خزانه داران کتب، اسناد و مدارک البرز
دکتر مهراب رجبی رییس بنیاد ایرانشناسی شعبه استان البرز
آقای حسن شاه محمدی (کلاکی) برادر عزیزم، از چهره های خدوم فرهنگ البرز می باشند. آداب دانی برخوردار از اخلاقی نیکو و پژوهشگری علاقه مند به تاریخ و اجتماع البرز. بدون کمترین تعصب، در ارتباط با برخورداری استان از آرشیو اسناد و مدارک، باید اذعان کرد که استان نوپای البرز، به دلائل متعدد، از جمله قرار گرفتن در سایه برادر بزرگتر (تهران) در مقایسه با استان های سی گانه دیگر، از شرایط و موقعیت ضعیف تری برخوردار است .اگرچه مراکز علمی و پژوهشی معتبر و بلندآوازه ای همچون دانشکده کشاورزی، موسسه سرم سازی، مراکز مختلف تحقیقات کشاورزی، مراکز مربوط به تعلیم و تربیت همچون مرکز آموزش سپاه دانش و دانشسرای مقدماتی، مراکز فنی و حرفه ای و کانون های کار آموزی (و بازآموزی) که تقریباً نزدیک به یک قرن از تاسیس و فعالیت تعدادی از آنها گذشته و هر کدام دارای آرشیوی معتبر و برخوردار از کتب، تصاویر اسناد و مدارک معتبر می باشند، اما منابع و ماخذ موجود در این مراکز، عمدتاً در خصوص وظایف سازمانی و اخبار و اطلاعات علمی و آموزشی مرتبط با اهداف ذاتی خود می باشد، منابعی تخصصی و حرفه ای که در تدوین تاریخ، جغرافیا، فرهنگ و اجتماع البرز، این مدارک کمتر می تواند به کار گرفته شود.
از این رو وظیفه البرزپژوهان و علاقه مندان به مطالعات استان البرز، در تحقیق و تدوین کتاب و خلق آثار پژوهشی، قدری مهمتر و البته دشوارتر از دیگر مناطق کشور می باشد. در حدود نه سالی که از تاسیس استان می گذرد، اهتمام قابل توجهی از سوی سازمان های دولتی به منظور رفع این نقیضه صورت نگرفته و آنچه جریان دارد، تلاش های عالمانه قابل تقدیری می باشد که از سوی اندیشمندان و پژوهشگران البرزی و به طور کاملاً خودجوش، از روی عشق و علاقه در خصوص جمع آوری، ثبت، نگارش و تدوین آثار، إسناد، مدارک و کتب مرتبط با البرز صورت گرفته است.
مجاهدات تحسین برانگیز برادر ارجمندم جناب آقای دکتر حسین عسکری، از آن جمله می باشد. علاوه بر تألیف کتب معتبر و متقن، تاسیس سایت «ساوجبلاغ پژوهی» که عمدتاً به تاریخ، فرهنگ و تمدن؛ ساوجبلاغ، نظرآباد و طالقان می پردازد، از تلاش های ارزنده ای می باشد که توسط این دوست دانشمندم، محقق شده است. در سطحی کوچکتر - اما لزوماً نه کم ارزش تَر - اقدامات عالمانه تعدادی دیگر از دوستان فرهیخته می باشد که مایلم به تلاش های جنابان آقایان فریبرز صادقیان، محمد علی شاه بیگ، ذکریا مهرور و جعفر کوهزاده، صورت گرفته است اشاره نمایم.
علاوه بر پژوهش و تدوین کتب تاریخی اجتماعی، در سایر عرصه ها از جمله محیط زیست، گسترش فضای سبز، مبارزه با اعتیاد، مساله کودکان کار، حقوق سالمندان، حمایت از أقشار آسیب پذیر، توجه به بانوان سرپرست خانوار، حمایت از حیوانات، سایر آموزش های شهروندی همچون ترافیک، معماری و شهرسازی، نیز اقدامات قابل توجه و شایسته تقدیری است که از سوی طبقات مختلف اجتماعی، خصوصاً جوانان و دانشجویان (و عمدتاً در قالب سمن ها) صورت گرفته و خوشبختانه با جدیت و پشتکار، ادامه دارد.
در این خصوص، آنچه که در شبکه های مجازی، در خصوص البرز - و شهرستان های ششگانه آن کرج، فردیس، ساوجبلاغ، طالقان، نظرآباد و اشتهارد - در جریان است نیز قابل تامل و ستایش انگیز می باشد. حقیر به عنوان شهروندی کوچک و همچنین مسول بنیاد البرزشناسی وظیفه خود می دانم از روی صدق و با تمام وجود از تمامی اساتید، محققان و البرزپژوهان قدردانی نموده، مراتب ادب، تواضع و اشتیاق غیر قابل توصیف خود را تقدیمشان دارم. در این زنجیره خجسته علم و آگاهی ، وظیفه می دانم شکر و شادمانی خود را به برادر فرهیخته ارجمندم جناب آقای مهندس حسن شاه محمدی - که قریب دویست جلد کتاب های مرتبط با البرز - و همچنین تصاویر و اسناد قابل استنادی را در کتابخانه شخصی خود، گرد آورده اند، تقدیم نمایم.
