مردمانی پاک دل در روستایی نزدیک طالقان
کتاب «تبیان صادق» که شامل مطالبی تفصیلی درباره آثار و افکار آیت الله میرزا صادق مجتهد تبریزی (مرجع اهل توقف طالقان) است به قلم حجت الاسلام سید ابراهیم سیدعلوی در اردیبهشت 1391 از سوی موسسه کتابشناسی شیعه (مستقر در قم) در شمارگان 2000 نسخه و 632 صفحه منتشر شد. حجت الاسلام رضا مختاری مدیر موسسه کتابشناسی شیعه درباره اهمیت این کتاب نوشته است: «وظیفه و هدف موسسه کتاب شناسی شیعه معرفی همه جانبه و دقیق بزرگان، عالمان و مولفان شیعه و آثار مکتوب آنان است و چون مرحوم آیت الله میرزا صادق آقا تبریزی (اعلی الله مقامه) بدون شک یکی از عالمان بنام و بزرگ و تاثیر گذار شیعه در سده اخیر است، تدوین و نشر سرگذشت و معرفی آثار و افکار ایشان در دستور کار موسسه قرار گرفت. از آنجا که نویسنده محترم حضرت حجت الاسلام جناب مستطاب آقای سید ابراهیم سیدعلوی (ادام الله سبحانه عمره و توفیقه) از سال ها پیش در این زمینه مطالعه کرده و از حدود بیست و پنج سال پیش، یعنی از سال 1366 ش تاکنون، مقالات و مطالبی درباره ایشان نگاشته اند، از ایشان خواستم این مهم را بر عهده گیرند که بحمدالله پذیرفتند و نتیجه تلاش ایشان و کوشش موسسه برای آماده سازی و تکمیل آن، به شکل کنونی در آمد.
اهدای گنجینه فرهنگی خاندان نجم آبادی به کتابخانه مجلس
خانواده مرحوم «حاج شیخ هادی نجم آبادی» از خانوادههای شناخته شده تهران، خاندانی اهل و علم فضل است که نام و یادشان در بسیاری از متون آمده است. در حال حاضر مقبره مرحوم نجم آبادی (1320ق) واقع در خیابان شیخ هادی محلی است که بسیاری از چهره های این خاندان در آنجا مدفون هستند. مرحوم شیخ هادی نجم آبادی که از علمای شناخته شده دوره ناصری است، یکی از حلقات اصلی این خاندان است. فرزند مرحوم حاج شیخ مهدی نجم آبادی از طرف پدر متولی آثار مخطوط و کتاب های برجای مانده از خاندان بوده است. این کتاب ها که غالب آنها در سال 1251 و پس از آن در سال 1260 و سال های پس از آن وقف شده، در اختیار خانواده بوده و تا این اواخر در مقبره نگه داری می شده است.
پس از درگذشت مرحوم شیخ مهدی در سال 1957 میلادی، فرزندش ایشان پروفسور سیف الدین نجم آبادی متولی این آثار شدند که در حال حاضر در آلمان بسر میبرند. گفتنی است که بیشتر اعضای این خانواده که درگذشته به علم الادیان اشتغال داشتند، در حال حاضر به علم الابدان مشغول بوده و از چهره های برجسته در حوزه پزشکی بوده و هستند. صبیه گرامی آقای سیف الدین نجم آبادی سرکار پروفسور خانم شهناز نجم آبادی استاد دانشگاه توبینگن آلمان هستند که زمینه تحقیقات ایشان گویشهای ایرانی بوده اخیرا فعالیت چشمگیری در برگزاری همایش خلیج فارس در دانشگاه تهران داشتند.
بر اساس تصمیمی که متولی محترم گرفته است، قرار شده است تا آثار مخطوط و سنگی موجود در خانواده به کتابخانه مجلس اهدا شده و به نام خانواده نجم آبادی در آنجا بماند. نسخ خطی اهدا شده 37 اثر است که همراه آن 27 دفتر ثبتی محضر نیز موجود است. علاوه بر اینها 155 کتاب چاپ سنگی و 117 کتاب چاپ سربی و جدید نیز در میان این آثار وجود دارد. یکی از کهن ترین این نسخه ها نسخه ای از کتاب المبسوط شیخ طوسی از قرن هشتم هجری است. برخی از نسخ دیگر عبارتند از مجلداتی از حدائق؛ جواهر الکلام؛ مسالک؛ مجمع البحرین و تعدادی نسخ دیگر ( به نقل از وب سایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی).
