حوادث طبیعی از خیزش ناگهانی سیل و طوفان وریزش بهمن و بوران و رانش کوه و لرزش زمین و بارش آذرخش و آتشفشان گرفته تا انواع بیماریها اعم از شیوع وبا و طاعون و مخاطرات خشک سالی و قحط سالی همه فارغ از اراده و عزم و اختیار ما آدمیان هر جا که شرایط مهیا بوده و اوضاع طبیعی مساعد، علت ها دست در دست هم داده اند و معلول ها اتفاق افتاده اند و زندگی و سلامت و امنیت آدمیان را به مخاطره افکنده اند و خسارات وتلفات مالی و جانی به بار آورده اند. آدمیان همیشه نگران چنین حوادثی بوده اند. جامعه ها و جمعیت های انسانی هزاره های کهن تر در برابر چنین حوادثی به شدت آسیب پذیر بوده اند. تجربه بشر از حوادث و مخاطرات طبیعی بسیار تلخ و ناگوار و نگران کننده و غم انگیز بوده است. رسوبات نگرانی و هراس بشر از حوادث ویرانگر و مرگبار و غیرقابل پیش بینی و کنترل طبیعی را هم در منابع و متون دینی هم در رفتار و نحوه مواجهه آدمیان به ویژه گروه ها و اقشار اجتماعی متدین روزگار ما می توان به خوبی ردیابی و رصد کرد و دید. وجوب خواندن نماز آیات پس از وقوع حوادث سنگین طبیعی که هراس و نگرانی در جان آدمیان می افکنده و در قرآن ذکرش آمده موید همین هراس ها و اضطراب ها و هول های سخت و سنگین و همگانی دور از انتظار و ناگهانی که حوادث طبیعی در جان آدمیان می افکنده اند؛ است. حوادثی که بیرون از مقیاس و فوق طاقت و توان آدمیان اتفاق می افتاده و از بشر قربانی می گرفته است. ادامه مطلب...
میرزا ابوالحسن میراشی هم جنگلی بود
پس از انتشار گفت و گویم با خبرگزاری ایرنا درباره البرزی های نهضت جنگل، آقای دکتر علی شاه حسینی (از سرمایه های علمی استان البرز) در 11 آذر 1396 یکی دیگر از جنگلی های اهل طالقان را معرفی کردند که نامش در گفت و گوی بنده منعکس نشده است. متن پیام ایشان به این شرح است: «سلام بر شما دکتر عزیز، عالی است. ضمناً یکی از اهالی روستای پدری ما میراش طالقان به نام میرزا ابوالحسن میراشی نیز با نهضت جنگل همکاری داشته است. این را از پدر مرحومم شنیده بودم. صفحه ای از کتاب دعا و قرآن به خط میرزا ابوالحسن میراشی که در جوانی در بحبوحه مبارزات جنگل در گیلان به شهادت رسید. حاشیه نویسی به قلم پدرش کربلایی ملاعلی 1338 قمری (یکسال پس از اعدام دکتر ابراهیم حشمت طالقانی).»
دکتر عبدالله ناصری، عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا در 8 آذر 1396 در گفت و گویی با خبرگزاری بین المللی قرآن (ایکنا) ضمن بازخوانی نهضت بازگشت به قرآن در پیشامشروطه، درباره آیت الله شیخ هادی نجم آبادی فقیه نواندیش و قرآن پژوه عقل گرای روزگار گفته است: «شیخ هادی نجم آبادی معتقد بود که آموزش قرآن در رأس همه امور باید قرار بگیرد. شیخ هادی تحت تاثیر سیدجمال است، اما سید معتقد بود که اصطلاحات باید از بالا شروع شود، در حالی که نجمآبادی به اصلاحات از پایین و با فهم قرآنی اعتقاد داشت. نجمآبادی معتقد بود که قرآن بدون حدیث قابل فهم است، شاه بیت سیدجمالالدین در اندیشه سیاسی آزادی بود و نجم آبادی به او توصیه میکرد که آزادی را از قرآن استخراج کند. اما عقلگرایی و نقد خرافات مورد نظر شیخ هادی نجمآبادی منشأ تحول و سرآغاز رویکرد جدید به قرآن شد. شیخ هادی دو شاگرد داشت که راه او را ادامه دادند و مثل خودش در جامعه روحانیت شیعی جایگاهی را کسب نکردند. مرحوم شریعت سنگلجی و سیداسدالله خراقانی جز مشروطهخواهان قرآن محور بودند. مرحوم خراقانی معتقد بود که قرآن خیر مشترک همه فرقههاست و علت نزاع مشروطهخواهان و مخالفان را دوری از قرآن میدانست. او خیلی روی قرآن متمرکز بود. وی دوره خلفای راشدین را الگو میدانست که همین رویکرد باعث شد در جامعه رسمی دینی مهجور واقع شود. خراقانی بر آن بود که روند تفسیری در تاریخ اسلام قابل نقد است و مخاطب قرآن را انسان معاصر میدانست و معتقد بود قرآن برای همه قابل فهم است. شاگرد بعدی نجمآبادی شریعت سنگلجی است که تاثیر بیشتری در جهان معاصر گذاشته و کتابهایی مانند «محو الموهوم» و «کلید فهم قرآن» را نگاشت و تلاش کرد که اسلام روایی را مورد نقد قرار داده، اسلام قرآنی را ترویج کند و با رویکردی عقلگرایانه تفسیر قرآن فارغ از علوم دیگر را مطرح سازد. بحثی که یک قرن بعد توسط جریان نومعتزلی در جهان عربی مطرح شد و این جریان تفسیر قرآن را فارغ از کلام، فقه، تفسیر و فلسفه را مطرح ساخت. این جریان علت اصلی مشکل مسلمانان فاصله گرفتن از قرآن عنوان کرد.»
