مهدی اصل زعیم؛ در پی شناخت جامعه از ساوجبلاغ تا حیدرآباد هند
آقای مهدی اصل زعیم از فعالان فرهنگی و اجتماعی شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد است که هم اکنون جهت تحصیل در مقطع دکتری جامعه شناسی در کشور هند به سر می برد. ایشان به مناسبت 25 اسفند - روز بزرگداشت بانو پروین اعتصامی - با نگارش مقاله ای با عنوان «پروین نماد زن نوگرای خردمند ایرانی معاصر»، اشعار این شاعر نامدار را با نگاه جامعه شناختی مورد تحلیل قرار داده است. گفتنی است مقاله مورد اشاره در روز 25 اسفند 1390 در سمینار بزرگداشت پروین اعتصامی در کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در شهر حیدرآباد هند ارایه گردید. چکیده آن مقاله به این شرح است: «مطالعه جامعه شناختی اشعار پروین اعتصامی و بررسی اندیشه های بلند این بانوی ایرانی نیازمند مطالعه تاریخ معاصر و فراشدهای تاریخی و اجتماعی ایران طی یک سده گذشته در قالب رویارویی سنت و مدرنیته است. واکنش ایرانیان در برابر مدرنیته را می توانیم به سه دسته تقسیم نماییم . یکی ،شیدایی و تسلیم تمام عیار در مواجهه با جریان نوگرایی، دیگری پس زدن هر آنچه رنگ و بوی نوگرایی می دهد و پنهان شدن در لاک لایتغیـّر سنت و سوم، گزینش مؤلفه های موردپسند و مکمل از دو پارادایم سنت و مدرنیته و طرحی نو درانداختن، که پروین نماینده ای شایسته برای جریان سوم است.
پروین با تأکید بر عقلانیت، علم آموزی و خردورزی بر گوهره دنیای جدید انگشت می نهد و از آن سو با بهره گیری از آموزه های حکیمانه ایرانی و شرقی بر رعایت اخلاق فردی و اجتماعی، آزادی از بند نفسانیات و اصلاح رابطه انسان با خویشتن، هم نوعان و آفریدگار تأکید دارد و از این رهگذر در فرآیند تاریخی برساختن نوگرایی ایرانی سهمی سترگ را به خود اختصاص داده است. نظام فرهنگی ایران به لحاظ کارکرد ذاتی خویش وظیفه دارد تا در شرایط آنومیکی که امروزه جامعه ایرانی به آن دچار شده و می رود تا تعاملات اجتماعی و بنیان های اخلاقی جامعه را نیز با صدمات جدی روبرو نماید به معرفی الگوهای موفق نوگرایی با تأکید بر سرمایه های فرهنگی ایران اهتمام نماید و پروین اعتصامی الگویی موفق و ارزشمند از زن نوگرا و خردمند در این حوزه می باشد.»
سخنان کوتاه بینانه و کودکانه درباره ساوجبلاغ
حسین سهیلی نیا
اشاره: نویسنده شناخته شده وبلاگ جعلی «خور، سرزمین خورشید» http://maryamfa.blogfa.com/ در 20 اسفند 1390 طی یادداشتی کوتاه، منتقدان خود یعنی ساوجبلاغی ها را «بی هویت های زبان پرست» و «لائیک» نامیده و متاسفانه بار دیگر به بی ادبی های خود ادامه داده است. در نوشته زیر، آقای حسین سهیلی نیا - از فعالان سایبری شهرستان ساوجبلاغ - به ادعاهای وی پاسخ داده است.
* * * * *
نویسنده وبلاگ جعلی «خور، سرزمین خورشید»! با سلام.
ابتدا شما و خودم را توصیه به تقوای الهی می کنم که تنها راه نجات انسان از تاریکی های فکر و رسیدن به نور فهم است. همچنین شما را به کاوش و جست و جو در لغت نامه های مرجع توصیه می کنم تا از این پس هر وقت ککتان گزید، شروع به نوشتن مطالبی بی پایه و اساس در خصوص نام و اصالت شهرستان ساوجبلاغ ننمایید. در ضمن اگر قرار به اظهارنظر در مورد عنوانی خاص است، دیگر چرا بی نام و نشان، به قول معروف: چرا مخفیانه، چقدر بی خردانه!!!! شما حتی ابتدایی ترین راه و روش نگارش را نمی دانید!!!! اصلا" شما معنا و مفهوم واژه لائیک، را می دانید؟!!! بعید می دانم. اما در ادامه می خوانیم: «...واژه ساوجبلاغ (سویوق بولاغ/ چشمه آب سرد) که واژهای ترکی است... {کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، مهر 1383 شماره84 ، پایگاه مجلات تخصصی نور}.
