چک ناقابلی را تقدیم می کنم
در صفحه 448 کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» یکی از نامه های دکتر محمّد مصدق نخست وزیر نهضت ملّی ایران را منتشر کرده ام که درباره فلسطین است. این نامه در 11 آذر 1343 در روستای احمدآباد از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز خطاب به شیخ مصطفی رهنما بنیانگذار «حزب وحدت مسلمین» نوشته شده است. براساس این نامه، دکتر مصدق مبلغی پول را برای خرید کتاب «سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار» ترجمه آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی و توزیع آن در بین علاقه مندان اختصاص داده است. مصدق در این نامه نوشته است: «از کتاب سرگذشت فلسطین بسیار استفاده نمودم و حیفم آمد که این کتاب در گوشه ای بماند و مورد استفاده قرار نگیرد.این است که چک ناقابلی را تقدیم می کنم که بتوانید از آن بیشتر ابتیاع فرمایید و آن را در معرض استفاده عموم قرار دهید.» کتاب القضیه الفلسطینیه یا سرگذشت فلسطین نوشته اکرم زعیتر سفیر وقت اردن در ایران (درگذشت 1375)، تاریخچه فلسطین را از زمانی که یهود شکل گرفته، بیان کرده است. هم اکنون این کتاب در ایران به چاپ ششم رسیده است. ادامه مطلب...
بازگشت سیّد و شیخ به اسلام حقیقی
درباره ارتباط شیخ هادی نجم آبادی از روحانیون نوگرای دوره قاجار با سیدجمال الدین اسدآبادی متفکر همعصرش اطلاعات اندکی در منابع تاریخی وجود دارد. با این وجود درباره این مساله که این دو با یکدیگر مراوده داشته اند تمامی منابع متفق القول هستند. واقع آن است که گرچه شیخ و سید با یکدیگر هم صحبت بوده اند اما با یکدیگر اختلافاتی در مشی سیاسی هم داشته اند. سیدجمال لزوم اصلاحات در یک جامعه را در رفع استبداد و منوط به اصلاح حاکم و حکمران آن جامعه می داند حال آن که شیخ هادی معتقد است برای این مساله باید ابتدا توده های مردم را بیدار ساخت. در این مطلب به قلم حسن شمس آبادی به مناسبات این دو شخصیت تاثیرگذار در تاریخ معاصر ایران و نقاط افتراق و اشتراک آنها پرداخته شده است.
از دوره هفتم به بعد، کمتر اظهار نظر کرد
استاد معین الدین محرابی (متولّد 1336ش) نویسنده و پژوهشگر تاریخ مطبوعات و پارلمان ایران است. با ایشان حدود سه سال است که آشنایی دارم. آشنایی مان برمی گردد به کتاب «تاریخ و فرهنگ شفاهی ملارد قدیم» که به کوشش ایشان و همسرش سرکار خانم اعظم السادات قاسمی در سال 1386 منتشر شده است. در آن کتاب، مطالب تازه ای را درباره یدالله دهستانی (نماینده مجلس شورای ملّی از حوزه نمایندگی شهریار و ساوجبلاغ) خواندم. چون در حال نگارش «دانشنامه نام آوران ساوجبلاغ» بودم با شماره تلفن موجود در شناسنامه کتاب، تماس گرفتم. مهربانی و راهنمایی ارزشمند استاد محرابی موجب شد که ایشان علیرغم اشتغالات، با حوصله و دقّت، مدخل های مربوط به نمایندگان منطقه ساوجبلاغ در مجلس شورای ملّی را مطالعه و تصحیح کند. البته بنده هم با علاقه، مدخل مربوط به ایشان در ویکی پدیا را ویرایش کردم. جهت آشنایی بیشتر با زندگی و آثار استاد محرابی رجوع کنید به: دانشنامه آزاد ویکی پدیا
در شماره نخست دوره جدید فصلنامه اسناد بهارستان (بهار 1392) مقاله ای با عنوان یدالله دهستانی نماینده شهریار و ساوجبلاغ به قلم استاد محرابی منتشر شده است. یدالله دهستانی نماینده دوره های پنجم تا پایان دوره چهاردهم مجلس شورای ملّی از حوزه نمایندگی شهریار و ساوجبلاغ است. وی در دوره پنجم و ششم، در مقایسه با دو نماینده پیش از خود یعنی قاسم خان صوراسرافیل و محمّدصادق طباطبایی که هیچ تلاشی برای مسایل و مشکلات ناحیه شهریار و ساوجبلاغ ننمودند، مسایل و مشکلات حوزه نمایندگی خود را در معرض توجّه قانون گذاران قرار داد. توجّه به خشک کردن مرداب ها، رفع بیماری مالاریا و ایجاد مدرسه، از جمله اقدامات مهم وی در دوران نمایندگی اش بوده است. دهستانی از دوره هفتم به بعد، درباره محلّ نمایندگی خود کمتر اظهار نظر کرد و بیشترین اهتمام خود را به جرح و تعدیل، و تنظیم و تدوین قوانین مطروحه در مجلس اختصاص داد.
