فرزندان برومند دیار باستانی مان
آقای دکتر حکمت الله ملاصالحی استاد فرهیخته دانشگاه تهران و عضو هیئت امنای بنیاد ایرانشناسی، در روز 18 اسفند 1397 پیامی به شرح زیر به نخستین جشنواره فرهنگی و هنری هشتگرد ارسال کرده و شاگردانش را مورد لطف فراوان قرار داده اند.
________________________
بسم الله الرحمن الرحیم. خدمت میزبانان ارجمند و میهمانان گرانمایه و شریف نخستین جشنواره فرهنگی هنری شهرستان ساوجبلاغ سلام عرض می کنم.
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
همت فرزندان برومند دیار باستانی مان که میزبانی نخستین جشنواره فرهنگی - هنری شهر هشتگرد را تدارک دیده اند و بر شانه گرفته اند؛ می ستایم و ارج می نهم. از اینکه بخت یار نشده است و توفیق دست نداده است در مراسم فرخنده رونمایی از آثار دوست گرانمایه و نویسنده توانا و پژوهشگر سختکوش دیارمان جناب آقای حسین عسکری و تقدیر از دیگر هنرمندان خوش ذوق و خلاق شهرستان ساوجبلاغ در کنارشان حضور داشته باشم از یک یکشان پوزش می طلبم و بر ایشان دعای خیر و آرزوی توفیق دارم. انشاءالله بخت یار شود و توفیق دست دهد در فرصت و مناسبت و مراسمی دیگر جبران مافات بشود. لازم می بینم و بجا و بحق می دانم از همه دوستان شریف و نیک اندیش و نیکخواه در فرمانداری شهرستان و اعضای شورای شهر هشتگرد به ویژه جناب آقای جوادان عزیز که ذهنی خلاق دارند و همتی والا در جامه تحقق پوشاندن بر تن طرح ها و برنامه های فرهنگی و هنری و آبادانی شهرمان از صمیم قلب تشکر و تقدیر نمایم.
در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط المستقیم ای دل کسی گمراه نیست
الحقیر ح. ملاصالحی، 18/12/1397 هجری خورشیدی
اسرار حکمت: آثار و اندیشه های دکتر حکمت الله ملاصالحی
سه خبر از آیین رونمایی از کتابهای حسین عسکری در هشتگرد
روزنامه عصر توسعه، سال 5، ش 293، پنج شنبه 23 اسفند 1397، ص 4
گزارش تصویری پایگاه خبری اصل ماجرا از آیین رونمایی کتاب بیداری دشت کهن
بانیانِ البرزی دو لوحِ مقابر ری
کتیبه، نوشتاری بر روی ماده بادوام است. فن و هنر ساخت آن را کتیبه نگاری گویند (دانشنامه دانش گستر، 1393، ص 851). به دیگر سخن، کتیبه اسمی عربی است که به مفهوم سنگ نوشته، کتابت، نوشته خطی، اهداییه، تقدیم نامه، نوشته ای بر بدنه کوه یا تخته سنگ، حاشیه دور سر در عمارت ها، دیوار مساجد، آرامگاه ها و بقعه ها، گوشه های پارچه ای همچون سفره، بیرق، جامه، جامه خانه کعبه، زرین پوش اسب، پوشش تکیه ها و اماکن متبرکه آمده است (راهپیما، 1392، ص 33). در استان البرز و خارج از آن تعدادی کتیبه تاریخی متعلّق به قرون میانی دوره اسلامی به چشم می خورد که روایتگر دیرپایی تاریخ و فرهنگ کتابت در این استان است.
از آن جمله، دو لوح آهنی با کتیبه های کوفی متعلق به درهای قدیمی آستان حضرت عبدالعظیم حسنی و برج طغرل (مقبره ابراهیم خَوّاص صوفی مشهور قرن سوم هجری قمری) است که آنها را دو چهره شیعی متعلق به استان البرز یعنی جمال الدین عبدالصمد و عبدالوهاب هشتجردی (هشتگردی) فرزندان دهخدای فخرآور هشتجردی در قرن ششم هجری قمری تدارک دیده اند. این دو اثر ارزشمند به ترتیب در موزه آستان حضرت عبدالعظیم و موزه هنر میشیگان (آمریکا) نگهداری می شوند (خامه یار، 1395، ص 152).
رییس جمال الدین عبدالصمد هشتجردی از شخصیت های مذهبی و اجتماعی شیعه در قرن ششم هجری قمری است که ریشه در هشتگرد (مرکز شهرستان ساوجبلاغ) دارد. او به همراه پدرش که مستوفی ری بود، با اسماعیلیان الموت درگیری مسلحانه و عقیدتی داشت. عبدالجلیل قزوینی رازی متکلم و فقیه شیعه در قرن ششم هجری قمری، در معرفی خواجگان و روسای شیعه، از او با عنوان «جمال الدین عبدالصمد غازی شهید رحمت الله علیه» یاد کرده و در کتاب «نقض» در این باره نوشته که «ابو اسحاق صاحب خراج ملاحده» نیز «که ملحد شد» به وسیله «امیر قایماز... به گفت جمال الدین عبدالصمد شیعی رحمت الله علیه» کشته شد. آن گونه که به نظر می رسد، جمال الدین عبدالصمد در نهایت به شهادت رسیده اما منابع تاریخی درباره چگونگی شهادت او مطلبی نگفته اند (رازی قزوینی، 1358، ص 130، 223). منتجب الدین رازی از نویسندگان شیعه در قرن ششم هجری قمری، در ردیف 319 کتاب الفهرست با عنوان «الرییس عبدالصمد بن فخرآور الهشتجردی: دَیِّن، فاضل» از او نام برده است (رازی، 1366، ص 93، 329).
منابع: خامه یار، احمد، «دو لوح آهنی کتیبه دار متعلّق به مقابر ری از سده ششم هجری»، فصلنامه پیام بهارستان، دوره دوم، سال 9، ش 28، پاییز و زمستان 1395؛ دانشنامه دانش گستر (تک جلدی)، زیر نظر کامران فانی، محمّدعلی سادات، تهران، دانش گستر روز، 1393؛ رازی قزوینی، نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل، بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضایح الروافض معروف به نقض، تصحیح میرجلال الدین حسینی ارموی (محدّث)، تهران، انتشارات انجمن آثار ملّی، 1358؛ رازی، منتجب الدین علی بن بابویه، الفهرست، تحقیق و مقدمه: سید جلال الدین محدث ارموی، به کوشش محمد سمامی حایری، زیر نظر سید محمود مرعشی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1366؛ راه پیما، غلامرضا، «بررسی کتیبه های تاریخی ایران»، مجله نامه بهارستان، ضمیمه ش 2 (ویژه نامه کتیبه)، زمستان 1392.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «بانیانِ البرزی دو لوح مقابر ری»، ماهنامه همیار البرز، سال 5، ش 13، دی 1397، ص 8.
