اگر از این قلم می پرسیدند چه روزی برایتان مبارکت ترین روز آفرینش است به صراحت و با اشتیاق می گفتم روز آفرینش انسان. در اینجا «روز» استعاره ای است از لحظه بی لحظه آفرینش حقیقت انسان بودن آدمی که زمان و مکان تاریخی بر آن مترتب نیست و مشمول زمان و مکان تاریخی نمی شود. حقیقت انسان کلی و نوعی تاریخ ندارد. به تعبیر قرآن شریف «نفس واحده» است و اصل و گوهر انسان بودن مقدم بر زن و مرد بودن آدمی است. به بیان دیگر ما نخست انسانیم و پس آنگاه، زن و مرد.
سعدی علیه الرحمه را ببینید:
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش زیک گوهرند
این یک گوهربودگی اصل و حقیقت انسان بودن آدمی است.
حضرت مولوی را ببینید:
یک گهر بودیم همچون آفتاب
بی گره بودیم و صافی همچو آب
چون به کثرت آمد آن نور سره
شد عدد چون سایه های کنگره
مقام و جایگاه و منزلت زن و زنانگی و مادرانگی در عالم انسانی ما بس رفیع و به غایت ویژه است. این آفریده آفریدگار و پیامبر مبعوث زندگی رازآمیز ترین وجه انسان بودن آدمی است. همه ما فرزندان و بسط هستی مادرانمان هستیم در رحم مادرانمان از شیره جان زاینده او مکیده ایم و قوت و قوّت گرفته ایم و با رنگ و بو و عطر خوش و طعم شیرین هستی زنانه و مادرانه مادرانمان چشم در جهان گشوده ایم. چشم دوختن در چهره مادر نخستین مواجهه نوزاد انسان با هستی است. تصادفی نیست که نخستین تجربه انسان از الوهیت از امر مقدس و متعال با رمزها و تمثیل های زنانه به ویژه با محوریت مادرانگی در هزاره های پیش از تاریخ بیان و بازنموده می شود. این نیز تصادفی نیست که در ادبیات عرفانی ما رمزها و تمثیل های مونث پی به پی فراخوانده می شوند تا هرچه زنده تر و شورمندانه تر و جذابتر و دلنشین تر و اصیل تر و سرچشمه ای تر، نسبت، رابطه و مشاهدات و اشراقات عاشقانه انسان را با امر متعال، با الوهیت و امر مقدس و ذات سرمدی بیان کنند. جهان بدون حضور لطافت نجیب و ملاحت گرم و احساس زلال و عواطف اصیل زنانه غم انگیز و دلگیر و سرد و منجمد می شد و تهی از زیبایی و به غایت فقیر و شکننده و آسیب پذیر. محترم و مقدم داشتن حقوق زنان و بازنگری و تصحیح سوءتفاهم های تاریخی درباره حقوق زنان، باور و احترام به اصل انسان بودن و اصل زندگی است. زنان به پیامبری مبعوث نشده اند چون مبعوث زندگی اند و مبعوث زندگی بودن خود رفیع ترین رسالت پیامبرانه است. ارج نهادن و عزیز داشتن زن ارج نهادن و عزیز داشتن اصل زندگی و اصل انسان بودن آدمی است. فرخنده باد بر بشریت روز زن که هم روز زندگی است هم روز زایش و رویش انسان بودن ما.