گریه شام و سحر، شکر که ضایع نگشت
قطره باران ما گوهر یکدانه شد
فروردین سال 1385 بود. نمایش آواز ستاره ها را در تئاتر شهر اجرا داشتیم. اوایل اجراها بود که استاد جعفر والی را در تئاتر شهر دیدم، به سمتشان رفتم و برای دیدن نمایش دعوتشان کردم، اسم نمایش را پرسید و اینکه گروه شما از کجاست؟ و بعد هیجان زده گفت پس همشهری هستیم... من اصالتا از روستای ولیان هستم... همیشه هم آنجا هستیم و چند روز بعد با چهره ای خرسند و پیروزمندانه که انگار همشهری هایش جایی را فتح کرده اند، به دیدن نمایش نشست و همان شب به دعوت من به ضیافت خانوادگی منزل پدری آمد؛ آنقدر صمیمی و بی پیرایه که گویی سال ها با ما زندگی می کند. آن شب فرزند من 30روزه بود... چند شب بعد او من و چندی از دوستان تئاتری را به باغش دعوت کرد. صمیمیت و گرمی حضورش هرروز بیشتر می شد... دیگر بچه های تئاتر هشتگرد و به خصوص من و اطرافیانم جزئی از خانواده اش بودیم. دخترم وقتی زبان گشود، به او می گفت عمو والی...، هر هفته دو یا سه بار کنار هم جمع می شدیم، باغش محل تمرینات و نمایش نامه خوانی مان بود و گاها محل ضیافت های هنری... . از تئاتر می گفت، از خاطراتش با ساعدی و تمامی هنرمندانی که امروز مفاخر هنر این کشور محسوب می شوند...، از اجراهایش و تعصبش به تئاتر ملی و انزجارش از تئاتر کاسبکارانه و تجاری. تمام تئاتر ها و تمریناتمان را همراهی می کرد، برایش مهم نبود کجا و ازسوی چه کسی! برایش آیین تئاتر مهم و مقدس بود، با محبت و سرشار از امیدی رشک برانگیز. می گفت باید در همین باغ تئاتر کار کنیم و همین جا اجرا و مخاطبمان را دعوت کنیم. برایش شهرت، پول و بعضی وجه های برساخته و مرسوم، محلی از اعراب نداشت. در هشتگرد یک دوره کلاس بازیگری برگزار کرد. آن موقع 75 سالش بود، پرانرژی و صمیمی با هنرجویان جوان و مبتدی، با دستمزدی که کرایه رفت وآمدش نبود. در این ایام من دو نمایش نامه را با تشویق او در باغش نوشتم؛ آقا لیلاو درخت ها، نمایش نامه را تایپ می کردم. اسباب پذیرایی را می آورد و در سکوت به کارهایش می رسید. بعد از اتمام هر صحنه برایش می خواندم. گاها متقاعدم می کرد تغییرش دهم و لحظاتی هم تشویق و ترغیبم می کرد... . دروازه باغش روی همه باز بود و هر کس به سودایی کنارش پهلو می گرفت؛ یکی برای خوش باشی و لذت بردن از فضای مصفای آنجا و دیگری برای مصاحبت و اندوختن از گنجینه تجربیات او و میهمانانش که گاها از همکاران و هنرمندان برجسته و پیش کسوت بودند... . باغش محفل دوست یابی بود، پاتوق آشنایی با اهالی هنر و مجمع انس هم کیشان و هم دردها از پیر و جوان و هیچ گاه میهمانی ناخوانده، حتی غریبه پشت در منزلش نمی ماند... . صمیمیت و همدلی اش عجیب بود، آنچنان که فقط لازم بود بگویی اینجا باغ آقای والی است؟ من از علاقه مندان فلان رشته هنری ام. آمدم از شما کمک بگیرم.. کسی نبود که از پذیرایی و همدلی او بی دریغ مانده باشد... هنوز برایم عجیب است این همه شوق و همدلی و دیگرخواهی... . همه خاطرات و تجربیاتش را شنیده بودم. برایم تجربه اندوزی علمی و هنری نزد یک استاد بیش از پنج سال کسالت بار بود، اما چیزی که او را برای ما تازه و صمیمی نگه می داشت منش و اخلاق او بود. درس هایش جنبه نصیحت و خطابه نداشت، من و خیلی از اطرافیان از او آداب زندگی و ادب هنر را آموختیم... . اولین روز دبستان پارمیدای من مصادف با مشغله ای بود که امکان همراهی اش را تا مدرسه نداشتم... . جای من را استاد پر کرد، او و مادرش را تا مدرسه همراهی کرد و به این کار می بالید... . همیشه می گفت ما یک خانواده ایم. همیشه بشاش و امیدوار بود مانند نیلوفران باغش که هر سال بر تعدادشان اضافه می شد. این اواخر نوبت اجرای نمایش «در گوش سالمم زمزمه کن» را در تئاتر شهر گرفته و تمریناتش را نیز آغاز کرده بود، آن هم در 83سالگی و بیماری قلبی و ضعف جسمی اش... . غالبا هنرمندان بزرگ یا انسان های مشهور رفتارشان توام با یک فاصله جویی از جامعه یا تفرعنی استادمآبانه با عموم است، رفتار استاد والی نقطه مقابل چنین رویکردی بود...