قصهای غمانگیز. تجربهای پرهزینه و خسارتبار برای مُلک و ملت و میهن با اثرات و تبعات منفی و مزمن بر روان و رفتار لایهها و اقشار مختلف اجتماعی از هر گروه سنی و جنسی. دوری باطل و پرخسارت و پرهزینه و قصهای غم انگیز. چهار دهه در ترازوی عمر متوسط و کوتاه بشری ما زمان اندکی نیست. تجربه زندگی یک نسل در آن درگنجیده است. تجربه برنامه و کارنامه مردود تربیت و تعلیم نادرست و ناراست و معوجی که عمر گرانبها و بیبدیل یک نسل از فرزندان کشور را بر باد داده است. تجربه و کارنامه نسلی که اینک در میان مغاکهای عمیق و خلاءهای مدنی و معنوی گرفتار آمده است و برای رهایی از آن از هر نردبان فرسوده و شکستهای بر میشود و به هر ریسمان پوسیدهای چنگ میافکند. تجربهای که کارنامه مردودش قهقرای فرهنگی و فقر معنوی نسلی است که اینک گریبان و گلو جامعه ما را گرفته است و میفشارد و میخراشد و زخم میزند و میآزارد. تجربه طرحها و برنامههای تعلیمی و تربیتی شکست خورده و ناکامی که زیر سقفهای ترک خورده و مدرسههای آموزش و پرورش جامعه بعد انقلاب ما عمر یک نسل از فرزندان کشور را به بازی گرفته است.
نسلی که نه احساسی از ایرانی بودن و نه اراده و عزم و غیرت و همت میهن دوستی در سر دارد نه ایمان دینی و انگیزه و اشتیاقی معنوی در دل و نه فروغ حسی از پاکیزگی و زیبایی و پایبندی به نظم و مراعات قوانین اجتماعی و آداب و ادب زندگی پیچیده شهری در جانش روشن است و در فکر و فاهمهاش بیدار و فعال. نسلی ناکام و نامراد میکوشد با پناه بردن به قهر اقتصادی و اندوختن زر هرچه بیشتر و بیشتر و برکندن و برگرفتن زر هرچه فراوانتر از پیکر منابع طبیعی و مواریث تاریخی و فرهنگی کشور و پرکردن و انباشتن غنیمت هرچه فراوانتر و فراوانتر در انبانهای جان تهی از معنویتش به هر بهایی و با هر هزینهای که برای مُک و ملت و میهنش تمام شود پرکند. قصهای غم انگیز و پرغصه با بازیگرانی که بر سر میهن و کشور و میراث مردم خویش قمارمیبازند به خمار خویش مینازند.
آنچه از پی میرسد تنها و تنها حکایت و روایت یک مورد و مصداق از میان شمار کثیری از موارد و مصادیق تجربه نه تنها یک نسل که دو نسلی است که دیگر نه انگیزه و نه اندیشه و آرمانی ملی و میهنی برای آبادی واعتلا و اقتدار و عزّت و عظمت مُلک و ملت در سر دارد و نه اساساً ملت و میهن و کشور برایش مساله است و نه عقیده و ایمان و پایبندی به ارزشهایی که چهار دهه پیش چونان طوفان به پا خاست و چونان آوار بر سر انقلابیون و جامعه انقلابی فرو پاشید، در دل دارد. وقتی پای پایبندی به ارزشهایی و دست تعهدی به پیمانی و وفاداری به عهدی در میان نیست، وقتی فروغ عقیده و آرمانی در خانه جانت فروزان نیست، هنرپیشهای و بازیگر هر نقشی در هر پردهی نمایشی معیار منفعت و مصلحت توست نه منفعت و مصلحت ملت و میهنت.
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری یکی از میان صدها سازمان و تشکیلات به ظاهر نوبنیادیست که پس از انقلاب بهمن پنجاهوهفت با برنامههای متفاوت از مرکز باستان شناسی پیشین بر صحنه میآید. سرگذشتش علیرغم عمر کوتاهش از بسیاری از نهادها و سازمانها و تشکیلات نوپدید و نوبنیاد جامعه بعد انقلاب میهن ما غمانگیزتر و پرحاشیهتر و پرحدیث و حادثهخیزتر بوده است. پرحادثه و حادثهخیز با خسارات و تلفات مدنی و معنوی سخت و سنگین و جبران ناپذیربرای کشور. این سازمان نخست یک سازمان و تشکیلات فرهنگیست. به غایت فرهنگی و بغایت مهم از همین منظر و با چنین ماهیتی. در میان معاونتهای این سازمان و تشکیلات مصدوم و مقهور، پژوهشگاه سازمان در قیاس با دیگر معاونتها و زیرمجموعهها دستش همیشه هم از نان تهیتر بوده است هم از نام کوتاهتر و هم از جاه بستهتر. سنگرش سنگر جان ارتشیان و سپاهیان و سربازان ثغور و سرحدات هم نیست.در یک کلام سنگر سربازانش سنگر تیغ و تیر و شمشیر و تفنگ و توپ و تانک نیست.سپاهیان و سربازانش، سربازان سنگر تاریخ و فرهنگ و مآثری تاریخی و مواریث فرهنگی مُلک و ملت و میهناند. سنگری به غایت مهم. مسئولیتی بس عظیم و امانتی بس خطیر و شریف بر شانه سربازان مُلک و ملت و میهن.
پژوهشکده باستانشناسی زیر خیمه همین پژوهشگاه سکنی دارد و بیشترین سربازان و سنگربانانش را اعضا علمی و پژوهشیای تشکیل میدهند که دانش آموختگان و فارغالتحصیلان رشته باستانشناسی و دیگررشتهها و تخصصهای خویشاوند و مرتبط با علوم باستانشناسی هستند. قطار طرحها و برنامههای آن هم علیالقاعده میباید روی ریلهای مطالعات میدانی باستان شناسان و هیاتهای باستانشناسی اعم از انواع و اطوار بررسیها و کاوشها و حفاظت محوطهها و ارائه گزارشهای باستانشناختی به مقصد شناختن و شناساندن هرچه اصولیتر و عالمانهتر تاریخ فرهنگ و مآثرتاریخی و مواریث فرهنگی کشور به ایرانیان و در مقیاسی فراختر و انسانشمولتر به جامعه جهانی و دیگر جوامع سیاره ما حرکت کند.در سالهای پرهزینه و خسارتبار دولتیان نامحمود نهم و دهم علیالخصوص در سالهای مدیریت نامیمون ناحمید بغایی زخمهای التیامناپذیر سخت و سنگینی بر پیکر سازمان و میراث و میراثیان وارد آمد.
باری و به هر روی آن سالهای شوم و نامحمود و نامیمون به ظاهر بهسرآمد و دولتیانی دیگر با شعار تدبیر و امید برلب و کلید قفلگشا بر کف از در دولت درآمدند. جامعه باستانشناسان و میراثیان مصدوم و مجروح و مقهور و مرعوب دولتیان سلف چونان دیگر اقشار اجتماعی چشم در انتظار بهبود اوضاع و احوال دوخته بودند و امید و اشتیاق سالهای خوشتری را در دل چشیده و در سر میپختند.انتظارمیرفت پس از آن همه قهر و بیمهری و جفا بر مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی کشور و تجاوز و تخریب وسیع محوطههای باستانی و اشیا و اموال و اسناد فرهنگی از پیکر بناها و از زیر سقف و پشت ویترین و انبار و آرشیو موزههای کشور، مدیران دولتیان جدید گام برگام مدیران دولتیان نامحمود پیشین نگذارند و از کارنامه مردود و سیاه آن تیره بختان تیره روز درست عبرت بیاموزند و طرحی نو در سازمان در اندازند و جان تازهای به پیکر مجروح و مصدوم و مقهور سازمان بدمند و بدهند.
امّا دریغ و صد دریغ که چنین نشد و حال میراث و میراثیان وخیمتر و بحرانیتر هم شد و عرصه بر سربازان و سنگربانان مواریث فرهنگی کشور تنگتر و تنگتر شد و بازار مکاره سودوسودا بر سر ناموس میراث مُلک و ملت رونق و رمق بیشتر و شتاب بیشتر و وسعت بیشتر گرفت و ویروسهای مزمن خیانت به امانت و امانتداری در درون مراکز سازمان هم رخنه کرد و شیوع یافت. اخبار فاجعهبار و گوشخراش دستگیری مدیران و معاونان و کارکنان مراکز استانی سازمان را هر روز در رسانههای جمعی کشور و در فضای مجازی بیش از پیش میشنویم و قصه غمانگیز و پرغصه میراث و میراثیان برجانمان زخم میزند و از قهقرای مدنی و معنوی که دچارش شدهایم خون دل میخوریم و خون در دل میگرییم.
غمانگیزتر آن که این بار بر کرسی رفیع معاونت پژوهشگاه سازمان کسی را گماشته و نشانده بودند که هم مدعی بود هم تجربه دو نسل قبل و بعد انقلاب را در کارنامه خود داشت. ظاهری موجه داشت و ادا و اطوار روشنفکران میهنی از دود چپقش برمیخاست و از فرصتها نیک بهره میجست و در صف مقدم مناسبتها و خط نخست مراسم بزرگداشتها و نکوداشتها و تودیعها و معارفهها و تشییع اهل هنر و ذوق و زیبایی و فرهنگ و دانش و دانایی حضور مییافت و از تاریخ و فرهنگ و سنت و میراث اهل هنر و اصحاب سینما و موسیقی و معماری سخن میگفت. اینک که آن سالهای خوش و شیرین و پرزر و غنیمت فرماندهی و فرمانروایی دلال منشانه و کاسبکارانه به فشار قانون عدم استفاده از بازنشستگان پایان گرفته است، در خیال نه فرمانده و نه همیاران و همکاران کاسبکارش درنمیگنجید روزی صندلی معاونت و مدیریت پژوهشگاه سازمان را با چنان کارنامهای مردود ترک کند که در درون و بیرون مقر فرماندهیای طرح برگزاری مراسم برایش زمزه کنند و کارنامه مردودش را در غربال نقد نهند و دادورانه داوری کنند.سخن نغز و مغز و حکیمانه معلم بنام شعر و ادب و اخلاق ما سعدی علیه الرحمه قصه غم انگیز چنین مدیرانی است:
آن که چون پسته دیدمش همه مغز / پوست بر پوست بود همچو پیاز
چه فرصتها که در ظل مدیریت اینان از کف نرفت و زیر خیمه اینان عناصر فرصت طلب کاسبکار و زر اندوز و غنیمت بر، چه سهمخواهیها و دلالیها که در درون و بیرون سازمان به راه نیانداختند و چه زخمها که بر پیکر میراث و میراثیان مُلک و ملت نزدند.
مدیریت ریا و فریبکاری. مدیریت نمایشها و شوهای تهوعآور و مضحک به اصطلاح افتتاح نمایش اشیا موزه لوور در پژوهشکده سازمان برای سرپوش و در پوش نهادن افکار و افعال و اعمال دلالان کاسبکار و زرپرست و زورگو و فریبکاری که معاونتی فرهنگی و سنگری شریف را تا شرکتکده سود و سودا تقلیل دادند. و چنین است تجربه شوم و نامحمود و نامیمون مدیرانی که بر شاخ میراث مُلک وملت خویش نشستهاند و برمیچنیند و برمیبرند و بُن میبُرند. چنین است که از زبان اینان میشنویم عمارت مسعودیه که طوماری از میراث مدنی و معنوی و رخدادهای مهم تاریخی و فرهنگی تاریخ معاصر کشور را زیرسقف بلند خود داشت از برج دمل میلاد حقیرتر و فقیرتر و بیاهمیتتر معرفی و تعریف میشود تا تبانیهای پشت پرده و پنهانی که این عمارت تاریخی و به غایت خوش فرم و زیبا را در قلب پایتخت - شهر تهران - به طمع زر به زرپرستان وامینهاد به میراثیان بازگردانده نشود و خیانت در امانت توجیه شود.
