شیخ گفت: افعی که افسون بر نمی دارد !
شیخ عبدالعلی موبد کاشانی که از یاران و هواخواهان شیخ هادی نجم آبادی بود تعریف می کرد: شیخ از تهمت زدن و آزار و ستم، دروغ گویی، مال مردم خوردن، طعنه بر دین و ایمان مردم زدن و سایر کارها و سخنان بیهوده و زشت پرهیز داشت. در یکی از روزها شخصی چون ماری خوش خط و خال به نزد شیخ رفت و در کنارش نشست؛ همی از سلامت نفس خود لاف می زد و وانمود می کرد که عقیده به مکافات دنیا و آخرت دارد؛ داستان ها شاهد مدعای خود می آوردند؛ از مردم و از خودش همی گفت. براستی که چه زبان چرب و نرمی داشت. آن کس که او را نمی شناخت می پنداشت که چنان حاج آقایی در روزگار نبوده و نیست؛ چنین خیرخواه مردمی از آغاز تا انجام گیتی یگانه است. وی برای آنکه ثابت کند که حتی در این دنیا هم کار بد بدون مکافات نمی ماند حکایتی را تعریف کرد. خیلی با مزه است.
می گفت: یکبار برای زیارت به مکه رفته بودم. در راه مکه به صحرا به ماری دچار شدم. ترسیدم که زیانی رساند. برای دفاع از خود چماقی به سوی مار انداختم. پس از مدتی ضربه زدن به افعی، اسبابی فراهم گشت که چند ضربه چماق خوردم. من (شیخ عبدالعلی) می دیدم که شیخ هادی به حرف های او گوش می داد و چیزی نمی فرمود. من آن مرد را می شناختم و می دانستم که به همه عیب های شرعی و عرفی آراسته است. وی با خبرچینی دویست آدم بی آزار و گوشه گیر را به کشتن داده بود به طوری که حجاج بن یوسف ثقفی نسبت به او رحمت دو جهانی بود. بی هیچ هنر و منصب روشنی مالک کرورها ثروت شده بود. هر خانواده ای را که نابود می کرد دو تومان بهره می برد و هنوز هم دست از کار پلیدش بر نداشته بود. من در این اندیشه بودم که شیخ ما دارد فریب می خورد و شقی ترین آدم را حضرت زین العابدین تصور کرده است...
اما ناگاه آن خواجه برزگ به فراست دریافت که من در چه اندیشه ای بودم که «پس از آن همه کوشش به عجب کسی دست ارادت دادم که سعید را از شقی درست نمی شناسد» پس فرمود: «عبدالعلی چفدر کودکانه می اندیشی و کم ظرفیت هستی. گمان داری جز تو کسی نمی فهمد. افعی که افسون بر نمی دارد. حاجی چه می گوید؟» شیخ ما با خواص لهجه و اصطلاح مخصوص داشت. از این جهت خاصان مجلس دانستند که چه می گوید. دریافتیم که شیخ درست تشخیص داده است. حاجی هم به خود می بالید و همچنان لاف می زد و دست بردار نبود. خاصان مجلس دانستند که به گفته شیخ حاجی افعی است و ترک شرارت و فساد نکند. بنا بر این جز گوش دادن به یاوه بافی های او کار دیگری مصلحت نیست.
منبع: هزار و یک حکایت تاریخی.
به این همجواری افتخار می کنیم
یادداشت زیر واکنش آقای حسین جوادان وکیل پایه یک دادگستری و از فعالان فرهنگی و اجتماعی شهرستان ساوجبلاغ به یادداشت «سخنی با آقای حجّت الله صادقی فرماندار شهرستان نظرآباد» است. وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی از انتشار دیگر دیدگاه ها در این باره، استقبال می کند.
* * *
برادر عزیز و گرانمایه، جناب آقای حسین عسکری
باسلام و ادب
درود بر شما که کلامتان بوی ناب فرهنگ و ادب و تاریخ می دهد، و صراحت کلامتان خواب را از چشم سیاستمداران بی سلیقه می رباید . نظرآباد و ساوجبلاغ و طالقان، و در یک کلام حوزه تمدنی ساوجبلاغ بزرگ که در گذشته های نه خیلی دور به شهادت اسنادی نظیر «نزهت القلوب» حتّی کرج و کن و سولقان را نیز در بر می گرفت، همه از یک جان واحدند و از یک آبشخور فرهنگی و تمدّنی آب می خورند و سیراب می شوند. ما نه تنها از همجواری با نظرآباد و طالقان و کرج، احساس رنج نمی کنیم و آن را مسأله ی خود نمی دانیم، بلکه به آن افتخار می کنیم و پاره های تن خود را چون جان شیرین، عزیز می داریم. بی تردید، هر گامی که برای توسعه نظرآباد عزیز برداشته شود، و هر خشتی که بر عمارت پیشرفت آن نهاده شود، به زودی اثر و نتیجه و سودش به ساوجبلاغ و طالقان و کرج هم خواهد رسید و لبخند رضایتی بر لب های ما خواهد نشاند. زادگاه و موطن ما از دیرباز یک جان واحد و یک کالبد تاریخی مشترک داشته است، گیرم که به جبر تقسیمات کشوری، خطّی بین ما کشیده باشند.
