سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 میزان شیوع عقب ماندگی ذهنی کودکان در ساوجبلاغ 4/4 درصد است که بسیار بیشتر از گزارش پژوهش های موجود در ایران و سایر کشورها می باشد.

میزان شیوع عقب ماندگی ذهنی کودکان در ساوجبلاغ 4/4 درصد است

میرمحمد ولی مجد تیموری، «بررسی میزان شیوع عقب ماندگی ذهنی و عوامل موثر در کودکان و نوجوانان منطقه ساوجبلاغ»، به سفارش: سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان تهران، محل نگهداری: دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج، 137 صفحه.

چکیده پژوهش: میزان شیوع این اختلال در منطقه مورد بحث 4/4 درصد بوده که بسیار بیشتر از گزارش پژوهش های موجود در ایران و سایر کشورها می باشد. از میان کلیه عوامل بررسی شده میزان اختلالات فنیل کتونوریا 3/6 درصد کهبه علت آن ازدواج های فامیلی، زایمان های زیاد با فواصل کم و نیز مبتلا شدن به یرقان کودکان. اهداف: بررسی میزان و علل شیوع عقب ماندگی ذهنی در کودکان منطقه ساوجبلاغ و راه های کنترل و جلوگیری از این نارسایی سوالات: از چه روش هایی در این تحقیق استفاده شده است؟ بیشترین عامل اختلاف چیست؟ و راه های جلوگیری از آن کدام است؟ طرح موضوع: با توجه به اهمیت موضوع عقب ماندگی ذهنی و تاثیر آن بر جامعه و مخصوصاً خانواده و گزارش های پزشکان مستقر در خانه بهداشت منطقه ساوجبلاغ در زمینه شیوع بالای عقب ماندگی ذهنی پژوهشی صورت گرفت که نتیجه آن در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است.


نوشته شده در  شنبه 90/10/17ساعت  7:23 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 پوشش بانوان ایرانی در دوره قاجار

انجمن مخدرات وطن؛ میراث فکری شیخ هادی نجم آبادی 

الهه باقری

انقلاب مشروطه یکی از قابل توجه‌ترین تحولات دوران معاصر ایران بود که در شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور تأثیر بسزایی داشت، زنان نیز به عنوان نیمه خاموش جامعه از این تاثیرات دور نماندند. انجمن‌ها و تشکّل‌های زنانه، عرصه‌ای بود که زنان ایران، حضور اجتماعی و تاریخی خود را ظاهراً به صورت مستقل در طی جنبش مشروطه و بعد از آن نشان دادند. اوج فعالیت انجمن‌های زنان در 1308- 1299 خورشیدی / 1930 - 1920 میلادی بود که از اعضای  این انجمن‌ها می‌توان به آغا بیگم دختر شیخ هادی نجم آبادی و سکینه کنداشلو همسر شیخ هادی اشاره کرد. آنها برای رشد حقوق اجتماعی زنان تلاش می‌کردند، هر چند که اهداف و اقدامات اولین انجمن‌های زنان در هاله‌ای از ابهام است. در مطلب حاضر کوشش شده تا در مورد حضور زنان در انجمن‌های برآمده از مشروطه و به ویژه نقش آغابیگم نجم آبادی در تأسیس «انجمن مخدرات وطن» پرداخته شود و ضمن توضیح این انجمن‌، به بررسی شکل گیری، اعضاء و اهداف این انجمن‌ پرداخته و تلاش گشته تا از این طریق قسمت‌ ناگفته‌ای از تاریخ فعالیت‌های زنان بیان گردد.

ادامه مطلب...

نوشته شده در  جمعه 90/10/16ساعت  6:4 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 چند عضو بدن «زهرا توانا» دانش آموز ساوجبلاغی به بیماران اهدا شد.

نشانی گیرنده: بهشت، برسد به دست زهرا توانا !