چنین است کارنامه مدعیانی که با دهان و زبان و قلم خود آنچه در دل دارند و درسر پختهاند ناخواسته اظهار و آشکار کرده و عرض خود برده و زحمت ما را کم کردهاند و جنگهای ایران و روس را که فرزندان دلاور ایران از کیلومترها آنسوتر کرانههای ارس گرفته تا اروند و از کرانههای اروند تا هیرمند و از هیرمند تا کرانههای آنسوتر اترک در آن مشارکت داشتند و دلاورانه زیر پرچم ایران به فرماندهی عباس میرزا دلیر در مقابل دشمن در خط مقدم ایستاده بودند و میجنگیدند؛ جنگ میان روس و آذربایجان معرفی و تعریف میشود!
مدعیان ناباستانشناس و میراث ناشناسی که آمده بودند سرمه در چشم میراث و میراثیان کنند اما نه تنها چنین نکردند که هم زخمها را عمیقتر کردند هم چشمهای بیشتری را کور کردند هم آسوده خاطر و در پناه سپر امنیت کامل رفتند! ممکن است پرسیده شود جامعه میراثیان و باستان شناسان کشور که خود سالها هم شاهدان عینی هم قربانیان چنین رئیسان و مدیرانی بودهاند چرا خاموش نشستند و دلیری نکردند و همت نورزیدند نقاب از چهره فریبکاران و مدعیان ریاکار برگیرند و خاطیان را ملامت کنند و خائنان را از خیانت در امانت برحذر دارند؟! این همه سکوت سرد و سیاه چرا؟! این همه موضع بیطرفانه و منفعلانه چرا؟ میتوان پاسخها و تبیینهای سیاسی و جناحی و جامعه شناختی و انسان شناختی و روان و رفتارشناختی فراوان به پرسشهایی از این جنس داد؛ علی رغم اهمیتی که برای چنین پاسخهایی قائل هستیم لیکن ریشهای وعمیق نیستند و نمیتوان به آنها بسنده کرد. ریشههای تاریخی مسئله آنقدر عمیق است که بدون فکر و فهمی فلسفیتر نمیتوان به کنه مسئله پی برد و دست یافت.ریشههای تاریخی که چندان مورد توجه قرار نگرفته است.
به هر روی جامعه معاصر ما بمانند بسیاری از جوامع دیگر روزگار ما دانش باستانشناسی و بسیاری از رشتهها و دانشها یا علوم و فنون مدرن را از قاره و منطقه غربی تاریخ که خاستگاه تحولات دوره جدید بوده است وام ستانده و برگرفته است. از شواهد و قرائن فراوان تاریخی چنین استنباط میشود که ستاندن این یا آن علم این یا آن سبک زندگی و سنّت اعتقادی و نظام فکری یا مسلک و مشرب و نظام ارزشی از این یا آن جامعه از این یا آن منطقه و قاره فرهنگی برای ایجاد تحول برای حرکت و عزیمت به سوی انفتاح و افتتاح عالم و آدمی نو به تنهایی کافی و بخودی خود بسنده نیست.
یک علم یک فکر یک عقیده یک نظام ارزشی یا یک کلام و کتاب و پیام نو حتی اگر یک جهان آنرا بپذیرد و به آن متشرف شود مادام که وارد سپهر آگاهی و فضا وجودی ما نشده است و تا هنگامی که بفهم درنیامده است و دستگاه گوارش ذهن و فکر و عقل و فهم ما آن را هضم و جذب نکرده است هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. نزدیک به یک قرن از آشنایی جامعه ما با دانش باستان شناسی میگذرد.
بر همین سیاق هم بیش از یک قرن از آشنایی ما با پدیده موزه و تشکیل و تاسیس موزه و تشکیلات موزهای در کشور ما میگذرد. هم آن دانش نوبنیاد در دانشگاهها و موسسات کشور ما تدریس و تحصیل میشود هم این پدیده و تشکیلات عالم مدرن هم در بسیاری از شهرهای میهن ما تاسیس شده و بنیاد پذیرفته و همچنان هم در دیگر شهرهای کشور دامن میگسترد و پی به پی تاسیس و افتتاح میشود. به رغم اینها همه نه علوم باستانشناسی نه پدیده موزه و رویکرد موزهای به منابع و مادهها و مدارک و مواریث فرهنگی و مستندات تاریخی وارد سپهر آگاهی و اندیشه تاریخی ما شده است و نه اساسا" چنین پدیدههایی در جامعه معاصرما پدیدههای درست تفهیم و تعریف شده هستند.
باستان شناسی ابزارمعیشت نیست؛ اسباب معرفت است. متاسفانه در جامعه ما باستانشناسی دست مایه معیشت است و ابزار امرار معاش نه اسباب معرفت ارباب معرفت. از یک باستانشناسی بیسر و بیهدف و بدون غایتی اصیل که نمیتوان انتظاراتی اصیل و واقعی و رفیع داشت. پزشکان به هر میزان حاذقتر و داناتر، به سلامت و بهبود بیماران خود حساستر و جدیتر ومصممتر. نه تنها علوم باستانشناسی بلکه بسیاری از رشتهها و دانشها و تخصصهای خویشاوند و همتبار باستانشناسی که بند نافشان با رگ و پی تحولات عظیم و بیسابقه تاریخی و فکری و فرهنگی و مدنی و معنوی که طی قرون اخیر در منطقه و قاره غربی اتفاق افتاده در هم تنیده است که با اندیشه و رویکردهای تاریخی انسان مدرن و اندیشه وعقلانیت و ارزشهای مدرنیه هم ربط وثیق و پیوند و پیوستگی عمیق دارند؛ و تا اینها همه عمیق و وثیق فهیده نشوند آن علوم و البته و صد البته علوم باستانشناختی هم همچنان نافهمیده و تعریف و تفهیم ناشده بیرون از افق اندیشه و آگاهی ما خواهند ماند.
چینیها و ژاپنیهای سدههای هفده و هجده با کاوشهای باستانشناسی آشنا بودند و آثار مکشوف از لایههای باستانی را هم پس از کاوش در توالی زمانی قرار میدادند و اصل تقدم و تاخر لایههایی را میشناختند. با این همه در میان چینیها و ژاپنیها باستان شناسی به مفهوم مدرن آن چونان ملغمهای از علوم باستان شناختی، چونان نسبت باستان شناسانه با گذشته، چونان نوعی حس از گذشته، چونان ماده و منبع و اسباب معرفت اندیشه تاریخی انسان تاریخی عالم مدرن شناخته شده نبود.
