دکتر افسانه نجم آبادی؛ پژوهشگر ساوجبلاغی مطالعات زنان ایران
دکتر افسانه نجمآبادی (زاده 1325 خورشیدی) نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه هاروارد در رشته مطالعات زنان و تاریخ (به ویژه مطالعات تاریخی در قرن نوزدهم میلادی در ایران) است. پنج کتاب زیر از آثار دکتر نجم آبادی به زبان انگلیسی است:
- Land reform and social change in Iran , University of Utah Press, 1987.
- The story of the daughters of Quchan , Syracuse University Press, 1998 , (Original from the University of California).
- Women"s autobiographies in contemporary Iran , By Afsaneh Najmabadi, William Hanaway, Michael Hillman, Farzaneh Milani ; Published by Harvard CMES, 1990.
- Women with mustaches and men without beards , University of California Press, 2005, (Original from the University of California).
- Islamicate Sexualities: Translations Across Temporal Geographies of Desire By Kathryn Babayan, Afsaneh Najmabadi, Dina (CON) Al-kassim, Harvard University. Center for Middle Eastern Studies, Radcliffe Institute for Advanced Study, Sahar (CON) Amer Contributor Dina (CON) Al-kassim, Harvard University. Center for Middle Eastern Studies, Sahar (CON) Amer ; Published by Harvard CMES, 2008.
رییس جمهور روی خاک نشست
3 تیر 1361. دیدار آیت الله خامنه ای به هنگام تصدی مقام ریاست جمهوری از روستای نجم آباد از توابع شهرستان نظرآباد در استان البرز. در تصویر آیت الله اشتهاردی و حجت الاسلام شیخ عباس صبایی نخستین امام جمعه ساوجبلاغ هم حضور دارند. حاضران در فضایی صمیمی، روی خاک نشسته اند و یک مرد روستایی با آب خنک از آنها پذیرایی می کند.
حوزه علمیه نجم آباد را احیا کنید
علی اکبر صفری
فقیه و اصولی بزرگ شیعه آقا شیخ حسن نجم آبادى تهرانى (متوفای 1284 یا 1285ق) برخاسته از روستای نجم آباد شهرستان نظرآباد، در جایگاه بزرگترین شاگرد شیخ انصاری قرار دارد و نام او چون خورشیدی تابناک بر تارک فقه و اجتهاد شیعه می درخشد. او در روستای نجم آباد به دنیا آمد و پس از تحصیل در حوزه علمیه نجم آباد به نجف اشرف کوچید. این طلبه نجم آبادی توانست با تلاش و دانش استوار خود، جانشین شیخ مرتضی انصاری در حوزه نجف شود. وی در همان شهر در جوار حضرت امیر المومنین علیه السلام به خاک رفت. کتاب هایی از او در فقه به یادگار مانده است که در کتابخانه های دانشگاه تهران و مجلس شورای اسلامی نگهداری می شود. همه نویسندگان و زندگینامه نویسان روزگار ما، فقه و دانش و تقوای این فقیه وارسته را ستوده اند و با عباراتی پرشکوه درباره شخصیت او قلم زده اند.
یکی از مدارس علمیه در قرن سیزدهم - چهاردهم در ساوجبلاغ بوده و نقش این حوزه در ساختار فرهنگ و تمدن اسلامی بر اهل تحقیق پوشیده نیست. دو پیشنهاد دراین باره قابل طرح و بررسی است: یک. اگر این منطقه توانسته چنین شخصیت های بزرگی تقدیم جامعه نماید، بی تردید اکنون نیز میتواند محل پرورش دانشمندان و بزرگانی در عرصه علم و سیاست شود. احیا دوباره حوزه علمیه یکی از ضرورت های علمی و فرهنگی در این منطقه است. در مرحله نخست این مهم، باید با تدبیر بزرگانی چون جناب حجت الاسلام والمسلمین وثوقی امام جمعه بزرگوار نظرآباد و جناب حجت الاسلام والمسلمین سلطانی مدیر محترم حوزه های علمیه استان البرز انجام شود و شروع تحصیل اگر تنها با پایه اول نیز شروع شود، حرکتی بزرگ در عرصه علم و فرهنگ این مناطق است. دو. بزرگداشتی بدون هیاهو و سیاسی کاری و کم هزینه و البته علمی چنانکه شیوه این بزرگان بوده فراهم گردد. این مهم نیز در شناخت هویت فرهنگی برای نسل جوان بسیار سودمند است و در کنار آن برکات بسیاری همرام دارد؛ قدردانی از مقام علم و اخلاق، معرفی شخصیت های علمی و فرهنگی، تربیت نویسندگان و پژوهشگران، انتقال فرهنگ علم به نسل دیگر، حضور بزرگام و دانشوران در این نوع مجالس، و هزاران فایده دیگر از برکات این بزرگداشت است. بر رسولان پیام باشد و بس چندجمله ای برای ثبت در تاریخ منطقه قلمی شد. کمینه؛ علی اکبر صفری.
