف دست و یا دست کشیدن بر شاخه های تیغ دارند. ویدئوهای بیشتر از این روستا در اینترنت موجود است. تازه، اهالی کندلی هرپی، «راه را یافته اند» و برای حیله و حائل تلاش می کنند. آماری از این گونه گروه های مستضعف در سراسر زمین دارید؟! آنهایی که به ستوه آمده اما هنوز به امام حق هم راهنمایی نشده اند بسیار بیشترند!

 

پرسش و پاسخی درباره یادداشت مستضعفان روستای کندلی هرپی

- سؤال: روستایی اینچنین در اطراف طالقان ایران هم وجود دارد؛ (1) آیا می شود آنها را هم رهیده از مناسبات غلط شمرد؟! آن وقت فرق جمهوری اسلامی و دولت مدرن فرانسه چیست؟!

- پاسخ: تفاوت این دو روستا را می توان در این روایت کافی دید که امام صادق (ع) می فرماید: «خداوند برای دین دو دولت (دوره) قرار داده است: دولت و دوره آدم [خلیفه خداوند] و دولت ابلیس! پس دولت آدم، دولت خداوند است. هر وقت خداوند اراده کند که آشکارا پرستش شود، دولت آدم را نمایان می کند و هر وقت اراده کند که نهانی پرستش شود دولت ابلیس [مجال می یابد]…» (2) آن مقدار از انزوای روستای طالقان که از مناسبات تمدن جدید است، که مشترک با روستای پاریس است؛ و برای حائل و حیله از نجاست های جاهلیت مدرن است. اما انقلاب اسلامی، نقطه شروع بیداری اسلامی و مقدمه ظهور دین حق است (ان شاء الله). پس وقت پرستش علنی خدای متعال و تلاش برای اعتلاء کلمه توحید است. از این رو روستای طالقان باید با روستای پاریس فرق کند. تلاش و مجاهده برای به ثمر رسیدن انقلاب و باز شدن افق ها جلوی دید جهانیان برای طلوع خورشید ولی مطلق با این نحوه انزوا نمی سازد. البته سطحی از استضعاف برای کل حرکت انقلابی مردم ایران و جنبش ها و نهضت های وابسته به آن هست که همان مصاف جدی انقلاب با فرهنگ و خوی استکباری در عرصه های مختلف است از این حیث تهران و شهرهای مدرن شده ما هم در فشار این استضعافند. که باز به معنای پذیرش ضعف و زبونی نیست. مبارزه ای است که در عرصه هایی اقتدارمان علنی شده و در عرصه هایی درگیریم و منتظر «روز قدرت اسلام» هستیم. برای تفصیل از این دو رویکرد سلسله مباحث «بقیه الله» - بخصوص جلسه 10- را تعقیب کنید.

 

پانوشت ها

1. روستایی در طالقان متشکل از حدود 14 خانواده (40، 50 نفر) که از سال 1369 تا الان تاسیس شده است خالی از ابزار تکنولوژی و بدون شناسنامه اند و جزء آمار ایران نیستند. سواد مکتب خانه ای در حد واجب و حرام فقهی و عقاید دارند و عمدتا! مقلد و پیرو میرزا صادق مجتهد تبریزی (متوفی 1311ش) هستند که با اندیشه تجدد و دستاوردهایش مطلقا مخالف بود حکومت را مال معصوم می دانست و پیروانش به اهل توقف معروف شدند (توقف در قبل از مدرنیته و نپذیرفتن آن). حسین قلی ضیایی بخاطر احادیث مدح طالقان در آستانه ظهور این روستا را اطراف طالقان بنا کرد و زندگی موعود گرایانه ای را بنا نهاد. به رویای صادقه معتقد وآیین انتظاری در کنار رودخانه دارند و...

2. الکافی، ج 2، ص 372 / ج 8، ص 158.

 

 

گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما از روستای کندلی هرپی فرانسه

ساکنان اصالتاْ فرانسوی این روستا، مذهب شیعه دوازده امامی دارند و معتقد به ظهور منجی یعنی امام مهدی (عج) هستند. این روستای زیبا، «کندلی هرپی» (CONDÉ LÉS HERPY)  نام دارد و در 200کیلومتری شمال فرانسه واقع است.