مجله بررسی های تاریخی به روایت سرهنگ یحیی شهیدی
شادروان سرهنگ یحیی شهیدی (1300 – 1386 خورشیدی) از چهره های فرهنگی خاندان علمی برغانی است که ریشه در شهرستان ساوجبلاغ دارد. او مدتی سردبیر «مجله بررسی های تاریخی» بود. مجله ای که درباره سرگذشت آن در دانشنامه جهان اسلام نوشته است: «مجله بررسی های تاریخی، نشریه ای در تاریخ، تاریخ نظامی ایران و تحقیقات ایرانشناسی (1345 - 1357ش) است. انتشار این مجله از 1345 آغاز شد. هیئت رئیسه افتخاری آن، با عضویت وزیرجنگ، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران و رئیس دانشگاه تهران به وجود آمد که برای تعیین خط مشی مجله جلسه ای سالانه تشکیل می دادند. اعضای هیئت مدیره این نشریه از امرای ارتش بودند. جلسات هیئت مدیره برای نظارت بر چاپ مقالات دو ماه یک بار برگزار می شد. مدیر مسئول و سردبیر نشریه می بایست از افسران ارشد با تحصیلات عالی و تألیفاتی در زمینة تاریخی انتخاب می شدند؛ بدین جهت طبق اساسنامة مجله، از رئیس گروه تاریخ دانشگاه تهران و دو تن مورخ، یک استاد باستانشناسی، یک استاد زبان و ادبیات فارسی و یک استاد حقوق دعوت می شد تا برای بررسی مقالات در جلسات هیئت تحریریه که دو هفته یک بار تشکیل می شد، شرکت کنند. سردبیران این مجله به ترتیب، سرهنگ دکتر جهانگیر قائم مقامی (تا 1349ش)، سرهنگ یحیی شهیدی (تا 1355ش) و سرهنگ محمد کشمیری (تا بهمن 1357ش) بودند.
شماره اول و دوم مجله در یک جلد در شهریور 1345 ش منتشر شد. با این نشریه، در طول سیزده سال انتشار، 232 محقق، مورخ و ادیب از جمله ابراهیم پورداوود، خانبابا بیانی، محمد جواد مشکور، عباس زریاب، باستانی پاریزی، ایرج افشار و... همکاری می کردند و در آن، 803 موضوع مستند و 1500 سند و مدرک معتبر تاریخی - سیاسی درباره ایران به چاپ رساندند. بررسی های تاریخی شامل مقالاتی پژوهشی در زمینه های گوناگون از جمله تاریخ، تشکیلات و کتاب شناسی نظامی، اسناد و فرمان های تاریخی، تک نگاری های تاریخی و جغرافیایی، فرهنگ و تمدن ایران پیش و بعد از اسلام و نیز در موضوعات دین، ادبیات، قوم شناسی، باستان شناسی، هنر، سکه شناسی، نشان ها و آیین دربار و سرانجام روابط سیاسی، نظامی، فرهنگی و تجاری ایران با کشورهای دیگر است که برخی از آنها از اعتبار ویژه ای برخوردار است.
این نشریه هر دو ماه یک بار (سالانه شش شماره) با قطع 24 در 17 سانتیمتر در دویست الی سیصد صفحه به چاپ می رسید. 77 شماره و دو شماره مخصوص جمعا" 79 شماره، از این مجله منتشر شد. تیراژ آن در سال سیزدهم 3100 نسخه بود، که در چاپخانه ارتش چاپ می شد. وزارت اطلاعات و جهانگردی، مجله بررسی های تاریخی را، زیرنظر ستاد بزرگ ارتشتاران و با کمک وزارت فرهنگ و هنر و وزارت خارجه به زبان های انگلیسی و فرانسه ترجمه و در میان ایرانشناسان و دانشگاههای خارجی، منتشر کرد. اولین شماره آن در شهریور 1350 سپتامبر 1971 به چاپ رسید و تا 1357 ش سه شماره از آن چاپ و منتشر شد.»