زهرا خانم! سلام. روز چهارشنبه 14 دی 1390 طبق عادت، واژه «ساوجبلاغ» را در 24 ساعت گذشته جست و جو کردم تا ببینم باز چه خبر است. همیشه دلهره ای آزاردهنده در این جست و جوها من را همراهی می کند. ترسم از آن است که مبادا حادثه ای تلخ و جرمی وحشت انگیز نام نازنین «سرزمین چشمه ساران» را زیر سایه شوم خود بگیرد و ارزش های فرهنگی و تاریخی آن را از نظر دیگران مخفی سازد. اما این بار در خبرگزاری مهر، خبر ایثار حیرت انگیز تو و پدر مادرت را خواندم و در خلوت گریستم. فعلا" متن آن خبر را بخوان تا حرف هایم را پس از آن ادامه دهم: «چند عضو بدن زهرا توانا دانش آموز ساوجبلاغی به بیماران اهدا شد. به گزارش خبرگزاری مهر، خانواده خیر خواه یک دانش آموز ساوجبلاغی با اهدای عضو فرزند عزیزشان، امید و زندگی را به چند بیمار بازگرداندند .زهرا توانا دانش آموز با استعداد سال دوم ریاضی مدرسه شهید داود اکبری مهدی آباد شهرستان ساوجبلاغ در حال بازگشت از مدرسه در حادثه ناگوار تصادف دچار مرگ مغزی شد. پس از انتقال این دانش آموز ساوجبلاغی به بیمارستان و با رضایت و موافقت خانواده وی، قلب و کلیه و کبد این دانش آموز اهدا شده است

یقین دارم که هم اکنون در بهشت برین، همدم فرشتگانی و از نعمت های جاودان الهی بهره مندی. در این روزگار عسرت که کالای کم یابش ارزش های اخلاقی است به ناگاه صدای مهربان تو در دهلیز جان های غبار گرفته ما سکوت خودخواهی را می شکند و نوای دلنشین ایثار و فداکاری را فریاد می کند. چه عجیب است که این بار دختری نوجوان، منادی و مصداق این تلنگر اخلاقی می شود و با پذیرش تقدیر مرگ زودهنگام، به چندین انسان امیدوار اما رنجور، زندگی می بخشد. من اگر در این شهرستان کاره ای بودم سرگذشت و تصویر تو را بر لوحی سنگی حک می کردم و بر فراز میدان مرکزی شهر می آویختم تا همگان بدانند که در فطرت پاک فرزندان این سرزمین، هنوز چشمه های زندگی و ایثار جاری است. راستی چند روزی است که صدای مهربانت در خانه و مدرسه ات نمی پیچد و پدر و مادر رنجورت در داغ هجران تو می سوزند. چه خوب است که پیامی از بهشت برای آنان بفرستی و وجود دردآلود آنان را تسکین دهی. ما هم از محضر حضرت باری، برای والدین ایثارگرت صبری جمیل و اجری جزیل تمنا داریم.


نوشته شده در  جمعه 90/10/16ساعت  11:39 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

کتاب «زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی دکتر محمود نجم آبادی» به وسیله انجمن مفاخر فرهنگی ایران منتشر شده است. 

دکتر محمود نجم آبادی؛ پدر تاریخ پزشکی ایران

دکتر کیومرث سلیمیان

میرزا محمود خان نجم آبادی در روز 21 رمضان 1321 قمری در خانه‌ای خشت ‌و گلی دست ساخته مرحوم آقا شیخ هادی نجم آبادی، در کوچه پشت مقبره‌ به دنیا آمد. جد مادری او یعنی آقا شیخ هادی نجم آبادی، روحانی بسیار روشن و با فراستی بود که در دوران ناصری و مظفری می‌زیسته است. نقل است روزی ناصرالدین‌شاه به دیدار او می‌رود و او در حالی که کنار خیابان پلاسی انداخته و بر رویش نشسته بود باشاه قاجار ملاقات می‌کند. علامه قزوینی می‌فرمایند که آقا شیخ‌هادی مطلقاً فساد ناپذیر بود و ابداً نیازی از کسی قبول نمی‌کرد، پسین هر روز جلوی درگاه خانه‌اش می‌نشست و تمام مردمان را از هر گروه و آیینی می‌پذیرفت حتی کامران‌ میرزا و ناصرالدین‌ شاه نیز شخصاً به دیدنش می‌آمدند، جد پدری ایشان نیز حاج آقا محمد نجم آبادی (اولین متولی مدرسه‌ی عالی سپهسالار) بوده‌اند.

ادامه مطلب...

نوشته شده در  یکشنبه 90/10/11ساعت  5:15 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

تنها تصویر به جا مانده از شیخ هادی نجم آبادی که به وسیله عکاسی ناشناس در دوره حکومت ناصرالدین شاه قاجار تهیه شده است. این تصویر  نخستین بار در وب سایت وارثون (نگارخانه تخصصی عالمان شیعه) منتشر شده است. 

مُهر را در جیب یهودی بگذار!