 

__________________________

 

مطالب کانال تلگرامی البرز پژوهی درباره روستای ایستای طالقان - 1

 

مطالب کانال تلگرامی البرز پژوهی درباره روستای ایستای طالقان - 2

 


نوشته شده در  دوشنبه 04/3/5ساعت  10:0 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()


 

 

اثری خواندنی در نقد بابی نمایی مشروطه‌خواهی ایرانیان

چند سالی است دو جریان ضد هم در داخل و خارج کشور با ادعاهایی سوگیرانه و غیر پژوهشی بر دیدگاه «بابی نمایی انقلاب مشروطه» اصرار می ورزند و با شبه استدلال‌ها و مغالطات شبیه به هم، یکسره می‌گویند و می‌نویسند که انقلاب مشروطه، حاصل توطئه و تبانی گروهی از بابیانِ ازلی در روزگار قاجاریه است. بر همین مبنا، تقریباً همه رهبران روحانی و غیر روحانی مشروطه را بابی ازلی می‌پندارند و تلاش می‌کنند برای دیدگاه خود، توجیهاتی فراهم کنند.

1. نویسندگان بهایی و هواداران فرقه‌های بابی ازلی و بهایی همانند تورج امینی، فریدون وهمن، ژانت آفاری، عباس امانت، منگل بیات، موژان مومن، خوان کول، حسن موقر بالیوزی، کاویان صادق‌زاده، منوچهر بختیاری و مینا یزدانی.

2. نویسندگان مسلمان ضد مشروطه همانند سید مقداد نبوی رضوی، حسین آبادیان، موسی فقیه حقانی، قدیر جعفری و میثم عبداللهی.

این دو گروه در مبانی دینی، روبروی هم هستند اما در مخالفت با انقلاب مشروطه، همدل و هم نظرند. هر دو گروه، آگاهانه و با قصد پیشینی برای اثبات بابی بودن مشروطه، فرقه‌های بابیه و بهاییه را معادل هم می‌گیرند. این در حالی است که مواجهه و کنش های این دو فرقه با امر سیاسی و به تبع آن مشروطه، متفاوت بوده است.

در سال 1391 خورشیدی در راستای دفاع از ایمان شیعی آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی (فقیه نواندیش و قرآن پژوه صدر مشروطیت) به وسع خود در قالب چند یادداشت به نقد دیدگاه «بابی نمایی انقلاب مشروطه» پرداختم. از نمایندگان اصلی این دو جریان در داخل کشور یعنی تورج امینی (نویسنده بهایی ساکن در کرج) و سید مقداد نبوی رضوی (نویسنده عضو انجمن حجتیه) در فضای مجازی و رسانه‌ای، فحش خورده و متهم به بی‌سوادی و تاریخ ندانی شدم!

خوشبختانه دکتر محمدرضا جوادی یگانه (عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران) و همکار جوانش علی راغب با انتشار کتاب 215 صفحه‌ای «مشروطه همگان؛ نقدی بر بابی نمایی انقلاب مشروطه»روشمندانه و هوشمندانه به نقد این دیدگاه مغرضانه پرداخته‌اند. حقاً و انصافاً این کتاب به خوبی از پس مغالطات پیدا و پنهان این دو جریان ضد مشروطه برآمده است. از افتخارات بنده است که یکی از یادداشت هایم با عنوان «تیغ مشترک تز و آنتی تز علیه مشروطه خواهی ایرانیان» (منتشر شده در وبلاگ البرز پژوهی، اول فروردین 1394) از منابع این کتاب خواندنی است. از متصدی غرفه «انتشارات علمی» در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران شنیدم این اثر، جلد دومی دارد که در دست انتشار است. «بابی نمایی انقلاب مشروطه» شاید همچنان برخی عوام هیجان‌زده ساکن در حاشیه محافل علمی را برانگیزاند اما نزد اهل علم، دیدگاهی سوگیرانه و غیر علمی است. البته گذشت زمان، بی مبنایی آن را بیشتر نشان خواهد داد...

حسین عسکری

29 اردیبهشت 1404

 

 

 

مطالب مرتبط

مثلث هجمه علیه ایمان شیعی شیخ هادی نجم آبادی 

  

پیوند بهاییت و انجمن حجّتیه علیه ایمان شیعی شیخ هادی نجم آبادی 


هجمه انجمن حجتیه به ایمان شیعی نواندیشان البرزی در رسانه ملی 


نظر پروفسور سیف الدین نجم آبادی درباره میهمان انجمنی رسانه ملی


یادداشت انتقادی اسماعیل آل احمد درباره سخنان مقداد نبوی رضوی


 مطالب وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی درباره شیخ هادی نجم آبادی


دیدگاه آیت الله شبیری زنجانی درباره تکفیر شیخ هادی نجم آبادی 


مذهب موبد بیدگلی کاشانی پیش از آشنایی با شیخ هادی نجم آبادی 


تصحیح روایت دیدار آیت الله صافی گلپایگانی با شیخ فضل الله نوری


شیخ هادی نجم آبادی و «تاریخ مکتوم»


هجمه مشکوک به هویت شیعی شیخ هادی نجم آبادی


ماجرای مقاله «شیخ هادی نجم آبادی» در ویکی پدیا

_____________________________

 

 

تقابل مبارک دو مثلث

 

یاد بعضی نفرات

روشنم می‌دارد:

اعتصام یوسف،

حسن رشدیه.

