سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

حجت الاسلام والمسلمین آل احمد از جمله روحانیان اهل قلم دو شهرستان ساوجبلاغ و نظرآباد است که هم اکنون در حوزه علمیه قم در حال تحصیل دروس عالی حوزوی می باشد.   بنفشه زار کمند؛ بازکاوی حماسه غدیر از زاویه ای نو، اسماعیل آل احمد و سیدجواد موسوی، مؤسسه رخسار قرآن، 1389ش، قم  آقای علی اکبر صفری از روحانیان اهل قلم دو شهرستان ساوجبلاغ و نظرآباد است که جلد 46 فهرست نسخ خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی را در دست تدوین دارد.

گفت و گوی طلبگی درباره یک کتاب

«بنفشه زار کمند» آخرین کتاب آقای اسماعیل آل احمد (متولد 1354 خورشیدی) است که با هدف «بازکاوی حماسه غدیر از زاویه ای نو» به همت موسسه رخسار قرآن شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز در زمستان 1389 و با شمارگان 5000 نسخه منتشر شده است. حجت الاسلام والمسلمین آل احمد - از روحانیان اهل قلم  شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد - هم اکنون در حوزه علمیه قم در حال تحصیل دروس عالی حوزوی است. علاوه بر «بنفشه زار کمند»، کتاب های «در کمند غزال»، «صداقت ساقی» و «الاعراب و تعامل النبی معهم»از آثار قلمی آقای آل احمد است. نخستین نقد آخرین کتاب آقای آل احمد به قلم آقای علی اکبر صفری (متولد 1355 خورشیدی) پژوهشگر و کتابشناس علوم اسلامی، در وب سایت «موسسه کتابشناسی شیعه» منتشر شده است.

آقای صفری هم از روحانیان اهل قلم دو شهرستان ساوجبلاغ و نظرآباد است که جلد 46 فهرست نسخ خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی را در دست تدوین دارد. این دو بزرگوار از دوستان دوران کودکی بنده هستند که از اخلاق و دانش آنها بهره های فراوان برده ام. پس از انتشار یادداشت آقای صفری در روز دوشنبه 18 مهر 1390، آقای آل احمد یک روز بعد، از طریق رایانامه مطلبی را به نشانی «وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی» ارسال کرد. این وبلاگ بدون هیچ داوری و دخل و تصرف، این گفت و گوی انتقادی را منتشر می کند و اصل گفت و گو را - صرف نظر از نتیجه اش - به فال نیک می گیرد. ای کاش متولیان علم و فرهنگ در شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد پس از مطالعه مطالب زیر به خود آیند و نسبت به راه اندازی نشست های نقد و بررسی کتاب اقدام کنند.

یادداشت های آقایان صفری و آل احمد

نوشته شده در  سه شنبه 90/7/19ساعت  7:28 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

بوی بهشت در برخی شهرستان های استان البرز!

وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی: در اسفند 1389 یادواره شهدای روحانی استان البرز، در شهر کرج برگزار شد. در همان یادواره، در اسفند 1389 یادواره شهدای روحانی استان البرز، در شهر کرج برگزار شد.کتابی 184 صفحه ای با عنوان «بوی بهشت» توزیع گردید که در آن شهدای روحانی چهار شهرستان ساوجبلاغ، طالقان، کرج و نظرآباد معرفی شده است. براساس اطلاعات مندرج در شناسنامه کتاب، «حجت الاسلام حمیدرضا ولی زاده، محمد معارف وند، سید شهاب الدین فخرحسینی و منیژه کشاورز» مولفان کتاب پیش گفته هستند. یادداشت زیر را حجت الاسلام آقای اسماعیل آل احمد - از فعالان فرهنگی شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد - نوشته و آن را در اختیار وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی قرار داده است. یادآوری می شود که کتاب خواندنی «صداقت ساقی» ایشان - که درباره زندگی نامه دانشمندان حوزوی شهرستان نظرآباد است -  آخرین مراحل چاپ را می گذراند. متن یادداشت انتقادی آقای آل احمد را در ادامه مطلب بخوانید.

* * * * *

متن یادداشت اسماعیل آل احمد

نوشته شده در  جمعه 90/1/12ساعت  11:40 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 وزیر بهداشت 21 طرح بهداشتی - درمانی برای شهرستان نظرآباد در نظر گرفت

تاکید وزیر نیرو بر سهم ساوجبلاغ از آب سد طالقان

 

و باز هم مظلومیت فرهنگ و هنر در شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد

بار دیگر «فرهنگ و هنر» شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد مورد بی مهری قرار گرفت. براساس خبرهای فوق، دو وزیر نیرو و بهداشت یعنی نمایندگان رئیس جمهوری در سفر به ساوجبلاغ و نظرآباد درباره مشکلات «آب» و «بهداشت» و ... سخن گفتند و به هیچ مرکز فرهنگی سر نزدند و با فعالان فرهنگی و هنری، هم سخن نشدند. این در حالی است که براساس شواهد موجود، مقام معظم رهبری به کم کاری دولت نهم در زمینه فرهنگ انتقاد داشتند. به همین جهت رئیس جمهوری در آغاز فعالیت دولت دهم، توجه ویژه به فعالیت های فرهنگی را در اولویت سفرهای استانی قرار داد. ای کاش وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به ساوجبلاغ و نظرآباد می آمد و سری به فرهنگسراهای امام علی (ع) ساوجبلاغ و هنر نظرآباد می زد و از «محوطه فاجعه زده ازبکی» هم دیدار می کرد... ای کاش... 