سه دهه پیش پایگاه باستانشناسی شوش از هیات باستان شناسی فرانسوی بازستانده شد. انتظار میرفت سازمان میراث فرهنگی با طرحها، برنامههای پژوهشی منسجمتر و مصممتر هیاتهای باستانشناسی میهنی فعالتر و پیوستهتر و پیگیرتر از گذشته گام در میدان نهد و محوطه عظیم باستانی شوش این شهر ریشهها را که به ثبت جهانی هم رسیده و نامش در فهرست ثبت جهانی مندرج است به ایرانیان و جهانیان هرچه بیشتر و بیشتر بشناساند. متاسفانه نه تنها چنین نشد که هم به دلیل بیکفایتی و بیتدبیری هم بیدرایتی مدیران و برخی معاونتهای کاسبکار و ناباستان شناس و میراث ناشناس سازمان و خاموش نشستن جامعه میراثیان و باستان شناسان و حتی مورخان و اصحاب فکر و فلسفه و فرهنگ جامعه ما محوطه عظیمی که حریمش طبق مصوبات پیشبینی شده سازمان در درون محدوده حفاظتی قرار گرفته است اینک در معرض تجاوز و تخریب است و هردفعه به بهانهای تازه در سکوت و سیاهی شب به پیکرش زخم میزنند و تخریبش میکنند! وقتی حفاظت ابنیه تاریخی، آثارباستانی برای باستان شناس ما مسئله نیست. موضوعیت ندارد طبیعتا" مهم هم نمیتواند باشد.
مهم زمانی میتواند باشد که در افق آگاهی و اندیشه تاریخی ما حضورش و اهمیتش احساس شود. اینکه هرکسی برای خودش باستانشناس باشد و برای خودش باستان شناسی بکند اینکه نمیشود باستان شناسی. اتفاقا هدف و غایت، رکن رکین هر علمیست و یا به مفهوم دقیقتر یکی از ارکان رکین هر علمیست. به هر روی یک باستان شناسی که نه قطارش بسوی و به مقصد شناخت تاریخ ملی و صیانت از میراث ملی یا در مقیاسی فراختر تاریخ و میراث مشترک بشری حرکت نمیکند باستان شناسی بیسر است و بیهدف و بیغایت.
چنین باستانشناسی بیهدف و بیمقصد و بیغایتی با فرهنگ و تاریخ و مسائل تاریخی و فرهنگی درگیر نمیشود. و طبیعیست که درگیر نمیشود. دور از انتظار هم نیست که به هر نامدیر و مهندس و نامهندس و ناباستان شناس و فرهنگ ناشناسی تن در دهد. هر مدیر خفته و خام و تاریخ ناخوانده و فرهنگ ناشناسی را بر شانهاش بنشانند و تحمیل کنند. چنین حجم عظیم و سنگین و بیسابقه تجاوز و تخریب و نابودی ابنیه تاریخی و آثار و محوطههای باستانی که طی دهههای اخیر در کشور شاهدش بودهایم اگر در کشور فرانسه و آلمان و ایتالیای اکنون اتفاق میافتاد آیا میراثیان و باستان شناسان و مورخان و اصحاب فکر و فلسفه و فرهنگ و رسانه و دولتیان ومجلسیان این کشورها هم در مواجهه با آن همه تجاوز و آسیب و تخریب خاموش مینشستند و بیتفاوت از کنار آن همه ویرانیها میگذشتند؟
ابنیه تاریخی و محوطهها و مکانها و آثار باستانی از هر جنس و نوع اعم از غار نگارها و کنده نگارهها و صخره نگارهها و سنگ نبشتهها و کتیبهها و بناهای یادبود و یادمانی و تپهها و تلها و گورستانها و دژستانها و ارگ شهرها و مانند اینها همه چونان مادهها، و منابع طبیعی چونان پدیدارهای طبیعی به لحاظ فیزیکی وضعی مشابه دارند و به مرور زمان فرسوده و فاسد و تجزیه میشوند و از بین میروند چنانکه و چه بسا که بسیارشان در گذشته چنین سرنوشتی داشته و به مرور زمان در معرض حوادث طبیعی و اتفاقات تاریخی تخریب شده و از بین رفتهاند. در روشنگاه آگاهی و افق اندیشه ماست که آنها کشف میشوند و چونان ماده و منبع شناخت وارد سپهر آگاهی و اندیشه تاریخی ما میشوند.کتیبه بیستون دوهزاره نیم، پیشاروی ما بود لیکن کسی نه آنرا چونان انسان عالم مدرن دید و نه کشف و نه رمزگشایی کرد. همین طور سنگ نبشتههای اردشیر و خشایارشاه هخامنشی در گنجنامه همدان. برهمین سیاق آثار معماری تخت جمشید و ویرانهها و آثار شهر مدفون تروا در تپه حصار لیک در آناتولی وآکروپل میسینه در شبه جزیره پله پونز یونان و صدها و صدها موارد و مصادیق مشابه دیگر که مجال ذکر یک به یکشان در این مقال نیست.
چه بسا اگر هشدارها و فشارهای یونسکو نبود هم برج دُمل جهان نما در اصفهان ساخته میشد هم بسیاری از مآثرتاریخی و محوطههای مهم به ثبت رسیده و مندرج در فهرست ثبت جهانی را تخریب میکردیم و روی آوارشان برجهای نازیبا و بیریشه و بی بنیاد سود و سودا بپا میکردیم. چنین است وقتی یک علم، یک فکر، یک نظام ارزشی وارد سپهر آگاهی و افق اندیشه ما نشده است. وقتی نمیدانیم و نمیفهمیم از آن علم چه میجوییم؟ در آن علم بدرستی بدنبال چه میگردیم؟ براستی و درستی میخواهیم؟ برایمان تفهیم و تعریف شده نیست.ادا و اطوار یا کاریکاتورش سرما را گرم کرده و دل ما را خوش داشته است.چون از فکر وفلسفهای که در پس پشت و هدف و غایت واقعی که پیشاروی آن است شناخت عمیق و فهم وثیقی نداریم. هستی و چیستی و حدود معرفتیاش برایمان درست تفهیم و تعریف شده نیست.میراث ما منبع و ماده شناخت ما نیست.ماده آگاهی و منبع شناخت و اندیشه تاریخی دیگریست.ماده آگاهی و منبع شناخت اندیشه تاریخی و نظام دانایی عصری که به عالم مدرن متصف و به اندیشه و عقل و ارزشهای مدرنیهاش شهره است. هانری کربن و ریچارد فرای پرورده دامن اوست و ناصر پورپیرارها پرورده دامن جامعه بعد انقلاب ما!
