بسیاری چون شما آمدند و رفتند !
استاد جعفر والی - بازیگر پیشکسوت و نامدار ساوجبلاغی - از عدم حمایت از نمایش «ویستک» گلایه کرد و نوشت : «تئاتریها بسیار از این بارانها و طوفانها دیدهاند. بسیاری چون شما آمدند و رفتند، شما هم چند روزی مهمان و مزاحم تئاتر خواهید بود. جعفر والی، بازیگر نمایش «ویتسک» اثر گئورگ بوشنر به کارگردانی ناصر حسینی مهر که پاییز سال گذشته در تالار مولوی روی صحنه رفت، نسبت به عدم حمایت از این اجرا که هنوز هیچگونه پاسخ روشنی ازسوی «مرکز هنرهای نمایشی»، «شورای حمایت» و «خانه تئاتر» دریافت نکرده؛ گلایه کرد.
بار دیگر تئاتر ساوجبلاغ خوش درخشید در 25 اردیبهشت 1391 به همت آقای مهرداد کورش نیا (نویسنده و کارگردان ساوجبلاغی) هنر نمایش شهرستان ساوجبلاغ، تجربه قابل توجه و مهمی را در کارنامه اش ثبت کرد. هنرمندان جوان ساوجبلاغی همچون حمید رضا معدنکن، رضا رباط جزی و پوریا رحیمی سام در کنار بازیگران خوب کشورمان همچون امیر جعفری، فرهاد قائمیان و ستاره اسکندری و بهناز جعفری در اجرا به خوبی از پس نقش شان برآمدند و خوش درخشیدند. از مدیران فرهنگی و هنری شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد انتظار می رود که وقایع مهم این چنینی را جدی بگیرند و از پدیدآورندگان آن، پشتیبانی و تشکر نمایند. مشخصات آخرین فعالیت هنری گروه نمایش بهمن شهرستان ساوجبلاغ: «داستان یک مرد (غلامرضا تختی)؛ نویسنده: علیرضا نادری؛ کارگردان: مهرداد کورش نیا؛ خوانش گران به ترتیب حروف الفبا: ستاره اسکندری، امیر جعفری، بهناز جعفری، رضا رباط جزی، پوریا رحیمی سام، مهدی صباغی، فرهاد قائمیان، حمیدرضا معدنکن و شبنم مقدمی.»
نام «مهرداد کورش نیا» در دو شهرستان ساوجبلاغ و نظرآباد با واژه های «فرهنگ» و «هنر» عجین شده است. جهت دیدن کارنامه هنری ایشان رجوع کنید به: http://www.bahmantheater.com/a1.html آقا مهرداد از دوستان صمیمی استاد جعفر والی (هنرمند نامدار ساوجبلاغی) است به گونه ای که استاد در چندین گفت و گوی مطبوعاتی و سخنرانی در محافل فرهنگی کشور، به این دوستی اشاره کرده است. بنده هم چند سال پیش به همراه گروهی از فعالان فرهنگی، از طریق آقا مهرداد خدمت استاد والی در زادگاهش (روستای ولیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ) رسیدم. این چند خط توضیح را نوشتم تا عرض کنم که در روز جمعه 12 خرداد 1391 مطلبی با عنوان «فیلم گاو، بازیگر ساوجبلاغی و امام خمینی (ره)» در وبلاگ «ساوجبلاغ پژوهی» منتشر شد. آقا مهرداد پس از خواندن آن مطلب، توضیحاتی به شرح زیر نوشته است:
* * * *
آن عزیز راهگشا
سلام حسین عزیز. نوشته شما درباره آقای والی و فیلم گاو را خواندم. بسیار خوب و کامل بود. منتها به نظر بنده می توانستی دو مطلب را به این موضوع اضافه کنی. اول آنکه گاو یک داستان از غلامحسین ساعدی بوده که آقای والی آن را برای اجرای تئاتر تنظیم می کند و با موفقیت آن را به صورت تله تئاتر زنده (بدون ضبط شدن) از تلویزیون خصوصی آن دوران در یکی از غروب های چهارشنبه سال 46 با کارگردانی هنری خود و کارگردانی تلویزیونی اسدالله پیمان پخش می کند. استقبال خوب و نقدها و نظرات مثبت بر این پخش تلویزیونی آقای مهرجویی را مجاب می کند که با بازنویسی و تنظیمی جدید آن را برای مدیوم سینما آماده کند. البته با همان عوامل و همان بازیگران برای سینما آن را ضبط می کنند. دوم اینکه این عزیز در سن 79 سالگی هنوز راهگشا و کمک کننده به خیلی از جوانان است؛ نشان آن هم اینکه هنوز یک هفته از برگشتشان از کانادا نگذشته ولی آماده میزبانی از جوانان و عزیزان علاقه مند به تئاتر در خانه مصفایش در باغ قدیمی ولیان است. مهرداد کورش نیا. 13 خرداد 1391.
