سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

از «ولیان» ساوجبلاغ تا «دنبلید» طالقان

دکتر صادق کرمیار در 26 آذر 1338 در تهران متولّد شد. پدرش اهل «روستای وِلیان» از توابع شهرستان ساوجبلاغ و مادرش اهل «روستای دُنبلید» از توابع شهرستان طالقان واقع در استان البرز است. وی در داستان «بوی شیر» به این دو روستا، اشاره کرده است. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در محله امامزاده حسن و سپه غربی تهران گذراند و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در امورتربیتی دو سال فعالیت کرده و سپس به عنوان خبرنگار روزنامه اطلاعات مشغول به کار شد. همزمان در رشته الهیات دانشگاه آزاد نیز به تحصیل ادامه داد و نخستین داستان خود را در سال 1367 در روزنامه اطلاعات به چاپ رساند. در سال 1369 مجموعه داستان ایشان به نام «فریاد در خاکستر» به زیر چاپ رفت و بعد از یک سال مجموعه داستان نوجوانان به نام «انتقام در اردوگاه» منتشر شد. نخستین فیلمنامه سینمایی کرمیار که در عرصه جنگ و محاصره آبادان بود در سال 1375 به نام «کوسه ها» ساخته شد. فیلم «سجده بر آب» و «جان سخت» و چند مجموعه تلویزیونی نیز از دیگر آثار او در زمینه فیلم سازی است. از کارهای اخیر او  می توان به رمان «دشت‌های سوزان»، رمان «نامیرا» و رمان «خداحافظ دوکوهه» اشاره کرد. کرمیار مسئول ویژه نامه اطلاعات جبهه در مناطق جنگی در سال ‌های 65 -67 بود و از 72 - 75 مسئول صفحه ادبی جوانه‌های اندیشه روزنامه اطلاعات و همچنین معاون سردبیر نشریه سینمایی مردم و سینما وابسته به بنیاد سینمایی فارابی بوده ‌است.  ادامه مطلب...

نوشته شده در  پنج شنبه 94/1/20ساعت  2:56 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 


 «اشرف الدین قزوینی» مدیر روزنامه نسیم شمال    «نازک الملائکه» مادر شعر نو عرب

نسیم شمال و نازک الملایکه شاعرانی از خاندان برغانی

استاد زکریا مهرور (متولّد 1338خورشیدی) از فرهنگیان پیشکسوت و اهل قلم استان البرز است که در معرفی فرهنگ و تاریخ زادگاهش روستای برغان از توابع شهرستان ساوجبلاغ، پژوهش های ارزشمندی را به سرانجام رسانده است. با ایشان در روند برگزاری کنگره بزرگداشت آیت الله شیخ محمّدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث آشنا شدم. مردی نکته بین، مهربان، مقیّد به اخلاق و کوشا که کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی است. آثارش هم بیشتر در همین زمینه است. معرفی نسب برغانی دو تن از مشاهیر ادبی ایران و عراق یعنی «اشرف الدین قزوینی» مدیر روزنامه نسیم شمال و «نازک الملایکه» مادر شعر نو عرب از تلاش های قابل توجّه ایشان است. بی تردید استاد مهرور از سرمایه های فرهنگی استان البرز هست که بایستی به شایستگی، خدمات علمی و فرهنگی اش را ارج نهاد. به علاقه مندان به ویژه جوانان البرزی، مطالعه آثار ایشان را توصیه می کنم: ادامه مطلب...

نوشته شده در  یکشنبه 94/1/16ساعت  7:46 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

