پژوهشگران درباره کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» چه میگویند؟
چه هدفی در بابی معرفی کردن بزرگان فرهنگ ایران نهفته است؟
نویسنده در کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» بزرگان اندیشه اصلاح دین در ایران را در دوران قاجار، از جمله سیدجمال الدین اسدآبادی و شیخ هادی نجمآبادی را بابی خوانده است. به گزارش خبرنگار خبرگزاری مهر، کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» مجموعه دو جلدی به قلم سید مقداد نبوی رضوی است که در آن جنبشهای اصلاح دین از دوران قاجار تا پهلوی بررسی شده است. نویسنده در جلد نخست این مجموعه به دوره قاجار و در جلد دوم به دوره پهلوی پرداخته است. سرویس فرهنگ خبرگزاری مهر قصد داشت درباره این کتاب گفتوگویی تفصیلی با مقداد نبوی رضوی را داشته باشد که در صحبت تلفنی خبرنگار با این نویسنده، این گفتوگو مورد موافقت او قرار نگرفت.
درباره کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی»
محتوای جلد نخست با مبحث تاریخی «بابیان و دعوت اصلاح دین» شروع میشود. این مجلد دو فصل دیگر دارد. در فصل دوم با عنوان «شیخ هادی نجم آبادی: معلم فکر اصلاح دین در دوره قاجار» اندیشه شیخ هادی نجم آبادی و کتاب «تحریر العقلا»ی او بررسی شده و در ادامه جنبش اصلاح دینی باب معرفی میشود. به باور نویسنده شیخ هادی نجم آبادی از شهدای بیان و یکی از بزرگان بابی ازلی در تهران دوران قاجار است. نویسنده در فصل سوم این مجلد نیز با عنوان «سید اسدالله خرقانی و دوره طلایی مشروطیت» مرحوم خرقانی را در ادامه جنبش باب معرفی میکند. نویسنده مباحث جلد دوم را با صحبتی تاریخی در پیرامون اندیشههای شریعت سنگلجی به عنوان معلم اندیشه اصلاح دین در دوره پهلوی اول، آغاز میکند. این مجلد دو فصل دیگر نیز دارد: «دعوت اصلاح دین پس از شریعت سنگلجی» و «جمع بندی و نتیجه گیری». پیوستهای پنجگانه کتاب نیز در این مجلد منتشر شده که عناوین آن به ترتیب به این شرح است: «شجره نامه فکری داعیان اصلاح دین در ایران»، «انحطاط توحیدی مسلمانان و ظهور سید علی محمد باب از دیدگاه ازلیان»، «نمودهایی از اندیشه اصلاح دینی سید جمال الدین افغانی»، «پیشنهادهای سید اسدالله خرقانی به روزنامه صوراسرافیل» و «گفتارهایی در نسبت شریعت سنگلجی با اصلاح گرایان ایرانی و وهابیان عرب.»
آیا سیدجمال الدین اسدآبادی بابی بود؟
مقداد نبوی رضوی نویسنده این کتاب پیشتر کتاب «تاریخ مکتوم: نگاهی به تلاشهای سیاسی فعالان ازلی در مخالفت با حکومت قاجار و تدارک انقلاب مشروطه» را نیز نوشته بود و در آن همه کوشندگان در راه انقلاب مشروطیت را ازلی خوانده بود. نبوی رضوی در «تاریخ مکتوم» به صورتی تلویحی سیدجمال الدین اسدآبادی را نیز ازلی خواند و در کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» بر غیرمسلمان بود سیدجمال تاکید کرد. او همچنین با تاکید بر پسوند افغانی سیدجمال بر هویت ایرانی او تشکیک کرد. نبوی رضوی بعدها با نگارش دو کتاب «میرزا مهدی اصفهانی» و «مکتب شیخیه: در نگاه مکتب معارف خراسان» علقه خود را به انجمن حجتیه مهدویه نشان داده است. نویسنده در «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» مانند «تاریخ مکتوم» عموم مشروطه خواهان که به دلیل تعلق به مشروطه دست به اصلاح دین برای هماهنگی میان شرع و دموکراسی زده بودند، ازلی خوانده است. به باور او چهرههایی چون شیخ هادی نجم آبادی و سید اسدالله خرقانی ازلی هستند و معلم پیشرو اندیشه اصلاح دین در دوران پهلوی یعنی شریعت سنگلجی نیز دارای دو خاستگاه فکری بابی ازلی و وهابیت است. در شیوه پژوهشی نویسنده نحوه مواجههاش با اسناد تاریخی دوگانه است. به عنوان مثال نبوی رضوی با مراجعه به کتاب «باب کیست و سخن او چیست؟» نوشته مرحوم نورالدین مدرسی چهاردهی، سیدجمال واعظ و ملک المتکلمین را از بزرگان بابی ازلی شمرده است. مرحوم مدرسی چهاردهی تحقیقات فراوان درباره بابیها و ازلیها داشت و با بسیاری از ازلیها نیز دوستی نزدیک داشت و توانست با همین ارتباطات خود کتاب مهم «باب کیست و سخن او چیست؟» را در رد بابیه و بیآبرو کردن آنها بنویسد. مدرسی چهاردهی در همین کتاب و در همان صفحاتی که سیدجمال واعظ و ملک المتکلمین را بابی ازلی خوانده نوشته که تهمتهایی هم مبنی بر ازلی بودن شیخ هادی نجم آبادی در افواه شایع بود، اما این کار دشمنانش بود و دامن آن مرد بزرگ از این تهمت و گناه مبراست. حال رویکرد نبوی رضوی در این باره مبهم است. او بر اساس چه سندهایی حرف مدرسی چهاردهی را در بابی بودن سیدجمال و ملکالمتکلمین را میپذیرد، اما حرف قاطع او در رد ازلی بودن شیخ هادی مورد تاییدش نیست؟ همچنین درباره نسبت شریعت سنگلجی و تفکر وهابیون هم نوشتهاند که او در سالهای آخر عمر با سفر حجاش با تفکرات وهابیون آشنا شد و کتابهای مهم خود از جمله «کلید فهم قرآن» را پیش از آن آشنایی نوشته بود. به طور کل نبوی رضوی همه کوشندگان راه مشروطیت و همه کسانی را که تا دوره پهلوی دوم دم از اصلاح اندیشه دینی زدهاند، یا بابی و ازلی خوانده یا وهابی و وهابی زده خوانده است.
رضا بابایی: این کتاب توهم توطئه است
رضا بابایی، مدرس حوزه و دانشگاه و پژوهشگر قرآنی درباره کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» به خبرنگار مهر گفت: نویسنده در کل کتاب دچار توهم توطئه است. به طور کل صحبت و گفتوگو درباره این کتاب چندان ارزشی ندارد. به نظر من تنها دلیل برای ازلی خواندن بزرگانی چون سیدجمال الدین اسدآبادی، شیخ هادی نجم آبادی و... دشمنی با نواندیشی دینی و روشنفکری است. اکنون از راههای مختلف با نواندیشی مقابله میکنند و یکی از این راهها منتسب کردن آنها به گروههای بدنام است. وی افزود: نویسنده از ابهامهایی که در این میان وجود دارد، سواستفاده کرده است. اکنون اگر از میلیونها ایرانی سوال کنید که ازلی چیست یا کیست؟ هیچ پاسخی به شما نمیدهند، چون نمیدانند. برای آن معدودی که میدانند نشانههای ازلی بودن را بیان کرده و در کمال بیانصافی بزرگانی چون شیخ هادی نجم آبادی را به آن نشانهها کوبیده است. بابایی ادامه داد: نبوی رضوی از کل کتاب «تحریر العقلا» شیخ هادی نجم آبادی که کلی مطالب در رد بابیه دارد، یک نکته کوچکی را پیدا کرده و آن را به بدترین وجه تفسیر کرده و به مخاطبان ناآگاه قبولانده که شیخ هادی بابی است. در صورتی که اگر حسن ظن داشت واقعا میتوانست آن نکات را به روشهای دیگری نیز تفسیر کند و نتایج دیگری را به دست بیاورد.
