سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

 

صد سالگی شهادت سردار البرزی نهضت جنگل 

کد خبر: 83287043 | تاریخ خبر: 02/02/1398 - 11:29

کرج - ایرنا - چهارم اردیبهشت، یکصدمین سالگشت شهادت دکتر ابراهیم حشمت طالقانی از یاران میرزا کوچک خان جنگلی و از رهبران نهضت جنگل موسوم به هیات اتحاد اسلام است. دکتر حسین عسکری البرز پژوه روز دوشنبه در گفت وگو با خبرنگار ایرنا، اظهار داشت: این مبارز البرزی در روستای شهراسر از توابع شهرستان طالقان زاده شد و پس از تحصیلات مقدماتی، موفق به دریافت دوره طب از دارالفنون شد. به گفته وی، دکتر حشمت به جهت علاقه اش به مباحث اجتماعی و سیاسی، بخشی از فراغت خود را به تحصیل در «مدرسه سیاسی» اختصاص داد، او که به هنگام وقوع جنبش مشروطیت، در درمان مجاهدان مجروح همکاری داشت، در یکی از نبردهای مشروطیت در اردبیل با میرزا کوچک خان آشنا شد. در سال 1293 هجری شمسی میرزا کوچک خان ایده تشکیل نهضت جنگل را در شهر لاهیجان با دکتر حشمت در میان گذاشت.

عسکری خاطر نشان کرد: فرماندهی مجاهدان جنگل در شرق گیلان به مرکزیت لاهیجان با دکتر حشمت بود و در مقابله با قوای حکومتی واپسین شاه قاجار و نیروهای متجاوز خارجی به ویژه انگلیس، پیروزی هایی نیز به دست آورد. وی گفت: در اواخر سال 1297 هجری شمسی وقتی نهضت جنگل ضعیف شده بود، دکتر حشمت به وعده های صلح و امان نامه عبدالحسین تیمورتاش حاکم وقت گیلان اعتماد کرد و به همراه گروهی از نیروهایش تسلیم شد. این پژوهشگر اظهار داشت: البته میرزا کوچک خان که به دروغ بودن این وعده ها یقین داشت طی گفت و گویی با دکتر حشمت، تلاش کرد که او را از این تصمیم منصرف کند، اما موفق نشد. وی ادامه داد: چنانکه میرزا کوچک خان پیش بینی کرده بود، قوای دولتی پس از شکنجه و برگزاری یک دادگاه فرمایشی و صوری کوتاه، دکتر حشمت را محکوم به اعدام کرده و در 36 سالگی او را در شهر رشت به دار آویختند. میرزا کوچک خان که به صداقت و مظلومیت دکتر حشمت اعتقاد داشت، در نخستین سالگرد دکتر حشمت بر مزارش حاضر شد و او را «شهید بزرگ قیام جنگل» نامید و وعده انتقام داد.

این البرز پژوه ادامه داد: دکتر حشمت یکی از 6 نفر هسته مرکزی اولیه گروه چریکی جنگل به شمار می رود که به مرد شماره 2 نهضت جنگل مشهور شده است. وی گفت: اگرچه حاج احمد کسمایی یکی دیگر از 6 نفر اصلی نهضت، همزمان با دکتر حشمت تسلیم قوای دولتی شد اما شهادت مظلومانه دکتر حشمت او را به یک قهرمان تبدیل کرد لیکن در مقابل تسلیم شدن کسمایی، مورد سرزنش جنگلیان و مردم گیلان قرار گرفت. قهرمان بودن دکتر حشمت و سازشکار بودن کسمایی تحلیلی تاریخی است که تا روزگار ما نیز ادامه داشته است.

کانال «حشمت رود» از 10 کیلومتری غرب سیاهکل تا ساحل خزر به طول تقریبی 40 کیلومتر از یادگاری های دکتر حشمت است که با ایده او و همیاری مردم ساکن در مناطق شرقی سفیدرود احداث شده است. با گذشت 100 سال از شهادت این مبارز البرزی، تاکنون کنگره و مراسمی برای بزرگداشت دکتر حشمت طالقانی برگزار نشده است. عسکری اظهار داشت: پیشنهاد می شود که با همکاری نهادهای فرهنگی مرتبط همانند اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، شورای فرهنگ عمومی، بنیاد البرزشناسی و حوزه هنری استان البرز ضمن برگزاری کنگره ای درباره دکتر حشمت و بررسی روشمند نقش او در نهضت جنگل و مشروطیت، فیلم مستند و آثار مکتوبی در این باره تدوین و منتشر شود. وی گفت: همچنین به جهت پاسداشت، یکی از معابر عمومی شهر کرج به نام این شهید نامگذاری شود، متاسفانه خانه پدری و محل تولد دکتر حشمت در روستای شهراسر طالقان که تا اواخر دهه هفتاد شمسی پابرجا بود، هم اینک ویران شده است. در سال 1264ش دکتر حشمت در این خانه زاده شده است. میرزا عباسقلی حشمت الاطباء پدر دکتر حشمت نیز از طبیبان خوشنام منطقه طالقان و برخی شهرهای شمالی همانند تنکابن، رودسر، نور و لاهیجان بود. عسکری بیان داشت: انتظار می رود اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان البرز به سرعت دست به کار شده و ضمن بازسازی این خانه 200 ساله، آن را به موزه روستایی با رویکرد معرفی نهضت جنگل تبدیل کند.7410/ 6155 انتهای پیام /*

 

گفت و گوی فوق در وب سایت خبرگزاری ایرنا

حضور موثر مبارزان البرزی در نهضت جنگل

 بازتاب گفت و گویم با خبرگزاری ایرنا درباره البرزی های نهضت جنگل

مذاکره «میرزا» با آذری

 

روزنامه پیام آشنا، سال 5، ش 1366، سه شنبه 3 اردیبهشت 1398، ص 2

 دانلود روزنامه پیام آشنا 

 

دکتر ابراهیم حشمت طالقانی مرد شماره 2 نهضت جنگل

 

دکتر ابراهیم حشمت طالقانی (نفر سوم از راست)

 

دکتر ابراهیم حشمت طالقانی در کنار میرزا کوچک خان جنگلی

 

بقایای خانه پدری و زادگاه دکتر حشمت طالقانی در روستای شهراسر طالقان

 

دکتر ابراهیم حشمت طالقانی (نفر اول از چپ)

 

سردیس دکتر ابراهیم حشمت طالقانی در شهر رشت

 

مزار دکتر ابراهیم حشمت طالقانی در آرامستان مسجد محله چله خانه شهر رشت

 


نوشته شده در  دوشنبه 98/2/2ساعت  7:31 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

شهرستان طالقان، روستای ایستا، عکس از: امیرحسین ابن الرضا

___________________

    ده مطب اخیر وبلاگ روستای ایستا

روستای ایستا به روایت فرماندار شهرستان طالقان  
نگاه توریستی به «روستای منتظران» در یک مقاله دانشجویی
روستای ایستای طالقان به روایت علیرضا کمری
ابراز نظر آیت الله میرباقری درباره اهل توقف طالقان
درباره روستایی تجددگریز در کشور موریتانی
یادداشت دکتر فرشید گل‌زاده کرمانی درباره روستای ایستای طالقان
گزارش روزنامه ولایت قزوین درباره روستای ایستای طالقان
میرزا صادق مجتهد تبریزی از منظر تراجم نگاران
گزارش روزنامه نسل فردا درباره روستای ایستای طالقان
روستای ایستای طالقان به روایت مدیر پژوهشکده حج و زیارت
 

___________________

دیگر مطالب وبلاگ روستای ایستا

 


نوشته شده در  شنبه 98/1/17ساعت  3:23 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 


فرزندان برومند دیار باستانی مان

آقای دکتر حکمت الله ملاصالحی استاد فرهیخته دانشگاه تهران و عضو هیئت امنای بنیاد ایرانشناسی، در روز 18 اسفند 1397 پیامی به شرح زیر به نخستین جشنواره فرهنگی و هنری  هشتگرد ارسال کرده و شاگردانش را مورد لطف فراوان قرار داده اند.