شیخ هادی نجم آبادی، مربی مشروطیت ایران
آذر نجفی
کمتر کسی از رجال مشهور مشروطه را می توان نام برد که شاگرد شیخ هادی نجم آبادی و یا با وی در ارتباط نبوده باشد. با هم بخش هایی از تاریخ زندگی او و ارتباطش با مشروطه را که برای زمان کنونی نیز ارزش بازنگری و توجه دارد ورق می زنیم. او عالم و بزرگ مردی آزاداندیش و یکی از زمینه سازان فکری جنبش مشروطه ایران بود و بر تعقل و اندیشه و اعتلای فرهنگی این ملت بسیار تاکید داشت. اگرچه چهار سال پیش از انقلاب مشروطه بدرود حیات گفته، ولی تاثیر وی در سران جنبش مشروطه بسیار مشهود است. صریح و بی پرده سخن می گفت و دولتمردان و درباریان و حتی خود شاه را صریحاً مورد حمله و انتقاد قرار می داد. وی در دستگاه شرعی خود ذره ا ی تخلف نداشت و به گفته ادوارد براون در کتاب «انقلاب ایران» در امر قضا مطلقاً فسادناپذیر بود.
او رعیت و امیر را بر روی خاک در کوچه مقابل منزل خود می نشاند و تعلیم آزادیخواهی می داد و با آنان به بحث و فحص می گذراند. طبق اسنادی غیرقابل انکار او با سیدجمال الدین اسدآبادی بیدارگر شرق و عامل مهم انقلاب های جهانی ارتباط داشت و اخبار و اطلاعات وقایع کشور های دیگر به وی می رسید. حاج شیخ هادی در کتاب خود تحریرالعقلا بارها از عدالت اجتماعی سرزمین های دیگر سخن گفته است و حکومت ایرانیان را نکوهش کرده که چرا در سیستم حکومتی خود، عدالت اجتماعی را رعایت نکرده اند تا مسلمانان زندگی در کشورهای دیگر را ترجیح ندهند. او در سال 1250ق در روستای نجم آباد در خانواده ای صنعت گر و زحمتکش به دنیا آمد. دوران نوجوانی را در نجف به تحصیل علوم فقهی و مذهبی پرداخت و در سال 1290 به مکه معظمه مشرف شد. وی صاحبان اندیشه های گوناگون را با روی خوش می پذیرفت و با آنان ساعت ها به بحث و مشاوره می پرداخت. در اثبات شهامت سیاسی او همین بس که منزل پناهگاه مقصرین سیاسی دولت از قبیل میرزاحسن رشدیه بود. در منزلش دوستان امیرکبیر را پناه می داد و خود امیرکبیر با منزلش رفت و آمد داشت. محمدعلی سیاح که یکی از روشنفکران مخالف دستگاه استبدادی ناصرالدین شاهی بوده و به همین علت چندسالی در تبعید و حبس گذراند، روابط نزدیکی با مرحوم شیخ هادی داشته است. سیاح بیست سال از عمر نودساله اش را در خارج از ایران به سیر و سیاحت و تعلیم و تعلم پرداخته است. او در خاطراتش ذکر کرده که علاقه قلبی به شیخ هادی نجم آبادی پیدا کرده بوده و گاهی به ملاقات او می رفته. او در خاطراتش شیخ هادی نجم آبادی را در زمره روحانیونی می شمارد که با تمدن غربی برخوردی اصولی داشتند. با توجه به همین دیدگاه واقع بینانه این شیخ هادی است که برای جبران عقب ماندگی ایران تلاش و حمایت می کند تا بیمارستان، مدرسه و حمام به شکل جدید ساخته شود و خود بانی و بنیانگذار بنای این قبیل مراکز و موسسات می شود. حتی زمان هایی خود مانند کارگرها در ساخت آنها کمک می کند.