شباهت ها و تفاوت های جنگ احزاب با وضعیت امروز انقلاب اسلامی
دکتر علی فلاح رفیع مسئول نهاد نمایندگی مقام معظّم رهبری در دانشگاه تربیت مدرّس و عضو هیئت علمی گروه فلسفه و حکمت آن دانشگاه، متولّد شهرستان ساوجبلاغ واقع در استان البرز است. ایشان علاوه بر نگارش چندین جلد کتاب، فصلنامه «فصل تحوّل» با موضوع تحوّل در علوم انسانی را منتشر کرده و هم اکنون دوماهنامه فرهنگی، اجتماعی و خبری «چشمه» را در دانشگاه تربیت مدرّس منتشر می کند. حجتالاسلام دکتر فلاح رفیع در یادداشت زیر به تحقّق وعده های الهی همراه با آزمون های سخت و قرار داشتن ملّت ایران در دوراهی انتخاب اشاره کرده و به بررسی شباهت ها و تفاوت های جنگ احزاب با وضعیت امروز انقلاب اسلامی پرداخته است. این یادداشت، نخستین بار در خبرگزاری فارس منتشر شده است.
انتشار مقاله در فصلنامه میراث شهاب
شماره 78 فصلنامه «میراث شهاب» به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی سیّد محمود مرعشی نجفی و سردبیری ابوالفضل حافظیان بابلی منتشر شد. در این شماره، مقاله ای با عنوان «دست نوشته های آیت الله العظمی مرعشی نجفی در گنجینه قرآن آستان مقدسه قم» به قلم استاد علی اکبری صفری منتشر شده است. ایشان متولّد سال 1355 در شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز است.
انتشار مقاله در دوفصلنامه کتاب شیعه
شماره پنجم دوفصلنامه «کتاب شیعه» به مدیرمسئولی رضا مختاری مدیر مؤسسه کتاب شناسی شیعه منتشر شد. «علمای خاندان خاتون آبادی / میرمحمّد حسین خاتون آبادی (م 1151ق)» عنوان مقاله استاد صفری در این دوفصلنامه است. مصحح در مقدمه، هفت کتاب در مورد خاندان خاتون آبادی نام می برد. شرح حال مؤلف (متوفای 1151) که از دانشوران شیعی در اصفهان بوده، و آثاری از قبیل سبع مثانی را نگاشته است. محمدحسین خاتون آبای در این رساله، شانزده شخصیت علمی از بستگان پدری خویش را شناسانده که آنان در سده یازدهم و دوازدهم بوده اند. وی در پایان مختصری درباره خودش سخن گفته است.
مکانی برای آرامش معنوی هشتگردی ها
حدود بیست سال است که دوستی بنده و آقای حسین علی پور دوام پیدا کرده است. گرچه روحانی است اما دستی در هنر و ادبیات هم دارد. البتّه عکاس خوبی هم است. به خاطر دارم که در دیدار با جناب دکتر یوسف مجیدزاده به هنگام نخستین فصل کاوش های باستان شناختی در محوطه باستانی اُزبکی شهرستان نظرآباد، ایشان عکس های خوبی تهیّه کرد که در سال 1377 و سال های پس از آن در نخستین نشریه محلّی شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد یعنی «تصویر ساوجبلاغ» منتشر شد. حسین آقا علی پور متولّد 1356 و دانش آموخته حوزه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام هشتگرد است. در 10 خرداد 1394 به عشق امامزاده جعفر هشتگرد، وبلاگ بقعه را در فضای مجازی راه اندازی کرده است.