________________________

بسم الله الرحمن الرحیم. خدمت میزبانان ارجمند و میهمانان گرانمایه و شریف نخستین جشنواره فرهنگی هنری شهرستان ساوجبلاغ سلام عرض می کنم.

تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست

راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

همت فرزندان برومند دیار باستانی مان که میزبانی نخستین جشنواره فرهنگی - هنری شهر هشتگرد را تدارک دیده اند و بر شانه گرفته اند؛ می ستایم و ارج می نهم. از اینکه بخت یار نشده است و توفیق دست نداده است در مراسم فرخنده رونمایی از آثار دوست گرانمایه و نویسنده توانا و پژوهشگر سختکوش دیارمان جناب آقای حسین عسکری و تقدیر از دیگر هنرمندان خوش ذوق و خلاق شهرستان ساوجبلاغ در کنارشان حضور داشته باشم از یک یکشان پوزش می طلبم و بر ایشان دعای خیر و آرزوی توفیق دارم. انشاءالله بخت یار شود و توفیق دست دهد در فرصت و مناسبت و مراسمی دیگر جبران مافات بشود. لازم می بینم و بجا و بحق می دانم از همه دوستان شریف و نیک اندیش و نیکخواه در فرمانداری شهرستان و اعضای شورای شهر هشتگرد به ویژه جناب آقای جوادان عزیز که ذهنی خلاق دارند و همتی والا در جامه تحقق پوشاندن بر تن طرح ها و برنامه های فرهنگی و هنری و آبادانی شهرمان از صمیم قلب تشکر و تقدیر نمایم.

در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست

در صراط المستقیم ای دل کسی گمراه نیست

الحقیر ح. ملاصالحی، 18/12/1397 هجری خورشیدی

 

اسرار حکمت: آثار و اندیشه های دکتر حکمت الله ملاصالحی 

سه خبر از آیین رونمایی از کتابهای حسین عسکری در هشتگرد 


روزنامه عصر توسعه، سال 5، ش 293، پنج شنبه 23 اسفند 1397، ص 4

 

گزارش تصویری پایگاه خبری اصل ماجرا از آیین رونمایی کتاب بیداری دشت کهن

 


نوشته شده در  سه شنبه 97/12/21ساعت  10:34 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

آن درخت مبارک زیتون

 

اسماعیل آل احمد 

مدیر موسسه رخسار قرآن شهرستان نظرآباد

 

 1

خداوند انسان را آفرید.

آفریده ای که از همان لحظه آغاز، معلوم بود که در برابر این خدای بزرگ، دست به خودنمایی می زند و حرف او را نادیده و ناشنیده می گیرد.

زود زود این اتفاق افتاد.

انسان از آنچه نباید خورد.

کفاره این تخلف، دوری بود؛ فراق بود.

چنان این درد فراق، جان انسان را فشرد که سالیان سال اشک ریخت. به برکت این اشک و آن جانی که از جاری زلال اشک، پاک شده بود خدا توبه او را پذیرفت و انسان دوباره پله پله تا ملاقات خدا پیش رفت.

ادامه مطلب...

نوشته شده در  جمعه 97/12/3ساعت  2:21 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

مرموزترین جای ایران! 

سه‌شنبه  9 بهمن 1397 / 11:41  کد خبر: 97110904849

تاکنون روایات زیادی از مکانی به نام ایستا در شهرستان طالقان به گوش رسیده است؛ از زندگی به سبک دوران قاجار و استفاده نکردن از مظاهر مدرنیته تا پرورش اسب‌های اصیل و میلیاردی، اما این روایات چقدر صحت دارد و آیا این نقطه مرموزترین منطقه ایران است؟ جواد صادقلو، فرماندار طالقان در گفت و گو با خبرنگار ایسنا اظهار کرده، برخلاف آنکه گفته می‌شود ایستا یک روستاست آنجا روستا نیست و یک مجموعه جمعیتی آن هم با جمعیت خیلی اندک به شمار می‌رود. وی افزود: ساکنین ایستا اصالتاً ترک‌زبان و از مقلدین آیت‌الله تبریزی هستند که 80 سال پیش فوت کرده و معتقدند در زمان غیبت امام زمان (ع) باید در مسائل فقهی توقف کرد؛ مثلاً ماشین سوار نمی‌شوند یا شناسنامه نمی‌گیرند.

فرماندار طالقان تصریح کرد: بر همین اساس از آب، برق، تلفن و گاز هم استفاده نمی‌کنند. وی در خصوص اینکه گفته می‌شود ساکنین این منطقه جزء جمعیت کشور به حساب نمی‌آیند، ادامه داد: تعداد ساکنین ایستا زیاد نیست در این مورد قابل اغماض است. فرماندار طالقان ادامه داد: ساکنین ایستا در پرورش اسب بسیار حرفه‌ای هستند و تخصص خوبی در این زمینه دارند به همین دلیل بازار خوبی برای اسب‌های خود دارند و آنها را با قیمت‌های میلیاردی حتی به مشتریان خارجی می‌فروشند. وی خاطرنشان کرد: این افراد از بازار بیرون چیزی خریداری نمی‌کنند و اغلب نیازهای خود را خودشان تأمین می‌کنند و برای کشاورزی و کشت برنج و دیگر مایحتاج هم در زمین‌های خود مشغول به کار هستند. فرماندار طالقان در پاسخ به اینکه آیا ساکنین ایستا با بیرون هیچ ارتباطی ندارند، گفت: این افراد با مجموعه فرمانداری ارتباط دارند و به تازگی مردان را مجاب به گرفتن شناسنامه کرده‌ایم. به طور کلی و در حال حاضر 12 نفر در این منطقه ساکن هستند.

به گزارش ایسنا، در کوچه‌های این روستا اثری از رد پای خودروها دیده نمی‌شود. مردم روستا، زندگی و آداب و رسوم گذشته را همچنان حفظ کرده‌اند. نه تنها شب‌ها پای تلویزیون نمی‌نشینند که به شب نشینی هم اعتقادی ندارند. عروسی و عزا ندارند و مراسمی چون جشن تولد، سالگرد ازدواج و… برای آنان معنا و مفهومی ندارد. مهمان نواز هستند به شرطی که احدی از زنان قصد ورود به روستای آنان را نداشته باشد. آنها شناسنامه ندارند و جزء آمار جمعیت ایران به حساب نمی‌آیند و هیچ‌گونه خدمات دولتی دریافت نمی‌کنند. آنها بدون آب لوله کشی، گاز، برق، درمانگاه، ماشین آلات، وسایل ارتباطی و… زندگی می‌کنند. مردم روستا بر طبق نظر مجتهد شأن عمل می‌کنند؛ او تا پایان عمرش بر عدم جواز استفاده از ابزار تکنولوژیک و امور جدید و مدرن فتوا می‌داد.

خبر فوق در وب سایت خبرگزاری ایسنا 

فهرست مطالب وبلاگ روستای ایستای طالقان


روزنامه مردم سالاری، چهارشنبه 10 بهمن 1397، سال 17، شماره 4805، صفحه 12

 

روزنامه  شاپرک، جهارشنبه 10 بهمن 1397، سال 12، شماره 4390، صفحه 5


نوشته شده در  چهارشنبه 97/11/10ساعت  6:50 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

‏سرشناسه: ع‍س‍ک‍ری‌، ح‍س‍ی‍ن‌، 1353 -‏

‏عنوان و نام پدیدآور: علمای مجاهد استان البرز/‏ حسین عسکری؛  ویراستار سالومه‌ السادات شریفی.

