البرزی های نهضت جنگل
یازدهم آذر، نود و ششمین سالگرد شهادت میرزا کوچک خان جنگلی رهبر نهضت جنگل است. جریانی سیاسی و مسلّحانه که از سال 1293 تا شهادت میرزا در سال 1300 شمسی در مناطق شمالی ایران فعّال بود. این جنبش درصدد مبارزه با استبداد داخلی و اشغالگری های دولت های استعماری بیگانه بود و از نظر سیاسی و اجتماعی می توان آن را دنباله جنبش مشروطیت دانست.
در این جنبش، گروهی از مبارزان البرزی به ویژه از روستاهای شهرستان طالقان حضور مؤثری داشتند. از آن جمله می توان به دکتر ابراهیم حشمت طالقانی متولّد روستای شهراسر اشاره کرد که مرد شماره 2 نهضت جنگل به شمار می رود. او دانش آموخته طب از دارالفنون بود و در سال 1298 با وجود اعطای امان نامه، به دستور تیمورتاش حاکم بی رحم گیلان در شهر رشت به دار آویخته شد. میرزا کوچک خان پس از شهادت او گفت: «با فقدان این مرد بزرگ هنوز کمرمان راست نشده است.» مرحوم سیّد محمّدتقی میرابوالقاسمی پژوهشگر طالقانی با نگارش کتابی با عنوان «دکتر حشمت و اندیشه اتحاد اسلام در جنبش جنگل» زندگی، زمانه و آرمان های دکتر حشمت را به خوبی تشریح کرده است.
از دیگر جنگلی های اهل طالقان می توان به این افراد اشاره کرد: خدابخش اَوانکی پیک جنگل بود. علی طالع میری برای جنگلی ها، خواربار و اسلحه تهیه می کرد و همچنین مدتی جزو شورای جنگل بود. حاج نظرعلی میری واسطه آشتی دکتر حشمت و امیر اسعد تنکابنی فرزند سپهدار اعظم بود. شیخ محمود طالقانی خوانین دیلمان را به نهضت جنگل جذب کرد. میرزا علی خان شهراسری از خویشاوندان دکتر حشمت و از جنگلی هایی بود که به وسیله روس های متجاوز در شهر زنجان اعدام شد. عبدالله خان کریمی کرکبودی در دستگیری یکی از مخالفان نهضت جنگل به نام محسن خان امین الدوله نقش عمده ای داشت. او پس از شهادت میرزا کوچک خان و شکست نهضت جنگل به همراه میرزا ابراهیم کیایی مدتی را مخفیانه در کوه های طالقان گذراند و در سال 1321 درگذشت. میرزا ابراهیم کیایی انباردار جنگلی ها در شرق گیلان بود. او پس از شکست نهضت جنگل، در روستای نساء علیا از توابع طالقان به معلّمی و کشاورزی پرداخت و در سال 1353 درگذشت. شیخ علی سوهانی مدارسی را در گیلان تأسیس کرد که مرکز تجمع طرفداران نهضت جنگل بود. او در سال 1311 درگذشت.
از نکات قابل توجه درباره ارتباط نهضت با منطقه طالقان آن است که میرزا کوچک خان پس از مشورت با دکتر حشمت می خواست از راهی امن خود را به طالقان رسانده و به تجدید قوای جنگلی ها بپردازد. این تصمیم با مخالفت برخی جنگلی های بی وفا همانند احسان الله خان دوستدار و خالو قربان هرسینی به سرانجام نرسید.
میرزا محسن نجم آبادی نوه آیت الله شیخ هادی نجم آبادی از دیگر جنگلی های البرزی است که با نام مستعار میرزا علی از نزدیکان مورد اعتماد میرزا کوچک خان بود. به گونه ای که میرزا به هنگام بروز اشتباهات فرقه عدالت رشت درباره کمک به نیروهای سرخ، او را به عنوان نماینده خود برای ارشاد و راهنمایی به نزد آنان فرستاد. ابراهیم فخرایی در کتاب «سردار جنگل» به این ماجرا اشاره کرده است. میرزا محسن نجم آبادی در سال 1336 در تهران درگذشت.
