موجانی: کتاب تاریخ مکتوم ما را وارد مکتب تشکیکی میکند
ملکزاده: کتاب مانند پتک بر سر خواننده فرود میآید
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): میزگرد اختصاصی خبرگزاری ایبنا برای بررسی و نقد کتاب «تاریخ مکتوم» اثر سید مقداد نبوی رضوی با نقادی علی موجانی، رییس کتابخانه تخصصی وزارت امور خارجه و دکتر الهام ملکزاده، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در کتابخانه شخصی موجانی برگزار شد. از نویسنده کتاب برای حضور در این میزگرد نقد دعوت شده بود اما وی در آن حضور نیافت. در پشت جلد کتاب درباره بررسی نقش مهمترین و در عین حال ناشناختهترین گروههای فعال در رویداد مشروطه آمده است: «تاریخ مکتوم تلاشی است در بررسی فکر و عمل یکی از مهمترین و در عین حال ناشناختهترین گروههای فعال در دگرگونی بزرگی که تاریخ معاصر ایران را تحت شعاع خود قرار داد یعنی نقش فعالان بابی/ ازلی در تهیه و تدارک تحرک سیاسی و اجتماعی گستردهای که از اواخر دوره قاجار آغاز شد و بالاخره به صورت انقلاب مشروطه به ثمر نشست.»
در «مقدمه تاریخی» کتاب درباره چگونگی شکلگیری بابیه آمده است: «سرزمین ایران در سال 1260 .ق با رویدادهای مهم روبهرو شد. جوانی تاجر پیشه، به نام سیدعلی محمد شیرازی (متولد 1235.ق)، خود را نایب امام دوازدهم دانست، این شخص گرایشی شیخی داشت و به درس پیشوای وقت شیخیان، حاج سید کاظم رشتی حاضر میشد و او را «معلم» خویش یاد میکرد. سید علی محمد، چون خود را «باب امام» میخواند، به «باب» معروف شد و پیروانش نیز «بابیان» خوانده شدند.» با این اطلاعاتی که از کتاب ارائه شد پرسشهای خود را با کارشناسان و پژوهشگران تاریخ مطرح میکنیم. ادامه مطلب...
تورج امینی + سید مقداد نبوی رضوی+ موسی فقیه حقانی
پیش از این در وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی درباره پیوند بهاییت و انجمن حجّتیه علیه ایمان شیعی شیخ هادی نجم آبادی مطالبی را نوشتم. تورج امینی در دوم اسفند 1393 در «نامه سرگشاده به آقا مقدادخان نبوی رضوی»، شواهد دیگری از گرایش سید مقداد نبوی رضوی (نویسنده کتاب تاریخ مکتوم) به انجمن حجّتیه را آشکار کرده است. وی ضمن اشاره به «دکتر نادر فضلی» از چهره های اصلی انجمن حجّتیه نوشته است: «ما... هیچ گاه از کار دکتر فضلی و اعوان و انصارش ناراحت نشدیم. حتّی از کار آن رفیق حجتیّه ای که در میدان توحید می آمد پیش ما و با هم ناهار و شام می خوردیم و گپ می زدیم و صحبتی می کردیم و پیش دکتر فضلی هم می رفت و بعد به ما می گفت که حجتیّه ای نیست و دکتر فضلی را هم نمی شناسد، ناراحت نشدیم!...با انجمن حجتیّه ای که می تَقَیُّهَد (= تقیّه می نماید) و علیه ما می تنفّسد(= تنفّس می کند) و سر سفره می تَپَپسُیَد (= پپسی مصادر شده بهائی ها را مثل آب تصفیه شده، می خورد)، رفاقت می کنیم. بنابراین خیالتان راحت باشد.ما از کسی ناراحت نیستیم. حتّی از آقای موسی حقّانی هم دلخور نیستیم که یک روزهایی به ما طعنه های استعماری/ سیاسی/ مذهبی/ اجتماعی/ بهداشتی می زد و حالا مقاله های شما را که همان حرف های ما است، چاپ می کند. دنیا جای بسیار عجیب و غریب و کجی است. حالا تازه کجای کجی اش را دیده اید، خیلی جالب تر و کج تر خواهد شد. چه لگن های خاسره ای که بشکند، ای برادر جان.» ادامه مطلب...