، ازاین رو من و گروه بهمن و تمامی اطرافیانش مهم ترین چیزی که از او آموختیم، نگاه انسانی و خضوع و خشوع در رفتار حرفه ای و زندگی خصوصی بود... و بعد، آن نگاهش به مفهوم و معنی و کاربرد هنر برای مردم کوچه و بازار، به خصوص در همکاری 11 اثر مشترک او با غلامحسین ساعدی. بی دلیل نیست که او و آثارش از مهم ترین بنیادهای تئاتر ملی ما در دهه 40 محسوب می شوند... اگر مهم ترین ماحصل 11سال هم نشینی ما و استاد را بتوان خلاصه کرد، آموختن صداقت و شرافتی بی بدیل در شیوه مردمی و در زندگی و بروزش در آثار هنری اش بود... و تاثیر این نگاه را روی ما و در تولید آثار و تربیت اعضای گروه تئاتر بهمن در 10 سال اخیر نمی توان کتمان کرد. این رفتار و نگاه به زندگی استاد باعث جذب افراد مختلف جامعه در زندگی خصوصی به او می شد و این طیف وسیع همدلان و هم کیشان متنوع که دلبسته اش بودند، در نگاه جوان تر ها عجیب و رشک برانگیز به نظر می آمد. یادش گرامی، اما خاطرات و آمیزه هایش هر روز در بین ما خواهد بود و در جلو دیدگان ما زندگی خواهد کرد، مانند نوزاد فروردین 1385 که امروز دختری زیباست
- نشر نخست این یادداشت در: روزنامه شرق، ش 2760، ص 9.
مقاله ام درباره استاد والی در روزنامه اطلاعات
(روزنامه اطلاعات، ش 26612، ضمیمه فرهنگی، ش 292، اول دی 1395، ص 1)
گفت و گویم با خبرگزاری ایرنا به مناسبت درگذشت استاد والی
مرگ نوشته اسماعیل آل احمد برای استاد جعفر والی
برادران بَرغانی، شهید ثالث و مرحوم ملّا [محمد]صالح
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری در 19 آبان 1397 متن کامل بیانات معظم له در دیدار اعضای کنگره بزرگداشت شهدای استان قزوین را منتشر کرد. در بخشی از سخنان حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی، از برخی مشاهیر خاندان علمی و فرهنگی برغانی به این شرح یاد شده است: «قزوین همانطور که اشاره کردید، هم موقعیّت جغرافیایی، هم موقعیّت تاریخی، هم موقعیّت فرهنگی، و هم آزمون بزرگ مربوط به دوران انقلاب و دفاع مقدّس را جزو افتخارات خودش دارد؛ در این هیچ تردیدی نیست، و بزرگان قزوین، چه علمای قبل مثل همان برادران بَرغانی، شهید ثالث و مرحوم ملّا [محمد]صالح - جدّ آقای [دکتر علی اکبر] صالحی - و دیگران که بودند تا زمان ما، و همچنین شهدای برجسته، شهید بابایی، شهید لشگری، شهید رجایی، مرحوم آقای ابوترابی (رضوان اللّه علیه) -پدر، پسر- و دیگران همه مایه افتخارند؛ واقعاً همینجور است که اشاره کردید.»
درباره نسب دکتر علی اکبر صالحی
پژوهشگران درباره کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» چه میگویند؟
چه هدفی در بابی معرفی کردن بزرگان فرهنگ ایران نهفته است؟
نویسنده در کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» بزرگان اندیشه اصلاح دین در ایران را در دوران قاجار، از جمله سیدجمال الدین اسدآبادی و شیخ هادی نجمآبادی را بابی خوانده است. به گزارش خبرنگار خبرگزاری مهر، کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» مجموعه دو جلدی به قلم سید مقداد نبوی رضوی است که در آن جنبشهای اصلاح دین از دوران قاجار تا پهلوی بررسی شده است. نویسنده در جلد نخست این مجموعه به دوره قاجار و در جلد دوم به دوره پهلوی پرداخته است. سرویس فرهنگ خبرگزاری مهر قصد داشت درباره این کتاب گفتوگویی تفصیلی با مقداد نبوی رضوی را داشته باشد که در صحبت تلفنی خبرنگار با این نویسنده، این گفتوگو مورد موافقت او قرار نگرفت.