یکی از تصاویر تاریخی برجای مانده از نهضت جنگل، نشان دهنده مذاکره میرزا کوچک خان با میرزا احمد آذری کفیل حکومت گیلان در بهمن 1298 است. او پس از تیمورتاش به حکومت گیلان رسید. در برخی منابع آمده که او باطناً به نهضت جنگل خوشبین بود؛ به همین جهت با جنگلی ها از راه مذاکره وارد شد. آذری پس از برکناری از حکومت گیلان، در سال 1300 به منطقه ساوجبلاغ آمد و اراضی موسوم به چریشک واقع در غرب استان البرز را از فردی به نام طباطبایی خرید. او این زمین های بایر را به روستایی آباد به نام «قلعه آذری» در شهرستان نظرآباد تبدیل کرد. همچنین در سال 1307 قراردادی با اداره کل مالیات و خالصجات ایالت تهران منعقد کرد تا مهمانخانه ای را در هشتگرد بسازد. آذری در سال 1312 درگذشت و در آرامستان امامزاده عبدالله شهر ری به خاک سپرده شد.
پیشنهاد می شود با حضور پژوهشگرانی از رشته های مرتبط، همایشی تخصصی درباره حضور البرزی ها در نهضت جنگل با تأکید بر نقش محوری دکتر ابراهیم حشمت طالقانی برگزار شود تا سهم و نقش مبارزان این استان در نهضت جنگل به طور روشمند تبیین شود.
منابع: سیّد محمّدتقی میرابوالقاسمی، دکتر حشمت و اندیشه اتحاد اسلام در جنبش جنگل، صفحات مختلف؛ همان نویسنده، تاریخ و جغرافیای طالقان، ص 59؛ ابراهیم فخرایی، سردار جنگل، ص 220؛ فیروز یاوری، کارنامه کرج، کتاب ششم، ص 74؛ ابراهیم اصلاح عربانی و همکاران، کتاب گیلان، ج 2، ص 201؛ اسماعیل یعقوبی، آشنایی با مشاهیر طالقان، ص 112؛ گفت و گوی نگارنده با سپهر آذری (نوه میرزا احمد آذری)، 23 آبان 1396.
یک استاد دانشگاه:
پشتیبانان داعش در پی توطئه های دیگری در منطقه هستند
کد خبر: 82741907 | تاریخ خبر: 04/09/1396 - 10:22
کرج - ایرنا - مدرس دانشگاه و پژوهشگر البرزی گفت که پشتیبانان داعش در پی ایجاد توطئه های دیگری در منطقه غرب آسیا هستند. حسین عسکری روز شنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا با تبریک شکست داعش در سوریه و عراق افزود: سلفی گری تکفیری پدیده ای شوم و شیطانی در دامن جهان اسلام است که هیچ نسبتی با آموزه های متعالی و معنوی رسول اعظم (ص) و تعالیم آسمانی دین شریف اسلام ندارد. وی اظهار داشت: داعش، جریانی ضد توحیدی است که به دروغ لباس دین پوشیده و به حقوق الهی انسان ها، وحشیانه تعرّض می کند و در این میانه هیچ تفاوتی بین مسلمانان سنّی و شیعه قائل نمی شود. وی گفت: یکی از شگردهای پیچیده شیطان و پیروانش برای از رونق انداختن اسلام راستین و بدنام کردن آن، تولید نسخه های بدلی و قلابی از آن است و سلفی گری تکفیری، نسخه بدلی و برساخته از اسلام ناب است که بلای جان مسلمانان در جهان به ویژه غرب آسیا شده است. عسکری افزود: بازشناسی اسلام اصیل از اسلام های بدلی، بصیرتی عمیق را طلب می کند به طوری که تقویت و معرفی روشمند و فراگیر سویه های حکمی، عقلانی، عرفانی و معنوی اسلام، یکی از راه های جلوگیری از ظهور و بروز تفکرات سلفی - تکفیری در جهان اسلام است.
وی اظهار داشت: شکر خدا با تدبیر پاسداران آگاه و رشید مرزهای اعتقادی از جمله سردار شجاع جهان اسلام سردار سلیمانی، سفره شوم و خونین گروه داعش که شاخه ای منحرف، غیر انسانی و الحادی از جریان سلفی - تکفیری است از دو کشور عراق و سوریه برچیده شد و قلب های مسلمانان و انسان های آزاده از این نصرت الهی شاد و امیدوار شد. این مدرس دانشگاه اضافه کرد: اما پشتیبانان این جریان ضد الهی و ضد انسانی، همچنان در پی توطئه های دیگری در منطقه هستند و با هزینه دلارهای نفتی و ائتلاف با نظام سلطه و صهیونیسم بین الملل قصد دارند بار دیگر آرامش را در این منطقه راهبردی برهم زنند. وی گفت: البته هوشیاری از جنس مقاومت و تقویت روح حماسی در جوانان مسلمان و دیپلماسی مبتنی بر عزت و حکمت می تواند از توطئه های لایه به لایه و رنگارنگ این ائتلاف شوم جلوگیری نماید.