شیخی که با فقرا هم غذا بود
در دوره حکومت شاهان قجری و به ویژه ناصرالدین شاه، کمتر روحانی بود که به قیام علیه دستگاه حکومتی و هنجارشکنی برخیزد و شاید شیخ هادی نجم آبادی را بتوان از معدود روحانیون پیش قدم در این امر دانست.مرحوم شیخ هادی نجم آبادی، از اهالی روستای نجم آباد از توابع شهرستان نظرآباد بود و پس از تحصیل و بازگشت از نجف به یکی از علمای و فقهای مشهور تهران در دوره ناصری تبدیل گردید. وی در امور شرعی همیشه با مردم بود و به امور قضا و دادخواهی شخصاً رسیدگی می نمود و در دادخواهی هرگز به خواهش دوستان و برآورده نمودن تقاضاهایشان وقعی نمی نهاد. بنا به روایات اطرافیانِ وی، او سرپرستی بیش از دویست خانواده بینوا را عهده دار بود و گروهی از یتیمان را کفیلِ تمام مخارج آن ها بود که اکثر آن ها در دبستان رشدیه دانش آموز بودند و بنا به دستور شیخ، ناهار این کودکان پلوخورشت بود و این کودکان هر ماه به نزد شیخ آورده می شدند و از آن ها سؤالاتی پرسیده می شد تا موفقیت درسی آن ها محک زده شود. از شیخ هادی نجم آبادی ماجراها و حوادث شنیدنی بسیاری روایت شده است به نحوی که محمود حکیمی به تعدادی از آن ها اشاره نموده است که شاید ذکر تعدادی از آن ها خالی از لطف نباشد. ادامه مطلب...
تیغ مشترک تز و آنتی تز علیه مشروطه خواهی ایرانیان
در سوّم شهریور 1391 در یادداشتی با عنوان «به نام تشیّع به کام بابیت و بهاییت» در وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی، نسبت به هجمه مشترک تورج امینی (نویسنده بهایی) و سیّد مقداد نبوی رضوی (با نام مستعار مقداد روحانی) به هویت شیعی آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی روحانی نواندیش، مربّی مشروطه و قرآن پژوه عقل گرای روزگار قاجار هشدار دادم. پس از انتشار این یادداشت، از طریق رایانامه دو نامه به امضای نبوی رضوی را دریافت کردم که در مجالی دیگر متن آنها را منتشر خواهم کرد. هویت سیاسی و مذهبی نبوی رضوی و چرایی گفتمان مشترک ایشان با تاریخ نگاری بهاییت به ویژه در تحلیل زندگی، زمانه و آرمان های شیخ هادی نجم آبادی برایم سوال بود تا اینگه با گفت و گوی مکتوب بین امینی و نبوی رضوی در فضای مجازی، هویت واقعی جریان هجمه به ایمان شیعی شیخ برایم روشن شد. عجیب نیست که دو جریان مخالف هم در مواجهه با مشروطه خواهی ایرانیان به یک گفتمان واحد رسیده اند. نمونه های این پدیده در تاریخ ایران و جهان فراوان است. ادامه مطلب...
ناشنیده هایی از این مکان 113 ساله
سه پنجشنبه است که جهت گفت و گو با «دکتر محمدعلی نجم آبادی» متولی مقبره شیخ هادی نجم آبادی و نتیجه ایشان به محله شیخ هادی تهران می روم. همانگونه که می دانید شادروان شیخ هادی نجم آبادی، بزرگ مردی آزاداندیش و یکی از زمینهسازان فکری جنبش مشروطه ایران است که بر تعقل و اعتلای فرهنگی این ملت بسیار تاکید داشت. اگرچه چهار سال پیش از انقلاب مشروطه بدرود حیات گفته، ولی تاثیر شیخ در سران جنبش مشروطه بسیار مشهود است. دکتر نجم آبادی با خوشرویی بنده را پذیرفت و برای کتاب «نام آوران ساوجبلاغ» مطالب خوبی در اختیارم گذاشت. در ادامه، توضیحات دکتر نجم آبادی - از پزشکان نامدار تهران - درباره وضعیت فعلی مقبره شیخ هادی را بخوانید:
او سبب انحطاط مسلمین را در سه چیز می دانست:
اعراض از آیات الهی و دوری از سنت پیامبر؛
روحانیون بیگانه از حقیقت؛
و سیاستمداران غافل از پیشرفت های زمانه.