متن کامل این گفت و گو در وب سایت خبرگزاری ایکنا
ویژه مطالب «وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی» درباره شیخ هادی نجم آبادی
حضور موثر مبارزان البرزی در نهضت جنگل
کد خبر: 82749312 | تاریخ خبر: 11/09/1396 - 8:55
کرج - ایرنا - البرزپژوه و پژوهشگر البرزی با اشاره به فرا رسیدن سالگرد شهادت میرزا کوچک خان جنگلی، رهبر بزرگ نهضت جنگل، گفت: مبارزان البرزی نیز در نهضت جنگل حضوری موثر داشته اند. حسین عسکری روز شنبه در گفت وگو با خبرنگار ایرنا با بیان اینکه یازدهم آذر ماه، نود و ششمین سالگرد شهادت میرزا کوچک خان جنگلی رهبر نهضت جنگل است، افزود: نهضت جنگل جریانی سیاسی و مسلّحانه بود که از سال 1293 تا شهادت میرزا در سال 1300 شمسی در مناطق شمالی ایران فعّال بود. وی اظهار داشت: این جنبش درصدد مبارزه با استبداد داخلی و اشغالگری های دولت های استعماری بیگانه بود و از نظر سیاسی و اجتماعی می توان آن را دنباله جنبش مشروطیت دانست. ادامه مطلب...
البرزی های نهضت جنگل
یازدهم آذر، نود و ششمین سالگرد شهادت میرزا کوچک خان جنگلی رهبر نهضت جنگل است. جریانی سیاسی و مسلّحانه که از سال 1293 تا شهادت میرزا در سال 1300 شمسی در مناطق شمالی ایران فعّال بود. این جنبش درصدد مبارزه با استبداد داخلی و اشغالگری های دولت های استعماری بیگانه بود و از نظر سیاسی و اجتماعی می توان آن را دنباله جنبش مشروطیت دانست.
در این جنبش، گروهی از مبارزان البرزی به ویژه از روستاهای شهرستان طالقان حضور مؤثری داشتند. از آن جمله می توان به دکتر ابراهیم حشمت طالقانی متولّد روستای شهراسر اشاره کرد که مرد شماره 2 نهضت جنگل به شمار می رود. او دانش آموخته طب از دارالفنون بود و در سال 1298 با وجود اعطای امان نامه، به دستور تیمورتاش حاکم بی رحم گیلان در شهر رشت به دار آویخته شد. میرزا کوچک خان پس از شهادت او گفت: «با فقدان این مرد بزرگ هنوز کمرمان راست نشده است.» مرحوم سیّد محمّدتقی میرابوالقاسمی پژوهشگر طالقانی با نگارش کتابی با عنوان «دکتر حشمت و اندیشه اتحاد اسلام در جنبش جنگل» زندگی، زمانه و آرمان های دکتر حشمت را به خوبی تشریح کرده است.