درباره استعمال دخانیات و مشتقات آن برخلاف نظر بیشتر روحانیون آن زمان که هیچ گاه استعمال تریاک و افیون و دخانیات را حرام نکرده بودند، او اولین روحانی است که با نتیجه گیری عقلی از منابع فقهی اعلام حرمت دائمی استعمال دخانیات را کرده است. ناظم الاسلام کرمانی که خود از جمله شاگردان شیخ هادی بوده است در کتاب خود «تاریخ بیداری ایرانیان» به این نکته اشاره کرده که وی در مورد تحریم تنباکو پیام می فرستد و حاضر است به عنوان اعتراض همراه روحانیون دیگر از تهران خارج شود و به عتبات مهاجرت نماید. اختلاف نظر شیخ هادی با سیدجمال الدین اسدآبادی در کتاب سیمای بزرگان مرتضی مدرسی می نویسد: «می گویند در روزهای ورود سیدجمال الدین به تهران، سید با شیخ هادی نجم آبادی که از دانشمندان روشنفکر ایران بود ملاقات ها کرد تا نقشه ای برای بیداری مردم ایران طرح کنند و ایرانیان را با مفهوم آزادی، برابری و برادری که پایه و اساس اتحاد اسلامی است آشنا سازند و حکومت مشروطه را جایگزین دولت استبدادی قاجار گردانند. شیخ پیشنهاد کرد که چون مردم سواد ندارند و در خواب غفلت و نادانی دست و پا می زنند، از فهم سخنان شما عاجزند، چماق تکفیر که بزرگترین حربه ناجوانمردانه است بر سر ما کوبند و در کوی و برزن فریاد برآرند، ایهاالناس بگیرید که این هم بابی است. بنابراین خوب است که آرام آرام درسی به نام تفسیر قرآن مجید را آغاز کنید و کم کم محاسن آزادی و معایب استبداد را در تفسیر کلمات و آیات آسمانی بیان نمایید، تا گروهی از طلاب به حقایق آشنا شوند. دانش پژوهان را پرورش دهید تا به مرور ایام مقدمات تحول اساسی را در کشور عقب افتاده ایران فراهم نمایید.» ولی سید پند شیخ را نپذیرفت، معتقد بود که ایران نیاز به انقلاب و خونریزی دارد. اگر انقلابی ایجاد نشود و سلطنت قاجاریه منقرض نشود به زودی نام ایران و ایرانی از بین خواهد رفت.
از آن پس همان طور که شنیده ایم سیدجمال آن مرد بزرگ را تکفیر و تبعید کردند و به بیرون از ایران راندند ولی درباره شیخ هادی فقط به تکفیر اکتفا کردند. او با شنیدن مشکلات مردم و ظلم ها و تعدیات ماموران و درباریان و فشارهای دولت و سخنرانی هایش زیرکانه می گفت: «خدا خانه ظالم را خراب کند.» او روزها و حتی شب ها نیز به قول میرزا رضا به «آدم سازی» مشغول بود. در زمان صدراعظمی کهنه مستبد مرتجع عین الدوله، شیخ در محفل خود علناً از وی انتقاد می کرد و غلط کاری های حکومت او را نزد همه کس بیان می داشت. در آن زمان روحانیون متقی و پاکدامن اگر از اعمال ناشایسته روحانی نماها انتقاد می کردند شمشیر تکفیر بر آنها فرود می آمد و متهم به بی دینی می شدند که این موضوع شامل شیخ هادی نجم آبادی عالم روشنفکر نیز شد و به اتهام بابیگری تکفیرش کردند. او سال ها در گوشه انزوا زیست و به تعلیم و معاشرت با عده ای خاص و اهل علم و ساخت مدرسه و مسجد و داروخانه پرداخت. او سرانجام در سال 1320ق با نیکنامی به دیار باقی شتافت.
شاه اگرچه میرزا رضای کرمانی پس از مراجعت از استانبول و اقامت در حضرت عبدالعظیم یک مرتبه به تهران آمده و دو شب مهمان مرحوم حاج شیخ بوده و یک تومان هم از ایشان خرجی گرفته، ولی سندی دال بر اینکه او در جریان ترور ناصرالدین شاه بوده و وجود ندارد و میرزا رضای کرمانی در بازجویی های خود نیز این موضوع را رد کرده ولی پس از فرمان حکم اعدام میرزارضا در اوایل دوران سلطنت مظفرالدین شاه و موافقت جناحی از روحانیت با اجرای حکم میرزا تنها کسی که در ایران شهامت برپایی مراسم مذهبی چهلم فوت برای میرزارضا می کند شیخ هادی نجم آبادی است.