وبلاگ اسرار حکمت (آثار و اندیشه های استاد دکتر حکمت الله ملاصالحی)
در کنار استاد حکمت الله ملاصالحی، شهر جدید هشتگرد، تابستان 1393
مهیار قاسمی
نویسنده پرتال جامع گردشگری، سفر و تفریح همگردی
درباره این روستای مرموز اطلاعات زیادی در دست نیست. محققان اهالی این منطقه را منتظران یا اهل توقف می نامند و روستای آنها را با نام های فانوس آباد، ترک آباد یا ایستا نامیده اند. ورود به این روستا برای غریبه ها کاملاً ممنوع است و خود یکی از آثار تاریخی طالقان است. اهالی روستا فقط به تعداد کمی از علمای دینی اجازه ورود داده اند و حتی ارتباط خودشان را با بقیه بخش های شهرستان طالقان نیز قطع یا به شدت محدود نموده اند؛ اما از آنچه درباره روستا شنیده شده این است که این روستا هیچ یک از نشانه های تمدن امروزی را در خود ندارد. مردم این روستا مزارع خود را در اطراف رودخانه شاهرود بنا کرده اند. خانه های کاهگلی روستا با نظم خاصی در کنار هم چیده شده اند. این مردم از آب لوله کشی یا برق استفاده ای نمی کنند. حتی روی زمین آسفالت هم راه نمی روند تا به اعتقاداتشان صدمه ای وارد نشود. آنها زندگی خودشان را در آرامش و جدا از همه دنیا سپری می کنند. با هیچ کس کاری ندارند و از ارتباط داشتن با بیرون روستا نیز تا حد امکان پرهیز می نمایند. روستا مدرسه ندارد و آموزش های داخل آن به صورت مکتبخانه اعمال می شود و به آموزش متون دینی، قرآن و خوش نویسی می پردازند.
مهمترین سند درباره توصیف روستای ایستا را منسوب به حسین عسگری می دانند که پژوهشی درباره اهل توقف در شهر طالقان انجام داده. به طوری که در این پژوهش نوشته شده از اواخر دهه شصت، در شرق یکی از دیدنی ترین مناطق استان البرز، شهرستان طالقان است. سکونتگاهی شکل گرفت. این منطقه را ترک آباد یا فانوس آباد هم می خوانند و مرتبط با پیروان میرزا صادق مجتهد تبریزی می باشد (وفات سال 1311) که به تجددگریزان معروف هستند. مردم این منطقه از امکانات جدید و مدرن استفاده نمی کنند و سبک زندگی متناسب با صد سال گذشته را دارند. با گذشت سالها همچنان از میرزا صادق تبریزی تقلید می کنند. تا سالها اهالی این منطقه اسماعیلی مذهب شناخته می شدند و مردم آنان را از پیروان حسن صباح و اسماعیلیان می دانستند؛ اما در حقیقت این مردم افرادی هستند که روستای خودشان را با پیروی از اسناد فقهی میرزا صادق مجتهد تبریزی بنا نمودند و همه آنها شیعه دوازده امامی می باشند. مردم این روستا شناسنامه ندارند. از نظر امکانات نیز بسیار محدود هستند.در این روستا نه از آب لوله کشی خبری هست نه از گاز و برق و تلفن، اهالی روستا رادیو و تلویزیون ندارند. مطبوعات در میان آنها جایی ندارد. از نظر بهداشت و درمان در حد صد سال قبل هستند. آموزش و پرورش ندارند و از کامپیوتر استفاده نمی کنند. در حقیقت این مردم زندگی جداگانه ای از تمام دنیای اطراف دارند. یک زندگی برپایه اصول بیش از صد سال قبل. برای رفت و آمد به شیوه صدها سال قبل از کالسکه های اسب دار استفاده می کنند.
برطبق شایعات، چنانچه جوانان این ناحیه بخواهند در خارج از روستا ازدواج نمایند باید روستا را برای همیشه ترک کنند. در سنت های اهالی این ناحیه عروسی و عزا وجود ندارد. تلاش آنها سیر و سلوک و انتظار ظهور است. یکی از فقیهان مشهور دوران مشروطه به نام میرزا صادق مجتهد تبریزی که با مشروطه مخالف بود و مخالف مدرنیزه شدن دنیا و تجدد بود. این طور که گفته می شود روستای ایستا با مهاجرت هواداران ایشان از تبریز به سمت شهرستان طالقان به وجود آمد. آنطور که به نظر می رسد ورود به روستای ایستا امکان پذیر نیست. چنانچه فردی بخواهد به این روستا سفر نماید باید از اهالی روستا برای ورود اجازه داشته باشد. شما می توانید مناظر اطراف این روستای زیبای شهر طالقان را از بیرون تماشا کنید و شگفتی های مهندسی سازی ساختمان ها و نحو? چیدمان زمین های کشاورزی در نزدیکی خانه ها را ببینید.
حسین عسکری: آقای دکتر محمّد صدرا استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه زنجان با انتشار مقاله ای در پژوهش نامه مذاهب اسلامی (شماره 7، بهار و تابستان 1396) به آسیبشناسی کلامی سیاسی وحدت اسلامی در ایران پرداخته است. ایشان در مقاله خود به نقش آیت الله شیخ هادی نجم آبادی هم پرداخته و در این راستا به دو مقاله چاپ شده بنده استناد کرده است.