از دیگر جنگلی های اهل طالقان می توان به این افراد اشاره کرد: خدابخش اَوانکی پیک جنگل بود. علی طالع میری برای جنگلی ها، خواربار و اسلحه تهیه می کرد و همچنین مدتی جزو شورای جنگل بود. حاج نظرعلی میری واسطه آشتی دکتر حشمت و امیر اسعد تنکابنی فرزند سپهدار اعظم بود. شیخ محمود طالقانی خوانین دیلمان را به نهضت جنگل جذب کرد. میرزا علی خان شهراسری از خویشاوندان دکتر حشمت و از جنگلی هایی بود که به وسیله روس های متجاوز در شهر زنجان اعدام شد. عبدالله خان کریمی کرکبودی در دستگیری یکی از مخالفان نهضت جنگل به نام محسن خان امین الدوله نقش عمده ای داشت. او پس از شهادت میرزا کوچک خان و شکست نهضت جنگل به همراه میرزا ابراهیم کیایی مدتی را مخفیانه در کوه های طالقان گذراند و در سال 1321 درگذشت. میرزا ابراهیم کیایی انباردار جنگلی ها در شرق گیلان بود. او پس از شکست نهضت جنگل، در روستای نساء علیا از توابع طالقان به معلّمی و کشاورزی پرداخت و در سال 1353 درگذشت. شیخ علی سوهانی مدارسی را در گیلان تأسیس کرد که مرکز تجمع طرفداران نهضت جنگل بود. او در سال 1311 درگذشت.
از نکات قابل توجه درباره ارتباط نهضت با منطقه طالقان آن است که میرزا کوچک خان پس از مشورت با دکتر حشمت می خواست از راهی امن خود را به طالقان رسانده و به تجدید قوای جنگلی ها بپردازد. این تصمیم با مخالفت برخی جنگلی های بی وفا همانند احسان الله خان دوستدار و خالو قربان هرسینی به سرانجام نرسید.
میرزا محسن نجم آبادی نوه آیت الله شیخ هادی نجم آبادی از دیگر جنگلی های البرزی است که با نام مستعار میرزا علی از نزدیکان مورد اعتماد میرزا کوچک خان بود. به گونه ای که میرزا به هنگام بروز اشتباهات فرقه عدالت رشت درباره کمک به نیروهای سرخ، او را به عنوان نماینده خود برای ارشاد و راهنمایی به نزد آنان فرستاد. ابراهیم فخرایی در کتاب «سردار جنگل» به این ماجرا اشاره کرده است. میرزا محسن نجم آبادی در سال 1336 در تهران درگذشت.
یکی از تصاویر تاریخی برجای مانده از نهضت جنگل، نشان دهنده مذاکره میرزا کوچک خان با میرزا احمد آذری کفیل حکومت گیلان در بهمن 1298 است. او پس از تیمورتاش به حکومت گیلان رسید. در برخی منابع آمده که او باطناً به نهضت جنگل خوشبین بود؛ به همین جهت با جنگلی ها از راه مذاکره وارد شد. آذری پس از برکناری از حکومت گیلان، در سال 1300 به منطقه ساوجبلاغ آمد و اراضی موسوم به چریشک واقع در غرب استان البرز را از فردی به نام طباطبایی خرید. او این زمین های بایر را به روستایی آباد به نام «قلعه آذری» در شهرستان نظرآباد تبدیل کرد. همچنین در سال 1307 قراردادی با اداره کل مالیات و خالصجات ایالت تهران منعقد کرد تا مهمانخانه ای را در هشتگرد بسازد. آذری در سال 1312 درگذشت و در آرامستان امامزاده عبدالله شهر ری به خاک سپرده شد.
پیشنهاد می شود با حضور پژوهشگرانی از رشته های مرتبط، همایشی تخصصی درباره حضور البرزی ها در نهضت جنگل با تأکید بر نقش محوری دکتر ابراهیم حشمت طالقانی برگزار شود تا سهم و نقش مبارزان این استان در نهضت جنگل به طور روشمند تبیین شود.
منابع: سیّد محمّدتقی میرابوالقاسمی، دکتر حشمت و اندیشه اتحاد اسلام در جنبش جنگل، صفحات مختلف؛ همان نویسنده، تاریخ و جغرافیای طالقان، ص 59؛ ابراهیم فخرایی، سردار جنگل، ص 220؛ فیروز یاوری، کارنامه کرج، کتاب ششم، ص 74؛ ابراهیم اصلاح عربانی و همکاران، کتاب گیلان، ج 2، ص 201؛ اسماعیل یعقوبی، آشنایی با مشاهیر طالقان، ص 112؛ گفت و گوی نگارنده با سپهر آذری (نوه میرزا احمد آذری)، 23 آبان 1396.
البرز دارنده یکی از نخستین کتاب های چاپ سربی ایران
کد خبر: 82729742 | تاریخ خبر: 23/08/1396 - 8:45
کرج - ایرنا- پژوهشگر و البرزپژوه با اشاره به پیشینه فرهنگی و تاریخی استان البرز اعلام کرد که یکی از نخستین کتاب های چاپ سربی ایران متعلق به استان البرز است. حسین عسکری روز سه شنبه به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی در گفت وگو با خبرنگار ایرنا اظهار داشت: این هفته فرصتی مناسبی است که یکی دیگر از افتخارات تاریخی و فرهنگی استان البرز در حوزه کتاب معرفی شود.