شاگردان شیخ هادی نجم آبادی: 1. مرحوم سید محمد طباطبایی: فرزند سید محمدصادق یکی از شاگردان او است که بعدها یکی از رهبران مشروطه خواهی در ایران شد و بدین جهت سخت مورد تکریم و احترام آزاداندیشان ایرانی واقع شد. این روحانی برجسته همراه عده زیادی از مردم و بعد از مقدماتی از مبارزه و اعتراض در حرم حضرت عبدالعظیم تحصن کردند که در واقع زمینه انقلاب مشروطه را فراهم آورد. 2. مرحوم علی اکبر دهخدا: از جوانان آزاده و مشروطه خواه بود که در دوران جنبش مشروطه خواهی با همکاری «میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل» اقدام به نشر روزنامه صوراسرافیل کرد و با چاپ مقالات طنز آمیزی با امضای «دخو» به بیداری ایرانیان کمک بسزایی کرد. او که یکی از افتخارات فرهنگ فارسی است، از شاگردان شیخ بوده است. او در خاطراتش از شیخ هادی گفته است که در همسایگی اش بوده و شب هایی دیروقت را به یاد دارد که برای آب انداختن به انبار از خانه بیرون می آمده و شیخ هادی را می دیده که با یارانش کنار خانه نشسته و سرگرم صحبت و مباحثه هستند. 3. ناظم الاسلام کرمانی: او نیز یکی از شاگردان شیخ هادی است و در کتابش «تاریخ بیداری ایرانیان» به این نکته اشاره دارد. 4. ملک المتکلمین: او یکی دیگر از شاگردان شیخ و شهید راه مشروطه و آزادی ایران بود. وی پس از کودتای محمد علیشاه قاجار علیه مجلس و مشروطه دستگیر شد و در باغشاه تهران به قتل رسید. (برگزیده از کتاب حاج شیخ هادی نجم آبادی و مشروطیت تالیف حسن مرسلوند).
مردمانی پاک دل در روستایی نزدیک طالقان
کتاب «تبیان صادق» که شامل مطالبی تفصیلی درباره آثار و افکار آیت الله میرزا صادق مجتهد تبریزی (مرجع اهل توقف طالقان) است به قلم حجت الاسلام سید ابراهیم سیدعلوی در اردیبهشت 1391 از سوی موسسه کتابشناسی شیعه (مستقر در قم) در شمارگان 2000 نسخه و 632 صفحه منتشر شد. حجت الاسلام رضا مختاری مدیر موسسه کتابشناسی شیعه درباره اهمیت این کتاب نوشته است: «وظیفه و هدف موسسه کتاب شناسی شیعه معرفی همه جانبه و دقیق بزرگان، عالمان و مولفان شیعه و آثار مکتوب آنان است و چون مرحوم آیت الله میرزا صادق آقا تبریزی (اعلی الله مقامه) بدون شک یکی از عالمان بنام و بزرگ و تاثیر گذار شیعه در سده اخیر است، تدوین و نشر سرگذشت و معرفی آثار و افکار ایشان در دستور کار موسسه قرار گرفت. از آنجا که نویسنده محترم حضرت حجت الاسلام جناب مستطاب آقای سید ابراهیم سیدعلوی (ادام الله سبحانه عمره و توفیقه) از سال ها پیش در این زمینه مطالعه کرده و از حدود بیست و پنج سال پیش، یعنی از سال 1366 ش تاکنون، مقالات و مطالبی درباره ایشان نگاشته اند، از ایشان خواستم این مهم را بر عهده گیرند که بحمدالله پذیرفتند و نتیجه تلاش ایشان و کوشش موسسه برای آماده سازی و تکمیل آن، به شکل کنونی در آمد.
اهدای گنجینه فرهنگی خاندان نجم آبادی به کتابخانه مجلس
خانواده مرحوم «حاج شیخ هادی نجم آبادی» از خانوادههای شناخته شده تهران، خاندانی اهل و علم فضل است که نام و یادشان در بسیاری از متون آمده است. در حال حاضر مقبره مرحوم نجم آبادی (1320ق) واقع در خیابان شیخ هادی محلی است که بسیاری از چهره های این خاندان در آنجا مدفون هستند. مرحوم شیخ هادی نجم آبادی که از علمای شناخته شده دوره ناصری است، یکی از حلقات اصلی این خاندان است. فرزند مرحوم حاج شیخ مهدی نجم آبادی از طرف پدر متولی آثار مخطوط و کتاب های برجای مانده از خاندان بوده است. این کتاب ها که غالب آنها در سال 1251 و پس از آن در سال 1260 و سال های پس از آن وقف شده، در اختیار خانواده بوده و تا این اواخر در مقبره نگه داری می شده است.