درباره کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی»
محتوای جلد نخست با مبحث تاریخی «بابیان و دعوت اصلاح دین» شروع میشود. این مجلد دو فصل دیگر دارد. در فصل دوم با عنوان «شیخ هادی نجم آبادی: معلم فکر اصلاح دین در دوره قاجار» اندیشه شیخ هادی نجم آبادی و کتاب «تحریر العقلا»ی او بررسی شده و در ادامه جنبش اصلاح دینی باب معرفی میشود. به باور نویسنده شیخ هادی نجم آبادی از شهدای بیان و یکی از بزرگان بابی ازلی در تهران دوران قاجار است. نویسنده در فصل سوم این مجلد نیز با عنوان «سید اسدالله خرقانی و دوره طلایی مشروطیت» مرحوم خرقانی را در ادامه جنبش باب معرفی میکند. نویسنده مباحث جلد دوم را با صحبتی تاریخی در پیرامون اندیشههای شریعت سنگلجی به عنوان معلم اندیشه اصلاح دین در دوره پهلوی اول، آغاز میکند. این مجلد دو فصل دیگر نیز دارد: «دعوت اصلاح دین پس از شریعت سنگلجی» و «جمع بندی و نتیجه گیری». پیوستهای پنجگانه کتاب نیز در این مجلد منتشر شده که عناوین آن به ترتیب به این شرح است: «شجره نامه فکری داعیان اصلاح دین در ایران»، «انحطاط توحیدی مسلمانان و ظهور سید علی محمد باب از دیدگاه ازلیان»، «نمودهایی از اندیشه اصلاح دینی سید جمال الدین افغانی»، «پیشنهادهای سید اسدالله خرقانی به روزنامه صوراسرافیل» و «گفتارهایی در نسبت شریعت سنگلجی با اصلاح گرایان ایرانی و وهابیان عرب.»
آیا سیدجمال الدین اسدآبادی بابی بود؟
مقداد نبوی رضوی نویسنده این کتاب پیشتر کتاب «تاریخ مکتوم: نگاهی به تلاشهای سیاسی فعالان ازلی در مخالفت با حکومت قاجار و تدارک انقلاب مشروطه» را نیز نوشته بود و در آن همه کوشندگان در راه انقلاب مشروطیت را ازلی خوانده بود. نبوی رضوی در «تاریخ مکتوم» به صورتی تلویحی سیدجمال الدین اسدآبادی را نیز ازلی خواند و در کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» بر غیرمسلمان بود سیدجمال تاکید کرد. او همچنین با تاکید بر پسوند افغانی سیدجمال بر هویت ایرانی او تشکیک کرد. نبوی رضوی بعدها با نگارش دو کتاب «میرزا مهدی اصفهانی» و «مکتب شیخیه: در نگاه مکتب معارف خراسان» علقه خود را به انجمن حجتیه مهدویه نشان داده است. نویسنده در «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» مانند «تاریخ مکتوم» عموم مشروطه خواهان که به دلیل تعلق به مشروطه دست به اصلاح دین برای هماهنگی میان شرع و دموکراسی زده بودند، ازلی خوانده است. به باور او چهرههایی چون شیخ هادی نجم آبادی و سید اسدالله خرقانی ازلی هستند و معلم پیشرو اندیشه اصلاح دین در دوران پهلوی یعنی شریعت سنگلجی نیز دارای دو خاستگاه فکری بابی ازلی و وهابیت است. در شیوه پژوهشی نویسنده نحوه مواجههاش با اسناد تاریخی دوگانه است. به عنوان مثال نبوی رضوی با مراجعه به کتاب «باب کیست و سخن او چیست؟» نوشته مرحوم نورالدین مدرسی چهاردهی، سیدجمال واعظ و ملک المتکلمین را از بزرگان بابی ازلی شمرده است. مرحوم مدرسی چهاردهی تحقیقات فراوان درباره بابیها و ازلیها داشت و با بسیاری از ازلیها نیز دوستی نزدیک داشت و توانست با همین ارتباطات خود کتاب مهم «باب کیست و سخن او چیست؟» را در رد بابیه و بیآبرو کردن آنها بنویسد. مدرسی چهاردهی در همین کتاب و در همان صفحاتی که سیدجمال واعظ و ملک المتکلمین را بابی ازلی خوانده نوشته که تهمتهایی هم مبنی بر ازلی بودن شیخ هادی نجم آبادی در افواه شایع بود، اما این کار دشمنانش بود و دامن آن مرد بزرگ از این تهمت و گناه مبراست. حال رویکرد نبوی رضوی در این باره مبهم است. او بر اساس چه سندهایی حرف مدرسی چهاردهی را در بابی بودن سیدجمال و ملکالمتکلمین را میپذیرد، اما حرف قاطع او در رد ازلی بودن شیخ هادی مورد تاییدش نیست؟ همچنین درباره نسبت شریعت سنگلجی و تفکر وهابیون هم نوشتهاند که او در سالهای آخر عمر با سفر حجاش با تفکرات وهابیون آشنا شد و کتابهای مهم خود از جمله «کلید فهم قرآن» را پیش از آن آشنایی نوشته بود. به طور کل نبوی رضوی همه کوشندگان راه مشروطیت و همه کسانی را که تا دوره پهلوی دوم دم از اصلاح اندیشه دینی زدهاند، یا بابی و ازلی خوانده یا وهابی و وهابی زده خوانده است.