هیوی ها به ترکی ساوجبلاغی سخن می گویند
«هیو» شهرکی است از توابع بخش مرکزی شهرستان ساوجبلاغ در استان البرز. نزدیک ترین شهر به آن از استان قزوین، شهر آبیک و از استان البرز شهرهای هشتگرد و نظرآباد است. اهالی هیو به گویش «ترکی ساوجبلاغی» سخن می گویند. جهت آشنایی با زبان و فرهنگ هیوی ها نگاه کنید به کتاب «کندن سسی»: مجموعه اشعار ترکی فرامرز قدسی (فراق). در گذشته نه چندان دور در این شهرک، اکثریت مردم به کار معدن ذغال سنگ مشغول بودند. با تاسیس و راه اندازی کارخانه های سیمان آبیک و فخرایران و... در چهار دهه پیش در اطراف هیو، بیشتر اهالی یا شاغل در این کارخانه ها شدند و یا به اصناف وابسته به آن روی آوردند. هیو منطقه ای کوهپایه ای و بسیار خوش آب و هوا است. در ارتفاعات شمالی هیو منطقهای به نام «سیراب» وجود دارد که با جای دادن امامزاده موسی در خود و دارا بودن درختان گردو و چشمههای خاص به یک منطقه تفریحی و زیارتی برای مردم منطقه تبدیل شده است. همچنین در ارتفاعات این شهرک شرایط مناسبی برای زنبورداری فراهم است.
در خانههای هیو باغچههای بزرگ و درختان میوه فراوانی وجود دارد که متاسفانه با افزایش جمعیت و نیاز به مسکن، بیشتر این باغچهها خشکانده شده و به خانههای مسکونی تبدیل می شوند و در نتیجه شادابی و سرسبزی گذشته؛ آرام آرام از این روستا رخت بر میبندد. این شهرک براساس سرشماری سال 1385جمعیت آن 8061 نفر و 2247 خانوار بوده است. هیو در گذشتهای نه چندان دور دارای مناطقی جنگلی به همراه یک رودخانه بوده است که اکنون تنها رودخانه آن به جا مانده است. همچنین گرگ که یکی از حیوانات این منطقه بود، اکنون در این محل در معرض نابودی است و مورد حمایت سازمان حفاظت محیط زیست قرار گرفته است. گفته میشود در گذشته خانی به نام «جمشید خان» بر هیو و اطراف آن حکم میرانده است که قلعهای نیز از وی برجا مانده است. متاسفانه در اطراف این منطقه به بهانه یافتن معدن، حفاری های غیرقانونی به منظور یافتن آثار باستانی انجام شده است.
هیو در گذشته به دست کدخدا اداره میشد و مردم رعیت او محسوب میشدند. تا سال های اخیر نیز بسیاری از زمین های این دهستان به پسر ارباب تعلق داشت که مردم با پرداخت بهای زمین و خانه محل سکونت خود به وی مالک آنها میشوند. از جمله آثار باستانی هیو، «دژ گبران» میباشد که در قسمت غربی شهرک (شمال مخابرات) واقع شده است. پیشینه ساخت اولیه این قلعه که امروزه درصد بالایی از آن تخریب شدهاست، مشخص نیست ولی می توان گفت در دوران سلجوقیان این قلعه از قلعه های در دست تصرف اسماعیلیان وابسته به حسن صباح بوده است که احتمالا" با قلعه های اطراف به ویژه «ارژنگ قلعه»، «پشند» و «بزقلعه (شاه تهماسپ)» که مشرف به دشت جارو در منطقه اشتهارد است، رابطه داشته است. ساخت معماری بیرونی آن از سنگ و ملات و دیوار اتاق ها از خشت و آجر ساخته شده است. دو حفره در داخل تپه اصلی کنده شده و مربوط به بنای اصلی میباشد که احتمالا" آب انبار یا راه مخفی بوده است. این قلعه از قسمت شرقی و جنوبی با دیوارهای سنگی و از قسمت غرب به پرتگاه و از سمت شمال به دروازه ورودی منتهی می شود. سفالینه هایی با لعاب فیروزهای، لاجوردی و قهوهای و بدون لعاب، نخودی - که ادوار تاریخی از دوران تاریخی و پس از اسلام را شامل میشود - را می توان به صورت پراکنده در اطراف تپه مشاهده کرد.