مقالات مورد استناد:
- عسکری، حسین (1384). شیخ هادی نجمآبادی یکی از پیشگامان مشروطهخواهی، مشروطهخواهی ایرانیان، به کوشش: ناصر تکمیل همایون، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران، ج 2.
- عسکری، حسین (1383/7/26). «انسانتر از دیگران: نگاهی به زندگی و مبارزات آقا شیخ هادی نجمآبادی»، در: روزنامه شرق، ش 317.
_______________________
آسیب شناسی کلامی سیاسی وحدت اسلامی در ایران: دوگانه رادیکالیسم و سکولاریسم
دکتر محمد صدرا، «آسیب شناسی کلامی سیاسی وحدت اسلامی در ایران: دوگانه رادیکالیسم و سکولاریسم»، پژوهش نامه مذاهب اسلامی، سال چهارم، شماره 7، بهار و تابستان 1396، صص 5 - 27.
چکیده: مفهوم «وحدت اسلامی» در ایران از دوره قاجار تاکنون محل بحث و مناقشه بوده است. این مفهوم در عصر جدید و زمینه نوعی آگاهی دینی و در پاسخ به شرایط جهان اسلام در مواجهه با «غرب» و «استعمار» شکل گرفت. «وحدت اسلامی» ابتدا در شبه قاره هند و سپس در عثمانی و ایران نضج و نشو پیدا کرد. این مفهوم در ایران در ارتباط با مثلث مفهومی «انحطاط ـ خرافه گرایی ـ توحید» پیگیری شد؛ با این حال ویژگی و شاخصه اصلی خود را در ارتباط با طرح و گسترش آن در جهان اسلام حفظ کرد. شاخصه اصلی این بحث، طرح و گسترش آن در زمینهای کلامی ذیل دوگانه مفهومی فرقهگرایی- سکولاریسم بود که موجب ناکارآمدی آن شد.
کلیدواژه ها: وحدت اسلامی؛ سید جمالالدین اسدآبادی؛ شبهقاره هند؛ فرقهگرایی؛ سکولاریسم.
متن کامل مقاله فوق را از اینجا دانلود کنید
ویژه مطالب وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی درباره شیخ هادی نجم آبادی
بررسی زندگی اجتماعی پیش از وجود قانون: با مطالعه موردی روستای ایستای طالقان
با حضور دکتر حسین عسکری
دوشنبه 4 دی 1396، ساعت 10 تا 12
تهران، دانشگاه امام صادق علیه السلام، سالن شهید مطهری
تشکّل های گروهی و اجتماعی بدون توافق و اجماع آراء و تفاهم بر محور ارزش ها، اندیشه ها، هدف ها، آرمان ها و اعمال مشترک، حسمی بی جان و جسدی بی روح بیش نیستند. فرهنگ روح جامعه است. فرهنگ امری کیفی و کیفیت زندگیست. سهم و نقش فرهنگ در ارتقاء و تقویت و تحکیم کیفیت زندگی و همبستگی اجتماعی و رشد عواطف انسانی و استمرار حیات اجتماعی آدمیان تعیین کننده و به غایت مهم بوده است. هرچند که فرهنگ نیز چونان دیگر سپهرهای تجربیات بشری ما اعم از مهارت و صناعت و هنر و خلاقیت و آیین داری و دیانت و معرفت ورزی و دانشوری، در تاریخ چونان تیغ دودم بریده و دریده و عمل کرده است و سایه هایش نیز در پرتو روشنایی اش دیده شده است. به سخن دیگر سایه ها و تیرگی های فرهنگ را در پرتو روشنایی آن می توان دید و فهمید. به هر روی آیین ها اعم از جشن ها و عزائم و مناسک و شعائر دینی و عرفی، قدسی و دنیوی هم نقش هویتی را برای جوامع بشری بر شانه کشیده اند هم همبستگی اجتماعی را میان افراد و گروه ها و طبقات مختلف اجتماعی تقویت کرده اند و آنها را به بازیگری هرچه بیشتر و پررنگ و رمق رونق تر و موثرتر بر صحنه و پرده نمایش زندگی فرا خوانده اند. ادامه مطلب...