به قول حضرت مولانا:
این وطن، مصر و عراق و شام نیست
این وطن جایی ست کآن را نام نیست...
پاینده باشید و گام هایتان در راه خدمت به فرهنگ و اندیشه و تاریخ ساوجبلاغ بزرگ باستانی استوار باد.
یادداشت حسین جوادان درباره تغییر نام شهرستان نظرآباد
از مالکیّت تا نام آوران خاندان میرخانی
حسین عسکری: جلد پانزدهم دایره المعارف تشیّع در 597 صفحه از سوی انتشارات حکمت منتشر شد. در این جلد، 27 مدخل را بنده نوشته ام: «مالکیّت؛ ماه شرف خانم؛ مجتهد نجم آبادی، محمّدتقی؛ مخصّص؛ مرکّب؛ مستقلات عقلیّه؛ مسعود بن حجّاج؛ مشتق؛ مشکّک؛ مشهدی کاظمی، سیّد امداد حسین؛ مصالح مرسله؛ مصلحت؛ مطبوعات شیعی؛ مطلق و مقیّد؛ معاطات؛ معدّ؛ مغنیه، محمّدجواد؛ مفهوم و منطوق؛ مقدّمه؛ مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم؛ ملل اسلامی (حزب)؛ منیع بن زیاد؛ میرخانی، سیّداحمد؛ میرخانی، سیّدحسن؛ میرخانی، سیّدحسین؛ میرخانی، سیّدحمید؛ میرخانی، سیّدمصطفی.» ادامه مطلب...
همجواری با ساوجبلاغ، مسأله شهرستان ما نیست
یادداشتم را با این پرسش اساسی آغاز می کنم که هویّت فرهنگی و تاریخی شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز چه ویژگی ها و مختصاتی دارد و نسبت فرهنگی آن با منطقه تاریخی ساوجبلاغ چیست؟ آقای حجّت الله صادقی فرماندار محترم شهرستان نظرآباد در روزنامه پیام سپیدار (ش 439، چهارشنبه 21 امرداد 1394، ص 2) در پاسخ به این پرسش گفته است: «با توجّه به نزدیکی شهرستان ساوجبلاغ و نظرآباد و این موضوع که نظرآباد تا چند سال پیش از توابع ساوجبلاغ بود، ما کار سختی در پیش داریم. یکی از مسایل ما همجواری نظرآباد و ساوجبلاغ است به صورتی که تنها یک بلوار حدّ فاصل دو شهرستان را تشکیل می دهد و به همین دلیل تفکیک دو شهرستان کار مشکلی است. هیچ عارضه طبیعی حدّ فاصل نظرآباد و ساوجبلاغ را مشخص نکرده و به همین دلیل تفکیک این دو شهرستان با مشکلاتی روبرو شده است. از سوی دیگر برخی ها نمی خواهند فکر ساوجبلاغ را از ذهن خود خارج کنند.» ادامه مطلب...
چه تاریخی بر این دروازه گذشته !
روز 28 امرداد 1332 یادآور کودتای سیاهی است که شیرینی نهضت ملّی شدن صنعت نفت را در کام ملّت ایران تلخ کرد. این کودتا با طرح و حمایت مالی و اجرایی سازمان مخفی اطلاعات انگلیس و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) علیه دولت دکتر محمّد مصدق (م1345ش) به انجام رسید. در آمریکا از آن به عنوان عملیات آژاکس (Operation Ajax) یاد می شود. طرح این کودتای نظامی را باید در اصل، یک طرح انگلیسی دانست. انگلیس که پس از کوتاه شدن دست خود از صنعت نفت ایران، منابع بسیاری را در منطقه و به ویژه ایران از دست داده بود، با قطع امید از رسیدن به توافق، وارد مطالعه طرح یک کودتای نظامی شد. در ابتدا آمریکا مخالف بود اما پیروزی آیزنهاور در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باعث تغییرات عمده ای در سیاست خارجی آمریکا شد. کرمیت روزولت رییس اداره خاور نزدیک سازمان سیا به فرماندهی عملیات انتخاب شد و آمریکا و انگلیس، ستاد مشترکی را در ایستگاه اطلاعاتی انگلیس در قبرس تشکیل دادند و عملیات کودتا را طرح ریزی کردند.اگرچه اجرای نقشه کودتا در 25 مرداد شکست خورد و محمّدرضا شاه پهلوی از ایران فرار کرد اما در 28 امرداد 1332 کودتا عملی شد و سرلشکر فضلالله زاهدی مجری طرح کودتا به جای مصدق نخست وزیر شد و بدین ترتیب با قبضه شدن قدرت در دست استبداد داخلی و استعمار خارجی یکی از ننگین ترین دوره های استبداد در تاریخ معاصر ایران رقم خود و باعث حاکمیّت 25 سال دیکتاتوری شاه گردید. این واقعه تاریخی درس ها و عبرت های فراوانی برای ملّت ایران به همراه داشت و به عنوان یکی از تلخ ترین روزها در تاریخ ایران ثبت شده است. ادامه مطلب...