حسینی طباطبایی: شیخ هادی بارها بابیه را نقد کرده است
همچنین مصطفی حسینی طباطبایی، قرآن پژوه معاصر که مقداد نبوی رضوی مدتی را نیز نزد او تلمذ می کرد، در نقد کتاب در نقد کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» به خبرنگار مهر گفت: در زمان ناصرالدین شاه به دلیل تبلیغ گسترده باب توسط بابیون و خطر آنها برای جامعه اسلامی، باب توسط امیرکبیر اعدام شد. به همین دلیل برخی از بابیها در دوشان تپه اقدام به ترور شاه میکنند. از آن تاریخ به بعد یک حالت ضد بابی در میان مردم پیدا شد و به هر کسی که انگ بابی بودن میزدند، آن شخص تحقیر بسیار میشد. مردم هم در آن دوران مانند امروز ارادت فوق العاده به امام زمان داشتند. وی افزود: پس از ترور ناموفق ناصرالدین شاه، دستگاه حکومت بهترین راه را در آن دید که هرکسی را که با دستگاه مخالفت میکند به او تهمت بابیگری بزند.از جمله کسانی که این مارک به او زده شد سیدجمال الدین اسدآبادی بود که در دومین نوبت حضورش در ایران با خفت و خاری از بستش به بیرون کشیده و تبعید شد. او بعد از این تبعید به اروپا رفت و منشا بسیاری از کارها بر علیه استبداد ناصرالدین شاه شد. حسینی طباطبایی در ادامه شیخ هادی نجم آبادی را هم یکی از مخالفان سرسخت دستگاه ناصرالدین شاه معرفی کرد و گفت: مرحوم شیخ هادی یکی از مخالفان سرسخت دیکتاتوری ناصرالدین شاه بود که فکری مترقی داشت. همه مورخان نوشتهاند تنها کسی که برای قاتل ناصرالدین شاه مجلس ترحیم گرفت، مرحوم نجم آبادی بود، این در صورتی بود که در آن دوران قاتل ناصرالدین شاه هم بابی خوانده شده و بسیار مورد لعنت بود. شیخ حتی حتی برای میرزا رضا کرمانی مراسم سالگرد هم گرفت. این جریان را را جاسوسان راپورت میدادند و چون شیخ بسیار ذینفوذ بود، بهتر را در این دیدند که تهمت بابیگری به او بزنند. اگر متون دوران قاجاریه را بخوانید تنها در یادداشتهای شاهزادهها و وابستگان دربار تهمت بابیگری به شیخ زده شده است. این قرآن پژوه در بخشی دیگری از سخنان خود به نقدهای شیخ هادی بر بابیها اشاره کرد که دانسته یا نادانسته از دید نویسنده کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» پنهان مانده است: شیخ در تنها کتابش یعنی «تحریر العقلا» به مخالفت با باب بارها تصریح میکند. سه آیه در سوره مبارکه قیامت به این شرح آمده: «إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ* فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ» که معنای آن چنین است: «جمع کردن و خواندن قرآن بر عهده ماست پس هر گاه آن را خواندیم از خواندن آن پیروی کن و بیان و توضیحش هم بر عهده خود ماست.» به دلیل آنکه علی محمد باب اسم کتابش را «بیان» گذاشته بود، بابیها در تفسیر این آیه اعتقاد داشتند که قران میگوید کتابی به اسم بیان در دورهای از تاریخ میآید. مرحوم نجم آبادی در «تحریر العقلا» نوشته ای بابیها این بیانی که قرآن تصریح کرده غیر از بیان شماست و و ربطی به شما ندارد و قران سراسر توحید است، اما بیان شما سراسر شرک. حسینی طباطبایی اضافه کرد: همچنین شیخ هادی نجم آبادی در «تحریر العقلا» مدام از پیغمبر مکرم اسلام با عنوان حضرت خاتم یاد کرده است. حتی در صفحه 237 این کتاب گفته که کلام قرآنی کلامی ابدی است. این در صورتی است که بابیها اعتقاد داشتند که نعوذبالله قرآن نسخ شده است. البته در این کتاب حرفهایی هم زده که روحانیون سنتی آن را برنمیتافتند. مثلا نوشته که تفسیر قرآن با «خبر واحد» جایز نیست. شیخ همچنین در صفحه 177 به مخالفت شدید با نسخ احکام و آیات قرآن توسط باب میپردازد. حتی در صفحه 210 هم در رد بابیه و غلات شیعه مباحث مهمی دارد. حال چطور ممکن است شخص که افکارش این گونه بوده، بابی باشد؟ من معتقدم شیخ هادی نجم آبادی شانش اجل از این بوده است که به بابیگری منسوب شود. مطالبی که ایشان به عربی نوشته در همین کتاب تحریر العقلا، 100 برابر فصیحتر و بلیغتر و معقولتر از کلام باب است. مگر ممکن است چنین شخصی که هزار درجه از باب بالاتر بوده به لحاظ علمی و اخلاقی پیرو باب باشد؟ او به شدت عقلگرا بود و به همین دلیل هم روبهروی بابیه قرار میگیرد.