نهضت جنگل از سال 1293ش تا روز شهادت رهبرش میرزا کوچک خان جنگلی (11 آذر 1300) در بخش های شمالی ایران با هدف مقابله با استبداد داخلی و زورگویی دولت های استعماری بیگانه فعالیت می کرد. از نظر سیاسی و اجتماعی می توان آن را دنباله نهضت مشروطه خواهی ایرانیان دانست. یکی از تصاویر تاریخی برجای مانده از نهضت جنگل، نشان دهنده مذاکره میرزا کوچک خان با میرزا احمد آذری کفیل حکومت گیلان در بهمن 1298ش است. درباره آذری در منابع تاریخی کمتر سخن گفته شده است. به همین جهت این نوشتار در پی شناساندن زوایایی تازه از زندگی او است.
میرزا احمد آذری ریشه در شهر خوی از توابع آذربایجان غربی دارد. در اواخر حکومت قاجاریان، مسئول ارزاق اداره مالیه بود که به جهت ناتوانی در اداره امور، در سال 1297ش کنار گذاشته شد و به جای او مسیو مولیتر را نشاندند تا مگر بتواند کاری انجام دهد. احمد محمودی مشهور به میرزا احمد خان کمال الوزاره (م1309ش) رییس اداره مالیات های مستقیم وزارت مالیه و از هواداران کمیته مجازات، در برکناری او نقش عمده ای داشت. آذری در آن زمان در ردیف نیروهای حسن وثوق مشهور به وثوق الدوله (م 1329ش) نخست وزیر حکومت احمدشاه قاجار بود. او پس از عبدالحسین تیمورتاش ملقّب به سردار معظّم (م 1312ش) به حکومت گیلان رسید. وثوق الدوله پس از انعقاد قرارداد ننگین 1919 با انگلستان، تیمورتاش را از حکومت گیلان برکنار کرد. این تغییر با دو هدف انجام شد. اوّل آنکه تیمورتاش با جنگلی ها بسیار بی رحمانه برخورد می کرد؛ به طوری که تعدادی از آنان از جمله دکتر ابراهیم حشمت طالقانی (م 1298ش) از سران نهضت جنگل را به دار آویخت. دیگر آنکه وثوق الدوله می خواست با جایگزینی چهره ای معتدل به جای تیمورتاش و نرمش با جنگلی-ها، اوضاع را اندکی آرام کند تا بتواند اعتراضات گسترده عمومی نسبت به قرارداد 1919 را مدیریت کند. مردم از این قرارداد با عنوان «سند فروش ایران» یاد می کردند. براساس قرارداد 1919 بایستی همه امور کشوری و لشکری ایران زیر نظر مستشاران انگلیسی و با اجازه آنان انجام می شد.
آذری که پیشکار دارایی گیلان بود پس از آن، کفالت حکومت گیلان را عهده دار شد. در برخی منابع آمده که او باطناً به نهضت جنگل خوشبین بود. به همین جهت با جنگلی ها از راه مذاکره وارد شد. او با میرزا کوچک خان دیدار کرد و راه حل های پایان منازعه جنگلی ها با دولت مرکزی ایران را با او در میان گذاشت. در نهایت پس از مدتی گفت و گو، موافقت شد تا افتتاح مجلس چهارم شورای ملّی و تعیین تکلیف قرارداد وثوق الدوله، آتش بس اعلام گردد. براساس آن قرارداد مقرر شد که جنگلی ها ضمن حفظ سلاح خود و استقرار در یک پادگان نظامی در رشت، از مداخله در امور سازمان های دولتی خودداری نمایند. طبق آن قرارداد، امنیّت فومنات به جنگلی ها سپرده شد. هدف میرزا کوچک خان از مذاکره صلح با آذری، خریدن وقت و فرصت کافی برای تجدید ساختار برهم ریخته نهضت جنگل بود. پس از انعقاد قرارداد صلح، آذری در سوّم بهمن 1298 اعلامیه ای را با عنوان «ابلاغیه حکومت گیلان» منتشر کرد و در آن درباره میرزا نوشت: «میرزا کوچک خان که سابقه خدمات ملّی خود را با مخاصمات اخیر جریحه دار نموده بود اینک با تصمیم به اطاعت و انقیاد، خود را به شجاعت عقل و درایت معرفی نموده و مثل بزرگترین رجال مملکت پرست، قلوب ایرانیان را بار دیگر به طرف خود جذب نمود. حریفی که از سه ماه به این طرف در میدان مبارزه هدف شدیدترین تعرّضات من بود با اتخاذ تصمیم به اطاعت، امروز مرا وادار به پاس احترامات خود نموده و مجبور می نماید که مراعات شرافت و احترامات او را به عموم هموطنان خود علی الخصوص به گیلانیان اکیداً توصیه نمایم… عموم اهالی گیلان از این تاریخ به بعد میرزا کوچک خان و اتباع او را خدمتگزاران صمیمی دولت دانسته و در هر مورد بایستی خدمات ملّی را که از معزی الیه سر زده است تقدیر نمایید...»