در نخستین یادداشت این وبلاگ، آمده است: «سلام. حسّم اینه که اغلب ما در انتقاد کردن از اطرافیان و خصوصاً حکومت و مسؤولین ید طولایی داریم و کمتر به این نکته توجّه می کنیم که حالا با وجود این انتقادهای به جا، بنده چه کاری هر چند کوچک در این راستا از دستم برمیاد و می تونم انجام بدم . با این مقدّمه می خواستم انگیزه خودم رو از ایجاد این وبلاگ بگم. وبلاگی در مورد امام زاده جعفر ـ علیه السّلام ـ هشتگرد، که برای من یادآور روزهای خوب نوجوانی و جوانی است که هر وقت به هر بهانه ای خصوصاً ایام تاسوعا و عاشورای محرّم که با دسته عزاداری به این مکان مشرف می شدم آرامش و نشاط خاصّی در درونم احساس می کردم تا شاید در این روزگار پر هیاهو و پر اضطراب و سراسر بی توجّهی بتونم معرف مکانی برای آرامش تمام شهروندانم بالاخص سکنه جدید و هموطنان عزیز باشم. در این مسیر دست تمام دوستان رو برای انجام این کار صمیمانه می فشارم.» ادامه مطلب...
اهالی محترم تنکمان کرج ـ ایّدهم الله تعالی
در 28 شهریور 1358 به دنبال درخواست اهالی روستای تَنکمان، امام خمینی (ره) آقای شیخ علیرضا جوادی را مأمور رسیدگی به مشکلات منطقه کردند. امروزه تنکمان با عنوان شهر، از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز است. متن پاسخ امام (ره) به نامه اهالی تنکمان به شرح زیر است:
بسمه تعالی
اهالی محترم تنکمان کرج ـ ایّدهم اللّه تعالی
پیرو طوماری که آقایان محترم امضا کرده و درخواست حضوری نیز به وسیله جمعی از نمایندگان محلّ درمورد اعزام مجدد جناب مستطاب ثقه الاسلام آقای حاج شیخ علیرضا جوادی ـ دامت افاضاته ـ به منطقه نموده بودید، پس از مذاکره با ایشان، قرار شد جهت انجام امور مذهبی و اقدام در مورد عمران و آبادی محل بدانجا بیایند و مانند گذشته به وظایف دینی اقدام نموده و اشتغال ورزند. امید است اهالی محترم نیز همکاری های لازمه را در این مورد با ایشان نموده، و قدردان وجودشان باشند. از خدای تعالی موفقیت همگان را در راه خدمت به اسلام و مسلمین و انجام وظایف الهی خواستارم. والسلام علیکم و رحمه اللّه. به تاریخ 27 شوال 99. روح اللّه الموسوی الخمینی.
- منبع: کتاب «دشتی به وسعت تاریخ»، ص 454.
موجانی: کتاب تاریخ مکتوم ما را وارد مکتب تشکیکی میکند
ملکزاده: کتاب مانند پتک بر سر خواننده فرود میآید
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): میزگرد اختصاصی خبرگزاری ایبنا برای بررسی و نقد کتاب «تاریخ مکتوم» اثر سید مقداد نبوی رضوی با نقادی علی موجانی، رییس کتابخانه تخصصی وزارت امور خارجه و دکتر الهام ملکزاده، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در کتابخانه شخصی موجانی برگزار شد. از نویسنده کتاب برای حضور در این میزگرد نقد دعوت شده بود اما وی در آن حضور نیافت. در پشت جلد کتاب درباره بررسی نقش مهمترین و در عین حال ناشناختهترین گروههای فعال در رویداد مشروطه آمده است: «تاریخ مکتوم تلاشی است در بررسی فکر و عمل یکی از مهمترین و در عین حال ناشناختهترین گروههای فعال در دگرگونی بزرگی که تاریخ معاصر ایران را تحت شعاع خود قرار داد یعنی نقش فعالان بابی/ ازلی در تهیه و تدارک تحرک سیاسی و اجتماعی گستردهای که از اواخر دوره قاجار آغاز شد و بالاخره به صورت انقلاب مشروطه به ثمر نشست.»