تاکنون چهرههای دیگری نیز چون حسن انصاری به نقد این کتاب دو جلدی پرداختهاند. استاد اکبر ثبوت هم به نقد اندیشههای نبوی رضوی در کتاب «تاریخ مکتوم» بویژه در نقد بابی بودن و ازلی ماندن میرزا یحیی دولت آبادی، پرداخته است. حال سوال اینجاست که هجمه مشکوک به هویت شیعی بزرگانی چون سید جمال الدین اسدآبادی و شیخ هادی نجم آبادی با چه هدفی انجام می گیرد؟ چرا ما باید مفاخر خود را بابی و ازلی بخوانیم؟ سرویس فرهنگ خبرگزاری مهر آماده انتشار پاسخ سید مقداد نبوی رضوی به این گزارش است.
متن گزارش فوق در وب سایت خبرگزاری مهر
ویژه مطالبی درباره شیخ هادی نجم آبادی - ساوجبلاغ پژوهی
مثلث هجمه علیه ایمان شیعی شیخ هادی نجم آبادی
پیوند بهاییت و انجمن حجّتیه علیه ایمان شیعی شیخ هادی نجم آبادی
دیدگاه آیت الله شبیری زنجانی درباره تکفیر شیخ هادی نجم آبادی
مذهب موبد بیدگلی کاشانی پیش از آشنایی با شیخ هادی نجم آبادی
تصحیح روایت دیدار آیت الله صافی گلپایگانی با شیخ فضل الله نوری
شیخ هادی نجم آبادی و «تاریخ مکتوم»
تفسیری واژگون از حقایق مسلم تاریخی و تفسیر کلام دیگران!
دکتر حسن انصاری عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات عالی پرینستون و عضو شورای عالی علمی مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، در 11 امرداد 1397 درباره تحریف شخصیت شادروان آیت الله شیخ هادی نجم آبادی روحانی نواندیش و مفسر عقل گرای دوره قاجار در کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران» تألیف سید مقداد نبوی رضوی نوشته است:
«من در این حدود سی و اندی سالی که به طور حرفه ای کتاب های تاریخی می خوانم می توانم تقریباً به قطع بگویم هیچ کتابی را تاکنون در حد و اندازه کتاب اندیشه اصلاح دین در ایران تألیف آقای سید مقداد نبوی رضوی در تحریف و ارایه تفسیری واژگون از حقایق مسلم تاریخی و تفسیر کلام دیگران به ما لایرضی صاحبه ندیده ام. باور کنید اغراق نمی کنم. امیدوارم این نویسنده در کتاب هایی که در معرفی آثار مرحوم میرزا مهدی اصفهانی و مرحوم شیخ محمود حلبی نوشته است دچار این بلیه نشده باشد و پیش داوری ها و تفاسیر من عندی و تأویل های بارد و به بازی گرفتن شعور خواننده دست کم در آن کتاب ها مبنا قرار نگرفته باشد. والا می توان از همین قبیل داوری ها درباره مرحوم حلبی و دیگران هم گفت و شنید... از دو حال خارج نیست؛ یا نویسنده ما از درک عبارات و کلمات واضح کتاب تحریرالعقلاء تألیف عالم متقی و متکلم برجسته شیخ هادی نجم آبادی عاجز است و یا قصدی دیگر در میان بوده که من از آن بی خبرم.»
ویژه مطالب وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی درباره شیخ هادی نجم آبادی
مطالب مرتبط
مثلث هجمه علیه ایمان شیعی شیخ هادی نجم آبادی
پیوند بهاییت و انجمن حجّتیه علیه ایمان شیعی شیخ هادی نجم آبادی
دیدگاه آیت الله شبیری زنجانی درباره تکفیر شیخ هادی نجم آبادی
مذهب موبد بیدگلی کاشانی پیش از آشنایی با شیخ هادی نجم آبادی
تصحیح روایت دیدار آیت الله صافی گلپایگانی با شیخ فضل الله نوری
شیخ هادی نجم آبادی و «تاریخ مکتوم»
حسین عسکری: آقای دکتر محمّد صدرا استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه زنجان با انتشار مقاله ای در پژوهش نامه مذاهب اسلامی (شماره 7، بهار و تابستان 1396) به آسیبشناسی کلامی سیاسی وحدت اسلامی در ایران پرداخته است. ایشان در مقاله خود به نقش آیت الله شیخ هادی نجم آبادی هم پرداخته و در این راستا به دو مقاله چاپ شده بنده استناد کرده است.
