انتشار مقاله در فصلنامه میراث شهاب
شماره 78 فصلنامه «میراث شهاب» به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی سیّد محمود مرعشی نجفی و سردبیری ابوالفضل حافظیان بابلی منتشر شد. در این شماره، مقاله ای با عنوان «دست نوشته های آیت الله العظمی مرعشی نجفی در گنجینه قرآن آستان مقدسه قم» به قلم استاد علی اکبری صفری منتشر شده است. ایشان متولّد سال 1355 در شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز است.
انتشار مقاله در دوفصلنامه کتاب شیعه
شماره پنجم دوفصلنامه «کتاب شیعه» به مدیرمسئولی رضا مختاری مدیر مؤسسه کتاب شناسی شیعه منتشر شد. «علمای خاندان خاتون آبادی / میرمحمّد حسین خاتون آبادی (م 1151ق)» عنوان مقاله استاد صفری در این دوفصلنامه است. مصحح در مقدمه، هفت کتاب در مورد خاندان خاتون آبادی نام می برد. شرح حال مؤلف (متوفای 1151) که از دانشوران شیعی در اصفهان بوده، و آثاری از قبیل سبع مثانی را نگاشته است. محمدحسین خاتون آبای در این رساله، شانزده شخصیت علمی از بستگان پدری خویش را شناسانده که آنان در سده یازدهم و دوازدهم بوده اند. وی در پایان مختصری درباره خودش سخن گفته است.
مکانی برای آرامش معنوی هشتگردی ها
حدود بیست سال است که دوستی بنده و آقای حسین علی پور دوام پیدا کرده است. گرچه روحانی است اما دستی در هنر و ادبیات هم دارد. البتّه عکاس خوبی هم است. به خاطر دارم که در دیدار با جناب دکتر یوسف مجیدزاده به هنگام نخستین فصل کاوش های باستان شناختی در محوطه باستانی اُزبکی شهرستان نظرآباد، ایشان عکس های خوبی تهیّه کرد که در سال 1377 و سال های پس از آن در نخستین نشریه محلّی شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد یعنی «تصویر ساوجبلاغ» منتشر شد. حسین آقا علی پور متولّد 1356 و دانش آموخته حوزه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام هشتگرد است. در 10 خرداد 1394 به عشق امامزاده جعفر هشتگرد، وبلاگ بقعه را در فضای مجازی راه اندازی کرده است.
در نخستین یادداشت این وبلاگ، آمده است: «سلام. حسّم اینه که اغلب ما در انتقاد کردن از اطرافیان و خصوصاً حکومت و مسؤولین ید طولایی داریم و کمتر به این نکته توجّه می کنیم که حالا با وجود این انتقادهای به جا، بنده چه کاری هر چند کوچک در این راستا از دستم برمیاد و می تونم انجام بدم . با این مقدّمه می خواستم انگیزه خودم رو از ایجاد این وبلاگ بگم. وبلاگی در مورد امام زاده جعفر ـ علیه السّلام ـ هشتگرد، که برای من یادآور روزهای خوب نوجوانی و جوانی است که هر وقت به هر بهانه ای خصوصاً ایام تاسوعا و عاشورای محرّم که با دسته عزاداری به این مکان مشرف می شدم آرامش و نشاط خاصّی در درونم احساس می کردم تا شاید در این روزگار پر هیاهو و پر اضطراب و سراسر بی توجّهی بتونم معرف مکانی برای آرامش تمام شهروندانم بالاخص سکنه جدید و هموطنان عزیز باشم. در این مسیر دست تمام دوستان رو برای انجام این کار صمیمانه می فشارم.» ادامه مطلب...