نظرات سرکار علّیه آنچنان که معلوم و مرقوم است، بسیار کوتاه بینانه و کودکانه از روی عداوت و کینه ای خاص است. شاید برگرفته از آن اندیشه پوشالی «مکتب ایرانی» است. الله اعلم!!! خدا می داند در این مدت کوتاه و پس از انتشار همین دو کلمه «مکتب ایرانی» چه هزینه ها که ندادیم. آن پیر سفر کرده، دلسوز قرآن و اسلام امام خمینی (ره) فرمودند: «ملیت ما اسلام است.» پس دیگر لزومی ندارد که گفته های احزابِ دوران انقلاب اسلامی همچون سازمان مجاهدین خلق، نهضت آزادی و... را دیگر بار بشنویم آن هم بسیار زشت، بد و سخیفانه... این گفت و گوها را زمان انقلاب انجام داده ایم... خون های زیادی را برای این انقلاب داده ایم. در پایان اظهار تاسف و ناخرسندی شدید خود را از انتشار اکاذیبی متوهمانه و توهین آمیز در خصوص مردم محترم این شهرستان، اصالت و کیان ایشان ابراز می دارم و امیدوارم مسئولان با جدیت تمام پیگیری نمایند. حسین سهیلی نیا، 21/12/1390.
هویت واقعی وبلاگ هتاک و وحدت شکن آشکار شد
با هوشیاری و کوشش یکی از فرزندان غیور شهرستان ساوجبلاغ، هویت واقعی نویسنده وبلاگ «خور، سرزمین خورشید» http://maryamfa.blogfa.com/ که با نام زنانه و مستعار «مریم فلاح نژاد» و با سو استفاده از نام روستای خور، فرهنگ، تاریخ و زبان اهالی شهرستان ساوجبلاغ را مورد تمسخر و توهین قرار داده بود، آشکار شد. نویسنده این وبلاگ هتاک همان «آقای محبوبی» نویسنده وبلاگ «آردهه» به نشانی http://ardehe.blogfa.com/ است. آقای محبوبی متاسفانه چند سالی است که با تاثیرپذیری از «باستان گرایی رادیکال» و «شونیسم آریایی» مبادرت به توهین و ترویج سخنان تفرقه انگیز و نژادی در محافل فرهنگی و آموزشی شهرستان ساوجبلاغ می نماید. جهت آشنایی بیشتر با این فرد هتاک و فرهنگ ناشناس رجوع کنید به مطالب زیر که پیش از این در وبلاگ «ساوجبلاغ پژوهی» منتشر شده است. یادآوری می شود آقای «م» مورد اشاره در مطالب زیرین، متاسفانه همان آقای «محبوبی» از اهالی روستای آردهه از توابع شهرستان ساوجبلاغ است! گمان می کنم که همه چیز برای برخورد قانونی با ایشان به جهت هتک حرمت فرهنگ، تاریخ و زبان اهالی نجیب شهرستان ساوجبلاغ فراهم است. یا علی مدد.
بخش اول http://128askari.parsiblog.com/Posts/303
بخش دوم http://128askari.parsiblog.com/Posts/302
نامه محمود نجفی به نویسنده وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی
نژاد آریایی ساخته و پرداخته ذهن فردی جاهل به نام «هیتلر» است
بازتاب مطالب توهین آمیز وبلاگ «خور، سرزمین خورشید» به نشانی http://maryamfa.blogfa.com نسبت به فرهنگ، تاریخ و زبان اهالی شهرستان ساوجبلاغ، همچنان ادامه دارد. نوشته زیر، متن کامل نامه آقای محمود نجفی به نویسنده وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی در 20 اسفند 1390 است. ایشان دانش آموخته کارشناسی ارشد فلسفه اسلامی و مدرس دانشگاه علمی و کاربردی صنعت سیمان و دانشگاه غیرانتفاعی آبا است که دستی در مطالعات تاریخی و زبان و ادبیات ترکی دارد. این وبلاگ همچنان از ابراز نظر دیگران حتی نویسنده وبلاگ هتاک «خور، سرزمین خورشید» مشتاقانه استقبال می کند.