مقالات مورد استناد:
- عسکری، حسین (1384). شیخ هادی نجمآبادی یکی از پیشگامان مشروطهخواهی، مشروطهخواهی ایرانیان، به کوشش: ناصر تکمیل همایون، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران، ج 2.
- عسکری، حسین (1383/7/26). «انسانتر از دیگران: نگاهی به زندگی و مبارزات آقا شیخ هادی نجمآبادی»، در: روزنامه شرق، ش 317.
_______________________
آسیب شناسی کلامی سیاسی وحدت اسلامی در ایران: دوگانه رادیکالیسم و سکولاریسم
دکتر محمد صدرا، «آسیب شناسی کلامی سیاسی وحدت اسلامی در ایران: دوگانه رادیکالیسم و سکولاریسم»، پژوهش نامه مذاهب اسلامی، سال چهارم، شماره 7، بهار و تابستان 1396، صص 5 - 27.
چکیده: مفهوم «وحدت اسلامی» در ایران از دوره قاجار تاکنون محل بحث و مناقشه بوده است. این مفهوم در عصر جدید و زمینه نوعی آگاهی دینی و در پاسخ به شرایط جهان اسلام در مواجهه با «غرب» و «استعمار» شکل گرفت. «وحدت اسلامی» ابتدا در شبه قاره هند و سپس در عثمانی و ایران نضج و نشو پیدا کرد. این مفهوم در ایران در ارتباط با مثلث مفهومی «انحطاط ـ خرافه گرایی ـ توحید» پیگیری شد؛ با این حال ویژگی و شاخصه اصلی خود را در ارتباط با طرح و گسترش آن در جهان اسلام حفظ کرد. شاخصه اصلی این بحث، طرح و گسترش آن در زمینهای کلامی ذیل دوگانه مفهومی فرقهگرایی- سکولاریسم بود که موجب ناکارآمدی آن شد.
کلیدواژه ها: وحدت اسلامی؛ سید جمالالدین اسدآبادی؛ شبهقاره هند؛ فرقهگرایی؛ سکولاریسم.
متن کامل مقاله فوق را از اینجا دانلود کنید
ویژه مطالب وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی درباره شیخ هادی نجم آبادی
دکتر عبدالله ناصری، عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا در 8 آذر 1396 در گفت و گویی با خبرگزاری بین المللی قرآن (ایکنا) ضمن بازخوانی نهضت بازگشت به قرآن در پیشامشروطه، درباره آیت الله شیخ هادی نجم آبادی فقیه نواندیش و قرآن پژوه عقل گرای روزگار گفته است: «شیخ هادی نجم آبادی معتقد بود که آموزش قرآن در رأس همه امور باید قرار بگیرد. شیخ هادی تحت تاثیر سیدجمال است، اما سید معتقد بود که اصطلاحات باید از بالا شروع شود، در حالی که نجمآبادی به اصلاحات از پایین و با فهم قرآنی اعتقاد داشت. نجمآبادی معتقد بود که قرآن بدون حدیث قابل فهم است، شاه بیت سیدجمالالدین در اندیشه سیاسی آزادی بود و نجم آبادی به او توصیه میکرد که آزادی را از قرآن استخراج کند. اما عقلگرایی و نقد خرافات مورد نظر شیخ هادی نجمآبادی منشأ تحول و سرآغاز رویکرد جدید به قرآن شد. شیخ هادی دو شاگرد داشت که راه او را ادامه دادند و مثل خودش در جامعه روحانیت شیعی جایگاهی را کسب نکردند. مرحوم شریعت سنگلجی و سیداسدالله خراقانی جز مشروطهخواهان قرآن محور بودند. مرحوم خراقانی معتقد بود که قرآن خیر مشترک همه فرقههاست و علت نزاع مشروطهخواهان و مخالفان را دوری از قرآن میدانست. او خیلی روی قرآن متمرکز بود. وی دوره خلفای راشدین را الگو میدانست که همین رویکرد باعث شد در جامعه رسمی دینی مهجور واقع شود. خراقانی بر آن بود که روند تفسیری در تاریخ اسلام قابل نقد است و مخاطب قرآن را انسان معاصر میدانست و معتقد بود قرآن برای همه قابل فهم است. شاگرد بعدی نجمآبادی شریعت سنگلجی است که تاثیر بیشتری در جهان معاصر گذاشته و کتابهایی مانند «محو الموهوم» و «کلید فهم قرآن» را نگاشت و تلاش کرد که اسلام روایی را مورد نقد قرار داده، اسلام قرآنی را ترویج کند و با رویکردی عقلگرایانه تفسیر قرآن فارغ از علوم دیگر را مطرح سازد. بحثی که یک قرن بعد توسط جریان نومعتزلی در جهان عربی مطرح شد و این جریان تفسیر قرآن را فارغ از کلام، فقه، تفسیر و فلسفه را مطرح ساخت. این جریان علت اصلی مشکل مسلمانان فاصله گرفتن از قرآن عنوان کرد.»