در «مقدمه تاریخی» کتاب درباره چگونگی شکلگیری بابیه آمده است: «سرزمین ایران در سال 1260 .ق با رویدادهای مهم روبهرو شد. جوانی تاجر پیشه، به نام سیدعلی محمد شیرازی (متولد 1235.ق)، خود را نایب امام دوازدهم دانست، این شخص گرایشی شیخی داشت و به درس پیشوای وقت شیخیان، حاج سید کاظم رشتی حاضر میشد و او را «معلم» خویش یاد میکرد. سید علی محمد، چون خود را «باب امام» میخواند، به «باب» معروف شد و پیروانش نیز «بابیان» خوانده شدند.» با این اطلاعاتی که از کتاب ارائه شد پرسشهای خود را با کارشناسان و پژوهشگران تاریخ مطرح میکنیم. ادامه مطلب...
شیخ محمدصالح برغانی گفت که در غیبت کبری، اختیارات شاه محدود است
در سده سیزدهم، در سال 1220 هجری قمری بود که ملامحمدصالح برغانی از عتبات به تهران بازگشت، این هنگام روسها، سپاهیان فتحعلیشاه را در هم شکسته و بسیاری از شهرهای شمالی ایران به اشغال روسیه تزاری درآمده بود، انگلستان نیز می رفت تا چمبره نفوذ خود را در سرتاسر جنوب ایران بگستراند. ملامحمدصالح، به ناکارآمدی حکومت یورش آورد و فتوا داد که هرگونه جنگ و صلح و گفتوگو با دولتها و کشورهای خارجی، نیاز به اجازه فقها دارد. این فتوا، شاه را ناگزیر کرد که روحانیان طراز اول را به کاخ گلستان فرابخواند. آن روز در برابر شاه، نشست برگزار شد. سه برادر، ملامحمد صالح برغانی، ملامحمد تقی برغانی و ملامحمدعلی برغانی هم در این نشست بودند. ملامحمدصالح آشکارا گفت که در غیبت کبری، اختیارات شاه محدود است و باید برای رایزنی از قرآن و سنت بهره گرفته شود که این هم از اختیارات روحانیت است. در برابر، ملامحمدعلی جدلی مازندرانی که با دربار روابطی گرم و صمیمی داشت، به مخالفت برخاست و دمی بعد، مشاجره شدت گرفت و خشونت از کلام به عمل گرایید، برادران برغانی بیواهمه یورش آوردند. روحانیان حاضر در دربار دو شق شدند، بخش بزرگتر سوی برغانیها را گرفتند و دیگران به هواداری از دربار به ستیز با گروه رودررو برخاستند. جنگ لفظی و کتککاری شاگرد و استاد (1) شاه را سخت آزرد. فتحعلی شاه، خشمگین از عمل برغانیها، آنها را تبعید کرد.
ملامحمدصالح به عتبات رفت و از آنجا نیز به حجاز سفر کرد و در مکه و مدینه سکنی گزید. پس از چندسال به ایران بازگشت و به قزوین رفت. مدرسه صالحیه را پی افکند با نگرشی دیگرگونه و رویکردی نو به جامعه. مدرسه صالحیه دارای رشتهها و گروههای آموزشی بود و ویژگیهای بسیار داشت. نخست: آن که رشتههای درسی مختلفی را آموزش میدادند، همانند: فقه، طب، اصول، تفسیر و حدیث، ادبیات و عرفان. دوم: راهیابی زنان به آموزشیهای دینی که میتوان برای نمونه چند زن از خانواده برغانی را نام برد که آموزندگان این مدرسه بودند، میرزا ماه شرف برغانی، آمنه خانم قزوینی، رقیه برغانی و... (2) سوم: فتاوی نو و تجددخواهانه که یکی از انگیزههای آن حضور روحانیون نامداری چون شیخ جعفر کبیر مؤلف کاشف الغطاء، شیخ احسایی، آخوند ملاآقا حکمی و... و بنگریم به شاگردان که برخی را نام میبریم: میرزای شیرازی (اول)، سیدجمالالدین اسدآبادی، میرزا کوچک جنگلی و طنزسرای معروف دوره مشروطه و مدیر نشریهای که مردم آن را مشتاقانه میخریدند و میخواندند، یعنی سیداشرف الدین گیلانی مدیر و سراینده روزنامه نسیم شمال. علمای مدرسه صالحیه درباره مسائل روز نظریاتی نوگرا داشتند که میتوان به «فتوای عدم حرمت حلق لحیه (ریشتراشی) و فتوا در حلیت موسیقی ودیگر مسائل مبتلا به روز» (3) اشاره داشت.
