سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 «انجمن مخدرات وطن»

حاصل مبارزات بانوی نجم آبادی

انجمن مخدرات وطن به ریاست آغابیگم دختر شیخ هادی نجم آبادی، انجمنی زنانه بود که در سال 1289 خورشیدی در جریان جنبش  مشروطه خواهی و جنبش ملی دهه 1280، با هدف سازمان‌دهی فعالیت‌های گوناگون برای استقلال ایران از تسلط کشورهای بیگانه و  امپریالیستی شکل گرفت. اعضای این انجمن در میتینگ‌ها و تظاهرات جنبش مشروطه شرکت فعال داشتند و به دولت  روسیه نامه‌های اعتراض ‌آمیز درباره اقدامات امپریالیستی آن می‌نوشتند.ادامه مطلب...

نوشته شده در  پنج شنبه 88/10/17ساعت  7:46 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

ساوجبلاغ

حلقه میانی زنجیره استقرارهای عهد نوسنگی ایران باستان

حسین عسکری: از نظر اهل علم و پژوهش، استاد دکتر حکمت الله ملاصالحی عضو هیئت علمی گروه باستان شناسی دانشگاه تهران، نخستین پژوهشگری است که مباحث عمیق و دشوار مربوط به دانش نوظهدکتر حکمت الله ملا صالحیور «فلسفه باستان شناسی» را در ایران مطرح کرده است. استاد ملاصالحی در سال 1329 خورشیدی در روستای گوران طالقان از توابع شهرستان ساوجبلاغ در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را به تناوب در طالقان و تهران سپری کرد و در سال 1349 موفق به اخذ دیپلم ادبی از دبیرستان پهلوی در تهران شد. سال 1349 در کنکور سراسری شرکت کرد و علی رغم کسالت سنگین، در رشته ادبیات پذیرفته شد و در سال 1353 در رشته باستان شناسی هنر از دانشگاه تهران لیسانس گرفت. دکتر ملاصالحی در سال 1354، برای ادامه تحصیل به یونان رفت؛ اقامت وی در این کشور به خاطر ضعف بنیه و ناسازگاری آب و هوا بیش از 15 سال به درازا کشید و سرانجام در سال 1364، موفق به اخذ درجه دکتری باستان شناسی و تاریخ با درجه عالی از دانشگاه آتن شد.

دکتر ملاصالحی پس از اخذ دکتری، چند ترم در دانشگاه های آتن و سالونیک دعوت به ارایه سخنرانی های ترمی شد و به موازات آن، دو سال نیز در رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در آتن به تدریس پرداخت و سپس برای ادامه مطالعات و تحصیل در مقطع فوق دکتری باستان شناسی به لندن رفت. وی پس از نزدیک به یک سال اقامت در لندن، از سوی دانشگاه تهران برای تدریس به ایران دعوت شد.

دکتر ملاصالحی در سال های پایانی دهه شصت به ایران آمد و ضمن تدریس و همکاری علمی و عملی با گروه باستان شناسی دانشگاه تهران، در مطالعات میدانی دشت قزوین؛ به ریاست موسسه باستان شناسی دانشگاه تهران انتخاب شد. دکتر ملاصالحی در دهه هفتاد همکاری چند سویه خود را با شورای برنامه ریزی دانشگاه هنر شاهد و همچنین حوزه هنری و دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد و در دهه هشتاد، به همکاری با فرهنگستان زبان و ادب فارسی - بخش واژه گزینی- پرداخت وی در ادامه، همکاری خود را با بنیاد حکمت اسلامی صدرا آغاز نمود. از دکتر ملاصالحی هفت کتاب و نیز مقالات متعددی به زبان های فارسی، انگلیسی و یونانی در نشریات معتبر داخلی و خارجی در زمینه های متنوع باستان شناسی، تاریخ، هنرهای آیینی و مسایل دیگر، به چاپ رسیده است. وی در حال حاضر، ضمن تدریس و تحقیق، مسؤولیت سردبیری مجله باستان شناسی و مطالعات میان رشته ای را به عهده دارد.

در عصر دهمین روز از اولین ماه تابستان 1378 در یکی از خانه های سازمانی متعلق به دانشگاه تهران به خدمت استاد دکتر حکمت الله ملاصالحی رسیدیم. او با مهربانی و تواضعی مثال زدنی پذیرای گروه خبرنگاری چهار نفره ما شد. استاد دوران کودکی اش را در سرزمین فرهنگ خیز طالقان، زیر باران رحمت دعاهای پرشور و جذبه شیعه و تعزیه ها و مرثیه های حماسی - تراژیک سپری کرده است و مدت 17 سال دوران تحقیق و پژوهش و تحصیل خود را در چند کشور اروپایی گذرانده است. او بر این نظر است: «ما ایرانیان متأسفانه هنوز به شأن معنوی خودمان در جامعه جهانی وقوف پیدا نکرده ایم و این در حالی است که ما دارای یک شأن معنوی بسیار برجسته در جامعه جهانی هستیم. استاد ملاصالحی تاکید می کند که انسان معاصر اسیر آزادی خویش است و باید گام به گام حقوق انسان، حقوق خدا هم مطرح شود و یک نوع توازن و تعادل بین حق انسان و حق خداوند مطرح شود، بین آزادگی و بندگی او، بین آزادی، حریت و مسوولیت او توازن برقرار شود. این توازن در جهان فعلی بهم خورده است یعنی انسان معاصر می خواهد آزاد باشد بدون مسوولیت، بدون خدا و اینجاست که انسان اسیر آزادی خودش می شود. ما می خواهیم بگوییم انسان تنها متعلق به فنا و زمان نیست بلکه ساحتی از ابدیت هم در خانه وجود او هست. باید او را به ابدیتش بیدار کرد... ما دوست داریم، انسان یکبار دیگر آزادی خودش را در خدا و برای خدا و به سوی خدا احساس و تجربه کند تا ببیند چه حلاوتی دارد.»