استاد جعفر والی بازیگر ساوجبلاغی فیلم گاو
استاد جعفر والی (متولد 1312 خورشیدی) کارگردان، نویسنده، بازیگر و گوینده گفتار فیلم متن سینما و تلویزیون ایران است. ایشان در یک خانواده اهل روستای ولیان از توابع بخش چندار شهرستان ساوجبلاغ واقع در استان البرز زاده شد. از جمله فعالیت های سینمایی استاد والی ایفای نقش در فیلم «گاو» است. گاو فیلمی است ساخته سال 1348خورشیدی به کارگردانی داریوش مهرجویی. این فیلم براساس داستان عزاداران بیل اثر دکتر غلامحسین ساعدی و با بازی استاد جعفر والی و دیگران ساخته شده و در جشنوارههای کن، برلین، مسکو، لندن و لس آنجلس و دیگر نقاط به نمایش درآمده است. در رأیگیری منتقدان سینمای ایران در سالهای 1351 و 1367 و 1378 به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران برگزیده شد. احسان نراقی گزارش میکند که محمدرضا شاه پهلوی شخصاً فیلم گاو را دید و پیام آن را نیز دریافت. امام خمینی (ره) - بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران - نیز گاو را نمونه یک فیلم آموزنده و فرهنگی دانسته بود.
«مجله زندگی ایده آل» در یکصدمین شماره خود با استفاده از نام «ساوجبلاغ» با دو هنرمند سینمای ایران «حامد بهداد» و «فریبرز عرب نیا» شوخی کرده است. آن مجله در این باره نوشته است :«هرگونه تشابه اسامی و تصاویر در متنها با افراد واقعی، تصادفی بوده و کاملا اتفاقی است!»
شاهزاده بهدادالسلطنه - سنه 1301 هجری شمسی
عاقبت لگد به گربه سیاه زدن
شاهزاده بهدادالسلطنه جوانی برومند و برازنده بود. منصب امیرلشکری داشته در سن 16 سالگی. از قضای روزگار غدار گویا شبی در حوالی سنگلج لگدی بر گربه سیاهی زده با شمشیر سر گربه منکوب را قطع میکند. غافل از آنکه وی از اجله اجنه بوده که به هیئت گربهای سیاه بر سر راه وی ظاهر گشته است. از همان شب دچار ضعف قوای دماغی گشته و تا 40 روز پس از آن چنان بخارات دماغی وی مختل شد که آثار مرض مالیخولیا در وجودش مشهود بوده و زار و نزار گشته. ظلالله آنچه از اطباء داخله و خارجه مملکت بر بالین وی آورد، افاقه نکرد. جنگیران و دعانویسان و مسخرکنندگان از ما بهتران از چهارگوشه مملکت جمع گشته، هرچه کوشیدند و طلسم و حرز و باطلالسحر به کار بستند، اطوار بهدادالسلطنه بهبود نیافت. چندان که از دربخانه گریخت و تا آخر عمر در اطوار مجنونان به سر برد و دیگر از وی خبری یافت نشد الا در جریان غائله ساوجبلاغ که به عزل فریبرزخان غرورالدوله والی ساوجبلاغ انجامید.
فریبرزخان غرورالدوله - سنه 1307 هجری شمسی
شاهزادهای را فلک کرد و بدبخت شد
فریبرزخان غرورالدوله والی معزول ساوجبلاغ که شرح ماجرای عزل و سرانجام کارش دلسنگ را آب میکند. این فریبرزخان از عساکر بوده و در شجاعت و مهابت زهره ضیغم نر را آب میکرده است. در اندک مدتی به داروغگی رسید. وقتی گرد پیری بر چهرهاش نشست و لقب «غرورالدوله» به وی اعطا شد به ولایت ساوجبلاغ رسید. در صحت و مکنت روزگار میگذراند تا اینکه فلک با وی کجرفتاری کرد و ستاره بختش یکشبه افول یافت. شرح ماوقع چنین است که به غرورالدوله خبر میرسد جوانی مجنون در املاک وی بر بالای درخت گیلاس رفته پایین نمیآید. فریبرزخان با غیظ و غضب به باغ رفته، فرمان میدهد چاکران و غلامان جوان را از درخت پایین کشیده به چوب و فلک ببندند. چنین میشود. در اثنای تنبیه جوان مسعودخان کیمیاگر جوان را میشناسد و به غرورالملک میگوید که «آتش در خانهات افتاد. این جوان شاهزاده، بهدادالسلطنه است که مجنون و بیابانگرد شده.» خبر به طهران و دارالحکومه میرسد. یک هفتهای نگذشته بود از غائله باغ گیلاس که به فرمان پادشاه جم جاه، فریبرزخان غرورالسلطنه والی شوربخت ساوجبلاغ از همان درخت گیلاس به دار مکافات آویخته شد تا عبرت سایرین گردد.