رضا بابایی: این کتاب توهم توطئه است
رضا بابایی، مدرس حوزه و دانشگاه و پژوهشگر قرآنی درباره کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» به خبرنگار مهر گفت: نویسنده در کل کتاب دچار توهم توطئه است. به طور کل صحبت و گفتوگو درباره این کتاب چندان ارزشی ندارد. به نظر من تنها دلیل برای ازلی خواندن بزرگانی چون سیدجمال الدین اسدآبادی، شیخ هادی نجم آبادی و... دشمنی با نواندیشی دینی و روشنفکری است. اکنون از راههای مختلف با نواندیشی مقابله میکنند و یکی از این راهها منتسب کردن آنها به گروههای بدنام است. وی افزود: نویسنده از ابهامهایی که در این میان وجود دارد، سواستفاده کرده است. اکنون اگر از میلیونها ایرانی سوال کنید که ازلی چیست یا کیست؟ هیچ پاسخی به شما نمیدهند، چون نمیدانند. برای آن معدودی که میدانند نشانههای ازلی بودن را بیان کرده و در کمال بیانصافی بزرگانی چون شیخ هادی نجم آبادی را به آن نشانهها کوبیده است. بابایی ادامه داد: نبوی رضوی از کل کتاب «تحریر العقلا» شیخ هادی نجم آبادی که کلی مطالب در رد بابیه دارد، یک نکته کوچکی را پیدا کرده و آن را به بدترین وجه تفسیر کرده و به مخاطبان ناآگاه قبولانده که شیخ هادی بابی است. در صورتی که اگر حسن ظن داشت واقعا میتوانست آن نکات را به روشهای دیگری نیز تفسیر کند و نتایج دیگری را به دست بیاورد.
حسینی طباطبایی: شیخ هادی بارها بابیه را نقد کرده است
همچنین مصطفی حسینی طباطبایی، قرآن پژوه معاصر که مقداد نبوی رضوی مدتی را نیز نزد او تلمذ می کرد، در نقد کتاب در نقد کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» به خبرنگار مهر گفت: در زمان ناصرالدین شاه به دلیل تبلیغ گسترده باب توسط بابیون و خطر آنها برای جامعه اسلامی، باب توسط امیرکبیر اعدام شد. به همین دلیل برخی از بابیها در دوشان تپه اقدام به ترور شاه میکنند. از آن تاریخ به بعد یک حالت ضد بابی در میان مردم پیدا شد و به هر کسی که انگ بابی بودن میزدند، آن شخص تحقیر بسیار میشد. مردم هم در آن دوران مانند امروز ارادت فوق العاده به امام زمان داشتند. وی افزود: پس از ترور ناموفق ناصرالدین شاه، دستگاه حکومت بهترین راه را در آن دید که هرکسی را که با دستگاه مخالفت میکند به او تهمت بابیگری بزند.از جمله کسانی که این مارک به او زده شد سیدجمال الدین اسدآبادی بود که در دومین نوبت حضورش در ایران با خفت و خاری از بستش به بیرون کشیده و تبعید شد. او بعد از این تبعید به اروپا رفت و منشا بسیاری از کارها بر علیه استبداد ناصرالدین شاه شد. حسینی طباطبایی در ادامه شیخ هادی نجم آبادی را هم یکی از مخالفان سرسخت دستگاه ناصرالدین شاه معرفی کرد و گفت: مرحوم شیخ هادی یکی از مخالفان سرسخت دیکتاتوری ناصرالدین شاه بود که فکری مترقی داشت. همه مورخان نوشتهاند تنها کسی که برای قاتل ناصرالدین شاه مجلس ترحیم گرفت، مرحوم نجم آبادی بود، این در صورتی بود که در آن دوران قاتل ناصرالدین شاه هم بابی خوانده شده و بسیار مورد لعنت بود. شیخ حتی حتی برای میرزا رضا کرمانی مراسم سالگرد هم گرفت. این جریان را را جاسوسان راپورت میدادند و چون شیخ بسیار ذینفوذ بود، بهتر را در این دیدند که تهمت بابیگری به او بزنند. اگر متون دوران قاجاریه را بخوانید تنها در یادداشتهای شاهزادهها و وابستگان دربار تهمت بابیگری به شیخ زده شده است. این قرآن پژوه در بخشی دیگری از سخنان خود به نقدهای شیخ هادی بر بابیها اشاره کرد که دانسته یا نادانسته از دید نویسنده کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» پنهان مانده است: شیخ در تنها کتابش یعنی «تحریر العقلا» به مخالفت با باب بارها تصریح میکند. سه آیه در سوره مبارکه قیامت به این شرح آمده: «إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ* فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ» که معنای آن چنین است: «جمع کردن و خواندن قرآن بر عهده