6156/1535 خبرنگار: نوشین طهماسبی ** انتشاردهنده: داریوش غفاری
شاعر و نویسنده البرزی صاحب افتخار نخستین ترجمه منظوم نهج البلاغه و صحیفه سجادیه
کد خبر: 82734485 (6262155) | تاریخ خبر: 27/08/1396 - 10:39
کرج - ایرنا - پژوهشگر و البرزپژوه البرزی گفت که شاعر و نویسنده این استان صاحب افتخار نخستین ترجمه منظوم نهج البلاغه و صحیفه سجادیه است. حسین عسکری روز شنبه به مناسبت هفته کتاب و کتاب خوانی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، افزود: تاریخ استان البرز مملو از افتخارات فرهنگی و تاریخی قابل توجه در حوزه کتاب و کتابت است که از آن جمله افتخار نخستین ترجمه منظوم فارسی کتاب های شریف نهج البلاغه و صحیفه سجادیّه به نام یکی از مشاهیر استان البرز در روزگار قاجار ثبت شده است. ادامه مطلب...
روزنامه پیام آشنا، ش 1020، شنبه 20 آبان 1396، ص 8
البرز دارنده یکی از نخستین کتاب های چاپ سربی ایران
کد خبر: 82729742 | تاریخ خبر: 23/08/1396 - 8:45
کرج - ایرنا- پژوهشگر و البرزپژوه با اشاره به پیشینه فرهنگی و تاریخی استان البرز اعلام کرد که یکی از نخستین کتاب های چاپ سربی ایران متعلق به استان البرز است. حسین عسکری روز سه شنبه به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی در گفت وگو با خبرنگار ایرنا اظهار داشت: این هفته فرصتی مناسبی است که یکی دیگر از افتخارات تاریخی و فرهنگی استان البرز در حوزه کتاب معرفی شود.
وی، کتاب «مجالس المتقین» نوشته آیت الله شیخ محمّدتقی برغانی معروف به شهید ثالث از مشاهیر استان البرز، در ردیف نخستین کتاب های چاپ سربی مصوّر ایران دانست که در روزگار قاجار در چاپخانه سربی منوچهر خان گرجی معروف به معتمدالدوله به چاپ رسید. معتمدالدوله (درگذشت 1263 قمری) از رجال دوره حکومت فتحعلی و محمّدشاه قاجار و بنیانگذار نخستین چاپخانه های دولتی در ایران است. ادامه مطلب...
سابقه فرهنگی البرز در حوزه کتاب درخشان است
کد خبر: 82728376 | تاریخ خبر: 22/08/1396 - 10:14
کرج - ایرنا - پژوهشگر و البرزپژوه با اشاره به پیشینه تاریخی فعالیت های فرهنگی در این استان گفت: سابقه فرهنگی این استان با وجود افراد سرشناس در حوزه نشر کتاب درخشان است. دکتر حسین عسکری روز دوشنبه در گفت وگو با خبرنگار ایرنا با اشاره به اینکه 20 تا 26 آبان هفته کتاب و کتابخوانی در تقویم کشور نامگذاری شده، افزود: این هفته، زمان مناسبی است تا افتخارات فرهنگی و تاریخی استان البرز در حوزه کتاب و کتابخوانی مورد توجّه و بازخوانی قرار گیرد. ادامه مطلب...
20 تا 26 آبان در تقویم کشور عزیزمان ایران، هفته کتاب و کتابخوانی است. این هفته مهم، زمان مناسبی است تا افتخارات فرهنگی و تاریخی استان البرز در حوزه کتاب و کتابخوانی مورد توجّه و بازخوانی قرار گیرد. در فایل های تصویری زیر که در صفحه اینستاگرام «نظرآباد را باید دید» به مدیریت برادرم علی عسگری منتشر شده، به سه افتخار تاریخی و فرهنگی شهرستان نظرآباد در حوزه کتاب و کتابخوانی اشاره کرده ام.