از فخرایران تا مزارشریف
در 17 امرداد 1377 رسانه های گروهی ایران و جهان، طی خبری غافلگیر کننده، هجوم مسلحانه گروهی از طالبان پاکستان به سرکنسولگری ایران در مزارشریف افغانستان را مخابره کردند. در این جنایت هولناک نه تن از دیپلمات ها و کارمندان کنسولگری از جمله دیپلمات ساوجبلاغی به نام نورالله نوروزی (1347 - 1377ش) به شهادت رسیدند . همچنین ناصر ریگی (سرپرست)، مجید نوری نیارکی (مسئول امور مالی)، محمّدناصر ناصری (کارشناس امور فرهنگی)، کریم حیدریان (کارشناس امور کنسولی)، محمّدعلی قیاسی (کارشناس امور کنسولی)، رشید پاریاو فلاح (کارشناس امور کنسولی)، حیدرعلی باقری (کارمند فنی) و محمود صارمی (خبرنگار خبرگزاری ایرنا) از دیگر شهدای مظلوم آن واقعه هولناک بودند.
شهید نورالله نوروزی دیپلمات کنسولگری ایران در مزارشریف افغانستان در شانزدهم امرداد 1347ش در شهرک فخرایران از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز زاده شد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش به پایان رساند و به هنرستان فنی شهید بهشتی کرج رفت. با پیروزی انقلاب اسلامی وارد فعالیّت های انجمن اسلامی و بسیج شد. با سنّ اندکش داوطلبانه در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شرکت کرد و در عملیات بیت المقدّس مجروح شد. پس از جنگ در رشته مدیریت دولتی و مخابرات دانشکده وزارت امور خارجه به تحصیل پرداخت. پس از فارغ التحصیلی از دانشکده، با عنوان کارشناس امور کنسولی به مزارشریف افغانستان رفت و در 17 امرداد 1377ش به همراه هشت دیپلمات دیگر به هنگام اشغال نظامی این شهر به وسیله عوامل گروه طالبان به شهادت رسید. ادامه مطلب...
به شوخی به او می گفتم آقای ولایتی!
وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی: اخیراً روایتی خواندنی و صریح از زندگی و شهادت دیپلمات شهید نورالله نوروزی، در «وب سایت کافه کلاسیک» درج شده که نشان می دهد نویسنده آن از دوستان صمیمی شهید نوروزی است. تلاشم در شناخت نویسنده این متن، تاکنون به جایی نرسیده است. گفتنی است این یادداشت انتقادی به بهانه معرفی «فیلم مزار شریف» به کارگردانی عبدالحسن برزیده نوشته شده است. پیشاپیش بابت تکرار چندباره علامت ناخوشایند [...] در متن زیر، عذرخواهی می کنم.
دیپلمات شهید نورالله نوروزی
تاریخ تولّد: 1347
وضعیت تأهل: مجرد
محل تولّد: شهرک فخرایران از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز
شغل: کارشناس امور کنسولی در کنسولگری ایران در مزارشریف
تاریخ آغاز مأموریت در افغانستان: 6/3/1377
شهادت: 17 مرداد 1377 در کنسولگری ایران در مزارشریف
هنرمندی عارف
استاد علی اشرف والی (م1389ش) عارف، شاعر، خوشنویس و نقاش معاصر مکتب کمال الملک است. در سال 1299ش در روستای وِلیان از توابع شهرستان ساوجبلاغ زاده شد اما از اوان کودکی، زندگی و تحصیلات خود را در تهران گذراند. در سال 1317ش به مدرسه (دانشکده) هنرهای زیبای نوین راه یافت و از تجربیات و آموزش استادانی چون میرزا علی اکبر خان نجم آبادی (م1373ش)، علی محمّد حیدریان (م1369ش)، رفیع حالتی و ابوالحسن صدیقی (م1374ش) بهره مند شد. هرچند خود، تربیت هنریاش را وامدار استاد اسماعیل آشتیانی (م1349ش) شاگرد برگزیده استاد کمال الملک می دانست. در سال 1323ش با مارکار قارابگیان (م1355ش) از ارامنه مهاجر روس و از نخستین گالری داران تهران آشنا شد و طی قراردادی، در سالن مانی بیش از دو هزار پرتره را اجرا کرد اما همه آنها با امضای قارابگیان عرضه شد.