سخن آخر آن که: هرکه میخواهی باش و در هرکجا این عالم که میخواهی باش، دانش آموخته هر رشته و دانشی که میخواهی باش: حکمت و عرفان، یزدان شناسی و کلام، فقه و اصول، فکر و فلسفه، تاریخ و فرهنگ، باستان شناسی و انسان شناسی، جامعه شناسی و اقتصاد، روان شناسی و رفتارشناسی، زبان شناسی وگویش شناسی، شعر و ادب، حقوق و اخلاق، هنر و خلاقیت، ذوق و زیبایی، سیاست و دیانت، دینداری و دولتداری، وقتی نمیدانی در کجای تاریخ ایستادهای بر کدام سنت و میراثی تکیه زدهای، متعلق به کدام اقلیم و عالم و جغرافیای تاریخی هستی، زیر کدام آسمان زندگی میکنی و گام برسینه چه ارضی نهادهای، زیرگامهایت چه اتفاق افتاده است، ارض تاریخت چگونه ارضیست، آسمان ملکوتت چگونه آسمانیست، خفتهای و خوابی و خطر خیزهم برای ملتت هم برای عالمی!
انتشار تازه ترین کتاب استاد حکمت الله ملاصالحی
مبادی و مبانی باستانشناسی شناختی
نویسندگان: دکتر حکمت الله ملاصالحی؛ دکتر وحید عسکرپور / شابک: 978-9640372906 / ناشر: دانشگاه تهران / تعداد صفحات: 168 / نوبت چاپ: اول / تاریخ انتشار: 1397 / قیمت: 230,000 ریال / نوع جلد: شومیز / اندازه: وزیری.
گفت و گوی چالشی «پایگاه خبری اصل ماجرا» با حسین عسکری درباره البرزشناسی و وضعیت فرهنگی استان البرز. فایل تصویری این گفت و گو جمعه 14 دی 1397 منتشر شده است.
محوطه باستانی ازبکی نماد فرهنگ و تاریخ البرز شد
کد خبر: 83063776 | تاریخ خبر: 21/07/1397 - 10:46
کرج- ایرنا- نویسنده و البرزپژوه البرزی گفت: محوطه باستانی ازبکی از سوی بنیاد البرزشناسی به عنوان نماد فرهنگی و تاریخی این استان معرفی شد.دکتر حسین عسکری روز شنبه در گفت وگو با خبرنگار ایرنا افزود: تاریخ هر ملتی شناسنامه آن ملت است زیرا هر موجود بدون شناسنامه، گمنام و بی اعتبار خواهد بود. وی اظهار داشت: بر همین مبنا، دانستن و داشتن تاریخ از بایسته های زندگی انسان است؛ بدون تردید آشنایی با تاریخ ایران برای هر ایرانی امری ضروری است و برای زندگی بهتر و آگاهانه تر باید دانست که چه تجربه هایی بر ملت ما رفته و چه میراثی برجای مانده است.
وی گفت: تپه ازبکی، محوطه باستانی گسترده ای با ده تپه در شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز است که 6 تپه از آن به نام های دژ مادی (تپه مرتفع)، یان تپه، جیران تپه، دوشان تپه، مارال تپه و گوموش تپه از سوی باستان شناسان شناسایی و کاوش شده است. عسکری ادامه داد: این محوطه باستانی برای نخستین بار در سال 1348 مورد شناسایی قرار گرفته و در سال 1352 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. وی افزود: آثاری به هم پیوسته از هزاره هفتم پیش از میلاد مسیح تا دوره اسلامی (ایلخانیان) در این محوطه قابل مشاهده است. این البرزپژوه بیان داشت: از شگفتی های این محوطه باستانی می توان به کشف کهن ترین خشت های دست ساز بشر با قدمت 9 هزار ساله، معبد رنگین یان تپه، دست یابی ساکنان پیش از تاریخ این محوطه به سیمان، لوح آغاز عیلامی (سند همکاری تجاری ازبکی و شوش در هزاره چهارم پیش از میلاد مسیح)، بناهای آریایی های اولیه، شهر و دژ مادی، دیوارهای دورنگ مادی، کشف نخستین پیکره سنگی دوره مادها و فرهنگ سفال آلویی اشاره کرد.
وی گفت: با نتایج 6 فصل کاوش علمی متناوب بین سال های 1377 تا 1384 که به همت بلند چهره ماندگار باستان شناسی ایران دکتر یوسف مجیدزاده انجام شده، می توان تاریخ و تمدن ایران را مورد بازخوانی و بازنویسی قرار داد. عسکری اضافه کرد: به همین دلیل در سال های اخیر نتایج کاوش های محوطه اربکی در منابع علمی داخلی و خارجی منعکس شده است. وی افزود: از آن جمله می توان به کتاب های درسی رشته باستان شناسی که از سوی سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت) منتشر شده اشاره کرد. عسکری بیان داشت: به طور مثال در کتاب «باستان شناسی ماد» نوشته کاظم ملازاده که در سال 1393 منتشر شده، به ویژگی های ارزشمند شهر و دژ مادی محوطه ازبکی در 16 صفحه همراه با عکس و طرح اشاره شده است. وی گفت: یا در کتاب های «اطلس باستان شناسی ایران» و «سفال دوره نوسنگی در فلات مرکزی ایران» نوشته دکتر صادق ملک شهمیرزادی و کتاب «شکل گیری و توسعه آغاز نگارش در ایران» نوشته دکتر مرتضی حصاری و کتاب «عصر آهن ایران» نوشته دکتر حسن طلایی نتایج کاوش های محوطه ازبکی منعکس و مورد تحلیل قرار گرفته است.