علامه علی اکبر دهخدا ذیل عنوان «هیو» در لغت نامه خود نوشته است: «هیو روستایی جزء دهستان پشند بخش کرج شهرستان تهران. دارای 2429 تن سکنه است. آب آن از چشمه سار. محصول آن غلات، بنشن، صیفی، باغات انگور، میوه جات، عسل، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است و برخی در معدن ذغال سنگ کار می کنند. دبستان دارد. مزرعه سرای حشمت آباد واقع در کنار راه شوسه جزء این ده است. راه مالرو دارد و از قهوه خانه شاه دوست که سر راه شوسه واقع است ماشین می رود.»
منابع: فرامرز قدسی، کندن سسی، ص 28؛ ذکرالله زنجانی، شناسنامه تاریخی ساوجبلاغ، ص85 و 132؛ علی اکبر دهخدا، لغت نامه؛ ذیل عنوان «هیو».
مقاله ای درباره میرزا ابوتراب شهیدی؛ شاگرد ساوجبلاغی «صاحب عروه»
آیت الله العظمی سید محمد کاظم طباطبایی یزدی معروف به «سید» و «صاحب عروه» (1337- 1253ق) مرجع عام تشیع در روزگار قاجار و مشروطیت است که به ویژه پس از درگذشت آخوند خراسانی در سال 1329ق اکثریت قاطع شیعیان جهان به تقلید وی برآمدند و مطیع حکم و فتوای او گشتند. در اهمیت جایگاه فقهی صاحب عروه همین بس که فقیهان بزرگ شیعه نوعا" آغاز مرجعیت خویش را با حاشیه نویسی بر «عروه الوثقا»ی او اعلام می کنند. جهت بزرگداشت این فقیه ارجمند، قرار است کنگره ای در اوایل سال 1391 در شهرهای قم و یزد برگزار شود. مسئول کمیته علمی این کنگره آیت الله رضا استادی است. نویسنده «وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی» با نگارش مقاله ای با عنوان «آیت الله میرزا ابوتراب شهیدی قزوینی؛ چشم بیدار صاحب عروه در ایران» در این کنگره شرکت کرده است.
چکیده مقاله مورد اشاره به این شرح است: آیت الله حاجی میرزا ابوتراب شهیدی قزوینی (م 1335ش) نوه شیخ محمد تقی برغانی مشهور به شهید ثالث، از مجتهدان نامدار روزگار قاجار و نظریه پرداز جناح مشروعه خواه در جریان جنبش مشروطیت است که در پیوند عمیق فکری و معنوی با استادش آیت الله العظمی سید محمد کاظم طباطبایی معروف به صاحب عروه (م 1337ق) به این جایگاه علمی و اجتماعی دست یافت. آیت الله شهیدی در روزگار پرفراز و نشیب مشروطیت، «چشم و عقل منفصل» صاحب عروه در ایران بود و با نگارش رساله «تذکره الغافل و ارشاد الجاهل» ثابت کرد که به دقایق و ظرایف اندیشه فقهی و سیاسی استادش آشنایی کامل دارد. با استناد به همین رساله است که می توان وی را همسنگ با آیت الله محمد حسین غروی نایینی (م 1355ق) در بین مشروطه خواهان دانست. در مقاله پیش رو، زندگی، زمانه، مبارزات و اندیشه های این شاگرد وفادار صاحب عروه مورد بررسی قرار گرفته است. واژگان کلیدی: صاحب عروه، میرزا ابوتراب شهیدی قزوینی، مشروطه خواهی، مشروعه خواهی.»