* * * * * *

جهت مطالعه متن خبرهای فوق، اینجا را کلیک کنید...

نوشته شده در  پنج شنبه 89/10/9ساعت  11:30 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

نامه جمال ترابی کچوسنگی به نویسنده وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی

چرا مقایسه می کنید؟!

اشاره: در 16 شهریور 1388 مقاله ای با عنوان «از تصویر ساوجبلاغ تا پیام سپیدار» در وبلاگ «ساوجبلاغ پژوهی» منتشر شد. جهت مطالعه آن یادداشت رجوع کنید به نشانی: http://128askari.parsiblog.com/-1159255.htm «جمال ترابی کچوسنگی» مدیر هفته نامه ماهین - ویژه شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد - که در سال های نه چندان دور منتشر می شد، پس از گذشت یک سال، طی نامه ای به بررسی آن مقاله پرداخته است. یادآوری می شود نامه انتقادی ایشان نخستین بار در وبلاگ «نظرآباد نیوز» http://nazarabadnews.blogfa.com/ درج شده است.

* * * * * *

جهت مطالعه ادامه مطلب، اینجا را کلیک کنید...

نوشته شده در  یکشنبه 89/7/25ساعت  8:15 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

شب های روشن

سلسله گفت و گوهای قرآنی موسسه مکتب القرآن شهرستان نظرآباد

استاد محمدرضا حکیمی (متولد 1314 خورشیدی)

پنچ شنبه 13 خرداد 1389. ساعت 21:30

موضوع این جلسه: درآمدی بر شناخت مکتب تفکیک

کارشناس: حسین عسکری

نشانی: شهر نظرآباد. اول محله رسالت. ساختمان موسسه مکتب القرآن

چکیده بحث: مکتب تفکیک، اصطلاحی برای مشرب فکری و شناختی خاصی است که در پی جداسازی سه راه و روش معرفت، یعنی راه و روش «قرآن»، «فلسفه» و «عرفان» از یکدیگر است. هدف این مکتب، ناب و خالص نگاه داشتن شناخت های قرآنی و سره فهمی این شناخت ها و معارف است البته بدور از تأویل، افکار و نحله ها و برکنار از تفسیر به رأی. این جریان فکری تلاش می کند که داده های اندیشه انسانی و ذوق بشری با آموزه های وحیانی در نیامیزد. میرزا مهدی اصفهانی (م 1365قمری)، سید موسی زرآبادی (م 1353قمری) و شیخ مجتبی قزوینی (م 1386قمری) از چهره های اصلی این جریان فکری به شمار می روند. در سال های اخیر، استاد محمدرضا حکیمی (متولد 1314 خورشیدی) خوانش جدیدی را از این مکتب ارایه کرده است.


نوشته شده در  چهارشنبه 89/3/12ساعت  10:15 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

  از «تصویر ساوجبلاغ» تا «پیام سپیدار»

در اوایل دهه هفتاد با ماهنامه «تصویر ساوجبلاغ» آشنا شدم. در آن سال های سادگی و صداقت، آقای مهندس محسن دهقان آزاد کارمند جوان و پرکار فرمانداری شهرستان تازه تأسیس ساوجبلاغ به اشاره و پشتیبانی فرماندار «داوود صفا» درخواست مجوز آن نشریه را تسلیم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کرده بود. صاحب امتیاز و مدیر مسوول جوان، نام «تصویر» را برای نخستین نشریه محلی ساوجبلاغ پیشنهاد داد. شاید او امیدوار بود که نشریه اش همانند آیینه، مسایل فرهنگی و اجتماعی وسیع ترین شهرستان استان تهران را به نیکوترین وجه در خود بازتاب دهد. ادامه مطلب...

نوشته شده در  دوشنبه 88/6/16ساعت  4:48 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

اشاره: نویسنده این وب نوشت در 18بهمن1387 مطلب انتقادی کوتاهی را درباه برخی موضوعات «جشنواره ژرف اندیشی در قرآن» موسسه مکتب القرآن شهرستان نظرآباد نوشت. در 26 بهمن1387 پاسخی به شرح ذیل به قلم  آقای «حسین هوشنگ زاده»  از طراحان جشنواره مورد اشاره در وبلاگ موسسه مکتب القرآن به نشانی http://gqpr.blogfa.com/87114.aspx درج شد که بحث های دامنه داری را در بین علاقه مندان به علوم قرآنی و معارف اسلامی برانگیخت. با توجه به در دسترس نبودن این پاسخ و نظرات آن، متن آن جوابیه جهت داوری و ابراز نظر خوانندگان فرهیخته در کنار دو نوشته «حسین عسکری» درج می شود:

پاسخی به سخن با «علت» ولی بدون «دلیل» آقای عسگری

"نقد در اصطلاح چاقویی را گویند که مغز گردو را با آن در می آورند بدون

اینکه آسیبی به مغز گردو برسد".