عسکری گفت: انجام پژوهشی با عنوان «نقش محوطه باستانی ازبکی در بازخوانی تاریخ و تمدن ایران»، ثبت محوطه ازبکی در فهرست آثار جهانی یونسکو، اجرای طرح جامع گردشگری و تبدیل این محوطه به قطب گردشگری البرز، معرفی محوطه ازبکی در کتاب های درسی دانش آموزان مقاطع مختلف، راه اندازی و تأسیس موزه و مرکز مطالعات باستان شناسی و ساخت هتل و امکانات رفاهی برای اسکان گردشگران ایرانی و خارجی، می تواند به حفظ و معرفی این محوطه ارزشمند و همچنین توسعه استان البرز منتهی شود. حدود 101سال پیش در تاریخ بیستم مهرماه سال 1296دبستان برزگران در کرج تأسیس شد و سالگرد تأسیس آن بهعنوان روز ملی البرز انتخاب شده است. 6156/ 6155 انتهای پیام /*
خبر فوق در وب سایت خبرگزاری ایرنا
کرج، 21 مهر 1397، دریافت یادمان روز ملی البرز از دست فرزند شادروان دکتر محمود حسابی
یادمان روز ملی البرز
دشت نظرآباد یکی از مهمترین حوزه های فرهنگی در مرکز فلات ایران به شمار می آید. شکل گیری و گسترش و تحول فرهنگ های پیش از تاریخی در این منطقه تابع الگوهای مشترکی با سایر حوزه های فرهنگی مرکز فلات ایران است. انسان تنها موجود با شعوری است که قادر است به مطالعه در احوال خود بپردازد و در پی شناخت فرهنگ و مراحل آغازین زندگی خویش برآید. درست است که محوطه های پیش از تاریخی چون سیلک کاشان، چشمه علی ری و حصار دامغان در مرکز فلات ایران به دلیل مطالعات باستان شناختی که حدود هشتاد سال پیش در آنها انجام گرفته از شهرت جهانی برخوردار هستند، اما مطالعات دهه های اخیر نشان داده که محوطه عظیم پیش از تاریخی ازبکی در دشت نظرآباد نه تنها گسترده ترین که مهمترین آنها بوده است.
محوطه ازبکی با طول جغرافیایی 34/50 درجه و عرض جغرافیایی 58/35 درجه در شهرستان نظرآباد و در 85 کیلومتری شمال غرب تهران واقع شده است. ارتفاع زمین های این روستا از سطح دریا 1188 متر است. محوطه باستانی ازبکی در سال 1348 خورشیدی مورد شناسایی قرار گرفته و در سال 1352 به شماره 955 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. کاوش های باستان شناختی در محوطه ازبکی از سال 1377 تا 1384 خورشیدی ادامه یافت و در سال های 96، 93، 1391 خواناسازی، مرمت و ساماندهی به منظور حفاظت بیشتر در محوطه انجام شد. از مهمترین یافته ها در محوطه باستانی ازبکی می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
- خشت های دست ساز نه هزار ساله در یان و جیران تپه، جالبترین اثر معماری بدست آمده کف های ساروجی در یان و جیران تپه در هزاره هفتم پیش از میلادکه در در آن دوره به استفاده از خاک سیمان پی برده اند.
- از مهمترین یافته های باستان شناختی در یان و جیران تپه بناهای یادمانی می باشد که به لحاظ پلان معماری کاملا مشابه با بنای یادمانی تپه زاغه در دوره ای همزمان در دشت قزوین می باشد.
- یکی دیگر از شاخصه های محوطه باستانی ازبکی ظرف سفالی است که از بنای یادمانی یان تپه بدست آمده است که طرح و نقش روی این ظرف بسیار شاخص می باشد که طبق نظر دکتر مجیدزاده به فلسفه حیات شهرت یافته است، نقش یک انسان، بز، گیاه و یوزپلنگ می باشد که چرخه طبیعت و حیات را نشان می دهد.
- یکی دیگر از شاخصه های محوطه باستانی ازبکی مارال تپه میباشد که با توجه به داده های باستان شناختی بسیار حائز اهمیت است زیرا در این تپه آثاری چون لوح آغاز عیلامی بدست آمده که نشان دهنده ارتباطات فرهنگی بوده و همچنین در لایه های پائین تر دو دوره فرهنگ سفال آلویی بدست آمده است که در جای خود بسیار اهمیت دارد بحث برانگیز می باشد.
- دوشان تپه به لحاظ معماری شاخص عصر آهن بسیار حائز اهمیت بوده است.با توجه به شواهد معماری از قبیل وسعت فضاهای معماری، ضخامت دیوارها، وجود تالارهای ستوندار، نبود تاسیساتی مانند انباری، محلی برای پخت و پز، سیلو برای نگهداری غله و شاید از همه مستدل تر عدم تدفین در زیر کف فضاهای معماری در این ساخت و سازها در مجموع اشاره در کاربرد عمومی و اداری آنها دارد.
- شاخص ترین بنا در محوطه باستانی ازبکی دژ مادی می باشد. دژ ازبکی اثر معماری تقریبا سالمی است که نه تنها یکی از مدارک نادر تاکنون شناخته شده از دوران مادها در ایران است بلکه به یقین ویژگی های اصیل تری از معماری نخستین فرمانروایان آریایی در ایران را به دست می دهد و در واقع رنگ و بوی مادی بیشتری دارد.و همچنین با توجه به کاوش سه ترانشه در اطراف دژ و داده های باستان شناسی، شهر مادی نیز بدست آمده است که در نوع خود بی نظیر است.
در اواخر سال 1396 مجموعه هفت پناهگاه صخره ای روستای سُرهه از توابع شهرستان ساوجبلاغ متعلق به دوره پارینه سنگی میانه و جدید در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید. با ثبت این پناهگاهها، قدمت زیست انسانی در استان البرز به 50 هزار سال پیش رسید. حمید حریریان دانش آموخته کارشناسی ارشد باستان شناسی با همکاری اداره کل میراث فرهنگی استان البرز، پرونده ثبتی این آثار را انجام داده است.
تصویری دیگر از پناهگاه های صخره ای سرهه در شهرستان ساوجبلاغ
عکس ها از: جعفر کوهزاده
مهندس علیرضا گروسی
کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه ریزی شهری
امروزه توسعه جوامع شهری و روستایی با توجه به نرخ رشد جمعیت شهرنشین و مهاجرت روستاییان به شهرها و همچنین کمبود منابع و امکانات منوط به ارائه برنامه های کارشناسی شده و بر مبنای علمی می باشد. در واقع معضلات شهری در حوزه های مختلف اجتماعی - فرهنگی، اقتصادی، زیست محیطی و کالبدی به دغدغه مدیران و تصمیم گیرندگان شهری تبدیل شده است. از سوی دیگر عدم توجه به کشاورزی و نبود فعالیت های اقتصادی مناسب سبب مهاجرت روستاییان و تخلیه روستاها شده است.