پانوشت ها: 1. محمدصالح برغانی در قزوین، مقدمات را نزد ملا محمدعلی جدلی خوانده بود. (علی کرباسی زاده اصفهانی، حکیم متاله بیدآبادی، ص 145) / 2. همانجا، صص 4 و 143 / 3. همانجا، زیرنویس ص 43. (به نقل از: وبلاگ نقد و بررسی تاریخ ایران، نوشته غلامحسین مراقبی).
تأملی در سبک زندگی امروز ما
سبک زندگی در هر جامعهای پیوندی تنگاتنگ با منش فرهنگی و زیباییشناختی مردمان آن جامعه در طول تاریخ خود دارد؛ به همین خاطر شاید بتوان گفت به تعداد ملتها و جامعههای گوناگون در سیر تاریخ، سبک و منش زندگی وجود داشته است. ما ایرانیان نیز مانند هر مردم دیگری در این کرهخاکی سبک زندگی ویژهای داشتهایم که در نحوه رفتار، ارتباطات، نشست و برخاستها، لباس پوشیدن، معماری و ...ما نمود داشته است. با اینحال از زمانی که چندان هم دور نیست، این سبک خاص زندگی که بر شالوده فرهنگ ایرانی - اسلامی بنیان گرفته بود، بهتدریج شروع به افول کرد و اینک در روزگار ما به گفته پژوهشگران حوزههای مختلف جز پارههایی از آن باقی نمانده است. با نگاهی به معماری شهرهای ما و همچنین شیوههای زیست زندگی روزانه میتوان این گسستگی و آشفتگی و در مواردی بیهویتی را دید. با این حال هنوز دیرنشده و همچنان میتوان با آسیبشناسی سبک زندگی معاصر خودمان و بازشناسی منش و فرهنگ ایرانی - اسلامی بر این بحران تا حدی فائق آمد. درمطلب زیر با نگاهی فلسفی و تاریخی تلاش شده که در این موضوع کندوکاو شود .
از بودن تا چگونه بودن و از زیستن تا فرهنگ و منش زندگی به مفهوم انسانی آن تفاوت از زمین تا به ثریاست. در«بودن» همه ما بر خوان ضیافت هستی و هستومندی زیرسقف یک میراث مشترک گردآمدهایم و هر یک سهم خود را برگرفته و بهره خود را بردهایم. بهره وجودی هر موجود یا هستندهای را نیز به عیار و اعتبار نحوه بودنش درجهان میتوان محک زد و دربارهاش داوری کرد. انسان بودن آدمی نیز در نحوه بودن و فرهنگ و منش چگونه زیستن او در جهان افق گشوده و چهره نموده و جامه تحقق بر تن پوشیده است. البته بودنی نه از جنس نحوه بودن در جغرافیای طبیعی و سپهر طبیعت و بشر طبیعی آنگونه که رمانتیستهای آرمانگرای سدههای 18 و 19 پس از بهپا خاستن توفان انقلاب علمی و صنعتی در اروپا مشتاقانه بازگشت ناممکن و ناکام به آن را در سر داشتند. در جغرافیای طبیعی و سپهر طبیعت همه چیز به میزان زیاد پیشاپیش طراحی شده است. این طراحیهای از پیش مهیا شده در جغرافیای گیاهی و رفتار گیاهان بسیار مشهودتر از جغرافیای گونههای جانوری بوده و در اقلیم و عالم بشری سر از افق دیگری برکشیده است. در این جغرافیای پرچین و شکن و هزار توی عالم انسانی است که برای نخستینبار با نحوه بودنی از جنس دیگر و منش زیستنی از تباری دیگر مواجه میشویم؛ جغرافیا و سپهر اقلیم و عالمی که اصطلاحا" آن را جغرافیای تاریخی و فرهنگی و انسانی اطلاق کرده و میشناسیم.