جنگ خودش را به من تحمیل می کند / فکر می کنیم حرف جدی را باید عبوس بگوییم
گفت و گو از: علی یزدان دوست
نشست بررسی نمایش «مونس» با حضور مهرداد کوروش نیا نویسنده و کارگردان ساوجبلاغی، تینا بخشی بازیگر و طراح گریم و آزاده بخشی برنامه ریز این اثر نمایشی، در خبرگزاری شبستان برگزار شد. نمایش «مونس» که از چهارم آذرماه 1394 در تالار حافظ روی صحنه رفته، داستان مادری است که قصد دارد برای فرزند تازه از اسارت برگشته خود تدارک جشن ببیند. در این نمایش که تازه ترین تجربه مهرداد کوروش نیا در تئاتر جنگ است، سحرناز عباس زاده، ندا قربانیان، الهام شعبانی، سمیه برجی، مسیح کاظمی و تینا بخشی ایفای نقش می کنند. در بخش اول این نشست به چرایی علاقه کوروش نیا به موضوعات جنگ پرداختیم و داستان شکل گیری نمایشنامه ی مونس را از او جویا شدیم.
* قبل از اینکه درباره ی مونس بپرسم، بگذارید از اینجا آغاز کنیم که چرا بخش قابل توجهی از آثارتان درباره ی جنگ است؟
کوروش نیا: برای خودم هم جالب است که ده نمایشنامه نوشته ام و داستان شش تای آن به عوارض و مسایل جنگ بر می گردد. به هر حال جنگ پدیده ای اجتماعی است که در همه ی دنیا و در همه ی اعصار، رنج و تخریب همراه دارد. اگرچه مفهومی مقدس تر از دفاع کردن و مقاومت یک ملت برای حفظ ارزش ها و خاکِ میهنش نیست، اما خود جنگ جای دفاع ندارد و هیچکس نمی تواند آن را فی نفسه خوب بداند.
* چرا برای بیان دغدغه های اجتماعی تان جنگ و بویژه جنگ خودمان را انتخاب کردید؟ این برای زیستی است که در دوران هشت ساله داشته اید؟
بله. اینکه چرا جنگ اینقدر در نوشته های من پررنگ شده، یکی همین است. شاید قابل توجه باشد که از شش نمایشنامه ی من از جنگ، پنج تای آن بیرون از صحنه ی نبرد است و به عوارض ناشی از آن می پردازد. عوارضی که من این ها را تجربه کرده ام. از هفت سالگی تا چهارده سالگی ام در جنگ گذشته و اگرچه فرصت حضور در جبهه را نداشته ام ولی شاهد پیامدهای آن بوده ام. این عوارض آنقدر بر زندگی ما اثر گذاشته که هرگاه به طرح نمایشنامه ای فکر می کنم، جنگ خودش را به من تحمیل می کند. من راجع به چیزی که درک نکرده ام نمی نویسم و جنگ چیزی است که در دوران نوجوانی ام که شخصیت انسان شکل می گیرد، تجربه اش کرده ام. ادامه مطلب...
صورت بندی نیروهای دینی - سیاسی در دوره پهلوی اول
سیدمحسن آل سید غفور، «صورت بندی نیروهای دینی - سیاسی در دوره پهلوی اول»، فصلنامه سیاست، دوره 45، ش 3، پاییز 1394، صص 615 - 634.
چکیده: با آغاز ایران جدید از دوران مشروطه به بعد و تغییر فضای سیاسی - اجتماعی، صورت بندی نیروهای سیاسی - اجتماعی ایران دگرگون شد. ورود و گسترش فرهنگ غربی، چالشی بود که در برابر سنت فکری - سیاسی مسلمانان ایرانی جلوهگر شد. به این ترتیب، سنت فکری - سیاسی مسلمانان ایرانی در میان فقها و نیروهای حوزوی شکل گرفته، در پی توضیح اصول مترقی دین اسلام و قابلیت انعطاف آن در مواجهه با مسایل جدید بود. در این پژوهش، از این سنت با نام سنت نواندیشی دینی - سیاسی یاد می کنیم. شکل گیری کودتای 1299 و تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی، فضای نواندیشی دینی را دچار تغییر و تحول کرد. هریک از چهار گرایش سنت شیخ، نیروهای حکومتی حوزوی، گرایش قرآن پژوهی و نیروهای سیاسی منتقد، پاره های تشکیلدهنده این سنت در دوره استبداد رضاشاهی است. فهم صورت بندی نیروهای نواندیش دینی - سیاسی در دوران پهلوی اول، موضوعی است که در این پژوهش بررسی می شود.