ماست پس هر گاه آن را خواندیم از خواندن آن پیروی کن و بیان و توضیحش هم بر عهده خود ماست.» به دلیل آنکه علی محمد باب اسم کتابش را «بیان» گذاشته بود، بابیها در تفسیر این آیه اعتقاد داشتند که قران میگوید کتابی به اسم بیان در دورهای از تاریخ میآید. مرحوم نجم آبادی در «تحریر العقلا» نوشته ای بابیها این بیانی که قرآن تصریح کرده غیر از بیان شماست و و ربطی به شما ندارد و قران سراسر توحید است، اما بیان شما سراسر شرک. حسینی طباطبایی اضافه کرد: همچنین شیخ هادی نجم آبادی در «تحریر العقلا» مدام از پیغمبر مکرم اسلام با عنوان حضرت خاتم یاد کرده است. حتی در صفحه 237 این کتاب گفته که کلام قرآنی کلامی ابدی است. این در صورتی است که بابیها اعتقاد داشتند که نعوذبالله قرآن نسخ شده است. البته در این کتاب حرفهایی هم زده که روحانیون سنتی آن را برنمیتافتند. مثلا نوشته که تفسیر قرآن با «خبر واحد» جایز نیست. شیخ همچنین در صفحه 177 به مخالفت شدید با نسخ احکام و آیات قرآن توسط باب میپردازد. حتی در صفحه 210 هم در رد بابیه و غلات شیعه مباحث مهمی دارد. حال چطور ممکن است شخص که افکارش این گونه بوده، بابی باشد؟ من معتقدم شیخ هادی نجم آبادی شانش اجل از این بوده است که به بابیگری منسوب شود. مطالبی که ایشان به عربی نوشته در همین کتاب تحریر العقلا، 100 برابر فصیحتر و بلیغتر و معقولتر از کلام باب است. مگر ممکن است چنین شخصی که هزار درجه از باب بالاتر بوده به لحاظ علمی و اخلاقی پیرو باب باشد؟ او به شدت عقلگرا بود و به همین دلیل هم روبهروی بابیه قرار میگیرد.
تاکنون چهرههای دیگری نیز چون حسن انصاری به نقد این کتاب دو جلدی پرداختهاند. استاد اکبر ثبوت هم به نقد اندیشههای نبوی رضوی در کتاب «تاریخ مکتوم» بویژه در نقد بابی بودن و ازلی ماندن میرزا یحیی دولت آبادی، پرداخته است. حال سوال اینجاست که هجمه مشکوک به هویت شیعی بزرگانی چون سید جمال الدین اسدآبادی و شیخ هادی نجم آبادی با چه هدفی انجام می گیرد؟ چرا ما باید مفاخر خود را بابی و ازلی بخوانیم؟ سرویس فرهنگ خبرگزاری مهر آماده انتشار پاسخ سید مقداد نبوی رضوی به این گزارش است.
متن گزارش فوق در وب سایت خبرگزاری مهر
ویژه مطالبی درباره شیخ هادی نجم آبادی - ساوجبلاغ پژوهی
مثلث هجمه علیه ایمان شیعی شیخ هادی نجم آبادی
پیوند بهاییت و انجمن حجّتیه علیه ایمان شیعی شیخ هادی نجم آبادی
دیدگاه آیت الله شبیری زنجانی درباره تکفیر شیخ هادی نجم آبادی
مذهب موبد بیدگلی کاشانی پیش از آشنایی با شیخ هادی نجم آبادی
تصحیح روایت دیدار آیت الله صافی گلپایگانی با شیخ فضل الله نوری
شیخ هادی نجم آبادی و «تاریخ مکتوم»
فهرست نسخههای خطی کتابخانه مرکز بررسیهای اسلامی قم
فهرست نسخههای خطی کتابخانه مرکز بررسیهای اسلامی به کوشش آقای علی اکبر صفری پژوهشگر و کتابشناس البرزی در 240 صفحه از سوی انتشارات کلبه شروق قم در سال 97 منتشر شد. مرکز بررسیهای اسلامی با هدف گسترش فرهنگ و اندیشه اصیل اسلامی در جهان در دهه پنجاه به همت حجت السلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی در شهر قم تاسیس شد. با توجه به مخالفت حکومت پهلوی در پیش از انقلاب، این مرکز ثبت رسمی نشد، اما با پیروزی انقلاب اسلامی به طور رسمی ثبت شد و فعالیتهای خود را در عرصه جهانی گسترش داد.
این کتاب، معرفی مجموعه نخست از کتابها و رسائل کتابخانه خاندان خسروشاهی است که به همت سیدهادی خسروشاهی فراهم آمده است. در این مجموعه شماری از تألیفات و آثار قلمی بزرگان خسروشاهی و شماری از مخطوطات دیگر دانشمندان که مورد استفاده آنان قرار گرفته نگهداری می شود. برخی از مخطوطات نگهداری شده در این کتابخانه عبارتند از: التوحید، عیون اخبار الرضا، الکافی، تهذیب الاصول الی علم الاصول، نهج البلاغه، کامل الزیارات، مختلف الشیعه فی احکام الشریعه، مفتاح الفلاح، الکلمات المکنونه، مقدمه الادب، لوامع الاشراق فی مکارم الاخلاق و...