اهالی محترم تنکمان کرج ـ ایّدهم الله تعالی
در 28 شهریور 1358 به دنبال درخواست اهالی روستای تَنکمان، امام خمینی (ره) آقای شیخ علیرضا جوادی را مأمور رسیدگی به مشکلات منطقه کردند. امروزه تنکمان با عنوان شهر، از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز است. متن پاسخ امام (ره) به نامه اهالی تنکمان به شرح زیر است:
بسمه تعالی
اهالی محترم تنکمان کرج ـ ایّدهم اللّه تعالی
پیرو طوماری که آقایان محترم امضا کرده و درخواست حضوری نیز به وسیله جمعی از نمایندگان محلّ درمورد اعزام مجدد جناب مستطاب ثقه الاسلام آقای حاج شیخ علیرضا جوادی ـ دامت افاضاته ـ به منطقه نموده بودید، پس از مذاکره با ایشان، قرار شد جهت انجام امور مذهبی و اقدام در مورد عمران و آبادی محل بدانجا بیایند و مانند گذشته به وظایف دینی اقدام نموده و اشتغال ورزند. امید است اهالی محترم نیز همکاری های لازمه را در این مورد با ایشان نموده، و قدردان وجودشان باشند. از خدای تعالی موفقیت همگان را در راه خدمت به اسلام و مسلمین و انجام وظایف الهی خواستارم. والسلام علیکم و رحمه اللّه. به تاریخ 27 شوال 99. روح اللّه الموسوی الخمینی.
- منبع: کتاب «دشتی به وسعت تاریخ»، ص 454.
موجانی: کتاب تاریخ مکتوم ما را وارد مکتب تشکیکی میکند
ملکزاده: کتاب مانند پتک بر سر خواننده فرود میآید
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): میزگرد اختصاصی خبرگزاری ایبنا برای بررسی و نقد کتاب «تاریخ مکتوم» اثر سید مقداد نبوی رضوی با نقادی علی موجانی، رییس کتابخانه تخصصی وزارت امور خارجه و دکتر الهام ملکزاده، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در کتابخانه شخصی موجانی برگزار شد. از نویسنده کتاب برای حضور در این میزگرد نقد دعوت شده بود اما وی در آن حضور نیافت. در پشت جلد کتاب درباره بررسی نقش مهمترین و در عین حال ناشناختهترین گروههای فعال در رویداد مشروطه آمده است: «تاریخ مکتوم تلاشی است در بررسی فکر و عمل یکی از مهمترین و در عین حال ناشناختهترین گروههای فعال در دگرگونی بزرگی که تاریخ معاصر ایران را تحت شعاع خود قرار داد یعنی نقش فعالان بابی/ ازلی در تهیه و تدارک تحرک سیاسی و اجتماعی گستردهای که از اواخر دوره قاجار آغاز شد و بالاخره به صورت انقلاب مشروطه به ثمر نشست.»
در «مقدمه تاریخی» کتاب درباره چگونگی شکلگیری بابیه آمده است: «سرزمین ایران در سال 1260 .ق با رویدادهای مهم روبهرو شد. جوانی تاجر پیشه، به نام سیدعلی محمد شیرازی (متولد 1235.ق)، خود را نایب امام دوازدهم دانست، این شخص گرایشی شیخی داشت و به درس پیشوای وقت شیخیان، حاج سید کاظم رشتی حاضر میشد و او را «معلم» خویش یاد میکرد. سید علی محمد، چون خود را «باب امام» میخواند، به «باب» معروف شد و پیروانش نیز «بابیان» خوانده شدند.» با این اطلاعاتی که از کتاب ارائه شد پرسشهای خود را با کارشناسان و پژوهشگران تاریخ مطرح میکنیم. ادامه مطلب...
شیخ محمدصالح برغانی گفت که در غیبت کبری، اختیارات شاه محدود است
در سده سیزدهم، در سال 1220 هجری قمری بود که ملامحمدصالح برغانی از عتبات به تهران بازگشت، این هنگام روسها، سپاهیان فتحعلیشاه را در هم شکسته و بسیاری از شهرهای شمالی ایران به اشغال روسیه تزاری درآمده بود، انگلستان نیز می رفت تا چمبره نفوذ خود را در سرتاسر جنوب ایران بگستراند. ملامحمدصالح، به ناکارآمدی حکومت یورش آورد و فتوا داد که هرگونه جنگ و صلح و گفتوگو با دولتها و کشورهای خارجی، نیاز به اجازه فقها دارد. این فتوا، شاه را ناگزیر کرد که روحانیان طراز اول را به کاخ گلستان فرابخواند. آن روز در برابر شاه، نشست برگزار شد. سه برادر، ملامحمد صالح برغانی، ملامحمد تقی برغانی و ملامحمدعلی برغانی هم در این نشست بودند. ملامحمدصالح آشکارا گفت که در غیبت کبری، اختیارات شاه محدود است و باید برای رایزنی از قرآن و سنت بهره گرفته شود که این هم از اختیارات روحانیت است. در برابر، ملامحمدعلی جدلی مازندرانی که با دربار روابطی گرم و صمیمی داشت، به مخالفت برخاست و دمی بعد، مشاجره شدت گرفت و خشونت از کلام به عمل گرایید، برادران برغانی بیواهمه یورش آوردند. روحانیان حاضر در دربار دو شق شدند، بخش بزرگتر سوی برغانیها را گرفتند و دیگران به هواداری از دربار به ستیز با گروه رودررو برخاستند. جنگ لفظی و کتککاری شاگرد و استاد (1) شاه را سخت آزرد. فتحعلی شاه، خشمگین از عمل برغانیها، آنها را تبعید کرد.