باغبانم شاخ تر می پرورم     شاخهای خشک را هم می برم

مکتوبی با عنوان «آسیب شناسی رواج نگاه تفسیر علمی در برخی محافل قرآنی شهرستان نظرآباد» در وبلاگی متعلق به آقای حسین عسگری تهیه شده است با توجه به متن تهیه شده منظور از محافل قرآنی شهرستان نظرآباد جلسات هفتگی چندین ساله مکتب القران رسالت که چند هفته ­ای است با عنوان جشنواره ژرف اندیشی در قرآن برگزار می­گردد می باشد. بنده به عنوان یکی از ده­ها مخاطب آن جلسات باید به سمع و نظر ایشان برسانم عنوانی که برای این منظور انتخاب شده خود نشان از آسیبی جدی در حیطه نقد و نقادی است. ضمن اینکه در ترکیب عنوان «آسیب شناسی رواج نگاه تفسیر علمی» واژگانی چون آسیب، راوج، نگاه، تفسیر به چشم می خورد. که واژه نگاه قابل تامل میباشد که ایشان با چه نگاهی چنین نوشته ای تهیه کرده اند؟ آیا مکتوبی از جلسات بصورت چاپی (کتاب، مقاله، نشریه ای داخلی و...) یا رسانه­ای دیگر به دست ایشان رسیده؟ آیا جناب عسگری در جلسات حضور پیدا کرده اند؟ آیا نماینده­ای جهت بررسی جلسات فرستاده­اند و ؟؟؟

اما واژه تفسیر: همانطور که در پاراگراف دوم نوشته ایشان به چشم می­خورد «موسسه مکتب القرآن رسالت از اواخر پاییز 1387 جلساتی را به صورت هفتگی با دعوت از کارشناسان جوان علوم مختلف برگزار می­کند» منظور از علوم مختلف: رشته ­هایی چون ادبیات عرب/ الهیات/ معارف اسلامی/علوم قرآنی/ فقه و مبانی حقوق/ حقوق/ زیست شناسی/کتابداری/زبان و ادبیات انگلیسی/ مهندسی کامپیوتر/ ادبیات فارسی/ و... می­باشد که عناوینی چند از رشته ­های تحصیلی شرکت کنندگان جلسات هفتگی و هم اندیشی مکتب القران رسالت می­باشند که در بین رشته ­های موجود رشته ا­ی به نام تفسیر نداریم! ضمن اینکه دایر کنندگان این جلسات نیز داعیه تفسیر ندارند! همچنین در عناوین ذکر شده در پاراگراف دوم نوشته ایشان عناوینی چون: محبت، انفاق، چشم زخم، قصه های قرآنی، بازگشت به قرآن، ذوالقرنین، تحریف ناپذیری قرآن در جشنواره ژرف اندیشی مکتب القران رسالت مورد بررسی و گفتگو و هم اندیشی قرار گرفته با توجه به مباحث ارائه شده، نه تطبیقی بین علوم دیگر با قرآن و نه نتیجه گیری صورت گرفته است درحالی که از دیدگاه قرآن و قرآن پژوهان نیز در این جلسات استفاده شده است اما جلسه تفسیر برگزار نشده است.

عنوان «مدیریت زمان در شکار فرصتها» که توسط حجه الاسلام شریعت زاده ارائه شده جلسه­ای مستقل بوده بنا به درخواست آقای شریعت زاده. که ایشان این عنوان را ذیل عناوین جلسات ژرف اندیشی آوردند. نکته ­ای که باید به آن اشاره کرد بر می گردد به پاراگراف دوم، آنجا که "دعوت از کارشناسان جوان علوم مختلف" نگاشته شده. باید عرض کنم نزول قرآن در جهت هدایت انسان نازل گردیده و این انسان باید زمینه تفکر و تعقل و تدبّر را در خود و دیگران ایجاد نماید که مصداق کامل آن امامان معصوم می باشند. اما سخن ایشان "دعوت از کارشناسان جوان علوم مختلف" کنایه آمیز می­نماید. چرا که ایشان خود تحصیل کرده رشته فقه و مبانی حقوق می­باشند در حالی که در مورد تفسیر و روشهای تفسیری و بررسی و جست و جو در آثار مکتوب قرآنی سخن می­رانند این مطلب روشنگر این هست که رشته تحصیلی نشان دهنده و شاخصه قرآن پژوهی نیست ضمن اینکه در بین شرکت کنندگان جلسات هفتگی مکتب القران رسالت کارشناسان علوم دینی و قرآن کم نیستند.

متن تهیه شده توسط ایشان متشکل از شش پاراگراف می­باشد که چهار پاراگراف آن اختصاص یافته به تفسیر و روشهای تفسیری (خصوصاً تفسیر علمی) که این توضیحا ت و نتیجه گیری از آن همان طور که از عنوان "آسیب شناسی رواج نگاه تفسیرعلمی" بر می­آید این رواج را از ناحیه جلسات هفتگی مکتب القران رسالت می­بینند این در حالی است که جلسه تفسیری بنا به سخن ایشان برگزار نشده چه برسد به تفسیر علمی که می­گویند!!!؟ با توجه به بحث نگاه و سوالاتی که در آن پاراگراف ارائه شد باید به عرض برسانم در تمام جلسات تشکیل شده از آقای عسگری دعوت به عمل آمده اما مشارکتی از ایشان دیده نشده است. کما اینکه انتظار می­رود که ایشان ­ولو یک جلسه در این جلسات حضور پیدا کنند.