مطلب زیر بخشی از چهار ساعت گفتگوی صمیمی با ایشان است که پس از گذشت ده سال تقدیم مخاطبان فهیم «وب نوشت ساوجبلاغ پژوهی» می شود:

- آقای دکتر ما از طریق «نشریه تصویر ساوجبلاغ» سه محوطه باستانی خوروین، اسماعیل آباد و ازبکی را به مردم معرفی کرده ایم لطفا" درباره قدمت این فرهنگ ها توضیح دهید:

- ایران اساسا" یکی از فرهنگ خیزترین و دیرپاترین مراکز فرهنگ جهانی است. شما هر منطقه ای از ایران را که بخواهید مورد بررسی باستانشناسانه و مطالعات تاریخی قرار بدهید با مراکز فرهنگی کهن در آنجا برخورد خواهید کرد. شما از همان دشت قزوین که آغاز کنید تا نواحی ورامین و کاشان زنجیره ای از دهکده های پیش از تاریخ را مشاهده خواهید کرد و در ساوجبلاغ هم تپه هایی همانند خوروین، اسماعیل آباد و ازبکی دیده می شود که احتمال داده می شود که اینها از عهد نوسنگی آغاز شده اند و عهد نوسنگی عهدی است که در واقع نخستین جوامع کشاورزی شروع می شود. اعتقاد من بر این است که ساوجبلاغ در واقع حلقه میانی زنجیره این استقرار های عهد نوسنگی است که بعضی از آنها تا دوره های جدید ادامه داشته است. در دوره های نوسنگی احتمالا" یک نوع اشتراک در مالکیت، معیشت و اقتصاد وجود دارد و تجمع و تمرکز قدرت بگونه ای است که در دوره های بعد تاریخی می بینیم که این مسائل وجود ندارد، یعنی در آنها قدرت، ثروت و حاکمیت هم هست که انسان های فقیرتر استثمار می شود و زمین ها و تولید و زرع و کشت و کار و فعالیت ها در دست یک قدرت متمرکز قرار می گیرد. ساوجبلاغ یک منطقه عظیم فرهنگی است که از دوره های کهن تر نوسنگی شروع می شود. شاید کشفیات باستانشناسی در آینده، دهکده ها و جوامع و فرهنگ ها و استقرارهای کهن تر از این دوره را هم به ما نشان دهد.

- در اینجا سؤالی مطرح می شود که این مردمان از کجا به نواحی باستانی ساوجبلاغ آمده اند و در این دشت مستقر شده اند؟

- ما هنوز جواب این سؤال را نمی دانیم. اعتقاد من بر این است که ما باید در نواحی درونی و کوهستانی تر البرز جستجو کنیم و در این جنگل هایی که به طرف شمال گسترده شده اند، کاوش کنیم. شاید نخستین جوامع شکار را در آنجا ببینیم. به همین خاطر خود من چشم به جاهایی الموت و طالقان دوخته ام و نظرم بر این است که در نواحی کوهستانی تر می شود ردپای این اقوام و گروه های زبانی را پیدا کرد. هر چند شاید زبان آنها را شاید هرگز نتوانیم بازسازی کنیم که کار پیچیده ای است و بازسازی زبان های عهد نوسنگی که شفاهی است و دارای خط نیست خیلی پیچیده است، شاید اساسا" ممکن نباشد.

- در رابطه با آیین ها و باورهای فرهنگ های باستانی موجود در ساوجبلاغ چه اطلاعاتی در دست است؟

- ما در رابطه با آیین ها، باورها و اندیشه ها و عقاید مردمان عصر نوسنگی خیلی نمی توانیم داوری کنیم البته با اتکا، به همین داده های ناقص باستانشناسی مثل ظرف ها و نقش های روی سفال ها و نوع خاص بعضی معماری ها می شود حدس زد که این معماری ها می توانسته آیینی باشد. گاهی پیکره هایی یافت می شود که باید کنار هم گذاشت تا حلقه های این زنجیر گسسته را که شامل هزاران حلقه مفقوده است باز پردازش کنیم.

 اساسا" نفوذ و رخنه در اندیشه ها و باورهای مردمان پیش ار تاریخ کار خیلی سخت و مخاطره انگیز و پیچیده ای است. ولی باستانشناسان تلاششان را می کنند. ما امروزه تصویری از آیین مردمان آن دوره داریم که تصویر کاملی هم نیست ولی می دانیم که اینها به هر روی باورهایی داشته اند. می دانیم که پیکره های ساخته شده آنها اغلب مونث هستند که مسایلی همچون قداست زمین، باروری و زایندگی را می رساند. انسان به هر حال در هر دوره ای که می زیسته نمی توانسته عالم را بی معنا رها کند و نمی توانسته بی معنا و مبنا زندگی کند، چون انسان برای زندگی کردن نیاز به معنا و مبنا دارد. اساسا" دین در ذاتش متعلق به این عالم نیست بلکه متعلق به عالم دیگری است و تمام اصالت تجربه دینی به این است که عالم دیگری را به ما می تاباند و بشارت می دهد، یک عالم متعالی تر، روحانی تر و اسرار آلودتر. در یک کاوش باستانشناسانه که نمی شود خود دین را جراحی کرد و حفاری کرد، سر? را نمی شود جراحیاستاد دکتر حکمت الله ملاصالحی باستانشناسانه کرد، عالم متعالی را نمی شود زیر کلنگ باستانشناسی کشف کرد و یافت. تنها کاری که می شود کرد این است که بگوییم مردم این سه فرهنگ در ساوجبلاغ بی باور نبوده اند بلکه نوعی باور داشته اند.

- آیا درباره قدمت منطقه کوهستانی طالقان می توان گفت که قدیمی تر از مناطق باستانی دشت ساوجبلاغ است یا نه؟

- می توان گفت غارهای طالقان و موقعیت جغرافیایی اش طوری است که می شود احتمال داد که طالقان و الموت می توانند کهن تر باشند. غارهای موجود در طالقان شاید مراکز زندگی و گذر انسان های عصر برون سنگی بوده باشد.

- برون سنگی قبل از عهد نوسنگی است؟

- آری، قبل از عهد نوسنگی است. در واقع در طالقان و ولیان و مناطق کوهستانی ساوجبلاغ خیلی کار باستانشناسی انجام نشده. این مناطق الان این طور عریان و لخت است اما در قدیم شامل جنگل های انبوه بوده که پر از میوه جنگلی بوده و انسان دیرینه سنگی به راحتی می توانسته با تغذیه از جانوران، گیاهان و میوه های جنگل مزبور زندگی کند.