‏مشخصات نشر: کرج:‌ ستاد کنگره شهدای استان البرز، نشر شاهدان البرز، 1397.

‏مشخصات ظاهری: ‏330 ص. :مصور.

‏شابک: ‏ 300000 ریال:‏ 978-622-95335-0-5

‏وضعیت فهرست نویسی: فیپا

‏موضوع: روحانیت -- ایران -- فعالیت‌های سیاسی

‏موضوع: ‏Clergy -- Political activity -- Iran

‏موضوع: روحانیت -- ایران -- سرگذشتنامه

‏موضوع: ‏Clergy -- Iran -- Biography

‏موضوع: مجتهدان و علما-- ایران -- فعالیت‌های سیاسی

‏موضوع: "Ulama -- Political activity-- Iran

‏موضوع: مجتهدان و علما -- ایران -- سرگذشتنامه

‏موضوع: "Ulama -- Iran -- Biography

‏رده بندی کنگره: ‏BP223/8‏/ع5ع81397

‏رده بندی دیویی: ‏297/45

‏شماره کتابشناسی ملی: 5531805 

__________________________

مشخصات کتاب فوق در وب سایت سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران

خبر رونمایی از ماکت کتاب علمای مجاهد استان البرز


نوشته شده در  دوشنبه 97/11/8ساعت  9:53 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 از تأمین هزینه سلاح و فتوا تا پناه دادن در طالقان

27 دی 1334 شصت و سومین سالروز شهادت سیّد مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی بنیانگذار جمعیت فداییان اسلام است. جمعیت فداییان اسلام از گروه های سیاسی و مذهبی مخالف حکومت پهلوی به شمار می رود. این جمعیت را نواب صفوی در اوایل سال 1324 عمدتاً به منظور مبارزه با عقاید و تبلیغات ضد اسلامی سیّد احمد کسروی تأسیس کرد. آنان نخستین تشکیلاتی بودند که به تبلیغ و ترویج حکومت اسلامی پرداختند و برای تحقّق اهداف خود به اعدام کسروی و برخی سران حکومت پهلوی همانند عبدالحسین هژیر و سپهبد حاجعلی رزم آرا متوسّل شدند. در نهایت، نواب صفوی و چند تن از یارانش پس از ترور ناموفق حسین علاء نخست‌وزیر وقت حکومت پهلوی، در سال 1334 دستگیر و پس از تحمل شکنجه، اعدام شدند.

براساس مستندات تاریخی برجای مانده، شش تن از علمای استان البرز با جمعیت فداییان اسلام پیوند فکری، سیاسی و مذهبی داشتند.

 - آیت الله شیخ محمدحسن عبادی طالقانی (درگذشت 1328) مجتهد مبارز و از مخالفان جدّی تفکرات ضد شیعی کسروی بود؛ بر همین مبنا او را آشکارا تکفیر کرد. به نظر می رسد قتل کسروی هم نتیجه مستقیم ارتباط جمعیت فداییان اسلام با آیت الله عبادی طالقانی است. وقتی نواب صفوی از هدایت و اصلاح کسروی ناامید شد، مصمم گردید که فتوای برخی از علما همانند آیت الله حاج آقا حسین طباطبایی قمی را اجرا کند. نخست شمشیری از چهارراه گلوبندک تهران خرید اما آن را برای مقصود خویش کارآمد ندید. پس از آن به شیخ محمدحسن عبادی طالقانی متوسل شد. او چهارصد تومان یا به قولی ششصد تومان در اختیار نواب نهاد. با این پول سلاحی از نوع نوقان از آبادان تهیه شد و او به همراه محمد خورشیدی در 8 اردیبهشت 1324 به کسروی حمله کرد. پس از شلیک دو گلوله، اسلحه از تیراندازی بازماند و نواب به نزاع تن به تن با کسروی پرداخت. اطرافیان کسروی گریخته بودند اما مأموران انتظامی سر رسیدند و نواب را دستگیر کرده و کسروی را به بیمارستان رساندند. کسروی از مرگ نجات یافت و نواب مدتی زندانی شد. چند ماه پس از ترور ناکام کسروی، آیت الله عبادی طالقانی به همراه گروهی از روحانیون در دادسرای تهران به اتهام اهانت به مقدسات اسلامی، علیه کسروی شکایت کردند. وقتی کسروی را در 20 اسفند 1324 برای ادای توضیحات به دادسرا احضار کردند، به وسیله چهار تن از اعضای جمعیت فداییان اسلام کشته شد. تأثیر شیخ محمدحسن عبادی طالقانی در ترور کسروی، برای نخستین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی در روزنامه اطلاعات فاش گردیده است. البته در گزارش 14 اسفند 1330 شهربانی حکومت پهلوی، به ارتباط آیت الله عبادی طالقانی و نواب صفوی اشاره شده است.

- آیت الله حاج شیخ یحیی عبادی طالقانی (درگذشت 1359) در دوره پهلوی با نواب صفوی ارتباط گرمی داشت به طوری که در آن سال ها واسطه گفت و گوی نواب با پدرش آیت الله شیخ محمدحسن عبادی طالقانی و آیت الله طالقانی درباره مواجهه با شبهات ضد شیعی کسروی می شود. در یکی از گزارش های برجای مانده از سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی (ساواک)، از برگزاری مجلس جشنی در بهمن 1327ش در مسجد طالقانی های تهران یاد شده که در آن آیت الله شیخ یحیی عبادی طالقانی و شماری از اعضای فداییان اسلام حضور داشته اند.

 - آیت الله سید محمود علایی طالقانی (درگذشت 1358) مشهور به آیت الله طالقانی از مجتهدان مبارز دوره پهلوی و عضو برجسته شورای انقلاب اسلامی ایران است. دستگیری و بازداشت به دلیل مخفی کردن نواب صفوی و دیگر اعضای جمعیت فداییان اسلام در منزلش در شهر تهران، بخشی از حمایت های آیت الله طالقانی از فداییان اسلام است. آیت الله طالقانی همچنین نواب صفوی را چند بار که تحت تعقیب حکومت پهلوی بود، در منطقه طالقان پناه داد. یک بار پس از ترور کسروی که نواب صفوی در سال های 25- 1324 مخفی شد و آیت الله طالقانی او را در روستای وَرکش طالقان پنهان کرد. بار دیگر پس از ترور نافرجام محمّدرضا شاه پهلوی در سال 1327 یا ترور سپهبد رزم آرا در سال 1329 بود. نواب صفوی به هنگام سکونت در طالقان، از طریق روستای وِلیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ با شاگردان و اعضای جمعیّت فداییان اسلام دیدارهای مخفیانه ای داشت.

- آیت الله شیخ محمد رفیعی طالقانی (درگذشت 1362) امام جمعه اسبق منطقه طالقان و از مبارزان سیاسی در دوره حکومت پهلوی است. او با شاگردان جریان ضد شیعی کسروی در حضور مردم، بحث و گفت و گو می کرد. مقاله ای از او با عنوان «اسلام سلفی (پیش خرید نمودن علی اکبر حکمی زاده دین اسلام را از احمد کسروی)» در شماره 8 مجله آیین اسلام در اردیبهشت 1323 منتشر شده است.