* * * * *
گرامی ترین شما نزد خداوند، باتقوا ترین شما است (قرآن حکیم).
برادر گرامی و ارجمند آقای حسین عسگری؛ به هنگام مطالعه وبلاگ جناب عالی متوجه توهین و بی ادبی به زبان مادری خود توسط فردی بی هویت گشتم که فکر و ذهن مرا مشغول خود ساخت. از این متن توهین آمیز، بوی «ملی گرایی» به مشام می رسد که دنباله همان «مکتب ایرانی» می باشد نه «مکتب اسلامی». به نظر می رسد نویسنده چنین وبلاگی دچار حقارت و سرخوردگی می باشد تا واقع بینی و عقل گرایی، زیرا:
1. علیرغم تلاش این نویسنده بر استفاده از کلمات فارسی، در چند سطر نوشته وی بیش از سی و هفت بار از کلمات عربی استفاده شده است. 2. ساوجبلاغ برگرفته از کلمه ترکی (سویوق بولاق یا همان ساووق بولاق) است و از لحاظ ساختار لغوی برگرفته از کلمات ساوه (شهری در جنوب این شهرستان واقع در استان مرکزی است که نام یکی از پهلوانان باستانی فرهنگ ترکی است) جَ (به اندازه ی) بولاق (چشمه) یعنی به اندازه ساوه چشمه دارد. در حالی که نویسنده کج فهم و بی سواد آن وبلاگ، گرفتار توهمات جاهلانه خود می باشد و یا خود را به حماقت زده و از روی نادانی اظهار نموده که ساوجبلاغ معنای بدی دارد و باید عوض شود در حالی که در کتب کهن نام این محل ساوجبلاغ است و حدود آن از کرخ (کرج) تا قشلاق واقع در استان قزوین می باشد. در واقع استان البرز همان دشت ساوجبلاغ است. 3. در جدیدترین مطالعات علمی به عمل آمده، دانشمندان پی به این موضوع برده اند که: اولا" اعتقاد به وجود نژاد آریایی توهمی بیش نیست که ساخته و پرداخته ذهن فردی جاهل به نام «هیتلر» است. ثانیاً نژاد مردمانی که در سرزمین ایران زندگی می کنند برگرفته از نژادها و اقوام مختلف است. ثالثا" پرواضح است که زبان و گویش مردم «شهرک خور» ترکی می باشد. 4. اگر نویسنده بی سواد این متن توهین آمیز می دانست که مادر حضرت صاحب الزمان (عج) از شهر قسطنطنیه (استانبول) و ترک زبان می باشد، شاید اجازه توهین به خود نمی داد. نمی دانم شاید چنین فردی معتقد به مهدویت نباشد و گرفتار مکتب ایرانی خود باشد. باتوجه به بی احترامی صورت گرفته به زبانی که سومین زبان زنده دنیا از لحاظ گویشگر (بیش از 800 میلیون گویشگر) و غنای ادبی است. پیشنهاد اینجانب ارایه شکایت به مراجع ذی صلاح قضایی و نظارتی شهرستان ساوجبلاغ است تا از این پس جلوی چنین بی احترامی هایی گرفته شود. با تشکر، محمود نجفی، 20 اسفند .1390
کندوکاوی در مفهوم سرمایه اجتماعی و کاربرد آن
برای نخستین بار در سال 1385 نام دکتر سعید معدنی - از چهره های علمی و فرهنگی شهرستان ساوجبلاغ – را شنیدم و در همان سال مقاله ای از ایشان با عنوان «شهادت در ایران باستان و ادیان مسیحیت و یهودی» را در کتاب مجموعه مقالات ایثار و شهادت خواندم. دکتر معدنی متولد شهرک هیو از توابع بخش مرکزی شهرستان ساوجبلاغ و دارای دکتری جامعه شناسی است. ایشان هم اکنون عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی می باشد. در ادامه مطلب، دیدگاه ایشان درباره «مفهوم و کاربرد سرمایه اجتماعی» را بخوانید.
چه چیزی را از ما گرفته اند !