هر رویداد و تحولی را به هر مقیاسی در تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری، از سه منظر می توان مورد بررسی، نقد و تحلیل قرارداد و فهمید. نخست از این منظر که کدام علتها و سببها و دلیلها و انگیزههای ریز و درشت از هرجنس و نوع، اعم از سیاسی و اعتقادی و فکری و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی، در وقوع آن رویداد و تحول به این یا آن نحوه به این یا آن طریق، مستقیم دخالت داشته و موثر واقع شده اند. دو دیگر آن که آن رویداد یا تحول، چگونه و با چه مقیاسی و تحت چه شرایط و اوضاعی در چه دوره و مرحله و مقطع تاریخی و در کجا و در کدام جامعه و جهان بشری ما اتفاق افتاده است و بازیگران واقعه چه کسانی و کدام گروههای اجتماعی با چه اندیشه و انگیزهای و عقیدهای بودهاند.
سه دیگر آن که اثرات و تبعات سپسین آن رویداد و تحول یا انقلاب یا هر نام دیگری که میخواهید برآن بگذارید، بر ذهن و فکر و روان و رفتار و حیات فکری و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و مدنی و معنوی مردمان چگونه بوده است. نوشتاری که پیش روست، از منظر سوم، واقعه محرم شصت و یک هجری را که به عاشورای حسینی متصف است و میشناسیمش، مورد توجه و تامل قرارداده است. در جوامع خاور نزدیک باستان، عشق و عاشقانگی و عنصر تراژیک و سوگناکی زندگی در چهره الوهیتهای متشخص فهمیده شده بود و بیشتر با طبیعت همسو و همنوا و همراه بود و ملهم از دورطبیعی درآمدن و بدر شدن فصول و رویش و رشد گیاهان و باروری و فراوانی جانوران. در دانش و بینش اسطورهای ـ آیینی این جوامع، مرگ و زندگی در جغرافیای چرخش و گردش و نظم طبیعی پدیدارهای طبیعت، دیده و زیسته و سروده و گریسته و فهمیده میشد. ادامه مطلب...
مورخ بیگانه ستیز
استاد ناصر نجمی (1297- 1382ش) تاریخپژوه و از روزنامهنگاران مخالف حکومت پهلوی و طرفدار نهضت ملّی ایران است. پدرش حاج مرتضی نجمآبادی از مالکان روستای نجمآباد از توابع استان البرز و پدرِ مادرش از افسران سرشناس ژاندارمری کلنل محمّدتقی پسیان (م1300ش) بود. استاد نجمی درباره خاستگاه خود مینویسد: «ما را ابتداً نجمآبادی میگفتند، چون علاوه بر تهران و سنگلج که خانههای ریز و درشتی داشتیم، در نجمآباد ساوجبلاغ هم ملک مزروعی و باغاتی دارا بودیم. بعدها نام نجمآبادی به نجمی تبدیل شد.» استاد مصطفی نجمی (م1376ش) آهنگساز و نقّاش مکتب کلاسیک کمالالملکی، برادرِ او است.
پس از گذراندن تحصیلات اوّلیه، در رشتههای معقول و منقول (الهیات) و تاریخ، لیسانس گرفت. از شانزده سالگی و به هنگام تحصیل در دبیرستان البرز تهران، نویسندگی را با نگارش طنزی در مجله «توفیق» آغاز کرد. به جهت علاقه به تاریخ ایران و جهان، در هجده سالگی کتابی درباره «ژرژ کلمانسو» نخستوزیر فرانسه به هنگام جنگ جهانی اوّل را ترجمه کرد و در پی آن پس از حمله متّفقین (روس و انگلیس) به ایران، کتاب «دانتون، بزرگترین قهرمان انقلاب کبیر فرانسه» را ترجمه کرد که به وسیله بنگاه انتشاراتی معرفت به چاپ رسید .