فاطمه رویا پورامید
شادروان آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی از علما و منتقدان برجسته سیاسی و اجتماعی ایران در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری است. وی فرزند ملامهدی و نوه استاد باقر آهنگر بود و به سال 1250ق در روستای نجم آباد از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز به دنیا آمد. خواندن و نوشتن و تحصیلات اولیه را نزد پدر آغاز کرد و در1262ق به دستور او، همراه مادرش برای ادامه تحصیل به نجف اشرف عزیمت نمود. در بیست سالگی (1270ق) به امر پدر، جهت ازدواج به تهران سفر کرد و یک سال بعد عازم نجف شد و از محضر شیخ مرتضی انصاری، میزرا حسن نجم آبادی (پسر عمویش) و شیخ راضی نجفی بهره برد. پس از مراجعت به تهران در 1280ق در محله سنگلج ساکن و به تدریس و امامت پرداخت. از معاریف شاگردان وی می توان به آیت الله سیدمحمد طباطبایی (از رهبران مشروطه، علامه علی اکبر دهخدا، علامه محمد قزوینی، ناظم الاسلام کرمانی،میرزا جهانگیر خان شیرازی (مدیر صوراسرافیل)، مهدی نجم آبادی و رفیع بامداد اشاره کرد.
ستاره ای در طوفان
دفاع مظلومانه از آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی (ره)
حدود پنج سال است که به طرز عجیبی یکی از نویسندگان بهایی به نام «تورج امینی» و اخیرا" یکی از نویسندگان داخل کشور به نام سید مقداد نبوی رضوی (با نام مستعار مقداد روحانی) هجمه سنگین و پیچیده ای را در رسانه های مکتوب و مجازی علیه شیخ هادی نجم آبادی (1250- 1320ق) روحانی نواندیش، آزادی خواه و قرآن پژوه عقلگرای دوره قاجار آغاز کرده اند. این دو با ادبیات تقریبا" مشترک و همسان با هجمه مشکوک به ایمان شیعی شیخ هادی، متاسفانه درصدد اثبات بابی بودن ایشان هستند!؟ «وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی» همگام با اهالی بیدار و نجیب شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد - واقع در استان البرز - ضمن ابراز انزجار از این هجمه هدف دار و غیر اخلاقی در لوای پژوهش های تاریخی، مطالبی را برای نسل جوان تدارک دیده است. بی تردید پنجه کشیدن ناجوانمردانه به چهره این عالم نواندیش شیعه پس از 112 سال از وفاتش، نشان می دهد که ایشان چهره ای موثر در تاریخ معاصر ایران بوده است.
شیخ هادی نجم آبادی به مساوات اعتقادی شگرف داشت
محمود حکیمی
حاج شیخ هادی نجم آبادی مجتهد مشهور، خردمند، مصلح و وارسته عهد ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه در سال 1250ق (1214 شمسی) در خانه حاج ملا مهدی نجم آبادی در روستای نجم آباد - از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز - به دنیا آمد. نجم آباد قصبه ای است که در جلگه معتدلی قرار دارد. حاج ملامهدی فرزند ملا محمدباقر نجم آبادی بود که اجدادش همه از مشاهیر علم در عهد خود بودند .هادیدر دوازده سالگی به امر پدر همراه مادرش به نجف اشرف رفت و به تحصیل علوم دینی وفقه پرداخت. وی در سال 1270ق به تهران آمد و پس از اقامتی کوتاه در این شهر وازدواج، مجددا" برای ادامه تحصیل به نجف بازگشت. شیخ هادی در 30 سالگی (1280ق) به تهران آمد و تصدی موقوفات خانوادگی را عهده دار شد. او در سال 1290ق برایانجام فریضه حج به مکه معظمه مشرف شد. حاج شیخ هادی علاوه بر سفر حج دوباره کربلا وچندبار به مشهد سفر کرد. نجم آبادی در سال 1292ق، در تهران امامت جماعتمسجدی را که به نام خودش معروف بود برعهده گرفت. محل این مسجد در تهران نزدیکخیابان وحدت اسلامی (شاپور سابق) بود. دو سال بعد، در خانه محقری که در کنار این مسجد ساخته بود، سکنا گزید. شیخ هادی عاشق مردم محروم بود. او عامل اصلی اختلاف عظیم طبقاتی در آن دوران را استبداد و خودکامگی ناصرالدین شاه می دانست.