تقی سیفی زاده عکاس 31 ساله نظرآبادی است که هم اکنون دبیر اجرایی «کانون فیلم و عکس شهرستان نظرآباد» را عهده دار است. علی اصغر صدیق زاده، حسین صمدی، مهدی معدنی و حسن زارع دیگر اعضای هیئت مدیره این کانون هنری غیردولتی می باشند. برای آشنایی با فعالیت های این تشکل هنری رجوع کنید به وبلاگ: http://kapfin.blogfa.com /سیفی زاده یادداشت زیر را از طریق رایانامه به وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی ارسال کرده است. جهت آگاهی بیشتر از فعالیت های هنری ایشان نگاه کنید به: http://seifizade.photoblog.ir/ این وبلاگ ضمن سپاس از ابرازنظر ایشان، از نظرات فرهنگی دیگر خوانندگان گرامی هم استقبال می کند.
آقای دادستان لطفا با این وبلاگ بدشگون برخورد نمایید! در وبگردی هایم به طور اتفاقی در روز شنبه 13 اسفند 1390 وبلاگی دیدم با عنوان «خور، سرزمین خورشید» به مدیریت «مریم فلاح نژاد» http://maryamfa.blogfa.com در نگاه اول، خوشحال شدم که وبلاگی برای روستای خور راه اندازی شده اما این خوشحالی دیری نپایید. متاسفانه فضای وبلاگ مورد اشاره، بوی تعفن بیماری «راسیسم» و «شونیسم» می دهد و در یک روز پس از انتخابات مجلس نهم، با قلمی ناشیانه و نگاهی کودکانه، وحدت ملی ایرانیان به ویژه هویت تاریخی و فرهنگی شهرستان ساوجبلاغ را نشانه رفته است. ادعاهای خنده آور نویسنده ناشناس این وبلاگ جعلی به این شرح است: 1. تغییر نام رسمی شهرستان «ساوجبلاغ» به شهرستان «هشتگرد»! جالب توجه است که به طرز عجیبی از سوی فردی ناشناس در روز 13 اسفند 1390 عنوان رسمی شهرستان ساوجبلاغ در مقاله «ویکی پدیا، دانشنامه آزاد» به هشتگرد تغییر می یابد. به نظر می رسد که بین راه اندازی این وبلاگ وحدت شکن و تغییرات مقاله ویکی پدیا ارتباطاتی وجود داشته باشد. 2. تحریف تلفظ و معنی واژه «ساوجبلاغ» که موجب آزردگی ساوجبلاغی های غیرتمند شده است. نویسنده هتاک، بی شرمانه نام شهرستان ساوجبلاغ - که صورت ساییده شده ترکیب معنادار «سویوق بولاق» یعنی «چشمه های سرد» است - را «یک نام زشت مغولی» و همسان با واژه «الاغ» می داند! عجیب تر آنکه ایشان متوهمانه تغییر نام شهرستان ساوجبلاغ را یک «ضرورت ملی» می پندارد و وقیحانه پرسشی بیهوده طرح می کند که «آیا زشت تر از ساوجبلاغ نامی است؟» و کودکانه پاسخ می دهد: «البته که نیست»!؟ امان از بی خردی، تعصب و بی اصالتی نویسنده این جملات که خواسته یا ناخواسته در راستای اهداف بدخواهان ایران اسلامی قلم می زند. گمان می کردم که وی فقط «ترک ستیز» است اما در آن وبلاگ، مطالبی آمده که نشان می دهد که این خانم بی فضیلت و هتاک، اعتقادی به «هویت اسلامی» هم ندارد. او در معرفی زادگاه خود - یعنی روستای خور - می نویسد: «این روستا از باختر به روستای تازی آباد منتهی می شود.» منظور او از «تازی آباد» همان روستای «عرب آباد کوه» است! وی در ادامه نوشته خود، اهالی روستای خور را «فارس و آریایی» معرفی می کند که به زبان فارسی سخن می گویند. این در حالی است که حتی کودکان بازیگوش ساوجبلاغی هم می دانند که همه خوری ها - بدون استثناء - ترک زبان هستند و با گویش «ترکی ساوجبلاغی» سخن می گویند. متاسفانه نویسنده وبلاگ، هتاکی را به اوج می رساند و زبان «ترکی» را زبانی «بدشگون» معرفی می کند! با توجه به اینکه ادعاهای این وبلاگ نانجیب، بی ادبانه و عاری از هرگونه منطق و پژوهش است، می طلبد که دادستان محترم شهرستان ساوجبلاغ به عنوان مدعی العموم، با این وبلاگ برخورد قضایی کند و با عصای قانون و عدالت، ایشان را تادیب نماید. بنده هم به سهم خود، نویسنده آن وبلاگ و خوانندگان این وبلاگ را ارجاع می دهم به مطلب «راسیسم، آزمایش ژنتیک و تغییر نام مغولی ساوجبلاغ!» که پیش از این در وبلاگ «ساوجبلاغ پژوهی» منتشر شده است.