نجمی درباره فعالیّت های سیاسی و مسلّحانهاش در واقعه اشغال ایران به هنگام جنگ جهانی دوّم (1318- 1324ش) میگوید: «آغاز جنگ جهانی دوّم و حمله سربازان انگلیسی و شوروی، ضربه سختی بر پیکر جامعه ایرانی وارد آورد و در میان قشرهای مردم عکسالعملهای سخت پدید آورد. نان که قوت لایموت و خوراک اصلی مردم ما است کمیاب شد و همه چیز از شن و خاک ارّه گرفته تا اشیای دیگر در نان پیدا میشد به جز ماده اصلی آن که آرد بود. قحطی تدریجاً چهره کریه و وحشتناک خویش را به مردم ما نشان میداد... در همان اوایلی که هنوز تهران در زیر چکمه سربازان روس و انگلیس ناله سر میداد و احزاب هنوز به ایجاد سازمانهای خود نپرداخته بودند. من به اتفاق تنی چند از یاران جدّی و مصمّم که غالباً در سالهای پیش، اوقات خود را در شکارگاهها میگذراندیم و کم و بیش تفنگهایی داشتیم که مخصوص شکار حیوانات بود، تحت تأثیر جوّ نگران کننده و جریحهدار شده احساساتمان، اقدام به تشکیل یک گروه مبارز نهضت زیرزمینی کردیم... آن روز (سوّم شهریور 1320) مشاهده آن سربازان [ایرانی] تیرهروز، از دیدگان خیلی از جوانان، اشک غم و اندوه سرازیر کرد. سِرشک گرمی که بر گونههای تبدار ما فرو میریخت، التهاب و تلاطمی در دلهایمان به تموّج درآورد، به طوری که من وقتی وارد خانه شدم و ماجرا را به پدرم گفتم، او به من و برادرانم گفت: تفنگهای خود را بردارید و خود را به کوهها بزنید، از سربازان متجاوز روس و انگلیس هر چه میتوانید بکشید و بعد در کوهها مخفی شوید. این افکار و احساسات غیورانه پدر هشتاد ساله ما بود که ما را بر آن داشت که به جای پیشنهاد ایشان، راهحل دیگری را تعقیب کنیم و آن هم تشکیل گروه مسلّح زیر زمینی، علیه نیروهای بیگانه بود.»
او از یاران دکتر محمّد مصدق نخستوزیر ملّی و مخالف حکومت پهلوی بود. در سال 1320ش با پدیدار شدن آزادی نسبی، به فعّالیت روزنامهنگاری در نشریات کیهان و اطلاعات پرداخت. هماهنگ با روشنگریهای روزنامه «مرد امروز» و سپس «باختر روز» به مدیریت دکتر سیّد حسین فاطمی (م1333ش) وزیر امور خارجه دولت مصدق، به عنوان یک روزنامهنگار نقش فعّالی در ملّی شدن صنعت نفت ایران ایفا کرد. در دی 1320ش به همراه گروهی از نیروهای ملّی، حزب مهینپرستان را بنیاد نهاد. در سال 1323ش از ائتلاف این حزب و احزاب استقلال، پیکار و آزادیخواهان، حزب میهن تشکیل شد. پس از ملّی شدن صنعت نفت به عنوان مدیر اداره انتشارات و روابط عمومی شرکت ملّی نفت ایران و مدیر روزنامه «خبرهای روز» در شهر آبادان مشغول به کار شد و تا روزی که این شهر و دیگر مناطق نفتخیز جنوب به جهت تهدیدهای نظامی انگلستان تخلیه نشده بود، به فعّالیتش ادامه داد.
او درباره ارتباطش با نهضت ملّی ایران میگوید: «من در تمام دوران نخستوزیری دکتر مصدق، دوش به دوش او حرکت کردم و در نهضت ملّی شدن نفت در کنارش بودم. برای اوّلین بار دکتر مصدق را به میدان بهارستان آوردم و در دفتر روزنامه، میکروفون گذاشتم تا برای جمعیّت حاضر در بهارستان سخنرانی بکند. در همان روز شهید فاطمی و دکتر [کریم] سنجابی (م1374ش) و دکتر [سیّد علی] شایگان (م1360ش) هم حضور داشتند و از من خواستند فرصتی در اختیار آنان بگذارم تا صحبت کنند. میخواهم بگویم که من در خیلی از موارد، شاهد زنده رویدادها و حوادث تاریخ معاصر ایران بودهام و به طور مستند در کتاب از سید ضیاء تا بازرگان این مسائل را نوشتهام.»