مطالب مرتبط:
گفت و گو با «علی اکبر صفری» کتاب پژوه ساوجبلاغی
گفت و گو با علی اکبر صفری کتاب پژوه
تازه ترین فعالیت های پژوهشی استاد علی اکبر صفری
این یادداشت برسد به دست علی اکبر صفری
ما اگر اسطوره های مشترک به عنوان یک ملّت و خاطره تاریخی و سنّت و میراث مشترک مدنی و معنوی به عنوان یک اقلیم و عالم معنوی و جغرافیای پرچین و شکن تاریخی و فرهنگی نداشتیم این چنین شورمندانه و سوگناک و این چنین با حسی جمعی و مشترک یاد و خاطره شهیدان کربلا را در میان سیلی از اشک و با اینهمه نوحه و تعزیه و مرثیه و این چنین شورمندانه پاس نمی داشتیم. اگر زمینه ای از خاطره، اسطوره، تاریخ، فکر، فرهنگ و حس و حماسه و سنّت و میراثی مشترک و رشته های اتصال معنوی و پیوندها و پیوستگی های استوار مدنی مشترک در میان ایرانیان نبود چه بسا یاد و خاطره واقعه محرم 61 هجری در کربلا فراموش می شد. عاشورا بهانه است و شهادت امام حسین و یارانش بهانه ای بس عظیم! بس سنگین! بس سُتُرگ! هر واقعه ای، حادثه ای، هر رخدادی که نمی تواند بهانه شود. برای هرکسی که نمی توان بهانه گرفت. هر زخمه و نغمه ای که تارهای روح ما را مرتعش نمی کند. هر کلام و پیامی که تنور جان ما را گرم و شعله خیز نمی کند. هر واقعه ای که در یادها و خاطرها و خاطره ها و حافظه ها نمی ماند. برای هر که و هر واقعه ای که نمی توان اشک ریخت. نمی توان گریست، نمی شود مویه و ناز کرد. محرم و عاشورا بهانه است و کربلا نازستان نازکنان و نازکشان.
ما ملتی هستیم نبوی، با میراثی مشترک. وحدتی عظیم و استوار با همه کثرت و رنگارنگی اش. وحدتی نبوی و پیوستگی نبوی. می خواهید بدانید تا چه میزان ژرف و سُتُرگ و بنیادین و ریشه ای و اصیل و گوهرین جامعه ای فرهنگی مردمی ملتی معنا و معرفت و راستی و درستی هستی و واقعیت مرگ و زندگی را زیسته و دیده و فهمیده است ببینید چقدر سنگینی، وقار، استواری، متانت، شرم حضور در اشک ها و سوگ های او جاریست. تا چه میزان جانش آبناک است و پر طراوت. تا چه میزان آسمان فرهنگش، شعرش، ادبیاتش بارانیست. تا بینا شود هر آنکه نتواند دید.
اسرار حکمت: آثار و اندیشه های دکتر حکمت الله ملاصالحی
اشاره: عصر روز سه شنبه 3 مهر 1397 در اجلاسیه شهدای روحانی استان البرز از کتاب «علمای مجاهد استان البرز» رونمایی شد. دوست عزیزم آقای اسماعیل آل احمد - از روحانیون اهل قلم و فاضل - یادداشتی را در واکنش به چگونگی رونمایی از این کتاب مرقوم کرده اند. از محبت های زلال این دوست قدیمی، صمیمانه سپاسگزارم.
______________
حسین آقای نازنینم! سلام.
خدا قوت. به قول استاد: دست مریزاد. پای تشکر از رسیدن به ذروه سپاس، لنگ است و دست قدرشناسی از چیدن میوه نخل اجر و ارج، کوتاه. بی شک در این ایام، بهترین و تنهاترین مجاهد اعظم؛ حضرت خون ـ علیه السلام ـ شما را زیر باران عنایات بی بدیل خویش گرفته است. این هم از عجایب روزگار ما است که کتاب را نازنینی دیگر می کوشد و می نویسد اما دیگرانی دیگر با آن عکس یادگاری می گیرند. من که هرچه عکس را زیر و رو کردم تو را در آن ندیدیم. شاید هم هستی اما آتروفی دو طرفه عصب باصره من باز کار دستم داده و نمی توانم تو را ببینم. از ذره بین هم استفاده کردم اما باز هم تو را ندیدم.
حسین عزیزم! چه باک از این که تو در تصویر رونمایی کتابت نباشی وقتی که خدا و پیامبر و امام شهیدان، تو را در آغوش لطف بی همال خویش پرورده اند. نمی دانم چرا امشب دوست دارم فرازی از نامه سردار شمخانی در سوگ آقای هاشمی را برایت بفرستم. خودت ربطش را پیدا کن: «... میدانی که ما کهنه سربازها نسبتی با تملق و تکلف و چاپلوسی نداریم و این شرافت، گوهری است که در دکان سیاست بازان خریداری ندارد... عکس های پادگانی برخی مدعیان که کیلومترها دورتر از گلستان خون و خطر برای روزهای مبادا با فلاش های بی صداقتی و تکلیف گریزی پرنور می شد هنوز در لطیفه های فرهنگ جبهه پرخواننده است...» دست مریزاد سردار!