کلیدواژگان: سنت شیخ؛ سنت نواندیشی دینی؛ مکتب نجم آبادی (گرایش قرآن پژوهی)؛ نیروهای حکومتی حوزوی؛ نیروهای سیاسی منتقد
درباره دکترعلی اکبر صالحی: ادب و نسب دانشمند
بخش اول
روز یکشنبه 19 مهر 1394 در نشست نمایندگان مجلس برای بررسی برجام (برنامه جامع اقدام مشترک)، دکتر علیاکبر صالحی رئیس دانشمند و متین سازمان انرژی اتمی ایران ناگهان برآشفت و گفت: «امروز در مجلس مردی با قسم جلاله به من میگوید که در قلب راکتور اراک روی تو سیمان میریزیم و تو را میکشیم. این نحوه سخن گفتن است؟ من تاکنون سکوت کردهام اما چرا از عدم آشنایی افکار عمومی به مسایل تخصصی سوءاستفاده میکنند و در جایگاه یک دانشمند هستهای مینشینند و سخن میگویند (روزنامه هفت صبح، ش 1282، ص 3). من هیچ وقت نگفتم کی هستم و چه هستم، زیرا آن را خدا باید بداند، اگر معاملهای هست با خدا کردهایم، نه برای تحبیب قلوب و گرفتن جایگاه اجتماعی» (روزنامه اطلاعات، ش 26276، ص 2). دکتر صالحی کمتر از 24 ساعت پس از آنکه او را تهدید به مرگ کردند، در بیمارستان به عیادت همان شخص رفت و برایش آرزوی سلامتی کرد که یکشنبه پرتنشی در مجلس پشت سر گذاشته بود. پس از گذشت پنج روز از اقدام اخلاقی و انسانی دکتر صالحی، نویسنده روزنامه «وطن امروز» در 26 مهر، ذیل یادداشتی با عنوان «چه کسی بود صدا زد سیمان؟» نوشت: «همچین قُپی درمیکنند که نماینده مجلس مرا تهدید کرده کأنه نماینده مذکور با کارد سلاخی بالای سرش ایستاده! خجالت هم چیز خوبی است! ما را باش فکر میکردیم بعضی از این دیپلماتها اگر انقلابی نیستند لااقل با الفبای مردی و مردانگی حداقلی از مؤانست را دارند! الان یادم آمد روزگار کودکی را، و نه حتّی دبستان که آمادگی و مهد کودک! آنجا و آن روزها اگر پسر بچهای در مواجهه با یک تهدید همکلاسی خود، قیصریه را میخواست به آتش بکشد، همه به آن همکلاسی نازک نارنجی میگفتند: «بچه نُنر!» و بعد ادامه میدادند: «حالا این یه حرفی زد! تو چقدر بچهای؟» صد البته در عالم سیاست نام چنین مواجههای دیگر «بچه نُنربازی» نیست، بلکه بیتعارف ذیل عنوان «پدرسوخته بازی» تعریف میشود!» (روزنامه وطن امروز، ش 1726، ص 1). دکتر صالحی بار دیگر با ادب و نزاکت خاص خودش در پاسخ به این یادداشت توهینآمیز گفت: «من برای رضای خدا این کار (عیادت) را انجام دادم؛ هیچ تبلیغات و چیز دیگری در کار نیست… جا دارد که اینجا خاطره ای را بیان کنم. خدا بیامرزد پدرم را؛ یادم هست یک بار در عالم بچّگی به یکی گفتم پدرسوخته که پدرم خیلی به ما تغیّر کرد و آمد گفت چرا گفتی پدرسوخته؟ ما در خانوادهای بزرگ شدیم که حتّی حق یک پدرسوخته گفتن را نداشتیم چه برسد به حرفها و رفتارهای دیگر که خیلی از موارد را زیر سؤال میبرد» (روزنامه ایران، ش 6057، ص 3 ). ادامه مطلب...