درباره حاج شیخ هادی نجم آبادی، روحانی نواندیش دوره قاجار و از مفاخر فرهنگی شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد، در منابع تاریخی آمده است: روزی تنی چند از اوباش تهران خواستند شراب خانه مردی یهودی را به یغما ببرند. به نام تکفیر، مرد بیچاره را کشان کشان می بردند. از قضا به شیخ برخوردند و گفتند: «آقا این مرد به مقدّسات مذهبی توهین می کند. می خواهیم مجازاتش کنیم». شیخ که  معرکه عوام را دید، به فراست دریافت که دعوا بر سر لحاف ملا است؛ وگرنه در شهر گبر و  ترسان و کافر و یهودی بسیارند. شیخ در آن غوغا، آهسته به یکی از اصحابش گفت: «مهر نماز در جیب داری؟». او گفت: دارم. شیخ گفت: «مهر را جوری در جیب یهودی بگذار که هیچ کس متوجه نشود». بعد از آن که مهر در جیب یهودی گذاشته شد، شیخ گفت: «حالا معلوم می کنم که این بینوا مسلمان است یا کافر؟».

به یکی از حاضران دستور داد دست در جیب او کردند و مهر نمازی یافتند. شیخ به آن سید هوچی و بی سواد که سردسته اشرار بود، خطاب کرد و گفت: «جد بزرگوارت به کافران می فرمود: «بگویید لااله الاالله و رستگار شوید». پیامبر اسلام، گروه کافران را به صرف گفتن شهادت، در جرگه مسلمانان وارد ساختند. تو می خواهی برخلاف جدت دستار ببندی؟». سید که تعزیه گردان جمعیت بود، فغان برداشت که: ای آقا! چه می فرمایید! یهودی از ترس عوام، زبانش بند آمد. نمی دانست چه بگوید. شیخ گفت: «این مرد می گوید مسلمانم. مهر نماز در جیبش بود. بروید پی کار خود و دست از سرش بردارید». همه پراکنده شدند. یهودی هم که حسن سلوک و رفتار شیخ را دید، به دست شیخ، مسلمان شد.

منبع: حسن مرسلوند، حاج شیخ هادی نجم آبادی و مشروطیت، ص 71.


نوشته شده در  جمعه 90/9/25ساعت  9:33 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

پروفسور یوسف مجیدزاده: «وجود قدیمی ترین خشت های لقمه ای شکل دست ساز خاورمیانه و دیوارهای مستقیم در شکل بناهای این منطقه نشان از آغاز معماری در منطقه است.» 

محوطه ازبکی؛ میراث دار نخستین دوره روستانشینی در ایران و خاورمیانه

نشست تخصصی بررسی یافته های باستان شناسی محوطه ازبکی شهرستان نظرآباد با حضور دکتر یوسف مجیدزاده در روز پنج شنبه 24 آذر 1390 در دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج برگزار شد. پوینده مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان البرز در این نشست گفت: «ثبت جهانی ازبکی در توسعه گردشگری ایران و جذب توریست در منطقه اهمیت فراوان دارد.» وی بیان داشت: «متاسفانه در استان تازه تاسیس البرز و استان های همجوار مانند تهران، قم و گیلان آثار باستانی ثبت جهانی شده وجود ندارد و ثبت جهانی محوطه ازبکی می تواند بحث گردشگری این استان و استان های همجوار را حائز اهمیت کند.» وی یادآور شد: «ثبت جهانی محوطه تاریخی ازبکی از سوی استانداری در برنامه راهبردی ریاست جمهوری در قالب ماده 215 مطرح شده است و سعی داریم در برنامه توسعه پنجم این امر تحقق یابد.»

ادامه مطلب...

نوشته شده در  پنج شنبه 90/9/24ساعت  11:14 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 حسن جهانشاهلو دادستان عمومی و انقلاب شهرستان نظرآباد