ملامحمدصالح به عتبات رفت و از آنجا نیز به حجاز سفر کرد و در مکه و مدینه سکنی گزید. پس از چندسال به ایران بازگشت و به قزوین رفت. مدرسه صالحیه را پی افکند با نگرشی دیگرگونه و رویکردی نو به جامعه. مدرسه صالحیه دارای رشتهها و گروههای آموزشی بود و ویژگیهای بسیار داشت. نخست: آن که رشتههای درسی مختلفی را آموزش میدادند، همانند: فقه، طب، اصول، تفسیر و حدیث، ادبیات و عرفان. دوم: راهیابی زنان به آموزشیهای دینی که میتوان برای نمونه چند زن از خانواده برغانی را نام برد که آموزندگان این مدرسه بودند، میرزا ماه شرف برغانی، آمنه خانم قزوینی، رقیه برغانی و... (2) سوم: فتاوی نو و تجددخواهانه که یکی از انگیزههای آن حضور روحانیون نامداری چون شیخ جعفر کبیر مؤلف کاشف الغطاء، شیخ احسایی، آخوند ملاآقا حکمی و... و بنگریم به شاگردان که برخی را نام میبریم: میرزای شیرازی (اول)، سیدجمالالدین اسدآبادی، میرزا کوچک جنگلی و طنزسرای معروف دوره مشروطه و مدیر نشریهای که مردم آن را مشتاقانه میخریدند و میخواندند، یعنی سیداشرف الدین گیلانی مدیر و سراینده روزنامه نسیم شمال. علمای مدرسه صالحیه درباره مسائل روز نظریاتی نوگرا داشتند که میتوان به «فتوای عدم حرمت حلق لحیه (ریشتراشی) و فتوا در حلیت موسیقی ودیگر مسائل مبتلا به روز» (3) اشاره داشت.
پانوشت ها: 1. محمدصالح برغانی در قزوین، مقدمات را نزد ملا محمدعلی جدلی خوانده بود. (علی کرباسی زاده اصفهانی، حکیم متاله بیدآبادی، ص 145) / 2. همانجا، صص 4 و 143 / 3. همانجا، زیرنویس ص 43. (به نقل از: وبلاگ نقد و بررسی تاریخ ایران، نوشته غلامحسین مراقبی).
تأملی در سبک زندگی امروز ما
سبک زندگی در هر جامعهای پیوندی تنگاتنگ با منش فرهنگی و زیباییشناختی مردمان آن جامعه در طول تاریخ خود دارد؛ به همین خاطر شاید بتوان گفت به تعداد ملتها و جامعههای گوناگون در سیر تاریخ، سبک و منش زندگی وجود داشته است. ما ایرانیان نیز مانند هر مردم دیگری در این کرهخاکی سبک زندگی ویژهای داشتهایم که در نحوه رفتار، ارتباطات، نشست و برخاستها، لباس پوشیدن، معماری و ...ما نمود داشته است. با اینحال از زمانی که چندان هم دور نیست، این سبک خاص زندگی که بر شالوده فرهنگ ایرانی - اسلامی بنیان گرفته بود، بهتدریج شروع به افول کرد و اینک در روزگار ما به گفته پژوهشگران حوزههای مختلف جز پارههایی از آن باقی نمانده است. با نگاهی به معماری شهرهای ما و همچنین شیوههای زیست زندگی روزانه میتوان این گسستگی و آشفتگی و در مواردی بیهویتی را دید. با این حال هنوز دیرنشده و همچنان میتوان با آسیبشناسی سبک زندگی معاصر خودمان و بازشناسی منش و فرهنگ ایرانی - اسلامی بر این بحران تا حدی فائق آمد. درمطلب زیر با نگاهی فلسفی و تاریخی تلاش شده که در این موضوع کندوکاو شود .