پدرم از اهالی هشتگرد بود که در زمان احمدشاه قاجار به تهران آمد

به یاد دارم وقتی به خاطر درس و بحث، پایتخت نشین بودم - در سال های 1374 و 75 - در کنار دوست شاعرم علیرضا علیزاده به جلسات شعر حوزه هنری در تقاطع خیابان های سمیّه و حافظ می رفتم. استاد عباس براتی پور آن جلسات ادبی را اداره می کرد. همه جور شعر و شاعری هم در آنجا پیدا می شد. البته بنده فقط شنونده بودم و توفیق سُرایش شعر را نداشته و ندارم. دوست شاعرم مطلبی در نقد آن جلسات نوشت و در ماهنامه صبح به مدیریت مهدی نصیری به چاپ رساند. استاد براتی پور با حوصله به آن نوشته انتقادی، پاسخ داد. هنوز آن دو نوشته را دارم. بیست سال پس از آن سال های خوش، روز هشتم فروردین 1394 با آقای اسماعیل آل احمد به دیدار شاعر ارجمند استاد محمّدحسن حجّتی (پریشان) رفتم. ایشان سالیانی است مقیم شهر نظرآباد است. وقتی صحبت از «نام آوران ساوجبلاغ» به میان آمد، استاد پریشان گفت که «آقای عباس براتی پور اهل منطقه ساوجبلاغ است». همین سخن کوتاه، بهانه ای شد تا نسبت استاد براتی پور و منطقه ساوجبلاغ را مورد کنکاش قرار دهم. امیدوارم که امکان برگزاری نکوداشت این شاعر گرامی در خاستگاهش یعنی شهرستان ساوجبلاغ با شکوه تمام برگزار شود. به امید آن روز. ادامه مطلب...

نوشته شده در  جمعه 94/1/14ساعت  1:36 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

استاد محمّد حسن حجّتی (پریشان) در بستر بیماری

امروز (شنبه 23 اسفند 1393) طبق معمول جهت احوال پرسی از استاد محمّد حسن حجّتی (پریشان) با منزل ایشان تماس گرفتم. همسرش با صدایی گرفته گفت حاج آقا در بیمارستان بقیه الله تهران بستری هستند. دردهای ناشی از جانبازی با بیماری های دیگری در هم پیچیده و وجود مهربان ایشان را به ناز طبیبان نیازمند کرده است. این خبر ناخوشایند را نوشتم تا باهم در این شب های متّصل به بهار، برای سلامتی ایشان دعا کنیم. ادامه مطلب...

نوشته شده در  شنبه 93/12/23ساعت  9:17 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

استاد شهیدی صالحی گوهری که شناخته نشد


نوشته شده در  شنبه 93/11/18ساعت  7:53 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 مدرسه صالحیه قزوین از بزرگترین مرکز علمی ایران در قرن سیـزدهم هجری است که توسط حاج شیخ محمدصالح برغانی در سال 1262 قمری بنیانگذاری شده است.

 

شیخ محمدصالح برغانی گفت که در غیبت کبری، اختیارات شاه محدود است

در سده سیزدهم، در سال 1220 هجری قمری بود که ملامحمدصالح برغانی از عتبات به تهران بازگشت، این هنگام روس­ها، سپاهیان فتحعلی­شاه را در هم شکسته و بسیاری از شهرهای شمالی ایران به اشغال روسیه تزاری درآمده بود، انگلستان نیز می رفت تا چمبره نفوذ خود را در سرتاسر جنوب ایران بگستراند. ملامحمدصالح، به ناکارآمدی حکومت یورش آورد و فتوا داد که هرگونه جنگ و صلح و گفت­و­گو با دولت­ها و کشورهای خارجی، نیاز به اجازه فقها دارد. این فتوا، شاه را ناگزیر کرد که روحانیان طراز اول را به کاخ گلستان فرابخواند. آن روز در برابر شاه، نشست برگزار شد. سه برادر، ملامحمد صالح برغانی، ملامحمد تقی برغانی و ملامحمدعلی برغانی هم در این نشست بودند. ملامحمدصالح آشکارا گفت که در غیبت کبری، اختیارات شاه محدود است و باید برای رایزنی از قرآن و سنت بهره گرفته شود که این هم از اختیارات روحانیت است. در برابر، ملامحمدعلی جدلی  مازندرانی که با دربار روابطی گرم و صمیمی داشت، به مخالفت برخاست و دمی بعد، مشاجره شدت گرفت و خشونت از کلام به عمل گرایید، برادران برغانی بی­واهمه یورش آوردند. روحانیان حاضر در دربار دو شق شدند، بخش بزرگتر سوی برغانی­ها را گرفتند و دیگران به هواداری از دربار به ستیز با گروه رودررو برخاستند. جنگ لفظی و کتک­کاری شاگرد و استاد (1) شاه را سخت آزرد. فتحعلی شاه، خشمگین از عمل برغانی­ها، آن­ها را تبعید کرد.