ساوجبلاغ، طبیعتی شگفت انگیز در کنار آثار تاریخی
ساوجبلاغ با وسعتی در حدود 1022کیلومتر مربع، از شمال به ارتفاعات البرز و شهرستان طالقان، از غرب به استان قزوین و نظرآباد و از شرق و جنوب به شهرستان کرج مرکز استان البرز محدود می شود. ساوجبلاغ دارای سه بخش چهارباغ، چندار و بخش مرکزی است و شهرهای جدید و قدیم هشتگرد، کوهسار، چهارباغ و گلسار را در خود جای داده است. ساوجبلاغ یک لغت ترکی به معنای «چشمه سرد» است و این نام به خوبی نشان دهنده طبیعت شگفت انگیز، سرسبز و پر از رودخانه ها و چشمه های این منطقه است. وضعیت جغرافیایی این شهرستان به سه منطقه کوهستانی، کوهپایه ای و دشت تقسیم شده است که کوه ها در بخش شمالی قرار دارند. بخش کوهپایه ای این منطقه بین کوهستان و دشتی زیبا حایل شده که چشم هر گردشگری را به خود جذب می کند و دشت های این منطقه نیز دارای باغ های زیبایی است که فضایی آرام و دل انگیز را برای گردشگران داخلی و خارجی فراهم می کند.
علاوه بر این طبیعت زیبا و شگفت انگیز، وجود تپه های متعدد در بخش های مختلف ساوجبلاغ نشان دهنده این است که این شهرستان دارای پراکندگی های استقراری در تپه های مختلف از هزاره پنجم پیش از میلاد تا دوران اسلامی است. حفاری های باستان شناسی صورت گرفته در تپه ها و محوطه های باستانی همچون موشه لان تپه، تپه گرجیان ایقربلاغ و خوروین نشانگر سابقه استقرار و سکونت انسان از هزاره های پنجم و چهارم پیش از میلاد تا هزاره های اول پیش از میلاد در این شهرستان است. نکته قابل ملاحظه آنکه سلاطین صفوی با توجه به نزدیکی ساوجبلاغ به قزوین که پایتخت اول صفویان محسوب می شد توجه خاصی به این منطقه داشتند و همین امر سبب شد تا صفویان در ساوجبلاغ، بناهای عام المنفعه ساختند که بنای اولیه مسجد، حسینیه و پل شاه عباسی در روستای برغان از جمله آنها است. شاید تعجب کنید که این شهرستان در کنار طبیعت چشم نوازش دارای 120 اثر تاریخی است که از این میان می توان به تپه و کاروانسرای ینگی امام، برج آرامگاهی کردان، حسینیه و پل تاریخی برغان، امامزاده عبدالقهار ورده، امامزاده یحیی (ع) دوزعنبر، امامزاده موسی آجین دوجین به عنوان شاخص ترین آثار تاریخی این شهرستان اشاره کرد.
شهرستان زیبا و تاریخی ساوجبلاغ به دلیل عبور بزرگراه تهران - قزوین و نزدیکی آن به کلان شهرهای کرج و تهران دارای موقعیت ممتازی از نظر جذب گردشگر است. این شهرستان دارای شش روستای هدف گردشگری و پنج منطقه نمونه گردشگری است که در آینده نزدیک به یکی از مراکز زیبای گردشگری استان تبدیل خواهد شد. همچنین هنرهایی مانند گلیم بافی، نقاشی روی چرم، معرق، منبت، ساز سنتی، سفال و سرامیک از جمله فعالیت های رایج صنایع دستی در شهرستان ساوجبلاغ هستند. چشم اندازهای طبیعت کوهستانی در کنار آثار و ابنیه تاریخی که در این منطقه پراکنده اند همه ساله به خصوص در روز طبیعت، علاقمندان و دوستداران بسیاری را به خود جذب خود می کند (به نقل از خبرگزاری ایرنا).
سخنان کوتاه بینانه و کودکانه درباره ساوجبلاغ
حسین سهیلی نیا
اشاره: نویسنده شناخته شده وبلاگ جعلی «خور، سرزمین خورشید» http://maryamfa.blogfa.com/ در 20 اسفند 1390 طی یادداشتی کوتاه، منتقدان خود یعنی ساوجبلاغی ها را «بی هویت های زبان پرست» و «لائیک» نامیده و متاسفانه بار دیگر به بی ادبی های خود ادامه داده است. در نوشته زیر، آقای حسین سهیلی نیا - از فعالان سایبری شهرستان ساوجبلاغ - به ادعاهای وی پاسخ داده است.
* * * * *
نویسنده وبلاگ جعلی «خور، سرزمین خورشید»! با سلام.