به نام تشیع، به کام بابیت و بهاییت!
حدود پنج سال است که به طرز عجیبی یکی از نویسندگان بهایی به نام «تورج امینی» و یکی از نویسندگان داخل کشور به نام سید مقداد نبوی رضوی (با نام مستعار مقداد روحانی) هجمه سنگین و پیچیده ای را در رسانه های مکتوب و مجازی علیه شیخ هادی نجم آبادی (1250- 1320ق) روحانی نواندیش، آزادی خواه و قرآن پژوه عقلگرای دوره قاجار آغاز کرده اند. این دو با ادبیات تقریبا" مشترک و همسان درصدد اثبات بابی بودن شیخ هادی هستند! بنده پیش از این در تاریخ 12 شهریور 1390 طی یادداشتی در وبلاگ «ساوجبلاغ پژوهی» به این موضوع پرداخته ام. http://128askari.parsiblog.com/Posts/483 /
شیخ هادی نجم آبادی، مربی مشروطیت ایران
آذر نجفی
کمتر کسی از رجال مشهور مشروطه را می توان نام برد که شاگرد شیخ هادی نجم آبادی و یا با وی در ارتباط نبوده باشد. با هم بخش هایی از تاریخ زندگی او و ارتباطش با مشروطه را که برای زمان کنونی نیز ارزش بازنگری و توجه دارد ورق می زنیم. او عالم و بزرگ مردی آزاداندیش و یکی از زمینه سازان فکری جنبش مشروطه ایران بود و بر تعقل و اندیشه و اعتلای فرهنگی این ملت بسیار تاکید داشت. اگرچه چهار سال پیش از انقلاب مشروطه بدرود حیات گفته، ولی تاثیر وی در سران جنبش مشروطه بسیار مشهود است. صریح و بی پرده سخن می گفت و دولتمردان و درباریان و حتی خود شاه را صریحاً مورد حمله و انتقاد قرار می داد. وی در دستگاه شرعی خود ذره ا ی تخلف نداشت و به گفته ادوارد براون در کتاب «انقلاب ایران» در امر قضا مطلقاً فسادناپذیر بود.