- آقای دکتر، در متون تاریخی مستند آمده است که مردمان منطقه طالقان ابتدا به اسلام گرایش پیدا نکرده اند و تا زمان آمدن علویان بر همان عقاید زرتشتی خود استقامت کردند و با آمدن آنها مستقیما" به تشیع گرویدند، آیا این استقامت می توانسته دلیل خاصی داشته باشد؟

- دلیل زیادی می تواند داشته باشد. یکی اینکه مناطق کوهستانی بالنسبه مناطق امن تری هستند و اساسا" کوهستانی ها محافظه کارتر از مردم دشت هستند. از آنجایی که تمام زندگی آنها به آب و چشمه و آن دره بستگی دارد. حراست از باورها و سنت ها با چنگ و دندان در واقع حراست از کیان حیات و تداوم زندگی است. یعنی کسی که در منطقه ای زندگی می کند و به باورهایی پایبند است و این باورها با تمام شوون و مراتب فرهنگ و زندگی اش سخت تابیده است، احساس می کند اگر دست از این ها بکشد در واقع دست کشیدن از همه آن باورها است. باید زمان بگذرد تا به این نتیجه برسد که آیین و دین جدید به او اطمینان می دهد که می تواند به او زندگی بهتری بدهد و او را رستگارتر و سعادتمندتر کند. مسئله مهم دیر یا زود نیست. می دانید که آنها وقتی هم که مسلمان شدند، مسلمان های خیلی پای بند و پایداری در باورهایشان بودند. در ثانی من درباره همه روستاهای طالقان چنین اعتقادی ندارم. بعضی روستاها مانند گوران که از «گبران» گرفته شده است اینچنین بوده اند. بقایای عقاید زرتشتی الان هم در بعضی از این روستاها هست. شگفت تر اینکه شما در طالقان آداب و رسومی پیدا می کنید که کهن تر است؛ واژه هایی را پیدا می کنید که پهلوی هستند البته گویش طالقان گویش آمیخته ای است. نوعی گیلکی است که با گویش های دیگر مخلوط شده حتی اگر خوب کار شود واژه هایی را می یابیم که به عصر نوسنگی بر می گردد.

- نام روستاهایی همانند مهران، اوانک، ناریان، خورانک و ...

- بله و مثل «منگلان» که اصل آن «مغ لان» بوده به معنی لانه مغان های زرتشتی.

- فراوانی بقعه های امامزاده در منطقه ساوجبلاغ و طالقان نشان از چیست؟

- شما دست کم نگیرید، بر فراز قله های چهار هزار متری البرز - که البرز هم از طالقان شروع می شود- امامزاده هایی است که عمق ایمان علوی این دیر مسلمان شده ها را نشان می دهد. اگر یک قطره خون از یک پارتیزان علوی در جایی به زمین ریخته می شد، همان جا را امامزاده اش می کردند و با چنگ و دندان از آن محافظت می کردند. من فکر می کنم در ایران امامزاده ای معتبرتر از شاه محمد حنیفه نیابید البته بخشی از امامزاده های ساوجبلاغ و طالقان مخروبه شده و وقتی یک امامزاده ای ویران می شود درست مثل این است که پنجه ای از پیکر یک امت قطع می شود و وقتی این سیر تخریب ادامه پیدا کند دیگر چیزی باقی نمی ماند و این پیکر فرو می ریزد.

- درباره واژه طالقان چه نظری دارید؟

- عقیده ام درباره واژه طالقان این است که نه از«طلاکان» گرفته شده و نه از ریشه «طلاق» و «طلقه» و نه معرب «تالک» است. بلکه بیشترین قرابت این واژه با «طالش» و «طالشان» بوده است یعنی با منطقه طالش و اقوام آن بیشتر قرابت دارند و از همان اقوام هستند.

- آیا آثار باستانی ساوجبلاغ با توجه به اینکه بعضی از کاوش های مناطق باستانی شهرستان را گروه های بلژیکی و آمریکایی انجام داده اند، در خارج از کشور هم بازتابی داشته است یا نه؟

- آری، شما مناطق کاوش شده ساوجبلاغ را در متون باستانشناسی جهان می توانید ببینید و همین تپه های حفاری شده در ساوجبلاغ، همه در متون و فهرست های خارجی ذکر شده اند. شما الان که به موزه ایران باستان بروید سفالینه های آیینی خوروین ساوجبلاغ را در آنجا می بینید. لذت بخش ترین لحظه های مشاهده من مربوط به همین سفالینه ها است که روح آخرت نگری مردم را نشان می دهد و چیز کمی نیست.

- آقای دکتر، الان با کدام یک از مطبوعات کشور بیشتر رابطه دارید و آیا قصد ندارید کتابی درباره ساوجبلاغ و طالقان بنویسید؟

- یکی مجله «باستان پژوهی» و دیگری هم مجله ای بنام «نامه فلسفه» که مجله خیلی خوبی است. کتاب یک فیلسوف ارتدوکس معاصر روسی را با نام «حقیقت و وحی» ترجمه کرده ام که بخش اول آن را این مجله چاپ کرد و دیگری هم مقاله ای است که برای «مجله ادبیات و علوم انسانی» آماده می کنم. مجله ای هم گروه فلسفه دانشگاه تهران دارد چاپ می کند که قرار است بعضی واژه های یونانی را توضیح بدهم و متن سخنرانی هایی هست که موسسه توسعه پژوهش و دانش چاپ می کند. قبلا" هم مدام هر ماه در کیهان فرهنگی قلم می زدم. الان هم قرار است سازمان سمت، کتاب «فلسفه باستانشناسی» مرا چاپ کند. علاوه بر آن مقالاتم را باید برای چاپ در شش یا هفت جلد کتاب آماده کنم، که مجموعا" هفتاد مقاله است با موضوعات «زیبایی شناسی»، «تاریخ و هنر»، «باستانشناسی»، «اندیشه و فرهنگ». وقتی هم اینها چاپ شوند و خیال من راحت شود به طالقان و ساوجبلاغ هم خواهم پرداخت.

- نشر نخست این گفتگو در: ماهنامه تصویر ساوجبلاغ، ش53، بهمن 1378، ص8


نوشته شده در  پنج شنبه 88/2/17ساعت  7:29 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

نجم آباد، همنشین تاریخ و دانش و تولید

روستای نجم آباد که مرکز دهستانی به همین نام در بخش تنکمان شهرستان نظر‌آباد است، قدیمی‌ترین روستای مسکونی این شهرستان و یکی از بزرگ‌ترین دهستان‌های استان تهران به شمار می‌رود.(1) کهن‌ترین سند دانش آموز نجم آبادی مکتوب متعلقآیت الله شیخ هادی نجم آبادی به این روستای تاریخی در کتاب نزهت‌القلوب نوشته حمدالله مستوفی قزوینی است که در سال 740 هجری قمری تألیف شده است. در این کتاب تاریخی روستای نجم‌آباد به عنوان یکی از بزرگ‌ترین روستاهای ساوجبلاغ توصیف شده است. براساس این سند، ساوجبلاغ در عهد سلجوقیان جزء ری بوده و به دارالخلافه آن دیار مالیات می‌پرداخته و در عصر حکومت مغولان از آن ملک جدا شده است.(2)

نجم‌آباد در طول جغرافیایی50 درجه و30دقیقه و20ثانیه و عرض جغرافیایی 35درجه و50 دقیقه و 43ثانیه و در 48 کیلومتری شهر کرج واقع است.(3) از شمال به شهر نظرآباد، از غرب به دهستان احمدآباد، از شرق به دهستان‌های تنکمان، رامجین و سعیدآباد و از جنوب به دشت اشتهارد و ارتفاعات حلقه‌دره محدود می‌شود. علی‌اکبر دهخدا درباره این روستا می‌نویسد: قصبه‌ای از دهستان افشاریه ساوجبلاغ شهرستان کرج که در جلگه معتدلی واقع است(4) و 2674 تن سکنه دارد.(5) آبش از قنات و محصولش غلات و صیفی‌جات و چغندر قند و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله‌داری است.(6)ادامه مطلب...