از بودن تا چگونه بودن و از زیستن تا فرهنگ و منش زندگی به مفهوم انسانی آن تفاوت از زمین تا به ثریاست. در«بودن» همه ما بر خوان ضیافت هستی و هستومندی زیرسقف یک میراث مشترک گردآمدهایم و هر یک سهم خود را برگرفته و بهره خود را بردهایم. بهره وجودی هر موجود یا هستندهای را نیز به عیار و اعتبار نحوه بودنش درجهان میتوان محک زد و دربارهاش داوری کرد. انسان بودن آدمی نیز در نحوه بودن و فرهنگ و منش چگونه زیستن او در جهان افق گشوده و چهره نموده و جامه تحقق بر تن پوشیده است. البته بودنی نه از جنس نحوه بودن در جغرافیای طبیعی و سپهر طبیعت و بشر طبیعی آنگونه که رمانتیستهای آرمانگرای سدههای 18 و 19 پس از بهپا خاستن توفان انقلاب علمی و صنعتی در اروپا مشتاقانه بازگشت ناممکن و ناکام به آن را در سر داشتند. در جغرافیای طبیعی و سپهر طبیعت همه چیز به میزان زیاد پیشاپیش طراحی شده است. این طراحیهای از پیش مهیا شده در جغرافیای گیاهی و رفتار گیاهان بسیار مشهودتر از جغرافیای گونههای جانوری بوده و در اقلیم و عالم بشری سر از افق دیگری برکشیده است. در این جغرافیای پرچین و شکن و هزار توی عالم انسانی است که برای نخستینبار با نحوه بودنی از جنس دیگر و منش زیستنی از تباری دیگر مواجه میشویم؛ جغرافیا و سپهر اقلیم و عالمی که اصطلاحا" آن را جغرافیای تاریخی و فرهنگی و انسانی اطلاق کرده و میشناسیم.
استاد علی حاکمی و کاوش در خوروین و اسماعیلآباد ساوجبلاغ
کاوشهای باستانشناختی در محوطه های باستانی «خوروین» در سال 1328 خورشیدی و «موشهلان اسماعیلآباد» ساوجبلاغ در سالهای 38-1337 را باستانشناسی به نام «استاد علی حاکمی» انجام داده است. به جهت پاسداشت تلاش های علمی و فرهنگی ایشان، زندگی نامهاش را با هم مرور می کنیم:
استاد حاکمی در سال 1296 خورشیدی در شهر رشت به دنیا آمد. تحصیلات خود را در رشته باستان شناسی و معماری در مقطع کارشناسی دانشگاه تهران گذراند. فعالیتهای وی در موزه ایرانباستان و شورای عالی باستان شناسی و عضویت در نمایشگاه های آثار ایرانی در برخی از کشورهای خارجی از عمده فعالیتهای اداری و عرضه تالیفات متعدد از عمده فعالیتهای وی پس از پایان تحصیلات رسمی او است. استاد حاکمی تحصیلات ابتدایی را در رشت به پایان رساند. در سال 1313 در دانشکده ادبیات دانشسرای عالی در رشته باستان شناسی به تحصیل مشغول و نیز در سال 1317 موفق به دریافت لیسانس شد. با اجازه از وزارت فرهنگ در سال 1332در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته معماری نام نویسی کرد و پس از چندی با درجه لیسانس معماری تحصیلات خود را به پایان رساند.