درباره دکترعلی اکبر صالحی: ادب و نسب دانشمند
بخش دوم
نبیره مقتول مدینه
دکتر صالحی نبیره (فرزندِ نتیجه و پشت چهارم) آیتالله حاج شیخ محمّدحسن برغانی صالحی (محدود 1280ق) از مجتهدان و شاگردان نامدار شیخ مرتضی انصاری در حوزه علمیه نجف اشرف است. او در سال 1242ق به همراه پدرش علامه برغانی و دیگر فقیهان در جنگ دوّم ایران و روس شرکت کرد. در حدود سال 1278ق رهسپار بیتالله الحرام شد و در مدّت اقامت خود در مکّه علاوه بر تدریس مسایل فقهی شیعه به گونهای موافق با یکی از مذاهب چهارگانه اهل سنّت در مدرسه بازسازی شده پدرش علامه برغانی، با عالمان آن سامان در مباحث اعتقادی به گفتوگو پرداخت. سرانجام در حدود سال 1280ق بر اثر مضروب شدن با چوبدستی چند نفر ناشناس در مدینه به شهادت رسید و در آرامستان تاریخی بقیع نزدیک آرامگاه امام حسن مجتبی علیهالسلام به خاک سپرده شد. برخی بر این نظرند که شیخ محمّدحسن برغانی صالحی از نامزدان مرجعیّت شیعه پس از شیخ انصاری بود اما اجل او را مهلت نداد و چند ماه پیش از استادش درگذشت. ادامه مطلب...
به کنار گذاشتن لباس طلبگی
جای طرح پرسش های بنیادین خالی است
اسماعیل آل احمد
معاون پژوهشی حوزه علمیه هشتگرد
با استاد دکتر یوسف فضایی از سالیان پیشین، آشنا هستم. ایشان، استاد بازنشسته دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج هستند. خوش وقتم که پس از آماده شدن کتاب، دوست دیرینم حسین عسگری، پیشنهاد نامی برای کتاب را از من خواست و نقد دل، پیشنهاد مصوب نام کتاب شد. نقد دل، دومین کتاب از سلسله سیمای فرزانگان است که به همت دانشگاه آزاد اسلامی و در 108 صفحه رقعی با جلد شومیز و ضمیمه عکس و نمایه در سال 1393برای اول بار چاپ شده است. ساختار محتوای کتاب بر پرسش هایی بنا شده که حسین عسگری از زندگی و زمانه استاد فضایی با ایشان در میان نهاده است. استاد هم با تسلطی مثال زدنی از کودکی و تحصیل خویش در حوزه و دانشگاه و آثار گران سنگ خود از ترجمه و تالیف و تدریس، سخن گفته است. شکر خدا این کتاب از نعمت ویراستاری آقای حسین عبدلی برخوردار است. صفحه آرایی کتاب، ساده و دوست داشتنی است. کتاب در اسفند 1393در چهارمین آیین سور سوره های قرآن در نظرآباد و در اردیبهشت 1394 در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در غرفه دانشگاه آزاد با حضور استاد فضایی و حسین عسگری، رونمایی شد. چند نکته در کتاب هست که اجازه می خواهم سخن را نَم نَمَک به آن سو بکشانم. ادامه مطلب...