ملامحمدصالح به  عتبات رفت و از آنجا نیز به حجاز سفر کرد و در مکه و مدینه سکنی گزید. پس از چندسال به ایران بازگشت و به قزوین رفت. مدرسه صالحیه  را پی افکند با نگرشی دیگرگونه و رویکردی نو به جامعه. مدرسه صالحیه دارای رشته­ها و گروه­های آموزشی بود و ویژگی­های بسیار داشت. نخست: آن که رشته­های درسی مختلفی را آموزش می­دادند، همانند: فقه، طب، اصول، تفسیر و حدیث، ادبیات و عرفان. دوم: راهیابی زنان به آموزشی­های دینی که می­توان برای نمونه چند زن از خانواده برغانی را نام برد که آموزندگان این مدرسه بودند، میرزا ماه شرف برغانی، آمنه خانم قزوینی، رقیه برغانی و... (2) سوم: فتاوی نو و تجددخواهانه که یکی از انگیزه­های آن حضور روحانیون نامداری چون شیخ جعفر کبیر مؤلف کاشف الغطاء، شیخ احسایی، آخوند ملاآقا حکمی و... و بنگریم به شاگردان که برخی را نام می­بریم: میرزای شیرازی (اول)، سیدجمال­الدین اسدآبادی، میرزا کوچک جنگلی و طنزسرای معروف دوره مشروطه و مدیر نشریه­ای که مردم آن را مشتاقانه می­خریدند و می­خواندند، یعنی سیداشرف الدین گیلانی مدیر و سراینده روزنامه نسیم شمال. علمای مدرسه صالحیه درباره مسائل روز نظریاتی نوگرا داشتند که می­توان به «فتوای عدم حرمت حلق لحیه (ریش­تراشی) و فتوا در حلیت موسیقی ودیگر مسائل مبتلا به روز» (3) اشاره داشت.

پانوشت ها: 1. محمدصالح برغانی در قزوین، مقدمات را نزد ملا محمدعلی جدلی خوانده بود. (علی کرباسی زاده اصفهانی، حکیم متاله بیدآبادی، ص 145) / 2. همانجا،  صص 4 و 143 / 3. همانجا، زیرنویس ص 43. (به نقل از: وبلاگ نقد و بررسی تاریخ ایران، نوشته غلامحسین مراقبی).


نوشته شده در  جمعه 91/12/18ساعت  9:56 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

استاد بهزاد میرخانی  

 

مدرس شناخته شده موسیقی کلاسیک در ایران و اروپا

استاد بهزاد میرخانی (متولد 1348خورشیدی در تهران) آهنگ­ساز و مدرس شناخته شده موسیقی کلاسیک در ایران و اروپا است. پدر ایشان استاد سید احمد میرخانی (متولد 1318 خورشیدی) خوشنویس و کاتب قرآن کریم، متولد روستای تالیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ در استان البرز است. کالج موسیقی لندن از دانشکده های دانشگاه لندن غربی از اکتبر سال 2010 میلادی، استاد میرخانی را به عنوان مدرس رسمی خود معرفی کرده و آزمون کتبی اش را ژوئن هر سال در تهران همزمان با مراکز کالج لندن در کشورهای دیگر برگزار می­کند. «آخرین برگ»، «آستوریاس»، «شیفته»، «جوانه­ها»، «راپسودی ایران»، «رقص گیتار» و «مثل برگ» نام آلبوم­های موسیقی منتشر شده وی در ایران است. همچنین آثاری همانند «آخرین برگ»، «هفتاد دقیقه با عاشقانه­های گیتار»، «کی مای» و «نت­های تنظیم شده برای گیتار» را در خارج از ایران منتشر کرده است.

 

 BEHZAD MIRKHANI 

نوشته شده در  جمعه 91/12/11ساعت  8:0 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

قرآن کریم به خط نستعلیق استاد سید حسین میرخانی 

 

به قرآن من افتخار کن، نه به کمانچه‌ نوازی‌ام !