- آیت الله شیخ حسین لنکرانی (درگذشت 1368) فعّال سیاسی و اجتماعی دوره پهلوی و مشهور به «مرد دین و سیاست» است که بخشی از عمر حدود صد ساله خود را در شهر کرج و منطقه ساوجبلاغ گذراند. او ارتباط گرمی با آیت الله سیّد ابوالقاسم کاشانی و شهید نواب صفوی داشت.

- شیخ مصطفی رهنمایی مشهور به رهنما (درگذشت 1392) روحانی مخالف حکومت پهلوی و از پیشگامان حمایت از فلسطین به شمار می رود. به جهت اینکه همسرش اهل روستای واریان از توابع شهرستان کرج بود، پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیّت هایی در این شهر داشت. شهید سید عبدالحسین واحدی نفر دوم جمعیت فداییان اسلام، دایی او است و از این جهت، شیخ مصطفی رهنما با جمعیت فداییان اسلام مرتبط بود.

- منابع: حسین عسکری، علمای مجاهد استان البرز، ص 84، 86، 118، 121، 123، 144؛ همان نویسنده، بیداری دشت کهن: تاریخ انقلاب اسلامی در ساوجبلاغ و نظرآباد، ص 247.




نقش علمای البرز در مبارزات تاریخی بی بدیل است 


نوشته شده در  پنج شنبه 97/10/27ساعت  10:43 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

قصه‌ای غم‌انگیز. تجربه‌ای پرهزینه و خسارتبار برای مُلک و ملت و میهن با اثرات و تبعات منفی و مزمن بر روان و رفتار لایه‌ها و اقشار مختلف اجتماعی از هر گروه سنی و جنسی. دوری باطل و پرخسارت و پرهزینه و قصه‌ای غم انگیز. چهار دهه در ترازوی عمر متوسط و کوتاه بشری ما زمان اندکی نیست. تجربه زندگی یک نسل در آن درگنجیده است. تجربه برنامه و کارنامه مردود تربیت و تعلیم نادرست و ناراست و معوجی که عمر گرانبها و بی‌بدیل یک نسل از فرزندان کشور را بر باد داده است. تجربه و کارنامه نسلی که اینک در میان مغاک‌های عمیق و خلاءهای مدنی و معنوی گرفتار آمده است و برای رهایی از آن از هر نردبان فرسوده و شکسته‌ای بر می‌شود و به هر ریسمان پوسیده‌ای چنگ می‌افکند. تجربه‌ای که کارنامه مردودش قهقرای فرهنگی و فقر معنوی نسلی است که اینک گریبان و گلو جامعه ما را گرفته است و می‌فشارد و می‌خراشد و زخم می‌زند و می‌آزارد. تجربه طرح‌ها و برنامه‌های تعلیمی و تربیتی شکست خورده و ناکامی که زیر سقف‌های ترک خورده و مدرسه‌های آموزش و پرورش جامعه بعد انقلاب ما عمر یک نسل از فرزندان کشور را به بازی گرفته است.

نسلی که نه احساسی از ایرانی بودن و نه اراده و عزم و غیرت و همت میهن دوستی در سر دارد نه ایمان دینی و انگیزه و اشتیاقی معنوی در دل و نه فروغ حسی از پاکیزگی و زیبایی و پایبندی به نظم و مراعات قوانین اجتماعی و آداب و ادب زندگی پیچیده شهری در جانش روشن است و در فکر و فاهمه‌اش بیدار و فعال. نسلی ناکام و نامراد می‌کوشد با پناه بردن به قهر اقتصادی و اندوختن زر هرچه بیشتر و بیشتر و برکندن و برگرفتن زر هرچه فراوان‌تر از پیکر منابع طبیعی و مواریث تاریخی و فرهنگی کشور و پرکردن و انباشتن غنیمت هرچه فراوان‌تر و فراوان‌تر در انبان‌های جان تهی از معنویتش به هر بهایی و با هر هزینه‌ای که برای مُک و ملت و میهنش تمام شود پرکند. قصه‌ای غم انگیز و پرغصه با بازیگرانی که بر سر میهن و کشور و میراث مردم خویش قمارمی‌بازند به خمار خویش می‌نازند.

آن‌چه از پی می‌رسد تنها و تنها حکایت و روایت یک مورد و مصداق از میان شمار کثیری از موارد و مصادیق تجربه نه تنها یک نسل که دو نسلی است که دیگر نه انگیزه و نه اندیشه و آرمانی ملی و میهنی برای آبادی واعتلا و اقتدار و عزّت و عظمت مُلک و ملت در سر دارد و نه اساساً ملت و میهن و کشور برایش مساله است و نه عقیده و ایمان و پایبندی به ارزش‌هایی که چهار دهه پیش چونان طوفان به پا خاست و چونان آوار بر سر انقلابیون و جامعه انقلابی فرو پاشید، در دل دارد. وقتی پای پایبندی به ارزش‌هایی و دست تعهدی به پیمانی و وفاداری به عهدی در میان نیست، وقتی فروغ عقیده و آرمانی در خانه جانت فروزان نیست، هنرپیشه‌ای و بازیگر هر نقشی در هر پرده‌ی نمایشی معیار منفعت و مصلحت توست نه منفعت و مصلحت ملت و میهنت.

سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری یکی از میان صدها سازمان و تشکیلات به ظاهر نوبنیادیست که پس از انقلاب بهمن پنجاه‌وهفت با برنامه‌های متفاوت از مرکز باستان شناسی پیشین بر صحنه می‌آید. سرگذشتش علی‌رغم عمر کوتاهش از بسیاری از نهادها و سازمان‌ها و تشکیلات نوپدید و نوبنیاد جامعه بعد انقلاب میهن ما غم‌انگیزتر و پرحاشیه‌تر و پرحدیث و حادثه‌خیزتر بوده است. پرحادثه و حادثه‌خیز با خسارات و تلفات مدنی و معنوی سخت و سنگین و جبران ناپذیربرای کشور. این سازمان نخست یک سازمان و تشکیلات فرهنگیست. به‌ غایت فرهنگی و بغایت مهم از همین منظر و با چنین ماهیتی. در میان معاونت‌های این سازمان و تشکیلات مصدوم و مقهور، پژوهشگاه سازمان در قیاس با دیگر معاونت‌ها و زیرمجموعه‌ها دستش همیشه هم از نان تهی‌تر بوده است هم از نام کوتاه‌تر و هم از جاه بسته‌تر. سنگرش سنگر جان ارتشیان و سپاهیان و سربازان ثغور و سرحدات هم نیست.در یک کلام سنگر سربازانش سنگر تیغ و تیر و شمشیر و تفنگ و توپ و تانک نیست.سپاهیان و سربازانش، سربازان سنگر تاریخ و فرهنگ و مآثری تاریخی و مواریث فرهنگی مُلک و ملت و میهن‌اند. سنگری به غایت مهم. مسئولیتی بس عظیم و امانتی بس خطیر و شریف بر شانه سربازان مُلک و ملت و میهن.

پژوهشکده باستان‌شناسی زیر خیمه همین پژوهشگاه سکنی دارد و بیشترین سربازان و سنگربانانش را اعضا علمی و پژوهشی‌ای تشکیل می‌دهند که دانش آموختگان و فارغ‌التحصیلان رشته باستان‌شناسی و دیگررشته‌ها و تخصص‌های خویشاوند و مرتبط با علوم باستان‌شناسی هستند. قطار طرح‌ها و برنامه‌های آن هم علی‌القاعده می‌باید روی ریل‌های مطالعات میدانی باستان شناسان و هیات‌های باستان‌شناسی اعم از انواع و اطوار بررسی‌ها و کاوش‌ها و حفاظت محوطه‌ها و ارائه گزارش‌های باستان‌شناختی به مقصد شناختن و شناساندن هرچه اصولی‌تر و عالمانه‌تر تاریخ فرهنگ و مآثرتاریخی و مواریث فرهنگی کشور به ایرانیان و در مقیاسی فراخ‌تر و انسانشمول‌تر به جامعه جهانی و دیگر جوامع سیاره ما حرکت کند.در سال‌های پرهزینه و خسارت‌بار دولتیان نامحمود نهم و دهم علی‌الخصوص در سال‌های مدیریت نامیمون ناحمید بغایی زخم‌های التیام‌ناپذیر سخت و سنگینی بر پیکر سازمان و میراث و میراثیان وارد آمد.