دکتر مصدق در 17آبان 1327ش پس از دریافت یکی از آثار ناصر نجمی، خطاب به او مینویسد: «قربانت شوم؛ موقعی که عزم رفتن دِه [احمدآباد] دارم کتاب مرحمتی رسید و از اهدای آن به خودم که هیچگونه شایسته و لیاقت آن را ندارم متشکرم. آن را با خود میبرم و از مطالعه آن مستفیض خواهم شد و از خدای متعال مسألت مینمایم که شما جوانان حساس وطنپرست را به خدمت میهن کامیاب و موفق بدارد. درد بسیار است و طبیب نیست، باشد که از بین شما کسی بتواند کشتی بلا دیده ما را به ساحل نجات رساند. بیش از این مصدّع نمیشوم و بقیه تشکّرات قلبی و صمیمی خود را موکول به مراجعت به شهر و زمان تشرّف محوّل مینمایم و در خاتمه سلامت وجود محترم را خواهانم.»
وقتی مصدق از سال 1335ش با تصمیم حکومت پهلوی محکوم به اقامت اجباری در روستای احمدآباد میشود، در آن سالها نجمی تلاش کرد که از طریق روستای نظرآباد کوچک به احمدآباد برود و با مصدق دیدار کند. او در این باره مینویسد: «نگارنده که همواره خاطرات غرورانگیز این انسان مبارز والا را در قلب خود زنده نگاه داشته بودم سعى زیادى بهکار بردم کهدر آن دقایق و لحظات آخر، از مصدق دیدار کنم ولى این موهبت دست نداد تا آنکه با خود اندیشیدم اگر به دِهنظرآباد [کوچک] کهدر نزدیکی قریهاحمدآباد قرار دارد و متعلّق بهیکى از بستگانم [است] بروم شاید او را حین گردش در مزارع و کشتزارهاى احمدآباد ببینم. به همین قصد و نیّت بهآنجا رفتم. یکى دو روز ماندم و چشم به صحرا و افق نزدیک دوختم اما از وى خبرى نبود تا روزى کهگردشکنان به کنار نهرى رسیدم کهحدّ فاصل میان نظرآباد [کوچک] و احمدآباد بود. آنجا مردى روستایى چوب به دست را دیدم که از این نهر بازدید میکند. از هویتش و کارش پرسیدم گفت پاکار دکتر مصدق هستم. این سخن او بارقهاى بود که براى لحظهاى قلبم را روشن ساخت. گفتم دکتر کجاست و چه میکند؟ آیا دیگر براى هواخورى و گردش به این طرف نمیآید؟ گفت: کمى کسالت دارد و استراحت میکند. از وى خواستم کهکارت مرا به ایشان برساند و قبول نمود. فوراً کارتى از جیب درآورده و روى آن چند سطر که حکایت از ارادت و وفادارى همیشگى من میکرد و دعاى خیر مرا براى سلامتى ایشان به همراه داشت، نگاشتم. با خوشحالى پذیرفت و کارت را گرفت و رفت. آن وقت برخلاف انتظار یکى دو ساعت بعد که در خانهاى در نظرآباد [کوچک] نشسته بودم خبر آمدن پاکار دکتر مصدق را به من دادند. فوراً به نزدش رفتم و از علّت آمدنش پرسیدم. دست در جیب کت خود کرد و کارتى از آن بیرون آورده به من داد؛ کارت مصدق بود با کلماتى مهرآمیز و شوقانگیز? با تشکّر فراوان پیغام شفاهى فرستاده مصدق این بود که اگر وضع مزاجیاش اجازه میداد براى دیدن بندهگردشکنان بهآن حدود میآمد و متأسف بود که توانایى این کار را ندارد. این کارت جوابیه براى صدمین بار از نزاکت و ادب و انسانیت و بزرگوارى مصدق حکایتها داشت که من و دوستانم بارها آن را آزموده بودیم. البته در روزهاى عادى و اکنون این قهرمان در بند شده علیرغم کسالت مزاج بیمارى، خود را مقیّد و پایبند آن اصول عالیه میدید. بله، این آخرین ارتباط و مراوده من با مخدوم مهربانم آن انسان متعالى و بزرگوار بود تا آنگاهکه خبر درگذشتش را شنیدم و همه در سوگ و ماتم شدیم. خبرى که فقط دو سه سطر از صفحات روزنامهآن هم صفحات وسط را اشغال میکرد کهخود نشاندهنده این معنى بود که محمّدرضا پهلوى حتّى از پیکر بیجان او بیم و هراس و وحشت داشت.»