سیّد محسن صدر ملقّب به صدرالاشراف (م 1341ش) که با عنوان ریاست عدلیه رشت در روند مذاکره میرزا با آذری حضور داشت، بر این نظر است که آذری در جنگل با میرزا دیدار محرمانه ای کرد. میرزا که فردی زیرک بود او را گول زد. آذری ساده دل که گمان می برد با میرزا به توافق رسیده، فوراً روانه تهران شد و به وثوق الدوله گفت که میرزا حاضر است تسلیم دولت شود. اطرافیان وثوق الدوله هم شتابزده آن خبر را به مطبوعات سرایت دادند. آذری به رشت برگشت و به قوای نظامی دستور داد که به طور موقت، تعقیب جنگلی ها را متوقف کنند. پس از آن بود که با گروهی از شخصیت ها و علمای رشت برای توافق نهایی صلح به جنگل رفت. در این مذاکره که صدرالاشراف هم حضور داشت، میرزا از گروه حدود صد نفری مذاکره کننده پذیرایی خوبی کرد اما به آذری روی خوش نشان نداد و او را تحقیر کرد. به گفته صدرالاشراف، وثوق الدوله به بی اساس بودن ادعای آذری مبنی بر توافق صلح با میرزا پی برد و او را عزل کرد و در ادامه خود صدرالاشراف را مأمور مذاکره با جنگلی ها کرد. میرزا کوچک خان در مذاکره با آذری گفته بود: «عاقد قرارداد 1919 صلاحیّت مداخله در امور کشور را ندارد.» پس از آذری، میرزا احمدخان اشتری دادستان سابق تهران به کفالت حکومت گیلان برگزیده شد.
میرزا یحیی دولت آبادی (م 1318ش) که از منتقدان آذری است روایتی همانند صدرالاشراف از مذاکره او با میرزا دارد و در این باره می نویسد: «آذری وثوق الدوله را فریب می دهد و برای برهم زدن کار جنگل، پول زیادی از او می گیرد و یک چند تن از همراهان میرزا کوچک خان را با تفتینی که میان آنها می کند با خود همراه میسازد. می خواهد به دست آنها کار جنگل را بسازد. آذری به حکومت مرکزی وانمود می کند که جنگلیان به ستوه آمده [و] بیچاره شده اند و ناچار از صلح و سازش هستند و در این زمینه تلگراف هایی مشعر بر اظهار اطاعت و انقیاد از میرزا کوچک خان به وثوق الدوله مخابره می نماید.» از اشتباهات تاریخی دولت آبادی در کتاب «حیات یحیی» آن است که اعطای امان نامه به دکتر حشمت طالقانی و اعدام او را به آذری نسبت می دهد. این در حالی است که آذری پس از تیمورتاش و شهادت دکتر حشمت عهده دار حکومت گیلان شد.