پس از درگذشت مرحوم شیخ مهدی در سال 1957 میلادی، فرزندش ایشان پروفسور سیف الدین نجم آبادی متولی این آثار شدند که در حال حاضر در آلمان بسر میبرند. گفتنی است که بیشتر اعضای این خانواده که درگذشته به علم الادیان اشتغال داشتند، در حال حاضر به علم الابدان مشغول بوده و از چهره های برجسته در حوزه پزشکی بوده و هستند. صبیه گرامی آقای سیف الدین نجم آبادی سرکار پروفسور خانم شهناز نجم آبادی استاد دانشگاه توبینگن آلمان هستند که زمینه تحقیقات ایشان گویشهای ایرانی بوده اخیرا فعالیت چشمگیری در برگزاری همایش خلیج فارس در دانشگاه تهران داشتند.
بر اساس تصمیمی که متولی محترم گرفته است، قرار شده است تا آثار مخطوط و سنگی موجود در خانواده به کتابخانه مجلس اهدا شده و به نام خانواده نجم آبادی در آنجا بماند. نسخ خطی اهدا شده 37 اثر است که همراه آن 27 دفتر ثبتی محضر نیز موجود است. علاوه بر اینها 155 کتاب چاپ سنگی و 117 کتاب چاپ سربی و جدید نیز در میان این آثار وجود دارد. یکی از کهن ترین این نسخه ها نسخه ای از کتاب المبسوط شیخ طوسی از قرن هشتم هجری است. برخی از نسخ دیگر عبارتند از مجلداتی از حدائق؛ جواهر الکلام؛ مسالک؛ مجمع البحرین و تعدادی نسخ دیگر ( به نقل از وب سایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی).
مجله بررسی های تاریخی به روایت سرهنگ یحیی شهیدی
شادروان سرهنگ یحیی شهیدی (1300 – 1386 خورشیدی) از چهره های فرهنگی خاندان علمی برغانی است که ریشه در شهرستان ساوجبلاغ دارد. او مدتی سردبیر «مجله بررسی های تاریخی» بود. مجله ای که درباره سرگذشت آن در دانشنامه جهان اسلام نوشته است: «مجله بررسی های تاریخی، نشریه ای در تاریخ، تاریخ نظامی ایران و تحقیقات ایرانشناسی (1345 - 1357ش) است. انتشار این مجله از 1345 آغاز شد. هیئت رئیسه افتخاری آن، با عضویت وزیرجنگ، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران و رئیس دانشگاه تهران به وجود آمد که برای تعیین خط مشی مجله جلسه ای سالانه تشکیل می دادند. اعضای هیئت مدیره این نشریه از امرای ارتش بودند. جلسات هیئت مدیره برای نظارت بر چاپ مقالات دو ماه یک بار برگزار می شد. مدیر مسئول و سردبیر نشریه می بایست از افسران ارشد با تحصیلات عالی و تألیفاتی در زمینة تاریخی انتخاب می شدند؛ بدین جهت طبق اساسنامة مجله، از رئیس گروه تاریخ دانشگاه تهران و دو تن مورخ، یک استاد باستانشناسی، یک استاد زبان و ادبیات فارسی و یک استاد حقوق دعوت می شد تا برای بررسی مقالات در جلسات هیئت تحریریه که دو هفته یک بار تشکیل می شد، شرکت کنند. سردبیران این مجله به ترتیب، سرهنگ دکتر جهانگیر قائم مقامی (تا 1349ش)، سرهنگ یحیی شهیدی (تا 1355ش) و سرهنگ محمد کشمیری (تا بهمن 1357ش) بودند.