نوشته شده در  سه شنبه 88/2/1ساعت  12:30 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

Brief acquaintance with Nazarabad Township

اشاره: نوشته زیر چکیده انگلیسی کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» تالیف حسین عسکری است که در بخش پایانی آن کتاب به چاپ رسیده است. ضمن درج این برگردان از مترجم کوشای آن آقای مهندس هوشنگ نظری صمیمانه سپاسگزاریم.

A TERRITORYامامزاده ابوالحسن شهرستان نظرآباد از آثار ملی ایران

AS WIDE AS HISTORY

Nazarabad the Westest Township of Tehran

Province at a comprehensive look

By:Hossein Askari

Martyr Saeid Mohebbi publications

2005-Tehran

I like as an agent of one of the oldest human civilization, to give one of the oldest sun dried bricks of the world that Has been discovered in Iran [Ozbak ancient Area in

Nazarabad township] to Mr.Kofi Annan.(UN secretary general ).

-Seyed Mohammed khatami’s speech (president of Iran) in opening of worldly conversation of civilization in NewYork – 2000.ادامه مطلب...

نوشته شده در  دوشنبه 88/1/31ساعت  6:18 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 نظرآباد بولگه سیله بیر مختصر تانیشلیق

اشاره: نوشته زیر چکیده ترکی کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» تالیف حسین عسکری است که قرار بود در بخش پایانی آن کتاب به چاپ برسد اما سلیقه ناشر مانع از انتشار آن شد. ضمن درج این برگردان ازآثار باستانی شهرستان نظرآباد مترجم کوشای آن آقای ابراهیم رضازاده (دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات عرب) صمیمانه سپاسگزاریم.

من بوردا ‌قدیم بشر تمدنلری‌نین بیری‌سینین نماینده‌سی عنوانیله علاقه واریمدیرکی دونیانین ان‌قدیم خام کرپیچ‌لری‌نین بیرینی که ایراندا ]نظرآباد بولگه‌سینده ازبکی‌نین باستانی محوطه‌سی[ کشف اولونوبدیر، کوفی عنان جنابلارینا تقدیم ائده‌م.ادامه مطلب...

نوشته شده در  شنبه 88/1/29ساعت  11:15 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

چکیده کتاب روستای ایستا

vپژوهشی درباره پیروان میرزا صادق مجتهد تبریزی در منطقه طالقانv

در منطقه طالقان از توابع استان تهران طایفه ای ترک زبان زندگی می کنند که به نحو اسرارآمیزی از مردم فاصله می گیرند و کمتر کسی را به خانه خود راه می دهند. آنها از هر نوع مظاهر تمدن جدید و تکنولوژی دوری می کنند و با این عزلت گزینی و انتخاب زندگی رهبانی، هاله ای از شایعات و سخنان عجیب را در اطراف خود پراکنده اند. اهالی بومی طالقان که به درستی نمی دانند اینان از کجا آمده اند و چه مرام و مسلکی دارند، گاه آنان را اسماعیلی مذهب و زمانی دراویش ترک دنیا گفته قلمداد می کنند که در انتظار ظهور امام مهدی (آخرین پیشوای شیعیان ) می باشند.

در واقع این طایفه از پیروان آیت الله میرزا صادق مجتهد تبریزی (از روحانیان مشهور دوره مشروطیت) هستند که با الهام از آرای دینی او چنین زندگی عجیبی را در زمانه تسلط مدرنیته سامان داده اند. آنان جمعی از شیعیان اثنا عشری هستند که به تقلید از یک فقیه سنتی باقی مانده اند. شاید به همین دلایل عنوان «اهل توقف» نام مناسبی برای آنان باشد. میرزا صادق تبریزی (متوفی 1311خورشیدی) از جمله فقیهانی است که تأکید فراوانی به صورت نظری و عملی بر روش «طرد مطلق اندیشه تجدد و دستاوردهایش» داشت و تا پایان عمر به عدم جواز استفاده از ابزار تکنولوژیک و امور جدید و مدرن فتوا می داد. از نظر او حکومت که قانونگذار و مجری قانون است از آن خداوند است و سپس رسول او و آنگاه به دوازده امام مذهب تشیع انتقال یافته است. در دوره غیبت امام دوازدهم شیعیان، حکومت های عرفی، غاصب به شمار می روند چرا که غاصب مقام معصوم و حاکم الهی می باشند. او همچنین بر این باور بود که نظام قانونگذاری جدید و عرفی مورد نظر مشروطه خواهان با تمام مبانی و فلسفه اش به طور اساسی و بنیادین با نظام حقوقی و فقهی دینی در تعارض است و اولی نمی تواند از درون دومی استخراج شود. براساس همین آرا، پیروان میرزا صادق بر این نظر هستند که هم اکنون دوره آخرالزمان است و آن از عصر مشروطیت یعنی حدود یک قرن پیش آغاز شده است.

حسین قلی ضیایی (پیر فعلی اهل توقف) در سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به هنگام جوانی به منطقه طالقان می آمد و به قول خودش در جست و جوی مردان طالقانی مورد نظر روایات و احادیث اسلامی بود که از یاران نامدار حضرت مهدی به شمار می روند؛ اما وقتی کسی را نیافت، خودش زمین هایی را خرید و از سال 1369 خورشیدی چنین زندگی موعودگرایانه ای را در منطقه طالقان (از توابع شهرستان ساوجبلاغ) پی ریزی کرد. قوم تحت سرپرستی او ، شناسنامه ندارند و جزء آمار جمعیت ایران به شمار نمی روند و از امکانات رفاهی جدید همانند آب لوله کشی، گاز، برق، تلفن، مطبوعات، تلویزیون، بهداشت، آموزش و پرورش، کوپن و ... استفاده نمی کنند. آنها زندگی کاملا" سنتی دارند و در روشنایی فانوس، شب را می گذرانند.