دادستانی در جستجوی عدالت

روز 21 آذر 1390 طبق عادت، واژه «شهرستان نظرآباد» را در گوکل جستجو کردم و اتفاقی وبلاگ «عدالت خواهی» به مدیریت آقای حسن جهانشاهلو - دادستان عمومی و انقلاب شهرستان نظرآباد - را دیدم.  http://jahanshahlou.blogfa.com ایشان کارشناس ارشد حقوق خصوصی از پردیس قم وابسته به دانشگاه تهران و پیش از این دادستان شهرستان تفرش بوده است. فضای وبلاگ ایشان «صمیمی» و «مملو از نقد و نقادی» است و شعار زیبای «در جستجوی عدالت» بر پیشانی وبلاگ مورد اشاره، نقش بسته است. جنس مطالب و پیام های منتشر شده در وبلاگ آقای دادستان، از ظرفیت بالا و شکیبایی ایشان حکایت می کند. آقای جهانشاهلو در 12 تیر 1390 از اهالی شهرستان تفرش خداحافظی کرده و مطلبی با عنوان «خداحافظ تفرش» خطاب به اهالی آن سامان نوشته است. در بخشی از آن پیام آمده است: «....خدا را شاکر هستم و به خود می بالم که مقهور زر و زور و عوامل قدرت که عمدتاً از خارج تفرش بودند نشدم و حقوق مردم را با جریان های سیاسی شهر معامله نکردم حتی اگر شده حقوق عامه مردم را بعضی مواقع با تخطی از قانون حمایت کردم و آنچه برایم در اولویت بود حقوق مردم بوده است و بس.»

ایشان چند روز پس از معارفه، در 22 مرداد 1390 خطاب به اهالی شهرستان نظرآباد نوشته است: «از کلیه شهروندان محترم نظرآبادی که در خصوص رفع معضلات شهری مرتبط با دادسرا و برخورد با جرایم افراد خاص و اراذل و اوباش، نظر و ایده ای دارند درخواست دارم تا در بخش درج نظرات اعلام کنند یا حضورا" در اوقات اداری در شعبه دادستانی در خدمتتشان باشم. تضمین می دهم که موضوع محرمانه باقی خواهد ماند. خواهشمندم نظرات خود را با آدرس درج فرمایید تا امکان پیگیری و تبادل اطلاعات با شما وجود داشته باشد.» به نظر می رسد دادستان هوشیار شهرستان ما، به مساله «خرافه گستری» - که حاصل «جهل» است - بسیار حساس می باشد. بدون هیچ توضیحی متن نامه 19 خرداد 1390 ایشان به رئیس دادگستری استان مرکزی را بخوانید:

حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا مظفری

رئیس کل محترم دادگستری استان مرکزی

باسلام و دعای خیر

احتراماً؛ در خصوص گزارش شماره............ - 10/3/90 معاونت اطلاعات سپاه روح الله استان مرکزی با موضوع ادعای مهدویت و خرافه پرستی توسط فردی به هویت جمیله............ و در راستای اجرای دستورات جناب عالی به تاریخ 11/3/90 دایر بر برخورد عاجل و اعلام نتیجه، ذیل گزارش فوق الذکر به استحضار می رساند در مورخه 12/3/90 دستورات قضایی به قید فوریت به اطلاعات نیروی انتظامی صادر و منزل متهمه به هویت واقعی جمیله............ فرزند............ شناسایی و دستگیر، با قرار قانونی در مورخه 12/3/90 به زندان اراک پس از تفهیم اتهام معرفی گردیدند. در بازرسی از منزل نامبرده اشیاء متعددی از جمله گهواره، دستار آسیاب، تمثال های متعددی از ائمه معصومین و... وجود داشت.  آنچه حائز اهمیت می باشد در داخل گهواره 2 عدد عروسک وجود داشت که متهمه مدعی بوده آنها حضرت علی اصغر و رقیه می باشند و باید هر شب یک ساعت لالایی بگوید تا خوابشان ببرد و همچنین وجود عکس آقای احمدی نژاد در بین وسایل مذکور نشان از اختلال روانی وی داشت که به همین لحاظ نامبرده به پزشکی قانونی معرفی و به موجب نامه شماره............ مورخه 17/3/90 نامبرده واجد علایم جنون معرفی شده و ضرورت درمان نامبرده در مراکز روانپزشکی قید شده است اما آنچه که جای تاسف دارد برخی از مردم عادی فریب فرد مجنون را خورده و نمونه های از توسل به گهواره مذکور به همراه وجه نقد به میزان............ ریال که به عنوان تبرک داخل گهواره ریخته بودند کشف گردید دستور پلمپ مکان مذکور و جمع آوری ادوات خرافی نیز صادر گردیده است./ح

با تشکر، دادستان عمومی و انقلاب تفرش، جهانشاهلو 


نوشته شده در  دوشنبه 90/9/21ساعت  10:9 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

   

 قتل نوزاد هفت ماهه با چوب دستی پدر معتاد در ساوجبلاغ!بدون شرح..