شماره اول و دوم مجله در یک جلد در شهریور 1345 ش منتشر شد. با این نشریه، در طول سیزده سال انتشار، 232 محقق، مورخ و ادیب از جمله ابراهیم پورداوود، خانبابا بیانی، محمد جواد مشکور، عباس زریاب، باستانی پاریزی، ایرج افشار و... همکاری می کردند و در آن، 803 موضوع مستند و 1500 سند و مدرک معتبر تاریخی - سیاسی درباره ایران به چاپ رساندند. بررسی های تاریخی شامل مقالاتی پژوهشی در زمینه های گوناگون از جمله تاریخ، تشکیلات و کتاب شناسی نظامی، اسناد و فرمان های تاریخی، تک نگاری های تاریخی و جغرافیایی، فرهنگ و تمدن ایران پیش و بعد از اسلام و نیز در موضوعات دین، ادبیات، قوم شناسی، باستان شناسی، هنر، سکه شناسی، نشان ها و آیین دربار و سرانجام روابط سیاسی، نظامی، فرهنگی و تجاری ایران با کشورهای دیگر است که برخی از آنها از اعتبار ویژه ای برخوردار است.
این نشریه هر دو ماه یک بار (سالانه شش شماره) با قطع 24 در 17 سانتیمتر در دویست الی سیصد صفحه به چاپ می رسید. 77 شماره و دو شماره مخصوص جمعا" 79 شماره، از این مجله منتشر شد. تیراژ آن در سال سیزدهم 3100 نسخه بود، که در چاپخانه ارتش چاپ می شد. وزارت اطلاعات و جهانگردی، مجله بررسی های تاریخی را، زیرنظر ستاد بزرگ ارتشتاران و با کمک وزارت فرهنگ و هنر و وزارت خارجه به زبان های انگلیسی و فرانسه ترجمه و در میان ایرانشناسان و دانشگاههای خارجی، منتشر کرد. اولین شماره آن در شهریور 1350 سپتامبر 1971 به چاپ رسید و تا 1357 ش سه شماره از آن چاپ و منتشر شد.»
هیوی ها به ترکی ساوجبلاغی سخن می گویند
«هیو» شهرکی است از توابع بخش مرکزی شهرستان ساوجبلاغ در استان البرز. نزدیک ترین شهر به آن از استان قزوین، شهر آبیک و از استان البرز شهرهای هشتگرد و نظرآباد است. اهالی هیو به گویش «ترکی ساوجبلاغی» سخن می گویند. جهت آشنایی با زبان و فرهنگ هیوی ها نگاه کنید به کتاب «کندن سسی»: مجموعه اشعار ترکی فرامرز قدسی (فراق). در گذشته نه چندان دور در این شهرک، اکثریت مردم به کار معدن ذغال سنگ مشغول بودند. با تاسیس و راه اندازی کارخانه های سیمان آبیک و فخرایران و... در چهار دهه پیش در اطراف هیو، بیشتر اهالی یا شاغل در این کارخانه ها شدند و یا به اصناف وابسته به آن روی آوردند. هیو منطقه ای کوهپایه ای و بسیار خوش آب و هوا است. در ارتفاعات شمالی هیو منطقهای به نام «سیراب» وجود دارد که با جای دادن امامزاده موسی در خود و دارا بودن درختان گردو و چشمههای خاص به یک منطقه تفریحی و زیارتی برای مردم منطقه تبدیل شده است. همچنین در ارتفاعات این شهرک شرایط مناسبی برای زنبورداری فراهم است.
در خانههای هیو باغچههای بزرگ و درختان میوه فراوانی وجود دارد که متاسفانه با افزایش جمعیت و نیاز به مسکن، بیشتر این باغچهها خشکانده شده و به خانههای مسکونی تبدیل می شوند و در نتیجه شادابی و سرسبزی گذشته؛ آرام آرام از این روستا رخت بر میبندد. این شهرک براساس سرشماری سال 1385جمعیت آن 8061 نفر و 2247 خانوار بوده است. هیو در گذشتهای نه چندان دور دارای مناطقی جنگلی به همراه یک رودخانه بوده است که اکنون تنها رودخانه آن به جا مانده است. همچنین گرگ که یکی از حیوانات این منطقه بود، اکنون در این محل در معرض نابودی است و مورد حمایت سازمان حفاظت محیط زیست قرار گرفته است. گفته میشود در گذشته خانی به نام «جمشید خان» بر هیو و اطراف آن حکم میرانده است که قلعهای نیز از وی برجا مانده است. متاسفانه در اطراف این منطقه به بهانه یافتن معدن، حفاری های غیرقانونی به منظور یافتن آثار باستانی انجام شده است.
