اهل توقف یا هادویان!؟
محمد سعید جانب اللهی فیروز آبادی
حسین عسگری: نخستین نوشته منتشر شده درباره «اهل توقف طالقان»، مقاله بنده است که در شماره 48 «ماهنامه تصویر ساوجبلاغ» (دی 1377) منتشر شد. در پاییز 1379 آقای محمد سعید جانب اللهی فیروز آبادی - مردم شناس اداره کل میراث فرهنگی استان تهران- پس از مطالعه آن گزارش، طی تماسی با بنده، ابراز تمایل کرد که گزارشی مردم شناختی درباره روستای ایستا تهیه کند.
در نهایت در یکی از روزهای سرد پاییزی راهی منطقه طالقان شدیم. گزارش زیر حاصل همان دیدار است که در دفتر یکم «پژوهشنامه: مجموعه مقالات پژوهشی اداره کل میراث فرهنگی استان تهران» به چاپ رسیده است. این نوشته در اصل بخشی از مقاله آقای جانب اللهی با عنوان «نگاهی مردم شناختی به نگرش های دینی در روستا و شهرهای اقماری استان تهران» است.
* * * * * *
جای خالی روش مطالعات کیفی در روستای ایستا !
اشاره: بازتاب های متفاوت انتشار کتاب «روستای ایستا» همچنان ادامه دارد. آقای دکتر سعید دستگیری - دانشیار محترم دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تبریز - در روز اول آذر 1389 طی پیامی، درباره «اهل توقف طالقان» ابرازنظر کرده است. استاد گرانقدر، پرسش هایی را نیز مطرح کرده اند که پس از تحقیق کافی، از طریق رایانامه به آگاهی ایشان خواهد رسید.saeed.dastgiri@gmail.com
* * * * * *
اداره کتابخانه های عمومی شهرستان ساوجبلاغ برگزار می کند:
نقد و بررسی کتاب
«روستای ایستا: پژوهشی درباره اهل توقف در طالقان»
تالیف: حسین عسگری
* * * * *
یکشنبه 7 آذر 1389، ساعت 15
هشتگرد، بلوار آیت الله خامنه ای، کتابخانه عمومی الهادی
تلفن: 4235655- 0262
استاد پرویز کلانتری:
از طالقان کمک می گرفتم!
سمانه ترحمی یوسفی: امروز وقتی کتاب های درسی را ورق می زنیم دیگر آن تصویر قدیمی «روباه و زاغ» را نمی بینیم. دیگر عطر علف های سرسبز آبادی «میهن خویش را کنیم آباد» را هم حس نمی کنیم. حتی صبح ها هم دیگر قوقولی قوقوی «حسنک کجایی» از خواب بیدارمان نمی کند و آن قدر عجله داریم که حتی نمی توانیم لقمه ای از آن نان های داغی را که نانوای مهربان «دوستان ما» پخته بخوریم و حالا دیر هم به مدرسه می رسیم و دیگر از آن تصویرهای صمیمی خبری نیست. مرور این خاطرات بهانه ای شد که پای صحبتهای «پرویز کلانتری» تصویرگر کتاب های درسی آن سالها بنشینیم و شیرینی آن روزها را که لابه لای ورقهای کتاب های درسی مان جا مانده است، مرور کنیم. او خود، «پرویز کلانتری» را این گونه معرفی می کند:
«سال ها پیش کودکی با قطعه زغالی توی کوچه روی دیوارخانه شان نوشت اگر می خواهی مرا بشناسی سر این خط را بگیر و بیا. او خط را پیچاند و پیچاند روی دیوار کناری و بعد روی دیوار همسایه رفت تا انتهای کوچه و خط را ادامه داد تا کوچه های بعدی تا اینکه ناگهان دید در یک محله غریب گم شده است. شروع کرد به گریه و زاری چون گم شده بود. البته طبیعی بود دوباره سر آن خط را بگیرد و برگردد سر جای قبل، ولی از آن جایی که خط ها را در هم پیچانده بود دیگر نمی توانست این کار را انجام دهد.»