در این میان شهر نظرآباد شهری با مهاجرت بالا در دهه های اخیر، رشد غیر منظم و غیرمنطقی و البته برهم زدن تعادل های جغرافیایی یک وضعیت بغرنج و نامطلوب را تجربه می کند. مفهوم توسعه شهری در نظرآباد یک آرزوی دوردست شده است و آینده نگاری و آینده پژوهشی در مدیریت شهر در همه ابعاد جایگاه درست و شایسته ای ندارد. روستاهای شهرستان نظرآباد نیز حال و روز خوشی را ندارند. لذا در حوزه های اقتصادی، اجتماعی _فرهنگی، زیست محیطی و محیطی شهر و شهرستان نظرآباد با مشکلات اساسی روبرو هست.
تکنیک ها و مدل های برنامه ریزی با توجه به وضعیت موجود به تدوین سناریوهای توسعه آتی شهری می انجامد. حال راهکار توسعه شهر و شهرستان نظرآباد با توجه به وضعیت کلی آن چیست؟
گردشگری راهکاری جدید و نوین برای توسعه شهر و شهرستان نظرآباد است اما این راهکار نیاز به برنامه ریزی اساسی و توجه جدی مسوولین دارد. ظرفیت های موجود در نظرآباد برای گردشگری آماده است اما دو بخش مهم در حوزه گردشگری هنوز در نظرآباد محیا نیست که عبارتند از زیرساخت ها و تبلیغات. حال اگر در این دو مورد نیز برنامه ریزی شود و مدیران شهری و شهرستاتی به این مهم توجه کنند، می توان برای نظرآباد آینده ای روشن متصور شد و دهه های گذشته نظرآباد را که یک تجربه بد و منفی بوده به فراموشی سپرد.
اصلی ترین جاذبه نظرآباد محوطه باستانی ازبکی می باشد اما تعریف این محوطه در چرخه گردشگری تعریف و تدوین علمی می طلبد و این بحث باید دقیق کارشناسی شود. فرودگاه آموزش پرواز آزادی، تالاب فصلی صالحیه، کویر نجم آباد، کوه های رنگی، روستاهای اصیل مثل نجم آباد و قلعه آذری، باغ های مقدم، کارخانجات قدیمی مثل فاستونی مقدم و نساجی فخرایران و ... نیز جز پتانسیل های گردشگری شهرستان نظرآباد می باشد.
در کل گردشگری را باید مبنای توسعه در شهر و شهرستان نظرآباد قرار داد اما این مساله فقط با منطق علمی و برنامه ریزی به سرانجام می رسد. این برنامه ریزی باید بر پارادایم توسعه پایدار و سناریوهای آینده نگاری متکی باشد و رویکرد ترکیبی و همه جانبه به مسایل دخیل در حوزه گردشگری مثل مدیریت، تبلیغات، زیرساخت سازی، فرهنگ سازی، اقتصاد محلی و درون زا، نگرش های زیست محیطی و... را می طلبد. استفاده از متخصصان و صاحب نظران در حوزه گردشگری شرط اصلی برای تحقق رویای گردشگری در نظرآباد می باشد.
«موسسه مردم نهاد حامیان محوطه باستانی ازبکی» در اواخر سال 1396 به همت گروهی از جوانان علاقه مند به حوزه میراث فرهنگی به ویژه محوطه باستانی ازبکی تشکیل شده است. مهندس علیرضا گروسی دبیر این موسسه مردم نهاد است.
مادها از قبایل آریایی بودند که در هزاره نخست پیش از میلاد مسیح به تدریج در ولایات ایران ساکن شدند، ولایاتی که از منطقه «ری» آغاز شده و به طرف مغرب تا ارتفاعات زاگرس و از طرف شمال و شمال غربی تا حدود «رود کورا» پیش می رفته است. با این که مطالعه و پژوهش در محوطه های دوره ماد از جمله «گودین تپه»کنگاور، «نوشیجان تپه» ملایر، «تپه هگمتانه» همدان، «تپه باباجان» نورآباد و «تپه حسنلو» ارومیه اطلاعات خوبی از جزئیات معماری این دوره در اختیار باستان شناسان نهاده، اما تاکنون شواهدی از یک شهر مادی در این مکان ها به دست نیامده است. برای نخستین بار در تاریخ باستان شناسی ایران، یک شهر مادی به وسعت یک کیلومتر در یک کیلومتر در محوطه باستانی ازبکی واقع در شهرستان نظرآباد از توابع استان البرز به همت استاد دکتر یوسف مجیدزاده (چهره ماندگار باستان شناسی ایران) کشف شد که تاکنون مشابه آن در هیچ یک از محوطه های باستانی منسوب به مادها مشاهده نشده است. در مرکز این شهر بر روی بقایای باستانی در تپه مرتفع، قلعه ای به وسعت 950 متر مربع با حصاری به قطر 5 متر ساخته شده است. این دژ و شهر پیرامون آن، شرقی ترین اثر شناسایی شده مادی در فلات مرکزی ایران است؛ چون در متون تاریخی به حضور مادها در بخش هایی از شمال شرق ایران اشاره شده است، اما کشف آثار اداری مادها در 80 کیلومتر غرب تهران برای نخستین بار صورت می گیرد. در نوروز 1397 در این باره با محمد رضا جعفری فیلمساز جوان نظرآبادی گفت و گو کرده ام.
_________________________________
مقاله ام درباره آثار مادی ازبکی، چاپ شده در روزنامه ایران
گفت و گویم با محمدرضا جعفری درباره آثار آریایی ها در محوطه ازبکی
دژ مادی بر فراز تپه مرتفع محوطه باستانی ازبکی
نخستین بار در «دوشان تپه» محوطه باستانی ازبکی واقع در شهرستان نظرآباد از توابع استان البرز، دکتر یوسف مجیدزاده (چهره ماندگار باستان شناسی ایران) موفق به کشف سه بنای متعلق به آریایی های اولیه شد. پیش از این اعتقاد عمومی باستان شناسان بر آن بود که آریایی های اولیه، زندگی چادر نشینی داشتند. از سکونتگاه های آریایی های ساکن در محوطه ازبکی، مقادیری سفال خاکستری و نخودی به صورت ساده و منقوش همراه با پایه های ظروف سفالی به دست آمده است که خود دلیلی بر حضور مادها و اجداد آنها در این منطقه است. در نوروز 1397 در این باره با محمد رضا جعفری فیلمساز جوان نظرآبادی گفت و گو کرده ام.
گفت و گویم با محمدرضا جعفری درباره آثار مادی در محوطه ازبکی