هیو در گذشته به دست کدخدا اداره میشد و مردم رعیت او محسوب میشدند. تا سال های اخیر نیز بسیاری از زمین های این دهستان به پسر ارباب تعلق داشت که مردم با پرداخت بهای زمین و خانه محل سکونت خود به وی مالک آنها میشوند. از جمله آثار باستانی هیو، «دژ گبران» میباشد که در قسمت غربی شهرک (شمال مخابرات) واقع شده است. پیشینه ساخت اولیه این قلعه که امروزه درصد بالایی از آن تخریب شدهاست، مشخص نیست ولی می توان گفت در دوران سلجوقیان این قلعه از قلعه های در دست تصرف اسماعیلیان وابسته به حسن صباح بوده است که احتمالا" با قلعه های اطراف به ویژه «ارژنگ قلعه»، «پشند» و «بزقلعه (شاه تهماسپ)» که مشرف به دشت جارو در منطقه اشتهارد است، رابطه داشته است. ساخت معماری بیرونی آن از سنگ و ملات و دیوار اتاق ها از خشت و آجر ساخته شده است. دو حفره در داخل تپه اصلی کنده شده و مربوط به بنای اصلی میباشد که احتمالا" آب انبار یا راه مخفی بوده است. این قلعه از قسمت شرقی و جنوبی با دیوارهای سنگی و از قسمت غرب به پرتگاه و از سمت شمال به دروازه ورودی منتهی می شود. سفالینه هایی با لعاب فیروزهای، لاجوردی و قهوهای و بدون لعاب، نخودی - که ادوار تاریخی از دوران تاریخی و پس از اسلام را شامل میشود - را می توان به صورت پراکنده در اطراف تپه مشاهده کرد.
علامه علی اکبر دهخدا ذیل عنوان «هیو» در لغت نامه خود نوشته است: «هیو روستایی جزء دهستان پشند بخش کرج شهرستان تهران. دارای 2429 تن سکنه است. آب آن از چشمه سار. محصول آن غلات، بنشن، صیفی، باغات انگور، میوه جات، عسل، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است و برخی در معدن ذغال سنگ کار می کنند. دبستان دارد. مزرعه سرای حشمت آباد واقع در کنار راه شوسه جزء این ده است. راه مالرو دارد و از قهوه خانه شاه دوست که سر راه شوسه واقع است ماشین می رود.»
منابع: فرامرز قدسی، کندن سسی، ص 28؛ ذکرالله زنجانی، شناسنامه تاریخی ساوجبلاغ، ص85 و 132؛ علی اکبر دهخدا، لغت نامه؛ ذیل عنوان «هیو».
مقاله ای درباره میرزا ابوتراب شهیدی؛ شاگرد ساوجبلاغی «صاحب عروه»
آیت الله العظمی سید محمد کاظم طباطبایی یزدی معروف به «سید» و «صاحب عروه» (1337- 1253ق) مرجع عام تشیع در روزگار قاجار و مشروطیت است که به ویژه پس از درگذشت آخوند خراسانی در سال 1329ق اکثریت قاطع شیعیان جهان به تقلید وی برآمدند و مطیع حکم و فتوای او گشتند. در اهمیت جایگاه فقهی صاحب عروه همین بس که فقیهان بزرگ شیعه نوعا" آغاز مرجعیت خویش را با حاشیه نویسی بر «عروه الوثقا»ی او اعلام می کنند. جهت بزرگداشت این فقیه ارجمند، قرار است کنگره ای در اوایل سال 1391 در شهرهای قم و یزد برگزار شود. مسئول کمیته علمی این کنگره آیت الله رضا استادی است. نویسنده «وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی» با نگارش مقاله ای با عنوان «آیت الله میرزا ابوتراب شهیدی قزوینی؛ چشم بیدار صاحب عروه در ایران» در این کنگره شرکت کرده است.
چکیده مقاله مورد اشاره به این شرح است: آیت الله حاجی میرزا ابوتراب شهیدی قزوینی (م 1335ش) نوه شیخ محمد تقی برغانی مشهور به شهید ثالث، از مجتهدان نامدار روزگار قاجار و نظریه پرداز جناح مشروعه خواه در جریان جنبش مشروطیت است که در پیوند عمیق فکری و معنوی با استادش آیت الله العظمی سید محمد کاظم طباطبایی معروف به صاحب عروه (م 1337ق) به این جایگاه علمی و اجتماعی دست یافت. آیت الله شهیدی در روزگار پرفراز و نشیب مشروطیت، «چشم و عقل منفصل» صاحب عروه در ایران بود و با نگارش رساله «تذکره الغافل و ارشاد الجاهل» ثابت کرد که به دقایق و ظرایف اندیشه فقهی و سیاسی استادش آشنایی کامل دارد. با استناد به همین رساله است که می توان وی را همسنگ با آیت الله محمد حسین غروی نایینی (م 1355ق) در بین مشروطه خواهان دانست. در مقاله پیش رو، زندگی، زمانه، مبارزات و اندیشه های این شاگرد وفادار صاحب عروه مورد بررسی قرار گرفته است. واژگان کلیدی: صاحب عروه، میرزا ابوتراب شهیدی قزوینی، مشروطه خواهی، مشروعه خواهی.»