باری و به هر روی آن سال‌های شوم و نامحمود و نامیمون به‌ ظاهر به‌سرآمد و دولتیانی دیگر با شعار تدبیر و امید برلب و کلید قفل‌گشا بر کف از در دولت درآمدند. جامعه باستان‌شناسان و میراثیان مصدوم و مجروح و مقهور و مرعوب دولتیان سلف چونان دیگر اقشار اجتماعی چشم در انتظار بهبود اوضاع و احوال دوخته بودند و امید و اشتیاق سال‌های خوش‌تری را در دل چشیده و در سر می‌پختند.انتظارمی‌رفت پس از آن همه قهر و بی‌مهری و جفا بر مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی کشور و تجاوز و تخریب وسیع محوطه‌های باستانی و اشیا و اموال و اسناد فرهنگی از پیکر بناها و از زیر سقف و پشت ویترین و انبار و آرشیو موزه‌های کشور، مدیران دولتیان جدید گام برگام مدیران دولتیان نامحمود پیشین نگذارند و از کارنامه مردود و سیاه آن تیره بختان تیره روز درست عبرت بیاموزند و طرحی نو در سازمان در اندازند و جان تازه‌ای به پیکر مجروح و مصدوم و مقهور سازمان بدمند و بدهند.

امّا دریغ و صد دریغ که چنین نشد و حال میراث و میراثیان وخیم‌تر و بحرانی‌تر هم شد و عرصه بر سربازان و سنگربانان مواریث فرهنگی کشور تنگ‌تر و تنگ‌تر شد و بازار مکاره سودوسودا بر سر ناموس میراث مُلک و ملت رونق و رمق بیشتر و شتاب بیشتر و وسعت بیشتر گرفت و ویروس‌های مزمن خیانت به امانت و امانتداری در درون مراکز سازمان هم رخنه کرد و شیوع یافت. اخبار فاجعه‌بار و گوش‌خراش دستگیری مدیران و معاونان و کارکنان مراکز استانی سازمان را هر روز در رسانه‌های جمعی کشور و در فضای مجازی بیش از پیش می‌شنویم و قصه غم‌انگیز و پرغصه میراث و میراثیان برجانمان زخم می‌زند و از قهقرای مدنی و معنوی که دچارش شده‌ایم خون دل می‌خوریم و خون در دل می‌گرییم.

غم‌انگیزتر آن که این بار بر کرسی رفیع معاونت پژوهشگاه سازمان کسی را گماشته و نشانده بودند که هم مدعی بود هم تجربه دو نسل قبل و بعد انقلاب را در کارنامه خود داشت. ظاهری موجه داشت و ادا و اطوار روشنفکران میهنی از دود چپقش برمی‌خاست و از فرصت‌ها نیک بهره می‌جست و در صف مقدم مناسبت‌ها و خط نخست مراسم بزرگداشت‌ها و نکوداشت‌ها و تودیع‌ها و معارفه‌ها و تشییع اهل هنر و ذوق و زیبایی و فرهنگ و دانش و دانایی حضور می‌یافت و از تاریخ و فرهنگ و سنت و میراث اهل هنر و اصحاب سینما و موسیقی و معماری سخن می‌گفت. اینک که آن سال‌های خوش و شیرین و پرزر و غنیمت فرماندهی و فرمانروایی دلال منشانه و کاسبکارانه به فشار قانون عدم استفاده از بازنشستگان پایان گرفته است، در خیال نه فرمانده و نه همیاران و همکاران کاسبکارش درنمی‌گنجید روزی صندلی معاونت و مدیریت پژوهشگاه سازمان را با چنان کارنامه‌ای مردود ترک کند که در درون و بیرون مقر فرماندهی‌ای طرح برگزاری مراسم برایش زمزه کنند و کارنامه مردودش را در غربال نقد نهند و دادورانه داوری کنند.سخن نغز و مغز و حکیمانه معلم بنام شعر و ادب و اخلاق ما سعدی علیه الرحمه قصه غم انگیز چنین مدیرانی است:

آن که چون پسته دیدمش همه مغز / پوست بر پوست بود همچو پیاز

چه فرصت‌ها که در ظل مدیریت اینان از کف نرفت و زیر خیمه اینان عناصر فرصت طلب کاسبکار و زر اندوز و غنیمت بر، چه سهم‌خواهی‌ها و دلالی‌ها که در درون و بیرون سازمان به راه نیانداختند و چه زخم‌ها که بر پیکر میراث و میراثیان مُلک و ملت نزدند.

مدیریت ریا و فریبکاری. مدیریت نمایش‌ها و شوهای تهوع‌آور و مضحک به اصطلاح افتتاح نمایش اشیا موزه لوور در پژوهشکده سازمان برای سرپوش و در پوش نهادن افکار و افعال و اعمال دلالان کاسبکار و زرپرست و زورگو و فریبکاری که معاونتی فرهنگی و سنگری شریف را تا شرکتکده سود و سودا تقلیل دادند. و چنین است تجربه شوم و نامحمود و نامیمون مدیرانی که بر شاخ میراث مُلک وملت خویش نشسته‌اند و برمی‌چنیند و برمی‌برند و بُن می‌بُرند. چنین است که از زبان اینان می‌شنویم عمارت مسعودیه که طوماری از میراث مدنی و معنوی و رخدادهای مهم تاریخی و فرهنگی تاریخ معاصر کشور را زیرسقف بلند خود داشت از برج دمل میلاد حقیرتر و فقیرتر و بی‌اهمیت‌تر معرفی و تعریف می‌شود تا تبانی‌های پشت پرده و پنهانی که این عمارت تاریخی و به غایت خوش فرم و زیبا را در قلب پایتخت - شهر تهران - به طمع زر به زرپرستان وامی‌نهاد به میراثیان بازگردانده نشود و خیانت در امانت توجیه شود.

چنین است کارنامه مدعیانی که با دهان و زبان و قلم خود آنچه در دل دارند و درسر پخته‌اند ناخواسته اظهار و آشکار کرده و عرض خود برده و زحمت ما را کم کرده‌اند و جنگ‌های ایران و روس را که فرزندان دلاور ایران از کیلومترها آنسوتر کرانه‌های ارس گرفته تا اروند و از کرانه‌های اروند تا هیرمند و از هیرمند تا کرانه‌های آنسوتر اترک در آن مشارکت داشتند و دلاورانه زیر پرچم ایران به فرماندهی عباس میرزا دلیر در مقابل دشمن در خط مقدم ایستاده بودند و می‌جنگیدند؛ جنگ میان روس و آذربایجان معرفی و تعریف می‌شود!