وی، کتاب «مجالس المتقین» نوشته آیت الله شیخ محمّدتقی برغانی معروف به شهید ثالث از مشاهیر استان البرز، در ردیف نخستین کتاب های چاپ سربی مصوّر ایران دانست که در روزگار قاجار در چاپخانه سربی منوچهر خان گرجی معروف به معتمدالدوله به چاپ رسید. معتمدالدوله (درگذشت 1263 قمری) از رجال دوره حکومت فتحعلی و محمّدشاه قاجار و بنیانگذار نخستین چاپخانه های دولتی در ایران است. ادامه مطلب...
سابقه فرهنگی البرز در حوزه کتاب درخشان است
کد خبر: 82728376 | تاریخ خبر: 22/08/1396 - 10:14
کرج - ایرنا - پژوهشگر و البرزپژوه با اشاره به پیشینه تاریخی فعالیت های فرهنگی در این استان گفت: سابقه فرهنگی این استان با وجود افراد سرشناس در حوزه نشر کتاب درخشان است. دکتر حسین عسکری روز دوشنبه در گفت وگو با خبرنگار ایرنا با اشاره به اینکه 20 تا 26 آبان هفته کتاب و کتابخوانی در تقویم کشور نامگذاری شده، افزود: این هفته، زمان مناسبی است تا افتخارات فرهنگی و تاریخی استان البرز در حوزه کتاب و کتابخوانی مورد توجّه و بازخوانی قرار گیرد. ادامه مطلب...
هر رویداد و تحولی را به هر مقیاسی در تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری، از سه منظر می توان مورد بررسی، نقد و تحلیل قرارداد و فهمید. نخست از این منظر که کدام علتها و سببها و دلیلها و انگیزههای ریز و درشت از هرجنس و نوع، اعم از سیاسی و اعتقادی و فکری و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی، در وقوع آن رویداد و تحول به این یا آن نحوه به این یا آن طریق، مستقیم دخالت داشته و موثر واقع شده اند. دو دیگر آن که آن رویداد یا تحول، چگونه و با چه مقیاسی و تحت چه شرایط و اوضاعی در چه دوره و مرحله و مقطع تاریخی و در کجا و در کدام جامعه و جهان بشری ما اتفاق افتاده است و بازیگران واقعه چه کسانی و کدام گروههای اجتماعی با چه اندیشه و انگیزهای و عقیدهای بودهاند.
سه دیگر آن که اثرات و تبعات سپسین آن رویداد و تحول یا انقلاب یا هر نام دیگری که میخواهید برآن بگذارید، بر ذهن و فکر و روان و رفتار و حیات فکری و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و مدنی و معنوی مردمان چگونه بوده است. نوشتاری که پیش روست، از منظر سوم، واقعه محرم شصت و یک هجری را که به عاشورای حسینی متصف است و میشناسیمش، مورد توجه و تامل قرارداده است. در جوامع خاور نزدیک باستان، عشق و عاشقانگی و عنصر تراژیک و سوگناکی زندگی در چهره الوهیتهای متشخص فهمیده شده بود و بیشتر با طبیعت همسو و همنوا و همراه بود و ملهم از دورطبیعی درآمدن و بدر شدن فصول و رویش و رشد گیاهان و باروری و فراوانی جانوران. در دانش و بینش اسطورهای ـ آیینی این جوامع، مرگ و زندگی در جغرافیای چرخش و گردش و نظم طبیعی پدیدارهای طبیعت، دیده و زیسته و سروده و گریسته و فهمیده میشد. ادامه مطلب...
مورخ بیگانه ستیز
استاد ناصر نجمی (1297- 1382ش) تاریخپژوه و از روزنامهنگاران مخالف حکومت پهلوی و طرفدار نهضت ملّی ایران است. پدرش حاج مرتضی نجمآبادی از مالکان روستای نجمآباد از توابع استان البرز و پدرِ مادرش از افسران سرشناس ژاندارمری کلنل محمّدتقی پسیان (م1300ش) بود. استاد نجمی درباره خاستگاه خود مینویسد: «ما را ابتداً نجمآبادی میگفتند، چون علاوه بر تهران و سنگلج که خانههای ریز و درشتی داشتیم، در نجمآباد ساوجبلاغ هم ملک مزروعی و باغاتی دارا بودیم. بعدها نام نجمآبادی به نجمی تبدیل شد.» استاد مصطفی نجمی (م1376ش) آهنگساز و نقّاش مکتب کلاسیک کمالالملکی، برادرِ او است.