متن کامل این گفت و گو در وب سایت خبرگزاری ایکنا
ویژه مطالب «وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی» درباره شیخ هادی نجم آبادی
سلیقه او را نمی پسندیدند
مرجع عالى قدر تقلید حضرت آیت الله آقاى حاج سیّد موسى شبیرى زنجانى در کتاب «جرعه ای از دریا» درباره ماجرای تکفیر حاج شیخ هادی نجم آبادی (درگذشت 1320ق) از روحانیون بلندآوازه عصر ناصری و مظفری و شیخ هادی تهرانی (درگذشت 1321ق) از بزرگان علمای طراز اوّل اوایل قرن چهاردهم هجری قمری نوشته است:
«در میان علما دو تا آشیخ هادی داریم که هر دو به نوعی مکفَّر بودند: یکی آشیخ هادی تهرانی و دیگری آشیخ هادی نجم آبادی. آشیخ هادی نجم آبادی ساکن تهران و متوفای 1320 و آشیخ هادی تهرانی ساکن نجف و متوفای 1321 بود. هر دو هم تکفیر شدند. شیخ هادی ساکن نجف را میرزا حبیب اللـه رشتی تکفیر کرد و شیخ هادی ساکن تهران را نیز به سبب روشنفکری هایش، کسانی که سلیقه او را نمی پسندیدند، تکفیر کردند. نقل می کنند: میرزا حبیب الله رشتی گفته بود استکان آشیخ هادی را باید آب بکشید. آقای آشیخ محمّد حسین کاظمینی [1] - که خیلی مورد قبول بود - در آن مجلس حاضر بود. وقتی این کلام را از میرزا حبیب الله می شنود، می گوید: استکان او را بدهید تا من سؤر او را بخورم. اگر آشیخ محمّدحسین سؤر آشیخ هادی را نمی خورد، آشیخ هادی را بیرون مجلس می کشتند. آشیخ محمّد حسین با این کار جان آشیخ هادی را حفظ کرد (رضوان الله علیهم). (رجب 1432).»
______________
[1]. یک وقت در اصفهان خدمت آقای حاج آقا رحیم ارباب رسیدم. وی از آسید عبدالله ثقه الاسلام اصفهانی که شیخ علمای اصفهان در دوره ما بود و میرزای شیرازی را درک کرده بود، نقل کرد آشیخ محمّدحسین کاظمینی که در قضیه حاج علی بغدادی در مفاتیح الجنان نام او آمده است، نماز صبحش را با جماعت و در نمازش سوره بقره می خواند. می گفت: «الله اکبر» او مقارن طلوع فجر و «السلام علیکم»اش مقارن طلوع شمس بود (خرداد 1387).
یادی از فقیه نامدار نجم آبادی و یک پیشنهاد
موبد بیدگلی زرتشتی نبود
اشاره: آقای احمد فرهنگ (متولّد 1338ش) نویسنده وبلاگ سدید کاشان در روز چهارشنبه اوّل مهر 1394 در واکنش به یادداشت مذهب موبد بیدگلی کاشانی پیش از آشنایی با شیخ هادی نجم آبادی، ابراز نظر کرده اند که بدون هیچ دخل و تصرفی منتشر می شود. نویسنده وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی، منتظر دیگر دیدگاه ها در این باره است.