نوشته شده در  شنبه 87/4/22ساعت  12:17 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

                                    

در ساوجبلاغ

همه چیز بوی فرهنگ و هنر می دهد

نام ساوجبلاغ در اذهان همگان با تاریخ، فرهنگ و مدنیت چندین هزار ساله و مشاهیر نام آور و رسوم دیرپا و ریشه دار گره خورده است . سیدمحمد خاتمی (رئیس جمهوری وقت و معمار نظریه گفت و گوی تمدن ها) در 16 تیر 1378 در جمع پر شور مردم ساوجبلاغ در این باره گفت: «ساوجبلاغ یکی از کانون های فرهنگ و مدنیت ایران اسلامشهرستان ساوجبلاغی است که سابقه‌ی درخشان آن به قرن ها قبل از اسلام و حتی قبل از میلاد مسیح (ع) می رسد».

شهرستانی که سابقه‌ی 7 هزار ساله آن با قدمت بسیاری از مناطق تاریخی و باستانی جهان ، برابری می کند. منطقه ای که در آن تقدم در کشف و دسترسی به آهک نسبت به مردمان باستانی «مصر» در دهکده‌ی باستانی «موشه لان» حکایت از عمق مدنیت و فرهنگ در این شهرستان کهن می کند و چشم و دل هر ساوجبلاغی را روشن و منّور می سازد. این شهرستان ، زیستگاه «میترائیان» خوروین و آجین دوجین در هزاره‌ی دوّم پیش از میلاد است؛ میزبان غارهای ده هزار ساله‌ی طالقان است که نمادی از نخستین سکونتگاه های بشری است. ساوجبلاغ محل کشف سفال های زیبا و آیینی 5 هزار ساله‌ی «ایقربلاغ» و معبد 6 هزار ساله‌ی «اسماعیل‌آباد» است و 59 تپه‌ی باستانی و تاریخی را در خود جای داده است. در زمان قحطی هنر و مدنیت ، ساکنان باستانی این شهرستان حماسه ها و هنرهای شگفتی آفریدند که هنوز هم این افتخارات ، مردم ایران و جهان را به تعجب وامی دارد . وجود آثار باستانی ساوجبلاغ در موزه‌ی پنسیلوانیای آمریکا و موزه‌ی مرکزی بلژیک نشانگر شهرت محوطه های باستانی شهرستان در عرصه‌ی بین المللی است .

درهنگام طلوع خورشید اسلام نیز تجلّی مردم روشن ضمیر ساوجبلاغ را شاهد هستیم؛ مقاومت دویست ساله‌ی بخش هایی از طالقان در برابر تلقی های وحی ستیز اموی از اسلام که برکت آشنایی مستقیم این مبارزان پاک طینت را با اسلام علوی،در پی داشت.احادیث و روایات منزلت طالقان در آخرالزمان به نقل از پیامبر اکرم (ص) و ائمه‌ی معصومین علیهم السلام نیز سند مبرهنی بر پاکی عقیده‌ی ساکنان این بهشت گمشده‌ی البرز است که به همرکابی منجی آخر الزمان ـ حضرت مهدی موعود ـ نایل خواهند شد و چه زیبا و شورانگیز است که نخستین علوی در سال176 هجری قمری وارد شهرستان ساوجبلاغ شد؛ ایشان حضرت یحیی بن عبدالله از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) است که هم رهبری مبارزه‌ی اهالی طالقان با دستگاه منحط هارون الرشید عباسی را عهده دار شد و هم محور خیزش جنبش معنوی در طالقان گردید که بر اثر آن قلب های مشتاق این مجاهدان نیک سرشت با تشیع سرخ علوی آشنا شد و در نهایت اسارت و شهادت مظلومانه این علوی مبارز، دانشمند و فقیه در زندان مخوف هارون در بغداد، غم و اندوهی بسان فاجعه کربلا در طالقان ایجاد کرد که تا مدتها اثر این اندوه بر چهره‌ی طالقان باقی بود.حکایت شیعیان خالص پیرو «دهخدای فخرآور هشتوردی» در هشتگرد (مرکز شهرستان ساوجبلاغ) درقرن ششم هجری که بسیار شنیدنی و روایتگر گرایش ساوجبلاغی‌ها به مذهب تشیع در دوران پیش ازحکومت صفویه و مویدی دیگر بر فطرت توحیدی این اهالی است .

سرزمین خاندان های علمی بزرگی همچون آل طالقانی سادات و غیر سادات ، آل صالحی ، آل برغانی، آل حکمی ، آل رفیعی ، آل شهید ثالث ، آل علوی شهید ، آل فشندی و آل نحوی که با تأسیس مدارس علمیه‌ی صالحیه ، سردار ، نواب و التفاتیه در شهر قزوین و مدرسه‌ی شاهزاده خانم در تهران ، خدمات فراوان علمی و فرهنگی به ایران و اسلام کرده اند . وجود آرامگاه 50 تن از سپیداران علوی و امامزادگان شریف در محدوده‌ی شهرستان ساوجبلاغ گویای تقدس این خاک و ارادت ساوجبلاغی ها به خاندان عصمت و طهارت است . این ستارگان پر فروغ در دو مقطع تاریخی ـ به هنگام حکومت علویان در طبرستان و بخش کوهستانی ساوجبلاغ و به هنگام حضور حضرت امام رضا (ع) در خراسان ـ وارد ساوجبلاغ شدند تا با گذر از این منطقه به نواحی یاد شده برسند که متأسفانه عمال شقی امویان و عباسیان آنان را به شهادت رساندند.

واقعه‌ی قیام خونین اهالی طالقان و دماوند پس از شهادت امام صادق(ع) که در منابع تاریخی آمده است. ساخت مسجد جامع برغان به دست یکی از پادشاهان شیعی مذهب در800 سال پیش که از شواهد پنجگانه‌ی قدمت تشیع در این شهرستان به شمار می رود. وجود قلعه های اسماعیلیه در طالقان ووقایع مربوط به آن که اوج نقش آفرینی تاریخی شهرستان ساوجبلاغ در عصر سلجوقیان است. عبور حکیم ناصر خسرو قبادیانی در سال 438 هجری قمری از روستای قوهه ساوجبلاغ و احداث کاروانسرای شاه عباسی ینگی امام در عصر صفویان حاکی از پویایی فرهنگی این شهرستان در آن دوران است . توصیفات «لرد کرزن» نایب السلطنه‌ی هندوستان و «یوشیدا ماساهارو» نخستین فرستاده‌ی دولت ژاپن به ایران درعصر قاجاریه، از معماری زیبای کاروانسرای ینگی امام چقدر غرورانگیز است.