مدعیان ناباستان‌شناس و میراث‌ ناشناسی که آمده بودند سرمه در چشم میراث و میراثیان کنند اما نه تنها چنین نکردند که هم زخم‌ها را عمیق‌تر کردند هم چشم‌های بیشتری را کور کردند هم آسوده خاطر و در پناه سپر امنیت کامل رفتند! ممکن است پرسیده شود جامعه میراثیان و باستان شناسان کشور که خود سال‌ها هم شاهدان عینی هم قربانیان چنین رئیسان و مدیرانی بوده‌اند چرا خاموش نشستند و دلیری نکردند و همت نورزیدند نقاب از چهره فریبکاران و مدعیان ریاکار برگیرند و خاطیان را ملامت کنند و خائنان را از خیانت در امانت برحذر دارند؟! این همه سکوت سرد و سیاه چرا؟! این همه موضع بی‌طرفانه و منفعلانه چرا؟ می‌توان پاسخ‌ها و تبیین‌های سیاسی و جناحی و جامعه شناختی و انسان شناختی و روان و رفتارشناختی فراوان به پرسش‌هایی از این جنس داد؛ علی رغم اهمیتی که برای چنین پاسخ‌هایی قائل هستیم لیکن ریشه‌ای وعمیق نیستند و نمی‌توان به آنها بسنده کرد. ریشه‌های تاریخی مسئله آنقدر عمیق است که بدون فکر و فهمی فلسفی‌تر نمی‌توان به کنه مسئله پی برد و دست یافت.ریشه‌های تاریخی که چندان مورد توجه قرار نگرفته است.

به هر روی جامعه معاصر ما بمانند بسیاری از جوامع دیگر روزگار ما دانش باستان‌شناسی و بسیاری از رشته‌ها و دانش‌ها یا علوم و فنون مدرن را از قاره و منطقه غربی تاریخ که خاستگاه تحولات دوره جدید بوده است وام ستانده و برگرفته است. از شواهد و قرائن فراوان تاریخی چنین استنباط می‌شود که ستاندن این یا آن علم این یا آن سبک زندگی و سنّت اعتقادی و نظام فکری یا مسلک و مشرب و نظام ارزشی از این یا آن جامعه از این یا آن منطقه و قاره فرهنگی برای ایجاد تحول برای حرکت و عزیمت به سوی انفتاح و افتتاح عالم و آدمی نو به تنهایی کافی و بخودی خود بسنده نیست.

یک علم یک فکر یک عقیده یک نظام ارزشی یا یک کلام و کتاب و پیام نو حتی اگر یک جهان آن‌را بپذیرد و به آن متشرف شود مادام که وارد سپهر آگاهی و فضا وجودی ما نشده است و تا هنگامی که بفهم درنیامده است و دستگاه گوارش ذهن و فکر و عقل و فهم ما آن را هضم و جذب نکرده است هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. نزدیک به یک قرن از آشنایی جامعه ما با دانش باستان شناسی می‌گذرد.

بر همین سیاق هم بیش از یک قرن از آشنایی ما با پدیده موزه و تشکیل و تاسیس موزه و تشکیلات موزه‌ای در کشور ما می‌گذرد. هم آن دانش نوبنیاد در دانشگاه‌ها و موسسات کشور ما تدریس و تحصیل می‌شود هم این پدیده و تشکیلات عالم مدرن هم در بسیاری از شهرهای میهن ما تاسیس شده و بنیاد پذیرفته و همچنان هم در دیگر شهرهای کشور دامن می‌گسترد و پی به پی تاسیس و افتتاح می‌شود. به رغم این‌ها همه نه علوم باستان‌شناسی نه پدیده موزه و رویکرد موزه‌ای به منابع و ماده‌ها و مدارک و مواریث فرهنگی و مستندات تاریخی وارد سپهر آگاهی و اندیشه تاریخی ما شده است و نه اساسا" چنین پدیده‌هایی در جامعه معاصرما پدیده‌های درست تفهیم و تعریف شده هستند.

باستان شناسی ابزارمعیشت نیست؛ اسباب معرفت است. متاسفانه در جامعه ما باستان‌شناسی دست مایه معیشت است و ابزار امرار معاش نه اسباب معرفت ارباب معرفت. از یک باستان‌شناسی بی‌سر و بی‌هدف و بدون غایتی اصیل که نمی‌توان انتظاراتی اصیل و واقعی و رفیع داشت. پزشکان به هر میزان حاذق‌تر و داناتر، به سلامت و بهبود بیماران خود حساس‌تر و جدی‌تر ومصمم‌تر. نه تنها علوم باستان‌شناسی بلکه بسیاری از رشته‌ها و دانش‌ها و تخصص‌های خویشاوند و همتبار باستان‌شناسی که بند نافشان با رگ و پی تحولات عظیم و بی‌سابقه تاریخی و فکری و فرهنگی و مدنی و معنوی که طی قرون اخیر در منطقه و قاره غربی اتفاق افتاده در هم تنیده است که با اندیشه و رویکردهای تاریخی انسان مدرن و اندیشه وعقلانیت و ارزشهای مدرنیه هم ربط وثیق و پیوند و پیوستگی عمیق دارند؛ و تا این‌ها همه عمیق و وثیق فهیده نشوند آن علوم و البته و صد البته علوم باستان‌شناختی هم همچنان نافهمیده و تعریف و تفهیم ناشده بیرون از افق اندیشه و آگاهی ما خواهند ماند.

چینی‌ها و ژاپنی‌های سده‌های هفده و هجده با کاوش‌های باستان‌شناسی آشنا بودند و آثار مکشوف از لایه‌های باستانی را هم پس از کاوش در توالی زمانی قرار می‌دادند و اصل تقدم و تاخر لایه‌هایی را می‌شناختند. با این همه در میان چینی‌ها و ژاپنی‌ها باستان شناسی به مفهوم مدرن آن چونان ملغمه‌ای از علوم باستان شناختی، چونان نسبت باستان شناسانه با گذشته، چونان نوعی حس از گذشته، چونان ماده و منبع و اسباب معرفت اندیشه تاریخی انسان تاریخی عالم مدرن شناخته شده نبود.

سه دهه پیش پایگاه باستان‌شناسی شوش از هیات باستان شناسی فرانسوی بازستانده شد. انتظار می‌رفت سازمان میراث فرهنگی با طرح‌ها، برنامه‌های پژوهشی منسجم‌تر و مصمم‌تر هیات‌های باستان‌شناسی میهنی فعال‌تر و پیوسته‌تر و پیگیرتر از گذشته گام در میدان نهد و محوطه عظیم باستانی شوش این شهر ریشه‌ها را که به ثبت جهانی هم رسیده و نامش در فهرست ثبت جهانی مندرج است به ایرانیان و جهانیان هرچه بیشتر و بیشتر بشناساند. متاسفانه نه تنها چنین نشد که هم به دلیل بی‌کفایتی و بی‌تدبیری هم بی‌درایتی مدیران و برخی معاونت‌های کاسبکار و ناباستان شناس و میراث ناشناس سازمان و خاموش نشستن جامعه میراثیان و باستان شناسان و حتی مورخان و اصحاب فکر و فلسفه و فرهنگ جامعه ما محوطه عظیمی که حریمش طبق مصوبات پیش‌بینی شده سازمان در درون محدوده حفاظتی قرار گرفته است اینک در معرض تجاوز و تخریب است و هردفعه به بهانه‌ای تازه در سکوت و سیاهی شب به پیکرش زخم می‌زنند و تخریبش می‌کنند! وقتی حفاظت ابنیه تاریخی، آثارباستانی برای باستان شناس ما مسئله نیست. موضوعیت ندارد طبیعتا" مهم هم نمی‌تواند باشد.

مهم زمانی می‌تواند باشد که در افق آگاهی و اندیشه تاریخی ما حضورش و اهمیتش احساس شود. این‌که هرکسی برای خودش باستان‌شناس باشد و برای خودش باستان شناسی بکند اینکه نمی‌شود باستان شناسی. اتفاقا هدف و غایت، رکن رکین هر علمیست و یا به مفهوم دقیق‌تر یکی از ارکان رکین هر علمیست. به هر روی یک باستان شناسی که نه قطارش بسوی و به مقصد شناخت تاریخ ملی و صیانت از میراث ملی یا در مقیاسی فراختر تاریخ و میراث مشترک بشری حرکت نمی‌کند باستان شناسی بی‌سر است و بی‌هدف و بی‌غایت.