قتل نوزاد هفت ماهه با چوب دستی  شوم اعتیاد در ساوجبلاغ!

روز پنج شنبه 17 آذر 1390 در صفحه حوادث روزنامه جوان چشمم به خبری گره خورد با عنوان «قتل نوزاد هفت ماهه با چوب دستی». از شما چه پنهان، خبر یاد شده بسیار متاثرم کرد و اشکم را درآورد. شما هم متن آن خبر را بخوانید:

«مرد معتادی که کودک هفت ماهه خود را با ضربات مرگبار چوب دستی به قتل رسانده است. راز جنایت را برملا کرد. به گزارش خبرنگار روزنامه جوان، کارکنان یکی از بیمارستان های شهرستان ساوجبلاغ ماموران پلیس را در جریان مرگ مشکوک کودک هفت ماهه ای قرار دادند. زمانی که کارآگاهان پلیس آگاهی در بیمارستان حاضر شدند، متوجه شدند محسن کوچولو بر اثر اصابت جسم سختی به سرش به کام مرگ رفته است. پدر بزرگ کودک هفت ماهه که در بیمارستان حاضر بود در نخستین بازجویی ها به تیم جنایی گفت: پسرم اعتیاد شدیدی به مواد مخدر دارد و مدت ها است که با همسرش نیز بر سر همین موضوع اختلاف شدیدی پیدا کرده است. او پسر خود را به عنوان عامل جنایت به تیم جنایی معرفی کرد. کارآگاهان بلافاصله دستگیری متهم را در دستور کار خود قرار داده و او را در مخفی گاهش دستگیر کردند. متهم در جریان تحقیقات گفت: مدتی است که همسرم به دلیل اعتیاد شدیدی که من به مواد مخدر دارم قهر کرده و به تنهایی به خانه پدرش رفته و من را با نوزاد هفت ماهه ام تنها گذاشته است. از آنجا که من قادر به مراقبت از محسن کوچولو نبودم او را به خانه پدرم بردم تا خانواده ام از او نگهداری کنند. او روز حادثه بی تابی می کرد برای همین بغلش کردم تا شاید آرام شود. بعد از آن برای لحظاتی به کوچه رفتم اما آنجا کنترل خودم را از دست دادم و بچه از بغلم افتاد و دچار مرگ مغزی شد. از آنجا که پزشکی قانونی علت مرگ نوزاد را اصابت جسم سخت به سر اعلام کرده بود. متهم بار دیگر مورد بازجویی فنی قرار گرفت و به ارتکاب قتل اعتراف کرد. مرد معتاد گفت: روز حادثه بچه بیقراری می کرد. من از گریه های او خسته شدم و برای اینکه او را آرام کنم با چوب دستی بر سرش کوبیدم که منجر به مرگش شد.»

پس از خواندن خبر بالا، جست و جویی در اینترنت کردم. تقریبا" این روزها، واژه «ساوجبلاغ» مخاطبان اینترنت را به «خبر هولناک قتل محسن کوچولو» پیوند می زند. همیشه آرزو می کردم که مبادا حوادث تلخ و تکان دهنده بر نام فرهنگی و تاریخی «ساوجبلاغ» سایه بیفکند. اما چه چاره که تراژیدی قتل نوزاد هفت ماهه ساوجبلاغی با قدرت تمام، شیشه این آرزویم را بر زمین کوبید. گویا او با زبان بی زبانی به ما فعالان فرهنگی و اجتماعی می گوید که چرا درباره مقوله خانمانسوز اعتیاد و پیامدهای شوم آن در شهرستان ساوجبلاغ، به طور جدی نمی اندیشیم و عمل نمی کنیم. اگر مسئولان محترم هم از کشمکش های بیهوده و بی اثر جناحی دست بردارند و برای این امر مهم، وقتی بگذارند؛ شاید بتوان تا حدودی از وقوع فجایع مشابه در آینده جلوگیری کرد... حس می کنم دیگر قلمم بیش از این حوصله ندارد... سکوت...