* * * * * *
گفت و گو با استاد علی میرسعید قاضی
در اتاق کوچکم در طالقان
بخش اول
پژمان کریمی: یکی از معدود بازماندگان نسل اول روابط عمومی در ایران است. از سال 51 که فارغ التحصیل شد تا به امروز، همواره اندیشه و عملش به موازات هم در مسیر تعالی حرفه روابط عمومی پیش رفته است و در این کار و با تالیف و ترجمه کتاب هایی متعدد، دغدغه اش نسبت به توسعه کیفی این حرفه را به اهالی خانواده بزرگ روابط عمومی ایران نشان داده است. هنوز هم با وجودی که به سبب یک عمل جراحی سخت، در خارج از تهران و زادگاه پدری اش طالقان زندگی می کند، روزی چند ساعت می خواند و می نویسد و به قول خودش نشستن در اتاق کوچکش را در حالی که چند کتاب روبه رویش قرار دارد و او مشغول تالیف و ترجمه است با هیچ چیز دیگر در زندگی عوض نمی کند. استاد علی میرسعیدقاضی استاد پیشگام در حوزه روابط عمومی در این گفت وگو از گذشته اش می گوید و اینکه چگونه به دنیای روابط عمومی راه پیدا کرد و بر آن شد تا کمبود ادبیات نظری این حوزه را با تالیف و ترجمه کتبی چند به بهترین نحو پر کند. او همچنین در این گفت وگو از دغدغه هایش می گوید؛ دغدغه هایی که از جنسی کاملاً متفاوت با حرفه اصلی اش هستند و به نگرانی های استاد برای آینده فضای زیست انسان ها برمی گردد...
گفت و گو با استاد علی میرسعید قاضی
در اتاق کوچکم در طالقان
بخش دوم
*حمایت و پشتیبانی از انتشار نشریات و انجمن های تخصصی حوزه روابط عمومی هم همواره در برنامه های شما جای داشته است. با چه نیت و انگیزه ای از انتشار نشریات تخصصی حوزه روابط عمومی حمایت می کردید؟
- در کنار تالیف و ترجمه کتب مختلف، علاقه زیادی به راه اندازی نشریات تخصصی حوزه روابط عمومی داشتم، از همین رو از انتشار نشریات هنر هشتم، تحقیقات روابط عمومی و کارشناس روابط عمومی حمایت کرده و در ابتدای کار آنها را تشویق به راهی که آغاز کرده بودند، کردم. همچنین پس از راه اندازی انجمن روابط عمومی ایران، انجمن متخصصان روابط عمومی و همایش روابط عمومی الکترونیک از این امر به شدت استقبال کردم و تمام تلاشم را برای ارتباط این انجمن ها با مجامع جهانی روابط عمومی مبذول داشتم زیرا همواره بر این اعتقاد بودم که رشته ای می تواند موفق شود که هم کتاب های تخصصی حوزه اش پرتعداد باشد و هم نشریات تخصصی حوزه اش فعال و پویا.
وبلاگی برای تجدد گریزان دره طالقان
* خداوند ده را آفرید و انسان شهر را *
اغلب در مطبوعات و فضای مجازی، تصویر نادرستی از «اهل توقف طالقان» ارایه شده است. به تصریح اهل فرهنگ، انتشار کتاب «روستای ایستا»، برای نخستین بار تصویر دقیق و درستی از آن طایفه تجددگریز را فراهم کرد. نویسنده آن کتاب از اوایل پاییز 1389 وبلاگی ویژه راه اندازی کرده است تا با روشی توصیفی و تحلیلی آن مطالب ناراست را بررسی کند.
نشانی وبلاگ روستای ایستای طالقان http://www.savojbolaghi.blogfa.com
خرید اینترنتی
کتاب روستای ایستا : پژوهشی درباره اهل توقف در طالقان
رجوع کنید به وب سایت ققنوس و پس از جست و جوی عنوان کتاب، آن را تهیه فرمایید.
http://www.qoqnoosp.com/Default.aspx
مرکز اصلی پخش کتاب: انتشارات حروفیه (تهران) 66735698 - 09121380263
نقدی بر شناخت ناصواب سید محمد تقی میرابوالقاسمی
از روستای ایستای طالقان
بخش اول
روز 27 شهریور 1389 پس از کلی کلنجار با خودم، دل به دریا زدم و تصمیم گرفتم که پس از گذشت حدود سه ماه از انتشار کتابم درباره «اهل توقف طالقان»، بار دیگر راهی دهکده منتظران شوم. البته مقداری دلشوره داشتم چون واکنش آقای حسین قلی ضیایی - پیر اهل توقف - برایم قابل پیش بینی نبود. از گوشه و کنار هم حرف های ضد و نقیضی را درباره بازتاب کتاب در بین اهالی روستای ایستا می شنیدم.
به هر حال تنها و امیدوارانه راهی شهر طالقان شدم. البته به هنگام خروج از منزل، کتاب «بازمانده میراث اسماعیلیه در ایران» تألیف مرحوم سید محمدتقی میرابوالقاسمی - طالقان پژوه سرشناس - و نسخه ای از ماهنامه «اخبار شیعیان» (شماره 57، مرداد 1389) که چکیده ای از مطالب کتاب روستای ایستا را در صفحات 57 و 58 به چاپ رسانده، با خود برداشتم.
جهت مطالعه ادامه مطلب، اینجا را کلیک کنید...