او رعیت و امیر را بر روی خاک در کوچه مقابل منزل خود می نشاند و تعلیم آزادیخواهی می داد و با آنان به بحث و فحص می گذراند. طبق اسنادی غیرقابل انکار او با سیدجمال الدین اسدآبادی بیدارگر شرق و عامل مهم انقلاب های جهانی ارتباط داشت و اخبار و اطلاعات وقایع کشور های دیگر به وی می رسید. حاج شیخ هادی در کتاب خود تحریرالعقلا بارها از عدالت اجتماعی سرزمین های دیگر سخن گفته است و حکومت ایرانیان را نکوهش کرده که چرا در سیستم حکومتی خود، عدالت اجتماعی را رعایت نکرده اند تا مسلمانان زندگی در کشورهای دیگر را ترجیح ندهند. او در سال 1250ق در روستای نجم آباد در خانواده ای صنعت گر و زحمتکش به دنیا آمد. دوران نوجوانی را در نجف به تحصیل علوم فقهی و مذهبی پرداخت و در سال 1290 به مکه معظمه مشرف شد. وی صاحبان اندیشه های گوناگون را با روی خوش می پذیرفت و با آنان ساعت ها به بحث و مشاوره می پرداخت. در اثبات شهامت سیاسی او همین بس که منزل پناهگاه مقصرین سیاسی دولت از قبیل میرزاحسن رشدیه بود. در منزلش دوستان امیرکبیر را پناه می داد و خود امیرکبیر با منزلش رفت و آمد داشت. محمدعلی سیاح که یکی از روشنفکران مخالف دستگاه استبدادی ناصرالدین شاهی بوده و به همین علت چندسالی در تبعید و حبس گذراند، روابط نزدیکی با مرحوم شیخ هادی داشته است. سیاح بیست سال از عمر نودساله اش را در خارج از ایران به سیر و سیاحت و تعلیم و تعلم پرداخته است. او در خاطراتش ذکر کرده که علاقه قلبی به شیخ هادی نجم آبادی پیدا کرده بوده و گاهی به ملاقات او می رفته. او در خاطراتش شیخ هادی نجم آبادی را در زمره روحانیونی می شمارد که با تمدن غربی برخوردی اصولی داشتند. با توجه به همین دیدگاه واقع بینانه این شیخ هادی است که برای جبران عقب ماندگی ایران تلاش و حمایت می کند تا بیمارستان، مدرسه و حمام به شکل جدید ساخته شود و خود بانی و بنیانگذار بنای این قبیل مراکز و موسسات می شود. حتی زمان هایی خود مانند کارگرها در ساخت آنها کمک می کند.
درباره استعمال دخانیات و مشتقات آن برخلاف نظر بیشتر روحانیون آن زمان که هیچ گاه استعمال تریاک و افیون و دخانیات را حرام نکرده بودند، او اولین روحانی است که با نتیجه گیری عقلی از منابع فقهی اعلام حرمت دائمی استعمال دخانیات را کرده است. ناظم الاسلام کرمانی که خود از جمله شاگردان شیخ هادی بوده است در کتاب خود «تاریخ بیداری ایرانیان» به این نکته اشاره کرده که وی در مورد تحریم تنباکو پیام می فرستد و حاضر است به عنوان اعتراض همراه روحانیون دیگر از تهران خارج شود و به عتبات مهاجرت نماید. اختلاف نظر شیخ هادی با سیدجمال الدین اسدآبادی در کتاب سیمای بزرگان مرتضی مدرسی می نویسد: «می گویند در روزهای ورود سیدجمال الدین به تهران، سید با شیخ هادی نجم آبادی که از دانشمندان روشنفکر ایران بود ملاقات ها کرد تا نقشه ای برای بیداری مردم ایران طرح کنند و ایرانیان را با مفهوم آزادی، برابری و برادری که پایه و اساس اتحاد اسلامی است آشنا سازند و حکومت مشروطه را جایگزین دولت استبدادی قاجار گردانند. شیخ پیشنهاد کرد که چون مردم سواد ندارند و در خواب غفلت و نادانی دست و پا می زنند، از فهم سخنان شما عاجزند، چماق تکفیر که بزرگترین حربه ناجوانمردانه است بر سر ما کوبند و در کوی و برزن فریاد برآرند، ایهاالناس بگیرید که این هم بابی است. بنابراین خوب است که آرام آرام درسی به نام تفسیر قرآن مجید را آغاز کنید و کم کم محاسن آزادی و معایب استبداد را در تفسیر کلمات و آیات آسمانی بیان نمایید، تا گروهی از طلاب به حقایق آشنا شوند. دانش پژوهان را پرورش دهید تا به مرور ایام مقدمات تحول اساسی را در کشور عقب افتاده ایران فراهم نمایید.» ولی سید پند شیخ را نپذیرفت، معتقد بود که ایران نیاز به انقلاب و خونریزی دارد. اگر انقلابی ایجاد نشود و سلطنت قاجاریه منقرض نشود به زودی نام ایران و ایرانی از بین خواهد رفت.