نوشته شده در  جمعه 90/9/18ساعت  1:23 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 اجرای تعزیه در روستای برغان از توابع شهرستان ساوجبلاغ، محرم 1390

حسینیه اعظم برغان؛ میزبان ششصد ساله عاشقان حسین علیه السلام

کبری راسخی ماسوله

این روزها روستای کوچک برغان به رغم برودت هوا میزبان خیل علاقمندانی است که از گوشه و کنار ایران و جهان خود را به آنجا می رسانند تا با دیدن تعزیه های معروف تکیه اعظم برغان اشکی بر گونه روان سازند و دلی صیقل دهند و تجدید پیمان کنند. حسینیه اعظم برغان بیش از 600 سال است که شاهد عزاداری عاشقان حسین (ع) و اهل بیت عصمت و طهارت و ناله های آنان است .اینجا گویی قطعه ای از بهشت که بر روی زمین جا مانده، فضای حسینیه معطر است و احساسی معنوی در مخاطب ایجاد می کند، حجره هایی که گرداگرد حسینیه اعظم بنا شده اند هر کدام جایگاهی دارند. در تعدادی از آنها ابزار و ادواتی است که تعزیه خوانان با آنها در شمایل ائمه و یارانشان یا اشقیا ظاهر می شوند. وقتی شمشیر بالا می رود که با ضرب بر فرق فرود آید ناله است که به آسمان می رود، یا آنجا که طفلان مسلم را کنار آب می برند تا قربانی کنند شیون زنان به اوج می رسد، اما اشکبارتر از همه زمانی است که تعزیه حضرت عباس (ع) اجرا می شود. آنجا که تیر دو سر بر چشمان دلربای ابوالفضل می نشیند یا آنجا که دستان قطع شده او در حفظ مشک تلاش می کند و آنرا به دندان می کشد همه بی تاب می شوند و صدا به صدا نمی رسد. گویی سقف حسینیه هر آن پایین خواهد آمد از این همه سوز و ناله.

ادامه مطلب...

نوشته شده در  سه شنبه 90/9/15ساعت  11:27 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

روزنامه اطلاعات 41 سال پیش: «چهارصد رأس گوسفند به علت خوردن خوشه‌های گندم، در هشتگرد ساوجبلاغ از بین رفتند!»  

تحقیق و تفحص درباره مرگ چهارصد گوسفند پرخور !

در بایگانی روزنامه اطلاعات 41 سال پیش (سه‌ شنبه 24 شهریور 1349 برابر با 13 رجب 1390، 15 سپتامبر 1970) به خبری برخوردم که بسیار عجیب و مشکوک به نظر می رسید. در روز روشن 400 گوسفند زبان بسته بر اثر مصرف «گندم» سقط شده اند. همانگونه که می دانید «گندم» و «مرگ ناگهانی» هیچ ارتباطی به هم ندارند. بر همین مبنا «وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی» پس از گذشت 41 سال با تشکیل گروه تحقیق و تفحص می خواهد با به جان خریدن خطرات احتمالی، علت واقعی مرگ گوسفندان قریه هشتگرد را کشف کند. ساوجبلاغی های گرامی محض رضای طرفداران حقوق حیوانات، با این وبلاگ همکاری نمایند تا حقایق آشکار شود. نخست متن خبر روزنامه اطلاعات را بخوانید و سپس دست به کار شوید و تحقیق نمایید. امیدواریم که با روشن شدن واقعیت ها، زمستان برود و روسیاهی برای زغال بماند! منتظر ابراز نظر شما می مانیم.

روزنامه اطلاعات: «چهارصد رأس گوسفند به علت خوردن خوشه‌های گندم، در هشتگرد ساوجبلاغ از بین رفتند! خبرنگار ما در هشتگرد گزارش داد: این گوسفندان متعلق به دو نفر به اسامی آقایان ستارخان و نادرخان توده‌زعیم بودند. گوسفندان هنگامی که در مزرعه گندم متعلق به آقای مهندس لشگری مشغول تعلیف بودند، بعلت افراط در خوردن خوشه‌های گندم یکی پس از دیگری تلف شدند!»


نوشته شده در  یکشنبه 90/9/6ساعت  11:6 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

<   <<   56   57   58   59   60   >>   >

فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
موتور و ماشین سواری در محوطه باستانی شرف الدین استان البرز
تازه ترین کتاب و مقاله درباره روستای ایستای طالقان
کوتاه نوشته های حسین عسکری در کانال تلگرامی البرزپژوهی - 4
آیت الله سید رضا حسینی زابلی و تجددگریزی در شهر کرج
تطهیر ترور فاتح یزدی و چریک های فدایی خلق در خبرگزاری تسنیم
بازتاب انتشار کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری - 1
یادداشت های حسین عسکری درباره محمدصادق فاتح یزدی
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]