پس از گذراندن تحصیلات اوّلیه، در رشتههای معقول و منقول (الهیات) و تاریخ، لیسانس گرفت. از شانزده سالگی و به هنگام تحصیل در دبیرستان البرز تهران، نویسندگی را با نگارش طنزی در مجله «توفیق» آغاز کرد. به جهت علاقه به تاریخ ایران و جهان، در هجده سالگی کتابی درباره «ژرژ کلمانسو» نخستوزیر فرانسه به هنگام جنگ جهانی اوّل را ترجمه کرد و در پی آن پس از حمله متّفقین (روس و انگلیس) به ایران، کتاب «دانتون، بزرگترین قهرمان انقلاب کبیر فرانسه» را ترجمه کرد که به وسیله بنگاه انتشاراتی معرفت به چاپ رسید .
نجمی درباره فعالیّت های سیاسی و مسلّحانهاش در واقعه اشغال ایران به هنگام جنگ جهانی دوّم (1318- 1324ش) میگوید: «آغاز جنگ جهانی دوّم و حمله سربازان انگلیسی و شوروی، ضربه سختی بر پیکر جامعه ایرانی وارد آورد و در میان قشرهای مردم عکسالعملهای سخت پدید آورد. نان که قوت لایموت و خوراک اصلی مردم ما است کمیاب شد و همه چیز از شن و خاک ارّه گرفته تا اشیای دیگر در نان پیدا میشد به جز ماده اصلی آن که آرد بود. قحطی تدریجاً چهره کریه و وحشتناک خویش را به مردم ما نشان میداد... در همان اوایلی که هنوز تهران در زیر چکمه سربازان روس و انگلیس ناله سر میداد و احزاب هنوز به ایجاد سازمانهای خود نپرداخته بودند. من به اتفاق تنی چند از یاران جدّی و مصمّم که غالباً در سالهای پیش، اوقات خود را در شکارگاهها میگذراندیم و کم و بیش تفنگهایی داشتیم که مخصوص شکار حیوانات بود، تحت تأثیر جوّ نگران کننده و جریحهدار شده احساساتمان، اقدام به تشکیل یک گروه مبارز نهضت زیرزمینی کردیم... آن روز (سوّم شهریور 1320) مشاهده آن سربازان [ایرانی] تیرهروز، از دیدگان خیلی از جوانان، اشک غم و اندوه سرازیر کرد. سِرشک گرمی که بر گونههای تبدار ما فرو میریخت، التهاب و تلاطمی در دلهایمان به تموّج درآورد، به طوری که من وقتی وارد خانه شدم و ماجرا را به پدرم گفتم، او به من و برادرانم گفت: تفنگهای خود را بردارید و خود را به کوهها بزنید، از سربازان متجاوز روس و انگلیس هر چه میتوانید بکشید و بعد در کوهها مخفی شوید. این افکار و احساسات غیورانه پدر هشتاد ساله ما بود که ما را بر آن داشت که به جای پیشنهاد ایشان، راهحل دیگری را تعقیب کنیم و آن هم تشکیل گروه مسلّح زیر زمینی، علیه نیروهای بیگانه بود.»
او از یاران دکتر محمّد مصدق نخستوزیر ملّی و مخالف حکومت پهلوی بود. در سال 1320ش با پدیدار شدن آزادی نسبی، به فعّالیت روزنامهنگاری در نشریات کیهان و اطلاعات پرداخت. هماهنگ با روشنگریهای روزنامه «مرد امروز» و سپس «باختر روز» به مدیریت دکتر سیّد حسین فاطمی (م1333ش) وزیر امور خارجه دولت مصدق، به عنوان یک روزنامهنگار نقش فعّالی در ملّی شدن صنعت نفت ایران ایفا کرد. در دی 1320ش به همراه گروهی از نیروهای ملّی، حزب مهینپرستان را بنیاد نهاد. در سال 1323ش از ائتلاف این حزب و احزاب استقلال، پیکار و آزادیخواهان، حزب میهن تشکیل شد. پس از ملّی شدن صنعت نفت به عنوان مدیر اداره انتشارات و روابط عمومی شرکت ملّی نفت ایران و مدیر روزنامه «خبرهای روز» در شهر آبادان مشغول به کار شد و تا روزی که این شهر و دیگر مناطق نفتخیز جنوب به جهت تهدیدهای نظامی انگلستان تخلیه نشده بود، به فعّالیتش ادامه داد.