از آن پس همان طور که شنیده ایم سیدجمال آن مرد بزرگ را تکفیر و تبعید کردند و به بیرون از ایران راندند ولی درباره شیخ هادی فقط به تکفیر اکتفا کردند. او با شنیدن مشکلات مردم و ظلم ها و تعدیات ماموران و درباریان و فشارهای دولت و سخنرانی هایش زیرکانه می گفت: «خدا خانه ظالم را خراب کند.» او روزها و حتی شب ها نیز به قول میرزا رضا به «آدم سازی» مشغول بود. در زمان صدراعظمی کهنه مستبد مرتجع عین الدوله، شیخ در محفل خود علناً از وی انتقاد می کرد و غلط کاری های حکومت او را نزد همه کس بیان می داشت. در آن زمان روحانیون متقی و پاکدامن اگر از اعمال ناشایسته روحانی نماها انتقاد می کردند شمشیر تکفیر بر آنها فرود می آمد و متهم به بی دینی می شدند که این موضوع شامل شیخ هادی نجم آبادی عالم روشنفکر نیز شد و به اتهام بابیگری تکفیرش کردند. او سال ها در گوشه انزوا زیست و به تعلیم و معاشرت با عده ای خاص و اهل علم و ساخت مدرسه و مسجد و داروخانه پرداخت. او سرانجام در سال 1320ق با نیکنامی به دیار باقی شتافت.
شاه اگرچه میرزا رضای کرمانی پس از مراجعت از استانبول و اقامت در حضرت عبدالعظیم یک مرتبه به تهران آمده و دو شب مهمان مرحوم حاج شیخ بوده و یک تومان هم از ایشان خرجی گرفته، ولی سندی دال بر اینکه او در جریان ترور ناصرالدین شاه بوده و وجود ندارد و میرزا رضای کرمانی در بازجویی های خود نیز این موضوع را رد کرده ولی پس از فرمان حکم اعدام میرزارضا در اوایل دوران سلطنت مظفرالدین شاه و موافقت جناحی از روحانیت با اجرای حکم میرزا تنها کسی که در ایران شهامت برپایی مراسم مذهبی چهلم فوت برای میرزارضا می کند شیخ هادی نجم آبادی است.
شاگردان شیخ هادی نجم آبادی: 1. مرحوم سید محمد طباطبایی: فرزند سید محمدصادق یکی از شاگردان او است که بعدها یکی از رهبران مشروطه خواهی در ایران شد و بدین جهت سخت مورد تکریم و احترام آزاداندیشان ایرانی واقع شد. این روحانی برجسته همراه عده زیادی از مردم و بعد از مقدماتی از مبارزه و اعتراض در حرم حضرت عبدالعظیم تحصن کردند که در واقع زمینه انقلاب مشروطه را فراهم آورد. 2. مرحوم علی اکبر دهخدا: از جوانان آزاده و مشروطه خواه بود که در دوران جنبش مشروطه خواهی با همکاری «میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل» اقدام به نشر روزنامه صوراسرافیل کرد و با چاپ مقالات طنز آمیزی با امضای «دخو» به بیداری ایرانیان کمک بسزایی کرد. او که یکی از افتخارات فرهنگ فارسی است، از شاگردان شیخ بوده است. او در خاطراتش از شیخ هادی گفته است که در همسایگی اش بوده و شب هایی دیروقت را به یاد دارد که برای آب انداختن به انبار از خانه بیرون می آمده و شیخ هادی را می دیده که با یارانش کنار خانه نشسته و سرگرم صحبت و مباحثه هستند. 3. ناظم الاسلام کرمانی: او نیز یکی از شاگردان شیخ هادی است و در کتابش «تاریخ بیداری ایرانیان» به این نکته اشاره دارد. 4. ملک المتکلمین: او یکی دیگر از شاگردان شیخ و شهید راه مشروطه و آزادی ایران بود. وی پس از کودتای محمد علیشاه قاجار علیه مجلس و مشروطه دستگیر شد و در باغشاه تهران به قتل رسید. (برگزیده از کتاب حاج شیخ هادی نجم آبادی و مشروطیت تالیف حسن مرسلوند).