آذری پس از برکناری از حکومت گیلان، در سال 1300ش به منطقه ساوجبلاغ آمد و اراضی موسوم به چریشک واقع در غرب استان البرز را از فردی به نام طباطبایی خرید. او این زمین های بایر را به روستایی آباد به نام «قلعه آذری» تبدیل کرد. همچنین در سال 1307ش قراردادی با اداره کل مالیات و خالصجات ایالت تهران منعقد کرد تا مهمانخانه ای را در اراضی هشتجرد خالصه (هشتگرد) بسازد. این قرارداد 50 صفحه ای در سازمان اسناد و کتابخانه ملّی ایران نگهداری می شود. آذری در سال 1302ش در دوره پنجم مجلس شورای ملّی از حوزه انتخابیه شهریار، ساوجبلاغ و کُردان نامزد شد اما از میرزا یدالله دهستانی (م1346ش) شکست خورد. او در سال 1312ش درگذشت و در آرامستان امامزاده عبدالله شهر ری به خاک سپرده شد. فرهنگ آذری (م 1385ش) دانش آموخته کارشناسی ارشد حقوق سیاسی از دانشگاه تهران، راه پدرش را ادامه داد و علاوه بر کشاورزی، مدرسه ای را در روستای قلعه آذری ساخت. او در سال 1345ش با عنوان کارمند عالی رتبه وارد وزارت دارایی شد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع: ابراهیم فخرایی، سردار جنگل، ص 220؛ یحیی دولت آبادی، حیات یحیی، ج 4، ص 139 ؛ سیّد محّمدتقی میرابوالقاسمی، دکتر حشمت و اندیشه اتّحاد اسلام در جنبش جنگل، ص 141؛ فیروز یاوری، کارنامه کرج، کتاب ششم، ص 74؛ فصلنامه اسناد بهارستان، دوره جدید، ش 1، ص 97؛ ابراهیم اصلاح عربانی و همکاران، کتاب گیلان، ج 2، ص 201؛ شاپور رواسانی، ستارخان، خیابانی، میرزا کوچک جنگلی: ایران رها از فقر و ظلم، ص 87؛ محسن صدر، خاطرات صدرالاشراف، ص 242؛ گفت و گوی نگارنده با سپهر آذری (نوه میرزا احمدآذری)، 23 آبان 1396.
* نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «مذاکره میرزا با آذری»، روزنامه اطلاعات، سال 92، ش 26894، ضمیمه فرهنگی، ش 337، چهارشنبه 29 آذر 1396، ص 4.
مقاله فوق در وب سایت روزنامه اطلاعات
میرزا کوچک خان جنگلی رهبر جنبش جنگل و میرزا احمد آذری کفیل حکومت گیلان
بقایای قلعه آذری در شهرستان نظرآباد
فرهنگ آذری فرزند میرزا احمد آذری
23 آبان 1396، روستای قلعه آذری. سپهر آذری نوه میرزا احمد آذری
مطالب مرتبط:
گفت و گویم با خبرگزاری ایرنا درباره نقش البرزی ها در نهضت جنگل
بازتاب گفت و گویم با خبرگزاری ایرنا درباره البرزی های نهضت جنگل
شغل و طبقه اجتماعی مرده بر روی سنگ قبر
تصاویر تعدادی از آرامگاه های قدیمی موجود در محوطه امامزاده جعفر واقع در جنوب شهر قدیم هشتگرد (مرکز شهرستان ساوجبلاغ) که توسط خانم رویا محمودی تهیه شده است. نقوش و حجاری های روی این سنگ ها، نشان دهنده شغل و طبقه اجتماعی صاحبان قبور است. متاسفانه در سال های اخیر، تعدادی از این سنگ ها مفقود شده است.
جان باختگان البرزی حادثه غم انگیز واژگونی اتوبوس در اردوی راهیان نور استان خوزستان (سه شنبه 21 آذر 1396). از راست: فائزه دریایار و زهرا صابری (دانش آموزان دبیرستان محله سیدجمال الدین شهر نظرآباد)، سکینه بیات (معلم اهل روستای قاسم آباد کوچک)، فتح الله سامانی پور (معلم بازنشسته اهل روستای هیو).
نظرآباد تسلیت، ایران تسلیت
خسرو پورنادعلی مبتکر خط اوج
دلا خون شو خون ببار
با دلم گریه کن خون ببار
نظرآباد بودم که زلزله وحشتناک زادگاه مظلومم را به خاک و خون کشید. همه عزیزان، هنرمندان و اساتید گرانقدرکه با اینجانب آشنایی دارند با تمام وجود به من تسلیت گفته و دلداریم می دادند. حال که کرمانشاه هستم خبری وحشتناک همچون پتک بر سرم فرود آمد، جمعی از کودکانم، فرزندان نظرآباد در سانحه ای دلخراش درگذشته و شهرم عزادار است. خدایا شکرت، خسته شدم، خسته. نظرآباد تسلیت. ایران تسلیت.