زندگی مرموز زنان روستای ایستا
فاطمه رضاپور
شاید سبک های زندگی مختلف و بعضاً ناشناخته یکی از مهمترین جاذبه های گردشگری فرهنگی محسوب شود. خصوصاً اگر در مورد سبک زندگی سنتی زنان یک منطقه باشد. روستای «ایستا» که در شرق طالقان قرار دارد، به دور از همه مظاهر زندگی مدرن است. مردم این روستا از هیچ امکانات زندگی مدرن استفاده نمی کنند. زنان و مردان این روستا به همان شکل زندگی سنتی خود زندگی می کنند. بدون آب لولهکشی، گاز، برق، درمانگاه، ماشین آلات، وسایل ارتباطی و... زنانشان همان تنورهای سنتی را برای پختن نان استفاده میکنند، هیزم جمع میکنند و لباسهای قدیمی میپوشند. خودکفا هستند و تمام نیازهای جامعهشان را خود زنان و دختران این روستا به دستان خود تهیه میکند. اهالی روستای ایستا شناسنامه ندارند. کودکان آن روستا به سبک سنتی و مکتبخانه ای درس می خوانند که اکثراً توسط خود زنان این روستا اداره میشود.
در مورد این روستا شایعاتی وجود دارد از جمله این که اهالی این روستا گروهی از پیروان میرزا صادق مجتهد تبریزی، فقیه مشهور دوره مشروطه که با الهام از نظرات وی در مخالفت با زندگی مدرن به سبک زندگی سنتی روی آوردهاند. التبه این افراد همان زمان به طالقان مهاجرت کردند و این روستا را ساختند. گویا میرزا صادق مجتهد تبریزی از فقهایی بود که تا پایان عمر بر عدم جواز استفاده از ابزار تکنولوژیک و امور جدید و مدرن تاکید داشت. در نتیجه اهالی روستای ایستا واقع در شرق طالقان اوقات شرعی نماز را با شاخصههای خود و بدون استفاده از ساعت مشخص میکنند. آغاز و پایان ماه مبارک رمضان را همینگونه تعیین میکنند. زنان این منطقه خود امورات را به صورت سنتی اداره میکنند. ساعت مچی و دیواری در محل زندگی آنان وجود ندارد. سیمان و آهن در معماری خانههای آنان استفاده نشده است. از هر نوع مظاهر مدرنیته و تکنولوژی دوری میکنند و این عزلتگزینی و انتخاب زندگی سنتی موجب شده است که زندگی زنان و دختران این روستا هم رازآمیز شود. همین رازآلودگی میتواند جذابیت خاصی برای گردشگران فرهنگی ایجاد کند. کسانی که به تکنولوژی و استفاده از لوازم جدید هیچ علاقه ای ندارند، حتی به مدرسه نمیروند و کنکور نمیدهند از همان روشهای قدیمی مکتبخانه برای آموزش استفاده میکنند.
نمونه خارجی
اما بیایید به هزاران کیلومتر دورتر برویم. به غرب و به ایالات متحده و به یکی از ایالتهای آنجا، پنسیلوانیا. شما برای پیکنیک به بیرون می روید که ناگهان با منظرهای روبهرو می شوید که در هیچ کجای دنیا نمی توانید آن را ببینید. انگار با یک ماشین زمان، به گذشته ها بازگشته اید. آدمیانی که همچون 400 سال گذشته لباس پوشیده اند. محاسن بلندی دارند و سبیلهایشان را تراشیده اند. با درشکه و اسب به این سو و آن سو می روند. در روستایشان، نه نشانی از تلفن و برق است و نه دیسکو و بار. هیچ اثری از تکنولوژی و لوازم جدید در آنجا مشاهده نمی شود. مطمئن باشید که شما به میان آمیش ها رفته اید. فرقه ای مسیحی که امروزه تعداد بسیار کمی از آنان در دنیا زندگی می کنند. پیروان کشیشی سوئیسی به نام ژاکوب آمان که در میان سالهای 1644 تا 1720 میلادی می زیست و عقاید خاص خود را داشت که امروزه در میان آمیش ها رواج دارد. پیروان این مکتب، اکثراً در قرن 18 به آمریکا رفتند و در بعضی از ایالتهای آنجا، سکنی گزیدند. تعداد آمیش ها در پنسیلوانیا، اوهایو و ایندیانا، از سایر ایالتها بیشتر است. آمیش ها سبک زندگی متفاوتی دارند. نه از تکنولوژی استفاده می کنند و نه اعتقادی به درگیری و جنگ و گریز دارند. اگر کسی به آنان حمله کند، از خودشان دفاع نمی کننند و کاملاً عیسیوار، طرف دیگر صورتشان را جلو می گیرند. این فرقه مسیحی، به کلیسا اعتقادی ندارند و مراسم مذهبیشان را در خانه های خود انجام می دهند. البته بعضی از گرایش های آمیش، فقط در بعضی موارد از تکنولوژی استفاده می کنند. مثلا برقی که استفاده می کنند، نباید از دولت گرفته شود و اگر با استفاده از ژنراتور باشد، اشکالی ندارد یا تلفن اگر خارج و دور از خانه باشد، می توان از آن استفاده کرد. هرچند که گرایش های متعصب آمیش، حتی به همین مساله هم راضی نمی شوند.