* * *
سلام! موبد بیدگلی زرتشتی نبود، چون بیدگل کاشان و به طور کلّی منطقه کاشان قرن هاست که زرتشتی ندارد؛ از طرفی خود شما نوشته اید که فرزند محمّدباقر است، پس چه طور پدرش نام مسلمانی دارد و خودش زرتشتی است؟! مگر می شود آدم زرتشتی باشد و نامش عبدالعلی باشد؟ هرات افغانستان نیز فاقد زرتشتی است. زحمات شما در پژوهش و تحقیق قابل ستایش است و برایتان آرزوی موفقیت دارم ولی توصیه می کنم نوشته های دیگران را نقد کنید مثلاً مرحوم حسن مرسلوند ممکن است در مورد این شخصیت اشتباه کرده باشد و باید نظر او را اصلاح کرد. مطلب آخر اینکه تصویر مرحوم موبد برای اوّلین بار در وبلاگ سدید کاشان آمده است، و در گوشه راست این تصویر امضای سدید کاشان قرار دارد، بهتر بود که نام سدید کاشان را حذف نمی کردید تا حقوق مالکیت معنوی رعایت شده باشد.
قابل ذکر است که جناب عالی در بخش پایانی یادداشت، اشاره به اشتباه مرحوم مرسلوند کرده اید و باب پژوهش را باز گذاشته اید، لیکن مجدداً به این نکته اشاره کرده اید که وی به سبب خرافه ها به دین زرتشت روی آورده است و سرانجام در محضر مرحوم نجم آبادی مسلمان شده است و پس از مرگ آن مرحوم به مسلک اهل حق گرایش پیدا کرده است. این نیز محل اشکال است. شاید در پژوهش، اثبات شود که ایشان از ابتدا مشی صوفیانه داشته است و بر این باور بوده است که راه زرتشت و دیگر ادیان توحیدی و غیر توحیدی و حتی سلوک مرحوم شیخ هادی یک چیز بیشتر نیست و همه راه خدا را می پیمایند (که یکی هست و هیچ نیست جز او / وحده لا اله الا هو) در این صورت باید از طریق اعتقادات ولایی به واکاوی او نشست. موفق باشید!
مقاله احمد فرهنگ درباره موبد بیدگلی کاشانی
توضیحی بر صفحه 330 کتاب «دشتی به وسعت تاریخ»
شیخ عبدالعلی موبد بیدگلی کاشانی (درگذشت 1318ش) از چهره های نامدار فرهنگی و سیاسی جنبش مشروطه خواهی ایرانیان است. انتشار «هفته نامه مدی» و نگارش کتاب های «خجسته نامه»، «مجموعه موبد» «نسخ موبد» «تصحیح شاهنامه» و «هنایش خِرد» از جمله فعالیت های فرهنگی و علمی او است. او که به تاریخ ایران باستان و پارسی سره مسلّط بود، از شاگردان نامدار شیخ هادی نجم آبادی فقیه نواندیش و قرآن پژوه عقلگرای روزگار قاجار به شمار می رود. بر همین مبنا در آغاز کتاب هنایش خِرد، شرح حالی از شیخ هادی به عربی و فارسی و سوگنامه تیمسار آقا (شیخ هادی نجم آبادی) از میرزا نصرالله خان صبوری را آورده است. سپس دیوان موبد با این عبارات و اشعار در سوگنامه شیخ هادی شروع می شود: سوگنامه در مرگ یگانه روزگار، رهی ویژه کردگار، آقای شیخ هادی نجم آبادی بر وی درود و روانش انوشه و شاد باد. پناهم به یزدان ز دیو پلید / به نام خدایی که جان آفرید... در ادامه وارد توحید می شود و به ستایش حضرت امیرالمومنین امام علی علیه السلام و امام هشتم ابوالحسن حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام و سایر ائمه شیعه علیهم السلام می پردازد. تضمین غزل خواجه در عرفان و پند و پیچه، چند بندی در اثبات اصول دین و.... تداوم بخش آنها است (موبد بیدگلی، 1394: 27). کتاب هنایش خرد دو بار در سال های 1322ق و 1394ش به ترتیب به صورت چاپ سنگی و سربی در تهران و آران و بیدگل به چاپ رسیده است. ادامه مطلب...
فرزند ضدّ مشروطه شیخ هادی نجم آبادی و شیخ فضل الله نوری
در 11 امرداد 1394 مقاله ای را با عنوان «واپسین روزهای حیات شیخ شهید در آیینه دو روایت» در روزنامه جوان (ش 4590، ص 9) خواندم. آقای شاهد توحیدی در آن مطلب به ماجرای دیدار آیت الله آخوند حاج ملا محمّدجواد صافی گلپایگانی (م1337ش) والد مکرّم حضرات آیات حاج شیخ علی و حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی با مرحوم شیخ فضل الله نوری (شهادت 1327ق) به هنگام فتح تهران به وسیله مجاهدان مشروطه خواه اشاره کرده است. از گفته های مرحوم شیخ فضل الله در آن دیدار تاریخی، دو روایت از سوی فرزندان آیت الله محمّدجواد صافی گلپایگانی منتشر شده است. ادامه مطلب...