تاریخ مکتوب ساوجبلاغ منتشر شد
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): کتاب «تاریخ مکتوب ساوجبلاغ» با نگاهی به موقعیت جغرافیایی این شهرستان به قلم نویسنده ساکن کرج تدوین شد. این کتاب از سوی انتشارات رهام اندیشه منتشر شده است. بهزاد رضایی، مولف این کتاب گفت: این کتاب با استخراج مطالبی درباره شهر ساوجبلاغ و پیشینیه تاریخی و فرهنگی آن نگاشته شده است. وی افزود: در این کتاب تاریخچه این شهرستان از قرن هفتم تا پایان دوره قاجار با نگاهی به سفرنامهها، خاطرهنویسیها، کتابهای تاریخی و شرح مشاهدات به رشته تحریر درآمده است. رضایی با بیان اینکه برای نگارش کتاب از 50 منبع مختلف استفاده کرده است گفت: کتاب حاضر سه بخش است که قسمت نخست درباره طبیعت و موقعیت جغرافیایی، قسمت دوم آب و هوا و قسمت سوم کاروانسراهای موجود در ساوجبلاغ را شامل میشود.
وی اظهار کرد: یکی از کاروانسراهای مشهور و قدیمی ساوجبلاغ، کاروانسرای شاهعباسی متعلق به دوره قاجار است که در ابتدای جاده هشتگرد قرار دارد و در این کتاب درباره اهمیت این کاروانسرا توضیحاتی ارایه شده است به گفته رضایی، قدمت شهرستان ساوجبلاغ از نظر جغرافیایی به سه هزار سال پیش بازمیگردد اما از قرن هفتم هجری از ملک ری جدا شده است. وی درباره اهداف خود از نگارش این اثر، عنوان کرد: منابع مکتوب و مدون بسیار محدودی درباره این شهرستان وجود دارد و پیش از این افراد برای نگارش کتاب در این حوزه پیشقدم نشده بودند و احساس کردم یکی از نیازهای اصلی ساوجبلاغ به شمار میآمد. رضایی با اشاره به کتاب آتی خود توضیح داد: در حال جمعآوری کتابی درباره تاریخچه شهرستان طالقانم و اگر مسوولان محلی و دولتی حمایت کنند، نگارش این کتاب را به زودی آغاز خواهم کرد. به گفته وی، شهرستان ساوجبلاغ در قسمت غرب استان البرز و 45 کیلومتری شهر کرج واقع شده است.
نقاش نظرآبادی برگزیده جشنواره ملی نقاشی شد
خبرگزاری مهر: ابوطالب قادری نقاش نظرآبادی در جشنواره ملی سوره های قرآنی با خلق آثار نقاشی الهام گرفته از دو سوره قرآن توانست رتبه نخست را در کشور کسب کند. ابوطالب قادری درباره حضور خود در جشنواره ملی نقاشی قرآنی و کسب رتبه برگزیده این جشنواره گفت: جشنواره ملی قرآنی 9 بهمن ماه دراستان ایلام و با موضوع آیات قرآنی دو سوره «انسان و عصر»برگزار شد. وی افزود: در این جشنواره توانستم رتبه برتر را از آن خود سازم و نام استان البرز را در سطح کشور مطرح سازم.
قادری کارشناس ارشد رشته نقاشی است و از سال 77 فعالیت خود را در سبک های آبستره، اکسپرسیونیسم، پست مدرن و... آغاز کرده است. این نقاش رمز موفقیت خود را در این جشنواره خلق اثری منبعث از حس هنرمندانه خود ذکر کرد و گفت: آنچه نظرهیئت داوران این جشنواره را به خود ماطوف ساخت حس درونی ام بود که توانسته بودم از قاب نقاشی به آنها منعکس کنم. قادری درباره نقاشی سوره عصر و خلق این اثر توضیح داد: آیه نخست سوره عصر دستمایه خلق تابلوی نقاشی ام بود؛ در نظرگرفتن دو بعد انسانی و حیوانی بشر که می تواند تا بی نهایت به اعتلا رود و یا تا قعرها تنزل کند سوژه اصلی این نقاشی بود. وی ادامه داد: مصداق های انسانی مسخ شده در قالب چهره هایی درهم و با به کار گیری رنگ های تیره و گرم، ایجاد روابط بین کادر و فرم که به هارمونی و چیدمان عناصر کمک می کرد نوعی ارتباط و کمپوزیسیون بین کلیه عناصر این نقاشی ایجاد ساخت و توانست نظر هیئت دوران را به خود جلب کند. قادری انسان و موضوع وقف را عنوان دوم نقاشی خود برگرفته از سوره انسان ذکر کرد. این نقاش با ترکیب اکرلیک و رنگ روغن و تلفیقی از سبک پست مدرن و اکسپرسیونیسم بر روی بوم آثار فاخری را خلق کرده است؛ او در جشنواره ملی نقاشی قرآنی استان سمنان رتبه نخست کشوری را از آن خود ساخته است.