خسرو ساکی روز چهارشنبه 22 آذر 1396 در گفت و گو با خبرگزاری ایرنا زمان تشییع پیکرهای دو دانش آموز، یک معلم بازنشسته و راوی دفاع مقدس و یک مربی را ساعت 9 صبح روز پنجشنبه در شهرستان نظرآباد استان البرز اعلام کرد. وی گفت: طبق برنامه ریزی اعلام شده فردا پنجشنبه (23 آذر) با حضور مسئولان کشوری و استانی در محوطه اداره آموزش و پرورش نظرآباد برای پیکرهای این عزیزان نمازمیت خوانده می شود. مدیرکل آموزش و پرورش البرز بیان داشت: مراسم تشییع پیکرهای این جانباختگان از اداره آموز و پرورش نظرآباد تا میدان سپاه این شهر برگزار خواهد شد و سپس در زادگاهشان به خاک سپرده می شوند. مدیر کل آموزش و پرورش البرز یادآور شد: دانش آموزان جانباخته این حادثه به نام های فائزه دریایار و زهرا صابری در شهرک سید جمال الدین و مرحوم سکینه بیات مربی راهیان نور در روستای قاسم آباد کوچک و مرحوم فتح الله سامانی پور راوی کاروان راهیان نور در روستای هیو به خاک سپرده می شوند. وی گفت: شرایط لازم برای بازگشت دانش آموزان حادثه دیده سوسنگرد عصر امروز از طریق هوایی فراهم شد. وی با اشاره به اینکه وضعیت جسمی بیشتر مصدومان حادثه اردوی راهیان نور نظرآباد بهبود یافته است، اظهار کرد: امشب از طریق هوایی 13 مصدوم و 21 نفر از دانش آموزان، مربیان و همراهان دیگر به تهران انتقال داده می شوند. وی خاطر نشان کرد: تنها یکی از مربیان آسیب دیده در این حادثه شرایط وخیمی داشت که خوشبختانه وضعیت وی نیز رو به بهبود است.
** نویسنده وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی این سوگ را به خانواده های داغدار و اهالی شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد تسلیت می گوید.
حجت الاسلام والمسلمین اسماعیل آل احمد
مدرس حوزه علمیه و مسئول موسسه رخسار قرآن
چندی پیش نام نامی این شهر بی کس و کار را از دهان درافشان حضرت سخنگو حجت الاسلام و المسلمین محسنی اژه ای شنیدم. از این که آن مقام والا نام شهرم را بردند جا خوردم. به نظرم خلاف روال بزرگان آمد. نظرآباد و آقای اژه ای؟! تلخی کامم وقتی بیشتر شد که دیدم ایشان دارند درباره قضایای شورای شهر و روند پرونده برخی از اعضای آن، سخن می گویند. من حضرت ایشان را از سال های دور می شناسم. نام ایشان در پرونده آقای غلامحسین کرباسچی بر سر زبان ها افتاده بود. ایشان، قاضی آن پرونده بودند. در جریان آغاز یکی از جلسات محاکمه با این شعر حضرت حافظ، مخاطب آقای کرباسچی قرار گرفتند:
تو کار با خدای خود انداز و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
در ذهن ساده این نوجوان روستایی، چنین گذشت که الان آقای اژه ای به قهر و غلبه و تندی، جوابی دندان شکن به آقای کرباسچی خواهند داد اما در کمال تعجب، هیچ عکس العملی از ایشان ندیدم و به ایشان بابت این سعه صدر، غبطه خوردم. تعجبم ادامه داشت تا وقتی که در جراید خواندم که در اولین شام مهمانی آقای کرباسچی در مرخصی از زندان، آقای اژه ای هم یکی از مدعوین بوده اند. مگر امکان دارد یک قاضی در جلسه شام کسی شرکت کند که خود چنین حکمی را درباره اش صادر کرده؟! مگر داریم یک زندانی در اولین مرخصی به قاضی صادرکننده حکم، شام بدهد؟! در ایران داریم.
ان عشت اراک الدهر عجبا
حضرت آقای محسنی اژه ای!