کتاب «حاج شیخ هادی نجمآبادی و طرح گفتمان دیانت عقلایی» منتشر شد
خبرگزاری دانشگاه آزاد اسلامی (آنا): کتاب «حاج شیخ هادی نجمآبادی و طرح گفتمان دیانت عقلایی» از سوی دکتر علی سلیمان پور عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بجنورد به چاپ رسید. دکتر علی سلیمان پور استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد بجنورد در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری آنا اظهار کرد: «هر چند حرکت مشروطه خواهی مردم ایران چند سالی پس از درگذشت نجم آبادی آغاز شد، لیکن نقش وی در مهیا ساختن مقدمات جنبش چه از طریق شاگردانی که تربیت کرده و چه به لحاظ نفوذ معنوی و هدایت کلی آن به سمت آرمانهای مشروطه خواهی غیرقابل انکار است. این کتاب مشتمل بر اندیشههای سیاسی و اجتماعی آیتالله حاج شبخ هادی نجمآبادی از علمای نواندیش ایران در عصر قاجاریه (همزمان با ناصرالدین شاه قاجار) است که نقش مهمی در پیدایش و تکوین گفتمان مشروطه خواهی ایران داشته است.»
مولف کتاب گفت: «وجه مهم تر پیوند نجم آبادی با مشروطه خواهی مربوط به تاثیرات و پیامدهای افکار و اندیشه هایی است که براساس فهم عقلایی دیانت، الگویی مناسب و رویکردی کارآمد را پیش نهاده و اصول مشروطه خواهی را موجه کرده است.» سلیمانپور، عقل گرایی، آزاداندیشی و خرافه ستیزی را عوامل موثر زمینه های توسعه گفتمان مذکور در فضای سیاسی - اجتماعی و مذهبی ایران خواند و افزود: «آنچه با عنوان گفتمان دیانت عقلایی از سوی نجمآبادی در سالیانی که کهنه پرستی، جزم گرایی و تقلید کورکورانه، خرافه، فقر و... فضای ایران را آکنده کرده بود، ارایه شد، چیزی جز تفسیر عقلانی دیانت با هدف رهایی کشور از شرایط انحطاط و عقب ماندگی گسترده نبوده است و عقل گرایی، آزاداندیشی، روشنفکری و خرافه ستیزی در مواجهه با مقتضیات و الزامات زمانه اموری بوده است که زمینه های توسعه گفتمان مذکور در فضای سیاسی - اجتماعی و مذهبی ایران را هموار کرده است.»
کتاب حاج شیخ هادی نجمآبادی و طرح گفتمان دیانت عقلایی در چهار فصل شامل زندگی نامه نجم آبادی، مروری بر روش شناسی نجم آبادی در کتاب «تحریر العقلاء»، دیانت عقلایی و مسائل آن در کتاب «تحریر العقلاء» و تحلیل انتقادی گفتمان دیانت عقلایی در 128 صفحه در قطع وزیری تالیف شده است. کتاب های «گفتارهایی پیرامون انقلاب و جمهوری اسلامی ایران»، «هیولای فاشیسم» و «حکایت عقل و دین بر اساس دو روایت غربی و اسلامی» از دیگر تالیفات سلیمان پور است.
بازگشت سیّد و شیخ به اسلام حقیقی
درباره ارتباط شیخ هادی نجم آبادی از روحانیون نوگرای دوره قاجار با سیدجمال الدین اسدآبادی متفکر همعصرش اطلاعات اندکی در منابع تاریخی وجود دارد. با این وجود درباره این مساله که این دو با یکدیگر مراوده داشته اند تمامی منابع متفق القول هستند. واقع آن است که گرچه شیخ و سید با یکدیگر هم صحبت بوده اند اما با یکدیگر اختلافاتی در مشی سیاسی هم داشته اند. سیدجمال لزوم اصلاحات در یک جامعه را در رفع استبداد و منوط به اصلاح حاکم و حکمران آن جامعه می داند حال آن که شیخ هادی معتقد است برای این مساله باید ابتدا توده های مردم را بیدار ساخت. در این مطلب به قلم حسن شمس آبادی به مناسبات این دو شخصیت تاثیرگذار در تاریخ معاصر ایران و نقاط افتراق و اشتراک آنها پرداخته شده است.