ابتدا شما و خودم را توصیه به تقوای الهی می کنم که تنها راه نجات انسان از تاریکی های فکر و رسیدن به نور فهم است. همچنین شما را به کاوش و جست و جو در لغت نامه های مرجع توصیه می کنم تا از این پس هر وقت ککتان گزید، شروع به نوشتن مطالبی بی پایه و اساس در خصوص نام و اصالت شهرستان ساوجبلاغ ننمایید. در ضمن اگر قرار به اظهارنظر در مورد عنوانی خاص است، دیگر چرا بی نام و نشان، به قول معروف: چرا مخفیانه، چقدر بی خردانه!!!! شما حتی ابتدایی ترین راه و روش نگارش را نمی دانید!!!! اصلا" شما معنا و مفهوم واژه لائیک، را می دانید؟!!! بعید می دانم. اما در ادامه می خوانیم: «...واژه ساوجبلاغ (سویوق بولاغ/ چشمه آب سرد) که واژهای ترکی است... {کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، مهر 1383 شماره84 ، پایگاه مجلات تخصصی نور}.
نظرات سرکار علّیه آنچنان که معلوم و مرقوم است، بسیار کوتاه بینانه و کودکانه از روی عداوت و کینه ای خاص است. شاید برگرفته از آن اندیشه پوشالی «مکتب ایرانی» است. الله اعلم!!! خدا می داند در این مدت کوتاه و پس از انتشار همین دو کلمه «مکتب ایرانی» چه هزینه ها که ندادیم. آن پیر سفر کرده، دلسوز قرآن و اسلام امام خمینی (ره) فرمودند: «ملیت ما اسلام است.» پس دیگر لزومی ندارد که گفته های احزابِ دوران انقلاب اسلامی همچون سازمان مجاهدین خلق، نهضت آزادی و... را دیگر بار بشنویم آن هم بسیار زشت، بد و سخیفانه... این گفت و گوها را زمان انقلاب انجام داده ایم... خون های زیادی را برای این انقلاب داده ایم. در پایان اظهار تاسف و ناخرسندی شدید خود را از انتشار اکاذیبی متوهمانه و توهین آمیز در خصوص مردم محترم این شهرستان، اصالت و کیان ایشان ابراز می دارم و امیدوارم مسئولان با جدیت تمام پیگیری نمایند. حسین سهیلی نیا، 21/12/1390.
هویت واقعی وبلاگ هتاک و وحدت شکن آشکار شد
با هوشیاری و کوشش یکی از فرزندان غیور شهرستان ساوجبلاغ، هویت واقعی نویسنده وبلاگ «خور، سرزمین خورشید» http://maryamfa.blogfa.com/ که با نام زنانه و مستعار «مریم فلاح نژاد» و با سو استفاده از نام روستای خور، فرهنگ، تاریخ و زبان اهالی شهرستان ساوجبلاغ را مورد تمسخر و توهین قرار داده بود، آشکار شد. نویسنده این وبلاگ هتاک همان «آقای محبوبی» نویسنده وبلاگ «آردهه» به نشانی http://ardehe.blogfa.com/ است. آقای محبوبی متاسفانه چند سالی است که با تاثیرپذیری از «باستان گرایی رادیکال» و «شونیسم آریایی» مبادرت به توهین و ترویج سخنان تفرقه انگیز و نژادی در محافل فرهنگی و آموزشی شهرستان ساوجبلاغ می نماید. جهت آشنایی بیشتر با این فرد هتاک و فرهنگ ناشناس رجوع کنید به مطالب زیر که پیش از این در وبلاگ «ساوجبلاغ پژوهی» منتشر شده است. یادآوری می شود آقای «م» مورد اشاره در مطالب زیرین، متاسفانه همان آقای «محبوبی» از اهالی روستای آردهه از توابع شهرستان ساوجبلاغ است! گمان می کنم که همه چیز برای برخورد قانونی با ایشان به جهت هتک حرمت فرهنگ، تاریخ و زبان اهالی نجیب شهرستان ساوجبلاغ فراهم است. یا علی مدد.