داستان 360 مجلس شبیه خوانی (تعزیه) در ساوجبلاغ که مرحوم دکتر علی شریعتی از قول مرحوم جلال آل احمد بیان می کند . فعالیت های رزمندگان نهضت جنگل در طالقان و حماسه های مرد شماره‌ی 2 این نهضت (دکتر حشمت) در کنار میرزا کوچک خان ، تأسیس اتحادیه‌ی طالقانی ها در انقلاب مشروطیت ، فعالیت فداییان اسلام و پیروان نواب صفوی در طالقان و رفت و آمد مرحوم شریعتی به منزل آیت الله طالقانی در روستای «گلیرد» همگی نشان از بصیرت، خود آگاهی سیاسی و آزادیخواهی مردم ساوجبلاغ در مقاطع مختلف تاریخی است. حضور ایل افشار در ساوجبلاغ که یکی از دلایل انتخاب تهران به عنوان پایتخت از سوی «آقا محمدخان قاجار» بود؛ بیانگر زیبایی های دلنواز و کم نظیر این شهرستان کهن تاریخ است.

به نقل از : کتابشناسی ساوجبلاغ ، ص17


نوشته شده در  دوشنبه 87/3/27ساعت  6:54 صبح  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

 

 

 

 

زرین تاج برغانی (قره العین) از دو منظر غالب و نادر

اشاره: شورای فرهنگ عمومی شهرستان ساوجبلاغ جهت پاسداشت آیت الله شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث - از فقیهان ساوجبلاغی قرن سیزدهم هجری قمری - کنگره ای را در شهریور  1387 در شهر هشتگرد - مرکز شهرستان ساوجبلاغ - برگزار خواهد کرد. غالب مورخان دوره ناصری، زرین تاج برغانی - که برادرزاده و عروس شهید ثالث است - را آمر ترور او در سال 1263ق می دانند. شاید مسأله قره العین یکی از مقاطع بحث انگیز تاریخ ایران دوره قاجار باشد که قابلیت سرایت به مباحث و مقاله های همایش را نیز دارد. حسین عسکری - دبیر کمیته علمی کنگره شهید ثالث - مدخل زیر را جهت چاپ در جلد سیزدهم «دایره المعارف تشیع» نوشته است که آخرین مراحل چاپ را می گذراند. وی در این مقاله ضمن ارایه گزارش مستند از زندگی و زمانه قره العین، دو دیدگاه «غالب» و «نادر» درباره گرایش او به فرقه بابیت و رویدادهای مربوط به آن را مطرح می سازد.

  * * * * *

قره العین (1232- 1268ق)، لقب زنی است به نام طاهره، فاطمه، زرّین تاج، که در خاندان علمی برغانی های مقیم شهر قزوین زاده شد. پدرش ملا محمدصالح برغانی (م 1271ق) و مادرش آمنه خانم قزوینی (م 1268ق) هر دو از صاحبان فضل زمان خود بودند (←برغانی، محمد صالح/ آمنه خانم قزوینی؛ دایره المعارف تشیع، 1/184، 3/236). طاهره که نوجوان بسیار باهوش و زیرکی بود، در فراگیری مقدمات علوم اسلامی پیشرفت نمازرین تاج برغانی مشهور به قره العین (1232- 1268ق)یانی کرد. با بنیانگذاری مدرسه صالحیه به عنوان بزرگ ترین مرکز علمی و مذهبی شهر قزوین به وسیله پدرش که شامل سه مدرسه کوچک، میانه و بزرگ بود؛ مدرسه کوچک به محل آموزش اعضای خانواده تعلق گرفت. قره العین که خانه پدری اش در جوار مدرسه قرار داشت، از زمانی که قدرت آموختن پیدا کرد، بیشتر وقتش صرف مطالعه می شد.

وجود جلسه های گوناگون و طولانی بحث و جدل در محل مدرسه و در محیط خانواده، میان عمویش شیخ محمدتقی برغانی معروف به شهید ثالث (م 1263ق) که از مخالفان فرقه شیخیه بود و عموی دیگرش ملا محمدعلی برغانی (م 1269ق) که از شاگردان و طرفداران شیخیه و شخص شیخ احمد احسایی (م 1241ق) بود؛ ذهن کنجکاو قره العین را به خود مشغول داشت و همین امر سبب شد تا با علاقه ای فراوان، درباره آرای موافق و مخالف شیخیه و بابیه و دیگر زمینه های فقهی و فلسفی به مطالعه و پرس و جو بپردازد. شیخ کاظم سمندری - از مورخان دوره قاجاریه - در کتاب «تاریخ سمندر» درباره او نوشته است: «طاهره به علم تفسیر قرآن آشنا بود و وی را دختر آقا و خانم خطاب می کردند.»

در برخی منابع تاریخی آمده است که عنوان «قره العین» را سیدکاظم رشتی (م 1259ق) از رهبران فرقه شیخیه و یا سید علی محمد شیرازی (باب) بنیانگذار فرقه بابیت (م 1266ق) بر او نهادند. قره العین فقه، اصول، تفسیر، حدیث و عرفان را نزد پدر خود و دو عمو و دایی خویش ملا عبدالوهاب قزوینی (م 1264ق) فراگرفت. او فلسفه و حکمت متعارفه را نزد ملا آقا حکمی قزوینی با شوق خاصی آموخت. شیخ میرزا عبدالوهاب برغانی (م 1296ق) برادر قره العین که خود از هواداران شیخیه به شمار می رفت؛ درباره او گفته است: «شما قره العین می شنوید، افسوس که ندیده بودید! همین قدر می گویم در مجلسی که او نشسته بود، ابدا" امثال من قادر به تکلم نبودیم! گویا جمیع کتب علمای خلف و سلف در نزدش حاضر بود! همین که مطلبی را تحقیق می کرد صفحه به صفحه از عبارات کتب علما از حفظ شاهد می آورد؛ به نوعی که کسی قدرت انکار نداشت! برادرها و پسر عموها هیچ وقت جرأت نمی کردیم مسایل علمی و فلسفی را در محضر او بحث کنیم چون تمامی مبانی و استدلال ما را گوش می کرد و بر مبنای فکر خود بیان می نمود!...» البته این گفته ها بیشتر جنبه تبلیغی داشته اند؛ زیرا محقق گرانقدر، دکتر ابراهیم مهدوی - اسلام شناس مقیم لندن - در این مورد می گوید: «...قره العین زن زبان آور و حرافی بوده، که تحصیلات کافی و منظمی نداشته و از تحقیق و تدقیق، بی بهره بوده است... و عبارات عربی وی پر از اغلاط صرفی و نحوی و لغوی است؛ به حدی که در مجموعه اشعار و منظومه وی، بیش از 3500 غلط نحوی و املایی به چشم آمده؛ و افرادی که مبلغ وی بودند نیز متوجه این اغلاط نشده اند، زیرا که خود نیز عاری از سواد کافی بوده اند...» (دایره المعارف علمآیت الله شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث و مذهب، دکتر ابراهیم مهدوی، واژه بابیت).