نکته ای که در این مقایسه به دست می آید، این است که در دو منطقه از دنیا که دو نژاد، دو دین و دو سبک زندگی کاملاً متفاوت وجود دارد، گاهی اوقات شباهتهای بسیار زیادی به چشم می خورد که نشان می دهد فرهنگ انسانی و دینی، گاهی اوقات بسیار بههم شبیه می شود. یکی در نزدیکی طالقان و دیگری در لنکستر کانتی ایالت پنسیلوانیا. همین میتواند یک جاذبه گردشگری جذاب باشد. با توجه به اینکه در روستای ایستا اکثر مسئولیتها نیز بر دوش زنان آن روستاست زنان بیشتر امورات را بر عهده دارند؛ از تهیه غذا به روشهای سنتی گرفته تا دوختن لباس با اندک وسایل تا آموزش و نگهداری کودکان. این خودش یک سبک زندگی جالب توجه است که مردمان خسته از زندگی مدرن میتوانند آن را تجربه کنند و قطعاً برای آنان جالب توجه هم خواهد بود.
منبع: روزنامه جام جم، شماره 4411، پنج شنبه 28 آبان 1394، ضمیمه چمدان (ویژه نامه سفر و گردشگری)، ش 215، ص 11.
نمایش «قرار» بازخوانی انتظار یعقوب است
خبرگزاری مهر: شامگاه یکشنبه 24 آبان 1394 نمایش «قرار» به نویسندگی مهرداد کورش نیا در کرج به روی صحنه رفت. نمایش «قرار» بازخوانی انتظار یعقوب، در مجموعه تئاتر شهر کرج در سالن حافظیه روی صحنه رفت. مهرداد کوروش نیا درباره مضمون این نمایش گفت: نمایش قرار به انتظار و قرار بین پدر و پسری می پردازد که به جبهه می رود و بعد از 29 سال پیکرش به میهن باز می گردد. این نویسنده ساوجبلاغی در ادامه گفت: این نمایشنامه به صورت نقل روایی، از سنت های روایت های شرقی و متون کُتب کهن مقدس روایت می شود. وی گفت: برای آن که بتوانیم 29 سال انتظار را در نمایش 80 دقیقه ای نشان دهیم از تکنیک روایت گری که در کتاب های مقدس، داستان یوسف وجود دارد استفاده کرده ایم به طوری که زمان و مکان سریع در حال تغییر باشد. کوروش نیا در ادامه با اشاره به شیوه ی روایتگری در این نمایش، گفت: این «نمایش نوشت» بخش های عمده ای از ایده های کارگردانی، میزانسن، نور پردازی، طراحی لباس و صحنه را در دل دارد. ادامه مطلب...