چشم در راه بهاریم، چشم در راه...
امام خمینی (ره): امروز سرنوشت اسلام و سرنوشت مسلمین در ایران و سرنوشت کشور ما به دست ملت است و اگر مسامحه کنند در این امر، اهمال کنند، نروند و رأى ندهند، عینا" مسوولیت متوجه خود آنها است... مردم با اشخاص مورد اعتمادشان مشورت کنند، بعد به هر کس که خواستند رأى دهند.
همه باهم برای سربلندی ایران عزیز در انتخابات شرکت می کنیم.
نویسنده «تذکره الغافل» شیخ فضل الله نوری است یا روحانی ساوجبلاغی؟
علی ابوالحسنی (منذر): رساله «تذکره الغافل و ارشاد الجاهل» (خط ملک الخطاطین، چاپ سنگی، تهران 1326ق) یکی از رسایل مشهوری است که توسط مشروعه خواهان در دوران موسوم به استبداد صغیر نوشته شده و در آثار مورخان و تحلیلگران مشروطیت فراوان بدان استناد می شود. فریدون آدمیت در بررسی دیدگاه «مشروعه خواهان» فصلی مبسوط را به بحث درباره این رساله اختصاص داده و به رغم برخورد تند با آن، نویسنده اش را «در تشریح ناسازگاری احکام شریعت با اصول مشروطگی، توانا» می شمارد. به رغم استناد و نقد فراوان مطالب تذکره الغافل، نویسنده آن معلوم نیست. فریدون آدمیت (به استناد گزارشی از ناظم الاسلام کرمانی) «احتمال» می دهد مولف رساله، سید احمد یزدی طباطبایی فرزند صاحب عروه باشد.
عبدالهادی حائری، اما، به استناد گفته مرحوم آیت الله نجفی مرعشی، مولف را حاج شیخ عبدالنبی نوری (مرجع فقید تهران) می شمارد. در مقابل، شهرتی وجود دارد که تذکره الغافل را به شیخ فضل الله نوری منسوب می کند. فی المثل نسخه خطی که از این رساله (مربوط به رجب 1349ق، کتابت محمد صادق رشتی انزلیجی) وجود دارد رساله را «از بیانات و مقالات مرحوم مغفور... حاج شیخ فضل الله نوری شهید...» می شمارد. عدم ذکر نام مولف در کتاب و نیز مشابهت کلی مندرجات آن در نقد مشروطیت با اظهارات شیخ نوری نسبت به مشروطه (در دوران استبداد صغیر) مسلما" در ایجاد این شهرت و دوام آن بی تاثیر نبوده است. لذا آقای محمد ترکمان، تذکره الغافل را در کتاب دو جلدی خود (که حاوی مکتوبات و رسائل شیخ نوری است ) جای داده است.
دلیل وی بر تعلق رساله به شیخ، آن است که شیخ آقا بزرگ تهرانی (کتاب شناس و تراجم نگار بزرگ معاصر) در «الذریعه» رساله را به شیخ نسبت داده و علاوه، نسخه مورد استفاده وی که از چاپ سنگی این کتاب در کتابخانه آیت الله مرعشی در قم عکس برداری شده، نام شیخ را به عنوان مولف بر پیشانی دارد. آقای ترکمان، ادعای دکتر حائری (مبنی بر انتساب کتاب به حاج شیخ عبدالنبی نوری) را با تکذیب این امر توسط فرزند شیخ عبدالنبی، مردود می شمارد. آقای زرگری نژاد نیز که به گردآوری رسائل مشروطیت (و از آن جمله: تذکره الغافل) همت گمارده، ضمن تصریح به قطعی نبودن نگارش تذکره توسط شیخ، انتساب آن به ایشان را بر انتساب به امثال سید احمد طباطبایی ترجیح داده است.