شهید ثالث او را برای فرزند خویش آقا محمد امام جمعه (م 1296ق) خواستگاری کرد و قره العین به خانه شوی خود رفت و از او سه فرزند پسر آورد که همگی از مجتهدان آن دوره قزوین و به تصریح «رجال بامداد»، همگی از مخالفان مادر خود بوده اند (← دایره المعارف تشیع، 1/208). در همین مواقع بود که اختلاف بین متشرعه (فقیهان) و شیخیه بالا گرفته بود. قره العین با تأثیرپذیری از افکار عمویش ملا محمدعلی برغانی و دایی خویش ملاعبدالوهاب قزوینی، که هر دو از هواداران و شاگردان شیخ احمد احسایی بودند، به افکار و عقاید شیخیه رغبت پیدا کرد. او از عمو و دایی خویش خواست تا زمینه تشکیل حوزه تدریس افکار و کتب شیخ احمد را در قزوین فراهم سازند. حلقه درس افکار شیخ در منزل ملا عبدالوهاب قزوینی دایی قره العین تشکیل شد که اختصاص به خواص داشت و هر کسی نمی توانست در این حلقه درسی شرکت نماید و قره العین در صف نخست شرکت کنندگان بود. به نظر برخی از محققان، «رکن رابع» یا «ولی امر» (از اصول فرقه شیخیه) که قدرت فقها را در عصر غیبت کبری افزایش می داد؛ در گرایش او به شیخیگری نقش اساسی داشت. (← شیخیه؛ نیز ← عیون الاصول).

پس از بحث و مناظره شکننده و در نتیجه تکفیر شیخ احمد احسایی به وسیله شهید ثالث، دلبستگی قره العین به شیخیه نه تنها کاهش نیافت بلکه بیشتر شد. پس از مرگ احسایی و جانشیننقاشی ترور شیخ محمدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث در محراب او سیدکاظم رشتی، قره العین عهده دار رهبری شیخیه شد. او در سال 1259ق پس از گذشت چهل روز از مرگ سیدکاظم، دستور برپایی کلاس های درس مقدمات و سطوح شیخیه را در شهر کربلا صادر کرد و خود نیز در این شهر مشغول به تدریس شد. او دو مجلس درس عام و خاص داشت. نفوذ قره العین در بین پیروان شیخیه به اندازه ای بود که برخلاف مسلک و روش سلف خویش، راه جدیدی را در پیش گرفت. به همین جهت، عنوان گرایش شاگردان او را در کربلا که حدود دو هزار نفر بودند، به خاطر همین اختلاف در دیدگاه «قرتّیه» نامیده اند. نحوه استنباط مسایل و کیفیت تدریس، مبارزات سیاسی و مخالفت صریح با دو رژیم نظام سلطنتی قاجار در ایران و آل عثمانی در عراق به وسیله قره العین از عوامل اختلاف و سپس انشعاب فرقه قرتیه از شیخیه برشمرده شده است. پس از گذشت حدود دو سال از رهبری بخش عمده ای از شیخیه به وسیله قره العین، برای نخستین بار در اواخر سال 1260ق سید علی محمد شیرازی (باب) تبلیغ فرقه بابیت را آشکار کرد. درباره گرایش قره العین به این فرقه دو دیدگاه «غالب» و «نادر» در بین محققان و مورخان وجود دارد که در ذیل به آنها اشاره می شود:

• الف) دیدگاه غالب، اکثریت غالب مورخان دوره قاجاریه و پس از آن بر این نظر هستند که قره العین در زمره 18 تن از نخستین گروندگان به باب بود، که «حروف حیّ» نامیده می شدند. از بین آن جمع فقط قره العین بود که به شیراز نزد باب نرفت و تا آخر عمر او را ندید. براساس این دیدگاه، قره العین در رویدادهای مربوط به بابیت همانند خط دهی در ترور شهید ثالث در سال 1263ق، مکاتبه های متعدد با باب، عزیمت به مناطقی همچون شاهرود، نور، سوادکوه، بابل و... جهت تبلیغ بابیت، ترک همسر و فرزندان، اعلام نسخ تعالیم اسلامی همانند حجاب و ارتکاب لاابالی گری های غیراخلاقی در واقعه تجمع سال 1264ق بابیان در «بدشت» (روستایی در هفت کیلومتری شرق شاهرود ) نقش اساسی داشته است. به طوری که اعتمادالسلطنه از مورخان دوره قاجاریه در کتاب «فتنه باب» درباره یکی از سخنرانی های قره العین در روستای بدشت می نویسند: «قره العین منبری نصب کرده و بر منبر رفته، نقاب از صورت برداشته و گفت: ای اصحاب ما، این روزگار از ایام فترت شمرده می شود، امروز تکلیف شرعیه یک باره ساقط است و ای شیخ احمد احسایی بنیانگذار  شیخیهن صوم و صلوه و ثنا و صلوات کاری بیهوده است. آنگه که میرزا محمدعلی باب، اقالیم سبعه را فرو گیرد و این ادیان مختلفه را یکی کند، تازه شریعتی خواهد آورد...!».

احمد کسروی نیز درباره اقدامات قره العین می نویسد: «داستان قره العین شگفت آور است ولی دلیلی از آن به سود کیش های بابی و بهایی نتوان آورد. در کوشش ها نیز زیان قره العین کمتر از سودش نبوده. در جستن او از خانه شوهر و همرهیش با مردان و آن داستان دشت بدشت، که خود بهاییان پوشیده نداشته اند، دستاویز دشمنان [بابیت و بهائیت] بیشتر گردیده تا دستاویز دوستان».