کتاب علمای مجاهد استان البرز رونمایی شد
تصاویر اجلاسیه شهدای روحانی استان البرز
خبر رونمایی کتاب در وب سایت خبرگزاری ایرنا
کرج، همایش البرزشناسی، در کنار آقای اسماعیل آل احمد و آقای دکتر مهراب رجبی
تهران، آرامگاه آیت الله شیخ هادی نجم آبادی، در کنار استاد منوچهر صدوقی سها و آقای اسماعیل آل احمد
هشتگرد، بزرگداشت استاد جعفر والی، در کنار استاد دکتر حکمت الله ملاصالحی و آقای اسماعیل آل احمد
کد خبر: 83044134 | تاریخ خبر: 03/07/1397 - 18:6
کرج- ایرنا- همزمان با اجلاسیه شهدای روحانی استان البرز کتاب «علمای مجاهد استان البرز» عصر سه شنبه در کرج رونمایی شد. حسین عسکری نویسنده این کتاب به خبرنگار ایرنا گفت: این کتاب در 328 صفحه و شمارگان یک هزار و 100 نسخه با حمایت کنگره شهدای استان البرز منتشر شده است. وی اظهارداشت: استان البرز به عنوان منطقه ای راهبردی از جغرافیای ایران، دارای پیشینه و مدنیتی 9 هزار ساله است که در دوره اسلامی با حضور پرشمار مبارزان شجاع علوی و امامزادگان بصیر و شریف به یکی از کانون های مبارزاتی مکتب اهل بیت (ع) علیه حکومت های بیدادگر اموی و عباسی تبدیل شد.
عسکری گفت: عالمان تیزبین البرز با صراحت و شجاعت در رویدادهای مختلف تاریخ ایران اسلامی با بذل جان خویش و تحمل حبس، تبعید و شکنجه حضوری مؤثر داشته اند. وی افزود: روحانیون البرز در پیروزی انقلاب اسلامی نقش فعالی داشته و راهبر این مبارزات انقلابی بیشتر روحانیونی بودند که همچون دژی استوار با درهم آمیختن دین و سیاست، نسبت به رفتارهای مستبدانه حکومت پهلوی اعتراض کرده و به آگاهی مردم پرداختند. وی بیان داشت: اردیبهشت امسال با پیشنهاد آیت الله سید محمدمهدی حسینی همدانی نماینده ولی فقیه در استان البرز، نگارش این کتاب در ردیف فعالیت های پژوهشی ستاد کنگره شهدای استان البرز قرار گرفت.
این نویسنده ادامه داد: ارایه شاخصه ها و نمونه های ملموس برای رسیدن به الگوی حوزه علمیه انقلابی، تقویت هویت دینی و الگوسازی برای البرزنشینان به ویژه جوانان، پاسداشت مجاهدت های علمای مبارز، کمک به پژوهش های البرزشناسی با تأکید بر مقوله انقلابی گری و عدالت خواهی از جمله اهداف اصلی نگارش این کتاب است. وی گفت: در این کتاب پژوهشی، عالِم دارای سطحی از تحصیلات و دانش حوزوی است که در عرف حوزه های علمیه می توان به او این صفت را حمل کرد؛ خواه روحانی بوده یا بعدها از کسوت روحانیت خارج شده باشد.
وی افزود: مقصود از مجاهد کسی است که در مواجهه با استعمار، استثمار، استبداد، صهیونیسم، جریان ها و فرقه های ضاله در ایران و خارج از آن واکنش های مذهبی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی موثری از خود بروز داده و در نهایت به شهادت رسیده یا زندان رفته و یا تبعید، محصور و شکنجه شده است. عسکری ادامه داد: منظور از البرزی بودن آن است که شخصیت مورد اشاره، متولد استان البرز بوده و یا سالیانی در این استان زیسته به طوری که می توان او را به این استان منتسب دانست. وی بیان داشت: با توجه به قیدهای سه گانه پیش گفته، 74 تن از علمای مجاهد البرزی در این کتاب معرفی شده اند.
این پژوهشگر گفت: «پژوهش اسنادی» روش تحقیق این کتاب است که با بهره مندی آگاهانه و روشمند از منابع کتابخانه ای و اینترنتی و بعضاً داده های شفاهی به انجام رسیده و پس از بررسی دقیق زندگی نامه علمای مجاهد البرزی، 57 زمینه مبارزاتی از سال های آغازین قرن ششم هجری قمری تا جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، کدگذاری و استخراج شده است. اجلاسیه شهدای روحانی استان البرز عصر روز سه شنبه در سالن اجتماعات موسسه تحقیقات اصلاح و تهیه نهال و بذر واقع در بلوار شهید فهمیده شهر کرج برگزار شد. / 6155 انتهای پیام /*
متن خبر فوق در وب سایت خبرگزاری ایرنا
تصاویر اجلاسیه شهدای روحانی استان البرز
آقایان قرائتی و حسینی همدانی در حال رونمایی از کتاب علمای مجاهد استان البرز
علمای مجاهد استان البرز، کرج: نشر شاهدان البرز، 1397، 328 ص.
بیداری دشت کهن، تهران: انتشارات سوره مهر، 1397، 424 ص.