استاد والی در سال 1326ش نخستین کارگاه هنری شخصی خود به نام «هنرگاه والی» را در سرای طاهباز واقع در خیابان لاله زار ایجاد کرد. آثار او تنها یک بار در سال 1343ش در معرض دید عموم قرار گرفت. این نمایشگاه انفرادی، در انجمن روابط فرهنگی ایران و اتّحاد جماهیر شوروی به مدت 55 روز دایر شد. در آن، پرتره هایی از شخصیت های فرهنگی و سیاسی ایران و جهان از جمله جواهر لعل نهرو (م1964م) و ایندیرا گاندی (م1984م) به نمایش گذاشته شد. استاد والی علاوه بر نقاشی، به هنرهای خوشنویسی، تذهیب و صفحه آرایی نیز پرداخت و در خوشنویسی از شیوه استاد حسن زرّین خط (م1357ش) پیروی میکرد. طراحی کتاب های «ترجمه الصلوه» نوشته ملامحسن فیض کاشانی، «بانگ تکبیر»، «درس دین» نوشته شیخ محمود شبستری و «سرود اسلامی» از آثار او است. نفیسترین نقاشی وی، تمثالی از امام علی علیه السلام است که از سال 1372ش در موزه آستان قدس رضوی (مشهد) نگهداری میشود. گفته می شود استاد والی وقتی در سیزده سالگی امام را در رویا دید، تصمیم به یادگیری نقاشی گرفت اما بیست و سه سال بعد توانایی نقاشی چهره امام را پیدا کرد. در آن تابلو، امام علی علیه السلام قرآن به دست گرفته و شمشیر را زمین گذاشته است. ادامه مطلب...
فرزند ضدّ مشروطه شیخ هادی نجم آبادی و شیخ فضل الله نوری
در 11 امرداد 1394 مقاله ای را با عنوان «واپسین روزهای حیات شیخ شهید در آیینه دو روایت» در روزنامه جوان (ش 4590، ص 9) خواندم. آقای شاهد توحیدی در آن مطلب به ماجرای دیدار آیت الله آخوند حاج ملا محمّدجواد صافی گلپایگانی (م1337ش) والد مکرّم حضرات آیات حاج شیخ علی و حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی با مرحوم شیخ فضل الله نوری (شهادت 1327ق) به هنگام فتح تهران به وسیله مجاهدان مشروطه خواه اشاره کرده است. از گفته های مرحوم شیخ فضل الله در آن دیدار تاریخی، دو روایت از سوی فرزندان آیت الله محمّدجواد صافی گلپایگانی منتشر شده است. ادامه مطلب...
زندانی در تبعید
نزهت امیرآبادیان
در قلعه هنوز هم سبز است، به سبزی یاد مردی که سالهای تنهایی و خاموشی خود را در آن گذراند، قلعهای که همزمان خانه و تبعیدگاه نخستوزیر ایران بود. غبار زمان، نه رنگ در ورودی را تغییر داده و نه از نام و یاد مصدق کاسته است. جلوی قلعه احمدآباد که بایستی، انگار مصدق هنوز در حیاط کوچک جنوبی ساختمان به عصایش تکیه داده، نشسته و روزنامه میخواند یا ابوالفتحخان را صدا زده تا سفارش رعایای ده را بکند. بلندقامت بود، پشتش اندکی خمیده، عصایی در دست داشت و لباس برک میپوشید. وارد قلعه احمدآباد که میشوی راه باریک خاکی میان درختها یکراست میرسد به عمارتی دوطبقه که رهبر جبهه ملی ایران در آن، سالهای پایانی عمرش را گذرانده است. پس از تبعید مصدق، روستای احمدآباد (از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز) به نمادی تبدیل شد. در آن سالها که دستگاه شاه تلاش میکرد تا نام و یاد مصدق را از حافظه مردم پاک کند، مهدی اخوانثالث، شعری برای مصدق نوشت و برای فرار از ممنوعیتها آن را به پیرمحمد احمدآبادی تقدیم کرد: ادامه مطلب...