چنین باستان‌شناسی بی‌هدف و بی‌مقصد و بی‌غایتی با فرهنگ و تاریخ و مسائل تاریخی و فرهنگی درگیر نمی‌شود. و طبیعیست که درگیر نمی‌شود. دور از انتظار هم نیست که به هر نامدیر و مهندس و نامهندس و ناباستان شناس و فرهنگ ناشناسی تن در دهد. هر مدیر خفته و خام و تاریخ ناخوانده و فرهنگ ناشناسی را بر شانه‌اش بنشانند و تحمیل کنند. چنین حجم عظیم و سنگین و بی‌سابقه تجاوز و تخریب و نابودی ابنیه تاریخی و آثار و محوطه‌های باستانی که طی دهه‌های اخیر در کشور شاهدش بوده‌ایم اگر در کشور فرانسه و آلمان و ایتالیای اکنون اتفاق می‌افتاد آیا میراثیان و باستان شناسان و مورخان و اصحاب فکر و فلسفه و فرهنگ و رسانه و دولتیان ومجلسیان این کشورها هم در مواجهه با آن همه تجاوز و آسیب و تخریب خاموش می‌نشستند و بی‌تفاوت از کنار آن همه ویرانی‌ها می‌گذشتند؟

ابنیه تاریخی و محوطه‌ها و مکان‌ها و آثار باستانی از هر جنس و نوع اعم از غار نگارها و کنده نگاره‌ها و صخره نگاره‌ها و سنگ نبشته‌ها و کتیبه‌ها و بناهای یادبود و یادمانی و تپه‌ها و تل‌ها و گورستان‌ها و دژستان‌ها و ارگ شهرها و مانند این‌ها همه چونان ماده‌ها، و منابع طبیعی چونان پدیدارهای طبیعی به لحاظ فیزیکی وضعی مشابه دارند و به مرور زمان فرسوده و فاسد و تجزیه می‌شوند و از بین می‌روند چنانکه و چه بسا که بسیارشان در گذشته چنین سرنوشتی داشته و به مرور زمان در معرض حوادث طبیعی و اتفاقات تاریخی تخریب شده و از بین رفته‌اند. در روشنگاه آگاهی و افق اندیشه ماست که آن‌ها کشف می‌شوند و چونان ماده و منبع شناخت وارد سپهر آگاهی و اندیشه تاریخی ما می‌شوند.کتیبه بیستون دوهزاره نیم، پیشاروی ما بود لیکن کسی نه آنرا چونان انسان عالم مدرن دید و نه کشف و نه رمزگشایی کرد. همین طور سنگ نبشته‌های اردشیر و خشایارشاه هخامنشی در گنجنامه همدان. برهمین سیاق آثار معماری تخت جمشید و ویرانه‌ها و آثار شهر مدفون تروا در تپه حصار لیک در آناتولی وآکروپل میسینه در شبه جزیره پله پونز یونان و صدها و صدها موارد و مصادیق مشابه دیگر که مجال ذکر یک به یکشان در این مقال نیست.

چه بسا اگر هشدارها و فشارهای یونسکو نبود هم برج دُمل جهان نما در اصفهان ساخته می‌شد هم بسیاری از مآثرتاریخی و محوطه‌های مهم به ثبت رسیده و مندرج در فهرست ثبت جهانی را تخریب می‌کردیم و روی آوارشان برج‌های نازیبا و بی‌ریشه و بی بنیاد سود و سودا بپا می‌کردیم. چنین است وقتی یک علم، یک فکر، یک نظام ارزشی وارد سپهر آگاهی و افق اندیشه ما نشده است. وقتی نمی‌دانیم و نمی‌فهمیم از آن علم چه می‌جوییم؟ در آن علم بدرستی بدنبال چه می‌گردیم؟ براستی و درستی می‌خواهیم؟ برایمان تفهیم و تعریف شده نیست.ادا و اطوار یا کاریکاتورش سرما را گرم کرده و دل ما را خوش داشته است.چون از فکر وفلسفه‌ای که در پس پشت و هدف و غایت واقعی که پیشاروی آن است شناخت عمیق و فهم وثیقی نداریم. هستی و چیستی و حدود معرفتی‌اش برایمان درست تفهیم و تعریف شده نیست.میراث ما منبع و ماده شناخت ما نیست.ماده آگاهی و منبع شناخت و اندیشه تاریخی دیگریست.ماده آگاهی و منبع شناخت اندیشه تاریخی و نظام دانایی عصری که به عالم مدرن متصف و به اندیشه و عقل و ارزش‌های مدرنیه‌اش شهره است. هانری کربن و ریچارد فرای پرورده دامن اوست و ناصر پورپیرارها پرورده دامن جامعه بعد انقلاب ما!

سخن آخر آن که: هرکه می‌خواهی باش و در هرکجا این عالم که می‌خواهی باش، دانش آموخته هر رشته و دانشی که می‌خواهی باش: حکمت و عرفان، یزدان شناسی و کلام، فقه و اصول، فکر و فلسفه، تاریخ و فرهنگ، باستان شناسی و انسان شناسی، جامعه شناسی و اقتصاد، روان شناسی و رفتارشناسی، زبان شناسی وگویش شناسی، شعر و ادب، حقوق و اخلاق، هنر و خلاقیت، ذوق و زیبایی، سیاست و دیانت، دینداری و دولتداری، وقتی نمی‌دانی در کجای تاریخ ایستاده‌ای بر کدام سنت و میراثی تکیه زده‌ای، متعلق به کدام اقلیم و عالم و جغرافیای تاریخی هستی، زیر کدام آسمان زندگی می‌کنی و گام برسینه چه ارضی نهاده‌ای، زیرگامهایت چه اتفاق افتاده است، ارض تاریخت چگونه ارضیست، آسمان ملکوتت چگونه آسمانیست، خفته‌ای و خوابی و خطر خیزهم برای ملتت هم برای عالمی!

 

انتشار تازه ترین کتاب استاد حکمت الله ملاصالحی

مبادی و مبانی باستان‌شناسی شناختی 

نویسندگان: دکتر حکمت الله ملاصالحی؛ دکتر وحید عسکرپور / شابک: 978-9640372906 / ناشر: دانشگاه تهران / تعداد صفحات: 168 / نوبت چاپ: اول / تاریخ انتشار: 1397 / قیمت: 230,000 ریال / نوع جلد: شومیز / اندازه: وزیری.

خرید اینترنتی کتاب فوق 


نوشته شده در  دوشنبه 97/10/24ساعت  12:10 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

شبکه چهار سیما، دوشنبه 17 دی 1397، ساعت 11:05 پیش از ظهر

تماشای برنامه گوهر: ویژه  کشف حجاب


علمای البرزی پیشگامان مبارزه با سیاست کشف حجاب رضاخان بودند

کد خبر: 83161566 | تاریخ خبر: 17/10/1397 - 10:56      

کرج - ایرنا - نویسنده و پژوهشگر البرز گفت که علمای این استان از پیشگامان مبارزه با سیاست مذهب زدایانه کشف حجاب رضاخانی بودند. حسین عسکری روز دوشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: پس از زمینه چینی های پیچیده سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، سرانجام حکومت پهلوی در 17 دی ماه سال 1314، برنامه ای استعماری که از مدت ها پیش در دستور کار رضا شاه قرار گرفته بود به طور رسمی به اجرا درآمد. وی اظهار داشت: حکومت پهلوی این روز را به نام «آزادی زن و کشف حجاب» نامگذاری کرد. عسکری گفت: گروهی از علمای البرزی از جمله نخستین معترضان به این اقدام ضد مذهبی و فرهنگی رضا شاه و اقدام پیش از آن یعنی هم شکل کردن لباس ایرانیان بودند. وی ادامه داد: از جمله این علمای فقید آیت الله سید ابوالحسن گِلیَردی طالقانی، آیت الله سیّد موسی حسینی نجم آبادی معروف به آقانجفی، آیت الله میرزا ابوتراب شهیدی، آیت الله حاج میرزا نصرالله شهیدی مشهور به حاج مجتهد، آیت الله سید محمود علایی طالقانی و آیت الله حاج سیّد احمد میرخانی می باشند.