او درباره ارتباطش با نهضت ملّی ایران میگوید: «من در تمام دوران نخستوزیری دکتر مصدق، دوش به دوش او حرکت کردم و در نهضت ملّی شدن نفت در کنارش بودم. برای اوّلین بار دکتر مصدق را به میدان بهارستان آوردم و در دفتر روزنامه، میکروفون گذاشتم تا برای جمعیّت حاضر در بهارستان سخنرانی بکند. در همان روز شهید فاطمی و دکتر [کریم] سنجابی (م1374ش) و دکتر [سیّد علی] شایگان (م1360ش) هم حضور داشتند و از من خواستند فرصتی در اختیار آنان بگذارم تا صحبت کنند. میخواهم بگویم که من در خیلی از موارد، شاهد زنده رویدادها و حوادث تاریخ معاصر ایران بودهام و به طور مستند در کتاب از سید ضیاء تا بازرگان این مسائل را نوشتهام.»
دکتر مصدق در 17آبان 1327ش پس از دریافت یکی از آثار ناصر نجمی، خطاب به او مینویسد: «قربانت شوم؛ موقعی که عزم رفتن دِه [احمدآباد] دارم کتاب مرحمتی رسید و از اهدای آن به خودم که هیچگونه شایسته و لیاقت آن را ندارم متشکرم. آن را با خود میبرم و از مطالعه آن مستفیض خواهم شد و از خدای متعال مسألت مینمایم که شما جوانان حساس وطنپرست را به خدمت میهن کامیاب و موفق بدارد. درد بسیار است و طبیب نیست، باشد که از بین شما کسی بتواند کشتی بلا دیده ما را به ساحل نجات رساند. بیش از این مصدّع نمیشوم و بقیه تشکّرات قلبی و صمیمی خود را موکول به مراجعت به شهر و زمان تشرّف محوّل مینمایم و در خاتمه سلامت وجود محترم را خواهانم.»
وقتی مصدق از سال 1335ش با تصمیم حکومت پهلوی محکوم به اقامت اجباری در روستای احمدآباد میشود، در آن سالها نجمی تلاش کرد که از طریق روستای نظرآباد کوچک به احمدآباد برود و با مصدق دیدار کند. او در این باره مینویسد: «نگارنده که همواره خاطرات غرورانگیز این انسان مبارز والا را در قلب خود زنده نگاه داشته بودم سعى زیادى بهکار بردم کهدر آن دقایق و لحظات آخر، از مصدق دیدار کنم ولى این موهبت دست نداد تا آنکه با خود اندیشیدم اگر به دِهنظرآباد [کوچک] کهدر نزدیکی قریهاحمدآباد قرار دارد و متعلّق بهیکى از بستگانم [است] بروم شاید او را حین گردش در مزارع و کشتزارهاى احمدآباد ببینم. به همین قصد و نیّت بهآنجا رفتم. یکى دو روز ماندم و چشم به صحرا و افق نزدیک دوختم اما از وى خبرى نبود تا روزى کهگردشکنان به کنار نهرى رسیدم کهحدّ فاصل میان نظرآباد [کوچک] و احمدآباد بود. آنجا مردى روستایى چوب به دست را دیدم که از این نهر بازدید میکند. از هویتش و کارش پرسیدم گفت پاکار دکتر مصدق هستم. این سخن او بارقهاى بود که براى لحظهاى قلبم را روشن ساخت. گفتم دکتر کجاست و چه میکند؟ آیا دیگر براى هواخورى و گردش به این طرف نمیآید؟ گفت: کمى کسالت دارد و استراحت میکند. از وى خواستم کهکارت مرا به ایشان برساند و قبول نمود. فوراً کارتى از جیب درآورده و روى آن چند سطر که حکایت از ارادت و وفادارى همیشگى من میکرد و دعاى خیر مرا براى سلامتى ایشان به همراه داشت، نگاشتم. با خوشحالى پذیرفت و کارت را گرفت و رفت. آن وقت برخلاف انتظار یکى دو ساعت بعد که در خانهاى در نظرآباد [کوچک] نشسته بودم خبر آمدن پاکار دکتر مصدق را به من دادند. فوراً به نزدش رفتم و از علّت آمدنش پرسیدم. دست در جیب کت خود کرد و کارتى از آن بیرون آورده به من داد؛ کارت مصدق بود با کلماتى مهرآمیز و شوقانگیز? با تشکّر فراوان پیغام شفاهى فرستاده مصدق این بود که اگر وضع مزاجیاش اجازه میداد براى دیدن بندهگردشکنان بهآن حدود میآمد و متأسف بود که توانایى این کار را ندارد. این کارت جوابیه براى صدمین بار از نزاکت و ادب و انسانیت و بزرگوارى مصدق حکایتها داشت که من و دوستانم بارها آن را آزموده بودیم. البته در روزهاى عادى و اکنون این قهرمان در بند شده علیرغم کسالت مزاج بیمارى، خود را مقیّد و پایبند آن اصول عالیه میدید. بله، این آخرین ارتباط و مراوده من با مخدوم مهربانم آن انسان متعالى و بزرگوار بود تا آنگاهکه خبر درگذشتش را شنیدم و همه در سوگ و ماتم شدیم. خبرى که فقط دو سه سطر از صفحات روزنامهآن هم صفحات وسط را اشغال میکرد کهخود نشاندهنده این معنى بود که محمّدرضا پهلوى حتّى از پیکر بیجان او بیم و هراس و وحشت داشت.»