ساوجبلاغ، طبیعتی شگفت انگیز در کنار آثار تاریخی
ساوجبلاغ با وسعتی در حدود 1022کیلومتر مربع، از شمال به ارتفاعات البرز و شهرستان طالقان، از غرب به استان قزوین و نظرآباد و از شرق و جنوب به شهرستان کرج مرکز استان البرز محدود می شود. ساوجبلاغ دارای سه بخش چهارباغ، چندار و بخش مرکزی است و شهرهای جدید و قدیم هشتگرد، کوهسار، چهارباغ و گلسار را در خود جای داده است. ساوجبلاغ یک لغت ترکی به معنای «چشمه سرد» است و این نام به خوبی نشان دهنده طبیعت شگفت انگیز، سرسبز و پر از رودخانه ها و چشمه های این منطقه است. وضعیت جغرافیایی این شهرستان به سه منطقه کوهستانی، کوهپایه ای و دشت تقسیم شده است که کوه ها در بخش شمالی قرار دارند. بخش کوهپایه ای این منطقه بین کوهستان و دشتی زیبا حایل شده که چشم هر گردشگری را به خود جذب می کند و دشت های این منطقه نیز دارای باغ های زیبایی است که فضایی آرام و دل انگیز را برای گردشگران داخلی و خارجی فراهم می کند.
علاوه بر این طبیعت زیبا و شگفت انگیز، وجود تپه های متعدد در بخش های مختلف ساوجبلاغ نشان دهنده این است که این شهرستان دارای پراکندگی های استقراری در تپه های مختلف از هزاره پنجم پیش از میلاد تا دوران اسلامی است. حفاری های باستان شناسی صورت گرفته در تپه ها و محوطه های باستانی همچون موشه لان تپه، تپه گرجیان ایقربلاغ و خوروین نشانگر سابقه استقرار و سکونت انسان از هزاره های پنجم و چهارم پیش از میلاد تا هزاره های اول پیش از میلاد در این شهرستان است. نکته قابل ملاحظه آنکه سلاطین صفوی با توجه به نزدیکی ساوجبلاغ به قزوین که پایتخت اول صفویان محسوب می شد توجه خاصی به این منطقه داشتند و همین امر سبب شد تا صفویان در ساوجبلاغ، بناهای عام المنفعه ساختند که بنای اولیه مسجد، حسینیه و پل شاه عباسی در روستای برغان از جمله آنها است. شاید تعجب کنید که این شهرستان در کنار طبیعت چشم نوازش دارای 120 اثر تاریخی است که از این میان می توان به تپه و کاروانسرای ینگی امام، برج آرامگاهی کردان، حسینیه و پل تاریخی برغان، امامزاده عبدالقهار ورده، امامزاده یحیی (ع) دوزعنبر، امامزاده موسی آجین دوجین به عنوان شاخص ترین آثار تاریخی این شهرستان اشاره کرد.
شهرستان زیبا و تاریخی ساوجبلاغ به دلیل عبور بزرگراه تهران - قزوین و نزدیکی آن به کلان شهرهای کرج و تهران دارای موقعیت ممتازی از نظر جذب گردشگر است. این شهرستان دارای شش روستای هدف گردشگری و پنج منطقه نمونه گردشگری است که در آینده نزدیک به یکی از مراکز زیبای گردشگری استان تبدیل خواهد شد. همچنین هنرهایی مانند گلیم بافی، نقاشی روی چرم، معرق، منبت، ساز سنتی، سفال و سرامیک از جمله فعالیت های رایج صنایع دستی در شهرستان ساوجبلاغ هستند. چشم اندازهای طبیعت کوهستانی در کنار آثار و ابنیه تاریخی که در این منطقه پراکنده اند همه ساله به خصوص در روز طبیعت، علاقمندان و دوستداران بسیاری را به خود جذب خود می کند (به نقل از خبرگزاری ایرنا).