اگر در امان خدا و رسولم اجازه می خواهم یک چیز عجیب هم من برایتان رو کنم. چندی است در کشورمان، رایج شده که کسی ناگاه از گرد راه می رسد و مدارکی درباره مالکیت فلان فضای عمومی رو می کند و آنجا را به دست می گیرد و می کوبد و می سازد و خلاص. عجیب است که کسی از قضائیان نازنین این مملکت هم پیگیر نمی شود که خب اگر این مدعی از گرد راه رسیده، مدرک مالکیت دارد پس با کدام مجوز قانونی و شرعی، میلیون ها تومان از بیت المال مسلمین در آنجا هزینه شده؟ سازمان بازرسی و دیوان محاسبات، کجا بوده اند که این همه پول بی زبان در زمین مردم، خرج شده؟ چرا همه دست اندرکاران آن پروژه به پای میز محاکمه کشیده نمی شوند؟ آیا نباید توضیح دهند که با استناد به کدام مدرک، مالک زمین این پروژه شده اند؟ اگر مدرکی دارند رو کنند و اگر ندارند خسارتی را که به بیت المال زده اند جبران کنند. آقای اژه ای عزیز! این آقایان مدعی چرا الان و پس از این همه سال، تازه یادشان افتاده که مدرک مالکیت دارند؟
آقای سخنگو! الان در نظرآباد، فرهنگسرای مهر و چند مدرسه و املاک مسجد غدیریه را درنیافتید فردا نوبت بیمارستان و شهرداری و بخشداری و فرمانداری و مصلی و... است.
آقای اژه ای!
یا للمسلمین
مطالب مرتبط:
فرهنگسرای مهر شهر نظرآباد ویران شد
از تخریب فرهنگسرای مهر شهر نظرآباد تا اظهارات آقای کولیوند
یادداشت انتقادی اسماعیل آل احمد درباره فرهنگسرای مهر شهر نظرآباد
سه شنبه 14 آذر 1396، روزی سیاه در تاریخ فرهنگ و هنر شهرستان نظرآباد
این همه منّت های ملوکانه
اسماعیل آل احمد
فرهنگسرای مهر نظرآباد. حضورم بر مزار فرهنگسرای مهر برای تشکّر تمام قد از همه کیاست ها و سیاست ها و تدبیرهای اجراییان و قضاییان و تقنینیان و فرهنگیان و انتظامیان. نفیس ترین هدیه در ساعات پایانی زادروز پیامبر مهربانی!
آقای کولیوند!
برای شهری با مسوولانی این چنین با فضیلت و فرهنگ و عرضه و تدبیر، حتماً حتماً شهرداری با فوق دیپلم فقه و حقوق، کادوپیچ کنید و بفرستید. دست شما را بابت این همه منّت های ملوکانه می بوسیم. جناب! البته برای سینمای به رستوران تبدیل شده؛ برای مدارس از وسط دونیم شده؛ برای املاک تجاری مصالحه شده مسجد غدیریه؛ برای ساختمان مصلی و شهرداری و بیمارستان و فرهنگسرای هنر و فرمانداری و... هم بفرستید.
دیگر مطالب مرتبط:
پاسخ حسین عسکری به اظهارات کولیوند درباره شهر نظرآباد
واکنش جوان 23 ساله نظرآبادی به اظهارات توهین آمیز کولیوند
فرهنگسرای مهر شهر نظرآباد ویران شد
یادداشت انتقادی اسماعیل آل احمد درباره فرهنگسرای مهر شهر نظرآباد
دیدگاه علیرضا عزیزی نویسنده نظرآبادی درباره اظهارات اخیر کولیوند
پاسخ شهرام نجم آبادی به اظهارات کولیوند درباره شهر نظرآباد
واکنش به اظهارات کولیوند درباره مدیریت شهر نظرآباد
بررسی عملکرد شورای شهر نظرآباد در انتخاب شهردار
پاسخ ابوالفضل سلطانی به اظهارات کولیوند درباره شهر نظرآباد
پاسخ حمیدرضا زعیم به اظهارات کولیوند درباره شهر نظرآباد
پاسخ محمود یوسفی به اظهارات کولیوند درباره شهر نظرآباد
نامه سرگشاده روحانی نظرآبادی به سخنگوی قوه قضاییه