بانو اشرف‌السادات میرخانی سال‌ها است که در حفظ‌  و حراست میراث پدرش استاد سیدحسین میرخانی (متولد 1286 خورشیدی در روستای تالیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ) اهتمام کامل داشته و دارد. هر چیز فرد و کلان، که بارقه‌ای از معرفت پدر را بنماید، نزد او گرامی ا‌ست و از این بابت کامل‌ترین مرجع برای کسب اطلاعات. آنچه در پی‌ می‌آید، متن گفت­وگویی است که با ایشان صورت گرفته است:

- آداب خوشنویسی مرحوم میرخانی چگونه بود؟

- پدرم چون قرآن را کتابت می‌کرد، هرگز بدون وضو دست به کار نمی‌شد. از سال 1323، که متولد شدم و ایشان از همین ایام کتابت استاد سید حسین میرخانی؛ خوشنویس نامدار ساوجبلاغیاولین قرآن را شروع کرده بود، هرگز سراغ ندارم بدون وضو بوده باشد. یکی از مواردی که در خصوص کار ایشان به طور استثنایی وجود داشت، نحوه قلم‌گیری بود که آن را بین سَبابه و شَست قرار می‌داد. این نکته را در بین خوشنویسان فقط استاد خروش است که دنبال می‌کند. سبک تراشیدن قلم هم برای پدرم متفاوت بود. دکتر انوری، یکی از شاگردان ایشان که چهل سال است در کلن آلمان زندگی و در دانشگاه تدریس می‌کند، می‌گفت:«یک عصر تا شب من ما با آقای خروش بر سر مسأله تراش قلم با هم بحث و تبادل نظر داشتیم که مثلاً اگر تراش به این صورت باشد، چه می‌شود و اگر زاویه و نوک قلم در این حد و حدود باشد، چه.» دست آخر رفته بودند و یکی از قلم‌های استاد سیدحسین را آورده و سنجیده بودند. بعد متوجه شده بودند، ایشان بهترین شیوه را در تراش قلم رعایت کرده. پدرم پشت میز نمی‌نشست، اگرچه میز تحریر داشت، اما کاغذ را روی پایش می‌گذاشت و خط می‌نوشت. مرکبِ خشک را بسیاری برای پدرم سوغات می‌آوردند؛ ایشان آن را با آب مخلوط و استفاده می‌کرد. اخیراً آقایان گلاب در مرکب می‌ریزند، اما پدرم، از آب استفاده می‌کرد. یک بیت شعر را آقای انصاری در این خصوص سروده‌اند که به نظرم جالب است: با دواتش از این شراب بهشت / که سه قرآن بدین شراب نوشت... یک دوات انگشتی داشت که بین انگشتان دست چپ قرار می‌داد و با دست راست می‌نوشت.

ادامه مطلب

نوشته شده در  جمعه 91/12/11ساعت  9:50 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

استاد دکتر حکمت الله ملاصالحی؛ از مفاخر فرهنگی شهرستان های ساوجبلاغ، طالقان و نظرآباد

 

تأملی در سبک زندگی امروز ما

سبک زندگی در هر جامعه‌ای پیوندی تنگاتنگ با منش فرهنگی و زیبایی‌شناختی مردمان آن جامعه در طول تاریخ خود دارد؛ به همین خاطر شاید بتوان گفت به تعداد ملت‌ها و جامعه‌های گوناگون در سیر تاریخ، سبک و منش زندگی وجود داشته است. ما ایرانیان نیز مانند هر مردم دیگری در این کره‌خاکی سبک زندگی ویژه‌ای داشته‌ایم که در نحوه رفتار، ارتباطات، نشست و برخاست‌ها، لباس پوشیدن، معماری و ...ما نمود داشته است. با این‌حال از زمانی که چندان هم دور نیست، این سبک خاص زندگی که بر شالوده فرهنگ ایرانی - اسلامی بنیان گرفته بود، به‌تدریج شروع به افول کرد و اینک در روزگار ما به گفته پژوهشگران حوزه‌های مختلف جز پاره‌هایی از آن باقی نمانده است. با نگاهی به معماری شهرهای ما و همچنین شیوه‌های زیست زندگی روزانه می‌توان این گسستگی و آشفتگی و در مواردی بی‌هویتی را دید. با این حال هنوز دیرنشده و همچنان می‌توان با آسیب‌شناسی سبک زندگی معاصر خودمان و بازشناسی منش و فرهنگ ایرانی - اسلامی بر این بحران تا حدی فائق آمد. درمطلب زیر با نگاهی فلسفی و تاریخی تلاش شده که در این موضوع کندوکاو شود .