در سال 1362 کتابی با عنوان «اسناد مشروطیت» به همت ایرج افشار چاپ شد که ص 235 و 236 آن، حاوی عریضه ای از میرزا علی اصفهانی به محمدعلی شاه بود و در حاشیه آن یادداشت شیخ مبنی بر توصیه میرزا علی به شاه، و دستور شاه خطاب به وزیر اعظم مبنی بر «رعایت و تمجید» نویسنده عریضه به چشم می خورد. در متن این سند، هیچ سخنی از کتاب تذکره الغافل نرفته بود اما پشت ورقه سند، کسی میرزا علی را مولف کتاب تذکره الغافل قلمداد کرده بود. انتشار این سند همراه با نوشته پشت آن، افراد زیادی را به این نتیجه رساند که تذکره الغافل از آن میرزا علی اصفهانی است. حتی برخی (همچون دکتر ماشاالله آجودانی) در استناد به این سند افراط کرده و تذکره را به نحو قطعی نوشته میرزا علی اصفهانی خواندند. در حالی که در متن سند (نه در عریضه و نه در توشیح شیخ و دستور شاه) مطلقا" سخنی از تذکره به عنوان اثر میرزا علی نرفته بود و نوشته پشت ورقه تنها می توانست به عنوان یک «موید» و نه بیشتر (آن هم در تعارض با «شهرت»ی که در انتساب رساله به شیخ وجود دارد) مطرح شود. اینک هنگام آن رسیده است که پس از گذشت حدود یک قرن از نگارش تذکره الغافل، به طور قاطع و مدلل، نویسنده این رساله مهم معلوم گردد.
خوشبختانه نویسنده تذکره، ردپای مشخصی از خود باقی گذارده که بر پایه آن می توان هویت وی را دقیقا" معلوم ساخت. او صراحتا" در اوایل رساله، خواننده را برای آگاهی بیشتر از نظریات خویش، به کتاب «سوال و جواب عقل عاقل» ارجاع می دهد و می دانیم که «سوال و جواب عقل و عاقل» در اصول دین، یکی از تالیفات آیت الله حاجی میرزا ابوتراب شهیدی قزوینی (1278ق 1335ش) است. مرحوم شهیدی، نوه آیت الله حاج محمدتقی برغانی قزوینی مشهور به «شهید ثالث» (متوفی 1263ق) می باشد که جزو شاگردان برجسته آیات عظام: آخوند خراسانی، صاحب عروه و شیخ فضل الله نوری محسوب و از آنان اجازه اجتهاد داشت و در مشروطه اول و استبداد صغیر در زمره همرزمان فعال شیخ نوری و نظریه پردازان جناح مشروعه خواه قرار داشت، چندانکه می توان وی را همسنگ میرزای نائینی، در بین مشروعه خواهان شمرد. (روزنامه جام جم، شماره 1786، 18 مرداد 1385، صفحه 11).
حاجی بخشی در کنار رزمندگان ساوجبلاغی
مرحوم حاج ذبیحالله بخشی (متوفای 1390 خورشیدی) معروف به «حاجی بخشی»، از دوران کودکی زندگی پرماجرایی داشت. پیوستن به آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی و گروه فداییان اسلام به رهبری مرحوم سید مجتبی نواب صفوی در روند مبارزه با رژیم پهلوی و حضور فعال در هشت سال دفاع مقدس، همکاری با گروه انصار حزب الله و شهادت فرزندانش در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، روایتی است از زندگی این پیرجبههها که حدود چهل روز است که از مرگش میگذرد. اباصلت بیات از عکاسان دفاع مقدس در آلبوم خاطراتش، تصویری از حاجی بخشی دارد که مربوط به سال 1364 است، در عکس مورد اشاره، حاجی بخشی در مراسم اعزام رزمندگان بسیجی از منطقه ساوجبلاغ در حالی که کفنپوش است، پرچم توحید و نبوت را در دست گرفته، شعار میدهد و رزمندهها نیز پاسخ میدهند. این نیروها در آن زمان به سپاه محمد رسولالله ملحق شدند.