قوّتم می‌بخشد

ره می‌اندازد

و اجاقِ کهنِ سردِ سَرایم

گرم می‌آید از گرمی عالی دَمِشان.

نام بعضی نفرات

رزقِ روحم شده است.

وقت هر دلتنگی

سویشان دارم دست

جرئتم می‌بخشد

روشنم می‌دارد.

(نیما یوشیج)

روز 13 اردیبهشت 1404 میهمان مسجد امام حسین علیه السلام نجم آباد البرز بودیم تا مشتاقانه تقدیر کنیم از معلمان کوشا و نجیب این روستای تاریخی. دقایقی درباره تقابل دو مثلث در روزگار پرآشوب و خواب زده قاجاریه سخن گفتم که موجب تولد «نظام آموزش و پرورش نوین در ایران» شد. مثلثی مبارک که در رأس آن آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی (مجتهد نواندیش پایتخت) و در دو ضلعش میرزا علی خان امین الدوله (دولت مرد هوشمند و با کفایت) و میرزا حسن رشدیه تبریزی (آموزگار متعهد و مبتکر) بود. این سه مصلح اجتماعی با مثلث نامبارکی درگیر بودند: عوامل دولت های استعماری؛ مستبدان؛ عمله جهل و تحجر. در کشاکش این تقابل نفس گیر و پر تنش، بساط مکتب خانه های فلک زده هجا محور جمع شد و شیوه آموزش الفبای صوتی و دانش های جدید آغاز شد. این زایش و تقابل مبارک در حالی در ایران رخ می داد که مغرب زمین در حال شکوفایی علمی و فناورانه بود. از شیرینی های این آیین نقلی، «ده وند» شدن افتخاری بنده به جهت نگارش ‌کتاب «روستازادگان دانشمند» است. حالا دیگر با افتخار نجم آبادی ام، البرزی ام و ایرانی...

حسین عسکری

 15 اردیبهشت 1404

کرج

 

لحظاتی از این آیین

 

به نقل از کانال تلگرامی البرزپژوهی https://t.me/alborzology

_____________________________

کوتاه نوشته های حسین عسکری در کانال تلگرامی البرزپژوهی - 1 

کوتاه نوشته های حسین عسکری در کانال تلگرامی البرزپژوهی - 2 

کوتاه نوشته های حسین عسکری در کانال تلگرامی البرزپژوهی - 3 

کوتاه نوشته های حسین عسکری در کانال تلگرامی البرزپژوهی - 4 

 


نوشته شده در  دوشنبه 04/2/29ساعت  9:55 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

https://t.me/alborzology

در کانال تلگرامی «البرز پژوهی»، آخرین یافته ها و پژوهش های مربوط به فرهنگ و تاریخ استان البرز و نوشته های البرز پژوهان به ویژه حسین عسکری منتشر می شود. 

___________________________

 

 

 صفحه البرز پژوهی در اینستاگرام

28 اردیبهشت 1399

 نشانی صفحه:

https://www.instagram.com/alborzology 

نام کاربری:

@alborzology

___________________________

 

صفحه البرز پژوهی در آپارات:

https://www.aparat.com/alborzology 

___________________________

 

 

وبلاگ روستای ایستای طالقان

http://www.savojbolaghi.blogfa.com 

این وبلاگ بر آن است که در فضایی منصفانه و علمی به معرفی این طایفه و جریان تجددگریزی سنتی در ایران بپردازد.

 

 


نوشته شده در  سه شنبه 98/3/14ساعت  6:52 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

   1   2   3   4   5   >>   >

فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
درباره پیوندهای فرهنگی و تاریخی استان های قزوین و البرز
گفت و گو با بهروز رمضانی نویسنده کتاب «ونوس الموت» + دانلود کتاب
مطالب کانال تلگرامی البرز پژوهی درباره روستای ایستای طالقان - 6
مطالب کانال تلگرامی البرز پژوهی درباره روستای ایستای طالقان - 5
مطالب کانال تلگرامی البرز پژوهی درباره روستای ایستای طالقان - 4
مطالب کانال تلگرامی البرز پژوهی درباره روستای ایستای طالقان - 3
کوتاه نوشته های حسین عسکری در کانال تلگرامی البرزپژوهی - 5
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]