در آخرین پاراگراف سخن ایشان تبلیغ موسسه تازه تاسیس رخسار قرآن (البته تاسیس چنین موسساتی قابل تقدیر و بسیار جای خوشحالیست) که خود ایشان از موسسین آن هستند به چشم می خورد. آیا این موسسه تازه تاسیس قابل قیاس با فعالیت­های چند دهه مکتب القران رسالت می­باشد. به سمع و نظر قرآن پژوهان و مخاطبان مسائل قرآنی می­رسانم مکتب القران رسالت با بیش از دو دهه فعالیتهای قرآنی چندین سال هست که بصورت مستمر در شب­های جمعه به برگزاری جلسات هفتگی گفتگو­های قرآنی می­پردازد که دهها مخاطب مشتاق این جلسات با توجه به تاکید آقای عسگری که از تحصیلات عالیه نیز برخوردارند باعث پرشکوه تر شدن جلسات هم اندیشی قرآنی چندین ساله شده­اند. با توجه به پیشینه مکتب­ القران رسالت و تجربه برگزاری جلسات گفتگو و پرسش و پاسخ و هم اندیشی، این موسسه را بر آن داشته تا با تشکیل کمیته پژوهش و کارگروهای پژوهشی با محوریت قرآن مجید و معارف قرآنی جهت سامان بخشیدن به پژوهشها و آماده سازی آنها برای ارائه در محافل علمی و پژوهشی حرکت کند. که این حرکت با لطف خداوند متعال و شرکت قرآن پژوهان وهمکاری اساتید محترم دانشگاههای علوم قرآنی و حوزه با مکتب القران رسالت مسیر صعودی خود را پیش گرفته است و ما امید این را داریم که افتخارات مکتب القرآن رسالت را در جوامع علمی و پژوهشی به ثبت برسانیم. در پایان با توجه به فضای مذهبی و معنوی شهرستان نظرآباد شایسته است موسسات قرآنی در جهت تعالی ترویج فرهنگ و معارف قرآنی همگام و هم اندیش باشند.


نوشته شده در  جمعه 88/2/4ساعت  7:52 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

اعلام پایان گفتگوی انتقادی با نویسنده

وبلاگ «گروه قرآن پژوهی مکتب القرآن نظرآباد»

رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت  

مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد؟

بنده پس از نگارش از سر صدق مطلب «آسیب شناسی رواج نگاه تفسیر علمی در برخی محافل قرآنی شهرستان نظرآباد» و پاسخ خارج از موضوع و غیر روشمند نویسنده وبلاگ «گروه قرآن پژوهی مکتب القرآن رسالت نظرآباد»، در سوگ شهرستانی نشسته ام که نقد در آن پرهزینه و در حال فراموشی است. اندیشناک حرمت مجادله احسن قرآنی در بین بچه مسلمانها هستم که اینک بر باد تهمت و نابردباری می رود. نگران این هستم که چرا قواعد نقد و گفتگوی متدیک کمتر در بین پیروان قرآن و اهل بیت (ع) رعایت می شود. دل مشغول این موضوع هستم که چرا انتقاد دلسوزانه و احساس خطر شاگرد حقیر و ناچیز مکتب قرآن این چنین آماج گمانه زنی های وهم آلود محلّی می شود. بی تردید بنده در همه مسائل فرهنگی و اجتماعی شهرستان، با دوستان خود همداستان نیستم اما چرا  این اختلاف سلیقه را مترادف با دشمنی می گیرید و با همین منطق فرو کوفتن بنده را با هر وسیله ای روا می دانید؟ رسم مسلمانی اقتضا می کند که اولا" اختلاف سلیقه را از دشمنی ورزیدن جدا کنید و ثانیا" مسوولانه و عالمانه بنشینید و در بررسی دغدغه چنین کسی قلم بزنید و روشنگری روشمند کنید، نه اینکه سخن های ناروا و خارج از موضوع بزنید و...

اینها را گفتم تا گواهی دهم بر حلول زمانه عسرت و بر ناامنی اهل قلم در این شهرستان توسعه نایافته. خداوندا! تو گواهی که این قوت و فرصت را که به این بنده دادی تا احساس خطر «غلبه نگاه علمی به کلام وحی» را با دوستان خود در میان بگذارم، ضایع نکردم و سعی کردم آشکارا و با رعایت ادب با آن عزیزان سخن گویم اما آنها با پیش کشیدن سخن های حاشیه ای و ناروا اصل مدعا را به فراموشی سپردند. به گمانم ادامه این فضای مشوّش بیش از این باعث ملال خواهد شد. آرزومندم که زمستان نابردباری از مراکز قرآنی و فرهنگی شهرستان ما رخت بربندد.

سخن پایانی این که بنده همچنان بر نگرانی خود مبنی بر آسیب نگاه علمی به قرآن اصرار دارم و برخی موضوعات مطرح شده در  جشنواره ژرف اندیشی آن موسسه را مصداق بارز این نگاه می دانم. به همین جهت فرازهای پایانی این گفتگوی انتقادی را مزین می کنم به دیدگاه آیت الله محمدهادی معرفت کسی که قرآن پژوهان شیعه به وجود ایشان افتخار می کنند. ایشان در این باره معتقد است: «قرآن یک کتاب علمی به معنای خاص آن نیست که مقصود از آن، مسائل علمی روز باشد؛ بلکه قرآن، کتاب هدایت است و هر جا که لازم بوده، به مسائل علمی هم اشاره کرده، اما این اشاره، به عنوان اصل نبوده است. در تطبیق آیات با نظرات علمی این گونه موارد را باید به عنوان احتمال مطرح کرد؛ زیرا نظرات علمی همواره در حال تحول و دگرگونی هستند و استفاده از دستاوردهای علمی، به عنوان ابزار و درک مفاهیم قرآنی برای صاحب نظران، قهری است ولی برای استفاده دیگران، باید این نظرات به کمال مطلوب خود رسیده باشد و در عین حال، با کلمه «یحتمل» (احتمال دارد) مطرح شود، چنانکه در مسائل علمی غیر تجربی هم همین گونه است.» ( نشریه گلستان قرآن، ویژه آرا و اندیشه های آیت الله معرفت، ش199، اسفند 1383).