نجمی از سال 1324ش در اداره کل تبلیغات و رادیو به عنوان رئیس اداره اخبار رادیو مشغول به کار شد و مدّت شش سال از رادیو تهران برنامه «یادی از گذشته» را نوشته و اجرا کرد. آخرین فعالیّت اجرایی او، مدیرکل روابط عمومی وزارت کشور در سال 1357ش بود. او در 10خرداد 1382ش درگذشت.
شمار آثار نجمی را نود عنوان کتاب نوشتهاند: ببر فرانسه، ژرژ کلمانسو نخستوزیر فرانسه در زمان جنگ اوّل بینالملل (ترجمه و نگارش)؛ دانتون، بزرگترین قهرمان انقلاب کبیر فرانسه (ترجمه)؛ یعقوب لیث، شیرمرد سیستان؛ دارالخلافه طهران؛ طهران عهد ناصری؛ چهره امیر (کاوشی در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در دوره امیرکبیر)؛ دولتهای ایران از سوّم اسفند 1219تا انقلاب اسلامی سال 1357؛ از سیّد ضیا تا بازرگان؛ ایران قدیم و طهران قدیم؛ سرگذشت حسن صباح و قلعه الموت؛ امواج خونآلود (ترجمه)؛ کمالالملک؛ حوادث تاریخی ایران از سوّم شهریور1320تا 28مرداد 1332 (خاطرات سیاسی نویسنده)؛ وزیران مقتول از جعفر برمکی تا دکتر حسین فاطمی؛ مولانا (جلالالدین رومی)؛ واسموس آلمانی در میان دلاوران تنگستانی و قشقایی؛ قهرمانان ناکام ایران از ابومسلم خراسانی تا کلنل محمّدتقی پسیان؛ فاتح هرات؛ عباسمیرزا نایبالسلطنه و جنگهای ایران با روسیه تزاری؛ سلحشوران شمشیر شکسته؛ شعله جاویدان؛ انقلاب کبیر فرانسه؛ قیام بابک خرمدین؛ نهضت سرخ عَلمهای مازندران؛ آریوبرزن، آخرین سردار هخامنشی مدافع دلاور تخت جمشید؛ جلالالدین خوارزمشاه؛ با دکتر مصدق و دکتر فاطمی؛ سرزمین جاوید؛ بازیگران عصر محمّدرضا شاهی؛ پاسداران ایرانزمین؛ چهرههای درخشان عصر قاجار؛ تهران در گذرگاه زمان؛ خواجه مخوف (آقامحمّد خان قاجار)؛ ترکان خاتون ملکه خونریز خوارزم؛ نادرشاه افشار؛ لطفعلی خان زند؛ سورنا، بزرگترین سردار اشکانی؛ مصدق بر مسند قدرت؛ تاریخ استعمار انگلیس در ایران؛ خورشید دیلمان؛ فرمانروای خوفناک؛ داستانهای تاریخی حماسهسازان ایران؛ وثوقالدوله و قرارداد ننگین 1919؛ یادداشتهای محرمانه ادوارد براون؛ مازیار؛ ایران میان توفان؛ مدرس؛ مبارز بزرگ: مصدق؛ طهران در یک قرن پیش؛ فرمانروای الموت (حسن صباح)؛ ملکخاتون شیرزن دیالمه.
منابع: محمّد ترکمان، نامههای دکتر مصدق، ج 1، ص 101؛ ناصر نجمی، با مصدق و دکتر فاطمی، ص 145؛ حسین عسکری، دشتی به وسعت تاریخ، ص 312؛ ماهنامه تصویر ساوجبلاغ، ش 35، ص 8؛ کیهان فرهنگی، ش 201، ص 51؛ محسن مدیر شانهچی، فرهنگ احزاب و جمعیتهای سیاسی ایران، ص 97؛ روزنامه ایران، ش 2272، ص 32.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «استاد ناصر نجمی؛ مورخ بیگانه ستیز»، روزنامه اطلاعات، سال 92، ش 26845، ضمیمه فرهنگی، ش 330، چهارشنبه 26 مهر 1396، ص 7.
مقاله فوق در وب سایت روزنامه اطلاعات
درباره استاد مصطفی نجمی برادر استاد ناصر نجمی