دورهی آخرالزمان از مشروطه آغاز شده و اکنون آخر آخرالزمان است
آنها که تا کنون پا به طالقان گذاشتهاند مسحور طبیعت زیبای آن شدهاند. وجب به وجب طالقان را میشود گشت و از طبیعت آن لذت برد.مردم مهماننوازی دارد. تاریخ طالقان به 4500 سال قبل برمیگردد و آثاری از سلسلههای مختلف پادشاهی در این منطقه میتوان یافت. مردم طالقان تا قرن سوم هجری، زرتشتی بودهاند. روستای «ایستا» در طالقان داستان دیگری دارد. شاید به جای اینکه بگوئیم «روستاگردی کجا برویم» باید برای این نمونهی خاص بگوییم که روستاگردی کجا نرویم چرا که وارد شدن به این روستا دشوار و شاید غیرممکن باشد. ایستا روستایی است در شهرستان طالقان که به مردم آن «اهل توقف» میگویند.شهرستان طالقان به مرکزیت شهر طالقان، یکی از شهرستانهای استان البرز است . شهرستان طالقان دارای 86 روستا است که یکی از اینها ایستا نام دارد. در کوچههای این روستا نمیتوان نشانی از خودرو یافت. مردم این روستا نه تنها پای تلویزیون نمینشینند بلکه اساساً به شبنشینی نیز اعتقادی ندارند. رسم عزا و عروسی در این روستا وجود ندارد و مراسمی چون جشن تولد و سالگرد ازدواج برایشان بیمعنا است.
مهماننواز هستند به شرطی که زنی قصد ورود به این روستا نداشته باشد. کمتر کسی از بیرون تا کنون زنان آنها را ندیده است. زنان این روستا به ندرت و بنابه ضرورت از خانه خارج میشوند.مردم اینجا از مردم فاصله میگیرند. اهالی این روستا از هر گونه مظاهر مدرنیته و تکنولوژی دوری میکنند و زندگی ِ درویشواری برای خود رقم زدهاند.اهالی بومی طالقان به دلیل اینکه اطلاعات کافی از اهالی این روستا ندارند چرا که نمیتوانند با آنها مراوده کنند در مورد نوع مذهب و باورهای اهالی این روستا نظراتی دارند که گاه به شایعه پهلو میزند. گروهی اینها را اسماعیلیمذهب میدانند و گروهی دیگر درویش و تارِک دنیا. در واقع اما اهالی این روستا شیعهی 12 امامی هستند. هر چه هست مردم این روستا در زمان توقف کردهاند؛ شناسنامه ندارند و خدمات دولتی دریافت نمیکنند و گویا در انتظار ظهور حضرت مهدی (عج) هستند. آنها از آب لولهکشی استفاده نمیکنند و گاز و برق و درمانگاه و ماشینآلات و وسایل ارتباطی را یکسر به کنار نهادهاند. اهالی این روستا گروهی از پیروان «میرزا صادق مجتهد تبریزی»، فقیه مشهور دورهی مشروطه هستند که از آرای تجددستیزانهی این مرجع تقلید الهام گرفتهاند.
«میرزا صادق مجتهد تبریزی از فقهایی بود که در هر دو حیطهی نظر و عمل، بسیار بر طرد مطلق اندیشهی تجدد و دستآوردهایش تاکید میکرد و تا پایان عمر بر عدم جواز استفاده از ابزار تکنولوژیک و امور جدید و مدرن فتوا میداد.» میرزا صادق مخالف مشروطه و تجدد بود. او از جملهی علمای مذهبی بود که در سال 1293 شمسی به محمدعلیشاه تلگرام فرستاد و خواستار لغو مشروطیت شد. این عالم مذهبی تا پایان عمر شناسنامه نگرفت و به خاطر مخالفت با دولت پهلوی از مقدانش نیز خواست که تا آخر عمر شناسنامه نگیرند. حتّی مقلدانش را از گرفتن گذرنامه و سفر به اماکن زیارتی خارج از ایران منع کرد.اهالی این روستا اصالتا تبریزی هستند و افراد متمولی هستند که با فروش زمینهای خود در تبریز روزگار میگذراند و در این روستا نیز به کشاورزی مشغول هستند. فرزندان ِ اهالی این روستا پس از رسیدن به سن تکلیف آزادند که یا با آنها زندگی کنند و یا به شهر تبریز بازگردند. فرزندان اهالی روستای ایستا به سبک سنتی به فراگیری علوم میپردازند و با فراگیری دروسی مانند واجبات و محرمات فقهی و همینطور خوشنویسی و اصول عقاید به سوادآموزی میپردازند. ساعت مچی و دیواری در محل زندگی «اهل توقف» نمیتوان یافت و سیمان و آهن نیز در معماری روستا به کار نرفته است. اهالی این روستا ساعت شرعی خود با شیوههای خود استخراج میکنند و آغاز و پایان ماه رمضان را خودشان تشخیص میدهند. هیچگونه فعالیت سیاسی و اجتماعی ندارند و جالب است که باورها و منش و رفتار خودشان را حتا تبلیغ نمیکنند.