نجمی از سال 1324ش در اداره کل تبلیغات و رادیو به عنوان رئیس اداره اخبار رادیو مشغول به کار شد و مدّت شش سال از رادیو تهران برنامه «یادی از گذشته» را نوشته و اجرا کرد. آخرین فعالیّت اجرایی او، مدیرکل روابط عمومی وزارت کشور در سال 1357ش بود. او در 10خرداد 1382ش درگذشت.
شمار آثار نجمی را نود عنوان کتاب نوشتهاند: ببر فرانسه، ژرژ کلمانسو نخستوزیر فرانسه در زمان جنگ اوّل بینالملل (ترجمه و نگارش)؛ دانتون، بزرگترین قهرمان انقلاب کبیر فرانسه (ترجمه)؛ یعقوب لیث، شیرمرد سیستان؛ دارالخلافه طهران؛ طهران عهد ناصری؛ چهره امیر (کاوشی در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در دوره امیرکبیر)؛ دولتهای ایران از سوّم اسفند 1219تا انقلاب اسلامی سال 1357؛ از سیّد ضیا تا بازرگان؛ ایران قدیم و طهران قدیم؛ سرگذشت حسن صباح و قلعه الموت؛ امواج خونآلود (ترجمه)؛ کمالالملک؛ حوادث تاریخی ایران از سوّم شهریور1320تا 28مرداد 1332 (خاطرات سیاسی نویسنده)؛ وزیران مقتول از جعفر برمکی تا دکتر حسین فاطمی؛ مولانا (جلالالدین رومی)؛ واسموس آلمانی در میان دلاوران تنگستانی و قشقایی؛ قهرمانان ناکام ایران از ابومسلم خراسانی تا کلنل محمّدتقی پسیان؛ فاتح هرات؛ عباسمیرزا نایبالسلطنه و جنگهای ایران با روسیه تزاری؛ سلحشوران شمشیر شکسته؛ شعله جاویدان؛ انقلاب کبیر فرانسه؛ قیام بابک خرمدین؛ نهضت سرخ عَلمهای مازندران؛ آریوبرزن، آخرین سردار هخامنشی مدافع دلاور تخت جمشید؛ جلالالدین خوارزمشاه؛ با دکتر مصدق و دکتر فاطمی؛ سرزمین جاوید؛ بازیگران عصر محمّدرضا شاهی؛ پاسداران ایرانزمین؛ چهرههای درخشان عصر قاجار؛ تهران در گذرگاه زمان؛ خواجه مخوف (آقامحمّد خان قاجار)؛ ترکان خاتون ملکه خونریز خوارزم؛ نادرشاه افشار؛ لطفعلی خان زند؛ سورنا، بزرگترین سردار اشکانی؛ مصدق بر مسند قدرت؛ تاریخ استعمار انگلیس در ایران؛ خورشید دیلمان؛ فرمانروای خوفناک؛ داستانهای تاریخی حماسهسازان ایران؛ وثوقالدوله و قرارداد ننگین 1919؛ یادداشتهای محرمانه ادوارد براون؛ مازیار؛ ایران میان توفان؛ مدرس؛ مبارز بزرگ: مصدق؛ طهران در یک قرن پیش؛ فرمانروای الموت (حسن صباح)؛ ملکخاتون شیرزن دیالمه.
منابع: محمّد ترکمان، نامههای دکتر مصدق، ج 1، ص 101؛ ناصر نجمی، با مصدق و دکتر فاطمی، ص 145؛ حسین عسکری، دشتی به وسعت تاریخ، ص 312؛ ماهنامه تصویر ساوجبلاغ، ش 35، ص 8؛ کیهان فرهنگی، ش 201، ص 51؛ محسن مدیر شانهچی، فرهنگ احزاب و جمعیتهای سیاسی ایران، ص 97؛ روزنامه ایران، ش 2272، ص 32.
- نشر نخست این مقاله در: حسین عسکری، «استاد ناصر نجمی؛ مورخ بیگانه ستیز»، روزنامه اطلاعات، سال 92، ش 26845، ضمیمه فرهنگی، ش 330، چهارشنبه 26 مهر 1396، ص 7.