روزی که پیشگاه حقیقت شود پدید            شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد.


نوشته شده در  جمعه 87/12/2ساعت  10:27 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 آسیب شناسی رواج نگاه «تفسیر علمی»

در برخی محافل قرآنی شهرستان نظرآباد

مفسران قرآن کریم برای رسیدن به مفهوم یک یا چند آیه، راه و روشی را اتخاذ می کنند که به آن «روش تفسیری» گفته می شود. یکی از آن روش ها، روش «تفسیر علمی قرآن» است. برخی پژوهشگران تفسیر علمی قرآن را یکی از گونه های مکاتب تفسیری بر می شمارند نه روش تفسیری. در شیوه تفسیر علمی، مفسر با نگرش علمی وارد آیات قرآن می شود و سعی می کند که آیات را با اصطلاحات و علوم روز تطبیق دهد. درباره درستی و نادرستی این شیوه، نظرهای متفاوتی ارائه شده است که در ادامه همین نوشتار به آن دلایل پرداخته می شود.

مؤسسه مکتب القرآن شهرستان نظرآباد از اواخر پاییز 1387 جلساتی را به صورت هفتگی با دعوت از کارشناسان جوان علوم مختلف برگزار می کند. برخی از موضوعات «جشنواره ژرف اندیشی در قرآن» عبارتند از: تغذیه در قرآن؛ رویا در علوم جدید و قرآن؛ مدیریت زمان در شکار فرصت ها (ارائه شده به وسیله حجت الاسلام شریعت زاده مبتکر علوم کاربردی اقتدار در ایران؟!) و...

با بررسی و جست وجو در آثار مکتوب قرآنی روشن می گردد که گرایش به تفسیر علمی در بین مفسران شیعی در گذشته بسیار کم رنگ بوده و شاید بتوان گفت هیچ اثر و نمودی نداشته است اما در یک قرن اخیر این روش طرفدارانی در بین قرآن پژوهان پیدا کرده است. علاوه بر برخی حوزویان، چهره هایی از «جریان نواندیشی دینی» با این شیوه به تفسیر قرآن پرداخته اند: آیت الله سیدمحمود طالقانی (م 1358 خورشیدی) در تفسیر پرتوی از قرآن؛ استاد محمدتقی شریعتی (م1366 خورشیدی) در تفسیر نوین؛ مهندس مهدی بازرگان (م1373 خورشیدی) در غالب آثارش؛ دکتر یدالله سحابی (م1381 خورشیدی) در کتاب های خلقت انسان و قرآن و تکامل. برخی از دلایل باورمندان به این شیوه تفسیری عبارتند از: 1- جامعیت قرآن نسبت به علوم و نیازهای بشری؛ 2- اثبات اعجاز علمی قرآن؛ 3- اثبات سازگاری علم و دین؛ 4- تفسیر علمی، خدمتی به دین و وسیله افزایش ایمان مردم؛ 5- تفسیر علمی، وسیله فهم بهتر قرآن؛ 6- تفسیر علمی، عامل تبلیغ و ترویج اسلام.

قرآن پژوهان مخالف با تفسیر علمی ضمن نقد دلایل پیش گفته، برای اثبات دیدگاه خود دلایلی را به شرح ذیل بیان می کنند: 1- هدف از نزول قرآن هدایت و تربیت است؛ 2- تغییرپذیری یافته های علمی؛ 3- ناسازگاری علم و دین؛ 4- تفسیر علمی، عامل تأویل و مجازگرایی؛ 5- تفسیر علمی، روش صحابه و تابعان نبوده است؛ 6- تفسیر علمی منجر به تفسیر به رأی می شود؛ 7- تفسیر علمی شامل بخشی از آیات می شود؛ 8- تابعیت قرآن از سایر علوم. با بررسی دو دیدگاه فوق می توان نتیجه گرفت که قرآن کتاب هدایت، تربیت و تزکیه نفوس است و برای آموزش علوم و فنون زندگی که بشر به نیروی تفکر می تواند به آنها دست یابد، نازل نشده است. از این رو هرگز نباید از آن انتظار داشته باشیم تا جزئیات علوم را مطرح کرده و همه قوانین علمی را استخراج کند. اشاره مختصر قرآن به پدیده های هستی در علوم مختلف در راستای اهداف نزول یعنی هدایت بشر و به منظور ژرف اندیشی بیشتر انسان است نه آن که مقصود اولیه و اصلی باشد.