بخش اول http://128askari.parsiblog.com/Posts/303
بخش دوم http://128askari.parsiblog.com/Posts/302
نامه محمود نجفی به نویسنده وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی
نژاد آریایی ساخته و پرداخته ذهن فردی جاهل به نام «هیتلر» است
بازتاب مطالب توهین آمیز وبلاگ «خور، سرزمین خورشید» به نشانی http://maryamfa.blogfa.com نسبت به فرهنگ، تاریخ و زبان اهالی شهرستان ساوجبلاغ، همچنان ادامه دارد. نوشته زیر، متن کامل نامه آقای محمود نجفی به نویسنده وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی در 20 اسفند 1390 است. ایشان دانش آموخته کارشناسی ارشد فلسفه اسلامی و مدرس دانشگاه علمی و کاربردی صنعت سیمان و دانشگاه غیرانتفاعی آبا است که دستی در مطالعات تاریخی و زبان و ادبیات ترکی دارد. این وبلاگ همچنان از ابراز نظر دیگران حتی نویسنده وبلاگ هتاک «خور، سرزمین خورشید» مشتاقانه استقبال می کند.
* * * * *
گرامی ترین شما نزد خداوند، باتقوا ترین شما است (قرآن حکیم).
برادر گرامی و ارجمند آقای حسین عسگری؛ به هنگام مطالعه وبلاگ جناب عالی متوجه توهین و بی ادبی به زبان مادری خود توسط فردی بی هویت گشتم که فکر و ذهن مرا مشغول خود ساخت. از این متن توهین آمیز، بوی «ملی گرایی» به مشام می رسد که دنباله همان «مکتب ایرانی» می باشد نه «مکتب اسلامی». به نظر می رسد نویسنده چنین وبلاگی دچار حقارت و سرخوردگی می باشد تا واقع بینی و عقل گرایی، زیرا:
1. علیرغم تلاش این نویسنده بر استفاده از کلمات فارسی، در چند سطر نوشته وی بیش از سی و هفت بار از کلمات عربی استفاده شده است. 2. ساوجبلاغ برگرفته از کلمه ترکی (سویوق بولاق یا همان ساووق بولاق) است و از لحاظ ساختار لغوی برگرفته از کلمات ساوه (شهری در جنوب این شهرستان واقع در استان مرکزی است که نام یکی از پهلوانان باستانی فرهنگ ترکی است) جَ (به اندازه ی) بولاق (چشمه) یعنی به اندازه ساوه چشمه دارد. در حالی که نویسنده کج فهم و بی سواد آن وبلاگ، گرفتار توهمات جاهلانه خود می باشد و یا خود را به حماقت زده و از روی نادانی اظهار نموده که ساوجبلاغ معنای بدی دارد و باید عوض شود در حالی که در کتب کهن نام این محل ساوجبلاغ است و حدود آن از کرخ (کرج) تا قشلاق واقع در استان قزوین می باشد. در واقع استان البرز همان دشت ساوجبلاغ است. 3. در جدیدترین مطالعات علمی به عمل آمده، دانشمندان پی به این موضوع برده اند که: اولا" اعتقاد به وجود نژاد آریایی توهمی بیش نیست که ساخته و پرداخته ذهن فردی جاهل به نام «هیتلر» است. ثانیاً نژاد مردمانی که در سرزمین ایران زندگی می کنند برگرفته از نژادها و اقوام مختلف است. ثالثا" پرواضح است که زبان و گویش مردم «شهرک خور» ترکی می باشد. 4. اگر نویسنده بی سواد این متن توهین آمیز می دانست که مادر حضرت صاحب الزمان (عج) از شهر قسطنطنیه (استانبول) و ترک زبان می باشد، شاید اجازه توهین به خود نمی داد. نمی دانم شاید چنین فردی معتقد به مهدویت نباشد و گرفتار مکتب ایرانی خود باشد. باتوجه به بی احترامی صورت گرفته به زبانی که سومین زبان زنده دنیا از لحاظ گویشگر (بیش از 800 میلیون گویشگر) و غنای ادبی است. پیشنهاد اینجانب ارایه شکایت به مراجع ذی صلاح قضایی و نظارتی شهرستان ساوجبلاغ است تا از این پس جلوی چنین بی احترامی هایی گرفته شود. با تشکر، محمود نجفی، 20 اسفند .1390