مقاله فوق در وب سایت روزنامه اطلاعات
درباره استاد مصطفی نجمی برادر استاد ناصر نجمی
استاد دکتر حکمتالله ملاصالحی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و استاد مدعو دانشگاه آتن، نخستین پژوهشگری است که مباحث عمیق و دشوار دانش نوظهور «فلسفه باستان شناسی» را در ایران پی ریزی کرده است. در سال 1329 در شهرستان طالقان در خانواده ای مذهبی زاده شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را به تناوب در طالقان و تهران سپری کرد و در سال 1349 موفق به دریافت دیپلم ادبی از دبیرستان پهلوی تهران شد. در همان سال در کنکور سراسری شرکت کرد و در سال 1353 در رشته باستان شناسی و هنر از دانشگاه تهران لیسانس گرفت. در سال 1354با تشویق و یاری استاد مهرداد بهار، دکتر سیمین دانشور و دکتر یوسف مجیدزاده به یونان رفت و در سال 1364 موفق به دریافت دکتری باستان شناسی و تاریخ با درجه عالی از دانشکده فلسفه دانشگاه آتن شد. «تحلیلی بر مرگ در تمدن مینوسی - مسینی بر مبنای شواهد باستان شناختی» عنوان پایان نامه دکتری او بود.
استاد ملاصالحی پس از دریافت دکتری، چند ترم در دانشگاه های آتن و سالونیک دعوت به ارایه سخنرانی های ترمی شد و به موازات آن، دو سال نیز در رایزنی فرهنگی ایران در آتن به تدریس پرداخت و سپس برای ادامه مطالعات و تحصیل در مقطع فوق دکتری باستان شناسی به لندن رفت. وی پس از یک سال اقامت در لندن، از سوی دانشگاه تهران برای تدریس به ایران دعوت شد. دکتر ملاصالحی در سال های پایانی دهه شصت به ایران آمد و ضمن تدریس و همکاری علمی و عملی با گروه باستان شناسی دانشگاه تهران در مطالعات میدانی دشت قزوین، به ریاست موسسه باستان شناسی دانشگاه تهران انتخاب شد. در دهه هفتاد همکاری چند سویه خود را با شورای برنامه ریزی دانشکده هنر دانشگاه شاهد و همچنین حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد و در دهه هشتاد به همکاری با بخش واژه گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی پرداخت. همکاری با بنیاد حکمت اسلامی صدرا، مشاور عالی بنیاد سینمایی فارابی، عضو هیات تحریریه مجله علمی و پژوهشی «مطالعات باستان شناسی» دانشگاه تهران، سردبیری مجله «باستان شناسی و مطالعات میان رشته ای» دانشگاه تهران و جهاد دانشگاهی، عضو هیات امنای بنیاد ایران شناسی با حکم رییس جمهوری از سال 1392، سردبیر فصلنامه «بهارستان هنر» کتابخانه مجلس شورای اسلامی، مقاله برگزیده دومین و ششمین جشنواره مطبوعات در سال های 1373 و 1377، ریاست پژوهشکده اندیشه و هنر اسلامی حوزه هنری در سال 1373، عضویت در شورای موزه های دانشگاه تهران در سال 1384 و سردبیر «فصلنامه بهارستان هنر» کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی از دیگر فعالیت های فرهنگی و مدیریتی او به شمار می رود. استاد از سال 1381 در شهرستان ساوجبلاغ ساکن شده است.
از دکتر ملاصالحی هشت عنوان کتاب و نیز مقالات متعددی به زبان های فارسی، انگلیسی و یونانی در نشریات معتبر داخلی و خارجی در زمینه های متنوع فلسفه، باستان شناسی، دین پژوهی، هنرهای آیینی و مسایل دیگر به چاپ رسیده است. نام کتاب ها به این شرح است:- جلوه های کهن هنر آیینی (1377)؛ زیبایی و هنر از منظر وحیانی اسلام (1378)؛ درآمدی بر معرفت شناسی باستان شناسی (1382)؛ جستاری در فرهنگ، پدیده موزه و باستان شناسی (1384)؛ انسان، فرهنگ و سنت (1387)؛ باستان شناسی در بوته معرفت شناختی (1387)؛ باستان شناسی دین: با فانوس نظر در جستجوی آیین های گمشده (1390)؛ باستانشناسی در صافی جستارهای فلسفی (1394). تازه ترین رخداد زندگی استاد، دریافت چهارمین نشان دکتر عزت الله نگهبان است که در 12 اسفند 1394 به ایشان اعطا شد.