در سالهای  اخیر برخی قرآن پژوهان در تطبیق آیات قرآن با یافته های علوم تجربی راه افراط را پیموده اند. عده ای نیز یک سره نقش قرآن را در بیان پدیده های هستی و علمی نادیده گرفته اند. به نظر می رسد هر دو گروه بر خطا رفته اند و تنها افرادی بر طریق صوابند که با احتیاط و اعتدال و رعایت مبانی و اصول تفسیر علمی مقبول، مبادرت به این کار کرده اند. به دیگر سخن تحمیل نظریه ها، فرضیه ها و کشفیات علمی غیرقطعی به قرآن کریم، بارزترین لغزش حرکت افراطی در تفسیر علمی قرآن است که دستاوردی جز التقاط در پی ندارد. کمتر کسی در حسن نیّت اداره کنندگان «جشنواره ژرف اندیشی در قرآن» تردید دارد. نشستی که در کنار جلسات «گفت و گوهای قرآنی» مؤسسه رخسار قرآن در نوع خود تنها جلسات هم اندیشی قرآنی به شکل جدید در دو شهرستان ساوجبلاغ و نظرآباد به شمار می رود. نکته مهم این است که بایستی در ورود صحیح و روشمند به مباحث قرآنی، بیشترین دقت ها را اعمال کرد چون لغزشگاه هایی همانند التقاط و تفسیر علمی افراطی در طریق فهم قرآن وجود دارد که می تواند ما را از معرفت عمیق و دقیق به کلام وحی باز دارد. بی تردید تشکیل هیئت علمی قوی متشکّل از کارشناسان حوزوی و دانشگاهی علوم دینی در کنار این گونه نشست ها تا حد فراوانی از بروز و غلبه این شیوه ناصواب در محافل قرآنی شهرستان جلوگیری خواهد کرد.

خوانندگان گرامی می توانند برای مطالعه پاسخ موسسه مکتب القرآن رجوع کنند به: http://gqpr.blogfa.com/87114.aspx


نوشته شده در  جمعه 87/11/18ساعت  2:45 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

کاستی های فرهنگی در جغرافیای ساوجبلاغ

به قول هایدگر (حکیم آلمانی ) وقتی اندیشه به مرحله شرافت رسید و شریف شد ، قلم به اراده اندیشه به حرکت در می آید و انسان نوشتن را می آغازد . صرف نظر از میزان وعمق دانش اهل علم،چرا فقط برخی از آنان جرأت نوشتن پیدا می کنند؟ در پاسخی مختصر می توان گفت چون مکتوب کردن یک ایده و دیدگاه هزینه نقادی بعضا" بی رحمانه و تلخی را در پی دارد،به همین جهت است که بسیاری از اهل علم،شفاهی باقی می مانند و از روی عمد رنج نقد را به جان نمی خرند. مطلق نوشتن، شجاعت و دل می خواهد و به طریق اولی نوشتن عالمانه و ماندگار،شجاعتی مضاعف طلب می کند . چند ماهی است  که کتابی با عنوان ،" جغرافیای ساوجبلاغ"  به قلم دوست عزیزم علیرضا عزیزی وبا حمایت مالی فرمانداری ساوجبلاغ به وسیله نشر رهام اندیشه منتشر شده است . همیشه تولد  یک  کتاب  شیرینی و شعف زایش نوزادی زیبا را برایم تداعی می کند . تولد مکتوب یک اثر نیز به همان اندازه شورانگیز و فرحبخش است. متأسفانه اگر عیب و نقصانی در جسم و روح طفل دیده شود،همه آن شیرینی و شادی اطرافیانش یکجا به تلخی می گراید. کتاب هم همین گونه است. اگر از سلامت و استواری متن و نگارش روشمند برخوردار نباشد،شیرینی  تولدش دیری نمی پاید. در واقع نقد مثل همان واکسن درد آوری است که شیرینی سلامت ،تحمل رنج آن را امکان پذیر می سازد . صاحب این قلم  نیز بر همین مبنا پس از چاپ هزار نسخه ای این کتاب،مطالبی درباره کاستی های فرهنگی و تاریخی آن را به طور شفاهی و دوستانه به مؤلف محترم انتقال داد اما پس ازچاپ و نشر هزار نسخه دیگر از این کتاب و عدم اعتنا به موارد مورد مناقشه،به نظر رسید که این بار باید دست به دامان نقد مکتوب شد . مقصود نگارنده از ذکر نکته های ذیل فقط  کمک به بازشناسی دقیق فرهنگ و تاریخ دیرپای گوشه ای از ایران عزیز می باشد. وظیفه خود می دانم که پیش از بیان نقدهایم، صمیمانه از تلاش های طاقت زدای مؤلف جوان این کتاب سپاسگزاری کنم که در این دنیای سود محور مغلوب عقل معاش ،وقت گرانبار خود را صرف پژوهش می کند. بدون تردید نقد ذیل به هیچ وجه در صدد نفی کلیت این کتاب نیست:

1- یکی از مهمترین شاخصه های ارزیابی آثار پژوهشی،کمیت و کیفیت منابع مورد استفاده است. بیان مشخصات تفصیلی منابع مورد استفاده نه تنها به اهمیت اثر آسیب وارد نمی کند بلکه به قوام و قوت علمی نوشته نیزمدد   می رساند. در متن کتاب جغرافیای ساوجبلاغ تعداد قابل توجهی ازنکات تاریخی  و فرهنگی مهم ،بدون ذکر منبع آمده است.  به طور حتم این نوع نگارش  به اعتبار علمی کتاب لطمه فراوان زده است. برخی از این موارد عبارتند از : تأثیر اقوام باستانی همانند گیل ها ،تیپورها ،آماردها و کاسی ها به موقعیت تاریخی ساوجبلاغ /  هم عصری محوطه های باستانی ساوجبلاغ با فرهنگ تپه های سیلک کاشان،حصار دامغان،ری و حسنلو آذربایجان/ قدمت ده هزار ساله ساوجبلاغ / ذوق و سلیقه هنری سا کنان باستانی ساوجبلاغ در هزاره های پنجم و ششم پیش از میلاد/ زیست قومی با تمدن دو هزار ساله در دوران قبل از اسلام در ساوجبلاغ / وقایعی همانند مرگ شاه طهماسب و انتقا ل پایتخت از قزوین به اصفهان و اثر آنها بر توقف طرح های عمرانی در ساوجبلاغ/ وجه تسمیه ساوجبلاغ از نظر دکتر معین/ ساوجه بلاغ یعنی منطقه ای که به اندازه ساوه چشمه دارد/ طالقان به معنای مرتفع و کوهستانی بودن / معنای کلمه طالقان در فرهنگ فارسی معین / نظر کسروی درباره معنای طالقان / طالقان به معنای کان طلا یا معدن طلا / حدیث امام جعفر صادق (ع) درباره طالقان/ معنای طالقان در زبان طبری / قدمت و تاریخ دویست ساله هشتگرد و ساکنان اولیه آن / مشخصات 63 اثرملی موجود در منطقه طالقان.

2- عدم بهره مندی از منابع اصیل و دست اول و به اصطلاح آب را از سرچشمه بر نگرفتن برخی از قسمت های کتاب را بسیار شبیه پژوهش های دانش آموزی و یا دانشجویان بی حوصله کرده است. به طور مثال رویدادهای مهم تاریخی همچون حضور یحیی دیلمی از نوادگان امام حسن مجتبی (ع) در طالقان ،در گیری پیروان حسن صباح و مفتی ری و حاکمیت سلسله کیا ئیه در طالقان به سال 831 ق، مستند به جزوه ای غیر علمی با عنوان « سیمای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ساوجبلاغ » شده که در سال 1384بدون رعایت روش تحقیق به وسیله فرمانداری تدوین شده است.

3- طالقان در هیچ مقطعی از تاریخ ،دهستانی از دهستان های بخش ساوجبلاغ نبوده است و از سال 1368با عنوان بخش از شهرستان کرج جدا شده و در محدوده جغرافیایی ساوجبلاغ قرار گرفته است.

4- به تصریح همه کارشناسان تاریخ و باستان شناسی اطلاق واژه « تمدن» درباره آثار باستانی همانند گنج تپه ، سیاه تپه و موشه لان غلط است و با تسامح می توان در اینگونه موارد از واژه « فرهنگ» استفاده کرد.       

5- آثار یافته شده درمحوطه های باستانی خوروین ،موشه لان ( اسماعیل آباد ) و ازبکی به ترتیب دارای قدمت چهار هزارساله، هفت هزار ساله و نه هزار ساله است . گاهنگاری علمی تپه های مورد اشاره به اشتباه در کتاب ، دو هزار سال،چهارهزارسال وهشت هزارسال قید شده است . این گاهنگاری با اطلاعات موجود در جدول صفحه 94 همین کتاب نیز در تعارض است

6- انتساب قطعی گورهای باستانی خوروین به آ یین میترائیسم ( مهرپرستی ) با استناد به گزارش های باستان شناختی مهندس حاکمی از فرازهای غیر علمی و متزلزل کتاب است. این نکته از دید مؤلف به دور مانده است که در سال های پس از انقلاب، باستان شناسان ایرانی وغیر ایرانی نظریه مهندس حاکمی را با چالش جدی مواجه کرده اند . از جمله آنان دکتر یوسف مجید زاده ( از چهره های ماندگار باستان شناسی ایران ) است که در آبان 1378طی گفت وگویی با نگارنده این سطور ضمن رد نظریه مهندس حاکمی گفت : « باید بگویم که اصلا" چنین چیزی نیست چون تپه حسنلو را بعد از آنها هئیت های آمریکایی بیست سال کاوش کردند وبه نتیجه نرسیدند .... جهت دفن مردگان رو به خورشید،یک فرضیه ساختگی است» .

7- مرحوم سید محمد علی گلریز نویسنده کتاب « مینودر» که آن را درسال  1337به چاپ رسانده از حفاری ( بخوانید غارت ) سرهنگ اسمیت آمریکایی در محوطه باستانی خوروین به شدت انتقاد کرده است . مؤلف کتاب جغرافیای ساوجبلاغ ضمن عدم اشاره به غارتگری های این نظامی آمریکایی ،سال حفاری (1335) را به اشتباه 1355 ذکر کرده است .   

8- کهن ترین یافته های باستانی در محدوده جغرافیایی ساوجبلاغ متعلق به هزاره پنجم و چهارم پیش از میلاد است وبا این اوصاف این سرزمین قدمت هفت هزار ساله دارد نه ده هزارساله .

9- آثار باستانی خوروین فقط  در موزه ملی ایران نگهداری نمی شود بلکه در موزه های مرکزی بلژیک، پنسیلوانیا ،لندن،کاشان،تبریز و قزوین نیز موجود است .