ناشنیده هایی از این مکان 113 ساله
سه پنجشنبه است که جهت گفت و گو با «دکتر محمدعلی نجم آبادی» متولی مقبره شیخ هادی نجم آبادی و نتیجه ایشان به محله شیخ هادی تهران می روم. همانگونه که می دانید شادروان شیخ هادی نجم آبادی، بزرگ مردی آزاداندیش و یکی از زمینهسازان فکری جنبش مشروطه ایران است که بر تعقل و اعتلای فرهنگی این ملت بسیار تاکید داشت. اگرچه چهار سال پیش از انقلاب مشروطه بدرود حیات گفته، ولی تاثیر شیخ در سران جنبش مشروطه بسیار مشهود است. دکتر نجم آبادی با خوشرویی بنده را پذیرفت و برای کتاب «نام آوران ساوجبلاغ» مطالب خوبی در اختیارم گذاشت. در ادامه، توضیحات دکتر نجم آبادی - از پزشکان نامدار تهران - درباره وضعیت فعلی مقبره شیخ هادی را بخوانید:
ماه شب های تار ایران
آیت الله شیخ محمدتقی برغانی (شهید ثالث)
آیت الله شیخ محمدتقی برغانی معروف به شهید ثالث، از مشاهیر علمای مجاهد ایران در قرن دوازدهم و سیزدهم هجری است. وی فرزند ملامحمد ملائکه بود و در 1172ق در برغان از قوای قزوین به دنیا آمد. علوم مقدماتی و قسمتی از دروس سطح را نزد پدرش در برغان فراگرفت، سپس به قزوین رفت و در حوزه علمیه آن شهر به درس و بحث ادامه داد. آنگاه به قصد تکمیل مدارج علمی به شهرهای اصفهان و کربلا و قم سفر کرد و نزد استادان بزرگ آن روز به تحصیل پرداخت. به گفته خود او، در اصفهان بیشتر به فلسفه اشتغال داشته و فلسفه تدریس می کرده است. بزرگترین استاد او در فقه، سیدعلی طباطبایی (م 1231ق) در کربلا بوده است.
ملا محمدتقی در حدود سال های 1220ق به ایران بازگشت و در تهران ساکن شد و به تدریس و افتاء و اقامه نماز جماعت و تصدی امور دینی پرداخت. به دلیل حسن تقریر و طلاقت لسان و حل مسائل مشکل و موشکافی در مباحث علمی، حوزه درس او رونق یافت؛ ولی پس از چندی،دیگر بار به عتبات بازگشت. این اقدام بر اثر برخی اعتراضات به فتحعلی شاه قاجار بود. علت دیگر این بود که اجتهاد او را میرزا ابوالقاسم قمی (م 1231ق) تصدیق نمی کرد؛ زیرا محمدتقی فقط چند روز در محضر درس میرزای قمی حاضر شده بود و میرزا شناخت کافی از او نداشت و لذا مکاتبه علمی آن دو بی نتیجه مانده بود. گفته شده است که برغانی - که سرشناس ترین دانشمند این خاندان بود - و دو برادرش، ملامحمدصالح و محمدعلی، در جلسه ای که با حضور علمای تهران و شخص شاه در کاخ گلستان تشکیل شد، شرکت داشتند. در این جلسه برغانی، به شاه اعتراضاتی کرد و میان برادران برغانی و ملامحمد علی مازندرانی، مشهور به جنگلی، مشاجره لفظی درگرفت و اندکی به خشونت گرایید. به همین سبب، شاه آنها را نکوهید و گویا فرمان تبعیدشان را صادر کرد. محمدتقی پس از بازگشت به عتبات، بار دیگر به حوزه درس استاد خود، طباطبایی، پیوست و پس از چندی به توصیه استاد، شخصاً تدریس را آغاز کرد و مسجدی نیز در این شهر ساخت و به امامت جماعت و وعظ در آن پرداخت. این مسجد به نام مسجد برغانی شهرت داشت که پس از شهادت او به نام «مسجد شهید ثالث» معروف شد