از بودن تا چگونه بودن و از زیستن تا فرهنگ و منش زندگی به مفهوم انسانی آن تفاوت از زمین تا به ثریاست. در«بودن» همه ما بر خوان ضیافت هستی و هستومندی زیرسقف یک میراث مشترک گردآمده‌ایم و هر یک سهم خود را برگرفته و بهره خود را برده‌ایم. بهره وجودی هر موجود یا هستنده‌ای را نیز به عیار و اعتبار نحوه بودنش درجهان می‌توان محک زد و درباره‌اش داوری کرد. انسان بودن آدمی نیز در نحوه بودن و فرهنگ و منش چگونه زیستن او در جهان افق گشوده و چهره نموده و جامه تحقق بر تن پوشیده است. البته بودنی نه از جنس نحوه بودن در جغرافیای طبیعی و سپهر طبیعت و بشر طبیعی آنگونه که رمانتیست‌های آرمان‌گرای سده‌های 18 و 19 پس از به‌پا خاستن توفان انقلاب علمی و صنعتی در اروپا مشتاقانه بازگشت ناممکن و ناکام به آن را در سر داشتند. در جغرافیای طبیعی و سپهر طبیعت همه چیز به میزان زیاد پیشاپیش طراحی شده است. این طراحی‌های از پیش مهیا شده در جغرافیای گیاهی و رفتار گیاهان بسیار مشهودتر از جغرافیای گونه‌های جانوری بوده و در اقلیم و عالم بشری سر از افق دیگری برکشیده است. در این جغرافیای پرچین و شکن و هزار توی عالم انسانی است که برای نخستین‌بار با نحوه بودنی از جنس دیگر و منش زیستنی از تباری دیگر مواجه می‌شویم؛ جغرافیا و سپهر اقلیم و عالمی که اصطلاحا" آن‌ را جغرافیای تاریخی و فرهنگی و انسانی اطلاق کرده و می‌شناسیم.

ادامه مطلب

نوشته شده در  سه شنبه 91/12/8ساعت  6:53 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

حاج میرزا عبدالله شهیدی با جوانان مهربان بود

شادروان آیت الله حاج میرزا عبدالله شهیدی، فرزند آیت الله شیخ عبدالحسین شهیدی است که نسبش با چهار واسطه به شیخ محمدتقی برغانی )شهید ثالث) می‌رسد. در محرم الحرام 1340 قمری در بیت علم و فضیلت در شهر قزوین زاده شد. پس از طی دوره دبیرستان به تحصیل علوم دینی اشتغال یافت. علوم مقدماتی و بخشی از سطوح را نزد پدرش و اساتید وقت حوزه علمیه قزوین فراگرفت و سپس در سال 1361 قمری به منظور ادامه تحصیل به قم مهاجرت کرد و از محضر آیات عظام به ویژه آیت الله حجت کوه کمری، آیت الله بروجردی و آیت الله مرعشی و امام خمینی بهره علمی گرفت و به کسب اجازاتی از مراجع تقلید عبدالنبی عراقی، سید عبدالهادی شیرازی، حاج سید ابوالقاسم خویی، حاج آقا حسین بروجردی، آقا سید ابوالحسن رفیعی قزوینی نایل آمد.    

آیت الله شهیدی انسانی وارسته، دارای اخلاق نیکو و خدمتگزاری صادق بود. ایشان با جوانان، مهربان و صمیمی بود. فعالیت های چشمگیر اجتماعی و فرهنگی و دینی و تلاش­های فراوانش در انقلاب اسلامی در قزوین از دیگر فرازهای زندگی ایشان است. از آثار به چاپ نرسیده ایشان می‌توان به «کتاب المعراج» و تفسیر سوره یوسف اشاره کرد. روح آن فقید سعید در روز پنجشنبه 18 فروردین 1373 در شهر قم به رحمت الهی واصل گردید.


نوشته شده در  سه شنبه 91/12/1ساعت  6:39 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

<   <<   11   12   13   14   15      >

فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
رسانه ملی و تنوع فرهنگی و زبانی استان البرز -1
رسانه ملی و تنوع فرهنگی و زبانی استان البرز - 2
پاسخ البرزپژوهانه به بی ادبی علیرضا پناهیان به ساحت پیامبر (ص)
مطالبه ای درباره فرهنگسرای خط و تذهیب شهر کرج -1
مطالبه ای درباره فرهنگسرای خط و تذهیب شهر کرج - 2
مطالبه ای درباره فرهنگسرای خط و تذهیب شهر کرج - 3
خاطره اسماعیل آل احمد از استاد دکتر یوسف مجیدزاده
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]