10- یحیی دیلمی که در سال 176 قمری ( دوره حکومت هارون الرشید عباسی ) درمنطقه طالقان قیام کرد به اشتباه نوه امام حسن مجتبی (ع) معرفی شده است ،درحالی که  او نوه  حسن مثنی  ( فرزند  بلافصل امام حسن مجتبی علیه السلام ) است. نام کامل این مبارز علوی،«یحیی بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی علیه السلام » است.     

11- استناد به منبع «یادداشت های شخصی مؤلف» در پانوشت صفحه 93 برای معرفی قراردادهای شاه طهماسب صفوی در منطقه کردان  و ساوجبلاغ، از نظر پژوهشی مبهم و غیر استاندارد است.

 12- در صفحه 97 مطلبی از کتاب « نظری بر تاریخ آذربایجان »  تألیف دکترمشکور آمده است اما در پاورقی به اشتباه نام کتاب «تاریخ ایران زمین» درج شده است. همچنین درصفحه 99 مطلبی از کتاب «آثار البلاد و اخبار   العباد » ذکرشده اما منبع آن در پانوشت به اشتباه کتاب «نزهت القلوب» قید شده است.

13- در نقل قول مستقیم از نوشته حمد الله مستوفی ( مؤلف کتاب نزهت القلوب متعلق به قرن هشتم قمری) که در باره ساوجبلاغ است، امانتداری رعایت نشده و دخل و تصرف بی جهت و غیر علمی در کلمات وجملات آن رخ داده است. این موارد عبارتند از : اوان- دوران / می داده – می داد / سوی – جدا / بسیار می باشد – بسیاردارد / درغایت – به غایت / نیکویی – نیکو / دوازده هزاردینار- دوهزاردینار / خراو – خروار/ حذف کلمه بغایت قبل از واژه خوب/ حذف یک جمله کامل در میانه متن بدون اینکه از نقطه چین استفاده شود. 

14- عدم اشاره به طالقان های موجود در خراسان قدیم،شام و اصفهان در مطلب معرفی مناطق مشهور به طالقان در ایران و خارج از آن و عدم توضیح در باره مناطقی همچون «کوزکانان» ،«ختلان» و«طخارستان» در صفحه 98 کتاب که به شدت خواننده را دچار سردرگمی و بد فهمی می کند.

15- اشتباه در ذکر عنوان منابع تاریخی کهن و نویسندگانشان ،عدم تسلط نویسنده کتاب را به اینگونه مباحث تداعی می کند. به طور مثال: یعقوبی – سعقوبی/ صورة الارض – صورالارض/ احسن التقاسیم – حسن التقاسیم / صنیع الدوله – صنع الدوله / ابواسحاق ابراهیم بن محمد- ابن اسحاق ابراهیم .

16- در صفحه 99 حدیثی از حضرت امام جعفر صادق (ع) بیان شده است که در آن به اشتباه تعداد سه نفراز313 یار خاص حضرت مهدی (عج) طالقانی پنداشته شده است. این در حالی است که در منابع روایی شیعه صرف نظر ازمحل دقیق طالقان ،تعداد یاوران طالقانی حضرت موعود، سیزده یا بیست وچهار نفر ذکر شده است. عجیب اینکه مؤلف برای چنین مطلب مهم  و حساسی هیچ گونه منبع و ماخذی درپاورقی بیان نکرده است.

17- سند تاریخی مهمی درباره وجه تسمیه هشتگرد متعلق به قرن ششم هجری قمری مورد غفلت مؤلف قرار گرفته است که به نظر نگارنده این سطور یکی از نواقص اساسی کتاب به شمار می رود. این در حالی است که در این کتاب به  طورتفصیلی سند متأخری از دوره حکومت پهلوی اول (رضا شاه) مورد توجه قرار گرفته است. عبدالجلیل بن ابی الحسین قزوینی از مورخان وعلمای شیعی قرن ششم  قمری در کتاب «النقض » که در سال 1331 خورشیدی به چاپ رسیده به زندگی جمعی از شیعیان خالص اثنا عشری پیرو دهخدای فخرآور هشتوردی در نزدیکی قزوین اشاره کرده است که با پیروان فرقه اسماعیلیه در منطقه قزوین در گیر بوده اند. استاد میر جلال الدین محدث ارموی (احیاگر بزرگ میراث مکتوب شیعی و مترجم کتاب النقض ) ،دکتر عبدالحسین زرین کوب (استاد فقید  دانشگاه تهران) و رسول جعفریان ( پژوهشگر تاریخ دوره ایران اسلامی) براین نظرند که «هشتورد» یا «هشتجرد» مورد اشاره در کتاب النقض همان هشتگرد (مرکز فعلی شهرستان ساوجبلاغ) است.


نوشته شده در  جمعه 86/10/14ساعت  7:45 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

<   <<   6      

فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
آیت الله سید رضا حسینی زابلی و تجددگریزی در شهر کرج
تطهیر ترور فاتح یزدی و چریک های فدایی خلق در خبرگزاری تسنیم
نشست علمی درباره کتاب اشتهارد نوشته محمد پارسانسب
بازتاب انتشار کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری - 1
یادداشت های حسین عسکری درباره محمدصادق فاتح یزدی
سندی تازه از سردار شهید شعبان علی نژادفلاح
اهل توقف طالقان به روایت استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]