مهدی بامداد - با وجود اینکه خود، شیخی مذهب بوده - در کتاب رجال ایران (← دایره المعارف تشیع، 1/207) می نویسد: «...و در این مدت (که در بدشت بودند) بین قره العین و حاج محمدعلی قدوس، بر سر ریاست، نزاع درگرفت و هر یک، خود را پیشوایجماعت بابیان می دانست... درباره قره العین نیز حرف هایی در اطراف او (پیرامون فساد اخلاقی وی) می زدند؛ سرانجام، سر و ته این قضیه (فساد اخلاقی) را به واسطه نامه ای از طرف سید علی باب، که گفته است: چه گویم در حق نفسی که خداوند! او را «طاهره» نامیده! به هم بستند و جوش دادند!»

• ب) دیدگاه نادر، جمعی از نویسندگان خاندان علمی برغانی (شامل خانواده های شهیدی، صالحی و علوی شهیدی) که از بستگان نسبی قره العین هستند - همانند شیخ میرزا هدایت الله شهیدی معروف به حاج مجتهد (م 1369ق)، شیخ نصرالله آل شهید ثالث (م 1398ق)، سرهنگ یحیی شهیدی (م 1386ش) سردبیر مجله بررسی های تاریخی و عبدالحسین شهیدی صالحی - و برخی شخصیت های علمی همانند مفسر مشهور محمود شکری آلوسی - مفتی دیار عراقیه در روزگار زیست قره العین - دکتر علی الوردی و دکتر حسین محفوظ - از اساتید دانشگاه بغداد - با وجود اذعان به گرایش قره العین به شیخیه، بابی و بهایی بودن او را مردود می دانند. کتاب «هکذا قتلوا قرة العین» نوشته دکتر علی الوردی با مقدمه مرحوم عبدالحسین شهیدی صالحی

آنها با ردّ دخالت قره العین در ترور شهید ثالث و دیگر حوادث مربوط به فرقه بابیه بر این نظرند که مورخان آن دوره که دارای دانسته های صحیحی درباره قره العین بودند به واسطه جّو مذهبی و سیاسی حاکم بر محیط ، سکوت اختیار کردند! دکتر ابراهیم مهدوی در نقد «دیدگاه نادر» (در دایره المعارف علم و مذهب، ذیل واژه قزوین) می نویسد: «...و جمعی... درصدد توجیه و تبرئه شیخ احمد (احسایی) و یا قره العین و امثال ایشان برآمده، هفوات و ترهاتی (چرت و پرت هایی) به هم بافته و در السنه مردم ناآگاه انداخته اند؛ و ما در این مقام، به ذکر این آیت کریمه، در رد لاطائلات ایشان بسنده می کنیم: و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون (=و چون به منافقان گویند که در زمین فساد نکنید، گویند ما اصلاح گرانیم!)»

قره العین پس از پایان جنگ قلعه طبرسی مازندران بین بابیان و نیروهای دولتی در سال 1265ق دستگیر شده و در شهر تهران در منزل محمودخان کلانتر زندانی گردید. تکفیر او به وسیله چند تن از علمای تهران از جمله حاج ملاعلی کنی (م 1306ق) پس از برگزاری جلسه مناظره و مباحثه و ترور نافرجام ناصرالدین شاه قاجار به وسیله بابیان در سال 1268 ق، دلایل اصلی وقوع اعدام قره العین در سن 36 سالگی به دستور شاه و میرزا آقاخان نوری صدر اعظم بود. پس از مرگ، جسد قره العین به چاه موجود در باغ ایلخانی (محل فعلی بانک ملی ایران در خیابان فردوسی) انداخته شد.

می گویند که در سال 1303 یا 1304 خورشیدی به هنگام تأسیس باشگاه افسران در ساختمان بانک ملی، استخوان هایی به دست آمد که به گفته افراد حاضر در آن صحنه مربوط به قره العین بود. این بقایا در منزل یکی از بابیان که خارج از دروازہ یوسف آباد بود، دفن شد. آن محل را «حظیره القدس» گفتند. این مکان در سال 1334ش با حمایت آیت الله سیدحسین طباطبایی بروجردی (م 1340ش) تعطیل و تخریب شد. اشعار قابل ملاحظه ای به قره العین نسبت داده شده که اندکی از آنها بی غلط است. بعضی از محققان بر این نظرند که این اشعار هم همگی از او نیست بلکه به شاعرانی چون عاشق اصفهانی، صحبت لاری، طاهره اصفهانیه و ام هانی (م 1236ق) دختر حاجی عبدالرحیم خان از خوانین یزد تعلق داشته است. (← عیون الاصول؛ نیز ←کشف الحیل). 

• منابع: فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، ص 211 / تاریخ جامع بهائیت،ص 102/ بهاییگری، ص 72 و 76 / زنان سخنور از یک هزار سال پیش تا امروز، ج 2، ص 80 و 81 / حضرت نقطه اولی، ص 127 / سیمای تاریخ و فرهنگ قزوین، ج 2، ص 1076 / تاریخ سمندر، ص 163 / تحقیقی در تاریخ و عقاید شیخیگری، بابیگری و بهاییگری، ص 27 / فتنه باب، ص 38 و 168 / کیوان نامه، ج 2، ص47 / لغت نامه دهخدا، ج 33، ص 109 / فرهنگ معین، ج 6، ص 1452 / بررسی چند واقعه تاریخی، ص 123 / تاریخ تهران، ص 151/ مینودر یا باب الجنه قزوین، ج 1، ص470 / ناسخ التواریخ، ج 3، ص 220 / کشف الحیل، عبدالحسین آیتی، صفحات متعدد / ریحانه الادب، مدرس تبریزی، ج1، ص247 و ج 4، ص 440.

__________________________

- نشر نخست این مقاله در: دایره المعارف تشیّع، جلد 13، تهران: نشر شهید سعید محبّی، 1388، صص 108 - 111، «مدخل قره العین»، نوشته حسین عسکری.

- درباره چگونگی نگارش مدخل فوف و بازتاب آن رجوع کنید به: یادداشت شماره 717 وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی با عنوان «درباره مدخل قره العین در دایره المعارف تشیّع».


نوشته شده در  دوشنبه 86/11/1ساعت  8:53 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()

<   <<   71   72   73      

فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
مقاله علمی درباره مواجهه اهل توقف طالقان با جهان مدرن
سفر نیم روزی به طالقان به روایت رضا قاسم پور
روز البرز در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران
گفت و گو در «کانال تلگرامی طالقانی ها» درباره روستای ایستا
موتور و ماشین سواری در محوطه باستانی شرف الدین استان البرز
تازه ترین کتاب و مقاله درباره روستای ایستای طالقان
کوتاه نوشته های حسین عسکری در کانال تلگرامی البرزپژوهی - 4
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]