این روستا، روستای منظم و تمیزی است که از دور به شکل یک دهکدهی کوچک سرسبز میماند. گفته میشود که حسینقلی ضیایی (پیر اهل توقف) سالها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و به هنگام جوانی به منطقهی طالقان میآید و به گفتهی خودش در جستوجوی مردان طالقانیای بوده است که در احادیث و روایات اسلامی سیزده نفر از یاران ِ مهدی موعود هستند و وقتی کسی را نمییابد، زمینهایی را میخرد و از سال 1369 بنای یک زندگی ِ موعودگرایانه را میگذارد. حسین عسگری کتابی نوشته است به نام «روستای ایستا» که بر این نظر است که این کتاب پژوهشی در شناخت این روستا است. این کتاب توسط نشر محبی منتشر شده است.در این کتاب آمده است که اهالی این روستا که از آنان با عنوان فرقهی انتظاریون نام میبرد حتا به سفر حج نیز نمیروند. علاوه بر اینکه نماز میخوانند و روزه میگیرند، منتظر ماندن در کنار رودخانه را نیز یکی از فرایض خود میدانند. اهالی این روستا مایحتاج خود را از طریق دامداری و کشاورزی تهیه میکنند. آب لولهکشی را حرام میداندد و از آب چاهی استفاده میکنند که خودشان کنده باشند. وسایل گرمایشی اهالی این روستا نیز هیزم است. در کتاب حسین عسگری آمده است که اهالی روستای ایستا معتقد هستند که دورهی آخرالزمان از مشروطه آغاز شده و اکنون آخر آخرالزمان است.
گزارش فوق در پایگاه خبری تحلیلی بهاران نیوز
نجمآبادی آغازگر جنبش قرآن پژوهی، توام با فهم فلسفی آن است
رضا صادقیان دانشجوی دکتری علوم سیاسی
عنوان: سنت اسلام نواندیش در ایران معاصر / نویسنده: سید محسن آل سیدغفور / سال نشر: چاپ اول، 1394/ ناشر: نشر رخداد نو.
کتاب «سنت اسلام نواندیش در ایران معاصر»، قبل از آنکه مجموعهای از مقالات پژوهشی، نوشتهای براساس دغدغههای شخصی و یا کتابی سفارشی توسط نهاد دولتی و یا فرهنگی باشد، پایاننامه مقطع دکتری نویسنده است (کتاب به دکتری داود فیرحی تقدیم شده است). برای کسانی که دستی برآتش تحصیلات تکمیلی در رشتههای علومانسانی و خصوصا علوم سیاسی داشته باشند خوب میدانند که گذراندن چنین مرحلهای و انتخاب موضوع پایاننامه بهسادگی انجام شدنی نیست، از طرفی هر فصل پایاننامه با دقتهای خاص استاد راهنما و مشاور بارها و بارها نیاز به ویرایش پیدا میکند تا ایرادهای احتمالی کمتر به خطوط نگارش درآمده راه یابد (فصل اول کتاب). پژوهشهای صورت گرفته در دوره دکتری، نیازمند چهارچوب تحلیلی است. دانشجو نمیتواند انبوهی از دادههای تاریخی، سیاسی و یا هر نوع اطلاعات دیگر را در پی هم آورد و نهایت با نوشتهای پایانی نتیجهگیری کند. در واقع، گام ابتدایی هر پایاننامهای یافتن، پردازش و پروراندن زاویه نگاهی است که از آن دریچه رویدادهای مورد نظر را مینگریم. صرف دیدن و مرور هزاران اتفاق و یا تحول فکری در صورتی که از روششناسی و چهارچوب نظری برخوردار نباشد، هر چیزی میتواند باشد الی پایاننامه دوره دکتری. ادامه مطلب...