دست نوشته شهید آوینی در روستای چندار ساوجبلاغ
سر مزار شهید فلاحتپور بودیم که یکی از دوستان برگهای آورد و از آقا مرتضی خواست به یادگار چیزی بنویسد؛ سید مرتضی هم نوشت «عجب از ما واماندگان زمین گیر که در جست و جوی شهدا به قبرستانها میرویم...» این متن بعد از شهادت مرتضی منتشر و ماندگار شد. حسین محمودیان راوی مستندهای روایت فتح و کارگردان مستند زندگی امام موسی صدر خاطرهای از سید شهیدان اهل قلم روایت کرد که به 18 روز پیش از شهادت سید مرتضی بازمیگردد: یکی از حلقههای آشناییام با شهید آوینی، شهید مهدی فلاحتپور - هنرمند شهید ساوجبلاغی - بود که اردیبهشت 71 در لبنان شهید شد؛ او گروهی کار روایت فتح را در لبنان پیگیری میکردند که هواپیمای اسرائیل منطقه را بمباران میکند و ظاهراً فقط آقای فلاحتپور از ایران به شهادت میرسد.
از چندار ساوجبلاغ تا جنوب لبنان
29 اردیبهشت 1371 سالگرد شهادت بسیجی هنرمند مهدی فلاحت پور خبرنگار و فیلمبردار گروه روایت فتح است. او که به گفته سید شهیدان اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی منتظر مرگ نماند و مرگ را برگزید نه از سر یاس و دلزدگی که از سر آزادگی. فلاحت پور در اول اردیبهشت سال 1343 در یک خانواده ساوجبلاغی در شهر تهران متولد شد. از کودکی در کنار تحصیل کار می کرد. وقتی به سن جوانی رسید، جهت ادامه تحصیل، رشته سینما را برگزید و در صدا و سیما نیز به حرفه خبرنگاری مشغول شد. با آغاز جنگ فلاحت پور برحسب وظیفه به منظور مبارزه با متجاوزان راهی مناطق عملیاتی شد ولی با توجه به ذوق هنری و دیدن تصاویر ناب صحنه های نبرد سلاح را کنار گذاشته، دوربین فیلمبرداری به دست گرفت و در سنگر ثبت و ضبط وقایع مشغول شد. او مدتی نیز با تبلیغات لشکر 27 حضرت رسول (ص) همکاری کرده و در اکثر مناطق حضور داشت. یکی از مناطقی که او بارها در مورد آن سخن می گفت حلبچه عراق بود. می گفت: «هر وقت بمباران شیمیایی حلبچه را به یاد می آورم دلم به حال آن خانم بچه به بغل که هر دو جان باخته بودند خیلی می سوزد .»
قالیچه شاهسونی ساوجبلاغ متعلق به سال 1850 میلادی
آرزو مودی: این از آن قالیچهها است که وقت دیدنش ذهنم گفت Wow! و تا وقتی به توضیحات عکس برسم همه فرشهایی که قبل این دیده بود را مرور کرد و به گزینه دقیق نرسید تا اینکه توضیح عکس گفت این بافته کجایی است. اگر خودم بدون توضیح عکس را دیده بودم و قرار بود خودم آن را کارشناسی کنم در همان نگاه اول آن هم از روی عکس قطعا میگفتم بافتهای است خراسانی که با الهام از بافتههای بلوچی و ترکمنی بافته شده است. واضح و روشن است که اولین دلیل برای چنین ادعایی رنگآمیزی و نوع نقش به کار رفته در آن است. توجه داشته باشید که گفتم در نگاه اول و فقط از روی عکس. کارشناسی دقیق هر دستبافتهای از هر کجای دنیا وقتی معتبر است که خود بافته را از نزدیک دیده باشید و بس. چون به همان اندازه که طرح و نقش و رنگ مهم است بافت و نوع مواد مصرف شده هم مهم است و دو فرش که از نظر رنگ و نقش شبیه به هم هستند با کمی تفاوت در مواد مصرف شده میتوانند در دو محل کاملا متمایز از هم بافته شده باشند.
استاد سید حسن میرخانی مشهور به سراج الکتاب
(1291- 1369 خورشیدی)
فرزند سید مرتضی حسینی برغانی، برادر استاد سید حسین میرخانی، شاعر و خوشنویس نامدار ساوجبلاغی و از بنیانگذاران انجمن خوشنویسان ایران
چه چیزی را از ما گرفته اند !
تقی سیفی زاده عکاس 31 ساله نظرآبادی است که هم اکنون دبیر اجرایی «کانون فیلم و عکس شهرستان نظرآباد» را عهده دار است. علی اصغر صدیق زاده، حسین صمدی، مهدی معدنی و حسن زارع دیگر اعضای هیئت مدیره این کانون هنری غیردولتی می باشند. برای آشنایی با فعالیت های این تشکل هنری رجوع کنید به وبلاگ: http://kapfin.blogfa.com /سیفی زاده یادداشت زیر را از طریق رایانامه به وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی ارسال کرده است. جهت آگاهی بیشتر از فعالیت های هنری ایشان نگاه کنید به: http://seifizade.photoblog.ir/ این وبلاگ ضمن سپاس از ابرازنظر ایشان، از نظرات فرهنگی دیگر خوانندگان گرامی هم استقبال می کند.