آقای دادستان لطفا با این وبلاگ بدشگون برخورد نمایید! در وبگردی هایم به طور اتفاقی در روز شنبه 13 اسفند 1390 وبلاگی دیدم با عنوان «خور، سرزمین خورشید» به مدیریت «مریم فلاح نژاد» http://maryamfa.blogfa.com در نگاه اول، خوشحال شدم که وبلاگی برای روستای خور راه اندازی شده اما این خوشحالی دیری نپایید. متاسفانه فضای وبلاگ مورد اشاره، بوی تعفن بیماری «راسیسم» و «شونیسم» می دهد و در یک روز پس از انتخابات مجلس نهم، با قلمی ناشیانه و نگاهی کودکانه، وحدت ملی ایرانیان به ویژه هویت تاریخی و فرهنگی شهرستان ساوجبلاغ را نشانه رفته است. ادعاهای خنده آور نویسنده ناشناس این وبلاگ جعلی به این شرح است: 1. تغییر نام رسمی شهرستان «ساوجبلاغ» به شهرستان «هشتگرد»! جالب توجه است که به طرز عجیبی از سوی فردی ناشناس در روز 13 اسفند 1390 عنوان رسمی شهرستان ساوجبلاغ در مقاله «ویکی پدیا، دانشنامه آزاد» به هشتگرد تغییر می یابد. به نظر می رسد که بین راه اندازی این وبلاگ وحدت شکن و تغییرات مقاله ویکی پدیا ارتباطاتی وجود داشته باشد. 2. تحریف تلفظ و معنی واژه «ساوجبلاغ» که موجب آزردگی ساوجبلاغی های غیرتمند شده است. نویسنده هتاک، بی شرمانه نام شهرستان ساوجبلاغ - که صورت ساییده شده ترکیب معنادار «سویوق بولاق» یعنی «چشمه های سرد» است - را «یک نام زشت مغولی» و همسان با واژه «الاغ» می داند! عجیب تر آنکه ایشان متوهمانه تغییر نام شهرستان ساوجبلاغ را یک «ضرورت ملی» می پندارد و وقیحانه پرسشی بیهوده طرح می کند که «آیا زشت تر از ساوجبلاغ نامی است؟» و کودکانه پاسخ می دهد: «البته که نیست»!؟ امان از بی خردی، تعصب و بی اصالتی نویسنده این جملات که خواسته یا ناخواسته در راستای اهداف بدخواهان ایران اسلامی قلم می زند. گمان می کردم که وی فقط «ترک ستیز» است اما در آن وبلاگ، مطالبی آمده که نشان می دهد که این خانم بی فضیلت و هتاک، اعتقادی به «هویت اسلامی» هم ندارد. او در معرفی زادگاه خود - یعنی روستای خور - می نویسد: «این روستا از باختر به روستای تازی آباد منتهی می شود.» منظور او از «تازی آباد» همان روستای «عرب آباد کوه» است! وی در ادامه نوشته خود، اهالی روستای خور را «فارس و آریایی» معرفی می کند که به زبان فارسی سخن می گویند. این در حالی است که حتی کودکان بازیگوش ساوجبلاغی هم می دانند که همه خوری ها - بدون استثناء - ترک زبان هستند و با گویش «ترکی ساوجبلاغی» سخن می گویند. متاسفانه نویسنده وبلاگ، هتاکی را به اوج می رساند و زبان «ترکی» را زبانی «بدشگون» معرفی می کند! با توجه به اینکه ادعاهای این وبلاگ نانجیب، بی ادبانه و عاری از هرگونه منطق و پژوهش است، می طلبد که دادستان محترم شهرستان ساوجبلاغ به عنوان مدعی العموم، با این وبلاگ برخورد قضایی کند و با عصای قانون و عدالت، ایشان را تادیب نماید. بنده هم به سهم خود، نویسنده آن وبلاگ و خوانندگان این وبلاگ را ارجاع می دهم به مطلب «راسیسم، آزمایش ژنتیک و تغییر نام مغولی ساوجبلاغ!» که پیش از این در وبلاگ «ساوجبلاغ پژوهی» منتشر شده است.