وی افزود: بحث کشف حجاب در ایران، همزمان با گسترش دامنه تجدد و نوگرایی و بیشتر در ایام پس از جنبش مشروطیت مطرح شد.این پژوهشگر اضافه کرد: با استقرار و تثبیت سلطنت پهلوی در سال 1304 پروژه کشف حجاب به طور جدّی در دستور کامل هیأت حاکمه قرار گرفت. وی گفت: نخستین اقدام عملی رضا شاه پهلوی در کشف حجاب، حضور بدون حجاب خانواده اش در نوروز 1306 در حرم حضرت فاطمه معصومه (قم) بود که به شدت مورد مخالفت آیت الله شیخ محمدتقی بافقی قرار گرفت. وی افزود: رضا شاه که از دانش و بینش لازم بهره ای نداشت، مدعی بود وقتی که مردم لباس هم شکل بپوشند، کلاه پهلوی بر سر گذارند و نسبت به رعایت حجاب سست و بی اعتنا شوند، متمدن خواهند شد! عسکری اضافه کرد: درک رضاشاه از تمدن، سلوک و رفتار متجدد مآبانه بود نه جنبه های معرفتی و فکری عمیق آن. وی اظهار داشت: در 6 دی ماه سال 1307 «قانون متّحد الشکل نمودن البسه اتباع ایران در داخله مملکت» در چهار ماده به تصویب مجلس شورای ملّی رسید و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در سال 1358 لغو شد. وی گفت: تصویب این قانون را می توان مقدمه ای بر کشف حجاب اجباری زنان و برچیدن لباس روحانیت در دوره حکومت رضاشاه پهلوی دانست.

این نویسنده افزود: رضا شاه در سال 1313 به ترکیه رفت و در آنجا مجذوب سیاست های مذهب زدایانه رهبر وقت ترکیه یعنی مصطفی کمال پاشا معروف به آتاتورک شد. عسکری تصریح کرد: سرانجام در 17 دی 1314 برنامه ای که از مدت ها پیش در دستور کار رضا شاه قرار گرفته بود به طور رسمی به اجرا درآمد. وی گفت: حکومت پهلوی این روز را به نام «آزادی زن و کشف حجاب» نامگذاری کرد. این نویسنده ادامه داد: در این زمان مرجع تقلید وقت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی تلگرافی به رضا شاه مخابره کرد و این واقعه را خلاف شرع اعلام کرد. وی با بیان اینکه برخورد رضا شاه با او بسیار تند و زننده بود، اظهار داشت: تلاش های آیت الله حاج آقا سید حسین طباطبایی قمی که در مشهد ساکن بود نیز به جایی نرسید و به این دلیل او به عراق مهاجرت کرد. این پژوهشگر افزود: میرزا محمد آقازاده خراسانی فرزند آخوند خراسانی که خواست دنباله تلاش مرحوم طباطبایی قمی را بگیرد به تهران تبعید و در سال 1316 همانجا درگذشت. عسکری گفت: سرانجام پس از فروپاشی حکومت رضا شاه، با تلاش و پیگیری های علمای وقت، قانون کشف حجاب در شهریور 1322 از حالت اجباری خارج شد.7410/ 6155 انتهای پیام /*

خبر فوق در وب سایت خبرگزاری ایرنا


نوشته شده در  یکشنبه 97/10/16ساعت  10:18 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

از سلسله «شب‌های وحدت ملّی» در هفتمین شب، به استان البرز پرداخته می‌شود. این مراسم در ساعت 5 بعدازظهر دوشنبه هفدهم دی ماه 1397 در کانون زبان پارسی برگزار می‌شود. در شب استان البرز آیت الله دکتر سید مصطفی محقق ‌داماد، دکتر عزیزالله شهبازی، دکتر محراب رجبی، ماهرخ فلاحی، فریبرز صادقیان طالقانی و دکتر حسین عسکری سخنرانی خواهند کرد و فیلم مستندی درباره استان البرز به نمایش در می‌آید.

استان البرز با 5350 کیلومتر مربع وسعت و 3 میلیون نفر جمعیت، کوچکترین و یکی از پراهمیت‌ترین استان‌های کشور می‌باشد. این استان بعد از تهران دارای بیشترین رشد جمعیت و همچنین بیشترین شمار پذیرش مهاجران از سراسر ایران می‌باشد. البرز حدود 40 درصد آب شرب مصرفی تهران و بخش عمده‌ای از مواد غذایی شامل مواد پروتئینی، لبنیات، سبزیجات و گل‌ و‌ گیاه پایتخت را تأمین می‌کند. البرز در دامان خود رجال و مشاهیر بزرگی همچون ریاضی‌دان و آب‌شناس بزرگ قرن پنجم هجری، حساب کرجی و مشاهیری همچون شیخ هادی نجم‌آبادی، آیت‌الله طالقانی، جلال‌ آل‌احمد و سید حسین میرخانی را دارد. وجود 120 هزار دانشجو، 5 هزار عضو هیئت علمی و همچنین وجود مراکز مهم تحقیقاتی و پژوهشی که برخی از آن‌ها از شهرت و اعتبار بین‌المللی برخوردارند، این استان را به مرکز آموزش و جایگاه تحقیقات و پژوهش کشور تبدیل کرده است. دژ مادها (محوطه ازبکی) به عنوان المان، درخت ارس (هورس) به عنوان نماد گیاهی و عقاب پرطلایی به عنوان نماد جانوری تعیین و معرفی شده و به ثبت رسیده است.

خیابان ولی‌ عصر، سه‌ راه زعفرانیه، خیابان شهید عارف‌ نسب، شماره 12، باغ موقوفات دکتر محمود افشار، کانون زبان پارسی.


سخنرانی ام در آیین شب البرز با عنوان «خاندان های علمی، فرهنگی و اجتماعی استان البرز»

 

عکس یادگاری بنده و آقای خسرو عباسی با استاد علی دهباشی مدیر و سردبیر مجله بخارا و اداره کننده آیین شب البرز در بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار. درخت ارس (هورس) نماد گیاهی استان البرز در تصویر قابل مشاهده است.

مطالب مرتبط:

 تصاویر خبرگزاری ایرنا از آیین شب البرز 

خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)

وب سایت مرکز دایر‌ه‌المعارف بزرگ اسلامی 

پایگاه خبری سپیدار آنلاین 


نوشته شده در  یکشنبه 97/10/16ساعت  6:14 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
آیین نقد و بررسی کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری
نشست علمی درباره کتاب اشتهارد نوشته محمد پارسانسب
بازتاب انتشار کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری - 1
یادداشت های حسین عسکری درباره محمدصادق فاتح یزدی
سندی تازه از سردار شهید شعبان علی نژادفلاح
اهل توقف طالقان به روایت استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی
به مناسبت درگذشت دکتر محمود مصدق
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]